امامت-رهبری

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امامت-رهبری

در فرق میان امامت و نبوت که اولی رهبری است و دومی راهنمایی .همچنان که راهنمایی دینی راهنمایی است که از افق غیب باید رسیده باشد یعنی رانما باید غیبی باشد رهبری نیز چنین است واین که پیامبر اکرم (ص)وبرخی پیامبران هم راهنا بودند وهم رهبر ،وختم نبوت ختم راهنمایی است و نه ختم رهبری .
امامت و نبوت دو منصب و دو شانند واحیانا قابل تفکیک.
بسیاری از پیامبران نبی بودند ورساننده وحی ولی امام نبودند همچنان که ائمه ما امامند و نبی نیستند ولی حضرت ابراهیم و پیامبر اکرم (ص) هم امامند وهم نبی .
امامت راهنمایی است و نبوت رهبری ،وظیفه نبی تبلیغ است ولی وظیفه امام این است که ولایت ورهبری و سرپرستی کند کسانی را که رهبری او را پذیرفته اند.
شیعه همچنان که راهنمایی دین را من جانب الله می داند رهبری دینی را نیز من جانب الله می داند در این جهت میان راهنمایی ورهبری تفکیک نمی کند ختم نبوت ختم راهنمایی اللهی وارائه برنامه وراه است اما ختم رهبری اللهی نیست.
فرق راهنمایی ورهبری
رهبر به یک تعریف کسی است که سبب تسهیل گروه در نیل به هدف رهبری بشود به عبارتی وی آسانگر نیل به مقصود است راهنمای دستگیر است احیانا راه را تنها نمی نماید بلکه وسائل طی آن ورسیدن به فرجام آن را نیز فراهم می آورد
حقیقت این است که میان راهنمایی و رهبری به حسب مورد عموم وخصوص من وجه است نبوت از نوع راهنمایی وامامت از نوع رهبری است راهنما کسی است که راه وچاه رانشان می دهد ولی رهبری یعنی راهی راکه آشکار وهدفی مشخص دارد ولی نیاز به نیرویی است که قدرتها را متمرکز ومتشکل کند وسازمان بخشد ونیروهای خفته را بیدار وناشکفته را به سوی سازندگی وابتکار بسیج دهد.
مرتضی مطهری-امامت ورهبری

اقسام ولایت و رابطۀ آن با امامت و رهبری
ولايت، دو گونه است: تكوينى و تشريعى; ولایت اگر در محدوده ى امور تكوينى و پديده هاى هستى آشكار گردد، ولايتِ تكوينى است. در ولايت تكوينى، پيوند و تأثير و تأثّر، در امور واقعى است و تابع قرارداد و وضع كسى نيست. ولايت تكوينى، اساساً، ويژه ى علّت العلل آفرينش و ذات پاك الهى است، و در مراتب پايين تر، با اذن و اراده ى پروردگار، بندگان صالح او از پيامبران، امامان معصوم(عليهم السلام)و اولياى الهى، درجات و بهره هايى از اين تأثيرگذارى تكوينى را دارا مى باشند و معجزات و كراماتى كه از اين وجودهاى نورانى مشاهده مى شود، مثل زنده كردن مردگان يا اژدهاشدن عصا، معلول همان ولايت تكوينى و مقامات معنوى و روحانىِ آن انسان هاى كامل است.1
امّا ولايت تشريعى، همان ولايت قانونى است; به اين معنى كه هرگاه فردى حقّ تشريع و قانون گذارى داشته باشد و به تصميم گيرى و تصرّف در امور جامعه بپردازد و آن را سرپرستى نمايد، داراى ولايت تشريعى است. پس ولايت تشريعى، ناظر به سرپرستى، تدبير و تنظيم اجتماعى است; ولايتى كه تمامى جوامع بشرى، همواره، فطرتاً به آن نيازمند بوده اند.
بر اساس توحيد ربوبى، همچنان كه ولايت تكوينى بر عالم هستى، از آنِ خداوند است، ولايت تشريعى نيز، ويژه ى پروردگار هستى است.2
طبق آيه ى (النَّبِيُّ أَوْلى بِالمُـؤْمِنِـينَ مِنْ أَنْفُسِـهِمْ)3 و بر اساس آيه ى (إنَّمَا وَليّكُمُ اللهُ وَ رَسُوُله وَالَّذينَ أَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكوةَ وَ هُم راكِعُون)4 ، خداوند ولايت تدبيرى و حقّ اداره و تنظيم اجتماعى را براى پيامبر و امامان معصوم(عليهم السلام) تشريع كرده است. در اثر اين ولايت، تصميمات پيامبر(صلى الله عليه وآله)و امام معصوم براى افراد جامعه لازم الاجراست و آنها هستند كه مى توانند حاكميّت سياسى و زمام دارى جامعه را گرفته، در رأس هرم قدرت قرار گيرند. اين ولايت، چيزى است كه طبق معارف فكرى شيعه، امامت ناميده مى شود.5
ولايت، در كاربرد عرفى، نظير امامت است. امامتِ مطلق و بدون مضافٌ اليه، همان رهبرى دینی و حاكميّت سياسى است، و امامت مضاف و مقيّد حتماً نيازمند ذكر مضافٌ اليه است; مانند امامت جمعه و جماعات. ولايت نيز چنين است.
بنابراين، ولايت، عرفاً همان اِمارت و حاكميّت سياسى است كه ترسيم كننده ى اصل حكومت، قطع نظر از نوع آن، و شيوه ى استقرار مشروعيّت آن مى باشد. ولايت و اِمارت، ممكن است ولايت حق و اِمارتِ والىِ عادل، يا ولايت باطل و امارت والىِ جور باشد. واژه ى ولايت، هر دو نوع حكومت را شامل مى شود.
ولايت در فرهنگ قرآن و معارف اهل بيت(عليهم السلام)مفهومى خاص و ويژه نيز دارد كه از ارزش والا و بى نظيرى برخوردار و با قداست و احترام توأم است و براساس اين تفسير، تعبير حكومت ولايى، تعبيرى صحيح و قابل قبول خواهد بود. طبق روايات اهل بيت(عليهم السلام) ولايت، در مفهوم ويژه ى خود، شرط قبولى اعمال و كليد و رمز هر خوبى شناخته مى شود.
حكومت ولايى، حكومتى است كه مردم، با ايمان، آگاهى، بصيرت و اعتقاد قلبى، امام و رهبر خود را بر مى گزينند و عاشقانه به سوى او مى شتابند. امام و پيشوايى كه در بصيرت و تدبير، علم و آگاهى، عدالت و شجاعت، و تقوا و دورى از رذايل اخلاقى، شرايط امامت و ولايت را به طور كافى و كامل داراست; رهبرى كه همچون قلبى تپنده، تمام نيروهاى جامعه را به پيكرى واحد و متّصل و همسو تبديل مى كند، و آنگاه جامعه با حركت هماهنگ به سوى كسب كمالات و ارتقا در تمامى ابعاد، به راه خود ادامه مى دهد.6

رکن ولایت و رهبری (چه در زمان حضور امام معصوم (ع) و چه در زمان غیبت) آنقدر حائز اهمیت است که در لسان روایات، جامعه ى بدون ولايت، جامعه اى مرده و ظلمانى قلمداد شده است: "مَن ماتَ و لَمْ يَعرِفْ إمامَ زمانِه مَاتَ ميتَةَ الجاهِليّةِ;7 جامعه اى كه امام خود را نشناسد در جاهليت به سر مى برد."
این بحث ادامه دارد...

پاورقی ____________________________

1. ر.ك: شهيد مرتضى مطهرى، (ولاءها و ولايت ها) مجموعه آثار، ج 3، ص 284 - 307.

2. ر.ك: عبداللّه جوادى آملى، ولايت در قرآن، ص 211 - 221.

3. سوره ى احزاب (33) آيه ى 6: پيامبر، نسبت به مؤمنان، از خودشان سزاوارتر است.

4. مائده (5) آيه ى 55: سرپرست و ولىّ مسلمانان، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده اند; همان ها كه نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع، زكات مى دهند.

5. ر.ك: عبدالله جوادى آملى، ولايت فقيه و رهبرى در اسلام، ص 81 ـ 86.

6. ر.ک: جعفر پیشه فرد، مصطفی، ولایت فقیه، فصل اول، پرسش 1 و 2، سال 1381.

7. وسائل الشیعه، ج 16، ح246

موضوع قفل شده است