ب+ن+د+ه=؟؟؟؟؟؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ب+ن+د+ه=؟؟؟؟؟؟

با سلام

ب+ن+د+ه=؟؟؟؟؟؟

اينكه گفته ميشه ما بايد بنده خدا باشيم يعني چي ؟

از اين مسئله چه دركي داريم و اين مسئله تا چه حد برامون جا افتاده ؟

براي من اصلا جا نيفتاده . در اين مورد چه توضيحاتي وجود داره ؟ اگه ممكنه راهنمايي بفرماييد .

اگه توضيحات هم زياد شد اشكال نداره تا تهشو ميخونم

خدايا كمك كن يه عالمه كارشناس با كلي پاسخ از اينجا رد بشن .:Gol:

t4h9r1;60217 نوشت:
اينكه گفته ميشه ما بايد بنده خدا باشيم يعني چي ؟

با سلام

خداوند خالق انسان است و انسان مخلوق خداوند
خداوند دستوراتي را براي هدايت اين بنده گان خود فرستاده است
بنده از اين نظر كه مخلوق خداست و خداوند اگاه به اول و اخر انسان است و همچنين به قوانين خلقت عالم است دستوراتي را براي هدايت بندگان خود فرستاده است

بنده در اين رابطه بين خود و خداوند مطيع است و بس
بنده مطيع اوامر و دستورات خداي خويش است

هر چقدر بنده دستورات خداوند را بهتر و بيشتر انجام دهد در اين رابطه دو سويه خويش به خداوند نزديكتر كرده است
و هر چقدر به مخالفت با اوامر الهي بپرداز در فاصله گرفتن از خداي خود نقش داشته است

مقام عبد و بنده بودند انسان نزد خداوند از همه جايگاهها حتي پيامبري برتر است

كه درنماز مي گوييم:
اشهدان محمد عبده و رسوله

t4h9r1;60217 نوشت:
با سلام

ب+ن+د+ه=؟؟؟؟؟؟

اينكه گفته ميشه ما بايد بنده خدا باشيم يعني چي ؟

از اين مسئله چه دركي داريم و اين مسئله تا چه حد برامون جا افتاده ؟

براي من اصلا جا نيفتاده . در اين مورد چه توضيحاتي وجود داره ؟ اگه ممكنه راهنمايي بفرماييد .

اگه توضيحات هم زياد شد اشكال نداره تا تهشو ميخونم

خدايا كمك كن يه عالمه كارشناس با كلي پاسخ از اينجا رد بشن .:Gol:


با سلام:Gol:

این مطلب، بحث مفصلی را می طلبد که به اقتضا و مجال مطالبی را مختصراً عرض می کنم.

مفهوم بنده بودن در حقیقت، به معنای نیاز و وابستگی مطلق، در برابر بی نیازی و استقلال مطلق مولا و آفریدگار معنا می یابد.

البته به اشتباه جزو اصطلاحات رایج، در جائی که صلاحیت بکار رفتن را ندارد نیز گاهی بکار می رود.

اگر انسان فی الواقع پی به این حقیقت تردید ناپذیر ببرد که روزی بر این عالم هستی می گذشته که او هیچ نبوده (لم یکن شیء مذکورا)(انسان، آیه 1) بوده و اگر امروزه پا به عرصۀ وجود نهاده و نیرو و قدرتی دارد همه و همه از لطف و عنایت و رحمت الهی است، و البته گمان نکند که این لطف و رحمت از ناحیۀ خدا وی را مستقل و بی نیاز ساخته و دیگر به هستی بخش خود نیازی ندارد. بلکه این نیاز دائمی و همیشگی است، در مثل همچون نور چراغی است که به شبکۀ اصلی برق متصل است و از خود هیچگونه استقلالی ندارد.

این نیازمندی و وابستگی شدید انسان را اضافه کنیم به روحیۀ "میل به جاودانگی"، روح پرستش و فطرت "کمال جوی" انسان، که مدام بدنبال حقیقت و اصل خود می گردد، اینکه "از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود" و "به کجا می روم آخر ننمائی وطنم".

یعنی وقتی به فقر و نیازمندی ذاتی خویش پی برد، می داند که اصل و مبدأئی دارد که بی نیاز مطلق است فلذا خواهان وصل او می شود، و می خواهد بداند که چگونه می تواند از این حصار تن خاکی و قفس رهائی یافته و به سوی حقیقت هستی و اصل خویش پرواز کند.

در این مرحله از حقیقت طلبی است که باز لطف و عنایت الهی از طریق انبیاء و هادیان راستین به مددش می آید و راه رسیدن به خدا را برایش ترسیم می کنند.

اینکه تنها راه رسیدن به منزل و مأوا، مقصد سعادت و لقاء الهی، سر سپردن و تن دادن به بندگی و عبودیت الهی است به آن کیفیتی که از طریق وحی تشریع شده، نه آنگونه که میل و طبع آدمی با آن سازگاری دارد (چنانکه برخی از فرقه های انحرافی معنوی ترویج می کنند).

از اینرو اینکه گفته می شود ای انسان بندۀ خدا باش تا سعادتمند دنیا و آخرت باشی،(أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت)(نحل، 36) یعنی تحت فرمان و مطیع دستورات مولا و رب و پروردگارت باش، آنگونه که مرضی رضای اوست. یعنی مخالفت با طواغیت که همان، هواهای نفسانی و شیاطین جنی و انسی اند.

زیرا انسان جز از طریق بندگی و اطاعت خدا راهی به سوی سعادت و کمال ندارد، باید در مقام بندگی در همۀ احوال از او بخواهیم که (اهدنا الصراط المستقیم) تا (صراط الذین انعمت علیهم) روزی مان شود.

در غیر اینصورت و اگر از صراط بندگی اش فاصله گرفتیم بدون شک و یقیناً از رحمت الهی دور مانده و در زمرۀ (مغضوب علیهم) و (ضالین) قرار خواهیم گرفت.

در یک جملۀ درک و معرفت به حقیقت عبودیت و بندگی و گام نهادن در این صراط، تنها راه نجات و همان صراط مستقیم الهی است.

موفق باشید ...:Gol:

موضوع قفل شده است