نامحدودی علم خدا و محدود بودن مطالب قرآن

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نامحدودی علم خدا و محدود بودن مطالب قرآن

سلام. با توجه به اینکه علم خدا نامحدود و مطالب قرآن که تبیان کلّ شیء است، محدود است، چگونه می شود قرآن را کلام خدا دانست؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام و عرض ادب

חסר משמעות;588220 نوشت:
سلام. با توجه به اینکه علم خدا نامحدود و مطالب قرآن که تبیان کلّ شیء است، محدود است، چگونه می شود قرآن را کلام خدا دانست؟

دو اشكال اساسي به سوال شما وارد است :

  1. "تبيان كل شيء" به چه معناست ؟ آيا معنايي معادل با علم الهي دارد ؟
  2. آيا الهي بودن يك كتاب به معناي اين است كه بايد حاوي تمامي علوم الهي باشد ؟

در خصوص پاسخ به اشكال اول بايد گفت كه هر چند در اصل پذيرش جامعيت قرآن كريم اتفاق نظر وجود دارد اما در خصوص محدوده ي آن اختلاف نظر در ميان مفسران و قرآن پژوهان هست ؛ اختلاف نظر در اين معنا وجود دارد كه " تبيان كل شيء "بودن قرآن كريم به چه معناست آيا به معناي جامعيت اين كتاب الهي در تمامي علوم و فنون است يا دربر دارنده برخي از علوم است ، اما بنظر مي رسد با تكيه بر روايات وارده در اين باب بشود به مفهوم جامع تري دست يافت . هر چند تاپيك حاضر ، اختصاصا در موضوع جامعيت قرآن كريم نيست اما به اين بحث گره خورده است لذا چند پستي در اين خصوص ارائه خواهد شد تا به فضل الهي گره از اشكال اول بحث گشوده گردد.


عدّه اى قائل به جامعيت مطلق قرآن هستند و نتيجه گرفته اند كه در قرآن، تمام آنچه كه مى توان نوعى ادراك و فهم به آن پيدا نمود، وجود دارد؛ هرچند عقل و درك ما از شناختن آن قاصر باشد. غزالي (1) و زركشي (2) را مي توان از طرفداران اين نظريه بر شمرد . اما در مقابل ، گروهي ديگر قائل به جامعيت قران در محدوده ي هدايت بشر اند يعني قرآن كريم جامع هر مطلبي است كه در محدوده ي هدايت انسانها مورد نياز است و اگر هم علومي در قرآن كريم بيان شده است آن وجهه و بعد هدايتي آن مد نظر بوده است . ذهبي(3) و مرحوم علامه طباطبايي از طرفداران اين نظريه اند . علامه در اين زمينه مي فرمايند :
" چون قرآن كريم كتاب هدايت است و جز اين، كارى ندارد، لذا ظاهرا مراد از«كلّ شى‏ء» همه آن چيزهايى است كه برگشتش به هدايت است، از معارف حقيقيه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهيه و قصص و مواعظى كه مردم در هدايت و راه يافتنشان به آن محتاجند؛ و قرآن، تبيان همه اينهاست"( 4)
تقريبا بيشترين استناد مفسران در اين موضوع به خود آيه ي "تبيان كل شيء " بوده است اما بررسي روايات در رهيافت به مفهوم دقيق تر جامعيت قرآن كريم نيز مورد نياز است .
شش دسته روايات در اين زمينه وجود دارد كه متعارض هم نبوده بلكه قابل جمعند كه بصورت بسيار خلاصه و گذرا و در حد مستند نمودن مطالب ، بدانها اشاره مي كنيم(5) :

(1)- احياءالعلوم، غزالى، بيروت، دارالمعرفة، ج‏1، ص‏298؛ جواهرالقرآن، فصل چهارم، ص‏18
(2)- البرهان، ج‏1، ص‏190
(3)- لتفسير والمفسرون، ج‏2، ص‏498
(4)- الميزان، ج‏12، ص‏325
(5)- با تلخيص و تغيير :ر.ك: مقاله "جامعيّت قرآن از نگاه احاديث"، اصغر هادوي كاشاني، دانشنامه موضوعي قران

دسته اول :

در اين دسته، رواياتى است كه دلالت دارند «تمام علوم و احتياجات انسان، در قرآن وجود دارد»:
به عنوان نمونه امام باقر(عليه السلام )فرموده‏اند:
إن اللّه تبارك و تعالى لم يدع شيئا تحتاج اليه الامّة الى يوم القيامة الاّ أنزله فى كتابه(6)
خداوند آنچه را كه امّت تا روز قيامت بدان احتياج دارند، در قرآن آورده و براى رسولش بيان فرموده است.
دسته دوم :
دسته دوم حاوي اين مضمونند كه«علم اوّلين و آخرين در قرآن است و بايد با تفكر در معانى قرآن، به آن علوم دست يافت». پيامبر(ص) فرمود: من أراد العلم فليثور القرآن فانّ فيه علم الأوّلين و الآخرين.(7)
دسته سوم:
رواياتي اند كه بيان مي دارند كه«جميع احكام مورد نياز مردم، در قرآن آمده است» البته اين روايات نيزشايد در بدو امر مانند دسته اول بنظر برسند اما در آن با تفصيل بيشتري از علوم مورد احتياج بشر سخن گفته و بيان واضح تري در مفهوم مورد نظر دارند :
امام رضا عليه السلام فرمودند:
فيه القرآن تفصيل كل شى‏ء بين الحلال والحرام و الحدود و الأحكام و جميع ما يحتاج اليه كملا؛ (8)
تفصيل حلال و حرام و حدود و احكام و به طور كلّى آنچه انسان به آن محتاج است، در قرآن وجود دارد

(6)- الكافى، ج‏1، ص‏59، ح2
(7)- كنزالعمال، ح‏2454
(8)- الكافى، پيشين، ص‏199، ح‏1؛ الأمالى، صدوق، ص‏773، ح‏1049

دسته چهارم :
اين دسته از روايات با وضح بيشتري به بيان مفهوم "تبيان كل شيء " پرداخته است و موارد آن را مشخص نموده است :
امام صادق(عليه السلام): إنّ اللّه عزّ ذكره ختم بنبيكم النبيين فلانبىّ بعده أبدا و ختم بكتابكم الكتب فلا كتاب بعده و أنزل فيه تبيان كل شى‏ء و خلقكم و خلق السماوات و الأرض و نبأ ماقبلكم و فصل ما بينكم و خبر ما بعدكم و أمر الجنة و النّار؛ (9)
خداوند با پيامبر شما نبوت را به پايان رساند و هيچ پيامبرى بعد از او نخواهد آمد و با كتاب شما(قرآن) نزول كتب الهى خاتمه يافت و تا ابد كتابى نخواهد آمد. در اين كتاب، همه چيز بيان شده است، از جمله ماجراى آفرينش انسان و آسمان و زمين و اخبار گذشته و آينده، و احكامى كه به آن نياز داريد و همين طور اخبار بهشت و جهنّم.
دسته پنجم:
اين دسته از روايات علاوه بر اينكه جامعيت قرآن را بيان مي كنند اين نكته را هم متذكر مي شوند كه استظهار و استنباط علوم مختلف از قرآن كريم نياز به افراد خاصي دارد و از عهده ي هر كسي بر نمي آيد افراد خاصي دارد و از عهده ي هر كسي بر نمي آيد ؛ لذا در اين مرحله، با اطمينان مى توان گفت كه اوّلا، منظور از جامعيت قرآن، جامعيت در مسير هدايت انسانهاست و ثانيا، كشف اين علوم هم در قدرت همه كس نيست :

امام على(عليه السلام): ذلك القرآن فاستنطقوه ولن ينطق لكم، أخبركم عنه، إنّ فيه علم ما مضى و علم ما يأتى إلى يوم القيامة و حكم ما بينكم و بيان ما أصبحتم فيه تختلفون، فلو سألتمونى عنه لعلّمتكم؛ (10)
اين قرآن را به حرف در آوريد كه خودش براى شما هرگز سخن نخواهد گفت. به شما خبر دهم كه علم آنچه گذشته و آنچه تا قيامت خواهد آمد و احكامى كه به آن نياز داريد و حكم آنچه در آن اختلاف داريد، در آن وجود دارد. اگر از من سوال كنيد، به شما ياد خواهم داد.

(9)- الكافى، پيشين، ص‏269، ح‏3
(10)- نهج البلاغه، خطبه ‏125 و 158


دسته ششم:
اين دسته از روايات دلالت دارند بر اينكه «همه چيز در كتاب وسنّت پيدا مى شوند؛ نه آنكه فقط در كتاب باشد». البته منظور اين روايات، اين نيست كه فرضا درصدى از علوم در قرآن و درصدى ديگر در سنّت است زيرا هيچ علمى وجود ندارد، مگر آنكه اصل آن در قرآن يافت مى شود. پس اصل علوم در قرآن هست و آنچه در روايات است، در واقع، توضيح و تبيين آن علوم است؛ ولى در عين حال، مقصود اين است كه جامعيت قرآن، با روايات كامل مى شود؛
آياتى از قرآن نيز دلالت بر اين مطلب دارد كه وظيفه پيامبر(ص) فقط بيان و روشن نمودن آيات الهى بوده است. اگر تشريع هم توسط ايشان بوده، اصل آن در قرآن موجود بوده است. دو آيه از قرآن كريم در اين مورد:
1- أنزلنا إليك الذكر لتبين للناس ما نزّل إليهم ولعلّهم يتفكّرون. (11)
اين قرآن را به سوى تو فرو فرستاديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى؛ اميد آنكه بينديشند.
2- و ما أنزلنا إليك الكتاب إلاّ لتبين لهم الذى اختلفوا فيه و هدى و رحمة لقوم يؤمنون؛ (12)
اين كتاب را بر تو نازل نكرديم، مگر اينكه آنچه در آن اختلاف كرده اند براى آنان توضيح دهى.
روايت اين دسته : امام باقر(عليه السلام): إن اللّه تبارك و تعالى لم يدع شيئا يحتاج إليه الأمّة إلى يوم القيامة إلاّ أنزله فى كتابه و بيّنه لرسوله؛ ( 13)
خداوند تبارك و تعالى آنچه را كه مردم تا روز قيامت به آن محتاج باشند، در كتابش آورده و براى پيامبرش بيان كرده است.

(11)- نحل/44
(12)- نحل/64
(13)- الكافى، ج‏7، ص‏176، ح‏11 و ج‏1، ص‏59، ح‏2؛ تفسير عياشى، ج‏1، ص‏6، ح‏13

نتيجه اينكه جامعيّت قرآن، فقط در محدوده هدايت است و مثالهايى هم كه در قرآن وجود دارد و در مورد ساير علوم است، در راستاى همين هدايت است و گرچه قرآن جامعيت به معناى بالا را دارد، ولى كشف و استظهار آن، با معصومان عليهم السلام است.

با عنايت به توضيحات فوق مشخص مي شود كه مراد از "تبيان كل شيء" بودن قرآن كريم و جامعيت اين كتاب عزيز، جامعيت در محدوده ي هدايت بشر است نه به اين معنا كه حاوي تمام و كمال علم الهي باشد و آن هم با بيان معصوم عليه السلام قابل استخراج است .

و اما پاسخ به اشكال دوم : آيا الهي بودن يك كتاب به معناي اين است كه بايد حاوي تمامي علوم الهي باشد ؟
خير همانگونه كه كتب الهي پيشين با اينكه از جانب خداوند نازل شده بودند اما بخشي از علوم الهي را در بر داشتند كه در راستاي هدايت بشر بود و با ارسال رسول بعدي و با توجه به ارتقاء سطوح بشري، احكام و دستورات جديدي در كتب بعدي نازل مي شد كه باز هم نه تمامي علم الهي، كه بخشي از علم الهي بود . لذا هيچ تلازمي ميان الهي بودن يك كتاب و دربرداشتن تمامي علوم الهي درآن وجود ندارد .

هدی;591862 نوشت:
و اما پاسخ به اشكال دوم : آيا الهي بودن يك كتاب به معناي اين است كه بايد حاوي تمامي علوم الهي باشد ؟
خير همانگونه كه كتب الهي پيشين با اينكه از جانب خداوند نازل شده بودند اما بخشي از علوم الهي را در بر داشتند كه در راستاي هدايت بشر بود و با ارسال رسول بعدي و با توجه به ارتقاء سطوح بشري، احكام و دستورات جديدي در كتب بعدي نازل مي شد كه باز هم نه تمامي علم الهي، كه بخشي از علم الهي بود . لذا هيچ تلازمي ميان الهي بودن يك كتاب و دربرداشتن تمامي علوم الهي درآن وجود ندارد .

سلام. اگر منظور قرآن، تبیان کلّ شیء در راستای هدایت است، چرا خود قرآن به این امر اشاره نمی کند و کلّ شیء را به طور مطلق مطرح می کند؟ چرا وقتی قرآن می فرماید کلّ شیء چرا باید آنرا محدود به راستای هدایت کرد؟

قطعي‌ترين كاركرد سنت نسبت به قرآن، كه هيچ كس نمي‌تواند در آن ترديد كند، نقش توضيحي و تفسيري سنت نسبت به قرآن است. اين حقيقت را مي‌توان از خود قرآن استفاده كرد آن جا كه مي‌فرمايد:
«وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» نحل / 44
زيرا براساس آيه كريمه نقش پيامبر شرح ما انزل الله براي مردم است و واقعيت امر نيز بر آن صحه مي‌گذارد. اگر به مجامع روايي خودمان مراجعه كنيم مي‌بينيم قسمت اعظم روايات، شرح آيات وحي هستند: برخي به تفسير معارف و مفاهيم اعتقادي و نظري و عملي پرداخته‌اند و مفاهيمي چون عرش، كرسي، صفات الهي، امانت الهي به انسان، عدل، ظلم، خيانت، تبذير و اسراف، تزكيه، تقوي، تكبّر، رفث، فسوق و ... را شرح داده‌اند و برخي ديگر به تبيين حدود و گستره مفاهيم و معاني قرآني پرداخته‌اند، مانند رواياتي كه دايره مفهومي را توسعه داده يا از راه تخصيص و تقييد، آن را تنگ كرده‌اند. (1)

بنابراين ، روايات مبيني كه در پستهاي قبل عرض شد ، اطلاق و عموميت "كل شيء " در عبارت " تبيانا لكل شيء " را مقيد به هدايت بشر نموده اند .

(1)- "همگرايي قرآن و سنت"، سيد موسي صدر ، فصلنامه پژوهشهاي قرآني ، 5-6؛ دانشنامه موضوعي قرآن

هدی;592583 نوشت:
قطعي‌ترين كاركرد سنت نسبت به قرآن، كه هيچ كس نمي‌تواند در آن ترديد كند، نقش توضيحي و تفسيري سنت نسبت به قرآن است. اين حقيقت را مي‌توان از خود قرآن استفاده كرد آن جا كه مي‌فرمايد:
«وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» نحل / 44
زيرا براساس آيه كريمه نقش پيامبر شرح ما انزل الله براي مردم است و واقعيت امر نيز بر آن صحه مي‌گذارد. اگر به مجامع روايي خودمان مراجعه كنيم مي‌بينيم قسمت اعظم روايات، شرح آيات وحي هستند: برخي به تفسير معارف و مفاهيم اعتقادي و نظري و عملي پرداخته‌اند و مفاهيمي چون عرش، كرسي، صفات الهي، امانت الهي به انسان، عدل، ظلم، خيانت، تبذير و اسراف، تزكيه، تقوي، تكبّر، رفث، فسوق و ... را شرح داده‌اند و برخي ديگر به تبيين حدود و گستره مفاهيم و معاني قرآني پرداخته‌اند، مانند رواياتي كه دايره مفهومي را توسعه داده يا از راه تخصيص و تقييد، آن را تنگ كرده‌اند. (1)

بنابراين ، روايات مبيني كه در پستهاي قبل عرض شد ، اطلاق و عموميت "كل شيء " در عبارت " تبيانا لكل شيء " را مقيد به هدايت بشر نموده اند .

(1)- "همگرايي قرآن و سنت"، سيد موسي صدر ، فصلنامه پژوهشهاي قرآني ، 5-6؛ دانشنامه موضوعي قرآن

سلام

قرآن در آیه های یوسف:111 و نحل:89، ابتدا صحبت از تفصیل و تبیان همه چیز سخن می گوید و بعد از هدایت و رحمت. پس چگونه می توانیم همه چیز را همین هدایت بدانیم که بعد از این تعبیر به آن اشاره شده است؟ اگر منظور از همه چیز، هدایت بود، دیگر نباید بعد از آن، دوباره از هدایت سخن به میان می آمد.

[="Tahoma"][="Navy"]

חסר משמעות;588220 نوشت:
سلام. با توجه به اینکه علم خدا نامحدود و مطالب قرآن که تبیان کلّ شیء است، محدود است، چگونه می شود قرآن را کلام خدا دانست؟

سلام
به نظر شما کلمه نامحدود ، نامحدود است ؟
یا علیم[/]

با سلام خدمت شما

חסר משמעות;593203 نوشت:
سلام
قرآن در آیه های یوسف:111 و نحل:89، ابتدا صحبت از تفصیل و تبیان همه چیز سخن می گوید و بعد از هدایت و رحمت. پس چگونه می توانیم همه چیز را همین هدایت بدانیم که بعد از این تعبیر به آن اشاره شده است؟ اگر منظور از همه چیز، هدایت بود، دیگر نباید بعد از آن، دوباره از هدایت سخن به میان می آمد.

اين بيان هدايت ، پس از بيان "تفصيل" و" تبيان كل شيء" ، مي تواند از باب تفصيل و تبيين "تبيان " و " تفصيل " باشد و هيچ منع و ايرادي هم ندارد و در بسياري آيات ديگر هم مشابه آنرا مي بينيد .
بياييد مساله را از ديدگاه شما بنگريم ، يعني بگوييم "تفصيل "و "تبيان كل شيء "به معني همه چيز است نه فقط هدايت ، بسيار خب با اين توضيح ، هدايت و رحمت و سعادت بشر و بشارت و ... همه و همه جزيي از "كل شيء" هستند كه در "تبيان كل شي ء" وجود دارند حالا با اين توجيه ، چرا در آيات 111 يوسف و 89 نحل ، بعد از "تفصيل " و " تبيان كل شي ء" مجددا از هدايت و رحمت و بشارت سخن بميان آمده است ؟! مگر قرار نشد "كل شيء" به معني همه چيز باشد نه فقط هدايت پس چرا دوباره هدايت و ... ذكر شده است ؟
مي بينيد حتي در صورتي كه شما "كل شيء" را به معناي مطلق هم بگيريد باز اين سوال بر جاي خود باقي است و هدايت و رحمت و ... چيزي جداي از :كل شيء " نيست اما ما بنا بر روايات مبيني كه در پستهاي پيشين عرض كرديم مدعي هستيم كه منظور از "كل شيئ"در آيه مباركه 89 نحل و مشابه آن ، همه چيز در راستاي هدايت بشر است .

محدود بودن و الهی نبودن مطالب قرآن به صورت زیر اثبات می شود:
اثبات الهی نبودن آیات قرآن با استفاده از تصورات انجام شده از اعداد و حرف های آیه های قرآن (The last version)

اثبات الهی نبودن آیات قرآن با استفاده از تصورات انجام شده از اعداد و حرف های آیه های قرآن
اثبات الهی نبودن آیات قرآن با استفاده از اعداد و حرف های آیه های به ظاهر نازل شده

این اثبات با توجه به آیات قرآن مجید همان آشنای دیرینه ی مسلمانان نوشته شده و شاهدی بر محتوای الهی نبودن آیات قرآن بوده و نشان می دهد جهان و خدا منتظر این اثبات هستن تا به دست همه برسد و سراسر دنیا سرشار از عدل و داد شود و جهان زیبایی اش را اثبات کند و کسی جرات نکند بیش از این به جهان خدا زشتی بدهد.این اثبات نشان می دهد پیامبر اسلام از کسانی ترسیده بودند که دچار این بیماری یعنی الهام شدن آیات شده اند( اثبات به این صورت است که پیامبر خدا با دیدن شماره ی هر آیه ای چیزی به ذهنش می رسیده است و آن را به اشتباه آیات الهی نامیده است

همچنین اثبات با استفاده از تصورات انجام شده از شکل حروف آیه ها (به عنوان مثال حرف الف شبیه انسان یا سبزه زاراست یا حرف ر شبیه انسان نشسته (در آرامش) است و …) یا تعداد دندانه ها و نقطه های حروف و شکل اعداد آیه ها امکان پذیر است چون بالاخره آیات نوشته شده ای را که کاتب می نوشتند را می دیدند( حرف هـ شبیه مشت انسان ، حرف ک شبیه شتر یا پرنده ، حرف ع شبیه پرنده ، حرف ـه شبیه دم حیوان است و بقیه ی حرف ها به همین صورت شباهتش با بقیه چیزها مورد نظر است)

توجه: اثبات با استفاده از تصورات انجام شده ازترکیب حرف ها ( یعنی دو حرفی به بالا) امکان پذیر است. (به عنوان نمونه کلمه ی لا ، شبیه گیاه است)
تصور های انجام شده برای عدد صفر 1. منفی کردن جملات آیات و استفاده از حرف (نه=خیر 2. هیچ )
تصور های عدد یک به این صورت است: 1.خدا 2.تنهایی و… (1+0=1)
تصورها برای عدد دو 1. ازدواج 2.چشم3.پرندگان و …(1+1=2 یا 2+0=2)
تصورات عدد سه (معلوم است به طور مثال: 2+1=3 یا1-4=3)
تصورات عدد چهار 1.انگشتان پای بل بل 2. حیوانات چهارپا و …(2+2=4 و ...)
تصورات عدد پنج 1.دعا کردن انسان(آیه ی 55 سوره اعراف)2.انجام کارها و…(4+1=5 و ...)
تصورات عدد 6 (معلوم است به طور مثال 6=2+4 یعنی تصور هر دو عدد 2 و 4)
تصورات عدد هفت 1.آسمان 2. دنیا 3. فعل فروفرستادن و…(5+2=7 و ...)
تصورات عدد هشت (معلوم است 4+4=8یا 6+2=8 یا 4-4=0 یا 1-9=8 ویا به طور مثال تصور جیوانات چهار پا)
تصورات عدد 9 (معلوم است به طور مثال :9=4+5 یا 1-10=9 به طور مثال جملاتی از انجام دادن کار و حیوانات چهار پا )
برای آیاتی مثل 41 هر عدد هم به تنهایی و یا جمع 5=4+1 یا اینکه به طور مثال 15+15+15 یا 4-1=3 یا 1-46=45 تصور می شود

توجه :تصور عدد قبل از هر عددی وجود دارد مثلا بعد از عدد 6 عدد 7 هست و ایه با تصور عدد 7 گفته می شود
توجه شود که برای آیاتی که عددهای یکسانی دارند مانند 111 از عبارت های1. همانگونه و … استفاده می شود

توجه : تصور برای اعداد 1 تا 7 می تواند روزهای هفته و همچنین تصور برای اعداد 1 تا 30 می تواند ایام ماه باشد.
اثبات با استفاده از اعداد صفحات(قرآن اصلی) هم امکان پذیر است
اثبات با استفاده از حرکات حروف ُِّ و... وجود دارد

ضرب ،تقسیم و تفریق هم به همین صورت قابل بررسی می باشد توجه شود که اعمال سخت تر مانند رادیکال و مجذور و … به علت یادگیری از راه آموزش ، تا حد زیادی قابل بررسی نیست البته موارد استثنا هم یافت می شود.

همچنین اثبات با تصور شکل اعداد صفحه و آیات وجود دارد به طور مثال عدد یک را به صورت یک انسان تصور می کند.

با توجه به معجزاتی که پیامبر اسلام داشته اند فرقی نمی کند در صورت بیمار بودن افرادی که این معجزات را دیده اند (یعنی معجزه ای نبوده) و اینکه حضرت مسیح از عدل و داد صحبت می کرده اند با این اشتباه صورت گرفته توسط این فرد یعنی الهی نبودن قرآن اما این عدل و داد و زندگی زیبا هم اکنون در اختیار شماست.

فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلاَئِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ﴿۷۳﴾
(جرف (ک) در کلمه ی الفلک را قایق تصور کرده است و فعل اغرقنا (غرق کردن) را به کار برده است)
مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ﴿۷۰﴾

(حرف (د) در کلمه ی الدنیا را که به سمت راست است در ذهنش تصور کرده و کلمه ی الینا ( به سوی ما) را به کار برده است)
سوره نساء آيه47
ای کسانی که به شما کتاب داده شده است ، به آنچه فرو فرستاديم و تصديق کننده همان چيزی است که با شماست ايمان بياوريد پيش از آنکه چهره‌هايي را محو کنيم و در نتيجه آنان را به قهقرى بر گردانيم يا همچنان که اصحاب سبت را لعنت کرديم آنان را نيز لعنت کنيم .
–سوره هود آيات 97(عبارت دنیا)
ولي از فرمان فرعون پيروي كردند ، و فرمان فرعون صواب نبود ؛ روز قيامت پيشاپيش قومش مي‌رود و آنان را به آتش در مي‌آورد ؛ و دوزخ ورودگاه بدي براي واردان است . و در اين دنيا و روز قيامت به لعنت بدرقه شدند ، و چه بد عطايي نصيب آنان مي‌شود .
–سوره أحزاب آيه57(عبارت دنیا=آسمان و زمین)

بی گمان کسانی که خدا و پيامبر او را آزار می‌رسانند خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت کرده و برايشان عذابی خفت آور آماده ساخته است .
–سوره إسراء آيه 60 (فعل لعنت کردن)
و آن رويايي را که به تو نشان داديم و درخت لعنت شده در قرآن را جز برای آزمايش مردم قرار نداديم
–سوره أحزاب آيه60(فعل قرار ندادیم)
اگر منافقان و کسانی که در دل‌هايشان مريضی است و شايعه افکنان در مدينه باز نايستند … * آنان لعنت شدگان‌اند
–سوره هود آيه60(فعل نایستند)

و اين قوم عاد بود كه آيات پروردگارشان را انكار كردند و فرستادگانش را نافرماني نمودند ، و به دنبال فرمان هر زورگوي ستيزه جوي رفتند ؛ و در اين دنيا و روز قيامت ، لعنت بدرقه آنان گرديد
سوره رعد آيه 25(فعل ها)
و کسانی که پيمان خدا را پس از بستن آن می‌شکنند و آنچه را خدا پيمان به پيوستن آن فرمان داده می‌گسلند و در زمين فساد می کنند ، بر ايشان لعنت است و بدفرجامی آن سرای ايشان را است .
سوره مائدة آيه 45(فعل ها)
و كساني كه به موجب آنچه خداوند نازل كرده داوري نكرده‌اند ، آنان خود ستمگرانند .
-سوره أعراف آيه44(کلمه ی آواز)

– پس آواز دهنده ای در ميان آنان آواز در می‌دهد که لعنت خداوند بر ستمکاران باد .
——————————-----------------------—-
خواننده ی گرامی ترجمه متن موجود نیست
———————————-------------------------

نویسنده :تا خدا زمان