در غار چه گذشت؟!!!

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
در غار چه گذشت؟!!!

[=tahoma][=&quot]در غار چه گذشت؟!!![/][/]
[=tahoma][=&quot]در جريان هجرت رسول خدا (ص) به مدينه روايات شگفتي از همراهي ابوبكر با آنحضرت به چشم مي خورد كه نشان مي دهد دستهايي در كار بوده تا رواياتي جهت كتمان يا كمرنگ نشان دادن فضيلت اميرالمومنين ع در ليلة المبيت ؛ جعل و به فضيلت تراشي روي آورد؛ گرچه به قيمت لطمه زدن به شخصيت رسول خدا ص باشد. [/][/]
[=tahoma][=&quot]ميمون بن مهران روايت مى‏كند كه عمر مى‏گفت بخدا قسم كه يك شب از ابو بكر و يك روز او به مراتب بهتر از همه زندگانى من بود و آيا مي خواهى كه آن شب و روز را برايت بگويم؟ گفتم آرى، گفت آن شب شبى بود كه پيامبر (ص) از دست مردم مكه گريخت و شبانه از آن شهر بيرون رفت ابو بكر هم از پى آن حضرت رفت و گاهى از جلو و گاه از پشت سر و چپ و راست پيامبر حركت مى‏كرد پيامبر فرمود چرا چنين مى‏كنى و هدفت چيست؟ گفت گاه بفكر اين مى‏افتم كه در جلو كمين نكرده باشند و گاه مى‏ترسم كه از دنبال سرمان تعقيب شويم يا از چپ و راست و چون بر تو مى‏ترسم چنين مى‏كنم و پيامبر روى سر پنجه پاهاى خود حركت مى‏كرد بطورى كه پاهايش زخم گرديد و توان حركت نداشت چون ابو بكر متوجه شد آن حضرت رابدوش گرفت و به سرعت راه افتاد تا بدهانه غار رسيدند و آنجا ابو بكر پيامبر را سوگند داد كه داخل غار نشود تا اول او وارد شود و اگر خطرى باشد متوجه او گردد، و وارد غار شد و چيزى در آن نديد آنگاه پيامبر را به دوش گرفت و وارد غار كرد، و در غار متوجه سوراخى شد كه چند افعى و مار در آن بودند، ابو بكر از ترس اينكه آنها خارج شوند و آزارى به پيامبر برسد پاشنه پاى خود را در سوراخ نهاد و مارها خود را به پاشنه او مى‏كوفتند و ابو بكر مى‏گريست و پيامبر مى‏فرمود نترس خدا با ماست تا آنجا كه خداوند متعال آرامش و طمأنينه به ابو بكر عنايت فرمود...[/][/][=&quot][/]
[=&quot]ترجمه دلائل النبوة ،ج‏2،ص:154[/][=&quot][/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

باتشکر از سرور عزیزم جناب کمیل

یکبار با یکی از وهابی ها مناظره می کردم بحث در همین مورد بود. او به من گفت در غار ابوبکر را مار یا یک جانوری نیش زد و پیامبر از آب دهانش به آن زد و خوب شد و در آخر عمر ابوبکر آن زخم دوباره سر باز کرد و ابوبکر به دلیل همان زخم از دنیا رفت!!!!!!!!! ( یعنی اینکه جانش رو در راه پیامبر داد!!!!!!!! )

من بهش گفتم کاش پیامبر آب دهانشون رو به اون نمی زدند و خوبش نمی کردند که بعد از چند سال دوباره همونطوری بشه.اگه پیامبر بلد نبود درست و حسابی شفا بده چرا اینکارو کرد و اگرم بلد بود که نباید دوباره سر باز می کرد.

طرف ساکت شد و دیگه جوابی نداد!!!

این است طبل تو خالی آن سازندگان احادیث ساختگی!!!

التماس دعا - یاعلی

ای ول :hamdel:
راستی برای اینکه بفهمید در غار حرا چی گذشت به پیامبر برید داستان "پیامبر" از "زین العابدین راهنما" رو بخونید، داستان وحی رو خیلی تأثیرگذار و جذاب رو به حالت یک داستان فووووق قووووی بیان کرده :Kaf:

براي تكميل و افزودن منابع ديگر راجع به اين قصه جعلي؛ موارد ذيل را نيز توجه فرمائيد البته بعضي اهل سنت نيز اين روايت را جعلي دانسته اند اما وجود اين قبيل گزارشات نشان از وجود از كارخانه روايت سازي در شان خلفاء دارد.
در اين قضيه‏ مي‏بينيم که چگونه فضايل علي را کم‏فروغ جلوه مي‏دهند و هر جا به خليفه‏ي اول مي‏رسند، در وصفش داد سخن مي‏دهند. براي آن که اضطراب او را در غار بپوشانند و به نحوي جبران کنندو در برابر فداکاري قهرمانانه‏ي علي، براي او نيز نوعي فداکاري بسازند، دست به جعل گزارشهاي سخيفي زده‏اند که فقط موجب خنده مي‏شود.
المحب الطبري (م694ه)در ریاض النضره اينچنين آورده :ابوبکر وارد غار شد و هر سوراخی که در غار دید انگشتش را درون آن کرد تا اینکه به سوراخ خیلی گشاد و بزرگی رسید چنان که در آن سوراخ پایش را تا بیخ ران در درون آن سوراخ کرد و نگه داشت و گفت : داخل شو ای پیغمبرکه مکان را خیلی خوب برایت آماده کرده ام . آن شب بر ابوبکر بسیار سخت گذشت زیرا افعی مدام نیشش می زد و او جم نمي‏خورد و نمي‏گذاشت پيغمبر از خواب بيدار شود چون صبح شد پیامبر فرمود:ای ابو بکر این چیست که می بینم ...چرا به من نگفتی ؟ ابوبکر گفت : دلم نیامد شب تو را خراب کنم ؛ پس پیامبر دستش را بر ابو بکر مالید و همه دردهایش را نابود کرد.
در حلیه الاولیاء اين اضافه آمده كه پيامبر دستانش را بالا برد و براي ابو بكر اينچنين دعا كرد:: اللهم اجعل ابابکر معی فی درجتی یوم القیامه فاوحی الله تعالی الیه : ان الله قد استجاب لک.
حلیه الاولیاء؛ ابو نعیم ج1 ص22- الریاض النضره فی مناقب العشره؛ محب الدین طبری ج1ص65 - تاریخ ابن کثیرج3ص180

موضوع قفل شده است