***** پیوند کوثرین مبارک باد *****

تب‌های اولیه

51 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
***** پیوند کوثرین مبارک باد *****


مصایب های سیل آسای عالم
هجوم آورد بر اولاد خاتم
عرب بر خود ندید این گونه محنت
عجم هرگز ندید اینسان مصیبت
نه زنج و دیلم و ها زاره ها دید
نه ااطفال و زن و بیچاره ها دید
گل یاس محمد لاله گون شد
وجود ناز مندش غرق خون شد
رخِ عالم سرشک آمیز گردید
درو دیوار اشک آویز گردید
خزان شد غنچه ی یاس محمد
علی شد در غمش مخزون سرمد
وصی در سوگ او بی تاب گردید
شبش بی نور و بی مهتاب گردید
بخوان در خطبه نهج البلاغه
سخن های علی با آه و ناله
ببین مولا به سوگ حضرت یاس
چسان نالیده است از جور خناس

( ارزگانی - نقل از کوثر ناز )

بسمه العلیّ

هر سینه که دوستدار زهراست

آشفته و بی قرار زهراست

گردونه ی حلقه ی امامت

بر دایره ی مدار زهراست

خورشید نهفته در دل ابر

دردانه ی یادگار زهراست

(شاعر برای بنده نامعلوم)

شعری که در محضر مقام معظم رهبری خوانده شده :

دل غريب من از گردش زمانه گرفت


به ياد غربت زهرا شبي بهانه گرفت

شبانه بغض گلو گير من کنار بقيع
شکست و ديده ز دل اشک دانه دانه گرفت
کنار پنجره‌ها ديدگان پر اشکم
سراغ مدفن پنهان و بي نشانه گرفت
نشان شعله و درد و نواي زهرا را
توان هنوز ز ديوار و بام خانه گرفت
مصيبتي است علي را که پيش چشمانش
عدو اميد دلش را به تازيانه گرفت
چه گفت فاطمه کانگونه با تأثر و غم
علي مراسم تدفين او شبانه گرفت
فراق فاطمه را بوتراب باور کرد
( فضل الله قدسی )

من و این سینه ی پر سوز و پر ساز
کجا گویم به کی گویم من این راز ؟
ببین این شعله های آتش قلب
نماید روح وجان از پیکرم سلب

[="Tahoma"]

[h=5]آرزوی علی[/h]

تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد

آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد

زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر

نــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــی

گـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفت

گـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کل

از مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــر

بــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیر

مــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت


علی انسانی

مرا به خانه زهرای مهربان ببرید

به خاک بوسی آن قبر بی نشان ببرید

اگر نشانی شهر مدینه را بلدید
کبوتر دل ما را به آشیان ببرید
کجاست آن درِ آتش گرفته تا که مرا
برای جامه دریدن به سوی آن ببرید؟
مرا اگر شَوَم از دست، برنگردانید
به روی دست بگیرید و بی امان ببرید
کجاست آن جگر شرحه شرحه تا که مرا
به سوی سنگ مزارش، کِشان کِشان ببرید؟

[="Tahoma"]

شد حرمت بیت خدا شکسته
خاکم به سر ، این در چرا شکسته

آل کسا در این سرا چو جمعند
شد حرمت آل کسا شکسته

مرآت حق نماست قلب آنان
سنگ جفا ، آئینه ها شکسته

این در چو قبله گاه جبرئیل است
باب حریم کبریا شکسته

اینجا ملک اذن ورود گیرد
از چیست باب این سرا شکسته؟

چون خانه ی مولود کعبه اینجاست
شد حرمت بیت خدا شکسته

این خانه بیت رحمت الهی ست
دشمن چرا این باب را شکسته

مابین این دیوار و در خدایا
آئینه احمد نما شکسته

زهرا بُوَد چون بضعه ی پیمبر
زین ضربه صدر مصطفی شکسته

از کشتن ششماهه محسن او
قلب علیّ مرتضی شکسته

بر سینه دست غم چگونه کوبد؟
چون سینه ی صاحب عزا شکسته

***استاد حبیب الله چایچیان (حسان)***

با سلام

سوال جدی من این است که ما به چه وجوهی از حضرت زهرا(س) باید بپردازیم؟ من جواب این سوال را از چند منظر خواهم داد. یک منظر این است که ببینیم خدا فاطمه را چگونه به ما معرفی کرده است؟ هیچ تردیدی نیست که سوره ی کوثر اختصاصاً سوره ی حضرت زهراست. و این سوره ی کوثر را نه ما بلکه تمام اهل تسنن معتقدند که چون به تقابل بین کوثر و ابتر می پردازد کاملاً نشان دهنده ی این است که سوره ی حضرت زهراست. بسم الله الرحمن الرحیم:انا اعطیناک الکوثر*خدا به پیغمبر می فرماید:«إنّا»: خود این ضمیر خیلی تأمل و درنگ دارد. نمی گوید:«إنّی»«إنّا اعطیناک الکوثر»: ما به تو کوثر داده‌ایم. وقتی فتح مکه که خیلی اتفاق بزرگی بود رخ داد خداوند فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم. اذا جاء نصر الله و الفتح. و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا. فسبح بحمد ربک و استغفره. از پیغمبر دو تا درخواست می کند ای پیغمبر حالا که می بینی مردم دسته دسته اسلام می آورند، تسبیح بگو و استغفار کن. اما وقتی فاطمه را می دهد معلوم می شود دادن فاطمه از این فتح بزرگ، بسیار مهم تر است. می فرماید: «فَصَلِّ لربک و انحر»: پیامبر برخیز و نماز بخوان. یعنی اگر بخواهیم حسی تر و عینی تر بگوییم، معادل حضرت زهرا(س) دو چیز است: نماز و وانحر: وانحر را حضرت امام صادق(ع) تفسیر کرده و فرموده اند بهترین حالت و بهترین مفهوم «وانحر» همین است: «هرگاه دست ها را حین نیت پایین می آوریم و می گویم الله اکبر» حالا الله اکبر و نماز را یک طرف بگذارید و حضرت زهرا را در طرف معادل آن ها. «ان شانئک هوالابتر» این تصویری که در انتها می‌دهد که با آمدن تو دشمن تمام می شود . ابتر یعنی منقطع و دم بریده، تمام شده، پایان پذیر. تو بی پایانی، کوثر یعنی بی پایان، جاری



فاطمیه آمدوآن مونس و همدم کجاست؟/ شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟
در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا ،/ تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست
*
*
*
در زمانیکه زمان یاد ندارد چه زمان / و مکانیکه مکان یاد ندارد چه مکان
دل من در بی یک واژه ی بی خاتمه بود / اولین واژه که آمد به نظر فاطمه(س)بود

در سوگ یا س

علی علیه السلام پس از به خاک سپاری فاطمه زهرا و همراه روزگار خوشی ها و تلخی های خود، در کنار تربت آن عزیز، با رسول خدا چنین درد دل کرد:

«السلام علیک یا رسول الله عنی . والسلام علیک عن ابنتک و زائرتک والبائتة فی الثری ببقعتک والمختار الله لها سرعة اللحاق بک . قل یا رسول الله عن صفیتک صبری وعفا عن سیدة نساء العالمین تجلدی . الا ان لی فی التاسی بسنتک فی فرقتک موضع تعز فلقد وسدتک فی ملحودة قبرک وماضت نفسک بین نحری وصدری . بلی وفی کتاب الله [لی] انعم القبول «انا لله وانا الیه راجعون » قد استرجعت الودیعة واخذت الرهینة واخلست الزهراء فما اقبح الخضراء والغبراء، اما حزنی فسرمد واما لیلی فمسهد . وهم لا یبرح من قلبی او یختار الله لی دارک التی انت فیها مقیم . کمد مقیح و هم مهیج . سرعان ما فرق بیننا والی الله اشکو وستنبئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها . فاحفها السؤال والستخبرها الحال . فکم من غلیل معتلج بصدرها لم تجد الی بثه سبیلا . وستقول ویحکم الله وهو خیر الحاکمین . سلام مودع لا قال ولا سئم . فان انصرف فلا عن ملالة وان اقم فلا عن سوء ظن بما وعد الله الصابرین . واها واها والصبر ایمن واجمل .
ولولا غلبة المستولین لجعلت المقام واللبث لزاما معکوفا ولاعولت اعوال الثکلی علی جلیل الرزیة . فبعین الله تدفن ابنتک سرا وتهضم حقها وتمنع ارثها ولم یتباعد العهد ولم یخلف منک الذکر والی الله یا رسول الله المشتکی وفیک یا رسول الله احسن العزاء .
صلی الله علیک و علیها السلام والرضوان;
ای پیغمبر خدا! از من و از دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد! همان که خداوند سرعت ملحق شدنش به تو را اختیار کرد . ای رسول خدا! پس از دختر برگزیده ات شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری من به خاطر سیده زنان جهان از دست رفته است . اما برای من پیروی از سنت تو [که همان صبر باشد] در جدایی تو موجب تسلیت است [ . ای پیامبر خدا!] تو را به دست خود در دل خاک سپردم! و تو بر روی سینه من جان دادی! آری، قرآن خبر داده است که همه از خدائیم و به سوی او باز می گردیم . اکنون امانت به صاحبش رسید، و آنچه در گرو بود گرفته شد و زهرا از دست رفت [ . پس از او] آسمان و زمین زشت می نماید و هیچگاه اندوه دلم نمی گشاید و شبم بی خواب است و غم از دلم نمی رود، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند .
[مرگ زهرا] ضربتی بود که دل را خسته و غصه را پیوسته گردانید، چه زود جمع ما به پریشانی کشیده شد . شکایت [خود را] به خدا می برم و دخترت خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه ستم ها کردند . آنچه خواهی از او بپرس و احوال را از او جویا شو . تا سر دل بر تو گشاید و خونی که خورده است بیرون آید . او به زودی خواهد گفت و خدا که بهترین داور است [میان او و ستمکاران داوری] نماید .
[سلامی که به تو می دهم] سلام وداع کننده است نه از روی ملالت و کسالت . اگر می ورم ملول [و خسته جان] نیستم و اگر می مانم به وعده خدا بد گمان نیستم، به خاطر وعده ای که خداوند به شکیبایان داده است . در انتظار پاداش می مانم که شکیبایی نیکوتر است .
اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در کنار قبرت می ماندم و در این مصیبت بزرگ چون فرزند مرده جوی اشک از دیدگانم می راندم .
خدا گواه است که دخترت پنهانی به خاک می رود و در حالی که هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبان ها نرفته، حق او برده می شود و از میراث او منع می شود .

ای رسول خدا! شکایت را به سوی خدا می برم و دل را به یاد تو خوش می دارم، که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه . (1) »

1) بحار الانوار، ج 43، ص 210 و 211 .

بسمه الحقّ المبین

دیدی ای دل که چه سان رفت و تو را جای گذاشت؟

هر کجا رفت، دلم در پسِ او پای گذاشت

قرنها گشت و بقیع و حرم و روضه بگشت

چون نشد کشف،دلم ناله و هیهای گذاشت


من بودم و باب هل اتي را بستند

امكان رسيدن به خدا را بستند

اي كاش بميرم كه خجالت زده ام

من بودم و دست مرتضي را بستند

[="Navy"]

شب تاریک کنار تو به سر می آید

نام زهرا به تو بانو چقدر می آید

آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده ست

خار هم پیش شما گل به نظر می آید

و نبوت که به یک معجزه آوردن نیست

از کنیزان تو هم معجزه بر می آید

به کسی دم نزد اما پدرت می دانست

وحی از گوشه ی چشمان تو در می آید

پای یک خط تعالیم تو بانو ولله

عمر صد مرجع تقلید به سر می آید

مانده ام تو اگر از عرش بیایی پایین

چه بلایی به سر اهل هنر می آید

مانده ام لحظه ی پیچیدن عطر تو به شهر

ملک الموت پی چند نفر می آید؟!

[/]

السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده...
***
سروده ی زیر ترجمه ی آزادی است از زخم ناله های حضرت امیر موء منان ع پس از خاکسپاری حضرت "ام ابیها" بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ با وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم در تاریکی شب...
***
سلام

سلام ای مهربان! بر هفت عالم
که هستی در کف تو نیست جز، نم
تو سرنامه ی تبسم زار هستی...
تو "خاتم"... هم تو دم... بر خلق و آدم
***
پناه ماسوا، پیک خداوند
و بسم الله نور و ناز و لبخند
که عرش و فرش، از نام تو گشته ست
چنین موزون و مقبول و شکرمند...
***
تو رفتی "استخوان در حلق من" ماند
به "چشمم خار ها"ی نیشزن ماند؟!
منی تنها، منی بی کس... ز بعدت:
فقط فاطمه ی نیلی بدن ماند...
***
و آنک او سفر کردست سویت
نمی بینیم دیگر، رنگ و بویت؟
دریغا؟ کاش می بردی مرا نیز
به همراه عزیز خود به کویت...
***
چه سنگین است امشب، سینه ی من
غم دوشینه و پارینه ی من
که با دستان من اینسان شود گم
به زیر اشک و خاک آیینه ی من؟!
***
بگیر ای بر تر از هر مهربانی!
"امین" اشک های روضه خوانی
بگیر این "بضعه" ات را، جان من را
بپرس از او فقط راز نهانی...
***
بپرس از او که غم های دو عالم
تمام عمر، او را گشته محرم؟!
ازو که در تب "هجده بهاری"...
بسان من شده هم چون کمان، خم؟!
***
بپرس از ضرب "درب" و اخم دیوار
و از آن ضجه ها و زخم " مسمار"!
ازین دست بریده...، حلق مجروح؟!
صدای کوته و در خون، گرفتار
***
بپرس از آن طناب و دود و آتش
ازآن ضرب و از آن جرح و کشاکش...
ازآن های و از آن هوی پیاپی...
ز قوم یاغی و طاغی و سرکش...
***
ازآن مظلومی و آن صبر سنگین...
که سر می سود، تا ناهید و پروین
از آن صبری که دنیا گشت، تا حشر
به پای هیبتش مدهوش و شرمین...
***
بپرس از این "صفیه"، بی کسی راا
واز او، این همه دلواپسی را...
ازین پس، چشم های خیره ی من؛
نمی بیند، نمی بیند، کسی را؟؟؟
***
در آن شب، گرچه قرص ماه، شد، دفن
علی هم بعد ازآن، در چاه، شد دفن
علی و فاطمه: یعنی که عالم...
نه تنها راهبر...که راه، شد، دفن؟؟!
***

رک:گلشن ناز / علامه موحد بلخی

[="Navy"]

(اشعار منسوب به امیر المؤمنین(ع) در هنگام تدفین بانوی آسمان)

نفسي على زفراتها محبوسة
یا لیتها خرجت مع الزفرات
لا خیر بعدكِ فی الحیاة، و إنّما
أبكي مخافة أن تطول حیاتي

جانم در این ناله ها زندانی تنم شده است
ای كاش جانم با ناله هایم خارج میشد؛
كه در زندگی بعد از تو دیگر هیچ خیری نیست
و من از ترس این كه بمانم بعد از تو می گریم ...

[/]

السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده...

جهان پر شور و پر غوغاست امشب
علی در خانه اش تنهاست امشب
از آن دردی که پیر بلخ نالید
دلم پر غصه ی زهرا ست امشب .

السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده...

جهان پر شور و پر غوغاست امروز
علی در خانه اش تنهاست امروز
از آن دردی که مولا زار نالید
دلم پر غصه ی زهرا ست امروز .

به رسم ادبــ
روز خود را با #سلام به تو آغاز میکنم

السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ

السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ

السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّة
السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّه

تا ابد اين نکته را انشا کنيد
پاي اين طومار را امضا کنيد
هر کجا مانديد در کل امور
رو به سوي حضرت زهرا کنيد

[=#006400][=114]

باسلام وتسلیت ایام سوگواری حضرت ام ابیها ع .


:hamdel::hamdel: اشک آفتاب ::Sham::Sham::Sham:
:Sham::Sham: (بازتاب خطبه ی202 نهج البلاغه :)
:Sham:
حبیبا ! کاسه ی صبرم سر آمد
از آن آتش که از ضرب در آمد

از آن آتش که لبریز از دلم شد
و لی صبر و سکو تم بهتر آمد

از آن غم گرچه قلبم بی قرار است
نمی گویم چه ها بر یا و ر آمد

شما از بضعه ی خود پر س وجو کن
چه بر آن نازنین و حیدر آمد

أما نت باز گرد یده است آنک
اگر چه با کبود پیکر آمد

شبان من دیگر ماهی ندارد
ز هر سو فتنه با شور و شر آمد

دو دریا اشک از چشمم روان است
از آن چه بر سر گل پرور آمد

من از ماتم نیوشی ها چه گویم
که ماتم روی ماتم از در آمد

به رمز و با اشارت لابه کردم
از این که شکوه از همسنگر آمد

شبم عین شب یلدا ست دایم
چه گویم من چه هایم بر سر آمد

اگر چه حزن هایم سر مدی شد
رضای دوست مارا خوش تر آمد

:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

( نقل از گلشن ناز ،= گفتمان فاطمی بین بلخ وارزگان )

چگونه دست بر اخگر گذارم ؟
کدامین قوغ را در برگذارم ؟
گلی بین در و دیوار افتاد
کدامین خاک را بر سر گذاریم ؟
***
مگر از بلخ آید همت دوست
و پژواک جنون آهنگ از خوست
که تا از یاس و از بازوی نیلی
سراید غصه را از مغز تا پست

( نقل از : گلشن ناز )

کلید رمز بسم الله ست زهرا
وسرّ ،سرّ انزلناست زهرا
برای کاروانها در دو عالم
دو جرعه جوش اعطیناست زهرا

****
تمام حرف و صوت از حانه ی اوست
حیات و موت از کاشانه ی اوست
دو عالم بخیه شد بر چادر او
دو عالم پنبه ای بر شانه ی اوست
( نقل از گلشن ناز )

باسمه النور

زهرا رخ ساقی است و یا جنّتِ باقی است؟

او اهل زمین است و یا حور سماوی است؟

در دایره ی خلقتِ أَسماء چو قوس است

پرگار وجود است و یا حضرت داعی است؟

عقل و خرد و معرفت و دیده فنا شد

از فرط تحیّر به برِ فاطمه فانی است

بنال از درد تنهایی مولا
در این خون جامگی ای پور زهرا
روان اشکم چو سیلاب است اکنون
دوچشمم چون شفق دریایی از حون
دلم در سوگ زهرا ،بی بی ما
همه خون می خرامد، سرخ آوا
از آن زخمی که آمد بر ستاره
دلم از غصه شد صد رنگ پاره
به جز از روضه ی آن یار بلخم
نباشد چاره ی اوقات تلخم .
(نقل از گلشن ناز )

باسمه المنتقم

دل زهرا حزین از دردها نیست؟!

خطابش با همه نامردها نیست؟!

غم محسن نکرده لاله گونش؟!

دلِ در هم نگشته غرقِ خونش؟!

همه افسانه باشد این مصیبت؟!

که گفته؟که شنفته؟ چیست نیت؟!

کمی ای کاش با انصاف بودیم

به وقت مصلحت شفاف بودیم

نمی گفتیم تاریخی نبوده

به دیوارِ حرم میخی نبوده

نمی گفتیم باید روی پوشید

سخن آهسته گفت و زهر نوشید

دلا ای کاش صابرتر نویسی

تو هم چشم قلم جانانه خیسی؟!

تو هم می گریی از بغضِ شکسته؟

تو هم دیدی علی را دست بسته؟

تو می دانی که زهرا پشت در بود؟

میان کوچه دشمن سر به سر بود؟

تو هم دیدی که آتش شعله ور شد؟

میان دود، خانه غوطه ور شد؟

تو می دانی کشیده خورد زهرا؟

چه غمهایی به سینه بُرد زهرا؟

چرا تشییع شد زهرا شبانگاه؟

علی شاید همین می گفته با چاه




حبیبه;910055 نوشت:
باسمه المنتقم

دل زهرا حزین از دردها نیست؟!

خطابش با همه نامردها نیست؟!

غم محسن نکرده لاله گونش؟!

دلِ در هم نگشته غرقِ خونش؟!


همه افسانه باشد این مصیبت؟!

که گفته؟که شنفته؟ چیست نیت؟!

کمی ای کاش با انصاف بودیم

به وقت مصلحت شفاف بودیم

نمی گفتیم تاریخی نبوده

به دیوارِ حرم میخی نبوده

نمی گفتیم باید روی پوشید

سخن آهسته گفت و زهر نوشید

دلا ای کاش صابرتر نویسی

تو هم چشم قلم جانانه خیسی؟!

تو هم می گریی از بغضِ شکسته؟

تو هم دیدی علی را دست بسته؟

تو می دانی که زهرا پشت در بود؟

میان کوچه دشمن سر به سر بود؟

تو هم دیدی که آتش شعله ور شد؟

میان دود، خانه غوطه ور شد؟

تو می دانی کشیده خورد زهرا؟

چه غمهایی به سینه بُرد زهرا؟

چرا تشییع شد زهرا شبانگاه؟

علی شاید همین می گفته با چاه




هلا چون فضه لبریز از محبت !
چرا افسانه خواندی این مصیبت ؟!
چه انصاف است در انکار تاریخ ؟
چرا هم سوی گشتی با نواسخ ؟
چرا از درد و رنج و غصه ی ماه
شگفت آمیز گردیدی تو نا گاه ؟!
دلت با عشق زهرا بود مشعوف
چرا انکار کردی رنج ملهوف ؟!
بیا بر گرد از آن حرفای پیشین
نما جبران کمی آن حرف دوشین

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی
در خانه زهرا (س) همه معراج نشینند
آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
می سوخت حریم دل مولا چه حریمی
آتش مزن آتش در دیوار دلش را
جز فاطمه (س) در قلب علی (ع) نیست مقیمی
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پر پر شود آن لاله زخمی به نسیمی

شاعر: سید حمیدرضا برقعی
التماس دعا

باسمه الشکور

صادق;910164 نوشت:
هلا چون فضه لبریز از محبت !
چرا افسانه خواندی این مصیبت ؟!
چه انصاف است در انکار تاریخ ؟
چرا هم سوی گشتی با نواسخ ؟
چرا از درد و رنج و غصه ی ماه
شگفت آمیز گردیدی تو نا گاه ؟!
دلت با عشق زهرا بود مشعوف
چرا انکار کردی رنج ملهوف ؟!
بیا بر گرد از آن حرفای پیشین
نما جبران کمی آن حرف دوشین

الا استاد صادق پیر عارف

غلط کردم من انکار معارف

کجا کردم جسارت باز گویم

که تا خبط و خطایم باز جویم

اگر سه بیت اوّل هست مقصود

الهی که شما گردید مسعود

علامات نگارش باز بینید

به دقت دانه ی معنا بچینید(عذرخواه و شرمنده)

بُوَد الفاظ،استفهامِ انکار

خلاف ظاهرش اثبات،اینبار

شما کز بحر معنا دانه چینید

اگر زحمت نباشد باز بینید

پ.ن

عرض سلام و ادب و تشکر از توجه و تذکر حضرتعالی

و ابیات زیبایتان.

و همینطور عذرخواه برای خطابات مفرد.

حبیبه;910204 نوشت:
باسمه الشکور

الا استاد صادق پیر عارف

غلط کردم من انکار معارف

کجا کردم جسارت باز گویم

که تا خبط و خطایم باز جویم

اگر سه بیت اوّل هست مقصود

الهی که شما گردید مسعود

علامات نگارش باز بینید

به دقت دانه ی معنا بچینید(عذرخواه و شرمنده)

بُوَد الفاظ،استفهامِ انکار

خلاف ظاهرش اثبات،اینبار

شما کز بحر معنا دانه چینید

اگر زحمت نباشد باز بینید

پ.ن

عرض سلام و ادب و تشکر از توجه و تذکر حضرتعالی

و ابیات زیبایتان.

و همینطور عذرخواه برای خطابات مفرد.

نوشته اصلی توسط حبیبه
باسمه المنتقم

آیا زهرا حزین از دردها نیست؟!

خطابش با همه نامردها نیست؟!

غم محسن نکرده لاله گونش؟!

دلِ در هم نگشته غرقِ خونش؟!

آیا افسانه باشد این مصیبت؟!

چرا دارید شبهه؟ چیست نیت؟!

***
پس اصلاحی بزن بر آن عبارات
سپاس از نکته های پر اشارات

صادق;910205 نوشت:
نوشته اصلی توسط حبیبه
باسمه المنتقم

آیا زهرا حزین از دردها نیست؟!

خطابش با همه نامردها نیست؟!

غم محسن نکرده لاله گونش؟!

دلِ در هم نگشته غرقِ خونش؟!


آیا افسانه باشد این مصیبت؟!

چرا سازید شبهه ؟چیست نیت؟!

***

پس اصلاحی بزن بر آن عبارات
سپاس از نکته های پر اشارات

باسمه الشکور

عرض سلام و ادب

صادق;910205 نوشت:
نوشته اصلی توسط حبیبه
باسمه المنتقم

آیا زهرا حزین از دردها نیست؟!

خطابش با همه نامردها نیست؟!

غم محسن نکرده لاله گونش؟!

دلِ در هم نگشته غرقِ خونش؟!


آیا افسانه باشد این مصیبت؟!

چرا دارید شبهه؟ چیست نیت؟!

***

پس اصلاحی بزن بر آن عبارات
سپاس از نکته های پر اشارات

از نقد حضرتعالی و تغییری که در بعضی ابیات إعمال نمودید متشکرم.

استاد گرامی اضافه کردن "آیا" وزن شعر را از حالت تعادل خارج نمی سازد؟

در واقع سه بیت اول که علامت سؤال همراه با تعجب دارد نقد لا طائلات

کسانی است که آن وقایع تاریخی مسلم را تکذیب می کنند.

واویلای زهرایی :

وَیْلای فی کلِّ شارِقٍ، وَیْلای فی کلِّ غارِبٍ، ماتَ الْعَمَدُ وَ وَهَنَ الْعَضُدُ، شَکوای اِلی اَبی وَ عَدْوای اِلی رَبّی،

از این پس وای بر من در هر صبح و شام، پناهم از دنیا رفت، بازویم سست شد، شکایتم به سوی پدرم بوده و از خدا یاری می‏خواهم،
*********
من و این سینه ی پر سوز و پر ساز
کجا گویم به کی گویم من این راز ؟
ببین این شعله های آتش قلب
نماید روح و جان از پیکرم سلب
از این رو هر پگاه و شامگاهی
کشم با سورز دل از سینه آهی
از این بیچارگی ویلای ،ویلای
از این غمبارگی ویلای ، ویلای
عمود و تکیه گاهم رفت از دست
شکوهِ بال هایم سخت بشکست
از این طوفان گرد آلو صحرا
و این اشک روان از چشم زهرا
شکایت می برم در نزد بابم
حضور ربّ پاک بوترابم
تظلم می کنم در پیش داور
برای نخل ها و حق حیدر
کنم فریاد های دو جهانی
بگرم حق خود را از فلانی
جهان را عدل کل آباد سازد
فدک را مثل گل آزاد سازد
نماند این جهان پیوسته محروم
نماند دست ظالم حق مردم
جهان با جلوه حق شاد گردد
جلال آباد ، فیض آباد گردد
پس آنک این شما و این سرایش
من و آن خلوت ناز و نیایش

نقل از کوثر ناز ص173

سوال همقدِ هستی است زهرا
چرا او گشته است امّ ابیها ؟
چرا او کفو آمد مرتضی را ؟
چرا از بی نشانی اوست پیدا ؟
***
چرا درشب کفن پوشش نمودند ؟
چرا آن گونه بر دوشش نمودند ؟
چرا با غم همآغوشش نمودند
چرا آن سان فراموشش نمودند ؟
***
چرا آن گونه خاموشش نمودند
ز اشک و خون جلا پوشش نمودند
به ماتم خانه ی دنیای ملعون
عزا دار و بلا نو شش نمودند .
( گلشن ناز - شمس الشعرا موحد بلخی )

بوی عطر بهشت

پيامبر اكرم (ص) به جناب سلمان فرمودند:
" كنتُ اذا اشتقتُ إلي رائحة الجنة شممتُ رائحة ابنتي فاطمة ع"
(هرزمان كه دلتنگ عطر بهشت ميشوم ، عطر فاطمه (ع)را استشمام ميكنم)
مقام حضرت زهراء(ع) نزد خداوند و پيامبراكرم(ص) بسيار بالاست اما ظالمان بعد از رحلت رسول الله مصائب و ظلمي بر اهل بيت طاهرينش وارد كردند كه جانسوز است.
شب آخر حيات حضرت زهراء (ع) جناب امّ سلمه خدمت ايشان رسيدند و از حالشان سوال كردند.
حضرت زهراء (ع) در جواب فرمودند :
" امّ سلمه تمام دردها را فراموش كردم ، درد و ناراحتي من دو چيز است : فقد النبي و ظلم الوصيّ
( از دست دادن پيامبر و ظلمي كه به وصيّ او _ اميرالمومنين علي عليه السلام_ وارد كردند)

فرازی از خطبه فدکیه:

یا مَعْشَرَ النَّقیبَةِ وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الْاِسْلامِ! ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟
اَما کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ اَبی یَقُولُ: «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ»،
ای گروه نقبا، و ای بازوان ملت، ای حافظان اسلام، این ضعف و غفلت در مورد حق من و این سهل‏انگاری از دادخواهی من چرا؟
آیا پدرم پیامبر نمی‏فرمود: «حرمت هرکس در فرزندان او حفظ می‏شود»،

کنون چندی من از انصار پرسم
خزان گلشن از عطار پرسم
هلا نام آوران بزم آحمد !
شکوهِ تان گل سرخ محمد
نقیبان و نجیبان زمانه
بماند از شما نام و نشانه
شما ای بازوان دین و ملت
شکوهستان این پژمرده امت
چرا درحق من تقصیر کارید ؟
کمی تا قسمتی هم شرمسارید
از آن روزی که بابا رخت بر بست
شکوه و عزت ما سخت بشکست
به پیش تان تراثم رفت از دست
علی را دست ها و بازویش بست
چرا از خواب غفلت بر نخیزید
چرا با حق من دایم ستزید
مگر این گفته ی بابا نباشد ؟
گلی از گلشن طاها نباشد :
که فرزند از پدر تنها نشانی ست
به سان جلوه ی از زندگانی ست
وجودش یاد بابا زنده دارد
کمالش یاد او پاینده دارد
پدرشمس است و فرزند را قمر دان
یکی را نخل و دیگر را ثمر دان
چو شب آید نباشد نور خورشید
طلب کن نور آن از ماه و ناهید
پدر چون آفتاب و من چو ماهم
چرا در بین امت بی پناهم ؟
( نقل از کوثر ناز)

فرازی از خطبه فدکیه :

لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هَنیئَتی وَ دُونَ ذَلَّتی، عَذیرِی اللَّهُ مِنْک عادِیاً وَ مِنْک حامِیاً.

ای کاش قبل از این کار و قبل از اینکه چنین خوار شوم مرده بودم، از این که این گونه سخن می‏گویم خداوندا عذر می‏خواهم،
یاری و کمک از جانب توست.

دلم از غصه ها لبریز غم شد
کلامم بر تر از صد جام جم شد
بماند تا ابد این ناز نامه
خروشی فاطمی و این چکامه
ببین آه دل ، زهرای اطهر
و این سیلاب اشک و چشم مادر
بود در آرزوی مرگ و مردن
فغانش پر نموده کوی و برزن
بگفتا کاش می مردم از این پیش
نمی دیدم جفای خلق بر خویش
نمی دبدم چنین ذلت از این جمع
همی سوزم به سان شعله شمع
نگین ناز مند حلقه غم
قرین غصه ها و شور و ماتم
سرشک دیدگانم رود نیل شد
رخ خورشید از اشکم خجل شد
همیدون قلب ناهید و ستاره
برای من بود صد پاره پاره
به سان لاله ی سر واژگونم
شهید زنده در گرداب خونم
گل یاسم ولی رنگم کبود است
در و دیوار بیتم پر زدود است
دلم چون بیت الاحزان است اکنون
تنم نیلی تر از صد رود جیحون
خدا زین گفته ام معذور دارد
ز الطافش مرا ماجور دارد
یقین مولا علی عذرم پذبرا ست
چو می داند که درقلبم چه غوغاست
( نقل از کوثر نار ص170)

زمانه پند آموز :

حَتَّی حَبَسَتْنی قیلَةُ نَصْرَها وَ الْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَ غَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونی طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَ لا مانِعَ،
تا آنکه انصار حمایت شان را از من باز داشته، مهاجران یاری شان را از من دریغ نمودند،
مردم از یاریم چشم‏پوشی کردند، نه مدافعی دارم و نه کسی که مانع از کردار آنان گردد،

شگفت از روز گار و این زمانه !
جهانبانِ جهان در کنج خانه
و من در جمع یاران پیمبر
میان مسجد و محراب ومنبر
سخن گویم که تا حقم بگیرم
ولی در جمع امت بی نصیرم
نه فرزندان قیله یاور ماست
نه نسوان مهاجر خواهر ماست
نه انصار محمد حرف گویند
نه خویشان مهاجر طرف جویند
همه از گفتن حق در هراس اند
به الطاف محمد ناسپاس اند
همه چشمان خود بستند بر ما
جفا این گونه بر زهرا و بابا !؟
چرا رسم زمانه این چنین است
خواص و بستگان اندر کمین است
نبیند حرمت نان و نمک را
تصاحب می کند باغ فدک را
ولیّ نعمتش را سبّ نماید
برای کار دنیا تب نماید
اسیر دانه و دام شغاد است
حقیر و بد سرشت و بد نهاد است
( کوثر ناز ص164)

آیت الله اصفهانی در مدح حضرت زهرا(علیها السلام) :

مفتقرا، متاب روز، از دراو به هیچ سو
زان که مس وجود را فضه او طلا کند.

امام حسین علیه السلام می فرماید:

هنگامی که زهرا علیها السلام بیمار شد به علی علیه السلام سفارش کرد امور او را پنهان دارد... و علی علیه السلام خود از او پرستاری می فرمود، و اسماء بنت عمیس پنهانی به او کمک می کرد، و به هنگام وفات به امیرمؤمنان وصیت کرد که خودش کفن و دفن او را انجام دهد و شب هنگام او را دفن کند و قبرش را پنهان سازد، و امیرمؤمنان کفن و دفن او را انجام داد و محل قبر را محو کرد و پنهان داشت.

هنگامی که کار دفن را به پایان برد و خاک از دست افشاند اندوهی جانکاه بر آن گرامی مستولی شد و اشک بر چهره اش دوید و گریان رو به جانب قبر پیامبر صلی الله علیه و آله کرد و گفت:
«سلام بر تو ای رسول خدا! از من و دخترت که اینک در جوار تو فرود آمده و شتابان به تو ملحق شده است. ای رسول خدا! شکیبایی من در مصیبت دختر برگزیده تو کم شد، و طاقت و توانایی من در فقدان او از دست رفت، جز آنکه مرا پس از مصیبت عظیم و مفارقت و فقدان تو در هر مصیبت دیگری جای تسلیت هست (مصیبت تو به قدری بزرگ است که هر مصیبت دیگری را تحت الشعاع قرار می دهد). چرا که تو را به دست خود در آرامگاهت مدفون ساختم و در آغوش من جان دادی، «اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ».
اینک امانت تو؛ زهرا علیها السلام بازگشت، و گروگان دریافت شد، و از این پس اندوه من جاودانی است و شبم به بیداری خواهد گذشت تا آنگاه که خداوند مرا به سرائی که تو در آن اقامت داری ببرد. و به زودی دخترت به تو خبر می دهد که چگونه امتت برای ستم بر او هم گروه شدند، پس همه چیز را از او بپرس و حال ما را از او جویا شو، و این چنین کردند در حالی که از رحلت تو چیزی نگذشته و یاد تو از میان نرفته است.
و سلام بر هر دوی شما، سلام وداع کننده ای که نه از شما خشمگین است و نه رنجیده خاطر. اگر بروم از روی ملالت و بی علاقگی نیست، و اگر بمانم به جهت بدگمانی به آنچه خداوند به شکیبایان وعده داده است نمی باشد.» (1) .


[/HR] (1) نهج البلاغه، کلام 202؛ کشف الغمه، ج 2، ص 68- 69- 70؛ مجالس مفید، ص 164- 165؛ امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 107- 108؛ اصول کافی، ج 1، ص 459- 458.

سوگواره فاطمی :

دلم دریای آتش گشته ای مرد
از این دنیای گول و لال و کژگرد
که بعد از ضرب قتل مادر ما
چسان پایید این نامرد گل کرد ؟!
*****
بر آن کوه تحمل تسلیت باد
که شد فانوس او گل تسلیت باد
به بلخ و ارزگان هم این مصیبت
به صد دور تسلسل تسلیت باد
*****
به سرو و سار و سنبل تسلیت باد
به آل البیت بلبل تسلیت باد
به مردان تامل تسلیت باد
به اشکستان کابل تسلیت باد
*****
نقل از گلشن ناز = شمس الشعرا علامه موحد بلخی

[="Navy"]

فکر کردن بہ غم و غصه مادر سخٺ اسٺ
خواندن روضہ "در" چند برابر سخٺ اسٺ

از حسین این همه اصرار:حسن حرف بزن
از حسن بغض پے بغض: برادر سخٺ اسٺ

السلام علیک یا فاطمة الزهرا (س)

[/]

[="DarkRed"]خدایا مادرم را کجا می برند
گمانم برای شفا می برند

گل یاس حیدر کجا میروی
بگو بی من آخر کجا میروی..؟!
[/]

[="DarkRed"]درد سر ، بین گذر ، چند نفر، یک مادر
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور

ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری
امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر

دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد :
دوش می آمد و رخساره ...نگویم بهتر!

من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم،
نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر

چه شده ،قافیه ها باز به جوش آمده اند:
دم در، فضه خبر، مادر و در، محسن پر !

- كاظم بهمنی
[/]

[="DarkRed"]ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری
امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر
[/]

[="DarkRed"]چه درد آور باشد آن لحظه ای كه ساقی كوثر
بی كوثر شود..!

[/]

[="DarkRed"]امام صادق علیه‌السلام می فرمایند:

تسبیح فاطمة الزهراء من الذکر الکثیر الذی قال الله عزوجل:

«اذكروا اللّهَ ذکرا كثيراً».

- اصول کافی ج 4 ص 275
[/]

[="DarkRed"]

[=Aldhabi]دعا برای گنهکاران شیعه
[=&quot]اسماء همسر جعفر طیار نقل می کند که:در لحظه های پایانی زندگانی فاطمه(س) متوجه ایشان بودم که ابتدا غسل کرد و لباس هایش را عوض کرد و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شد.جلو رفتم،دیدم که رو به قبله نشسته و دست هایش را به سوی آسمان بلند کرده،چنین دعا می کند[=&quot]:
[=&quot]پروردگارا!بزرگا!به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به حق گریه های حسن و حسین در فراق من،از تو می خواهم از گناهان شیعیان من و شیعیان فرزندان من درگذری...

[="DarkRed"]

class: TableLayout

[TD="width: 100%"] [h=1][=Aldhabi]آنچه برای زنان نیکوتر است[=Aldhabi][/h]
[=&quot]روزی پیامبر از حضرت فاطمه(س) پرسید:
[=&quot]چه چیزی برای زنان نیکو و رواست؟
[=&quot]فاطمه(س) جواب داد:
[=&quot]آنچه برای زنان نیکو است، این است که"بدون ضرورت" مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز او را ننگرند.


[/TD]
[/]

همه نقش و نمایشگاه عالم
و ما بیننده تابشگاه عالم
جهان ، کوفه است با یک فرق منشق
و زهرا اشک و آتشگاه عالم

*****
بدوشش بر کشیده ماه عالم
دو چشم انداخته در چاه عالم
و زهرا پلک باز آفرینش
که بر خود کرده خاطر خواه عالم

( گلشن ناز )

جمال فاطمه فصُّ الفصوص است
جلال فاطمه نصُّ النصوص است
کمال حضرتش چون روز روشن
گواه هر عموم وهر خصوص است
( گلشن ناز = شمس الشعرا )

اول ذالحجه سال روز پیوند کوثرین علی اعلی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما مبارک باد .

پس از حضرت کردگار جهان
و آن برترین جلوه ی مهربان
امیدم به زهرا و بعلش بود
به آن یازده دُر و لعلش بود
دلم شاد و آرام از یاد اوست
سخن من ذکر و فریاد اوست
به هنگام مرگ و به روز قیام
ز کوثر نیوشی شوم شاد کام
امید و شفیعم چو زهرا بود
چه باکم ز امروز و فردا بود ؟
امید است بخشد به زهرا مرا
خداوند دانای هر دو سرا .

اول ذالحجه سال روز پیوند کوثرین علی اعلی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما مبارک باد .

پس از حضرت کردگار جهان
و آن برترین جلوه ی مهربان
امیدم به زهرا و بعلش بود
به آن یازده دُر و لعلش بود
دلم شاد و آرام از یاد اوست
سخن من ذکر و فریاد اوست
به هنگام مرگ و به روز قیام
ز کوثر نیوشی شوم شاد کام
امید و شفیعم چو زهرا بود
چه باکم ز امروز و فردا بود ؟
امید است بخشد به زهرا مرا
خداوند دانای هر دو سرا .