خدا شناسی حضرت ابراهیم

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا شناسی حضرت ابراهیم

با سلام خدمت شما دوستان گرامی
این روز را خدمت همه دوستان گرامی تبریک عرض می کنم
عید قربان عید قربانی کردن تمامی آمال، خواسته ها، شهوات و هر آن چه غیر خداست در پای معبود حقیقی مبارک

عید قربان عجین شده با یاد پیامبر توحید و اسوه ماندگار، ابراهیم خلیل الرحمن.
زندگی سراسر توحید ابراهیم (ع) پر است از درس ها و معارف ناب الهی که می تواند انسان را در سیر الی الله و معرفت های دینی پیش ببرد.
به مناسبت عید قربان یکی از این درس های والا و متعالی زندگی شیخ الانبیاء ابراهیم خلیل را خدمت دوستان ارائه می کنم.
برای اثبات و شناخت خدا راه های مختلفی ارائه شده است راهای آفاقی و انفسی، استدلال های فلسفی، راه های عرفانی و فطری ... که هر کس با مذاقی که دراد و وصعت روحی که دارد می تواند از یکی از این راه ها به اثبات و شناخت خدا برسد.
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ(فصلت 53)
به زودى نشانه‏ هاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است.

این راه شناخت برای انسان های مختلف متفاوت است و نسبت به خواسته های آنها از این شناخت نیز تفاوت دارد به قول علامه مصباح شناخت خدا مثل گذر از عرض یک رودخانه است که نحوه گذر افراد از آن به وزن خواسته های آنها و توقع آنها از این گذر است برخی می خواهند برای خوددلیلی اقامه کنند و کار به شبهات آن و سوال دیگران ندارند آنها می توانند با یک دلیل و شناخت اجمالی از خدا بار معرفت خود را ببندند و با یک برهان نظم و صفات الهی کارشان حل می شود مثل این ها مثل کسی لاغر اندام و چابک است که برای گذر از رودخانه ای به کمک طنابی از این طرف به طرف دیگر رودخانه می رود راحت و سبک بال .
دیگری سوالاتی در وجود خدا دارد و شبهات او ذهنش را سنگین تر کرده است و نیاز به استدلال قوی تری و توضیح بیشتری نسبت به خدا دارد او برهان امتناع و صفات ذات و فعل الهی را در تعالیمش باید ببیند مثل او مثل فرد چاقی است که برای عبور از رودخانه با یک طناب نمی تواند باید چند الوار و تنه درخت تهیه کند و از روی رودخانه رد شود .
نفر دیگر می گوید من خودم هستم شاگردانی هم دارم باید جواب آنها را هم در شناخت خدا بدهم این فرد باید بیشتر در براهین اثبات و صفات الهی تلاش کند مثل او مثل کسی است که خود و خانواده اش را باید از رودخانه عبور دهد او باید حد اقل پل چوبی مطمئنی تهیه کند تا کسی غرق نشود
فرد دیگری می گوید من سوال و شبهه دارم و به این راحتی هم قانع نمی شوم و جامعه خود را باید نجات دهم و می خواهم خدا را آن گونه بشناسم که در کتاب های خویش برای جامعه صحبت کنم و آنها را و شبهاتشان را راهبری کنم این فرد باید در این مسیر جهد و کوشش کند و براهین را همه اش را بخواند و شبهات را تحقیق کند و جواب بیابد و در باب شناخت خدا وقت بگذارد و خدا را با همه صفاتش بشناسد و علم خدا شناسی اش کامل باشد.این فرد به مثال فردی است که برای عبور از رودخانه خود به تنهایی نمی خواهد رد شود بلکه عده زیادی را می خواهد با خود ببرد و باید برای این عبور تمهیداتی داشته باشد او باید پلی بر رودخانه بسازد استوار از بتن و فلز که تاب شبهات همه را داشته باشد.
و دیگری هست که می گوید برای شناخت خدا و اثبات او من فقط دلیل علمی نمی خواهم بلکه می خواهم خدا را با تمام وجوم حس کنم و او را بیابم و شهد شیرین حضورش در ذائقه روحم بنشیند و نه تنها می خواهم خدا را برای خود و مردم اثبات کنم و به صفات او علم داشته باشم بلکه می خواهم او را بیابم و مردم را به او برسانم.

این ها و مثال های آن، مراتب افراد مختلف در شناخت و خداست که هر کدام روشی و راهی برای خدا شناسی است و برای هر کدام از این ها در سیر و سلوک حضرت ابراهیم و داستان هایی که از او نقل شده (چه در قرآن و چه در روایات) نمونه هایی هست که از هر کدام از آنها می توان شیوه ای برای اثبات و شناخت خدا اتخاذ کرد و این راهی است پر سود و پر برکت برای معرفت الله:

در ادامه به یکی از این نمونه ها اشاره می کنیم:

در سوره انعام خدای تبارک و تعالی می فرماید:
وَ كَذلِكَ نري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين‏(انعام 75)
علامه طباطبایی از ربط بین آیات این فقره از سوره انعام برداشت می کند که ابتدا حضرت ابراهیم بعد از بعثت خود به تبلیغ عموی خویش پرداخته و با در باره توحید محاجه می کند:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ لِأَبيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراکَ وَ قَوْمَکَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ (انعام 74)
علامه طباطبایی می گوید این آیه «و کذلک نری ابراهیم...» در ادامه همین آیه است و کذلک اشاره به همین آیه یعنی «دیدن ابراهیم عمویش و قومش را در ضلال مبین» می کند به عبارت دیگر این ارائه ملکوت سماوات و ارض باعث شد که جایگاه ضلالت آذر و قوم او را ببیند.
اولین محاجه و تبلیغ ابراهیم با آذر و بعد با قوم او و بعد با ستاره و ماه و خورشید پرستان و سپس با نمرود و شکستن بت ها بود. که در هر کدام از این محاجه ها سیری از مباحث توحیدی نهفته است .
آیات بعدی که در حقیقت جریان ادامه ارائه ملکوت آسمان و زمین به ابراهیم است، ابراهیم(ع) به سه دسته از افلاک پرستان بر می خورد و با آنها محاجه می کند که یکی از نمونه های زیبای خداشناسی و یک شیوه متعالی برای اثبات و ارائه معنای از پروردگار است ابتدا به این آیات پرداخته و سپس به شیوه استدلال حضرت و ملاک ها و معیار های معرفت الله از نظر آن حضرت می پردازیم:
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلين‏(انعام 76)
وقتی که شب شد ستارگان را دید گفت این پروردگار من است پس وقتی ستاره ها افول کردند گفت من افول کننده ها را دوست ندارم.

فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني‏ رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّين‏(انعام 77)
پس هنگامی که ماه را دید گفت این پروردگار من است پس هنگامی که ماه افول کرد گفت اگر خدای من مرا هدایت نمی کرد از قوم گمراه شدگان بودم

فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ(انعام78)
پس هنگامی که خورشید را دید گفت این پروردگار من است پس هنگامی که خورشید غروب کرد گفت ای قوم من از آن چه که شما شریک خدا قرار می دهید بری هستم.

ادامه دارد...

در زمان حضرت ابراهیم گروه های مختلفی از مشرکین وجود داشتند برخی بت پرست و برخی ستاره پرست و ماه و خورشید پرست بودند ابراهیم (ع) بعد از خارج شدن از کنار قومش به گروهی ستاره پرست برخورد علامه طباطبایی آن ها را صابئین می داند برای محاجه با آنها و رد خدای آنها به ستاره مورد پرستش آنها اشاره کرد که علا مه می گوید ستاره زهره بوده بعد از مدتی همراهی با آنها این ستاره افول (غروب) کرد حضرت بلا فاصله به پرستش گران ستاره گفت این خدای شما افول کرد و خدایی که افول کند یک وقت باشد و وقت دیگر نباشد قابل پرستش نیست.
عرفا از این روش و برهان حضرت به برهان «حبّی» یاد کرده اند یعنی انسان همهیشه دوست دارد موجود کامل و تام را پرستش کند و این حب درونی انسان چون عمومیت دارد مابازاء خارجی باید داشته باشد(در ادامه بیشتر توضیح می دهیم)

بعد از این که با این برهان حبی ستاره پرستان را مغلوب کرد به سراغ گروهی که ماه پرست بودند رفت و با همین برهان آنها را مغلوب کرد.
زیبایی این جریان این جاست که در آیه سوم حضرت در مواجهه به گروه خورشید پرست به خورشید اشاره کرده می فرماید: قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ.
این قسمت از آیه نکته ای دارد و آن این که : در شناخت خدا انسان باید به دنبال برترین کمالات باشد و هر چه که می تواند توقع خود را در این راه بالا برد که خدا آن را دارا خواهد بود انسان بالفطره کمال طلب است و در مقابل این حس کمال طلبی باید یک موجود کاملی باشد که عرفا به آن برهان اشراقی یا به آن نسبت بین این حس و خدا اضافه اشراقیه می گویند.

حضرت ابراهیم با غروب خورشید احتجاح خود را بر علیه آنها کامل می کند و می گوید این خدای بزرگ تر(یعنی خورشید) که غروب کرده دیگر وضعیت بقیه کوچک تر ها مشخص است و این غروب نشانه نقص است که هر که ناقص باشد سزاوار پرستش نیست و از همه آنها ابراز بیزاری می فرمایند.
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَري‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ(انعام78)

تا اینجا محاجه حضرت ابراهیم علیه السلام چند نکته در باب خدا شناسی به دست ما می دهد که در آیه بعدی به زیبا ترین شکل ارائه شده است:

إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِين‏

خدا شناسی حضرت ابراهیم یک نوع خدا شناسی خاصی است که بسیار روان و ساده و در عین حال متقن است:
اولا انسان کمال گراست و حب به پرستش کامل ترین دارد (لا اله الا الله)

دوم
این که خدای مورد پرستش باید کامل ترین باشد و باید از ناقص ها گذشت ابراهیم از ستاره به ماه و از ماه به خورشید و از خورشید به خدای آفریننده آنها گذر کرد ما نباید در باور های ناقص خودمان از خداهای خیالی توقف کنیم ما باید با معرفت روز افزون از این خداهای خیالی خود بگذریم و به خدای واقعی دست یابیم .(الله اکبر)

سوم
این که خدای مورد پرستش ما نباید ناقص باشد و هر نقصی از خدا بری است و افول در آیات نشان دهنده نقص است پس در خدا شناسی حضرت ابراهیم باید از هر نقصی در ذهن خود در مورد خدا قائل شده ایم بگذریم (سبحان الله)

چهارم
این که در این نوع خدا شناسی خدا یک موجود دست نایافتنی به عقول است که انسان با صفات آو ، خدا را می شناسد و با نفی نقائص از او، جایگاه حقیقی خدا را می یابد.
این نکته در خدا شناسی حضرت ابراهیم بسیار مهم است: خدا موجودی است که همه به او نیازمند اند و او به کسی نیازمند نیست . این موجود که همه را خلق کرده است و خود مخلوق نیست همه صفات خوب و کمال را دارد و از همه صفات ناشایست و قبیح به دور است هیچ نقصی ندارد و هر نوع کمالی را داراست با این توصیف همه خداهای بی قواره ای که انسان های دین دار برای خودشان ساخته اند به کنار می روند و خدای اکبر ظهور می کند: خدای ظالم و خدای جاهل و خدای ناتوان این ها در ذهن برخی متدینین هست که باید ججای خود را به خدای اکبر بدهد خدایی که هیچ نقصی ندارد حکیم علی الاطلاق است عالم به همه چیز است به گذشته و حال آینده عالم داناست حتی «مثقال خردل فی صخرة » خدایی که به همه چیز قادر است و هیچ عجزی در او راه ندارد . پس من خدا شناس می توانم خدای خود را با این صفات کمالیه و نفی صفات نقص از او بهتر بشناسم و با این ترتیب خیلی از سوال های اعتقادی من در باب عدل و قدرت و علم پاسخ خودذ را خوهد گرفت.

در خدا شناسی حضرت ابراهیم گذر از ناقص ها به سوی کامل ترین یک ضرورت است اما عیب نیست و انسان در طول زندگی دینی خویش گاها می یابد که خدایی ساخته اوهام خویش داشته و عمری آن را پرستش می کرده است باید از آن بگذرد.

به قول مولانا:
همچو مستسقی کز آبش سیر نیست بر هر آنچه یافتی بالله مایست
بی نهایت درگه است این بارگاه صدر را بگذار ، صدر توست راه

40سال عبودیت کرده است بعد می یابد که این خدای معبود او توهم خدایی بیش نبوده خدایی عاجز و نا توان و باید از آن عبور کرد (بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری) و خدای را آن گونه که هست شناخت باور کرد و به آن یقین پیدا کرد که با این وجود او را با تمام وجود خواهی یافت با این وجود لحظه ای او را غایب نمی دانی و در محضرش از گناه شرم می کنی و با این وجود زندگی می شود خدایی.

خدا شناسی که حضرت ابراهیم آن را به انسان ها معرفی می کند سیر و سلوک به سوی حقیقت است حضرت از ایستایی بر، داشته ها منع می کنند و انسان ها را به حرکت به سوی الله فرا می خوانند باید در این سیر خدا را با تمام صفا ت کمالیه پذیرفت و هر نقصی که در ذهن انسان پیش می آید و متصور است باید از خدا زدود و در این راه اهمال نکرد . وجودی که همه کمالات را داراست و هیچ نقصی در او راه ندارد خدای واجب الوجودی است که باید پرستیده شود.
در این سیر باید از ستاره و ماه و خورشید های وجود خود گذشت و به هیچ کدام از ظهورات نفسانی دلخوش نبود که اگر از این حجاب های ظلمانی و نورانی گذشتی می توانی بگویی:
إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضَ حَنِیفاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ);(انعام 79) من روى خود را به سوى کسى متوجّه کردم که آسمان ها و زمین را آفریده، در حالى که ایمان من خالص است و از مشرکان نیستم».

گذر از پرستش مخلوق به پرستش خالق ، گذر از پرستش ریاکارانه به پرستش خالصانه ، گذر از شرک به سوی ایمان سیر و سلوک مسلک ابراهیمی در توحید است.