جمع بندی خستگی سالک

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خستگی سالک

به نام خدا
سلام

لطفا بفرمایید حال سالک چگونه است ؟ خستگی دارد ؟ این گریه سالک برای چیست و چرا همیشگی نیست ؟ چرا سالک سیراب نمی شود ؟ اگر سیراب شدنی در کار نیست پس چرا راه می پیماید ؟ چرا وقتی گریه می کند , آرام می شود اما بعد از چند لحظه باز تشنه تشنه می شود ؟ این بی قراری سالک برای رسیدن به حق کی به قرار می رسد ؟ سالک خسته و خجالت کشیده در برابر خدا , چه کند که آرام گیرد ؟

با تشکر
یا حق

با نام الله




کارشناس استاد بصیر

[="Tahoma"][="Navy"]

vahid_barvarz;315003 نوشت:
به نام خدا
سلام

لطفا بفرمایید حال سالک چگونه است ؟ خستگی دارد ؟ این گریه سالک برای چیست و چرا همیشگی نیست ؟ چرا سالک سیراب نمی شود ؟ اگر سیراب شدنی در کار نیست پس چرا راه می پیماید ؟ چرا وقتی گریه می کند , آرام می شود اما بعد از چند لحظه باز تشنه تشنه می شود ؟ این بی قراری سالک برای رسیدن به حق کی به قرار می رسد ؟ سالک خسته و خجالت کشیده در برابر خدا , چه کند که آرام گیرد ؟

با تشکر
یا حق

باسلام و احترام خدمت شما دوست عزیز و گرامی
درجات سالکین متفاوت است، از همین رو، توانایی آنها نیز متفاوت خواهد، منتها آن چه که مهم است، این نکته می باشد که هر سالک باید نگاه به حال خود بکند، و ببیند در چه درجه و توانی است و بر نفس خویش، بیش از توان، تحمیل ننماید. زیرا برای این قلوب، اقبال و ادبار است، یعنی گاهی اوقات چنان میل دارد که می خواهد مرتب به عبادت بپردازد و گاهی اوقات، حال عبادت ندارد به خاطر همین امر، رسول مکرم اسلام(ص) فرمودند: برای این قلوب، اقبال و ادباری است، هنگامی که اقبال دارد، به نوافل و مستحبات هم بپردازید و هنگامی که ادبار و پشت کردن دارد، فقط به واجبات اکتفا کنید.
إِنَ‏ لِلْقُلُوبِ‏ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَيْكُمْ بِالْفَرِيضَة(کافی، ج 3، ص 454)
از همین جهت است که گاهی چنان اشک می ریزد و حال خوبی دارد و گاهی این حالت برای او حاصل نمی شود. اما وظیفه سالک این است که، حالت اقبال خود را حفظ کند و ادامه دهد تا مدت آن بیشتر گردد و بیشتر شدنِ این حالت به این است که در هنگام اقبال، خوب بهره ببرد، اما آن را خسته نکند، تا برای مرتبه بعد، میل به عبادت و بندگی داشته باشد و شوقش بیشتر گردد.
اما این که چرا سالک، سیراب نمی شود، به خاطر این است که راه، طولانی و دارای مراتب است تا جایی که حد و نهایت ندارد، هر چقدر پیش رود، باز مسیر ادامه خواهد داشت و هر کسی به اندازه درک و فهم خود از این طریق، توشه بر می چیند، لذا هیچ وقت ظرف دل او پر نمی شود. ظرف دلِ مومن هم، فقط خداست و خدا هم بی نهایت است. خداوند متعال در حدیثی قدسی می فرماید: آسما ن و زمین وسعت مرا ندارد، وسعت من، قلب بنده مومن من است.

يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسَعُنِي أَرْضِي وَ لَا سَمَائِي وَ لَكِنْ يَسَعُنِي قَلْبُ‏ عَبْدِيَ‏ الْمُؤْمِن‏.(عوالی الئالی، ج4، ص 7)
بی قراری سالک، تا رسیدن به خدا، قرار نخواهد داشت، «حتی یأتیک الیقین»، تا دم مرگ با او خواهد بود تا این که به لقای الهی برسد.

[/]

vahid_barvarz;315003 نوشت:
به نام خدا
سلام
چرا سالک سیراب نمی شود ؟ سالک خسته و خجالت کشیده در برابر خدا , چه کند که آرام گیرد ؟
با تشکر
یا حق

خداوند برای رفع خستگی و غصه سالکان شرابی تهیه فرموده!

البته با چای قند پهلویی که در آواتارتون هست و برای رفع خستگی و.. مینوشید فرق میکند!

:Nishkhand:

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار

کرده‌ام خاطر خود را به تمنای تو خوش

چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم

شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا

بر منتهای همت خود کامران شدم

[=Badr] أمَّا اللَّيْلَ، فَصافُّونَ أقْدامَهُمْ تالِينَ لِأجْزاءِ الْقُرْآنِ، يُرَتِّلُونَها تَرْتِيلاً، يُحَزِّنُونَبهِ أنْفُسَهُمْ، وَ يَسْتَثِيرُونَ بهِ دَواءَ دائِهِمْ
اما شبها، همچنان برپاى ايستاده اند تا جزء جزء كتاب خدا را بخوانند، و آرام و با تأنّى و تدبّر مى خوانند. به هنگام خواندنش خود را اندوهگين مى سازند و داروى درد خويش از آن مى جويند (خطبه متقین)

در این قرآن عجیب، شراب هست که دوای دردشان شده!

بصیر;315866 نوشت:
[="tahoma"][="navy"]

باسلام و احترام خدمت شما دوست عزیز و گرامی
[="blue"][="darkred"]درجات سالکین متفاوت است، از همین رو، توانایی آنها نیز متفاوت خواهد[/][/][=navy]، منتها آن چه که مهم است، این نکته می باشد که هر سالک باید نگاه به حال خود بکند، و ببیند در چه درجه و توانی است و بر نفس خویش، بیش از توان، تحمیل ننماید. [="lime"]زیرا برای این قلوب، اقبال و ادبار است،[/] یعنی گاهی اوقات چنان میل دارد که می خواهد مرتب به عبادت بپردازد و گاهی اوقات، حال عبادت ندارد به خاطر همین امر، رسول مکرم اسلام(ص) فرمودند: برای این قلوب، اقبال و ادباری است، هنگامی که اقبال دارد، به نوافل و مستحبات هم بپردازید و هنگامی که ادبار و پشت کردن دارد، فقط به واجبات اکتفا کنید.
[/] إِنَ‏ لِلْقُلُوبِ‏ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَيْكُمْ بِالْفَرِيضَة(کافی، ج 3، ص 454)
از همین جهت است که گاهی چنان اشک می ریزد و حال خوبی دارد و گاهی این حالت برای او حاصل نمی شود. اما وظیفه سالک این است که، حالت اقبال خود را حفظ کند و ادامه دهد تا مدت آن بیشتر گردد و بیشتر شدنِ این حالت به این است که در هنگام اقبال، خوب بهره ببرد، اما آن را خسته نکند، تا برای مرتبه بعد، میل به عبادت و بندگی داشته باشد و شوقش بیشتر گردد.
اما این که چرا سالک، سیراب نمی شود، به خاطر این است که راه، طولانی و دارای مراتب است تا جایی که حد و نهایت ندارد، هر چقدر پیش رود، باز مسیر ادامه خواهد داشت و هر کسی به اندازه درک و فهم خود از این طریق، توشه بر می چیند، لذا هیچ وقت ظرف دل او پر نمی شود. ظرف دلِ مومن هم، فقط خداست و خدا هم بی نهایت است. خداوند متعال در حدیثی قدسی می فرماید: آسما ن و زمین وسعت مرا ندارد، وسعت من، قلب بنده مومن من است.

يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسَعُنِي أَرْضِي وَ لَا سَمَائِي وَ لَكِنْ يَسَعُنِي قَلْبُ‏ عَبْدِيَ‏ الْمُؤْمِن‏.(عوالی الئالی، ج4، ص 7)
بی قراری سالک، تا رسیدن به خدا، قرار نخواهد داشت، «حتی یأتیک الیقین»، تا دم مرگ با او خواهد بود تا این که به لقای الهی برسد.

[/][/]


به نام خدا
سلام

جناب بصیر گرامی
ضمن تشکر بابت پاسخ گویی جنابعالی خواهشمندم بفرمایید [="darkred"]آیا این درجات را می توان ارتقا داد ؟ چگونه ؟[/]
[="lime"]اقبالی که فرمودید را می توان بیشتر کرد ؟ چگونه ؟ [/]

با تشکر
یا حق

vahid_barvarz;316339 نوشت:
آیا این درجات را می توان ارتقا داد ؟ چگونه ؟ اقبالی که فرمودید را می توان بیشتر کرد ؟ چگونه ؟

سلام علیکم
بله حتما می توان تغییر داد و رشد نمود.
ببینید، در ایام زندگی انسان، گاهی نفخه هایی از نور و رحمت و پله هایی از ترقی، توسط خداوند برای انسان ایجاد می شود، این نفخه ها، مانند نسیمی هستند که می آیند و می روند، اگر کسی از این توفیقات استفاده کند یک پله بالا می رود، و اگر کسی به آنها بی اعتنایی و بی میلی نشان دهد، توفیق ترقی از او سلب خواهد شد. مثلا شب قدر، ایام خاصِّ سال، یا شب های جمعه یا هر روز دیگر بر انسان بگذرد ولی این فرصتهای خیر را استفاده نکنیم، مثل این که نیازمندی به رجوع بکند که با طرف کردن حاجت او، پله ای از ترقی را خواهیم پیمود، ولی ما به او اعتنایی بورزیم.
از همین جهت فرموده اند:«ان للّه فى‏ ايام‏دهركم‏ نفحات الا فتعرضوا لها»
همانا برای خدا در ایام روزگار شما نسیم هایی است، آگاه باشید که خودتان را در معرض این نسیم ها قرار دهید.
پس در معرض فرصتها قرار گرفتن و استفاده کردن از محیطها، زمانها و علماء و اولیاء الهی، نسیم هایی است که پله های ترقی و رشد معنویه انسان را حاصل می نماید.

[="Arial Black"][="Blue"]

vahid_barvarz;315003 نوشت:
لطفا بفرمایید حال سالک چگونه است ؟ خستگی دارد ؟ این گریه سالک برای چیست و چرا همیشگی نیست ؟ چرا سالک سیراب نمی شود ؟ اگر سیراب شدنی در کار نیست پس چرا راه می پیماید ؟ چرا وقتی گریه می کند , آرام می شود اما بعد از چند لحظه باز تشنه تشنه می شود ؟

ضمن تشکر فراوان از دوست و همکار خوبم جناب بصیر بخاطر مطالب بسیار مفیدشان، این چند جمله نیز به طفیلی استفاضه از محضرشان تقدیم یاران و همراهانمان.
قبض و بسط سالک و اختلاف احوالات وی حاکی از جزر و مد درون او است که نشان از حرکت باطنی رو به بالای نفس سالک دارد. در هنگام قبض حلقه محاصره افکار خوف آور بر قلب سالك تنگ مي شود و نفس به التهاب در آمده، ركود و خمودگي بر سالك حاكم مي گردد و در درنگی دیگر سالک وجود خود را از این محاصره افکار رعب آور رها یافته می بیند و به فرح روح و انبساط خاطر و گشادگی جان متنعم می شود. این نیست جز آنکه قلب سالک در دستان «مقلب القلوب» است که قلب او را همواره ميان اين دو حالت متعاقب و متناوب منقلب مي دارد تا به كلى حدود و منیّات او را از او قبض كند و او را از نور خودش منبسط گرداند.
اگر سالک را التهابى شديد و سوز و گدازى عجيب است بدان جهت است که اقتضاى سفره خاص بندگان مخلص حق جلّ و على اين است كه مى‏نمايند و مى‏ربايند و قبض‏ مى‏كنند و بسط مى‏دهند، چون قهر او توأم با لطف است، و جلال او همزاد با جمال، گاه می خنداند و گاه چشمه اشک طالب دیدارش را جاری می سازد.‏ چنانكه امير جهانبان حضرت علی عليه السّلام فرمود: «[="darkgreen"]سبحان من اتسعت رحمته لاوليائه فى شدة نقمته و اشتدت نقمته لاعدائه فى سعة رحمته[/]»
نالم و ترسم كه او باور كند
وز ترحّم جور را كمتر كند
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
اى عجب من عاشق اين هر دو ضد
مگر نشنیده ای که آن یکی گفت: گهى بخود نگرم گويم: از من زارتر كيست؟ گهى به تو نگرم بگويم از من بزرگوارتر كيست؟
البته باید دانست که این قبض و بسط و دگرگونی قلبی مخصوص متوسطان در سلوک است یعنی آنان که مقداری از راه را پیموده اند لذا مبتديان را از آن نصيبى نیست و منتهيان از آن گذشته باشند.
از جمله حکمتهای این دگرگونی احوال و انقلاب قلبی سالک الی الله، استمرار سلوک وی در دو حالت خوف و رجا است، زیرا سالک الی الله اگر همیشه در حالت قبض بماند به بیماری یأس از رحمت الهی مبتلا می شود و اگر بسط او مدت دار شود دچار غرور خواهد شد...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

[/]

vahid_barvarz;315003 نوشت:
به نام خدا سلام لطفا بفرمایید حال سالک چگونه است ؟ خستگی دارد ؟ این گریه سالک برای چیست و چرا همیشگی نیست ؟ چرا سالک سیراب نمی شود ؟ اگر سیراب شدنی در کار نیست پس چرا راه می پیماید ؟ چرا وقتی گریه می کند , آرام می شود اما بعد از چند لحظه باز تشنه تشنه می شود ؟ این بی قراری سالک برای رسیدن به حق کی به قرار می رسد ؟ سالک خسته و خجالت کشیده در برابر خدا , چه کند که آرام گیرد ؟ با تشکر یا حق

سالک اگر خسته شود باید صلوات بفرستد "اللهم صل علی محمد و آل محمد"

زیارت اربعین و زیارت عاشورا و زیارت جامعه هم بخواند هر کس سالک است

اویس;323524 نوشت:
[="arial black"][="blue"]
از جمله حکمتهای این دگرگونی احوال و انقلاب قلبی سالک الی الله، استمرار سلوک وی در دو حالت خوف و رجا است، زیرا سالک الی الله اگر همیشه در حالت قبض بماند به بیماری یأس از رحمت الهی مبتلا می شود و اگر بسط او مدت دار شود دچار غرور خواهد شد...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

[/][/]

بنام خدا
سلام

جناب بصیر و اویس گرامی
مطالبتان بسیار عالی بود . باز هم موردی بود بفرمایید تا استفاده کنیم انشاالله .

[="royalblue"]شربت وصل تو ماند نوبهار تازه را / ضربت هجر تو ماند ذوالفقار تیز را

[="darkslategray"]و[/]

در همه جایی سنایی چاکر و مولای تست / گر برانی ور بخوانی ای صنم فرمان تراست[/]

جمع بندی
سوال:

لطفا بفرمایید حال سالک چگونه است ؟ خستگی دارد ؟ این گریه سالک برای چیست و چرا همیشگی نیست ؟ چرا سالک سیراب نمی شود ؟ اگر سیراب شدنی در کار نیست پس چرا راه می پیماید ؟ چرا وقتی گریه می کند , آرام می شود اما بعد از چند لحظه باز تشنه تشنه می شود ؟ این بی قراری سالک برای رسیدن به حق کی به قرار می رسد ؟ سالک خسته و خجالت کشیده در برابر خدا , چه کند که آرام گیرد ؟


جواب:

باسلام و احترام خدمت شما دوست عزیز و گرامی
درجات سالکین متفاوت است، از همین رو، توانایی آنها نیز متفاوت خواهد، منتها آن چه که مهم است، این نکته می باشد که هر سالک باید نگاه به حال خود بکند، و ببیند در چه درجه و توانی است و بر نفس خویش، بیش از توان، تحمیل ننماید. زیرا برای این قلوب، اقبال و ادبار است، یعنی گاهی اوقات چنان میل دارد که می خواهد مرتب به عبادت بپردازد و گاهی اوقات، حال عبادت ندارد به خاطر همین امر، رسول مکرم اسلام(ص) فرمودند: برای این قلوب، اقبال و ادباری است، هنگامی که اقبال دارد، به نوافل و مستحبات هم بپردازید و هنگامی که ادبار و پشت کردن دارد، فقط به واجبات اکتفا کنید.
إِنَ‏لِلْقُلُوبِ‏إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَتَنَفَّلُوا وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَعَلَيْكُمْ بِالْفَرِيضَة.[1]
از همین جهت است که گاهی چنان اشک می ریزد و حال خوبی دارد و گاهی این حالت برای او حاصل نمی شود. اما وظیفه سالک این است که، حالت اقبال خود را حفظ کند و ادامه دهد تا مدت آن بیشتر گردد و بیشتر شدنِ این حالت به این است که در هنگام اقبال، خوب بهره ببرد، اما آن را خسته نکند، تا برای مرتبه بعد، میل به عبادت و بندگی داشته باشد و شوقش بیشتر گردد.
اما این که چرا سالک، سیراب نمی شود، به خاطر این است که راه، طولانی و دارای مراتب است تا جایی که حد و نهایت ندارد، هر چقدر پیش رود، باز مسیر ادامه خواهد داشت و هر کسی به اندازه درک و فهم خود از این طریق، توشه بر می چیند، لذا هیچ وقت ظرف دل او پر نمی شود. ظرف دلِ مومن هم، فقط خداست و خدا هم بی نهایت است. خداوند متعال در حدیثی قدسی می فرماید: آسما ن و زمین وسعت مرا ندارد، وسعت من، قلب بنده مومن من است.

يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسَعُنِي أَرْضِي وَ لَا سَمَائِي وَ لَكِنْ يَسَعُنِي قَلْبُ‏ عَبْدِيَ‏ الْمُؤْمِن.[2]
بی قراری سالک، تا رسیدن به خدا، قرار نخواهد داشت، «حتی یأتیک الیقین»، تا دم مرگ با او خواهد بود تا این که به لقای الهی برسد.
قبض و بسط سالک و اختلاف احوالات وی حاکی از جزر و مد درون او است که نشان از حرکت باطنی رو به بالای نفس سالک دارد. در هنگام قبض حلقه محاصره افکار خوف آور بر قلب سالك تنگ مي شود و نفس به التهاب در آمده، ركود و خمودگي بر سالك حاكم مي گردد و در درنگی دیگر سالک وجود خود را از این محاصره افکار رعب آور رها یافته می بیند و به فرح روح و انبساط خاطر و گشادگی جان متنعم می شود. این نیست جز آنکه قلب سالک در دستان «مقلب القلوب» است که قلب او را همواره ميان اين دو حالت متعاقب و متناوب منقلب مي دارد تا به كلى حدود و منیّات او را از او قبض كند و او را از نور خودش منبسط گرداند.
اگر سالک را التهابى شديد و سوز و گدازى عجيب است بدان جهت است که اقتضاى سفره خاص بندگان مخلص حق جلّ و على اين است كه مى‏نمايند و مى‏ربايند و قبض‏ مى‏كنند و بسط مى‏دهند، چون قهر او توأم با لطف است، و جلال او همزاد با جمال، گاه می خنداند و گاه چشمه اشک طالب دیدارش را جاری می سازد.‏ چنانكه امير جهانبان حضرت علی عليه السّلام فرمود: «سبحان من اتسعت رحمته لاوليائه فى شدة نقمته و اشتدت نقمته لاعدائه فى سعة رحمته»
نالم و ترسم كه او باور كند
وز ترحّم جور را كمتر كند
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
اى عجب من عاشق اين هر دو ضد
مگر نشنیده ای که آن یکی گفت: گهى بخود نگرم گويم: از من زارتر كيست؟ گهى به تو نگرم بگويم از من بزرگوارتر كيست؟
البته باید دانست که این قبض و بسط و دگرگونی قلبی مخصوص متوسطان در سلوک است یعنی آنان که مقداری از راه را پیموده اند لذا مبتديان را از آن نصيبى نیست و منتهيان از آن گذشته باشند.
از جمله حکمتهای این دگرگونی احوال و انقلاب قلبی سالک الی الله، استمرار سلوک وی در دو حالت خوف و رجا است، زیرا سالک الی الله اگر همیشه در حالت قبض بماند به بیماری یأس از رحمت الهی مبتلا می شود و اگر بسط او مدت دار شود دچار غرور خواهد شد...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل


[/HR][1] (کافی، ج 3، ص 454)

[2] ‏.(عوالی الئالی، ج4، ص 7)

موضوع قفل شده است