جمع بندی شبهه عذاب اخروی

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهه عذاب اخروی

سلام
روبرو شدن با اعمال بد و عذاب از آن مستلزم داشتن عقل و تشخیص است
سوال: کسی که جدای از امر و نهی دین ،دلیل ترک لذات گناه را نمیداند و اساسا مشکل وجدانی با برخی گناهان ندارد..با چه چیزی قرار است روبرو شود تا موجب عذابش گردد؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد مشکور

ملاali;735667 نوشت:
سلام
روبرو شدن با اعمال بد و عذاب از آن مستلزم داشتن عقل و تشخیص است

سوال: کسی که جدای از امر و نهی دین ،دلیل ترک لذات گناه را نمیداند و اساسا مشکل وجدانی با برخی گناهان ندارد..با چه چیزی قرار است روبرو شود تا موجب عذابش گردد؟

سلام و تشکر از سؤال خوبتان:Gol:

در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته ضروری است:

اولاً: دین امری فطری است و بین آموزه های دینی اعم از اعتقادات، اخلاق و احکام با فطرت انسانی رابطه مستقیم برقرار است بعبارتی دین مجموعه اعتقادات و اعمالی است که فطرت و ساختار وجودی آدمی، آن را اقتضا می کند و در پرورش استعدادهای آدمی مؤثر است. اینگونه نیست که عقل و فطرت ادمی که ملهم خیر و شر هستند نتوانند حقانیت امر و نهی و خیر و خوبی را بطور نسبی تشخیص دهند.

ثانیاً: خداوند برای هدایت و سعادت انسان دو حجت قرار داده، اول؛ دین که مجموعه اعتقادات و اعمال خیر و صلاح برای سعادت دنیا و اخرت انسانی است یعنی همان حجت بیرونی و دوم؛ عقل و فطرت انسانی که ملهم به خیر و شر بوده و توان ادراک خیر و شر را بطور کلی دارد(فالهمها فجورها و تقویها) یعنی همان حجت درونی. هر دو مؤید و مکمل یکدیگرند اما اینگونه نیست که اگر حجت بیرونی نباشد، حجت درونی نیز بطور کلی و کاملاً ناکارامد خواهد بود. بعبارتی صرفنظر از اوامر و نواهی دین، عقل و فطرت الهی انسان اگر کاملاً به اسارت تن و نفس اماره در نیامده باشد در بسیاری موارد می تواند مستقلاً خیر و شر ؛ خوبی و زشتی و حق و باطل را تشخیص دهد. چنانکه در راه تشخیص و شناخت دین حق از غیر آن نیز مؤثر است.

ثالثاً: خداوند در قیامت از چگونگی برخورد ما با هر دو حجت درونی و بیرونی بازخواست می کند، بسا کسانیکه بدلیل شرایطی، در طول عمرشان با حجت بیرونی (انبیاء الهی و اوامر دین) مواجه نبوده اند اما بدلیل سلامت عقل و نفس، به میزان شناخت و درکی که از ناحیه حجت درونی (عقل و فطرت) دریافت کرده اند، نسبتاً رفتار و کردارشان مبتنی بر حق و پاکی و بر مدار خیر و خوبی بوده است. بعنوان مثال: رعایت عدالت یک گرایش فطری و عقل پسند است و در نقطه مقابل، ظلم رفتاری است که همه انسانها فطرتاً نسبت به آن اکراه دارند. بنابراین حتی اگر امر و نهی دین نباشد انسانها می بایست بطور طبیعی و فطری منطبق با عدل و حق رفتار نموده و با ظلم و ستم مقابله کنند. همچنین احسان و محبت و اکرام و بسیاری از فضایل الهی و انسانی دقیقاً منطبق با فطرت و عقل انسانی بوده و بعبارتی ملایم طبع و فطرت است و هر کس بر خلاف آن عمل کند بر خلاف مشی و مرام انسانی رفتار نموده و به دره حیوانیت سقوط کرده است.

چنانکه خداوند در قرآن، بدون آنکه عدل و احسان را تعریف نموده باشد خطاب به انسانها می فرماید: إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسانِ وَإيتاءِ ذِي القُربىٰ وَيَنهىٰ عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ وَالبَغيِ ۚ يَعِظُكُم لَعَلَّكُم تَذَكَّرونَ﴿نحل، ۹۰﴾ خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد؛ و از فحشا و منکر و ستم، نهی می‌کند؛ خداوند به شما اندرز می‌دهد، شاید متذکّر شوید!

رابعاً: لازم بذکر است، انسان به حکم عقل و فطرت و وجدان، بسیاری چیزها را برای نفس خود می پسندد(خیر) و بسیاری را نمی پسندد(شرور)، همین نوع تمایل و گرایش فطری و عقلی وی،(صرفنظر از امر و نهی دین) مبنای حساب و کتاب او در قیامت قرار می گیرد. بعنوان مثال؛ در روز حساب از فردی که به حقوق دیگران و به نوامیس مردم تعدی و تجاوز کرده می پرسند؟ آیا اگر کسی به حق تو و به ناموست تجاوز و تعدی می کرد چه حالی داشتی؟ پاسخ فرد معلوم است! اینکه عصبانی می شدم و با فرد متجاوز برخورد می کردم.! فلذا با این پاسخ خودش به فساد و ظلم خویش حکم خواهد کرد.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;736729 نوشت:
بعنوان مثال: رعایت عدالت یک گرایش فطری و عقل پسند است و در نقطه مقابل، ظلم رفتاری است که همه انسانها فطرتاً نسبت به آن اکراه دارند. بنابراین حتی اگر امر و نهی دین نباشد انسانها می بایست بطور طبیعی و فطری منطبق با عدل و حق رفتار نموده و با ظلم و ستم مقابله کنند. همچنین احسان و محبت و اکرام و بسیاری از فضایل الهی و انسانی دقیقاً منطبق با فطرت و عقل انسانی بوده و بعبارتی ملایم طبع و فطرت است و هر کس بر خلاف آن عمل کند بر خلاف مشی و مرام انسانی رفتار نموده و به دره حیوانیت سقوط کرده است.

سلام و تشکر

اما در مواردی که قبح عمل برای عقل روشن نیست ... آن عمل چگونه باعث عذاب میشود؟

مشکور;736729 نوشت:
اگر کاملاً به اسارت تن و نفس اماره در نیامده باشد در بسیاری موارد می تواند مستقلاً خیر و شر ؛ خوبی و زشتی و حق و باطل را تشخیص دهد. چنانکه در راه تشخیص و شناخت دین حق از غیر آن نیز مؤثر است.

در این مورد هم که عقل و فطرت کارایی خود را ازدست داده اند..باز سوال است که چرا اعمال باید مایه عذاب باشد

ملاali;737692 نوشت:
سلام و تشکر

اما در مواردی که قبح عمل برای عقل روشن نیست ... آن عمل چگونه باعث عذاب میشود؟


سلام مجدد:Gol:

بسیاری از ویزگیهای ذاتی انسان نظیر کمال جویی، حقیقت طلبی و روحیه پرستش خالق هم موافق و مطابق عقل و خرد انسانی و هم موافق فطرت انسانی است. انسان بر اساس اصل عقلی جلب منفعت و دفع ضرر محتمل (حسابگری) خواهان بهترین وضعیت و فواید برای دستیابی به عالی ترین کمالات و حقایق است و نیز مخالف و دافع خسارتها و ضررهایی است که به رشد و تعالی اش ضربه می زند. از این رو نمی تواند از اتفاقات و گزارشهایی که در اطراف و پیرامونش می شنود بی تفاوت باشد و حداقل تحقیق نکند.

انسانی که به دلیل همین اصل عقلی، با شنیدن خبری عادی مبنی بر وجود سود و منفعت و یا خطر و ضرری احتمالی، غیرقطعی و بر اساس شنیده ها حتی از یک رهگذر، یا یک کودک و یا دیوانه نسبت به آن واکنش نشان می دهد و حداقل برای رسیدن به صدق و کذب آن تحقیق می کند و در صورت صدق خبر، از منافع آن برخوردار و یا از مضراتش خود را مصونیت می بخشد و در صورت اطمینان از کذب خبر، تا حدودی خیالش آسوده می شود.

چگونه است که از آغاز خلقت بشر، افرادی بعنوان پیامبران و اوصیاء الهی آمده اند و با ارائه حجت و دلیل (معجزه) و کتاب و بینات، مردم را به فلسفه آفرینش، جهان بینی الهی، حقایق و معارف الهیه (خداشناسی، راه و راهنمایان و مقصد و معاد) و برنامه ها و تعالیم سعادت بخش (بایدها و نبایدها) رهنمون ساخته و علاوه بر صداقت و حسن در گفتار و پاکی عمل خودشان در تمسک به آورده های شان پیشگام دیگران بوده اند. آیا با اینهمه دلیل، حجت بر عقل و فطرت بشری تمام نیست که همه انسانها به دین و مکاتب الهی برای رسیدن به سعادت و نجات تمسک جویند و با اعتقاد و عمل به آموزه های دینی و اخلاقی مسیر نجات ابدی را برگزینند.؟

بی شک آنها که در این راه عمداً کوتاهی ورزند در برابر عقل و فطرت کمال جوی خویش و گفتار و رفتارشان مسئولند و در روز قیامت باید پاسخگوی قصور و کوتاهی خود باشند.

ملاali;737692 نوشت:
در این مورد هم که عقل و فطرت کارایی خود را ازدست داده اند..باز سوال است که چرا اعمال باید مایه عذاب باشد

شاید بدلیل محدودیت عقل در شناخت جزییات وظایف و تکالیف و آلودگی و حجابهایی که بر فطرت پرده افکنده، شناخت حقایق و تکالیف، کارایی خود را از دست داده باشد اما به همان دلایلی که گفتیم امکان شناخت دین و مکتب حق با مطالعه در حقیقت خویش، حقایق عالم هستی، نشانه ها و آیات هستی و بشارت و انذار پیامبران و راهنمایان حقیقی (سیر آفاقی و انفسی) و با تمسک به راههای شناخت خدا و دین حق (1. روش عقلی 2. روش شهودی 3. سیر آفاقی و انفسی 4. معارف دینی و ...) منتفی نیست.

از اینرو هیچ کس با وجود امکان مطالعه و تحقیق در شناخت دین و راه حق، از حساب و کتاب روز قیامت مبرا نیست مگر مستضعفین فی الارض که به هر دلیلی شناخت دین حق و راه سعادت برایشان امکان پذیر نبوده است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;737847 نوشت:
شاید بدلیل محدودیت عقل در شناخت جزییات وظایف و تکالیف و آلودگی و حجابهایی که بر فطرت پرده افکنده، شناخت حقایق و تکالیف، کارایی خود را از دست داده باشد

سلام

نمیدانم در آیات داریم یا در روایات
که کسی که در دنیا کور بوده کور هم محشور میشود
این هم به نوعی در تایید مطلب ما است

وقتی فطرت با گناه خو گرفت و آلوده شد دیگر چه چیزی باید مایه عذابش شود
مثلا کسی در صفات مانند خوک شد
خب خوک چرا باید از خوک بودن خود عذاب ببیند؟؟؟

عذاب نمیبیند که هیچ ، لذت هم میبرد

حدیث هم داریم که همه به آنچه که دوست دارند محشور میشوند

سوال:
پس عذاب چه میشود و چگونه است عقلا؟؟؟

ملاali;741220 نوشت:
سلام

نمیدانم در آیات داریم یا در روایات
که کسی که در دنیا کور بوده کور هم محشور میشود
این هم به نوعی در تایید مطلب ما است


سلام علیکم:Gol:

خداوند در قرآن می فرماید: من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی ؛ و هر کس از یاد من روى برتابد، (از فطرت الهی و راه انبیاء الهی فاصله بگیرد) قطعاً زندگى تنگ و دشوارى خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مى کنیم تا به بهشت راه نیابد. (طه/124)

این آیه گواه آنست که آنها که با اختیار و اگاهی از راه حق و صراط نجات که همان طریق بندگی خداست روی بتابند و به صراط طاغوت (شیطان و هوای نفس) روی آورند بدلیل آنکه در زندگی و فرصت عمرشان چنین ضلالت و گمراهی را آگاهانه و از سر اختیار برگزیده اند نتیجه همین رویکرد را در قیامت خواهند یافت. چون در دنیا چشم بر حقایق بسته اند در قیامت که یوم تبلی السرائر است، باطن همین رویکردشان بر آنها ظاهر خواهد شد و نتیجه گمراهی و ضلالت و گناه و فسادشان را خواهند دید.

عجبا! چگونه این مطلب را گواه بر برداشت خویش می گیرید؟

ملاali;741220 نوشت:
وقتی فطرت با گناه خو گرفت و آلوده شد دیگر چه چیزی باید مایه عذابش شود
مثلا کسی در صفات مانند خوک شد
خب خوک چرا باید از خوک بودن خود عذاب ببیند؟؟؟

عذاب نمیبیند که هیچ ، لذت هم میبرد

حدیث هم داریم که همه به آنچه که دوست دارند محشور میشوند

سوال:
پس عذاب چه میشود و چگونه است عقلا؟؟؟


در پاسخ این بخش از مدعیات شما حضرت استاد علامه جوادی آملی حفظه الله می فرمایند: ما در دنیا مسخ ملکوتی داریم و یک مسخ ملکی، مسخ ملکی این است «کُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ، بقره 65» که انسان مثلا بوزینه شود. که باید بحث شود که آیا قابل توجیه هست یا خیر؟ که عقلا محال است و شرعا هم ممنوع شده است. (اما) مسخ ملکوتی این است که شخصی انسان است با حفظ انسانی حیوان می‌شود. انسانیت انسان در این مسخ محفوظ است اما آن بازیگری‌اش در هر گناهی به صورت ملکوتی حیوان می‌شود. تناسخ عذاب است و عذاب کسانی که مسخ می‌شوند این است که انسان هستند و می‌فهمند که بوزینه شده‌اند.

بر خلاف تصور شما و در پاسخ به ابهام شما؛ استاد علامه در ادامه می فرمایند: این چنین نیست که انسان، بوزینه، مار و یا عقرب بشود به این معنا که انسانیت کنار برود و رخت بربندد. چون اگر اینها حیوان شوند دیگر عذابی ندارند تکلیف ندارند و حیوانات که از حیوان بودن‌شان رنجی نمی‌برند و زمانی که انسان به طور کلی انسانیتش زائل شود و حیوان شود که دیگر رنجی نمی‌برد. (در حقیقت) این انسان است که بوزینه شده است. این انسان است که شیطان شده است و این است که برای انسان عذاب و رنج‌آور است.(برگرفته از تفسیر استاد علامه جوادی آملی، ذیل آیات 76 تا 83 سوره مبارکه یاسین)

از اینرو چون انسانیت انسان در قیامت باقی است و این مسخ ملکوتی و تشبه او به حقیقت باطنی دار ملکی اوست که صورت می گیرد یعنی بوزینه، سگ یا مار و عقرب می شود، برای او عذاب آور و توأم با رنج و مرارت است. و این هم عقلاً و هم شرعاً ممکن و تأیید شده است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;741321 نوشت:
از اینرو چون انسانیت انسان در قیامت باقی است و این مسخ ملکوتی و تشبه او به حقیقت باطنی دار ملکی اوست که صورت می گیرد یعنی بوزینه، سگ یا مار و عقرب می شود، برای او عذاب آور و توأم با رنج و مرارت است.

وقتی انسانیت باقی باشد در همین دنیا هم انسان احساس عذاب دارد
ولی وقتی احساس عذاب و پشیمانی کنار رفت دیگر چگونه میتوان گفت انسانیت باقیست

مشکور;741321 نوشت:
عجبا! چگونه این مطلب را گواه بر برداشت خویش می گیرید؟

خب وقتی قرار باشه در آخرت هم آدمی نفهم باشه چه وجهی برای عذاب شدن دارد؟ درست مثل حیوان که فرمودید

ملاali;741477 نوشت:
وقتی انسانیت باقی باشد در همین دنیا هم انسان احساس عذاب دارد
ولی وقتی احساس عذاب و پشیمانی کنار رفت دیگر چگونه میتوان گفت انسانیت باقیست

ملاali;741477 نوشت:
خب وقتی قرار باشه در آخرت هم آدمی نفهم باشه چه وجهی برای عذاب شدن دارد؟ درست مثل حیوان که فرمودید

سلام:Gol:

فطرت انسانی قابل تبدیل و تحویل نیست، اینکه در این دنیا برخی، کارهای غیرانسانی می کنند و هیچ احساس گناه و پشیمانی نمی کنند بدلیل فطرت آلودگی و حجابها و غبارآلود شدن فطرتهای شان است نه مسخ و تبدیل شدن ذات انسانی شان به حیوانیت!

اما وقتی در قیامت پرده ها کنار زده می شود و باطن و حقیقت همه چیز عیان می شود و یا به تعبیر روایات که گفته اند: الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا ، مردم در دار دنیا (بدلیل غفلت) در خوابند و پس از مرگ، بیدار می شوند. دیگر اینطور نیست که مردم چنانکه در دنیا پرده های غفلت و حجابهای گناه و نسیان، مانع درک و فهم حقایق بود.در قیامت نیز حقیقت را نفهمند بلکه باطن همه چیز، اندیشه ها، اعمال و رفتارشان چنان روز برایشان واضح خواهد شد.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;741513 نوشت:
فطرت انسانی قابل تبدیل و تحویل نیست، اینکه در این دنیا برخی، کارهای غیرانسانی می کنند و هیچ احساس گناه و پشیمانی نمی کنند بدلیل فطرت آلودگی و حجابها و غبارآلود شدن فطرتهای شان است نه مسخ و تبدیل شدن ذات انسانی شان به حیوانیت!

اما وقتی در قیامت پرده ها کنار زده می شود و باطن و حقیقت همه چیز عیان می شود و یا به تعبیر روایات که گفته اند: الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا ، مردم در دار دنیا (بدلیل غفلت) در خوابند و پس از مرگ، بیدار می شوند. دیگر اینطور نیست که مردم چنانکه در دنیا پرده های غفلت و حجابهای گناه و نسیان، مانع درک و فهم حقایق بود.در قیامت نیز حقیقت را نفهمند بلکه باطن همه چیز، اندیشه ها، اعمال و رفتارشان چنان روز برایشان واضح خواهد شد.

باسلام

کدام فطرت؟ و این فطرت چگونه ثابت میشود
مگر شما قبول ندارید بعضی ها بد ذاتند و بعضی خوش ذات

کسی که از اول چیزی ندارد چه چیزی برایش رفع حجاب میشود؟

ملاali;742474 نوشت:
باسلام

کدام فطرت؟ و این فطرت چگونه ثابت میشود
مگر شما قبول ندارید بعضی ها بد ذاتند و بعضی خوش ذات

کسی که از اول چیزی ندارد چه چیزی برایش رفع حجاب میشود؟


سلام:Gol:

از منظر اسلام، هر انسانى با فطرت پاك و توحيدى آفريده مى‏ شود، به گونه‏ اى كه اگر به همين حالت پيش برود و عوامل خارجى او را منحرف نكنند، راه حق را خواهد پيمود. هيچ فردى از مادر خويش خطاكار، گنهكار و يا بد سگال(بدسرشت) زاده نشده است، و پليدي ها و زشتي ها جنبه عرضى داشته و معلول عوامل بيرونى و اختيارى است. و روحيات ناپسند موروثى نيز به گونه‏ اى نيست كه در سايه اراده و خواست انسان تغيير ناپذير باشد. بنابراين انديشه گناه ذاتى فرزندان آدم، كه در مسيحيت كنونى مطرح است، بى‏ پايه و اساس است.

قرآن كريم در اين باره در آیه فطرت مى‏ فرمايد: بدون هيچگونه انحراف به چپ و راست، به آيين الهى روى آور كه خداوند انسانها را بر اساس آن آفريده است.(روم/30) همچنین پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و سلم نيز مى‏ فرمايد:«ما من مولود الا يولد على الفطرة‏»، هيچ مولودى نيست مگر اينكه بر فطرت پاك (توحيد و يگانه پرستى) به دنيا مى‏ آيد.(توحيدصدوق، ص 331)

به عبارت دیگر، از منظر قرآن، انسان از نظر آفرینش ترکیبی است از لجن و روح، مجموعه ای از حیوانیّت و روحانیّت، بالقوه توان صعود به مرحله «خلیفة فی الارض» و در سیر نزولی امکان رسیدن به مرحله «بل هم اضلّ» را داراست. از این رو انسان از نظر تعلیمات، آگاه بر فجور و تقوی است و قادر به تشخیص فجور، تمایلات بالفعل حیوانی، و تقوی و روحانیّت بالقوّه می باشد، لذا برخی از مفسّران گفته اند این آیه اشاره به حسن و قبح عقلی است که خداوند توانایی درک آن ها را به انسان داده است.

جنبه حیوانیّت نیاز به آموزش ندارد؛ چون بالفعل موجود است، مثل توانایی خوردن و آشامیدن... امّا جنبه روحانیّت نیاز به آموزش و تربیت دارد؛ چرا که موجودیّتی بالقوّه دارد و باید با تعلیم و تربیت به شکوفایی به منصه ظهور برسد: «و هدیناه النجدین»؛ و دو راه[خیر و شر] را به او نشان دادیم».

فلذا دیدگاهی که ذات انسانی را در مرحله خلقت و آفرینش، به دو دسته انسانهای بد ذات و خوش ذات تقسیم می کند با دیدگاه قرآن و اسلام تعارض و تضاد صد در صدی دارد.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;742527 نوشت:
از منظر اسلام، هر انسانى با فطرت پاك و توحيدى آفريده مى‏ شود، به گونه‏ اى كه اگر به همين حالت پيش برود و عوامل خارجى او را منحرف نكنند، راه حق را خواهد پيمود. هيچ فردى از مادر خويش خطاكار، گنهكار و يا بد سگال(بدسرشت) زاده نشده است، و پليدي ها و زشتي ها جنبه عرضى داشته و معلول عوامل بيرونى و اختيارى است.

با سلام

اگر اینطوره

1- چرا امامان معصوم نعوذبالله از راه نامشروع به دنیا نیامدند؟؟؟ تا برای ما حجت باشد که همه چیز اختیار خود فرد است
2- اگر فطرت ها یکی است پس چرا میگویند حسنات الابرار سیئات مقربین است؟

یاحق

ملاali;742897 نوشت:
با سلام

اگر اینطوره

1- چرا امامان معصوم نعوذبالله از راه نامشروع به دنیا نیامدند؟؟؟ تا برای ما حجت باشد که همه چیز اختیار خود فرد است


سلام :Gol:

گفتیم همه انسانها با فطرت الهی آفریده شده اند لکن نگفتیم که عوامل دیگر مثل وراثت (اصلاب و ارحام و شرایط نطفه و ...) در فراهم آوردن زمینه های کمال و رسیدن به اعلی مراتب کمال دخالت ندارند! با توجه به اینکه لازمه رسیدن به مقام صفوة اللهی احراز و دارا بودن همه شرایط است. باید از جهتی بستر رشد آنها در اصلاب شامخه و ارحام مطهره باشد تا لوازم رسیدن به کمالات عالیه من جمیع جهات، را دارا باشند.

ملاali;742897 نوشت:
2- اگر فطرت ها یکی است پس چرا میگویند حسنات الابرار سیئات مقربین است؟

یاحق


بنظر مطلب، فاقد ارتباط معنایی است، یا نیازمند توضیح بیشتر است.

موفق باشید ...:Gol:

سلام

مشکور;742903 نوشت:
گفتیم همه انسانها با فطرت الهی آفریده شده اند لکن نگفتیم که عوامل دیگر مثل وراثت (اصلاب و ارحام و شرایط نطفه و ...) در فراهم آوردن زمینه های کمال و رسیدن به اعلی مراتب کمال دخالت ندارند!

خب اینجا باید قبول کنیم جبرا استعداد فطری آدمیان متفاوت است
بعنوان مثال اگر یک آیت الله زنا کند گناه آن برابر با زنای یک حرام زاده نیست و عقلا باید مجازات ها متفاوت باشد چراکه استعداد ها یکی نبوده

مشکور;742903 نوشت:
2- اگر فطرت ها یکی است پس چرا میگویند حسنات الابرار سیئات مقربین است؟

یاحق
بنظر مطلب، فاقد ارتباط معنایی است، یا نیازمند توضیح بیشتر است.

شما میگویید با قیامت پرده ها کنار میرود و آدمی متوجه اعمال بد و ناخالصی خود میگردد

ما میگوییم اگر اینطور است که همه به یک میزان سنجیده میشوند؟ خب ابرار هم باید از حسنات خود در قیامت ناخشنود باشند نه خشنود

لذا نتیجه میگیریم فطرت ها اگرچه به اعتباری همه الهی اند اما یکی نیستند و در ادراک بد و خوب متفاوتند

ملاali;742908 نوشت:
خب اینجا باید قبول کنیم جبرا استعداد فطری آدمیان متفاوت است
بعنوان مثال اگر یک آیت الله زنا کند گناه آن برابر با زنای یک حرام زاده نیست و عقلا باید مجازات ها متفاوت باشد چراکه استعداد ها یکی نبوده

سلام:Gol:

نه بزرگوار، فطرتها همه یکسان و همگون است همه ملهم به خیر و شر (فالهمها فجورها و تقویها) و الهی است (فطرت الله التی فطر الناس علیها) اما آنچه منشأ تفاوت است رویکرد افراد نسبت به فطرتها و چگونگی بکارگیری عوامل درونی و بیرونی مؤثر در رشد فطرت انسانی است. اینکه انسان چقدر به سیر آفاقی و انفسی و بکارگیری معارف الهیه و در مواجهه با محیط در جهت تعالی و رشد فطرتش حساسیت و دغدغه داشته و از حیث دیگر، از این موهبت الهی در برابر گناه و حجابهای بیرونی و درونی مراقبت و صیانت کند.

بله قطعاً کسی که از همه جهات، اعم از عوامل اولیه نظیر وراثت (نطفه و لقمه) و محیط رشد پاک و طاهر بوده و نیز از جهت عوامل ثانویه نظیر آگاهی های درونی و بیرونی نیز به سطحی از شناخت و معرفت رسیده در برابر انجام گناه، نسبت به کسی که از این عوامل اولیه و ثانویه محروم بوده، مسئولیت بیشتری داشته و به همان میزان عقوبتش نیز سنگین تر است. و همه این عوامل و موانع از علم لایزال الهی مخفی نبوده و در مقام عدل الهی مورد توجه قرار می گیرد چنانکه فرمود: لا یکلف الله نفساً الا وسعها

ملاali;742908 نوشت:
شما میگویید با قیامت پرده ها کنار میرود و آدمی متوجه اعمال بد و ناخالصی خود میگردد
ما میگوییم اگر اینطور است که همه به یک میزان سنجیده میشوند؟ خب ابرار هم باید از حسنات خود در قیامت ناخشنود باشند نه خشنود
لذا نتیجه میگیریم فطرت ها اگرچه به اعتباری همه الهی اند اما یکی نیستند و در ادراک بد و خوب متفاوتند

پاسخ ابهام شما با فهم معنای "حسنات الابرار سیئات المقربین" روشن می شود:

معناي جمله «حسنات الابرار سيئات المقربين» اين است كه كارهاي نيك خوبان براي مقربان عمل زشت محسوب مي شود. بنا به آنچه در روايات فراوان آمده است مراتب ايمان و تقرب به خداوند متفاوت است و ايمان داراي درجاتی است به همين جهت عمل نيك فردي كه در درجه اول ايمان است براي كسي كه در درجه بالاتر قرار دارد عمل زشت و بد محسوب مي شود چون به همان ميزان كه شخص در رتبه بالاتر قرار دارد از او عمل بهتر و بالاتري انتظار مي رود. مانند اين كه نوشتن خط به شكل كلاس ابتدايي براي فرد ديپلمه زشت و نازیباست در حالي كه همين خط برای كلاس اولي زيبا بوده و اتفاقاً مورد تشويق قرار می گیرد. بنابراين كارهاي نيك خوبان براي مقربان كه در درجه بالاتري از لحاظ ايمان قرار گرفته اند ديگر حسنه نمي باشد بلكه در مقايسه با رتبه ايماني او سيئه و عمل زشت محسوب مي شود.

از اینرو این تفاوت، نیز دلیل دیگری است بر یکسان بودن فطرتها اما وجه تفاوت و منشأ آن متوجه نوع و سطح رویکرد آدمیان به این موهبت الهی و میزان بکارگیری عوامل گونه گون و تلاش در رفع و دفع موانع رشد و تعالی فطرت باز می گردد.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;743170 نوشت:
كارهاي نيك خوبان براي مقربان عمل زشت محسوب مي شود.

من اصلا متوجه نمیشوم !
مگر نمیگویید فطرت یکی است
خب وقتی همه به یک فطرت بعد از مرگ برگشت میکنند کارهای نیک خوبان باید بدون ارزش و زشت باشد در نظرشان چون میزان فطرت مقربان بوده نه فطرت خوبان
مشکور;743170 نوشت:
از اینرو این تفاوت، نیز دلیل دیگری است بر یکسان بودن فطرتها

مشکور;743170 نوشت:
منشأ تفاوت است رویکرد افراد نسبت به فطرتها و چگونگی بکارگیری عوامل درونی و بیرونی مؤثر در رشد فطرت انسانی است.

با این حساب سخن شما اگر امامان از حرام هم به دنیا می آمدند باز امام معصوم بوده اند چون میزان فقط اختیار است و فطرت ها یکی هستند

و این به نظر من اصلا منطقی به نظر نمیرسد

اگر درک خوب و بد در آدمها یکی بود میبایست درجات بهشت و جهنم هم یکی می بود

ملاali;743227 نوشت:
من اصلا متوجه نمیشوم !
مگر نمیگویید فطرت یکی است
خب وقتی همه به یک فطرت بعد از مرگ برگشت میکنند کارهای نیک خوبان باید بدون ارزش و زشت باشد در نظرشان چون میزان فطرت مقربان بوده نه فطرت خوبان

ملاali;743227 نوشت:
با این حساب سخن شما اگر امامان از حرام هم به دنیا می آمدند باز امام معصوم بوده اند چون میزان فقط اختیار است و فطرت ها یکی هستند

و این به نظر من اصلا منطقی به نظر نمیرسد

اگر درک خوب و بد در آدمها یکی بود میبایست درجات بهشت و جهنم هم یکی می بود


آنچه گفتنی بود در باب مسائل مربوط به فطرت و یکسان بودن فطرتها و عوامل درونی و بیرونی مؤثر در فطرت و اینکه عذاب یا پاداشهای اخروی منوط به اعمال آگاهانه و اختیاری انسانها بوده گفتیم. احساس می شود که در مطالب اخیرتان علیرغم اینکه می خواهید موضوع را بسط دهید که بیشتر رنگ و بوی انحراف دادن بحث از مجاری اصلی است، گرفتار اظهارات نامفهوم و غیرمرتبط شده اید که صلاحیت بررسی نداشته و از حوصله بحث خارج است.

موفق باشید ...:Gol:

مشکور;743344 نوشت:
آنچه گفتنی بود در باب مسائل مربوط به فطرت و یکسان بودن فطرتها و عوامل درونی و بیرونی مؤثر در فطرت و اینکه عذاب یا پاداشهای اخروی منوط به اعمال آگاهانه و اختیاری انسانها بوده گفتیم

متاسفانه فرمایشات شما در مورد یکسان بودن فطرت ها قانع کننده نبود
در نهج البلاغه هم داریم که ترکیب سرشت اولیه آدمیان متفاوت است و به همین دلیل مثلا یکی زیبا و غیر عمیق است و دیگری نازیبا و عمیق

بنام خدا

سلام و ادب

سؤال:
کسی که جدای از امر و نهی دین، مشکل وجدانی با برخی گناهان ندارد، با چه چیزی قرار است روبرو شود تا موجب عذابش گردد؟

پاسخ و جمعبندی:

در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نکته ضروری است:

اولاً: دین امری فطری است و بین آموزه های دینی اعم از اعتقادات، اخلاق و احکام با فطرت انسانی رابطه مستقیم برقرار است بعبارتی دین مجموعه اعتقادات و اعمالی است که فطرت و ساختار وجودی آدمی، آن را اقتضا می کند و در پرورش استعدادهای آدمی مؤثر است.

ثانیاً: خداوند برای هدایت و سعادت انسان دو حجت قرار داده، اول؛ دین که مجموعه اعتقادات و اعمال خیر و صلاح برای سعادت دنیا و اخرت انسانی است یعنی همان حجت بیرونی و دوم؛ عقل و فطرت انسانی که ملهم به خیر و شر بوده و توان ادراک خیر و شر را بطور کلی دارد(فالهمها فجورها و تقویها)(1) یعنی همان حجت درونی. هر دو مؤید و مکمل یکدیگرند اما اینگونه نیست که اگر حجت بیرونی نباشد، حجت درونی نیز بطور کلی و کاملاً ناکارامد خواهد بود.

ثالثاً: خداوند در قیامت از چگونگی برخورد ما با هر دو حجت درونی و بیرونی بازخواست می کند، بسا کسانیکه بدلیل شرایطی، در طول عمرشان با حجت بیرونی (انبیاء الهی و اوامر دین) مواجه نبوده اند اما بدلیل سلامت عقل و نفس، به میزان شناخت و درکی که از ناحیه حجت درونی (عقل و فطرت) دریافت کرده اند، نسبتاً رفتار و کردارشان مبتنی بر حق و پاکی و بر مدار خیر و خوبی بوده است. لازم بذکر است، انسان به حکم عقل و فطرت و وجدان، بسیاری چیزها را برای نفس خود می پسندد(خیر) و بسیاری را نمی پسندد(شرور)، همین نوع تمایل و گرایش فطری و عقلی وی،(صرفنظر از امر و نهی دین) مبنای حساب و کتاب او در قیامت قرار می گیرد. از اینرو بسیاری از ویزگیهای ذاتی انسان نظیر کمال جویی، حقیقت طلبی و روحیه پرستش خالق هم موافق و مطابق عقل و خرد انسانی و هم موافق فطرت انسانی است. انسان بر اساس اصل عقلی جلب منفعت و دفع ضرر محتمل (حسابگری) خواهان بهترین وضعیت و فواید برای دستیابی به عالی ترین کمالات و حقایق است و نیز مخالف و دافع خسارتها و ضررهایی است که به رشد و تعالی اش ضربه می زند. از این رو نمی تواند از اتفاقات و گزارشهایی که در اطراف و پیرامونش می شنود بی تفاوت باشد و حداقل تحقیق نکند. البته شاید بدلیل محدودیت عقل در شناخت جزییات وظایف و تکالیف و آلودگی و حجابهایی که بر فطرت پرده افکنده، شناخت حقایق و تکالیف، کارایی خود را از دست داده باشد اما به همان دلایلی که گفتیم امکان شناخت دین و مکتب حق با مطالعه در حقیقت خویش، حقایق عالم هستی، نشانه ها و آیات هستی و بشارت و انذار پیامبران و راهنمایان حقیقی (سیر آفاقی و انفسی) و با تمسک به راههای شناخت خدا و دین حق (1. روش عقلی 2. روش شهودی 3. سیر آفاقی و انفسی 4. معارف دینی و ...) منتفی نیست.

رابعاً: خداوند در قرآن می فرماید: "من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی؛(2) و هر کس از یاد من روى برتابد، (از فطرت الهی و راه انبیاء الهی فاصله بگیرد) قطعاً زندگى تنگ و دشوارى خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مى کنیم تا به بهشت راه نیابد. این آیه گواه آنست که آنها که با اختیار و اگاهی از راه حق و صراط نجات که همان طریق بندگی خداست روی بتابند و به صراط طاغوت (شیطان و هوای نفس) روی آورند بدلیل آنکه در زندگی و فرصت عمرشان چنین ضلالت و گمراهی را آگاهانه و از سر اختیار برگزیده اند نتیجه همین رویکرد را در قیامت خواهند یافت. چون در دنیا چشم بر حقایق بسته اند در قیامت که یوم تبلی السرائر است، باطن همین رویکردشان بر آنها ظاهر خواهد شد و نتیجه گمراهی و ضلالت و گناه و فسادشان را خواهند دید. از آنجاییکه فطرت انسانی قابل تبدیل و تحویل نیست، اینکه در این دنیا برخی، کارهای غیرانسانی می کنند و هیچ احساس گناه و پشیمانی نمی کنند بدلیل فطرت آلودگی و حجابها و غبارآلود شدن فطرتهای شان است نه مسخ و تبدیل شدن ذات انسانی شان به حیوانیت! اما وقتی در قیامت پرده ها کنار زده می شود و باطن و حقیقت همه چیز عیان می شود و یا به تعبیر روایات که گفته اند: "الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا، مردم در دار دنیا (بدلیل غفلت) در خوابند و پس از مرگ، بیدار می شوند."(3) دیگر اینطور نیست که مردم چنانکه در دنیا پرده های غفلت و حجابهای گناه و نسیان، مانع درک و فهم حقایق بود.در قیامت نیز حقیقت را نفهمند بلکه باطن همه چیز، اندیشه ها، اعمال و رفتارشان چنان روز برایشان واضح خواهد شد. همچنین قابل ذکر است که از منظر اسلام، هر انسانى با فطرت پاك و توحيدى آفريده مى‏ شود، به گونه‏ اى كه اگر به همين حالت پيش برود و عوامل خارجى او را منحرف نكنند، راه حق را خواهد پيمود. هيچ فردى از مادر خويش خطاكار، گنهكار و يا بد سگال(بدسرشت) زاده نشده است، و پليدي ها و زشتي ها جنبه عرضى داشته و معلول عوامل بيرونى و اختيارى است. و روحيات ناپسند موروثى نيز به گونه‏ اى نيست كه در سايه اراده و خواست انسان تغيير ناپذير باشد. بنابراين انديشه گناه ذاتى فرزندان آدم، كه در مسيحيت كنونى مطرح است، بى‏ پايه و اساس است. فلذا دیدگاهی که ذات انسانی را در مرحله خلقت و آفرینش، به دو دسته انسانهای بد ذات و خوش ذات تقسیم می کند با دیدگاه قرآن و اسلام تعارض و تضاد صد در صدی دارد.

خامساً: البته گرچه همه انسانها با فطرت الهی آفریده شده اند لکن اینطور نیست که عوامل دیگر مثل وراثت (اصلاب و ارحام و شرایط نطفه و ...) در فراهم آوردن زمینه های کمال و رسیدن به اعلی مراتب کمال دخالت نداشته باشد! با توجه به اینکه لازمه رسیدن به مقام صفوة اللهی احراز و دارا بودن همه شرایط است. باید از جهتی بستر رشد آنها در اصلاب شامخه و ارحام مطهره باشد تا لوازم رسیدن به کمالات عالیه من جمیع جهات، را دارا باشند.

نتیجه:
بنابر این، همه انسانها بر اساس عقل، فطرت، وجدان و آگاهیهای درونی بعنوان حجت درونی و دین و دستورات و برنامه های تعالی بخش انبیاء الهی بعنوان حجت بیرونی در برابر اعمال و رفتار و گزینش و انتخابهای خود در دنیا و آخرت مسئولند و اینطور نیست که کسی بتواند عذر بیاورد که بطور کلی امکان تشخیص حق و تکلیف برای من منتفی بود مگر مستضعفین فی الارض که واجد شرایطی هستند که از علم خداوند مخفی نیست.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_______________________________________________________
1. شمس/8.
2. طه/.124
3. شریف الرضی، محمد بن حسین، خصائص الأئمة ع (خصائص أمیر المؤمنین ع)، محقق، مصحح، امینی، محمد هادی‏، ص 112، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1406ق.

موضوع قفل شده است