شما درست روی مثالی دست گذاشتهاید که خودش جزء بدترین حدس و گمانهایی است که در بحث اعجاز علمی قرآن مطرح کردهاند ... مثالی که خودش نعوذبالله نقض کنندهی حقانیت قرآن میشود اگر روی درستی آن اصرار بفرمایید
منظور مجموع جاذبه و دافعه دو جرم آسمانی است که باعث ثبات آنها در فضا می شود...آیا این نقض قرآن است؟
اعجاز قرآن از نظر شما نه بیانی است نه علمی و محتوا را هم که ما نمی فهمیم! پس این اعجاز به چیست؟ ادم رو ناخود آگاه یاد این شعر مولوی می اندازد:
شیر بی دم و سر و اشکم که دید...................... اینچنین شیری خدا خود نا آفرید
نقطه;951738 نوشت:
تلنگوری که میفرمایید ربطی به معجزه بودن ندارد
اگر به نظر شما اشاره به مطلبی که بشر بعد 1400 سال اثباتش کرده، معجزه نیست، بنده دیگر حرفی ندارم.
نقطه;951738 نوشت:
اما این چه ارتباطی دارد به اینکه ما باید فکر کنیم که همگان باید به اشارات قرآن اعتماد کنند وقتی که آن اشارات را به هزار و یک راه مختلف میتوان توجیه کرد تا معانی مختلفی را نشان بدهند؟
بر خلاف آنچه شما فکر می کنید، زبان علم همه فهم است و با یک مثال فرضی نادر قابل نقض نیست. اینکه ممکن است قرآن مطلبی را به بیان دیگر یا مبنای دیگری گفته باشد، مانع از فهم ظاهر قرآن و یا حتی برخی بطون آن نمی شود. با این مبنای شما قرآن کلا از حجیت می افتد! چرا که هر جا ما مطلبی فهمیدیم باید بگوییم ممکن است منظور قرآن این نباشد. و در اینصورت نباید تفسیر و فقه اللغه و دیگر علوم قرآنی پدید می امد و اصلا پیشرفتی در فهم قرآن نداشتیم. شما این تبعات را می پذیرید؟
اشارات قرآن همگانی است، چرا که به زبان علم یا فطرت بشر صحبت کرده است. این اشاره ای که به یافته همان غیر مسلمانان است، چطور نمی تواند برای آنها راه گشا باشد؟
برهانی مانند علیت، یقینی از جنس یقین منطقی می دهد که البته جای بحث آن اینجا نیست.
با شما موافق نیستم و کسی اگر بخواهد گیر بدهد به همین برهان هم هزار و یک گیر میدهد که به برخی از گیرهای ایشان هم شما جواب کاملی نخواهید داشت و خواهید فرمود که هر عاقلی تأیید میکند که این موضع ما درست است و ایشان هم میگویند هر عاقلی تأیید میکند که آنچه شما ادعا میکنید قابل تردید است ... اگر میخواهید تا خودم این برهان را برایتان رد کنم، یا در واقع نقد کنم و در آن تردید وارد کنم که فرقی هم ندارد چون همین وارد کردن تردید در آن هم معادل رد کردن استحکام آن بوده و آن را از برهانی قطعی به برهانی ظنّی تبدیل خواهد کرد ...
عامل;951841 نوشت:
اما ائمه(علیهم السلام) برای اثبات خداوند از برهان هایی مانند نظم استفاده می کردند، با وجود اینکه مستحضرید، برهان نظم یقین منطقی نمی دهد. حالا جواب شما به این نوع هدایت چیست؟ حتما می خواهید بگویید مردم را به فطرتشان رهنمون می کردند! در حالی که بحث در اینجا روی تفکر و مشاهده طبیعت است نه رجوع به فطرت... باز برمی گردیم سر خانه اول...
برهان نظم جزء برهانهایی است که به یقین قطعی ختم میشود، ولی نه از لحاظ تفکر منطقی که بلکه به لحاظ ارجاع دادن به فطرت ... اما آیا شما خواهید پذیرفت؟ ... حاشا و کلا... حتی حاضر نخواهید شد که روی آن فکر کنید با آنکه آنچه از آن دفاع میکنم در روایات خودمان وارد شده و آنچه شما از آن دفاع میکنید در روایات خودمان رد شده است ... لکم دینکم و لی دین ... این بحث بیفایده است ...
عامل;951841 نوشت:
بزرگوار بنده از شما بیشتر با این دست شبهات سروکار دارم، به عبارت بنده دقت بفرمایید. گفتم مطلبی که تناقض غیر قابل حل باشد بیاورید، تضاد ظاهری را که همان ابتدا بنده عرض کردم.
اگر من را سادهاندیش و سطحینگر نمیپنداشتید و حاضر میشدید با دقت بالاتری پاسخهایم را مطالعه بفرمایید میدیدید که همین نگاه شماست را که نقد کردهام و بیدقتی از جانب حضرت عالی بوده است ... مثالی که زدم حاوی یک مطلب غیرممکن که قابل توجیه نباشد نبود، خودم گفتم که ۲=۴+۳ را میشود توجیه کرد و در یکی از پستهایم خودم هم توجیهش را نوشتم، ولی موضوع اینجاست که اگر بنا بر توجیه باشد هر گزارهای را میتوان با افزودن پیشفرضها و شکل دادن یک سری پسزمینهی فکری توجیه نمود و موجه جلوه داد ... الآن من میتوانم صاف بودن زمین و اینکه خورشید به دنبال زمین بچرخد را هم توجیه بنمایم، چیزی که شاید شما هم فکر کنید که واضح است که غلط است ... نمیشود بگوییم که ۵=۳+۲ را که همه فکر میکنند درست است تأییدی است بر الهی بودن قرآن و ۲=۴+۳ که در ظاهر همه فکر میکنند که غلط است را توجیه کنیم، چون اگر بنا بر این کار باشد باید هر متن حتی افسانهای را هم الهی بدانیم ... مگرنه یک نفر میگوید که اگر امکان دارد که منظور قرآن از آیات آن چیزی باشد که برداشت ظاهری و ابتدایی از آن درست نیست، پس شاید منظور قرآن از همان ۵=۳+۲ هم چیز دیگری باشد که بر خلاف ظاهر آن در حقیقت از نظر علم امروز ما غلط است ... شما با مطرح کردن بحث اعجاز علمی عملاً اتمام حجت قرآن بر مخاطبان قرآن را وارد یک چالش جدی میکنید تا عیبی که در مسلمانی ماست را به قرآن نسبت بدهند ...
عامل;951842 نوشت:
منظور مجموع جاذبه و دافعه دو جرم آسمانی است که باعث ثبات آنها در فضا می شود...آیا این نقض قرآن است؟
عجب ...!
ای کاش برای دیگران دلایلی بیاوریم که قبل از دیگران اول خودمان را قانع کند ... انسان موجودی است که بسیار تلاش میکند که چیزی که دوست دارد درست باشد را برای دیگران هم موجه نشان دهد حتی قبل از آنکه خودش نسبت به درستی آن به یقین رسیده باشد ... و بد دفاع کردن از دین بدتر است از دفاع نکردن از آن چون باعث بدبینی میشود ... حقانیت دین خدا مانند خورشید است در وسط آسمانی بدون ابر در وسط روز، ولی برای کسانی که سرشان رو به آسمان باشد ... حالا شما تمام تلاشتان را بکنید که کسانی که سرشان در روی زمین به دنبال سایههای کج و معوج است را متوجه حقانیت یک منبع نوری بکنید که اتصال نور آن به منبع در آسمان دیده نشده و در این جهان «موانع» و «آینهها»نور آن از جهات مختلف و با رنگهای مختلف در حال پخش شدن است، ان شاءالله خودتان در این مخلوط نورهای حق و باطل و تصاویر حقیقی و مجازی و انحرافی دچار شبهات متفاوت نشوید، آنطور که مخاطبان قرآن با این طریق شما مستعد انواع شبهات میشوند و اگر هم شبههای برایشان برطرف شود هرگز با این نوع قانع شدنها نسبت به شبهات آینده مقاوم نمیشوند ... و ان ربّک لبالمرصاد ... با خانهای از جنس کاه نمیشود مقابل گرگ ایستادگی کرد و امنیت داشت ...
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام علیکم
جالب است که در مورد برهان علیت، شما اینطور نظر می دهید:
نقطه;952755 نوشت:
کسی اگر بخواهد گیر بدهد به همین برهان هم هزار و یک گیر میدهد
و در مورد برهان نظم به این ترتیب:
نقطه;952755 نوشت:
برهان نظم جزء برهانهایی است که به یقین قطعی ختم میشود
در حالی که هم شما و هم بنده می دانیم که اشکالات وارد به برهان نظم از سوی خداناباوران خیلی بیشتر از برهان علیت است.
با این وجود چرا برهان علیت با توجه به استحکام بیشتر، شما را به فطرتتان منتقل نمی کند؟
نقطه;952755 نوشت:
شما با مطرح کردن بحث اعجاز علمی عملاً اتمام حجت قرآن بر مخاطبان قرآن را وارد یک چالش جدی میکنید تا عیبی که در مسلمانی ماست را به قرآن نسبت بدهند ...
فرض ما بر این است که:
الف) دسته ای از ایات دلالت بر یافته های علمی جدید می کند.
ب) دسته ای از ایات ظاهرش موافق برخی مطالب علمی نیست اما به دلیل وجود وجوه دیگر در این آیات، می توان آنها را توجیه معقول کرد.
حالا شما می فرمایید به دلیل وجود دسته دوم آیات ما باید از دسته اول هم دست بکشیم و کلا قرآن را از علم جدا کنیم و ایمان به اسلام و قران را منوط به پذیرش قلبی اما بدون تفکر کنیم. این کار شما همانند کنار گذاشتن راه استدلال به دلیل وجود شبهات یا دلیلهای مقابل است که همان پاک کردن صورت مساله می باشد. ایمن کردن قرآن از شبهات با دور کردن آن از علم بدترین دفاعی است که می شود از آن کرد...
به نظر حقیر این روش به درد مسیحیت می خورد نه اسلام که در جای جای آیات و روایات توصیه به تعقل و تدبر شده است. اگر خدا می خواست دینش بدون تفکر و تعقل پیش برود، اینهمه توصیه به تفکر و تعقل نمی کرد.
به نظر می رسد دسته اول حجت باشد و دسته دوم نهایتا توجیه شده و مانع از حجیت دسته اول نباشند.
نقطه;952755 نوشت:
انسان موجودی است که بسیار تلاش میکند که چیزی که دوست دارد درست باشد را برای دیگران هم موجه نشان دهد حتی قبل از آنکه خودش نسبت به درستی آن به یقین رسیده باشد ...
ان شاء الله بنده و شما مصداق این جمله نباشیم...
والسلام علی من التبع الهدی
[=Book Antiqua]
فرض ما بر این است که:
الف) دسته ای از ایات دلالت بر یافته های علمی جدید می کند.
ب) دسته ای از ایات ظاهرش موافق برخی مطالب علمی نیست اما به دلیل وجود وجوه دیگر در این آیات، می توان آنها را توجیه معقول کرد.
حالا شما می فرمایید به دلیل وجود دسته دوم آیات ما باید از دسته اول هم دست بکشیم و کلا قرآن را از علم جدا کنیم و ایمان به اسلام و قران را منوط به پذیرش قلبی اما بدون تفکر کنیم. این کار شما همانند کنار گذاشتن راه استدلال به دلیل وجود شبهات یا دلیلهای مقابل است که همان پاک کردن صورت مساله می باشد. ایمن کردن قرآن از شبهات با دور کردن آن از علم بدترین دفاعی است که می شود از آن کرد...
به نظر حقیر این روش به درد مسیحیت می خورد نه اسلام که در جای جای آیات و روایات توصیه به تعقل و تدبر شده است. اگر خدا می خواست دینش بدون تفکر و تعقل پیش برود، اینهمه توصیه به تفکر و تعقل نمی کرد.
به نظر می رسد دسته اول حجت باشد و دسته دوم نهایتا توجیه شده و مانع از حجیت دسته اول نباشند.
اگر خارج از بحث نیست، لطف می کنید یکی دو مورد از مهم ترین و محکم ترین آیاتی که دلالت بر یافته های علمی
می کنند و دارای حجت هستند رو ذکر بفرمایید؟
ببینید موضوع اینجاست که مطلب علمی باید با شفافیت بیان بشه تا بشه فهمید دقیقا منظور چی هست و نتیجه گرفت
که این ادعای علمی درست هست یا نه. قرآن ادعا می کنه که خورشید در حرکت هست، اعراب اون زمان هم می گفتن
خورشید در حرکت هست. چرا؟ چون می دیدن صبح خورشید این طرف آسمونه و کم کم می ره اون طرف آسمون.
با اینکه علم امروز هم نشون داده خورشید حرکت می کنه، ولی این حرکت کجا و اون حرکت مد نظر اعراب کجا. حالا
این ادعا از نظر شما اعجاز علمی قرآنه. ولی با همین استدلال، لابد اعراب اون زمان همه شون از دانش نجوم امروز برخوردار بودن.
برای یک غیر مسلمان، این معجزه محسوب نمی شه و اگر اون شخص این استدلالات شما رو نپذیره، کاملا حق داره و به خاطر
غرض و مرض نیست.
سلام علیکم
جالب است که در مورد برهان علیت، شما اینطور نظر می دهید:
...
و در مورد برهان نظم به این ترتیب:
...
در حالی که هم شما و هم بنده می دانیم که اشکالات وارد به برهان نظم از سوی خداناباوران خیلی بیشتر از برهان علیت است.
سلام علیکم جناب عامل،
بزرگوار تا کی میخواهید به جای منصفانه خواندن مطالبم به دنبال مچ گرفتن باشید؟ یعنی وقتی داشتید نقل قول میکردید آیا ندیدید که نوشتم «برهان نظم جزء برهانهایی است که به یقین قطعی ختم میشود، ولی نه از لحاظ تفکر منطقی که بلکه به لحاظ ارجاع دادن به فطرت»؟ یعنی منظورم واضح نیست؟ وقتی میگویم «نه از لحاظ تفکر منطقی» یعنی که بله به آن هم میشود گیر داد ...
عامل;952817 نوشت:
با این وجود چرا برهان علیت با توجه به استحکام بیشتر، شما را به فطرتتان منتقل نمی کند؟
برهان علیت ملموس نیست ... به همین دلیل برهان نظم قویتر از برهان علیت است، چون انسان را بیشتر متأثر میکند ... اگرچه حتی همین برهان علیت هم ممکن است بتواند انسان را متوجه فطرتش بکند، لکن حتی همین نحو رسیدن به حقیقت هم موافق نگاه من به مسأله است و نه نگاه شما ... شما همچنان باید مدام درگیر پاسخ دادن به نقدهایی باشید که به این برهان وارد میشود و در نهایت بفرمایید که این احتمالات خلافی که مطرح میکنند ضعیف است و عاقل به آنها اعتنا نمیکند ... این کجا و آن کجا ...
عامل;952817 نوشت:
فرض ما بر این است که:
الف) دسته ای از ایات دلالت بر یافته های علمی جدید می کند.
ب) دسته ای از ایات ظاهرش موافق برخی مطالب علمی نیست اما به دلیل وجود وجوه دیگر در این آیات، می توان آنها را توجیه معقول کرد.
حالا شما می فرمایید به دلیل وجود دسته دوم آیات ما باید از دسته اول هم دست بکشیم و کلا قرآن را از علم جدا کنیم و ایمان به اسلام و قران را منوط به پذیرش قلبی اما بدون تفکر کنیم. این کار شما همانند کنار گذاشتن راه استدلال به دلیل وجود شبهات یا دلیلهای مقابل است که همان پاک کردن صورت مساله می باشد. ایمن کردن قرآن از شبهات با دور کردن آن از علم بدترین دفاعی است که می شود از آن کرد...
به نظر حقیر این روش به درد مسیحیت می خورد نه اسلام که در جای جای آیات و روایات توصیه به تعقل و تدبر شده است. اگر خدا می خواست دینش بدون تفکر و تعقل پیش برود، اینهمه توصیه به تفکر و تعقل نمی کرد.
به نظر می رسد دسته اول حجت باشد و دسته دوم نهایتا توجیه شده و مانع از حجیت دسته اول نباشند.
در مورد دستهی (الف) ... دلالتهای ایات بر یافتههای علوم جدید چگونه است؟ قطعی است؟ یعنی آیا شمای جناب عامل قسم میخورید که برداشتتان از آن آیات همانهایی باشد که خداوند اراده کرده باشد؟ آیا این امکان که همین علم جدید مثلاً ۲۰۰ سال آینده نسبت به برخی از مسائل با یک انقلاب مواجه شده و کلاً نگاه ما به طبیعت آن مسائل را عوض کنند از نظر شما صفر است و صفر آن هم صفر مطلق است؟ برای چی کسی باید با برداشت شخصی من و شما و ۱۰۰۰ نفر مانند من و شما از آیات قرآن بیاید و مسلمان بشود؟
در مورد دستهی (ب) ... اگر بنا بر توجیه باشد بحث ما این است که مسائل کتابهای دیگر را هم میشود توجیه کرد ... اگر معیاری دارید که میگوید قرآن الهی است ولی همین معیار کموبیش به الهی بودن سایر کتب هم رأی داد یا الهی بودن آنها را هم محتمل دانست در این صورت معیار شما اصلاً معیار نیست چون قابلیت تمیز دادن بین الهی بودن یا نبودن یک کتاب را ندارد ... گذاشتن اسم اعجاز بر چنین معیاری اشتباه است ...
عامل;952817 نوشت:
ان شاء الله بنده و شما مصداق این جمله نباشیم...
باورش برایم سخت است که خودتان نتوانید خودتان را نقد کنید و هیچ ابهامی در نگاه خودتان سراغ نداشته باشید با آنکه به نظر من اشتباه بودن آن واضح است، با این حال از این جملهای که نوشتهاید به نظرم رسید که پس خودتان با مطالب خودتان قانع شدهاید و شاید دیگران هم با نظرات شما قانع میشوند، در این صورت بهتر است این بحث را ادامه ندهیم، شما به وضوح من را در اشتباه میدانید و من هم شما را، به نظر شما من دارم انکار واضحات میکنم و به نظر من هم شما این کار را میکنید، ولی هر دو هم همزمان فکر میکنیم که موضع خودمان درست است، پس ادامهی این بحث احتمالاً فایدهای ندارد، با تشکر از وقتی که گذاشتید و صبری که بخرج دادید و اگر جسارتی به ساحتتان شد هم ان شاء الله به بزرگواری خودتان ببخشید ...
اگر خارج از بحث نیست، لطف می کنید یکی دو مورد از مهم ترین و محکم ترین آیاتی که دلالت بر یافته های علمی
می کنند و دارای حجت هستند رو ذکر بفرمایید؟
اگر به پست های قبل و تفاسیری مانند نمونه مراجعه فرمایید، مواردی رو مشاهده می کنید. لذا تکرار آنها ملال آور و تکرار مکررات خواهد شد...
hemmattby;952824 نوشت:
مطلب علمی باید با شفافیت بیان بشه تا بشه فهمید دقیقا منظور چی هست و نتیجه گرفت
که این ادعای علمی درست هست یا نه.
در پست های قبل منظور از نحوه بیان مطالب علمی توسط قرآن با توجه به محدودیتهای آن زمان شده لطفا برای احتراز از تکرار پست های قبل را مطالعه فرمایید.
اگر پس از مطالعه سوال یا ابهامی بود، بنده در خدمتم.
بزرگوار تا کی میخواهید به جای منصفانه خواندن مطالبم به دنبال مچ گرفتن باشید؟
تنها چیزی که بنده به آن اشاره کردم وجود استاندارد دوگانه بین برهان نظم و علیت در کلام شما بود! همین... آیا این خروج از انصاف است؟!
اگر بر مبنای شما این دو راه برای بیداری فطرت اند، چرای یکی که از نظر منطقی قویتر است، کارگر نیست و دیگری کارگر؟!
اما اینکه شما برهان علیت را ملموس نمی دانید هم جای تعجب دارد که البته ربطی به این تاپیک ندارد...
تفاوت مبنا و حجت نداستن عقل(منطقی و فلسفی) توسط شما واقعا کار بحث مشترک را سخت می کند... اما در هر حال مطالب غالبا تکراری شده و ادامه بحث مگر در موارد اندکی بی فایده خواهد بود.
نقطه;952877 نوشت:
در مورد دستهی (الف) ... دلالتهای ایات بر یافتههای علوم جدید چگونه است؟ قطعی است؟
خیر، یقین منطقی نمی دهد.
اما بحث بر سر همین علم حجت در بین بشر است. قبلا هم گفتم اگر شما بطور کلی حجیت علم را اینطور زیر سوال ببرید که بعدا تغییر می کند، اصلا تعارض علم و دین یا علم و قرآن مطرح نیست! اما شما مدام این مطلب را مطرح می کنید...
فرض بگیرید کسی در همین زمان علم روز را حجت می داند و همین علم در مواردی توسط قرآن اشاراتی به آن شده باشد. همین اشارات با توجه به ابتدائی بودن فهم بشر در آن زمان، مویدی بر الهی بودن قرآن است، چرا که این کتاب با این مطالب نمی تواند کار بشر آن زمان باشد. بحث در مورد چنین شخصی است نه کسی که می گوید علم به دلیل تغییر حجت نیست...
نقطه;952877 نوشت:
اگر بنا بر توجیه باشد بحث ما این است که مسائل کتابهای دیگر را هم میشود توجیه کرد
اول شما باید بطور مشخص کتابی دیگر را که چندین مورد اشاره همانند قرآن دارد را مطرح کنید.
تا در مرحله دوم، الهی بودن یا نبودن آن بررسی شود.
اگر منظور شما کتب پیشگویی هستند، آنها از وقایع آینده خبر می دهند نه مطالب علمی.
تنها چیزی که بنده به آن اشاره کردم وجود استاندارد دوگانه بین برهان نظم و علیت در کلام شما بود! همین... آیا این خروج از انصاف است؟!
اگر بر مبنای شما این دو راه برای بیداری فطرت اند، چرای یکی که از نظر منطقی قویتر است، کارگر نیست و دیگری کارگر؟!
اما اینکه شما برهان علیت را ملموس نمی دانید هم جای تعجب دارد که البته ربطی به این تاپیک ندارد...
استاندارد دو گانه!؟ ... ما شاء الله شما هم با این قضاوتهایتان جناب عامل ... میگویم هر دواشان ظن و گمان هستند و از این حیث برای اثبات قطعی حقانیت اسلام هیچ کدامشان به درد لای جرز هم نمیخورند، هیچ کدامشان، نه برهان علیت و نه برهان نظم، نه برهان نظم و نه برهان علیت، فرقی هم ندارد که دلالت منطقی یکی ۱۰ یا ۲۰ درصد قویتر باشد، وقتی ظنی هستند هر دو ظنی هستند ... دربارهی ملموس بودن و اینکه برهان نظم از این نظر قویتر هست هم برای شمایی که به قرآن اعتقاد دارید کافی است بگردید ببینید که خداوند از کدام آنها استفاده کرده است، اگر دلالتهای خودتان به سوی حق را قویتر از دلالتهای خدا و فرستادگان خدا بالاتر نمیدانید ...
با این حساب یا نشانم بدهید که دارم از استاندارد دوگانه استفاده میکنم و یا بس کنید و اینقدر برچسب به این طرف و آن طرفم نچسبانید ... اینکه خودتان استانداردتان در برخورد با آیات متفاوت و یا بین قرآن و کتابهای دیگر یگانه است یا دوگانه بماند ...
عامل;952967 نوشت:
تفاوت مبنا و حجت نداستن عقل(منطقی و فلسفی) توسط شما واقعا کار بحث مشترک را سخت می کند... اما در هر حال مطالب غالبا تکراری شده و ادامه بحث مگر در موارد اندکی بی فایده خواهد بود.
من برای عقل حجیت قائلم ولی ... ولی اولاً حجیت آن تامّ نیست و عالم معقول را درک میکند و اثباتی ندارد که عالمی که معقول نباشد وجود نداشته باشد، کما اینکه خود خداوند معقول نیست و به عقل درک نمیشود و کل برهان علیت هم بر اساس یک قاعدهی عقلی است که خارج از عالم معقولات اعتباری ندارد و از عالم معقولات به بیرون کمیتش لنگ است ... در ضمن اینکه عقل منطقی و فلسفی اصلاً عقل نیست، عقل انسان را جز به خدا نمیرساند و عقل مدّ نظر شما را فلاسفهی زیادی هم دارند که در عین فیلسوف و منطقدان بودن هیچ صنمی هم با خداباوری ندارند و به آن نزدیک هم نشدهاند، این لفظی است که شما بزرگواران برای تفکر منطقی جعل کردهاید و بعد از آن از تشابه لفظی بین این عقل تعریف شدهی خودتان و آن عقل مورد اشاره در متون دینی که حجیت دارد کمک گرفتهاید تا مدعی شدهاید که این عقل مندرآوردی هم حجیتش نیازی به سؤال کردن ندارد و همان حجت باطنی خداست و اعتبارش به اندازهی اعتبار حجت ظاهری خداست و تازه عدهای از همین فلاسفه و اهل کلام بر همین اساس آیات و روایات را هم تأویل به رأی میکنند ... که جای این بحثها اینجا نیست ... فقط خواستم از خودم دفاع کنم که گمان نشود من برای عقل حجیتی قائل نیستم ... آن عقلی که برایش حجیتی قائل نیستم عقلی است که در براهین فلسفی به آن اعتماد محض میشود... عقلی که خروجیاش ظنی است ولی به اشتباه ادعا میشود که قطعی است ...
عامل;952967 نوشت:
خیر، یقین منطقی نمی دهد.
اما بحث بر سر همین علم حجت در بین بشر است. قبلا هم گفتم اگر شما بطور کلی حجیت علم را اینطور زیر سوال ببرید که بعدا تغییر می کند، اصلا تعارض علم و دین یا علم و قرآن مطرح نیست! اما شما مدام این مطلب را مطرح می کنید...
علم صلاحیت رد کردن یا تأیید کردن قطعی دین را ندارد، صلاحیت آن صرفاً ظنّی است، یعنی میتواند احتمالات را به نفع دین یا بر علیه دین تقویت یا تضعیف کند، همین ... اگر شما اصرار کنید که من با علم دین را اثبات میکنم دیگری هم حق دارد که بگوید من با علم دین را رد میکنم ... بعد مثلاً میگوید که علم گفته که مادر و پدر ژنتیکی انسان از نظر علم ژنتیک در یک زمان نبودهاند و بین آنها چند هزار سال فاصله بوده است، پس قرآن غلط است و اسلام هم حق نیست ... سبحان الله ... جسارتاً کی دست از ادعاهای خود برمیداریم و میگذاریم قرآن خودش مردم را هدایت کند و ما نسبت به قرآن دوستی خالهخرسه نداشته باشیم؟
عامل;952967 نوشت:
فرض بگیرید کسی در همین زمان علم روز را حجت می داند و همین علم در مواردی توسط قرآن اشاراتی به آن شده باشد. همین اشارات با توجه به ابتدائی بودن فهم بشر در آن زمان، مویدی بر الهی بودن قرآن است، چرا که این کتاب با این مطالب نمی تواند کار بشر آن زمان باشد. بحث در مورد چنین شخصی است نه کسی که می گوید علم به دلیل تغییر حجت نیست...
کسی که علم را حجت قطعی بداند یعنی دینش دین علمزدگی است، چنین کسی چطور میتواند مسلمان شود وقتی دارد خدای دیگری را میپرستد که آراء پذیرفته شده توسط جامعهی علمی است؟ ... اگر این خدای او به او بگوید که اینجای قرآن درست است و او نسبت به قرآن متمایل شود، وقتی بگوید که اینجای قرآن درست نیست هم از قرآن فاصله میگیرد و نسبت به آن سرد میشود، کاری هم به توجیهات شما نخواهد کرد اگر از ابتدا مسلمانزده یا متمایل به اسلام نباشد، چون اگر قرار باشد برایش توجیه بیاورید آیا گمان میکنید که فقط شما برای حرفهای خودتان توجیه دارید؟ آیا گمان میکنید این همه دین و فرقهی انحرافی و باطل که این همه طرفدار سینهچاک دارند هیچ توجیهی برای حرفهایشان ندارند و فقط شما توجیه دارید؟ ...
از کودکی به ما یاد دادهاند که کسانی که جلوی انبیاء علیهمالسلام ایستادهاند انسانهای احمقی بودهاند که مسأله برایشان شفاف و روشن بوده است و آنها بخاطر منفعتهای شخصی با آنها مخالفت میکردهاند، حال آنکه اگر کسی داستان انبیاء و ائمه را در تاریخ بخواند، بلکه اگر قرآن را بخواند، میبیند که توجیهاتی که مقابل ایشان قرار داده میشده توجیهاتی نبوده که فقط احمقها را گول بزند، بلکه حتی این توجیهات گاهی خیلی هم قوی بودهاند و کسانی که کمترین دلبستگی به دنیا داشتهاند میتوانستهاند کاملاً خود را توجیه کنند تا راهی که دوست دارند را انتخاب کنند ... مگر توجیه فرعون نبود که وقتی ساحران به سجده افتادند گفت که شاید موسی استاد و معلم شما بوده است و شما با هم تبانی کرده بودید تا با سناریوی مبارزهای که به راه انداختهاید ما را فریب بدهید؟ کدام یک از مردمی که ناظر بر این مبارزه بودند میتوانستند این توجیه را باطل کنند وقتی حضرت موسی علیهآلسلام سالها با ایشان زندگی نمیکرده و آن ساحران هم از نقاط مختلف مصر آمده بودند و ایشان را خوب نمیشناختند و نمیدانستند که آنها در چند سال گذشته چه کار میکردهاند کجاها رفتهاند و با چه کسانی رفتوامد داشتهاند؟
کسانی که به انبیاء ایمان میآوردهاند بخواهید یا نخواهید افراد باهوش و منطقی و کتابخوان و تحصیلکرده نبودهاند، بلکه افرادی بودهاند که حبّدنیا نداشتهاند فطرتشان دم دستشان بوده است ... بالا بروید و پایین بروید نمیتوانید از خدا و فرستادگان خدا در هدایت بندگان خدا جلو بزنید ... بالا بروید و پایین بروید نمیتوانید دست به دامان برهانهایی شوید که در قرآن نباشد و ادعا کنید که هدایت شما از هدایت آیات خدا قویتر است ... اگر قرآن کتاب هدایت است شما نمیتوانید در هدایت از آیات قرآن جلو بزنید ... رویهی قرآن در هدایت بندگان خدا شباهتی به هدایتی که فلاسفهی ما در پیش گرفتهاند ندارد ... ولی آیا متذکر میشوید؟ یا اصرار دارید که بهترین و محکمترین دلیل بر حقانیت اسلام براهین شماست؟ ... اول برهان صدیقین یا برهان وجوب و امکان، بعد اثبات صفات کمالی، بعد از اثبات عدالت اثبات قیامت، بعد اثبات ضرورت نبوت عامّه، بعد اثبات ضرورت نبوت خاصه از طریق اینکه پیامبر خدا رسوا نشدهاند یا فصاحت قرآن را تعدادی انسان تأیید کردهاند که نمرهاش از ۲۰ بینهایت است، و ...؟ این چه راهی است که در هر قدم آن هزار نقد به آن وارد است و جز عدهای که عمرشان را در این زمینه گذاشته باشند به آن مسلط نمیشوند و سالها طول میکشد که با آن حقانیت قرآن کاملاً تحقیق شود و دست آخر هم باید با توسل به سیرهی عقلا از برخی احتمالات خلاف صرتظر کرد و یا به برخی علما اعتماد کرد و گفت چون رجوع به متخصص ضروری است من هم چون علما گفتهاند اسلام حق است میگویم که اسلام حق است ... بعد هم بگوییم که ایمان دیگران ایمان عوامانه است و ایمان ما ایمان ژرفنگران و نازکاندیش است و ایمان کسانی که در قرآن تحت عنوان ربّانیون نام بردهشدهآند و خداوند ایشان را مؤمن دانسته است و الگوی ما قرار داده است هم عوامانه بوده است چون برهان وجوب و امکان چند قرن بعد از خاتم انبیاء تازه کشف شد و ۱۲۴۰۰۰ پیامبر بدون این براهین دعوت کردند و این همه مؤمن که ثلّة من الأولین ولی تنها قلیلاً من الآخرین بودهاند هم ایمان عوامانه بوده است ...
در حدیث گفتهاند که آن عقلی که حجت باطنی خدا بر بندگانش هست این است ولی ما اصرار کنیم که نه عقل آن چیز دیگر است که مثلاً ریاضیات و منطق و فلسه جزء بالاترین علوم معقول محسوب شوند؟
در قرآن آمده که دین خدا که دین قوی است یک دین فطری است ولی اکثر ایشان نمیدانند، بعد ما بگوییم که نه دین ما یک دین برهانی است و منظورمان از برهان هم براهین فلسفی باشد؟
در حدیث به ما گفتهاند که اگر خدا خودش را در عالم ذر به انسان معرفی نمیکرد احدی نمیتوانست او را بشناسد و بعد ما اصرار کنیم که ما بر اساس چند اصل بطلان انتفاع نقیضین و ارتفاع نقیضین و امثال آن حقانیت نه تنها خدا که تمام دین خدا را از ابتدا اثبات میکنیم و شخص را به یقین قطعی میرسانیم؟
در حدیث آمده که اصولاً انسان ابزار لازم برای شناخت خدا را ندارد و شناساندن حقانیت دین به انسان بر عهدهی خداست و ما بگوییم که نه این کار بر عهدهی خود ماست و ما باید با براهین فلسفی این کار را بکنیم؟
همهی انسانها از مؤمن و کافر درکی از خدا را درون خودشان گزارش دادهاند و بنا بر نگاه رایج به علوم شک دارند که این درک درست است یا توهم است و مثلاً انتزاع ناخودآگاه انسان و نفس استعلایی اوست و ما بجای آنکه بیاییم و تبیین کنیم که چرا این درک همان درک از حقیقت است میگوییم که بله این درک قابل اعتماد نیست و وجود خدا و حقانیت دین خدا را باید از جای دیگری تحقیق کرد و تکیه کردن بر علوم حضوری برای خواص قابل اعتماد است و کار همگان نیست ...
کلاً ما شدهایم بندگان وارونهکار خدا ... کارمان هم شده نقض غرض کردن برای خدا ...
عامل;952967 نوشت:
اول شما باید بطور مشخص کتابی دیگر را که چندین مورد اشاره همانند قرآن دارد را مطرح کنید.
تا در مرحله دوم، الهی بودن یا نبودن آن بررسی شود.
اگر منظور شما کتب پیشگویی هستند، آنها از وقایع آینده خبر می دهند نه مطالب علمی.
دیگر این بحث را ادامه نمیدهم ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله
جناب عامل بقیهی پستهایم را هم پاک کنید ... حیف وقت ... خسته شدم از بس تأکید کردم که برخی مطالب اگرچه مستقیماً به موضوع تاپیک مرتبط نباشد ولی برای روشنتر شدن مواضع طرفین بحث مفید است و اگر مسیر بحث را به کل منحرف نکند نمیشود آن را به اسم نامرتبط با موضوع تاپیک حذفش کرد ... ظاهراً کلاً هر چی باب میلتان نباشد را پاک میکنید ... مگرنه مگر تمام این بحثهای ما با شما در مورد موضوع تاپیک است؟ پست اول تاپیک و عنوان تاپیک را دوباره بخوانید و بعد تمام بحثهای فیمابین در این چند هفته را پاک کنید و اگر نکردید بپذیرید که نامرتبط بودن با موضوع تاپیک بهانه است برای حذف کردن پستهایی که دوست دارید در تاپیک نباشند ...
اگر به پست های قبل و تفاسیری مانند نمونه مراجعه فرمایید، مواردی رو مشاهده می کنید. لذا تکرار آنها ملال آور و تکرار مکررات خواهد شد...
ده ها مورد رو من تا حالا دیدم. ولی هیچ موردی نبوده که خیلی قابل توجه باشه. شما در پاسخ به جناب نقطه فرمودید که
دو دسته آیه در ارتباط با علم هست. دسته ی اول، دارای حجت هستند و به مطالب علمی اشاره می کنن. اما دسته ی دوم،
در ظاهر مخالف یافته های علمی هستن، اما می شه توجیهشون کرد.
این ادعای شماست. ادعای یک شخص غیر مسلمان، اینه:
دسته ی اول: در ظاهر با یافته های علمی مطابقت دارن، اما این تطابق، زاییده ی ذهن مسلمانان است و احتمال دارد منظور قرآن
چیز دیگری بوده باشد.
دسته ی دوم: مخالف یافته های علمی هستند.
روی هوا که نمی توان ادعای به این بزرگی کرد. به عقیده ی من اگر یک مورد و تنها یک مورد اعجاز علمی محکم در قرآن باشد، با
همان یک مورد خیلی بحث ها تمام می شود. هم خدا ثابت می شود، هم دین، هم اسلام، هم قرآن. اما بی طرفانه که نگاه کنید،
می بینید ستون نامرئی، بیشتر به درد زیر سوال بردن می خورد تا اثبات چیزی. اینکه کوه ها شبیه میخ هستند را یک کودک هم
ممکن است به شما بگوید. اینکه خورشید در حرکت است هم همان زمان از اعراب می پرسیدید به نظر تو خورشید ثابت است یا
در حرکت است، جواب می داد خوب معلوم است. مگر نمی بینی خورشید صبح این طرف آسمان است و بعد می رود آن طرف!
رشد جنین هم کاملا استعاری توضیح داده شده و اگر آن را با احادیثی که زمانبندی مراحل را 40 روزه ذکر می کنند ترکیب
کنید، آن وقت خودتان در چالش بزرگی قرار می گیرید برای توجیه آیه. کدام مرجع علمی می گوید جنین پس از 80 روز، تا چهار ماهگی
شبیه گوشت جویده شده است؟
عامل;952964 نوشت:
در پست های قبل منظور از نحوه بیان مطالب علمی توسط قرآن با توجه به محدودیتهای آن زمان شده لطفا برای احتراز از تکرار پست های قبل را مطالعه فرمایید.
من سوالم این نیست که چرا قرآن به این نحو بیان کرده یا از اصطلاحات علمی امروز استفاده نکرده. حرفم این است که دلیلش
هر چه که بوده، الآن به خاطر شفاف نبودن، چیزی ثابت نمی شود. مگر آنکه شما مثال نقضی بیاورید که به اندازه ی کافی با صراحت
صحبت شده باشد و مطلبی را بیان کند که آن زمان معلوم نبوده و امروزه کشف شده باشد.
جناب عامل بقیهی پستهایم را هم پاک کنید ... حیف وقت ..
سلام
بزرگوار بحث فطرت آنهم با مبانی خاص شما اگر ادنی مناسبتی با این بحث داشت حذف نمی شد.
توصیه میکنم قبل از شروع به نوشتن یکبار موضوع را ملاحظه کنید.[/]
سلام
بزرگوار بحث فطرت آنهم با مبانی خاص شما اگر ادنی مناسبتی با این بحث داشت حذف نمی شد.
سلام،
اگر آن بحث ارتباطی با تاپیک نداشته باشد سایر مباحثمان با هم و مباحث شما با سایر بزرگواران هم مستقیماً دربارهی موضوع تاپیک نبوده و نیست ... مگر شاید فقط چند پست اولیه در آغاز تاپیک که مستقیماً و صریحاً پیرامون سؤال اصلی تاپیک بودهاند ...
بحث فطرت مستقبیماً به موضوع تاپیک مربوط نمیشود، ولی بحث ما سر اتمام حجت خدا بر بندگان خدا هست وقتی داریم سر چگونه اعجاز بودن قرآن بحث میکنیم، شما علوم بشری و درک ما از مطالب قرآن را مطرح میکنید و من هم رد کردم که از هر چنین راه متعارفی بشود به طور قطعی به حقانیت قرآن رسید و آن آیات و روایات را هم به مدد گرفتم ... گیرم تا کنون آن روایات را نخوانده بودهاید، الآن که دیدید و خواندید دیگر نباید همچنان من را دنبالهروی راههای عجیب و غریب و بحث با من را دشوار بخاطر منکر حجیت عقل بودنم معرفی کنید ... دیگر نباید راههای ظنی را راه خدا برای رساندن بندگان خدا به حقانیت قرآن مطرح بفرمایید ... و اگر کردید همچنان آن پستی که پاک فرمودید واجبترین پستی است که من میتوانم در این تاپیک بگذارم ... و اگر همچنان آن را شایستهی حذف دانستید سایر پستهای غیرمرتبطی که ظرف این چند هفته ردّ و بدل کردیم که در واقع تمام آنها را شامل میشود را هم انتظار دارم که پاک بفرمایید تا حامل استاندارد دوگانه نبوده باشید و کارتان بجای سلیقهای بودن منصفانه باشد ...
اگر آن پست را باز نمیگردانید لطفاً آن را برایم خصوصی بفرستید و من دیگر در این سایت با هیچ یک از اساتید بحث نمیکنم ... ان شاء الله ...
ادعای یک شخص غیر مسلمان، اینه:
دسته ی اول: در ظاهر با یافته های علمی مطابقت دارن، اما این تطابق، زاییده ی ذهن مسلمانان است و احتمال دارد منظور قرآن
چیز دیگری بوده باشد.
دسته ی دوم: مخالف یافته های علمی هستند.
روی هوا که نمی توان ادعای به این بزرگی کرد.
اتفاقا حرف ما هم همین است که کسی روی هوا ادعای بزرگی نکند!
شما به عنوان سخنگو یا مدافع یک غیر مسلمان می فرمایید:
بخشی از آیات با یافته های جدید مطابقت دارند. همین مقدار برای نتیجه گیری ما کافی است. اما اینکه این تطابق ممکن است تفسیر دیگری داشته باشد، خارج از بحث است. چرا که همان ظاهر قرآن برای ما حجت است و این احتمال، نافی حجیت ظاهر نیست.
اما در مورد بخش دوم، تعارض و مخالفت اگر ماندگار باشد، مضر است ولی تعارض غیر مستقری که پاسخ منطقی داشته باشد، ضرری ندارد. این حرف صرف ادعا نیست بلکه دانشمندان مسلمان برای شبهات مد نظر شما پاسخهای متقنی ارائه کرده اند. برای نمونه دو کتاب خدمت شما معرفی می شود:
1. پرسشهای قرآنی جوانان(شبهات جدید)، جمعی از پژوهشگران قرآنی زیر نظر دکتر رضائی اصفهانی، نشر نسیم حیات.
2. پرسشهای قرآنی جوانان(شبهات معاصر)، جمعی از پژوهشگران قرآنی زیر نظر دکتر رضائی اصفهانی، نشر نسیم حیات.
hemmattby;953056 نوشت:
به عقیده ی من اگر یک مورد و تنها یک مورد اعجاز علمی محکم در قرآن باشد، با همان یک مورد خیلی بحث ها تمام می شود.
حرفم این است که دلیلش هر چه که بوده، الآن به خاطر شفاف نبودن، چیزی ثابت نمی شود. مگر آنکه شما مثال نقضی بیاورید که به اندازه ی کافی با صراحت
صحبت شده باشد و مطلبی را بیان کند که آن زمان معلوم نبوده و امروزه کشف شده باشد.
صراحت مد نظر شما، در آن زمان امکان نداشته و همانطور که قبلا عرض شد، این اشارات علمی باید در لفافه بیان می شد تا کلیدی به دست آیندگان بدهد و به همین دلیل این دست اشارت علمی را به عنوان دلیل و برهان مطرح نمی کنند بلکه نهایت کاری که می کنند، موید بودن است. به همین دلیل اگر کسی اعجاز علمی را به هر دلیلی قبول نکند، منکر اعجاز قرآن محسوب نمی شود.
اتفاقا حرف ما هم همین است که کسی روی هوا ادعای بزرگی نکند!
شما به عنوان سخنگو یا مدافع یک غیر مسلمان می فرمایید:
بخشی از آیات با یافته های جدید مطابقت دارند. همین مقدار برای نتیجه گیری ما کافی است. اما اینکه این تطابق ممکن است تفسیر دیگری داشته باشد، خارج از بحث است. چرا که همان ظاهر قرآن برای ما حجت است و این احتمال، نافی حجیت ظاهر نیست.
سلام مجدد و تشکر بابت پاسخگویی.
با بخش زیادی از پاسخ اخیرتون موافقم. فکر می کنم هر دوی ما با دو بند زیر موافق هستیم:
1. اگر در قرآن حتی فقط یک آیه وجود داشت که با صراحت، مطلبی علمی را بیان می کرد که در زمان نزول قرآن معلوم
نبود، و این آیه، قابلیت تفسیر به غیر از این معنای علمی را نداشت، این موضوع، می توانست به تنهایی اسلام را ثابت کند.
2. اگر در قرآن آیه یا آیاتی وجود داشته باشد که با وجود امکان تفسیر، ولی ظاهر آن و معنایی ظاهری آن (و نه تفاسیر آن)
بیانگر مطالب علمی باشد که در زمان نزول، معلوم نبوده، این موضوع می تواند گمان مثبت در جهت تقویت فرض درستی
اسلام به وجود آورد. (با آن که یقین آور نیست.)
با توجه به مطالبی که فرمودید، دیگر ما بحثی روی بند اول نداریم. چون شما در پاسخ به من که از شما آیه ی صریح خواسته
بودم، فرمودید که چنین آیه ای را سراغ ندارید و از طرفی ادعایی هم برای یقین آور بودن این روش ندارید.
ولی در مورد بند دوم که ادعای شماست، من درخواستم را با کمی تغییر تکرار می کنم. لطفا این بار آیه ای به ما نشان بدهید
که دقیقا همان ظاهرش (بدون تفسیر) بیانگر مطلبی علمی باشد که امروزه ثابت شده و اعراب در آن زمان نمی دانسته اند. لطفا مورد بیاورید و نه منبع. چون اگر منبع معرفی کنید، من اینطور برداشت می کنم که تمام مطالب آن منبع مورد
تایید شماست و در آن صورت با رد کردن یکی از آن مطالب، مشت نمونه ی خروار خواهد بود و هیچ نتیجه ای حاصل
نمی شود.
لطفا با نگاه منصفانه و بی طرفانه به قضیه نگاه کنید. "کوه ها را میخ قرار دادیم"، ظاهرش و اولین معنای آن، این است که کوه ها
شبیه میخ هستند. و اینکه شما میخ بودن کوه ها را به ریشه های کوه نسبت می دهید، تفسیر شماست، نه ظاهر آیه.
آیه اگر می گفت: "کوه ها را دارای ریشه قرار دادیم." آن وقت حرف شما درست بود.
(لابد اگر قرآن به جای میخ می گفت ریشه، مردم از دین بدشان می آمد و اسلام آسیب می دید؟.)
همانطور که جاذبه ی زمین، تفسیر شماست از ستون های نامرئی.
و قس علی هذا...
* اگر من در پست قبلی به عنوان نقل قول گفتم ظاهر آیات بر علم منطبق است، صرفا داشتم یک ادعا از جانب شخص غیر مسلمان
می آوردم و منظورم این بود که هر ادعایی باید بررسی و ثابت شود. متاسفانه جمله بندی درستی نداشتم.
به این شکل اصلاح می کنم: تفسیر مسلمانان از آیات قرآن بر علم روز منطبق است.
قصد ندارم زیاد وقت شما را بگیرم و تاپیک را طولانی کنم. همین آیه را که بیاورید، چه قانع شده باشم و چه
نشده باشم، بحث را ادامه نخواهم داد. صرفا می خواهم ببینم شما به عنوان کارشناس چنین آیه ای
(که بدون تفسیر منطبق بر علم جدید باشد) سراغ دارید یا خیر.
من درخواستم را با کمی تغییر تکرار می کنم. لطفا این بار آیه ای به ما نشان بدهید
که دقیقا همان ظاهرش (بدون تفسیر) بیانگر مطلبی علمی باشد که امروزه ثابت شده و اعراب در آن زمان نمی دانسته اند.
ظاهر آیه شریفه: أَوَ لَمْ يَرَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ؛ آيا آنان كه(بتوحيد خداى تعالى) كافر شده و نگرويدند، نديدند كه آسمانها و زمين(در آغاز خلقت و آفرينش) بسته شده بودند، پس آنها را گشوديم و هر چيز زنده را از آب آفريديم، آيا ايمان نمي آورند و نميگروند؟!(انبياء: 30)
منطبق بر نظریه بیگ بنگ است.
لغات: الرَّتْقُ: الضمّ و الالتحام؛ الفَتْقُ: الفصل بين المتّصلين، و هو ضدّ الرّتق.(مفردات راغب؛ ص623)
با همین ترجمه ظاهری، این ایه منطبق بر نظریه مذکور است.
نظریه مهبانگ (انفجار بزرگ یا Big bang): این نظریه از سال 1900 میلادی پیشنهاد شد و هم اکنون از سوی اکثر اخترشناسان به عنوان بهترین نظریه موجود تلقی میشود. خلاصه این نظریه آن است که حدود 13.7 میلیارد سال قبل تمام ماده و انرژی موجود در جهان، در نقطهای بسیار کوچک و فشرده متمرکز بوده است. این نقطه کوچک و بینهایت چگال و مرکب از ماده و انرژی، با سرعت نزدیک به سرعت نور در همه سو منتشر شد. پس از مدت کمی، ماده و انرژی از هم تفکیک شدند و تمام اجزاء گوناگون جهان امروز از درون این انفجار نخستین بیرون ریختهاند.(تاریخچه زمان، صص145-149 و فیزیک نوین، صص51و52)
البته همانطور که عرض شد، ظاهر آیه با این دیدگاه(بدون در نظر گرفتن صحت و سقم آن) هم خوان است. و چون ظاهر است، احتمالات دیگر را هم ممکن است بپذیرد.
hemmattby;953497 نوشت:
لطفا با نگاه منصفانه و بی طرفانه به قضیه نگاه کنید. "کوه ها را میخ قرار دادیم"، ظاهرش و اولین معنای آن، این است که کوه ها
شبیه میخ هستند. و اینکه شما میخ بودن کوه ها را به ریشه های کوه نسبت می دهید، تفسیر شماست، نه ظاهر آیه.
کم لطفی نفرمایید!
کجای آیه حرفی از شباهت زده؟ خود این تقدیر(مثلیت) عین تفسیر است.
اما خواص کوه که همان ثبات برای لایه رویین زمین است، از احکام میخ بودن کوههاست و چیزی اضافه نشده است.[/]
ظاهر آیه شریفه: أَوَ لَمْ يَرَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ؛ آيا آنان كه(بتوحيد خداى تعالى) كافر شده و نگرويدند، نديدند كه آسمانها و زمين(در آغاز خلقت و آفرينش) بسته شده بودند، پس آنها را گشوديم و هر چيز زنده را از آب آفريديم، آيا ايمان نمي آورند و نميگروند؟!(انبياء: 30)
منطبق بر نظریه بیگ بنگ است.
لغات: الرَّتْقُ: الضمّ و الالتحام؛ الفَتْقُ: الفصل بين المتّصلين، و هو ضدّ الرّتق.(مفردات راغب؛ ص623)
با همین ترجمه ظاهری، این ایه منطبق بر نظریه مذکور است.
نظریه مهبانگ (انفجار بزرگ یا Big bang): این نظریه از سال 1900 میلادی پیشنهاد شد و هم اکنون از سوی اکثر اخترشناسان به عنوان بهترین نظریه موجود تلقی میشود. خلاصه این نظریه آن است که حدود 13.7 میلیارد سال قبل تمام ماده و انرژی موجود در جهان، در نقطهای بسیار کوچک و فشرده متمرکز بوده است. این نقطه کوچک و بینهایت چگال و مرکب از ماده و انرژی، با سرعت نزدیک به سرعت نور در همه سو منتشر شد. پس از مدت کمی، ماده و انرژی از هم تفکیک شدند و تمام اجزاء گوناگون جهان امروز از درون این انفجار نخستین بیرون ریختهاند.(تاریخچه زمان، صص145-149 و فیزیک نوین، صص51و52)
البته همانطور که عرض شد، ظاهر آیه با این دیدگاه(بدون در نظر گرفتن صحت و سقم آن) هم خوان است. و چون ظاهر است، احتمالات دیگر را هم ممکن است بپذیرد.
سلام
با توجه به این لینک کافران هم چنین چیزی را میدانستند. یا بنده اشتباه میکنم؟
سلام
با توجه به این لینک کافران هم چنین چیزی را میدانستند. یا بنده اشتباه میکنم؟
آنچه محل بحث است تطابق ایه با نظریه می باشد.
اما اینکه ایا کافران هم این مطلب را میدانستند یا نه، با توجه به استفهام آیه می توان عدم این تفکر را برداشت کرد. چرا که آیه در صدد تحریک و تشویق آنها به تدبر است. همانطور که برخی مفسرین هم اشاره کرده اند: أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا تجهيل لهم بتقصيرهم عن التدبر في الآيات التكوينية الدالة على عظيم قدرته و تصرفه و كون جميع ما سواه مقهورا تحت ملكوته على وجه ينتفعون به و يعلمون أن من كان كذلك لا ينبغي أن يعدل عن عبادته إلى عبادة حجر أو نحوه مما لا يضر و لا ينفع، و الهمزة للإنكار و الواو للعطف على مقدر.( روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج9، ص: 34)
أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا الهمزة للإنكار، و الواو للعطف على مقدّر، و الرؤية هي القلبية، أي: لم يتفكروا و لم يعلموا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً(فتح القدير، ج3، ص: 479)
أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا حاكى است كه اگر كفار در اينكار دقت كنند پى بتوحيد خواهند برد، رؤيت در آيه به معنى علم است كه يكى از معانى رؤيت مىباشد و نيز معلوم مىشود كه فهميدن اين حقيقت عميق براى آنها ميسر است.(تفسير أحسن الحديث، ج6، ص: 506)
با همین ترجمه ظاهری، این ایه منطبق بر نظریه مذکور است.
سپاس از جناب عامل بابت پسخگویی.
بسیار خوب. پس اگر ما نظریه ی بیگ بنگ را با توجه به اینکه یکی از مهم ترین و شاید مهم ترین نظریه ی موجود
درباره ی پیدایش کیهان هست، بپذیریم و فرض کنیم این نظریه صحیح هست، و از طرفی بپذیریم که اعراب در آن زمان
نسبت به این موضوع نامطلع بوده اند (که من هم معتقدم منطقا همینطور است.) باید بپذیریم که در قرآن آیاتی
وجود دارد که ظاهرش منطبق بر علم امروز و نظریات جدید است.
«کسی که زمین را در دو روز آفرید... سپس به آفرینش آسمان پرداخت... و آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز تمام کرد. (فصلت / 9ـ12)
ظاهر این آیه، بیانگر این موضوع است که ابتدا زمین خلق شده و بعد از آن آسمان. درصورتی که همان نظریه ی بیگ بنگ که آیه ی قبلی
را تایید می کرد، می گوید زمین به عنوان جزئی از کیهان به وجود آمده و اساسا این که بگوییم اول زمین به وجود آمده یا آسمان، شاید از
اساس غلط است. (مدت ها بعد از بیگ بنگ، و بعد از تشکیل خورشید ایجاد شده.) احتمالا این تضاد ظاهری را هم می شود با تفسیر
بر طرف کرد. به هر صورت ظاهرا ما همچنین می توانیم بگوییم: در قرآن، آیاتی وجود دارد که ظاهر آن در تضاد با علم روز است.
از آنجا که هدف نهایی از کل این بحث، این بود که ما ببینیم روش اعجاز علمی، چقدر می تواند به اثبات اسلام کمک کند،
باید سمت مقابل را هم برای نتیجه گیری ببینیم.
به هر حال اگر کسی ده تا ادعای علمی کند، منطقا ممکن است چند تایی درست از آب در بیاید. اما اگر نسبت گزاره های
درست، نسبت به گزاره های غلط به شکل معناداری بیشتر بود، می توانیم بگوییم آن موارد اشتباه را هم احتمالا ما نفهمیده ایم
یا منظور چیز دیگری بوده. پس می توان این بررسی را انجام داد، اما دیگر این بحث شاید خیلی مرتبط با موضوع تاپیک نباشد.
در آخر فقط یک سوال نهایی از جناب عامل دارم. بعد از تمام این بحث ها، شما فکر می کنید اگر یقین قطعی را 100% درنظر
بگیریم، گمانی که بحث اعجاز علمی قرآن برای ما به وجود می آورد را می توان گفت چقدر است؟ البته شاید به صورت درصدی
بیان کردن، علمی و درست نباشد. بنابراین شما بگویید از نظر شما، این احتمال کم است یا زیاد.
در آخر فقط یک سوال نهایی از جناب عامل دارم. بعد از تمام این بحث ها، شما فکر می کنید اگر یقین قطعی را 100% درنظر
بگیریم، گمانی که بحث اعجاز علمی قرآن برای ما به وجود می آورد را می توان گفت چقدر است؟ البته شاید به صورت درصدی
بیان کردن، علمی و درست نباشد. بنابراین شما بگویید از نظر شما، این احتمال کم است یا زیاد.
همانطور که شما هم اشاره کردید نمی توان درصد خاصی مشخص کرد و اصلا این قسم از اعجاز ممکن است برای برخی کارآمد و برای گروه دیگر نباشد.
نکته اساسی اینست که در بیشتر موارد، اعجاز علمی راه را برای تحقیق بیشتر در مورد حقانیت یا صحت و سقم اسلام باز کرده است.
در هر حال به دلیل وجود احتمال مقابل، میزان اعتبار آن مانند اعجاز بیانی یا دیگر وجوه اعجاز نیست.
در بحث های مختلف دینی مکرر جمله « علم بعد از 1400 سال فلان نکته قرآنی را ثابت کرده است » را می شنویم و خب البته این به عنوان یک دلیل محکم از سوی گویندگان آن تلقی می شود .
در این بحث اصلا نمی خواهم در مورد درستی این چیزهایی که معجزه علمی نامیده می شوند مناقشه ای کنم ، بلکه می خواهم بدانم چرا علم ؟!
چه چیزی سبب شده در نهایت برای اثبات درستی نوشته های قرآن تقریبا همه معتقدان به علم متوسل بشوند ؟! و آیا کسانی که می گویند علم فلان آیه قرآن را تایید کرده است خودشان از معنای حرفی که می زنند آگاه هستند ؟!
در واقع کسانی که این حرف ها و مشابه این جملات را می گویند تلویحا به اعتبار و مقبولیت علم معترف اند ، به گونه ای که اگر مهر آن به گوشه کتاب ما بخورد ، می توانیم این تایید را به همه نشان دهیم ! دقیقا مشابه مبلغان محصولی که بخاطر داشتن مجوز و مهر استاندارد از فلان نهاد معتبر بین المللی به کیفیت محصول خود افتخار می کنند ...
اکنون می توان یک پرسش دیگر را هم مطرح کرد :
بهتر نیست به جای جمله « علم قرآن را تایید کرده » ، جمله « قرآن علم را تایید کرده » را بگوئید ؟!
با تشکر ...
عموما برای فرد مومن فرقی نمی کند قرآن توسط علم تایید شود یا نشود. و حتی اگر تضاد آن در علم مشاهده شود به علم شک می کند و نه به قرآن. پس باور شخص به قرآن وابسته به علم نیست و فقط برای تبلیغات به سمت تایید توسط علم میرود.
عموما برای فرد مومن فرقی نمی کند قرآن توسط علم تایید شود یا نشود. و حتی اگر تضاد آن در علم مشاهده شود به علم شک می کند و نه به قرآن.
بله دقیقاً همینطوره ...
ولی کمی نیاز به توضیح بیشتر دارد ... اصلش این است که هم باید به فهم خودش از قرآن و حدیث شک کند و هم به برداشت علمیّون از طبیعت ... مگرنه نه باید به اصل قرآن و احادیث شک کند و نه به اصل قوانین طبیعت ... حالا که باید به هر دو شک کند به کدام بیشتر شک میکند؟ آنکه احتمال خطا در برداشت از ان بیشتر باشد و آن کتاب آفرینش و طبیعت است، چرا که قرآن و احادیث از ابتدا به زبان انسان و در ساختاری قابل فهمتر برای انسان نازل و صادر گشته است و احتمال آنکه برداشتمان از آنها درست باشد بیشتر است ... با این وجود باید به هر دو شک کند ولی شکش به برداشت علمیّون بیشتر باشد و اگر روی برداشتش از قرآن و احادیث قسم خورد با این بهانه که آنها به زبان انسان نازل و صادر گشتهاند میشود همان کسی که خودش را سخنگوی دین خدا میداند و هر کسی خلاف او حرف بزند را تکفیر میکند یا میگوید فهم شما ناقص است و فهم من از همه کاملتر است (جاهل به جهل مرکب) ...
از یک جنبهی دیگر هم میشود به این مطلب پرداخت ... مؤمنانی که با موضوع تعارض بین علم و دین درگیر میشوند به صورت مصداقی از یک جهت به دو دسته تقسیم میشوند ... یکی آن مؤمنانی که موضوع علمی مورد بحث را به خوبی خوانده و فهمیدهاند و دیگری آن مؤمنانی که این کار را نکردهاند و یک سری کلیات مبهم در آن مورد خوانده یا شنیدهاند ... دستهی اول عموماً به این راحتیها نمیتوانند بگویند که علم غلط است و در نتیجه تلاش میکنند به فهم خود از دین سامان بدهند، ولی دستهی دوم راحت میگویند علم غلط میگوید و فهم خود از دین را مطلق میانگارند ... به طرز مشابه یک تقسیمبندی دیگر این است که یک گروه از مؤمنان آیات و روایات را خوب خوانده و فهمیده باشند و گروه دیگر از مؤمنان این کار را خوب نکردهاند، واضح است که در چنین وضعی نتیجه برعکس خواهد بود و هر کسی آن چیزی که بهتر فهمیده است را درستتر میپندارد و نسبت به آن چیزی که خوب نخوانده است و رویش فکر نکرده است بدگمان میشود ... به نوعی یعنی «الناس اعداء ما جهلوا» ... طرفداران هر طرف از طرف دیگر آن مقدار را میپذیرند که با طرف خودشان سازگار باشند ... راهکارش این است که برود هر دو موضوع را یاد بگیرد و نسبت به هم برداشتش از قرآن و روایات و هم برداشتش از طبیعت در علم نیز ظنین باشد، نه بگوید فهم رایج از قرآن را میشود رویش قسم خورد و نه بگوید که من هم یک پازیتیویسم هستم و چیزی که علمیّون سکولار بگویند احتمالاً درست است را من میگویم حتماً درست است مگر آنکه عکسش توسط همین علمیّون سکولار ثابت شود ...
وایسلی گوجا;954276 نوشت:
پس باور شخص به قرآن وابسته به علم نیست و فقط برای تبلیغات به سمت تایید توسط علم میرود.
البته باور برخی از مؤمنان به قران مطابق با همان تبلیغات اشتباهی که میفرمایید کسب شده و در نتیجه کاملاً وابسته به علم است ... و طبیعی است که چنین افرادی باورشان به حقانیت اسلام سطحی خواهد بود و با اندکشبههای سریع رنگ دنیا مقابل چشمشان از خدامحور به احتمالمحور و طبیعتمحور و امثال آن تغییر خواهد کرد، اگر آن ایمان به دین خدا از راه دیگری در ایشان تقویت نشده و ریشهدار نشود ...
و در نتیجه با حرف جاب دارنی موافقم که از مؤمنانی که چنان تبلغاتی را میکنند میپرسند که ایا متوجه حرفهایی که میزنید هستید؟ اگر از چنان دلالت ظاهری بشود چنان نتایجی که دلخواه شما هست را گرفت از دلالتهای ظاهری دیگری هم میشود نتایجی که دلخواه شما نیست را گرفت، آیا میفهمید که این یعنی چه؟ آیا تبعات این کار میدانید چیست؟ آیا گمان میکنید با این کار بیشتر به شبهات موجود پاسخ دادهاید یا بیشتر خودتان تلویحاً شبهه درست کردهاید و در آتش شبههسازان دمیدهاید؟
با تمام این اوصاف ناگفته نماند که اصل تبلیغات برای هر قومی بر اساس آن چیزی که برایش حائز ارزش گشته است شاید اشکال نداشته باشد، به شرط آنکه درست انجام شود، اگر حضرت لوط علیهالسلام به مردانی که پشت خانهاش تجمع کردهاند دخترانش را وعده داد، اگر در بهشت برای کسانی که حبّ دنیا را دارند و از عذاب دنیا هراسان هستند وعدهی بهشت حقیقی را داد و از عذاب جهنم ترساند، برای کسانی که بخاطر رشد فنآوری که باعث شده است تا شکل زندگیها عوض شود و بر همین اساس هم علوم علمیّون بازار پیدا کند اگر از این راه وارد شویم اشکال مبنایی نخواهد داشت، ولی به شرطی که این کار درست انجام شود ... و ظاهراً ما فعلاً قادر به انجام چنین کاری نیستیم و اگر باشیم با این رویهای که فعلاً در پیش گرفته شده است نیستیم ... اگر میخواهیم کاری کنیم باید از قرآن و روایات علومی را استخراج کنیم که برای فهم طبیعیات هم به کار بیایند ... ولی تا این کار را نکردهایم علیالظاهر آن کار دیگر هم ضررش بیش از سودش هست ... حداقلش این است که اگر هیچ کار درست و درمانی بر روی قرآن و احادیث نکردیم بگوییم همینطوری به نظر میرسد که شاید این آیات با فلان نظریات سازگاریهایی داشته باشند، ولی اگر گفتیم که این نظریه در قرآن آمده است این دیگر رسماً خیانت است به اسلام ... گرچه بدون قصد خیانت انجام شود ... دوستی خالهخرسه بهترین مثال برای توصیف این وضعیت است ... جاهل متمسک یک گروه از دو گروهی است که امام صادق علیهالسلام در مورد ایشان فرمودند که کمر مرا شکستند ...
سوال:
اگر بگوییم«علم پس از چهارده قرن برخی مطالب قرآن را ثابت کرده است» آیا به نحوی قرآن را محتاج علم نکرده ایم؟
پاسخ: مقدمه1؛ دلیل اعتقاد متدینان به قرآن و مسائل دینی، براهین عقلی و فطری آنهاست؛ نه اینکه یافته های علمی جدید را دلیلی بر اعتقاد خود بدانند، بطوری که با نقد و نقض آن یافته های جدید، ایمان آنها هم از بین برود. البته همسویی یافته های جدید می تواند مویدی بر منشاء الهی داشتن دین آنها باشد و همین باعث تقویت ایمان آنها شود نه اینکه باعث پیدایش ایمان برای آنها شود. البته در برخی موارد هم این یافته ها انگیزه ای برای برخی غیر مسلمانان می تواند باشد که بالاخره ایمان آنها با تحقیقات و بکار گیری عقل و فطرت خواهد بود. به این مطلب نیز باید توجه داشت که برخی آیات قرآن متشابه یا دارای بطون معنایی است که نمی توان به راحتی آنها را بر دیدگاه یا نظریه ای تطبیق داد. از سوی دیگر برخی یافته ها قطعی نبوده و در آینده احتمال نقد یا نقض آنها وجود دارد، لذا به راحتی نمی توان به تطابق آنها با قرآن حکم کرد.
از طرفی با توجه به همسویی و وحدت منشاء دین و علم، می توان ایندو را هم افزا دانست، بطوری یکی دیگری را تایید کند، به شرطی که قطعیت و دلالت این تطابق روشن باشد؛ آیت الله مکارم در این رابطه می فرماید: گذشت زمان نه تنها طراوت قرآن را نمي كاهد، بلكه با پيشرفت علوم و برداشته شدن پرده از روي اسرار كائنات، حقائق قرآن روشنتر مي گردد و هر قدر علم به سوي تكامل پيش مي رود، درخشش اين آيات بيشتر مي شود.(1)
مقدمه2: قرآن دارای ابعاد گوناگونی است و برای افراد مختلف، ابزارهای مختلفی برای جذب دارد. به همین دلیل ممکن است برای کسی نقل معجزات پیامبر(صلی الله علیه و آله) تاثیری در ایمان آوردنش نداشته باشد اما وقتی یک مطلب علمی ثابت شده را مطابق برخی آیات ببیند یا حد اقل اشاره ای روشن به آن شده باشد، باعث ایمان آوردن او شود. همینطور است آیاتی که به ابعاد فطری و اخلاقی انسان پرداخته اند.
با توجه به مطالب پیشین، روشن شدن مطلبی قرآنی توسط علم، به معنای رسیدن علم به واقعیتی است که خالق متعال قرنها پیش در کتاب الهی بیان کرده است. بنابراین کشف مطالب قرآنی به معنای ارتقاء و رسیدن علم به قرآن در برخی موارد است.
اما فهم اشتباه یا قاصر مسلمانها و مفسرین گذشته از برخی آیات قرآن نمی تواند سبب عدم حجیت فهم ما از قرآن شود، چرا که
اولا؛ همانطور كه در احاديث مطرح شده قرآن داراي بطون است كه در برخي روايات به هفت و يا هفتاد بطن اشاره شده است(2). به عبارتي قرآن داراي لايه هاي مفهومي است كه هم ظاهر ان حجت است و هم بطون آن. بنابراين ظاهر آيات با داشتن بطون مختلف، از حجيت نمي افتد، مگر اينكه فهم مفسر از ظاهر آیه كاملا مخالف واقع باشد و هيچ توجيه عقلي نداشته باشد.
ثانيا؛ بحث اعجاز علمی در مورد چند ايه محدود است که با توجه به پيش زمينه هاي ذهني گذشتگان، منجر به برداشت نادرستي از آيات شده، در حالي كه سعادت و هدايت بشر در گرو آيات اخلاقي، احكامي و ... است و در آن ايات چنين بحثي مطرح نيست. پس كشف خطاي مفسرين در چند مورد خاص به معناي عدم حجيت فهم در تمام آيات نيست. بنابراين، اصل، حجيت فهم است مگر مواردي كه خلاف آن ثابت شود.
[=Book Antiqua]سلام مجدد
نقطه;951738 نوشت: شیر بی دم و سر و اشکم که دید...................... اینچنین شیری خدا خود نا آفرید
منظور مجموع جاذبه و دافعه دو جرم آسمانی است که باعث ثبات آنها در فضا می شود...آیا این نقض قرآن است؟
اعجاز قرآن از نظر شما نه بیانی است نه علمی و محتوا را هم که ما نمی فهمیم! پس این اعجاز به چیست؟ ادم رو ناخود آگاه یاد این شعر مولوی می اندازد:
اگر به نظر شما اشاره به مطلبی که بشر بعد 1400 سال اثباتش کرده، معجزه نیست، بنده دیگر حرفی ندارم.
بر خلاف آنچه شما فکر می کنید، زبان علم همه فهم است و با یک مثال فرضی نادر قابل نقض نیست. اینکه ممکن است قرآن مطلبی را به بیان دیگر یا مبنای دیگری گفته باشد، مانع از فهم ظاهر قرآن و یا حتی برخی بطون آن نمی شود. با این مبنای شما قرآن کلا از حجیت می افتد! چرا که هر جا ما مطلبی فهمیدیم باید بگوییم ممکن است منظور قرآن این نباشد. و در اینصورت نباید تفسیر و فقه اللغه و دیگر علوم قرآنی پدید می امد و اصلا پیشرفتی در فهم قرآن نداشتیم. شما این تبعات را می پذیرید؟
اشارات قرآن همگانی است، چرا که به زبان علم یا فطرت بشر صحبت کرده است. این اشاره ای که به یافته همان غیر مسلمانان است، چطور نمی تواند برای آنها راه گشا باشد؟
سلام علیکم و رحمة الله
عامل;951841 نوشت:
عامل;951841 نوشت:
عامل;951841 نوشت:
عامل;951842 نوشت:
با شما موافق نیستم و کسی اگر بخواهد گیر بدهد به همین برهان هم هزار و یک گیر میدهد که به برخی از گیرهای ایشان هم شما جواب کاملی نخواهید داشت و خواهید فرمود که هر عاقلی تأیید میکند که این موضع ما درست است و ایشان هم میگویند هر عاقلی تأیید میکند که آنچه شما ادعا میکنید قابل تردید است ... اگر میخواهید تا خودم این برهان را برایتان رد کنم، یا در واقع نقد کنم و در آن تردید وارد کنم که فرقی هم ندارد چون همین وارد کردن تردید در آن هم معادل رد کردن استحکام آن بوده و آن را از برهانی قطعی به برهانی ظنّی تبدیل خواهد کرد ...
برهان نظم جزء برهانهایی است که به یقین قطعی ختم میشود، ولی نه از لحاظ تفکر منطقی که بلکه به لحاظ ارجاع دادن به فطرت ... اما آیا شما خواهید پذیرفت؟ ... حاشا و کلا... حتی حاضر نخواهید شد که روی آن فکر کنید با آنکه آنچه از آن دفاع میکنم در روایات خودمان وارد شده و آنچه شما از آن دفاع میکنید در روایات خودمان رد شده است ... لکم دینکم و لی دین ... این بحث بیفایده است ...
اگر من را سادهاندیش و سطحینگر نمیپنداشتید و حاضر میشدید با دقت بالاتری پاسخهایم را مطالعه بفرمایید میدیدید که همین نگاه شماست را که نقد کردهام و بیدقتی از جانب حضرت عالی بوده است ... مثالی که زدم حاوی یک مطلب غیرممکن که قابل توجیه نباشد نبود، خودم گفتم که ۲=۴+۳ را میشود توجیه کرد و در یکی از پستهایم خودم هم توجیهش را نوشتم، ولی موضوع اینجاست که اگر بنا بر توجیه باشد هر گزارهای را میتوان با افزودن پیشفرضها و شکل دادن یک سری پسزمینهی فکری توجیه نمود و موجه جلوه داد ... الآن من میتوانم صاف بودن زمین و اینکه خورشید به دنبال زمین بچرخد را هم توجیه بنمایم، چیزی که شاید شما هم فکر کنید که واضح است که غلط است ... نمیشود بگوییم که ۵=۳+۲ را که همه فکر میکنند درست است تأییدی است بر الهی بودن قرآن و ۲=۴+۳ که در ظاهر همه فکر میکنند که غلط است را توجیه کنیم، چون اگر بنا بر این کار باشد باید هر متن حتی افسانهای را هم الهی بدانیم ... مگرنه یک نفر میگوید که اگر امکان دارد که منظور قرآن از آیات آن چیزی باشد که برداشت ظاهری و ابتدایی از آن درست نیست، پس شاید منظور قرآن از همان ۵=۳+۲ هم چیز دیگری باشد که بر خلاف ظاهر آن در حقیقت از نظر علم امروز ما غلط است ... شما با مطرح کردن بحث اعجاز علمی عملاً اتمام حجت قرآن بر مخاطبان قرآن را وارد یک چالش جدی میکنید تا عیبی که در مسلمانی ماست را به قرآن نسبت بدهند ...
عجب ...!
ای کاش برای دیگران دلایلی بیاوریم که قبل از دیگران اول خودمان را قانع کند ... انسان موجودی است که بسیار تلاش میکند که چیزی که دوست دارد درست باشد را برای دیگران هم موجه نشان دهد حتی قبل از آنکه خودش نسبت به درستی آن به یقین رسیده باشد ... و بد دفاع کردن از دین بدتر است از دفاع نکردن از آن چون باعث بدبینی میشود ... حقانیت دین خدا مانند خورشید است در وسط آسمانی بدون ابر در وسط روز، ولی برای کسانی که سرشان رو به آسمان باشد ... حالا شما تمام تلاشتان را بکنید که کسانی که سرشان در روی زمین به دنبال سایههای کج و معوج است را متوجه حقانیت یک منبع نوری بکنید که اتصال نور آن به منبع در آسمان دیده نشده و در این جهان «موانع» و «آینهها»نور آن از جهات مختلف و با رنگهای مختلف در حال پخش شدن است، ان شاءالله خودتان در این مخلوط نورهای حق و باطل و تصاویر حقیقی و مجازی و انحرافی دچار شبهات متفاوت نشوید، آنطور که مخاطبان قرآن با این طریق شما مستعد انواع شبهات میشوند و اگر هم شبههای برایشان برطرف شود هرگز با این نوع قانع شدنها نسبت به شبهات آینده مقاوم نمیشوند ... و ان ربّک لبالمرصاد ... با خانهای از جنس کاه نمیشود مقابل گرگ ایستادگی کرد و امنیت داشت ...
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام علیکم
نقطه;952755 نوشت:
نقطه;952755 نوشت:
جالب است که در مورد برهان علیت، شما اینطور نظر می دهید:
و در مورد برهان نظم به این ترتیب:
در حالی که هم شما و هم بنده می دانیم که اشکالات وارد به برهان نظم از سوی خداناباوران خیلی بیشتر از برهان علیت است.
با این وجود چرا برهان علیت با توجه به استحکام بیشتر، شما را به فطرتتان منتقل نمی کند؟
فرض ما بر این است که:
الف) دسته ای از ایات دلالت بر یافته های علمی جدید می کند.
ب) دسته ای از ایات ظاهرش موافق برخی مطالب علمی نیست اما به دلیل وجود وجوه دیگر در این آیات، می توان آنها را توجیه معقول کرد.
حالا شما می فرمایید به دلیل وجود دسته دوم آیات ما باید از دسته اول هم دست بکشیم و کلا قرآن را از علم جدا کنیم و ایمان به اسلام و قران را منوط به پذیرش قلبی اما بدون تفکر کنیم. این کار شما همانند کنار گذاشتن راه استدلال به دلیل وجود شبهات یا دلیلهای مقابل است که همان پاک کردن صورت مساله می باشد. ایمن کردن قرآن از شبهات با دور کردن آن از علم بدترین دفاعی است که می شود از آن کرد...
به نظر حقیر این روش به درد مسیحیت می خورد نه اسلام که در جای جای آیات و روایات توصیه به تعقل و تدبر شده است. اگر خدا می خواست دینش بدون تفکر و تعقل پیش برود، اینهمه توصیه به تفکر و تعقل نمی کرد.
به نظر می رسد دسته اول حجت باشد و دسته دوم نهایتا توجیه شده و مانع از حجیت دسته اول نباشند.
ان شاء الله بنده و شما مصداق این جمله نباشیم...
والسلام علی من التبع الهدی
[/]
اگر خارج از بحث نیست، لطف می کنید یکی دو مورد از مهم ترین و محکم ترین آیاتی که دلالت بر یافته های علمی
می کنند و دارای حجت هستند رو ذکر بفرمایید؟
ببینید موضوع اینجاست که مطلب علمی باید با شفافیت بیان بشه تا بشه فهمید دقیقا منظور چی هست و نتیجه گرفت
که این ادعای علمی درست هست یا نه. قرآن ادعا می کنه که خورشید در حرکت هست، اعراب اون زمان هم می گفتن
خورشید در حرکت هست. چرا؟ چون می دیدن صبح خورشید این طرف آسمونه و کم کم می ره اون طرف آسمون.
با اینکه علم امروز هم نشون داده خورشید حرکت می کنه، ولی این حرکت کجا و اون حرکت مد نظر اعراب کجا. حالا
این ادعا از نظر شما اعجاز علمی قرآنه. ولی با همین استدلال، لابد اعراب اون زمان همه شون از دانش نجوم امروز برخوردار بودن.
برای یک غیر مسلمان، این معجزه محسوب نمی شه و اگر اون شخص این استدلالات شما رو نپذیره، کاملا حق داره و به خاطر
غرض و مرض نیست.
سلام علیکم جناب عامل،
بزرگوار تا کی میخواهید به جای منصفانه خواندن مطالبم به دنبال مچ گرفتن باشید؟ یعنی وقتی داشتید نقل قول میکردید آیا ندیدید که نوشتم «برهان نظم جزء برهانهایی است که به یقین قطعی ختم میشود، ولی نه از لحاظ تفکر منطقی که بلکه به لحاظ ارجاع دادن به فطرت»؟ یعنی منظورم واضح نیست؟ وقتی میگویم «نه از لحاظ تفکر منطقی» یعنی که بله به آن هم میشود گیر داد ...
برهان علیت ملموس نیست ... به همین دلیل برهان نظم قویتر از برهان علیت است، چون انسان را بیشتر متأثر میکند ... اگرچه حتی همین برهان علیت هم ممکن است بتواند انسان را متوجه فطرتش بکند، لکن حتی همین نحو رسیدن به حقیقت هم موافق نگاه من به مسأله است و نه نگاه شما ... شما همچنان باید مدام درگیر پاسخ دادن به نقدهایی باشید که به این برهان وارد میشود و در نهایت بفرمایید که این احتمالات خلافی که مطرح میکنند ضعیف است و عاقل به آنها اعتنا نمیکند ... این کجا و آن کجا ...
در مورد دستهی (الف) ... دلالتهای ایات بر یافتههای علوم جدید چگونه است؟ قطعی است؟ یعنی آیا شمای جناب عامل قسم میخورید که برداشتتان از آن آیات همانهایی باشد که خداوند اراده کرده باشد؟ آیا این امکان که همین علم جدید مثلاً ۲۰۰ سال آینده نسبت به برخی از مسائل با یک انقلاب مواجه شده و کلاً نگاه ما به طبیعت آن مسائل را عوض کنند از نظر شما صفر است و صفر آن هم صفر مطلق است؟ برای چی کسی باید با برداشت شخصی من و شما و ۱۰۰۰ نفر مانند من و شما از آیات قرآن بیاید و مسلمان بشود؟
در مورد دستهی (ب) ... اگر بنا بر توجیه باشد بحث ما این است که مسائل کتابهای دیگر را هم میشود توجیه کرد ... اگر معیاری دارید که میگوید قرآن الهی است ولی همین معیار کموبیش به الهی بودن سایر کتب هم رأی داد یا الهی بودن آنها را هم محتمل دانست در این صورت معیار شما اصلاً معیار نیست چون قابلیت تمیز دادن بین الهی بودن یا نبودن یک کتاب را ندارد ... گذاشتن اسم اعجاز بر چنین معیاری اشتباه است ...
باورش برایم سخت است که خودتان نتوانید خودتان را نقد کنید و هیچ ابهامی در نگاه خودتان سراغ نداشته باشید با آنکه به نظر من اشتباه بودن آن واضح است، با این حال از این جملهای که نوشتهاید به نظرم رسید که پس خودتان با مطالب خودتان قانع شدهاید و شاید دیگران هم با نظرات شما قانع میشوند، در این صورت بهتر است این بحث را ادامه ندهیم، شما به وضوح من را در اشتباه میدانید و من هم شما را، به نظر شما من دارم انکار واضحات میکنم و به نظر من هم شما این کار را میکنید، ولی هر دو هم همزمان فکر میکنیم که موضع خودمان درست است، پس ادامهی این بحث احتمالاً فایدهای ندارد، با تشکر از وقتی که گذاشتید و صبری که بخرج دادید و اگر جسارتی به ساحتتان شد هم ان شاء الله به بزرگواری خودتان ببخشید ...
در پناه خدا باشید و عاقبتتان بخیر
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام
hemmattby;952824 نوشت:
اگر به پست های قبل و تفاسیری مانند نمونه مراجعه فرمایید، مواردی رو مشاهده می کنید. لذا تکرار آنها ملال آور و تکرار مکررات خواهد شد...
در پست های قبل منظور از نحوه بیان مطالب علمی توسط قرآن با توجه به محدودیتهای آن زمان شده لطفا برای احتراز از تکرار پست های قبل را مطالعه فرمایید.
اگر پس از مطالعه سوال یا ابهامی بود، بنده در خدمتم.
[/]
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام علیکم
نقطه;952877 نوشت:
تنها چیزی که بنده به آن اشاره کردم وجود استاندارد دوگانه بین برهان نظم و علیت در کلام شما بود! همین... آیا این خروج از انصاف است؟!
اگر بر مبنای شما این دو راه برای بیداری فطرت اند، چرای یکی که از نظر منطقی قویتر است، کارگر نیست و دیگری کارگر؟!
اما اینکه شما برهان علیت را ملموس نمی دانید هم جای تعجب دارد که البته ربطی به این تاپیک ندارد...
تفاوت مبنا و حجت نداستن عقل(منطقی و فلسفی) توسط شما واقعا کار بحث مشترک را سخت می کند... اما در هر حال مطالب غالبا تکراری شده و ادامه بحث مگر در موارد اندکی بی فایده خواهد بود.
خیر، یقین منطقی نمی دهد.
اما بحث بر سر همین علم حجت در بین بشر است. قبلا هم گفتم اگر شما بطور کلی حجیت علم را اینطور زیر سوال ببرید که بعدا تغییر می کند، اصلا تعارض علم و دین یا علم و قرآن مطرح نیست! اما شما مدام این مطلب را مطرح می کنید...
فرض بگیرید کسی در همین زمان علم روز را حجت می داند و همین علم در مواردی توسط قرآن اشاراتی به آن شده باشد. همین اشارات با توجه به ابتدائی بودن فهم بشر در آن زمان، مویدی بر الهی بودن قرآن است، چرا که این کتاب با این مطالب نمی تواند کار بشر آن زمان باشد. بحث در مورد چنین شخصی است نه کسی که می گوید علم به دلیل تغییر حجت نیست...
اول شما باید بطور مشخص کتابی دیگر را که چندین مورد اشاره همانند قرآن دارد را مطرح کنید.
تا در مرحله دوم، الهی بودن یا نبودن آن بررسی شود.
اگر منظور شما کتب پیشگویی هستند، آنها از وقایع آینده خبر می دهند نه مطالب علمی.
[/]
سلام علیکم
عامل;952967 نوشت:
عامل;952967 نوشت:
عامل;952967 نوشت:
عامل;952967 نوشت:
استاندارد دو گانه!؟ ... ما شاء الله شما هم با این قضاوتهایتان جناب عامل ... میگویم هر دواشان ظن و گمان هستند و از این حیث برای اثبات قطعی حقانیت اسلام هیچ کدامشان به درد لای جرز هم نمیخورند، هیچ کدامشان، نه برهان علیت و نه برهان نظم، نه برهان نظم و نه برهان علیت، فرقی هم ندارد که دلالت منطقی یکی ۱۰ یا ۲۰ درصد قویتر باشد، وقتی ظنی هستند هر دو ظنی هستند ... دربارهی ملموس بودن و اینکه برهان نظم از این نظر قویتر هست هم برای شمایی که به قرآن اعتقاد دارید کافی است بگردید ببینید که خداوند از کدام آنها استفاده کرده است، اگر دلالتهای خودتان به سوی حق را قویتر از دلالتهای خدا و فرستادگان خدا بالاتر نمیدانید ...
با این حساب یا نشانم بدهید که دارم از استاندارد دوگانه استفاده میکنم و یا بس کنید و اینقدر برچسب به این طرف و آن طرفم نچسبانید ... اینکه خودتان استانداردتان در برخورد با آیات متفاوت و یا بین قرآن و کتابهای دیگر یگانه است یا دوگانه بماند ...
من برای عقل حجیت قائلم ولی ... ولی اولاً حجیت آن تامّ نیست و عالم معقول را درک میکند و اثباتی ندارد که عالمی که معقول نباشد وجود نداشته باشد، کما اینکه خود خداوند معقول نیست و به عقل درک نمیشود و کل برهان علیت هم بر اساس یک قاعدهی عقلی است که خارج از عالم معقولات اعتباری ندارد و از عالم معقولات به بیرون کمیتش لنگ است ... در ضمن اینکه عقل منطقی و فلسفی اصلاً عقل نیست، عقل انسان را جز به خدا نمیرساند و عقل مدّ نظر شما را فلاسفهی زیادی هم دارند که در عین فیلسوف و منطقدان بودن هیچ صنمی هم با خداباوری ندارند و به آن نزدیک هم نشدهاند، این لفظی است که شما بزرگواران برای تفکر منطقی جعل کردهاید و بعد از آن از تشابه لفظی بین این عقل تعریف شدهی خودتان و آن عقل مورد اشاره در متون دینی که حجیت دارد کمک گرفتهاید تا مدعی شدهاید که این عقل مندرآوردی هم حجیتش نیازی به سؤال کردن ندارد و همان حجت باطنی خداست و اعتبارش به اندازهی اعتبار حجت ظاهری خداست و تازه عدهای از همین فلاسفه و اهل کلام بر همین اساس آیات و روایات را هم تأویل به رأی میکنند ... که جای این بحثها اینجا نیست ... فقط خواستم از خودم دفاع کنم که گمان نشود من برای عقل حجیتی قائل نیستم ... آن عقلی که برایش حجیتی قائل نیستم عقلی است که در براهین فلسفی به آن اعتماد محض میشود... عقلی که خروجیاش ظنی است ولی به اشتباه ادعا میشود که قطعی است ...
علم صلاحیت رد کردن یا تأیید کردن قطعی دین را ندارد، صلاحیت آن صرفاً ظنّی است، یعنی میتواند احتمالات را به نفع دین یا بر علیه دین تقویت یا تضعیف کند، همین ... اگر شما اصرار کنید که من با علم دین را اثبات میکنم دیگری هم حق دارد که بگوید من با علم دین را رد میکنم ... بعد مثلاً میگوید که علم گفته که مادر و پدر ژنتیکی انسان از نظر علم ژنتیک در یک زمان نبودهاند و بین آنها چند هزار سال فاصله بوده است، پس قرآن غلط است و اسلام هم حق نیست ... سبحان الله ... جسارتاً کی دست از ادعاهای خود برمیداریم و میگذاریم قرآن خودش مردم را هدایت کند و ما نسبت به قرآن دوستی خالهخرسه نداشته باشیم؟
کسی که علم را حجت قطعی بداند یعنی دینش دین علمزدگی است، چنین کسی چطور میتواند مسلمان شود وقتی دارد خدای دیگری را میپرستد که آراء پذیرفته شده توسط جامعهی علمی است؟ ... اگر این خدای او به او بگوید که اینجای قرآن درست است و او نسبت به قرآن متمایل شود، وقتی بگوید که اینجای قرآن درست نیست هم از قرآن فاصله میگیرد و نسبت به آن سرد میشود، کاری هم به توجیهات شما نخواهد کرد اگر از ابتدا مسلمانزده یا متمایل به اسلام نباشد، چون اگر قرار باشد برایش توجیه بیاورید آیا گمان میکنید که فقط شما برای حرفهای خودتان توجیه دارید؟ آیا گمان میکنید این همه دین و فرقهی انحرافی و باطل که این همه طرفدار سینهچاک دارند هیچ توجیهی برای حرفهایشان ندارند و فقط شما توجیه دارید؟ ...
از کودکی به ما یاد دادهاند که کسانی که جلوی انبیاء علیهمالسلام ایستادهاند انسانهای احمقی بودهاند که مسأله برایشان شفاف و روشن بوده است و آنها بخاطر منفعتهای شخصی با آنها مخالفت میکردهاند، حال آنکه اگر کسی داستان انبیاء و ائمه را در تاریخ بخواند، بلکه اگر قرآن را بخواند، میبیند که توجیهاتی که مقابل ایشان قرار داده میشده توجیهاتی نبوده که فقط احمقها را گول بزند، بلکه حتی این توجیهات گاهی خیلی هم قوی بودهاند و کسانی که کمترین دلبستگی به دنیا داشتهاند میتوانستهاند کاملاً خود را توجیه کنند تا راهی که دوست دارند را انتخاب کنند ... مگر توجیه فرعون نبود که وقتی ساحران به سجده افتادند گفت که شاید موسی استاد و معلم شما بوده است و شما با هم تبانی کرده بودید تا با سناریوی مبارزهای که به راه انداختهاید ما را فریب بدهید؟ کدام یک از مردمی که ناظر بر این مبارزه بودند میتوانستند این توجیه را باطل کنند وقتی حضرت موسی علیهآلسلام سالها با ایشان زندگی نمیکرده و آن ساحران هم از نقاط مختلف مصر آمده بودند و ایشان را خوب نمیشناختند و نمیدانستند که آنها در چند سال گذشته چه کار میکردهاند کجاها رفتهاند و با چه کسانی رفتوامد داشتهاند؟
کسانی که به انبیاء ایمان میآوردهاند بخواهید یا نخواهید افراد باهوش و منطقی و کتابخوان و تحصیلکرده نبودهاند، بلکه افرادی بودهاند که حبّدنیا نداشتهاند فطرتشان دم دستشان بوده است ... بالا بروید و پایین بروید نمیتوانید از خدا و فرستادگان خدا در هدایت بندگان خدا جلو بزنید ... بالا بروید و پایین بروید نمیتوانید دست به دامان برهانهایی شوید که در قرآن نباشد و ادعا کنید که هدایت شما از هدایت آیات خدا قویتر است ... اگر قرآن کتاب هدایت است شما نمیتوانید در هدایت از آیات قرآن جلو بزنید ... رویهی قرآن در هدایت بندگان خدا شباهتی به هدایتی که فلاسفهی ما در پیش گرفتهاند ندارد ... ولی آیا متذکر میشوید؟ یا اصرار دارید که بهترین و محکمترین دلیل بر حقانیت اسلام براهین شماست؟ ... اول برهان صدیقین یا برهان وجوب و امکان، بعد اثبات صفات کمالی، بعد از اثبات عدالت اثبات قیامت، بعد اثبات ضرورت نبوت عامّه، بعد اثبات ضرورت نبوت خاصه از طریق اینکه پیامبر خدا رسوا نشدهاند یا فصاحت قرآن را تعدادی انسان تأیید کردهاند که نمرهاش از ۲۰ بینهایت است، و ...؟ این چه راهی است که در هر قدم آن هزار نقد به آن وارد است و جز عدهای که عمرشان را در این زمینه گذاشته باشند به آن مسلط نمیشوند و سالها طول میکشد که با آن حقانیت قرآن کاملاً تحقیق شود و دست آخر هم باید با توسل به سیرهی عقلا از برخی احتمالات خلاف صرتظر کرد و یا به برخی علما اعتماد کرد و گفت چون رجوع به متخصص ضروری است من هم چون علما گفتهاند اسلام حق است میگویم که اسلام حق است ... بعد هم بگوییم که ایمان دیگران ایمان عوامانه است و ایمان ما ایمان ژرفنگران و نازکاندیش است و ایمان کسانی که در قرآن تحت عنوان ربّانیون نام بردهشدهآند و خداوند ایشان را مؤمن دانسته است و الگوی ما قرار داده است هم عوامانه بوده است چون برهان وجوب و امکان چند قرن بعد از خاتم انبیاء تازه کشف شد و ۱۲۴۰۰۰ پیامبر بدون این براهین دعوت کردند و این همه مؤمن که ثلّة من الأولین ولی تنها قلیلاً من الآخرین بودهاند هم ایمان عوامانه بوده است ...
در حدیث گفتهاند که آن عقلی که حجت باطنی خدا بر بندگانش هست این است ولی ما اصرار کنیم که نه عقل آن چیز دیگر است که مثلاً ریاضیات و منطق و فلسه جزء بالاترین علوم معقول محسوب شوند؟
در قرآن آمده که دین خدا که دین قوی است یک دین فطری است ولی اکثر ایشان نمیدانند، بعد ما بگوییم که نه دین ما یک دین برهانی است و منظورمان از برهان هم براهین فلسفی باشد؟
در حدیث به ما گفتهاند که اگر خدا خودش را در عالم ذر به انسان معرفی نمیکرد احدی نمیتوانست او را بشناسد و بعد ما اصرار کنیم که ما بر اساس چند اصل بطلان انتفاع نقیضین و ارتفاع نقیضین و امثال آن حقانیت نه تنها خدا که تمام دین خدا را از ابتدا اثبات میکنیم و شخص را به یقین قطعی میرسانیم؟
در حدیث آمده که اصولاً انسان ابزار لازم برای شناخت خدا را ندارد و شناساندن حقانیت دین به انسان بر عهدهی خداست و ما بگوییم که نه این کار بر عهدهی خود ماست و ما باید با براهین فلسفی این کار را بکنیم؟
همهی انسانها از مؤمن و کافر درکی از خدا را درون خودشان گزارش دادهاند و بنا بر نگاه رایج به علوم شک دارند که این درک درست است یا توهم است و مثلاً انتزاع ناخودآگاه انسان و نفس استعلایی اوست و ما بجای آنکه بیاییم و تبیین کنیم که چرا این درک همان درک از حقیقت است میگوییم که بله این درک قابل اعتماد نیست و وجود خدا و حقانیت دین خدا را باید از جای دیگری تحقیق کرد و تکیه کردن بر علوم حضوری برای خواص قابل اعتماد است و کار همگان نیست ...
کلاً ما شدهایم بندگان وارونهکار خدا ... کارمان هم شده نقض غرض کردن برای خدا ...
دیگر این بحث را ادامه نمیدهم ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله
جناب عامل بقیهی پستهایم را هم پاک کنید ... حیف وقت ... خسته شدم از بس تأکید کردم که برخی مطالب اگرچه مستقیماً به موضوع تاپیک مرتبط نباشد ولی برای روشنتر شدن مواضع طرفین بحث مفید است و اگر مسیر بحث را به کل منحرف نکند نمیشود آن را به اسم نامرتبط با موضوع تاپیک حذفش کرد ... ظاهراً کلاً هر چی باب میلتان نباشد را پاک میکنید ... مگرنه مگر تمام این بحثهای ما با شما در مورد موضوع تاپیک است؟ پست اول تاپیک و عنوان تاپیک را دوباره بخوانید و بعد تمام بحثهای فیمابین در این چند هفته را پاک کنید و اگر نکردید بپذیرید که نامرتبط بودن با موضوع تاپیک بهانه است برای حذف کردن پستهایی که دوست دارید در تاپیک نباشند ...
ده ها مورد رو من تا حالا دیدم. ولی هیچ موردی نبوده که خیلی قابل توجه باشه. شما در پاسخ به جناب نقطه فرمودید که
دو دسته آیه در ارتباط با علم هست. دسته ی اول، دارای حجت هستند و به مطالب علمی اشاره می کنن. اما دسته ی دوم،
در ظاهر مخالف یافته های علمی هستن، اما می شه توجیهشون کرد.
این ادعای شماست. ادعای یک شخص غیر مسلمان، اینه:
دسته ی اول: در ظاهر با یافته های علمی مطابقت دارن، اما این تطابق، زاییده ی ذهن مسلمانان است و احتمال دارد منظور قرآن
چیز دیگری بوده باشد.
دسته ی دوم: مخالف یافته های علمی هستند.
روی هوا که نمی توان ادعای به این بزرگی کرد. به عقیده ی من اگر یک مورد و تنها یک مورد اعجاز علمی محکم در قرآن باشد، با
همان یک مورد خیلی بحث ها تمام می شود. هم خدا ثابت می شود، هم دین، هم اسلام، هم قرآن. اما بی طرفانه که نگاه کنید،
می بینید ستون نامرئی، بیشتر به درد زیر سوال بردن می خورد تا اثبات چیزی. اینکه کوه ها شبیه میخ هستند را یک کودک هم
ممکن است به شما بگوید. اینکه خورشید در حرکت است هم همان زمان از اعراب می پرسیدید به نظر تو خورشید ثابت است یا
در حرکت است، جواب می داد خوب معلوم است. مگر نمی بینی خورشید صبح این طرف آسمان است و بعد می رود آن طرف!
رشد جنین هم کاملا استعاری توضیح داده شده و اگر آن را با احادیثی که زمانبندی مراحل را 40 روزه ذکر می کنند ترکیب
کنید، آن وقت خودتان در چالش بزرگی قرار می گیرید برای توجیه آیه. کدام مرجع علمی می گوید جنین پس از 80 روز، تا چهار ماهگی
شبیه گوشت جویده شده است؟
من سوالم این نیست که چرا قرآن به این نحو بیان کرده یا از اصطلاحات علمی امروز استفاده نکرده. حرفم این است که دلیلش
هر چه که بوده، الآن به خاطر شفاف نبودن، چیزی ثابت نمی شود. مگر آنکه شما مثال نقضی بیاورید که به اندازه ی کافی با صراحت
صحبت شده باشد و مطلبی را بیان کند که آن زمان معلوم نبوده و امروزه کشف شده باشد.
[="Book Antiqua"][="Navy"] نقطه;953043 نوشت:
سلام
بزرگوار بحث فطرت آنهم با مبانی خاص شما اگر ادنی مناسبتی با این بحث داشت حذف نمی شد.
توصیه میکنم قبل از شروع به نوشتن یکبار موضوع را ملاحظه کنید.[/]
سلام،
اگر آن بحث ارتباطی با تاپیک نداشته باشد سایر مباحثمان با هم و مباحث شما با سایر بزرگواران هم مستقیماً دربارهی موضوع تاپیک نبوده و نیست ... مگر شاید فقط چند پست اولیه در آغاز تاپیک که مستقیماً و صریحاً پیرامون سؤال اصلی تاپیک بودهاند ...
بحث فطرت مستقبیماً به موضوع تاپیک مربوط نمیشود، ولی بحث ما سر اتمام حجت خدا بر بندگان خدا هست وقتی داریم سر چگونه اعجاز بودن قرآن بحث میکنیم، شما علوم بشری و درک ما از مطالب قرآن را مطرح میکنید و من هم رد کردم که از هر چنین راه متعارفی بشود به طور قطعی به حقانیت قرآن رسید و آن آیات و روایات را هم به مدد گرفتم ... گیرم تا کنون آن روایات را نخوانده بودهاید، الآن که دیدید و خواندید دیگر نباید همچنان من را دنبالهروی راههای عجیب و غریب و بحث با من را دشوار بخاطر منکر حجیت عقل بودنم معرفی کنید ... دیگر نباید راههای ظنی را راه خدا برای رساندن بندگان خدا به حقانیت قرآن مطرح بفرمایید ... و اگر کردید همچنان آن پستی که پاک فرمودید واجبترین پستی است که من میتوانم در این تاپیک بگذارم ... و اگر همچنان آن را شایستهی حذف دانستید سایر پستهای غیرمرتبطی که ظرف این چند هفته ردّ و بدل کردیم که در واقع تمام آنها را شامل میشود را هم انتظار دارم که پاک بفرمایید تا حامل استاندارد دوگانه نبوده باشید و کارتان بجای سلیقهای بودن منصفانه باشد ...
اگر آن پست را باز نمیگردانید لطفاً آن را برایم خصوصی بفرستید و من دیگر در این سایت با هیچ یک از اساتید بحث نمیکنم ... ان شاء الله ...
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام
hemmattby;953056 نوشت:
اتفاقا حرف ما هم همین است که کسی روی هوا ادعای بزرگی نکند!
شما به عنوان سخنگو یا مدافع یک غیر مسلمان می فرمایید:
بخشی از آیات با یافته های جدید مطابقت دارند. همین مقدار برای نتیجه گیری ما کافی است. اما اینکه این تطابق ممکن است تفسیر دیگری داشته باشد، خارج از بحث است. چرا که همان ظاهر قرآن برای ما حجت است و این احتمال، نافی حجیت ظاهر نیست.
اما در مورد بخش دوم، تعارض و مخالفت اگر ماندگار باشد، مضر است ولی تعارض غیر مستقری که پاسخ منطقی داشته باشد، ضرری ندارد. این حرف صرف ادعا نیست بلکه دانشمندان مسلمان برای شبهات مد نظر شما پاسخهای متقنی ارائه کرده اند. برای نمونه دو کتاب خدمت شما معرفی می شود:
1. پرسشهای قرآنی جوانان(شبهات جدید)، جمعی از پژوهشگران قرآنی زیر نظر دکتر رضائی اصفهانی، نشر نسیم حیات.
2. پرسشهای قرآنی جوانان(شبهات معاصر)، جمعی از پژوهشگران قرآنی زیر نظر دکتر رضائی اصفهانی، نشر نسیم حیات.
آنطور که شما می فرمایید نیست که خداوند فرموده باشد کوهها مثل میخ اند! و ... بلکه می فرماید کوهها را میخ قرار دادیم. بین این دو تعبیر تفاوت زیادی است. برای اطلاع بیشتر ر.ک:
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa4549
برای اطلاع از دیگر موارد اعجاز هم ر.ک:
http://www.quranology.com/
صراحت مد نظر شما، در آن زمان امکان نداشته و همانطور که قبلا عرض شد، این اشارات علمی باید در لفافه بیان می شد تا کلیدی به دست آیندگان بدهد و به همین دلیل این دست اشارت علمی را به عنوان دلیل و برهان مطرح نمی کنند بلکه نهایت کاری که می کنند، موید بودن است. به همین دلیل اگر کسی اعجاز علمی را به هر دلیلی قبول نکند، منکر اعجاز قرآن محسوب نمی شود.
[/]
سلام مجدد و تشکر بابت پاسخگویی.
با بخش زیادی از پاسخ اخیرتون موافقم. فکر می کنم هر دوی ما با دو بند زیر موافق هستیم:
1. اگر در قرآن حتی فقط یک آیه وجود داشت که با صراحت، مطلبی علمی را بیان می کرد که در زمان نزول قرآن معلوم
نبود، و این آیه، قابلیت تفسیر به غیر از این معنای علمی را نداشت، این موضوع، می توانست به تنهایی اسلام را ثابت کند.
2. اگر در قرآن آیه یا آیاتی وجود داشته باشد که با وجود امکان تفسیر، ولی ظاهر آن و معنایی ظاهری آن (و نه تفاسیر آن)
بیانگر مطالب علمی باشد که در زمان نزول، معلوم نبوده، این موضوع می تواند گمان مثبت در جهت تقویت فرض درستی
اسلام به وجود آورد. (با آن که یقین آور نیست.)
با توجه به مطالبی که فرمودید، دیگر ما بحثی روی بند اول نداریم. چون شما در پاسخ به من که از شما آیه ی صریح خواسته
بودم، فرمودید که چنین آیه ای را سراغ ندارید و از طرفی ادعایی هم برای یقین آور بودن این روش ندارید.
ولی در مورد بند دوم که ادعای شماست، من درخواستم را با کمی تغییر تکرار می کنم. لطفا این بار آیه ای به ما نشان بدهید
که دقیقا همان ظاهرش (بدون تفسیر) بیانگر مطلبی علمی باشد که امروزه ثابت شده و اعراب در آن زمان نمی دانسته اند.
لطفا مورد بیاورید و نه منبع. چون اگر منبع معرفی کنید، من اینطور برداشت می کنم که تمام مطالب آن منبع مورد
تایید شماست و در آن صورت با رد کردن یکی از آن مطالب، مشت نمونه ی خروار خواهد بود و هیچ نتیجه ای حاصل
نمی شود.
لطفا با نگاه منصفانه و بی طرفانه به قضیه نگاه کنید. "کوه ها را میخ قرار دادیم"، ظاهرش و اولین معنای آن، این است که کوه ها
شبیه میخ هستند. و اینکه شما میخ بودن کوه ها را به ریشه های کوه نسبت می دهید، تفسیر شماست، نه ظاهر آیه.
آیه اگر می گفت: "کوه ها را دارای ریشه قرار دادیم." آن وقت حرف شما درست بود.
(لابد اگر قرآن به جای میخ می گفت ریشه، مردم از دین بدشان می آمد و اسلام آسیب می دید؟.)
همانطور که جاذبه ی زمین، تفسیر شماست از ستون های نامرئی.
و قس علی هذا...
* اگر من در پست قبلی به عنوان نقل قول گفتم ظاهر آیات بر علم منطبق است، صرفا داشتم یک ادعا از جانب شخص غیر مسلمان
می آوردم و منظورم این بود که هر ادعایی باید بررسی و ثابت شود. متاسفانه جمله بندی درستی نداشتم.
به این شکل اصلاح می کنم: تفسیر مسلمانان از آیات قرآن بر علم روز منطبق است.
قصد ندارم زیاد وقت شما را بگیرم و تاپیک را طولانی کنم. همین آیه را که بیاورید، چه قانع شده باشم و چه
نشده باشم، بحث را ادامه نخواهم داد. صرفا می خواهم ببینم شما به عنوان کارشناس چنین آیه ای
(که بدون تفسیر منطبق بر علم جدید باشد) سراغ دارید یا خیر.
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام
hemmattby;953497 نوشت:
ظاهر آیه شریفه:
أَوَ لَمْ يَرَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ؛ آيا آنان كه(بتوحيد خداى تعالى) كافر شده و نگرويدند، نديدند كه آسمانها و زمين(در آغاز خلقت و آفرينش) بسته شده بودند، پس آنها را گشوديم و هر چيز زنده را از آب آفريديم، آيا ايمان نمي آورند و نميگروند؟!(انبياء: 30)
منطبق بر نظریه بیگ بنگ است.
لغات: الرَّتْقُ: الضمّ و الالتحام؛ الفَتْقُ: الفصل بين المتّصلين، و هو ضدّ الرّتق.(مفردات راغب؛ ص623)
با همین ترجمه ظاهری، این ایه منطبق بر نظریه مذکور است.
نظریه مهبانگ (انفجار بزرگ یا Big bang): این نظریه از سال 1900 میلادی پیشنهاد شد و هم اکنون از سوی اکثر اخترشناسان به عنوان بهترین نظریه موجود تلقی میشود. خلاصه این نظریه آن است که حدود 13.7 میلیارد سال قبل تمام ماده و انرژی موجود در جهان، در نقطهای بسیار کوچک و فشرده متمرکز بوده است. این نقطه کوچک و بینهایت چگال و مرکب از ماده و انرژی، با سرعت نزدیک به سرعت نور در همه سو منتشر شد. پس از مدت کمی، ماده و انرژی از هم تفکیک شدند و تمام اجزاء گوناگون جهان امروز از درون این انفجار نخستین بیرون ریختهاند.(تاریخچه زمان، صص145-149 و فیزیک نوین، صص51و52)
البته همانطور که عرض شد، ظاهر آیه با این دیدگاه(بدون در نظر گرفتن صحت و سقم آن) هم خوان است. و چون ظاهر است، احتمالات دیگر را هم ممکن است بپذیرد.
کم لطفی نفرمایید!
کجای آیه حرفی از شباهت زده؟ خود این تقدیر(مثلیت) عین تفسیر است.
اما خواص کوه که همان ثبات برای لایه رویین زمین است، از احکام میخ بودن کوههاست و چیزی اضافه نشده است.[/]
سلام
با توجه به این لینک کافران هم چنین چیزی را میدانستند. یا بنده اشتباه میکنم؟
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام
شایا;953729 نوشت:
آنچه محل بحث است تطابق ایه با نظریه می باشد.
اما اینکه ایا کافران هم این مطلب را میدانستند یا نه، با توجه به استفهام آیه می توان عدم این تفکر را برداشت کرد. چرا که آیه در صدد تحریک و تشویق آنها به تدبر است. همانطور که برخی مفسرین هم اشاره کرده اند:
أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا تجهيل لهم بتقصيرهم عن التدبر في الآيات التكوينية الدالة على عظيم قدرته و تصرفه و كون جميع ما سواه مقهورا تحت ملكوته على وجه ينتفعون به و يعلمون أن من كان كذلك لا ينبغي أن يعدل عن عبادته إلى عبادة حجر أو نحوه مما لا يضر و لا ينفع، و الهمزة للإنكار و الواو للعطف على مقدر.( روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج9، ص: 34)
أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا الهمزة للإنكار، و الواو للعطف على مقدّر، و الرؤية هي القلبية، أي: لم يتفكروا و لم يعلموا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً(فتح القدير، ج3، ص: 479)
أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا حاكى است كه اگر كفار در اينكار دقت كنند پى بتوحيد خواهند برد، رؤيت در آيه به معنى علم است كه يكى از معانى رؤيت مىباشد و نيز معلوم مىشود كه فهميدن اين حقيقت عميق براى آنها ميسر است.(تفسير أحسن الحديث، ج6، ص: 506)
[/]
سپاس از جناب عامل بابت پسخگویی.
بسیار خوب. پس اگر ما نظریه ی بیگ بنگ را با توجه به اینکه یکی از مهم ترین و شاید مهم ترین نظریه ی موجود
درباره ی پیدایش کیهان هست، بپذیریم و فرض کنیم این نظریه صحیح هست، و از طرفی بپذیریم که اعراب در آن زمان
نسبت به این موضوع نامطلع بوده اند (که من هم معتقدم منطقا همینطور است.) باید بپذیریم که در قرآن آیاتی
وجود دارد که ظاهرش منطبق بر علم امروز و نظریات جدید است.
«کسی که زمین را در دو روز آفرید... سپس به آفرینش آسمان پرداخت... و آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز تمام کرد. (فصلت / 9ـ12)
ظاهر این آیه، بیانگر این موضوع است که ابتدا زمین خلق شده و بعد از آن آسمان. درصورتی که همان نظریه ی بیگ بنگ که آیه ی قبلی
را تایید می کرد، می گوید زمین به عنوان جزئی از کیهان به وجود آمده و اساسا این که بگوییم اول زمین به وجود آمده یا آسمان، شاید از
اساس غلط است. (مدت ها بعد از بیگ بنگ، و بعد از تشکیل خورشید ایجاد شده.) احتمالا این تضاد ظاهری را هم می شود با تفسیر
بر طرف کرد. به هر صورت ظاهرا ما همچنین می توانیم بگوییم: در قرآن، آیاتی وجود دارد که ظاهر آن در تضاد با علم روز است.
از آنجا که هدف نهایی از کل این بحث، این بود که ما ببینیم روش اعجاز علمی، چقدر می تواند به اثبات اسلام کمک کند،
باید سمت مقابل را هم برای نتیجه گیری ببینیم.
به هر حال اگر کسی ده تا ادعای علمی کند، منطقا ممکن است چند تایی درست از آب در بیاید. اما اگر نسبت گزاره های
درست، نسبت به گزاره های غلط به شکل معناداری بیشتر بود، می توانیم بگوییم آن موارد اشتباه را هم احتمالا ما نفهمیده ایم
یا منظور چیز دیگری بوده. پس می توان این بررسی را انجام داد، اما دیگر این بحث شاید خیلی مرتبط با موضوع تاپیک نباشد.
در آخر فقط یک سوال نهایی از جناب عامل دارم. بعد از تمام این بحث ها، شما فکر می کنید اگر یقین قطعی را 100% درنظر
بگیریم، گمانی که بحث اعجاز علمی قرآن برای ما به وجود می آورد را می توان گفت چقدر است؟ البته شاید به صورت درصدی
بیان کردن، علمی و درست نباشد. بنابراین شما بگویید از نظر شما، این احتمال کم است یا زیاد.
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام
hemmattby;953838 نوشت:
همانطور که شما هم اشاره کردید نمی توان درصد خاصی مشخص کرد و اصلا این قسم از اعجاز ممکن است برای برخی کارآمد و برای گروه دیگر نباشد.
نکته اساسی اینست که در بیشتر موارد، اعجاز علمی راه را برای تحقیق بیشتر در مورد حقانیت یا صحت و سقم اسلام باز کرده است.
در هر حال به دلیل وجود احتمال مقابل، میزان اعتبار آن مانند اعجاز بیانی یا دیگر وجوه اعجاز نیست.
[/]
عموما برای فرد مومن فرقی نمی کند قرآن توسط علم تایید شود یا نشود. و حتی اگر تضاد آن در علم مشاهده شود به علم شک می کند و نه به قرآن. پس باور شخص به قرآن وابسته به علم نیست و فقط برای تبلیغات به سمت تایید توسط علم میرود.
بله دقیقاً همینطوره ...
ولی کمی نیاز به توضیح بیشتر دارد ... اصلش این است که هم باید به فهم خودش از قرآن و حدیث شک کند و هم به برداشت علمیّون از طبیعت ... مگرنه نه باید به اصل قرآن و احادیث شک کند و نه به اصل قوانین طبیعت ... حالا که باید به هر دو شک کند به کدام بیشتر شک میکند؟ آنکه احتمال خطا در برداشت از ان بیشتر باشد و آن کتاب آفرینش و طبیعت است، چرا که قرآن و احادیث از ابتدا به زبان انسان و در ساختاری قابل فهمتر برای انسان نازل و صادر گشته است و احتمال آنکه برداشتمان از آنها درست باشد بیشتر است ... با این وجود باید به هر دو شک کند ولی شکش به برداشت علمیّون بیشتر باشد و اگر روی برداشتش از قرآن و احادیث قسم خورد با این بهانه که آنها به زبان انسان نازل و صادر گشتهاند میشود همان کسی که خودش را سخنگوی دین خدا میداند و هر کسی خلاف او حرف بزند را تکفیر میکند یا میگوید فهم شما ناقص است و فهم من از همه کاملتر است (جاهل به جهل مرکب) ...
از یک جنبهی دیگر هم میشود به این مطلب پرداخت ... مؤمنانی که با موضوع تعارض بین علم و دین درگیر میشوند به صورت مصداقی از یک جهت به دو دسته تقسیم میشوند ... یکی آن مؤمنانی که موضوع علمی مورد بحث را به خوبی خوانده و فهمیدهاند و دیگری آن مؤمنانی که این کار را نکردهاند و یک سری کلیات مبهم در آن مورد خوانده یا شنیدهاند ... دستهی اول عموماً به این راحتیها نمیتوانند بگویند که علم غلط است و در نتیجه تلاش میکنند به فهم خود از دین سامان بدهند، ولی دستهی دوم راحت میگویند علم غلط میگوید و فهم خود از دین را مطلق میانگارند ... به طرز مشابه یک تقسیمبندی دیگر این است که یک گروه از مؤمنان آیات و روایات را خوب خوانده و فهمیده باشند و گروه دیگر از مؤمنان این کار را خوب نکردهاند، واضح است که در چنین وضعی نتیجه برعکس خواهد بود و هر کسی آن چیزی که بهتر فهمیده است را درستتر میپندارد و نسبت به آن چیزی که خوب نخوانده است و رویش فکر نکرده است بدگمان میشود ... به نوعی یعنی «الناس اعداء ما جهلوا» ... طرفداران هر طرف از طرف دیگر آن مقدار را میپذیرند که با طرف خودشان سازگار باشند ... راهکارش این است که برود هر دو موضوع را یاد بگیرد و نسبت به هم برداشتش از قرآن و روایات و هم برداشتش از طبیعت در علم نیز ظنین باشد، نه بگوید فهم رایج از قرآن را میشود رویش قسم خورد و نه بگوید که من هم یک پازیتیویسم هستم و چیزی که علمیّون سکولار بگویند احتمالاً درست است را من میگویم حتماً درست است مگر آنکه عکسش توسط همین علمیّون سکولار ثابت شود ...
البته باور برخی از مؤمنان به قران مطابق با همان تبلیغات اشتباهی که میفرمایید کسب شده و در نتیجه کاملاً وابسته به علم است ... و طبیعی است که چنین افرادی باورشان به حقانیت اسلام سطحی خواهد بود و با اندکشبههای سریع رنگ دنیا مقابل چشمشان از خدامحور به احتمالمحور و طبیعتمحور و امثال آن تغییر خواهد کرد، اگر آن ایمان به دین خدا از راه دیگری در ایشان تقویت نشده و ریشهدار نشود ...
و در نتیجه با حرف جاب دارنی موافقم که از مؤمنانی که چنان تبلغاتی را میکنند میپرسند که ایا متوجه حرفهایی که میزنید هستید؟ اگر از چنان دلالت ظاهری بشود چنان نتایجی که دلخواه شما هست را گرفت از دلالتهای ظاهری دیگری هم میشود نتایجی که دلخواه شما نیست را گرفت، آیا میفهمید که این یعنی چه؟ آیا تبعات این کار میدانید چیست؟ آیا گمان میکنید با این کار بیشتر به شبهات موجود پاسخ دادهاید یا بیشتر خودتان تلویحاً شبهه درست کردهاید و در آتش شبههسازان دمیدهاید؟
با تمام این اوصاف ناگفته نماند که اصل تبلیغات برای هر قومی بر اساس آن چیزی که برایش حائز ارزش گشته است شاید اشکال نداشته باشد، به شرط آنکه درست انجام شود، اگر حضرت لوط علیهالسلام به مردانی که پشت خانهاش تجمع کردهاند دخترانش را وعده داد، اگر در بهشت برای کسانی که حبّ دنیا را دارند و از عذاب دنیا هراسان هستند وعدهی بهشت حقیقی را داد و از عذاب جهنم ترساند، برای کسانی که بخاطر رشد فنآوری که باعث شده است تا شکل زندگیها عوض شود و بر همین اساس هم علوم علمیّون بازار پیدا کند اگر از این راه وارد شویم اشکال مبنایی نخواهد داشت، ولی به شرطی که این کار درست انجام شود ... و ظاهراً ما فعلاً قادر به انجام چنین کاری نیستیم و اگر باشیم با این رویهای که فعلاً در پیش گرفته شده است نیستیم ... اگر میخواهیم کاری کنیم باید از قرآن و روایات علومی را استخراج کنیم که برای فهم طبیعیات هم به کار بیایند ... ولی تا این کار را نکردهایم علیالظاهر آن کار دیگر هم ضررش بیش از سودش هست ... حداقلش این است که اگر هیچ کار درست و درمانی بر روی قرآن و احادیث نکردیم بگوییم همینطوری به نظر میرسد که شاید این آیات با فلان نظریات سازگاریهایی داشته باشند، ولی اگر گفتیم که این نظریه در قرآن آمده است این دیگر رسماً خیانت است به اسلام ... گرچه بدون قصد خیانت انجام شود ... دوستی خالهخرسه بهترین مثال برای توصیف این وضعیت است ... جاهل متمسک یک گروه از دو گروهی است که امام صادق علیهالسلام در مورد ایشان فرمودند که کمر مرا شکستند ...
[=Book Antiqua]بسم الله الرحمن الرحیم
سوال:
اگر بگوییم«علم پس از چهارده قرن برخی مطالب قرآن را ثابت کرده است» آیا به نحوی قرآن را محتاج علم نکرده ایم؟
پاسخ:
مقدمه1؛ دلیل اعتقاد متدینان به قرآن و مسائل دینی، براهین عقلی و فطری آنهاست؛ نه اینکه یافته های علمی جدید را دلیلی بر اعتقاد خود بدانند، بطوری که با نقد و نقض آن یافته های جدید، ایمان آنها هم از بین برود. البته همسویی یافته های جدید می تواند مویدی بر منشاء الهی داشتن دین آنها باشد و همین باعث تقویت ایمان آنها شود نه اینکه باعث پیدایش ایمان برای آنها شود. البته در برخی موارد هم این یافته ها انگیزه ای برای برخی غیر مسلمانان می تواند باشد که بالاخره ایمان آنها با تحقیقات و بکار گیری عقل و فطرت خواهد بود. به این مطلب نیز باید توجه داشت که برخی آیات قرآن متشابه یا دارای بطون معنایی است که نمی توان به راحتی آنها را بر دیدگاه یا نظریه ای تطبیق داد. از سوی دیگر برخی یافته ها قطعی نبوده و در آینده احتمال نقد یا نقض آنها وجود دارد، لذا به راحتی نمی توان به تطابق آنها با قرآن حکم کرد.
از طرفی با توجه به همسویی و وحدت منشاء دین و علم، می توان ایندو را هم افزا دانست، بطوری یکی دیگری را تایید کند، به شرطی که قطعیت و دلالت این تطابق روشن باشد؛ آیت الله مکارم در این رابطه می فرماید: گذشت زمان نه تنها طراوت قرآن را نمي كاهد، بلكه با پيشرفت علوم و برداشته شدن پرده از روي اسرار كائنات، حقائق قرآن روشنتر مي گردد و هر قدر علم به سوي تكامل پيش مي رود، درخشش اين آيات بيشتر مي شود.(1)
مقدمه2: قرآن دارای ابعاد گوناگونی است و برای افراد مختلف، ابزارهای مختلفی برای جذب دارد. به همین دلیل ممکن است برای کسی نقل معجزات پیامبر(صلی الله علیه و آله) تاثیری در ایمان آوردنش نداشته باشد اما وقتی یک مطلب علمی ثابت شده را مطابق برخی آیات ببیند یا حد اقل اشاره ای روشن به آن شده باشد، باعث ایمان آوردن او شود. همینطور است آیاتی که به ابعاد فطری و اخلاقی انسان پرداخته اند.
با توجه به مطالب پیشین، روشن شدن مطلبی قرآنی توسط علم، به معنای رسیدن علم به واقعیتی است که خالق متعال قرنها پیش در کتاب الهی بیان کرده است. بنابراین کشف مطالب قرآنی به معنای ارتقاء و رسیدن علم به قرآن در برخی موارد است.
اما فهم اشتباه یا قاصر مسلمانها و مفسرین گذشته از برخی آیات قرآن نمی تواند سبب عدم حجیت فهم ما از قرآن شود، چرا که
اولا؛ همانطور كه در احاديث مطرح شده قرآن داراي بطون است كه در برخي روايات به هفت و يا هفتاد بطن اشاره شده است(2). به عبارتي قرآن داراي لايه هاي مفهومي است كه هم ظاهر ان حجت است و هم بطون آن. بنابراين ظاهر آيات با داشتن بطون مختلف، از حجيت نمي افتد، مگر اينكه فهم مفسر از ظاهر آیه كاملا مخالف واقع باشد و هيچ توجيه عقلي نداشته باشد.
ثانيا؛ بحث اعجاز علمی در مورد چند ايه محدود است که با توجه به پيش زمينه هاي ذهني گذشتگان، منجر به برداشت نادرستي از آيات شده، در حالي كه سعادت و هدايت بشر در گرو آيات اخلاقي، احكامي و ... است و در آن ايات چنين بحثي مطرح نيست. پس كشف خطاي مفسرين در چند مورد خاص به معناي عدم حجيت فهم در تمام آيات نيست. بنابراين، اصل، حجيت فهم است مگر مواردي كه خلاف آن ثابت شود.
[/HR]1. مکارم شیرازی، تفسير نمونه،ج1، ص66.
2. عوالی اللعالی، ج4، ص107.