آیا عذاب های اخروی فقط پوستی است ؟

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا عذاب های اخروی فقط پوستی است ؟

[="microsoft sans serif"]بنام خدا

درود بر راست پذیران گرانقدر

پرسش من این است که آیا مجازاتهای اخروی( دردوزخ) تنها محدود به پوست می شود یا دیگر اعضا بدن را نیز در بر می گیرد ؟

توضیح اینکه در قرآن آشکارا در مورد عذاب پوستی سخن به میا ن آمده است ولی در مورد اندامهای دیگر چی ؟[/]

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا[="blue"] [="red"][="microsoft sans serif"]كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيرَهَا[/][/] [/][="black"]لِيذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا[/]

با سلام

مجازات هاي اخروي گناهان

انسان از وقتي که سکرات موت او شروع مي شود، منزلگاه هاي اخروي اعمال او نيز شروع مي شود و به تناسب عمل خير و شرش مواجه با مکافات مي گردد.
اين منزلگاه ها مختصرا بدين شرح است:

1. سفر مرگ: اولين منزل اين سفر، مرگ است و دو عقبه دارد. سکرات موت و عديله.
سکرات موت همان از خود بي خود شدن در لحظات آخر حيات است که شخص دست و پا مي زند و آرام آرام روح از بدن مفارقت مي کند. حضرت امير عليه السلام در خطبه اي مفصلا اين حالت را شرح مي دهد.(1)
امام صادق عليه السلام ضمن حديثي به مفضل مي فرمايند:
«و انه ليشدد عليه عند الموت و ما هو الا بذنوبه(2)»؛
«به راستي که بر انسان به هنگام مرگ، سخت گرفته مي شود و اين نيست مگر به سبب گناهان او».
بدين سان مجازات هاي اخروي از همان هنگام جان دادن شروع مي شود. البته بعضي از گناهان چنان موجب غضب الهي است که حالت احتضار مسلمان را مانند حالت احتضار کفار مي کند.

در روايت آمده است که حضرت امير عليه السلام چشم درد شديدي داشتند و از شدت ناراحتي فرياد مي زدند. رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم به عيادت ايشان آمده و فرمودند: آيا جزع و بي تابي است يا آن که درد شديد است؟

عرض کردند: يا رسول الله من هرگز دردي شديدتر از اين نديده بودم. در اين هنگام رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم فرمودند: يا علي! راستي که ملک الموت چون براي قبض روح کفار فرود آيد، سيخي از آتش به همراه دارد که روح کفار را با آن مي گيرد و از شدت آن، صداي صيحه ي جهنم بلند خواهد شد. حضرت چون اين را شنيدند استوار نشستند و عرض کردند:
يا رسول الله! اين حديث را بار ديگر براي من بخوان چون که اين حديث درد مرا از يادم برد. سپس عرض کردند. آيا کسي از امت شما بدين وسيله قبض روح خواهد شد؟

حضرت رسول صلي الله عليه و اله و سلم فرمودند: آري حاکم ظالم و جائر خورنده ي مال يتيم از راه ظلم و شاهد باطل و دروغ.(3)

2. عديله: «عديله» همان از دست دادن ايمان هنگام مرگ است که به چند صورت اتفاق مي افتد:
الف: گاهي شخص محتضر ايمانش را کاملا از دست مي دهد. همان گونه که در روايات آمده است کسي که زکات مالش را به تمام ندهد و کسي که مستطيع باشد و حج نرود، به دين يهودي يا نصراني مي ميرد.(4)

شهيد دستغيب قدس سره در کتاب داستانهاي شگفت از قول عالم رباني آيت الله حاج سيد عبدالباقي شيرازي قدس سره نقل مي کنند: «رفيق مؤمني داشتم که مريض شد و به سکرات مرگ افتاد. به عيادتش رفتم و سوره يس و الصافات را تلاوت کردم و کلمه توحيد و ولايت را به او تلقين کردم. علي رغم آن که مي توانست حرف بزند،
هرچه اصرار کردم نگفت. پس از اصرار فراوان من ناگاه با کمال غيظ رو به من کردو گفت: يهودي، يهودي، يهودي.
من بر سر خود زدم و بيرون آمدم. پس از چندي فوت کرد و سپس از حالش تحقيق کردم و دريافتم که اين بدبخت چند سالي بوده که مستطيع گشته ولي بي اعتنا بوده و يهودي از دنيا رفت.»(5)

ب: گاه فرد محتضر به خاطر کثرت گناه و عدم توبه کارش به جايي مي رسد که به مقدسات توهين مي کند و يا حتي به خداوند اسائه ادب مي کند. نقل است که يکي از شاگردان فضيل عياض در جواب تلقين استاد به او گفت: از اين کلمه لا اله الاالله بي زارم. سپس در همين حال درگذشت. پس از مرگ، فضيل او را در خواب ديد و علت را جويا شد او گفت: بر اثر سه گناه که در من ريشه داشت بدبخت شدم. نمامي کردن، حسادت و شرب خمر.

نيز حضرت امام خميني قدس سره در کتاب جهاد با نفس مي فرمايند: يکي از بزرگان قزوين نقل مي کرد که بر بالين مردي که در حال احتضار بود، حاضرشدم. در آخرين دقايق زندگي چشم باز کرد و گفت: ظلمي که خدا به من کرد، به هيچ کس نکرده است. زيرا با چه خون جگري اين بچه ها را پرورش داده و بزرگ کرده ام.
اکنون مي خواهد مرا از آنان جدا سازد آيا ظلمي بدتر از اين مي شود؟!

ج: گاهي نيز عادات ناپسند و گناهان خاص ـ که يک عمر با آنها زندگي کرده است ـ شخص محتضر را تهديد مي کند و او را به سوء عاقبت مي کشاند و او را با آرزوي گناه به جهنم مي فرستد.
عالم عارف، حاج ميرزا آقا جواد ملکي تبريزي استاد حضرت امام خميني قدس سره در کتاب «اسرار الصلاه» حکايتي بدين مضمون را نقل مي فرمايند که بقالي در حال احتضار در جواب تلقين شهادتين مي گفت: شش و پنج و چهار.
هرچه اصرار مي کردند او همين اعداد و ارقام را که يک عمر فقط و فقط اينها را گفته بود، تکرار مي کرد. آري هنگامي که آدمي فقط به فکر دنيا باشد اين گونه از ياد و ذکر خدا غافل، مي گردد. همين حکايت مشهور حمام منجاب احوال کساني است که عمري را در آرزوي گناه، حسرت خورده اند و موقع مرگ به جاي شهادتين مي گويند:
«يارب قائله يوما
وقد تعبت اين الطريق الي حمام منجاب»

که مضمون شعر و داستان اين است که: کجاست زني که خسته شده بود و راه حمام منجاب را گم کرده بود و نشاني مي پرسيد و من او را فريب داده به خانه خود بردم، ولي زن چون عفيفه بود، با اظهار رغبت غيرواقعي مرا به دنبال غذاو عطر براي خوشبو شدن فرستاد و خود را از دام من رهانيد.

يکي گفتا که تاکي روسياهي
شهادت ده به توحيد الهي
چو بشنيد اين سخن آن محنت اندوز
کشيد از سينه اش آه جگر سوز
بگفتا فرد بي همتاست ليلي
چراغ محفل دلهاست ليلي
به حمدالله که در هنگام مردن
بدين اقرار خواهم جان سپردن

د: از مهم ترين عوامل و حالات عديله عدم شناخت امام است. از شيعه و سني طبق روايات متواتري نقل شده است که «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتتا جاهليه».(6)

3. منزل قبر: منزل قبر سه عقبه دارد. وحشت قبر، فشار و ضغطه قبر، سؤال نکير و منکر. عمده عذاب قبر از عدم احتراز از بول و استخفاف به آن يعني سهل شمردن آن و از سخن چيني و غيبت نمودن و دور شدن مرد از خانواده خود است.(7) و نيز از روايت سعد بن معاذ استفاده مي شود که بدخلقي و درشتگويي مرد با اهل خود و نيز ياري نکردن ضعيفان و برآورده نکردن حاجت برادر مؤمن موجب فشار قبر است.(8)

4. منزل برزخ: برزخ، قيامت کوچکي است و فاصله بين مرگ تا روز قيامت. در عالم برزخ هنوز پرونده اعمال بسته نشده است. هر کاري که آدمي حتي پس از مرگ او در دنيا موجب فساد و تباهي شده باشد، اعم از کتاب ضلال، بدعت و روش ناپسند و ... موجب فزوني عذاب در برزخ مي شود. همچنان که اعمالي چون تربيت فرزند صالح، تلاوت قرآن، بر جاي گذاشتن سنت حسنه و ... موجب رفاه حال در برزخ مي شود.

5. خروج از قبر: در روايت از نبي اعظم صلي الله عليه و اله و سلم نقل شده است: «در روز قيامت، خداوند ده گروه از امت اسلام را از صفوف مسلمانان جدا مي کند و صورت هاي آنان را تغيير مي دهد:
1- سخن چينان، که به شکل ميمون درمي آيند؛
2- حرام خواران، که به شکل خوک درمي آيند؛
3- رباخواران، که وارونه وارد محشر مي شوند؛
4- حاکمان جور، که نابينا و کور به عرصه محشر مي آيند؛
5- خودخواهان و خودپسندان، که گنگ و کر محشور مي شوند؛
6- عالمان بي عمل، که زبانشان را مي جوند و چرک از دهانشان بيرون مي آيد؛
7- همسايه آزاران، که با دست و پاي بريده وارد مي شوند؛
8- سعايت کنندگان، که به شاخه اي از آتش آويزان گردند؛
9- شهوت پيشه گان و کساني که خمس و زکات نمي پردازند، که با بويي بدتر از مردار وارد محشر مي شوند؛
10- تکبر کنندگان، که لباس هاي آتشين بر آنها بپوشانند».(9)

6- درکات و مواقف جهنم
1. جهنم طبقات هفتگانه دارد و هر طبقه اي، مخصوص عده اي است؛(10)
2. شدت برافروختگي «سقر» (يکي از مواقف آن) به حدي است که نه چيزي را باقي مي گذارد و نه چيزي را رها مي سازد و پوست تن را به کلي دگرگون مي کند؛(11)
3. مرتبه اي از آن به نام «حطمه» ، از شدت عظمت، برافروختنش منسوب به خود خداست و آتش آن به گونه اي است که از دلها سر مي زند و مخصوص کساني است که ثروت اندوزي مي کنند و ثروت خود را دائم حساب کرده، شادي مي کنند؛(12)
4. در جايگاه بدي از آن، به نام «دارالبوار»، کساني هستند که نعمت هاي خدا را کفران کردند؛(13)
5. مرتبه اي از آن «لظي» نام دارد که براي شقي ترين هاست(14) و آن شعله هاي سوزاني است که دست و پا و پوست صورت را مي کند و مي برد(15) و به آن «نار کبري» هم مي گويند؛ (16)
6. قعر عميقي از جهنم «هاويه» نام دارد که گناهکاران را آنطور که مادر بچه اش را بغل مي کند، دربر مي گيرد و عذاب مي کند؛(17)
7. «ويل» دره يا چاه يا مرتبه اي از عذاب است که مخصوص کم فروشان،(18) ، دشنام دهندگان، سخن چينان(19) و کساني است که قلب هاشان سخت است؛(20)
8. درجايي از آن به نام «سجين» پرونده ي اعمال بدکاران نگهداري مي شود که پست ترين جايگاه جهنم است؛ (21)
9. نوعي شکنجه بنام «عذاب الحريق»، مخصوص کساني است که مردان و زنان مومن را آزار دادند و توبه نکردند؛(22)
10. «عذاب الهون» عذابي است ذلت بار و خارکننده که براي کافران مستکبر خواهد بود؛(23) 11. بعد از عذاب هاي معمولي جهنم نوعي شکنجه وجود دارد که در قرآن از آن به «عذاب غليظ» ياد شده است.(24)
هفت دوزخ چيست؟ اعمال بدت
هشت جنت چيست؟ اعمال خوشت
حشر تو بر صورت اعمال تست
هرچه بيني نيک و بد احوال تست
جمله اخلاق و اوصاف اي پسر
هر زمان گردد ممثل در صور
گاه نارت مي نمايد، گاه نور
گاه دوزخ، گاه جنات است و حور

پي نوشت ها:

1- نهج البلاغه، خطبه 108.
2- بحارالانوار، ج 6، ص 157، ح 15.
3- اصول کافي، ج 3، ص 253، ح 10، النوادر.
4- شيخ عباس قمي، منازل الآخره، ص 18.
5- عبدالحسين دستغيب، داستانهاي شگفت، ص 65.
6- بحارالانوار ، ج 32، ص 321، باب 8.
7- شيخ عباس قمي، منازل الاخره، ص 26.
8- اصول کافي، ج 3، ص 236، ح 6، باب المسأله في القبر.
9- مجمع البيان، ج 10، ص 424 و 423.
10- «لها سبعه ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم»، الحجر، آيه 44.
11- «ساصليه سقر و ما أدراک ما سقر لاتبقي و لاتذر لواحه للبشر» المدثر، آيه 30 و 26.
12- «لينبذن في الحطمه و ما أدرک ما الحطمه نارالله الموقده»، الهمزه، آيه 7 و 4.
13- «ألم تر الي الذين بدلوا نعمت الله کفرا و أحلو دار البوار جهنم يصلونها و بئس القرار»ابراهيم، آيه 29 و 28.
14- فأنذرتکم نارا تلظي لا يصلها الا الأشقي»، الليل، آيه 15 و 14.
15- «کلا انها لظي نزاعه للشوي»، المعارج، 15 و16.
16- «يتجنبها الأشقي الذي يصلي النار الکبري»، الاعلي، آيه 12 و 11.
17- «فامه هاويه و ما أدراک ماهيه...»، القارعه، آيه 10 و9.
18- «ويل للمطففين»، المطففين، آيه 1.
19- «ويل لکل همزه لمزه»، الهمزه، آيه 1.
20- «فويل للقاسيه قلوبهم من ذکر الله»، الزمر، آيه 22.
21- «ان کتاب الفجار لفي سجين»، المطففين، آيه ي 7.
22- «ان الذين فتنوا المؤمنين و المؤمنات ثم لم يتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحريق»، البروج، آيه 10.
23- «فاليوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون في الأرض بغيرالحق و بما کنتم تفسقون»، الاحقاف، آيه 20.
24- «و من ورائه عذاب غليظ» ، ابراهيم، آيه 17.

منبع:کتاب ره توشه راهيان نور

موضوع قفل شده است