آثار اعتقاد به دين در زندگي انسان
تبهای اولیه
در مكتب اخلاقي مادي ملاك خوبي شخص ,خوبي فرد است و كاري به انگيزه و قصد و نيت ندارد, ولي در مكتب اخلاقي قرآن مؤمن كارش را به خاطر خشنودي خدا انجام مي دهد از اين رو در معرض نوسان و دگرگوني عقيده و عمل نيست .
هر انساني با عواطف خاصي آفريده شده است اما آنچه عواطف را منطقي مي كند و شخص حاضر مي شود جان خود وفرزندانش را به خطر بيندازد دين و مذهب است .
افراد دين دار از خيانت و ظلم و ستم و دروغ كه موجب تنفر عمومي است , اجتناب مي كنند و به جاي آن از عدل و درست كاري پيروي مي كنند.اين صفات پسنديده عواطف مردم را به سوي دينداران فرا مي خواند.
هر چند عوامل نژاد و زبان و غيره در هم بستگي جامعه مؤثر است , اما اگر از پشتوانهء وحد فكري برخوردار نباشد, ناپايدار خواهد بود.
افراد دين دار خود را در برابر خدا و مردم مسئول مي دانند و نمي توانند در برابر حوادث و رويدادها بي اعتنا باشند.
قرآن مجيد ياد خدا را عامل امنيت روحي مي داند.
دین با برنامه وراهکاری که برای زندگی چند روزه بشر در دنیا می دهد هدف از زندگی را مشخص می کند وانسان را هدفمند تربیت می کند که برای چه در این دنیا زندکی کند برای چه کار کند ؟برای چه عبادت کند ؟برای چه تشکیل خانواده دهد؟و......
دین به سوالات اساسی بشریت پاسخ می دهد این که از کجا آمده وبرای چه آمده وکجا خواهد رفت وعاقبتش چه می شود.....
وهزاران اثر می توان از تاثیر دین در زنگی انسان شمرد.
استاد مطهري مي گويد: ايمان مذهبي از آن جهت كه تلقي انسان را نسبت به جهان شكل مي دهد; به اين نحو كه آفرينش را هدف دار وهدف را خير و تكامل و سعادت معرفي مي كند, طبعاً ديد انسان را نسبت به نظام كلي هستي و قوانين حاكم بر آن خوش بينانه مي سازد. آري ايمان است كه زندگي را در درون جان ما وسعت مي بخشد و مانع فشار عوامل روحي مي شود.(1)