جمع بندی مفوضه چه کسانی هستند؟
تبهای اولیه
سلام در مورد اعتقادات مفوضه توضیح دهید
[=Arial Black]سلام در مورد اعتقادات مفوضه توضیح دهید
باسلام وتشکر .
کلمه تفویض ومفوضه کار برد های مختلف دارد .
گاهی مراد از تفویض مقابل جبر است .
کاهی مراد گروهی از غلات است
«مفوّضه» به کساني اطلاق مي شد که خلق، رزق، زنده کردن و ميراندن را به پيامبر (ص) و ائمه (ع) نسبت داده، معتقدبودند: خداوند همه امور عالم را به آنان واگذار کرده است. اين که «مفوّضه» گروهي از «غلات»اند يا جداي از آن ها؛ چند ديدگاه مطرح است.
شيخ مفيد (ره)، مفوضه را جزء غاليان مي داند؛ اما فرقي بين آنان وغلات ديگر قائل مي شود؛ به اين که مفوضه، اعتراف دارند که ائمه (ع) حادث و مخلوق اند نه قديم، اما با اين حال آنان را خالق موجودات و رازق آنان مي دانند و مدعي اند که خداوند، فقط آنان را خلق کرد. سپس کار خلقت جهان و همه کارهاي آن را، به آنان واگذار کرد. [1] .
نويسندگان فرق و مذاهب هم آورده اند:
«مفوضه، اعتقاد دارند که خداوند واحد ازلي، شخص کاملي که بدون کم و زياد بود، به جاي خود گذاشت و تدبير و خلقت عالم را به او واگذار کرد. آنان گمان مي کنند که معرفت خداي قديم ازلي، لازم نيست و بايد محمد (ص) را شناخت که خالقي است که امر خلق به او واگذار شده است و او خالق آسمان ها و زمين، و کوه ها، انسان ها، جن و هر آن چه در عالم هست، مي باشد». [2] .
يادآوري اين نکته نيز لازم است که مفوضه، مخالفان عقايد خود را به نام «مقصّره»؛ يعني، کوتاهي کنندگان در معرفت پيامبر (ص) و ائمه (ع) مي شناختند و مي گفتند:
«چون آنان به اين نکته نرسيدند که محمد خالق است و امر به او واگذار شده است، بايد مراقب حلال و حرام باشند و اعمال مقرّر در فقه اسلامي را انجام دهند که درحقيقت اين اعمال، غُل هايي است براي آنان، به منظور عقوبت آن ها در کوتاهي در معرفت». [3]
گفتنی است که از دید شیعه هم نظریه تفویض معتزلی یعنی واگذاری امور به اختیار بندگان و عدم دخالت خداوند در کم و کیف اعمال بندگان و هم عقیده به جبر اشعری یعنی مجبور بودن بندگان در اعمالشان و عدم اختیار داشتن آن ها هر دو باطل است.
به عقیده شیعه نظریه صحیح در این باب همان مسله امر بین الامرین است که ، نظریه سومی است و شیعیان و پیروان مکتب اهلبیت(ع) به آن معتقدند. این باور برگرفته از سخنان ائمه معصومین(ع) در روایاتشان میباشد . در تمام این روایات، ائمه(ع) از یک سو، جبر و تفویض را رد کرده و از سوی دیگر اختیار و امر بین الامرین را اثبات کردهاند و جمله «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» مضمون احادیث متعددی است(4) که از امامان در نقد دو نظریه نادرست جبر و تفویض بیان شده، آموزهای مستقل و دقیقی است که افعال اختیاری انسانها را در کار خود بیان می کند .
شیعه به پیروی ائمه اطهار (علیهم السلام) بر این است که نه جبر امکان تحلیل دقیق افعال انسانی را دارد و نه تفویض؛ زیرا در عین حال که انسان حقیقتاً موجود است و هستی حقیقتاً به او نسبت داده میشود، در عین حال هستی او به خدا منسوب است، و او هستی را از ذات پاک هستی بخش گرفته است؛ بدین ترتیب فعل و عمل انسان، حقیقتاً و واقعاً فعل و عمل و کار اوست و به این دلیل به خداوند نسبت داده میشود، زیرا چنانچه تمام هستی او از خداوند است، تمام حالات و آثار وجودی او - همچون افعال اختیاریش - وابسته به خداوند است، زیرا هستی انسان و تمام آثار وجودی او، از جمله افعالش معلول خداوند و وابسته به اوست.(5)
بنا بر این آموزه امر بین الامرین به این معناست که در عین اینکه فعل مستند به انسان است، مستند به ارادة خدا نیز میباشد، اما اراده و اختیار او در عرض اراده الهی نیست تا شریک در ارادة الهی شود، بلکه به بیانی که عرض شد در طول ارادة الهی است؛ یعنی اراده و اختیار و قدرت انسان، یکی از اجزای علت تامه افعال اختیاری اوست.
پس انسان مجبور نیست، زیرا ملاک اختیار یعنی قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار مطلق نیز نیست، زیرا مقدمات کار در اختیار او نیست. و این همان معنای امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است.
پس آموزه امر بین امرین که بیان گر اعتقاد شیعه در این مسله است اثبات اختیار انسان با حفظ ارتباط علّی و معلولی آن به اراده الهی است و در برابر ناتوانی تحلیلی دو نظریه جبر و تفویض به خوبی افعال اختیاری انسان را تبین میکند. وثابت می کند که
افعال آدمی میان جبر و تفویض است و به هر دو طرف (خدا و انسان) ربط و بستگی دارد؛ به این بیان که انسان با عزم و اراده خود اقدام به کار نیک یا بد خود میکند و انتخاب نوع فعل و انجام آن به دست خودش است. اما از آن جا که بدون اذن و اجازه و اراده مطلق الهی هیچ برگی از درخت پایین نمیافتد و همه کارهای جهان آفرینش به اذن و اراده ازلی خداوند میباشد، درباره انسان هم به عنوان جزئی از مجموعه کل آفرینش، همین امر جاری است، یعنی بدون اراده و قدرت الهی انسانها قادر به هیچ کاری نیستند.
تفصیل این بحث را در منبع ذیل مطالعه فرماید (6)
پینوشتها:
1. مصفنات الشيخ المفيد، تصحيح الاعتقاد، ج 5، صص 133 - 134.
2. ر.ک: المقالات و الفرق، سعد بن عبدالله اشعري قمي، صص 60 - 61؛ مقالات الاسلاميين، ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري، ص 14.
3. ر.ک: المقالات و الفرق، همان، ص 92؛ فرق الشيعه، نوبختي، ص 93؛ و نيز کاربرد «مقصّر» و «تقصير» نسبت به عده اي از محدثان، ر.ک: بحارالانوار، ج 25، صص 345 - 346.
4. مجلسی بحار الانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1403 ق باب اول و دوم از ابواب العدل ج 5، ص 2 ـ 84.
5. سید محمد حسین تهرانی، توحید علمی و عینی، نشر حکمت، قم، 1373 ش، ص 271 و 272.
6. مرتضی مطهری مجموعه آثار نشر صدرا 1370 ش، ج 1، ص372.
[="Arial Black"][="Navy"]ظاهرا ایشان این تفویض امور را ازجانب خدا و به اذن خدا می دانند و مستقل از خدا نمی دانند،این مطلب درست است؟
توضیح دهید[/]
[=Arial Black]ظاهرا ایشان این تفویض امور را ازجانب خدا و به اذن خدا می دانند و مستقل از خدا نمی دانند،این مطلب درست است؟
توضیح دهید
باسلام .
باور آنها چنان که قبلا اشاره شد این است تفویض نوعی وار گذاری کار به مخلوق است و نوعی استقلا ل .
واین باطل است .
در تحلیل مسله باید گفت :
1- به نظر می رسد اگر مفهوم تفویض به خوبی روشن گردد، درک این گونه آموزهها آسان خواهد شد.حکیم و اسلام شناس بزرگ معاصر امام خمینی در باب تفویض باطل و تفاوت آن با آنچه در آموزههای دینی در باب توسل به اولیا بیان ژرف و شنیدنی دارد؛ ایشان تصریح کرده:
« در تفویض باطل که محال است تحقق داشته باشد، تصور بر آن است که العیاذ بالله دست خداوند از امور کوتاه و تاثیر قدرت و اراده بنده به طور مستقل است. این گونه تفویض باطل و محال است و کسی نه تنها کارهای مهم و بزرگی را نمیتواند با قدرت مستقل خود انجام دهد. بلکه حتی پر کاهی را نیز نمیتواند حرکت دهد ، گر چه فرشته مقرب و یا پیامبر مرسل و از عقول مجرده و ساکنان جبروت اعلی باشد، زیرا تمام ذرات کائنات مسخر در تحت اراده کامله حق تعالی هستند و به هیچ وجه و در هیچ کاری استقلال راه ندارد و تمام امور در وجود و کمالات و حرکات و سکنات و اراده و قدرت و سایر شون محتاج و فقیر بلکه فقر محض و محض فقرند.
از این رو آنچه را ملائکه مجرده قدرت دارند انجام دهند، از باب تفویض امور به آنان و استقلال آنان در کارشان نیست، چه این که اگر ولی کامل و نفس ذکیه از قبیل نفوس انبیا و اولیا قادرند که کاری انجام دهند که دیگران از انجام آن عاجزند ، این امور از باب تفویض باطل نیست، بلکه خواست و اراده آن ها فانی درمشیت الهی است و اراده آن ها ظل اراده حق است و آنان چیزی از نزد خود اراده نمیکنند ، مگر این که مشیت الهی بر انجام آن تعلق گرفته باشد و هیچ حرکتی از آن ها سر نزند، مگر این که خواست و اراده الهی در آن باشد ؛ این گونه امور را نباید تفویض باطل و مستحیل تصور کرد، این ها حقایقی غیر قابل تردید است.» (1)
با توجه بدین بیان معلوم میشود چون اولیا اراده و خواست شان فانی در مشیت خداوند است ، تفویض کار خود بر آنان در واقع واگذاری کار به حضرت حق تعالی است چون آن ها از خود اراده مستقل ندارند . هر چه هست، ظهور مشیت الهی در کارهای آنان است.
2- اولیا واسط فیض خداوند هستند امور به آنان واگذار شده و انسان کارش را به آن ها واگذار میکند. چون واسطه فیض خداوندند . این کار از باب توسل به آنان است. توسل و واگذاری امور خود به اولیا هرگز به مفهوم غلو نیست. زیرا در غلو ، به اولیا مقام الوهیت و خداوندگاری داده میشود، در حالی که توسل و واگذاری امور خود به اولیا، عمل به آن آموزه قرآنی است که فرمود: «وابتغو الیه الوسیله» (2) وسیلهای برای نزدیکی به خدا جستجو نمایید.
بنابراین همان طور که بر اساس آیات قرآن کریم (3) فرشتگان مامور و مسئول تدبیر عالم به اذن الهی هستند، اولیا نیز به اذن الهی واسطه و وسیله فیض الهیاند. تفویض امر خود به آنان از باب توسل و تمسک به وسیله الهی برای دریافت فیض خداوند است، به خصوص آن که فاعلیت و تاثیر همه فاعلها و موثرها در نظام هستی در طول فاعلیت و موثر بودن خداوند است . در جای خود ثابت شده که همه علل و عوامل موثر در عالم اثر گذاری و تاثیرشان در طول فاعلیت و اثر حق تعالی است. (4)
3- این که در آیه مبارکه آمده: «و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد» (5) تفویض امربه خدا معنی واگذار نمودن کار خویش به او است . این کار همان طور که با تلاش و کوشش خود انسان منافات ندارد و انسان در عین حال که خود در کارهایش بیش ترین تلاش و کوشش را باید انجام دهد و بکوشد که از هر وسیله مشروع و عقلایی در راه رسیدن به هدف و موفقیت در کار بیش ترین استفاده را ببرد، در عین حال باید امورش را به حق تعالی واگذار نماید. (6)
آیه مبارکه با تلاش انسان منافات ندارد، تفویض امور خود به اولیا و توسل به آنان نیز تعارض با پیام آیه مبارکه ندارد. بلکه به نوبه خود
تفوض و توسل به اولیا از مصادیق واگذاری امر به خدا و در راستای پیام آن آیه است، چون در بند اول و دوم پاسخ به خوبی روشن گردید که اولیا واسطه فیض خداوند و ماموران الهی در انجام امور عالم و آدم اند .کار اولیا از باب تدبیر امور عالم توسط فرشتگان است که در قرآن به آن تصریح شده و قبلا اشاره گردید.
از این گذشته در بیان محسوس و ملموستری در این باره می توان گفت: انسان در امور زندگی از مواهب الهی نظیر آب، آفتاب، غذا و هزاران نعمت الهی دیگر استفاده میکند . این کار هرگز منافات با آیه یاد شده و تفویض امر به خداوند ندارد. استفاده از مواهب معنوی نظیر توسل به اولیا نیز هرگز منافاتی با تفویض امر به خدا نخواهد داشت.
پینوشتها:
1.امامت و انسان کامل (تبیان دفتر 42) ص 173- 174، نشر موسسه آثار امام خمینی، 1381 ش .
2.مائده (5) آیه 35.
3.یونس (10) آیه 3، نازعات (79) آیه 5.
4. آموزش کلام اسلامی، ج 1، ص 102 نشر طه، قم، 1383 ش .
5.غافر (40) آیه 44.
6. تفسیر نمونه، ج 20، ص 118، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1364 ش.
[="Arial Black"][="Navy"]در تفویض باطل که محال است تحقق داشته باشد، تصور بر آن است که العیاذ بالله دست خداوند از امور کوتاه و تاثیر قدرت و اراده بنده به طور مستقل است. این گونه تفویض باطل و محال است
خب،در مطلب بالا "االله" ضعیف و بدون قدرت است چراکه بر پایین دستی ها تسلط ندارد و دستش از امور کوتاه است پس این تفویض بوضوح باطل است، اما اگر مفوضه اعتقادی شبیه به مشرکینی داشته باشند که قرآن به آن اشاره می کند چطور؟
در اینجا فرض کنید تصور می کنند که از جانب خدا این اذن تفویض به مفوض علیه (شاید کلمه ش درست نباشه)داده شده و در هر حال خدا برتر و صاحب اختیار است اما چون رسیدن به موفض علیه ساده تر است به آن ها رجوع می کنند
وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللهِ زُلْفى
زمر (39)، 3.
وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ...
يونس (10)، 18
چنانچه در آیات بالا مشخص است اعتقاد مشرکان این نیست که "الله" در مرتبه ای پایین تر یا حتی هم سطح با آنچیزی که که گمان می کنند قرار دارد بلکه در آیه اول مشرک مقام رفیعی برای" الله "در نظر گرفته که برای نزدیک شدن به او به غیر متوسل شده، و در آیه بعدی هم از اعتقاد به شفاعت شان می گوید که در شفاعت هم اگر معبودان خود را بر تر از الله می دانستند دیگر لازم به شفاعت نبود .[/]
[=Arial Black]خب،در مطلب بالا "االله" ضعیف و بدون قدرت است چراکه بر پایین دستی ها تسلط ندارد و دستش از امور کوتاه است پس این تفویض بوضوح باطل است، اما اگر مفوضه اعتقادی شبیه به مشرکینی داشته باشند که قرآن به آن اشاره می کند چطور؟
در اینجا فرض کنید تصور می کنند که از جانب خدا این اذن تفویض به مفوض علیه (شاید کلمه ش درست نباشه)داده شده و در هر حال خدا برتر و صاحب اختیار است اما چون رسیدن به موفض علیه ساده تر است به آن ها رجوع می کنند
وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللهِ زُلْفى
زمر (39)، 3.وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ...
يونس (10)، 18چنانچه در آیات بالا مشخص است اعتقاد مشرکان این نیست که "الله" در مرتبه ای پایین تر یا حتی هم سطح با آنچیزی که که گمان می کنند قرار دارد بلکه در آیه اول مشرک مقام رفیعی برای" الله "در نظر گرفته که برای نزدیک شدن به او به غیر متوسل شده، و در آیه بعدی هم از اعتقاد به شفاعت شان می گوید که در شفاعت هم اگر معبودان خود را بر تر از الله می دانستند دیگر لازم به شفاعت نبود .
باسلام .
چون تفویض نوعی شرک است لذا مردود است .
همان طور که شرک خلاف عقل ونقل است تفویض نیز خلاف است .
حاضر: کاربرد مشهور مفوضه عمدتاً ناظر به كسانى است كه گفته مىشود عقيده دارند خداوند، امور عالم را به حضرت محمد(ص) و يا حضرت على(ع) واگذار و قدرت و اختيار آفرينش و تدبير عالم را به آنان تفويض كرده است. علاوه بر اين ادعا شده است كه ديگر اعتقادات اين گروه عبارت است از:
1. ائمه، شريعتها را نسخ مىكنند ؛
2. ملائكه بر ائمه فرود مىآيند و به آنها وحى مىرسانند ؛
3. حضرت رسول(ص) و ائمه(ع) خالق موجودات و رازق آنهايند ؛
4. حقيقت صفاتى كه در قرآن به عنوان صفات خداوند ذكر شده (مانند واحد، صمد، قادر، خالق، بارى و حىّ ) از خداوند قديم ساقط شده و به كسانى منتقل شده كه امر به آنها واگذار گشته است مانند حضرت رسول(ص)، ائمه(ع) و... نام رهبر اين فرقه ذكر نشده است؛ از اين رو اثبات وجود اين فرقه از نظر تاريخى مشكل است. در عين حال روايات زيادى از ائمه(ع) وارد شده است كه در آنها «مفوضه» به عنوان گروهى مستقل مورد . بحث قرار گرفتهاندبحارالانوار، ج25، ص 345. از اين گروه به خصوص در زمان امام رضا(ع)، فراوان نام برده شده است؛ بدون اينكه نامى از پيروان و يا رهبر اين گروه ذكر شده باشد. نگا: همان، ج 25، ص 328 و 329. به عنوان مثال امام اعتقادات مشرك خوانده شدهاند. امام رضا(ع) در اين باره فرمودند: «من زعم ان اللَّه عزوجل فوّض امر الخلق والرزق الى حججه فقد قال بالتفويض والقائل بالتفويض مشرك». ؛ (عيون اخبار الرضا، ص 124 ؛ نيز بنگريد : بحارالانوار، ج 25، ص 647 - 350) ؛ «كسى كه گمان كند خداوند عزوجل امر آفرينش و روزى دادن بندگان را به حجتهاى خود واگذارده قائل به تفويض است و چنين كسى مشرك مىباشد».
[=Arial Black]
سوال :
سلام در مورد اعتقادات مفوضه توضیح دهید ؟
پاسخ :
کلمه تفویض ومفوضه کار برد های مختلف دارد .
گاهی مراد از تفویض مقابل جبر است .
کاهی مراد گروهی از غلات است
«مفوّضه» به کساني اطلاق مي شد که خلق، رزق، زنده کردن و ميراندن را به پيامبر (ص) و ائمه (ع) نسبت داده، معتقدبودند: خداوند همه امور عالم را به آنان واگذار کرده است. اين که «مفوّضه» گروهي از «غلات»اند يا جداي از آن ها؛ چند ديدگاه مطرح است.
شيخ مفيد (ره)، مفوضه را جزء غاليان مي داند؛ اما فرقي بين آنان وغلات ديگر قائل مي شود؛ به اين که مفوضه، اعتراف دارند که ائمه (ع) حادث و مخلوق اند نه قديم، اما با اين حال آنان را خالق موجودات و رازق آنان مي دانند و مدعي اند که خداوند، فقط آنان را خلق کرد. سپس کار خلقت جهان و همه کارهاي آن را، به آنان واگذار کرد. [1] .
نويسندگان فرق و مذاهب هم آورده اند:
«مفوضه، اعتقاد دارند که خداوند واحد ازلي، شخص کاملي که بدون کم و زياد بود، به جاي خود گذاشت و تدبير و خلقت عالم را به او واگذار کرد. آنان گمان مي کنند که معرفت خداي قديم ازلي، لازم نيست و بايد محمد (ص) را شناخت که خالقي است که امر خلق به او واگذار شده است و او خالق آسمان ها و زمين، و کوه ها، انسان ها، جن و هر آن چه در عالم هست، مي باشد». [2] .
يادآوري اين نکته نيز لازم است که مفوضه، مخالفان عقايد خود را به نام «مقصّره»؛ يعني، کوتاهي کنندگان در معرفت پيامبر (ص) و ائمه (ع) مي شناختند و مي گفتند:
«چون آنان به اين نکته نرسيدند که محمد خالق است و امر به او واگذار شده است، بايد مراقب حلال و حرام باشند و اعمال مقرّر در فقه اسلامي را انجام دهند که درحقيقت اين اعمال، غُل هايي است براي آنان، به منظور عقوبت آن ها در کوتاهي در معرفت». [3]
گفتنی است که از دید شیعه هم نظریه تفویض معتزلی یعنی واگذاری امور به اختیار بندگان و عدم دخالت خداوند در کم و کیف اعمال بندگان و هم عقیده به جبر اشعری یعنی مجبور بودن بندگان در اعمالشان و عدم اختیار داشتن آن ها هر دو باطل است.
به عقیده شیعه نظریه صحیح در این باب همان مسله امر بین الامرین است که ، نظریه سومی است و شیعیان و پیروان مکتب اهلبیت(ع) به آن معتقدند. این باور برگرفته از سخنان ائمه معصومین(ع) در روایاتشان میباشد . در تمام این روایات، ائمه(ع) از یک سو، جبر و تفویض را رد کرده و از سوی دیگر اختیار و امر بین الامرین را اثبات کردهاند و جمله «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» مضمون احادیث متعددی است(4) که از امامان در نقد دو نظریه نادرست جبر و تفویض بیان شده، آموزهای مستقل و دقیقی است که افعال اختیاری انسانها را در کار خود بیان می کند .
شیعه به پیروی ائمه اطهار (علیهم السلام) بر این است که نه جبر امکان تحلیل دقیق افعال انسانی را دارد و نه تفویض؛ زیرا در عین حال که انسان حقیقتاً موجود است و هستی حقیقتاً به او نسبت داده میشود، در عین حال هستی او به خدا منسوب است، و او هستی را از ذات پاک هستی بخش گرفته است؛ بدین ترتیب فعل و عمل انسان، حقیقتاً و واقعاً فعل و عمل و کار اوست و به این دلیل به خداوند نسبت داده میشود، زیرا چنانچه تمام هستی او از خداوند است، تمام حالات و آثار وجودی او - همچون افعال اختیاریش - وابسته به خداوند است، زیرا هستی انسان و تمام آثار وجودی او، از جمله افعالش معلول خداوند و وابسته به اوست.(5)
بنا بر این آموزه امر بین الامرین به این معناست که در عین اینکه فعل مستند به انسان است، مستند به ارادة خدا نیز میباشد، اما اراده و اختیار او در عرض اراده الهی نیست تا شریک در ارادة الهی شود، بلکه به بیانی که عرض شد در طول ارادة الهی است؛ یعنی اراده و اختیار و قدرت انسان، یکی از اجزای علت تامه افعال اختیاری اوست.
پس انسان مجبور نیست، زیرا ملاک اختیار یعنی قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار مطلق نیز نیست، زیرا مقدمات کار در اختیار او نیست. و این همان معنای امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است.
پس آموزه امر بین امرین که بیان گر اعتقاد شیعه در این مسله است اثبات اختیار انسان با حفظ ارتباط علّی و معلولی آن به اراده الهی است و در برابر ناتوانی تحلیلی دو نظریه جبر و تفویض به خوبی افعال اختیاری انسان را تبین میکند. وثابت می کند که
افعال آدمی میان جبر و تفویض است و به هر دو طرف (خدا و انسان) ربط و بستگی دارد؛ به این بیان که انسان با عزم و اراده خود اقدام به کار نیک یا بد خود میکند و انتخاب نوع فعل و انجام آن به دست خودش است. اما از آن جا که بدون اذن و اجازه و اراده مطلق الهی هیچ برگی از درخت پایین نمیافتد و همه کارهای جهان آفرینش به اذن و اراده ازلی خداوند میباشد، درباره انسان هم به عنوان جزئی از مجموعه کل آفرینش، همین امر جاری است، یعنی بدون اراده و قدرت الهی انسانها قادر به هیچ کاری نیستند.
تفصیل این بحث را در منبع ذیل مطالعه فرماید (6)
پینوشتها:
1. مصفنات الشيخ المفيد، تصحيح الاعتقاد، ج 5، صص 133 - 134.
2. ر.ک: المقالات و الفرق، سعد بن عبدالله اشعري قمي، صص 60 - 61؛ مقالات الاسلاميين، ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري، ص 14.
3. ر.ک: المقالات و الفرق، همان، ص 92؛ فرق الشيعه، نوبختي، ص 93؛ و نيز کاربرد «مقصّر» و «تقصير» نسبت به عده اي از محدثان، ر.ک: بحارالانوار، ج 25، صص 345 - 346.
4. مجلسی بحار الانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1403 ق باب اول و دوم از ابواب العدل ج 5، ص 2 ـ 84.
5. سید محمد حسین تهرانی، توحید علمی و عینی، نشر حکمت، قم، 1373 ش، ص 271 و 272.
6. مرتضی مطهری مجموعه آثار نشر صدرا 1370 ش، ج 1، ص372.