جمع بندی احادیثی از ائمه (ع) در مورد تجسس و دخالت
تبهای اولیه
سلام عزیزان خسته نباشید
بنده میخواستم چندتا حدیث از ائمه اطهار برام بزارید در مورد تجسس در کار دیگران و دخالت در حریم شخصی دیگران / همراه با ارائه مدرک مثل اسم کتاب
همچنین اگر عذاب این نوع افراد را در دنیا و آخرت از زبان این بزرگواران را میدانید لطفا بگین
خیلی ممنون
بسم الله الرحمن الرحيم
عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامي؛
سلام عزیزان خسته نباشید
بنده میخواستم چندتا حدیث از ائمه اطهار برام بزارید در مورد تجسس در کار دیگران و دخالت در حریم شخصی دیگران / همراه با ارائه مدرک مثل اسم کتاب
همچنین اگر عذاب این نوع افراد را در دنیا و آخرت از زبان این بزرگواران را میدانید لطفا بگین
خیلی ممنون
در روايات بسياري در مباحث اخلاقي به موضوع تجسس و نمامي اشاره شده است اما به دليل فرصت اندک اين مجال بنده به برخي از اين روايات اشاره کرده و ساير موارد را با ذکر منبع اشاره خواهم کرد.
در کتاب تحف العقول به نقل از امير مومنان نقل شده است که:
اخلاقتان را رام خوبىها بسازيد و به سوى بزرگواريها بكشانيد و خود را به بردبارى عادت دهيد و بر مقدّم داشتن ايثارى كه نفستان شما را از آن باز مىدارد شكيبايى نماييد و مردم را زير ذرهبين مگذاريد و با چشم پوشى از امور پست و مسائل پيش پا افتاده، قدر و ارزش خود را بالا بريد. افراد ناتوانى كه انتظار كمك از شما دارند و شما نمىتوانيد انتظار آنان را برآورده سازيد، حد اقل از وجاهت و اعتبار خود [نزد ديگران] استفاده كنيد و آنها را در برابر مشكلات سر پا نگهداريد. از امورى كه از شما نهان داشته شده تجسّس و پىگيرى ننماييد كه باعث مىشود امور زيادى از شما نهان داشته شود. از دروغ خوددارى كنيد؛ زيرا كه از پستپايهترين اخلاق به شمار مىآيد و نوعى دشنام و گونهاى از فرومايگى محسوب مىشود. با چشم پوشى از تحقيق و تفحّص در امورجزئى و بىارزش، خود را قابل احترام سازيد.[1].
و باز دراين کتاب به نقل از امير مومنان نقل شده است که:
نادانى در سه چيز است: در عوض كردن دوستان و ابراز مخالفت بى دليل و تجسّس در آنچه سودى ندارد[2] در کتاب مکارم الاخلاق به نقل از امام حسين عليه السلام در سوال از پدر گراميشان در مورد اوصاف اخلاقي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله بيان شده است :
حسين (ع) فرمايد: پرسيدم سيره و روش پيغمبر (ص) با همنشينان و جلساء خود چگونه بود؟ (پدرم) فرمود: پيغمبر همواره خوشرو، سهل گير، نرمخو بود. خشونت و تندخوئى نداشت، پرخاشجوئى و دشنامگوئى نمىنمود، عيبجوئى و يا مداحى نميكرد، از آنچه نمىپسنديد تغافل مىفرمود و در عين حال كسى را مأيوس نمىساخت و ديگران را كه بدان مايل بودند نااميد و رانده نميكرد، خود را از سه چيز محفوظ مىداشت: مراء (جدال) و پرگوئى و از كارهاى بيهوده. و در باره مردم سه چيز را هميشه ترك مىنمود: بدگوئى و سرزنش و تجسس از كارهاى خصوصى و پنهانى و جز در آنچه اميد ثواب در آن بود حرف نمىزد، وقتى سخن ميگفت اهل مجلس و شنوندگان سرها را (بحال ادب و توجه كامل) بزير مىانداختند و خموش و بيحركت مىماندند كه گويا بر سرشان پرنده نشسته است ( اين اصطلاح عربى است كه در باره فردى ميگويند كه با تمام حواس بكسى و چيزى متوجه است) و پس از آنكه حضرتش ساكت مىماند سخن آغاز مىكردند و در محضرش در سخن گفتن نزاع نميكردند، اگر كسى شروع بتكلم مىكرد كاملا ساكت شده گوش فرا مىدادند تا حرفش بپايان رسد. سخن گفتن ايشان در محضر وى حديث بهترين آنها بود، از آنچه همه مىخنديدند مىخنديد و از آنچه اظهار شگفتى مىكردند، اظهار شگفتى مىنمود، در برابر غربت سخت شكيبايى مىكرد، در برابر سخنان خشن و تند و سؤالهاى بىرويه مردم تحمل بخرج ميداد، حتى اگر يكى از اصحاب سائل غريبى را عقب مىراندند كه مزاحم پيغمبر نشود، ناراحت مىشد، و مىفرمود: چون حاجتمندى را ديديد حاجتش رواكنيد، هرگز اجازه نمىداد كسى او را بسيار ستايش كند، كلام هيچ كس را نمىبريد، مگر آنكه از حد تجاوز مىكرد، در اين صورت يا بر مىخاست، يا او را از ادامه كلام نهى ميفرمود.[3]
ادامه دارد ........
[/HR][1] . ابن شعبه، حسن بن على، رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول)، 1جلد، نشر و پژوهش فرزان روز - تهران، چاپ: اول، 1376ش، ص325.
[2] . ابن شعبه، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده، 1جلد، انتشارات آل عليّ عليه السلام - قم، چاپ: اول، 1382ش، ص387و389.
[3] طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق / ترجمه ميرباقرى، 2جلد، فراهانى - تهران، چاپ: دوم، 1365ش، ج1 ،ص28و 29.
با سلام
بله، ھﻤﺎنﻃﻮر ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪه، دﺧﺎﻟﺖ در اﻣﻮر و ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ دﯾﮕﺮان ﺣﺮام و ﮔﻨﺎه اﺳﺖ اﻣﺎ در ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻮارد ﮐﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺣﻔﻆ اﻣﻨﯿﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﮫﻢ ﻣﯽﺷﻮد، اﻓﺮاد ﻣﺴﺌﻮل ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﺣﻔﻆ ﺑﺮﺧﯽ ﺷﺮاﯾﻂ و ﺑﺮای ﮐﺸﻒ ﺣﻘﺎﯾﻖ وارد ﺷﻮﻧﺪ. اﯾﻦ اﻓﺮاد ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﺪﯾﻦ، ﻋﺎدل و ﺑﺎﺗﻘﻮا ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻟﺬا ھﺮ ﻛﺲ ﻧﺒﺎﯾﺪ در اﯾﻦ اﻣﻮر دﺧﺎﻟﺖ ﻛﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺨﻮاھﺪ زﻣﯿﻨﻪ ﺗﺴﻮﯾﻪﺣﺴﺎب ﺷﺨﺼﯽ اﻓﺮاد ﺷﻮد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، اﯾﻦ اﻓﺮاد ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﮫﺪار اﺳﺮار و اﻣﺎﻧﺖدار ﺑﺎﺷﻨﺪ اﻣﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﻠﯽ، ﺗﺠﺴﺲ در اﻣﻮر دﯾﮕﺮان و ﺳﺮك ﻛﺸﯿﺪن در زﻧﺪﮔﯽ دﯾﮕﺮان اﻣﺮ ﺣﺮاﻣﯽ اﺳﺖ و ﺟﺎﯾﺰ ﻧﯿﺴﺖ و ﯾﻜﯽ از اﺷﻜﺎﻻﺗﯽ ﻛﻪ ﭘﯿﺮوان ﻣﻜﺘﺐ اھﻞ ﺑﯿﺖ (ع) ﺑﻪ رﻗﺒﺎی ﺧﻮد و ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺬاھﺐ اﺳﻼﻣﯽ دارﻧﺪ ھﻤﯿﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﯽ از ﺣﻜّﺎم ﺻﺪر اﺳﻼم، ﯾﻜﯽ از ﺧﻄﺎھﺎﯾﺸﺎن اﯾﻦ ﺑﻮده ﻛﻪ در ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ اﻓﺮاد ﺳﺮك ﻣﯽﻛﺸﯿﺪﻧﺪ و ﻣﺜﻼ اﻓﺮاد را ﺑﺮ اﺳﺎس آن ﺧﻄﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﺧﻠﻮت و ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺧﻮد ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ و ﺗﻨﮫﺎ ﺑﯿﻦ ﺧﻮد و ﺧﺪای آن ﻓﺮد واﻗﻊ ﺷﺪه ﺑﻮد، ﻣﺠﺎزات ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ. درﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻓﻘﻪ و ﻣﻌﺎرف اﺳﻼﻣﯽ و ﺑﻪ ﺗﺼﺮﯾﺢ آﯾﻪ ﺷﺮﯾﻔﻪ و رواﯾﺎت اھﻞ ﺑﯿﺖ (ع)، ﺳﺮك ﻛﺸﯿﺪن در ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ اﻓﺮاد ﻣﻤﻨﻮع اﺳﺖ. ﻣﻘﺘﻀﺎی ﻋﻘﻞ و دﯾﺎﻧﺖ و رﻋﺎﯾﺖ اﺧﻼق اﺳﻼﻣﯽ ھﻢ ھﻤﯿﻦ اﺳﺖ. اﯾﻨﮑﻪ اﻧﺴﺎنھﺎ ﺑﺎﯾﺪ در ﺧﺎﻧﻪ و ﻣﺤﯿﻂ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺧﻮد اﻣﻨﯿﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺟﺰو ﺣﻘﻮق ﻣﺴﻠّﻢ اﻓﺮاد اﺳﺖ؛ زﯾﺮا ﺧﺪای ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺧﺎﻧﻪ را ﻣﺤﻞ آراﻣﺶ ﻗﺮار داده اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ اﮔﺮ ﺑﺨﻮاھﻨﺪ ﺗﻠﻔﻦ اﻓﺮاد را ﻛﻨﺘﺮل ﻛﻨﻨﺪ ﯾﺎ در ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮاﻗﺐ اﻓﺮاد ﺑﺎﺷﻨﺪ، اﺣﺴﺎس آراﻣﺶ از ﺑﯿﻦ ﻣﯽرود ﮐﻪ اﯾﻦ اﻗﺪام از ﻧﻈﺮ رواﻧﯽ ﺑﺮای اﻧﺴﺎن ھﺎ ﻣﺸﻜﻞآﻓﺮﯾﻦ اﺳﺖ؛ ﭼﺮاﮐﻪ وﻗﺘﯽ اﻧﺴﺎن، اﺿﻄﺮاب داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ از ﻧﻈﺮ ﻓﻜﺮی و روﺣﯽ ﺷﮫﺮوﻧﺪ ﺳﺎﻟﻤﯽ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﻮد و اﯾﻦ، ﻣﻮﺿﻮع ﺧﻄﺮﻧﺎﻛﯽ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ روان و ﺟﺎن و ﺷﺨﺼﯿﺖ و زﻧﺪﮔﯽ اﻧﺴﺎن ﻣﺮﺑﻮط ﻣﯽﺷﻮد و او را ﺗﮫﺪﯾﺪ ﻣﯽﻛﻨﺪ. دﯾﻦ ﻧﯿﺰ اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ را ﻣﺤﻜﻮم ﻛﺮده و ﺟﻠﻮی آن را ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
بسم الله الرحمن الرحيم
عرض ادب وسلام خدمت شما دوست گرامي؛
بله، ھﻤﺎنﻃﻮر ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪه، دﺧﺎﻟﺖ در اﻣﻮر و ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ دﯾﮕﺮان ﺣﺮام و ﮔﻨﺎه اﺳﺖ اﻣﺎ در ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻮارد ﮐﻪ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺣﻔﻆ اﻣﻨﯿﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﮫﻢ ﻣﯽﺷﻮد، اﻓﺮاد ﻣﺴﺌﻮل ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﺣﻔﻆ ﺑﺮﺧﯽ ﺷﺮاﯾﻂ و ﺑﺮای ﮐﺸﻒ ﺣﻘﺎﯾﻖ وارد ﺷﻮﻧﺪ. اﯾﻦ اﻓﺮاد ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﺪﯾﻦ، ﻋﺎدل و ﺑﺎﺗﻘﻮا ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻟﺬا ھﺮ ﻛﺲ ﻧﺒﺎﯾﺪ در اﯾﻦ اﻣﻮر دﺧﺎﻟﺖ ﻛﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺨﻮاھﺪ زﻣﯿﻨﻪ ﺗﺴﻮﯾﻪﺣﺴﺎب ﺷﺨﺼﯽ اﻓﺮاد ﺷﻮد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، اﯾﻦ اﻓﺮاد ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﮫﺪار اﺳﺮار و اﻣﺎﻧﺖدار ﺑﺎﺷﻨﺪ اﻣﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﻠﯽ، ﺗﺠﺴﺲ در اﻣﻮر دﯾﮕﺮان و ﺳﺮك ﻛﺸﯿﺪن در زﻧﺪﮔﯽ دﯾﮕﺮان اﻣﺮ ﺣﺮاﻣﯽ اﺳﺖ و ﺟﺎﯾﺰ ﻧﯿﺴﺖ و ﯾﻜﯽ از اﺷﻜﺎﻻﺗﯽ ﻛﻪ ﭘﯿﺮوان ﻣﻜﺘﺐ اھﻞ ﺑﯿﺖ (ع) ﺑﻪ رﻗﺒﺎی ﺧﻮد و ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺬاھﺐ اﺳﻼﻣﯽ دارﻧﺪ ھﻤﯿﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﯽ از ﺣﻜّﺎم ﺻﺪر اﺳﻼم، ﯾﻜﯽ از ﺧﻄﺎھﺎﯾﺸﺎن اﯾﻦ ﺑﻮده ﻛﻪ در ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ اﻓﺮاد ﺳﺮك ﻣﯽﻛﺸﯿﺪﻧﺪ و ﻣﺜﻼ اﻓﺮاد را ﺑﺮ اﺳﺎس آن ﺧﻄﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﺧﻠﻮت و ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺧﻮد ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪه ﺑﻮدﻧﺪ و ﺗﻨﮫﺎ ﺑﯿﻦ ﺧﻮد و ﺧﺪای آن ﻓﺮد واﻗﻊ ﺷﺪه ﺑﻮد، ﻣﺠﺎزات ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ. درﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻓﻘﻪ و ﻣﻌﺎرف اﺳﻼﻣﯽ و ﺑﻪ ﺗﺼﺮﯾﺢ آﯾﻪ ﺷﺮﯾﻔﻪ و رواﯾﺎت اھﻞ ﺑﯿﺖ (ع)، ﺳﺮك ﻛﺸﯿﺪن در ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ اﻓﺮاد ﻣﻤﻨﻮع اﺳﺖ. ﻣﻘﺘﻀﺎی ﻋﻘﻞ و دﯾﺎﻧﺖ و رﻋﺎﯾﺖ اﺧﻼق اﺳﻼﻣﯽ ھﻢ ھﻤﯿﻦ اﺳﺖ. اﯾﻨﮑﻪ اﻧﺴﺎنھﺎ ﺑﺎﯾﺪ در ﺧﺎﻧﻪ و ﻣﺤﯿﻂ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺧﻮد اﻣﻨﯿﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺟﺰو ﺣﻘﻮق ﻣﺴﻠّﻢ اﻓﺮاد اﺳﺖ؛ زﯾﺮا ﺧﺪای ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺧﺎﻧﻪ را ﻣﺤﻞ آراﻣﺶ ﻗﺮار داده اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ اﮔﺮ ﺑﺨﻮاھﻨﺪ ﺗﻠﻔﻦ اﻓﺮاد را ﻛﻨﺘﺮل ﻛﻨﻨﺪ ﯾﺎ در ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮاﻗﺐ اﻓﺮاد ﺑﺎﺷﻨﺪ، اﺣﺴﺎس آراﻣﺶ از ﺑﯿﻦ ﻣﯽرود ﮐﻪ اﯾﻦ اﻗﺪام از ﻧﻈﺮ رواﻧﯽ ﺑﺮای اﻧﺴﺎن ھﺎ ﻣﺸﻜﻞآﻓﺮﯾﻦ اﺳﺖ؛ ﭼﺮاﮐﻪ وﻗﺘﯽ اﻧﺴﺎن، اﺿﻄﺮاب داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ از ﻧﻈﺮ ﻓﻜﺮی و روﺣﯽ ﺷﮫﺮوﻧﺪ ﺳﺎﻟﻤﯽ ﺗﻠﻘﯽ ﺷﻮد و اﯾﻦ، ﻣﻮﺿﻮع ﺧﻄﺮﻧﺎﻛﯽ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ روان و ﺟﺎن و ﺷﺨﺼﯿﺖ و زﻧﺪﮔﯽ اﻧﺴﺎن ﻣﺮﺑﻮط ﻣﯽﺷﻮد و او را ﺗﮫﺪﯾﺪ ﻣﯽﻛﻨﺪ. دﯾﻦ ﻧﯿﺰ اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ را ﻣﺤﻜﻮم ﻛﺮده و ﺟﻠﻮی آن را ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
بسيار ممنونم از عنايت نظر و دقت شما که به اين بحث با نگاه جامع و همه بعدي توجه فرموديد. بله دقيقا يکي از راه هاي برقراري نظم و امنيت در جامعه اسلامي برخوردار بودن از امکان ورود به حريم شخصي برخي از افراد و گروه هايي است که قصد برهم زدن نظم و امنيت و محاربه با نظام را دارند و بر اين اساس، با نظارت حاکم اسلامي و بر اساس دستور از ايشان در مواردي برخي از ارگان هاي امنيتي حتي لازم است در امور شخصي برخي از افراد مشکوک و مغرض نظارت داشته باشند که به دليل ان که مصلحت مهم تري در کار است که عبارت است از حفظ نظام،اين امر ناپسند نيست .
بسم الله الرحمن الرحيم
عرض ادب و سلام خدمت شما دوست گرامي و ساير دوستان؛
سلام عزیزان خسته نباشید
بنده میخواستم چندتا حدیث از ائمه اطهار برام بزارید در مورد تجسس در کار دیگران و دخالت در حریم شخصی دیگران / همراه با ارائه مدرک مثل اسم کتاب
همچنین اگر عذاب این نوع افراد را در دنیا و آخرت از زبان این بزرگواران را میدانید لطفا بگین
خیلی ممنون
اما دوست عزيز، حديثي که عنوان آن احتجاج ( يعني مناظره ) سلمان فارسي با عمر بن خطّاب است را خدمت شما ارسال مي کنم اميدوارم از اين حديث يا اصطلاحا نامه و مفهوم آن نيز در جهت دوري از تجسس همه ما درس بگيريم :
«احتجاج سلمان فارسىّ رضى اللَّه عنه بر عمر بن خطّاب در پاسخ به نامهاى كه به او نگاشت«وقتى كه او پس از حذيفة بن يمان از طرف عمر والى مدائن شده بود»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ؛
از سلمان غلام رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به عمر بن خطّاب:
امّا بعد؛ اى عمر نامه تو به دستم رسيد، نامهاى كه در آن مرا مورد سرزنش و توبيخ خود ساخته، و در آن گفته بودى كه من تو را به امارت مدائن بدان خاطر مبعوث نمودم، و بلكه امر نمودى به اينكه دنباله شيوه و روش حذيفه را بگيرى و از روزگار امارت و سيره و روش او موشكافى كرده و ما را از جميع افعال او خواه قبيح و خواه حسن عالم و واقف گردانى. ولى اى عمر! خداوند عزّ و جلّ مرا از اين عمل باز داشته، آنجا كه فرموده: ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[1]، اى عمر من هرگز در پى اطاعت تو در امر حذيفه نيفتاده و مخالفت امر خداوند را نكنم.
و امّا اينكه گفتى كه من زنبيل بافى را شغل خود ساخته و مدام نان جو تناول مىكنم، اين دو كار عملى نيست كه فرد مؤمن كسى را بر آن سرزنش و توبيخ نمايد. و به خدا سوگند اى عمر كه زنبيل بافى و خوردن نان جو از بى نيازى از بهترين خوردنى و نوشيدنى و غصب حقّ مؤمن و ادّعاى باطل در نزد خداوند عزّ و جلّ با فضيلت تر و محبوبتر و به تقوا نزديك تر مى باشد، و من خود ديدم كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه نان جو مى يافت آن را تناول فرموده و ضمن اظهار فرح و شادى از آن آزرده نبود..........[2]
[/HR][1] حجرات: 12.
[2] .الاحتجاج ، طبرسي ، ترجمه جعفري ،ج 1، ص274و275.
سوال:
چند روایت در مورد مذمت تجسس در کار دیگران و دخالت در حریم خصوصی افراد؛ با ذکر سند معرفی نمایید؟
پاسخ:
در روايات بسياري در مباحث اخلاقي به موضوع تجسس و نمامي اشاره شده است اما به دليل فرصت اندک اين مجال؛ به برخي از اين روايات اشاره کرده و ساير موارد را با ذکر منبع اشاره خواهد شد.
در کتاب تحف العقول به نقل از امير مومنان نقل شده است که:
اخلاقتان را رام خوبىها بسازيد و به سوى بزرگواريها بكشانيد و خود را به بردبارى عادت دهيد و بر مقدّم داشتن ايثارى كه نفستان شما را از آن باز مىدارد شكيبايى نماييد و مردم را زير ذرهبين مگذاريد و با چشم پوشى از امور پست و مسائل پيش پا افتاده، قدر و ارزش خود را بالا بريد. افراد ناتوانى كه انتظار كمك از شما دارند و شما نمىتوانيد انتظار آنان را برآورده سازيد، حد اقل از وجاهت و اعتبار خود [نزد ديگران] استفاده كنيد و آنها را در برابر مشكلات سر پا نگهداريد. از امورى كه از شما نهان داشته شده تجسّس و پىگيرى ننماييد كه باعث مىشود امور زيادى از شما نهان داشته شود. از دروغ خوددارى كنيد؛ زيرا كه از پستپايهترين اخلاق به شمار مىآيد و نوعى دشنام و گونهاى از فرومايگى محسوب مىشود. با چشم پوشى از تحقيق و تفحّص در امورجزئى و بىارزش، خود را قابل احترام سازيد.[1].
و باز دراين کتاب به نقل از امير مومنان نقل شده است که:
نادانى در سه چيز است: در عوض كردن دوستان و ابراز مخالفت بى دليل و تجسّس در آنچه سودى ندارد[2] در کتاب مکارم الاخلاق به نقل از امام حسين عليه السلام در سوال از پدر گراميشان در مورد اوصاف اخلاقي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله بيان شده است :
حسين (ع) فرمايد: پرسيدم سيره و روش پيغمبر (ص) با همنشينان و جلساء خود چگونه بود؟ (پدرم) فرمود: پيغمبر همواره خوشرو، سهل گير، نرمخو بود. خشونت و تندخوئى نداشت، پرخاشجوئى و دشنامگوئى نمىنمود، عيبجوئى و يا مداحى نميكرد، از آنچه نمىپسنديد تغافل مىفرمود و در عين حال كسى را مأيوس نمىساخت و ديگران را كه بدان مايل بودند نااميد و رانده نميكرد، خود را از سه چيز محفوظ مىداشت: مراء (جدال) و پرگوئى و از كارهاى بيهوده. و در باره مردم سه چيز را هميشه ترك مىنمود: بدگوئى و سرزنش و تجسس از كارهاى خصوصى و پنهانى و جز در آنچه اميد ثواب در آن بود حرف نمىزد، وقتى سخن ميگفت اهل مجلس و شنوندگان سرها را (بحال ادب و توجه كامل) بزير مىانداختند و خموش و بيحركت مىماندند كه گويا بر سرشان پرنده نشسته است ( اين اصطلاح عربى است كه در باره فردى ميگويند كه با تمام حواس بكسى و چيزى متوجه است) و پس از آنكه حضرتش ساكت مىماند سخن آغاز مىكردند و در محضرش در سخن گفتن نزاع نميكردند، اگر كسى شروع بتكلم مىكرد كاملا ساكت شده گوش فرا مىدادند تا حرفش بپايان رسد. سخن گفتن ايشان در محضر وى حديث بهترين آنها بود، از آنچه همه مىخنديدند مىخنديد و از آنچه اظهار شگفتى مىكردند، اظهار شگفتى مىنمود، در برابر غربت سخت شكيبايى مىكرد، در برابر سخنان خشن و تند و سؤالهاى بىرويه مردم تحمل بخرج ميداد، حتى اگر يكى از اصحاب سائل غريبى را عقب مىراندند كه مزاحم پيغمبر نشود، ناراحت مىشد، و مىفرمود: چون حاجتمندى را ديديد حاجتش رواكنيد، هرگز اجازه نمىداد كسى او را بسيار ستايش كند، كلام هيچ كس را نمىبريد، مگر آنكه از حد تجاوز مىكرد، در اين صورت يا بر مىخاست، يا او را از ادامه كلام نهى ميفرمود.[3]
نیز حديثي که عنوان آن احتجاج ( يعني مناظره ) سلمان فارسي با عمر بن خطّاب است در این زمینه بسیار مفید است:
«احتجاج سلمان فارسىّ رضى اللَّه عنه بر عمر بن خطّاب در پاسخ به نامهاى كه به او نگاشت«وقتى كه او پس از حذيفة بن يمان از طرف عمر والى مدائن شده بود»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ؛
از سلمان غلام رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به عمر بن خطّاب:
امّا بعد؛ اى عمر نامه تو به دستم رسيد، نامهاى كه در آن مرا مورد سرزنش و توبيخ خود ساخته، و در آن گفته بودى كه من تو را به امارت مدائن بدان خاطر مبعوث نمودم، و بلكه امر نمودى به اينكه دنباله شيوه و روش حذيفه را بگيرى و از روزگار امارت و سيره و روش او موشكافى كرده و ما را از جميع افعال او خواه قبيح و خواه حسن عالم و واقف گردانى. ولى اى عمر! خداوند عزّ و جلّ مرا از اين عمل باز داشته، آنجا كه فرموده: ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ(حجرات:12)، اى عمر من هرگز در پى اطاعت تو در امر حذيفه نيفتاده و مخالفت امر خداوند را نكنم.
و امّا اينكه گفتى كه من زنبيل بافى را شغل خود ساخته و مدام نان جو تناول مىكنم، اين دو كار عملى نيست كه فرد مؤمن كسى را بر آن سرزنش و توبيخ نمايد. و به خدا سوگند اى عمر كه زنبيل بافى و خوردن نان جو از بى نيازى از بهترين خوردنى و نوشيدنى و غصب حقّ مؤمن و ادّعاى باطل در نزد خداوند عزّ و جلّ با فضيلت تر و محبوبتر و به تقوا نزديك تر مى باشد، و من خود ديدم كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه نان جو مى يافت آن را تناول فرموده و ضمن اظهار فرح و شادى از آن آزرده نبود..........[4]
منابع:
[1] . ابن شعبه، حسن بن على، رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول)، 1جلد، نشر و پژوهش فرزان روز - تهران، چاپ: اول، 1376ش، ص325.
[2] . ابن شعبه، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده، 1جلد، انتشارات آل عليّ عليه السلام - قم، چاپ: اول، 1382ش، ص387و389.
[3] طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق / ترجمه ميرباقرى، 2جلد، فراهانى - تهران، چاپ: دوم، 1365ش، ج1 ،ص28و 29.
[4] .الاحتجاج ، طبرسي ، ترجمه جعفري ،ج 1، ص274و275.