غدیر چرا فراموش شد؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
غدیر چرا فراموش شد؟

[="arial"]سلام در این مقاله در باره اینکه چرا غدیر فراموش شد مطالبی آماده کردم که با شما سهیم میشم.

بسم الله الرحمن الرحیم
[="deepskyblue"]يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْکَافِرِينَ‌
اى پيامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ، ابلاغ كن ; و اگر نكنى پيامش را نرسانده‏اى . و خدا تو را از [ گزندِ ] مردم نگاه مى‏دارد . آرى ، خدا گروه كافران را هدايت نمى‏كند .
﴿المائدة، 67﴾ [/]
سلام
[="lime"]وَ قَالَ علیه السلام : لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي ، الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ
و درود خدا بر او، فرمود: اسلام را چنان مى‏شناسانم که پيش از من کسى آنگونه معرّفى نکرده باشد. اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن، و يقين اعتقاد راستين، و باور راستين همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئوليّت‏ها، و انجام مسئوليّت‏ها همان عمل کردن به احکام دين است.
حکمت 125[/]
[="red"]دوستان ، چرا غدیر فراموش شد؟
غدیر فراموش نشد بلکه غدیر را به فراموشی سپردند !
میپرسید چرا ؟[/]
چون غدیر و عهد و پیمان برایشان معنا نداشت. برایشان کلام رسول ، تا زمانی که نفعی برایشان نداشته باشد هیچ ارزشی ندارد.
نمونه هایی از عدم پیروی از دستورات حضرت رسول ( صرفا برای نشان دادن اینکه این عمل نکردن به دستورات پیشینه ای تاریخی دارد.
آیا برای جنگ هایی که میکردند ، برای پیشرفت اسلام و اقتدار اسلام جنگ میکردند ؟ خیر ، مگر واقعه اُحد را فراموش کردید که برای بدست آوردن غنایم خلاف دستور رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم عمل کردندتا جایی که جان مبارک حضرت رسول را به خطر انداختند. جنگ سال قبلشان ( جنگ بدر) را یاد بیاورید که بازهم سخن حضرت رسول را گوش نداده و فقط برای منافع بدست آوردن ثروت بیشتر حاظر نشدند که گفته حضرت رسول را عمل کنند.
در دیگر اعمال آیا همراه با پیامبر بودند؟ خیر
راستی در واقعه غدیر چه کسانی بودند ، ایا بزرگانی از انصار و مهاجر هم بود؟ آیا خلفای بعد از رسول اکرم هم در واقعه غدیر بودند ؟ آیا انها هم به ولایت و امامت اقرار کرده بودند؟
با این پیش زمینه ذهنی جلو میرویم که ، امام در حکمت 190 نهج البلاغه اینگونه میفرماید :
وَ قَالَ ع وَا عَجَبَاهْ أَ تَكُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ الْقَرَابَةِ . قال الرضي- و روي له شعر في هذا المعنى-
فإن كنت بالشورى ملكت أمورهم فكيف بهذا و المشيرون غيب‏
و إن كنت بالقربى حججت خصيمهم‏ فغيرك أولى بالنبي و أقرب‏
و درود خدا بر او، فرمود: شگفتا آيا معيار خلافت، صحابى پيامبر بودن است امّا صحابى بودن و خويشاوندى ملاک نيست.
(از امام شعرى در همين مسئله نقل شد که به ابابکر فرمود) اگر ادّعا مى‏کنى با شوراى مسلمين به خلافت رسيدى، چه شورايى بود که رأى دهندگان حضور نداشتند و اگر خويشاوندى را حجّت مى‏آورى، ديگران از تو به پيامبر نزديک‏تر و سزاوارترند«».
گروهی که در واقعه غدیر بودند ، ترکیبی از مسلمانان مخلصی همانند ابوذر ، سلمان ،مقداد و از طرفی تازه مسلمانان که تا قبل فتح مکه در جبهه مخالفین حضرت رسول شمشیر میزدند و در میان این جمع هم افراد دنیا طلب و شهوت پرست و مال اندوزی بودند که صرف اینکه حال چون جهت جریان آب با اسلام شده با جریان اسلام پیش میروند و منافقانی بیش نبودند.
حال تعصبات جاهلی را هم که حاکم بر افکار مشوش عده ای از مردمی که عقده بر دل داشته از خونهایی که در بدر و احد و حنین و خیبر و .... داشتند و گروهی که مطامع دنیوی ایمانشان را ربوده بود و حسادت هایی و کینه هایی که در دل داشتند و روز به روز آشکار تر می شد ، این گروها در واقعه غدیر بودند.
این چند دستگی در این افراد در آینده چه ها که نکرد.
از بزرگترین مشکلات جامعه اسلامی خط نفاقی بود که گروههایی که مخالف اسلام بودند در تشکیلات اصلی و بنیادین حکومت اسلامی ایجاد میکردند و تا حد زیادی موفق به آن شدند و خواسته ي خویش را بر عده زیادی تحمیل کردند.
یک نکته در باره منافقان این می باشد که با پیشرفت اسلام ، تشکیلات مخفی منافقان هم مستحکم تر و نفوذ بیشتری پیدا می کرد.
مخالفین اسلام باتوجه به اینکه حضرت رسول از مدتها پیش اقداماتی را برای معرفی جانشین خویش انجام می دادند و شناسایی جانشین حضرت ، انها هم ساکت نبودند بلکه با برنامه ریزی دقیق در تلاش بودند تا اقدامات حضرت را خنثی کنند. در اینجا لازم به یاد آوری است که در ما در این مجال فقط میخواهیم بگوییم که درست است غدیر واقع شد و پیمانی بین ان جمعیت با حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام واقع شد و بعد از شهادت حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در ماجرای سقیفه بنی ساعده خلاف عهد و پیمان عمل کردند اما این هیچگاه به این معنا نبوده و نخواهد بود که امامت و رهبری از ید مبارک حضرت امیر خارج شده باشد، بلکه بدین معنا خواهد بود که مردم خود امیر را کنار گذاشته و بدنبال نا حق و امام کنار رفته اند و این خود نشان از حسادت ، بخل و کینه هایی بود که با اهل بیت داشتند.
در واقعه غدیر ترس از حضرت رسول و خبر غیب موجب آن شد که با حضرت بیعت کنند وگرنه هیچگاه نه اسلام آورده بودند و نه ایمان به رسول داشتند.
ما در سیر تاریخ با خالصان در دین و مردمی که با هر تصمیم به سویی میروند فعلا کاری نداشته بلکه در این مجال روی صحبت با کینه توزان و منافقان و فتنه گران است.
در این بین شیطان هم همراه با مخالفان بود و موجبات ارتداد مسلمین بود.
حضرت باقر علیه السلام فرمودند: در واقعه غدیر هنگامی که پیامبر اکرم دستان حضرت امیر را بالا بردند و حجت را بر مردم تمام کردند «من کنت مولاه فعلی مولاه» ابلیس و همراهانش در جمع بودند و شیطان گفت که به ما گفته بودی که بعد از پیامبر آخر زمان دیگر جانشینی وجود ندارد و اصحابش متفرق میشوندحال آنکه بطوری صحبت کردند که برنامه مستحکمی را پیش بینی کرد که هرکدام از جانشینش هم از دنیا برود و دیگری به جای او مینشیند ابلیس پاسخ گفت : بروید که اصحاب او به من وعده داده اند که هیچیک از گفته های او اقرار نکنند و آنان هرگز این وعده خود را نمیشکنند!
(بحار الانوار ج 37 ص120-168 و عوالم ج 15/3 ص 125-135).
بگرید که خود شیطان هم اقرار میکند به اینکه امامان مشخص شده اند. و هم اینکه نشان میدهد که اصحاب پیش از بیعت با رسول گرامی با شیطان بیعت میکنند و بر عهد خود هم باقی می مانند.
در جایی دیگر امام باقر میفرماید : رسول اکرم در روز غدیر دست امیرالمومنین را گرفت ، ابلیس در بین گروهش فریادی کشید و همه شیطانهایی که بودند در آنجا جمع شدند و گفتند که :آقای ما چه نگرانی برایت پیش آمده است؟ ما فریادی وحشتناکتر از این تا بحال نشنیده بودیم.
گفت : این پیامبر کاری کرد که اگر به نتیجه برسد هرگز معصیت خداوند انجام نخواهد گرفت.
شیاطین گفتند ای اقای ما وای مولای ما تو تویی گمراه کننده آدم.
هنگامی که منافقین در بین خود گفتند « پیامبر از روی هوای نفس سخن میگوید» و یکی از آن دو نفر (ابوبکر-عمر) به دیگری گفت :« نمی بینی چگونه چشمانش در سرش مانند مجانین می گردد» هنگامی که این سخن را گفتند ابلیس از خوشحالی فریاد کشید و دوستانش را جمع کرد و گفت «شما میدانید که من قبلا گمراه کننده آدم بوده ام ؟گفتند اری ابلیس . گفت آدم عهد و پیمان را شکست ولی به خداوند کافر نشد، اینان عهد پیمان را شکستند و به پیامبر کافر شدند.»
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از دنیا رفت و مردم غیر علی علیه السلام را برای خلافت بپا داشتند ،ابلیس تاج پادشاهی را بر سر گذاشت و منبری نصب کرد و بر روی آن نشست و شیاطینش را جمع کرد و به آنان گفت :
شادی کنید ، چرا که تا امام قیام نکند خداوند اطاعت نمیشود ( روضه کافی ص 344 ح 542)
موارد بسیار زیاد است که تنها برای توضیح مختصر دکر شده است.
=========================
دوستان این مقاله ادامه دارد...[/]

دوستان دیدید که شیطان چه کرد؟ هم بیعت گرفت از منافقان و هم اینکه طرحی را بیان کرد که مشخص میشو که تا امام قیام نکند خدا اطاعت نمیشود.
با توجه به اینکه دستگاه نفاق سعی داشت با بدست اوردن موقعیت مناسب اسلام را منحرف کند اما به لطف خدا نتوانستند از مسیر صحیح خارج سازند امامت را ، ( برای اطلاعات بهتر به جلد 37 بحارالانوار ص115 و ج21 صص 185 تا 252 که مورد نقشه قتل حضرت را در جنگ تبوک کشیده بودند و ج28 صص102تا 111 - بعلت طولانی بودن متن را قید نکردم- مراجعه کنیید) فقط همین اندازه بگویم که اسامی همچون :
سعده بن عباده -بشیربن سعید - اسیدبن حضیر - ابوبکر - عمر - عثمان - معاویه عمر عاص - طلحه - عبد الرحمن بن عوف - ابو عبیده جراح - ابو موسی اشعری - معاذبن جبل - ابو هریره -سعد بن ابی وقاص و ... بچشم میخورد .
حال اینکه در سقیفه ( کسانی که در «سقیفه‏ی بنیساعده» حاضر شده بودند عبارتند از:[="black"][="red"] 1ـ سَعد بن عَباده(سیره‏ی ابن هشام، ج 4، ص 306 / تاریخ طبری، ج 2، ص 445، هشت مجلّدی). 2ـ اُسَید بن خُضَیر(ابن هشام / طبری). 3ـ بشیر بن سعد(طبری). 4ـ حباب بن منذر(طبری). 5ـ معاذ بن جبل(السقیفة انقلاب ابیض، ص 169 / نجاح‏الطائی، بیروت، 1417). 6ـ طایفه‏ی بنیاسلم که از مردم مدینه نبودند و از بیرون شهر آمده بودند(طبری). 7ـ ابوبکر(ابن هشام / طبری). 8ـ عمر بن خطاب(ابن هشام / طبری). 9ـ ابوعبیدة بن جرّاح(ابن هشام / طبری). 10ـ مغیرة بن شعبه(ابن هشام / طبری). 11ـ عبدالرحمن بن عوف(السقیفة انقلابٌ ابیض). 12ـ خالد بن ولید(السقیفة انقلابٌ ابیض). 13ـ سالم(السقیفة انقلابٌ ابیض).)و شورای شش نفره( على علیه السلام، عثمان ، عبدالرحمن بن عوف ، سعد وقاص ، زبير و طلحه ) تعدادی تکرار میشوند [/b][/][/]، این جای سوال ندارد که افرادی که دست به قتل رسول خدا میزنند آیا لیاقت آن را دارند که جانشین رسولی شوند که یه دست خودشان بشهادت رسید بشوند؟
اینها کسانی هستند که در ماجرای شهادت حضرت رسول هم دست داشته و هم خواستار انحراف دین از مسیر خود بودند و در این راه هم توانستند با عوام فریبی و خفغان به خلافت برسند و خاندان اهل بیت را کنار زده و خواسته های پلید و شوم خود را بر جهان اسلام مستولی کنند.

حال دقت کنید که چرا خلیفه اول جانشین بلافصل پیامبر میشود؟
در حالی که غدیر را فراموش کردند، امامت را زیر سوال بردند و خلاف دستورات پیامبر عمل کردند.
فرقی میان امام و خلیفه وجود دارد؟ اساسا چرا این سوال مطرح میشود؟ از سوی چه کسانی مطرح میشود؟
قبل از اینکه به ادامه بحث که در باره نشانه های امامت و خلافت هست لازم است فرق امام و خلیفه دانسته شود تا پایه بحثی که مخالفان شیعه مطرح میکنند مشخص شود و با پاسخ به آن ستون اصلی خیمه مخالفین واژگون میشود.
در این چند فراز قصد دارم تعریفی از مقام امام مشخص کنم تا بعد ببینیم، امامت تنها یک واژه و یک مرتبه نیست بلکه یک مقام الهی میباشد که تنها از سوی خدای عزوجل به شخص خاصی داده میشود .
برای نمونه نگاه کنید به سوره بقره آیه 124
وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‌ و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود ، و وى آن همه را به انجام رسانيد ، [ خدا به او ] فرمود : « من تو را پيشواى مردم قرار دادم . » [ ابراهيم ] پرسيد : « از دودمانم [ چطور ] ؟ » فرمود : « پيمان من به بيدادگران نمى‏رسد . » ﴿البقرة، 124﴾
حال انکه حضرت ابراهیم در آخرین مرحله به مقام امامت نائل گشتند ، حال این مقام را ( امامت ) را برای نسل خود میخواهند ، توجه کنید که امامت بالاتر از نبوت میباشد.
در « «اصول كافى‏» جلد 1 ص 175» از حضرت صادق عليه السلام وارد است كه: ان الله عز و جل اتخذ ابراهيم عبدا قبل ان يتخذه نبيا و ان الله اتخذه نبيا قبل ان يتخذه رسولا، و ان الله اتخذه رسولا قبل ان يتخذه خليلا، و ان الله اتخذه خليلا قبل ان يتخذه اماما، فلما جمع له الاشياء قال: انى جاعلك للناس اماما. قال: فمن عظمها فى عين ابراهيم قال: و من ذريتى؟قال لا ينال عهدى الظالمين قال: لا يكون السفيه امام التقى.
چون معنى نبوت اتصال قلب به عالم ملكوت و تلقى وحى از جبرئيل است، در رسول اين معنى قويتر و رؤيت ملائكه و فرشتگان وحى هم خواهد بود، ولى در عين حال ممكنست كه هيچكدام از آنها سيطره بر ملكوت بنى آدم نداشته باشند، تا بتوانند با آن، دل‏ها را به مطلوب برسانند، ولى در امام به سبب اين سيطره و احاطه بر قلوب، آنها را به كمال و مقام واقعى خود سير مى‏دهند.
مقام انبياء و مؤمنين و علماء، فقط مقام ارشاد و تبليغ و ارائه طريق است و بس.
قال الله تعالى: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم فيضل الله من يشاء و يهدى من يشاء» (سوره ابراهيم: 14 - آيه 4 )
اين آيه حيطه ماموريت آنها را بيان مى‏كند، كه مجرد بيان نمودن و ارائه طريق كردن است، و اما اضلال و هدايت‏به دست‏خداست، و آنها را از آن بهره‏اى نيست، به خلاف امام كه او به اذن خدا خودش هدايت مى‏كند.
در اين باره همچنين ميفرمايد: «و قال الذى آمن يا قوم اتبعون اهدكم سبيل الرشاد» (سوره مؤمن: 40 - آيه 41)
مؤمن آل فرعون گفت: فقط از من پيروى كنيد تا من طرق رشاد را بشمابنمايانم، و نشان دهم، و نيز فرمود: «فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون‏» (سوره توبه: 9 - آيه 123) چرا از هر جمعيت و فرقه‏اى، دسته‏اى از آنان كوچ نمى‏كنند و براى تعلم احكام و معالم دين به مراكز علم نمى‏روند، تا از معارف الهيه و احكام و معالم دين خبير و دانا شده، و در حين مراجعت‏به قوم و قبيله خود آنها را از عواقب وخيم گناه و انحراف برحذر دارند.
بارى اينها همه ارائه طريق است نه منصب امامت.
امامت خلافت از طرف خدا است و خلیفه و جانشین از طرف حضرت رسول میباشد ، شخص امام باید کسی باشد که بتواند زمام دین و نظام امور مسلمین در دست گیرد و اصلاح مسلمین را تشخیص دهد.

امام اس اساس اسلام و در حقیقت پایه و بنای اسلام است.
=================
ادامه دارد ان شا الله
=================

در تعریف امام میتوان با این بیاناینگونه گفت که امام یگانه زمان خودش است ، کسی که صفاتی که لازمه امامت است و باید امام داشته باشد :
1. ایمان(وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ‌أُولٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ‌) و سبقت‏گيرندگان مقدّمندآنانند همان مقرّبانِ﴿الواقعة،10- 11﴾.

2. علم ، در تاریخ بگردید و بیابید که حضرت امیر از صحابه در مسائلی مشکله مراجعه نمیکنند در حالی که صحابه به حضرت در امور مختلفه مراجعه میکنند .

نمونه: در زمان ابوبکر و عمر و عثمان واردی یافت میشود که در پاسخ به سوالات مختلفعاجز میماندند و اساس اسلام در مقابل ادیان دیگر زیر سوال میرفت که حضرت امیر المومنین فاروق اعظم و صدیق اکبر نجاتبخش اسلام میشود. لو لا علی لهلک عمر که در تاریخ بکرات تکرار شده است.( در مواردیهم برای دیگر خلفا هم ذکر شده ولی به ازدیا خلیفه دوم نیست.)

3. راستی و صداقت و تدبیر، ( در کتاب بحار الانوار ج9 ص 533 در باب سیایت و صداقت حضرت امیر میآورد که : در سیاست امیر المومنین مکر و خدعه وفریبکاری و دغلکاری نبود با دشمنان مداهنه نداشت و بیرون و درونش یکی استو بارها میفرمود که اگر پای دین و تقوا بمیان نبود از تمام عرب زیرکتر و داهیه تر بودم و هم فرمود و اگر نه اینبود که از پیغمبر شنیدم که مکار و خدیعت کننده و خیانت پیشه در آتش جهنم باشد از تمام عرب فکرم بیشتر بود)

4. سخاوت و شرافت ( وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِينَ‌﴿البقرة،/43﴾

5. شجاعت ( دلاوری های حضرت در خندق موجب شد که مدال « ضرب علی یوم الخندقافضل من عبادة الثقلین» کسب کردند)

6. زهد و عبادت ( ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ج1 ص 9 مینگارد :
علی از هر کس عبادتش بیشتر و نماز گزاردنو روزه گرفتنش فزونیتر بود و ورد تهجد و ملازمت را در خواندنن نوافل از او بیاموختند و تورا در باره عبادتش چه گمانست... !)
7. اصل و نسب پاکیزه ( اصلاب شامخه و ارحام مطهره‏‏ -زیارت وارث -) باشد.
درباره امام این نکته نباید فراموش شود که نصب امام از سمت خدا است همانگونه که حضرت ابراهیم از جانب خدا به مقام امامت نادل شدند نه انکه مردم ایشان را امام کنند.
ایاتی در باب امامت حضرت امیر را برای شما جهت یا آوری میاورم که تکرار مکررات است
ایه الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِيناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌ ،امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم ، و اسلام را براى شما [ به عنوان ] آيينى برگزيدم . و هر كس دچار گرسنگى شود ، بى‏آنكه به گناه متمايل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد ] ، بى ترديد ، خدا آمرزنده مهربان است .﴿المائدة،3)
این آیه در روز غدیر نازل شده است و از امام باقر و امام صادق مرویست که این ایه نازل شد بعد از آنکه حضرت رسول حضرت امیر زا خلیفه خود گردانید در روز غدیر خم فرمودند من کنت مولاه فعلی مولاه و این امر فریظه ای بود که خداوند نازل فرمود و بعد از آن هیچ فریضه ای نازل نفرمود پس کمال فرایض الهی بنصب امامت و خلافت حضرت امیر المومنین علیه السلام بوده باشد.

نقل از تفسیر منهج الصادقین مرحوم فتح الله کاشانی.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِکَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [ نيز ] اطاعت كنيد ; پس هر گاه در امرى [ دينى ] اختلاف نظر يافتيد ،اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد ، آن را به [ كتاب ] خدا و [ سنت ] پيامبر [او ] عرضه بداريد ، اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است .﴿النساء،59﴾

اطاعت از شخصی که خلاف سخن خدا سخن به میان میاورد آیا درست است؟ ایا خدا شخصی را جانشین قار میدهد که خلاف دستور خودش احکام را بگوید؟ خیر . همانگونه که نبی نباید خلاف فرامین خدا سخن بگوید

جانشین هم نباید خلاف آن سخن بگوید. حال اطاعت از غیر معصوم جایز نیست .
در انبای گذشته چکسانی جانشین انتخاب میشدند؟

ایا هارون را مردم انتخاب کردند؟

ایا شمعون را مردم برگزیدند؟ مگر پیامبر اکرم نفرمود « اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لیس بعدی نبی.» تو برای من در مقام و منزلت هارون از موسی هستی در حالی که تنها تفاوت با تو این است که بعد از من نبی نیست.

وَ رَبُّکَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَ يَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِکُونَ‌ و پروردگار تو هر چه را بخواهد مى‏آفريند و برمى‏گزيند ، و آنان اختيارى ندارند . منزّه است خدا ، و از آنچه [ با او ] شريك مى‏گردانند برتر است .﴿القصص‏،68﴾

از این ایه میتوان این موضوع را در یافت که انخاب امام با خداوند است و مسلمین هیچ اختیاری بر انتخاب ندارند.
وَ کُلَّ شَيْ‌ءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ‌ و هر چيزى را در كارنامه‏اى روشن برشمرده‏ايم.﴿يس‏، 12﴾

در ایه چه یافت میشود جز آنکه امام باید آگاه به علوم باشد و در باب شناخت بر جمیع کل اشیا داشته باشد.
در کتاب تفسیر صافی فیض و کتاب تاویل الایات مقدس اردبیلی حدیثی از مرحوم علی بن بابویه که مستند به حضرت امام باقر علیه السلام با این مضمون نوشته شده است که :زمانی که ایه و کل شی أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ‌ برسول خدا نازل شد ابوبکر و عمر از رسول خدا خواستند که مقصود از امام مبین چیست ؟
ایا مقصود تورات و انجیل و قرآن است؟
حضرت در پاسخ فرمودند که هیچیک از اینها نیست ، در این بین حضرت امیر وارد مجلس میشوند و رسول اکرم فرمودکه این شخص امیر المنین امام مبین است که اطلاع به جمیع علوم دارد و نسبت به تمام اشیا عالم است و خداوند تمام علوم را باشان بخشش فرموده. - و آیات دیگر حال اینکه در کتب گذشته هم جانشین رسول اکرم مشخص و معلوم میباشد همانگونه که در تاریخ و کتب معتبره نقل شده است.
ایا مردم توانایی آن را دارند که بتوانند شخصی را برای خود برگزینند و در آن انتخاب هیچ طمعی وجود نداشته باشد؟آیا کسانی که در سقیفه حاظر شدند و بیعت کردند،آیا برای هدایت جامعه اسلامی قدم برداشتند؟
تا اینجا مشخص شد که امام چه صفاتی باید داشته باشد و چکسانی لیاقت امامت راداراهستند.

دوستان اهل علم هستند و در باب وجوب امام خوب میدانند که وجود امام لازم است شرایط خاصی دارند که در بالا ذکر شد.
حال با این همه مواردی که ذکر شد باز این سوال بیجواب مانده که چرا غدیر فراموش شده !
============
ادامه دارد
============

در باره کلمه اختلافی مولی چند سطری توضیح میدم تا شاید بحث بهتر روشن شود
اهل لغت برای مولی چندین معنا را برگزیدند
1- مراد از مولی اولی بتصرف باشد و این معنای اصلی میباشد و بقیه معانی متفرع بر آن میباشد ، همگی علمای لغت تصریح کرده اند که و اتحاد دارند بر این معنا که لفظ معنا افاده بر اولویت و اولی بتصرف میدهد و آیات قرآنی و اشعار عرب در این معنی زیاد استعمال شده است.
2- مالک رق و صاحب بنده میباشد.
3- .................
4- پسرعم میباشدچنانچه مرادازآیه وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَکَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْکَ وَلِيّاً﴿مريم‏، 5﴾
5- مولی به معنای ناصر و یاری دهنده هم آمده است
اگر دارای انصاف و کمی تامل در دیگر لغات بجز بند اول باشید متوجه خواهید شد که تمام این معانی در بند اول قابل جمع خواهد بود.
از توضیح اضافی پرهیز میکنم و جواب را به شما میگذارم و فقط این را بگم که اگر مولی را دوست بدانیم ( چون مولی را دوست معنا میکنند اهل عامه) کدام دوست شایسته است؟ دوستی خود بگوید مرا مراقب باشید که هرگاه منحرف شدم مرا براه راست دعوت کنید یا دوستی که میگویند در وصفش ( اهل زهد و تقوا و شجاعت و .... ) ؟
خودتان دوست و مولارا هرچه دوست دارید بگویید.
در غدیر حضرت رسول خود بصراحت اینگونه میفرماید
پیامبرتان بهترین پیامبران ، و وصی شما بهترین جانشین ، و فرزندان او بهترین جانشینان اند.

حال برگردیم به تاریخ که بعد از غدیر که در راه باز گشت از آخرین حج رسول اکرم میباشد و بعد از آن مدتی کم ( از هجدهم ذی الحجه تا بیست و هشتم ماه صفر ) کمتر از هشتاد روز واقعه ای را از یاد بردند .
حال زمان انتخاب بود یا اینکه زمان تجهیز رسول اکرم بود؟ آیا مگر امام مشخص نبود؟ مگر حضرت در قبل از شهادت حضرت امیر را معرفی نکرده بودند ؟
مگر تعداد کسانی که در غدیر بودند انگشتشمار بودند؟ صدو بیست هزار نفر در آن زمان کم محسوب میشد؟
در پیروی از ریاست قبیله ای که در آن زمان بوده است اگر رییس عشیره و قبیله امری میکردند بقیه افراد قبیله هم همانکار را میکردند.در ماجرای سقیفه بنی ساعده هیچگاه حضرت امیر با خلیفه اول بیعت نکردند جای خود دارد و از طرفی بیعت کردن خود شرایطی دارد
حال بماند که حضرت زهرا تا زمانی که به شهادت نرسیده بودند به در خانه آنان که در غدیر بودند و ماجرا را شنیده بودند میرفتند تا شهادت بگیرند که آیا پیامبر حضرت امیر را جانشین انتخاب نکرده بود ؟ این افراد چرا انکار میکردند؟ برای اینکه میدانستند اگر حضرت به خلافت برسند دوباره به حالت زمان حضرت رسول باز میگردد و تاقتی برای ان را نداشته اند .چون نمیخواستن به ان زمان باز گردند - از طرفی دیگر عده ای برای حفظ جان خود دست به انکار زدند چون اگر اقرار میکردند از قبیله خارج میشد و مرتد محسوب میشد.
ماجرای خانه حضرت و گرفتن فدک و دیگر ماجراها بماند که خلفای حضرت رسول چقدر پایبند به دستورات حضرت بودند.
در یک خلاصه میتوان گفت که :
آنها غدیر را فراموش نکردند ، بلکه دستگاه نفاق با برنامه ریزی دقیق خود و با نفوذ به اسلام سعی کردند که با عوام فریبی مردم را به جبهه خود بیاورند.
در شناخت امام بقدری آشکار است که نمیتوانیم هر شخص را امام معرفی کنیم بلکه برای امام صفات و نشانه هایی لازم است که باید آن ها را بشناسیم .
نمونه هایی ذکر شدکه حضرت امیر از چه زمانی معرفی شدند و تنها ماجرای غدیر نبوده که بگوییم امام را نشناختند.
کمی هم دانستیم که پیش از حضرت رسول شیطان با منافقین پیمان بست.
اعترافات خلفا و تاریخنویسان و مفسیرین را نقل کردیم که در باب حضرت امیر چه گفتند.
با امید به اینکه در مجال کوتاهی که بود سعی کردم در حد وسع خود مطالبی را در باب آیا غدیر فراموش شد یا فراموش کردند بحث کنم و امید است مورد استفاده پژوهشگران دین قرار گرفته باشد.
یا علی
mahdy30na - 25/07/1391

موضوع قفل شده است