ساده اما تلخ به تلخی از دست دادن زندگی ...

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ساده اما تلخ به تلخی از دست دادن زندگی ...

ضمن تشکر از پاسخگویی های به موقع شما . (واقعن .....):khandeh!:
یکی از دوستان که نخواستند اسمشان فاش شود . گفتند یه سوال هم تو اسک دین بزنیم .
و اما قضیه اصلی .
یه روز نه گرم و نه سرد یه روز معمولی اما غیر طبیعی .
یکی از بچه های دانشگاه اذیتش گل می کنه .اونم به کی . به یه ادم مذهبی و البته ناراحت . (ناراحت از چی: به ما چه شاید تو خونه مشکل داشته )
طرف جلوی همه میاد و با صدای بلند داد می زنه روانی ... روانی ..... بعد با سه تا از دوستاش تصمیم می گیرند این قضیه را جهانی کنند . خلاصه اگر تو دانشگاه ها گذرتان افتاده باشه می بینید بعدش کلی کف دست و سوت و... در فضا می پیچه (خدایا یعنی مردم ما انقدر پست شدند .:khaneh:)
از فردا اذیت ها شروع می شه .می گن حالا که میشه بزار حالش رو بگیرم . (خرخون بی ادعا ..... درسخون کم سواد ...باسواد.با وجدان اصلا به من چه )
بچه ها دیگه اون رو با اسم واقعی صدا نزدن حتی دوستای اصلیشبه جز من
چی شد . طرف دانشگاه را بوسید گذاشت کنار . (دوست خودم بود )
سال سه بودیم
بعدش خبر دار شدیم که در دانشگاه جدید اما دولتی قبول شده . بچه ها با هم قسم شدند حالش رو بگیرن .
خلاصه ادرس خونه اش را پیدا کردند . اونجا را هم به لجن کشیدند . کلا هرچی بیماری بود بهش نسبت دادند . (به کارشون هم افتخار می کنند . ای لجم می گیره )
بعدش من فهمیدم ناراحتی اعصاب پیدا کرده .افسردگی و اضطراب یکیش بود .ترس از جامعه و.....
طرف ادرس خونه اش را هم عوض کرده ... ولی اون ترس اون اضطراب .و... را داره . حتی من بعضی وقت ها که می رم پیشش به من هم مظنونه ...
حالا گذشته زمانی ... داره قرص های همون بیماری ها را می خوره .
بجای نماز پنج گانه ذکر دایم .کارش شده قرص پنج گانه وخواب دایم .
اینجا چند تا سوال برای من مطرح شده :
چطور می تونم بهش کمک کنم با توجه به این که بچه ها با هم همقسم شدن که......؟؟؟؟

چرا خدا جواب اون ادم ها رانمیده ؟؟؟
ایا اگر خودکشی کنه کی مقصره ؟؟؟؟
همسایه هم که نمی دونستند که اون بیماره یا نه جرمی مرتکب شدند ؟؟؟؟
حالا که بیمار شده اگر بهش بگن روانی دروغ گفتند ؟؟؟؟/
اگر برای خراب کردنش به همسایه بگن که این قرص اعصاب می خوره ()چه ظلمی مرتکب شدند ؟؟؟
خبرش را دارم که دو سه سال پیش برای ازدواج رفته بود همین بچه ها خرابش کردن . (امیدوارم سریع پاسخ بدهید )
فقط کافی است یکی بهش بگه روانی .. انقدر عصبانی میشه . میزنه تو سر خودش .
تازه استادا هم کوتاه نیومده بودند .. اونا هم این رو در کلاس مطرح می کردند .... تو کلاس ادبیات بود که یکی از بچه ها بحث را پیش کشید و استاد هم 45 دقیقه روش مانور داد . طرف هم کلاس بقلی بود فکر کنم فهمید

البته خبر استاده رو هم دارم زنش روی ویلچر است .

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امیدوار

ali100;427591 نوشت:
ضمن تشکر از پاسخگویی های به موقع شما . (واقعن .....):khandeh!:
یکی از دوستان که نخواستند اسمشان فاش شود . گفتند یه سوال هم تو اسک دین بزنیم .
و اما قضیه اصلی .
یه روز نه گرم و نه سرد یه روز معمولی اما غیر طبیعی .
یکی از بچه های دانشگاه اذیتش گل می کنه .اونم به کی . به یه ادم مذهبی و البته ناراحت . (ناراحت از چی: به ما چه شاید تو خونه مشکل داشته )
طرف جلوی همه میاد و با صدای بلند داد می زنه روانی ... روانی ..... بعد با سه تا از دوستاش تصمیم می گیرند این قضیه را جهانی کنند . خلاصه اگر تو دانشگاه ها گذرتان افتاده باشه می بینید بعدش کلی کف دست و سوت و... در فضا می پیچه (خدایا یعنی مردم ما انقدر پست شدند .:khaneh:)
از فردا اذیت ها شروع می شه .می گن حالا که میشه بزار حالش رو بگیرم . (خرخون بی ادعا ..... درسخون کم سواد ...باسواد.با وجدان اصلا به من چه )
بچه ها دیگه اون رو با اسم واقعی صدا نزدن حتی دوستای اصلیشبه جز من
چی شد . طرف دانشگاه را بوسید گذاشت کنار . (دوست خودم بود )
سال سه بودیم
بعدش خبر دار شدیم که در دانشگاه جدید اما دولتی قبول شده . بچه ها با هم قسم شدند حالش رو بگیرن .
خلاصه ادرس خونه اش را پیدا کردند . اونجا را هم به لجن کشیدند . کلا هرچی بیماری بود بهش نسبت دادند . (به کارشون هم افتخار می کنند . ای لجم می گیره )
بعدش من فهمیدم ناراحتی اعصاب پیدا کرده .افسردگی و اضطراب یکیش بود .ترس از جامعه و.....
طرف ادرس خونه اش را هم عوض کرده ... ولی اون ترس اون اضطراب .و... را داره . حتی من بعضی وقت ها که می رم پیشش به من هم مظنونه ...
حالا گذشته زمانی ... داره قرص های همون بیماری ها را می خوره .
بجای نماز پنج گانه ذکر دایم .کارش شده قرص پنج گانه وخواب دایم .
اینجا چند تا سوال برای من مطرح شده :
چطور می تونم بهش کمک کنم با توجه به این که بچه ها با هم همقسم شدن که......؟؟؟؟

چرا خدا جواب اون ادم ها رانمیده ؟؟؟
ایا اگر خودکشی کنه کی مقصره ؟؟؟؟
همسایه هم که نمی دونستند که اون بیماره یا نه جرمی مرتکب شدند ؟؟؟؟
حالا که بیمار شده اگر بهش بگن روانی دروغ گفتند ؟؟؟؟/
اگر برای خراب کردنش به همسایه بگن که این قرص اعصاب می خوره ()چه ظلمی مرتکب شدند ؟؟؟
خبرش را دارم که دو سه سال پیش برای ازدواج رفته بود همین بچه ها خرابش کردن . (امیدوارم سریع پاسخ بدهید )
فقط کافی است یکی بهش بگه روانی .. انقدر عصبانی میشه . میزنه تو سر خودش .
تازه استادا هم کوتاه نیومده بودند .. اونا هم این رو در کلاس مطرح می کردند .... تو کلاس ادبیات بود که یکی از بچه ها بحث را پیش کشید و استاد هم 45 دقیقه روش مانور داد . طرف هم کلاس بقلی بود فکر کنم فهمید

البته خبر استاده رو هم دارم زنش روی ویلچر است .

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر جنابعالی
ضمن اینکه از وضعیت پیش آمده واقعا متاسفم، به پاسخ اجمالی سوالتا مذکور توجه بفرمایید:
1- علی علیه السلام در روایتی نورانی میفرمایند: « یوم المظلوم علی الظالم اشد من یوم الظالم علی المظلوم »؛ روزگار تاوان پس دادن ظالم، بدتر از روزگار ظلم او به مظلوم است.
بر این مبنا و با توجه به آموزه های دین مبین، در اینکه این افراد روزی، نتیجه عملکرد خود را مشاهده خواهند کرد شکی نیست، حال یا در این دنیا و یا در سرای باقی چرا که خداوند متعال حق الناس را بر حق خود مقدم کرده است. به هر حال تاوان پس دادن این افراد دیر و زود دارد لکن سوخت و سوز ندارد!

2- ان شاء الله که چنین اقدام خطرناکی رخ ندهد، اما مادامیکه شخص هشیار است و از اراده و اختیار برخوردار است مسول همه رفتارهای خویش است. جرم این افراد موجب نمی شود که گناه خودکشی از ایشان برداشته شود.

3- اگر این نسبت را در حضور وی به او بدهند، مرتکب گناه استهزاء و مسخره کردن شده اند. هر چند که افسردگی و اضطراب، به معنای روانی مصطلح نیست.

4- در شرایط معمول افشاء سر دیگران و تحقیر افراد از لحاظ شرعی جایز نیست و طبعا این افراد مرتکب معصیت می شوند.

با مسئلت صحت و سلامت عاجل دوست جنابعالی و هدایت گمراهان از درگاه حضرت رب

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

سلام ...
اگر من بودم ...

1- 2 تا شاهد پیدا میکردم و میرفتم و چندین بار از دستشون شکایت میکردم ... تا جواب هم نمیگرفتم کوتاه نمیومدم ... فکر هم میکنم محکمه ها بابته این جور قضایا کوتاه نمیان ... بردن آبرو ... اتفاقا جرم بزرگی هم هست فکر میکنم خانم Ostad بتونن راهنماییتون کنن .

و اگر شکایت جواب نداد ...

2- کسی که بخواد زندگی من رو خراب کنه ... احترام و شخصیت من که همه چیزه من هست رو خراب کنه ... از زندگی ساقطش میکنم ... شاید میرفتم جلوی خونشون و یه چوب بر میداشتم و میزدم تو سره مامانش .... عزیز ترین کسش ... اگر کسایی که دارن مسخره ات میکنن رو یکیشون رو بترسونی همشون حساب میبرن ... مثله گله گرگها میمونن ... یکیشون رو بکشی ... بقیشون آدم میشن ...

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب

و کسب اجازه از استاد امیدوار

در کنار عرایض استاد امیدوار اگر بتوانید ایشان را تشویق به رفتن پیش یک مشاور خبره کنید یا از مشاورین و اساتید که ایشان با انها در ارتباط هست و حرفشان را قبول می کند ، بخواهید که تشویقش کنند به جلسات مشاوره برای رفع اضطراب و افسردگی خالی از لطف نیست.

FT_Mohammadi;429632 نوشت:
سلام ...
اگر من بودم ...

1- 2 تا شاهد پیدا میکردم و میرفتم و چندین بار از دستشون شکایت میکردم ... تا جواب هم نمیگرفتم کوتاه نمیومدم ... فکر هم میکنم محکمه ها بابته این جور قضایا کوتاه نمیان ... بردن آبرو ... اتفاقا جرم بزرگی هم هست فکر میکنم خانم Ostad بتونن راهنماییتون کنن .

و اگر شکایت جواب نداد ...

2- کسی که بخواد زندگی من رو خراب کنه ... احترام و شخصیت من که همه چیزه من هست رو خراب کنه ... از زندگی ساقطش میکنم ... شاید میرفتم جلوی خونشون و یه چوب بر میداشتم و میزدم تو سره مامانش .... عزیز ترین کسش ... اگر کسایی که دارن مسخره ات میکنن رو یکیشون رو بترسونی همشون حساب میبرن ... مثله گله گرگها میمونن ... یکیشون رو بکشی ... بقیشون آدم میشن ...


شدیدا موافقم
ایشون علاوه بر اینکه کاری نکردن تازه به خودشونم ظلم کردن

[="Tahoma"][="DarkSlateBlue"]یعنی یکی نبوده به همون ... ها بگه این کارای شما رو زنجیری های تو تیمارستان، هم انجام نمیدن، بعد با چه اعتماد به سقفی، به اون بنده خدای سالم می گین روانی؟!:Moteajeb!:[/]

[="Times New Roman"][="Black"]اینجور جاها گذشت و بخشش و بزرگواری و منش و این چیزا رو بزار دم کوزه..:Gol::Gol::khandeh!:اینجور جاها فقط مقابله به مثل جواب میده..:Gol::Gol::khandeh!: من اصلا اینجور آدمها رو بازی نمیدم که بخوان توی زندگیم سرک بکشن..:Gol::Gol::khandeh!:[/]

ممنون از راهنمایی های شما دوستان ولی ...

eslamic110;429640 نوشت:
بعد با چه اعتماد به سقفی، به اون بنده خدای سالم می گین روانی؟!

یکیشون که ظاهران قبلا روانشناسی خونده بود می گفت اگر به یک ادم سالم بگید روانی هر چقدر رفتار غیر طبیعی بیشتری انجام دهد یعنی سالم تر بوده .

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;429636 نوشت:
یشون علاوه بر اینکه کاری نکردن تازه به خودشونم ظلم کردن

از قدیم گفتن با حرف مردم کاری نمیشه کرد .

FT_Mohammadi;429632 نوشت:
1- 2 تا شاهد پیدا میکردم و میرفتم و چندین بار از دستشون شکایت میکردم ... تا جواب هم نمیگرفتم کوتاه نمیومدم ... فکر هم میکنم محکمه ها بابته این جور قضایا کوتاه نمیان ... بردن آبرو ... اتفاقا جرم بزرگی هم هست فکر میکنم خانم Ostad بتونن راهنماییتون کنن .

معمولا وقتی با این جور ادم ها طرف میشیم اونا شاهدای بیشتری می اورند .کسانی که چنین کارهایی می کنند شاهد دروغین بیشتری در اطراف خودشان دارند .شاید چیزهای دیگر هم بهش نسبت بدهند .در دادگاه

یکی از علت این که این ها این کار را کردند حسادت بود . چون هم زرنگ بود وهم محیط خانشون بالای شهر بود . البته بعدن فهمیدند که خانه شان کجاست . خدا از سرشان نگذرد .
ممنون

شاید بتوانم با این حدیث که جناب امیدوار گفتند کمی ارومشون کنم .

و البته قبلن هم پیش روانشناس می رفته ولی ظاهرا بیشتر احساس می کرده که روانی شده .برای همین دیگه نمیره .

FT_Mohammadi;429632 نوشت:
کسی که بخواد زندگی من رو خراب کنه ... احترام و شخصیت من که همه چیزه من هست رو خراب کنه ... از زندگی ساقطش میکنم ... شاید میرفتم جلوی خونشون و یه چوب بر میداشتم و میزدم تو سره مامانش .... عزیز ترین کسش ...


خوب با مامانش چیکار دارین ؟ :Moteajeb!: حداقل خودشو بزنین یه چیزی :ok:

عجب چیزی!! هر چی خواستم قضیه رو تو ذهنم تصور کنم،جور در نیومد....یعنی میشه؟! مگه طرف زبون نداره که از خودش دفاع کنه؟یعنی خودش به اونا تا به این حد رو داده که کار به کل دانشگاه و خونه و محله کشیده..؟!!!؟

چقدر بعضیها پست و نفرت انگیزن!!!!!!.............
من انشاءالله یکی از حاجت های ختم زیارت عاشورام رو حل شدن مشکل این آقا قرار میدم و براشون دعا می کنم تا مشکلشون حل بشه!

fatima20;429971 نوشت:
عجب چیزی!! هر چی خواستم قضیه رو تو ذهنم تصور کنم،جور در نیومد....یعنی میشه؟! مگه طرف زبون نداره که از خودش دفاع کنه؟یعنی خودش به اونا تا به این حد رو داده که کار به کل دانشگاه و خونه و محله کشیده..؟!!!؟

اما واقعن اتفاق افتاده .
و اولش یه جور اذیت بود . که طرف های مقابل از دین زده شده بودند وبعد تلافی اش را سر دوست ما دراوردند . بعدش اذیت تبدیل شد به دشمنی و بعدش هم .... :Esteghfar:
فکر نکنم وقتی به یک نفر بگن روانی بشه با حرف زدن حلش کرد . بعد ازچند بار که اذیتش کردن (اون نانجیبا )یه کم طرف دچار تزلزل شده بود . یک از اونا میگفت می خواهیم ترور شخصیت کنیم .
اگر اوضاع بد بعضی از دانشگاه ها را ببینیم می بینیم که بعضی ها می خوان ادم های نسبتن مذهبی را خراب کنند . تا حد ......

عشق طوفان;432756 نوشت:
براشون دعا می کنم تا مشکلشون حل بشه!

ممنون .

آدمی را آدمیت لازم است.
به نظر من این فرد هرچه به خدا نزدیکتر بشه زودتر حالش خوب بشه.
وقتی بدونه یکی بالای سرش ،نه، نزدیکتر از رگ گردنش بهش هست که میبیندش و می بینه اونایی که اذیتش کردن و بدونه که جواب بدیهاشون رو میبینن هرگز افسردگی نمیگیره.
با خدا بیشتر آشناش کن مطمئن باش جواب میده.
:ok:

[="DarkGreen"]سلام

متاسفانه ترور شخصیت درباره خیلی از بچه مذهبی ها انجام میشه.

سعی کنید با اون آدما درگیر نشید و واگذارشون کنید به خدا

مگر اینکه مطمئن باشید دوستتون میتونه حقشو ازشون بگیره

دوستتون رو به جمع های سالم هدایت کنید تا کمی از لاک خودش بیاد بیرون

کمکش کنید خودشو به کارای مختلف مشغول کنه ببینید بیشتر به چه چزی علاقه داره مثلا کارای فنی یا هنری کمکش کنید خودشو با اونا مشغول کنه .

لااقل شما که دوست و دلسوزش هستید تنهاش نگذارید و توی برخوردهاتون خیلی دقت کنید که مبادا احساس کنه که دارید بهش ترحم میکنید

کمکش کنید که عزت نفس و اعتماد به نفسش تقویت بشه

میتونید از این تاپیک ها برای دوستتون استفاده کنید

مثلا این فلش کارت ها رو پرینت بگیرید و بهشون هدیه بدید.
[h=1]فلش کارت های مدیریت روابط انسانی و اسلامی (هدیه نوروزی )[/h]
[h=1]احساس ارزشمندی( فلش کارت: نکات و احادیث روان شناختی)اعتبارم در اوج است[/h]
[h=1]فلش کارت های حرمت خود=10 پادشاهی من[/h]
[h=1]نمودارها و جداول زندگی طلبگی( فلش کارت)[/h]
تازه یک کار دیگه هم میتونید بکنید

بیاد عضو اسک دین بشه D:[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]واقعا دردناک و عجیبه....:Moteajeb!::Ghamgin:دعا میکنم خدا به دوستتون کمک کنه تا به روال عادی زندگیشون برگردند.:Sham:...شما هم کنارشون بمونید و بهشون امیدواری بدید...:Sham:[/]

با سلام و عرض ادب

منم در دوران دبستان و را هنمایی مورد تمسخر بیشتر بچه های مدرسه بودم ، و خیلی اذیت میشدم . یا از دست معلمای ( جای خالی البته مقام معلمی مقدس هست اما ایشون ها معلم نبودن جلاد بودن) کتک میخوردم و مسخره میشدم و بچه ها کتکم میزدن و بیشتر برای همین بود که نمیتونستم درس بخونم اما الان به کمک خدا برا خودمون مندسی شدیم :khandeh!: چند مدت پیش که 19 سال داشتم یکیشونو توی هنرستان دیدم . همین که دیدمش و اونم منو دید خواست به دوستش تعریف کنه:Ealam: اون دوران رو ... توی اولین لحضه یقشو گرفتم گفتم میکشمت ها!!! :Box:با یه نفرتی بهش نگاه کردم .:loool: هیچی همین شد که لال شد :tamasha:

alone boy;433332 نوشت:
با سلام و عرض ادب

منم در دوران دبستان و را هنمایی مورد تمسخر بیشتر بچه های مدرسه بودم ، و خیلی اذیت میشدم

آره درسته منم دقیقا برام همین اوضاع پیش اومده بود .
بستگی داره طرف در قبال این کنش چه واکنشی از خود نشون بده
اگه طرف سریع موضع بگیره میشه دو حالت داره 1- پیروز میدان نبرد میشه ولی از چشم همه یه آدم عقده ای و خشک به حساب میاد که از مسخره شدن بدتره 2 - میشه این دوستمون که اول جریانش رو آقای ali100 فرمودند
خوب حالا اگه طرف کار منو میکرد این میشد:
من اصلا به حرفای بقیه اهمیت نمیدادم و حتی خودم هم ادای کارای کسی رو میکردم که اونا به من نسبت داده بودن تازه باهاشون میخندیدم.
فکر میکنین چی شد؟
بعد یه مدت کم کم بیخیال مسخره کردن من شدن و سر به جون یکی دیگه گذاشتن
اصلا این جور افراد خودشون کمبود دارن و انتظار دارن وقتی یکی رو مسخره میکنن طرف سریع موضع بگیره. خوب حالا اگه ما موضع بگیریم دقیقا همون کاری رو کردیم که اونا میخوان ولی اگه غیر اون رو انجام بدیم اونا بیخیال که میشن هیچ به این خود باوری میرسن که ما جنبه ی خیلی بالایی داریم و نه تنها به درد کارشون نمیخوریم بلکه باید دور ما رو خط بکشن چون توی این جور جنگ ها طرفی پیروز میشه که جنبه ی بالاتری داره

(بابا ای ول به خودم نمیدونستم ازین جور حرفا هم بلدم)

سلام و وقت بخیر
جناب حمیدرضا هر کس یه روشی داره ولی من شخصا روش جناب alone boy رو ترجیح میدم(البته اگه پسر بودم!) برامم مهم نیست که اون آدمای خشک مغز در مورد من چی فکر کنن یا چه حرفی بزنن! اتفاقا وقتی بگن عقده ای و خشک و اینا نشون میده ضربه ی من کاری بوده!.......

یه سوال برام پیش اومد میشه لطفا یه کارشناس جواب سوال منو بده؟........دلم می خواد بدونم از نگاه دین تو این جور موقعیتها باید چطوری برخورد کرد؟حتما باید گذشت کرد یا ماهم اجازه ی مقابله به مثلو( در حد کار همون آدما نه بیشتر!) داریم یا نه؟

با بعضیا باید مثل حیوان رفتار بشه تا فرق بین انسان بودن و حیوان بودن رو بفهمند و اگه بعدها معجزه ای شد و آدم شدن ؛ میشه در برخورد با اون شخص تجدید نظر کرد و آدم فرضش کرد :_loool:

این نظر شخصیه خودم هست و مشکل شرعیش رو نمیدونم :Gig:

عشق طوفان;433407 نوشت:
سلام و وقت بخیر
جناب حمیدرضا هر کس یه روشی داره ولی من شخصا روش جناب alone boy رو ترجیح میدم(البته اگه پسر بودم!) برامم مهم نیست که اون آدمای خشک مغز در مورد من چی فکر کنن یا چه حرفی بزنن! اتفاقا وقتی بگن عقده ای و خشک و اینا نشون میده ضربه ی من کاری بوده!.......

یه سوال برام پیش اومد میشه لطفا یه کارشناس جواب سوال منو بده؟........دلم می خواد بدونم از نگاه دین تو این جور موقعیتها باید چطوری برخورد کرد؟حتما باید گذشت کرد یا ماهم اجازه ی مقابله به مثلو( در حد کار همون آدما نه بیشتر!) داریم یا نه؟

با سلام خدمت سرکار خانم
خدمت شما بگم که شما هر روشی را که دوست دارید میتونید انتخاب کنید ولی حتما با یه کسی که لا اقل دو ترم روانشناسی خونده باشه اگه مشورت کنین دقیقا همین روش منو بهتون پیشنهاد میکنن
آخه متاسفانه این افراد خشک مغز که منطق سرشون نمیشه و در نتیجه موضع گیری شما و یا حتی سکوت شما باعث میشه اونا با خودشون به این باور برسن که سوژه ی خوبی گیر آورده اند

خواهش میکنم اگه دانشجوی روانشناسی داریم اظهار نظر علمیش رو بگه

hamidreza;433637 نوشت:
با سلام خدمت سرکار خانم
خدمت شما بگم که شما هر روشی را که دوست دارید میتونید انتخاب کنید ولی حتما با یه کسی که لا اقل دو ترم روانشناسی خونده باشه اگه مشورت کنین دقیقا همین روش منو بهتون پیشنهاد میکنن
آخه متاسفانه این افراد خشک مغز که منطق سرشون نمیشه و در نتیجه موضع گیری شما و یا حتی سکوت شما باعث میشه اونا با خودشون به این باور برسن که سوژه ی خوبی گیر آورده اند

خواهش میکنم اگه دانشجوی روانشناسی داریم اظهار نظر علمیش رو بگه

دوست عزیز نظر شما کاملا درسته ، ولی همیشه کارساز نیست!
باید در مواقعی از روش بنده ی حقیر استفاده کنید :_loool::gholdor: :_loool:

موضوع قفل شده است