واقعه غدير خم

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
واقعه غدير خم


منابع مقاله:

فروغ ولايت، سبحاني، جعفر؛

پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم در سال دهم هجرت براي انجام فريضه وتعليم مراسم حج به مكه عزيمت كرد. اين بار انجام اين فريضه با آخرين سال عمر پيامبر عزيز مصادف شد و از اين جهت آن را «حجة الوداع » ناميدند. افرادي كه به شوق همسفري ويا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد وبيست هزار تخمين زده شده اند.
مراسم حج به پايان رسيد وپيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم راه مدينه را،در حالي كه گروهي انبوه او را بدرقه ميكردند وجز كساني كه در مكه به او پيوسته بودند همگي در ركاب او بودند، در پيش گرفت. چون كاروان به پهنه بي آبي به نام «غدير خم » رسيد كه در سه ميلي «جحفه » (1) قرار دارد، پيك وحي فرود آمد وبه پيامبر فرمان توقف داد. پيامبر نيز دستور داد كه همه از حركت باز ايستند وبازماندگان فرا رسند.
كاروانيان از توقف ناگهاني وبه ظاهر بي موقع پيامبر در اين منطقه بي آب، آن هم در نيمروزي گرم كه حرارت آفتاب بسيار سوزنده وزمين تفتيده بود، در شگفت ماندند.مردم با خود مي گفتند: فرمان بزرگي از جانب خدا رسيده است ودر اهميت فرمان همين بس كه به پيامبر ماموريت داده است كه در اين وضع نامساعد همه را از حركت باز دارد وفرمان خدا را ابلاغ كند.
فرمان خدا به رسول گرامي طي آيه زير نازل شد:
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس .(مائده:67)
«اي پيامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به مردم برسان واگر نرساني رسالت خداي را بجا نياورده اي; و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مي كند».
دقت در مضمون آيه ما را به نكات زير هدايت مي كند:
اولا: فرماني كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم براي ابلاغ آن مامور شده بود آنچنان خطير و عظيم بود كه هرگاه پيامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسي به خود راه مي داد و آن را ابلاغ نمي كرد رسالت الهي خود را انجام نداده بود، بلكه با انجام اين ماموريت رسالت وي تكميل مي شد.
به عبارت ديگر، هرگز مقصود از ما انزل اليك مجموع آيات قرآن و دستورهاي اسلامي نيست. زيرا ناگفته پيداست كه هرگاه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مجموع دستورهاي الهي را ابلاغ نكند رسالت خود را انجام نداده است ويك چنين امر بديهي نياز به نزول آيه ندارد.بلكه مقصود از آن، ابلاغ امر خاصي است كه ابلاغ آن مكمل رسالت شمرده مي شود وتا ابلاغ نشود وظيفه خطير رسالت رنگ كمال به خود نمي گيرد. بنابر اين، بايد مورد ماموريت يكي از اصول مهم اسلامي باشد كه با ديگر اصول وفروع اسلامي پيوستگي داشته پس از يگانگي خدا ورسالت پيامبر مهمترين مسئله شمرده شود.
ثانيا: از نظر محاسبات اجتماعي، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم احتمال مي داد كه در طريق انجام اين ماموريت ممكن است از جانب مردم آسيبي به او برسد وخداوند براي تقويت اراده او مي فرمايد:
و الله يعصمك من الناس .
اكنون بايد ديد از ميان احتمالاتي كه مفسران اسلامي در تعيين موضوع ماموريت داده اند كدام به مضمون آيه نزديكتر است.
محدثان شيعه و همچنين سي تن از محدثان بزرگ اهل تسنن (2) بر آنند كه آيه در غدير خم نازل شده است وطي آن خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ماموريت داده كه حضرت علي عليه السلام را به عنوان «مولاي مؤمنان » معرفي كند.
ولايت و جانشيني امام پس از پيامبر از موضوعات خطير و پر اهميتي بود كه جا داشت ابلاغ آن مكمل رسالت باشد وخودداري از بيان آن، مايه نقص در امر رسالت شمرده شود.
همچنين جا داشت كه پيامبر گرامي، از نظر محاسبات اجتماعي و سياسي، به خود خوف ورعبي راه دهد، زيرا وصايت وجانشيني شخصي مانند حضرت علي عليه السلام كه بيش از سي وسه سال از عمر او نگذشته بود بر گروهي كه از نظر سن وسال از او به مراتب بالاتر بودند بسيار گران بود. (3) گذشته از اين، خون بسياري از بستگان همين افراد كه دور پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را گرفته بودند در صحنه هاي نبرد به دست حضرت علي عليه السلام ريخته شده بود وحكومت چنين فردي بر مردمي كينه توز بسيار سخت خواهد بود.
به علاوه، حضرت علي عليه السلام پسر عمو و داماد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود وتعيين چنين فردي براي خلافت در نظر افراد كوته بين به يك نوع تعصب فاميلي حمل مي شده است.
ولي به رغم اين زمينه هاي نامساعد، اراده حكيمانه خداوند بر اين تعلق گرفت كه پايداري نهضت را با نصب حضرت علي عليه السلام تضمين كند ورسالت جهاني پيامبر خويش را با تعيين رهبر وراهنماي پس از او تكميل سازد.
اكنون شرح واقعه غدير را پي مي گيريم:
آفتاب داغ نيمروز هجدهم ماه ذي الحجه بر سرزمين غدير خم به شدت مي تابيد وگروه انبوهي كه تاريخ تعداد آنها را از هفتاد هزار تا صد وبيست هزار ضبط كرده است در آن محل به فرمان پيامبر خدا فرود آمده بودند ودر انتظار حادثه تاريخي آن روز به سر مي بردند، در حالي كه از شدت گرما رداها را به دو نيم كرده، نيمي بر سر ونيم ديگر را زير پا انداخته بودند.
در آن لحظات حساس، طنين اذان ظهر سراسر بيابان را فرا گرفت ونداي تكبير مؤذن بلند شد. مردم خود را براي اداي نماز ظهر آماده كردند وپيامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشكوه، كه سرزمين غدير نظير آن را هرگز به خاطر نداشت، بجا آورد وسپس به ميان جميعت آمد وبر منبر بلندي كه از جهاز شتران ترتيب يافته بود قرار گرفت وبا صداي بلند خطبه اي به شرح زير ايراد كرد:
ستايش از آن خداست.از او ياري مي خواهيم وبه او ايمان داريم وبر او توكل مي كنيم واز شر نفسهاي خويش وبدي كردارهايمان به خدايي پناه مي بريم كه جز او براي گمراهان هادي وراهنمايي نيست; خدايي كه هركس را هدايت كرد براي او گمراه كننده اي نيست. گواهي مي دهيم كه خدايي جز او نيست ومحمد بنده خدا وفرستاده اوست.
هان اي مردم، نزديك است كه من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم. ومن مسئولم و شما نيز مسئول هستيد. در باره من چه فكر مي كنيد؟
ياران پيامبر گفتند: گواهي مي دهيم كه تو آيين خدا را تبليغ كردي ونسبت به ما خيرخواهي ونصيحت كردي ودر اين راه بسيار كوشيدي خداوند به تو پاداش نيك بدهد.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، وقتي مجددا آرامش بر جمعيت حكمفرما شد، فرمود:
آيا شما گواهي نمي دهيد كه جز خدا، خدايي نيست ومحمد بنده خدا وپيامبر اوست؟ بهشت ودوزخ ومرگ حق است وروز رستاخيز بدون شك فرا خواهد رسيد وخداوند كساني را كه در خاك پنهان شده اند زنده خواهد كرد؟
ياران پيامبر گفتند: آري، آري، گواهي مي دهيم.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ادامه داد:
من در ميان شما دو چيز گرانبها به يادگار مي گذارم; چگونه با آنها معامله خواهيد كرد؟ناشناسي پرسيد: مقصود از اين دو چيز گرانبها چيست؟
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
ثقل اكبر كتاب خداست كه يك طرف آن در دست خدا وطرف ديگرش در دست شماست. به كتاب او چنگ بزنيد تا گمراه نشويد. وثقل اصغر عترت واهل بيت من است. خدايم به من خبر داده كه دو يادگار من تا روز رستاخيز از هم جدا نمي شوند.
هان اي مردم،بركتاب خدا وعترت من پيشي نگيريد واز آن دو عقب نمانيد تا نابود نشويد.
در اين موقع پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دست حضرت علي عليه السلام را گرفت و بالا برد، تا جايي كه سفيدي زير بغل او بر همه مردم نمايان شد وهمه حضرت علي عليه السلام را در كنار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ديدند و او را به خوبي شناختند ودريافتند كه مقصود از اين اجتماع مسئله اي است كه مربوط به حضرت علي عليه السلام است و همگي با ولع خاصي آماده شدند كه به سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گوش فرا دهند.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
هان اي مردم، سزاوارترين فرد بر مؤمنان از خود آنان كيست؟
ياران پيامبر پاسخ دادند:خداوند و پيامبر او بهتر مي دانند.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ادامه داد:
خداوند مولاي من و من مولاي مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان اولي وسزاوارترم. هان اي مردم،«هر كس كه من مولا و رهبر او هستم، علي هم مولا ورهبر اوست ».
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اين جمله آخر را سه بار تكرار كرد (4) وسپس ادامه داد:
پروردگارا، دوست بدار كسي را كه علي را دوست بدارد ودشمن بدار كسي را كه علي را دشمن بدارد.خدايا، ياران علي را ياري كن ودشمنان او را خوار وذليل گردان. پروردگارا، علي را محور حق قرار ده.
سپس افزود:
لازم است حاضران به غايبان خبر دهند وديگران را از اين امر مطلع كنند.
هنوز اجتماع با شكوه به حال خود باقي بود كه فرشته وحي فرود آمد وبه پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم بشارت داد كه خداوند امروز دين خود را تكميل كرد ونعمت خويش را بر مؤمنان بتمامه ارزاني داشت. (5)
در اين لحظه، صداي تكبير پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بلند شد وفرمود:
خدا را سپاسگزارم كه دين خود را كامل كرد و نعمت خود را به پايان رسانيد واز رسالت من و ولايت علي پس از من خشنود شد.
پيامبر از جايگاه خود فرود آمد وياران او، دسته دسته، به حضرت علي عليه السلام تبريك مي گفتند واو را مولاي خود ومولاي هر مرد وزن مؤمني مي خواندند. در اين موقع حسان بن ثابت، شاعر رسول خدا، برخاست واين واقعه بزرگ تاريخي را در قالب شعري با شكوه ريخت وبه آن رنگ جاوداني بخشيد. از چكامه معروف او فقط به ترجمه دو بيت مي پردازيم:
پيامبر به حضرت علي فرمود:برخيز كه من تو را به پيشوايي مردم وراهنمايي آنان پس از خود برگزيدم.هر كس كه من مولاي او هستم، علي نيز مولاي او است. مردم! بر شما لازم است از پيروان راستين ودوستداران واقعي علي باشيد. (6)
آنچه نگارش يافت خلاصه اين واقعه بزرگ تاريخي بود كه در مدارك دانشمندان اهل تسنن وارد شده است. در كتابهاي شيعه اين واقعه به طور گسترده تر بيان شده است. مرحوم طبرسي در كتاب احتجاج (7) خطبه مشروحي از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كند كه علاقه مندان مي توانند به آن كتاب مراجعه كنند.

واقعه غدير هرگز فراموش نمي شود

اراده حكيمانه خداوند بر اين تعلق گرفته است كه واقعه تاريخي غدير در تمام قرون واعصار، به صورت زنده در دلها وبه صورت مكتوب در اسناد وكتب، بماند ودر هر عصر وزماني نويسندگان اسلامي در كتابهاي تفسيروحديث وكلام وتاريخ از آن سخن بگويند وگويندگان مذهبي در مجالس وعظ وخطابه در باره آن داد سخن دهند وآن را از فضايل غير قابل انكار حضرت علي عليه السلام بشمارند. نه تنها خطبا وگويندگان، بلكه شعرا وسرايندگان بسياري از اين واقعه الهام گرفته اند وذوق ادبي خود را از تامل در زمينه اين حادثه واز اخلاص نسبت به صاحب ولايت مشتعل ساخته اند وعاليترين قطعات را به صورت هاي گوناگون وبه زبانهاي مختلف از خود به يادگار نهاده اند.
از اين جهت، كمتر واقعه تاريخي همچون رويداد غدير مورد توجه دانشمندان، اعم از محدث ومفسرومتكلم وفيلسوف وخطيب وشاعر ومورخ وسيره نويس، قرار گرفته است وتا اين اندازه در باره آن عنايت مبذول شده است.
يكي از علل جاوداني بودن اين حديث، نزول دو آيه از آيات قرآن كريم در باره اين واقعه است (8) وتا روزي كه قرآن باقي است اين واقعه تاريخي نيز باقي خواهد بود واز خاطرها محو نخواهد شد.
جامعه اسلامي در اعصار ديرينه آن را يكي از اعياد مذهبي مي شمرده اند وشيعيان هم اكنون نيز اين روز را عيد مي گيرند ومراسمي را كه در ديگر اعياد اسلامي برپا مي دارند در اين روز نيز انجام مي دهند.
از مراجعه به تاريخ به خوبي استفاده مي شود كه روز هجدهم ذي الحجة الحرام در ميان مسلمانان به نام روز عيد غدير معروف بوده است، تا آنجا كه ابن خلكان در باره مستعلي بن المستنصر مي گويد:در سال 487 هجري در روز عيد غدير كه روز هجدهم ذي الحجة الحرام است مردم با او بيعت كردند. (9) والعبيدي در باره المستنصر بالله مي نويسد:وي در سال 487 هجري، دوازده شب به آخر ماه ذي الحجه باقي مانده بود كه درگذشت. اين شب همان شب هجدهم ذي الحجه، شب عيد غدير است. (10)
نه تنها ابن خلكان اين شب را شب عيد غدير مي نامد، بلكه مسعودي (11) وثعالبي (12) نيز اين شب را از شبهاي معروف در ميان امت اسلامي شمرده اند.
ريشه اين عيد اسلامي به خود روز غدير باز مي گردد، زيرا در آن روز پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به مهاجرين وانصار، بلكه به همسران خود، دستور داد كه بر علي عليه السلام وارد شوند وبه او در مورد چنين فضيلت بزرگي تبريك بگويند.زيد بن ارقم مي گويد:نخستين كساني از مهاجرين كه با علي دست دادند ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه وزبير بودند ومراسم تبريك وبيعت تا مغرب ادامه داشت.
در اهميت اين رويداد تاريخي همين اندازه كافي است كه صدوده نفر صحابي حديث غدير را نقل كرده اند. البته اين مطلب به معني آن نيست كه از آن گروه زياد تنها همين تعداد حادثه را نقل كرده اند، بلكه تنها در كتابهاي دانشمندان اهل تسنن نام صد و ده تن به چشم مي خورد. درست است كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سخنان خود را در اجتماع صد هزار نفري القاء كرد، ولي گروه زيادي از آنان از نقاط دور دست حجاز بودند واز آنان حديثي نقل نشده است. گروهي از آنان نيز كه اين واقعه را نقل كرده اند تاريخ موفق به درج آن نشده است واگر هم درج كرده به دست ما نرسيده است.
در قرن دوم هجري، كه عصر«تابعان » است، هشتاد ونه تن از آنان، به نقل اين حديث پرداخته اند.
راويان حديث در قرنهاي بعد همگي از علما ودانشمندان اهل تسنن هستند وسيصد وشصت تن از آنان اين حديث را در كتابهاي خود آورده اند وگروه زيادي به صحت واستواري آن اعتراف كرده اند.
در قرن سوم نود ودو دانشمند، در قرن چهارم چهل وسه، در قرن پنجم بيست وچهار، در قرن ششم بيست، در قرن هفتم بيست ويك، در قرن هشتم هجده، در قرن نهم شانزده، در قرن دهم چهارده، در قرن يازدهم دوازده، در قرن دوازدهم سيزده، در قرن سيزدهم دوازده ودر قرن چهاردهم بيست دانشمند اين حديث را نقل كرده اند.
گروهي نيز تنها به نقل حديث اكتفا نكرده اند بلكه در باره اسناد ومفاد آن مستقلا كتابهايي نوشته اند.
طبري، مورخ بزرگ اسلامي، كتابي به نام «الولاية في طريق حديث الغدير» نوشته، اين حديث را از متجاوز از هفتاد طريق از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرده است.
ابن عقده كوفي در رساله «ولايت » اين حديث را از صد وپنج تن نقل كرده است.
ابوبكر محمد بن عمر بغدادي، معروف به جعاني، اين حديث را از بيست وپنج طريق نقل كرده است.
تعداد كساني كه مستقلا پيرامون خصوصيات اين واقعه تاريخي كتاب نوشته اند بيست وشش نفر است.
دانشمندان شيعه در باره اين واقعه بزرگ كتابهاي ارزنده اي نوشته اند كه جامعتر از همه كتاب تاريخي «الغدير» است كه به خامه تواناي نويسنده نامي اسلامي علامه مجاهد مرحوم آية الله اميني نگارش يافته است ودر تحرير اين بخش از زندگاني امام علي عليه السلام ازاين كتاب شريف استفاده فراواني به عمل آمد.

پي نوشت ها:
1- جحفه در چند ميلي «رابغ » بر سر راه مدينه واقع است ويكي ازميقاتهاي حجاج است.
2- مرحوم علامه اميني نام وخصوصيات اين سي تن را در اثر نفيس خود «الغدير» (ج 1، ص 196 تا209) به طور مبسوط بيان كرده است. كه در ميان آنان نام افرادي مانند طبري، ابو نعيم اصفهاني، ابن عساكر، ابو اسحاق حمويني، جلال الدين سيوطي به چشم مي خورد و از ميان صحابه پيامبر از ابن عباس وابو سعيد خدري وبراء بن عازب نام برده شده است.
3- خصوصا بر اعرابي كه همواره مناصب مهم را شايسته پيران قبايل مي دانستند وبر اي جوانان، به بهانه اينكه بي تجربه اند، وقعي قائل نبودند. لذا هنگامي كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم عتاب بن اسيد را به فرمانداري مكه واسامة بن زيد را به فرماندهي سپاه عازم به تبوك منصوب كرد از طرف جمعي از اصحاب وپيروان خود مورد اعتراض قرار گرفت.
4- بنا به نقل احمد بن حنبل در مسند او، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم اين جمله را چهار بار تكرار كرد.
5- اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا .(سوره مائده، آيه 3).
6- فقال له قم يا علي فانني فمن كنت مولاه فهذا وليه رضيتك من بعدي اماما وهاديا فكونوا له اتباع صدق مواليا
7- احتجاج طبرسي، ج 1، صص 84- 71، چاپ نجف.
8- آيات 3و67 سوره مائده.
9- وفيات الاعيان، ج 1، ص 60 وج 2، ص 223.
10- وفيات الاعيان، ج 1، ص 60 وج 2، ص 223.
11- التنبيه والاشراف، ص 822
12- ثمار القلوب، ص 511

موضوع قفل شده است