╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

امام باقر علیه السلام فرمود:

نخستین چیزی که از بنده حسابرسی می شود نماز است، اگر پذیرفته شود سایر اعمال او نیز پذیرفته خواهد شد. نماز اگر در وقت خودش [انجام گیرد و] بالا رود، به سوی صاحبش بر می گردد در حالی که سپید و درخشان است و می گوید: مرا حفظ کردی، خدا تو را حفظ کند. و اگر در غیر وقت خود و بدون رعایت آداب و حدود آن [انجام شود و] بالا رود، به سوی صاحبش بر می گردد در حالی که سیاه و تاریک است و می گوید : مرا ضالیع کردی، خداوند تو را ضایع کند.

البحار الانوار ج80 ص25

[="Times New Roman"][="Navy"]

خبر آمد که حسین بن علی (ع) راهی شد...

امام صادق علیه السلام می فرماید :

مومن واقعی از نظر کمک به دیگران نیکو. و از جهت هزینه زندگی سبک. و نسبت به اداره زندگیش دارای

تدبیر خوب. و مراقب است که از یک سوراخ دو بار اسیب نبیند.

* * *

" دلهاث غلام حضرت امام رضا علیه السلام روایت کند که از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود :مومن

واقعی دارای سه خصلت می باشد که همان سه خصلت مذکور در حدیث ما قبل را بیان کرده

و در این حدیث به سه خصلت دیگر پرداخته که عبارت است از پوشاندن راز و مدارای با مردم

و صبر در مقابل سختی ها و مشکلات. "

(وسائل الشیعه )

پيامبر خدا(ص):

در شب معراج، مردمے را ديدم ڪہ چهره هاے خود را با ناخنشان مےخراشند.

پرسيدم: اے جبرئيل! اينها ڪيستند؟
گفت: اينها ڪسانے هستند ڪہ #غيبت مردم مےڪنند و آبرويشان را مےبرند.

معصومین علیه السلام عجب نداشتند:

عجب از امراض مهلکه است. پس هر چه قدر هم که خوب شدی و کارهای نیک انجام دادی .

باز با خدا بگو :"خدایا. ایا بنده بدتر از من هم داری ؟"

امام چهارم حضرت سجاد علیه السلام با اینکه معصوم بودند. اما با این حال . در دعای ابوحمزه عرض می کنند :" فمن یکون اسوء حالا منی . "

" خدایا. کسی که حالش از من بدتر باشد در بین بندگانت هست ؟"

معصومین علیه السلام عجب نداشتند. انها خودشان را در پیشگاه خدا مقصر و گنهکار می دیدند.

پیامبر خدا (ص) هر روز صبح .هفتاد بار استغفار می کرد. با اینکه گناهی نداشت. منظور معصومین علیه السلام از این سخنان و کارها

این نبود که بخواهند به ما درس بدهند. انها واقعا خود را در پیشگاه الهی مقصر می دانستند که کوتاهی در عبادت کرده اند.

انها گناهی نداشتند. اما برای چه استغفار می کردند ؟

برای کوتاهی در عبادت و بندگی . "

(ایت الله مجتهدی تهرانی )

ماجراے فطرس چيست؟

ماجراي فطرس ملک اولا :
معلوم نيست آنچه در باب ماجراي فطرس آمده واقعيت داشته باشد.
ثانيا معلوم نيست که فطرس از ملائکه مجرد و تام بوده باشد، چون برخي فرشتگان غير مجرد داريم که در اين عالم خاکي برخي مأموريت هايي دارد.
ثالثا: ممکن است اگر از فرشتگان مجرد و غيرمادي بوده، جزء آناني نبوده که به حد کمال تمام رسيده اند و عصمت کامله دارند، ممکن است جزء همان هايي بوده که ناقص بوده و با توسل به امام حسين(ع) به مقام قبلي و يا بالاتر برگشته است. همان هاي که در جريان خلقت آدم نيز اعتراض کردند، ولي با آگاهي يافتن از «علم اسماء» اظهار پيشيماني کردند.
رابعا: از فطرس معصيتي سرنزد بلکه فقط در حد ترک اولي، خلافي سر زد و آن اين بود که در انجام امر الهي مقداري تأخير کرد و آن را به کندي انجام داد، نه اينکه اصلا نافرماني کرده باشد و معصيتي از او سر زده باشد.

[="Arial Black"][="Blue"]

صادق;943335 نوشت:
ماجراے فطرس چيست؟

ماجراي فطرس ملک اولا :
معلوم نيست آنچه در باب ماجراي فطرس آمده واقعيت داشته باشد.
ثانيا معلوم نيست که فطرس از ملائکه مجرد و تام بوده باشد، چون برخي فرشتگان غير مجرد داريم که در اين عالم خاکي برخي مأموريت هايي دارد.
ثالثا: ممکن است اگر از فرشتگان مجرد و غيرمادي بوده، جزء آناني نبوده که به حد کمال تمام رسيده اند و عصمت کامله دارند، ممکن است جزء همان هايي بوده که ناقص بوده و با توسل به امام حسين(ع) به مقام قبلي و يا بالاتر برگشته است. همان هاي که در جريان خلقت آدم نيز اعتراض کردند، ولي با آگاهي يافتن از «علم اسماء» اظهار پيشيماني کردند.
رابعا: از فطرس معصيتي سرنزد بلکه فقط در حد ترک اولي، خلافي سر زد و آن اين بود که در انجام امر الهي مقداري تأخير کرد و آن را به کندي انجام داد، نه اينکه اصلا نافرماني کرده باشد و معصيتي از او سر زده باشد.

سلام استاد
بحث زیبایی است که انشعابات زیبا و پرباری از آن منشعب میشود.
1- لطفاً در مورد فرشته غیر مجرد توضیح بفرمایید که چگونه موجودی است (از حیث فلسفی) و رسالت او در این عالم چیست؟
2- آیا فرشته غیر مجرد می تواند ارتقاء یابد و وارد زمره فرشتگان مجرد شود؟ آیا این یک تغییر "نوع" است؟[/]

عبد شکور;943406 نوشت:
[=Arial Black]

سلام استاد
بحث زیبایی است که انشعابات زیبا و پرباری از آن منشعب میشود.
1- لطفاً در مورد فرشته غیر مجرد توضیح بفرمایید که چگونه موجودی است (از حیث فلسفی) و رسالت او در این عالم چیست؟
2- آیا فرشته غیر مجرد می تواند ارتقاء یابد و وارد زمره فرشتگان مجرد شود؟ آیا این یک تغییر "نوع" است؟


برخى از علما و دانشمندان مسلمان قایل‌اند که ملائکه اجسام لطیف و نورانى هستند و قادرند به اشکال و صورت‌هاى مختلف متمثل شوند و انبیا و اوصیا، قادر به دیدن آنها می‌باشند و قول به تجرد را خلاف ظاهر آیات و اخبار متواتر می‌دانند؛ مانند محقق دوانى در شرح عقاید و شارح مقاصد که قایل‌اند ملائکه در علم و قدرت، موجودات کاملى هستند و شب و روز در حال عبادت‌اند بدون این‌که خستگى بر آنها عارض شود و یا مخالفت امر الهى کنند.
اما ملائکه نزد فلاسفه، عقول مجرد و نفوس فلکى هستند که هیچ ارتباطى با اجسام ندارند.
[1] فخر رازى در تفسیرش گفته: در ماهیت و حقیقت ملائکه اختلاف است که اقوال از این قرار است: ملائکه موجوداتى هستند که قائم به نفس‌اند و به دو دسته تقسیم می‌شوند، یا متحیزند (جسمانی‌اند) و یا متحیز نیستند. اما در تحیز ملائکه چند قول است:
1. ملائکه اجسام لطیفى هستند و قادرند به اشکال مختلف درآیند و محل سکونت آنها هم آسمان‌هاست و این نظر اکثر مسلمانان است.
2. نظر بت‌پرستان است که می‌گویند ملائکه همین کواکب‌اند و بر دو گونه می‌باشند؛ کواکب خوش یُمن و سعید که ملائکه رحمت و کواکب نحس که ملائکه عذاب‌اند.
3. قول اکثر مجوس و ثنویّه این است که عالم از دو جز اصلى نور و ظلمت تشکیل شده است. جوهر نور که ملائکه‌اند، موجوداتى کریم النفس و نفع رسان به موجودات عالم و جوهر ظلمت، که شیاطین می‌باشند.
اما کسانى که می‌گویند ملائکه متحیّز نیستند و عارى از جسم‌اند نیز، خود داراى دو قول‌اند:
1. قول گروهى از نصارا به این‌که ملائکه در حقیقت نفوس ناطقه هستند و ذاتاً مفارق از ماده‌اند.
2. قول فلاسفه، به این‌که ملائکه جواهر قائم به نفس و مجردند که از جهت ماهیت مخالف نفوس ناطقه انسان می‌باشند و از جهت قدرت و علم، اکمل از نفوس انسانی‌اند و نسبت ملائکه به انسان، مثل نسبت خورشید به نورهاى ناشى از اوست (مثل منبع نور به نور است) که آنها دو گروه‌اند:
1. ملائکه‌اى که نسبت آنها به اجرام و افلاک، مثل نسبت نفوس انسانى به بدن است؛ یعنى مدبر افلاک‌اند.
2. گروه دوم، که شأن و مقام آنها بالاتر است، مستغرق در تسبیح و عبادت‌اند و ملائکه مقرّب نامیده می‌شوند.
[2]
بعضى از فلاسفه قسم دیگرى براى ملائکه قایل‌اند و آن گروهى هستند که مدبر عالم سفلى می‌باشند.
[3]
از مجموع ادله و اقوال چنین استفاده می‌شود که ملائکه دو دسته‌اند:
1. ملائکه مقرب که دایماً در حال عبادت هستند، بدون این‌که خستگى و فترت و یا معصیت در آنها راهى داشته باشد که اصطلاحاً به آنها «کرّوبین» می‌گویند، داراى تجرد عقلی‌اند.
2. ملائکه‌اى که تدبیر امور عالم را به عهده دارند؛ مثل فرستادن وحى، میراندن، نعمت دادن، عذاب دادن و امثال اینها داراى ذات مجرّد، به تجرد مثالی‌اند و می‌توانند به اشکال مختلف درآیند. آنها نیز داراى قدرت و کمال و علم‌اند و آنچه را که از جانب معبود امر می‌شود بدون کم و کاست اجرا می‌کنند. این دسته از ملائکه را انبیا و جانشینان آنها قادرند مشاهده نمایند و با آنها صحبت کنند؛ مانند داستان حضرت ابراهیم(ع) و غذا آوردن براى آنها، به گمان این‌که انسان هستند و یا صحبت با لوط پیامبر و عذاب کردن قوم لوط و نیز متمثل شدن جبرئیل(ع) به شکل دحیه کلبى.
جهت روشن شدن تفاوت تجرد مثالى با تجرد عقلى ذکر این نکته لازم است که فلاسفه عالم را به سه دسته و طبقه تقسیم نموده‌اند:
1. عالم مادى که هم ماده و هم آثار ماده را دارد و محل تزاحم و تضاد است.
2. عالم تجرد مثالى که آثار ماده شکل و رنگ را دارد، ولى خود ماده وجود ندارد؛ مانند افراد و اشکالى را که در خواب می‌بینیم.
3. عالم تجرد عقلى که نه تنها ماده و حجم در آن‌جا نیست، بلکه آثار ماده هم وجود ندارد.
[4]
اما براى تجرد ملائکه ادله ذکر شده که بعضى از آنها به شرح ذیل است:
الف. در کتب کلامى در بحث نبوت این مسئله مطرح است که آیا مقام انبیا افضل از ملائکه است و یا مقام ملائکه از انبیا برتر است؟ کسانى که قایل به برترى مقام انبیا شده‌اند به این دلیل تمسک کرده‌اند که انبیا، علاوه بر جنبه روحانى و عقل، داراى قوه شهوت و غضب هستند و با کمک عقل و ایمان بر آنها غلبه پیدا می‌کنند، اما در ملائکه، قوّه‌اى که ضد عقل باشد وجود ندارد و در عبادت خود مزاحمى ندارند و روشن است موجودى که قوّه غضب و شهوت ندارد، باید مجرد باشد؛ چون موجود زنده و داراى شعور و اختیار، اگر مادى باشد حتماً داراى قوّه غضب و شهوت نیز هست.
[5]
ب. خلقت فرشتگان و ملائکه بدون تغییر و تحوّل بوده و موجوداتى ثابت هستند، چنان‌که در بعضى روایات به آن اشاره شده و موجودى که چنین است مجرد و غیر مادى است؛ زیرا یکى از خواص ماده تغییر و دگرگونى است.
ج. از روایات و آیات استفاده می‌شود که ملائکه دایماً در حال عبادت و انجام فرامین الهى هستند، بدون این‌که خستگى بر آنها عارض شود و معلوم است که وجود مادى بر اثر انجام کار، دچار خستگى و ناتوانى می‌شود.
د. براى ملائکه مقام معلوم و مشخصى است و تکاملى در آنها نیست؛ یعنى همه کمالات را در ابتدا از مبدأ فیض گرفته‌اند، در حالى که موجود مادى مثل انسان پیوسته در حال به کمال رسیدن است و انتهایى براى آن نیست.
[6] و کمالات را ابتداءً بالقوّه دارد که با مجاهده نفس به فعلیت می‌رسد، ولى کمالات ملائکه تماماً بالفعل از ابتدا موجودند و این از ویژگی‌هاى تجرد است.
هـ‌. ملائکه قابل اشاره حسى نیستند؛ یعنى به ملائکه با حس نمی‌شود اشاره کرد چه اشاره حسى بالذات، چنان‌که در مورد جسم است و چه بالعرض، چنان‌که در مورد جسمانیات مانند قوّه باصره یا هاضمه است. بنابراین، اشاره حسى از خواص جسم است، پس هر موجودى که قابل اشاره حسى نباشد مادى نیست.
و. وجودى که جسمانى باشد، فضا اشغال می‌کند و وجود دیگرى نمی‌تواند در آن‌جا قرار گیرد، در حالی که ملائکه، مکان اشغال نمی‌کنند و در یک مکان محدود ملائکه بی‌شمار قرار می‌گیرند.
ز. خداوند متعال انبیا را براى استکمال بشر فرستاد، نه براى ملائکه، پس معلوم می‌شود که ملائکه، بر خلاف انسان، کمالات جدیدى را به دست نمی‌آورند، بلکه همه کمالات لایق را از ابتدا دارند، پس حرکت و از قوّه به فعل رسیدن در آنها وجود ندارد و طبق قاعده فلسفى نتیجه می‌گیریم که ملائکه باید مجرّد باشند؛ زیرا عدم تغییر و تحوّل با مادى بودن منافات دارد.
معناى بال داشتن فرشتگان
در آیه اول سوره فاطر آمده است که فرشتگان داراى بال هستند،
[7] امّا طبق شواهد و قرائنى که ذکر شد و نیز موارد دیگر، منظور، بال ظاهرى و مادى نیست و آیه شریفه تأویل برده می‌شود، چنان‌که موارد دیگرى در قرآن وجود دارد که تأویل برده می‌شود؛ مثل «جاء ربّک» که به دلیل مجرد بودن واجب تعالى، منظور آمدن پروردگار نیست، بلکه مراد، «جاء امر ربک» است و یا «الرحمن على العرش استوى»[8] مراد استواى ظاهرى نیست، بلکه منظور از استوا، «استیلا و سلطه» است و مراد از عرش، هستى و عالم خواهد بود؛[9] یعنى واجب تعالى بر تمام هستى و عالم استیلا و احاطه دارد و سراسر عالم تحت سیطره اوست. به‌علاوه؛ عروج ملائکه به نزد پروردگار،[10] دلیل مجرد بودن ملائکه است و الاّ اگر مادى بودند محلى که به آن عروج می‌کنند، نیز باید مادى باشد. بنابراین، بال داشتن ملائکه اشاره به مراتب قرب و قدرت آنها دارد.
منابع براى مطالعه بیشتر:
1. ابن سینا، اشارات، نمط ششم، فصل10 – 14.
2. مصباح یزدى، معارف قرآن، ص 283 و 319.
3. فلسفى، محمد تقى، معاد از نظر روح و جسم، ص 75 و 112.
4. نهج البلاغه، خطبه 91.
5. جعفرى، محمد تقى، تفسیر نهج البلاغه، ج 2، ص 16.
6. سهروردى، حکمة الاشراق، القسم الثانى، مقاله اول، فصل 4.
7. مصباح یزدى، آموزش فلسفه، ج 2، ص 134، درس 41.

گفتگوی سید علی آقا قاضی، با اجنه


آیت الله قاضی:
شما طایفه‌ی جن بر چه مذهبی هستید؟



جن:
ما اجنه همانند انسان‌ها، دارای مذاهب و فرق گوناگون (یهودی، نصرانی و مسلمان) هستیم، جز این که اجنه مسلمان، همگی شیعه اثنی عشری هستند و هیچ جنّی، سنی نیست.



آیت الله قاضی:
عجب! به چه علت؟



جن:
چون ما اجنه، دارای عمری طولانی هستیم و هم اکنون در بین ما هستند، کسانی که در قضیه غدیر خم حاضر بودند و مشاهده کردند که پیامبر دست علی را بالا گرفت و فرمود: «ألا من كنت مولاه فهذا علیّ مولاه».



با این اوصاف چگونه می توانیم، سنی شویم.


منبع: هزار و یک کلمه، کلمه 335

جملاتی زیبا از امام على(ع)

1 - مردم را با لقب صدا نکنید.
2 - روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.
3 - خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
4 - لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
5 - بدون تحقیق قضاوت نکنید.
6 - اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.
7 - صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید.
8 - شجاع باشید، مرگ یکبار به سراغتان می آید.
9 - سعی کنید بعد از خود، نام نیک بجای بگذارید.
10- دین را زیاد سخت نگیرید.
11 - با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید.
12 - انتقاد پذیر باشید.
13. مکار و حیله گر نباشید.
14 - حامی مستضعفان باشید.
15 - اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد، از او تقاضا نکنید.
16 - نیکوکار بمیرید.
17 - خود را نماینده خدا در امر دین بدانید.
18 - فحّاش نباشید.
19 - بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.
20 - رحم دل باشید.
21 - با قرآن آشنا شوید.
22 - تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید.
23 - گریه نکردن از سختی دل است.
24 - سختی دل از گناه زیاد است.
25 - گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.
26 - آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.
27 - فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.
28 - محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست

[="Arial Black"][="Blue"]

یکی دیگه.;943472 نوشت:
با این اوصاف چگونه می توانیم، سنی شویم.

سلام
برادران اهل سنت ما هم اکثراً این حدیث شریف غدیر را قبول دارند اما در تفسیر "مولی" با ما اختلاف دارند و آن را به معنی "دوست داشتن" در نظر می گیرند.[/]

از حضرت علی (؏) سوال کردند:

▫️سنگین‌تر از آسمان چیست؟
فرمود: تهمت به انسان بےگناه.

▪️از زمین پهناورتر چیست؟
فرمود: دامنه حق که خدا همه جا هست و بر همه چیز مسلط است.

▫️از دریا پهناورتر چیست؟
فرمود: قلب انسان قانع.

▪️از سنگ سخت‌تر چیست؟
فرمود: قلب مردم منافق.

▫️از آتش سوزان‌تر چیست؟
فرمود: رؤسای ستمکارے که ملت را به خود وامے گذارند و هیچ فکر تربیت آنها نیستند.

▪️از زمهریر سردتر چیست؟
فرمود: حاجت بردن پیش مردم بخیل.

▫️از زهر تلخ‌تر چیست؟
فرمود: صبر در برابر نادان‌ها.

ارشاد القلوب ترجمه مسترحمی ج۲ ص۲۷۰

[=Arial Black] ماهیت و چیستی امامت
مسئله امامت یکی از مباحث کلیدی اسلام است که از صدر اسلام تاکنون موافقان و مخالفان بسیاری داشته و چه بسا طرفین یکدیگر را تکفیر نموده و در پی آن نیز انسان‌های متعددی کشته شده‌اند، لذا برای تعیین موضوع بحث و پاسخ از شبهات مخالفان به تحلیل دقیق و موشکافانه امامت با رویکردهای مختلف می‌پردازیم.

الف. امامت از منظر اهل سنت
اهل سنت مقام و منزلت امامت را فروکاسته و آن را در حد یک مسئله حکومتی، سیاسی و اجتماعی تحلیل می‌کنند که هرگونه اقدام درباره آن نه از شئون الهی بلکه از شئون دنیوی و مردمی تلقی می‌شود. به دیگر سخن آنان امامت را به عنوان یک مسئله فقهی و فرعی و فعل مکلف قلمداد نموده و لذا تعیین خلیفه و امام را نیز به عهده مردم از طرق مختلف مثل بیعت، شورای حل و عقد گذاشته و در نتیجه حاکم نیز یک انسان عادی خواهد بود. اینکه مسئله امامت فعل خداوند و یک مسئله کلامی و اصول اعتقادی باشد، چنان‌که شیعه بر آن است، اهل سنت آن را انکار کردند.

ب. امامت از منظر امامیه
برخلاف اهل سنت که نگاهشان به مسئله امامت یک نگاه عادی و دنیوی در حد یک مسئله سیاسی و اجتماعی بود؛ امامیه، امامت را فراتر از دنیوی نگریسته و آن را یک امر الهی و آسمانی تلقی می‌کند.

با نگاهی به تعاریف و در شرایط و صفات لازم در شخص می‌توان موارد اختلاف دو مکتب کلامی در موضوع امامت را به شرح ذیل تبیین کرد.

1. چگونگی تعیین حاکم (اصل نصب یا اختلاف)
اشاره رفت هر دو مکتب در تعریف و تفسیر امامت به ریاست عامه به دین و دنیا اتفاق نظر دارند، لکن باید به این نکته توجه شود که خاستگاه و مبدأ مشروعیت و حقانیت حکومت امامت و حاکم از دیدگاه آن دو مکتب متفاوت است.
امامیه معتقد است که حسب مقتضای ادله امامت منصبی مقدس، الهی و برخوردار از صفات و شرایط خاصی مانند عصمت و علم کامل است که تعیین آن باید توسط وحی و خداوند صورت گیرد، (مشروعیت الهی= اهل نصب)، در سوی دیگر اهل سنت بر حسب تفسیر سطحی خود از امامت ریاست دنیوی و دینی و لحاظ علم در حد حداکثر اجتهاد و نفی عصمت) برای تعیین امام راهکارهای مختلفی مانند بیعت، اجماع اهل حل و عقد، نص خلیفه پیشین، غلبه و زور، ارائه دادند که جملگی آنها در تقطیع مشروعیت تعیین امام از وحی و خداوند مشترک است و اکثریت قریب به اتفاق آنان تأکید می‌کنند که از طرف خداوند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای منصب خلافت و امامت هیچ‌گونه نص و نصبی صورت نگرفته است. به تعبیر خود اهل سنت امامت و مشروعیت آن یک مسئله فقهی و از فروع دین است که به انتخاب مردم تفویض شده است. از این مبنا چند تفاوت فرعی دیگر بین امامیه و اهل سنت در مسئله امامت اصطیاد می‌شود.

الف. اعتبار یا عدم اعتبار اذن مستخلف عنه:
اهل سنت با اینکه امامت را به خلافت و جانشینی منصب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تعریف می‌کنند، لکن این ادعایشان کامل نیست، چرا که آنان تصدی مسند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط خلفا را به اذن و اجازه حضرت مشروط نمی‌دانند، در حقیقت خلیفه و خلافت بدون اذن مستخلف عنه صورت گرفته است. اما بنابر مکتب امامیه تصدی منصب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید با اذن حضرت انجام گیرد و در همین راستا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علی (علیه السلام) و دیگر امامان را به این منصب برگزیده است.

ب. رویکرد فقهی یا کلامی:
اهل سنت با فروکاستن ارزش مسئله امامت و جری آن به صرف حکومت آن را یک مسئله فقهی فرعی تفسیر نموده که بر مردم به عنوان یک فعل، واجب است برای خود حاکمی انتخاب کنند. (28) اما امامیه از آنجا که امامت و امام را تالی تلو نبوت و پیامبر می‌داند، معتقد است که امامت از مباحث اصولی و اساسی علم کلام و دین‌پژوهی می‌باشد که در علم کلام باید بحث و بررسی شود. (29) البته این به معنای نفی بحث فقهی از امامت نیست، بلکه مقصود این است که جایگاه اصلی و اولیه امامت در علم کلام می‌باشد، [اگرچه] مسئله امامت در علم عرفان و حکمت متعالیه نیز قابل طرح و تبیین است.

2. نگاه حداقلی و حداکثری به صفات امام (علم و عصمت)
یکی دیگر از موارد اختلاف اهل سنت و شیعه در تعریف و تبیین امامت لحاظ و اعتبار صفات خاص امام می‌باشد، اهل سنت به دلیل نگاه سطحی به امامت و پایین‌آوردن مقام و منزلت آن، (نقش امام به عنوان یک حاکم نهایت حاکم دینی) صفات حداقلی برای امام ملحوظ داشتند که مهم‌ترین و چالشی‌ترین آنها عبارتند از:
الف. علم دینی در حد اجتهاد؛ ب. عدالت و تقوا.

روشن است بسندگی در صفت علم به حد اجتهاد- که دارای مراتب قوت و ضعف است- بر دو نکته دلالت می‌کند. اولی عدم اعتبار صفت اعلمیت در امام است که لازمه آن تجویز امامت مفضول بر فاضل است. و دومی خطا در اجتهاد است که نتیجه آن تجویز خطای امام در تفسیر دین و آموزه‌های آن می‌باشد.
مشهور اهل سنت صفت عدالت و تقوا را در ابتدای امامت و خلافت پذیرفته، اما اعتبار آن را در استمرار حکومت مورد مناقشه قرار دادند، بعضی‌شان معتقدند در صورت بروز فسق و خلاف عدالت برای حاکم در اثنای حکومت آن موجب سلب مشروعیت خلافت وی نمی‌گردد، چنان که باقلانی، (31) تفتازانی (32) و نسفی (33) تصریح می‌کنند که امام هرگز با غصب اموال، قتل نفوس و عدم اجرای حدود از منصب خود عزل نمی‌شود و امت تنها وظیفه دارند او را نصیحت و نهایت وی را بترسانند.
در سوی دیگر امامیه امامت را مفسّر حقیقی و حافظ دین انگاشته است که برحسب چنین مقامی آنان به جای اجتهاد، علم لدنی و الهامی و به جای عدالت، عصمت را جایگزین نموده‌اند که برحسب آن از میان صحابه تنها امام علی (علیه السلام) از چنین ویژگی ممتازی برخوردار بوده است.

بر این اساس امام از منظر اهل سنت تنها به عنوان حاکم و حداکثر حاکم دینی مطرح بوده و لازمه انکار صفت علم الهامی و عصمت، عدم حجیت و مرجعیت علمی و دینی امام است، اما از منظر امامیه امام به دلیل برخورداری از صفت علم الهی و عصمت، جانشین حقیقی پیامبر و مانند او از مرجعیت علمی، دینی و حجت برخوردار است.

3. حجت الهی و مرجعیت علمی و دینی امام
لازمه صفت علم غیبی، الهام و عصمت ائمه، حجیت قول و فعل آن بزرگواران در حق بندگان که لازمه‌اش واجب الاطاعه بودنشان است.

4. امام واسطه فیض و قطب (رویکرد فلسفی- عرفانی)
فِرَق مهم یا یکی از فِرَق‌های مهم امامیه و اهل سنت نوع نگاه آن دو به شخص و جایگاه امام است. امامیه امام را نه صرف خلیفه ظاهری پیامبر بلکه جانشین حقیقی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دانند که خلیفه و مستخلف عنه باید واجد شرایط و صفات خاص باشند تا صلاحیت تصدی مقام نبوت و امامت را داشته باشد. یکی از این صفات به مقام و منزلت امام پیش خداوند متعال برمی‌گردد، به این معنی که، چنان‌که پیامبران الهی به علت حالات معنوی خاص و دارا بودن صفات کمالی انسان‌های برتر و وارسته زمان خود بودند و به همین جهت مورد لطف و عنایت الهی قرار گرفته و به مقام نبوت مبعوث شدند، شخص امام نیز چنین باید باشد. پیش از مقام امامت می‌بایست واجد همه صفات کمالی لازم برای انسان کامل باشد تا با عنایت ربوبی به مقام امامت منصوب شود، به تعبیر عرفانی امام باید اول «ولی» باشد تا در پرتو ولایت به مقام امامت برسد، چنان که ولایت گوهر نبوت است.
این رویکرد به امام و امامت رویکرد فلسفی و عرفانی به اصل نبوت و چیستی آن است، فلاسفه و عرفا در تعریف نبی خاطرنشان کردند که نبی دارای نفس قدسیه تکامل یافته‌ای است که در پرتو تهذیب آن با عالم غیبی «فرشتگان» و به تعبیری «عقل فعال» ارتباط برقرار نموده و وحی را از آن اخذ می‌نماید، امامیه معتقدند که امام نیز مانند پیامبر دارای نفس تکامل و مهذبی است که می‌تواند با عالم غیب ارتباط برقرار کند و چه بسا عالم ممکن نیز تحت تأثیر نفس قدسیه وی قرار گیرد، که در اصطلاح از آن به «ولایت تکوینی» تعبیر می‌شود. نهایت فرق نبی و امام درباره دریافت وحی و شریعت جدید است که آن با بعثت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به نقطه پایان خود رسیده است.
عرفا نقش «ولی» را بالاتر از ارتباط با غیب می‌دانند و معتقدند «ولی مطلق» یا «قطب» واسطه فیض و حجت الهی در عالم است که هیچ‌وقت جهان از آن تهی نمی‌ماند. (35)
نکته قابل ذکر اینکه عرفا این نکته ظریف و عرفانی را از احادیث شیعه در وصف «امام» اقتباس کرده و آن را بر «ولی» تطبیق داده‌اند که البته بعضی در تطبیق آن بر مصداق دچار اشتباه شده‌اند.
حاصل آنکه امامیه «امام» را در حد یک ولی مطلق و انسان کامل مرتبط با عالم غیب و واسطه فیض الهی و حجت آسمانی می‌دانند، اما اهل سنت آن را به یک انسان عادی نهایت در حد اجتهاد و عدالت فروکاهیده و بعضاً منکر اعتبار شرط عدالت در استمرار حکومت حاکم شده‌اند.

5. وجوب عقلی یا نفی امامت
از موارد اختلاف در بحث امامت بین شیعه و سنی درباره نحوه وجوب امامت است، به این معنا که آیا وجوب امامت حکم عقل بدون حکم شرع است و یا اینکه عقل در این مسئله حکمی ندارد و نقل، حکم آن را تعیین نموده است؟
هر دو مکتب درباره اصل وجوب امامت و خلافت اتفاق‌نظر دارند، لکن اختلافشان در وجوب عقلی یا نقلی است. اکثریت اشاعره و جمعی از معتزله (36) وجوب امامت را از باب دلیل سمعی و امامیه و برخی از معتزله آن را از باب وجوب عقلی پذیرفتند. (37)
بنابر دیدگاه اشاعره و معتزله تعیین امام نه بر خداوند بلکه بر مردم واجب است. (38) (حکم وجوب فقهی)، اما امامیه معتقدند تعیین امام بر حسب صفات کمالی خداوند مانند صفت حکمت و لطف بر خداوند واجب است. البته این وجوب، وجوب کلامی (یعنی استفاده از صفات خدا= مِن الله) است و نه وجوب فقهی که بر خدا (علی الله) باشد.

ج. مراتب و شئون امام و امامت
نگاه اهل سنت و امامیه در تفسیر امامت و مراتب آن مختلف است، اهل سنت امام را به حد یک حاکم دینی تنزل داده و مرتبه او را زعامت و سلطنت سیاسی می‌دانند و چون عصمت و علم غیب را شرط امامت نمی‌دانند، تفسیر او از آموزه‌های دینی نیز حجت نخواهد بود، اما امامیه به دلیل نوع نگاه عمیق‌شان به امام برای وی شئون و مراتب مختلفی قائل‌اند که اینجا به عناوین آن اشاره می‌شود:

1. حکومت و حاکمیت:
مشهورترین شأن و منزلت امام نزد متکلمان حکومت و زعامت امور دنیوی و سیاسی مردم است که هر دو مکتب (امامیه و اهل سنت) آن را در تعریف امامت آورده‌اند.
در سده‌های اخیر برخی از روشنفکران «سکولارها» از میان هر دو مکتب تسنن و تشیع منکر منصب فوق شدند، سکولارهای اهل تسن مانند علی عبدالرزاق معتقدند که نبوت و امامت از عرصه دنیا و حکومت جداست و نبی بما هو نبی و به تبع آن امام تنها عهده‌دار تبیین آموزه‌های دین و هدایت مردم به سوی خدا و آخرت است.
نکته قابل ذکر اینکه این منصب یکی از مناصب و شئون امام و جانشین پیامبر است نه همه و تمام شأن امام، لذا موضوع نزاع اهل سنت و تشیع صرف معنای فوق نیست و به تعبیر استاد مطهری انحصار محل اختلاف شیعه و تسنن به آن از خطاهای بعض عالمان شیعه بوده است. (39)

2. مرجعیت علمی و دینی: یکی از منصب‌های مهم آسمانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تبیین آموزه‌های دینی بود که به دلیل ارتباط او با وحی تبیین و تفاسیر وی از آموزه‌های دین به منزله حجت الهی برای مسلمانان تلقی می‌شد که همه می‌بایست قلباً و عملاً مطیع و ملتزم به آن گردند که در اصطلاح از آن به «مرجعیت علمی و دینی» یاد می‌شود.
شیعه معتقد است پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) این منصب خود را نیز به امامان تفویض نموده است و به دلیل عصمت و ارتباط ائمه با عالم غیب از طریق الهام نه وحی، تبیین و تفسیر آنان از آموزه‌های دینی مانند پیامبر حجت الهی خواهد بود. لکن اهل سنت به دلیل انکار اصل شرط عصمت و ارتباط با عالم غیب در امامت از یک سو، و پذیرفتن عدم عصمت خلفای راشدین و خطاهای علمی آنان نمی‌توانند امام و حاکم را به وصف «مرجعیت علمی و دینی» متصف نمایند.

3. ولایت عامه:
شأن سوم نبی مخصوصاً پیامبر اسلام مقام خلافة الله است، پیش‌تر اشاره شد که پیامبران با تهذیب نفس خودشان به مقام قرب الهی نائل آمده و مظهر و مجلی صفات الهی هستند. از دیدگاه اکثریت امامیه امامان از این منظر در درجه بالای کمال قرار داشته و بر همه پیامبران جز پیامبر اسلام برتری دارند.
امامان با برخوردار بودن از ولایت عامه بر جهان هستی و قلوب انسان‌ها اشراف دارند. (40)
اکثریت امامیه هر سه شأن فوق را برای ائمه قائل و معتقدند امامت نیز با این سه وصف تحقق پیدا می‌کند، به دیگر سخن وقتی سخن از امام و امامت بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به میان می‌آید نباید اذهان بالفور به یک شأن مثلاً حکومت متمرکز و منعطف شود و گفته شود که امام یعنی حاکم؛ بلکه باید گفت امام یعنی: مرجع علمی و دینی و شارح اسلام و حجت خدا. در این صورت باید سراغ کاندیداهایی رفت که واجد همه صفات فوق باشند. لذا شیعه تأکید دارد که سه شأن فوق بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها در حضرت علی (علیه السلام) خلاصه می‌شود.

(با کمی تلخیص از):
http://rasekhoon.net/article/show/1235366/%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA/

عبد شکور;943535 نوشت:
برادران اهل سنت ما هم اکثراً این حدیث شریف غدیر را قبول دارند اما در تفسیر "مولی" با ما اختلاف دارند و آن را به معنی "دوست داشتن" در نظر می گیرند.

با سلام و ادب
اصلا منطقی نیست که پیامبر اکرم در اون گرما همه را منتظر بگذارند تا تمام حاجیان جمع شوند که بخواهند بگویند بعد از من چه کسی را دوست خود بگیرید و محب او باشید.اصلا دوست داشتن مگر تعیین کردنی است؟؟؟
هنگام رحلت پیامبر هم نگران بودند که رسول خدا دوباره بخواهند دوست برایشان تعیین کنند که از اوردن کاغذ و قلم سرپیچی کردند؟
مطلب بعد اینکه جنی که در آن موقع حضور داشته و در آن فضا و میان جمع بوده است،بهتر میتواند تشخیص دهد که منظور حضرت چه بوده است
بگذریم دلایل اثبات ولایت زیاد هست و در جای خود بحث شده است.

حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام هست که فرمودند:

[=QuranTaha]يَا ثَابِتُ‏ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ اَلنَّاسِ وَ لاَ تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ فَوَ اَللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلَ اَلْأَرْضِ اِجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يُضِلُّوا عَبْداً يُرِيدُ اَللَّهُ هُدَاهُ مَا اِسْتَطَاعُوا كُفُّوا عَنِ اَلنَّاسِ وَ لاَ يَقُولُ أَحَدُكُمْ أَخِي وَ اِبْنُ عَمِّي وَ جَارِي فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ فَلاَ يَسْمَعُ بِمَعْرُوفٍ إِلاَّ عَرَفَهُ وَ لاَ بِمُنْكَرٍ إِلاَّ أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اَللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ

شما را به مردم چه كار؟ از مردم دست بداريد و احدى را به مذهب خود دعوت نكنيد، به خدا اگر اهل آسمان و زمين گرد آيند كه آن بنده‏اى را كه خدا مى‏خواهد هدايتش كند، گمراه كنند نتوانند، دست از مردم بداريد و يكى از شماها نگويد: برادر من است، عموزاده من و همسايه من است، زيرا خدا عز و جل‏ هر گاه خير بنده‏اى را خواهد، جانش را پاك كند و هيچ خوبى را نشنود جز آنكه آن را بفهمد و هيچ بدى را نشنود جز آنكه منكر آن شود، سپس خدا در دلش كلمه‏اى اندازد كه به وسيله آن، كار او را فراهم سازد.

اگر مقداری از بذر گلی به دست چند نفر که دارای دانش و تجربه متفاوت درگل کاری هستند بدهید، تا بذر را به صورت گل های زیبا و دل ربا و آن گونه که شایسته است به عمل آورند، بدیهی است آن که از نظر دانش و تجربه گل کاری از همه بهتر است، بذر گل را در سرزمین و محلی که از هر نظر (از لحاظ آب و هوا ، نور آفتاب و خاک و مانند آن) مناسب تر است می‌کارد . در نتیجه گل هایی که از آن بذر به وجود می آید، از هر نظر زیباتر، کامل تر، دلرباتر، و تمام اوصاف کمال و جمال در گل ها جمع بوده و هیچ گونه عیب و نقصی نخواهد داشت.
فرد دوم که از نظر دانش و تجربه درگل کاری به پایه شخص اول نیست، ممکن است تلاش خود را در بهتر به ثمر رساندن آن بذرها به کار برد، ولی به دلیل آن که محلی که بذرها را کاشته، از نظر خاک، آب، هوا، نور آفتاب و مانند آن مناسب نبوده ،به طور قطع گل هایی که او از بذرها به عمل آورده، دچار عیب و نقص و آفت و در نتیجه کمتر از گل هایی است که شخص اول به دست آورده است.
هم چنین فرد سوم که از هر نظر در امر گل کاری دچار مشکل است ، بذر را به دلیل کاشتن در سرزمین و محلی که از هر جهت نامناسب است، به طور کامل ضایع و تباه می کند و هرگز گلی از آن بذرها به دست نمی‌ آید.
تفاوت عرفان در شیعه و سایر مذاهب و ادیان از رهگذر مثال یاد شده به آسانی قابل درک است، گر چه در این باب جای سخن بسیار است. ولی به اختصار به تحلیل حکیمانه علامه طباطبایی اشاره می‌شود، او معتقد است در عین حال که اکثریت قاطع افراد انسان سرگرم تنظیم امور زندگی روزانه هستند و به شکوفایی معنوی خود نمی پردازند، در نهاد هر انسانی غریزه ای به نام غریزه واقع بینی موجود است که گاهی در برخی از افراد به کار افتاده ،به یک رشته درک های معنوی وادارش می کند، این همان جذبه عرفانی است که انسان خداجو را به عالم بالا متوجه می‌سازد . گرداگرد همه آرزوهای دور و دراز خود خط می کشد . در حقیقت کشش و جذبه باطنی است که مذاهب خداپرستی را در جهان انسانی به وجود آورده . بنابراین عرفان راهی است برای درک حقایق ادیان در مقابل سایر راه‌ها نظیر راه عقلی، ظواهر دینی و مانند آن . از این رو در میان پیروان همه مذاهب و ادیان مختلف افرادی وجود دارند که با التزام به برنامه آیین خود می‌کوشند از طریق عرفان و سلوک باطنی به حقایق هستی راه یابد و حقیقت را بیابند و بدان برسند. (1)
طبق این تحلیل و رویکرد معلوم می شود که عرفان و درک عرفانی پدیده ای است که در نهاد همگان به طور خدادای و فطری وجود دارد .بذر عرفان در نهان خانه جان همه نهفته است، ولی عده‌ای اندکی به شکوفایی آن توفیق پیدا می‌کنند که در این میان عارفان شیعه امامیه به دلیل اعتقاد و عمل بر اساس قرآن و آموزه‌هایی که در سنت پیامبر و اهل بیت (ع) آمده، بذر عرفان که درجان آنان نهفته، به گونه ای شکوفا و به کمال می‌رسند که آنان به توحید راستین و معرفت زلال نسبت به حقایق هستی بار می‌یابند، چون بذر عرفان را در سرزمین جان پاک و با زمزم ولایت پیامبر و اهل بیت به ثمر رسانده ، از این رو عرفانی که از این رهگذر به دست می‌آید ،نظیر همان گل‌هایی است که در مثال یاد شده شخص اول به عمل آورد.
بر خلاف سالکان صوفی مسلک که پیروی مذاهبی غیر از مذهب اهل بیتند، آن ها سرزمین جان شان را با آب ولایت تطهیر نکرده و از نور ولایت بر آن نتابیده‌اند، از زمزم ولایت آن بذرها را آبیاری ننموده‌اند. از این رو عرفانی که از رهگذر سلوک صوفیانه به دست می آورند ،ناقص و مثل میوه ناسالم است که مصرف آن نه تنها مفید نیست، بلکه چه بسا موجب ایجاد بیماری های خطرناک وکشنده می شود.
اما آنچه مرتاضان سایر ادیان به نام تجربه عرفانی و کارهای خارق العاده به دست می‌آورند، در واقع نظیر آن شخص سوم درمثال یاد شده است که بذر درک عرفانی را در سرزمین آلوده و با آب های آلوده به تباهی می‌کشاند . از عرفان و ریاضت‌های عرفانی‌شان جز رنج و شقاوت آخرت چیزی نصیب‌شان نمی‌شود. بنابراین به طور خلاصه تفاوت عرفان شیعی با سایر عرفان‌ها (اعم از آنان که مسلمان اند ولی اهل ولایت نیستند ) به این است که از طریق عرفان شیعی انسان به مقام خلافت الهی که فلسفه خلقت آدمیان است می رسد، ولی عرفان‌های دیگر برخی انسان را به نیمه راه، و برخی از خیر دنیا و آخرت محروم می‌سازد.
به گفته عارفان راستین هرگز به حقایق هستی و عرفان واقعی و فنای در توحید نمی توان رسید ،مگر از طریق ولایت اهل بیت، از این رو لسان الغیب حافظ شیرازی در این باب گفته:
از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد. (1)
یکی از اساتید بزرگ عرفان می گفت: این شعر حافظ خلاصه همه زیارت جامعه کبیره است . همواره از خداوند می‌خواهم که در آخرین لحظات زندگی توفیق دهد که این بیت را زمزمه نموده و از دنیا بروم.
در زیارت یاد شده این نکته که همه خیرها و فیض‌ها و برکات در خانه اهل بیت (ع) است به صراحت آمده: «ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتها؛(2) هر گاه خیری یاد شود ،شما اهل بیت آغاز و انجام آن، اصل و فرع و معدن پناهگاه آن هستید».
از این روست که آمده: «من اتاکم نجی و من لم یاتکم هلک؛ (3)
هر کسی از درگاه شما دور گردد ،هلاک می‌شود و هر کسی به درگاه شما روی آورد، نجات می‌یابد».
در این گونه آموزه های متعالی به روشنی به دست می‌آید که نه تنها عرفان بلکه همه حقایق الهی و معنوی را باید بر سر سفره پر برکت اهل بیت جست و جو نمود،
در جای دیگر خبری از آن ها نیست . اگر هم ادعا بشود، کذب و خلاف است و عاقبت ندارد . جز رنج و محنت چیزی نصیب انسان نخواهد شد.
پی نوشت‌ها:
1- شیعه در اسلام، ص 63- 64.
2- دیوان حافظ ،ص 221.
3- مفاتیح الجنان ،ص 1009.

[="Times New Roman"][="Navy"]

[=times new roman]
[=times new roman]
ای آن که مَلک بوده به درگاه تو دائم
جبریل شده بر حرم و کوی تو خادم
در عشق نباشد به جز از مهر تو لازم
عالم به فدایت شود ای حضرت کاظم(ع)
[=times new roman]

[=times new roman]ولادت کهکشان شکیبایی و باب الحوائج دلهای شیدایی مبارک باد.

رزق چیست؟

رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.

زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ ساعت برای نماز بیدار میشوی رزق است؛ چون بعضی ها بیدار نمی شوند.

زمانی که با مشکلی روبرو میشوی، خداوند صبری به تو می دهد که چشمانت را از آن مشکل بپوشانی؛ این صبر، رزق است.

زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت می دهی؛ این فرصت نیکی کردن، رزق است.

گاهی اتفاقی می افتد که در نماز حواست نباشد(مقیم اتصال نباشی) ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع میخوانی( متصل میشوی)؛ این تلنگر، رزق است.

یکباره یاد کسی میفتی که مدت هاست از او بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش میشوی؛ این رزق است.

رزق واقعی این است
رزق خوبی ها

نه ماشین، نه درآمد ...
اینها رزق مال است که خداوند به همه بندگانش می دهد
اما رزق خوبی ها را فقط به دوستدارانش می دهد.

تولد چیست ؟
سوالی که "یونسکو" برای همه ملتهای دنیا مطرح کرد..

بهترین پاسخ : از"هند" ارسال شد ... که گفت:

"تولد" ؛ تنها روزی است ؛ که

مادر با گریه های نوزادش لبخند می زند...

زحمتها را گل کشید و برگ گل را باد برد ******** بیستون رو عشق کند و شهرتش فرهاد برد.


چگونه امام زمان را ببينيم

سلام .
مساله دیدار حضرت مهدى(عج) از مسائل مهمى است كه در طول قرنهاى متمادى قلوب شیعیان مشتاق را به خود مشغول داشته و آنان كه عاشق وصال حضرت بوده‏اند در این انتظار سوخته‏اند و ساخته‏اند، از این میان، شایستگان به مقام دیدار نائل آمده‏اند و از فیض محضر حضرت ولى عصر(عج) بهره‏مند گردیده‏اند و چه زیبا به آرزوى خود رسیده‏اند.
خوشبختانه براى راهیابى و درك محضر امام عصر(عج) از ناحیه معصومین (علیهم السلام) و راه‏یافتگان به وصال آن حضرت سفارش هایى شده كه مشتاقان را به مقصود نزدیكتر مى‏سازد و راهنماى آنان براى تشرف به محضر قدسى حضرت مهدى(عج) مى‏گردد.
حضرت مهدى(عج) در نامه‏اى كه خطاب به شیخ مفید مرقوم نموده، فرموده است:
و اگر خدا شیعیان ما را براى طاعت ‏خود موفق بدارد، در اینكه دل هاشان با هم باشد و به عهد خود وفا كنند، بركت ‏به لقاء ما از آنها تاخیر نیفتد و سعادت مشاهده ما به آنها به زودى خواهد رسید. - كه این لقاء و دیدار ما - به سبب حقیقت معرفت و صدقى است كه با ما دارند. پس ما را از آنها دور نمى‏دارد مگر آنچه كه از آنها صادر مى‏شود كه ما از آن كراهت داریم و براى آنها اختیار نمى‏كنیم. 1
و شیخ كلینى در كافى از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت كرده كه هر كس بخواند مسبحات، یعنى سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلى را پیش از خواب، نمیرد تا درك نماید حضرت قائم (علیه السلام) را و اگر مُرد در جوار حضرت پیغمبر(علیه السلام) خواهد بود. 2
و امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر كس سوره اسراء را در هر شب جمعه بخواند نمى‏میرد تا حضرت قائم(عج) را درك كند و از اصحاب و یارانش باشد. 3
و امام باقر(علیه السلام) فرمود:«كسى كه مسبحات را بخواند، از دنیا نمى‏ رود تا حضرت مهدى(عج) را درك كند و اگر جلوتر از دنیا برود، در جهان دیگر در همسایگى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهد بود.» 4

1- دیدار با ابرار، شیخ مفید، احمد لقمانى، ص 35، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، 1374ش.
2- اصول كافى، ج 2، ص‏593، دارالاضواء.
3- فضایل و آثار قرائت‏سوره‏ها، ص 38.
4- همان، ص 74.

زنده واقعی کیست ؟

انسان هنگامی حقیقتا زنده است که عشق در وجود او شعله ور باشد.

زندگی انسان همانا گرمی دل اوست. در غیر این صورت زندگی او

سرد و بی روح خواهد بود. زندگی سرد و بی روح در اصل زندگی

نیست .بلکه نوعی مرگ و خود کشی تدریجی است. انسان باید سعی کند

با مهر و محبت و به طور تمام و کمال زندگی کند . عشق هر دو کیفیت تاریکی و روشنایی را در خود دارد.

عشق .شب و روز و مرگ و زندگی را در خود دارد. انسان باید از بخش تاریک شروع کند .شروع همیشه از تاریکی است.

درست مثل بذری که زندگی خود را از تاریکی داخل خاک شروع می کند یا کودکی که زندگی خود را از تاریکی رحم مادرش

اغاز می کند. تمامی شروعها در تاریکی است. زیرا تاریکی یکی از مهمترین عوامل مورد نیاز برای اغاز هر حرکتی است. "

یا حق.

ابراهیم ا;944783 نوشت:
زحمتها را گل کشید و برگ گل را باد برد ******** بیستون رو عشق کند و شهرتش فرهاد برد.

happy@};-
رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد

بیستون را عشق کندو شهرتش فرهاد برد

حضرت علي (ع) :
[اى پسرم] دل خود را با پند و اندرز زنده بدار و با زهد و پارسايى بميران و با يقين آن را تقويت كن و با حكمت، آن را روشنایی بخش!
میزان الحکمة ج۱۰ ح۱۷۰۵۳

"مشگل درک قضا و قدر. از قدر پرسیدند امام مولا علی علیه السلام پاسخ داد :راهی است تاریک ان را مپیمایید .

و دریایی است ژرف . وارد ان نشوید و رازی است خدایی. خود را به زحمت نیندازید. "

انان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند. و انان که مهلت دارند کوتاهی می ورزند. "

یا حق.

استاد فاطمی نیا:
یکی از مهم ترین واصلی ترین چیزهایی که خیر و برکت و آرامش را از خانه های بیرون می برد ، بد اخلاقی ها است ، که اعضاء خانواده با هم دارند.

خود بینی و خدا بینی :

همان طور که امام سجاد علیه السلام درس میدهد .با این بی حالی ها اول باید به خود برگردیم و یک بازنگری به ضعف ها و عیب ها و

محدودیتهایمان که باعث محرومیت ها شده است بکنیم و بشکنیم و بدانیم ما اینیم .

سرتاسر نقص و تقصیر و قصور و کوتاهی هستیم. چنانکه امام حسین علیه السلام در دعای عرفه با خدای خود چنین نجوا می کند :

"خداوندا .از من ان سزد که سزاوار پستی من است. و از تو ان سزد که به مقام بزرگواری و کرامت شایسته است.

حال برخی در نگاه اول می مانند . یعنی فقط پستی خود را مشاهده می کنند و به افسردگی و یاس می رسند و می برند.

اما امام سجاد علیه السلام یاد می دهد که حالا که خود را دیدی و شکستی. برگرد و خدا را هم ببین و بلند شو . عفو و گذشت و کرم

او را مشاهده کن.

تازه همین موقع که احساس بیچارگی می کنی. نوبت فرار به سوی خداست. خداوند طبیب است. با همین شکست ها که دیگر حال کسی

حتی خودمان را نداریم .باید خود را به او بسپاریم تا درستمان کند. "

یا حق.

آثار و برکات ذکر یونسیه
1- پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله وسلم : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است .

2- رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش ‍ حاصل شود؟ اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد: «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین»

3- امام صادق علیه السلام : عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این دعا را نمى خواند «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین» چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم .

4- برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات بسیار خوب است و برای رفع حجب و نورانیت موثر است و استجابت دعا و نجات مؤمنین از طرف خدا شامل گوینده آن می شود.

"انسان ساخته شده برای غم و شادی

و زمانی که این واقعیت را درک کنیم.

از سختی ها جان سالم به در خواهیم برد.

غم و شادی از یک تار و پود بافته شده اند .

تا لباسی برای روح متعالی ما باشند.

اگاهی . نمی تواند دل سردتان کند. زیرا بخشی از نسج وجودتان شده است.

اگر نتوانید شک کنید که همه چه هستید و بدانید که هستید . ان وقت هرگز

نا امید نمی شوید .دیگر بار باورهایی را که با شک همراهند به یادتان می اورم.

در حالی که اگاهی از چنین الودگی . ازادی است. "

یا حق.

[=lucida console]بسم الله الرحمن الرحیم



[=lucida console]انجمن ادبی دعبل محفلی برای شاعران و سخنوران اسک دین[=georgia][=courier new]

اثر گذاری امر و نهی :

نکته ای که در رساله ها هم هست . این است که شرط امر به معروف و نهی از منکر احتمال تاثیر است. یعنی وقتی بر من امر و نهی واجب

است که احتمال بدهم اثر دارد. و گرنه در جایی که یقین دارم امر و نهی من اثر ندارد. از گردن من ساقط است.

خیلی از اوقات برای این که از زیر این تکلیف شانه خالی کنیم .زود پیش خودمان می گوییم. بابا گفتن من یک نفر که اثری ندارد و رد

می شویم می رویم و این شرط را بهانه ترک وظیفه قرار می دهیم.

در حالی که اولا . گاه ممکن است یکی تنها اثر نداشته باشد. اما همین یکی یکی ها کنار هم اثر داشته باشند.

بیست نفر وقتی به یک کسی که مرتکب منکری است تذکری دهند. مسلم اثر می گذارد.

ثانیا . گاه اثرش همان ان و بالفعل نیست. یا حتی اثرش برای شخص خلافکار نیست. برای دیگران است. مثلا در یک خانه وقتی به یکی از

بچه ها که نماز نمی خواند .یا کاهل نماز است .پدر و مادر امر و نهی می کنند. ممکن است او نپذیرد . ولی بقیه بچه ها می بینند پدر و مادرشان

چقدر به نماز حساس اند. لذا در انها موثر واقع می شود.

ثالثا .گاه تذکر ما هر چند گناه را ریشه کن نمی کند. ولی از حجم گناه کم می کند. یعنی اثر لازم نیست صد در صد باشد.

حتی پنج درصد هم که باشد .باز واجب است.

یا حق.

امام زين العابدين عليه السلام :

بينوا آدمى! هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از يكى از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند مى گرفت، سختيها و كار دنيا بر او آسان مى شد: مصيبت نخست روزى است كه از عمر او كم مى شود. در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد، اندوهگين مى شود حال آن كه درهم (مال) جايگزين دارد اما عمر از دست رفته جبران نمى شود. مصيبت دوم اين است كه روزيش را به طور كامل دريافت مى كند كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد كيفر مى بيند. مصيبت سوم از اينها بزرگتر است. عرض شد: آن چيست؟ فرمود: هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش ؟!

بحار الأنوار : 78/160/20.

[="Arial Black"][="Blue"]

الّلهم!

أنت ربّی الجلیل

و أنا عبدک الذّلیل


[/]

چرا می گویند بهتر است که در روز برای آب خوردن ایستاد و در شب نشسته نوشید؟ آیا دلیل علمی هم دارد یا فقط در روایات است؟

همه احکام و دستورات الهی فلسفه و حکمت های گوناگونی دارند، هیچ یک از تکالیف شرعی بی حکمت وضع نشده اند، گرچه ما نمی توانیم به همه این حکمت ها آگاهی پیدا کنیم ولی با توجه به اینکه خدای حکیم و عادل هیچ قانونی را بی حکمت وضع نکرده، در بعضی از روایات آمده است که نوشیدن آب در شب و به صورت ایستاده موجب بیماری زرد آب خواهد بود، اما نوشیدن آب در روز به صورت ایستاده موجب بیشتر شدن نیروی بدن و گوارا شدن غذا می شود.

بدین بیان هیچ یک از دستورات الهی و تکالیف شرعی بدون حکمت و مصلحت وضع نشده اند، گرچه ما نمی توانیم به همه این حکمت ها آگاهی پیدا کنیم زیرا تنها به اندازه اطلاعات و به میزان معلومات بشری خود در هر عصر و زمان می توانیم فلسفه و اسرار احکام الاهی را دریابیم، نه همه آنها را و اصولاً با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیت علم ما، نباید غیر از این انتظار داشته باشیم. [1]

ولی با توجه به اینکه خدای حکیم و عادل هیچ قانونی را بی حکمت وضع نکرده است ما یقین داریم که هیچ تکلیفی خالی از حکمت و مصلحت خاص خود نیست [2] و خداوند متعال هرگز فرمانی را به ضرر بنده اش صادر نمی کند بلکه هر دستوری که به ما می دهد، صلاح و خیر ما در آن است.

بر همین اساس روحیه بندگی اقتضا می کند تا فرمانبرداری بی چون و چرای پروردگار خود باشیم و همه دستورات او را اطاعت کنیم .

با این حال در احادیث به حکمت نوشیدن آب به طور ایستاده در روز و به طور نشسته در شب، اشاره شده است که به برخی اشاره می شود:

الف) حضرت امام صادق (ع): «آب نوشیدن به حالت ایستاده در شب، زرد آب را در بدن ایجاد می کند.» [3]

ب) حضرت امام صادق (ع): «نوشیدن آب در روز به حالت ایستاده موجب فزونی عرق و بیشتر شدن نیروی بدن می گردد.» [4]

ج) حضرت امام صادق (ع): «ایستاده آشامیدن آب در روز، غذا را گوارا می سازد و ایستاده آشامیدن آب در شب، زرد آب می آورد.» [5]


[/HR][1] . نک: مکارم شیرازی ، ناصر و سبحانی ، جعفر ، پاسخ به پرسش های مذهبی.
[2] . نک: پاسخ شماره 764 (سایت: 881).
[3] . شیخ صدوق ، من لا یحضره الفقیه، ج 3 ، ص 353، دارالکتب الاسلامیه .
[4] . همان مدرک شماره 3.
[5] . کلینی، محمدبن یعقوب ، الکافی ، ج6، ص383، دار صعب ، بیروت.

آثار زیارت عاشورا
صفوان مى گويد امام صادق عليه السلام به من فرمود:
مواظب باش بر اين زيارت (عاشورا) پس به درستى كه من ضامن قبولى زيارت كسى هستم كه از دور و نزديك اين زيارت را بخواند و سعى او مشكور باشد و سلام او به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او از طرف خدا بر آورده و به هر چه كه خواهد برسد و خدا او را نوميد بر نگرداند.
اى صفوان ! اين زيارت را به اين ضمان يافتم از پدرم و او از پدرش ... و او از اميرالمؤ منين و او از رسول خدا و او از جبرئيل و او از خداى تعالى نقل نمودند كه خداوند عزوجل به ذات مقدس خود قسم فرموده كه هر كس حسين عليه السلام را به اين زيارت از دور و نزديك زيارت كند، زيارت او را قبول مى كنم و خواهش او را مى پذيرم ، به هر قدر كه باشد و خواسته او را بر مى آورم پس ، از حضور من نوميد بر نمى گردد و او را با چشم روشن و حاجت بر آورده شده و فوز جنت و آزادى از دوزخ بر مى گردانم و شفاعت او را در حق هر كس كه شفاعت كند مى پذيرم

امام زين العابدين عليه السلام :

بينوا آدمى! هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از يكى از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند مى گرفت، سختيها و كار دنيا بر او آسان مى شد: مصيبت نخست روزى است كه از عمر او كم مى شود. در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد، اندوهگين مى شود حال آن كه درهم (مال) جايگزين دارد اما عمر از دست رفته جبران نمى شود. مصيبت دوم اين است كه روزيش را به طور كامل دريافت مى كند كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد كيفر مى بيند. مصيبت سوم از اينها بزرگتر است. عرض شد: آن چيست؟ فرمود: هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش ؟!

بحار الأنوار : 78/160/20.

بزن ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻫﻮﺍ ﺍﺑﺮﯾﺴﺖ
ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ
ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﻦ ﺗﻦ ﺭﻧﺠﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ
ﺯﻣﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺪﯼ ﺩﺍﺭﺩ
ﺗﻨﺶ ﺯﺧﻤﯿﺴﺖ ﺍﺯ ﺑﺪ ﺗﺎﺧﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﮐﺞ ﻣﺮﺩﻡ
ﺑﺒﺎﺭ ﺍﯼ ﺍﺑﺮﮐﻢ ﺷﺎﯾﺪ
ﮐﻤﯽ ﺧﺸﻤﺖ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﯾﺪ
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻧﺴﻞ ﻗﺎﺑﯿﻞ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺟﺎﺭﯾﺴﺖ
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺧﻮﻥ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ
ﺩﺭﻭﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ
ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ
ﺳﺮﺍﻏﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﺩ
ﻭ ﺑﺮ ﺩﺍﺩ ﮐﺴﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﯾﺎﺯﺩ
ﺷﺮﺍﻓﺖ ﻫﻢ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺷﺪ
ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺮ ﺷﺪ ﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯼ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ
ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺭﺧﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ
ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺯﻣﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺪﯼ ﺩﺍﺭد...

دنیا را دیگر نمی فهمم.ستم را نمی توانم درک کند.

زمانی محبتها رنگ و بویی داشت.اما اکنون دیگر گلهای باغ هم بویی ندارند.

کجاست ان روزهای خوش وشیرین کودکی.

روزهایی که بازیها زیبا و شیرین بودند.

روزهای بارانی وقتی خیس می شدیم شادی تمام

وجودمان را فرا میگرفت.

کجاست ان روزهای خوش زندگی کجاست...

[="Arial Black"][="Blue"]سلام
فرمت pdf کتاب "آیین همسرداری" نوشته آیت الله امینی هستش؟
اگر کسی سراغ داره لطفا لینکشو بذاره.
[/]

نماز شب مرکب وصال

علمي كه انسان را بر تهجد و شب‌زنده‌داري برنيانگيزد، علمي است كه نور و بهره و خيري در آن نيست... بايد دانست كه مؤمن در راه تحصيل علم، نماز شب را از مطالعه كارسازتر مي‌بيند».

حافظا در كنج فقر و خلوت شب‌هاي تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

و نيز مي‌نويسد:«مردان متقي براي تصحيح نيت خود در تحصيل عمل به نماز شب پناه مي‌بردند و درد خود را با داروي شب زنده‌داري و تضرع در دل شب درمان مي‌نمودند، و به جان خودم سوگند كه براي تصحيح نيات واجبه عينيه، اين راه بهترين‌ راه‌هاست و دستگيره محكمي است كه نبايد از آن دست كشيد.

و نيز گفته‌اند:«شما هيچ عارف و انسان بلند مرتبه‌اي را در اين عالم نمي‌يابيد كه آنچه به دست آورده از دولت بيداري شب‌ها نبوده باشد، چه پارسايان مسلمان و چه غير مسلمان، شب‌خيزي در همه اديان جزو سنن محبوبه است».

«حافظ نيز شاگرد مكتب اسلام و بهره‌مند از معنويت‌ها و صفاهاي شبانه بود و پيروزي‌هاي خود را مديون شب‌خيزي‌هاي خود مي‌دانست».

عارف واصل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

]

عبد شکور;949432 نوشت:
[=Arial Black]سلام
فرمت pdf کتاب "آیین همسرداری" نوشته آیت الله امینی هستش؟
اگر کسی سراغ داره لطفا لینکشو بذاره.

سلام
http://www.panteashop.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-pdf/

[="Arial Black"][="Blue"]

الرحیل;949710 نوشت:
سلام
http://www.panteashop.ir/%DA%A9%D8%A...%A7%D9%85-pdf/

با سلام و تشکر

روی صفحه عنوانش نوشته نشده که نویسنده اش کیست. نمیدونم این همون کتاب آیت الله امینی هست یا کتاب دیگری است در این زمینه؟

میحواستم آن را در شبکه های اجتماعی منتشر کنم اما متاسفانه صفحه آرایی pdf آن آنقدر ضعیف است که خواننده را نه تنها جذب نمی کند بلکه فراری می دهد و اثر معکوس می گذارد.

اگر مطمئن باشم که اثر آیت الله امینی است ، شاید در صورت امکان خودم مجدداً آن را صفحه آرایی و به pdf تبدیل کنم. البته اطلاعات فنی زیادی ندارم.[/]

عبد شکور;949739 نوشت:
[=Arial Black]
با سلام و تشکر

روی صفحه عنوانش نوشته نشده که نویسنده اش کیست. نمیدونم این همون کتاب آیت الله امینی هست یا کتاب دیگری است در این زمینه؟

میحواستم آن را در شبکه های اجتماعی منتشر کنم اما متاسفانه صفحه آرایی pdf آن آنقدر ضعیف است که خواننده را نه تنها جذب نمی کند بلکه فراری می دهد و اثر معکوس می گذارد.

اگر مطمئن باشم که اثر آیت الله امینی است ، شاید در صورت امکان خودم مجدداً آن را صفحه آرایی و به pdf تبدیل کنم. البته اطلاعات فنی زیادی ندارم.


سلام
خب چرا همون فرمت اچ تی ام ال رو به پی دی اف تبدیل نمی کنید؟ توی خود سایت هم هست

فرمت مخصوص موبایل هم توی نتایج جستجو هست

[="Arial Black"][="Blue"]

الرحیل;949740 نوشت:
فرمت مخصوص موبایل هم توی نتایج جستجو هست

فرمت apk؟ اگه باشه که عالیه.[/]

[=Arial Black]امروز نکته مهمی را فهمیدم
شرط "فرا رسیدن یاری خداوند" ، صداقت و اخلاص است.
این سنت خداست که هر گاه در مردمی صداقت ببیند ، آنها را یاری می کند.

ما چقدر در زندگی ، صداقت داریم؟ با اعضای خانواده ، با خویشاوندان و همکاران و سایر مردم؟
اگر خوب در حال خودمان دقت کنیم ، می بینیم که موارد متعددی از "عدم صداقت" در رفتار ما با همه مردم (از خانواده خودمان تا دورترین افراد) وجود دارد.

انس ابن مالک از پیامبر خدا (ص) نقل می کند که فرمود :

شش چیز را برای من به عهده بگیرید تا من بهشت را برای شما به عهده بگیرم :

۱ چون سخن میگوئید دروغ نگویید

۲ چون وعده میدهید تخلف نکنید

۳ چون امانتی گرفتید خیانت نکنید

۴ دیدگانتان را از حرام ببندید

۵ عفت خود را حفظ کنید

۶ دست ها وزبان های خود را از اذیت کردن بر مردم نگهدا ید .

« خصال صدوق ج۱ ص ۴۶۵ ح ۵ »

هنگامی که افکارتان در سطح تجزیه و تحلیل شد به

یک شاخه گل سرخ فکر کنید. زمانی که به تجزیه

زیبایی گل سرخ مشغولید.ممکن است

شعر رابین رانات تاگور رابه یاد بیاورید.

گل سرخ را پیش عزیزانتان نبرید.

زیرا در ان پیامی پنهان است.

که بر خلاف کلمات زبان ما نمی تواند تجزیه و

تحلیل شود.

این شعر به ما یاداور می شود که عادت به تجزیه

و تحلیل کردن و یا قضاوت .ما را دست یابی به

شناخت درست و حقیقت که در مرکز وجود

ماست . دور می کند. گل سرخ نیاز به تحلیل ندارد.

و بسیار ساده است.درست مانند حقیقت وجود شما.

یا حق.

هنگامی که افکارتان در سطح تجزیه و تحلیل شد به

یک شاخه گل سرخ فکر کنید. زمانی که به تجزیه

زیبایی گل سرخ مشغولید.ممکن است

شعر رابین رانات تاگور رابه یاد بیاورید.

گل سرخ را پیش عزیزانتان نبرید.

زیرا در ان پیامی پنهان است.

که بر خلاف کلمات زبان ما نمی تواند تجزیه و

تحلیل شود.

این شعر به ما یاداور می شود که عادت به تجزیه

و تحلیل کردن و یا قضاوت .ما را دست یابی به

شناخت درست و حقیقت که در مرکز وجود

ماست . دور می کند. گل سرخ نیاز به تحلیل ندارد.

و بسیار ساده است.درست مانند حقیقت وجود شما.

یا حق.

موضوع قفل شده است