قصص قرآنی و تاریخ

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قصص قرآنی و تاریخ

با سلام و عرض ادب

آیا بجز قرآن و احیاناً کتابهای آسمانی دیگر در خصوص موارد زیر آیا مدارک و مستنداتی وجود دارد ؟
اگر وجود دارد لطفا نام ببرید و اگر وجود ندارد چطور چنین موارد خیلی مهم (مخصوصا بند دوم سوال) در جائی مورد اشاره قرار نگرفته است؟
به هر حال اگر وجود ندارد سوال دیگرم این است که اصولا آیا هیچ اطلاعات تاریخی از قرنهای گذشته وجود ندارد؟(چه مربوط به پیامبران چه مربوط به دیگران).
اما موارد به شرح زیر:
1- وقایع تاریخی مانند داستان مربوط به پیامبران از قبیل عیسی و موسی و ابراهیم و سلیمان و نوح ویوسف و هود (علیهما السلام) و ....
2- معجزات پیامبران مانند سخن گفتن سلیمان با پرندگان,گلستان شدن آتش برای ابراهیم, حمله پرندگان ابابیل , باز شدن دریا (موسی) , کشتی نوح , عصای موسی و...(که تقریبا در بطن مورد یک می باشد و فقط می خواستم تصریح شده باشد) .

با تشکر.

با نام الله





کارشناس بحث: استاد پیام

در منابع عربی سده‌‏های میانه، از آثار مشتمل بر داستان‌ها و افسانه‌‏های پیامبران در قرآن اساساً با عنوان «قصص‌الانبیاء» یاد می‏‌شود. این عنوان باید بسیار کهن باشد؛ چنان‏که ابن‌قتیبه (د 276) در المعارف «مبتدأ الخلق و قصص‌ الانبیاء» را نخستین فن از فنون معارف معرفی کرده است.[1] ابن‌قتیبه در مقدمۀ کتابش به‏اختصار از معنای «فن» سخن گفته است،[2] و از نخستین فصل کتابش، مفهوم دقیق‏تری از عبارت «فنّی از فنون معارف» را می‌توان دریافت.[3] در این فصل، داستان خلقت جهان و زندگی پیامبران پیش از اسلام به ترتیب تاریخی و به‌‏اختصار ذکر می‌شود. این فصل با فهرست کتا‌ب‏‌های نازل‌شده بر پیامبران همراه با اطلاعاتی در خصوص سنّ پیامبران پایان می‌یابد. شکل و محتوایی که در کتاب ابن‌قتیبه می‌بینیم، با تفصیل بیشتری در آثار با موضوع و ‌مضمون مشابه می‌توان بازیافت.
اگرچه کهن‏ترین آثار قصص الانبیاء به شکل اصلی‏شان به دست ما نرسیده است، اما احتمال زیادی وجود دارد که این قبیل آثار، پیش از روزگار ابن‌قتیبه مدت‏ها شهرت داشته‌اند و از لحاظ شکلی و محتوایی، بر اساس اصول و مبانی مشخصی تألیف می‏‌شده‌اند. حاجی‌خلیفه عنوان «قصص‌الانبیاء» را به اثری بسیار کهن از این نوع نسبت می‏‌دهد که به دست ما نرسیده است. مؤلف این اثر، همانگونه که انتظار می‏رود، وهب‏بن‏منبّه (د 110) است؛ [4] هرچند دربارۀ عنوان حقیقی کتاب او نمی‌‏توان با قطعیت اظهارنظر کرد.[5] حاجی‌خلیفه همچنین از قصص‌الانبیاءنویسان دیگری نام می‏‌برد که آثارشان بر جای نمانده است.[6] از میان این افراد، می‏توان به سهل‏‌بن‏‌عبدالله‌‏بن‏‌تستری اشاره کرد که بنا بر گزارش برخی منابع، اصلاً کتابی در این‏باره تألیف نکرده است.[7] اطلاعاتی دربارۀ برخی آثار دیگر با عنوان قصص‌الانبیاء را که اغلب از بین رفته‌‏اند، می‏‌توان در منابع ذیل کتاب حاجی‌خلیفه[8] یا در اثر بروکلمان[9] بازجست. فهرست‌های نسخ خطی نیز اطلاعاتی دربارۀ آثار قصص‌الانبیاء به دست می‏‌دهد. در میان این کتاب‏‌ها که منتسب به مؤلفان کمابیش قدیمی است، می‏توان به نسخۀ واتیکان، بدء الخلق و قصص الانبیاء، [10] اشاره کرد که مؤلف آن ابورِفاعة عُمارة‏بن‏وَثیمة الفرات (د 289) نام دارد.[11] از آنجا که عماره را با عنوان یک مورخ می‏شناسیم،[12] این احتمال وجود دارد که تألیف او دربارۀ قصص، در واقع گزیده‏ای از کتاب او در تاریخ باشد؛ حال آنکه سخاوی کاملاً به عکس، معتقد است عماره یک کتاب قصص‌الانبیاء مستقل در دو جلد نوشته است.[13] قصص‌الانبیایِ نسبتاً کهن دیگری را می‏توان ذیل شمارۀ 1249/ب در کتابخانۀ بلدیه در اسکندریه یافت. بخش نسخه‌­های اتحادیه عرب در قاهره، یک کپی از این نسخه برای خود تهیه کرده است. بر اساس همین نسخه، توصیف مختصری دربارۀ این اثر در فهرست مؤسسۀ پیش‏گفته نیز آمده است. [14] این نسخه در سال 666 در مغرب یا بر اساس توصیفی که گفته شد، در اندلس نوشته شده است. این نسخه منتسب به عبدالله محمدبن‏‌سعیدبن‏‌هشام حِجری ا‏ست[15] که در هیچ جایی او را مؤلف قصص‌الانبیاء ندانسته‌اند. نسخۀ مذکور اثر منحصر به فردی است شامل داستان‏‌های خلقت و پیامبران از آدم تا ابراهیم که در شکلی بسیار دقیق‌تر و با جزئیاتی بیشتر نسبت به سایر قصه‌‏های پیامبران در مجموعه‌های قصص‌الانبیاء عرضه شده است. این کتاب با همان شیوه‌های معروف و رایج ارائۀ مطالب آغاز می‌شود و در آن، بارها به قرآن و مراجع نخستین (به‏ویژه وهب‏‌بن‏‌منبّه) استناد می‌شود. اما باید گفت قصه‌ها جنبۀ عامیانه‌تری دارند. در صفحۀ عنوان این نسخه، دستخط جدیدی وجود دارد که به‌اشتباه وهب‌‏بن‏‌منبه را مؤلف این کتاب معرفی می‏‌کند. شاید این اشتباه ناشی از این حقیقت باشد که در بخش‏‌های آغازین کتاب، وهب راوی اصلی داستان‏‌های خلقت معرفی شده است. این اشتباه دربارۀ نام مؤلف در فهرست اتحادیۀ عرب ـ که پیش‏تر ذکر شد ـ نیز رخ داده است. علاوه بر این نسخه، دو مجموعۀ بسیار مشهور دیگر از داستان‏‌های پیامبران با عنوان «قصص‌الانبیاء» در دست داریم. نسخه‌های متعددی از این دو مجموعه در کتابخانه‏‌های مختلف باقی مانده و چندین بار نیز تجدید چاپ شده‏ است: الف) مجموعۀ ثعلبی (د 427) که عمدتاً برگرفته از تفاسیر قرآن و منابع تاریخی است. [16] ب) مجموعۀ کسائی (احتمالاً زنده در قرن پنجم) که برداشتی عامه‌‏پسند از موضوعات داستانی قرآن ارائه می‏کند. [17] با این حال، بسیار دشوار است که عنوان اصلی و واقعیِ مجموعه‏‌هایی نظیر کتاب وهب کاملاً مشخص شود؛ [18] در عین حال، بررسی ما نشان می‌‏دهد عنوان قصص‌الانبیاء برای نسل اول مجموعه‌‏نویسان یا راویان افسانه‌‏های پیامبران کاملاً آشنا بود و به‌تدریج به اصطلاحی رایج و معتبر بدل شد. [19]این موضوع کاملاً روشن است که از آغاز یا اندکی بعد، اصطلاح قصص‌الانبیاء ـ که عنوان برخی آثار خاص بود ـ همچون عنوانی پذیرفته‌شده برای گونه‌ای خاص از منابع اسلامی سده‏‌های میانه کاربرد داشته است.[20] مؤید این مطلب آن است که سخاوی، یکی از مؤلفان متأخر، در طبقه‏‌بندی تألیفات تاریخی، جایگاهی مستقل برای متون قصص‏‌الانبیاء در نظر گرفته است. در این طبقه‏‌بندی ـ که به گفتۀ خودش از ذهبی اقتباس کرده ـ آثار قصص‌الانبیاء در دومین طبقه و دقیقاً پس از آثار سیره قرار گرفته است.[21] سخاوی با اختصاص فصلی کوتاه به قصص‌الانبیاء مؤلفان مهمترین مجموعه‏‌های این گونه را نام می‏‌برد. [22]نخستین مؤلف در فهرست او محمدبن‏‌اسحاق است.[23] تعبیر مرکب قصص‌‏الانبیاء در زبان عربی به خودی خود کاملاً روشن و گویاست. معنا و واژگان تشکیل‌دهندۀ آن عیناً برگرفته از قسمت‌هایی از قرآن است که هوروویتس «بخش‏‌های داستانی قرآن» نامیده است. [24] در این بخش‌‏ها، فعل «قصَّ» یا مصدر آن «قَصَص» نسبتاً فراوان دیده می‏‌شود. از متن قرآن چنین بر می‏‌آید که این واژه‏‌ها معمولاً دربارۀ داستان به معنای اخبار گذشتگان به کار رفته است.[25] در بسیاری موارد، گویی خودِ خدا سخنگوی واقعی این داستان‏‌هاست.[26] پیامبران نیز اغلب بازگوکنندگان نشانه‌های خدا یا گویندۀ داستان‏‌های شخصی خودشان قلمداد می‏‌شوند.[27] وجود واژه‏‌های قصَّ و قصص در قرآن ـ با توجه به معنایشان در زبان عربی ـ احتمالاً در شکل‏گیری اصطلاح قصص‌الانبیاء مؤثر بوده است؛ علاوه بر این، شواهدی در قرآن هست که نه تنها بر این حقیقت صحّه می‏‌گذارد، بلکه بر نقش خدا در این داستان‏‌ها نیز تأکید می‏کند. این تأکید شاید در تفسیر معنای اصیل اصطلاح قصص‌‏الانبیاء و فهم مفهومِ صرفِ قرآنی آن به معنای «روایت‌های خدا از پیامبران» مؤثر بیفتد. نمونه‌ای از این قبیل، آیه‏ای از آیات آغازین سورۀ یوسف است: «ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت می‏کنیم، و تو قطعاً پیش از آن، از بی‏خبران بودی» (یوسف: 3). در پایان سورۀ یوسف، بر هدف کلی این وحی تأکید شده است: «به‏راستی در سرگذشت آنان برای خردمندان عبرتی هست»‏ (یوسف: 111). نیز «ما خبرشان را بر تو درست حکایت می‏‌کنیم: آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند» (کهف: 13) و «و هر یک از سرگذشت‏‌های پیامبران [خود] را که بر تو حکایت می‏‌کنیم، چیزی است که دلت را بدان استوار می‏‌گردانیم، و در اینها حقیقت برای تو آمده، و برای مؤمنان اندرز و تذکّری است» (هود: 120).
منابع: [1] . کتاب المعارف؛ قاهره، 1934، ص3. [2] . همان. [3] . همان، ص6-27. عنوان فصل نخستِ [این کتاب] در چاپ قاهره مبتدأ الخلق است. [4] . حاجی‌خلیفه (کشف الظنون؛ ج 4، ص 9436-9437) عناوین قصص الاخیار و قصص الانبیاء را فهرست کرده است. [5] . قیاس کنید با کتاب الفهرست (چاپ قاهره، ص 144) که عنوان کتاب المبتدأ را آورده است. اما مؤلفان دیگر نظیر یاقوت (معجم الادباء، قاهره، 1938، ج 19، ص 259-260، ش94) یا ابن‌خلکان (وفیات الاعیان، قاهره، [1948- 1949]، ش743) در گزارش‌شان هیچ عنوان مشخصی از فعالیت ادبیِ وهب‌‏بن‏‌منبّه ارائه نمی‏‌دهند. هورویتس (دائرةالمعارف اسلام، چاپ اول، ج4، ص1084-1085) عناوین مختلف اثر فرضی وهب‏‌بن‏‌منبّه را بررسی کرده است (نیز ر.ک به: ترجمۀ عربی مغازی او، [قاهره، 1949]، ص31-41). او سؤالی اساسی با این مضمون مطرح کرده است که آیا وهب‏‌بن‏‌منبّه چندین اثر در همین موضوع با عناوین مختلف نوشته است. [6] . حاجی‌خلیفه؛ کشف الظنون؛ ج4، ص9437. [7] . قیاس کنید با: دائرةالمعارف اسلام؛ چ 1، ج4، ص63. عمر کحاله نیز در کتاب معجم المؤلفین (دمشق، 1957-1961) به پیروی از حاجی‌خلیفه یک کتاب قصص الانبیاء را به سهل تستری نسبت می‏‌دهد. [8] . اسماعیل پاشا بغدادی؛ ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف‌الظنون؛ ج 2، استانبول، 1945-1947، ج2، ص227-228. [9]. GAL, 1: 428-429; Suppl., 1: 592. [10] .Vat. V, Borg. P. 165. [11] . Cf. GAL, Suppl., 1: 217. [12] . قیاس کنید با: حاجی‌خلیفه؛ کشف الظنون؛ ج2، ص2120. کحاله؛ معجم المؤلفین؛ ج7، ص269. نیز: Wüstenfeld, Geschichtsschreiber, 82. [13] . سخاوی؛ الاعلان بالتوبیخ لِمن ذمّ اهل التاریخ؛ ص539. ارجاعات این اثر مطابق ترجمۀ عربی فرانتس روزنتال است (بغداد: مکتبة المثنّی، 1963). بنا بر قول مشهور، کتاب روزنتال متن کامل اثر سخاوی را در بر دارد. [14] . فؤاد سید؛ فهرس المخطوطات المصوّرة، ج2، (قاهره، 1958)، ص 117 (ش 725). [15] . از این مؤلف در بخش‏های متعدد این کتاب، با چنین عبارتی یاد شده است: «قال ابوعبدالله محمدبن‏سعیدبن‏هشام الحجری مصنّف هذا الکتاب ...». [16] . عنوان کلی این مجموعه، عرائس المجالس فی قصص الانبیاء (بولاق، 1286؛ قاهره، 1301 و...) است. عنوان المجالس برگرفته از این حقیقت است که این اثر به واحدهای جداگانه‏‌ای با نام المجالس تقسیم می‏شود؛ مثلاً مجلس فی قصة آدم علیه‌السلام. از همین روست که بعدها مؤلف قصص الانبیاء علی رأی الامامیه (نسخه‏های برلین، 1025؛ پیترسن، 633) ثعلبی را المجلسی خوانده است. [17] . برای نمونه در این نسخه ‏ها از عنوان قصص الانبیاء نام رفته است: قاهره، دارالکتب ص135؛ قاهره، دارالکتب، ص 2702؛ رباط، 1009 ( (d-595 ؛ بیروت، دارالکتب الوطنیه، ص 345؛ قاهره، تیموریه، ص 854؛ هوتینگر، ص209، و جز اینها. در دیگر نسخه‏ها، عناوین بسیار جزئی‏تری به چشم می‏ خورد که نشان‌دهندۀ محتوای کامل اثر است؛ مثلاً نسخه ‏های واتیکان 5/241 و واتیکان 5/444 نامشان بدء الخلق و قصص الانبیاء است. نسخۀ لیپزیک 106 عنوان مشابه کتاب بدءالدنیا و قصص الانبیاء را دارد. عنوان نسخۀ الازهر 2344-37700 چنین است: هذا کتاب فیه مبتدأ الدنیا و قصص الانبیاء. نسخه‏‌های دیگر نظیر موزۀ بریتانیا 498 نامشان فقط کتاب بدء الدنیا است. با توجه به عناوین متنوعی که برای این اثر به کاررفته است، رسیدن به نقطه‏‌ای که حاجی‌خلیفه به آن رسیده است، چندان دشوار نیست. او یک اثر را ذیل سه عنوان مختلف ذکر می‏کند: قصص الانبیاء (ج 4، ص 9437)، بدء الدنیا (ج 2، ص 1691) و خلق الدنیا (ج 3، ص 4793). دو اثر اخیر را نباید با اثر کسائی دربارۀ داستان­‌های خلقت با عنوان کتاب عجائب الملکوت اشتباه کرد. متن تصحیح‌شدۀ کتاب کسائی ـ که اسحاق آیزنبرگ آن را تصحیح و انتشارات بریل در سال 1922-1923 منتشر کرده است ـ نیز نام قصص الانبیاء را در صفحه عنوان عربی‏اش دارد. [18] . در قدیم‌ترین نسخه‌های برجای‌مانده از مجموعۀ کسائی (برلین 1024، مورخ 600ق/1203م؛ موزۀ بریتانیا 497، مورخ 617ق/1220م؛ لیدن 890، مورخ 781ق/1379م) برگ‌ها در آغاز نسخه‏‌ها به‏دست نسخه‏‌نویسان بعدی استفاده شده یا آسیب دیده است؛ به صورتی که مسئله‌ای دربارۀ ایده‏ای روشن از نحوۀ عنوان‏گذاری اصلی این اثر وجود ندارد. [19] . در این‏باره نیز ر.ک به: سخاوی؛ اعلان؛ ص522. حاجی‌خلیفه؛ کشف الظنون؛ ج4، ص9437. ذیل کتاب حاجی‌خلیفه؛ کشف الظنون؛ ج2، ص227-228. نیز: GAL, 1: 428-29; Suppl. 1: 592. [20] . عنوان قصص الانبیاء به آثاری از این دست در دیگر زبان‏های اسلامی نیز راه یافته است؛ برای نمونه ر.ک به: نسخۀ براون، J. 21 (مورخ 731ق) که ترجمۀ فارسی اثری به زبان عربی نوشتۀ ابوالحسن بوشنجی است (see. GAL, Suppl., 1: 592 ). عنوان عربی قصص الانبیاء همچنین در ترجمه‏های ترکی اثر کسائی آمده است؛ مثلاً ر.ک به: نسخۀ Yeni 881 . تاور ( (dějiny perské a tádžické literatury, Prague 1963, 391یادآور شده است آثاری با عنوان کلیشه‌ای قصص‌الانبیاء به تعداد بسیاری در منابع فارسی عرضه شده­اند. در میان آنها کتاب اسحاق‏‌بن‏‌ابراهیم‏‌بن‏‌منصوربن‏‌خلَف نیشابوری شهرت گسترده‏‌ای یافته است. [21] . سخاوی؛ اعلان؛ ص518. [22] . همان، ص522. [23] . همان، ص522. در مقایسه با این دیدگاه، مقدسی نیز دیدگاهی مشابه دارد. ر.ک به: یادداشت شمارۀ 54. [24]. Horovitz, Koranische Untersuchungen, 1. نیز ر.ک به: قصص الانبیای عبدالوهاب نجار(قاهره و بیروت، 1966)، که به همۀ این عبارات اشاره دارد. [25] . به جز آیات آل‌عمران: ،2؛ انعام: 57 و احتمالاً اعراف: 7. با: Horovitz, Koranische Untersuchungen, 7. [26] . نساء: 164، هود: 120، یوسف: 3، یوسف: 111، نحل: 119، کهف: 3، طه: 99، نمل:76. [27] . انعام: 130، اعراف: 135، اعراف: 176، یوسف: 5، قصص: 25.

سلام "بغیر ازکتب آسمانی ازکتب روایی مانند بحارالانوار و...میتوان بهره برد.
بعنوان نمونه این دو روایت تاریخی :
[1] بحارالأنوار ج : 54 ص : 332- کِتَابُ الْمُحْتَضَرِ، تَأْلِیفُ الْحَسَنِ بْنِ سُلَیْمَانَ مِمَّا رَوَاهُ مِنَ الْأَرْبَعِینَ لِسَعْدٍ الْإِرْبِلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُثْمَانَ عَنْ أَبِی الْهَیْثَمِ خَالِدٍ الْأَرْمَنِیِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْمَشْرِقِ مَدِینَةً اسْمُهَا جَابَلْقَا لَهَا اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ بَابٍ مِنْ ذَهَبٍ بَیْنَ کُلِّ بَابٍ إِلَى صَاحِبِهِ فَرْسَخٌ عَلَى کُلِّ بَابٍ بُرْجٌ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ مُقَاتِلٍ یَهْلُبُونَ الْخَیْلَ وَ یَشْهَرُونَ السَّیْفَ وَ السِّلَاحَ یَنْتَظِرُونَ قِیَامَ قَائِمِنَا وَ إِنِّی الْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ.؛ بحارالأنوار ج : 54 ص : 333 ،کِتَابُ مُنْتَخَبِ الْبَصَائِرِ، وَ کِتَابُ الْمُحْتَضَرِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مِیرَاثِ الْعِلْمِ مَا مَبْلَغُهُ أَ جَوَامِعُ مَا هُوَ مِنْ هَذَا الْعِلْمِ أَمْ تَفْسِیرُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمُورِ الَّتِی نَتَکَلَّمُ فِیهَا فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَدِینَتَیْنِ مَدِینَةً بِالْمَشْرِقِ وَ مَدِینَةً بِالْمَغْرِبِ فِیهِمَا قَوْمٌ لَا یَعْرِفُونَ إِبْلِیسَ وَ لَا یَعْلَمُونَ بِخَلْقِ إِبْلِیسَ نَلْقَاهُمْ فِی کُلِّ حِینٍ فَیَسْأَلُونَّا عَمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ وَ یَسْأَلُونَّا عَنِ الدُّعَاءِ فَنُعَلِّمُهُمْ وَ یَسْأَلُونَّا عَنْ قَائِمِنَا مَتَى یَظْهَرُ وَ فِیهِمْ عِبَادَةٌ وَ اجْتِهَادٌ شَدِیدٌ وَ لِمَدِینَتِهِمْ أَبْوَابٌ مَا بَیْنَ الْمِصْرَاعِ إِلَى الْمِصْرَاعِ مِائَةُ فَرْسَخٍ لَهُمْ تَقْدِیسٌ وَ تَمْجِیدٌ وَ دُعَاءٌ وَ اجْتِهَادٌ شَدِیدٌ لَوْ رَأَیْتُمُوهُمْ لَاحْتَقَرْتُمْ عَمَلَکُمْ یُصَلِّی الرَّجُلُ مِنْهُمْ شَهْراً لَا یَرْفَعُ رَأْسَهُ مِنْ سَجْدَتِهِ طَعَامُهُمُ التَّسْبِیحُ وَ لِبَاسُهُمُ الْوَرَقُ وَ وُجُوهُهُمْ مُشْرِقَةٌ بِالنُّورِ إِذَا رَأَوْا مِنَّا وَاحِداً لَحَسُوهُ وَ اجْتَمَعُوا إِلَیْهِ وَ أَخَذُوا مِنْ أَثَرِهِ مِنَ الْأَرْضِ یَتَبَرَّکُونَ بِهِ لَهُمْ دَوِیٌّ إِذَا صَلَّوْا کَأَشَدَّ مِنْ دَوِیِّ الرِّیحِ الْعَاصِفِ مِنْهُمْ جَمَاعَةٌ لَمْ یَضَعُوا السِّلَاحَ مُنْذُ کَانُوا یَنْتَظِرُونَ قَائِمَنَا یَدْعُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُرِیَهُمْ إِیَّاهُ وَ عُمُرُ أَحَدِهِمْ أَلْفُ سَنَةٍ إِذَا رَأَیْتَهُمْ رَأَیْتَ الْخُشُوعَ وَ الِاسْتِکَانَةَ وَ طَلَبَ مَا یُقَرِّبُهُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا احْتَبَسْنَا عَنْهُمْ ظَنُّوا أَنَّ ذَلِکَ مِنْ سَخَطٍ یَتَعَاهَدُونَ أَوْقَاتَنَا الَّتِی نَأْتِیهِمْ‏ فِیهَا لا یَسْأَمُونَ وَ لا یَفْتُرُونَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَمَا عَلَّمْنَاهُمْ وَ إِنَّ فِیمَا نُعَلِّمُهُمْ مَا لَوْ تُلِیَ عَلَى النَّاسِ لَکَفَرُوا بِهِ وَ لَأَنْکَرُوهُ یَسْأَلُونَّا عَنِ الشَّیْ‏ءِ إِذَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ لَا یَعْرِفُونَهُ فَإِذَا أَخْبَرْنَاهُمْ بِهِ انْشَرَحَتْ صُدُورُهُمْ لِمَا یَسْتَمِعُونَ مِنَّا وَ سَأَلُوا لَنَا طُولَ الْبَقَاءِ وَ أَنْ لَا یَفْقِدُونَا وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ الْمِنَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَیْهِمْ فِیمَا نُعَلِّمُهُمْ عَظِیمَةٌ وَ لَهُمْ خَرْجَةٌ مَعَ الْإِمَامِ إِذَا قَامَ یَسْبِقُونَ فِیهَا أَصْحَابَ السِّلَاحِ وَ یَدْعُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَجْعَلَهُمْ مِمَّنْ یَنْتَصِرُ بِهِمْ لِدِینِهِ فِیهِمْ کُهُولٌ وَ شُبَّانٌ إِذَا رَأَى شَابٌّ مِنْهُمُ الْکَهْلَ جَلَسَ بَیْنَ یَدَیْهِ جِلْسَةَ الْعَبْدِ لَا یَقُومُ حَتَّى یَأْمُرَهُ لَهُمْ طَرِیقٌ هُمْ أَعْلَمُ بِهِ مِنَ الْخَلْقِ إِلَى حَیْثُ یُرِیدُ الْإِمَامُ ع فَإِذَا أَمَرَهُمُ الْإِمَامُ بِأَمْرٍ قَامُوا عَلَیْهِ أَبَداً حَتَّى یَکُونَ هُوَ الَّذِی یَأْمُرُهُمْ بِغَیْرِهِ لَوْ أَنَّهُمْ وَرَدُوا عَلَى مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ مِنَ الْخَلْقِ لَأَفْنَوْهُمْ فِی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ لَا یَخْتَلُّ فِیهِمُ الْحَدِیدُ لَهُمْ سُیُوفٌ مِنْ حَدِیدٍ غَیْرِ هَذَا الْحَدِیدِ لَوْ ضَرَبَ أَحَدُهُمْ بِسَیْفِهِ جَبَلًا لَقَدَّهُ حَتَّى یَفْصِلَهُ وَ یَغْزُو بِهِمُ الْإِمَامُ ع الْهِنْدَ وَ الدَّیْلَمَ وَ الْکُرْدَ وَ الرُّومَ وَ بَرْبَرَ وَ فَارِسَ وَ بَیْنَ جَابَرْسَا إِلَى جَابَلْقَا وَ هُمَا مَدِینَتَانِ وَاحِدَةٌ بِالْمَشْرِقِ وَ وَاحِدَةٌ بِالْمَغْرِبِ لَا یَأْتُونَ عَلَى أَهْلِ دِینٍ إِلَّا دَعَوْهُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ الْإِقْرَارِ بِمُحَمَّدٍ ص وَ التَّوْحِیدِ وَ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَمَنْ أَجَابَ مِنْهُمْ وَ دَخَلَ فِی الْإِسْلَامِ تَرَکُوهُ وَ أَمَّرُوا عَلَیْهِ أَمِیراً مِنْهُمْ وَ مَنْ لَمْ یُجِبْ وَ لَمْ یُقِرَّ بِمُحَمَّدٍ ص وَ لَمْ یُقِرَّ بِالْإِسْلَامِ وَ لَمْ یُسْلِمْ قَتَلُوهُ حَتَّى لَا یَبْقَى بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَا دُونَ الْجَبَلِ أَحَدٌ إِلَّا آمَنَ ... .
[2] . بحارالأنوار ج : 54 ص : 327:" الْبَصَائِرُ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی‏ عَبْدِ اللَّهِ ع یَرْفَعُ الْحَدِیثَ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّ لِلَّهِ مَدِینَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا بِالْمَشْرِقِ وَ الْأُخْرَى بِالْمَغْرِبِ عَلَیْهِمَا سُورَانِ مِنْ حَدِیدٍ وَ عَلَى کُلِّ مَدِینَةٍ أَلْفُ أَلْفِ مِصْرَاعٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ فِیهَا سَبْعِینَ أَلْفَ أَلْفِ لُغَةٍ یَتَکَلَّمُ کُلٌّ لُغَةً بِخِلَافِ لُغَةِ صَاحِبِهِ وَ أَنَا أَعْرِفُ جَمِیعَ اللُّغَاتِ وَ مَا فِیهِمَا وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ مَا عَلَیْهِمَا حُجَّةٌ غَیْرِی وَ الْحُسَیْنِ أَخِی و منه عن أحمد بن الحسین عن أبیه بهذا الإسناد مثله.


پیام;382855 نوشت:
چنان‏که ابن‌قتیبه (د 276)

یعنی چه؟
سال وفاتشه؟
یعنی چه زمانی؟

شخصيت و آثار ابن قتيبه‏ى دينورى‏

قرن سوم هجرى از نظر گسترش علوم معقول و فرهنگ اسلامى، يكى از اعصار درخشان تاريخ تمدن اسلامى است كه خود مديون كوشش دانشمندان بسيار است. يكى از اين عالمان ابن قتيبه دينورى (213 - 276 ق)، مؤلف ده‏ها كتاب در موضوعات علوم اسلامى، ادب و تاريخ‏نگارى است كه على‏رغم معروفيت زياد، خود و آثارش كم‏تر مورد توجه بوده‏اند. ابن قتيبه مؤلف چند اثر برجسته‏ى تاريخى همچون عيون الاخبار، المعارف و... نيز هست كه به خاطر شخصيت علمى نويسنده و قدمت آثارش از مهم‏ترين منابع تاريخى درباره‏ى اوضاع سياسى، فرهنگى و نظامىِ سه قرن نخست اسلامى و حتى قبل از اسلام به شمار مى‏روند. در اين مختصر ضمن بيان احوال ابن قتيبه، آثار تاريخى او به بحث گذاشته شده است.
الف) احوال ابن قتيبه‏
ابن قتيبه از بزرگان ادب، تاريخ و علوم دينى، و در اغلب علوم و فنون متداول زمان خود داراى اثر و تأليف است. با وجود آن‏كه او در حيات علمى فرهنگى قرن سوم چهره‏اى مهم محسوب مى‏شود، از زندگى‏اش چندان اطلاعى در دست نيست و مجموع آنچه تذكره‏نويسان در شرح حال او آورده‏اند، بيش‏تر از چند سطر نيست كه آن هم درباره‏ى كيفيت مرگ او است.
ابومحمد عبداللَّه بن مسلم بن قتيبه دينورى (مروزى) پدرش مسلم از اهالى مرو بود؛ بدين سبب او را مروزى نيز گويند. او در سال 213 متولد شد، اما در محل ولادت او اتفاق نظر نيست. ابن نديم ولادت او را در كوفه آورده است، در حالى كه خطيب، زادگاه او را در بغداد مى‏داند. منابع متأخر نيز معمولاً هر دو قول را نقل كرده‏اند، ليكن زادگاهش هر كجا باشد، سكونتش در بغداد امرى قطعى است؛ شهرى كه در آن عهد، كعبه‏ى آمال دانشمندان اسلامى بود. او قبل از آن‏كه عهده‏دار منصب قضا در دينور گردد در بغداد ايام را مى‏گذرانيد و آخرين بار كه از حضور او در اين شهر ياد شده، سال 231 بوده است. ابن خلكان مى‏نويسد:
او كتاب ادب الكاتب را براى ابوالحسن عبيداللَّه بن خاقان تصنيف كرد.
و اين عبيداللَّه بن خاقان او را به قضاوت دينور منصوب نمود. ابن خاقان، از سال 236 تا قتل متوكل در سال 247 وزير متوكل بود. مستعين او را در سال 249 به مكه تبعيد كرد و در عهد معتمد (256) مجدداً به وزارت منصوب شد. با اين حساب او دوبار بين سال‏هاى (236 - 247 ق) و (256 - 263 ق) وزارت را بر عهده داشت.
اگر سال‏هاى اولين دوره‏ى وزارت ابن خاقان، ملاك قاضى شدن ابن قتيبه در دينور باشد، او بايد اين منصب را 11 سال عهده‏دار بوده باشد. عكاشه در اين باره مى‏نويسد: قضاوت او در دينور بين سال‏هاى 232 قمرى از بيعت با متوكل تا قتل او در سال 247 قمرى مى‏باشد. تاريخ شروع آن قضاوت را نمى‏دانيم و ليكن او بر اين شغل بود تا زمانى كه ابن خاقان در سال 247 از وزارت بر افتاد. آذرتاش آذرنوش مدت قضاوت او را در دينور 17 سال آورده است و با توجه به ولادت، آغاز آن را در 27 سالگى و سرانجام آن را در 44 سالگى مى‏داند. اگر آغاز قضاوت او را در 27 سالگى بدانيم، كه منطبق با سال 240 خواهد بود، پس پايان قضاوت او در سال 257 است كه ديگر ربطى به قضيه‏ى وزارت عبيداللَّه بن خاقان نخواهد داشت. بدين ترتيب پذيرش مطالب عكاشه در اين خصوص سهل‏تر از قول نويسنده‏ى دايرة المعارف است.
به هر حال او مدت‏ها در دينور ماندگار شد و از فحواى مطالب ابن نديم استنباط مى‏شود كه او غالب كتاب‏هايش را در دينور نگاشته و ابن نديم سال‏ها بعد چون كتاب التفقيه را ناقص يافت از مردم جبال سراغ آن را مى‏گرفت كه پاسخ مثبت شنيد.
در منابع متقدم از زمان بازگشت او به بغداد اشاره‏اى نكرده‏اند، اما محققين جديد ورود او را به بغداد در يكى از سال‏هاى 257، 259، 266 حدس زده‏اند و شايد سال 257، كه منطبق بر آغاز دومين دوره‏ى وزارت عبيداللَّه بن خاقان است، صحيح‏تر به نظر برسد.
نكته‏ى قابل توجه ديگر آن‏كه لزومى ندارد پايان قضاوت او را هم زمان با پايان اقامتش در دينور بدانيم؛ شايد او سال‏ها در آن شهر بدون منصب بوده باشد؛ و شهرتش به دينورى حكايت از اقامت طولانى او در اين شهر ايالت جبال دارد، به طورى كه بيرونى او را ابى محمد جبلى خوانده است.
ابن قتيبه در شهر بغداد كتاب‏هايش را بر ديگران مى‏خواند. ابن نديم‏17 سال وفات او را 270، خطيب، 270 يا 276، ابن خلكان نيز علاوه بر آن اقوال، سال 271 را نوشت، ليكن سال 276 را صحيح دانسته است.
خطيب بغدادى در روايتى كيفيت مرگ او را اين چنين مى‏نويسد:
او به طور ناگهانى فرياد كشيد و بى‏هوش گرديد و درگذشت.
و در ادامه در روايتى ديگر به نقل از ابراهيم بن محمد بن ايوب بن بشير الصائغ، شاگرد ابن قتيبه، مى‏آورد كه هريسه خورد و حرارتش بالا گرفت و سپس فريادى كرد و تا وقت نماز ظهر بى هوش شد، سپس ساعتى درد كشيد و بعد از آن آرام گرفت و تشهد را ادامه داد تا در هنگام سحر درگذشت و اين در اول رجب سال 276 قمرى بود.
معروف‏ترين استاد و شيخ او اسحاق بن راهويه است. اسحاق ابن راهويه الحنظلى المروزى، معروف به ابن راهويه در سال 166 قمرى در مرو زاده شد و به حجاز، عراق، يمن و شام مسافرت كرد.
ابن قتيبه از دو نفر از معروف‏ترين علماى نحوى و لغوى، يعنى ابوحاتم سيستانى سهل بن محمد و ابوالفضل عباس بن فرح مشهور به رياشى‏ نيز بهره گرفته است.
شاگردان ابن قتيبه‏
ابن قتيبه شاگردان و راويان زيادى داشت. خطيب بغدادى پنج نفر از كسانى را كه از او روايت كرده‏اند نام مى‏برد و مى‏نويسد:
احمد پسرش، عبيدللَّه بن عبدالرحمن السكرى‏ (متوفى 323 ق)، ابراهيم بن محمد بن ايوب الصائغ‏ (متوفى 313 ق)، عبدللَّه بن احمد بن بكير التميمى (متوفى 324 ق) و عبداللَّه بن جعفر بن درستويه الفارسى‏ (متوفى 335 ق) از او روايت كرده‏اند.
از شاگردان ديگر او بايد از قاسم بن اصبغ الاندلسى (247 - 340 ق) نام برد كه در سال 274 قمرى به مشرق مسافرت كرد و از ابن قتيبه كتاب المعارف و شرح غريب الحديث را فرا گرفت. عكاشه نام 13 تن از شاگردانش كه هر كدام يك يا چند اثر او را روايت كرده‏اند فهرست نموده است.
ب) آثار ابن قتيبه‏
ابن قتيبه كتاب‏هاى زيادى تأليف كرده است و تعدادى از آنها اكنون در دست‏اند و بعضى نيز چاپ شده‏اند. ابن نديم‏ فهرست‏نويس مشهور، 34 كتاب، خطيب بغدادى‏ (كه كم‏تر متذكر آثار صاحب ترجمه مى‏شود) 7 اثر، ابن خلكان‏41 14 عنوان، ابن عماد11 كتاب و اسماعيل پاشا حدود 38 اثر از او نام مى‏برند كه غالباً تكرار نوشته‏هاى ابن نديم است.
ابن نديم (قرن 4) خطيب (قرن‏5) ابوريحان (قرن‏5) ابن خلكان (قرن‏7) ابن عماد (قرن‏11) اسماعيل پاشا (قرن‏12)
ج) كتاب‏هاى تاريخى ابن قتيبه‏
آثار ابن قتيبه متنوع و در موضوعات مختلفى چون ادب، تاريخ و مذهب است كه به تناسب بحث به دو اثر تاريخى او اشاره مى‏شود.
1.كتاب المعارف
اين كتاب در واقع يك دايرة المعارف تاريخى در عصر خود محسوب مى‏شود و از سرگذشت رجال قرن اول تا نيمه‏ى اول قرن سوم هجرى، كه هر كدام به نحوى در حيات سياسى و علمى آن ايام مؤثر بوده‏اند، سخن رفته است. در اين كتاب از پيامبرصلى الله عليه وآله و اصحابش و از خلفا، اشراف، فرماندهان بزرگ، رهبران قيام‏ها، تابعين، محدثين، فقها، راويان اشعار، اخباريان و... ياد شده است.
2. كتاب عيون الاخبار

از مشهورترين كتب ابن قتيبه، كتاب عيون الاخبار است. اين كتاب را در ده فصل جداگانه تقسيم كرده و هر فصل متأخر را به فصل قبل منضم دانسته است. اين فصول دهگانه بر حسب گفتار و تنظيم مؤلف اين گونه است.


[/HR]منبع: noorportal.net
موضوع قفل شده است