جمع بندی چه اشکالی دارد که گفته شود خداوند خودش را خلق کرده است؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چه اشکالی دارد که گفته شود خداوند خودش را خلق کرده است؟

حاضر
علماء می گویند که خداوند را کسی خلق نکرده است. آیا اشکالی دارد که گفته شود که خداوند، خودش را خلق کرده است، اگر اشکالی ندارد، چرا و اگر اشکالی دارد، چرا؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مشکور

حاضر;574001 نوشت:
علماء می گویند که خداوند را کسی خلق نکرده است. آیا اشکالی دارد که گفته شود که خداوند، خودش را خلق کرده است، اگر اشکالی ندارد، چرا و اگر اشکالی دارد، چرا؟

سلام و تشکر

پاسخ سؤال شما در فهم مفهوم واجب الوجود لذاته نهفته است. در تعریف مفهوم واجب الوجود گفتنی است: مفهوم لفظی این كلمه که روشن است، واجب الوجود یعنی آنچه وجودش ضروری است، در مقابل ممكن الوجود كه فقط امكان وجود دارد. تصور هركس درباره خداوند سبحان، عبارت است از موجودی كه محال است نباشد و ضرورتاً و لزوماً باید باشد.(1)
توضیح مطلب اینكه هر مفهومی كه نسبت آن با وجود، سنجیده شود از سه حال خارج نیست:

اول) واجب الوجود: وجود آن ضروری و عدم آن محال است كه به آن «واجب الوجود» می گویند.
ب: ممکن الوجود: اتصاف آن به وجود، یا موجود بودن آن ضرورتی ندارد و میتوان تصور كرد كه رابطه آن با وجود، گسستنی و جداشدنی است. به چنین مفهومی «ممكن الوجود» میگویند.
ج: ممتنع الوجود: موجود بودن آن غیرممكن است و هرگز به وجود متصف نمیشود، كه به آن «ممتنع الوجود» میگویند.(2)

رابطه واجب الوجود و ممكن الوجود و ممتنع الوجود با وجود، مانند رابطه شكر و آب با شیرینی و شوری است، شیرینی شكر از آن هرگز جدا نمیشود و «شكر غیر شیرین» قابل تصور نیست، اما آب میتواند شیرین باشد یا غیر شیرین، و به هر حال برای شیرین شدن لازم است شیرینی از خارج به آن داده شود، رابطه شكر و شوری ضرورت عدم دارد یعنی هرگز شكر به شوری، متصف نمیشود.(3)

با توجه به مطالبی كه گذشت، میتوان واجب الوجود را چنین تعریف كرد: «واجب الوجود موجودی ضروری الوجود است كه هستی اش، عین ذاتش بوده و محتاج به چیزی نباشد و قائم به ذات باشد نه متكی به غیر.»(4) علاوه بر موارد پیش گفته: سرمدیت (ازلی و ابدی بودن) و بی نیازی مطلق خداوند نیز داخل در بحث است.

بنا بر این، بر اساس آنچه در باب ضروری بودن واجب الوجود و قائم به ذات بودن و ازلیت و بی نیازی مطلق خدا گفتیم نتیجه می گیریم: تصور این مطلب، که خدا خودش را خلق کرده باطل است، زیرا لازمه این تصور اینست که:

اولاً وجود خدا ضروری نبوده وجودش قائم بذات نیست، بلکه در ایجاد به دیگری وابسته است.

ثانیاً وجودش ازلی نبوده یعنی روزگاری در عدم بوده و سپس خودش را آفریده، که اینجا دو مشکل دیگر افزوده می شود: 1. چیزی که نبوده و خودش وجود نداشته چگونه خود را ایجاد کرده و 2. مشکل دور مصرح مطرح می شود که در جای خود ثابت شده دور باطل است زیرا لازمه آن تقدم شیء بر نفس است. یعنی لازم است در این قاعده "خدا" در آنِ واحد هم باشد و هم نباشد. و بدیهی است که وجود و عدم یک چیز در آنِ واحد یعنی اجتماع نقیضین، و اجتماع نقیضین محال است.

ثالثاً با توجه به بی نیازی مطلق خداوند، اگر تصور کنیم که خدا روزگاری نبوده و سپس توسط خودش ایجاد شده، باز هم مشکل نیازمندی خدا مطرح می شود. یعنی چیزی بعنوان ذات ابتداءً بوده و سپس خدا از آن ذات پدید آمده است و مسلماً خدایی که به دیگری محتاج و نیازمند باشد شایسته خدایی نیست بلکه پدیدآورنده شایستگی بیشتری به این عنوان دارد.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_____________________________________________________
1. ر.ك: مطهری، مرتضی، شرح منظومه (مختصر)، انتشارات حكمت، چاپ اول، 1361ش، ج2، ص135.
2. ر.ك: طباطبایی، سید محمد حسین، نهایة الحكمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1362ش، ص43 و 48 و 65.
3. سعیدی مهر، محمد، آموزش كلام اسلامی، ج1، ص55.
4. ر.ك: شرح منظومه، همان، ص139.


حاضر;574001 نوشت:
علماء می گویند که خداوند را کسی خلق نکرده است. آیا اشکالی دارد که گفته شود که خداوند، خودش را خلق کرده است، اگر اشکالی ندارد، چرا و اگر اشکالی دارد، چرا؟

سلام مجدد:Gol:

از زاویه ای دیگر نیز می توان فرض خلق خدا توسط خودش را باطل دانست و آن، صفت سرمدیت الهی است: بدین معنا که خداوند هم قديم و هم ازلى است يعنى سر آغازى براى ذات او نيست بلكه او خود سر آغاز همه موجودات است و از بى‏ نهايت بوده و به نقطه‏ اى نمى‏ رسيم كه بگوئيم در اينجا شروع شده. و هم باقى و ابدى است يعنى سرانجامى هم براى ذات او نيست بلكه او خود سر انجام همه موجودات است و تا بى‏ نهايت خواهد بود و به نقطه‏ اى نخواهيم رسيد كه بگوئيم تا اينجا ذات تمام مى‏ شود و به پايان خط مى‏ رسد و به قول قرآن (هو الاول و الآخر) و در يك جمله ذات حق سرمدى است يعنى از بى‏ نهايت تا بى‏ نهايت امتداد دارد و هميشه بوده و همواره خواهد بود، نه عدم سابق در آنجا راه دارد كه روزى نبوده سپس پيدا شده و نه عدم لاحق مفهوم دارد كه روزى هم نابود شود و اصولا "من" و "الى" كه دليل بر ابتداء و انتهاء غايت زمانى و مكانى هستند در مورد ذات حق بى‏ معنا است و نتوان گفت: از كى؟ تا به كى؟ اين حدود براى ممكنات است و نه واجب، و دليل بر اينكه خدا سرمدى است: در برهان امكان و وجوب به اثبات رسيد چنانکه گفتیم: خداوند واجب الوجود لذاته است و تصور همين معنا كافى است براى اثبات سرمديت زيرا كه واجب الوجود لذاته يعنى حقيقت مطلقه‏ اى كه وجود و هستى براى او ضرورت دارد آن هم ضرورت بالذات يعنى از خود ذات سرچشمه مى‏ گيرد و مى‏ جوشد نه ضرورت بالغير كه هر ممكنى در سايه وجود علت تامه آن ضرورى الوجود مى‏ گردد.(شرح كشف المراد، محمدی خراسانی، ص: 142)

بنابر این؛ فرض اینکه خدا توسط خودش خلق شده، یعنی نبوده سپس بود شده که با توضیحی که گذشت بطلانش آشکار است.

موفق باشید ...:Gol:

[="Tahoma"][="Navy"]

حاضر;574001 نوشت:
حاضر
علماء می گویند که خداوند را کسی خلق نکرده است. آیا اشکالی دارد که گفته شود که خداوند، خودش را خلق کرده است، اگر اشکالی ندارد، چرا و اگر اشکالی دارد، چرا؟

سلام
برای اینکه خدای متعال خودش را خلق کند باید وجود داشته باشد چون امر معدوم قادر به خلق نیست و اگر وجود داشته باشد دیگر خلق کردن خودش معنا ندارد
یا علیم[/]

موضوع قفل شده است