پاسخ رهبر انقلاب به ۲۰ پرسش درباره «بیداری اسلامی»

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پاسخ رهبر انقلاب به ۲۰ پرسش درباره «بیداری اسلامی»

هنوز چند روز بیشتر از آغاز قیام ملت مصر علیه حسنی مبارك نگذشته بود كه از نظر بسیاری از تحلیل‌گران و كارشناسان، تكرار اتفاق تونس در مصر بسیار بعید می‌نمود. رهبر معظم انقلاب اسلامی اما در خطبه‌های تاریخی خود در نیمه بهمن 1389، مبارك را خائن به ملت مصر معرفی كرده و از «تجربیات انقلاب كبیر اسلامی ایران» برای ملت مصر سخن گفتند. تنها گذشت یك هفته كافی بود كه همگان سقوط مبارك را به چشم خود ببینند. از آن پس بود كه اصطلاح «بیداری اسلامی» بر سر زبان‌ها افتاد. با تشدید این موج در منطقه، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای زوایای بیشتری از این حركت ملت‌های مسلمان را در سه سطح توصیف حوادث، راهبری بیداری اسلامی و آسیب‌شناسی مورد تحلیل و بررسی قرار دادند.
متنی كه پیش رو دارید پاسخ به برخی سؤالات رایج در زمینه‌ی بیداری اسلامی است كه پاسخ آن‌ها از بیانات رهبر انقلاب اسلامی استخراج شده است. این بیانات عمدتاً در دیدار با شركت‌كنندگان سلسله همایش‌های جهانی بیداری اسلامی در دو سال و نیم اخیر بیان شده‌ است؛ اجلاس‌هایی كه با حضور رهبران، زنان، جوانان، شاعران، اساتید دانشگاه‌های جهان اسلام و اجلاس علمای امت اسلامی برگزار شد.

پرسش پاسخ اجمالی
۱. ریشه شكل‌گیری بیداری اسلامی چیست؟ - احیای عزت و كرامت انسانی، در سايه‌ى اسلام
۲. چرا قيام‌های منطقه، اسلامی هستند؟ - ملتهای مسلمان عدالت، آزادى، مردم‌سالارى را در اسلام می بینند و نه در مكاتب ديگر
۳. راهبرد دشمن در برابر بیداری اسلامی چیست؟ - ايجاد اختلاف بین مسلمانان - مصادره انقلابها - شبيه‌سازى انقلاب‌ها در ایران و سوریه - سلب مرجعیت فكری علما و تراشیدن مراجع فكری جدید
۴. انقلاب‌های منطقه بر چه اصولی متكی است؟ - احياء و تجديد عزت و كرامت ملى، ايستادگى در برابر نفوذ و سلطه، برافراشتن پرچم اسلام
۵. نقش خواص در هدایت جریان بیداری اسلامی چیست؟ - ايجاد فكر، گفتمان و جريان فكرى در جوامع
۶. بیداری اسلامی از نظر تاریخی برای ما چه اهمیتی دارد؟ - مسيرى كه ما حركت ميكنيم، مسيرى است كه ميتواند تاريخ جهان و هندسه سیاسی دنیا را متحول كند
۷. ارتباط جنبش وال استریت با بیداری اسلامی چیست؟ - الهام گرفتن جوانان وال‌استریت از جوانان مصر و تونس و الهام‌گرفتن آن‌ها از مجاهدان حزب‌الله و حماس
۸. آیا انقلاب‌های منطقه توطئه‌ای امریكایی است؟ - عنصری بهتر از مبارك و بن علی برای امریكا وجود نداشت امریكا‌یی‌ها كاری نمی‌كنند كه مردم به صحنه بیایند
۹. مردم يا احزاب، كداميك مهمترند؟ - مهمترين عنصر در اين انقلابها، حضور واقعى و عمومى مردم در صحنه‌ى مبارزه و جهاد است
۱۰. مهم‌ترین اولویت انقلابهای پیروز شده چیست؟ - نظام‌سازى بر اساس اصول اسلامی

۱۱. درستی مسیر نهضت‌های اسلامی چگونه باید فهمید؟ - درستى مسير نهضتهاى بيدارى اسلامى را باید در موضعگيرى آنان در قبال مسئله‌‌ى فلسطين جستجو كرد
۱۲. چشم انداز پیش روی بیداری اسلامی چیست؟ - هدف نهائى نميتواند چيزى كمتر از «ايجاد تمدن درخشان اسلامى» باشد
۱۳. نقش انقلاب اسلامی در شكل‌گیری بیداری اسلامی چه بوده است؟ - نمایش امكان پذیری تشكیل حكومت دینی و پیشرفت علمی و اقتصادی و سیاسی در سایه آن به مسلمانان
۱۴. ارتباط پیشنهاد مذاكره با ایران از طرف امریكا و حوادث بیداری اسلامی چیست؟ - غرض امریكا نااميد كردن ملتهاى سربرافراشته‌ى مسلمان است
۱۵. تجربیات انقلاب اسلامی ایران كه می‌تواند به نهضت اسلامی كشورهای دیگر كمك كند چیست؟ - توكل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعده‌هاى مؤكد نصرت الهى، بازخوانى دائمى اصول انقلاب
۱۶. سیاست ایران در قبال نهضت‌های بیداری اسلامی چیست؟ - اعلام اعتقاد و التزام به قيام ملتها، وحدت، برادرى مسلمين و جهاد اسلامى
۱۷. آیا تحولات سوریه انقلاب است؟ - واقعیت سوریه جنگ نیابتی علیه محور مقاومت و به نفع رژیم صهیونیستی است
۱۸. راه حل ایران برای مسئله سوریه چیست؟ - ما طرفدار ملت سوريه و مخالف هرگونه تحريك و دخالت خارجى در آن كشوريم
- هرگونه اصلاح در سوریه بايد به‌وسيله‌ى خود ملت و با روشهاى ملی باشد
- ارسال سلاح به گروه‌های بی‌مسئولیت متوقف شود
۱۹. آیا ایران در پی صدور الگوی ولایت فقیه است؟ - این دروغ‌ها سی‌سال است كه در پی جدا كردن ملت ایران از دیگر ملت‌ها است
۲۰. آیا حمایت ایران از انقلاب مردم بحرین حمایتی شیعی است؟ - بزرگترين خدمت به دشمنان امت اسلامى است كه حركت عمومىِ ضد استبدادى يك ملت را حمل كنند به دعواى شيعه و سنى

بيدارى اسلامى يك حقيقتى است كه اتفاق افتاده است. بعد از دهها سال متمادى تسلط دشمنان اسلام و دشمنان مسلمين بر جوامع اسلامى، چه به شكل استعمار مستقيم، چه به شكل استعمار جديد و استعمار غير مستقيم، چه به صورت سلطه‌ى فرهنگى يا سلطه‌ى اقتصادى يا سلطه‌ى سياسى؛ بعد از سالهاى متمادى كه ملتهاى مسلمان فشرده شدند در زير اين فشارهاى عظيم سلطه‌ى غربى و دولتهاى اروپائى و آمريكائى بر كشورهاشان، بتدريج هسته‌ى بيدارى، يقظه‌ى اسلامى رشد كرده، ثبت شده است و دارد خود را نشان ميدهد. مردم دنياى اسلام امروز احساس ميكنند كه وسيله‌ى عزتشان، وسيله‌ى سربلندى‌شان، وسيله‌ى استقلالشان، اسلام است. ۱۳۹۱/۱۱/۱۰
اين جنبشها و انقلابهاى منطقه را كه نگاه كنيد، مى‌بينيد همه مرتبط با عزت ملت است. اين انقلابها، از يمن و بحرين بگيريد تا مصر و ليبى و تونس و همچنين كشورهائى كه هنوز آتش زير خاكسترند و يك روزى شعله‌ور خواهند شد، همه‌ى اينها انگيزه‌شان بازگشت به عزت ملى و عدالت اجتماعى و آزادى، و همه در سايه‌ى اسلام است. ۱۳۹۰/۰۳/۱۴
مردم هم آمدند توى صحنه. اين، خصوصيت اين قضيه است. چرا آمدند؟ آن چيزى كه آنها را كشاند، به صورت واضحى مسئله‌ى عزت و كرامت انسانى آنها بود. در مصر، در تونس و همچنين در كشورهاى ديگر، غرور مردم به دست اين حاكمان ظالم جريحه‌دار شده بود. ۱۳۹۰/۰۱/۰۱


اينكه ميگوئيم بيدارى اسلامى، اين حرف پايه‌دار است، ريشه‌دار است. ملتهاى مسلمان عدالت را ميخواهند، آزادى را ميخواهند، مردم‌سالارى را ميخواهند، اعتناى به هويت انسانها را ميخواهند؛ اينها را در اسلام مى‌بينند، نه در مكاتب ديگر؛ چون مكاتب ديگر امتحان‌داده و شكست‌خورده‌اند. بدون مبناى فكرى هم كه نميشود به اين اهداف بلند دست پيدا كرد. آن مبناى فكرى بر حسب ايمان و اعتقاد ملتهاى منطقه عبارت است از اسلام و بيدارى اسلامى. ماهيت جنبشها اين است. ۱۳۹۱/۰۳/۱۴
دشمنان از كلمه‌ى «بيدارى اسلامى» ميترسند؛ سعى ميكنند عنوان «بيدارى اسلامى» براى اين حركت عظيم به كار نرود. چرا؟ چون وقتى اسلام در هيئت حقيقى خود، در قواره‌ى واقعى خود بروز و ظهور پيدا ميكند، تن اينها ميلرزد. اينها از اسلامِ برده‌ى دلار نميترسند؛ از اسلامِ غرق در فساد و اشرافيگرى نميترسند؛ از اسم اسلامى كه امتداد و انتهائى در عمل و در توده‌ى مردم نداشته باشد، نميترسند؛ اما از اسلام عمل، اسلام اقدام، اسلام توده‌ى مردم، اسلام توكل به خدا، اسلام حسن ظن به وعد الهى كه فرمود: «و لينصرنّ الله من ينصره»، ميترسند. وقتى اسم اين اسلام مى‌آيد، نشانى از اين اسلام پيدا ميشود، مستكبرين عالم به خودشان ميلرزند - «كأنّهم حمر مستنفرة. فرّت من قسورة» - لذا نميخواهند عنوانِ بيدارى اسلامى باشد. ولى ما معتقديم نخير، اين يك بيدارى اسلامى است، بيدارى حقيقى است، و رسوخ پيدا كرده است، امتداد پيدا كرده است، به اين آسانى‌ها هم دشمنان نميتوانند آن را از راه خودش منحرف كنند. ۱۳۹۱/۰۹/۲۱

امروز مهمترين دستاويز دشمن براى مقابله‌ى با بيدارى اسلامى، ايجاد اختلاف است. مسلمان را در مقابل مسلمان قرار دادن، مسلمان را به دست مسلمان از بين بردن، اينها را به هم مشغول كردن؛ چه چيزى بهتر از اين براى دشمنان استقلال اسلامى كه مسلمانان را به هم مشغول كنند؟ ۱۳۹۱/۱۱/۱۰
غربيها و آمريكا بعد از آنكه عوامل خود را در اين كشورها از دست دادند، دو تا ترفند را در پيش گرفتند: يكى فرصت‌طلبى، يكى شبيه‌سازى. فرصت‌طلبى‌شان اين بود كه خواستند اين انقلابها را مصادره كنند؛ يعنى سر مردم را كلاه بگذارند، با آنها اظهار همراهى كنند، افراد طرفدار خودشان را سر كار بياورند. آنها در اين كار شكست خوردند. دوم، شبيه‌سازى بود. شبيه‌سازى يعنى شبيه آنچه را كه در مصر و در تونس و در ليبى و در بعضى از كشورهاى ديگر اتفاق افتاده است، مثلاً بتوانند در ايران - ايرانِ مردم‌سالارى دينى، ايرانِ ملت - پياده كنند! عواملشان در داخل كشور، مردمان ضعيف، فرومايه، حقيقتاً دستخوش هوى‌هاى نفسانى، سعى كردند شايد بتوانند اين كار را بكنند. خواستند در اينجا حركتِ شكست‌خورده، حركت كاريكاتورىِ مضحك به وجود بياورند؛ اما خب، ملت ايران توى دهنشان زد. ۱۳۹۰/۰۱/۰۱
روحانيان و رجال دين‌‌شناس كمابيش در همه جا مرجع فكرى و سنگ صبور روحى مردم بوده‌‌اند و هرجا كه در هنگامه‌‌ى تحولات بزرگ، در نقش هدايتگر و پيشرو ظاهر شده و در پيشاپيش صفوف مردم در مواجهه با خطرات حركت كرده‌‌اند، پيوند فكرى ميان آنان و مردم افزايش يافته و انگشت اشاره‌‌ى آنان در نشان دادن راه به مردم، اثرگذارتر بوده است. اين به همان اندازه كه براى نهضت بيدارى اسلامى داراى سود و بركت است، براى دشمنان امت و كينه‌‌ورزان با اسلام و مخالفان حاكميت ارزشهاى‌‌اسلامى ، دغدغه‌‌آفرين و نامطلوب است و سعى ميكنند اين مرجعيت فكرى را از پايگاه‌‌هاى دينى سلب كرده و قطبهاى جديدى براى آن بتراشند؛ كه به تجربه دريافته‌‌اند كه با آنان ميتوان بر سر اصول و ارزشهاى ملى براحتى معامله كرد! چيزى كه در مورد عالمان باتقوا و رجال دينىِ متعهد هرگز اتفاق نخواهد افتاد. ۱۳۹۲/۰۲/۰۹

در چنين انقلابهائى، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانيفستهاى پيش‌ساخته‌ى گروهها و حزبها، بلكه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهاى آنان اعلام و تثبيت ميشود. با اين محاسبه بروشنى ميتوان تشخيص داد كه اصول انقلابهاى كنونى منطقه، مصر و ديگر كشورها، در درجه‌ى اول اينها است:
احياء و تجديد عزت و كرامت ملى كه در طول زمان با ديكتاتورى حاكمان فاسد و با سلطه‌ى سياسى آمريكا و غرب، در هم شكسته و پايمال شده است.
برافراشتن پرچم اسلام كه عقيده‌ى عميق و دلبستگى ديرين مردم است و برخوردارى از امنيت روانى و عدالت و پيشرفت و شكوفائى‌اى كه جز در سايه‌ى شريعت اسلامى به دست نخواهد آمد.
ايستادگى در برابر نفوذ و سلطه‌ى آمريكا و اروپا كه در طول دو قرن بيشترين لطمه و خسارت و تحقير را بر مردم اين كشورها وارد آورده‌اند.
مبارزه با رژيم غاصب و دولت جعلى صهيونيست كه استعمار چون خنجرى در پهلوى كشورهاى منطقه فرو برده و وسيله‌اى براى ادامه‌ى سلطه‌ى اهريمنى خود ساخته و ملتى را از سرزمين تاريخى خود بيرون رانده است. ۱۳۹۰/۰۶/۲۶

ايجاد يك فكر، يك گفتمان، يك جريان فكرى در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست انديشمندان جامعه است؛ آنها هستند كه ميتوانند فكر ملتها را به يك سمتى هدايت كنند كه مايه‌ى نجات ملتها شود؛ همچنان كه خداى نخواسته ميتوانند به سمتى ببرند كه مايه‌ى بدبختى و اسارت و تيره‌روزى ملتها شود.اين دومى متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخير در برخى از كشورها، از جمله در كشور خود ما اتفاق افتاد. روايتى است از رسول مكرم اسلام، حضرت محمدبن‌عبدالله، كه ميفرمايد: «لا تصلح عوامّ هذه الأمّة الاّ بخواصّها قيل يا رسول‌الله و من خواصّها قال العلماء»؛ اول علما را ذكر كرد، بعد چند دسته‌ى ديگر را. بنابراين اساتيد دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمى در هر كشورى ميتوانند سررشته‌دار حركت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسيدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلى آمد، كار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشيارى و بيدارى بود، آن وقت كار درست خواهد شد. ۱۳۹۱/۰۹/۲۱

مسيرى كه ما حركت ميكنيم، مسير مهمى است؛ يك مسيرى است كه ميتواند تاريخ جهان را متحول كند؛ كمااينكه دارد تاريخ منطقه را متحول ميكند؛ مى‌بينيد. كى خيال ميكرد كه در منطقه‌ى مهمِ حساسِ شمال آفريقا و غرب آسيا - همين منطقه‌اى كه اروپائى‌ها دوست دارند به آن «خاورميانه» بگويند - اين حوادث مهم اتفاق بيفتد؟ اتفاق افتاده است، تمام هم نشده است. حوادثى هم كه اتفاق مى‌افتد، به زيان غرب و بخصوص به زيان آمريكا و تهديد رژيم صهيونيستى است. ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
ما در طول تاريخمان، چنين وضعيتى را در كشورهاى اسلامى نداشتيم. اينكه احساس هويت، احساس بيدارى، نه در يك ملت، بلكه در كشورهاى متعددى از كشورهاى اسلامى پديد بيايد و اين احساس بيدارى، اين احساس هويت، متكى به اسلام باشد، اين را ما در گذشته هرگز نداشتيم؛ اين مال امروز است؛ اين يك نشانه است، نشانه‌ى تحول است. چون مسلمانها يك ميليارد و نيم از جمعيت دنيا را تشكيل ميدهند، ده‌ها كشور شامل اكثريتهاى مسلمان هستند و كشورها هم جاهاى حساسى قرار دارند، بنابراين اين بيدارى يك امر عادى نيست؛ نشان‌دهنده‌ى يك تحول در ساخت و نقشه و هندسه‌ى جديد دنياست. ۱۳۹۱/۰۵/۲۲

امروز جوانان نيويورك و كاليفرنيا هم شعارهاى مردم مصر و تونس را تكرار ميكنند، از آنها الهام ميگيرند؛ انكار هم نميكنند. جوانان مصر و تونس هم از حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامى الهام گرفته‌اند و فرا گرفته‌اند و پنهان نكردند. و معلم اول در عصر جديد، بسيجىِ امام بزرگوار ما بود؛ كه همه از بسيجىِ امام بزرگوار فراگرفتند و از جانبازان و سربازان و فداكاران اين انقلاب ياد گرفتند كه چگونه ميتوان اسطوره‌هاى قدرت مادى را شكست، چگونه ميتوان به نام خدا بتها را شكست، چگونه ميتوان ايستاد، چگونه ميتوان مقاومت كرد. ۱۳۹۰/۰۹/۰۶

تفسيرهاى وهم‌آلودى وجود دارد كه تصور ميكنند آنچه كه در مصر يا در ليبى يا در تونس اتفاق افتاد، پشت سرش آمريكاست كه دارد مديريت ميكند. اينجور نيست، اينها توهم است. بله، آمريكائى‌ها بدشان نمى‌آمد كه به جاى عنصرى مثل مبارك، يك عنصر دموكراتِ مردمى‌اى داشته باشند كه به قدر مبارك تابع آنها باشد - اين برايشان بهتر بود - اما چنين چيزى امكان نداشت و ندارد. اگر يك عنصر دموكراتِ ميهن‌دوستى باشد، مثل مبارك امكانات كشور را در اختيار آمريكا نميگذارد؛ موضعش در مقابل اسرائيل، موضع يك صهيونيست نميشود. بنابراين، اين عملى نبود.
اين كه ما تصور كنيم اينها براى آنكه وجهه‌ى خودشان را درست كنند، مبارك را كنار زدند تا يكى ديگر را سر جايش بياورند، يك توهم محض است. آمريكائى‌ها اگر مديريت اين حركتها را به عهده داشتند، نميگذاشتند مبارك به اين وضع رقتبار دچار شود - اين براى آنها خيلى ضرر داشت - نميگذاشتند مردم بيايند توى ميدان. مگر وقتى مردم آمدند توى خيابان، ديگر ميشود آنها را برگرداند؟ حالا به تعبير رايج - كه اهانت‌آميز است، نميخواهم - مگر ميشود اين غول را دوباره به شيشه برگرداند؟ امكان ندارد. آنها اگر ميتوانستند يك حركت طبق ميل خودشان انجام بدهند، جور ديگرى انجام ميدادند.
البته شكى نيست كه دستگاه‌هاى ديپلماسى فعال دنيا، سياستهاى فعال دنيا، در رأسشان آمريكا - كه در امر ديپلماسى، مثل بقيه‌ى عرصه‌هاى ديگر، فعاليتش خيلى زياد است - سعى ميكنند بر اين موج سوار بشوند، دارند تلاش ميكنند؛ نبايد گذاشت موفق شوند. ميخواهند سوار شوند، اما بعيد هم هست كه بتوانند؛ لذا عقب‌نشينى ميكنند. سر قضيه‌ى مبارك، شما ديديد؛ خود رئيس جمهور آمريكا در همان ده بيست روز، چند جور موضع متناقض گرفت: يك بار حمايت كرد، يك بار رد كرد؛ دوباره حمايت كرد، دوباره رد كرد! نميدانستند چه اتفاقى دارد مى‌افتد. بنابراين، اين فكرهاى توهم‌آميز را بايد كنار گذاشت. ۱۳۹۰/۱۰/۰۷

به نظر من مهمترين عنصر در اين انقلابها، حضور واقعى و عمومى مردم در ميدان عمل و صحنه‌ى مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ايمانشان، بلكه علاوه بر آن، با جسم و تنشان. فاصله‌ى عميقى است ميان چنين حضورى با قيامى كه به وسيله‌ى يك جمع نظامى يا حتى يك گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بى‌تفاوت مردم يا حتى مورد رضايت آنان انجام ميگيرد. در حوادث دهه‌ى پنجاه و شصت در تعدادى از كشورهاى آفريقا و آسيا، بار سنگين انقلاب را نه قشرهاى گوناگون مردم و جوانان از همه جاى كشورها، كه دستجات كودتاگر يا هسته‌هاى كوچك و محدود مسلح بر دوش داشتند. آنها تصميم گرفتند و عمل كردند و آنگاه كه خودشان يا نسل پس از آنها بر اثر انگيزه‌ها و عوامل قابل شمارش، راه خود را عوض كردند، انقلابها به ضد خود تبديل شد و دشمن بار ديگر بر آن كشورها تسلط يافت. ۱۳۹۰/۰۶/۲۶

نظام‌سازى كار بزرگ و اصلى شما است. اين كارى پيچيده و دشوار است. نگذاريد الگوهاى لائيك يا ليبراليسم غربى، يا ناسيوناليسم افراطى، يا گرايشهاى چپ ماركسيستى، خود را بر شما تحميل كند.
ملتهاى انقلاب كرده و آزاد شده، يكى از مهمترين خواسته‌هايشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مديريت كشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالارى اسلامى» است؛ يعنى حاكمان با رأى مردم برگزيده ميشوند و ارزشها و اصول حاكم بر جامعه، اصول مبتنى بر معرفت و شريعت اسلامى است. اين خود ميتواند در كشورهاى گوناگون به اقتضاى شرائط، با شيوه‌ها و شكلهاى گوناگون تحقق يابد، ولى با حساسيت كامل بايد مراقب بود كه اين با دموكراسى ليبرال غربى اشتباه نشود. دموكراسى لائيك و در مواردى ضد مذهب غربى با مردمسالارى اسلامى كه متعهد به ارزشها و خطوط اصلى اسلامى در نظام كشور است، هيچ نسبتى ندارد. ۱۳۹۰/۰۶/۲۶
اگر در اين كشورهائى كه انقلاب كردند، نظام‌سازى نشود، آنها را خطر تهديد ميكند... بايد در اين كشورهائى كه انقلاب كردند، نظام‌سازى شود؛ بايد يك قاعده‌ى مستحكمى به وجود بيايد. اين هم يكى از مسائل مهم است. ۱۳۹۱/۰۹/۲۱

درستى مسير نهضتهاى بيدارى اسلامى را از جمله بايد در موضعگيرى آنان در قبال مسئله‌‌ى فلسطين جستجو كرد. از 60 سال پيش تاكنون داغى‌‌بزرگتر از غصب كشور فلسطين بر دل امت اسلامى نهاده نشده است. فاجعه‌‌ى فلسطين از روز اوّل تاكنون، تركيبى از كشتار و ترور و ويرانگرى و غصب و تعرض به مقدسات اسلامى بوده است. وجوب ايستادگى و مبارزه در برابر اين دشمن حربى و غاصب، مورد اتفاق همه‌‌ى مذاهب اسلامى و محلّ اجماع همه‌‌ى جريانات صادق و سالمِ ملّى بوده است. هر جريانى در كشورهاى اسلامى كه اين وظيفه‌‌ى دينى و ملى را به ملاحظه‌‌ى خواست تحكّم‌‌آميز آمريكا يا به بهانه‌‌ى توجيه‌‌هاى غيرمنطقى، به دست فراموشى بسپارد، نبايد انتظار داشته باشد كه به چشم وفادارى به اسلام يا صداقت در ادعاى ميهن‌‌دوستى به او نگريسته شود. اين يك محك است. هر كس شعار آزادى قدس شريف و نجات ملت فلسطين و سرزمين فلسطين را نپذيرد يا به حاشيه ببرد و به جبهه‌‌ى مقاومت پشت كند، متهم است. امت اسلامى بايد در همه جا و همه وقت، اين معيار و شاخصِ نمايان و اساسى را در مدنظر داشته باشد. ۱۳۹۲/۰۲/۰۹

ترسيم هدف بلندمدت براى بيدارى اسلامى در كشورهاى مسلمان، نقطه‌‌ى است متعالى و والائى كه بيدارى ملتها را بايد سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائى اين نقطه است كه ميتوان نقشه‌‌ى راه را ترسيم كرد و هدفهاى ميانى و نزديك را در آن مشخص نمود.
اين هدف نهائى نميتواند چيزى كمتر از «ايجاد تمدن درخشان اسلامى» باشد. امت اسلامى با همه‌‌ى ابعاض خود در قالب ملتها و كشورها، بايد به جايگاه تمدّنىِ مطلوب قرآن دست يابد. شاخصه‌‌ى اصلى و عمومى اين تمدن، بهره‌‌مندى انسانها از همه‌‌ى ظرفيتهاى مادى و معنوى‌‌اى است كه خداوند براى تأمين سعادت و تعالى آنان، در عالم طبيعت و در وجود خود آنان تعبيه كرده است. آرايش ظاهرى اين تمدن را در حكومت مردمى، در قوانين برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئى به نيازهاى نوبه‌‌نوى بشر، در پرهيز از تحجر و ارتجاع و نيز بدعت و التقاط، در ايجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ويژه‌‌خوارى و ربا و تكاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و كار و ابتكار، ميتوان و بايد مشاهده كرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصه‌‌هاى گوناگون، از علوم انسانى تا نظام تعليم و تربيت رسمى، و از اقتصاد و بانكدارى تا توليد فنى و فناورى، و از رسانه‌‌هاى مدرن تا هنر و سينما، و تا روابط بين‌‌الملل و غيره و غيره، همه از لوازم اين تمدن‌‌سازى است.
تجربه نشان داده است كه اينها همه، كارهاى ممكن و در دسترس توانائيهاى جوامع ما است. نبايد با نگاه شتابزده يا بدبينانه به اين چشم‌‌انداز نگريست. بدبينى به توانائيهاى‌‌خود، كفران نعمت الهى است؛ و غفلت از امداد الهى و كمك سنتهاى آفرينش، فرو لغزيدن به ورطه‌‌ى: «الظّانّين باللَّه ظنّ السّوء» است. ما ميتوانيم حلقه‌‌ى انحصارات علمى و اقتصادى و سياسىِ قدرتهاى سلطه‌‌گر را بشكنيم و امت اسلامى را پيشروِ احقاق حق اكثريت ملتهاى جهان كه اينك مقهور اقليت مستكبرند، باشيم.
تمدن اسلامى ميتواند با شاخصه‌‌هاى ايمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، انديشه‌‌ى پيشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامى و به همه‌‌ى بشريت هديه دهد و نقطه‌‌ى رهائى از جهان‌‌بينى مادى و ظالمانه و اخلاقِ به لجن كشيده‌‌اى كه اركان تمدن امروزىِ غربند، باشد. ۱۳۹۲/۰۲/۰۹

بعد از انقلاب، عزت و عظمت اين ملت در چشم ملتهاى جهان، تأثيرش در قضاياى منطقه، دشمنان را مبهوت كرده؛ دشمنان به اقرار و اعتراف وادار شدند. امروز شما نگاه كنيد؛ توى اين سايتهائى كه خبرهاى خارجى را مى‌آورند، دائم از نفوذ ايران، از تسلط ايران، از حضور ايران در قضاياى منطقه ذكر ميشود؛ حتّى با انگيزه‌هاى مغرضانه، اما اعتراف ميكنند.
من يك جمله‌اى را از يك مقام غربى نقل كنم. بنده دأبم نيست از قول اين سياستمدارها و معاريف غربى چيزى بگويم؛ اما اين جمله‌ى جالبى است. او ميگويد: دو چيز است كه اگر در ميان مسلمانها دست به دست بگردد و ملتهاى مختلف مسلمان از اين دو چيز آگاه شوند، ديگر همه‌ى تابوهاى غرب - يعنى اصول جزمى غرب - در هم خواهد شكست و باطل خواهد شد. اين دو چيز چيست؟ اين متفكر غربى ميگويد: يكى قانون اساسى جمهورى اسلامى است؛ كه اين قانون اساسى، يك حكومت مردمى و پيشرفته‌ى امروزى و در عين حال دينى را در چشم مسلمانان جهان ممكن ميسازد. اين قانون اساسى نشان ميدهد كه ميتوان يك حكومتى داشت كه هم متجدد باشد، امروزى باشد، پيشرفته باشد و هم كاملاً دينى باشد. قانون اساسى اين را تصوير ميكند. ميگويد چنين چيزى ممكن است. اين يك. دوم، كارنامه‌ى موفقيتهاى علمى و اقتصادى و سياسى و نظامى جمهورى اسلامى است؛ كه اگر اين دست مسلمانها برسد، مى‌بينند كه آن امرِ ممكن اتفاق افتاده است، واقع شده است. او ميگويد اگر ملتهاى مسلمان از اين امكان و وقوع نسبى كه هم ممكن است، هم در ايرانِ امروزِ اسلامى به طور نسبى واقع شده است، مطلع شوند، اين نظام‌سازى را پيش چشم داشته باشند، ديگر جلوى سلسله‌ى انقلابها را نميتوان گرفت.
امروز اين اتفاق افتاده است. البته اين اتفاق، امروز نيفتاده است؛ سى سال است. يك مطلبى تدريجاً و آرام آرام در ذهن ملتها جا ميگيرد، رشد ميكند، پخته ميشود، بعد به اين صورتى كه امروز در شمال آفريقا و در مناطق ديگر مشاهده ميكنيد، بروز ميكند. ۱۳۸۹/۱۱/۱۵

غرض آنها حل مشكلات و مسائل نيست غرضشان يك كار تبليغاتى است براى اينكه به ملتهاى مسلمان نشان دهند كه ببينيد اين نظام جمهورى اسلامى بود با آن سرسختى، با آن ايستادگى، اما عاقبت مجبور شد بيايد باب مصالحه و گفتگو را با ما باز كند. وقتى ملت ايران اينجور است، شماها چه ميگوئيد ديگر؟ اين را براى خاموش كردن و نااميد كردن ملتهاى سربرافراشته‌ى مسلمان كه امروز در بسيارى از كشورهاى اسلامىِ اينها نسيم بيدارى وزيده است و به خاطر اسلام احساس عزت ميكنند، لازم دارند. از اول انقلاب، اين يكى از هدفها بود. از سالهاى اول انقلاب، يكى از هدفهاى آنها همين بود كه ايران را پاى ميز مصالحه و بده‌بستان بكشانند؛ بگويند بالاخره ديديد ايران هم كه ادعا ميكرد مستقل است، ايستاده است، نترس است، شجاع است، مجبور شد بيايد بنشيند پاى ميز مذاكره؟ امروز هم همين هدف را دنبال ميكنند. اين، مطلب مهمى است. ۱۳۹۱/۱۱/۲۸

ما با خطرهایی پس از پيروزى انقلاب اسلامى روبه‌رو شديم و آنها را شناختيم و تجربه كرديم و به خواست خدا و رهبرى امام خمينى و بصيرت و فداكارى مردممان، از بيشتر آنها بسلامت گذشتيم. البته توطئه‌ها از سوى دشمن و عزم راسخ از سوى ملت ما همچنان ادامه دارد.
من اين آسيبها را به دو قسم ميكنم: آنها كه در درون خود ما ريشه دارد و از ضعفهاى ما بر ميخيزد، و آنها كه دشمن به طور مستقيم آن را برنامه‌ريزى ميكند.
دسته‌ى اول، چيزهائى از اين قبيل است: احساس و گمان اينكه با سقوط حاكم وابسته و فاسد و ديكتاتور، كار تمام شد. راحتىِ خيالِ ناشى از احساس پيروزى و به دنبال آن كم شدن انگيزه‌ها و سست شدن عزمها، نخستين خطر است. و آنگاه اين خطر مهيبتر ميشود كه اشخاص در صدد تصاحب سهم ويژه در غنيمتِ به دست آمده باشند.
ماجراى جنگ اُحد و غنيمت‌جوئى مدافعان تنگه كه به شكست مسلمانان انجاميد و مجاهدان از سوى خداوند متعال سرزنش شدند، يك نمونه‌ى نمادين است كه هرگز نبايد از يادها برد. مرعوب شدن از هيمنه ظاهرى مستكبران و احساس ترس از آمريكا و ديگر قدرتهاى مداخله‌گر، آسيب ديگرى از اين دسته است كه بايد از آن پرهيز كرد. نخبگان شجاع و جوانها بايد اين ترس را از دلها بيرون كنند. اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعده‌ها و حمايتهاى آنها افتادن نيز آسيب بزرگ ديگرى است كه به طور ويژه بايد پيشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس بايد شناخت و از كيد او كه در مواردى در پسِ ظاهرِ دوستى و كمك پنهان ميشود، بايد ملت و انقلاب را مصون ساخت. روى ديگر اين صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را بايد با تدبير و حزم در هم آميخت. در مقابل شيطان جن و انس، بايد همه‌ى ذخائر الهى در وجود خود را به كار گرفت. ايجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابيون و رخنه در پشت جبهه‌ى مبارزه، نيز آفتى بزرگ است كه با همه‌ى توان بايد از آن گريخت.
آسيبهاى دسته‌ى دوم را غالباً ملتهاى اين منطقه در حوادث گوناگون آزموده‌اند. نخستين آسيب، بر روى كار آوردن عناصرى است كه خود را متعهد به آمريكا و غرب ميدانند. غرب ميكوشد پس از سقوط ناگزير مهره‌هاى وابسته، اصل سيستم و اهرمهاى اصلى قدرت را حفظ كند و سر ديگرى را بر روى اين بدن بگذارد و بدين وسيله سلطه‌ى خود را همچنان ادامه دهد. اين به معناى هدر رفتن همه‌ى تلاشها و مجاهدتها است. در اين مرحله اگر با مقاومت و هشيارى مردم مواجه شوند، ميكوشند تا بديلهاى انحرافى گوناگون در پيش پاى نهضت و مردم بگذارند. اين سناريو ميتواند پيشنهاد مدلهاى حكومتى و قانون اساسى‌هائى باشد كه كشورهاى اسلامى را بار ديگر در دام وابستگى فرهنگى و سياسى و اقتصادى به غرب بيفكند، و ميتواند نفوذ ميان انقلابيون و تقويت مالى و رسانه‌اى يك جريانِ نامطمئن و به حاشيه راندن جريانهاى اصيل در انقلاب باشد. اين نيز به معنى بازگرداندن سلطه‌ى غرب و تثبيت مدلهاى نوسازى شده‌ى غربى و بيگانه از اصول انقلاب و در نهايت، تسلط آن‌ها بر اوضاع است.
اگر اين تاكتيك نيز به نتيجه نرسد، تجربه‌ها به ما ميگويد كه آنگاه روشهائى چون هرج و مرج و تروريزم و جنگ داخلى ميان پيروان اديان يا قوميتها يا قبائل و احزاب و يا حتى ميان ملتها و دولتهاى همسايه، و همراه با آن، حصر اقتصادى و تحريم و بلوكه كردن سرمايه‌هاى ملى و نيز هجوم همه جانبه‌ى تبليغاتى و رسانه‌اى را در پيش خواهند گرفت. مقصود آنان از اين همه، خسته و نوميد كردن مردم و مردد و پشيمان كردن مبارزان است، كه ميدانند در اين صورت، شكست دادن انقلاب، ممكن و آسان خواهد شد. ترور نخبگان صالح و مؤثر يا بدنام كردن برخى از آنان و از سوئى خريدن كسانى از سست‌عنصران، نيز در شمار روشهاى متداول قدرتهاى غربى و مدعيان تمدن و اخلاق است.
در ايران اسلامى، اسناد لانه‌ى جاسوسى كه به دست انقلاب افتاد، نشان داد كه همه‌ى اين توطئه‌ها، بدقت از سوى رژيم ايالات متحده‌ى آمريكا براى ملت ايران برنامه‌ريزى شده بود. براى آنان بازگرداندن ارتجاع و استبداد و حاكميت وابسته در كشورهاى انقلابى، اصلى است كه همه‌ى اين روشهاى كثيف را تجويز ميكند. ۱۳۹۰/۰۶/۲۶

ايران به دنبال ايرانى كردن اعراب يا شيعى كردن ساير مسلمين نيست؛ ايران به دنبال دفاع از قرآن و سنت پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) و احياء امت اسلامى است. براى انقلاب اسلامى، كمك به مجاهدان اهل سنت سازمانهاى حماس و جهاد و مجاهدان شيعى حزب‌اللّه و امل، به يك اندازه واجب شرعى است و احساس تكليف ميكند. ملت و حكومت ايران با صداى بلند و قاطع اعلام ميكند كه به قيام ملتها و نه به ترور، به وحدت اسلامى نه غلبه و تضاد مذاهب، به برادرى مسلمين نه به برترى قومى و نژادى، به جهاد اسلامى نه خشونت عليه بى‌گناهان، ان‌شاءاللّه معتقد و ملتزم است.
براى سعادت همه‌ى ملتهاى مسلمان دعا كنيم و در كنار آن، وظيفه‌ى سنگين خود را بشناسيم و به آن عمل كنيم و بدانيم كه «و اللّه غالب على امره». ۱۳۹۰/۱۱/۱۴

امروز آمريكا براى شبيه‌سازى كارى كه در مصر و در تونس و در يمن و در ليبى و امثال اينها انجام گرفته است، متوجه شده است كه سوريه را - كه در خط مقاومت است - دچار مشكل كند. ماهيت قضيه در سوريه با ماهيت قضيه در اين كشورها متفاوت است. در اين كشورها حركت ضد آمريكا و ضد صهيونيسم بود، اما در سوريه دست آمريكا آشكار و مشهود است؛ صهيونيستها دنبال قضيه هستند. ما نبايد اشتباه كنيم. ما نبايد معيار را فراموش كنيم. آنجائى كه حركت ضد آمريكا و ضد صهيونيسم است، آن حركت، حركت اصيل و مردمى است؛ آنجائى كه شعارها به نفع آمريكا و صهيونيسم است، آنجا حركت انحرافى است. ما اين منطق را، اين بيان را، اين روشنگرى را حفظ خواهيم كرد. ۱۳۹۰/۰۴/۰۹
تبليغات غرب و رسانه‌‌هاى منطقه‌‌اىِ وابسته و مزدور، جنگ ويرانگر در سوريه را نزاع شيعه و سنّى وانمود ميكنند و حاشيه‌‌ى امنى براى صهيونيستها و دشمنان مقاومت در سوريه و لبنان پديد مى‌‌آورد. اين در حالى است كه دو طرف نزاع در سوريه، نه سنّى و شيعه، بلكه طرفداران مقاومت ضدصهيونيستى و مخالفان آنند. نه دولت سوريه يك دولت شيعى، و نه معارضه‌‌ى سكولار و ضد اسلامِ آن يك گروه سنّى‌‌اند. تنها هنر گردانندگان اين سناريوى فاجعه‌‌آميز آن است كه توانسته‌‌اند از احساسات مذهبىِ ساده‌‌انديشان در اين آتش‌‌افروزى مهلك استفاده كنند. نگاه به صحنه و دست‌‌اندركاران سطوح مختلف آن، ميتواند مسئله را براى هر انسان منصفى روشن كند. ۱۳۹۲/۰۲/۰۹
آنان با كمك عوامل خود در منطقه، در سوريه بحران مى‌آفرينند تا ذهن ملتها را از مسائل مهم كشورهاى خود و خطراتى كه در كمين آنها است، منصرف ساخته و به ماجراى خونينى كه خود تعمداً به‌وجود آورده‌اند، معطوف كنند. جنگ داخلى در سوريه و كشتار جوانان مسلمان به دست يكديگر، جنايتى است كه به‌وسيله‌ى آمريكا و صهيونيسم و دولتهاى مطيع آنان آغاز شده و در آتش آن دميده ميشود. ۱۳۹۱/۰۸/۰۴
واقعیت قضایای سوریه یك جنگ نیابتی با دولت سوریه از طرف برخی دولت‌ها به سردمداری امریكا و برخی قدرت‌های دیگر و با هدف تأمین منافع رژیم صهیونیستی و ضربه زدن به مقاومت در منطقه است. در این میان، مردم سوریه وجه‌المصالحه و قربانی این توطئه شده‌اند كه این وضعیت باید هرچه زودتر متوقف شود. ۱۳۹۱/۰۶/۱۰

چه كسى ميتواند باور كند كه دولتهاى حامى ديكتاتوريهاى سياه در مصر و تونس و ليبى، اكنون حامى دموكراسى‌خواهى ملت سوريه شده‌اند؟ ماجراى سوريه، ماجراى انتقامگيرى از حكومتى است كه سه دهه به‌تنهائى در برابر صهيونيستهاى غاصب ايستاده و از گروههاى مقاومت در فلسطين و لبنان دفاع كرده است.
ما طرفدار ملت سوريه و مخالف هرگونه تحريك و دخالت خارجى در آن كشوريم. هرگونه اصلاح در آن كشور بايد به‌وسيله‌ى خود ملت و با روشهاى كاملاً ملّى‌صورت گيرد. اينكه سلطه‌طلبان بين‌المللى به كمك دولتهاى منطقه‌اىِ گوش‌به‌فرمان، در كشورى به بهانه‌اى بحران بيافرينند و آنگاه به دستاويز وجود بحران، خود را به ارتكاب هر جنايتى در آن كشور مُجاز شمارند، خطرى جدى است كه اگر دولتهاى منطقه بدان نپردازند، بايد منتظر فرارسيدن نوبت خود از اين خدعه‌ى استكبارى باشند. ۱۳۹۱/۰۸/۰۴
هرگونه اصلاح در آن كشور بايد به‌وسيله‌ى خود ملت و با روشهاى كاملاً ملّى‌صورت گيرد. ۱۳۹۱/۰۸/۰۴
جمهوری اسلامی ایران بر اساس اعتقادات و آموزه‌های دینی خود، آماده‌ی هرگونه تلاش برای حل بحران سوریه است. اما حل بحران سوریه یك شرط طبیعی دارد كه عبارت است ازجلوگیری از ارسال سلاح به گروه‌های بی‌مسئولیت داخل سوری.وضعیت كنونی سوریه نتیجه‌ی ارسال سیل‌گونه‌ی سلاح از بیشتر مرزهای سوریه به داخل این كشور و برای گروه‌های مخالف است. ۱۳۹۱/۰۶/۰۸
دولت سوریه در قضایای كنونی مورد ظلم واقع شده است و این دولت باید ضمن گرفتن هرگونه بهانه از مخالفان و بهانه‌جویان و ادامه‌ی اصلاحات سیاسی، واقعیت شرایط و پشت پرده‌ی توطئه در سوریه را برای افكار عمومی ملت‌های عرب تشریح و افشاء كند. ۱۳۹۱/۰۶/۱۰

بوقهای تبلیغاتی دشمن مانند همیشه فریاد خواهند كرد كه ایران میخواهد دخالت كند، میخواهد مصر را شیعه كند، میخواهد ولایت فقیه را به مصر صادر كند و میخواهد و میخواهد... این دروغها را سی سال است میگویند تا ملتهای ما را از یكدیگر جدا و از كمك یكدیگر محروم كنند ومزدوران آنها هم آن را تكرار میكنند. «يُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ». با این ترفند‌ها، هرگز وظائفی را كه اسلام بر دوش ما گذاشته است رها نخواهیم كرد. و الله من وراء القصد. ۱۳۸۹/۱۱/۱۵

مسئله‌ى بحرين از لحاظ ماهيت، درست مثل مسائل ديگر كشورهاى منطقه است. يعنى مسئله‌ى بحرين با مسئله‌ى مصر، با مسئله‌ى تونس، با مسئله‌ى ليبى هيچ فرقى ندارد؛ ملتى هستند، حكومتى بر سر آنهاست كه حقوق آنها را ناديده ميگيرد. ملت بحرين با اين قيامشان چه ميخواستند؟ خواسته‌ى اساسى آنها اين است كه انتخابات انجام بگيرد، هر يك نفر آدم يك رأى داشته باشد؛ اين چيز زيادى است؟ اين توقع زيادى است؟
اينجا غربى‌ها فرصت را مغتنم شمردند، براى اينكه در قضاياى منطقه دخالت كنند، با طرح يك مسئله‌ى جديد؛ مسئله‌ى شيعه و سنى. چون مردم بحرين بيچاره‌ها شيعه‌اند، بنابراين هيچ كس در دنيا نبايد از آنها حمايت كند! تلويزيونهائى كه جزئيات قضاياى منطقه را پخش ميكردند، نسبت به قضاياى بحرين سكوت كنند، كشتار مردم بحرين را منعكس نكنند؛ يك عده‌اى هم دربيايند در كشورهاى حاشيه‌ى خليج فارس - چه سياستمدار، چه روزنامه‌نگار - گزافه‌گوئى كنند، بگويند مسئله‌ى بحرين جنگ بين شيعه و سنى است! چه جنگ بين شيعه و سنى؟ اعتراض يك ملت است به ظلمى كه دارد به او ميشود؛ درست همان جورى كه در تونس بود، همان جورى كه در مصر بود، همان جورى كه در ليبى است، همان جورى كه در يمن است؛ فرقى ندارد.
متأسفانه بعضى از كسانى كه آدم خيال ميكند انگيزه‌ى سوئى هم ندارند، در اين دام افتادند. اگر خيرخواهانى در اين بين وجود دارند، من به آنها اعلام ميكنم: مسئله را مسئله‌ى شيعه و سنى نكنيد؛ اين بزرگترين خدمت به آمريكاست؛ اين بزرگترين خدمت به دشمنان امت اسلامى است كه حركت عمومىِ ضد استبدادى يك ملت را حمل ميكنند به دعواى شيعه و سنى؛ دعواى شيعه و سنى وجود ندارد.
ما بين غزه و فلسطين و تونس و ليبى و مصر و بحرين و يمن تفاوتى نميگذاريم. در همه جا ظلم به ملتها محكوم است. حركت ملتها با شعار اسلام و در جهت آزادى، مورد تأييد ماست. اوج وقاحت آمريكائى‌ها آنجائى است كه دخالت تانكهاى دولت سعودى را كه آمدند توى خيابانهاى منامه‌ى بحرين، دخالت نميدانند؛ اما وقتى مراجع تقليد ما، علماى ما، خيرخواهان ما ميگويند مردم را نكُشيد، ميگويند شما دخالت كرديد! اين دخالت است؟! اينكه ما به يك دولتى، يك رژيم ظالمى خطاب كنيم، بگوئيم مردمِ خودتان را نكُشيد، اين دخالت است؛ اما آمدن تانكهاى بيگانه توى خيابانهاى بحرين، دخالت نيست! اين اوج وقاحت آمريكائى‌ها و اذنابشان در منطقه است كه اينجور حركت ميكنند، اينجور حرف ميزنند، اينجور تبليغات ميكنند. ۱۳۹۰/۰۱/۰۱