ابن تیمیه و مناقب اهل بیت علیهم السلام

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ابن تیمیه و مناقب اهل بیت علیهم السلام

بسمه تعالی

ابن تیمیه یکی از بزرگترین نظریه پردازان اهل سنت است، می خواستم روش ابن تیمیه در برخورد با روایات مناقب اهل بیت علیهم السلام را بیان فرمائید. همچنین می خواستم نظر ابن تیمیه را در مورد روایات موجود در صحیحین و سنن و مستدرک حاکم و دیگر کتب را بدانم.

با تشکر فراوان
ولله الحمد.

با نامالله



کارشناس بحث: استاد صدرا

hassan;409949 نوشت:
[=arial]بسمه تعالی

ابن تیمیه یکی از بزرگترین نظریه پردازان اهل سنت است، می خواستم روش ابن تیمیه در برخورد با روایات مناقب اهل بیت علیهم السلام را بیان فرمائید.
.

با سلام و عرض ادب

الف) تقی الدین ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام معروف به ابن تیمیه حرّانی حنبلی (661-728ق)[1]یکی از حلقه‌های وصل بسیار مهم جریان سلفی‌گری و از نمادهای شاخص آن محسوب می گردد.

ابن تیمیه علاوه بر تأثیرگذاری نسبی در فقه، در مباحث رجالی و حدیثی نیز دارای نظریات خاصی بوده که امروزه مورد استناد سلفیون و متمایلان به آن دیدگاه واقع شده است.[2] ذهبی در تذکرة الحفّاظ[3] از وی چنین تعبیر می کند: «الشیخ الإمام العلّامة الحافظ الناقد(الفقیه) المجتهد المفسّر البارع شیخ الإسلام...». لیکن با کاوش در آثار ابن تیمیه به خوبی مشخص می شود که بسیاری از چنین القاب و اوصافی، به دور از واقعیت است.

ابن تیمیه از هواداران و طرفداران سرسخت بنی امیه و اموی ها و از نواصب به شمار می آید؛ چنانکه این امر به وضوح از کتاب منهاج السنّة النبویة که در حقیقت باید آن را «منهاج البدعة الأمویة» نامید، آشکار است؛ بلکه او متهم به نفاق است. ابن حجر عسقلانی در الدرر الکامنة[4] از ابن تیمیه نقل می کند که:

«إنّ علیاً أخطأ فی سبعة عشر شیئاً، ثم خالف نصّ الکتاب، ... و منهم من ینسبه إلی النفاق لقوله: إنّ علیاً کان مخذولاً حیثما توجّه، و إنّه حاول الخلافة مراراً فلم ینلها و إنّما قاتل للرئاسة لا للدیانة، و لقوله: إنّه کان یحبّ الریاسة، و إنّ عثمان کان یحبّ المال، و لقوله: أبوبکر أسلم شیخاً یدری ما یقول، و علیّ أسلم صبیّاً، و الصبیّ لایصحّ إسلامه علی قول»؛[5]

همانا علی در هفده مورد دچار اشتباه شد، و با نصّ قرآن مخالفت نمود... برخی او را به نفاق نسبت داده اند چون درباره علي علیه السلام گفته است: علی به هر سو که توجه نمود تنها شد؛ بار ها برای به دست آوردن خلافت تلاش کرد، ولی کسی او را یاری نکرد، جنگ‌های او برای دیانت خواهی نبود، بلکه برای ریاست طلبی بود، و عثمان مال را دوست داشت و اسلامِ ابوبکر از اسلامِ علی که در دوران طفولیت بود با ارزش‌تر است؛ زیرا اسلام آوردن طفل بنابر قولی صحیح نیست.[6]

دشمنی و کینه توزی ابن تیمیه در برابر خاندان رسالت و پیروان آنان در کتاب منهاج السنّة به خوبی آشکار است و او با تمام توان تلاش می کند تا فضایل آنان را از اعتبار بیندازد تا آنها را کم ارزش جلوه دهد. ابن حجر می گوید: «و کم من مبالغة لتوهین کلام الرافضی أدّته أحیاناً إلی تنقیص علیّ».[7]

ب) ابن تیمیه در برخورد با روایات مناقب اهل بیت علیهم السلام، جانب تفریط را در پیش گرفته و تمام کوشش خود را برای ردّ این قبیل روایات به کار برده است؛ به طوری که بعضی از سلفی های معاصر مانند البانی نیز برخی از این احکام نابحق و جائرانه را نپذیرفته و خطای ابن تیمیه را آشکار ساخته‌اند. سختگیری و تعصب ابن تیمیه درباره ی برخی راویان و گونه ای از روایات که ناشی از روحیه ناصبی گری او است، موجب شده تا او را در ردیف دیگر سختگیران در احادیث قرار دهند. لکهنوی در الرفع و التکمیل می گوید: اعلم أنّ هناک جمعاً من المحدّثین لهم تعنّت فی جرح الأحادیث بجرح رواتها، فیبادرون إلی الحکم بوضع الحدیث أو ضعفه بوجود قدح ولو یسیراً فی راویه، أو لمخالفته لحدیث آخر... منهم ابن الجوزی... و الشیخ ابن تیمیة الحرّانی مؤلّف منهاج السنّة.[8]

وی همچنین در کتاب الأجوبة الفاضلة پس از آنکه ابن تیمیه را از سختگیران در حدیث نام می برد، می گوید: إنّه جعل بعض الأحادیث الحسنة مکذوبة و کثیراً من الأخبار الضعیفة موضوعةً تبعاً لابن الجوزی و غیره، بل ادّعی فی کثیر من الموضوعة المختلف فی وضعها و الضعیفة المتفق علی ضعفها الاتّفاق علی وضعها و کذبها؛[9]ابن تیمیه برخی از احادیث خوب را دروغ شمرده و بسیاری از اخبار ضعیف را ساختگی دانسته و این به تقلید از ابن جوزی و دیگران بوده، بلکه در بسیاری از احادیثی که در ساختگی بودن آنها اختلاف است و احادیث ضعیفی که همه متفق اند بر ضعف آنها، ادعای اجماع بر جعلی و دروغ بودن آنها کرده است. پر واضح است حکم چنین افرادی درباره احادیث، چندان اعتبار و ارزش علمی ندارد؛ چنانکه در جای خود بیان شده است، به خصوص فردی مانند ابن تیمیه که انگیزه او در ردّ احادیث فضایل و مناقب اهل بیت علیهم السلام بر ارباب علم و تحقیق پوشیده نیست.


[/HR] [1] . تذکرة الحفّاظ، ج 4، ص1496-1497.

[2] . احادیثی که ابن تیمیه درباره آنها اظهار نظر کرده است در کتابی به نام شیخ الإسلام ابن تیمیة و جهوده فی الحدیث به همت عبدالرحمن بن عبدالجبار فریوائی گردآوری و چاپ شده است.

[3] . تذکرة الحفّاظ، ج4، ص1496.

[4] . الدرر الکامنة، ج1، ص163-165.

[5] . البرهان الجلی، ص 55-56.

[6] . البته این نمونه بسیار کوچکی از یاوه گویی ها و اهانت های آشکار ابن تیمیه به حضرت امیرالمؤمنین(ع) است و برای اطلاع بیشتر می توان به کتاب أخطاء ابن تیمیة فی حقّ رسول الله و اهل بیته(ع) رجوع کرد .

[7] . «و چه بسیار افراط در ردّ سخنان علّامه حلی، ابن تیمیه را به تنقیص شخصیت علی(ع) کشانده است» ( لسان المیزان، ج6، ص 319-320).

[8] . «بدان که شیوه بعضی از محدّثین در وارد کردن اشکال بر احادیث چنین است که بر راویان آن احادیث اشکال می کردند و سپس به جعلی بودن یا ضعف آن احادیث حکم می کردند، آن هم فقط به دلیل وجود اشکالی ولو کوچک در روایت یا به سبب مخالفتش با حدیث دیگر؛ از جمله این محدّثین ابن جوزی است و شیخ ابن تیمیه مولّف کتاب منهاج السنّة» ( الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، ص320-330).

[9] . الاجوبة الفاضلة، ص174.

شیوه مقلدانه و غیر کارشناسانه ابن تیمیه در علم حـدیث[1]

ج) از مطالعه ی آثار ابن تیمیه می توان نتیجه گرفت که ابن تیمیه خود حدیث شناس نبوده، بلکه مقلد دیگران به ویژه ابن جوزی بوده، و در برخورد با آنچه موافق مرامش نبوده، از تمام موازین علمی عدول می کرده، و آنچه را که با هوای نفسش سازگار می دیده، سعی می کرده آن را امری واقعی و ثابت و قطعی جلوه دهد.

ما در اینجا به صورت مختصر به چند مورد اشاره می نمائیم:

مورد اول: ابن تیمیه درباره حدیث ثقلین می گوید: «و الحدیث الذی فی مسلم إذا کان النبی -صلی الله علیه وآله- قد قاله...».[2] و در جای دیگری می گوید: و أما قوله: «و عترتی(أهل بیتی) و إنهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض»، فهذا رواه الترمذی و قد سئل عنه أحمد بن حنبل فضعّفه، و ضعّفه غیر واحد من أهل العلم و قالوا: لایصح.[3]

پاسخ: ابن تیمیه، برای ردّ این حدیث بسیار مهم تلاش می کند و اقدام به هر کاری می‌کند، حتی اگر زیر پا گذاشتن یکی از باورهای اساسی اهل سنّت باشد.

نووی در مقدمه شرح صحیح مسلم می گوید: «اتّفق العلماء علی أنّ أصحّ الکتب بعد القرآن العزیز، الصحیحان: البخاری و مسلم و تلقّتهما الأمّة بالقبول»،[4] ولی ابن تیمیه به‌دلیل دشمنی با ثقل اصغر، این اتفاق و اجماع را مدّ نظر قرار نمی دهد و در روایت مسلَّم تشکیک می کند.

از سوی دیگر او سعی دارد چنین بنمایاند که روایت «و عترتی أهل بیتی...»، ضعیف و ناصحیح است؛ واین درحالی است که ذهبی در تلخیص المستدرک علی الصحیحین[5] با حاکم نیشابوری در تصحیح این حدیث موافقت کرده و سمهودی در جواهر العقدین گفته: «و فی الباب عن زیادة علی عشرین من الصحابة».[6]

علاوه بر این، جماعتی از محدّثین قبل و بعد از ترمذی، حدیث ثقلین را با لفظ «و عترتی» یا «أهل بیتی» روایت کرده اند، از جمله آنان است احمد بن حنبل، امام ابن تیمیه، در چندین مورد در مسندش.[7] همچنین محمد ناصرالدین البانی، محدث بزرگ سلفی های معاصر و مرجع آنان در علم حدیث، این حدیث شریف را با همین لفظ هم در صحیح الجامع الصغیر به شماره‌های 2453، 2454، 2745، 7754 و در سلسلة الأحادیث الصحیحة (ج4، ص254-258) به شماره : 1760 تصحیح کرده است.[8]


[/HR] [1] .این مطالب خلاصه و برگزیده مقاله ی استاد معظم حجت الاسلام و المسلمین سید حسن آل مجدد شیرازی می باشد که تغییراتی در آن داده شده است.

[2] . «و حدیث ثقلین که در صحیح مسلم است اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله)آن را فرموده باشد» (منهاج السنّة، ج7، ص 318).

[3] . «و اما این قول ایشان را که: «و عترتم (اهل بیتم)، این دو جدا نمی شوند تا نزد حوض کوثر بر من وارد شوند» ترمذی روایت کرده است و از احمد بن حنبل درباره آن سؤال کردند، پس او و عد ه ای دیگر از اهل علم، این حدیث را تضعیف کردند و گفتند که صحیح نیست» (منهاج السنّة، ج7، ص394-395).

[4] . «علما اتفاق نظر دارند که صحیح ترین کتاب ها بعد از قرآن عزیز دو صحیح بخاری و مسلم هستند و امت مسلمان نیز این دو را پذیرفته اند» (شرح صحیح مسلم، ج1، ص20). [69]. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 109.

[5] . المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 109.

[6] . «حدیث ثقلین از بیش از بیست نفر از صحابه روایت شده است» (جواهر العقدین، ص234).

[7] . مسند احمد، ج3، ص 26،17،14و59.

[8] .البته ابن تیمیه فراموش کار و دروغگو یی است. وی در رابطه با احادیثی که کثرت طریق نقل دارند گفته است: کثرت طریق موجب تقویت روایت است ولو اینکه ناقلین آن افرادی فاسق و فاجر باشند:«فَإِنَّ تَعَدُّدَ الطُّرُقِ وَكَثْرَتَهَا يُقَوِّي بَعْضَهَا بَعْضًا حَتَّى قَدْ يَحْصُلُ الْعِلْمُ بِهَا وَلَوْ كَانَ النَّاقِلُونَ فُجَّارًا فُسَّاقًا فَكَيْفَ إذَا كَانُوا عُلَمَاءَ عُدُولًا وَلَكِنْ كَثُرَ فِي حَدِيثِهِمْ الْغَلَطُ»(مجموع الفتاوی، ج18،ص28)؛ حال سوال این است که در احادیث مناقب اهل بیت علیهم السلام چگونه کثرت طرق کارایی خود را از دست می دهند؟!!

مورد دوم:

ابن تیمیه درباره حدیث: «أنا مدینة العلم و علی بابها» می گوید: حدیث «أنا مدینة العلم و علی بابها» أضعف و أوهن، و لهذا إنما یُعَدّ فی الموضوعات و إن رواه الترمذی، و ذکره ابن الجوزی و بیّن أنّ سائر طرقه موضوعة.[1] حدیث انا مدینة العم ضعیف تر و موهوم تر از سایر احادیث است؛ بخاطر همین امر در زمره ی موضوعات و احادیث ساختگی جای دارد، هرچند که ترمذی آنرا روایت نموده و ابن جوزی نیز آنرا ذکر نموده و بیان نموده که سایر طرق آن موضوع است.

پاسخ:
در اینجا نیز ابن تیمیه چشم بسته، از ابن جوزی، تقلید محض کرده، و در همان دامی افتاده است که قبلاً او افتاده بود. ابن تیمیه در حالی چنین ادعایی می‌کند که عده ای از بزرگان اهل حدیث قبل و بعد از او‌، این حدیث را تصحیح یا تحسین کرده اند؛ از جمله یحیی بن معین، امام اهل جرح و تعدیل، این حدیث را صحیح شمرده است[2] و حاکم نیشابوری گفته: «هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه».[3]

همچنین حافظ سمرقندی این حدیث را درکتاب بحر الأسانید فی صحاح المسانید که مخصوص احادیث صحیح است، ذکر کرده است. ابن جریر طبری نیز حدیث ترمذی را در کتابش[4] تصحیح کرده، و خاتم حفاظ و محدثان احمد غُماری (م1380ق) کتابی بس ارزشمند به نام فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی در اثبات صحت این حدیث شریف نوشته است. گذشته از این، گروه زیادی از علما و محدثین این حدیث را حسن شمرده اند، مانند صلاح الدین علائی، ابن حجر عسقلانی[5] و شاگردش سخاوی.

مورد سوم:

ابن تیمیه درباره حدیث:«أنت ولیی فی کلّ مؤمن بعدی»، ادعا نموده که این حدیث در نزد همه ی اهل حدیث جعلی و دروغین می باشد: «فإّن هذا موضوع باتّفاق أهل المعرفة بالحدیث».[6]

پاسخ:
سیوطی در کتاب القول الجلی فی مناقب علی تصحیح این حدیث را از ابن ابی شیبه نقل کرده است.[7] همچنین احمد بن حنبل، امام ابن تیمیه، این حدیث را در مسندش به سند صحیح آورده[8] و ترمذی نیز با نقل این حدیث در سنن، آن را «حدیث حسن غریب» شمرده است.

سیوطی در جمع الجوامع و ابن جریر طبری و حاکم نیشابوری در مستدرک حکم به صحت این حدیث کرده اند. حاکم می گوید: «هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم و لم یخرجاه».[9]

ابن حجر هیتمی مکی که در تعصب کم نظیر است، این حدیث را در شرح همزیة تصحیح کرده و ابن عبدالبرّ در الاستیعاب پس از نقل این حدیث از طریق أبوداود طیالسی گفته: «هذا إسناد لامطعن فیه لأحد، لصحته وثقة نقلته».[10]

البانی نیز در سلسلة الأحادیث الصحیحة می گوید: فمن العجیب حقاً أن یتجرأ شیخ الإسلام علی إنکار هذا الحدیث و تکذیبه فی منهاج السنّة... فلاأدری بعد ذلک وجه تکذیبه للحدیث إلا التسرّع و المبالغة فی الردّ علی الشیعة.[11]

خلاصه: با این بررسی اجمالی در روش نقد و بررسی روایات از جانب ابن تیمیه به روشنی معلوم می شود که وی، یا واقعاً از حدیث و رجال اطلاعی نداشته و در این گونه مسائل مقلد بوده است، یا آنکه در نظریات خود درباره این دسته از احادیث تعصب داشته است: ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ﴾.[12]

موفق باشید.


[/HR] [1] . منهاج السنّة، ج7، ص515.

[2] . تاریخ بغداد، ج11، ص49.

[3] . المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص126.

[4] . تهذیب الآثار، ج4، ص104.

[5] . تنزیه الشریعة المرفوعة، ج1، ص378.

[6] . «این روایت بنا به اتفاق اهل شناخت حدیث جعلی می باشد» (منهاج السنّة، ج5، ص35-36).

[7] . القول الجلی، ص60.

[8] . مسند احمد، ج4، ص438.

[9] . المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص110.

[10] . «این سندی است که به دلیل صحت و مورد اطمینان بودن رجالش احدی نمی تواند در آن خدش های وارد کند» ( الاستیعاب، ج3، ص28).

[11] . «واقعاً عجیب است که ابن تیمیه جرئت بر انکار و تکذیب این حدیث در کتاب منهاج السنّة کرده است! من دلیلی را برای تکذیب این حدیث از سوی ابن تیمیه جز شتاب و مبالغه در ردّ شیعه نمی شناسم».

[12] . سوره نمل، آیه 14.

hassan;409949 نوشت:
ابن تیمیه یکی از بزرگترین نظریه پردازان اهل سنت است،

اولا ايشان را هيچ اهل سنتي قبول ندارند و تا جايي كه نسبت نصب و زنديق به او داده شده است و براي رسيدن به حقيقت مي توانيد به لينك زير برويد و هر انچه در مورد ان بخواهيد در انجا توضيح داده شده است

http://kheyme133.ir/Forum/Catgory/297

ثانيا اينكه او تئوريسين و بنيان گذار فرقه شاذ وهابيت هست و نه نظريه پرداز اهل سنت و به لحاظ دلالي هم قابل اثبات هست كه او از نقوذي هاي يهود بوده است زيرا يكي از تفكرات يهوديت اين است كه براي مانع ايجاد كردن در يك مذهب يا بايد نفوذي جعل كرد و يا بايد انتي تز را طراحي و پياده سازي نمود لذا ادله ما براي اينكه بگويم او ارتباط فكري با وهابيت داشته است اول تفكر تجسيم است و دوم تلويح عدم تحريف تورات هست

hassan;409949 نوشت:
می خواستم روش ابن تیمیه در برخورد با روایات مناقب اهل بیت علیهم السلام را بیان فرمائید.

اين هم روش او در مورد مناقب اهل بيت:

حسن سقاف، از علماي طراز اول أهل سنت اردن كه كتاب‌هاي متعددي در نقد ابن تيميه نوشته و نسبت به اين قضيه، عكس العمل خيلي تند و شنيدني دارد و مي‌گويد:

و ابن تيمية يحتج كثير من الناس بكلامه و يسميه بعضهم شيخ الإسلام و هو ناصبي عدو لعلي كرم الله وجهه، و اتهم فاطمة عليها السلام بأن فيها شعبة من النفاق، و كان مع ذلك مشبها، إلى بدع أخرى كانت فيه.

ابن تيميه كه بسياري از مردم به كلام او احتجاج مي‌كنند و بعضي او را شيخ الاسلام مي‌نامند، او ناصبي است و دشمن علي (عليه السلام)، و متهم كرده حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را كه در او شعبه‌اي از نفاق است.

التنبيه و الرد، ص7

ايشان يد طولايي در زمينه مطرود خواندن مناقب و مدح اهل بيت داشتند لذا ايشان معروف است به بزرگ نواصب عالم و يا به قول بزگان اهل سنت او فهو ناصبي خبيث و هم حزب الشيطان هست

و همچنين مي توانيد به لينك زير مراجعه كنيد كه حقير اين تاپيك را زدم

http://www.askdin.com/thread26919.html

hassan;409949 نوشت:
نظر ابن تیمیه را در مورد روایات موجود در صحیحین


و ابن تيميه حرّانى در باره صحيح بخارى و مسلممى‌گويد:
ولكن جمهور متون الصحيحينمتفق عليها بين أئمة الحديث تلقوها بالقبول وأجمعوا عليها وهم يعلمون علماقطعيا أن النبى قالها.
محتواى صحيحبخارى و مسلم در بين پيشوايان حديث پذيرفته شده و مورد قبول است، و همگان براين مطلب اجماع دارند كه به طور قطع و يقين احاديث موجود در اين دو كتاب ازرسول خدا است.
قاعدة جليلة في التوسل والوسيلة ، ج 1 ص 87 ، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1390 - 1970 ، تحقيق : زهير الشاويش .

مجموع الفتاوى ج 1 ص 257 .

بخشي ديگر از فتنه هاي ابن تيميه در مورد اهل بيت::::::::

كان قصده أن يتزوج عليها فله في أذاها غرض.

علي با فاطمه ازدواج کرد که زهرا را اذيت کند و به وسيله اذيت زهرا پيغمبر را اذيت کند.



منهاج السنة النبوية ، ج4 ، ص 255
***************


«علی یقاتل لیطاع و یتصرف فی النفوس والاموال فکیف یجعل هذا قتالا علی الدین»

حضرت علی (ع) برای امارت وسلطه بر جان ها و اموال مردم می جنگد پس چگونه آن را به عنوان جنگ برای دین بدانیم .

(منهاج السنه.ج۸ ص۳۲۹)
******************

«لعلی فتاوی کثیرة مخالف النصوص››

علی(ع) نظراتی دارد که بر خلاف نص است!

(منهاج السنة ج۶ ص۳۵۶)
****************************

يقول ابن تيمية في منهاج سنته ج8 ص97 مخاطباً العلاّمة الحلي: كل ما جاء في مواقف علي في الغزوات كلّ ذلك كذب, قد ذُكر في هذه من الاكاذيب العظام التي لا تتفق إلا على من لم يعرف الاسلام

در ج8 ص 97 ودر لينك فوق نيز موجود است گفته كه تمام آنچه در باره جنگهاي علي (ع) در غزوات آمده همه اش دروغ است !!!!!

http://arabic.islamicweb.com/Books/t...ok=365&id=3816

**************************

يقول ابن تيمية في منهاج سنته من ج2 ص62 مانصه: أن الرافضة تعجز عن إثبات إيمان علي وعدالته!!! لعنة الله على القوم الظالمين

http://arabic.islamicweb.com/Books/t...ok=365&id=3765

در ج2 ص 62 ودر اين لينك ميگويد رافضه عاجزند از اثبات ايمان و عدالت علي !!!!

*********************

وقد أنزل الله تعالى في علي يا أيها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاة وأنتم سكارى.
منهاج السنة النبوية ، ج7 ، ص 237
آيه شريفه‌اي که مي‌فرمايد:
لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى
سوره نساء آيه 43
در رابطه (نستجير بالله) علي نازل شده است.


بسم رب الشهداء
ابن تيميه کیست؟


نام اصلی ابن تیمیه؛
احمد بن حلیم بن عبد السلام بن عبد الله بن خضر ابن تیمیه است که اختصاراً، ابن تیمیه نامیده می‌شود. او در سال 661هـ.ق در شهر حران، واقع در جزیره شام (ترکیه کنونی) به دنیا آمد، و پس از 67 سال زندگی، مصادف با سال 728هـ.ق در زندان قلعه دمشق از دنیا رفت.
او در مدت عمرش ازدواج نکرد. او به جهت عقائد و بعضی از فتواهایش سه مرتبه به زندان افتاد.

افکار و عقائدش مطرود بود تا این‌که فرقه وهابیت، خود را به او منتسب کرده و چند قرن بعد از مرگش، مروج افکار وی شد.[1]
برای او تألیفات متعددی ذکر کرده‌اند.[2]
برخی تعداد آن‌را تا پانصد کتاب شماره کرده‌اند.[3]

یکی از کتب معروف او «منهاج السنة النبویة» نام دارد.

ابن تیمیه درباره اوصاف الهی و توسل به انبیا و اولیای الهی عقائد خاصی دارد و نیز دشمنی شدیدی با امام علی(ع) دارد که توضیحات آن در ادامه بیان می‌شود.

اساتید و شاگردان

بارزترین استاد ابن تیمیه، احمد بن عبدالدائم مقدسی بود. او همچنین از استادان دیگری همچون ابن قدامه مقدسی و شرف الدین احمد بن نعمه مقدسی استفاده کرده بود.[4] در بین شاگردان او هم، ابن قیم جوزی از معروف‌ترین آنها به شمار می‌رود.

انحراف در توحید

ابن حجر عسقلانی از علمای بزرگ اهل سنت درباره ابن تیمیه می‌گوید: به خاطر سخنانی که درباره اوصاف الهی دارد و دست و پا و صورت داشتن را به عنوان صفات حقیقی خدا مطرح می‌کند، گروهی از مردم قائل‌اند که او اهل تجسیم است و برخی نیز او را زندیق دانسته‌اند
زیرا با استغاثه به پیامبر اسلام(ص) مخالفت می‌کرد.[5]
او مخالف تأویل کردن آیات و احادیث صفات الهی است. از این‌رو، قائل است که خدا در جهت بالا قرار دارد و در آسمان است و گاهی به آسمان دنیا می‌آید و سپس برمی‌گردد. او اعضا و جوارح دارد ولی نه مانند مخلوق.[6]

ابن تیمیه خدا را قابل رؤیت با چشم می‌داند[7] و می‌گوید: سخن کسانی که دیدن خدا را تأیید می‌کنند، به عقل نزدیک‌تر است از سخن کسانی که آن‌را رد کرده‌اند.[8]

مخالفت با توسل و زیارت پیامبر اسلام(ص)

ابن تیمیه در کتاب «التوسل»، بعد از آوردن احادیث متعددی که توسل را ثابت می‌کند، با چشم بستن بر این روایات، می‌گوید:

هیچ‌کدام از صحابه و تابعین و دیگر مسلمانان، بعد از مرگ پیامبر، از او درخواست شفاعت یا چیز دیگری نکرده‌اند و هیچ‌کدام از بزرگان در کتابشان در این‌باره چیزی ننوشته‌اند.[9]

درباره زیارت هم می‌گوید: در باب زیارت قبر پیامبر و حضرت ابراهیم حدیث ثابت شده‌ای نداریم و همه روایاتی که در این باب آمده همه ضعیف بلکه جعلی هستند و هیچ‌کدام از مؤلفان سنن آنها را نقل نکرده‌اند.

این در حالی است که خودش از سنن ابن ماجه و دارقطنی نقل می‌کند که پیامبر(ص) فرمود: «کسی که مرا بعد از مرگم زیارت کند مانند این است که در زمان حیاتم مرا زیارت کرده است».[10]

او اضافه می‌کند: نماز خواندن نزد قبر پیامبر خلاف شرع است. و نیز رفتن نزد قبر پیامبر برای نماز خواندن و اعتکاف کردن و یا برای استغاثه و دعا کردن غیر شرعی است.[11] و آن‌را متابعت از مشرکان و مخالفت با مؤمنان دانسته است.[12]

همچنین هرگونه ساخت بنا، بر روی قبور را نشانه شرک و بدعت دانسته و می‌گوید که این کار ریشه در بت‌پرستی دارد.[13]

تأکید او بر از بین بردن این بناها، موجب قتل و غارت‌های بسیاری از جانب وهابیت و پیروان محمد بن عبدالوهاب گردید که یکی از آنها حمله به کربلا و حرم امام حسین(ع) در سال 1216هـ.ق بود که فقط یک روز سه هزار مسلمان بی‌گناه کشته شدند.[14]

دشمنی و تهمت زنی به امام علی(ع)

ابن حجر عسقلانی می‌گوید: برخی افراد، ابن تیمیه را منافق دانسته‌اند؛ زیرا او نسبت به حضرت علی(ع) کینه داشته و در روایت آمده:

هرکس که علی را دشمن بدارد یا کافر است یا منافق؛ چرا که ابن تیمیه درباره حضرت علی(ع) سخنان غیر واقع بینانه‌ای دارد. ابن تیمیه می‌گوید: علی بن ابی‌طالب درباره هفده موضوع اشتباه کرده و خلاف نص قرآن عمل کرده است.[15]

وی همچنین می‌گوید: علی بن ابی‌طالب همیشه در جنگ‌ها شکست می‌خورده و جنگ‌هایی را که در زمان خلافتش به راه انداخته، برای خدا نبوده بلکه به خاطر دنیا طلبی و به دست آوردن ریاست بوده است. او حتی ایمان آوردن حضرت را مورد تعرض قرار داده و ایمان آوردن ابوبکر را بر آن ترجیح داده و می‌گوید:

ابوبکر در سنی ایمان آورده که می‌دانست چه می‌گوید ولی علی در سنی ایمان آورده که بچه بوده و چیزی نمی‌دانسته و اصلاً اسلامش در آن سن مقبول نیست. به خاطر سخنانی که حول شایعه خواستگاری حضرت علی(ع) از دختر ابوجهل داشته، او را مبغض علی(ع) می‌داند.[16]

ابن تیمیه به همین مقدار اکتفا نکرده و می‌گوید: علی بن ابی‌طالب در کودکی بت می‌پرستیده. و رافضی‌ها(شیعیان) از اثبات ایمان و عدالت او ناتوان هستند. او دلیل خود را این گونه شرح می‌دهد:

اگر رافضی‌ها بخواهند به متواتر بودن روایات هجرت و جهاد علی استناد کنند، باید گفت که مسلمان بودن و نماز خوان بودن و روزه و جهاد معاویه و یزید و خلفای بنی امیه و بنی عباس هم متواتر است.[17]

او همه روایاتی که از زبان مبارک پیامبر در مدح حضرت علی(ع) وارد شده است را تضعیف کرده و آنها را جعلی می‌داند. او درباره حدیث «أنا مدینة العلم و علی بابها» می‌گوید: این حدیث ضعیف است و متنش قابل قبول نیست،

لذا باید بگوییم که این حدیث جعلی است. درباره حدیث «اقضاکم علی» هم می‌گوید: سندش ضعیف است و در کتاب‌های سنن مشهور و مسندهای معروف نیامده حتی با سند ضعیف هم نقل شده و فقط کسانی که مشهور به دروغ‌گویی هستند آن‌را نقل کرده‌اند.

و این درحالی است که این روایت در کتاب صحیح بخاری و مسند حنبل و کتب دیگر مشهور اهل سنت وجود دارد.[18]

او درباره آیه ولایت می‌گوید: برخی از دروغ‌گویان حدیث جعل کرده و این آیه را درباره علی دانسته‌اند در حالی‌که اجماع وجود دارد که این روایت دروغ است. البته از جوانب متعدد، دروغ بودن این روایت مشخص می‌شود.[19]

او حدیث «علی مع الحق والحق مع علی» را جزو دروغ‌ترین سخن‌ها می‌شمارد و عقد اخوّت بین حضرت علی(ع) و پیامبر(ص) را به شدت رد می‌کند.[20]

همه فضیلت‌های امیرالمؤمنین به همین روال مورد تکذیب قرار می‌گیرد تا جایی که می‌گوید: علی تا آخر عمر نیز بسیاری از سنت‌های پیامبر را یاد نگرفت.[21]

و در آخر این‌که، حضرت علی(ع) را حتی به عنوان خلیفه چهارم نمی‌پذیرد و علتش را اختلاف مردم در امر خلافت او بیان می‌کند.[22]
او کار را به جایی می‌رساند که درباره ابن ملجم، قاتل امام علی(ع) چنین می‌گوید:

هر چند که او در این کارش گمراه و بدعت‌گذار بود، ولی باید دانست او کسی بود که نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت و قرآن می‌خواند و به این دلیل که تصور می‌کرد خدا و پیامبرش(ص) کشتن علی را دوست دارند، دست به کشتن او زد و به زعم خود، این کار را از روی محبت نسبت به خدا و پیامبرش انجام داد![23]

دشمنی با اهل بیت پیامبر(ص)

یکی از خصائص ابن تیمیه داشتن کینه و دشمنی با اهل بیت و در مقابل آن، علاقه و محبت نسبت به دشمنان ایشان است. تا جایی که تمام تلاش خود را برای دفاع از دشمان عترت پیامبر به کار می‌گیرد و برای خطاهایشان عذر تراشی می‌کند و احادیث پیامبر اکرم(ص) را تکذیب می‌کند و برای دفاع از معاویه و یزید دست به تألیف کتاب می زند.[24]

او مقدم داشتن اهل بیت(ع) پیامبر را امری جاهلی می‌نامد و ایشان را فاقد هرگونه مزیتی بر دیگران می‌داند.[25] او روایت‌های فضائل اهل بیت را همانند فضائل حضرت علی(ع) تضعیف می‌کند و آنها را فاقد سند می‌داند.[26]

محبت نسبت به بنی امیه و دفاع از یزید

او که تمام همّ خود را برای تضعیف احادیث فضائل حضرت علی(ع) به کار می‌گیرد، در مقابل از هیچ تلاشی برای دفاع از بنی امیه خصوصاً یزید فروگذار نمی‌کند.
او در تجلیل از بنی امیه می‌گوید: هر چند که بنی امیه با علی دشمن بوده و برخی از آنان او را نفرین می‌کردند،
ولی آنها به همه سرزمین‌های اسلامی از شرق تا غرب مسلط شده و اسلام را در این مناطق پیاده کردند. اسلام در زمان حکومتشان خیلی عزّت‌مندتر از زمان بعد آنان بود.[27]

ابن تیمیه که محبت بنی امیه در قلبش ریشه دوانده، از منفورترین افراد که یزید باشد، دفاع می‌کند و سعی بر تطهیر او از جنایات تاریخیش دارد.
او می‌گوید: یزید به کشته شدن حسین بن علی راضی نبود و از این اتفاق اظهار ناراحتی می‌کرد. او گناه آتش زدن کعبه را بر گردن ابن زبیر می‌اندازد و می‌گوید:
نه یزید و نه کارگزارانش قصد آتش زدن کعبه را نداشتند بلکه این ابن زبیر بود که کعبه را تخریب کرد! این در حالی است که کعبه توسط سربازانی که یزید فرستاده بود به آتش کشیده شد.[28]

او درباره فاجعه حرّه هم می‌گوید: او همه اشراف و بزرگان را نکشت و تعداد کشته‌ها به ده‌ها هزار نفر نرسید و این‌که گفته‌اند جریان خون به قبر پیامبر رسید نیز کذب است و کسی را در مسجد نکشتند.[29]

دیدگاه علمای شیعه و اهل سنت درباره ابن تیمیه

افکار انحرافی ابن تیمیه تأثیر زیادی در ایجاد تفرقه بین مسلمانان و زمینه‌سازی برای شکل گیری وهابیت داشت.

همان‌طور که برخی از دیدگاه‌های ابن تیمیه بیان شد، او از جمله نادر علمایی بود که افکار و دیدگاه‌هایی را مطرح کرد که مبنای محکم دینی و قرآنی نداشت
لذا در زمان خود با مخالفت آشکار و صریح اکثریت علما مواجه شد و حتّی بعضی از علما حکم تکفیر و خروج از دین او را صادر کردند تا جایی که مدّتی را به خاطر همین افکارش به دستور حکومت وقت زندانی شد.

از جمله کسانی که فقط در زمان خودش از او حمایت کرد، شاگردش ابن قیم بود که بعد از درگذشت او نیز نسبت به تنظیم تألیفات استادش تلاش زیادی انجام داد.[30]

علماى شیعه و بسیارى از علمای اهل سنت از عصر ابن ‏تیمیه تاکنون در ردّ او کتاب‌های زیادی تألیف کرده یا با وى مناظره کرده‌اند. و به نقد تک تک دیدگاه‌های ابن تیمیه پرداخته‌اند که باید به کتاب‌ها و مقالاتی که در این‌باره نوشته شده مراجعه کرد.

کوتاه‌ترین و کامل‌ترین عبارت درباره ابن تیمیه را، ابن حجر مکی از زبان عالمان اهل سنت درباره او آورده. او می‌گوید: ابن تیمیه، کسی است که خداوند او را گمراه و خوار ساخته و به او قدرت تهمت زدن و دروغ‌گویی عطا کرده است.[31]

ذهبی از علمای بزرگ اهل سنت در نامه‌ای خطاب به ابن تیمیه، او را با عبارت‌های تند مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: مگر نه این‌که اکثر پیروان تو انسان‌هایی ناتوان، سبک مغز، بی‌سواد، دروغ‌گو، کودن و یا فریب‌کار هستند؟

... در حالی‌که برخی از دشمنانت افرادی صالح و فاضل و عاقل‌اند.[32] و نیز شیخ ابن رجب حنبلی او را کافر می‌دانست.[33]

سبکی از علمای اهل سنت نیز او را بدعت‌گذار خوانده و پس از شمارش عقائد باطلی که به آنها معتقد شده، می‌گوید: او به مخالفت با اجماع مسلمانان پرداخته و دچار تناقضی شده که هیچ کسی قائل به آن نیست.

سپس او را جزو هیچ‌کدام از هفتاد و سه فرقه‌ای که مسلمانان به آن مبتلا شده‌اند ندانسته است. عقائد ابن تیمیه را مساوی با کفر می‌شمارد.[34]



[1]. صائب عبد الحمید، ابن تیمیة فی صورته الحقیقیة ص 8، الغدیر للدراسات و النشر، بیروت، 1415ق.
[2]. البزار، أبو حفص عمر بن علی، الأعلام العلیة فی مناقب ابن تیمیة، محقق: زهیر الشاویش، ص 23، المکتب الإسلامی، بیروت، چاپ سوم، 1400ق.
[3]. عمر بن سعود بن فهد العید، شرح لامیة شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 1، ص 8.
[4]. صائب عبدالحمید، ابن تیمیه حیاته و عقائده، ص 12، مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، قم، چاپ دوم، 1384ش.
[5]. ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة فی أعیان المئة الثامنة، محمد عبدالمعید ضان، ج 1، ص 180- 181، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، صیدر آباد هند، چاپ دوم، 1392ق.
[6] ابن تیمیة فی صورته الحقیقیة، ص 15؛

[7] ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، محقق: سالم، محمد رشاد، ج 3، ص 348، مؤسسه قرطبه، چاپ اول، 1406ق.
[9] ابن تیمیة فی صورته الحقیقیة، ص 9 - 10.
[10] همان، ص 10 - 11.

[11]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 4، ص 220، لجنة ادارة الحوزة العلمیة ، قم، 1411ق.
[12]. منهاج السنة النبویة، ج 1، ص 478.
[13]. همان، ج 2، ص 437.
[14]. بحوث فی الملل و النحل، ج 4، ص 369.
.[15] الدرر الکامنة فی أعیان المئة الثامنة، ج 1، ص 179.
.[16] همان، ص 181 – 182.
.[17] به نقل از: حسینی میلانی، علی بن نورالدین، دراسات فی منهاج السنة، ص 217، الحقائق، قم، 1384ش.
.[18] همان، ص 230.
.[19] منهاج السنة النبویة، ج 2، ص 20.
[20]. همان، ج 5، ص 71.
.[21] دراسات فی منهاج السنة، ص 240.
.[22] همان، ص 322.
.[23] منهاج السنة النبویة، ج 7، ص 153.
.[24] ابن تیمیة فی صورته الحقیقیة، ص 22 – 23.
.[25] همان، ص 31 - 32.
.[26] همان، ص 312.
.[27] منهاج السنة النبویة، ج 6، ص 419.
.[28] همان، ج 4، ص 577.
.[29] همان، ص 576.
[30]. ر.ک: جدیدبناب، علی، «افکار انحرافی ابن تیمیه، زمینه‌ساز وهابیت»
به آدرس اینترنتی
http://www.ido.ir/a.aspx?a=1389102005


[31]
. به نقل از: حسینی میلانی، علی، نفحات الأزهار، ج 19، 421، مؤسسه بعثت، تهران، چاپ اول، 1404ق.

[32]. ابن تیمیه فی صورته الحقیقیه، ج 3، ص 22.
[33]. أبی بکر الحصنی الدمشقی، دفع شبه من شبه و تمرد، الکوثری، محمد زاهد بن الحسن، ص 123، المکتبة الأزهریة للتراث، قاهرة.
[34]. سبکی، علی بن عبدالکافی، الدره المضیئه فی رد ابن تیمیه، ص 2، دمشق، ۱۳۴۷ق.

سلام میشه نظر بزرگان عامه ای که با مخالفت شدید و علنی با ابن تیمیه برخواستند رو با سند از کتبشان نام ببرید ضمن اینکه دلیل اینان چه بوده برین رد؟ تشکر

dfffd;414553 نوشت:
سلام میشه نظر بزرگان عامه ای که با مخالفت شدید و علنی با ابن تیمیه برخواستند رو با سند از کتبشان نام ببرید ضمن اینکه دلیل اینان چه بوده برین رد؟ تشکر

پاسخ شما در پست 6 داده شده است اما مجدد خدمت شما عارض مي شوم

هر انچه در مورد ابن تيميه بخواهيد در لينك زير مي توانييد بيابيد

http://kheyme133.ir/Forum/Catgory/297

*********************************************

ادله مختلفي در مورد رديه بزرگان اهل سنت بر ابن تيميه مبسوط است كه يكي از انها توهين به ساحت مقدس امير المومنين علي ع هست

عسقلانی می گوید :
و كم من مبالغة لتوهين كلام الرافضي أدته أحيانا إلي تنقيص علي رضي الله عنه.
إبن تيميه در پاسخ علامه حلي به قدري زياده‌روي كرده كه بعضاً به ساحت مقدس علي (رضي الله عنه) جسارت كرده و تنقيص مقام او را كرده است.
لسان الميزان لإبن حجر العسقلاني، ج 6، ص 319

**********************************

دليل ديگر تزريق تفكرات غير اسلامي و اسرائيليات او به دين اسلام

حجر عسقلانى و نسبت نفاق به ابن تيميّه:

و إفترق الناس فيه شيعاً، فمنهم من نسبه إلى التّجسيم، لما ذكر فى العقيده الحمويّه والواسطيّه وغيرهما من ذلك كقوله: إنّ اليد والقدم والساق والوجه صفات حقيقيّه للّه، وأنّه مستو على العرش بذاته.
- إلى أن قال-: ومنهم من ينسبه إلى الزندقه، لقوله: النبىّ (صلّى اللّه عليه وسلّم) لا يستغاث به، وأنّ فى ذلك تنقيصاً و منعاً من تعظيم النبىّ (صلّى اللّه عليه وسلّم)
- إلى أن قال-: ومنهم من ينسبه إلى النفاق، لقوله فى علىّ ما تقدّم- أى أنّه أخطأ فى سبعه عشر شيئاً- ولقوله: إنّه- أى علىّ- كان مخذولًا حيثما توجّه، وأنّه حاول الخلافه مراراً فلم ينلها، وإنّما قاتل للرئاسه لا للديانه، ولقوله: إنّه كان يحبّ الرئاسه، ولقوله: أسلم أبو بكر شيخاً يدرى ما يقول، وعلىّ أسلم صبيّاً، والصبىّ لا يصحّ إسلامه، وبكلامه فى قصّه خطبه بنت أبى جهل ... فإنّه شنع فى ذلك، فألزموه بالنفاق، لقوله صلّى اللّه عليه وسلّم: ولا يبغضك إلّا منافق»

بزرگان اهل سنّت در رابطه با «ابن تيميّه» نظريّه هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند كه وى قائل به تجسيم است، زيرا او در كتاب «العقيده الحمويّه» براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر كرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، كه اين نيز تنقيص مقام نبوّت، و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى آيد، وى را زنديق و بى دين دانسته اند.
و بعضى بجهت سخنان زشتى كه در باره امير مؤمنان (عليه السلام) بيان داشته وى را منافق دانسته اند...تمامى اين سخنان نشانه نفاق اوست، چون پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) به على (عليه السلام) فرموده است: جز منافق كسى تو را دشمن نمى دارد

الدرر الكامنه فى أعيان المائه الثامنه ج 1 ص 155

«ابن حجر مكّى» از دانشمندان بزرگ اهل سنّت و مورد قبول وهّابيّت در باره «ابن تيميّه» مى نويسد:
ابن تيميّه عبد خذله اللّه، وأضلّه وأعماه، وأصمّه وأذلّه، وبذلك صرّح الأئمّه الذين بيّنوا فساد أحواله وكذب أقواله ... وأهل عصرهم وغيرهم من الشافعيّه والمالكيّه والحنفيّه، ولم يقتصر اعتراضه على متأخّرى الصوفيّه، بل اعترض على مثل عمر بن الخطّاب وعلىّ بن أبى طالب رضى اللّه عنهما.
والحاصل أنّه لا يقام لكلامه وزن بل يرمى فى كلّ وعر وحزن، ويعتقد فيه أنّه مبتدع، ضالّ، مضلّ، غال، عاملها اللّه بعدله، و أجارنا من مثل طريقته»
خدا اورا خوار و گمراه و كور و كر كرده است، و پيشوايان اهل سنّت و معاصرين وى از شافعيها، و مالكيها، و حنفيها، بر فساد افكار واقوال او تصريح دارند، اعتراض وى حتى عمر بن خطاب و على بن أبى طالب (عليه السلام) را نيز در بر گرفته است ... سخنان «ابن تيميّه» فاقد ارزش بوده، واو فردى بدعت گذار، گمراه، و گمراهگر و غير معتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نمايد، و ما را از شرّ عقيده و راه و رسم وى حفظ نمايد.
الفتاوي الحديثية، ص86

سُبكى متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان بلند آوازه اهل سنّت و معاصر «ابن تيميّه» مى نويسد:
لمّا أحدث ابن تيميّه ما أحدث فى أصول العقائد، ونقض من دعائم الإسلام الأركان والمعاقد، بعد أن كان مستتراً بتبعيّه الكتاب والسنّه، مظهراً أنّه داع إلى الحقّ، هاد إلى الجنّه، فخرج عن الاتّباع إلى الابتداع، وشذّ عن جماعه المسلمين بمخالفه الإجماع، وقال بما يقتضى الجسميّه والتركيب فى الذات المقدّسه، وأنّ الافتقار إلى الجزء ليس بمحال، وقال بحلول الحوادث بذات اللّه تعالى ... فلم يدخل فى فرقه من الفرق الثلاثه والسبعين التى افترقت عليها الأمّه، ولا وقفت به مع أمّه من الأمم همّه»
او در پوشش پيروى از كتاب و سنّت، در عقايد اسلامى بدعت گذاشت، و اركان اسلام را درهم شكست، او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت بر خاست، و سخنى گفت كه لازمه آن جسمانى بودن خدا و مركّب بودن ذات اوست، تا آنجا كه ازلى بودن عالم را ملتزم شد و با اين سخنان حتى از 73 فرقه نيز بيرون رفت.
الدرّه المضيئه: 5

مويد باشيد برادرم:Gol:

موضوع قفل شده است