معانی سور قرآن کریم

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
معانی سور قرآن کریم

فاتحه یعنی گشاینده.
بقره یعنی گاو ماده.
آل عمران: عمران پدر حضرت مریم بود.
نساء یعنی زنان.
مائده یعنی سفره و خوان غذا.
انعام یعنی احشام و چهارپایان.
اعراف جائى است میان بهشت و جهنم.
انفال یعنی منابع و ثروت‏هاى عمومى در طبیعت.
توبه یعنی بازگشت.
یونس نام یكى از پیامبران است.
هود نام یكى از پیامبران است.
یوسف نام یكى از پیامبران است.
رعد یعنی غرش آسمان و ابر.
ابراهیم نام یكى از پیامبران است.
حجر نام سرزمین قوم ثمود است.
نحل یعنی زنبور عسل.
إسراء یعنی حركت‏ شبانه.
كهف یعنی غار.
مریم مادر حضرت عیسى بوده است.
طه رمزى است خطاب به پیامبر اسلام.
انبیاء یعنی پیامبران.
حج یعنی قصد و آهنگ، و نام یكى از عبادات اسلامى است.
مؤمنون یعنی ایمان آوردگان.
نور که معنایش معلوم است.
فرقان یعنی جدا كننده.
شعراء یعنی شاعران.
نمل یعنی مورچه.
قصص یعنی قصه ها.
عنكبوت نام حیوان خاصی است.
روم نام كشورى است.
لقمان نام حکیمی از اولیای خدا است.
سجده یعنی سجده كردن.
احزاب یعنی حزب ها و گروهها.
سبأ نام منطقه ای در یمن است.
فاطر یعنی شكافنده و پدید آورنده.
یس از حروف رمز قرآن و خطاب به پیامبر است.
صافات یعنی به صف كشیده ها.
ص از حروف مقطع رمز.
زمر یعنی جمع زمره به معنای گروهها و دسته ها.
مؤمن یعنی ایمان آورنده.
فصلت یعنی بخش بخش و فصل فصل شده.
شورى یعنی مشورت و همفكرى و نظرخواهى.
زخرف یعنی زینت و زیور.
دخان یعنی دود.
جاثیه یعنی به زانو افتاده.
أحقاف نام سرزمین قوم عاد در نزدیكى یمن است.
محمد(ص) نام پیامبر بزرگ اسلام است.
فتح یعنی پیروزى.
حجرات یعنی حجره ها و اطاقها.
ق از حروف رمز اوائل سوره ها است.
ذاریات یعنی پراكنده كنندگان.
طور نام یك كوه است.
نجم یعنی ستاره.
قمر یعنی ماه.
رحمن یعنی بخشنده.
واقعه یعنی پیش آمد و حادثه.
حدید یعنی آهن.
مجادله یعنی گفتگو و جدل.
حشر یعنی بیرون آمدن و برانگیخته شدن.
ممتحنه یعنی زن امتحان شده.
صف یعنی ردیف و صف.
جمعه نام روزی از روزهای هفته است.
منافقون یعنی دو چهره ها.
تغابن یعنی گول خوردگى و حسرت و خسران.
طلاق یعنی رها ساختن و طلاق دادن زن.
تحریم یعنی حرام و ممنوع ساختن.
ملك یعنی فرمانروائى.
قلم همان قلم نوشتن است.
حاقه یعنی آنچه سزاوار و مسلم و حق است.
معارج یعنی نردبان ها و رتبه هاى بالا برنده.
نوح یعنی از پیامبران بزرگ است.
جن یعنی موجودى نامرئى با ویژگیهائى عجیب.
مزمل یعنی گلیم به خود پیچیده.
مدثر یعنی جامه به خود پیچیده.
قیامت یعنی برخاستن.
دهر یعنی روزگار، دوران.
مرسلات یعنی فرستاده شده ها.
نبأ یعنی خبر.
نازعات یعنی آنها كه از روى قوت چیزی را مى كشند.
عبس یعنی چهره در هم كشید.
تكویر یعنی در هم پیچیدن.
انفطار یعنی شكافته شدن.
مطففین یعنی كم فروشان.
انشقاق یعنی دو شقه شدن و شكاف برداشتن.
بروج یعنی برج ها.
طارق یعنی ستاره ظاهر شونده.
اعلى یعنی برتر.
غاشیه یعنی فراگیرنده.
فجر یعنی سپیده دم.
بلد یعنی شهر.
شمس یعنی خورشید.
لیل یعنی شب.
ضحى یعنی نور و روشنائى.
انشراح یعنی گشاده شدن، وسیع شدن.
تین یعنی انجیر.
علق یعنی خون بسته، زالو، كرم.
قدر یعنی اندازه، سنجش، ارزش.
بینه یعنی دلیل روشن و حجت آشكار.
زلزال یعنی لرزش و زلزله.
قارعه یعنی كوبنده.
تكاثر یعنی افتخار به زیادى ثروت و عزت.
عصر یعنی زمان، بعد از ظهر، فشار، و ....
همزه یعنی عیب جو و طعنه زن.
فیل نام حیوان معروف است.
ایلاف یعنی الفت دادن.
ماعون یعنی ظرف غذا.
كوثر یعنی خیر فراوان.
كافرون یعنی كافرها.
نصر یعنی یارى و پیروزی.
تبت یعنی شكسته باد.
إخلاص یعنی خالص كردن.
فلق یعنی صبح.
ناس یعنی مردم.