منظور از گِل متغیر ؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور از گِل متغیر ؟

کسی می دونه منظور قرآن کریم از اینکه "آدم از گل متغیر آفریده شده "چیه ؟بیشتر سوالم سر متغیره ؟ چرا فرموده شده متغیر ؟ اصلا گل متغیر یعنی چی ؟
ممنون می شم جواب بدید:Gol:

با سلام

با نگاهی به مراحل آفرینش آدم با توجه به آیات متوجه خواهید شد

مراحل آفرینش آدم با توجه به آیات
از مجموع این آیات استفاده می شود که آفرینش آدم، در سه مرحله انجام گرفته است:
مرحله نخست:
خاک متحول

این مرحله شامل موارد زیر است:
1 - آفرینش از خاک
خداوند می فرماید: « إن مثل عیسى عند الله کمثل ءادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون » ترجمه: حکایت عیسى نزد خدا چون حکایت آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او گفت: باش، پس وجود یافت. ( آل عمران، 59).
اگرچه هدف اول آیه این است که، توهم در مورد خلقت حضرت عیسى(ع) را برطرف نماید اما در ضمن این هدف تصریح مى نماید که خلقت آدم(ع) از خاک و به اراده پروردگار است چنان که خلقت عیسى(ع) هم مانند آدم(ع) به امر خدا مى باشد.کیفیت خلقت آدم این بوده که اجزایى از خاک را خداوند جمع کرد سپس به آن فرمان داد، باش آن خاک به صورت و سیرت یک بشر تمام عیار تکون یافت، بدون این که از پدر و مادرى متولد شده باشد.
جمله آیه «کن فیکون» برفوریت و عدم تدریج دلالت دارد و نیز استفاده مى شود که خداى تعالى در خلقت هیچ موجودى احتیاج به اسباب ندارد.

2 - آفرینش از گل
خداوند می فرماید: « الذى أحسن کل شى ء خلقه و بدأ خلق الانسان من طین » ترجمه: همان کسى که همه چیز را نیکو آفرید، و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد ( سجده، 7). و در سوره ص می فرماید: «اذقال ربک للملائکة انى خالق بشرا من طین فاذا سویته و نفخت فیه من روحى فقعواله ساجدین» (سوره ص 71-72) ترجمه: (به یادآور) زمانى را که پروردگارت به ملائکه گفت من بشرى از گل پس زمانى که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم (همه به امر من) براو بسجده درافتید.
بشر اصطلاحا همان انسان است، اما در لغت «بشره» به معناى ظاهر پوست و «أدمه، به معناى باطن آن است که به گوشت چسبیده، و اگر از انسان به کلمه «بشر» تعبیر کرده به این اعتبار است که در بین همه جانداران تنها آدمى است که پر، کرک، مو و پشم ظاهر بدنش را نپوشانده به خلاف سایر حیوانات و در قرآن هرجا از انسان به بشر تعبیر شده منظور همان جثه و هیکل و ظاهر بدن اوست.

اینکه در آیه مورد بحث مبدأ خلقت آدمى گل و در سوره روم خاک «خلقکم من تراب...»... خلق لکم من انفسکم ازواجا...»ترجمه: و از نشانه هاى او این است که شما را از خاک آفرید، سپس به ناگاه شما [به صورت ] بشرى پراکنده مى شوید(روم / 20 ) و در سوره حجرگل و لاى سالخورده [کلوخ ] « «ولقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون » ترجمه: همانا انسان را از گلى خشکیده، از لجن مانده ى بدبوى آفریدیم(حجر / 26).
و در سوره رحمان گلى مانند کوزه گران (سفالین، زیبا)«خلق الانسان من صلصال کالفجار»ترجمه: انسان را از گل خشکیده اى سفال مانند آفرید. (الرحمن / 14). معرفى مى کند، این تعبیرات بایکدیگر سازگارند.
اینها تنها اختلاف در تعبیر است و اشکالى در حقیقت امر به وجود نمى آید، زیرا همان مبدأ واحد حالات مختلفى به خود گرفته است و آیات مورد استناد هرکدام به یکى از حالات آفرینش اشاره مى نماید و در جمع استفاده مى شود که ابتداء خاک به گل سپس به کلوخ و سپس به حالت سفالین سیقل خورده و زیبا تبدیل شده.
بنابراین در آیات نه تنها تناقضى نیست بلکه قابل جمع اند و در صدد بیان حالات آفرینش از خاک است.
مقصود از «تسویه انسان» چیست؟ [فاذا سویته ]
به معناى تعدیل اعضاى انسان است؛ یعنى اعضاى بدن او را با یکدیگر ترکیب و تکمیل کنند تا به صورت انسانى تمام عیار درآید.و مقصود از دمیدن روح عبارت از این است که او را موجودى زنده قرار دهند، و این که روح و دمیدن آن را خداوند به خودش نسبت داده به منظور شرافت دادن به انسان بدین وسیله است.

[=Century Gothic]
3 - آفرینش از گل خشک یا گل تیره رنگ
خداوند در این مورد می فرماید: « و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون* و اذقال ربک للملائکة إنى خالق بشرا من صلصال من حماء مسنون. فاذا سویته و نفخت فیه من روحى فعقوا له ساجدین» (حجر / 29، 28، 26) ترجمه: و همانا انسان را از گل و لاى خشکیده تغییر یافته بیافریدیم.
و آنگاه که پروردگار به فرشتگان فرمود: من بشرى از ماده گل و لاى کهنه متغیر خلق خواهم کرد.:Sham::Sham:
پس چون آن عنصر را معتدل بیارایم و در آن از روح خویش بدمم همه (از جهت روح الهى) براو سجده کنید.
اصل معناى «صلصال» عبارت است از صدایى که ازچیز خشکى به گوش برسد. و این که مى فرماید انسان از گل خشکیده اى که از لایه اى متعفن است خلق شده بدین جهت است که وقتى روى این نوع گل خشکیده راه مى روند صداى به گوش مى رسد بنابراین، مى فرماید «صلصال» تا مشخص شود آن گلى که انسان از آن آفریده شد چه کیفیتى داشته و با اضافه کردن «حمأمسنون» کیفیت را بیشتر توضیح مى دهد که آن گل خشک شده از لایه اى سیاه و متعفن مى باشد و نیز گفته شده صلصال به معناى گل متعفنى است که از گوشت گندیده گرفته شده است و حمأ گلى است سیاه و متعفن.:Sham::Sham:

اصل آدم از خاک بوده «خلقه من تراب» سپس تبدیل به گل شده «خلقته من طین» آنگاه گل متعفن شد «من حمأمسنون» سپس آن گل متعفن خشک شد «من صلصال» و بعد اعضاء و اندام انسان معتدل و متناسب گشت «فاذا سویته» و در پایان خداوند از روح خودش در او دمید و حیات یافت «نفخت فیه من روحى».
چنان که در آیه 59 سوره آل عمران آمده، خداوند اجزایى از خاک را جمع کرد سپس به آن فرمان داد «باش» آن خاک به صورت و سیرت یک بشر تمام عیار تکون یافت. «ثم قال له کن فیکون» و این جمله برفوریت و عدم تدریج دلالت دارد.

4 - آفرینش از آب بى ارزش (نطفه بى حس)
خداوند می فرماید: «و بدأ خلق الإنسان من طین. ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین. ثم سوله و نفخ فیه من روحى و جعل لکم السمع و الابصار و الأفئدة...» ( سجده / 9، 8، 7) ترجمه: ... (خداوند) نخست آدمیان را از خاک بیافرید. آنگاه حقیقت نژاد بشر را از آب بى قدر (نطفه) مقرر گردانید.
سپس آن (نطفه) را نیکو بیاراست و از روح خود در آن بدمید و شما را داراى چشم و گوش و قلب با حس و هوش گردانید. این آیه شریفه ضمن این که به نخستین مرحله آفرینش انسان اشاره دارد، به یکى از مراحل تکثیر نسل حضرت آدم(ع) نیز تصریح مى کند.

5- آفرینش از گل چسبنده

خداوند می فرماید: « « إنا خلقناهم من طین لازب » ترجمه: آنها را از گلى چسبنده پدید آوردیم [که ضعیفند]( صافات، 11).
قرآن مى گوید: آفرینش انسانها در مقابل آفرینش زمین و آسمان پهناور و فرشتگانى که در این عوالم هستند چیز مهمى نیست، چرا که مبدء آفرینش انسان یک مشت خاک چسبنده بیش نبوده است.
واژه" لازب" به گفته بعضى در اصل" لازم" بوده که" میم" آن تبدیل به" ب" شده است و اکنون به همین صورت استعمال مى شود، و در هر حال به معنى گل هایى است که ملازم یکدیگر یعنى چسبنده اند زیرا مبدأ آفرینش انسان نخست " خاک" بود سپس با" آب" آمیخته شد، کم کم به" صورت لجن بدبویى" درآمد، و بعد به صورت" گل چسبنده اى" شد (و با این بیان جمع میان تعبیرات گوناگون در آیات قرآن مجید مى شود).

6- چکیده گل
خداوند می فرماید: « « و لقد خلقنا الانسن من سلالة من طین » ترجمه: و همانا انسان را از عصاره اى از گل آفریدیم ( مومنون، 12).
در آیات سوره مومنون خداوند، نخست دست انسان را گرفته و به کاوش در اسرار درون و" سیر در عالم انفس" وا مى دارد، و در آیات بعد او را به جهان برون و موجودات شگرف عالم هستى توجه مى دهد و به" سیر آفاقى" مى پردازد.نخست مى گوید: " ما انسان را از چکیده و خلاصه اى از گل آفریدیم" (و لقد خلقنا الإنسان من سلالة من طین) "سلالة" (بر وزن عصاره) به معنى چیزى است که از دیگرى گرفته مى شود و در واقع خلاصه و عصاره و برگزیده اى از آن استآرى این گام نخست است که انسان با آن عظمت، با آن همه استعداد و شایستگى ها این افضل مخلوقات و برترین موجودات جهان از خاکى بى ارزش است همان خاکى که در کم ارزش بودن ضرب المثل است، و این نهایت قدرت نمایى او است که از چنین مواد ساده اى چنان موجود بدیعى آفرید.
در آیه بعد اضافه مى کند: " سپس او را نطفه اى قرار دادیم در قرارگاه امن و امانى" (ثم جعلناه نطفة فی قرار مکین).
در حقیقت نخستین آیه به آغاز وجود همه انسانها اعم از آدم و فرزندان او اشاره مى کند که همه به خاک باز مى گردند و از گل برخاسته اند، اما در دومین آیه به تداوم نسل آدم از طریق ترکیب نطفه نر و ماده و قرار گرفتن در قرارگاه رحم توجه مى دهد. در حقیقت این بحث شبیه تعبیرى است که در آیات 7 و 8 سوره سجده آمده است: و بدأ خلق الإنسان من طین ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین" آغاز آفرینش انسان را از گل قرار داد و نسل او را از چکیده اى از آب بى ارزش".تعبیر از رحم به" قرار مکین" (قرارگاه امن و امان) اشاره به موقعیت خاص رحم در بدن انسان است، در واقع در محفوظترین نقطه بدن که از هر طرف کاملا تحت حفاظت است قرار گرفته، ستون فقرات و دنده ها از یک سو، استخوان نیرومند لگن خاصره از سوى دیگر، پوششهاى متعدد شکم از سوى سوم حفاظتى که از ناحیه دستها به عمل مى آید از سوى چهارم، همگى شواهد این قرارگاه امن و امان است.
بعد به مراحل شگفت آور و بهت آور سیر نطفه در رحم مادر و چهره هاى گوناگون خلقت که یکى بعد از دیگرى در آن قرارگاه امن و دور از دست بشر ظاهر مى شود اشاره کرده مى فرماید: " سپس ما نطفه را به صورت خون بسته اى درآوردیم و بعد این خون بسته را به" مضغه" که شبیه گوشت جویده است تبدیل کردیم و بعدا آن را به صورت استخوان در آوردیم، و از آن پس بر استخوانها گوشت پوشاندیم" (ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما).این چهار مرحله متفاوت که به اضافه مرحله نطفه بودن، مراحل پنجگانه اى را تشکیل مى دهد هر کدام براى خود عالم عجیبى دارد مملو از شگفتیها که در علم جنین شناسى امروز دقیقا مورد بررسى قرار گرفته و پیرامون آن کتابها نوشته اند، ولى روزى که قرآن از این مراحل مختلف خلقت جنینى انسان و شگفتیهاى آن سخن مى گفت، اثرى از این علم و دانش نبود.و در پایان آیه به آخرین مرحله که در واقع مهمترین مرحله آفرینش بشر است با یک تعبیر سر بسته و پر معنى اشاره کرده مى فرماید: " سپس ما او را آفرینش تازه اى بخشیدیم" (ثم أنشأناه خلقا آخر).

[=Century Gothic]
7- از گل خشکیده مانند سفال
خداوند می فرماید: « خلق الانسان من صلصل کالفخار» ترجمه: انسان را از گل خشکیده اى سفال مانند آفرید(الرحمن، 14).
خداوند بعد از ذکر نعمتهاى گذشته از جمله آفرینش انسان به صورت سربسته، در آیه مورد بحث نخست به شرحى پیرامون آفرینش انس و جن مى پردازد و مى فرماید: " او انسان را از گل خشکیده اى که همچون سفال بود آفرید"." صلصال" در اصل به معنى" رفت و آمد صدا در اجسام خشک" است، سپس به خاکهاى خشکیده که وقتى اشاره به آن مى کنند صدا مى کند" صلصال" گفته شده است، باقیمانده آب در ظرف را نیز" صلصه" مى نامند چرا که به هنگام حرکت به این طرف و آن طرف صدا مى کند.
بعضى نیز گفته اند" صلصال" به معنى" گل بدبو" (لجن) است ولى معنى اول مشهورتر و معروفتر است.
" فخار" از ماده" فخر" گرفته شده و به معنى کسى است که بسیار فخر مى کند، و از آنجا که اینگونه اشخاص آدمهایى تو خالى و پر سر و صدا هستند این کلمه به کوزه و هر گونه" سفال" به خاطر سر و صداى زیادى که دارد اطلاق شده!.

از آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونى که در باره مبدأ آفرینش انسان آمده به خوبى استفاده مى شود که انسان در آغاز خاک بوده (سوره حج آیه 5) سپس با آب آمیخته شده، و به صورت گل در آمده (انعام- 2) و بعد به صورت" گل بدبو" (لجن) درآمد (حجر- 28) سپس حالت" چسبندگى" پیدا کرد (صافات- 11) و بعدا به صورت" خشکیده" درآمد، و حالت" صلصال کالفخار" به خود گرفت(آیه مورد بحث).

این مراحل از نظر بعد زمانى چه اندازه طول کشید؟
و انسان در هر مرحله اى چقدر توقف کرد؟
و این حالتهاى انتقالى تحت چه عواملى به وجود آمد؟
اینها مسائلى است که از علم و دانش ما مخفى است، و تنها خدا مى داند و بس، آنچه مسلم است اینکه تعبیرات مزبور بیانگر یک واقعیت است که با مسائل تربیتى انسان پیوند مهمى دارد، و آن اینکه ماده اولیه انسان بسیار بى ارزش و بى مقدار، و از حقیرترین مواد روى زمین بوده، اما خداوند بزرگ از چنین ماده بى ارزشى چنان مخلوق پر ارزشى ساخت که گل سرسبد جهان آفرینش شد.و در ضمن اشاره اى است به این معنى که ارزش واقعى انسان را همان" روح الهى" و نفخه ربانى که در آیات دیگر قرآن (مانند آیه 25 سوره حجر) آمده تشکیل مى دهد، تا با شناخت این حقیقت راه تکامل خود را به خوبى دریابد، و بداند از کدامین مسیر باید برود تا ارزش واقعى خویشتن را در عالم هستى باز یابد.


1- تفسیر نمونه، ج‏14، ص: 207 - 208، ج‏19، ص: 24، ج‏23، ص: 118- 119

2- ترجمه المیزان، ج‏8، ص: 25- 26

3- مجمع البیان ج 4 ص 400 – 401

4- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم، نوشته عین الله ارشادی

5- منشور جاوید ج11 ص21-22

متشکرم از توضیحات کاملتان:Gol:...پس منظور از متغیر اینست که همان گلی که خدا انسان را از آن آفرید به انواع گل ها تبدیل شد تا انسان کامل به وجود بیاد.

موضوع قفل شده است