متکلفین

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
متکلفین

منظورازمتکلفین درآیه 86 سوره ص چیست کمی درمورد آیه توضیح دهید متشکرم

متكلفين چه كساني هستند ؟
در روايات اسلامى بحث هاى فراوانى درباره نشانه هاى «متكلفين» و علائم آنها آمده است:
در حديثى كه در تفسير «جوامع الجامع» از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده، مى خوانيم:

لِلْمُتَكَلِّفِ ثَلاثُ عَلامات: يُنازِعُ مَنْ فَوْقَهُ، وَ يَتَعاطى ما لايَنالُ، وَ يَقُولُ ما لايَعْلَمُ!:

«متكلف سه نشانه دارد: پيوسته با كسانى كه مافوق او هستند نزاع و پرخاشگرى مى كند، به دنبال امورى است كه به آن هرگز نمى رسد، و سخن از مطالبى مى گويد كه از آن آگاهى ندارد»!.

همين مضمون، به عبارت ديگرى از امام صادق(عليه السلام) در كلمات «لقمان حكيم» نيز آمده است.
در حديث ديگرى از وصاياى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) مى خوانيم:

لِلْمُتَكَلِّفِ ثَلاثُ عَلامات: يَتَمَلَّقُ اِذا حَضَرَ، وَ يَغْتابُ اِذا غابَ، وَ يَشْمَتُ بِالْمُصِيْبَةِ:
«متكلف سه نشانه دارد: در حضور تملق مى گويد.در غياب غيبت مى كند.و به هنگام مصيبت زبان به شماتت مى گشايد»!.

باز در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «متكلف خطاكار است هر چند ظاهراً به حقيقت رسد.متكلف در عاقبت كار، جز پستى و خوارى نتيجه اى نخواهد گرفت، و امروز نيز جز رنج و زحمت و ناراحتى بهره اى ندارد.متكلف ظاهرش ريا، و باطنش نفاق است، و پيوسته با اين دو بال پرواز مى كند!

خلاصه تكلف، از اخلاق صالحين و شعار متقين نيست، تكلف در هر چه بوده باشد، خداوند به پيامبرش مى فرمايد: بگو من از شما پاداشى نمى طلبم و از متكلفان نيستم».

از مجموع اين روايات به خوبى استفاده مى شود، متكلفان كسانى هستند كه از جاده حق و عدالت و راستى و درستى قدم بيرون نهاده، واقعيت ها را ناديده مى گيرند، به پندارها روى مى آورند، از امورى كه آگاهى ندارند، خبر مى دهند، و در امورى كه نمى دانند دخالت مى كنند، ظاهر و باطنشان دوتاست، و حضور و غيابشان متضاد است، خود را به رنج و زحمت مى افكنند، و نتيجه اى جز سرشكستگى و بدبختى به دست نمى آورند،وپرهيزگاران و صالحان از اين «صفت» به كلى پاك ومنزهند.(1)

1. تفسیر نمونه، جلد 19، صفحه 373.

در مورد «تكلّف» مفسرين سخنانى دارند كه شايد همه آنها به يك مطلب برگردد. تكلّف يعنى به خود بستن، خود را به مشقّت انداختن. چطور؟ يك وقت خداى ناخواسته انسان چيزى را اعتقاد ندارد، چيزى را كه اعتقاد ندارد مى خواهد اعتقادش را در دل مردم وارد كند. دردى از اين بالاتر نيست كه انسان خودش به چيزى اعتقاد نداشته باشد، بعد بخواهد آن اعتقاد را در دل مردم وارد كند.

معنى ديگر «تكلّف»- كه ابن مسعود اينچنين گفته است و بسيارى از مفسرين ديگر هم اينچنين گفته اند- «قول به غير علم» است؛ يعنى غير از پيغمبر و امام، هر كس ديگر را شما در دنيا پيدا كنيد و بخواهيد همه مسائل را از او سؤال كنيد قهراً نمى داند. گفت: «همه چيز را همگان دانند». چه كسى مى تواند ادعا كند كه هرچه مى توانيد از مسائل دينى (دايره اش را محدود مى كنم) از من بپرسيد تا جواب همه را به شما بدهم؟ بله، پيغمبر مى تواند ادعا كند، على مى تواند بگويد: «سَلونى قَبْلَ انْ تَفْقِدونى» ، غير على هر كه مى خواهد باشد، توقع از او بيجاست. پس من بايد حد خودم را بشناسم. من فلان مسائل از مسائل دينى را ممكن است بدانم. خوب، آنچه را كه مى دانم همان را به مردم ابلاغ كنم. چيزى را كه نمى دانم، از من مى پرسند، باز مى خواهم به زور آن را بگويم. خوب، چيزى را كه نمى دانى چگونه مى توانى به ديگران بفهمانى؟! ابن مسعود گفت: «قُلْ ما تَعْلَمُ، وَ لا تَقُلْ ما لا تَعْلَمُ» آنچه را كه مى دانى بگو و آنچه را كه نمى دانى نگو. آنچه را كه نمى دانى، اگر از تو بپرسند، با كمال صراحتْ مردانه بگو نمى دانم. بعد اين آيه را خواند:
«وَ ما اسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اجْرٍ وَ ما انَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ.».

موضوع قفل شده است