جمع بندی مراد از «من كنت مولاه ...»؛ خلافت حضرت امیرالمومنین علی (ع) است

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مراد از «من كنت مولاه ...»؛ خلافت حضرت امیرالمومنین علی (ع) است

به نام خدا
عرض سلام و وقت به خير خدمت كارشناسان گرامي و عرض تسليت ايام

لطفا بفرماييد در طول خلافت 3 خليفه ي اول و زمان خلافت حضرت اميرالمومنين (ع) چه كساني با استناد به حادثه ي غدير تصريح كردند كه مراد پيامبر (صلي الله عليه و اله ) از عبارت
" من كنت مولاه فهذا علي مولاه " خلافت و حكومت حضرت اميرالمومنين است ؟
اگر موضوع تكراري است و لطف كنيد لينك موضوعات مشابه رو قرار بديد ممنون ميشم .

با نام الله

کارشناس بحث: استاد مقداد

TAHOOR;496494 نوشت:
به نام خدا
عرض سلام و وقت به خير خدمت كارشناسان گرامي و عرض تسليت ايام

لطفا بفرماييد در طول خلافت 3 خليفه ي اول و زمان خلافت حضرت اميرالمومنين (ع) چه كساني با استناد به حادثه ي غدير تصريح كردند كه مراد پيامبر (صلي الله عليه و اله ) از عبارت
" من كنت مولاه فهذا علي مولاه " خلافت و حكومت حضرت اميرالمومنين است ؟
اگر موضوع تكراري است و لطف كنيد لينك موضوعات مشابه رو قرار بديد ممنون ميشم .

با عرض سلام و ادب

در کتب دانشمندان اهل تسنن موارد زيادى نقل شده که خود على (عليه السلام ) و يا ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) و يا علاقمندان به اين مکتب با حديث غدير استدلال کرده اند:

از جمله خود على (عليه السلام ) در روز شورى طبق نقل خطيب خوارزمى حنفى در مناقب از عامر بن واصله چنين نقل مى کند:
در روز شورى با على (عليه السلام ) در آن خانه بودم و شنيدم که با اعضاى شورى چنين ميگفت : دليل محکمى براى شما اقامه ميکنم که عرب و عجم توانائى تغيير آن را نداشته باشند: شما را بخدا سوگند آيا در ميان شما کسى هست که قبل از من خدا را به يگانگى خوانده باشد (و سپس مفاخر معنوى خاندان رسالت را برشمرد تا رسيد به اينجا) شما را بخدا سوگند آيا در ميان شما احدى جز من هست که پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در حق او گفته باشد. من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و انصر من نصره ليبلغ الشاهد الغائب همه گفتند: نه{1}.

اين روايت را حموينى در فرائد السمطين در باب 58 و همچنين ابن حاتم در دار النظيم و دارقطنى و ابن عقده و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه نقل کرده اند.

و نيز مى خوانيم که على (عليه السلام ) بنا به نقل فرائد السمطين در باب 58 در ايام عثمان در مسجد در حضور جمعيت به جريان غدير استدلال کرد، و همچنين در کوفه در برابر کسانى که نص بر خلافت بلافصل او را از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) انکارصريحا به اين روايت استدلال کرد.

اين حديث را طبق نقل الغدير چهار نفر از صحابه ، و چهارده نفر از تابعين طبق نقل منابع معروف اهل تسنن روايت کرده اند.

و نيز در روز جنگ جمل طبق نقل حاکم در کتاب مستدرک جلد سوم صفحه 371 در برابر طلحه با آن استدلال فرمود.

و نيز در روز جنگ صفين طبق نقل سليم بن قيس هلالى على (عليه السلام ) در لشگرگاه خود در برابر جمعى از مهاجرين و انصار و مردمى که از اطراف گرد آمده بودند، به اين حديث استدلال کرد، و دوازده نفر از بدريين (کسانى که جنگ بدر را در خدمت پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) درک کرده بودند) برخاستند و گواهى دادند که اين حديث را از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شنيده اند!

بعد از على (عليه السلام ) بانوى اسلام فاطمه زهرا عليهاالسلام و امام حسن و امام حسين و عبد الله بن جعفر و عمار ياسر و قيس بن سعد و عمر بن عبد العزيز و ماءمون خليفه عباسى به آن استناد جستند و حتى عمرو بن عاص در نامهاى که به معاويه نوشت براى اينکه به او اثبات کند بخوبى از حقايق مربوط به موقعيت على (عليه السلام ) و وضع معاويه آگاه است صريحا مساءله غدير را يادآورى کرده و خطيب خوارزمى حنفى در کتاب مناقب صفحه 124 آن را نقل کرده است.{2}.

بنابراین این مسئله مسلم است که آیه تبلیغ درباره امام علی(علیه السلام) و واقعه غدیر خم نازل شده است و حدیث غدیر را هم بسیاری از علمای اهل سنت در منابع خود ذکر کرده اند،و باز طبق نقل منابع متعدد اهل سنت،ائمه(علیهم السلام) بارها به حدیث غدیر برای دفاع از حق الهی خود احتجاج کرده اند.

پی نوشتها:

1- مناقب،ص217.
2. تفسیر نمونه،ج5ص19-21.

سلام عليكم
از مطالب و توضيحات ارزنده اتون تشكر ميكنم

مقداد;496628 نوشت:

... عبد الله بن جعفر و عمار ياسر و قيس بن سعد و عمر بن عبد العزيز و ماءمون خليفه عباسى به آن استناد جستند و ...



بيشتر صحابه و ياران نزديك حضرت كه به اين مورد استناد كردند مد نظر پرسشگر بود .
اگر لطف كنيد مستند تصريح صحابه ي حضرت رو بفرماييد يا منبعي رو معرفي بفرماييد كه اين مستندات در آن موجود باشه ممنون خواهم شد .

TAHOOR;496645 نوشت:
سلام عليكم
از مطالب و توضيحات ارزنده اتون تشكر ميكنم


بيشتر صحابه و ياران نزديك حضرت كه به اين مورد استناد كردند مد نظر پرسشگر بود .
اگر لطف كنيد مستند تصريح صحابه ي حضرت رو بفرماييد يا منبعي رو معرفي بفرماييد كه اين مستندات در آن موجود باشه ممنون خواهم شد .

با عرض سلام و ادب

در منابع تاریخی و روایی مواردی یافت می شود که یا صحابه مستقلاً به حدیث غدیر استناد کرده اند یا بر آن شهادت داده اند.که به چند مورد اشاره می کنیم:

1. احمد بن حنبل نقل می کند که وقتی مردم در رابطه با خلافت علی (ع) اعتراض داشتند امیرالمؤمنین(ع) نیامد بگوید: در انتخاب من صحابه اجماع کردند ، مهاجرین و انصار اجماع کردند ، شورا بوده، بلکه مردم را جمع کرد و آنها را قسم داد و گفت: شما را به خدا قسم می دهم هر کس در غدیر آنچه که از پیغمبر شنیده بلند شود و بگوید. روایت است که :

«ثلاثون من الناس »30 نفر از مردم ، در برخی از روایات دارد که 12 نفر آنها از بدریون بودند (صحابه ای که در جنگ بدر حضور داشتند) و در بعضی از جاها دارد «قال ناس کثیر» که أبو نعیم این قول را آورده است.
تعداد زیادی برخاستند گفتند: پیغمبر اکرم (ص) در روز غدیر فرمود :
«أتعلمونی أنی أولی بالمؤمنین من أنفسهم» که همان اشاره به ولایت تامه دارد و بعد فرمود :
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه».(1)

هیثمی از بزرگان اهل سنت می گوید این روایت صحیح است.(2)

2. قیس انصاری: وی که خود از بزرگان صحابه است، در جنگ صفین شعری سروده و آن را در پیشگاه امیر المؤمنین (ع) خوانده است. از این شعر پیداست که او همین معنا را از سخن پیامبر فهمیده است.

نمونه ای از اشعار قیس چنین است:

... و علی امامنا و امام

لسوانا به امتی التنزیل

یوم قال النبی: من کنت مولا

فهذا مولاه خطب جلیل

ان ما قاله النبی (ص) علی الاّ

مة حتم ما فیه قال و قیل.(3)

علی پیشوای ما و پیشوای جز ما است، این سخنی است که قرآن آورده است. روزی که پیامبر فرمود هر کس را که من مولای اویم، پس این علی مولای او است، خبر بسیار بزرگ و با عظمتی است. آنچه را پیامبر (ص) به امت گفته، حتمی و مسلم است و گفتگویی در آن نیست.

3. فاطمه زهرا(س)، امام مجتبى‏(ع)، سیدالشهدا(ع) و عبدالله بن‏ جعفر و حتى عمرو عاص در برابر معاویه و عمار یاسر در سنه‏37 در صفین در برابر عمر و عاص و اصبغ بن نباته‏ در مجلس معاویه و جوانى در مسجد کوفه‏ در برابر «ابو هریره‏» و شخص دیگرى در برابر «زید بن ارقم‏» و مردى عراقى و قیس بن سعد در مقابل معاویه و زنى بنام‏ «دارمیة حجونیة‏» در مقابل معاویه و نیز «عمرو اودى‏» و «عمر بن عبد العزیز» و «مامون‏» خلیفه عباسى همه به حدیث‏ غدیر که از نصوص معروف ولایت على(ع)است، استدلال نموده‏ اند. (4)

4. استدلال مامون خليفه عباسي به حديث غدير

در ضـمـن مـنـاظـره اي کـه بين مامون و اسحاق بن ابراهيم قاضي القضاة زمان او در باب فضيلت اصـحـاب رسـول خدا (ص) واقع شد، مامون از او مي پرسد: آيا حديث ولايت را روايت مي کني؟

وي گفت: آري مامون گفت: آن را بخوان يحيي حديث را خواند.

مـامـون پـرسـيـد: «بـه نظر تو آيا اين حديث وظيفه اي را براي ابوبکر و عمر در مقابل علي تعيين کرده است؟

يا نه؟».

اسـحـاق گفت: «مي گويند: پيامبر اين حديث را هنگامي فرمود که بين علي (ع) و زيد بن حارثه اخـتـلافي افتاده بود زيد وابستگي علي را به رسول خدا انکار کرده بود، از اين رو پيامبر فرمود: هر کس من مولاي او هستم، علي مولاي اوست».

مامون گفت: «آيا پيامبر (ص) اين حديث را هنگام بازگشت از حجة الوداع نفرمود؟».

اسحاق گفت: آري.

مـامـون گـفت: «زيد بن حارثه پيش از غدير کشته شد تو چگونه مي پذيري که پيامبر به خاطر او ايـن حديث را فرموده باشد؟

به من بگو: اگر پسر پانزده ساله ات به مردم بگويد: اي مردم بدانيد هر کـس وابـسـتـه مـن اسـت وابسته پسر عمويم نيز هست، آيا به او نمي گويي چرا چيزي را که همه مي دانند و برکسي پوشيده نيست باز مي گويي؟».

گفت: «چرا به او خواهم گفت».

مـامـون گـفـت: «اي اسـحـاق! کـاري را که براي پسر پانزده ساله ات نمي پسندي بر پيامبر خدا مي پسندي؟
واي بر شما چرا فقهاي خود را مي پرستيد».(5)

مواردی دیگر که برخی افراد به حدیث غدیر استناد کرده اند:

1 - احتجاج عبداللَّه‏ بن جعفر بر معاویه به حدیث غدیر بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع).( کتاب سلیم، ج 2، ص834، ح42)

2 - احتجاج بُرد بر عمروبن عاص به حدیث غدیر خم.( الامامة و السیاسة، ج1، ص97)

3 - احتجاج عمروبن عاص بر معاویه به حدیث غدیر.( مناقب خوارزمى، ص199، ح240)

4 - احتجاج عماربن یاسر در روز صفین بر عمروبن عاص به حدیث غدیر.( شرح ابن‏ابى‏الحدید، ج 2، ص206، خطبه35 ؛ وقعه صفّین، ص338)

5 - احتجاج اصبغ‏ بن نباته به حدیث غدیر در مجلس معاویه.( مناقب خوارزمى، ص205، ح240 ؛ تذکرة الخواص، ص85)

6 - مناظره جوانى با ابوهریره به حدیث غدیر در مسجد کوفه:
این مناظره را ابوبکر هیثمى نیز در کتاب «مجمع الزوائد» به نقل از ابى‏ یعلى و طبرانى و بزّار به دو طریق نقل کرده، و یکى از آن دو طریق را تصحیح و طریق دیگر را توثیق نموده است.( مسند ابى ‏یعلى موصلى، ج11، ص307، ح6423 ؛ مجمع الزوائد، ج9، ص105)

7 - احتجاج شخصى بر زیدبن ارقم به حدیث غدیر خم.( ینابیع المودة، ج 2، ص 73، باب 56)

8 - مناظره مردى عراقى با جابربن عبداللَّه انصارى به حدیث غدیر.( کفایة الطالب، ص 61)

9 - احتجاج قیس ‏بن سعد بر معاویه به حدیث غدیر خم.( کتاب سلیم، ج 2، ص 777، ح26)

10 - احتجاج دارمیّه حجونیّه بر معاویه به حدیث غدیر در سال(56 50).( ربیع الابرار، ج 2، ص 599)

11 - احتجاج عمربن عبدالعزیز خلیفه اموى به حدیث غدیر.( حلیة الاولیاء، ج 5، ص 364)

پی نوشتها:

(1). مسند احمد ج 4، ص370.
(2). هیثمی ، مجمع الزوائد، ج9 ، ص104.
(3). تذکره الخواص، سبط این جوزی، ص 39.
(4). براى توضیح بیشتر و دانستن مدارک از طریق اهل سنت‏ به کتاب‏ نفیس‏ «الغدیر»، جلد 1، صفحه‏ 159 تا 213 مراجعه کنید.
(5). عقدالفريد، ج 5، ص 82.

سلام علیکم،
بی‌ادبیه وسط حرف علما وارد شدن، اما چون دیدم برادران اهل سنت (عوامشان) به کل واقعه‌ی غدیر را منکر هستند و شأن نزول آیات مرتبط با آن را به سخنرانی در روز عرفه‌ی از حجة‌الوداع مربوط می‌کنند گفتم شاید دلیل قرآنی برای ایشان مفیدتر باشد:

همه قبول دارند که رسول خدا چنین فرموده باشند:

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

اما در قرآن آمده است که:

النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ ... [الأحزاب، ۶]
پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها (یعنی مؤمنان باید حکم و اراده او را مقدم بر اراده خود بدارند، ولو در مسائل شخصی خودشان) ...

و استفاده‌ی رسول خدا به «من کنت مولاه» بخاطر همین است که کسی نگوید آن ولایت مخصوص رسول خدا بوده است که نبی بوده و نه دیگران ...

بعد مخالفین می‌گویند که در این آیه فقط مؤمنین برشمرده شده‌اند و نه همه، اما در امت اسلامی همه یا مؤمن هستند و یا اظهار ایمان می‌کنند (چه از نفاق و چه بخاطر امید). پس این آیه شامل تمام امت اسلام می‌شود، یعنی لااقل در ظاهر همه باید ولایت او بر خودشان را بپذیرند، اولی بودن امام بر حتی جان و ناموس خودشان را. اقلیت‌های مذهبی را هم از این باب شامل می‌شود که آنها تحت حمایت حکومت اسلامی قرار می‌گیرند، یعنی این ولایت قراردادی خواهد بود، اگر اشتباه نکنم، خودتان عالم‌تر هستید.

اما اگر پرسش‌کننده شیعه باشد و نه اهل سنت آنوقت دیگر کافی است که متن خود جدیث به او داده شود، در حدیث فقط همین یک جمله نیست، جملات خیلی سنگین‌تر از این جمله که صراحتاً خلافت حضرت را معنا دهد هم آمده است.

ببخشید باز اگر وسط بحثتان پای برهنه دویدم، گفتم که بعدا از نگفتنم پشیمان نشوم.
یا علی

owari;512259 نوشت:
اما چون دیدم برادران اهل سنت (عوامشان) به کل واقعه‌ی غدیر را منکر هستند و شأن نزول آیات مرتبط با آن را به سخنرانی در روز عرفه‌ی از حجة‌الوداع مربوط می‌کنند گفتم شاید دلیل قرآنی برای ایشان مفیدتر باشد:

همه قبول دارند که رسول خدا چنین فرموده باشند:

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

اما در قرآن آمده است که:

النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ ... [الأحزاب، ۶]
پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها (یعنی مؤمنان باید حکم و اراده او را مقدم بر اراده خود بدارند، ولو در مسائل شخصی خودشان) ...

با عرض سلام و ادب

تعداد زیادی از بزرگان اهل سنت به ماجرای غدیر و اینکه این ماجرا درباره امام علی(ع) بوده است،تصریح و اعتراف کرده اند.

خداوند در قرآن کریم می فرماید:
يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ(المائدة/67)
اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکني، رسالت او را انجام نداده‌اي! خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم، نگاه مي‌دارد؛ و خداوند، جمعيت کافران (لجوج) را هدايت نمي‌کند.

جمله بندى هاى آيه و لحن خاص و تاکيدهاى پى در پى آن و همچنين شروع شدن با خطاب يا ايها الرسول که تنها در دو مورد از قرآن مجيد آمده و تهديد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به عدم تبليغ رسالت در صورت کوتاهى کردن که منحصرا در اين آيه از قرآن آمده است ، نشان ميدهد که سخن از حادثه مهمى در ميان بوده است که عدم تبليغ آن مساوى بوده است با عدم تبليغ رسالت .

بعلاوه اين موضوع مخالفان سرسختى داشته که پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از مخالفت آنها که ممکن بوده است مشکلاتى براى اسلام و مسلمين داشته باشد، نگران بوده و به همين جهت خداوند به او تأمين ميدهد.

اکنون اين سؤ ال پيش مى آيد که با توجه به تاريخ نزول سوره که مسلماً در اواخر عمر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده است ، چه مطلب مهمى بوده که خداوند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را با اين تأکيد مأمور ابلاغ آن ميکند.

گرچه متاسفانه پيشداوريها و تعصبهاى مذهبى مانع از آن شده است که حقايق مربوط به اين آيه بدون پرده پوشى در اختيار همه مسلمين قرار گيرد، ولى در عين حال در کتابهاى مختلفى که دانشمندان اهل تسنن ، اعم از تفسير و حديث و تاريخ نوشته اند، روايات زيادى ديده می شود که با صراحت مى گويد: آيه فوق درباره على (عليه السلام ) نازل شده است .

اين روايات را جمع زيادى از صحابه از جمله زيد بن ارقم و ابو سعيد خدرى و ابن عباس و جابر بن عبد الله انصارى و ابو هريره و براء بن عازب و حذيفه و عامر بن ليلى بن ضمره و ابن مسعود نقل کرده اند و گفته اند که آيه فوق درباره على (عليه السلام ) و داستان روز غدير نازل گرديد.

بعضى از احاديث فوق مانند حديث زيد بن ارقم به يک طريق .

و بعضى از احاديث مانند حديث ابو سعيد خدرى به يازده طريق !

و بعضى از اين احاديث مانند حديث ابن عباس نيز به يازده طريق !

و بعضى ديگر مانندحديث براء بن عازب به سه طريق نقل شده است .

دانشمندانى از اهل سنت که به اين احاديث در کتب خود تصريح کرده اند، عده کثيرى هستند که به عنوان نمونه از جمعى از آنها نام مى بريم :

- حافظ ابو نعيم اصفهانى در کتاب ما نزل من القرآن فى على (بنقل از خصائص صفحه 29).

- ابو الحسن واحدى نيشابورى در اسباب النزول صفحه 150.

- حافظ ابو سعيد سجستانى در کتاب الولايه (بنقل از کتاب طرائف ).

- ابن عساکر شافعى (بنا بنقل در المنثور جلد 2 صفحه 298)

- فخر رازى در تفسير کبير خود جلد 3 صفحه 636.

- ابو اسحاق حموينى در فرائد المسطين .

- ابن صباغ مالکى در فصول المهمة صفحه 27.

- جلال الدين سيوطى در در المنثور جلد 2 صفحه 298.

- قاضى شوکانى در فتح القدير جلد سوم صفحه 57.

- شهاب الدين آلوسى شافعى در روح المعانى جلد 6 صفحه 172.

- شيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 120.

- بدر الدين حنفى در عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى جلد 8 صفحه 584.

- شيخ محمد عبده مصرى در تفسير المنار جلد 6 صفحه 463.

- حافظ ابن مردويه (متوفاى 416) (بنا به نقل سيوطى در در المنثور)

و جمع کثيرى ديگر اين شاءن نزول را براى آيه فوق نقل کرده اند.

رواياتى که در اين زمينه در کتب معروف اهل تسنن - تا چه رسد به کتب شيعه - نقل شده ، بيش از آن است که بتوان آنها را انکار کرد، و يا به سادگى از آن گذشت

نمى دانيم چرا درباره شان نزول ساير آيات قرآن به يک يا دو حديث قناعت مى شود اما درباره شان نزول اين آيه اينهمه روايت کافى نيست ، آيا اين آيه خصوصيتى دارد که در ساير آيات نيست ؟ و آيا براى اينهمه سختگيرى در مورد اين آيه دليل منطقى ميتوان يافت ؟

موضوع ديگرى که در اينجا يادآورى آن ضرورت دارد اين است که رواياتى که در بالا ذکر کرديم تنها رواياتى بود که در زمينه نزول آيه درباره على (عليه السلام ) وارد شده است (يعنى رواياتى مربوط به شاءن نزول آيه بود) و گرنه رواياتى که درباره جريان غدير خم خطبه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و معرفى على به عنوان وصى و ولى نقل شده به مراتب بيش از آن است ، تا آنجا که نويسنده محقق علامه امينى در الغدير حديث غدير را از 110 نفر از صحابه و ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و با اسناد و مدارک و از 84 نفر از تابعين و از 360 دانشمند و کتاب معروف اسلامى نقل کرده است که نشان مى دهد حديث مزبور يکى از قطعيترين روايات متواتر است و اگر کسى در تواتر اين روايت شک و ترديد کند بايد گفت که او هيچ روايت متواترى را نميتواند بپذيرد.{تفسیر نمونه،ج5ص2-7}.

بنابراین مشخص شده است که این فقط شیعیان نیستند که می گویند آیه ابلاغ (تبلیغ) درباره امام

علی(علیه السلام) و حادثه غدیر نازل شده است،بلکه بسیاری از علمای اهل سنت هم این نظر را دارند.

[=arial black]با سلام منم یه داستان در این زمینه دارم واقعا زیبا پاسخ اهل سنت به این استدلال که می گویند مردا پیامبر از این جمله " من كنت مولاه فهذا علي مولاه "تنها دوست بوده و مراد ولی و سرپرست نبوده را داده است

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

(حتما تا آخر بخونید)

تابستون یکی از دوستان صمیمیم از تهران با خانوادش اومدن مشهد چند روزی خونمون موندن وقتی تصمیم گرفتن برگردن شهرشون و حدودا ساعت

11 صبح بود که زدن به جاده و رفتن.

بعد از یک ساعت بهش زنگ زدم گفتم کجایی گفت حدودا 50 کیلومتر از

شهر خارج شدم و دارم میرم سمت تهران و ان شاالله فردا
می رسیم تهران .
بهش گفتم همین الان برگرد که کار مهمی باهات دارم.

گفت چه کار مهمیه مگه؟ گفتم خیلی مهمه تو فقط برگرد تا بهت بگم،

گفت خب تلفنی بگو آخه هوا خیلی گرمه و حوصله برگشتن ندارم در

ضمن تهران کارای مهمی دارم که باید فردا بهشون رسیدگی کنم.

گفتم نه نمیشه همین الان برگرد گفت خب بعدا بگو منم پامو کرده بودم

توی یه کفشو می گفتم نه نمیشه باید برگردی اون بی چاره هم توی

اون هوای گرم با ماشین بدون کولر و مدل پایینش دوباره برگشت و اومد

خونمون.
وقتی منو دید خیلی مشتاق بود که این کار بزرگ بهش بگم و

منم با همه وجودم بهش گفتم *دوستت دارم!*

ولی نمی دونم چرا مثل دیوونه ها نیگام کرد و با نهایت عصبانیت بهم

گفت: همین؟ منم گفتم: آره! گفت: تو که قبلا هم بهم اینو گفته بودی؟

گفتم خب الان رسمی تر گفتم دیگه!

خیلی ناراحت شد که این همه راه کشوندمش تا فقط بهش بگم دوست

دارم. خانوادش که می خواستن منو خفه کنن ولی باور کنید دوست

داشتم جلوی همه بهش بگم دوست دارم.

واسه هرکسی این جریانو تعریف کردم بهم گفت: کارت اشتباه و از عقل

به دور بوده نظر شما چیه؟

اره اگه حقیقت و بخواید هیچ عقل سالمی اینو قبول نمی کنه که من این

دوستم و خانوادشو توی این گرما اذیت کنم تا فقط بهش بگم دوست دارم

پس چطور حرف اهل سنت و باور کنیم که می گن پیامبر اکرم صلی

الله علیه وآله در غدیر خم 120 هزار نفر و توی صحرا و زیر نور افتاب سه

روز نگه داشت و اخرش به حضرت علی علیه السلام فرمود: علی جان

من تو رو دوست دارم؟؟؟؟؟؟؟

و علی أبن أبی طالب دوست من است !!!!!

من که عقلم قبول نمی کنه
!



اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكینَ بِوِلایَةِ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَالاْئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ


مراد از " من كنت مولاه ... "

جمع بندی:

پرسش:
در دوران چهار خلیفه اول چه كساني با استناد به حادثه ي غدير تصريح كردند كه مراد پيامبر (صلي الله عليه و اله ) از عبارت " من كنت مولاه فهذا علي مولاه " خلافت و حكومت حضرت اميرالمومنين است.آیا از صحابه هم کسی به حدیث غدیر استناد کرده است ؟ اصولاً دیدگاه اهل سنت در مورد حدیث غدیر چیست؟

پاسخ:

در کتب دانشمندان اهل تسنن موارد زيادى نقل شده که خود على (عليه السلام ) و يا ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) و يا علاقمندان به اين مکتب با حديث غدير استدلال کرده اند:

از جمله خود على (عليه السلام ) در روز شورى طبق نقل خطيب خوارزمى حنفى در مناقب از عامر بن واصله چنين نقل مى کند:
در روز شورى با على (عليه السلام ) در آن خانه بودم و شنيدم که با اعضاى شورى چنين ميگفت : دليل محکمى براى شما اقامه ميکنم که عرب و عجم توانائى تغيير آن را نداشته باشند: شما را بخدا سوگند آيا در ميان شما کسى هست که قبل از من خدا را به يگانگى خوانده باشد (و سپس مفاخر معنوى خاندان رسالت را برشمرد تا رسيد به اينجا) شما را بخدا سوگند آيا در ميان شما احدى جز من هست که پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در حق او گفته باشد. من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و انصر من نصره ليبلغ الشاهد الغائب همه گفتند: نه.

اين روايت را حموينى در فرائد السمطين در باب 58 و همچنين ابن حاتم در دار النظيم و دارقطنى و ابن عقده و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه نقل کرده اند.

و نيز مى خوانيم که على (عليه السلام ) بنا به نقل فرائد السمطين در باب 58 در ايام عثمان در مسجد در حضور جمعيت به جريان غدير استدلال کرد، و همچنين در کوفه در برابر کسانى که نص بر خلافت بلافصل او را از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) انکارصريحا به اين روايت استدلال کرد.

اين حديث را طبق نقل الغدير چهار نفر از صحابه ، و چهارده نفر از تابعين طبق نقل منابع معروف اهل تسنن روايت کرده اند.

و نيز در روز جنگ جمل طبق نقل حاکم در کتاب مستدرک جلد سوم صفحه 371 در برابر طلحه با آن استدلال فرمود.

و نيز در روز جنگ صفين طبق نقل سليم بن قيس هلالى على (عليه السلام ) در لشگرگاه خود در برابر جمعى از مهاجرين و انصار و مردمى که از اطراف گرد آمده بودند، به اين حديث استدلال کرد، و دوازده نفر از بدريين (کسانى که جنگ بدر را در خدمت پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) درک کرده بودند) برخاستند و گواهى دادند که اين حديث را از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شنيده اند!

بعد از على (عليه السلام ) بانوى اسلام فاطمه زهرا عليهاالسلام و امام حسن و امام حسين و عبد الله بن جعفر و عمار ياسر و قيس بن سعد و عمر بن عبد العزيز و ماءمون خليفه عباسى به آن استناد جستند و حتى عمرو بن عاص در نامهاى که به معاويه نوشت براى اينکه به او اثبات کند بخوبى از حقايق مربوط به موقعيت على (عليه السلام ) و وضع معاويه آگاه است صريحا مساءله غدير را يادآورى کرده و خطيب خوارزمى حنفى در کتاب مناقب صفحه 124 آن را نقل کرده است.[1].

بنابراین این مسئله مسلم است که آیه تبلیغ درباره امام علی(علیه السلام) و واقعه غدیر خم نازل شده است و حدیث غدیر را هم بسیاری از علمای اهل سنت در منابع خود ذکر کرده اند،و باز طبق نقل منابع متعدد اهل سنت،ائمه(علیهم السلام) بارها به حدیث غدیر برای دفاع از حق الهی خود احتجاج کرده اند.

ادامه ...

در مورد استناد صحابه به حدیث غدیر در منابع تاریخی و روایی مواردی یافت می شود که یا صحابه مستقلاً به حدیث غدیر استناد کرده اند یا بر آن شهادت داده اند.که به چند مورد اشاره می کنیم:

1. احمد بن حنبل نقل می کند که وقتی مردم در رابطه با خلافت علی (ع) اعتراض داشتند امیرالمؤمنین(ع) نیامد بگوید: در انتخاب من صحابه اجماع کردند ، مهاجرین و انصار اجماع کردند ، شورا بوده، بلکه مردم را جمع کرد و آنها را قسم داد و گفت: شما را به خدا قسم می دهم هر کس در غدیر آنچه که از پیغمبر شنیده بلند شود و بگوید. روایت است که :

«ثلاثون من الناس »30 نفر از مردم ، در برخی از روایات دارد که 12 نفر آنها از بدریون بودند (صحابه ای که در جنگ بدر حضور داشتند) و در بعضی از جاها دارد «قال ناس کثیر» که أبو نعیم این قول را آورده است.
تعداد زیادی برخاستند گفتند: پیغمبر اکرم (ص) در روز غدیر فرمود :
«أتعلمونی أنی أولی بالمؤمنین من أنفسهم» که همان اشاره به ولایت تامه دارد و بعد فرمود :
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه».[2]

هیثمی از بزرگان اهل سنت می گوید این روایت صحیح است.[3]

2. قیس انصاری: وی که خود از بزرگان صحابه است، در جنگ صفین شعری سروده و آن را در پیشگاه امیر المؤمنین (ع) خوانده است. از این شعر پیداست که او همین معنا را از سخن پیامبر فهمیده است.

نمونه ای از اشعار قیس چنین است:

... و علی امامنا و امام

لسوانا به امتی التنزیل

یوم قال النبی: من کنت مولا

فهذا مولاه خطب جلیل

ان ما قاله النبی (ص) علی الاّ

مة حتم ما فیه قال و قیل.[4]

علی پیشوای ما و پیشوای جز ما است، این سخنی است که قرآن آورده است. روزی که پیامبر فرمود هر کس را که من مولای اویم، پس این علی مولای او است، خبر بسیار بزرگ و با عظمتی است. آنچه را پیامبر (ص) به امت گفته، حتمی و مسلم است و گفتگویی در آن نیست.

3. فاطمه زهرا(س)، امام مجتبى‏(ع)، سیدالشهدا(ع) و عبدالله بن‏ جعفر و حتى عمرو عاص در برابر معاویه و عمار یاسر در سنه‏37 در صفین در برابر عمر و عاص و اصبغ بن نباته‏ در مجلس معاویه و جوانى در مسجد کوفه‏ در برابر «ابو هریره‏» و شخص دیگرى در برابر «زید بن ارقم‏» و مردى عراقى و قیس بن سعد در مقابل معاویه و زنى بنام‏ «دارمیة حجونیة‏» در مقابل معاویه و نیز «عمرو اودى‏» و «عمر بن عبد العزیز» و «مامون‏» خلیفه عباسى همه به حدیث‏ غدیر که از نصوص معروف ولایت على(ع)است، استدلال نموده‏ اند.[5]

4. استدلال مامون خليفه عباسي به حديث غدير

در ضـمـن مـنـاظـره اي کـه بين مامون و اسحاق بن ابراهيم قاضي القضاة زمان او در باب فضيلت اصـحـاب رسـول خدا (ص) واقع شد، مامون از او مي پرسد: آيا حديث ولايت را روايت مي کني؟

وي گفت: آري مامون گفت: آن را بخوان يحيي حديث را خواند.

مـامـون پـرسـيـد: «بـه نظر تو آيا اين حديث وظيفه اي را براي ابوبکر و عمر در مقابل علي تعيين کرده است؟

يا نه؟».

اسـحـاق گفت: «مي گويند: پيامبر اين حديث را هنگامي فرمود که بين علي (ع) و زيد بن حارثه اخـتـلافي افتاده بود زيد وابستگي علي را به رسول خدا انکار کرده بود، از اين رو پيامبر فرمود: هر کس من مولاي او هستم، علي مولاي اوست».

مامون گفت: «آيا پيامبر (ص) اين حديث را هنگام بازگشت از حجة الوداع نفرمود؟».

اسحاق گفت: آري.

مـامـون گـفت: «زيد بن حارثه پيش از غدير کشته شد تو چگونه مي پذيري که پيامبر به خاطر او ايـن حديث را فرموده باشد؟

به من بگو: اگر پسر پانزده ساله ات به مردم بگويد: اي مردم بدانيد هر کـس وابـسـتـه مـن اسـت وابسته پسر عمويم نيز هست، آيا به او نمي گويي چرا چيزي را که همه مي دانند و برکسي پوشيده نيست باز مي گويي؟».

گفت: «چرا به او خواهم گفت».

مـامـون گـفـت: «اي اسـحـاق! کـاري را که براي پسر پانزده ساله ات نمي پسندي بر پيامبر خدا مي پسندي؟
واي بر شما چرا فقهاي خود را مي پرستيد».[6]

مواردی دیگر که برخی افراد به حدیث غدیر استناد کرده اند:

1 - احتجاج عبداللَّه‏ بن جعفر بر معاویه به حدیث غدیر بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع).( کتاب سلیم، ج 2، ص834، ح42)

2 - احتجاج بُرد بر عمروبن عاص به حدیث غدیر خم.( الامامة و السیاسة، ج1، ص97)

3 - احتجاج عمروبن عاص بر معاویه به حدیث غدیر.( مناقب خوارزمى، ص199، ح240)

4 - احتجاج عماربن یاسر در روز صفین بر عمروبن عاص به حدیث غدیر.( شرح ابن‏ابى‏الحدید، ج 2، ص206، خطبه35 ؛ وقعه صفّین، ص338)

5 - احتجاج اصبغ‏ بن نباته به حدیث غدیر در مجلس معاویه.( مناقب خوارزمى، ص205، ح240 ؛ تذکرة الخواص، ص85)

6 - مناظره جوانى با ابوهریره به حدیث غدیر در مسجد کوفه:
این مناظره را ابوبکر هیثمى نیز در کتاب «مجمع الزوائد» به نقل از ابى‏ یعلى و طبرانى و بزّار به دو طریق نقل کرده، و یکى از آن دو طریق را تصحیح و طریق دیگر را توثیق نموده است.( مسند ابى ‏یعلى موصلى، ج11، ص307، ح6423 ؛ مجمع الزوائد، ج9، ص105)

7 - احتجاج شخصى بر زیدبن ارقم به حدیث غدیر خم.( ینابیع المودة، ج 2، ص 73، باب 56)

8 - مناظره مردى عراقى با جابربن عبداللَّه انصارى به حدیث غدیر.( کفایة الطالب، ص 61)

9 - احتجاج قیس ‏بن سعد بر معاویه به حدیث غدیر خم.( کتاب سلیم، ج 2، ص 777، ح26)

10 - احتجاج دارمیّه حجونیّه بر معاویه به حدیث غدیر در سال(56 50).( ربیع الابرار، ج 2، ص 599)

11 - احتجاج عمربن عبدالعزیز خلیفه اموى به حدیث غدیر.( حلیة الاولیاء، ج 5، ص 364)

ادامه ...

سوال:
در طول خلافت 3 خليفه ي اول و زمان خلافت حضرت اميرالمومنين (ع) چه كساني با استناد به حادثه ي غدير تصريح كردند كه مراد پيامبر (ص ) از عبارت
" من كنت مولاه فهذا علي مولاه " خلافت و حكومت حضرت اميرالمومنين است ؟

پاسخ:
در رابطه با دیگاه اهل سنت درباره ماجرای غدیر،تعداد زیادی از بزرگان اهل سنت به ماجرای غدیر و اینکه این ماجرا درباره امام علی(ع) بوده است،تصریح و اعتراف کرده اند.

خداوند در قرآن کریم می فرماید:
يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ(المائدة/67)
اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکني، رسالت او را انجام نداده‌اي! خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم، نگاه مي‌دارد؛ و خداوند، جمعيت کافران (لجوج) را هدايت نمي‌کند.

جمله بندى هاى آيه و لحن خاص و تاکيدهاى پى در پى آن و همچنين شروع شدن با خطاب يا ايها الرسول که تنها در دو مورد از قرآن مجيد آمده و تهديد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به عدم تبليغ رسالت در صورت کوتاهى کردن که منحصرا در اين آيه از قرآن آمده است ، نشان ميدهد که سخن از حادثه مهمى در ميان بوده است که عدم تبليغ آن مساوى بوده است با عدم تبليغ رسالت .

بعلاوه اين موضوع مخالفان سرسختى داشته که پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) از مخالفت آنها که ممکن بوده است مشکلاتى براى اسلام و مسلمين داشته باشد، نگران بوده و به همين جهت خداوند به او تأمين ميدهد.

اکنون اين سؤ ال پيش مى آيد که با توجه به تاريخ نزول سوره که مسلماً در اواخر عمر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله ) نازل شده است ، چه مطلب مهمى بوده که خداوند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) را با اين تأکيد مأمور ابلاغ آن ميکند.

گرچه متاسفانه پيشداوري ها و تعصبهاى مذهبى مانع از آن شده است که حقايق مربوط به اين آيه بدون پرده پوشى در اختيار همه مسلمين قرار گيرد، ولى در عين حال در کتابهاى مختلفى که دانشمندان اهل تسنن ، اعم از تفسير و حديث و تاريخ نوشته اند، روايات زيادى ديده می شود که با صراحت مى گويد: آيه فوق درباره على (عليه السلام ) نازل شده است .

اين روايات را جمع زيادى از صحابه از جمله زيد بن ارقم و ابو سعيد خدرى و ابن عباس و جابر بن عبد الله انصارى و ابو هريره و براء بن عازب و حذيفه و عامر بن ليلى بن ضمره و ابن مسعود نقل کرده اند و گفته اند که آيه فوق درباره على (عليه السلام ) و داستان روز غدير نازل گرديد.

بعضى از احاديث فوق مانند حديث زيد بن ارقم به يک طريق .

و بعضى از احاديث مانند حديث ابو سعيد خدرى به يازده طريق !

و بعضى از اين احاديث مانند حديث ابن عباس نيز به يازده طريق !

و بعضى ديگر مانندحديث براء بن عازب به سه طريق نقل شده است .

دانشمندانى از اهل سنت که به اين احاديث در کتب خود تصريح کرده اند، عده کثيرى هستند که به عنوان نمونه از جمعى از آنها نام مى بريم :

- حافظ ابو نعيم اصفهانى در کتاب ما نزل من القرآن فى على (بنقل از خصائص صفحه 29).

- ابو الحسن واحدى نيشابورى در اسباب النزول صفحه 150.

- حافظ ابو سعيد سجستانى در کتاب الولايه (بنقل از کتاب طرائف ).

- ابن عساکر شافعى (بنا بنقل در المنثور جلد 2 صفحه 298)

- فخر رازى در تفسير کبير خود جلد 3 صفحه 636.

- ابو اسحاق حموينى در فرائد المسطين .

- ابن صباغ مالکى در فصول المهمة صفحه 27.

- جلال الدين سيوطى در در المنثور جلد 2 صفحه 298.

- قاضى شوکانى در فتح القدير جلد سوم صفحه 57.

- شهاب الدين آلوسى شافعى در روح المعانى جلد 6 صفحه 172.

- شيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع المودة صفحه 120.

- بدر الدين حنفى در عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى جلد 8 صفحه 584.

- شيخ محمد عبده مصرى در تفسير المنار جلد 6 صفحه 463.

- حافظ ابن مردويه (متوفاى 416) (بنا به نقل سيوطى در در المنثور)

و جمع کثيرى ديگر اين شاءن نزول را براى آيه فوق نقل کرده اند.

رواياتى که در اين زمينه در کتب معروف اهل تسنن - تا چه رسد به کتب شيعه - نقل شده ، بيش از آن است که بتوان آنها را انکار کرد، و يا به سادگى از آن گذشت

نکته قابل توجه نیز قابل تأسف این است که درباره شان نزول ساير آيات قرآن به يک يا دو حديث قناعت مى شود اما درباره شان نزول اين آيه اين همه روايت کافى نيست ، آيا اين آيه خصوصيتى دارد که در ساير آيات نيست ؟ و آيا براى اين همه سختگيرى در مورد اين آيه دليل منطقى ميتوان يافت ؟

موضوع ديگرى که در اينجا يادآورى آن ضرورت دارد اين است که رواياتى که در بالا ذکر کرديم تنها رواياتى بود که در زمينه نزول آيه درباره على (عليه السلام ) وارد شده است (يعنى رواياتى مربوط به شاءن نزول آيه بود) و گرنه رواياتى که درباره جريان غدير خم و خطبه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و معرفى على(ع) به عنوان وصى و ولى نقل شده به مراتب بيش از آن است ، تا آنجا که نويسنده محقق علامه امينى در الغدير حديث غدير را از 110 نفر از صحابه و ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و با اسناد و مدارک و از 84 نفر از تابعين و از 360 دانشمند و کتاب معروف اسلامى نقل کرده است که نشان مى دهد حديث مزبور يکى از قطعي ترين روايات متواتر است و اگر کسى در تواتر اين روايت شک و ترديد کند بايد گفت که او هيچ روايت متواترى را نميتواند بپذيرد.[7].

بنابراین مشخص شده است که این فقط شیعیان نیستند که می گویند آیه ابلاغ (تبلیغ) درباره امام
علی(علیه السلام) و حادثه غدیر نازل شده است،بلکه بسیاری از علمای اهل سنت هم این نظر را دارند.

پی نوشتها:
[1]. تفسیر نمونه،ج5ص19-21.
[2]. مسند احمد ج 4، ص370.
[3]. هیثمی ، مجمع الزوائد، ج9 ، ص104.
[4]. تذکره الخواص، سبط این جوزی، ص 39.
[5]. براى توضیح بیشتر و دانستن مدارک از طریق اهل سنت‏ به کتاب‏ نفیس‏ «الغدیر»، جلد 1، صفحه‏ 159 تا 213 مراجعه کنید.
[6]. عقدالفريد، ابن عبد ربه، ج 5، ص 82.
[7]. تفسیر نمونه،ج5ص2-7.

موضوع قفل شده است