جمع بندی روایات صحیح السند سوره تحریم

تب‌های اولیه

49 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
روایات صحیح السند سوره تحریم

سلام علیکم

در مورد سوره تحریم اقوالی بیان شده است:

1- در مورد ماریه بوده است.
2- در مورد عسل خوردن پیامبر نزد زینب بنت جحش
3- راز مورد اشاره امامت امام علی بوده است.
4- ممکن است قول یا اقوال دیگری هم باشد که اگر هست ذکر کنید مفید است.

سوال من این است که ما برای چند مورد از اقوال بالا روایت صحیح السند داریم؟ که بتوانیم آن قول را حجت بگیریم؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدیقین

وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَديثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَليمُ الْخَبيرُ (تحریم/3)
(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامى كه وى آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتى از آن را براى او بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: «چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخت؟» فرمود: «خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت!»

در شان نزول این آیه و آیات قبل و بعدش، روايات زيادى در كتب تفسير و حديث و تاريخ شيعه و اهل سنت نقل شده است كه ما از ميان آنها آنچه مشهورتر و مناسب تر به نظر مى‏ رسد را انتخاب كرده‏ ايم و آن اينكه:

پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) زمانی كه نزد زينب بنت جحش (يكى از همسرانش) مى‏ رفت، زينب او را نگاه مى‏ داشت و از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت پيامبر مى‏ آورد. اين سخن به گوش عايشه رسيد و بر او گران آمد! مى‏ گويد: من با حفصه (يكى ديگر از همسران پيامبر) قرار گذاشتيم كه هر وقت پيامبر نزد يكى از ما آمد، فورا بگویيم آيا صمغ مغافير خورده‏ اى؟! (مغافير صمغى بود كه يكى از درختان حجاز به نام عُرفُط تراوش مى‏ كرد و بوى نامناسبى داشت)، و پيامبر هم مقيد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان يا لباسش استشمام نشود بلكه به عكس اصرار داشت هميشه خوشبو و معطر باشد!

روزى پيامبر نزد حفصه آمد. او اين سخن را به پيامبر گفت! حضرت فرمود: من مغافير نخورده‏ ام بلكه عسلى نزد زينب بنت جحش نوشيدم و من سوگند ياد مى‏ كنم كه ديگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل، روى گياه نامناسبى و احتمالا مغافير نشسته باشد)، ولى اين سخن را به كسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گويند چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خود تحريم كرده؟ و يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن پیروی كنند، و يا به گوش زينب برسد و او دل‏شكسته شود).

طولی نکشید که حفصه اين راز را افشا كرد، و بعدا هم معلوم شد اصل اين قضيه برای ناراحت کردن پیامبر بوده است! پيامبر سخت ناراحت شد. آيات فوق نازل گشت و به شدت رفتار آن دو نفر را سرزنش کرد و ماجرا را چنان پايان داد كه ديگر اين گونه كارها در درون خانه پيامبر تكرار نشود! (1)

در بعضى از روايات نيز آمده كه پيامبر بعد از اين ماجرا يک ماه از همسران خود كناره‏ گيرى كرد (2)، و حتى شايعه تصميم آن حضرت نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى كه سخت به وحشت افتادند (3) و از كار خود پشيمان شدند. (4)

پی نوشت
------------------------
1- اصل اين حديث را بخارى در جلد 6 از صحيح خود صفحه 194 نقل كرده، و توضيحاتى كه در پرانتز ذكر كرديم از كتب ديگر استفاده مى‏ شود.
2- تفسير قرطبى و تفسيرهاى ديگر ذيل آيات مورد بحث.
3- تفسير فى ظلال، جلد 8، صفحه 163.
4- تفسیر نمونه، ج 24، ص 271 و 272.

بدون شک بزرگ مردی همچون پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) تنها به خودش تعلق ندارد، بلكه به تمام جامعه اسلامى و عالم بشريت تعلق دارد، بنا بر اين اگر در داخل خانه او توطئه‏ هايى _هر چند به ظاهر كوچک و ناچيز_ علیه وی انجام گيرد، نبايد به سادگى از كنار آن گذشت و حيثيت ایشان _نعوذ باللَّه_ نبايد بازيچه دست اين و آن گردد، و اگر چنين برنامه‏ اى پيش آيد بايد با قاطعيت با آن‏ برخورد كرد. آيات فوق در حقيقت قاطعيتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنين حادثه‏ اى، و براى حفظ حيثيت پيامبرش.

از روايات استفاده مى‏ شود كه پيامبر بعد از نزول اين آيه، برده‏ اى آزاد كرده و آنچه را بر خود از طريق قسم حرام كرده بود، حلال نمود.(1)

اين چه رازى بود كه پيامبر به بعضى از همسران خود گفت كه او رازدارى نكرد؟ مطابق آنچه در شان نزول گفتيم، اين راز مشتمل بر دو مطلب بود: يكى نوشيدن عسل نزد همسرش زينب بنت جحش، و ديگرش تحريم نوشيدن آن بر خود در آينده! و منظور از همسر غير رازدارش در اين آيه حفصه بود، كه او اين سخن را شنيد و به عايشه بازگو كرد.

پيامبر که از طريق وحى از اين افشاى راز آگاه شده بود، قسمتى از آن را به حفصه فرمود، و براى آنكه او زياده شرمنده و خجل نشود از ذكر قسمت ديگرى خوددارى كرد (ممكن است قسمت اول، اصل نوشيدن عسل باشد و قسمت دوم تحريم آن بر خويشتن). هنگامى كه پيامبر اين افشاى سر را به حفصه خبر داد، او گفت: چه كسى تو را از اين موضوع آگاه كرد؟ پیامبر پاسخ داد: خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت.

از مجموع اين آيه بر مى‏ آيد كه بعضى از همسران پيامبر، نه تنها او را با سخنان خود ناراحت مى‏ كردند، بلكه مساله رازدارى كه از مهمترين شرایط يك همسر باوفا است نيز در آنها نبود، اما با تمام اين اوصاف، رفتار پيامبر با آنها چنان بزرگوارانه بود كه حتى حضرت حاضر نشد تمام رازى كه او افشا كرده بود به رخ او بكشد، تنها به قسمتى از آن اشاره كرده و لذا در حديثى از امير مؤمنان على (علیه السلام) آمده است: ما استقصى كريم قط، لان اللَّه يقول عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ‏ (افراد كريم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق شخصى خويش تا آخرين مرحله، پيش نمى‏ روند، زيرا خداوند در اينجا براى پيامبر مى‏ فرمايد: او قسمتى را خبر داد و از قسمتى خوددارى كرد. (2)

سپس روى سخن را به اين دو همسر كه در توطئه بالا دست داشتند كرده مى ‏گويد: اگر شما از كار خود توبه كنيد، و دست از آزار پيامبر برداريد به سود شما است، زيرا دلهاى شما با اين عمل از حق منحرف گشته، و به گناه آلوده شده (إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما). منظور از اين دو نفر به اتفاق مفسران شيعه و اهل سنت، حفصه (دختر عمر) و عايشه (دختر ابوبکر) است.

در صحيح بخارى از ابن عباس نقل شده كه مى‏ گويد: از عمر پرسيدم آن دو نفر از همسران پيامبر كه بر ضد او همدست شدند، چه كسانى بودند؟ عمر گفت: حفصه و عايشه بودند! سپس افزود: به خدا سوگند، ما در عصر جاهليت براى زنان چيزى قائل نبوديم تا اينكه خداوند آياتى را در باره آنان نازل كرد، و حقوقى براى آنان قرار داد، (و آنها جسور شدند)! (3)

در تفسير" در المنثور" نيز همين معنى، ضمن حديث مفصلى از ابن عباس‏ نقل شده، و در آن حديث آمده است كه عمر مى‏ گويد: بعد از اين ماجرا آگاه شدم كه پيامبر از تمام همسرانش كناره‏ گيرى كرده، و در محلى به نام مشربه ام ابراهيم اقامت گزيده است. خدمتش رسيدم و عرض كردم: اى رسول خدا! آيا همسرانت را طلاق داده ای؟ فرمود: نه. گفتم: اللَّه اكبر! ما جمعيت قريش پيوسته بر زنانمان مسلط بوديم اما هنگامى كه به مدينه آمديم جمعى را ديديم كه زنانشان بر آنان مسلطند! زنان ما نيز [آن رفتار] از آنها ياد گرفتند! روزى ديدم همسرم با من مشاجره مى‏ كند. من اين عمل او را عجيب و زشت شمردم. گفت: "چرا تعجب مى‏ كنى؟ به خدا همسران پيامبر هم با پيامبر چنين مى‏ كنند! حتى گاه از او قهر مى‏ نمايند!" من به دخترم حفصه سفارش كردم كه هرگز چنين كارى را نكند و گفتم اگر همسايه‏ ات [یعنی عايشه] چنين مى‏ كند تو چنین نكن، زيرا شرایط او با تو متفاوت است! (5)

پی نوشت
------------------------
1- کفاره قسم در آیه 89 سوره مائده آمده است: ... فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُم‏ ... (... كفاره اين گونه قسم ها، اطعام ده نفر مستمند از غذاهاى معمولى است كه به خانواده خود مى‏ دهيد، يا لباس پوشاندن بر آن ده نفر، و يا آزاد كردن يك برده، و كسى كه هيچ كدام از اينها را نيابد، سه روز روزه مى‏ گيرد اين، كفاره سوگندهاى شماست به هنگامى كه سوگند ياد مى‏ كنيد [و مخالفت مى‏ نماييد] ...)
2- المیزان، ج 19، ص 338؛ برای توضیح بیشتر این مطلب، رجوع کنید به تفسیر آیه 89 سوره مبارکه یوسف، در تفسیر نمونه، ج 10، ص 61 و 66.
3- صحيح بخارى، جلد 6، ص 195 (ذيل سوره تحريم).
4- در المنثور، ج 6، ص 243 (با تلخيص).
5- تفسير نمونه، ج‏24، ص 275 تا 278

برای تکمیل مباحث این موضوع، می توانید مطالب این لینک را هم مطالعه بفرمایید:

علامه طباطبایی در المیزان، روایات مختلفی که ذیل آیات مورد بحث آمده را نقل نموده، و سپس آنها را از جهت تطبیق و سازگاری با متن آیات، اجمالا مورد بررسی قرار داده است؛ مطالعه نظرات ایشان هم مفید است. می توانید برای مطالعه آنها به المیزان، ج 19، ص 337 ، ذیل عنوان «بحث روایی» مراجعه فرمایید.

صدیقین;611085 نوشت:
نظر استاد مکارم شیرازی

سلام به استاد گرامی

سوال من روایات صحیح السند سوره تحریم بود.
علت نقل متن تفسیر نمونه چه بود؟ آیا به این معنی است که خود شما، قول آیت الله مکارم (عسل خوردن) را در بین سایر مفسرین ترجیح میدهید؟

من قبل از زدن تاپیک روایتی رو از الفقیه با سند صحیح دیدم. گفتم ممکن است برای اقوال دیگه روایت صحیح السند داشته باشیم اونموقع یک قول رو ترجیح بدیم.
ولی بعد از زدن تاپیک با جستجو روایت دیگه ای پیدا نکردم در کتاب ترجمه و نقد خانواده پیامبر در دایره المعارف اسلام نوشته بود که روایت شیعی معتبر فقط همین هست. در سایت اسلام کوئست هم که شما لینکشو گذاشتید بازهم همین بود. در جستجوی اولیه هم حدیث دیگری پیدا نکردم.

حالا چرا آیت الله مکارم حدیثی رو که عایشه روایت کرده رو به حدیث زراره ترجیح دادند؟
مگه حدیث صحیح حجت نیست؟

**تبسم**;611369 نوشت:
سلام به استاد گرامی
سوال من روایات صحیح السند سوره تحریم بود.
علت نقل متن تفسیر نمونه چه بود؟ آیا به این معنی است که خود شما، قول آیت الله مکارم (عسل خوردن) را در بین سایر مفسرین ترجیح میدهید؟
من قبل از زدن تاپیک روایتی رو از الفقیه با سند صحیح دیدم. گفتم ممکن است برای اقوال دیگه روایت صحیح السند داشته باشیم اونموقع یک قول رو ترجیح بدیم.
ولی بعد از زدن تاپیک با جستجو روایت دیگه ای پیدا نکردم در کتاب ترجمه و نقد خانواده پیامبر در دایره المعارف اسلام نوشته بود که روایت شیعی معتبر فقط همین هست. در سایت اسلام کوئست هم که شما لینکشو گذاشتید بازهم همین بود. در جستجوی اولیه هم حدیث دیگری پیدا نکردم.
حالا چرا آیت الله مکارم حدیثی رو که عایشه روایت کرده رو به حدیث زراره ترجیح دادند؟
مگه حدیث صحیح حجت نیست؟

سلام
روایات متعددی ذیل آیات مورد بحث وارد شده که بخشی از آنها در المیزان، ج 19، ص 337 ، ذیل عنوان «بحث روایی» نقل شده است و بررسی همه آنها از توان بنده و این تاپیک خارج است (بررسی دقیقش در حد یک مقاله علمی نسبتا طولانی، زمان می برد). نظر بنده هم اهمیتی ندارد. نظر استاد مکارم را به عنوان یک نظریه در این باره نقل کردم. ظاهرا ایشان روایت صحیح السندی در این باره نیافته اند بنابراین به روایاتی که میان مفسران مشهورتر است اعتماد کرده اند و آنها را برای توضیح محتوای آیات مورد بحث، سازگارتر و قابل قبول تر دانسته اند؛ ایشان در ابتدای نوشتارشان گفته اند:

صدیقین;611085 نوشت:
در شان نزول این آیه و آیات قبل و بعدش، روايات زيادى در كتب تفسير و حديث و تاريخ شيعه و اهل سنت نقل شده است كه ما از ميان آنها آنچه مشهورتر و مناسب تر به نظر مى‏ رسد را انتخاب كرده‏ ايم... ؛ تفسیر نمونه، ج 24، ص 271 و 272.

روایتی هم که در دعائم الاسلام، ج 2، ص 98 آمده و سایت اسلام کوئیست به آن اشاره کرده، مرسل است و از نظر سندی ضعیف محسوب می شود. این روایت ظاهرا در من لا یحضره الفقیه نیامده است.
برای بررسی نظر علامه طباطبایی، به آدرسی که عرض کردم مراجعه فرمایید.
ضمنا ملاک پذیرش یک حدیث، تنها صحت سندی نیست! صحت محتوایی هم ملاک است و با معیارهایی این صحت محتوایی کشف می شود مانند موافقت با آیات قرآن و یا عدم مخالفت با آیات قرآن و ...

با سلام وتشکر از جناب صدیقین

دقت در محتوای سوره تحریم مخصوصا آیه : إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ ، که هشدار و توبیخ شدید و خبر از تظاهر یا توطئه خطرناکی علیه رسول خدا ص میدهد نشانگر آنست که موضوع بسیار پیچیده تر از روایاتیست که سعی در کوچک نشاندادن مساله دارند .

آیا عقل سالم باور میکند که خدای متعال و جبرئیل و همه فرشتگان وصالح مومنین همگی برای خوردن مغافیر یا وطی ماریه جلوی دو زن بسیج شوند وبه حمایت رسول الله ص ؟؟!!!!

بعلاوه احادیث صحیحی که از طرق مختلف اهل سنت در مورد افشای سری که حفصه مرتکب شد :

اما افشای سری که مربوط به غصب خلافت بوده :

176 - حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ، ثنا بَكْرُ بْنُ سَهْلٍ، ثنا عَبْدُ الْغَنِيِّ بْنُ سَعِيدٍ، ثنا مُوسَى، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ عَطَاءٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، وَعَنْ مُقَاتِلٍ، عَنِ الضَّحَّاكِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: أَتَتْ حَفْصَةُ فَوَجَدَتِ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَعَ مَارِيَةَ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لَا تُخْبِرِي عَائِشَةَ وَأَسَرَّ إِلَيْهَا سِرًّا ذَكَرُوا وَاللَّهُ أَعْلَمُ أَنَّهُ قَالَ: " إِنَّ الْخِلَافَةَ تَصِيرُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ وَمِنْ بَعْدَ أَبِي بَكْرٍ إِلَى عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا

179 - حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ، ثنا سَالِمُ بْنُ عِصَامٍ، ثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ سَعْدٍ، ثنا عَمِّي، ثنا سَيْفُ بْنُ عُمَرَ، ح وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، ثنا الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقَطَّانُ، ثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنِ سَعْدٍ، ثنا عَمِّي، ثنا سَيْفُ بْنُ عُمَرَ، عَنْ عَطِيَّةَ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ أَبِي أَيُّوبٍ، عَنْ عَلِيٍّ، وَعَنِ الضَّحَّاكِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، ح وعَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: وَاللَّهِ إِنَّ إِمَارَةَ أَبِي بَكْرٍ، وَعُمَرَ لَفِي الْكِتَابِ {وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا} [التحريم: 3] قَالَ لِحَفْصَةَ: «أَبُوكِ وَأَبُو عَائِشَةَ وَالِيَا النَّاسِ بَعْدِي، فَإِيَّاكِ أَنْ تُخْبِرِيَ أَحَدًا» زَادَ الْحُسَيْنُ فِي حَدِيثِهِ وَعَمْرُو بْنُ مُحَمَّدِ، والشَّعْبِيُّ، وَسَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ

الكتاب: فضائل الخلفاء الأربعة وغيرهم لأبي نعيم الأصبهاني
المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني (المتوفى: 430هـ)
تحقيق: صالح بن محمد العقيل
الناشر: دار البخاري للنشر والتوزيع، المدينة المنورة

وعن مجاهد في قوله: {عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ} قال: الذي عرف: أمر مارية وأعرض قوله إن أباك وأباها يليان الناس بعدى مخافة أن يفشوا.

وأخرج الطبراني في الأوسط وابن مردويه بسند ضعيف عن أبي هريرة قال : « دخل رسول الله صلى الله عليه وسلم بمارية القبطية سريته بيت حفصة فوجدتها معه ، فقالت : يا رسول الله في بيتي من بين بيوت نسائك؟ قال : فإنها عليَّ حرام أن أمسها ، واكتمي هذا عليَّ ، فخرجت حتى أتت عائشة ، فقالت : ألا أبشرك؟ قالت : بماذا؟ قالت : وجدت مارية مع رسول الله صلى الله عليه وسلم في بيتي ، فقلت : يا رسول الله في بيتي من بين بيوت نسائك؟ فكان أوّل السر أنه أحرمها على نفسه ، ثم قال لي : يا حفصة ألا أَبشرك فأعلمي عائشة أن أباك يلي الأمر من بعده ، وأن أبي يليه بعد أبيك ، وقد استكتمني ذلك فاكتميه ، فأنزل الله { يا أيها النبي لم تحرم } إلى قوله : { غفور رحيم } أي لما كان منك إلى قوله : { وإذا أسر النبي إلى بعض أزواجه } يعني حفصة { حديثاً فلما نبأت به } يعني عائشة { وأظهره الله عليه } أي بالقرآن { عرف بعضه } عرف حفصة ما أظهر من أمر مارية { وأعرض عن بعض } عما أخبرت به من أمر أبي بكر وعمر ، فلم يُبْدِه { فلما نبأها به } إلى قوله : { الخبير } ثم أقبل عليهما يعاتبهما فقال : { إن تتوبا إلى الله } إلى قوله : { ثيبات وأبكاراً } فوعده من الثيبات آسية بنت مزاحم وأخت نوح عليه السلام ، ومن الأبكار مريم بنت عمران وأخت موسى » .

أخرج الطبراني وابن مردويه عن ابن عباس في قوله : { وإذ أسر النبي إلى بعض أزواجه حديثاً } قال : « دخلت حفصة على النبي صلى الله عليه وسلم في بيتها وهو يطأ مارية ، فقال لها رسول الله صلى الله عليه وسلم : لا تخبري عائشة حتى أبشرك بشارة فإن أباك يلي الأمر بعد أبي بكر إذا أنا مت ، فذهبت حفصة فأخبرت عائشة فقالت عائشة للنبي صلى الله عليه وسلم : من أنبأك هذا؟ قال : نبأني العليم الخبير ، فقالت عائشة : لا أنظر إليك حتى تحرم مارية ، فحرمها ، فأنزل الله { يا أيها النبي لم تحرم } » .
وأخرج ابن عدي وابن عساكر عن عائشة في قوله : { وإذ أسر النبي إلى بعض أزواجه حديثاً } قال : أسر إليها أن أبا بكر خليفتي من بعدي .

وأخرج ابن عدي وأبو نعيم في فضائل الصحابة والعشاري في فضائل الصديق وابن مردويه وابن عساكر من طرق عن علي وابن عباس قالا : والله إن إمارة أبي بكر وعمر لفي الكتاب { وإذ أسر النبي إلى بعض أزواجه حديثاً } قال لحفصة : « أبوك وأبو عائشة واليا الناس بعدي فإياك أن تخبري أحداً » .
وأخرج ابن عساكر عن ميمون بن مهران في قوله : { وإذ أسر النبي إلى بعض أزواجه حديثاً } قال : أسر إليها أن أبا بكر خليفتي من بعدي .
وأخرج ابن عساكر عن حبيب بن أبي ثابت { وإذ أسر النبي إلى بعض أزواجه حديثاً } قال : أخبر عائشة أن أباها الخليفة من بعده ، وأن أبا حفصة الخليفة من بعد أبيها .

پیامبر(ص) به حفصه دختر عمر فرموده بود که پدر تو با پدر عایشه (ابوبکر) براى گرفتن حکومت پس از من قیام خواهند کرد. این سخن را پیامبر(ص) به عنوان رازى بیان داشته بودند، لکن این راز را حفصه با عایشه در میان گذارد. عایشه هم آن را به پدرش باز گفت. ابوبکر هم آن را با عمر در میان گذاشت. عمر از حفصه سئوال کرد داستان چیست؟ بگو (تا آماده شویم.) او هم راز پیامبر(ص) را براى پدرش فاش کرد.
پیامبر(ص) بخشى از جریان را، یعنى این که آن دو زن راز او را افشا کرده بودند، بیان نمود و از بازگویى بخشى دیگر اعراض کرد. آیا راز جزء آمادگى پدران آن دو براى گرفتن حکومت پس از پیامبر(ص) چه مى توانست باشد؟

اخبار مربوطه از عامه :

http://library.islamweb.net/hadith/hadithServices.php?type=2&cid=8177&sid=30002

صدیقین;611381 نوشت:
ضمنا ملاک پذیرش یک حدیث، تنها صحت سندی نیست! صحت محتوایی هم ملاک است و با معیارهایی این صحت محتوایی کشف می شود مانند موافقت با آیات قرآن و یا عدم مخالفت با آیات قرآن و ...

فرض بگیرید روایت صحیح و بدون معارض با حدیث صحیح دیگه داریم. و شما در حالت این فرض پاسخ بالا رو دادید. میشه بیشتر جمله بالا رو توضیح بدید؟

اطلاع کم من در این حده که:
اگه روایت صحیح باشه حجت هست. اگه روایت صحیح‏، روایت صحیح معارض دیگه ای هم داشت یکی رو ترجیح میدیم.
مگه این که روایت صحیح جعلی باشه (یه چیزی در حد چرخش زمین به دور خورشید- یا عدم عصمت ائمه)

اگر روایت صحیح در مورد ماریه داشته باشیم به چه دلیل مخالف قرآنه؟

صدیقین;611085 نوشت:
در شان نزول این آیه و آیات قبل و بعدش، روايات زيادى در كتب تفسير و حديث و تاريخ شيعه و اهل سنت نقل شده است كه ما از ميان آنها آنچه مشهورتر و مناسب تر به نظر مى‏ رسد را انتخاب كرده‏ ايم و آن اينكه:

پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) زمانی كه نزد زينب بنت جحش (يكى از همسرانش) مى‏ رفت، زينب او را نگاه مى‏ داشت و از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت پيامبر مى‏ آورد. اين سخن به گوش عايشه رسيد و بر او گران آمد! مى‏ گويد: من با حفصه (يكى ديگر از همسران پيامبر) قرار گذاشتيم كه هر وقت پيامبر نزد يكى از ما آمد، فورا بگویيم آيا صمغ مغافير خورده‏ اى؟! (مغافير صمغى بود كه يكى از درختان حجاز به نام عُرفُط تراوش مى‏ كرد و بوى نامناسبى داشت)، و پيامبر هم مقيد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان يا لباسش استشمام نشود بلكه به عكس اصرار داشت هميشه خوشبو و معطر باشد!

روزى پيامبر نزد حفصه آمد. او اين سخن را به پيامبر گفت! حضرت فرمود: من مغافير نخورده‏ ام بلكه عسلى نزد زينب بنت جحش نوشيدم و من سوگند ياد مى‏ كنم كه ديگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل، روى گياه نامناسبى و احتمالا مغافير نشسته باشد)، ولى اين سخن را به كسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گويند چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خود تحريم كرده؟ و يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن پیروی كنند، و يا به گوش زينب برسد و او دل‏شكسته شود).

طولی نکشید که حفصه اين راز را افشا كرد، و بعدا هم معلوم شد اصل اين قضيه برای ناراحت کردن پیامبر بوده است! پيامبر سخت ناراحت شد. آيات فوق نازل گشت و به شدت رفتار آن دو نفر را سرزنش کرد و ماجرا را چنان پايان داد كه ديگر اين گونه كارها در درون خانه پيامبر تكرار نشود! (1)

در بعضى از روايات نيز آمده كه پيامبر بعد از اين ماجرا يک ماه از همسران خود كناره‏ گيرى كرد (2)، و حتى شايعه تصميم آن حضرت نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى كه سخت به وحشت افتادند (3) و از كار خود پشيمان شدند. (4)

پی نوشت
------------------------
1- اصل اين حديث را بخارى در جلد 6 از صحيح خود صفحه 194 نقل كرده، و توضيحاتى كه در پرانتز ذكر كرديم از كتب ديگر استفاده مى‏ شود.

صدیقین;611381 نوشت:
ظاهرا ایشان روایت صحیح السندی در این باره نیافته اند بنابراین به روایاتی که میان مفسران مشهورتر است اعتماد کرده اند و آنها را برای توضیح محتوای آیات مورد بحث، سازگارتر و قابل قبول تر دانسته اند؛ ایشان در ابتدای نوشتارشان گفته اند:

والا در مورد چندین بار تاکیدتون به شهرت، من که با نگاه اولیه به منابع شهرت معنادار یا حتی بلکه صرف مشهورتر هم به نظر نمیرسه. یعنی حتی با یه جستجوی خیلی ساده در گوگل، در تفاسیر، در تواریخ، در کتب روایی قول ماریه بیشتر به چشم میخورد. (اگه شما مخالف هستید میتونیم تفاسیر شاخص رو بررسی کنیم ببینیم نگاه اولیه که میگم این موضوع نیست درسته یا نه)

قید مناسبتر هم از نظر تطبیق با آیات که من چندبار آیات رو خوندم فکر نمیکنم باشه من فکر کنم قید مناسبتر به معنی عرفی هست که خیلی در فتواهای ایشون هم پررنگ من حس کردم.

صدیقین;611085 نوشت:
1- اصل اين حديث را بخارى در جلد 6 از صحيح خود صفحه 194 نقل كرده، و توضيحاتى كه در پرانتز ذكر كرديم از كتب ديگر استفاده مى‏ شود.

توضیحات پرانتز بسیار اندک و توضیح واژگان است. این روایتی است که آمده:

4628 - حدثنا إبراهيم بن موسى: أخبرنا هشام بن يوسف، عن ابن جريج، عن عطاء، عن عبيد بن عمير، عن عائشة رضي الله عنها قالت:
كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يشرب عسلا عند زينب بنت جحش، ويمكث عندها، فواطيت أنا وحفصة على: أيتنا دخل عليها فلتقل له: أكلت مغافير، إني أجد منك ريح مغافير، قال: (لا، ولكني كنت أشرب عسلا عند زينب بنت جحش، فلن أعود له، وقد حلفت، لا تخبري بذلك أحدا) [4966، 6313، وانظر: 4918]

قول مخالفی هم در صحیح بخاری نبود.

حالا من نمیدونم این حدیث صحیحه یانه، فرض بگیریم صحیح باشه. ولی خب مبنای اونها فرق داره مثلا عایشه رو در سند آخر وثاقت بگیرن. ولی از نظر ما دقیقا نقطه عکسش.

ولی روایات شیعی در مورد ماریه هست.

ترجمه من لا يحضره الفقيه، ج‏5، ص: 258
4890- زراره گويد: از امام باقر عليه السّلام پرسيدم: مردى به زوجه‏ خويش گفته است: تو بر من حرامى چه كند؟ فرمود: اگر من بر وى قدرتى داشتم او را بدين كار عقوبت ميكردم، و باو ميگفتم: خداوند متعال او را بر تو حلال كرده چه كسى او را بر تو حرام كرده است؟ و او كارى انجام نداده جز پندار دروغى كه گمان كرده آنچه خداوند آن را حلال كرده حرام است، و اين نه طلاق براى او شده و نه كفّاره دارد، به آن حضرت عرض كردم پس با گفتار خداوند عزّ و جلّ كه به پيغمبرش فرموده‏ يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ‏. (اى پيامبر چرا بر خود حرام كنى چيزى را كه خداوند بر تو مباح نموده براى خشنودى برخى از همسرانت و خداوند آمرزنده و مهربانست، آرى خداوند براى گشادن سوگندهاى شما كفّاره قرار داده است) چه بايد كرد كه رسما كفّاره براى قسم معيّن كرده است، امام عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله همخوابگى با ماريه‏ را بر خود با خوردن سوگند حرام كرده بود، و كفّاره براى شكستن سوگند بود نه تحريم مقاربت با ماريه‏.

سند روایت:
شیخ صدوق (امامی ثقه جلیل)
از ابن ابی نصر (امامی ثقه جلیل من اصحاب الاجماع لایروی و لایرسل الا عن ثقه)
از محمد بن سماعه (امامی ثقه جلیل)
از زراره (امامی ثقه جلیل من اصحاب الاجماع)
از امام باقر علیه السلام
منتها شیخ صدوق نمیتواند بدون واسطه از ابن ابی نصر روایت کنه. ابن ابی نصر سال 221 فوت کرده و شیخ صدوق سال 381. ارسال خفی دارد که دو نفر افتاده.

در کافی همین روایت عینا آمده: شیخ کلینی (متوفی 329) عن عده من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن ابن ابی نصر عن محمد بن سماعه عن زراره

با توجه به ویژگی خاص سهل بن زیاد، حدس زدم که ممکنه به همین دلیل باشه. و توثیقشون نکرده باشن که بله با جستجوی در گوگل سایتهای متعددی مثل این رو میبینیم:

http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/makarem/feqh/87/870825/

هرچند فکر میکنم اکثر معاصرین (بر خلاف قدما) ایشون رو توثیق کنند. مثل مرکز نور، مرکز فقهی ائمه اطهار که برای بررسی‌شون کتاب چاپ کرده، آیت الله شبیری و وحید و ...

**تبسم**;611461 نوشت:
فرض بگیرید روایت صحیح و بدون معارض با حدیث صحیح دیگه داریم. و شما در حالت این فرض پاسخ بالا رو دادید. میشه بیشتر جمله بالا رو توضیح بدید؟
اطلاع کم من در این حده که:
اگه روایت صحیح باشه حجت هست. اگه روایت صحیح‏، روایت صحیح معارض دیگه ای هم داشت یکی رو ترجیح میدیم.
مگه این که روایت صحیح جعلی باشه (یه چیزی در حد چرخش زمین به دور خورشید- یا عدم عصمت ائمه)
اگر روایت صحیح در مورد ماریه داشته باشیم به چه دلیل مخالف قرآنه؟

سلام
چیزی که درباره حدیث صحیح عرض کردم، به صورت کلی بود؛ برای پذیرش یک روایت دو شرط کلی داریم: 1- صحت سندی 2- صحت محتوایی. گاهی ممکن است روایتی از نظر سندی ضعیف باشد، اما به دلیل پشتیبانی آیات قرآنی یا روایات معتبر دیگر، از جهت محتوایی قابل اعتماد شود. در حالت کلی، روایت صحیح السندی که محتوایش موافق آیات قرآن باشد و یا حداقل مخالف آیات قرآن نباشد، قابل قبول است. وقتی دو روایت صحیح السند، از جهت محتوایی مخالف یکدیگر باشند، به قواعد تعادل و تراجیح رجوع می شود، و اگر هیچکدام بر دیگری ترجیح پیدا نکرد، هر دو از اعتبار ساقط می شوند و به اصطلاح: تعارضا تساقطا.

در مورد روایت ماریه بنده ادعا نکردم مخالف آیات قرآن است. تنها نظر استاد مکارم را نقل کردم.

**تبسم**;611476 نوشت:
والا در مورد چندین بار تاکیدتون به شهرت، من که با نگاه اولیه به منابع شهرت معنادار یا حتی بلکه صرف مشهورتر هم به نظر نمیرسه. یعنی حتی با یه جستجوی خیلی ساده در گوگل، در تفاسیر، در تواریخ، در کتب روایی قول ماریه بیشتر به چشم میخورد. (اگه شما مخالف هستید میتونیم تفاسیر شاخص رو بررسی کنیم ببینیم نگاه اولیه که میگم این موضوع نیست درسته یا نه)
قید مناسبتر هم از نظر تطبیق با آیات که من چندبار آیات رو خوندم فکر نمیکنم باشه من فکر کنم قید مناسبتر به معنی عرفی هست که خیلی در فتواهای ایشون هم پررنگ من حس کردم.
ظاهر نوشتار استاد مکارم را توضیح دادم. برای دریافت شهرت یک خبر، گوگل منبع علمی مناسبی نیست! در فضای بی در و پیکر مجازی _و مخصوصا در فضای مجازی کشور ما که در عمل هیچ قانون و قاعده و ضابطه درست و مشخصی در این فضا حاکم نیست(!)_ یک نوشتار ممکن است هزار بار از این سایت به آن سایت کپی شود و محتوای آن نوشتار، معروف و مشهور شود و مصداق «رب شهرة لا اصل له» (= چه بسا مطلب مشهور و معروفی که اصل و اساسی ندارد) گردد! منظور استاد مکارم از شهرت آن خبر اینست که بیشتر مفسران بزرگ، آیات مورد نظر را با استناد به این روایت تفسیر کرده اند. معنای ظاهری کلام ایشان را عرض می کنم و از ادعای ایشان دفاع نمی کنم.

**تبسم**;611488 نوشت:
توضیحات پرانتز بسیار اندک و توضیح واژگان است. این روایتی است که آمده:
4628 - حدثنا إبراهيم بن موسى: أخبرنا هشام بن يوسف، عن ابن جريج، عن عطاء، عن عبيد بن عمير، عن عائشة رضي الله عنها قالت:
كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يشرب عسلا عند زينب بنت جحش، ويمكث عندها، فواطيت أنا وحفصة على: أيتنا دخل عليها فلتقل له: أكلت مغافير، إني أجد منك ريح مغافير، قال: (لا، ولكني كنت أشرب عسلا عند زينب بنت جحش، فلن أعود له، وقد حلفت، لا تخبري بذلك أحدا) [4966، 6313، وانظر: 4918]
قول مخالفی هم در صحیح بخاری نبود.
حالا من نمیدونم این حدیث صحیحه یانه، فرض بگیریم صحیح باشه. ولی خب مبنای اونها فرق داره مثلا عایشه رو در سند آخر وثاقت بگیرن. ولی از نظر ما دقیقا نقطه عکسش.

ولی روایات شیعی در مورد ماریه هست.

ترجمه من لا يحضره الفقيه، ج‏5، ص: 258
4890- زراره گويد: از امام باقر عليه السّلام پرسيدم: مردى به زوجه‏ خويش گفته است: تو بر من حرامى چه كند؟ فرمود: اگر من بر وى قدرتى داشتم او را بدين كار عقوبت ميكردم، و باو ميگفتم: خداوند متعال او را بر تو حلال كرده چه كسى او را بر تو حرام كرده است؟ و او كارى انجام نداده جز پندار دروغى كه گمان كرده آنچه خداوند آن را حلال كرده حرام است، و اين نه طلاق براى او شده و نه كفّاره دارد، به آن حضرت عرض كردم پس با گفتار خداوند عزّ و جلّ كه به پيغمبرش فرموده‏ يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ‏. (اى پيامبر چرا بر خود حرام كنى چيزى را كه خداوند بر تو مباح نموده براى خشنودى برخى از همسرانت و خداوند آمرزنده و مهربانست، آرى خداوند براى گشادن سوگندهاى شما كفّاره قرار داده است) چه بايد كرد كه رسما كفّاره براى قسم معيّن كرده است، امام عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله همخوابگى با ماريه‏ را بر خود با خوردن سوگند حرام كرده بود، و كفّاره براى شكستن سوگند بود نه تحريم مقاربت با ماريه‏.

سند روایت:
شیخ صدوق (امامی ثقه جلیل)
از ابن ابی نصر (امامی ثقه جلیل من اصحاب الاجماع لایروی و لایرسل الا عن ثقه)
از محمد بن سماعه (امامی ثقه جلیل)
از زراره (امامی ثقه جلیل من اصحاب الاجماع)
از امام باقر علیه السلام
منتها شیخ صدوق نمیتواند بدون واسطه از ابن ابی نصر روایت کنه. ابن ابی نصر سال 221 فوت کرده و شیخ صدوق سال 381. ارسال خفی دارد که دو نفر افتاده.

در کافی همین روایت عینا آمده: شیخ کلینی (متوفی 329) عن عده من اصحابنا عن سهل بن زیاد عن ابن ابی نصر عن محمد بن سماعه عن زراره

با توجه به ویژگی خاص سهل بن زیاد، حدس زدم که ممکنه به همین دلیل باشه. و توثیقشون نکرده باشن که بله با جستجوی در گوگل سایتهای متعددی مثل این رو میبینیم:

http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/makarem/feqh/87/870825/

هرچند فکر میکنم اکثر معاصرین (بر خلاف قدما) ایشون رو توثیق کنند. مثل مرکز نور، مرکز فقهی ائمه اطهار که برای بررسی‌شون کتاب چاپ کرده، آیت الله شبیری و وحید و ...

روایت مورد اشاره شما:

[4890] وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِامْرَأَتِهِ أَنْتِ عَلَيَّ حَرَامٌ فَقَالَ لَوْ كَانَ لِي عَلَيْهِ سُلْطَانٌ لَأَوْجَعْتُ رَأْسَهُ وَ قُلْتُ لَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَحَلَّهَا لَكَ فَمَنْ حَرَّمَهَا عَلَيْكَ إِنَّهُ لَمْ يَزِدْ عَلَى أَنْ كَذَبَ فَزَعَمَ أَنَّ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَهُ حَرَامٌ وَ لَا يَدْخُلُ عَلَيْهِ طَلَاقٌ وَ لَا كَفَّارَةٌ فَقُلْتُ لَهُ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ (التحريم -: 1 - -) فَجَعَلَ عَلَيْهِ فِيهِ الْكَفَّارَةَ فَقَالَ إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْهِ جَارِيَتَهُ مَارِيَةَ وَ حَلَفَ أَنْ لَا يَقْرَبَهَا وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ عَلَيْهِ الْكَفَّارَةُ فِي الْحَلْفِ وَ لَمْ يُجْعَلْ عَلَيْهِ فِي التَّحْرِيمِ (من‏ لايحضره‏ الفقيه، ج 3، ص 549)

این روایت مسند و صحیح السند است. بنده تمام روایات را بررسی نکرده ام اما اگر روایت صحیح السند دیگری نداشته باشیم، به نظر بنده این روایت در تفسیر آیه ترجیح دارد.

ضمنا این روایت تمام شأن نزول آیه را بیان نکرده چون در صدد بیانش نبوده بلکه تنها آن قسمت را نقل کرده که مربوط به سؤال پرسشگر بوده که گفت خداوند متعال در این آیه برای آن تحریمی که پیامبر بر خودش مقرر فرمود کفاره ای بر دوش ایشان گذاشت، و امام پاسخ می دهد: آن کفاره برای باز کردن قسم پیامبر بوده، و نه آن تحریم.

روایت عایشه هم ضعیف السند محسوب می شود. ضعیف السند به این معناست که آن روایت به تنهایی قابل استناد و اعتماد نیست.


با سلام

همان طور که نوشتند روایت کامل ویک جایی در باره این سوره وجود ندارد اما از مجموع آیات وروایات مخصوصا آیات سوره توبه ومائده چنین بر می آید که در اواخر عمر مبارک رسول خدا حوادث تلخی رقم خورد مانند تمسخر وتمرد و توهین هذیان به حضرتش وهوچی گری هنگام ابلاغ اسم 12 امام در حجه الوداع و بنص توبه 74 حتی نقشه قتل رسول خدا ص ومسجد ضرار و.... توسط یهودی زادگان اصحاب و.....

وفي رواية: أنه أعلم حفصة أن أباها وأبا بكر يليان الأمر، فأفشت الى عائشة، فأفشت الى أبيها، فأفشى الى صاحبه، فاجتمعا الى أن يستعجلا ذلك يسقينه سما، فلما أخبره الله بفعلهما هم بقتلهما، فحلفا له أنهما لم يفعلا، فنزل (يا أيها الذين كفروا لا تعتذروا اليوم) . وكتبت عائشة الى حفصة: نزل علي بذي قار، ان تقدم نحر، وان تأخر عقر، فجمعت حفصة النساء وضربن المزامير وقلن: ما الخبر ما الخبر، علي في سفر، ان تقدم نحر، وان تأخر عقر، فدخلت ام سلمة وقالت: ان تظاهرا عليه فقد تظاهرتما على أخيه من قبل .

الكتاب : كتاب الأربعين- محمد طاهر القمي الشيرازي

و احمد عصفوربحرانی گفته :

وجعلوا كلما قال احد منهم قولا رده الآخر عليه بنقضه ، إلى أن اجتمعت شوراهم ان ينفروا برسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) ناقته في عقبة هرشاء(1) وذلك بعد اشياء كثيرة تآمروا عليها فيما بينهم ان يكيدوا بها النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) من القتل والاغتيال وإسقاء السم .
قال : فتعاقدوا على ذلك بينهم بالايمان المؤكدة وكانوا اربعة عشر رجلا ، فهبط الأمين جبرئيل على رسول الله وقال يا محمد اقرأ : ( وإذ اسر النبي إلى بعض ازواجه حديثاً فلما نبأت به واظهره الله عليه عرّف بعضه واعرض عن بعض فلما نبأها به قالت من انبأك هذا قال نبأني العليم الخبير )(2) ( إن تتبوا إلى الله فقد صغت قلوبكما وإن تظاهرا عليه فان الله هو مولاه وجبرئيل وصالح المؤمنين والملائكة بعد ذلك ظهيراً )(3) ومعنى قوه صغت قلوبكما أي مالت عن الحق الى الباطل .
قال : فاستدعى رسول الله الحميراء فقال لها : افشيت سري يا حميراء ابعدك الله فالله يجازيك بعملك . فقالت : ما فعلت ؟ فتلا عليها الآية ولم يطلعها على ما عزم عليه القوم في أمره وما الذي دبروه في هلاكه ، وقد كان عزم على ان ينصب علياً إماماً للناس اذا قدم المدينة .
ثم ارتحل من مكة وبلغ كراع الغميم ، فنزل جبرئيل (عليه السلام) بهذه الآية : ( فلعلك تارك بعض ما يوحى اليك وضائق به صدرك )(4) وأنزل الله اليه : ( يا أيها الرسول بلغ ما أنزل اليك من ربك وإن لم تفعل فما بلغت رسالته فقال رسول الله : يا جبرئيل ان قومي حديثوا عهد بالجاهلية ، واني اخشي منهم ان يتهموني أو يكذبوني في ابن عمي .
ولم تأته بالعصمة من الناس فسار رسول الله مجداً في المسير عازماً على أن يدخل المدينة فينصب علياً إماماً للناس ....

وفاة النبي محمّد (ص)
المسمّىبالتهاب نيران الأحزان ومثير الإكتئاب والأشجان
ـ تأليف ـ
العلامة الجليل الشيخ حسين بن الشيخ محمدابن الشيخ أحمد بن عصفور الدرازي البحراني

روى البخاري في الصحيح عن ابن عباس أنه سأل عمر بن الخطاب عن اللتين تظاهرتا على النبي صلى الله عليه وآله وسلم من أزواجه، فقال: هما حفصة وعائشة .


همچنين بنص کافی کلینی وتاریخ ابن عساکر شافعی ، عايشه و حفصه در زمان بيمارى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) با او مخالفت كرده و هر كدام خواستند تا پدر خود را براى امامت نماز جماعت دعوت كنند(وبشدت بر خلافت پدرانشان حریص بودند) كه پيامبر (صلى الله عليه وآله)به آندو فرمود : شما چون زنان فتنه گر اطراف يوسف (عليه السلام) هستيد

وعیاشی در تفسیرش :

عن عبدالصمد بن بشير عن أبى عبدالله عليه السلام قال : تدرون مات النبى صلى الله عليه واله
او قتل ان الله يقول : " أفان مات أو قتل انقلبتم على أعقابكم " فسم قبل الموت انهما
سقتاه قبل الموت ـ فقلنا انهما وأبوهما شر من خلق الله .

http://javdan.blogfa.com/

سلام دوستان من دارم یه کتابیو میخونم یه مسیله برام پیش اومده که میخوام از شما بپرسم که جواب سوالمو بگیرم (این کتاب از کتاب های اتیست ها هستش) بگذریم
تو این کتاب قضیه ماریه حفظیه(اگه اسمشو درست گفته باشم) اومده که یه دانشمندی در این مورد میگه من تعجب میکنم که مسلمونا این قضیه مزحک رو هرروز تو کتابشون میخونن و بازهم قران رو با اب و تاب تلاوت میکنن
قضیه ماریه هم که دیگه خودتون میدونین منم توضیح نمیدم اینکه دست حضرت رو شد و بلافاصله این ایه نازل شد واقعا چیزیه که نمیشه ازش دفاع کرد به نظرم یه کافر اگه اینو بپرسه من که هیچ جوابی ندارم برای این برای همین دست به دامن شما شدم
اصلا در شان حضرت بود همچین چیزی و اومدن یه موضوع شخصی در قران که برای همه مسلموناس؟توی کتابی به این عظمتی؟
شاید نویسنده اون کتاب اشتباه توضیح داده داستانو خواهش میکنم روشنم کنین:Ghamgin:

piano;619381 نوشت:
سلام دوستان من دارم یه کتابیو میخونم یه مسیله برام پیش اومده که میخوام از شما بپرسم که جواب سوالمو بگیرم (این کتاب از کتاب های اتیست ها هستش) بگذریم
تو این کتاب قضیه ماریه حفظیه(اگه اسمشو درست گفته باشم) اومده که یه دانشمندی در این مورد میگه من تعجب میکنم که مسلمونا این قضیه مزحک رو هرروز تو کتابشون میخونن و بازهم قران رو با اب و تاب تلاوت میکنن
قضیه ماریه هم که دیگه خودتون میدونین منم توضیح نمیدم اینکه دست حضرت رو شد و بلافاصله این ایه نازل شد واقعا چیزیه که نمیشه ازش دفاع کرد به نظرم یه کافر اگه اینو بپرسه من که هیچ جوابی ندارم برای این برای همین دست به دامن شما شدم
اصلا در شان حضرت بود همچین چیزی و اومدن یه موضوع شخصی در قران که برای همه مسلموناس؟توی کتابی به این عظمتی؟
شاید نویسنده اون کتاب اشتباه توضیح داده داستانو خواهش میکنم روشنم کنین

سلام دوست عزیز

یاد خاطره ای افتادم. استاد مطهری در کتاب آزادی معنوی می گوید:
«در ایام طلبگی هم البته کمتر از جاهای دیگر ولی اتفاق می‏ افتد که انسان در یک مجلسی می‏ نشیند، عده‏ ای از این آقا و آن آقا غیبت می‏ کنند! یک وقت هم می‏ بینی خود انسان گرفتار می‏ شود. خدا رحمت کند مرحوم آیة اللَّه العظمی آقای حجت (رضوان اللَّه علیه) را. من یک دفعه در شرایطی قرار گرفتم و با اشخاصی محشور بودم که این مرد _که حق استادی به گردن من داشت و من سال ها خدمت ایشان درس خوانده بودم و حتی در درس ایشان در یک مسابقه عمومی از ایشان جایزه گرفته بودم_ مورد غیبت واقع شد. یک وقت احساس کردم که این درست نیست؛ من چرا در چنین شرایطی قرار گرفتم؟ ایشان در یک تابستانی به [حرم] حضرت عبدالعظیم تشریف آورده بودند. یک روز بعد از ظهری بود. رفتم درب خانه ایشان را زدم، گفتم بگویید فلانی است. ایشان در اندرون بودند. اجازه دادند. یادم هست که رفتم داخل. کلاهی به سر ایشان بود و بر بالشتی تکیه کرده بودند (پیرمرد و مریض بود، دو سه سال، قبل از فوت ایشان بود). گفتم: آقا آمده‏ ام مطلبی را به شما عرض کنم. فرمود: چیست؟ گفتم: من از شما غیبت کرده‏ ام ولی البته کم، اما غیبت نسبتاً زیادی شنیده‏ ام، و من از این کار پشیمانم که چرا در جلسه‏ ای که از شما غیبت می‏ کردند حاضر شدم و شنیدم و چرا احیاناً به دهان خودم هم غیبت شما آمد، و من چون تصمیم دارم که دیگر هرگز از شما غیبت نکنم و هرگز هم غیبت شما را از کسی استماع نکنم، آمده‏ ام به خود شما عرض کنم که مرا ببخشید، از من بگذرید. این مرد با بزرگواری‏ ای که داشت، به من گفت: غیبت کردن از امثال ما دو جور است: یک وقت به شکلی است که اهانت به اسلام است و یک وقت به شخص ما مربوط می‏ شود. من دانستم مقصود ایشان چیست. [گفتم‏] نه، من چیزی نگفتم و جسارتی نکردم که به اسلام توهین بشود؛ هرچه بوده مربوط به شخص خودتان است. گفت: من گذشتم».*

قضایای مربوط به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم دو جور است؛ یک وقت قضیه ای کاملا شخصی است که ممکن است هیچ ارتباطی با جامعه اسلامی، عقاید و آداب دینی و مانند آن نداشته باشد (که البته به نظر بنده، چنین چیزی درباره پیامبر اکرم فرض ندارد چون از نظر ما مسلمانان، پیامبر اکرم معصوم است و گفتار و رفتار و حتی سکوت ایشان که به معنای امضا و تایید یک عمل یا سخن باشد، حجیت شرعی دارد)، ولی حالا فرض کنیم چنین فرضی مصداق خارجی داشته باشد و قضیه ای که کاملا مربوط به شخص ایشان است و هیچ ثمره علمی و عملی برای دیگران ندارد در قرآن کریم آمده باشد! در چنین فرضی، می توان اشکال کرد که: خدایا! چرا در قرآنت چیزی گفتی که هیچ به درد من ِ مسلمان نمی خورد؟!

اما اگر جریانی که مربوط به پیامبر اکرم است _و لو از قضایای شخصی ایشان باشد_ اما آن قضیه تاثیر دینی و اعتقادی داشته باشد و گفتنش، ثمره علمی و عملی برای پیروان اسلام داشته باشد، ذکر چنین قضیه ای در قرآن، کاملا معقول و حکیمانه است و جای اشکال ندارد. آیات مبارکه سوره تحریم به توضیحی که در پست های پیشین گذشت، از این قبیل است.

ضمن اینکه، برخلاف آنچه اشکال کننده ادعا کرده بود، در این آیات سوره مبارکه تحریم، سخنی از ماریه نیست و مسلمانان با تلاوت آیات کریمه قرآن، چنین مطلبی را قرائت و مرور نمی کنند! جریان ماریه در برخی روایات آمده است که اشاره کردم، اما قرآن کریم مطلب را به صورت کاملا سربسته نقل کرده است تا بفرماید جزئیات جریان مهم نیست! مهم درس هایی است که باید از این جریان آموخت که به نظر بنده یکی از آن درس ها اینست که باید حرمت پیامبر حفظ شود؛ همسر پیامبر بودن، اگر چه احترام می آورد اما عصمت نمی آورد! ممکن است همسر یک پیامبر هم به خطا و گناه دچار شود. اگر در سوره احزاب گفتم همسران پیامبر حکم مادران مؤمنان را دارند (و ازواجه امهاتهم)، مبادا تصور کنید که این عنوان، یک تقدس ذاتی به آنها می بخشد و چشم و گوش بسته، به دنبال آنان بروید!

آیا می دانید عده زیادی از مسلمانان به همین مساله ساده توجه نکردند و هاله ای از قُدس، دور سر همسران پیامبر کشیدند و پی بازی سیاسی ام المؤمنین عایشه و طلحة الخیر و سیف الاسلام زبیر، روانه شدند و در برابر امام عادل و به حقی _که به نص رسول خدا و با بیعت مسلمین به مسند خلافت رسیده بود_، علم قیام بپا کردند و خون 17 هزار مسلمان را در جنگ جمل، بر زمین ریختند!

آیا اینها شوخی و طنز است!

آیا می دانید ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه اش می گوید طغیان گران جمل که در برابر علی (علیه السلام) علم قیام برافراشتند، همه اهل دوزخ اند! (مگر این سه نفر که چون توبه کرده اند، گناهشان بخشیده می شود!)

بله، قرآن کریم از مسایل شخصی پیامبر هم سخن گفته، اما هر جا جریانی نقل کرده، در دل جریان هزار نکته باریک تر از مو برای عبرت آموزی و پنددهی قرار داده که هدف قرآن از نقل آن جریان را مشخص می کند.

----------------------
* آزادی معنوی، ص 140 و 141 ؛ http://lib.motahari.ir/Content/946/140

صدیقین;620362 نوشت:
طاهر

این ارسال توسط صدیقین حذف شده است. دلیل:ادغام دو موضوع

جناب صدیقین من گله دارم. چرا تاپیک آقای پیانو در انجمن کلام را به این بخش و تاپیک من منتقل میکنید.:Ghamgin:
:Ghamgin:

piano;619381 نوشت:
سلام دوستان من دارم یه کتابیو میخونم یه مسیله برام پیش اومده که میخوام از شما بپرسم که جواب سوالمو بگیرم (این کتاب از کتاب های اتیست ها هستش) بگذریم
تو این کتاب قضیه ماریه حفظیه(اگه اسمشو درست گفته باشم) اومده که یه دانشمندی در این مورد میگه من تعجب میکنم که مسلمونا این قضیه مزحک رو هرروز تو کتابشون میخونن و بازهم قران رو با اب و تاب تلاوت میکنن

میشه لطفا اسم کتاب و شماره صفحه رو بدید.

جناب piano
حضرت الله چهره ای را که از پیامبران در قران ترسیم فرموده اند چهره ای زمینی است تا انسانها از این پیامبران بت نسازند و تنها به پرستش حضرت الله بپردازند ولی متاسفانه بت پرستان به هر آیه ای از قران می رسند که با باورهای بت پرستانه آنها در تضاد است به روشهای گوناگون تلاش می کنند تا آنها را به گونه ای توجیه کنند تا با باورهای غیر قرانی آنها در تضاد نباشد.

برکه;620366 نوشت:
جناب صدیقین من گله دارم. چرا تاپیک آقای پیانو در انجمن کلام را به این بخش و تاپیک من منتقل میکنید. میشه لطفا اسم کتاب و شماره صفحه رو بدید.

سلام دوست عزیز
بررسی پرسش کاربر piano برای بنده ارسال شده بود. پرسش ایشان در واقع تکرار پرسش همین تاپیک است که به تازگی بحث شده، برای همین با یکدیگر ادغام شدند.

موحد;620411 نوشت:
جناب piano
حضرت الله چهره ای را که از پیامبران در قران ترسیم فرموده اند چهره ای زمینی است تا انسانها از این پیامبران بت نسازند و تنها به پرستش حضرت الله بپردازند ولی متاسفانه بت پرستان به هر آیه ای از قران می رسند که با باورهای بت پرستانه آنها در تضاد است به روشهای گوناگون تلاش می کنند تا آنها را به گونه ای توجیه کنند تا با باورهای غیر قرانی آنها در تضاد نباشد.

سلام دوست عزیز
پیشنهاد می کنم به جای اینکه دیگران را به بت پرستی متهم نمایید، بیایید و در فضایی عقلانی، به صورت منطقی بحث کنیم. شما در این سه خطی که نوشته اید، بدون دلیل دیگران را به «بت پرستی»، «داشتن باور های بت پرستانه» و «داشتن باورهای غیر قرآنی» متهم نموده اید! گویی همه بیراهه رفته اند و تنها شما سخن حضرت الله را فهمیده اید!؟ آیا این شیوه نگارش را حضرت الله به شما آموخته؟!

شیوه ای که خدای سبحان در قرآن کریم به همه ما یاد داده، چنین است:

ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ(نحل/125)
با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن! پروردگارت، از هر كسى بهتر مى‏ داند چه كسى از راه او گمراه شده است و او به هدايت‏ يافتگان داناتر است

روش شما نه حکمت است، نه موعظه حسنه و نه جدال احسن! آیا این روش شما، با صریح متن این آیه شریفه در تضاد نیست؟!

درباره زمینی یا آسمانی بودن پیامبران (که البته تعبیر شماست)، إن شاء الله نوشتاری کوتاه عرض خواهم کرد؛ شکیبا باشید.

آقای پیانو کتاب و شماره صفحه را ارائه ندادید. تاجایی که من شنیده ام و میتوانید قبول نکنید کتابهای آتئیستها یا کتابهای آکادمیک خارجی بر اساس قول اهل سنت کتاب مینویسند هرچند نزد ما ارزشی نداشته باشد و کتابهای شیعه را در بررسی های تاریخی و ... دارای ارزش نمیدانند.

حتی اگر به جای امام شیعه، به قول متهم اصلی ماجرا اعتماد کنیم که به جای ماریه، به زینب حسد ورزیده تفاوت نمیکند.

ماجرای زینب به هیچ وجه کمتر از ماجرای ماریه مورد توجه ان کتابهائی که شما گفتید نیست. با این تفاوت که نمیتوان قول ماریه را در سوره تحریم به اهل سنت نسبت داد. هرچند در کتابهای اهل سنت میتوان موارد دیگری که از عایشه نقل شده و حسادتهای او را نسبت به ماریه نشان میداده نقل کرد که بررسی هر کدام از آنها یه تاپیک مجزا میخواهد.

حل اشکالتتان در مورد زینب یا ماریه یا این که حتی اگر قول زینب را انتخاب کنیم چرا اهل سنت آیه را نفهمیده اند و بازهم عایشه و حفصه را ام المومنین میدانند. و یا چرا پیامبر سوگند خورد و کفاره داد آیا با علم پیامبر جمع میشود و سایر مسائلتان را در تاپیک دیگری پیگیری کنید. تاپیکها با سوالات ریزشده به جواب نمیرسند اگر مسائل کلی باشد که اصلا به جواب نخواهند رسید مثلا در همین تاپیک در ادامه نمیتوانیم اهل سنت را هم محکوم و متقاعد کنیم که عایشه و حفصه گناهکارند.

جناب برکه
اگر قرار باشد که عایشه و حفصه به دلیل حسادت زنانه که طبیعی است گناهکار تلقی شوند و از درجه ام المومنین بودن سقوط کنند در این صورت لازم است که پیامبر ابراهیم به علت مخالفت با حضرت الله در خصوص عذاب قوم لوط و پیامبر سلیمان به علت بازی کردن با اسب و قضا شدن نمازش و پیامبر موسی به علت قتل نفس و . . . از درجه پیامبری سقوط کنند.

جناب صدیقین
وظیفه هر مسلمانی امر به معروف و نهی از منکر است. در حال حاضر به علت رشد ارتباطات شبهه هایی بر علیه اسلام و قران در فضای مجازی منتشر می شود که تعداد بسیاری از جوانان ما از دین اسلام و قران رویگردان می شوند چرا که پاسخ مناسبی به این شبهه ها داده نمی شود. آیا بهتر نیست ما کلام حضرت الله را همانگونه که هست تبلیغ کنیم و از باورهای فرقه ای و غیر قرانی خود صرفا برای جلب رضایت حضرت چشم پوشی کنیم؟

مثلا همین موردی که جناب piano مطرح فرمودند را برخی از بنده سوال کردند و بنده عرض کردم که حضرت الله حکیم با علم به اینکه عده ای پیامبران را ارباب من دون الله معرفی خواهند کرد این آیات را نه تنها در خصوص پیامبر مجمد بلکه در خصوص برخی پیامبران دیگر نیز مطرح فرموده اند تا مردم بدانند که پیامبران یشری همانند ما بوده اند و دارای اشتباهات و خطاها و ذنبهایی بوده اند تا دیگر به سخنان بت سازان توجه نکنند و بدانند که پیامبر محمد در تولید قران هیچ نقشی نداشته اند و اینکه قران صرفا کلام حضرت الله است و شاید باور نکنید که اکثر افرادی که از بنده این سوال را کرده بودند به دامان اسلام و قران بازگشته اند. آیا این بد است؟

موحد;620614 نوشت:
جناب برکه
اگر قرار باشد که عایشه و حفصه به دلیل حسادت زنانه که طبیعی است گناهکار تلقی شوند و از درجه ام المومنین بودن سقوط کنند...
موحد گرامی

ام المؤمنین عایشه یا حفصه یا سایر زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حتی اگر خدای ناکرده فحشایی هم مرتکب شده باشند، هرگز از عنوان ام المؤمنینی خارج نمی شوند چون این عنوان را خدای متعال به هر زنی که همسر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده، داده است:


النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ ... (احزاب/6)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها [مؤمنان‏] محسوب مى ‏شوند

یک خاصیت این عنوان این بوده که بعد از رحلت حضرت رسول، کسی نمی توانسته با آنان ازدواج کند:

... وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيماً (احزاب/53)
... و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآوريد كه اين كار نزد خدا بزرگ است

زنان پیامبر مثل زنان دیگر هستند و هیچ برتری ذاتی بر دیگر زنان ندارند؛ تنها تفاوت زنان پیامبر با دیگر زنان در یک چیز است، و آن اینکه به خاطر انتساب به پیامبر، اگر کار خوب انجام دهند، پاداش دوچندان دریافت می کنند، همچنان که اگر فحشای آشکاری مرتکب شوند، عذاب دو چندان خواهند داشت:


يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً
وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً (احزاب/30و31)
اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود و اين براى خدا آسان است
و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزى پرارزشى براى او آماده كرده‏ ايم

اگر لازم شد توضیحات بیشتری در این باره عرض خواهم کرد.

صدیقین;620659 نوشت:
موحد گرامی

ام المؤمنین عایشه یا حفصه یا سایر زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حتی اگر خدای ناکرده فحشایی هم مرتکب شده باشند، هرگز از عنوان ام المؤمنینی خارج نمی شوند چون این عنوان را خدای متعال به هر زنی که همسر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده، داده است:


النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ ... (احزاب/6)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها [مؤمنان‏] محسوب مى ‏شوند

یک خاصیت این عنوان این بوده که بعد از رحلت حضرت رسول، کسی نمی توانسته با آنان ازدواج کند:

... وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيماً (احزاب/53)
... و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآوريد كه اين كار نزد خدا بزرگ است

زنان پیامبر مثل زنان دیگر هستند و هیچ برتری ذاتی بر دیگر زنان ندارند؛ تنها تفاوت زنان پیامبر با دیگر زنان در یک چیز است، و آن اینکه به خاطر انتساب به پیامبر، اگر کار خوب انجام دهند، پاداش دوچندان دریافت می کنند، همچنان که اگر فحشای آشکاری مرتکب شوند، عذاب دو چندان خواهند داشت:


يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً
وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً (احزاب/30و31)
اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود و اين براى خدا آسان است
و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزى پرارزشى براى او آماده كرده‏ ايم

اگر لازم شد توضیحات بیشتری در این باره عرض خواهم کرد.

این قضیه عسل یکم شبیه داستانه بیشتر و غیرقابل باور باز قضیه جنگی که دوستمون گفتن یکم قابل قبول تره اینطور نیست؟

piano;620900 نوشت:
این قضیه عسل یکم شبیه داستانه بیشتر و غیرقابل باور باز قضیه جنگی که دوستمون گفتن یکم قابل قبول تره اینطور نیست؟
همانطور که عرض کردم قرآن کریم جزئیات ماجرا را نیاورده و مطلب را به صورت سربسته بیان کرده است. همین گویای این است که پیگیری اصل ماجرا چندان مهم نیست، مهم نکاتی است که در همین آیات سوره مبارکه تحریم اشاره شده که یک گوشه اش را به صورت مستند و از نظرگاه خود، در اینجا 17 عرض کردم.

موحد;620627 نوشت:
جناب صدیقین
وظیفه هر مسلمانی امر به معروف و نهی از منکر است. در حال حاضر به علت رشد ارتباطات شبهه هایی بر علیه اسلام و قران در فضای مجازی منتشر می شود که تعداد بسیاری از جوانان ما از دین اسلام و قران رویگردان می شوند چرا که پاسخ مناسبی به این شبهه ها داده نمی شود. آیا بهتر نیست ما کلام حضرت الله را همانگونه که هست تبلیغ کنیم و از باورهای فرقه ای و غیر قرانی خود صرفا برای جلب رضایت حضرت چشم پوشی کنیم؟

سلام

اول اینکه اینجا بحث علمی می کنیم و منکری انجام نمی دهیم که جای امر به معروف و نهی از منکر باشد! هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد!

اگر (1- منطقی و مستند بحث کنیم، 2- احترام مقدسات را رعایت کنیم، 3- احترام متقابل را مراعات نماییم)، با رعایت این سه فاکتور، مباحثات و گفتگوها رنگ و بوی علمی و منطقی و عقلانی می گیرد و منکری رخ نمی دهد. در چنین فضایی، هر چقدر هم مباحثات داغ شود، هیچ عیبی ندارد و ان شاء الله برکات خودش را خواهد داشت.

دوم اینکه اگر هم منکری صورت گرفته باشد، روش شما مخالف دستور آیه کریمه است که می فرماید:

ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ(نحل/125)
با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن! پروردگارت، از هر كسى بهتر مى‏ داند چه كسى از راه او گمراه شده است و او به هدايت‏ يافتگان داناتر است

روش شما نه حکمت است، نه موعظه حسنه و نه جدال احسن! شما به جای گفتمان عقلانی و پاسخ منطقی، طرف مقابل را آماج اتهامات بی دلیل قرار داده اید! آیا هر کس فکر و باور شما را برنتابد، بت پرست است! این دیگر چه منطقی است! از کجا معلوم که باور شما بت پرستانه و شرک آمیز نباشد؟!

موحد;620627 نوشت:
مثلا همین موردی که جناب piano مطرح فرمودند را برخی از بنده سوال کردند و بنده عرض کردم که حضرت الله حکیم با علم به اینکه عده ای پیامبران را ارباب من دون الله معرفی خواهند کرد این آیات را نه تنها در خصوص پیامبر مجمد بلکه در خصوص برخی پیامبران دیگر نیز مطرح فرموده اند تا مردم بدانند که پیامبران یشری همانند ما بوده اند و دارای اشتباهات و خطاها و ذنبهایی بوده اند تا دیگر به سخنان بت سازان توجه نکنند و بدانند که پیامبر محمد در تولید قران هیچ نقشی نداشته اند و اینکه قران صرفا کلام حضرت الله است و شاید باور نکنید که اکثر افرادی که از بنده این سوال را کرده بودند به دامان اسلام و قران بازگشته اند. آیا این بد است؟

پاسخ شما در تفسیر آیه، بنیان دین را بر فنا می دهد! شما مدعی هستید خداوند متعال آیات سوره تحریم را فرستاده تا بفرماید مردم! حواستان باشد! پیامبر شما گنه کاری مثل خود شماست! هر روز ممکن است هزار و یک خطا و گناه از او سر بزند! امروز معاذ الله غیبتی بکند! فردا معاذ الله شرابی بخورد! پس فردا معاذ الله زنایی بکند! یک روز دیگر معاذ الله ممکن است کبیره دیگری انجام دهد!... او هم معاذ الله روسیاهی مثل شماست که مثل شما، با آب توبه گناهش را می بخشیم!

از دوستان خواننده می پرسم: بدتر از این می شود پیامبری را توصیف کرد! آیا ظلمی بیشتر از اینگونه تفسیر به رای کردن آیات قرآن، سراغ دارید؟! رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روایت معروفی که شیعه و سنی نقل کرده اند فرمود: من فسّر القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار ؛ هر آن کس که آیات قرآن را به رأی خود تفسیر کند، جایگاهی از آتش برای خود فراهم نموده است.

اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) _معاذ الله_ مطابق چیزی که شما پنداشته اید گنه کار باشد، این گنه کار بودن، حد و مرزی ندارد و هر پلیدی ای ممکن است از این آدم سر بزند! چطور به فردی که هر روز ممکن است به گناهی آلوده شود، می توان اعتماد کرد؟! این آدم خیالی شما، ممکن است دروغ گو باشد، چطور به آنچه که ادعا می کند وحی الهی است اعتماد می کنید؟! شاید در همین ادعایش هم دروغگو باشد! به هیچ سخن این آدم خیالی، نمی توانید اعتماد کنید چون هر آنچه می گوید احتمال دروغ و خطا دارد!

شما برای اینکه پیامبر را به قول خودتان _زمینی جلوه دهید_ او را در حد یک دزد دغل‌باز دروغگو پایین آوردید! آیا ظلمی بالاتر از این می توان به مقام رسالت روا داشت؟! با این مبنا اساس شریعت بر باد می رود، چون به هیچ کلمه و رفتاری از این آدم ِ به اصطلاح پیام‌آور، نمی توان اعتماد کرد! چون تمامش امکان دروغ و خطا و کم و زیاد دارد!

نمی دانم، با این مبنا آیاتی که به اطاعت بی‌چون و چرا از رسول رحمت و مهربانی دعوت نموده را چگونه معنا می کنید:

قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ (آل عمران/32)
بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمى‏دارد.» (32)

وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً (احزاب/36)
هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است

وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است

و ده ها آیه دیگر...

مگر می شود خدای حکیم به اطاعت مطلق و بی چون و چرا از فردی که احتمال خطا و دروغ و گناه دارد و معصوم نیست، دعوت نماید؟! آیا چنین دعوتی حکیمانه است؟!

اگر پیامبر معصوم نباشد، این آیات هیچ معنا و مفهومی نخواهد داشت و با بدیهی ترین قضایای عقلی در تعارض و تضاد آشکار خواهد بود!

چطور می شود که خدای متعال زندگی فردی که به قول شما آلوده و گنه کار است را سرمشقی نیکو برای بشریت معرفی کند:


لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً (احزاب/21)
قطعاً براى شما در [اقتدا به‏] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‏ كند

چطور می شود که خدای متعال سخنان فردی آلوده و گنه کار را که معاذ الله احیانا دروغی هم می گوید و غیبتی هم می کند و زنایی هم ممکن است انجام دهد را عین سخن خداوند اعلام می نماید:


وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (نجم/3و4)
[كه‏] يار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده
و از سر هوس سخن نمى‏ گويد

نمی دانم آن بیچاره هایی که آن پاسخ شما شنیدند و هرگز معنای باطل آن را درک نکردند، چگونه به قول خودتان به دامان اسلام بازگشتند! اصلا به چی ایمان آوردند؟! به سخنان فردی که مطابق پندار شما، معاذ الله ممکن است دورغگو باشد؟!

واقعا حیرت انگیز است! قرآن بخوانی و به چنین افکار عجیب و غریبی معتقد باشی، آنوقت خود را موحد، و دیگران را بت پرست بپنداری و چنین کاری را هم نهی از منکر بنامی!

جناب صدیقین
1. واژه بت پرست در زبان پارسی معادل واژه مشرک در زبان عربی است. واژه مشرک و مشتقات آن چندین بار در قران ذکر شده است. آیا مشرکین زمان پیامبر این را توهین تلقی می کردند که شما می کنید؟ از نظر ما شما اینگونه هستید و البته دلیل قرانی داریم و گرنه اگر شما را موحد خطاب کنیم که دیگر در یک جبهه قرار می گیریم. شما هم می توانید ما را مشرک خطاب کنید و البته با دلایل قرانی و ما نه تنها ناراحت نمی شویم بلکه در صدد کشف علت برمی آییم. ما می گوییم کسانی که نام پیامبر محمد را در نماز ذکر می کنند مشرک هستند و این شامل همه فرقه های سنی و شیعه و وهابیت و داعش است و البته برای این ادعای خود دلیل قرانی و عقلی داریم.

2. پیامبر محمد در زمان خود بهترین فرد بوده است و البته توجه فرمایید که بهترین فرد بوده است نه خدا. خود ایشان فرموده اند که من از دنیای شما زن و عطر را بیشتر دوست دارم و بر اساس این ویژگی چون ماریه زیبا بوده است نوبت را در میان همسرانشان رعایت نکرده اند و این که جرم نیست منتها با معصومیت ورودی از فرهنگ ایرانی به دین اسلام هماهنگی ندارد و ما می گوییم که پیامبر محمد و همچنین همه پیامبران باید به گونه ای معرفی شوند که حضرت الله اراده فرموده اند یعنی که بشری همانند ما بوده اند. در داستان خضر و موسی این موسی است که خواستار تبعیت از خضر است چرا که خضر علم غیب می داند ولی موسی به پیامبری ناس برگزیده می شود که بشری همانند ماست و اگر بر روی زمین فرشتگان بودند حضرت برای راهنمایی آنها از جنس خود آنها برای آنها پیامبر تعیین می فرمودند. صفات زشتی را که شما مطرح کردید از قبیل زنا و شراب که اگر پیامبر اینگونه بودند که به پیامبری برگزیده نمی شدند منتها پیامبر هم دارای ذنبهایی بوده اند نه اینکه کلا مصون از خطا باشند. ما در سال 57 به ندای امام راحل لبیک گفتیم و انقلاب کردیم. آیا امام راحل معصوم بودند؟

موحد;621089 نوشت:
ما می گوییم کسانی که نام پیامبر محمد را در نماز ذکر می کنند مشرک هستند و این شامل همه فرقه های سنی و شیعه و وهابیت و داعش است و البته برای این ادعای خود دلیل قرانی و عقلی داریم.

!!!!!! دین جدیده ؟! خرق اجماع و متواترات اسلام ....مبارکتان باد !

جناب صدیقین
شما باید پیامبر را به گونه ای معرفی بکنید که در قران آمده است نه اینکه برخی از آیات را که با باورهای شما هماهنگی دارد بیاورید و برخی از آیات را که اینگونه نیستند نیاورید و یا اگر هم آوردید به گونه ای توجیه و تفسیر کنید که با باورهای شما هماهنگ باشد که در این صورت ما می گوییم شما یومن ببعض و یکفر ببعض می کنید:
التوبة : 43 عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبين‏
عبس : 1 عَبَسَ وَ تَوَلَّى 2 أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏
الضحى : 7 وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‏
کهف: 23 وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً 24 إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسيتَ وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً
. . .

جناب خیرالبریه
دین جدید نیست بلکه همان دینی است که پیامبر موظف به تبلیغ آن بودند.

موحد گرامی

شما بدون دلیل منطقی، بنده و دیگر دوستان که باور شما را ندارند را به پیش داوری متهم می کنید و بر خلاف فرمایش قرآن در آیه 125 سوره مبارکه نحل، به ما اتهام بت پرستی می زنید! (همان اتهامات واهی که همفکران شما در چند صد کیلومتر آن طرف تر به دیگر انسان ها می زنند و با همین توهم، سر آنها را به جرم اعتقاداتشان، به شنیع ترین شکل غیر انسانی و وحشیانه ترین حالت ممکن، از تن جدا می کنند!)

این همه اتهام می زنید اما به اشکالی عقلانی که در پست 29 به مبنای شما وارد نمودم پاسخی ندادید! و البته پاسخ ندادن شما، به معنای پاسخ نداشتن شماست چون مبنای شما با اساس شریعت و با محکم ترین آیات قرآنی، در تعارض آشکار است! (دوستان خواننده قضاوت خواهند کرد)

اجازه دهید طور دیگری مطلب را بیان کنم تا خدای ناکرده بار دیگر بنده را به چینش گزینشی آیات متهم نکنید و مشرک و کافر نخوانید!

لطفا توجه فرمایید:

بنده و شما قبل از اینکه مسلمان باشیم، انسان هستیم و باید با استدلال عقلی نبوت پیامبر را باور کنیم. در این فرض، من و شما نمی توانیم به آیات قرآن استدلال کنیم چون می خواهیم با ذهنی خالی و بدون هیچ پیش داوری به سراغ فردی که مدعی نبوت است و ادعا می کند از جانب خدا به پیامبری مبعوث شده، برویم!

شما _همان طور که در پست 24 تصریح کردید_ مدعی هستید که پیامبران گنه کار و خطاکار بوده اند!

خطا و گناه مرزی ندارد و نمی توانید بدون دلیل مرزی برای آن تعریف بکنید و بگویید پیامبران این دسته از گناهان را انجام می داده اند و فلان گناهان را انجام نمی داده اند! گناه گناه است! کسی که گناه می کند و با فرمان حق تعالی مخالفت می نماید، این مخالفت و عصیانش کوچک و بزرگ ندارد و هر عمل خلافی از او متصور است! (داریم عقلانی بحث می کنیم)

مطابق مبنای شما، پیامبران احیانا ممکن است دزد بوده باشند، دروغگو بوده باشند، حقه باز و شیاد بوده باشند، زناکار بوده باشند، شراب خوار بوده باشند، حرام خوار بوده باشند، و هزار و یک آلودگی دیگر که برایشان امکان دارد و متصور است (مطابق مبنای شما).

یک پاسخ عقلی روشن و صریح به بنده بدهید؛ این آدم شیاد دروغگو که ممکن است به هزار و یک آلودگی مبتلا بوده باشد، یکدفعه می آید میان مردم و داد می زند: "آهای مردم! من از جانب خدا به سوی شما مبعوث شده ام! من سخنی از جانب خدا برایتان دارم!" و بعد پیامی که ادعا می کند خدا به او گفته تا به گوش مردم برساند را برای آنها بیان می کند!

بنده از شما می پرسم: چطور به این آدم اعتماد می کنید؟! از کجا معلوم که این پیامش و ادعایش، جزو همان دروغ های پیشینش نباشد؟! شاید همانند چوپان دروغگو هوس کرده و دوباره دارد دروغ می گوید! اصلا چطور می شود به چنین فردی _که احتمال هزار و یک آلودگی و ناپاکی دارد_ اعتماد کرد؟!

لطفا به جای اینکه بنده و دیگر دوستان را به شرک و بت پرستی و چینش گزینشی آیات قرآن متهم نمایید، پاسخی عقلی و روشن بدهید. (قضاوت با دوستان خواننده)

جناب صدیقین
1. آیا کسانی را که بنده به عنوان مشرک از آنها یاد کردم یعنی وهابیت و داعش همفکران بنده هستند؟ آیا این تهمت نیست؟ آیا بنده اگر همین عبارت را برای شما به کار ببرم دادتان بلند نمی شود که بنده به صورت غیر منطقی و غیر علمی با شما بحث می کنم و آیه ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‏ را به عنوان مدرک قرانی ارائه نمی کنید؟

2. می گوییم پیامبر محمد بهترین و درستکارترین فرد در میان مردم خودشان بوده اند و مردمانش از ایشان با لقب امین یاد می کردند و حضرت الله از ایشان با عباراتی نظیر رَحْمَةً لِلْعالَمين‏ و لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيم‏ یاد فرموده اند ولی همین پیامبر آن گونه که شما معرفی می کنید با توجه به تعریف ارائه شده از عصمت معصوم نبوده اند و چندین آیه در قران مبین این حقیقت است که متاسفانه شما آنها را از نظر معنایی تحریف می کنید ، مثلا اخیرا آقای محمد خامنه ای برادر رهبر انقلاب در دفاع از مطلبی که در خصوص تاثیرپذیری امام راحل از اطرافیان خود مطرح فرموده بودند به آیه زیر استناد کردند و فرمودند که پیامبر نیز اینگونه بوده اند:
التوبة : 61 وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليم‏

آیا جنابعالی که به حرف بزرگان خود از جمله مراجع تقلید اعتماد می کنید بر این باورید که مراجع معصوم هستند؟

موحد;621577 نوشت:
جناب صدیقین
1. آیا کسانی را که بنده به عنوان مشرک از آنها یاد کردم یعنی وهابیت و داعش همفکران بنده هستند؟ آیا این تهمت نیست؟ آیا بنده اگر همین عبارت را برای شما به کار ببرم دادتان بلند نمی شود که بنده به صورت غیر منطقی و غیر علمی با شما بحث می کنم و آیه ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‏ را به عنوان مدرک قرانی ارائه نمی کنید؟
شما در دو پست 19 و 30، بنده و دیگر دوستان و همه فرق اسلامی را به جرم اینکه باور شما را باور ندارند، مشرک و ملحد و بت پرست خوانده اید! گویی در این دنیا موحدی جز شما وجود ندارد! مگر داعشی ها کاری جز این انجام می دهند! هر کس که باور آنها را برنمی تابد، به شنیع ترین شکل ممکن می کُشند! آیا بین شما که قدرتی برای اعمال نظراتتان ندارید و آنها که از قضا به کمک دوستان صهیونیستی و آمریکایی شان قدرتی پیدا کرده اند و شمشیری تیز کرده اند، تفاوتی وجود دارد؟!

***************


موحد;621577 نوشت:
می گوییم پیامبر محمد بهترین و درستکارترین فرد در میان مردم خودشان بوده اند و مردمانش از ایشان با لقب امین یاد می کردند و حضرت الله از ایشان با عباراتی نظیر رَحْمَةً لِلْعالَمين‏ و لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيم‏ یاد فرموده اند ولی همین پیامبر آن گونه که شما معرفی می کنید با توجه به تعریف ارائه شده از عصمت معصوم نبوده اند و چندین آیه در قران مبین این حقیقت است که متاسفانه شما آنها را از نظر معنایی تحریف می کنید
لطفا پاسخ اشکال بنده را بدهید! این بار از آیات قرآن استفاده نکردم که دوباره بنده را به تحریف معنا متهم می کنید! دوستان خواننده قضاوت خواهند کرد! بار دیگر اشکال را بدون کمترین استناد به آیات قرآن، مطرح می کنم:
صدیقین;621203 نوشت:
بنده و شما قبل از اینکه مسلمان باشیم، انسان هستیم و باید با استدلال عقلی نبوت پیامبر را باور کنیم. در این فرض، من و شما نمی توانیم به آیات قرآن استدلال کنیم چون می خواهیم با ذهنی خالی و بدون هیچ پیش داوری به سراغ فردی که مدعی نبوت است و ادعا می کند از جانب خدا به پیامبری مبعوث شده، برویم!

شما _همان طور که در پست 24 تصریح کردید_ مدعی هستید که پیامبران گنه کار و خطاکار بوده اند!

خطا و گناه مرزی ندارد و نمی توانید بدون دلیل مرزی برای آن تعریف بکنید و بگویید پیامبران این دسته از گناهان را انجام می داده اند و فلان گناهان را انجام نمی داده اند! گناه گناه است! کسی که گناه می کند و با فرمان حق تعالی مخالفت می نماید، این مخالفت و عصیانش کوچک و بزرگ ندارد و هر عمل خلافی از او متصور است! (داریم عقلانی بحث می کنیم)

مطابق مبنای شما، پیامبران احیانا ممکن است دزد بوده باشند، دروغگو بوده باشند، حقه باز و شیاد بوده باشند، زناکار بوده باشند، شراب خوار بوده باشند، حرام خوار بوده باشند، و هزار و یک آلودگی دیگر که برایشان امکان دارد و متصور است (مطابق مبنای شما).

یک پاسخ عقلی روشن و صریح به بنده بدهید؛ این آدم شیاد دروغگو که ممکن است به هزار و یک آلودگی مبتلا بوده باشد، یکدفعه می آید میان مردم و داد می زند: "آهای مردم! من از جانب خدا به سوی شما مبعوث شده ام! من سخنی از جانب خدا برایتان دارم!" و بعد پیامی که ادعا می کند خدا به او گفته تا به گوش مردم برساند را برای آنها بیان می کند!

بنده از شما می پرسم: چطور به این آدم اعتماد می کنید؟! از کجا معلوم که این پیامش و ادعایش، جزو همان دروغ های پیشینش نباشد؟! شاید همانند چوپان دروغگو هوس کرده و دوباره دارد دروغ می گوید! اصلا چطور می شود به چنین فردی _که احتمال هزار و یک آلودگی و ناپاکی دارد_ اعتماد کرد؟!

لطفا به جای اینکه بنده و دیگر دوستان را به شرک و بت پرستی و چینش گزینشی آیات قرآن متهم نمایید، پاسخی عقلی و روشن بدهید. (قضاوت با دوستان خواننده)



***************

موحد;621577 نوشت:
مثلا اخیرا آقای محمد خامنه ای برادر رهبر انقلاب در دفاع از مطلبی که در خصوص تاثیرپذیری امام راحل از اطرافیان خود مطرح فرموده بودند به آیه زیر استناد کردند و فرمودند که پیامبر نیز اینگونه بوده اند:
التوبة : 61 وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليم‏ آیا جنابعالی که به حرف بزرگان خود از جمله مراجع تقلید اعتماد می کنید بر این باورید که مراجع معصوم هستند؟
مغالطه می فرمایید! امام خمینی و مراجع عظام تقلید محترم هستند اما معصوم نیستند. مثال به این بزرگواران چه ربطی به آیه کریمه دارد؟! لطفا به جای طفره رفتن از پاسخ و اتهام‌زنی، به اشکال بنده پاسخ دهید!

جناب صدیقین
1. فرموده اید که بنده مغالطه می کنم:
بعد از چند روز آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای در جوابیه‌ای تند به اعتراض روزنامه کیهان واکنش نشان داد و از جمله نوشت: «اعتماد به گفته اطرافیان ومردم دیگر نه اهانت است و نه اتهام، و نه بر خلاف حق و انصاف، زیرا این صفتی است که پیامبر اکرم (ص) به آن موصوف بود. حضرت امام راحل هم با تمام هوش و فراست ولی مانند پیامبر (ص) به اطرافیان و مردم دیگر اعتماد داشت. دشمنان پیامبر (ص) به آن حضرت تعریض می‌‌کردند که وی چرا به هر خبر و سخنی گوش می‌دهد و آن‌را باور می‌کند.قرآن‌مجید به دفاع از آن حضرت نفرمود که پیامبر شما چون معصوم (یعنی بیگناه) است.پس هیچوقت فریب نمی‌خورد! بلکه فرمود «قل‌هو اذن خیر لکم یومن بالله و یومن للمومنین»«سوره توبه/آیه ۶۱) یعنی اشکال نکنید که چرا سخن دروغگویان را باور می‌کند. آن حضرت «اذن خیر» است و خوش‌باور و همانطور که به خدا ایمان دارد به مومنین اطراف خود هم اعتماد می‌کند، یعنی برخلاف گفته شما این باور به گفتار دیگران «نه اتهام ناروا و نه اهانت به ساحت پیامبر (ص) و...) است بلکه خوش‌باوری و قبول قول اطرافیانی می‌باشد که متهم به توطئه و دروغ نباشند یک صفت پسندیده و شایسته مقام بزرگان است.قرآن در جایی دیگر برای جلوگیری از عواقب زودپذیری خوشبینانه اخبار به پیامبر می‌فرماید هر خبری که راوی آن فاسق باشد درباره آن «تبین» و تحقیق کن تا به اشتباه نیفتی:«ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا..‌». یعنی اگر «تحت تأثیر القائات» مردم قرار گرفتی و آنرا پذیرفتی از روی احتیاط در اطراف آن تحقیق کن تا مبادا نادم و پشیمان شوی «انتصیبوا طائفه» «بجهاله» و تصبحوا علی ما فعلتم «نادمین» یعنی اگر زودباوری مطلق باشد موجب پشیمانی خواهد شد و نتیجه آنکه اصل گوش فرا دادن به مردم و مخصوصا اطرافیان،سیره پیامبر (ص) است و نسبت آن به حضرت امام (ره) نه اتهام است و نه توهین و نه خروج از حق و انصاف.»
http://www.tabnak.ir/fa/news/462324/

2. به باور جنابعالی همه کسانی که معصوم نیستند دزد و شرابخوار و زناکار هستند که اگر اینگونه است پس چرا شما از مراجع غیر معصوم تقلید می کنید و در پی یافتن مراجع معصوم نیستید؟

موحد;622207 نوشت:
جناب صدیقین
1. فرموده اید که بنده مغالطه می کنم:
بعد از چند روز آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای در جوابیه‌ای تند به اعتراض روزنامه کیهان واکنش نشان داد و از جمله نوشت: «اعتماد به گفته اطرافیان ومردم دیگر نه اهانت است و نه اتهام، و نه بر خلاف حق و انصاف، زیرا این صفتی است که پیامبر اکرم (ص) به آن موصوف بود. حضرت امام راحل هم با تمام هوش و فراست ولی مانند پیامبر (ص) به اطرافیان و مردم دیگر اعتماد داشت. دشمنان پیامبر (ص) به آن حضرت تعریض می‌‌کردند که وی چرا به هر خبر و سخنی گوش می‌دهد و آن‌را باور می‌کند.قرآن‌مجید به دفاع از آن حضرت نفرمود که پیامبر شما چون معصوم (یعنی بیگناه) است.پس هیچوقت فریب نمی‌خورد! بلکه فرمود «قل‌هو اذن خیر لکم یومن بالله و یومن للمومنین»«سوره توبه/آیه ۶۱) یعنی اشکال نکنید که چرا سخن دروغگویان را باور می‌کند. آن حضرت «اذن خیر» است و خوش‌باور و همانطور که به خدا ایمان دارد به مومنین اطراف خود هم اعتماد می‌کند، یعنی برخلاف گفته شما این باور به گفتار دیگران «نه اتهام ناروا و نه اهانت به ساحت پیامبر (ص) و...) است بلکه خوش‌باوری و قبول قول اطرافیانی می‌باشد که متهم به توطئه و دروغ نباشند یک صفت پسندیده و شایسته مقام بزرگان است.قرآن در جایی دیگر برای جلوگیری از عواقب زودپذیری خوشبینانه اخبار به پیامبر می‌فرماید هر خبری که راوی آن فاسق باشد درباره آن «تبین» و تحقیق کن تا به اشتباه نیفتی:«ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا..‌». یعنی اگر «تحت تأثیر القائات» مردم قرار گرفتی و آنرا پذیرفتی از روی احتیاط در اطراف آن تحقیق کن تا مبادا نادم و پشیمان شوی «انتصیبوا طائفه» «بجهاله» و تصبحوا علی ما فعلتم «نادمین» یعنی اگر زودباوری مطلق باشد موجب پشیمانی خواهد شد و نتیجه آنکه اصل گوش فرا دادن به مردم و مخصوصا اطرافیان،سیره پیامبر (ص) است و نسبت آن به حضرت امام (ره) نه اتهام است و نه توهین و نه خروج از حق و انصاف.»
http://www.tabnak.ir/fa/news/462324/؟

این پاسخ بی ربط شما به اشکالی است که در این جا #34 به مبنای شما وارد کردم؛ متشکرم. معلوم شد اصلا پاسخی ندارید و بدون دلیل طفره و حاشیه می روید!

دوستان خواننده! نوشتارهای بنده و جناب موحد در این تاپیک پیش روی شماست؛ بخوانید و قضاوت کنید که آیا بنده آیات قرآن را گزینش و تحریف به معنا کرده ام (همچنانکه جناب موحد چندین بار این اتهام را نثار بنده کرد)، یا ایشان!


************

موحد;622207 نوشت:
به باور جنابعالی همه کسانی که معصوم نیستند دزد و شرابخوار و زناکار هستند که اگر اینگونه است پس چرا شما از مراجع غیر معصوم تقلید می کنید و در پی یافتن مراجع معصوم نیستید؟
اشکال بنده را به خودم برمی گردانید!

...هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا... (یوسف/65)
...اين سرمايه ماست كه به ما بازگردانيده شده است‏...

جهت یادآوری:

صدیقین;621203 نوشت:
شما _همان طور که در پست 24 تصریح کردید_ مدعی هستید که پیامبران گنه کار و خطاکار بوده اند!

خطا و گناه مرزی ندارد و نمی توانید بدون دلیل مرزی برای آن تعریف بکنید و بگویید پیامبران این دسته از گناهان را انجام می داده اند و فلان گناهان را انجام نمی داده اند! گناه گناه است! کسی که گناه می کند و با فرمان حق تعالی مخالفت می نماید، این مخالفت و عصیانش کوچک و بزرگ ندارد و هر عمل خلافی از او متصور است! (داریم عقلانی بحث می کنیم)

مطابق مبنای شما، پیامبران احیانا ممکن است دزد بوده باشند، دروغگو بوده باشند، حقه باز و شیاد بوده باشند، زناکار بوده باشند، شراب خوار بوده باشند، حرام خوار بوده باشند، و هزار و یک آلودگی دیگر که برایشان امکان دارد و متصور است (مطابق مبنای شما)



************
دوستان عزیز!
بحث کوتاه بنده با جناب موحد در واقع به پایان رسیده است.
ایشان با حاشیه نگاری های بی ارتباط با موضوع و طفره رفتن از پاسخ، نتوانستند از ادعای بی دلیلشان دفاع کنند!
هدف ما در اینجا، محکوم کردن کسی نیست. هدف، نگارش مباحثات علمی برای فهم هر چه بیشتر و عمیق تر آیات نورانی قرآن کریم و روایات اهل البیت (علیهم السلام) است. امیدوارم وقتی مطلب حقی اقامه شد و به صورت منطقی ثابت شد که فلان برداشت و اعتقادمان از آیات و روایات نادرست است، یا دست‌کم با اشتباه همراه است، شهامت پذیرش حق را داشته باشیم و در برابر آن لجاجت نکنیم، و الا ممکن است چنین لجاجت هایی در برابر حق، خدای ناکرده ما را رفته رفته مصداق این گونه آیات نماید که:

وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدينَ (نمل/14)
و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبه‌كاران (و مفسدان) چگونه بود

والحمد لله رب العالمین.

موحد;621117 نوشت:
جناب خیرالبریه
دین جدید نیست بلکه همان دینی است که پیامبر موظف به تبلیغ آن بودند.

خود صحابه در جنگ ها شعارشون یا محمداه بود ! در منابع اهل سنت هم ذکر شده ! چرا صحابه یا الله نمی گفتند ؟! شما و اتباع ابن تیمیة بهتر از صحابه می فهمید ؟!

موحد;621089 نوشت:
ما می گوییم کسانی که نام پیامبر محمد را در نماز ذکر می کنند مشرک هستند و این شامل همه فرقه های سنی و شیعه و وهابیت و داعش است و البته برای این ادعای خود دلیل قرانی و عقلی داریم.


تبریک عرض میکنم خدمتتون ! شما با این کلامتون صحابه و تابعین رو مشرک معرفی کردید :

ثُمَّ بَرَزَ خَالِدٌ وَدَعَا إِلَى الْبِرَازِ وَنَادَى بِشِعَارِهِمْ، وَكَانَ شِعَارُهُمْ: يَا مُحَمَّدَاهُ! فَلَمْ يَبْرُزْ إِلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا قَتَلَهُ.

الکامل فی التاریخ،ج2،ص217 ط دار الکتاب العربی

فَقَالَ أَهْلُ بَيْتٍ مِنْ مُزَيْنَةَ لِصَاحِبِهِمْ، وَهُوَ بِلَالُ بْنُ الْحَارِثِ: قَدْ هَلَكْنَا فَاذْبَحْ لَنَا شَاةً. قَالَ: لَيْسَ فِيهِنَّ شَيْءٌ. فَلَمْ يَزَالُوا بِهِ حَتَّى ذَبَحَ فَسَلَخَ عَنْ عَظْمٍ أَحْمَرَ، فَنَادَى: يَا مُحَمَّدَاهُ!

الکامل فی التاریخ،ج2،ص375 ط دار الکتاب العربی

وَصَاحَتْ زَيْنَبُ أُخْتُهُ: يَا مُحَمَّدَاهُ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ!

الکامل فی التاریخ،ج3،ص185 ط دار الکتاب العربی

فَأَخْرَجَ النَّاسَ لِتُؤْخَذَ مِنْهُمُ الْجِزْيَةُ، فَجَعَلُوا يَبْكُونَ وَيُنَادُونَ: يَا مُحَمَّدَاهُ يَا مُحَمَّدَاهُ! وَلَا يَدْرُونَ أَيْنَ يَذْهَبُونَ...

الکامل فی التاریخ،ج3،ص491 ط دار الکتاب العربی

و بسیاری از نمونه های دیگر ...

در مورد اینکه گفتید دلایل عقلی خدمتتون عرض کنم که عامه و مخالفین شیعه و وهابیت اصلا عقل رئ حجت نمی دونن و صرفا اهل حدیث هستند پس خواهشا حرف از عقل نزنید !

اما اگر منظورتون از موحد بودن،اعتقادات شرک آمیز ابن تیمیة و هم صنفانش هست ما به اون اعتقادات کافریم ! ما خدا رو صاحب زبون و دست و چشم نمیدونیم ! ما خدای موفرفری رو قبول نداریم!ما خدایی که سوار بر حمار میشه و میاد روی زمین دنیا رو قبول نداریم ! و .......

ظلم و ستمی که جماعت وهابیون و اتباع ابن تیمیة و خود این تیمیة در حق اسلام کردند و آبرویی که از اسلام بردند این جماعت بر کسی پوشیده نیست ...

موحد;620614 نوشت:

اگر قرار باشد که عایشه و حفصه به دلیل حسادت زنانه که طبیعی است گناهکار تلقی شوند و از درجه ام المومنین بودن سقوط کنند در این صورت لازم است که پیامبر ابراهیم به علت مخالفت با حضرت الله در خصوص عذاب قوم لوط و پیامبر سلیمان به علت بازی کردن با اسب و قضا شدن نمازش و پیامبر موسی به علت قتل نفس و . . . از درجه پیامبری سقوط کنند.

اولا حسادت زنانه اونطوری هم که شما فکر میکنید طبیعی نیست و حسادت امری هست مذموم که در منابع روایی مسلمین در موردش احادیث زیادی وارد شده.

ثانیا " ام المومنین " بودن اصلا و ابدا مقام و منزلت خاصی نیست بلکه صرفا برای تحریم ازدواج با همسران پیامبر بعد از پیامبر بوده و خود علمای اهل سنت هم به این مساله اشاره کرده اند.

ثالثا خود عائشة هم قبول نداشته که " مادر تمام مومنان " هستش.به عنوان مثال من به یک نمونه اشاره کنم :

أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَحْبُوبِيُّ، ثَنَا سَعِيدُ بْنُ مَسْعُودٍ، ثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، أَنْبَأَ إِسْرَائِيلُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ غَالِبٍ، قَالَ: دَخَلَ عَمَّارٌ عَلَى عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا يَوْمَ الْجَمَلِ، فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّاهُ. قَالَتْ: لَسْتُ لَكَ بِأُمٍّ. قَالَ: بَلَى إِنَّكِ أُمِّي وَإِنْ كَرِهْتِ ...

المستدرک علی الصحیحین،ج4،ص393،ح8039 ط دار الکتب العلمیة

حدیث رو هم حاکم و هم ذهبی تصحیح میکنن.

چرا در حدیث بالا وقتی عمار بن یاسر رضی الله عنه به عائشة میگه مادرم عائشة میگه من مادر تو نیستم ؟! یا باید بگی عائشة قرآن رو قبول نداشته !!! یا باید بگی عائشة خودش هم معترف بوده که ام المومنین نیست یا باید بگی عمار مومن نبود !!! یا باید بگی عائشة از عمار بدش میومد !!! کدوم رو انتخاب میکنی ؟!

نمونه اي دیگر :

حدثنا أبو محمد بن حيان حدثنا أبو يعلى حدثنا إبراهيم بن الحجاج حدثنا أبو عوانة عن فراس عن الشعبي عن مسروق أن امرأة قالت لعائشة يا أمه فقالت إني لست أمك إنما أنا أم رجالكم في التفسير إسناده صحيح.

مسانيد فراس المكتب ج 1 ص 85 ، اسم المؤلف: فراس بن يحيى المكتب الخارفي الكوفي الوفاة: 129 ، دار النشر : مطابع ابن تيمية - القاهرة - 1413 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد بن حسن المصري

زنی میاد و به عائشة میگه مادرم ! ولی عائشة میگه مادر تو نیستم و مادر مردان شما هستم ! و علمای بسیاری از اهل سنت از این قول و مشابهش نتیجه گرفته اند که این " ام المومنین " بودن یعنی تحریم نکاح و لا غیر !

البته ما منتظریم بگید چرا عائشة خودش رو مادر حضرت عمار رضی الله عنه که مرد هم بود نمیدونست ؟؟!!

موحد;621117 نوشت:
جناب خیرالبریه
دین جدید نیست بلکه همان دینی است که پیامبر موظف به تبلیغ آن بودند.

نخواستم بحث منحرف بشو د وگرنه این دین را شما چگونه واز چه راهی بدست آوردید ؟

همین قران وسنت را چه کسانی بمن وشما رساندند ؟

همانها گفته اند که در نماز اگر اسم محمد ص را نبری موحد نیستی !

جناب ابراهیم بن شیبه
پیشنهاد می شود تاپیک را از اول مطالعه فرمایید. ضمنا بنده عرض کردم که ذکر نام محمد در نماز شرک است نه ذکر نام ایشان در صحنه نبردی که فرماندهش خود محمد بود.

جناب ابراهیم شیبه
1. حسادت بر دو نوع است که اولی آن همین حسادتی است که مشهور است و در زبان انگلیسی با واژه envy بیان می شود و دومی حسادت زنانه یا حسادت جنسی است که در زبان انگلیسی با واژه jealousy بیان می شود. به عبارت دیگر این نوع حسادت همان غیرت است که می گویند بر مردان واجب و بر زنان حرام است و ذاتی انسان و حیوان است و از این رو طبیعی است.

2. همه همسران پیامبر مورد تایید حضرت الله هستند که این تاپیک جداگانه ای می طلبد یعنی همسران پیامبر همانند همسران لوط و نوح نیستند بلکه مومن بالله هستند. ضمنا کلام حضرت الله را با احادیث صد من یک غاز قاطی نکنید که عاقبت خوبی ندارد.

3. از دیدگاه ما ابن تیمیه و عبدالوهاب مشرک هستند.

جناب خیرالبریه
ما دینمان را از قران و با عرضه احادیث بر قران به دست آورده ایم. نام محمد را عبدالملک مروان به نماز افزوده است که این شخص مورد تایید شیعیان نیست ولی معلوم نیست که چرا به بدعت ایجاد شده توسط این شخص عمل می کنند؟

جناب صدیقین
به این می گویند دور باطل. بنده عرض کردم که آیا اگر کسی معصوم نباشد حتما زناکار و شرابخوار و متقلب است یا نه در میان غیر معصومها هم اشخاص درستکار و مومن بالله پیدا می شوند که پاسخ ندادید؟ پیامبر به نص صریح قران پیش از پیامبر شدن گمراه بوده اند و سپس حضرت الله ایشان را هدایت فرموده اند و پس از آن ایشان رسول الله بوده اند نه رسول الناس یعنی وحی الهی را به مردم می رساندند نه اینکه مسائل و مشکلات مردم را به حضرت الله گزارش دهند و رهنمودهای حضرت الله را در خصوص این مسائل و مشکلات به مردم برسانند یعنی رسالت ایشان یکسویه بوده است. پیامبر بر اساس وحی عمل می کردند و در برخی مواقع که به اجتهاد خود عمل می کردند اگر اشتباه و خطایی مرتکب می شدند حضرت الله ایشان را راهنمایی و یا سرزنش می کردند.
بنده عرض نکردم که چهره پیامبران را آن چنان که در تورات ترسیم شده است مثلا دختران نوح به پدرشان شراب خوراندند تا با او همبستر شوند تا نسلشان از میان نرود و یا ابراهیم زنش را به عنوان خواهرش به حاکم معرفی کرد و حاکم با همسر ابراهیم ازدواج کرد تبلیغ کنید بلکه جرم بنده این است که عرض کردم که چهره پیامبران را آن چنان که در قران ترسیم شده است تبلیغ کنید تا بسیاری از شبهات زدوده شوند.

سلام مجدد خدمت همه دوستان

حسن ختام این تاپیک را در اینجا #38 نگارش کردم. موحد گرامی، بحث بنده با شما ظاهرا به نتیجه ای نمی رسد. ایرادی ندارد؛ اگر تمایل دارید موضوعی با عنوان «بررسی عصمت پیامبران» ایجاد کنید تا این مطلب به صورت مستقل و مفصل در بخش کلام _که مربوط به این موضوع می شود_ بررسی شود.

ان شاء الله موضوع این تاپیک تا چند روز آینده جمع بندی خواهد شد.

موحد;622776 نوشت:
جناب خیرالبریه
ما دینمان را از قران و با عرضه احادیث بر قران به دست آورده ایم. نام محمد را عبدالملک مروان به نماز افزوده است که این شخص مورد تایید شیعیان نیست ولی معلوم نیست که چرا به بدعت ایجاد شده توسط این شخص عمل می کنند؟

ما سالهاست یک سوال کردیم وهنوز جوابی از وهابیون ندیدیم که قران چیست و چگونه از بین این قرائات وتفاسیر مختلف به مقصود وهدف خدای متعال برسیم ؟

همه 73 فرقه همین ادعا رادارند که ما تابع قرآن و سنتیم !!!!!

ضمن اینکه در کدام منبع معتبر چنین مطلبی از عبدالملک مروان آمده است ؟

قبلا بحث کردیم در تالار :

http://iranclubs.org/forums/showthread.php?t=102271

در تشهد اصحابیکه قبل از عبدالملک بودند ونام محمد ص را متواترا آورده اند چه میگویید ؟

پرسش:
نظر استاد مکارم شیرازی درباره آیه 3 سوره تحریم و اینکه منظور از سِرّ در این آیه چیست، را بیان نمایید؟

پاسخ:
سلام به شما پرسشگر گرامی

وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَديثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَليمُ الْخَبيرُ (تحریم/3)
(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامى كه وى آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتى از آن را براى او بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: «چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخت؟» فرمود: «خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت!»

نظر استاد مکارم شیرازی چنین است:

در شان نزول این آیه و آیات قبل و بعدش، روايات زيادى در كتب تفسير و حديث و تاريخ شيعه و اهل سنت نقل شده است كه ما از ميان آنها آنچه مشهورتر و مناسب تر به نظر مى‏ رسد را انتخاب كرده‏ ايم و آن اينكه:

پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) زمانی كه نزد زينب بنت جحش (يكى از همسرانش) مى‏ رفت، زينب او را نگاه مى‏ داشت و از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت پيامبر مى‏ آورد. اين سخن به گوش عايشه رسيد و بر او گران آمد! مى‏ گويد: من با حفصه (يكى ديگر از همسران پيامبر) قرار گذاشتيم كه هر وقت پيامبر نزد يكى از ما آمد، فورا بگویيم آيا صمغ مغافير خورده‏ اى؟! (مغافير صمغى بود كه يكى از درختان حجاز به نام عُرفُط تراوش مى‏ كرد و بوى نامناسبى داشت)، و پيامبر هم مقيد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان يا لباسش استشمام نشود بلكه به عكس اصرار داشت هميشه خوشبو و معطر باشد!

روزى پيامبر نزد حفصه آمد. او اين سخن را به پيامبر گفت! حضرت فرمود: من مغافير نخورده‏ ام بلكه عسلى نزد زينب بنت جحش نوشيدم و من سوگند ياد مى‏ كنم كه ديگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل، روى گياه نامناسبى و احتمالا مغافير نشسته باشد)، ولى اين سخن را به كسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گويند چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خود تحريم كرده؟ و يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن پیروی كنند، و يا به گوش زينب برسد و او دل‏شكسته شود).

طولی نکشید که حفصه اين راز را افشا كرد، و بعدا هم معلوم شد اصل اين قضيه برای ناراحت کردن پیامبر بوده است! پيامبر سخت ناراحت شد. آيات فوق نازل گشت و به شدت رفتار آن دو نفر را سرزنش کرد و ماجرا را چنان پايان داد كه ديگر اين گونه كارها در درون خانه پيامبر تكرار نشود! (1)

در بعضى از روايات نيز آمده كه پيامبر بعد از اين ماجرا يک ماه از همسران خود كناره‏ گيرى كرد (2)، و حتى شايعه تصميم آن حضرت نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى كه سخت به وحشت افتادند (3) و از كار خود پشيمان شدند. (4)

پی نوشت
------------------------
1- اصل اين حديث را بخارى در جلد 6 از صحيح خود صفحه 194 نقل كرده، و توضيحاتى كه در پرانتز ذكر كرديم از كتب ديگر استفاده مى‏ شود.
2- تفسير قرطبى و تفسيرهاى ديگر ذيل آيات مورد بحث.
3- تفسير فى ظلال، جلد 8، صفحه 163.
4- تفسیر نمونه، ج 24، ص 271 و 272.

موضوع قفل شده است