بررسی بخشی از خطبه ی فدکیه

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی بخشی از خطبه ی فدکیه

سلام و عرض ادب

وقتی داشتم خطبه ی فدکیه رو میخوندم . قسمتی که حضرت بعد از ایراد خطبه به خانه برمیگردند و با حضرت امیر علیه السلام صحبت میکنند. راستشو بخوایین نتونستم باورکنم که حضرت زهرا سلام الله علیهایی که به حضرت امیر علیه السلام اینقدر احترام میذاشتن. مثل زمانی که مخالفان حضرت امیر علیه السلام رو واسطه قرار دادن و خواستن با حضرت زهرا سلام الله علیها صحبت کنند . ایشون فرمودند :علی جان خانه خانه ی توست و من هم همسر تو هستم ، آنچه مصلحت میدانی انجام بده . و یا اینکه خیلی زمان ها که حضرت در خانه چیزی نداشتن برای خوردن ولی برای ناراحت نشدن حضرت امیر چیزی بروز نمیدادن.و... حالا چطور میشه فردی که این همه احترام برای شوهرش ، شوهرش که ولی امر هست این گونه سخن بگه؟؟؟؟؟
البته من احساس میکنم یا ترجمه هایی که موجود هست ایراد داره . یا اینکه بعضی از نسخی که از این خطبه موجوده مشکل دارن. برای همین از کارشناسان بزرگوار در خواست دارم اگر ممکنه اسناد این حدیث رو در تمام کتبی که موجود هست بررسی بفرمایند و ببیند و آیا واقعا این قسمت آخری که معمولا توی کتاب ها همراه خطبه آورده شده. دارای سندی معتبر هست یا خیر؟

برای اینکه منطورم روشن و واضح بشه . اون قسمتی از خطبه که منظورم هست رو در ذیل میارم.

پیشاپیش از پاسخ گوییتون متشکرم

اى پسر ابوطالب! همانند جنين در شكم مادر پرده‏نشين شده، و در خانه اتهام به زمين نشسته ‏اى، شاه‏پرهاى شاهين را شكسته، و حال آنكه پرهاى كوچك هم در پرواز به تو خيانت خواهد كرد. اين پسر ابى‏قحافه است كه هديه پدرم و مايه زندگى دو پسرم را از من گرفته است، با كمال وضوح با من دشمنى كرد، و من او را در سخن گفتن با خود بسيار لجوج و كينه‏ توز ديدم، تا آنكه انصار حمايتشان را از من باز داشته، و مهاجران ياريشان را از من دريغ نمودند، و مردم از ياريم چشم‏ پوشى كردند، نه مدافعى دارم و نه كسى كه مانع از كردار آنان گردد، در حالى كه خشمم را فروبرده بودم از خانه خارج شدم و بدون نتيجه بازگشتم.
آنروز كه شمشيرت را بر زمين نهادى همان روز خويشتن را خانه ‏نشين نمودى، تو شيرمردى بودى كه گرگان را مى‏ كشتى، و امروز بر روى زمين آرميده ‏اى، گوينده‏ اى را از من دفع نكرده، و باطلى را از من دور نمى‏گردانى، و من از خود اختيارى ندارم، اى كاش قبل از اين كار و قبل از اينكه اين چنين خوار شوم مرده بودم، از اينكه اينگونه سخن مى‏گويم خداوندا عذر مى‏ خواهم، و يارى و كمك از جانب توست.
از اين پس واى بر من در هر صبح و شام، پناهم از دنيا رفت، و بازويم سست شد، شكايتم بسوى پدرم بوده و از خدا يارى مى‏ خواهم، پروردگارا نيرو و توانت از آنان بيشتر، و عذاب و عقابت دردناكتر است.
حضرت على عليه ‏السلام فرمود: شايسته تو نيست كه واى بر من بگوئى، بلكه سزاوار دشمن ستمگر توست، اى دختر برگزيده خدا و اى باقيمانده نبوت، از اندوه و غضب دست بردار، من در دينم سست نشده و از آنچه در حدّ توانم است مضائقه نمى‏كنم، اگر تو براى گذران روزيت ناراحتى، بدانكه روزى تو نزد خدا ضمانت شده و كفيل تو امين است، و آنچه برايت آماده شده از آنچه از تو گرفته شده بهتر است، پس براى خدا صبر كن.
حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: خدا مرا كافى است، آنگاه ساكت شد.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

در کتاب «دلائل الامامة» محمد بن جریر طبری(ره)، اسناد متعددی برای خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) آمده است. این خطبه در کتاب‌های متعددی از کتب قدماء آورده شده است و از آن چنان شهرتی برخوردار است که نمی‌توان آن را انکار کرد.
محمد بن جریر بن رستم طبری، از علمای امامیه است[1] و کتاب او به نام «دلائل الامامة» درباره موضوعات مربوط به امامت هر یک از ائمه(ع) و حضرت زهرا(س) است.
وی در ذیل بیان مسائل مهم مرتبط با زندگی حضرت زهرا(س) به موضوع فدک می‌پردازد، او تحت عنوان «حدیث فدک» برای ورود به خطبه فدکیه حضرت زهرا(س)، ابتدا سند خود را به این حدیث، به چندین طریق نقل می‌کند، از جمله سندهایی که برای این خطبه نقل کرده، همان سندی است که در پرسش آمده است.
سند حدیث چنین است: «و أخبرنی أبو الحسین محمّد بن هارون بن موسى التّلعکبری، قال: حدّثنا أبی (رضی اللّه عنه)، قال: حدّثنا أبو العبّاس أحمد بن محمّد بن سعید الهمدانی، قال حدّثنی محمّد بن المفضّل بن إبراهیم بن المفضّل بن قیس الأشعری، قال: حدّثنا علی بن حسّان، عن عمّه عبد الرحمن بن کثیر، عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد(ع)، عن أبیه، عن جدّه علی بن الحسین، عن عمّته زینب بنت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، قالت: لمّا أجمع أبو بکر على منع فاطمة (ع) فدکا....».[2]
بررسی سند حدیث خطبه فدک
1. محمد بن هارون بن موسی التلعکبری: وی از عالمان امامی مذهب و از دوستان و همدرسان رجالی مشهور؛ نجاشی است که نجاشی؛ برخی از کتاب‌ها را به واسطه او از پدرش هارون بن موسی نقل کرده است. محمد بن هارون در حدود سال 408 هـ.ق از دنیا رفت.[3]
2. هارون بن موسی تلعکبری: نجاشی درباره او می‌گوید: هارون بن موسی از بنی شیبان است، او شخص آبرومند و دارای وجاهتی است که ثقه و مورد اعتماد است، کتابی به نام «الجوامع فی علوم الدین» دارد. من به همراه فرزندش محمد بن هارون در منزلش بودیم که مردم برای قرائت احادیث، به محضرش مشرف می‌شدند».[4]
3. احمد بن محمد بن سعید همدانی: وی یکی از بزرگان علمای امامیه است که در علم حدیث مشهور و در حفظ فراوان حدیث؛ معروف بوده است. او موثّق و جایگاه بزرگی در میان اصحاب امامیه داشته است.[5]
4. محمّد بن مفضّل بن إبراهیم بن مفضّل بن قیس أشعری: کنیه وی ابوجعفر و از علمای کوفه بود که ثقه و مورد اعتماد است. از جمله کتاب‌های او «التقیة» و «مجالس الائمة» است.[6]
5. علی بن حسان: به این نام در بین راویان به دو شخصیت بر می‌خوریم؛ یکی علی بن حسان واسطی و دیگری علی بن حسان هاشمی است. علی بن حسان واسطی؛ ثقه و مورد اعتماد است[7] ولی علی بن حسان هاشمی، تضعیف شده است.[8] یکی از راه‌های تشخیص آن دو؛ این است که به کسانی که از آن دو روایت نقل کرده‌اند یا کسانی که این دو از آنان روایت نقل کرده‌اند دقت کرد و به اصطلاح علوم حدیث، دقت در راوی و مروی عنه، برای تشخیص این دو از یکدیگر مهم است.
علی بن حسان هاشمی همان کسی است که از عمویش؛ عبدالرحمان بن کثیر نقل می‌کند. در این روایت هم، علی بن حسان از عمویش عبد الرحمن بن کثیر نقل روایت کرده است که طبیعتاً منظور از علی بن حسان، همان علی بن حسان هاشمی است.[9]
از جایی که علی بن حسان که از عمویش عبدالرحمان بن کثیر روایت نقل می‌کند، در اسناد کتاب «کامل الزیارات» قرار دارد و بنا بر نظر برخی از بزرگان می‌توان وی را ثقه دانست ولی چون توثیق علی بن حسان به دلیل وجودش در اسناد کتاب کامل الزیارات، با تصریح برخی مانند نجاشی، تعارض دارد، نمی‌توان وی را ثقه دانست.[10]
6. عبدالرحمان بن کثیر: وی مورد اشکال علمای امامیه قرار گرفته به حدی که به او، جعل حدیث را نسبت داده‌اند.[11]
7. بعد از عبدالرحمان بن کثیر، سلسله سند این خطبه به امام صادق(ع) می‌رسد و ایشان از پدر شان؛ امام باقر(ع) و ایشان از امام سجاد(ع) و ایشان از حضرت زینب(س) که واقعه مربوط به غصب فدک را دیده و خطبه مادر گرامیشان را درباره این واقعه نقل می‌کنند.
اگرچه دو نفر انتهای این سند به طور کلی مورد تضعیف قرار گرفته‌اند، ولی راویان بزرگی همچون محمد بن مفضل و احمد بن محمد بن سعید و بعد از آن هارون بن موسی تلعکبری، به این حدیث نقل شده از آن دو اعتماد کرده‌اند که نشان از وجود قرائنی بر صحت این حدیث، در اعتقادشان بوده است.
از طرفی؛ همان‌طور که گفته شد، محمد بن جریر طبری این حدیث را با اسناد متعددی نقل کرده است و اولین سندی که نقل می‌کند، به دو تن از بزرگان مورد قبول اهل سنت؛ یعنی عکرمه و او از ابن عباس، ختم می‌شود.[12]
همچنین؛ این خطبه را ابن طیفور (متوفی 280 هـ.ق)، به چند واسطه از حضرت زینب(س) نقل کرده،[13] و ابوبکر؛ احمد بن عبدالعزیز جوهری بغدادی، این خطبه را در کتاب خود آورده است،[14] ابن ابی الحدید هم بعد از مدح احمد بن عبدالعزیز به وثاقت و شرافت، وی را از عالمان اهل سنت نامیده است.[15]
بنابر این، این خطبه از شهرت فراوانی برخوردار است و در کتاب‌های متعددی از قدماء نقل شده است.



[/HR] [1]. ر.ک: «طبری و اشتراک در اسم»، سؤال 20952.
[2]. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامة، ص 109، انتشارات بعثت، قم، 1413 ق.
[3]. حسینی جلالی، سید محمد حسین، فهرس التراث، ج 1، ص 460، انتشارات دلیل ما، قم، 1422ق.
[4]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 439 ، دفتر انتشارت اسلامی، قم، 1407ق.
[5]. همان، ص 94.
[6]. همان، ص 340.
[7]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق و مصحح: شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن،‏ ص 451 – 452، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.
[8]. فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 251.
[9]. نک: خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 313، مرکز انتشارات آثار شیعه، قم، 1410ق.
[10]. همان، ج 11، ص 312.
[11]. فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 234.
[12]. می‌گوید:«حدّثنی أبو المفضّل محمّد بن عبد اللّه، قال: حدّثنا أبو العبّاس أحمد ابن محمّد بن سعید الهمدانی، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن عثمان بن سعید الزیّات، قال: حدّثنا محمّد بن الحسین القصبانی، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطی[عن] السّکونی، عن أبان بن عثمان الأحمر، عن أبان بن تغلب الرّبعی، عن عکرمة، عن ابن عبّاس، قال: لمّا بلغ فاطمة (علیها السلام) إجماع أبی بکر على منع فدک‏»، دلائل الامامة، ص 109.
[13]. ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، ص 26، انتشارات شریف رضی، قم، بی‌تا.
[14]. جوهری بغدادی، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، ص 99، انتشارات نینوا، تهران، بی‌تا.
[15]. ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، ج 16، ص 210، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.

o منابع خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها

خطابه حضرت زهرا سلام الله عليها با اسناد زيادى نقل شده كه بسيارى از آنها به دست ما نرسيده و يا اگر رسيده متن كامل خطبه را همراه نداشته و فقط قسمتهايى از آن را نقل كرده است . اسنادى كه تاكنون به دست ما رسيده و خطبه كامل حضرت را براى ما نقل كرده باشد 22 سند است كه ذيلا بعنوان پشتوانه متن آماده شده خطبه عينا ذكر مى شود. اين اسناد از 17 منبع به شرح زير استخراج شده است :

1. دلائل الامه ، ابوجعفر محمد بن جرير طبرى امامى از علماى قرن پنجم ، چاپ قم ، موسسه بعثت ، 1413: ص 109 - 129.
2. الاحتجاج ، ابومنصور احمد طبرسى متوفاى 548 چاپ قم ،: ج 1 ص ‍ 131 - 146.
3. كشف الغمه فى معرفه الائمه عليه السلام ، ابوالحسن على بن عيسى اربلى متوفاى 693، چاپ بيروت ، دار الكتاب الاسلامى ، ج 2 ص 105 - 120.
4. شرح نهج البلاغه ، ابن ميثم بحرانى متوفاى 679، چاپ بيروت ، 1401، دار العالم الاسلامى : ج 5 ص 105.
5. الشافى فى الامامه ، سيد مرتضى عليم الهدى متوفاى 436، چاپ تهران ، موسسه الصادق ، 1410: ج 4 ص 69 - 78.
6. شرح الاخبار فى فضائل الائمه الاطهار عليه السلام ، قاضى نعمان مغربى متوفاى 363، چاپ قم ، جامعه مدرسين : ج 3 ص 34 - 40.
7. الطرائف ، سيد رضى الدين على بن طاووس متوفاى 664، چاپ قم ، 1400: ص 263 - 266.
8. الدر النظيم فى مناقب الائمه اللهاميم ، جمال الدين يوسف بن حاتم شمامى از علماى قرن هفتم ، چاپ قم ، جامعه مدرسين 1420: ص 465 - 483.
9. الكتاب المبين ، محمد بن عبدالنبى نيشابورى متوفاى 1232، نسخه خطى كتابخانه آيه الله مرعشى قم ، شماره 1875، ص 190.
10. انوار اليقين فى امامه اميرالمؤ منين عليه السلام ، حسين بن بدرالدين حسنى يمنى متوفاى 670، نسخه خطى كتابخانه مركز الابحاث العقائده فم : ص 27، 276 - 287.
11. منال الطالب فى شرح طوال الغرائب ، مبارك بن محمد بن اثير متوفاى 606، چاپ مكه ، جامعه ام القرى ، 1399، ص 501 - 507، 528 - 529.
12. شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد المتوفى 656، چاپ مصر، دار احياء الكتب العربيه ، ج 16 ص 211 - 215، ص 223 - 234.
13. التذكره الحمدونيه ، ابن حمدون محمد بن حسن متوفاى 562، چاپ بيروت ، دار صار، 1996، ج 6 ص 255 - 259 ح 628.
14. نثر الدار، ابوسعد منصور آبى متوفاى 421، چاپ مصر، الهيئه المصريه العامه الكتاب : ج 4 ص 8 - 15.
15. بلاغات النساء ابن طيفور احمد بن ابى طاهر متوفاى 280، چاپ قم ، انتشارات بصيرتى : ص 12، 14.
16. الفاضل فى صفه الادب الكامل ، ابوالطيب محمد بن احمد وشاء متوفاى 325، چاپ بيروت ، 1411، دار الغرب العربى ، ص 210 - 213.
17. نسخه علامه قزوينى ، كه در كتاب فدك ص 145 آورده و ويژگى خاصش را مقابله آن توسط چند نفر از علماى نسخه شناس بيان نموده است .

سلام "اون بخش از خطبه اهانت نیست بلکه توصیف احوال امام علی (ع) است.

سلام و عرض ادب و تشکر

ولی باید عرض کنم که این پاسخ منو قانع نکرد.

من با کل خطبه مشکل ندارم. با این قسمتی که خدمتتون عرض کردم مشکل دارم.

برای اینکه مساله رو کمی دقیق تر و روشن ترش کنیم با اجازتون دلایل دیگه ای رو خدمتتون عرض میکنم.

طبق آیه ی 33 سوره ی احزاب ( انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت یطهرکم تطهیرا ) اهل بیت که حضرت زهرا سلام الله علیها جزء اونها حساب میشوند از هر گونه رجسی و پلیدی پاک شدن .و هیچ گونه رذیله ای در آنها راه ندارد.

قسمتی از تفسیر المیزان در باره ی این آیه رو که از نرم افزار نور گرفتم ، براتون میذارم.

نقل قول:

و با در نظر گرفتن اينكه كلمه رجس در آيه شريفه الف و لام دارد، كه جنس را مى‏ رساند، معنايش اين مى‏ شود كه خدا مى‏ خواهد تمامى انواع پليديها، و هيات هاى خبيثه، و رذيله، را از نفس شما ببرد، هيات هايى كه اعتقاد حق، و عمل حق را از انسان مى‏ گيرد، و چنين ازاله‏ اى با عصمت الهى منطبق می ‏شود، و آن عبارت است از صورت علميه ‏اى در نفس كه انسان را از هر باطلى، چه عقايد و چه اعمال حفظ مى‏ كند، پس آيه شريفه يكى از ادله عصمت اهل بيت است.


طبق این صحبت ها یعنی هیچ گونه رذیله ای در حضرت زهرا سلام الله علیها وجود ندارد. خشمی که حضرت هنگام ایراد خطبه داشتن مذموم نیست .چرا که در مقابل امر باطل هست. ولی خشمی که ایشون بعد از ایراد خطبه اون هم نسبت به حضرت امیر دارن مذموم نیست؟؟؟؟آخه کی با ولی امرش این گونه صحبت میکنه که حضرت زهرایی که از همه نسبت به مقام حضرت امیر علیه السلام آگاه بودن صحبت کنه؟؟؟؟حضرت زهرایی که سیده نساء العالمین هست!!!!!!!

ما در احوالات عارفان داریم که ایشان اصلا خشمگین نمیشدند مگر زمانی که خشمشون برای خدا بوده . و خودشون رو برای خدا به خشم میزدن نه اینکه خشمیگن میشدن. حالا چطور باور کنیم حضرت زهرایی که معصوم هستند و طبق آیه ی 33 سوره ی احزاب از هر گونه پلیدی و رذیله ای به دورند . حالا نسبت به ولی امرشون این گونه صحبت کنن؟؟؟؟

توی اسنادی که ارائه فرمودید اولین نفری که این حدیث رو نقل کرده حضرت زینب سلام الله علیها بودن.

اگر فرض هم بگیریم که این قسمت از خطبه درست باشه و ایرادی برش وارد نباشه.

چطور میشه که حضرت زینب سلام الله علیها با این مقامشون بیایند و خشم وناراحتی مادرشون رو با این الفاظ از در خونه بیرون ببرن به شکلی که مردمان تمام اعصار از این ناراحتی و اینگونه صحبت حضرت زهرا با حضرت امیر با خبر بشوند؟؟؟

دختر های این دوره زمونه بحثی چیزی توی خونشون پیش میاد همون جا خاکش میکنند نمیذارن کسی متوجه بشه حالا چطور حضرت زینب سلام الله علیها که الگوی زنان هستن همه رو از این بحث و داستان خبر دار می کنن؟؟؟

من انتظار پاسخ دقیق تری ازتون دارم. امیدوارم مساله رو کمی دقیقتر بررسی بفرمایید!!!!!!!!!!!!!

خداخیرتون بده

سلام "درک موقعیت حضرت زهرا(س) اززبان کسی که مخاطب اوبوده یعنی امام علی (ع) مسئله را راحت تر بیان می کند آنجا که امام (ع)در پاسخ می فرماید: شايسته تو نيست كه واى بر من بگوئى، بلكه سزاوار دشمن ستمگر توست، اى دختر برگزيده خدا و اى باقيمانده نبوت، از اندوه و غضب دست بردار، من در دينم سست نشده و از آنچه در حدّ توانم است مضائقه نمى‏كنم، اگر تو براى گذران روزيت ناراحتى، بدانكه روزى تو نزد خدا ضمانت شده و كفيل تو امين است، و آنچه برايت آماده شده از آنچه از تو گرفته شده بهتر است، پس براى خدا صبر كن.
حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: خدا مرا كافى است، آنگاه ساكت شد.
اگر به پاسخ توجه شود امام (ع)آنرا اهانت تلقی نکرده بلکه توصیف احوال امیر المومنین(ع) است وآنچه که از ازامام (ع) بعنوان واکنش از وقایع پیرامون بروز کرده است منتهی این توصیف باحالت ناراحتی بیان شده که حضرت علی(ع) ایشانرا به صبوری دعوت می نماید واین مخالف عصمت وآموزه های آیه تطهیر نیست.
آنچه مخالف آیه تطهیر بود آنکه حضرت (س) از قضا وقدر الهی نارضایتی و ابراز عدم تسلیم نماید که باتذکر حضرت علی (ع)به انجام تکلیف خود ودعوت به صبر نمودن ایشان،به دامن لطف پروردگار پناه می برد و خداوند را بهترین پناهگاه وکفایت کننده خود می نامد،و یا آنکه برای خروج از آیه تطهیر، تمرد وعصیانی در مقابل امام زمان خویش نماید والا ناراحتی ازاین اتفاقات افتاده طبیعی می نماید.

رحمت بیکران الهی;550777 نوشت:
طبق این صحبت ها یعنی هیچ گونه رذیله ای در حضرت زهرا سلام الله علیها وجود ندارد

ابتدا جواب ایت الله العظمی روحانی راهم بشنوید :
http://www.rohani.ir/istefta-900.htm
در ضمن باید دانست هیچ کس اصول را فدای فروع نمی کند اگر این جمله را فرض اهانت بگیریم ما شیعه ها می دونیم حضرت زهرا عصمت داره ممکن نیست این جمله را بگوید

و هم چنین علامه مجلسی در ذیل جملات می فرمایند::
علامه مجلسی ره بعضی اخبار ضعیف را اورده است که ضعفش را نشان بدهد می فرماید من این را اوردم ضعیف است از جمله همین جمله می گوید :
من گردیدم در مصادر اصیل شیعه این جمله ها را نیافتم الا انی احببت ایرادها
أقول : وجدت هذه الخطبة في كتاب بلاغات النساء لأبي الفضل أحمد بن أبي طاهر ( 3 ) ، فأحببت إيرادها لما فيه من الاختلاف ، مع ما أوردنا سابقا .

بحار الانوار ج29ص235
ایت الله میلانی فرمودند :
عتاب است مثل عفا الله عنک لم اذنت لهم

http://www.al-milani.com/farsi/qa/printer.php?cat=6&itemid=991

بسمه تعالی

مطالب خوبی مرقوم شده است،اما بنده هم یک کلام عرض کنم:

به قول جناب مولوی

کار پاکان را قیاس از خود مگیر/گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر

جمله عالم زین سبب گمراه شد/کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

همسری با انبیا برداشتند/اولیا را همچو خود پنداشتند

گفته اینک ما بشر ایشان بشر/ما و ایشان بستهٔ خوابیم و خور

این ندانستند ایشان از عمی/هست فرقی درمیان بی‌منتهی


اين خطبه (فدکیه) از هفت بخش تشكيل می شود:


بخش اول: تحليل فشرده و عميقى پيرامون مسأله توحيد و صفات پروردگار و اسماء حسنى و هدف آفرينش است.
بخش دوم: مقام والاى پيامبر(ص) و مسؤليتها و ويژگيها و اهداف او مورد بحث قرار گرفته.
بخش سوم: از اهميت قرآن مجيد و عمق تعليمات اسلام، فلسفه و اسرار و احكام، و پند و اندرزهائى در اين رابطه سخن می گويد.

بخش چهارم: بانوى اسلام(س) ضمن معرف خويش خدمات پدرش رسول اللّه(ص) را به اين امت بازگو مى‏كند، و در اينجا بانوى اسلام(س) دست آن‏ها را گرفته و به گذشته نزديك جاهلى خود، براى يك ديدار عبرت‏ انگيز، و مقايسه با وضعشان بعد از اسلام، و گرفتن درس از اين دگرگونى، رهنمون می شود.

بخش پنجم: حوادث و رويدادهاى بعد از رحلت پيامبر(ص) و حركت و تلاش حزب منافقين براى محو اسلام بازگو كرده است.
بخش ششم: از غصب «فدك» و بهانه‏ هاى واهى كه در اين زمينه داشتند، و پاسخ به اين بهانه‏ها سخن می گويد.

بخش هفتم: به عنوان يك اتمام حجت از گروه انصار و اصحاب راستين پيامبر(ص) استمداد می كند و گفتار خود را با تهديد به عذاب الهى پايان می ‏دهد.

موضوع قفل شده است