انگیزه‌ی قیام حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام) با علم به عدم پیروزی ظاهری

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انگیزه‌ی قیام حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام) با علم به عدم پیروزی ظاهری


با سلام و عرض ادب خدمت فرهیختگان اسک دین

با توجّه به علم حضرت به شهادت خود و یارانش، این بحث را پیگیری می کنیم تا علل و انگیزه‌ی‌قیام آن حضرت را بررسی کنیم ...

علل و انگیزه قیام حضرت، از چند نظر قابل بررسی است که مهم ترین آن ها عبارت است از:

الف. اطاعت و عبودیّت حقّ
باید توجه داشت که اولیای الهی به گذشته و آینده‌ی خود و دیگران، تغییری در زندگی عادی و روزمرّه ی آن ها ایجاد نمی کند؛ بلکه مثل دیگر مردم، تکالیف ظاهری شرعی خود را انجام می دهند. بنابراین، محور در حرکت ها و تصمیم گیری های آن ها در همه امورِ خود، انجام وظیفه الهی، عبودیّت و اطاعت اوست، بدون در نظر گرفتنِ علم خود و این که نتیجه ظاهری آن چه خواهد شد؛ چنان که خداوند خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید:
«قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَ نُسُكي‏ وَ مَحْيايَ وَ مَماتي‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين* لا شَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمين‏» (انعام آیات 163و162)
بگو: در حقیقت نماز من و سایر عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا، پروردگار جهانیان است، که او را شریکی نیست، و بر این کار دستور یافته ام، و من نخستین مسلمانم.
حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) نیز در پاسخ به بعضی افراد که دلیل حرکتشان را با توجه به شرایط خطرناک موجود، می پرسیدند، به همین مسأله اشاره می فرمود که به بعضی از آن ها اشاره می شود:

1. حضرت به عبدالله بن جعفر و یحیی فرمود:
«انّی رأیت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) فی المنام و امرنی بما انا ماض له » (بحار الانوار ج 44،ص336)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) را در خواب دیدم و مرا به ان چه انجام می دهم، امر فرمود ...

2. نیز به امّ سلمه فرمود:
«يَا أُمَّاهْ قَدْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَرَانِي مَقْتُولًا مَذْبُوحاً ظُلْماً وَ عُدْوَانا» (بحار الانوار ج 44،ص331)
ای مادر، همانا خداوند عزّ و جلّ خواسته مرا کشته شده و سر بریده به ظلم و دشمنی ببیند.
بیان: در بعضی زیارت های دیگر سیّد الشّهدا (علیه السلام) خطاب به خود حضرت یا ائمه (علیهم السلام) و نیز در زیارت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) نظیر جمله عبدت الله و شبیه آن دیده می شود که مراد، تنها عمل کردن به خواست پروردگار توجه دارند، و این، بالاترین و بارزترین نشانه بندگی آن ها؛ بلکه هر مومن واقعی است.

حتی انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) تا بنده واقعی نباشند، مقام رسالت و نبوّت و ولایت و امامت به آن ها داده نخواهد شد، که «واشهد انّ محمّدا عبده و رسوله» مومنان نیز پس از رسیدن به این مقام، دیگر مقامات عالیه، به آن ها عطا خواهد شد. جمله «رضا الله رضانا اهل البیت» نیز از آثار عبودیت واقعی است.


ب: امتحان دیگران و نیل به مقامات عالی برای خود آن حضرت

چنان که از آیات متعدّد قران کریم برداشت می شود، خداوند بشر را بدون امتحان رها نخواهد کرد. خوبان، به واسطه امتحان به اعلی درجه‌ی کمال عروج و بَدان به ادنی منزلت پستی نزول خواهند نمود.
البته امتحان برای کسانی که در رأس خوبی ها قرار دارند و به مقام «مخلَصین» رسیده اند، به معنای آزمایش نیست؛ زیرا آن ها از چنین امتحانی خلاص شده اند؛ بلکه، امتحان آن ها همچون سیّد الشهدا (علیه السلام) تنها پیاده کردن عبودیت و رسیدن به مقام «و انّ لک فی الجنان لدرجات لن تنالها الّا بالشّهاده» (بحار الانوار، ج 44ص328) «و برای تو در بهشت ها، درجات و مقاماتی است که جز با شهادت به آن ها نخواهی رسید» است.
در واقع، امتحان برای مومنان، حرکت به سوی مقام «مخلَصین» و برای آن حضرت، ظهور دادن عبودیت و خصیصه ای است که خداوند برای وی قرار داده، و برای کفّار و تبهکاران نیز ظهور خبث باطنی آن‌هاست.

به هر یک از اقسام امتحان در کلمات آن حضرت و غیر او اشاره‌هایی شده است که به ذکر برخی از آن‌ها می پردازیم:

1.حضرت در کلامشان با گروه های جنّ فرمود:
« وَ إِذَا أَقَمْتُ بِمَكَانِي فَبِمَا ذَا يُبْتَلَى هَذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ وَ بِمَا ذَا يُخْتَبَرُون‏» (بحار الانوار ج 44،ص331)
و اگر من در جای خود بمانم، این قوم هلاک شده به چه چیزی امتحان گردند؟ و با چه چیزی خوبان از بدان جدا شوند؟

2. در خطبه فاطمه صغری (علیها سلام) نیز چنین آمده است:
«إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ ابْتَلَانَا اللَّهُ بِكُمْ وَ ابْتَلَاكُمْ بِنَا فَجَعَلَ بَلَاءَنَا حَسَناً» (ذریعه النجاه، ص172)
همانا ما اهل بیتی هستیم که خداوند متعال ما را با شما، و شما را با ما امتحان نمود، و امتحان ما را نیکو قرار داد.

ج: اتمام حجّت

علّت دیگر قیام ان حضرت، اتمام حجّت بر کسانی بود که نامه نوشتند و از حضرت برای مقابله با امویان یاری خواستند؛ چنان که قسمتی از سخنان حضرت به این امر اشاره دارد
قسمتی از سخنان حضرت در لینک زیر ذکر شده است ...

فلسفه سیر سید الشهدا علیه السلام بر طریق عادی

د: رفع موانع پیشرفت اسلام
در تاریخ عاشورا آمده است که حضرت در نبرد نمایانی که پس از اتمام حجّت های بسیار، با ان قوم ظالم و کافر نمود آن قدر از آن جمعیّت را کشت که مردم کشتار امیر المومنان (علیه السلام) در جنگ ها را فراموش کردند. (ذریعه النجاه، ص 135و 136)
روشن است که این کشتار هرگز برای تسلّی خاطر و شفای دل نبوده است، چون با مقام عصمت و ولایت نمی سازد؛ بلکه می توان گفت در مرحله اوّل، عمل به وظیفه عبودیّت و بندگی و در مرحله دوّم برداشتن موانع پیشرفت اسلام بوده است که تحقّق آن با دید مقام عصمت و امامت میسّر است؛ چنان که حضرت نوح (علیه السلام) هنگام نفرین بر قوم خود، به این امر اشاره فرمود:
«وَ قَالَ نُوحٌ رَّبّ‏ِ لَا تَذَرْ عَلىَ الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا*إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُواْ إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا» (نوح، آیات 26و27)
و نوح گفت؛ پروردگارا، هیچ یک از کافران را بر روی زمین مگذار، چرا که اگر تو آنان را باقی گذاری، بندگانت را گمراه می کنند و جز پلیدکارِ ناسپاس نزایند.

خاتمه:
در پایان، یک روایت از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده، و توضیح مختصری عرض می کنیم.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«لَوْ قَاتَلَ مَعَهُ أَهْلُ الْأَرْضِ لَقُتِلُوا كُلُّهُم‏»(بحار الانوار ج44،ص218، روایت 4)
اگر همراه امام حسین (علیه السلام) تمام اهل زمین هم می جنگیدند، همه آن ها کشته می شدند.
بیان: از مفهوم این روایت استفاده می شود که اراده‌ی حضرت حقّ سبحانه بر آن تعلّق گرفته بود که حضرت سیّد الشهدا (علیه السلام) کشته شده و اسلام و مسلمانان از این کشته شدن، حیات تازه ای بیابند. انگیزه آن حضرت هم در این امر، پیاده شدن اراده‌ی حقّ بوده است.

با سلام و عرض تسلیت ایام شهادت سالار شهیدان (ع) و تشکر از استاد محترم در بررسی عقلی و معرفت شناختی حادثه بزرگ عاشورا

هادی;743911 نوشت:
انگیزه‌ی قیام حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام) با علم به عدم پیروزی ظاهری

از بعد فقهی:
امام خمینی(ره) در خصوص فریضه امر به معروف و نهی از منکر می‌فرمایند: «اگر معروف و منکر از موضوعاتی باشد که از نظر اسلام بسیار مهم است و امر به معروف و نهی از منکر در چنین موضوعی، متوقف بر بذل جان باشد، بذل جان واجب است».

پس جایی که موضوع مهمی چون از بین رفتن سنن نبوی و مخدوش شدن تصویر دین بر اثر انحراف حکومت در میان باشد ، امر به معروف و نهی از منکر واجب است ولو با بذل جان و اهل بیت ، ولو علم به عدم پیروزی ظاهری نزدیک هم داشته باشد.

شمس الضحی;744785 نوشت:
پس جایی که موضوع مهمی چون از بین رفتن سنن نبوی و مخدوش شدن تصویر دین بر اثر انحراف حکومت در میان باشد ، امر به معروف و نهی از منکر واجب است ولو با بذل جان و اهل بیت ، ولو علم به عدم پیروزی ظاهری نزدیک هم داشته باشد.

سلام
فرمایشتون صحیح اما چرا امام حسن ع به این امر واجب عمل نکرد؟ در زمان امام حسن نیز سنت های پیامبر ص رو به فراموشی بود ...

ممنون

seydehzahra;744966 نوشت:
چرا امام حسن ع به این امر واجب عمل نکرد؟ در زمان امام حسن نیز سنت های پیامبر ص رو به فراموشی بود ...

سلام
اشتباه نشود.
امام حسن مجتبی (ع) نیز به تکلیف شرعی خود درباره امر به معروف و نهی از منکر اقدام نمودند. همانطور که شهادت امام حسین (ع) ضامن بقای اسلام است ، اگر صلح امام حسن (ع) نبود ، از اسلام چیزی باقی نمی ماند. پس صلح امام حسن مجتبی (ع) نیز در جهت "حفظ اسلام" یا همان "یاری کردن معروف" است. اما تاکتیکها با هم فرق دارد. علتش هم به شرایط سیاسی زمان و شیوه عمل طاغوت در هر زمان برمی گردد: یزید ، آشکارا به فسق مبادرت و احکام اسلام را زیر پا می گذاشت ، در حالیکه معاویه ، ظاهر دین را مراعات می کرد و بیشتر از طریق توطئه و نیرنگ، اهداف خود را پیش می برد. امام حسین (ع) نیز در مدتی از عمر شریف خود که در زمان حکومت معاویه بود ، راهبرد قیام نظامی را در پیش نگرفتند.

شمس الضحی;745072 نوشت:
سلام
اشتباه نشود.
امام حسن مجتبی (ع) نیز به تکلیف شرعی خود درباره امر به معروف و نهی از منکر اقدام نمودند. همانطور که شهادت امام حسین (ع) ضامن بقای اسلام است ، اگر صلح امام حسن (ع) نبود ، از اسلام چیزی باقی نمی ماند. پس صلح امام حسن مجتبی (ع) نیز در جهت "حفظ اسلام" یا همان "یاری کردن معروف" است. اما تاکتیکها با هم فرق دارد. علتش هم به شرایط سیاسی زمان و شیوه عمل طاغوت در هر زمان برمی گردد: یزید ، آشکارا به فسق مبادرت و احکام اسلام را زیر پا می گذاشت ، در حالیکه معاویه ، ظاهر دین را مراعات می کرد و بیشتر از طریق توطئه و نیرنگ، اهداف خود را پیش می برد. امام حسین (ع) نیز در مدتی از عمر شریف خود که در زمان حکومت معاویه بود ، راهبرد قیام نظامی را در پیش نگرفتند.

سلام

با تشکر از مطلب خوبتون

منظورم اینه که می تونست این موقعیت برای امام حسن پیش بیاد ولی نیومد.