تحریف کتب عرفا (لطفا کارشناسان در این بحث شرکت کنند)

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحریف کتب عرفا (لطفا کارشناسان در این بحث شرکت کنند)

بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام خدمت کاربران عزیز

لطفا کارشناسان، نظرشان را در خصوص این موضوع اظهار نمایند!

در خصوص تحریف سخنان و کتب الهی مانند انجیل و تورات یا روایات جعلی از ائمه و پیامبر و مسائلی از این دست زیاد بحث شده! اما تا بحال بنده جایی بحث یا تحقیقی راجع به تحریف کتب اولیای الهی ندیدم!

همیشه تا روایتی مخالف قرآن و عقل باشد سریع واکنش نشان می دهیم و فقها و علما دلیل و سند می آورند که این سخن نمیتواند از ائمه باشد!
اما اگر مطلبی از محی الدین در کتبش بود کسی واکنشی نشان نمی دهد و برعکس تصدیق هم میکند که این سخن وی هست!

چند نمونه از تحریفات:

1-از سعدی قصاید،غزلیات، بوستان و گلستان موجود است و کسیکه این کتب را خوانده باشد نحوه بیان و ادب سعدی را می فهمد و درک میکند!

اما اشعاری هزل گونه که میگویند از وی است و در پایان بوستان آمده را به وی نسبت میدهند که بنده مطالعه کردم تمام هزلیات است و نکته اخلاقی یا عرفانی که در دیگر کتب سعدی موجود است را ندارد و با دیگر کتب وی در تضاد کامل است! و برخی آنرا از سعدی نمیدانند!
خوب این اشعار از کجا آمده؟ و از کیست؟

2-در غزلیات مولانا، اشعاری در منقبت و مدح حضرت علی و... آمده که میگویند بعضی از مریدان مولانا که تعصبات شیعی داشتند اشعاری را به آن اضافه کردند!

3-در سخنان شمس تبریزی، هم مواردی موجود است که شاید تحریف هم نشده باشد!
چون برخی مریدان مولانا و دیگر افراد جاهل، به دشمنی با شمس تبریزی میپرداختند از این حیث میتوان گفت امکان دارد سخنان وی هم تحریف شده باشد!

یا اگر هم تحریف نشده، سخنانش در برخی موارد به عمد و برای دور کردن برخی افراد از اطرافش بوده یا دلیل دیگری داشته وگرنه عجیب است که چنین شخصی که آن همه نکات که مولانا از وی در مثنوی آورده و پیر و مرشد مولانا بوده چنین سخنانی بر زبان راند!!!

و دلیل دیگری که میتوان گفت اینست که اکثر نکات و سخنان شمس را مولانا در مثنوی آورده اما سخنانی از شمس که بر آنها ایراد وارد است را مولانا به شعر در نیاورده و حرفی از آنها نزده است؟! یعنی یا چنین سخنانی را شمس نگفته یا شمس به عمد چنین سخنانی را گفته که مورد قبول حتی خود مولانا هم نبوده!!!

4-در خصوص کتب محی الدین عربی نیز :

شعرانى مى‏ گوید: « هنگامى که در صدد تلخیص کتاب فتوحات برآمدم با عباراتى مواجه شدم که به گمانم با عقاید مسلم کافه مسلمین تعارض داشت بنابراین پس از اندکى شک و تردید آنها را حذف کردم و روزى این مطالب را با شیخ شمس الدین (متوفاى سال ۹۵۵ ه. ق) که نسخه ‏اى از فتوحات را به خط خود نوشته و با نسخه مؤلف در قونیه مقابله کرده بود در میان گذاشتم، و پس از خواندن آن دریافتم که هیچ یک از عباراتى که حذف کرده بودم، در آن نسخه موجود نیست. شعرانى نقل مى‏ کند که براى وى مسلم گردید که نسخه‏ هاى فتوحات که در زمان وى در مصر رواج داشت، شامل قسمتهایى مى ‏شد که به نام مؤلف جعل شده بود و در مورد کتاب فصوص و دیگر آثار وى نیز چنین کارى صورت گرفته بود»

منبع:-م م شریف -تاریخ فلسفه در اسلام- ج۱- ص۵۶۴- انتشارات حکمت چاپ اول به نقل از شعرانی عبد الوهاب الیواقیت والجواهر ص۲

محیی الدین از منظر علامه حسن زاده آملی

شواهد شیعه بودن محیی الدین
حضرت استاد میفرمایند: « جناب شیخ تصریحا ًگوید که خاتم ولایت مطلقه مربوط به مقام منیع ورفیع حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه و سلام الله علیه است و دراین امر مهم اعتقادی شیعی جناب شیخ اکبر در مقابل عامه خیلی پافشاری دارد و همان اعتقادی را که اهل تشیع در مورد حضرت مهدی دارند را اعمال میکند ... و در باب 366 فتوحات راجع به حضرت بقیة الله سخن گفته است و در چند جای فتوحات هم میگوید که به حضور انور آن جناب ( یعنی حضرت امام مهدی علیه اسلام ) تشرف حاصل کردم و از امحضر نورانی او سئوالهایی کرده ام...و در کتاب الدر المکنوون و السر المکتوم که بزررگترین کتابش در علم حروف است نیز میگوید ک بعد از حضرت رسول کسی که وارث او در همه جهات به نحو کمال بود حضرت امیر المونین امام علی علیه السلام است و بعد از او حضرت امام حسن ؛ و بعد از او حضرت امام حسین و تا یک یک را میشمارد تا به حضرت بقیة الله میرسد.
دروس شرح فصوص الحکم ج1 ص 34

سخن بزرگان در مورد محیی الدین از زبان استاد
حضرت علامه در این باره می فرمایند: « جناب استاد علامه طباطبایی میفرمود که شیخ اکبر حقایق ومعارف را در فصوص الحکم مشت مشت آورده است و در فتوحات دامن دامن . .. جناب سید اجل آیة الحق حاج میرزا علی آقای قاضی در مورد شیخ اکبر معتقد است که برای شیخ اکبر در بین آحاد رعیت عدیلی پیدا نمیشود یعنی بعد از معصوم وی را عدیل(مثل ؛ همانند؛ همطراز ) نیست ... شیخ بهایی در اواخر جلد سوم از کشکول خود در مورد محی الدین میگوید :العارف الواصل الصمدانی الشیخ محیی الدین بن عربی. وجناب صدر المتألهین در فصل 28 از مرحله ششم اسفار شیخ اکبر را بدین صورت وصف نمود : الشیخ الصمدانی الربانی محیی الدین العربی الحاتمی .»
مآثر آثار ج2 ص210



تحریف کتابهای محیی الدین
حضرت استاد معتقدند که معاندین تحریفاتی را در فصوص الحکم وفتوحات مکیه انجام داده اند و دلایل ومستنداتی را ذکر میکنند که در موثر 163 در کتاب مآثر آثار ص 222 ودر کتاب دروس شرح فصوص الحکم ص 36 موجود است .

همچنین این نوشته ها جزو شطحیات هم نیست چون شطحیات در گفتار سالکان بوده نه در نوشتارشان!

شَطْح عبارت است از گفتارى كه در آن بوى سبك مغزى و شتابزدگى و لغزش در سخن و ادّعاى نابجا موجود است، و آن از جمله لغزشهاى محقّقين است؛ چرا كه ادّعا بحقّى است كه عارف بدون إذن إلهى كه از طريق مشعر به ارزش و شرف و كرامت و توجّه باشد، پرده برميدارد

و شيخ محيى الدّين خود گويد: الشَّطْحُ عِبارَةٌ عَنْ كَلِمَةٍ عَلَيْها رآئِحَةُ رُعونَةٍ وَ دَعْوًى؛ وَ هىَ نادِرَةٌ أنْ توجَدَ مِنَ الْمُحَقِّقينَ.
«شطح عبارت است از كلمه‏ اى كه بر آن بوى سبكى و شتاب و ادّعاى بيجا موجود است؛ و كم اتّفاق مى ‏افتد كه از محقّقين پيدا شود.»

و در اصطلاح متأخّرين اين جماعت، شَطَحيّات كلماتى را گويند كه از سالك مجذوب در حين استغراق مستى و سُكْرِ وَجْد و غلبه شوق صادر مى‏شود كه ديگران طاقت شنيدن آن نكنند؛ و او خود نيز اگر از حالت مَحْو به هوشيارى صَحْو آيد از آنگونه گفتار ناهنجار اظهار كراهت و انكار نمايد.

کارشناس بحث : استاد



دیدگاه آیت الله سید علی قاضی (استاد علامه طباطبائی) و برخی دیگر از علما در مورد ابن عربی:

1. آیت الله حسن زاده آملی: تنی چند از اساتید بزرگوار ما که در نجف اشرف از شاگردان نامدار سید علی قاضی طباطبایی بودند...از وی حکایت می کردند که آن جناب می فرماید: بعد از مقام عصمت و امامت در میان رعیت احدی در معارف عرفانی و حقایق نفسانی در حد محیی الدین عربی نیست و کسی به او نمی رسد[1] و نیز می فرمود که: ملاصدرا هرچه دارد از محی الدین دارد و در کنار سفره او نشسته است[2].

2. آیت الله سید محمدحسین تهرانی به نقل از سید هاشم حداد: مرحوم آقا ( آقای قاضی) به محی الدین عربی و کتاب فتوحات مکیه وی بسیار توجه داشته و می فرموده اند: محی الدین از کاملین است[3].
3. « آقای سید علی قاضی طباطبایی٬ از میان عرفا و واصلان کوی حقیقت٬ محیی الدین بن عربی را بسیار می ستودند و او را در معرفت نفس و شهود باطنی فردی بی نظیر می دانستند»[4].

در اینجا نظر برخی از علما که در این مقام هم مشرب آیت الله سید علی قاضی بوده اند را ذکر می کنیم:

1.علامه طباطبایی:
« در اسلام هیچ کس نتوانسته است یک سطر مانند محیی الدین بیاورد»[5].

2. آیت الله حسن زاده آملی:
«فصوص و فتوحات را باید از کرامات خاص به او دانست ذلک فضل الله یوتیه من یشاء»[6].

3. آیت الله جوادی آملی :
«محیی الدین در بین معاریف اهل عرفان بی همتا و در عمودین زمان خویش( گذشته تا کنون) بی نظیر می باشد... بسیاری از مبانی حکمت متعالیه وامدار عرفانی است که ابن عربی پایه گذار نامدار آن می باشد»[7].

4. همچنین، احترام و بزرگداشتی که صدر المتالهین نسبت به ابن عربی داشته نیاز به بیان ندارد و می دانیم که وی در حکمت متعالیه در بسیاری از مطالب وامدار ابن عربی بوده است:
« خضوع زائدالوصف وی (صدر المتالهین) نسبت به محی الدین، به طوری که در برابر هیچ حکیم و عارفی چنین تخضّعی ندارد، گواه بر مطلب است؛ چنان که بسیاری از مبانی حکمت متعالیه وامدار عرفانی است که ابن عربی پایه‌گذار نامدار آن است»[8].

5. در پایان قسمتی از متن نامه امام خمینی (ره) به گورباچف را که در آن علما و دانشمندان را دعوت به مطالعه آثار بزرگان اسلام از جمله ابن عربی کرده است نقل می کنیم:
«از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه صدرالمتألهين ـ رضوان‌الله تعالي عليه و حشره‌الله مع‌النبيين و‌الصالحين ـ مراجعه نمايند، تا معلوم گردد كه: حقيقت علم همانا وجودي است مجرد از ماده؛ و هرگونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد.

ديگر شما را خسته نمي‌كنم و از كتب عرفا و بخصوص محي‌الدين ابن‌عربي‌ نام نمي‌برم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تني چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين‌گونه مسائل قوياً دست دارند، راهي قم گردانيد، تا پس از چند سالي با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر از موي منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد»[9].

البته تمام اینها بدان معنا نیست که این بزرگواران نسبت به هیچ بخشی از کتب ابن عربی، هیچ گونه نقد و انتقادی ندارند، بلکه مانند دیگر موضوعات علمی و دینی، ممکن است برخی اندیشه های ابن عربی نیز مورد پذیرش افرادی قرار نگیرد که شخصیت کلی او را مورد قبول قرار داده اند.

[1] هاشمیان، هادی، دریای عرفان، شرح حال سید علی قاضی طباطبائی، ص32، موسسه فرهنگی طه، قم.
[2] «دومین یادنامه علامه طباطبائی»، ص 41 و «اسوه عارفان» به کوشش محمود طیار مراغی- صادق حسن زاده، ص65، انتشارات آل علی، 1379.
[3] حسینی تهرانی، محمد حسین، روح مجرد، ص342، ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام.
[4] هاشمیان، هادی، دریای عرفان، همان.
[5] مطهری، شرح منظومه، ص 239.
[6] بدیعی، محمد، احياگر عرفان: پژوهشي در زندگي و مذهب محيي‌الدين ابن عربي، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه.
[7] جوادی آملی، آوای توحید، شرح نامه امام خمینی به گورباچف، ص 78.
[8] همان.
[9] همان، مقدمه کتاب.

یکی از مصیبتهای بزرگ برای علمای امامیه بلکه برای اسلام و عالم علم این که منتحلین به دین اسلام به تحریف کتب اکابر علماء دست یازیده اند و برخی از کتابها را به کلّی مثله کرده اند. این سیرت سیّئه بعد از پیدایش چاپ، خیلی ریشه دوانیده است و در چاپخانه ها رسم شده است.

یکی از این کتب تحریف شده « کشکول شیخ بهایی » به چاپ مصر است که کسانی که او را دیده باشند می دانند چه بلایی بر سر این کتاب آورده اند از جمله این که : آن چه که در منقبت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا بنت رسول الله بوده است که از جوامع روایی عامه در آن روایت شده است برداشته اند.
و دیگر « تاریخ ابوجعفر طبری» است که در هنگام طبع تحریف کرده اند، زیرا ابن اثیر در کتاب تاریخش می گوید من از تاریخ ابوجعفر طبری نقل می کنم مگر آنچه را که در مثالب اوّلی و دوّمی و سوّمی آورده است نقل نمی کنم. در کجای تاریخ طبری چاپ شده مثالب آنان است ؟

و دیگر« فتوحات مکیه محی الدین عربی » است که در نکته 602(هزار و یک نکته) گفته ایم. یکی از نمونه های بارز تحریف آن این است که باب سیصد و شصت و شش آن درباره قائم آل محمد علیهم الصلاة و السلام است. ابوالفضائل شیخ بهایی در شرح حدیث سی و ششم کتاب اربعینش گوید:

« خاتمة انّه لیعجبنی کلام فی هذا المقام للشیخ العارف الکامل الشیخ محیی الدین بن عربی اورده فی کتاب الفتوحات المکیة، قال رحمه الله فی الباب الثلاثمائة والست و الستین من الکتاب المذکور انّ لله خلیفة یخرج من عترة رسول الله صلی الله علیه و آله من ولد فاطمة علیها السلام یواطی اسمه اسم رسول الله صلّی الله علیه و آله،جدّه الحسین بن علی علیهما السلام یبایع بین الرکن و المقام ، یشبه رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فی الخلق بفتح الخاء و ینزّل عنه فی الخُلق بضمّ الخاء الخ .»

در فتوحات چاپ شده چه از طبع بولاق در چهار مجلد، و چه طبع دیگر مصر در هشت مجلد و چه چاپ بیروت همگی « حسین » را به « حسن » تحریف کرده اند.

مهم تر این که در اصل فتوحات پیش از تاریخ چاپهای یاد شده چند سطر از عبارت شیخ را که امام قائم را تا چدرانش نام برده است برداشته اند. چنانکه عبدالوهاب شعرانی متوفای 973 در جلد دوم کتاب یواقیت و جواهر صفحه 145 طبع دوم جامع ازهر مصر سنه 1307 ه عبارت شیخ را از باب مذکور چنین روایت و نقل کرده است:
« و عبارة الشیخ محیی الدین فی الباب السادس و الستین و ثلاثمائة من الفتوحات :
واعلموا انّه لابدّ من خروج المهدی علیه السلام، لکن لایخرج حتی تمتلیء الارض جوراً و ظلماً فیملاها قسطاً و عدلاً و لو لم یکن من الدنیا الا یوم واحد طول الله ذالک الیوم حتی یلی ذالک الخلیفة و هو من عترة رسول الله (ص) من ولد فاطمة رضی الله عنها جده الحسین بن علی بن ابیطالب و والده حسن العسکری بن الامام علی النقی بالنون ابن محمد التقی بالتاء ابن الامام علی الرضا ابن الامام موسی الکاظم ابن الامام جعفر الصادق ابن الامام محمد الباقر ابن الامام زین العابدین علی ابن الامام الحسین ابن الامام علی بن ابیطالب رضی الله عنه یواطی اسمه اسم رسول الله (ص) یبایعه المسلمون بین الرکن و المقام یشبه رسول الله (ص) فی الخلق بفتح الخاء و ینزل عنه فی الخلق بضمّها الخ .»

تائیداً گوئیم که شیخ در چند جای فتوحات تصریح کرده است که به حضور امام قائم علیه السلام شرفیاب شده است.
علاوه این که رساله « شق الجیب » را فقط در بود آن جناب و غیبت وی نوشته است.
از اینگونه کتب محرفه بسیار است که این عمل بسیار بسیار قبیح موجب عدم اعتماد انسان به کتب مطبوعه می گردد، و سبب سلب اطمینان بدانها می شود.

هزار و یک نکته/ نکته 797

[="Tahoma"][="Navy"]با سلام
کاربر گرامی آیدی اهل خدا،مطلبی که در انتهای پست اولتان بود، حذف کردم و دلیل آنهم اینست که اولا توهین به هر کسی در این سایت ممنوع است و ثانیا آن عبارت قطعا باعث مجادله و دعوا می شد.
در آخر از اینکه مطالبتان را مستند میاورید سپاسگذارم.
[/]

استاد;260512 نوشت:
با سلام
آن عبارت قطعا باعث مجادله و دعوا می شد.

جاءَ الْحَقُّ
وَ
زَهَقَ اللباطِلُ
اِنََّ الباطِلَ کانَ زَهُوقاً

با سلام

بنده نخواهم گذاشت این قبیل افراد متعصب، عین القضات دیگری را شهید یا ترور شخصیتی کنند!

ذوالفقارم در نیام و زبانم در کام نخواهد ماند!

باطل گویان باید از دعوای با ما حق گویان بترسند نه ما از رویارویی با آنها!

اى بسا خرقه که مستوجب آتش باشد!!!!

سلام
بنده این بحثها را تجربه کرده ام هیچ فایده ای ندارد مثل بحث شیعه و سنی است
والله الموفق

انقد حول ابن عربی حرف زیاده که واقعا پیچیده شده اما بنظر میرسه ازبین موافقین و مخالفین یه عده ای دارن بی تقوایی میکنن حتی در سطح بعضی علما هم دیده میشه که حرفهای خوبی نمیزنن متاسفانه

البته اینم ناگفته نماند که در بین کل علمای شیعه علامه قاضی علامه طباطبایی و حضرت امام و تعدادی دیگه که عارف بودن بینظیر هستن اینو که دیگه همه ما قبول داریم

موضوع قفل شده است