تحریف انجیل و تورات از دید احادیث

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحریف انجیل و تورات از دید احادیث

سلام.

1.آیا این روایت که در کتاب کافی به نقل از امام باقر داریم: «حروف و الفاظ كتاب را به خوبى برپا مى داشتند، اما حدود و محتواى آن را تحريف مى‌كردند. لذا، آن را روايت مى كردند، ولى مراعات نمى‌كردند.» (كافى، ج۸، ص ۵۳، حديث ۱۶) به معنای عدم تحریف لفظی تورات و انجیل است؟

2.لطفاً روایتهایی را که به تحریف لفظی تورات و انجیل اشاره دارند، ذکر بفرمایید.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]با سلام و ادب
این حدیث را نمیدونم چرا به تورات و انجیل شما ربط دادید چون اصلا بحث آن عهدین نیست .بلکه در مورد عدم تحریف قرآن است:
كلينى (ره) در كتاب روضه نقل كرده در نامه ‏اى كه حضرت باقر عليه السّلام بسعد الخير نوشتند اين جمله است: «و از پشت پا زدن اين مردم بقرآن اين بود كه حروف آن را برپا داشتند و حدود آن را تحريف كردند ...»
اصول كافى- ترجمه مصطفوى‏ ج4 ص 441
ترجمه قسمتی از متن نامه:
نامه امام باقر ع به سعد الخير
16- يزيد بن عبد اللَّه از شخصى روايت كرده كه گفت: امام باقر عليه السّلام نامه ذيل را بسعد الخير نوشت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اما بعد من تو را بترس از خدا سفارش ميكنم زيرا سلامت از نابود شدن و بهره‏مندى در بازگشتگاه بسوى خدا در آن است، همانا خداى عز و جل نگاه دارد بوسيله تقوى و پرهيزگارى بنده را از آنچه عقلش بدان دسترسى ندارد، و بزدايد بوسيله تقوى از بنده كوردلى و نادانى را، و بوسيله تقوى بود كه نوح و همراهان در كشتى نجات يافتند، و هم چنين صالح (پيغمبر) و همراهانش از صاعقه رهائى پيدا كردند، و بوسيله تقوى صابران كامياب گشتند، و اين دسته‏ها (يعنى شيعيان) از مهلكه‏ها نجات يافتند، و اينان را برادرانى است كه بر همين طريقه‏اند و همين فضيلت را جويايند، اينان طغيان شهوات خود را پشت سر انداختند هنگامى كه داستان عقوبتهاى قرآن باطلاع آنها رسيد، پروردگار خود را بر آنچه روزيشان فرمود ستايش كنند كه او شايسته ستايش است، و خويش را بر كوتاهيهائى كه (در انجام دستورات خدا) كرده‏اند نكوهش كنند و اينان شايسته نكوهشند، و دانسته‏اند كه براستى خداى تبارك و تعالى بردبار و داناست، و تنها خشمش بر آن كسى است كه رضايت خاطر او را نجويد، و فقط عطاى خود را از كسى دريغ دارد كه عطايش را بپذيرد، و تنها گمراه كند كسى را كه هدايت و راهنمائى او را نپذيرد.
سپس ببدكرداران اين امكان و اختيار را داده كه بوسيله توبه بديهاى خود را به نيكى تبديل كنند،و بندگان خود را در قرآن با آواز بلندى كه بريده نشود بتوبه دعوت كرده و از دعاى بندگانش جلوگيرى نفرموده- پس خدا لعنت كند كسانى را كه كتمان كنند آنچه را خدا نازل فرموده (كه با سخنهاى باطل خود مانع دعاى بندگان ميشوند)-.
خدا بر خويش مهرورزى را لازم كرده و رحمت او بر خشمش پيشى جسته، و از روى راستى و درستى بانجام رسيده، پس چنان نيست كه خداوند نسبت ببندگان خشم آغاز كند (و ابتداء بر آنها خشم كند) پيش از آنكه آنها او را بخشم آورند، و اين‏ مطلب از علوم يقينى و نيز از علومى است كه از تقوى و پرهيزگارى سرچشمه گيرد (و از آن بدست آيد).
و هر ملتى كه كتاب خدا را پشت سر انداختند خدا نيز علم كتاب را از آنها برگيرد، و دشمن را بر سرشان مسلط گرداند هنگامى كه با آن دشمن طريقه دوستى پيش گيرند، و پشت سر انداختن كتاب يكى باين است كه حروف آن را برپا دارند (و بخوانند) ولى حدود آن (و مقرراتش) را تحريف كنند (و تغيير دهند) اينها كتاب را روايت كنند ولى مراعاتش نكنند، نادانان (ظاهربين) بهمين حفظ ظاهرى روايت كتاب كه اينان دارند دلخوشند ولى دانشمندان (حقيقت بين) از اينكه اينها مراعات (حدود) آن را نكنند غمناك و محزونند، و ديگر از راههاى دور انداختنشان كتاب خدا را باين بود كه آنها را بدست كسانى كه دانش آن را نداشتند سپردند (و آنها را بر احكام آن مسلط گرداندند) و آنها نيز طبق دلخواه خود در آن حكم كردند (يا بهواپرستيشان كشاندند) و بنابودى بازگرداندند، و رشته‏هاى دين (و احكام آن) را تغيير دادند، و سپس آن را به ابلهان و كودكان واگذاردند.
پس چنان شد كه ملت اسلامى بجاى دستور خداى تبارك و تعالى از اين مردم دستور گرفتند و بر دستور آنها نيز بازگشتند (صدورشان از آنها و ورودشان نيز بر آنها شد) پس چه بد است براى ستمكاران سرپرستى كردن مردم از آنها بجاى سرپرستى كردن خدا، و پاداش مردم بجاى پاداش خدا، و رضايت و خوشنودى مردم در عوض خوشنودى خدا، پس امت بچنين روزى افتاد كه در ميان آنها كوشايان در عبادت نيز هستند اما بر اساس همين گمراهى، و اينان بخود خوش بين و شيفته كردار خودند، و عبادتشان‏ موجب گمراهى خود آنها و هم پيروانشان ميباشد، در صورتى كه در ميان پيمبران و رسولان داستانهائى بوده كه براى عبادت‏ كنندگان تذكار و يادآورى (خوبى) است.
الكافي، ج‏8، ص: 53

[=arial]ادامه پاسخ خود را هم در این دو لینک مشاهده کنید:
http://www.askdin.com/thread39793.html
http://www.askdin.com/thread9528.html
موفق باشید

عمار;727644 نوشت:
[=arial]ادامه پاسخ خود را هم در این دو لینک مشاهده کنید:
http://www.askdin.com/thread39793.html
http://www.askdin.com/thread9528.html
موفق باشید

با سلام. گرامی سؤال بنده حدیثی است و در آن دو تاپیک حدیثی که بیانگر تحریف در عهدین باشد، ندیدم. لطفاً اگر حدیثی سراغ دارید، بفرمایید.

با سلام
یکی از وایت ها که در لینک مربوطه بود:

شعیب;522407 نوشت:
در مجمع البیان در تفسیر آیه : (( یا ایها الرسول لا یحزنک الذین یسارعون فى الکفر... )) ، از امام باقر (علیه السلام ) روایت آورده که فرمود: زنى از اشراف خیبر با مردى از اشراف همان قبیله زنا کرد و هر دو هم محصن بودند، یعنى هم زن شوهر داشت و هم مرد همسر داشت احبار یهودیان از سنگسار کردن آن دو به خاطر اینکه از اشراف بودند کراهت داشتند، نامه اى به یهودیان مدینه نوشتند که از پیامبر اسلام حکم این مساله را بپرسند به این امید که حکم اسلام آسان تر از حکم تورات که سنگسار است باشد،
سرانجام عده اى از یهودیان مدینه از قبیل کعب بن اشرف ، کعب بن اسید، شعبة بن عمرو، مالک بن صیف و کنانة بن ابى الحقیق و جمعى دیگر به سوى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) به راه افتادند و چون شرفیاب حضور حضرتش شدند، عرضه داشتند: اى محمد خبر بده ما را که حکم مرد زنا کار و زن زنا کارى که هر دو محصن باشند چیست ؟ و چه حدى باید بر آن دو جارى شود؟ رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: آیا هر حکمى که من بکنم قبول مى کنید و به حکم من راضى مى شوید؟ گفتند: بله ، در این میان جبرئیل نازل شد و حکم سنگسار را بیاورد و رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود حد آن دو، سنگسار شدن است ولى یهودیان حاضر نشدند آن حکم را بپذیرند جبرئیل به رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) عرضه داشت : مردى به نام ابن صوریا را که به این نام و نشان است بین خود و این یهودیان حکم قرار بده .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) از آن جمع پرسید جوانى امرد را که موى صورتش نروئیده و سفید چهره و لوچ است مى شناسید که در فدک منزل دارد؟ و نامش ابن صوریا است ؟ گفتند: بله ، مى شناسیم ، پرسید، او چگونه شخصى است در بین شما؟ عرضه داشتند: او اعلم علماى یهود است که فعلا در روى زمین باقى مانده ، او از هر کس دیگرى به آنچه خداى تعالى بر موسى نازل کرده داناتر است ، حضرت فرمود: پس ‍ بفرستید تا بیاید، یهودیان پیکى روانه فدک کردند و عبدالله بن صوریا را آوردند. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) به او فرمود: من تو را به آن خدائى سوگند مى دهم که جز او هیچ معبودى نیست ، همان خدائى که تورات را بر موسى نازل کرد و دریا را براى شما بنى اسرائیل شکافت و شما را از غرق نجات داد و فرعون و فرعونیان را غرق کرد، همان خدائى که ابر را بر سر شما سایبان نمود، آن خدائى که بر شما من و سلوى نازل کرد آیا در کتابتان حکم سنگسار را براى مرد و زن زنا کار دیده اى یا نه ؟ ابن صوریا گفت : به همان خدائى که مشخصاتش را برایم شمردى سوگند مى خورم که آرى چنین حکمى در تورات هست و به همان خدا سوگند که اگر ترس آن نبود که خداى تعالى پروردگار تورات مرا به جرم دروغ بستن به تورات و تحریف آن آتش بزند هرگز این اعتراف را نزد تو نمى کردم و لیکن اى محمد تقاضا دارم بگوئى که حکم زناى محصنه در کتاب تو چیست ؟ حضرت فرمود: حکم زنا در قرآن این است که اگر چهار نفر شاهد شهادت دهند که دیده اند آلت تناسل مرد همچون میل در سرمه دان داخل در فرج زن است ، واجب است بر حاکم که آن زن و مرد را رجم کند، ابن صوریا گفت : خداى تعالى در تورات نیز همین حکم را نازل کرده . رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) به وى فرمود: پس اولین بارى که حکم خدا را نادیده گرفتید چه زمانى بود؟ گفت : هر وقت زنى از اشراف زنا مى کرد رهایش مى کردیم و چون زنى از طبقه ضعیف جامعه ، زنا مى کرد حد سنگسار را بر او جارى مى ساختیم و همین باعث شد که زنا در میان اشراف شایع شد، این وضع به همین صورت بود تا اینکه پسر عموى یکى از پادشاهان ما زنا کرد و ما سنگسارش نکردیم ، چیزى نگذشت مردى دیگر از طبقه پایین جامعه ، زنا کرد همینکه خواستیم سنگسارش ‍ کنیم گفت به هیچ وجه نمى گذارم سنگسارم کنید مگر بعد از آنکه پسر عموى شاه را سنگسار کنید (و چون آبروى علماى یهود را در خطر دیدیم ) جمع شدیم و از پیش خود حدى براى زناى محصنه معین کردیم که آسانتر از سنگسار باشد و در اشراف و غیر اشراف یکسان اجرا گردد و آن تازیانه و داغ نهادن بود، به این نحو که چهل ضربه شلاق بخورد و سپس صورتش را سیاه کنند و مرد زنا کار را بر الاغى و زن زنا کار را بر الاغى دیگر سوار کنند آن هم به این نحو که روى آن دو به طرف دم الاغ باشد و بعد آن دو را در شهر بگردانند، از آن به بعد حکم زناى محصنه به جاى رجم ، چنین شکنجه اى شد.
یهودیان ابن صوریا را به ملامت گرفتند که چه زود اسرار یهودیت را به او گفتى و تو براى حل این مشکلى که براى آن به تو مراجعه کردیم اهلیت نداشتى و لیکن چون غایب بودى نخواستیم در پاسخ محمد که مى پرسید: چنین مردى را در فدک مى شناسید از تو بد گوئى کنیم (و بگوئیم ما حکمیت او را قبول نداریم )، ابن صوریا گفت : من براى این اعتراف کردم که او مرا به تورات سوگند داد و اگر این نبود هرگز سر یهودیت را فاش نمى کردم و بالاخره رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) دستور داد آن زن و مرد یهودى را در جلو در مسجدش سنگسار کردند و ابن صوریا عرضه داشت : من اولین عالم یهودى بودم که امر تو را بعد از آنکه دیگران پنهانش کرده بودند هویدا ساختم ، خداى تعالى در این مورد این آیه را نازل کرد: (( یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفوا عن کثیر )) ، ابن صوریا چون این آیه را شنید برخاست و دو دست خود را (به عنوان التماس ) بر دو زانوى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) گذاشت و سپس گفت : من در موقعیتى هستم که به خدا و به تو پناه مى برم ، آنچه را هم که مامور شده اى چشم پوشى کنى بیان کن رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) اعتنائى به او نکرد.


[=arial]اما دیگر روایات:
1- حضرت علی(ع) فرمودند:. «حَسَبَ مَا فَعَلَتْهُ الْیهُودُ وَ النَّصَارَی بَعْدَ فَقْدِ مُوسَی وَ عِیسَی مِنْ تَغْییرِ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ تَحْرِیفِ الْکلِمِ عَنْ مَوَاضِعِه؛ بعد از حضرات موسی و عیسی(ع) قوم یهود و نصارا در تورات و انجیل تغییر داده و کلمات آن را از موضعش برگرداند و تحریف کردند» 1

2- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ سُلَیمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُور؛ امام صادق: حضرت سلیمان وارث داود بود و حضرت محمد وارث سلیمان و ما اهل بیت وارث حضرت محمد هستیم. لذا تورات، انجیل و زبور در نزد ما است» 2

وقتی پیامبر یا اهل بیت می فرمایند: ما بر اساس تورات حکم می کنیم یعنی تورات واقعی که علمش نزد آن هاست نه توراتی که در دست مردم است.

3- عن أبی عبد الله(ع)«وَ مِنْهُمْ أَی مِنَ الْیهُودِ أُمِّیونَ لا یعْلَمُونَ الْکتابَ إِلَّا أَمانِی وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یظُنُّونَ» 3 «وَ کانَ قَوْمٌ مِنْهُمْ یحَرِّفُونَ التَّوْرَاةَ وَ أَحْکامَهُ ثُمَّ یدَّعُونَ أَنَّهُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِیهِمْ فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتاب؛ و گروهی از یهود، بی سوادانی هستند که کتاب [آسمانی تورات] را جز بافته های دروغی [که عالمان خائن یهود به عنوان تورات ارائه کرده اند] نمی دانند، و [در امر دین ] فقط پیرو گمان و پندارند [نه تحقیق و علم ) و گروهی دیگر به تحریف تورات و احکامش می پرداختند» 4

4-. ..قَوْلُهُ تَعَالَی «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکتابِ» 5 «قَالَ کانَ الْیهُودُ یقْرَءُونَ شَیئاً لَیسَ فِی التَّوْرَاةِ وَ یقُولُونَ هُوَ فِی التَّوْرَاةِ فَکذَّبَهُمُ اللَّه؛ یهودان مطالبی را می خواندند و می گفتند در تورات است با اینکه در تورات نبود خداوند آنها را تکذیب نمود» 6

5- «وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یعْنِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْیهُودِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ یسْمَعُونَ کلامَ اللَّهِ فِی أَصْلِ جَبَلِ طُورِ سَینَاءَ وَ أَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِیهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ عَمَّا سَمِعُوهُ إِذَا أَدَّوْهُ إِلَی مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ سَائِرِ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ عَلِمُوا أَنَّهُمْ فِیمَا یقُولُونَهُ کاذِبُون؛ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ» 7 بعضی از این یهودان بنی اسرائیل «یسْمَعُونَ کلامَ اللَّهِ » کلام خدا را در کنار کوه طور سیناء و دستورات و نواهی خدا را می شنیدند «ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ »بعد تغییر می دادند. وقتی به دیگران تحویل می دادند «مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ» و کاملا متوجه بودند که آنچه می گویند؛ دروغ است «وَ هُمْ یعْلَمُونَ» 8

1. بحار الانوار، ج 89 ، ص، 43.
2. کافی، ج، 1 ص، 224.
3. بقره، 78.
4. بحارالانوار، ج ‏9، ص 180.
5. آل عمران، 78.
6. بحارالانوار، ج ‏9، ص 19.
7. بقره ، 75.
8. بحارالانوار، ج ‏9، ص 316.

عمار;728493 نوشت:
[=arial]اما دیگر روایات:
1- حضرت علی(ع) فرمودند:. «حَسَبَ مَا فَعَلَتْهُ الْیهُودُ وَ النَّصَارَی بَعْدَ فَقْدِ مُوسَی وَ عِیسَی مِنْ تَغْییرِ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ تَحْرِیفِ الْکلِمِ عَنْ مَوَاضِعِه؛ بعد از حضرات موسی و عیسی(ع) قوم یهود و نصارا در تورات و انجیل تغییر داده و کلمات آن را از موضعش برگرداند و تحریف کردند» 1

2- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ سُلَیمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُور؛ امام صادق: حضرت سلیمان وارث داود بود و حضرت محمد وارث سلیمان و ما اهل بیت وارث حضرت محمد هستیم. لذا تورات، انجیل و زبور در نزد ما است» 2

وقتی پیامبر یا اهل بیت می فرمایند: ما بر اساس تورات حکم می کنیم یعنی تورات واقعی که علمش نزد آن هاست نه توراتی که در دست مردم است.

3- عن أبی عبد الله(ع)«وَ مِنْهُمْ أَی مِنَ الْیهُودِ أُمِّیونَ لا یعْلَمُونَ الْکتابَ إِلَّا أَمانِی وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یظُنُّونَ» 3 «وَ کانَ قَوْمٌ مِنْهُمْ یحَرِّفُونَ التَّوْرَاةَ وَ أَحْکامَهُ ثُمَّ یدَّعُونَ أَنَّهُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِیهِمْ فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یکتُبُونَ الْکتاب؛ و گروهی از یهود، بی سوادانی هستند که کتاب [آسمانی تورات] را جز بافته های دروغی [که عالمان خائن یهود به عنوان تورات ارائه کرده اند] نمی دانند، و [در امر دین ] فقط پیرو گمان و پندارند [نه تحقیق و علم ) و گروهی دیگر به تحریف تورات و احکامش می پرداختند» 4

4-. ..قَوْلُهُ تَعَالَی «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکتابِ» 5 «قَالَ کانَ الْیهُودُ یقْرَءُونَ شَیئاً لَیسَ فِی التَّوْرَاةِ وَ یقُولُونَ هُوَ فِی التَّوْرَاةِ فَکذَّبَهُمُ اللَّه؛ یهودان مطالبی را می خواندند و می گفتند در تورات است با اینکه در تورات نبود خداوند آنها را تکذیب نمود» 6

5- «وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یعْنِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْیهُودِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ یسْمَعُونَ کلامَ اللَّهِ فِی أَصْلِ جَبَلِ طُورِ سَینَاءَ وَ أَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِیهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ عَمَّا سَمِعُوهُ إِذَا أَدَّوْهُ إِلَی مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ سَائِرِ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ عَلِمُوا أَنَّهُمْ فِیمَا یقُولُونَهُ کاذِبُون؛ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ» 7 بعضی از این یهودان بنی اسرائیل «یسْمَعُونَ کلامَ اللَّهِ » کلام خدا را در کنار کوه طور سیناء و دستورات و نواهی خدا را می شنیدند «ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ »بعد تغییر می دادند. وقتی به دیگران تحویل می دادند «مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ» و کاملا متوجه بودند که آنچه می گویند؛ دروغ است «وَ هُمْ یعْلَمُونَ» 8

1. بحار الانوار، ج 89 ، ص، 43.
2. کافی، ج، 1 ص، 224.
3. بقره، 78.
4. بحارالانوار، ج ‏9، ص 180.
5. آل عمران، 78.
6. بحارالانوار، ج ‏9، ص 19.
7. بقره ، 75.
8. بحارالانوار، ج ‏9، ص 316.

با سلام.

اولاً موارد 4 و 5، مشخص نیست که بخش روایی از کدام معصوم نقل شده است.

ثانیاً در روایتی نیز آمده است:

آنها گفتند: ‌«ای ابوالقاسم! یکی از مردان ما با زنی زنا کرده است. تو دراینباره حکم کن.» آنها برای رسول الله (ص) بالشی آوردند که بر آن نشست و گفت: «تورات را بیاورید.» برایش آوردند. پس، او بالش را از زیر خودش برداشت و تورات را بر آن قرار داد، و گفت:‌ «من به تو و کسی که تو را نازل نمود، باور دارم.»
او سپس گفت: «یکی از درس‌آموختگان خود را بیاورید.» مردِ جوانی آورده شد [و حکم سنگسار را قرائت نمود...[ (سنن ابو داوود، کتابِ ۳۸، شماره‌ی ۴۳۴۴)

گویا این حدیث، دارای تواتر نیز هست. آیا این روایت نشانگر عدم تحریف در تورات نیست؟

[=arial]با سلام
حدیث 4 مستند به تفسیر قمی هست و اسم معصوم ذکر نشده بود که بنده هم عرض نکردم.
حدیث 5 هم از امام حسن عسگری علیه السلام می باشد.

مسلمان ایرانی;729992 نوشت:
گویا این حدیث، دارای تواتر نیز هست. آیا این روایت نشانگر عدم تحریف در تورات نیست؟

دلیلتون بر متواتر بودن این روایت چیست؟
کتابی که به آن مستند کردید از کتب اهل تسنن هست.
بر فرض هم حدیث و کتاب معتبر باشد ، این همه روایت و از همه مهمتر آیات دال بر تحریف وجود دارد بعد شما تنها استدلال به این روایت می کنید؟