تفاوت معشوق حقيقى و غيرحقيقى‏

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
تفاوت معشوق حقيقى و غيرحقيقى‏

معشوق حقيقي با همه معشوق‏ها فرق مى‏كند؛

چون اولًا: معشوقِ اين عشق هيچ نيازى به عشقِ عاشق ندارد و در كمال بى‏نيازى است و تمام منافع عشقِ اين عاشق به خود او برمى‏گردد.
اينجا معشوق از عاشق منفعتى نمى‏خواهد؛ چون نيازى به منفعت بردن ندارد.

دوم اين كه: هرگز معشوق در اين عشق، براى عاشق كم نمى‏گذارد؛ چون اهل اذيت كردن نيست، بلكه معشوق در اينجا اهل لطف، بخشش، احسان، فضل و كرم است.

در اينجا معشوق به عاشق تكبّر و غرور نشان نمى‏دهد تا عظمتش در جان عاشق بشكند، بلكه نرم است.

كار سوم او براى عاشق اين است كه: تمام درهاى خزائن خود را به روى عشق باز كند و بگويد: هر چه مى‏خواهى، بردار. اين مسأله عشق است.
آيات اين عشق را در قرآن ببينيد:

«وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» «1»

«آمَنُوا»؛ يعنى آنهايى كه راه معرفت را طى كرده‏اند و به او وابسته شده‏اند؛ چون او را حق مى‏بينند و تمام هستى را ابزار او براى توليد خير مى‏دانند و غير اين را حالات بيهوده مى‏پندارند.

مى‏دانيد اين آيه يعنى چه؟ يعنى اين‏ها بر اثر اين عشق، در وجودشان چنان شورى به وجود آمده است كه هر چيزى را در اين عالم با مقياس وجود معشوق مى‏سنجند.

تمام كردار و رفتار ايشان بعد از سنجش اين معيار است؛ يعنى مى‏گويند: اين معشوق ترازو و معيار سنجش ما است.

همه چيز را با او مى‏سنجد. اگر اين مقياس درست باشد، انجام مى‏دهند، اما اگر با او ميزان نباشد، حكومت كلّ كره زمين را نيز با لبخند رها مى‏كنند. لبخند آنها نيز لبخند مسخره است. واقعاً جاى مسخره كردن دارد؛ چون كه مى‏خواهند چه چيزى را به جاى خدا قرار بدهند؟ اين عوض و معوّض اصلًا با هم هيچ تناسبى ندارند.

مى‏گويند: بيا در اين كاخ، لذّت عبادت را با لذّت در كنار زليخا قرار گرفتن عوض كن. اين عوض و معوّض كه اصلًا با هم تناسبى نداشته و قابل مقايسه نيستند.
از آن طرف، قرآن به وجدان آنها قسم خورده است:

«وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» «2»

عشق باعث حركت آنها به طرف قرب پروردگار است و وجدان باعث حفظ آنها از افتادن در سقوط است. هم نيروى محرّكه و هم نيروى محافظ و نگهدارنده از سقوط را دارند. اين ويژگى‏هاى حضرت يوسف عليه السلام است.

استاد حسين انصاريان-erfan.ir
(1)- بقره (2): 165؛ «ولى آنان كه ايمان آورده‏اند، محبت و عشقشان به خدا بيشتر و قوى‏تر است.»

(2)- قيامت (75): 2؛ «و به نفس سرزنش‏گر قسم مى‏خورم.»