پرتويي از خورشيد***به مناسبت ميلاد رسول اعظم***

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پرتويي از خورشيد***به مناسبت ميلاد رسول اعظم***





در طول تاريخ بشري هيچ شخصيتي همچون پيامبر گرامي اسلام (ص) مورد توجه انديشمندان و متفکران نبوده است و درباره هيچ انساني مانند او کتب به رشته تحرير در نيامده بي شک وجود مبارک او که اشرف انبياء و اشرف مخلوقات است چون نگيني درخشان بر تارک عالم وجود نور افشاني مي کند
او که به عقيده دوست و دشمن معلم بزرگ هدايت و معنويت است با اخلاقي نيکو که قرآن از آن تعبير به خلق عظيم دارد آن چنان سايه مهر و محبتش را بر سر همگان گسترده که نه تنها يارانش شيفته و شيداي اويند که دشمنانش نيز در برابر لطف و رحمت او شرمگين و سر افکنده اند

قرآن شريف او را الگو اسوه تمام آدميان در همه زمان ها و مکان ها مي داند و همگان را به تاسي و پيروي از او فرا مي خواند

و هزاران افسوس که پس از قرن ها هنوز حقيقت عظماي محمدي (ص) ناشناخته مانده ، با اين وصف همان مقدار اندکي که از سراسر عشق و محبت او به يادگار مانده دلهاي مشتاق را به سوي چشمه سار زلال معنويت مي کشاند

زندگي پيامبر اکرم (ص) را از جهات مختلفي مي توان مورد بررسي قرار داد و شما خواننده عزيز درباره آن وجود مقدس بسيار شنيده و شايد خوانده ايد در اين ويژه نامه مختصر سعي بر آن است که به بعد رفتاري و اخلاقي نبي اکرم (ص) بيشتر پرداخته شود زيرا اخلاق و معنويت گمشده بزرگ انسان عصر مدرنيسم است. اميد آنکه دلهايمان با عشق محمدي با يکديگر انس و الفت گيرد و پرده هاي حجاب و تيرگي از زندگيمان زدوده گردد



نام : محمد ، احمد ، محمود

مقام : خاتم الانبياء

لقب : مصطفي ، حبيب الله و رسول الله . حضرت محمد داراي 103 لقب است

کينه : ابوالقاسم و ابو ابراهيم . حضرت محمد داراي 9 کينه است

نام پدر : عبدالله

نام مادر: آمنه

تاريخ تولد : 17 ربيع الاول عام الفيل

محل تولد : مکه

ساعت تولد : طلوع فجر

روز تولد : جمعه

تاريخ ازدواج : دهم ربيع الاول

فرزندان پيغمبر : قاسم ، عبدالله ، ابراهيم ، زينب ، ام کلثوم ، رقيه ، فاطمه ، بجز ابراهيم همه فرزندان از خديجه بودند و در مکه به دنيا آمدند

مدت عمر : 63 سال

مدت نبوت : 23 سال



فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد

مولاى زمان مهتر صاحبدل امجد

آن سيّد مسعود و خداوند مؤيد

پيغمبر محمود، ابوالقاسم احمد

وصفش نتوان گفت ‏به هفتاد مجلد

اين بس كه خدا گويد:« ما كان محمد» (1)

تولد پربركت ‏حضرت خاتم الانبيا صلى الله عليه وآله كه بنا به اعتقاد علماى اماميه در 17 ربيع الاول سال 570 ميلادى و مطابق با سال عام الفيل به وقوع پيوست، آغاز تولدى نوين و روز اعطاى مدال سعادت و رستگارى از سوى حضرت حق براى جامعه بشريت مى‏باشد. در آن روز نوزادى به اين عالم خاكى قدم نهاد كه بعد از چهل سال از سوى خداوند به عنوان آموزگار وحى و مربى برترين فرهنگ زيستن به اهل جهان معرفى گرديد. مقارن اين ولادت پر بركت در صحنه گيتى آثار شگفت‏انگيز و اسرارآميزى رخ داد كه هشدارى براى حاكمان و زور مداران تاريخ به حساب آمد

فرو ريختن چهارده كنگره در ايوان كسرى، خاموش شدن آتشكده فارس، جاري شدن آب در وادى سماوه بعد از سال هاى طولانى خشكى، سرنگون شدن بتها در مكه و ساير نقاط عالم، خشك شدن درياچه ساوه، پرتوافشانى نورى از وجود آن گرامى در آفاق آسمان ها و خواب هاى وحشتناك انوشيروان و موبدان، از جمله علائم خارق العاده و از نشانه‏هاى هشدار دهنده‏اى بود كه مقارن تولد پيامبر خاتم‏ صلى الله عليه وآله در جهان حادث شد كه در منابع معتبر تاريخى و جوامع مورد اعتماد حديثى از آنها ياد شده است

در مورد زندگى، سيره و سخن و خُلق و خوى آن وجود گرامى آثار و مجموعه‏هاى ارزشمندى از سوى دانشمندان و محققين پديد آمده كه هر يك به نوبه خود قابل تحسين و تقدير است. السيرة ‏النبويه: ابن هشام، السيرة النبويه: ابن كثير، حياة النبى و سيرته، سيرة المصطفى: عبدالزهرا عثمان محمد، سيرة المصطفى: هاشم معروف الحسنى، الصحيح من سيرة النبى الاعظم، نهاية المسئول فى رواية الرسول، سيرى در سيره نبوى، فروغ ابديت، شرف النبى و حياة القلوب، ج‏2، برخى از اين مجموعه‏هاى نبوى مى‏باشند كه هر كدام با سليقه خاص مؤلف و از زواياى مختلفى به بررسى ابعاد زندگى و سيره آن حضرت پرداخته‏اند

در اين نوشتار سعى شده در حد وسع، خلق و خوى حضرتش در پرتو آيات وحيانى قرآن بررسى شود، تا به اين وسيله جان و دل خود را با آيات نور روشنايى بخشيده و از صفات ستوده محمدى ‏صلى الله عليه وآله بهره ‏ور شويم، چرا كه بر اين باوريم: زيباترين و كامل ترين سيماى آن گرامى را بايد در آيينه كلام وحيانى پروردگار به نظاره نشست و خصلت هاى زيباى نبوت را از سرچشمه نور جستجو كرد و اگر قرار است انسان براى بهتر زيستن و به سوى سعادت ابدى رفتن به دنبال الگو و سرمشق باشد، آن را در كامل ترين و مطمئن ‏ترين منابع مى‏توان يافت كه صفحات درخشان و زرين آن در بلنداى تاريخ و در تاريكترين لحظات آن، شاهراه انسانيت را روشن نموده است . خداوند متعال فرمود: « لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة‏...»( احزاب/21) ؛ مطمئنا براى شما در[رفتار و گفتار] رسول خدا صلى الله عليه و آله سرمشق نيكو [و كاملى] مى‏باشد

نرمخويى و مهربانى

از منظر قرآن كريم يكى از شاخص ترين ويژگي هاى حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله، اخلاق زيبا و برخورد شفقت‏آميز با ديگران بود. آن بزرگوار با داشتن اين خصلت‏ ستودنى توانست در طول 23 سال، دل هاى بسيارى را به خود شيفته كرده و به صراط مستقيم هدايت نمايد، در حالى كه هيچ قدرتى توان چنين كار شگفتى را نداشت . خداوند متعال اين عامل اساسى را چنين شرح مى‏دهد:« فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك‏»(آل عمران/159) ؛ به بركت رحمت الهى در برخورد با مردم، نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراكنده مى‏شدند.

اساساً آن حضرت بر اين باور بود كه فلسفه بعثت ‏براى تكميل مكارم اخلاق است و مى‏فرمود:"انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق" (2)؛ همانا من براى به سامان رساندن فضائل اخلاقى مبعوث شده‏

ابراز محبت و مهرورزى آن حضرت نه تنها شامل دوستان و اهل ايمان مى‏شد، بلكه مخالفين آن بزرگوار نيز از اخلاق نرم و شفقت‏آميز آن گرامى بهره ‏مند بودند و اين سبب جذب آنان به سوى اسلام مى‏گرديد . به همين جهت‏ خداوند متعال رسول گرامى‏اش را تحسين كرده و فرمود: « و انك لعلى خلق عظيم‏»( قلم/4) ؛ و يقيناً تو داراى اخلاق عظيم و برجسته‏اى هستى


دلسوزى براى اهل ايمان

كسانى كه خود را وقف اصلاح جامعه كرده و براى سعادت افراد آن از هيچ كوششى فروگذار نمى‏كنند و با دلسوزى و عشق و علاقه به انجام وظايف محوله مى‏پردازند، بدون ترديد جايگاه خود را در جامعه و دل هاى مردم تحكيم مي بخشند و ارتباط نزديكترى با مخاطبان خود پيدا مى‏كنند، در نتيجه مردم به آنان به ديده احترام نگريسته و به ايشان اعتماد كرده و به آسانى گفته‏ها و خواسته هايشان را مى‏پذيرند. مردم عاشق كسانى هستند كه بدون هياهو به دنبال اصلاح جامعه و رفع گرفتاري هاى آنان باشند . اگر اين دلسوزى و خدمات بى‏ريا، مخلصانه و فقط براى رضاى خداوند عالم باشد، نتيجه آن مضاعف و توفيق در كار حتمى و قطعى خواهد بود

تو بندگى چو گدايان به شرط مزد مكن

كه خواجه خود روش بنده پرورى داند

اين ويژگى در رهبران الهى و پيشوايان جامعه از اهميت ويژه‏اى برخوردار است . قرآن مجيد، پيامبر گرامى اسلام را با اين خصلت پسنديده معرفى كرده و مى‏فرمايد: « لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رئوف رحيم‏» (توبه/ 128) ؛ همانا فرستاده‏اى از خود شما به سويتان آمد كه رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت و راهنمايى شما دارد و نسبت‏ به مؤمنان دلسوز و مهربان است

خداوند متعال به كسانى كه دلسوزى و مهربانى رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله را نوعى ساده لوحى قلمداد مى‏كردند و اغماض و چشم پوشي هاى آن وجود گرامى را در مورد افراد خطاكار، سطحى نگرى انگاشته و سخنانى ناروا در مورد پيامبر به زبان مى‏آوردند چنين مى‏فرمايد: « و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين و رحمة للذين آمنوا منكم والذين يؤذون رسول الله لهم عذاب اليم‏»( توبه/61) ؛ از آنها كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى‏دهند و مى گويند: او گوشى‏است . ( آدم خوش باورى است!) بگو: خوش باور بودن او به سود شماست، او به خدا ايمان دارد و [تنها] مؤمنان را تصديق مى‏كند و براى مؤمنان شما رحمت است، اما كسانى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله را مى‏آزارند عذاب دردناكى در پيش دارند

دلسوزى حضرت خاتم الانبياء به حدى بود كه گاهى از شدت غصه و ناراحتى در آستانه هلاكت قرار مى‏گرفت . رسول مكرم اسلام نه تنها از انحراف و كجروي هاى برخى از مسلمانان آزرده خاطر مى‏شد، بلكه از گمراهى و نادانى نامسلمانان نيز در رنج و عذاب بود. تا اين كه خداوند متعال از دلسوزى رسول خويش چنين ياد مى‏كند: « فلعلك باخع نفسك على آثارهم ان لم يؤمنوا بهذا الحديث اسفا»( كهف/6 )؛ گويى مى‏خواهى به خاطر اعمال [ نارواى] آنان، اگر به اين گفتار ايمان نياوردند، خود را هلاك كنى

آشنايى با درد مردم

توفيق در مديريت جامعه به عوامل مختلفى بستگى دارد كه يكى از مهمترين آنها آشنايى با مشكلات و گرفتاري هاى طبقات محروم اجتماع است . پيامبران الهى عموما و پيامبراسلام خصوصاً از چنين خصلت والايى برخوردار بودند . آنان خود را از مردم مى‏دانستند و هيچگونه امتياز و تفوقى بر خويشتن نسبت ‏به ساير اقشار جامعه قائل نبودند . پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه و آله مى‏فرمود: «انما انا بشر مثلكم‏»( فصلت/6 - كهف/110 ) ؛ همانا من هم همانند شما بشر هستم . در آيه ديگرى خداوند متعال مى‏فرمايد: « لقد جائكم رسول من انفسكم‏ ...»( توبه/ 128) ؛ پيامبرى از خود شما برايتان آمده است

افزون بر مردمى بودن، آشنايى و آگاهى و لمس واقعيت هاى پنهان جامعه از خصلت هاى بارز آن حضرت بود

البته ميان امثال پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله و كسانى كه با شعار محروميت زدايى به عرصه‏هاى رهبرى و هدايت جوامع وارد مى‏شوند اما خود طعم تلخ محروميت و گرفتارى را نچشيده‏اند و درك اين واقعيت ها برايشان سخت و غير ملموس است فرق زيادى وجود دارد. آنان اگر هم بخواهند در اين رابطه درست عمل كنند موفق نخواهند شد، اما كسانى كه اين مشكلات و محروميت ها را از نزديك لمس كرده‏اند، درد و رنج طبقات محروم جامعه را بهتر و راحت تر درك مى‏كنند . قرآن كريم مى‏فرمايد: «الم يجدك يتيما فآوى و وجدك ضالا فهدى و وجدك عائلا فاغنى‏»( ضحى/6، 7، 8 ) ؛ آيا تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گمشده يافت و هدايت كرد و تو را فقير يافت و بى ‏نياز نمود

حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله در مقابل مرفهين بى دردى كه از او مى‏خواستند از طبقات محروم فاصله بگيرد، اين آيه را تلاوت مى‏كرد: « و ما انا بطارد الذين آمنوا»(هود/ 29) ؛ من هرگز مردم با ايمان را [گر چه در ظاهر محروم و بى‏چيز و نيازمند باشند] از خود دور نخواهم كرد

آرى رسيدن به مقام نبوت اوصاف برجسته‏اى مى‏طلبد كه يكى از آنها مردمى بودن و آشنايى با حقوق محرومان است . كسى كه مى‏خواهد دين آسمانى او جاودانه بماند و براى هر قوم و ملتى و در هر عصر و زمانى به كار آيد لازم است كه خود با ريشه‏هاى ناعدالتى و فقر و محروميت از نزديك تماس داشته باشد تا در بلنداى تاريخ بتواند نداى عدالت‏ خواهى و محروميت زدايى را به گوش جهانيان برساند . قرآن با يادآورى دوران مشقت‏ بار و سخت زندگى پيامبرصلى الله عليه و آله به آن حضرت سفارش مى‏كند كه: « فاما اليتيم فلا تقهر. واما السائل فلا تنهر» ( ضحى/9، 10) ؛ يتيم را از خود دور نكن و درخواست كننده را از خود مران

رسول خدا صلى الله عليه وآله در هنگام هجرت به مدينه نيز در مقابل فريادهاى دعوت دهها نفر از اهالى مدينه، در زمينى كه به يتيمان تعلق داشت فرود آمد و كانون اسلام را در همانجا متمركز نمود كه بعدها به مسجدالنبى و مركز حكومت اسلامى تبديل شد و تصميمات مهم جهان اسلام در همانجا اتخاذ گرديد


صبر و بردبارى
گذرى كوتاه به تاريخ پيامبران الهى نشان مى‏دهد كه آنان در راه اعتلاى كلمه توحيد و انجام رسالت ‏خويش با سخت ترين موانع روبرو بوده‏اند، همچنان كه امام صادق‏عليه السلام فرمود: «ان اشد الناس بلاء الانبياء (3) ؛ همانا كه انبياء الهى سخت ترين گرفتاريها را داشته‏اند .» اما در اين ميان حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله بيش از ساير انبياء در معرض بلاها و آزمايشات سخت قرار گرفت . آن حضرت در اين مورد مى‏فرمايد: « ما اوذى نبى مثل ما اوذيت (4) ؛ هيچ پيامبرى همانند من مورد آزار و اذيت قرار نگرفت

اما تحمل و بردبارى پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در برابر كوه مشكلات كه از هر سو به آن حضرت روى مى‏آورد و موانع گوناگونى كه هر يك مى‏توانست‏ سد راه اهداف بلند حضرتش باشد، تمام دشمنان و مخالفين سرسخت آن حضرت را به زانو در آورد

استاد شهيد مطهرى‏ رحمة الله در اين زمينه مى‏نويسد: « اراده و استقامتش بى‏نظير بود. از او به يارانش نيز سرايت كرده بود دوره 23 ساله بعثتش يكسره درس اراده و استقامت است . او در تاريخ زندگى‏اش مكرر در شرايطى قرار گرفت كه اميدها از هرجا قطع مى‏شد، ولى او يك لحظه تصور شكست را در مخيله‏اش راه نداد . ايمان نيرومندش به موفقيت، يك لحظه متزلزل نشد .» (5)

گاهى خداوند متعال براى تقويت روحيه صبر و مقاومت رسول گراميش مى‏فرمود:« فاصبر كما صبر اولوا العزم من الرسل...‏ احقاف/35) ؛ پس صبر و بردبارى‏ پيشه كن، آن گونه كه پيامبران اولوالعزم صبر كردند

رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله در سخن ارزشمندى پايدارى و مقاومت و اراده آهنين خود را در راه هدف به نمايش گذاشت و هنگامى كه حضرت ابوطالب پيشنهاد مشركين را مبنى بر خوددارى آن حضرت از ابلاغ پيام آسمانى خويش به وى بيان كرد، به عمويش ابوطالب چنين فرمود: « ياعم! والله لو وضعوا الشمس فى‏ يمينى والقمر فى يسارى على ان اترك هذا الامر حتى يظهره الله او اهلك فيه، ماتركته (6) ؛ اى عمو! به خدا سوگند اگر آنان خورشيد را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند كه از دعوت آسمانى خود دست ‏بردارم هرگز نخواهم پذيرفت تا اين كه يا خداوند دين مرا پيروز كند و يا اين كه جانم را در راه آن از دست‏ بدهم

و اين چنين بود كه حضرت محمد صلى الله عليه وآله با تحمل مشكلات و صبر و پايدارى توانست دين مبين اسلام را به جهانيان اعلام كند . انواع گرفتاريها و ناملايمات، صدمات جسمى و روحى، قرار گرفتن در معرض انواع اتهامات از قبيل: ساحر، مجنون، آشوبگر و ساير موانع راه پيامبر، با دو عامل ايمان به هدف و استقامت و پشتكار در راه رسيدن به آن، قابل تحمل بود

اميرمؤمنان على‏عليه السلام در اين مورد مى‏فرمايد: « اشهد ان محمدا عبده و رسوله دعا الى طاعته و قاهر اعداءه جهادا عن دينه، لايثنيه عن ذلك اجتماع على تكذيبه و التماس لاطفاء نوره (7) ؛ گواهى مى‏دهم كه محمد صلى الله عليه وآله بنده و پيامبر اوست، انسان ها را به عبادت خداوند دعوت نمود و با دشمنان خدا در راه دين او پيكار نمود و مغلوبشان كرد . هرگز همداستانى دشمنان كه او را دروغگو خواندند، او را (از آن دعوت به حق و كوشش در راه استقرار دين اسلام) باز نداشت و تلاش آنان براى خاموشى نور رسالت نتيجه نداد

عبوديت

بندگى و خضوع در مقابل حق، فضيلتى ستودنى است كه قرآن بارها بر اين صفت زيباى محمدى‏ صلى الله عليه و آله اشاره دارد . خداوند متعال پيامبر گرامى‏اش را با وصف بندگى - كه تمام اوصاف والاى حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله را تحت الشعاع قرار داده - ياد مى‏كند و رسول گرامى اسلام نيز به عبوديت ‏خود در پيشگاه حق هميشه افتخار مى‏كرد

به چند نمونه از آياتى كه حضرت رسول‏ صلى الله عليه وآله را با صفت والاى عبوديت توصيف مى‏كند اشاره مى‏كنيم

- « وان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله... ‏»( بقره/ 23) ؛ و اگر در آنچه كه به بنده خودمان نازل كرده‏ايم شك داريد، يك سوره همانند آن را بياوريد

- « ... ان كنتم آمنتم بالله و ما انزلنا على عبدنا يوم الفرقان ...» ( انفال/ 41) ؛ اگر به خدا و به آنچه كه بر بنده خود در روز جدايى [حق از باطل] نازل كرده‏ايم ايمان آورده‏ايد

- « تبارك الذى نزل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيرا» ( فرقان/1) ؛ بزرگوار و پر بركت است آن خداوندى كه قرآن را بر بنده [خاص] خود نازل كرد تا بيم دهنده جهانيان باشد

- « فاوحى الى عبده ما اوحى‏»( النجم/10) ؛ [در شب معراج] آنچه را كه وحى كردنى بود به بنده‏اش وحى نمود

پيامبر گرامى اسلام ‏صلى الله عليه وآله آنچنان شيفته عبادت و بندگى در بارگاه ربوبى بود كه گاهى خود را فراموش مى‏كرد و از خود بي خود مى‏شد، تا اين كه آيه نازل شد: « طه! ما انزلنا عليك القرآن لتشقى‏»؛ طه! ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه اين قدر به زحمت و مشقت‏ بيافتى

مرحوم فيض كاشانى در ذيل اين آيه مى‏نويسد: پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله آنچنان در عبادت الهى حريص بود كه از كثرت عبادت پاهاى مباركش متورم شده بود، تا اين كه خداوند متعال اين آيه را فرستاد

امام باقرعليه السلام مى‏فرمايد: روزى يكى از همسران آن حضرت به وى گفت: يا رسول‏الله! چرا به خود اينقدر زحمت مى‏دهى، در حالي كه يك بنده آمرزيده هستى

پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخ داد: «اولا اكون عبدا شكورا (8) ؛ آيا بنده شكرگزارى نباشم

خداوند متعال در برخى از آيات براى عبادت و بندگى پيامبر گرامى‏اش چنين رهنمود مى‏دهد: « اقم الصلوة لدلوك الشمس الى غسق الليل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر كان مشهودا. و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا» ( اسراء/78 و79 )؛ نماز را از زوال خورشيد (هنگام اذان ظهر) تا نهايت تاريكى شب (نيمه شب) به پاي دار؛ و همچنين قرآن فجر( نماز صبح) را؛ زيرا قرآن فجر مورد شهادت [فرشتگان شب و روز] است . و پاسى از شب را [از خواب برخيز و قرآن و نماز بخوان و] عبادت كن . اين يك عمل نافله براى توست . اميد است كه خداوند متعال تو را به اين وسيله به مقامى محمود ( و در خور ستايش) برانگيزد


عدالت‏ خواهى

عدالت ‏خواهى يكى از مهمترين اهداف بعثت پيامبران الهى است . خداوند متعال در سوره حديد مى‏فرمايد: « لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط‏ ...»(حديد/ 25) ؛ ما فرستادگان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان كتاب آسمانى و ميزان نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند

همچنين خداوند متعال از زبان پيامبر گرامى اسلام در سوره شورى مى‏فرمايد: « ... وامرت لاعدل بينكم‏ ...»( شورى/15) ؛ من براى اجراى عدالت در ميان شما مامور شده‏ام

و در آيات متعددى قرآن از عدالت‏ خواهى پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله كه يكى از اهداف بعثت آن حضرت نيز مى‏باشد سخن گفته و مردم را به تبعيت از آن بزرگوار ترغيب و تشويق مى‏كند

عدالت ‏طلبى در تمام زواياى زندگى انسان نقش دارد و گستره آن به گفتار و رفتار و روابط انسان، معاملات، خانواده، دوستان، فرزندان، همكاران و حتى ساير ملل نيز كشيده مى‏شود . قرآن كريم مى‏فرمايد: « واذا قلتم فاعدلوا» ( انعام/152) ؛ و هنگامى كه سخنى مى‏گوييد، عدالت را رعايت نماييد . پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله آنچنان به اين مسئله حياتى اهميت مى‏داد كه حتى در نگاه كردن به ديگران عدالت را رعايت مى‏نمود . امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: «كان رسول الله يقسم لحظاته بين اصحابه فينظر الى ذا و ينظر الى ذا بالسوية (9) ؛ رسول خدا صلى الله عليه وآله نگاه خود را در ميان اصحاب به طور مساوى تقسيم مى‏كرد، گاهى به اين و گاهى به آن ديگرى به طور مساوى نگاه مى‏كرد

پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در يك منشور جهانى، عدالت‏ خواهى و تساوى حقوق انسان ها را در جوامع اعلام كرد و ملاك احترام به حقوق بشر را معين نمود . آن منادى راستين عدالت و آزادى هنگامى كه مشاهده كرد يكى از اصحاب عرب وى، سلمان فارسى را به خاطر غير عرب بودن تحقير مى‏كند، در كلمات حكيمانه و معروفى فرمود: « ان الناس من عهد آدم الى يومنا هذا مثل اسنان المشط، لا فضل للعربى على العجمى ولا للاحمر على الاسود الا بالتقوى (10) ؛ همه مردم از زمان حضرت آدم تا به امروز همانند دانه‏هاى شانه [مساوى و برابر] هستند . عرب بر عجم و سرخ بر سياه برترى ندارد مگر به تقوى

پيامبر اسلام در اجراى قانون عادلانه الهى اهتمام خاصى داشت و اگر كسى از آن حضرت تقاضاى غيرقانونى و غيراصولى مى‏كرد، شديدا ناراحت مى‏شد . هنگامى كه بعضى از همسران آن حضرت بعد از جنگ احزاب در مورد تقسيم غنايم جنگى از آن بزرگوار تقاضاى غيرمعقول و خلاف عادت كردند، آن بزرگوار ناراحت‏ شد و 29 روز تمام از آنان فاصله گرفت . خداوند متعال نيز به اين مناسبت آياتى را بر آن حضرت نازل كرد و خطاب به پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: « يا ايها النبى قل لازواجك ان كنتن تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين امتعكن واسرحكن سراحا جميلا»( احزاب/ 28) ؛ اى پيامبر! به همسرانت ‏بگو: اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى‏خواهيد، بياييد [با هديه‏اى] شما را بهره ‏مند سازم و شما را به طرز نيكويى رها سازم (11)

و به اين ترتيب پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله حتى به نزديكترين افراد خانواده‏اش نيز اجازه نداد از قانون الهى تخطى كنند و عدالت اجتماعى را در حكومت اسلامى آن حضرت خدشه‏ دار سازند

روزى اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد خانه ‏ى پیامبر شدند ، به قدرى ازدحام شد كه دیگر در خانه جا نبود. جریربن عبدالله ( یكى از اصحاب) آمد ولى به دلیل ازدحام ، خارج از منزل نشست. پیامبر با دیدن او لباس خود را (عباى خود را) برداشت ، پیچیده و براى وى فرستاد و فرمود: روى این لباس بنشین. جریر بن عبدالله ، كه تحت تاثیر مهرورزى پیامبر قرار گرفته بود ، لباس را برداشت ، بوسید و بر دیدگان خود گذاشت. ( كافى، ج 2، ص 491. )

خداوند مرا احمد خوانده چون در آسمانها مرا ستايش مى كنند

گروهى از يهود خدمت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمدند و سئوال كردند كه به چه سبب تو را محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) و احمد و ابوالقاسم و بشير و نذير و داعى ناميده اند؟

حضرت فرمود: مرا محمد ناميدند، براى آنكه در زمين من ستايش ‍ شده ام .




احمد ناميدند، براى آنكه در آسمان مرا ستايش مى كنند.

ابوالقاسم ناميدند، براى آنكه حق تعالى در قيامت بهشت و جهنم را به سبب من قسمت مى نمايد، پس هركس كافر شده است و ايمان به من نياورده است از گذشتگان و آيندگان به جهنم مى فرستم و هركس ايمان آورده و به پيامبرى من اقرار نمايد او را داخل بهشت مى گردانم .



بشير ناميد، براى آنكه اطاعت كنندگان را به بهشت بشارت مى دهم .

نذير ناميد، زيرا هركس نافرمانى كند از آتش مى ترسانم .

داعى ناميد، براى اينكه مردم را به دين خدا دعوت مى كنم


جلاء العيون ، ص 33، امالى شيخ صدوق ، ص 158.


او محمود و من محمد هستم

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من شبيه ترين مردم به حضرت ابراهيم (عليه السلام ) هستم و حضرت ابراهيم شبيه ترين افراد به آدم (عليه السلام ) در خلق و خلقت بود، حق تعالى مرا از بالاى عرش پر عظمت و جلال خود به ده نام ناميده و صفت مرا بيان كرده و به زبان هر پيامبرى بشارت مرا به قوم خود داده و در تورات و انجيل نام مرا بسيار ياد كرده و نام مرا از نام بزرگوار خود مشتق نمود.



نام او محمود است و نام مرا محمد نام نهاد و مرا در بهترين قرنها و در ميان نيكوترين امت ها ظاهر گردانيد.


# در تورات مرا ((احيد)) ناميد زيرا كه به توحيد و يگانه پرستى خدا مبعوث شده ام و جسدهاى امت من بر آتش

حرام گرديده است .

# در انجيل مرا ((احمد)) ناميد زيرا كه من محمودم در آسمان ، و امت من حمد كنندگانند.




# در زبور مرا ((ماحى )) ناميد، زيرا كه به سبب من از زمين عبادت بت ها را محو مى نمايد.

# در قرآن مرا ((محمد)) ناميد، زيرا كه در قيامت همه امت ها مرا ستايش ‍ خواهند كرد و كسى در قيامت شفاعت نخواهد كرد مگر به اذن من .

# در قيامت مرا ((حاشر)) خواهند ناميد زيرا زمان امت من به حشر متصل است .

# و مرا ((موقف )) ناميد، زيرا كه من مردم را نزد خدا به حساب مى دارم .

# و نيز مرا ((عاقب )) ناميد زيرا كه من از عقب پيامبران آمده ام و بعد از من پيامبرى نيست .

# و من رسول ((رحمت )) و رسول ((توبه )) و رسول ((ملاحم يعنى جنگ ها)) و منم ((مقفى )) كه از قفاى انبياء مبعوث شده ام و منم ((قسم )) يعنى جامع كمالات .

پروردگارم بر من منت گذاشت و گفت اى محمد من هر پيامبرى را به زبان امتش فرستادم و بر اهل يك زبان فرستادم و تو را بر هر سرخ و سياهى مبعوث كردم .

تو را به ترسى كه بر دل دشمنان تو افكندم يارى دادم و هيچ پيامبر ديگرى را چنين نكردم .
و غنيمت كافران را بر تو حلال گردانيدم و براى احدى قبل از تو حلال نكرده بودم بلكه مى بايست غنيمت هايى را كه مى گفتند بسوزانند.

و به تو و امت تو گنجى از گنج هاى عرش خود كه آن سوره فاتحه الكتاب و آيات سوره بقره است عطا كردم .




و من همه زمين را براى تو و امت تو محل سجده و نماز گردانيدم بر خلاف امت هاى گذشته كه مى بايست نماز را در معبدهاى خود سجده كنند، و خاك زمين را بر تو پاك كننده گردانيديم و ((الله اكبر)) را به امت تو دادم و ياد تو را با ياد خدا مقرون كردم كه هرگاه امت تو مرا به وحدانيت ياد كنند تو را هم به پيامبرى ياد كنند


((اى محمد خوشا به حال تو و امت تو))



رسول گرامی اسلام(ص) امور زندگی خود را همانند مسایل عبادی بر اساس توجه به قرآن تنظیم می‌کرد.چنانچه در بی‌توجهی به دنیا و ساده زیستی آن حضرت از امام صادق(ع) و امام باقر(ع) نقل شده که مخازن عالم و کلیدهای آن به رسول اکرم(ص)ارائه شد و او را در انتخاب آنها مخیر کردند بدون اینکه از مقام آن حضرت کاسته شود. ولی آن بزرگوار در بیان انتخاب زندگی ساده برای خود و نیز عدم پذیرش آن فرمود:«الدنیا دار من لادار له و لها یجمع من لا عقل له»
این بی‌توجهی به مظاهر دنیا و بی‌رغبتی به آنها نشانه توجه تام رسول اکرم(ص) به معارف قرآن است و از جمله آیاتی که به این مطلب اشاره دارد آیه «فلاتعجبک أموالهم و لا اولادهم» دارایی‌ها و فرزندان کفار و متکاثران دنیا تو را به شگفت در نیاورد زیرا خدای سبحان عده‌ای را با مال و فرزند که فتنه‌اند عذاب می‌کند.و همچنین آیه «انما اموالکم و اولادکم فتنه» کسانی که در جمع مال و پیدایش و پرورش اولاد حدود الهی را رعایت نکنند گرفتار فتنه‌اند.از این رو خداوند سبحان به شیطان دستور می‌دهد که با آنها در مال و اولادشان شریک باشد «و شارکهم فی الأموال و الأولاد»
«و لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجاً منهم زهرة الحیوة الدنیا لنفتنهم فیه» ای پیامبر چشمانت به سوی متمکنان گشوده نشود زیرا زرق و برق دنیا در حد شکوفه است و برای کسی میوه نخواهد شد دنیا مانند منطقه سردسیری است که شکوفه‌اش به بار نمی‌نشیند و از این رو اگر کسی به متاعی یا مقامی نایل شود ناچار است بر اثر علل طبیعی مانند مریضی و کهنسالی و مرگ و یا علل سیاسی و اجتماعی آن را به دیگری بسپارد و با ساده زیستی راه مستقیم به آسانی طی خواهد شد.از این رو رسول اکرم(ص) فرمود:«نجی المخفون» سبکباران بهتر به مقصد می‌رسند و اهل نجات‌اند.