۩۞۩ در سوگ اربعین ۩۞۩
تبهای اولیه
صدای پای اشتران از دل كویر میآید. كاروانی خسته و غمدیده و محزون هر كسی سر به کنج كجاوه گذاشته و آرام آرام میگرید، باد با رقص جنونآمیز خود شنهای صحرا را پا به پای خود به وجد آورده و به آسمان میبرد.
صدای زوزه باد هر از گاهی مصیبتدیدگان را از دل دریای غم بیرون میآورد.
آری، كاروان اُسراء اینك به سمت مدینه باز میگشت، مدینة النّبی كه اینك محزون و داغدار پسر پیامبر بود.
هنگامی كه كاروان به دوراهی عراق و مدینه رسید، ناگهان نسیمی از جانب كربلا دختر امام حسین (علیه السلام) را متوجّه خود كرد.
آه چه لحظهای بود، صدای شیون او بلند شد و همه را متوجّه خود نمود همگی مست نسیم كوی حسین (علیه السلام) گشتند.
با هم به ساربان گفتند كه ما را از دشت كربلا و مزار یار عبور ده.
قافله مسیر خود را تغییر داد. زمان فراق دیگر به سر آمده بود و عاشقان به كوی معشوق نزدیك میشدند.
هر چه این فاصله كمتر میشد بر شور و افغان كاروان افزوده میگشت.
هنگامی كه آن پروانگان به مدفن خورشید رسیدند از روی ناقهها همچون برگ خزان خود را به زیر افكندند.
هر كس قبر عزیزی را در آغوش گرفت صدای فغان و ناله در تمام صحرا مستولی گشت. جابر بن عبدالله انصاری نیز كه در اربعین به كربلا رسیده بود، با داغدیدگان هم ناله شد.
یكی میگوید: همین جا بود كه عزیز خود را از دست دادیم.
یكی دیگر میگوید: همین جا بود كه خیمههای ما را آتش زدند و اموالمان را غارت كردند.
آه همین جا بود كه شمر با شمشیر سر از بدن حسینم جدا ساخت.
وای عمویم، این جا بودكه او را به شهادت رساندند.
وای پسرم علی اصغر. صدای جانسوز رباب شور دیگری به این مرثیهخوانی میداد. او سخت میگریست، خدا این جا بودكه با تیر سه شعبه گلوی كوچك اصغرم را هدف گرفتند.
آری هر كسی به نحوی از دل غم دیدهاش عقدهگشائی میكرد.
در این اثنا بیبی زینب كبری (سلام الله علیها) خود را تمام قد بر روی قبر برادر انداخت و با اشك و آه و صدای محزون گفت:
ای وای برادرم حسین جان، ای وای محبوب دل پیامبر خدا، ای فرزند مكه و مِنا. ای پسر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و ای فرزند علی مرتضی (علیه السلام).
ای برادر، شرمندهات گشتم که نازدانهات رقیه را در خرابه شام جا گذاشتم .
ای برادر، اگر اینجا نامحرم نبود، جای تازیانه و سنگها را به تو نشان میدادم.
ای برادر ما را خارجی خواندند و از بالای بامها بر ما سنگ زدند و بر رویمان خاك و خاكستر پاشیدند.
ای عزیز مادرم ای میوه قلبم و ...
ناگهان زینب بی هوش شد و به زمین افتاد.
منبع:
شبکه امام صادق علیه السلام
بعد از آن همه آوارگی و اسارت و در به دری، برایم رمقی نمانده که میان سر و تن از هم جدایت، سعی میان صفا و مروه کنم.
خودت را به من نشان بده، ای بی نشانه ترین!
روا مدار که زینب علیهاالسلام با این پای پر آبله و قامت خمیده، در میان کشته های نینوا بچرخد و زمین بخورد و تو را نیابد.
با من باز گو، تو را چگونه بازشناسم ای غریب ترین آشنا!
کجاست آن پیراهن کهنه ای که به یادگار، از مادرمان بر تن کرده بودی؟
چرا جای بوسه های مادرم به خون نشسته و خاک غربت، بر تن آفتاب خورده ات خزیده است؟
صدایم کن برادر!
من از همسایگی با درد و تازیانه می آیم و از جوار همشهریانی که سنگم زدند و ناسزایم گفتند. در کوفه، جایت خالی بود که چگونه با هلهله و خاکستر و اهانت به استقبال کاروان عزادارمان آمدند و در شام... همان بهتر که نبودی و ندیدی که آن خیزران که بر لب و دندان نازنین تو می خورد، چگونه بر جان نیم سوخته ام شرر می زد و دل به خاکستر نشسته ام را دوباره به آتش می کشاند.
همان بهتر که نبودی و ندیدی آن سنگی که سر بریده تو را بر نیزه هدف گرفت، به خون پیشانی شکسته ام رنگ یافت و آن دختر معصومت که به کنیزی خواسته شد و...
پس تو دیگر بر اندوه دلم، رنج جدایی ات را اضافه نکن و خودت را به من بنمایان!
نکند مرا نشناخته ای که با من از سر آشنایی سخن نمی گویی؟
بگذار رد خون پیشانی شکسته ام را پاک کنم و خاکستر کوچه های کوفه را از معجر نیم سوخته ام بروبم!
برادرم! کبودی رخسارم را بهانه نکن که تو از سال ها پیش، با طعم تلخ سیلی و تازیانه آشنا هستی؛ این قامت خمیده هم که به پای شکستگی قد مادرمان نمی رسد.
چرا خودت را از من دریغ می کنی؟
نکند از خواهرت رنجیده ای؟ دلتنگ دختر سه ساله ات هستی که در خرابه های شام تنها ماند؟ داغ دلم را تازه تر نکن! بگذار این زخم کهنه، سربسته بماند؛ من خسته تر از آنم که بتوانم دوباره بر قصه غم انگیز دختر سه ساله و سر بریده، زار بگریم.
چشمم به خون نشست از دیدن آن تن کوچک پر از کبودی و سوختگی!
تو را به جان رقیه علیهاالسلام مرا دریاب!
من برای یک دل سیر گریستن به آغوشت محتاجم!
نزهت بادی
چهل روز گذشت.
نه اشک ها در چشم دوام آوردند، نه حرف ها بر زبان! روایت درد، آسان نیست. خاک های بیابان می دانند که سیلی آفتاب یعنی چه؟
تشنگی را باید از ریگ های ساحل پرسید تا بگویند آب به چه می ارزد؟
هم کوفه از سکوت پر بود و هم شام. تنگ راه های شام، انتظار کشیدند تا صدای قدم های کسی بگذرد و دریغ! مسلمانان شهر بیگانه اند، غریبه اند با برادران خویش!
حرف ها فاسد شده اند پشت میله های زندان سینه ها. دستی بیرون نمی آید که سلامی را پاسخ دهد. فریاد را از قاموس کوفه و شام ربوده اند. اراده ها را چپاول کرده اند. دست ها را بریده اند. به آدم ها یاد داده اند خم و راست شوند. کسی نمی داند شجاعت چیست و جوان مردی را با کدام قلم می نویسند؟
چهل روز گذشت؛ نه از آب خبری شد، نه بابا!
آسایش از فراز سرمان پر کشیده بود. چشم هایمان به تاریکی خرابه عادت کرده بود. اشک هایمان را چهل روز است که نشسته ایم! چهل روز است که از پا ننشسته ایم. زنجیر بر دست هایمان نهادند و در میدان های شهر گرداندند؛ غافل که چلچراغ را به دیار شب می برند. خواب کودکانمان را آشفتند تا بر مصیبت مان بیفزایند؛ غافل که ما صبر را سال هاست می شناسیم؛ ما صبر را در خانه علی علیه السلام آموخته ایم.
از دشنه و دشنام کم نگذاشتند. از «گرد و خاک کردن» کم نگذاشتند تا حقیقت پاکی مان پوشیده شود؛ ولی چه باک! حقیقت، بی نیاز از این گرد و خاک کردن هاست. حضرت دوست اگر با ماست، چه باک از این همه دشمنی! زبان ها را دستور به سکوت دادند؛ ولی آنچه البته نمی پاید، سکوت است.
قلب ها را نتوانستند باز دارند از اندوه.
مغزها را نتوانستند باز دارند از تأمل. خطبه های زین العابدین علیه السلام قیام کرده بود و قد برافراشته بود در جمعیت تا پیام رسان خون تو باشد. طنین شهادت تو، پرده ها را لرزاند، ریسمان ها را گسیخت و قلب ها را گشود؛
چهل روز گذشت.
اما چهل سال دیگر چهارصد سال،... هم بگذرد،
صدای «هل من ناصر»
تو بی جواب نخواهد ماند.
روزگار این چنین نخواهد ماند
دولتِ ظالمین نخواهد ماند
قرن ها می روند و می آیند
پرچمت بر زمین نخواهد ماند
میثم امانی
عاشورا، روز شهادت حماسه سازان و
اربعين، روز زيارت مرقد عاشورا سازان است.
عاشورا، خروش خون حسين واربعين، پژواک اين فرياد ظلم شکن است. عاشورا و اربعين، نقطه ابتدا و انتهاي عشق نيست؛
بلکه چله عارفانه تشيع سرخ علوي است.
عاشورا تا اربعين، نقطه اوج عشق حسيني است و در اين چهل روز، حسين عليهالسلام تنها سخن محافل است تا در طول عمر انسان، بهانه بيداري و ظلمستيزي باشد.
عاشورا، زمانه خون و ايثار است و اربعين، بهانه تبليغ و پيمان. در عاشورا، حسين عليهالسلام با تاريخْ سخن گفت و در اربعين، تاريخ پاي درس حسين عليهالسلام نشست.
عاشورا روز کشت «خون خدا» در کوير جامعه ظلمزده است
و
اربعين، آغاز برداشت نخستين ثمره آن.
آري، اربعينْ فرصتي براي اعلام همبستگي با عاشوراست.
گرامي داشت اربعين، تعظيم شعاير ديني و رمز پويايي هميشگي نهضت پربار حسيني و اعلام پايبندي به مکتب سرخ عاشوراست.
اگر پيشوايان معصوم ما به برگزاري مراسم عزاداري، نوحه خواني و مرثيهسرايي تأکيد بسيار داشتهاند و اگر براي گرياندن و گريستن،
زيارت کردن و نماز خواندن بر تربت امام حسين7 ثواب و فضيلتهاي فراواني بيان کردهاند، به دليل همين آثار بالنده معنوي و عاطفي است که در روح مسلمانان آزاده بر جاي ميگذارد.
در آينه تاريخ، حوادثي ديده ميشود که مثل يک حباب در خاطرهها ميترکد و گرد و غبار فراموشي ميپذيرد و به کلي از صفحه يادها محو ميشود.
اما حوادثي نيز هست که همانند موج، دامنه ميگيرد، گسترده ميشود و کران تاکران را در مينوردد. چنين حادثههايي، جاويد و بيمرگ است و هيچ سدّ و پردهاي را توان پوشاندن آنها نيست.
يکي از اين سرگذشتهاي جاودانه، ياد بزرگ سردار دشت کربلا، حضرت حسين بن علي عليهالسلام است که با هر اربعين، حرمتي فزونتر مييابد؛
زيرا گرامي داشت چهلمين روز شهادت آن پرچمدار بزرگ اسلام، زنده نگه داشتن ياد و خاطره او و پاسداري از ارزشهاي معنوي است.
حتي در نخستين اربعين عاشوراي حسيني نيز، جابر بن عبداللّه انصاري و عطيه عوفي، به زيارت تربت پاک سيدالشهداء رفتند و در سوگ آن عزيز گريستند و به عزاداري پرداختند.
از آن پس، در اين روز، مراسم با شکوهي در کشورهاي مختلف برگزار ميشود تا شور و حماسه ديگري در تداوم عاشورا پديد آيد.
اربعین عطشهای پرپر
محمد کاظم بدرالدین
از مقدسترين و با فضيلتترين عبادتهايي که در فرهنگ روايي اسلام به آن سفارش شده، زيارت اولياي الهي و امامان معصوم عليهمالسلام است و در ميان آن بزرگواران، زيارت امام حسين عليهالسلام اهميت ويژهاي دارد، به گونهاي که براي زيارت هيچ يک از معصومان، اين اندازه سفارش نشده است.
امام صادق عليهالسلام به ابن بُکَير که از ترس در راه زيارت امام حسين عليهالسلام سخن ميگفت، فرمود: «آيا دوست نداري که خداوند تو را در راه ما ترسان ببيند؟»
از آن جا که خداوند قلبهاي مردم را در گرو عشق به امام حسين عليهالسلام نهاد و عشق، عاشق را به سر منزل دوست ميرساند، عاشقان حسين عليهالسلام از نخستين اربعين، با وجود حاکميت بيداد اموي و انواع فشارهاي پنهان و آشکار، پاي در راه زيارت حضرت ابي عبداللّه نهادند و تا به امروز، زيارت امام حسين عليهالسلام به عنوان يک آرزوي هميشگي براي هر مرد و زن مسلمان بوده است.
زائر امام حسين عليهالسلام در فراز عرش،
هم سخن آفريدگارش مي شود
[URL="http://sl.glitter-graphics.net/pub/591/591115t8qpmw0bs5.gif"]
[/URL]
از جمله علامه مجلسي رحمهالله در بحارالانوار، چنين آورده است:
1. خداوند خطاب به فرشتگان مقرّب نموده و ميفرمايد: «آيا زائران حسين را نميبينيد که چگونه با شور و شوق به زيارت او ميشتابند؟»
2. «زائر امام حسين عليهالسلام در فراز عرش، هم سخن آفريدگارش ميشود».
3. «زائر امام حسين عليهالسلام در بهشت به همسايگي پيامبر و خاندانش مفتخر و مهمان آنان ميگردد».
4. «زائر امام حسين عليهالسلام به مقام فرشتگان گراميِ خدا ارتقاء مييابد».
زيارت اربعين،
انگشتر در دست راست،
بر خاک گذاشتن پيشاني
و بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم در نماز».
آن زمان که سر پاک امام حسين عليهالسلام بر نيزه رفت و اهل بيت او به اسارت برده شدند، عشق حضور در کربلا و زيارت مرقد مطهر امام حسين عليهالسلام براي عاشقانش، آرزويي دست نيافتني به نظر ميرسيد؛
زيرا دستگاه ستم اموي، چنان پرده سياه خود را برجهان اسلام گسترده بود که کسي باور نميکرد بتوان اين پرده نفاق را دريد و خود را به زيارت سرور شهيدان عالم رساند. اما آتش محبت حسين عليهالسلام چنان در قلبهاي مؤمنان فروزان بود که هيچ گاه نتوانستند آن را خاموش کنند.
آري، همين محبت بود که انسانهاي دلباخته را به سوي کربلا کشاند و هنوز يک اربعين بيشتر از شهادت او نگذشته بود که عشق حسيني، پاي جابربن عبداللّه انصاري را براي رفتن استوار ساخته، شوق ديدارو زيارت امام حسين عليهالسلام او را حرکت داد.
جابر وقتي خود را به کنار فرات رسانيد، در آن غسل کرد تا پاک و مطهر شود، آن گاه به سوي قبر مطهر اباعبداللّه الحسين عليهالسلام حرکت کرد. او وقتي دست خود را روي قبر شريف حضرت نهاد، فريادي زد و از هوش رفت.
بعد از آن که به هوش آمد، سه بار گفت:
يا حسين! و سپس شروع به خواندن زيارت کرد.
زائر امام حسين عليهالسلام به مقام فرشتگان گراميِ خدا ارتقاء مييابد
بدون ترديدي اهل بيت بعد از واقعه عاشورا، به زيارت اباعبداللّه عليهالسلام مشرف شدند. اما بين تاريخنگاران درباره تاريخ اين جريان، اختلاف نظر وجود دارد. گروهي از آنها، اربعين اول و برخي نيز اربعين سال بعد، را زمان ورود اهل بيت به کربلا ميدانند.
از جمله افرادي که ورود اهل بيت را در اربعين اول تأييد ميکند، سيد بن طاووس است. وي در کتاب اللهوف مينويسد: وقتي زنان و فرزندان حسين عليهالسلام از شام برگشته و به سرزمين عراق رسيدند، به راهنماي قافله گفتند: «ما را از کربلا ببر».
وقتي به کربلا رسيدند، جابربن عبداللّه انصاري و جمعي از بني هاشم و مرداني از اولاد پيغمبر صلياللهعليهوآله را ديدند که براي زيارت مرقد مطهر حسين عليهالسلام آمدهاند. پس همگي در يک زمان در آن سرزمين گرد آمدند.
اگر شکوه کاروان کوچک اسرا در برابر نگاهها، تحقيرها و شماتتهاي انبوه دشمن بشکند، دور از انتظار نخواهد بود و اگر زنان و کودکان از ترس قساوت و بيرحمي دژخيمان به زاري و التماس بيفتند، جاي شگفتي نيست.
اما اسيران کربلا، عزت وآزادگي را در مکتب علي و حسين عليهماالسلام آموخته بودند و نه تنها تحقيرها، توهينها، تهديدها و سختيها اندکي از صلابت و شکوه آنان نکاست، که با اقتدار تمام در برابر يزيد و ابن زياد ايستادند و غرور آنان را با منطق و استدلال در هم شکستند و مُهر ننگ و نفرين ابدي را بر پيشاني شان کوبيدند.
منبع: عبداللطيف نظري، نشريه گلبرگ، شماره 61
آه، چه توقعی دارد زینب از تو! آخر تو که... .
فقط یاد و ذکر خدا و تو و پدر و مادر و جدمان، قوت دلمان شده بود؛ وگرنه قصه به اینجا نمیرسید.
در راه، هر جا که شد، چراغ یاد تو را روشن کردیم.
هر اشکمان را بر چله کمان نشانده بودیم و قلب خوابآلودگان را نشانه رفته بودیم؛ اما امان از شام! تاریکی شام، بر روشنایی کلام ما پیشی میگرفت؛ اما ستاره سه ساله تو، آنجا را هم روشن کرد.
چرا فقط برای امام حسین (علیهالسلام) روز اربعین تعیین شده و برای امامان دیگر و حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، مراسم روز اربعین نداریم؟
منبع: تبیان
1- مستدرک وسائل، ج 9، ص 329.
2- مستدرک، ج5، ص239.
3- الاحتجاج، ص84 .
4- بحارالانوار، ج53، ص200 .
5- مستدرک وسائل، ج5، ص217 .
منبع: تبیان
اربعين خصوصيتش به خاطر اين است که در اربعين حسيني ياد شهادت حسين زنده شد و اين چيز بسيار مهمي است . شما فرض کنيد اگر اين شهادت عظيم در تاريخ اتفاق مي افتاد يعني حسين بن علي و بقيه شهيدان در کربلا شهيد مي شدند ، اما بني اميه موفق مي شدند همانطور که خود حسين را و ياران عزيزش را از صفحه روزگار برافکندند و جسم پاکشان را در زير خاک پنهان کردند ، ياد آنها را هم از خاطره نسل بشر در آن روز و روزهاي بعد محو کنند .
ببينيد در اين صورت آيا اين شهادت فايده اي براي عالم اسلام داشت ؟ يا اگر هم براي آن روز يک اثري مي گذاشت ، آيا اين خاطره در تاريخ هم ، براي نسلهاي بعد هم ، براي گرفتاريها و سياهي ها و تاريکي ها و يزيديهاي دوران آينده تاريخ هم اثري روشنگر و افشا کننده داشت ؟ اگر حسين شهيد مي شد ، اما مردم آن روز و مردم نسلهاي بعد نمي فهميدند که حسين شهيد شده ، آيا اين خاطره چه اثري و چه نقشي مي توانست در رشد و سازندگي و هدايت و برانگيزانندگي ملتها و اجتماعات و تاريخ بگذارد ؟
مي بينيد که هيچ اثري نداشت ، بله حسين که شهيد مي شد ، خود او به اعلي عليين رضوان خدا مي رسيد ، شهيداني که کسي نفهميد و در غربت ، در سکوت ، در خاموشي شهيد شدند ، به اجر خودشان در آخرت رسيدند ، روح آنها فتوح و گشايش را در درگاه رحمت الهي به دست آورد ، اما آيا چقدر درس شدند ، چقدر اسوه شدند ، درس ، آن شهيدي مي شود که شهادت او و مظلوميت او را نسلهاي معاصر و آينده او بدانند و بشنوند ، درس و اسوه آن شهيدي مي شود که خون او بجوشد و در تاريخ سرازير بشود ، مظلوميت يک ملت آن وقتي مي تواند زخم پيکر ستم کشيده شلاق خورده ملتها را شفا بدهد و مرهم بگذارد که اين مظلوميت فرياد بشود ، اين مظلوميت به گوش انسانهاي ديگر برسد ، براي همين است که امروز ابرقدرتها صدا توي صدا انداختند که صداي ما بلند نشود ، براي همين است که حاضرند پولهاي گزاف خرج کنند تا دنيا نفهمد که جنگ تحميلي چرا به وجود آمد ، با چه انگيزه اي ، با دست که ، با تحريک که . آن روز هم دستگاههاي استکباري ، حاضر بودند هر چه دارند خرج کنند به قيمت اين که نام و ياد حسين و خون حسين و شهادت عاشورا مثل درس در مردم آن زمان و ملتهاي بعد باقي نماند و شناخته نشود . البته در اوائل کار درست نمي فهميدند که چقدر مطلب با عظمت است . هر چه بيشتر گذشت ، بيشتر فهميدند .
در اواسط دوران بني عباس حتي قبر حسين بن علي عليه السلام را ويران کردند ، آب انداختند ، خواستند از او هيچ اثري باقي نماند . نقش ياد و خاطره شهيدان و شهادت اين است ، شهادت بدون خاطره ، بدون ياد ، بدون جوشش خون شهيد ، اثر خودش را نمي بخشد و اربعين آن روزي است که برافراشته شدن پرچم پيام شهادت کربلا در آن روز آغاز شد و روز بازماندگان شهداست . حالا چه در اربعين اول ، خانواده امام حسين عليه السلام به کربلا آمده باشند و چه نيامده باشند . اما اربعين اول آن روزي است که براي اولين بار زائران شناخته شده حسين بن علي به کربلا آمدند ؛ جابربن عبدالله انصاري است و عطيه از اصحاب پيغمبر ، از ياران امير المومنين و آمدند آن جا و جابربن عبدالله حتي نابينا بود - آن طور که در نوشته ها و اخبار هست - و دستش را عطيه گرفت و برد روي قبر حسين بن علي گذاشت و او قبر را لمس کرد و گريه کرد و با حسين بن علي عليه السلام حرف زد و با آمدن خود و با سخن گفتن خود خاطره حسين بن علي را زنده کرد و سنت زيارت قبر شهداء را پايه گذاري کرد . يک چنين روزمهمي است روز اربعين.
امام صادق فرمودند: هر كس يك بيت شعر دربارهى حادثهى عاشورا بگويد و كسانى را با آن بيت شعر بگرياند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد كرد
حركت امام حسين(ع) براى اقامهى حق و عدل بود: «انّما خرجت لطلبالاصلاح فى امّة جدّى اريد ان امر بالمعروف وانهى عنالمنكر ...»( بحارالانوار، ج 44، ص 329). در زيارت اربعين كه يكى از بهترين زيارات است، مىخوانيم: «و منحالنّصح و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك منالجهالة و حيرةالضّلاله». آن حضرت در بين راه، حديث معروفى را كه از پيامبر(ص) نقل كردهاند، بيان مىفرمايند: «ايهاالنّاس انّ رسولاللَّه صلّىاللَّه عليه و اله و سلّم قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرماللَّه ناكثا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسولاللَّه صلّىاللَّه عليه و اله و سلم يعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لاقول كان حقّا علىاللَّه ان يدخله مدخله» (بحارالانوار، ج 44، ص 382).
تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نيز گفتارى كه دربارهى آن بزرگوار از معصومين رسيده است، اين مطلب را روشن مىكند كه غرض، اقامهى حق و عدل و دين خدا و ايجاد حاكميت شريعت و برهم زدن بنيان ظلم و جور و طغيان بوده است. غرض، ادامهى راه پيامبر اكرم(ص) و ديگر پيامبران بوده است كه: «يا وارث ادم صفوةاللَّه يا وارث نوح نبىّاللَّه ...»( مفاتيحالجنان، زيارت وارث) و معلوم است كه پيامبران هم براى چه آمدند: «ليقومالنّاس بالقسط». اقامهى قسط و حق و ايجاد حكومت و نظام اسلامى.
اساساً اهميت اربعين در آن است كه در اين روز، با تدبير الهى خاندان پيامبر(ص)، ياد نهضت حسينى براى هميشه جاودانه شد و اين كار پايهگذارى گرديد. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبيل شهادت حسينبنعلى(عليهالسّلام) در عاشورا - به حفظ ياد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفادهى زيادى نخواهند برد.
درست است كه خداى متعال، شهدا را در همين دنيا هم زنده نگه مىدارد و شهيد به طور قهرى در تاريخ و ياد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبيعىيى كه خداى متعال براى اين كار - مثل همهى كارها - قرار داده است، همين چيزى است كه در اختيار و ارادهى ماست. ما هستيم كه با تصميم درست و بجا، مىتوانيم ياد شهدا و خاطره و فلسفهى شهادت را احيا كنيم و زنده نگهداريم.
منبع : پايگاه مقام معظم رهبري
چهل روز می گذرد؛ کرانه بی دریغ نور پیدا نیست.
می گریم.
آسمان دیدگانم سخت بارانی است. ویران تر از همیشه، هفتاد و دو ستاره خاموش را با نگاه داغدار خویش دنبال می کنم ـ هفتاد و دو یار فروزان ـ
فرات، اندوه مالامال تاریخ است که می جوشد سال های طولانی
تا امروز.
سلام بر ولى خدا و دوست او
سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش
سلام بر حسین مظلوم و شهید
سلام بر آن بزرگوارى كه به گرفتاریها اسیر بود و كشته اشكِ روان گردید
خدایا من به راستى گواهى دهم كه آن حضرت ولىّ (و نماینده)
و فرزند ولىّ تو بود و برگزیدهات و فرزند برگزیدهات بود كه كامیاب شد
به بزرگداشت تو، گرامیش كردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى
به سعادت و برگزیدى او را به پاكزادى
و قرارش دادى یكى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو
و یكى از كسانى كه از حق دفاع كردند
و میراثهاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى كه حجت
بر خلقت هستند قرارش دادى
او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانهاى (براى كسى) نگذارد
و بیدریغ خیرخواهى كرد و جان خود را در راه تو داد
وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى؛
تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد كه همدست شدند بر علیه آن حضرت كسانى كه دنیا فریبشان داد.
و فروختند بهره (كامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى
و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندك و بى مقدار
و بزرگى كردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند،
و تو و پیامبرت را به خشم آوردند
و پیروى كردند از میان بندگانت آنانى را كه اهل دو دستگى و نفاق بودند
و كسانى را كه بارهاى سنگین گناه به دوش مىكشیدند
سُفِكَ فى طاعَتِكَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ
و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (كه چنان دید)
با شكیبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد كرد تا خونش در راه
پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شكسته شد
خدایا آنان را لعنت كن به لعنتى وبال دار و عذابشان كن به عذابى دردناك
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء
گواهى دهم كه به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانتدار اویى
سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتی
و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم كه خدا به راستى
وفا كند بدان وعدهاى كه به تو داده،
و به هلاكت رساند هر كه را كه دست از یاریت برداشت و عذاب كند
كسى كه تو را كشت و گواهی دهم كه تو به خوبى وفا كردى به عهد خدا،
و جهاد كردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت كند كسى كه تو را كشت
و خدا لعنت كند كسى كه به تو ستم كرد و خدا لعنت كند مردمى كه شنیدند
جریان كشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،
بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.
خدایا من تو را گواه مىگیرم كه من دوست دارم هر كه او را دوست دارد
و دشمنم با هر كه او را دشمن دارد
پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.
گواهى دهم كه تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى
بلند مرتبه و رحمهایى پاكیزه
كه آلودهات نكرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگیهایش
و در برت نكرد از لباسهاى چركینش
و گواهى دهم كه به راستى تو از پایههاى دین و ستونهاى محكم مسلمانان
و پناهگاه مردمان با ایمان هستی
و گواهى دهم كه تو به راستى پیشواى نیكوكار با تقوا و پسندیده
و پاكیزه و راهنماى راه یافتهاى
و گواهى دهم كه همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانههاى هدایت
و رشتههاى محكم (حق و فضیلت) و حجتهایى بر مردم دنیا هستند
و گواهى دهم كه من به شما ایمان دارم
و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب كردارم و دلم تسلیم دل شما است
و كارم پیرو كار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن كه خدا
در ظهورتان اجازه دهد
پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روانهاى شما
و پیكرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشكارتان و نهانتان.
سلام علیکم ، اربعین ، یادآور عاشورا ، یادآور حسین (ع) تنها ، یادآور مشک سوراخ شده عباس (س)، یادآور زنان و کودکان مضطرب ، یادآور هل من ناصر ینصرنی، یادآور نماز شب عاشورا ، یادآور طفل گلو دریده ، یادآور جبهه حق و باطل ، یادآور ایجاد واژه ای به نام ثار الله ، یادآور ما رایت الا جمیلا ، یادآور عباس وفادار ، یادآور نماز اول وقت ، یادآور صبر و بردباری ، یادآور تشنگی ، یادآور حماسه آفرینی ها و یادآور تسلیم در برابر حق تعالی ، یادآور..... تسلیت باد :Ghamgin::Sham:
در غروب عطش آلود، وقتی برق شقاوت خنجری آبگون بر حنجره آخرین شهید نشست.
وقتی صدای شکستن استخوان در گوش سمها پیچید و آنگاه که خیمهها در رقص شعلهها گم شدند، جلادان همه چیز را تمام شده انگاشتند.
هشتاد و چهار کودک و زن، در ازدحام نیزه و شمشیر، از ساحل گودالی که همه هستیشان را در آغوش گرفته بود گذشتند.
تازیانه در پی تازیانه، تحقیر و توهین و قاهقاهی که با آه آه کودکان گره میخورد، گستره میدان شعلهور را میپوشاند.
دشمن به جشن و سرور ایستاده است و نوازندگان، دست افشان و پایکوبان، در کوچههای آراسته، به انتظار کاروانی هستند که با هفتاد و دو داغ، با هفتاد و دو پرچم، با شکستهترین دل و تاولزدهترین پا، به ضیافت تمسخر و طعنه و خاکستر و خنده آمده است.
زنان با تمامی زیورآلاتشان به تماشا آمدهاند. همه را اندیشه این است که با فرو نشستن سرها بر نیزه، همه سرها فرو شکسته است.
اما خروش رعدگونه زینبعلیها السلام، آذرخش خشم سجادعلیه السلام و زمزمه حسینعلیه السلام بر نیزه، همه چیز را شکست. شهر یکپارچه ضجه و اشک و ناله شد و باران کلام زینب جانها را شست و آفتاب را از پس غبارها و پردهها به میهمانی چشمهای بسته آورد.
چهل روز گذشت. حقیقت، عریانتر و زلالتر از همیشه از افق خون سربرآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت.
خونی که آن روز در غریبانهترین غروب، در گمنامترین زمین، در عطشناکترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگهای خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند.
چهل روز آسمان در سوگ قربانیان کربلا گریست و هستی، داغدار مظلومیتحسینعلیه السلام شد.
چهل روز، ضرورت همیشه بلوغ است، مرز رسیدن به تکامل است و مگر ما سرما و گرما را به «چله» نمیشناسیم و مگر میعادگاه موسی در خلوت طور، با چهل روز به کمال نرسید.
اینک، چهل روز است که هر سبزه میروید، هر گل میشکفد، هر چشمه میجوشد و حتی خورشید در طلوع و غروب، سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است.
چهل روز است که انقلاب از زیر خاکستر قلبها شراره میزند. آنان که رنج پیمانشکنی بر جانشان پنجه میکشید و همه آنان که شاهد مظلومیت کاروان تازیانه و اشک و اندوه بودند و همه آنان که وقتی به کربلا رسیدند که تنها غبار صحنه جنگ و بوی خون تازه و دود خیمههای نیم سوخته را دیدند، اینک برآشفتهاند، بر خویش شوریدهاند.
شلاق اعتراض بر قلب خویش میکوبند و اسب جهاد زین میکنند. چهل روز است که یزید جز رسوایی ندیده و جز پتک استخوان کوب، فریادی نشنیده، چهل روز است استبداد بر خود میپیچد و حق در سیمای کودکانی داغدار و دیدگانی اشکبار و زنانی سوگوار رخ نموده است.
اینک، هنگامه بلوغ ایثار است. هنگامه برداشتن بذری است که در تفتیدهترین روز در صحرای طف در خاک حاصلخیز قتلگاه افشانده شد.
اربعین است. کاروان به مقصد رسیده است. تیر عشق کارگر افتاده و قلب سیاهی چاک خورده است.
آفتاب از پس ابر شایعه و دروغ و فریب سر برآورده و پشت پلکهای بسته را میکوبد و دروازه دیدگان را به گشودن میخواند. اربعین است.
هنگامه کمال خون، باروری عشق و ایثار، فصل درویدن، چیدن و دوباره روییدن. هنگامه میثاق است و دوباره پیمان بستن. و کدامین دست محبتآمیز است تا دستی را که چهل روز از گودال، به امید فشردن دستی همراه، برآمده، بفشارد؟
کدامین سر سودای همراهی این سر بریده را دارد و کدامین همت، ذوالجناح بیسوار را زین خواهد کرد؟
اربعین است. عشق با تمام قامتبر قله «گودال» ایستاده است! دو دستی که در ساحل علقمه کاشته شد، بلند و استوار چونان نخلهای بارور، سربرآورده و حنجرهای کوچک که به وسعت تمامی مظلومیت فریاد میکشید.
آسمان در آسمان به جستوجوی همصدا و همنوا سیر میکند. راستی، کدامین یاوری به «همنوایی» و همراهی برمیخیزد؟
مگر هر روز عاشورا و همه خاک، کربلا نیست؟
بیایید همواره همراه کربلاییان گام برداریم تا حسینی بمانیم.
دکتر محمد رضا سنگری
خاتون سرفراز معرکه عشق و کینه! پاسدار همیشه پیروز انسانیت و اسلام! در چهلمین پرده سوزناک این نمایش، قسمت آخر مثنوى صبر، ظفر نام مى گیرد. چلّه نشینى اینک از من، از ما، از تاریخ، شاهدانى ساخته که ازلیت و ابدیت صداقت حسین «علیه السلام» را همیشه فریاد خواهد کرد.
درختان بارآور انسانیت و ایثار! مردان مردى که پا در رکاب مظلوم همیشه تاریخ بر یکرنگى او صحّه گذاشتید، شهد شیرین شهادت را در جام هاى مستى ساز بهشتى، از دست پاک پسر پیامبر «صلى الله علیه و آله» بنوشید!
بالا بلندترین مرد همیشه تاریخ! حسینى که حُسن نیّت و صدق گفتارت اسلام را حفظ کرد و چشم ناپاک دشمنان را کور! چلّه نشینان سوگوارى ات را دریاب و ما را به جرعه اى و قطره اى از مهر خودت دعوت کن.
اربعین؛ مقصدی برای مبدأ؛ پس از چهل روز دلدادگی، چهل روز آوارگی، چهل روز جدایی؛ فرصتی برای کمال.
اربعین؛ رجوعی دوباره، بازگشتی به عاشورا، تداوم عاشقانه هایی آسمانی، سلام هایی مکرر؛ سلامی بر بازوان بریده، سلامی بر جانبازی عباس علیه السلام ، سلامی بر پیکر پاره پاره علی اکبر علیه السلام ، سلامی بر قاسم، سلامی بر غزل واره های حسین علیه السلام ، سلامی بر گلوی پاره شش ماهه، سلامی بر لب های تشنه.
اربعین؛ فرصتی برای دیدارها، مجالی برای زیارت آسمانی ها، طواف حاجیان داغ دیده بر مزار حسین، فرصتی برای یکدله شدن، پیوستن به صاحبان فضیلت و کرامت، آشنایی با عاشقانه های هفتاد و دو پروانه.
اربعین؛ تمرین سوختن، تمرین شعله ور شدن، مشق ققنوسی بودن، مشق سوختن در آتش عشق، مشق فداکاری و ایثار، تمرین پرواز با بال های شکسته، تمرین ایثار با اسب های تشنه، تمرین جانبازی با دستان بریده، مشق عاشقی با سری بریده.
اربعین؛ روز بازگشت پرستوهای داغ دار به کاشانه؛ روز رهایی از اسارت ها، روز گسستن غل و زنجیرها، هجرت از غربت و آوارگی، ساکن شدن در حریم امن دوست.
اربعین؛ روز پاداش صابران، روز تحقق وعده خدا، روز «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»، روز افتادن نقاب از چهره کریه «منکر»ها، روز سربلندی «معروف»ها.
اربعین؛ روز زیبایی حقیقت، روز زیارت چشم ها از زیبایی های کربلا، روز تماشای واقعه عاشورا، روز به گل نشستن خون ذبح عظیم کربلا.
اربعین؛ پایان شمرها و حرمله ها، پایان قهقهه ها و هوسرانی ها، پایان تشنگی ها، پایان هراس دخترکان.
اربعین؛ روز «نَصْرٌ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ»، روز پیروزی خون بر شمشیر، روز جاودانگی حسین علیه السلام .
... و اربعین، تداوم امامت در بازگشت سید ساجدین، پس از چهل روز غربت است؛
روز پیوند فاصله ها، روز وصل هجران ها، روز زینب و روز حسین.
خورشید بر سر خاک، آتش میریزد.
کاروان خیمههای سوخته، در چهلمین روز خزان بازگشتهاند.
قرار است به دنبال لالههای پرپر شده بگردند؛ به دنبال ردپایی از مظلومیت در خاک خفته.
گدازههای آتش، در جام حسرت میسوزند و فرات، عطش خاک را در خود حل کرده است؛ با موجهایی که از داغ آن حماسه، سر به ساحل میزنند.
کاروان آمده است تا خشم تازیانهها را بر بدنهای کوچک، مویه کند؛ آمده است تا قصه دربهدریاش را همدوش باد، در گوش زمان نجوا کند ؛ آمده است تا در رد پای سنگ، آینههای شکسته را جستوجو کند.
غربت کاروان ، باران میشود بر خاک و بار دیگر شعله میکشد تمام خاطرههای جگر سوخته از زمین.
خورشید ، سر به تاریکی گذاشته است و غم ، زانو زده در برابر کاروان و:
«افتاده عکس ماه لبِ گودی و زنی
در جستوجوی یوسف زیبای بیکفن»
[=Microsoft Sans Serif]
اربعین که می آید، باید از زینب گفت؛
از حاصل زخم ها و نمازهای نشسته ای که هنوز او را به یاد دارند.
[=Microsoft Sans Serif] اربعین می آید؛اما تلاوت زیبایی را تنها در چشمان زینب علیهاالسلام باید جست.
اربعین می شکفد و نام زینب گل می کند.
زینب از آن چه یزیدیان شرم زده هراس داشتند هم بالاتر بود.
زینب علیهاالسلام ، با خطبه ای از غربت در میان هلهله زنان شام،
گل گریه کاشت.
[=Microsoft Sans Serif]
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليك ياصاحب الامروالزمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
آقاجان عرض تسليت دارم!
امروزوقتي داشت خورشيدغروب مي كردنگاهي كردم وگفتم توهم شرمنده اي ؟!
توهم مانندمن شرمنده اي؟!
توشرمنده اين اقيانوس پرازغم ودرداربعين هستي ومن شرمنده مولايم هستم
بازتوموقع غروبت سرخيت شرمنده گي ات رونمايان مي سازدامامن چه؟!!
سلام بربانوي صبر
سلام برعلمداربزرگ حماسه كربلا
كربلادركربلامي مانداگرزينب نبود
شيعه مي پژمرداگرزينب نبود
ازهمين راه دورسلامي عرضه ميدارم بربانوي باعظمت حضرت صديقه كبري(سلام الله عليها)
السلام عليك يابنت اميرالمؤمنين.........
خدايااين چهل روزغم بزرگي بردلهامان سنگيني مي كردپس ازماقبول بفرما
ماعلي الظاهروسعياعلي الباطن تلاش داشتيم تابامولايمان غمگين باشيم خداياياريمان فرماتادرركابش شهيدشويم ونسلمان ازسربازان خاصه مولاگردند!!
التماس دعا!(السلام عليك ياعلي بن ابيطالب(عليه السلام)
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]اربعین[=microsoft sans serif] است، هنگام میثاق و پیمان دوباره؛
کاروان به مقصد می رسد...
[=microsoft sans serif]کودکان این کاروان، بزرگترین معلمان تاریخ اند وزنان آن استادان صبر و عزت . [=microsoft sans serif]کاروانی که اسیرانش آزادترین آزاده گانند؛
زنجیریانش پای در رکابِ عشق دارند، [=microsoft sans serif] دخترانش به مردان همیشه روزگار، درس مردانگی و
شجاعت می دهند و کودکانش، [=microsoft sans serif]وجاهت کفر را به تمسخر می گیرند
و حیثیت ظلم را یکسره بر باد می دهند. [=microsoft sans serif] ای عجب از این کاروان که تاریخ را مبهوت کرده است!
[=Times New Roman]
[=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman][="Tahoma"][="Red"]
صدای پای اشتران از دل كویر میآید. كاروانی خسته و غمدیده و محزون هر كسی سر به کنج كجاوه گذاشته و آرام آرام میگرید، باد با رقص جنونآمیز خود شنهای صحرا را پا به پای خود به وجد آورده و به آسمان میبرد. صدای زوزه باد هر از گاهی مصیبتدیدگان را از دل دریای غم بیرون میآورد. آری، كاروان اُسراء اینك به سمت مدینه باز میگشت، مدینة النّبی كه اینك محزون و داغدار پسر پیامبر بود. هنگامی كه كاروان به دوراهی عراق و مدینه رسید، ناگهان نسیمی از جانب كربلا دختر امام حسین (علیه السلام) را متوجّه خود كرد. با هم به ساربان گفتند كه ما را از دشت كربلا و مزار یار عبور ده. هر چه این فاصله كمتر میشد بر شور و افغان كاروان افزوده میگشت. هر كس قبر عزیزی را در آغوش گرفت صدای فغان و ناله در تمام صحرا مستولی گشت. جابر بن عبدالله انصاری نیز كه در اربعین به كربلا رسیده بود، با داغدیدگان هم ناله شد. یكی میگوید: همین جا بود كه عزیز خود را از دست دادیم. آه همین جا بود كه شمر با شمشیر سر از بدن حسینم جدا ساخت. وای پسرم علی اصغر. صدای جانسوز رباب شور دیگری به این مرثیهخوانی میداد. او سخت میگریست، خدا این جا بودكه با تیر سه شعبه گلوی كوچك اصغرم را هدف گرفتند. آری هر كسی به نحوی از دل غم دیدهاش عقدهگشائی میكرد. ای وای برادرم حسین جان، ای وای محبوب دل پیامبر خدا، ای فرزند مكه و مِنا. ای پسر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و ای فرزند علی مرتضی (علیه السلام). ای برادر، شرمندهات گشتم که نازدانهات رقیه را در خرابه شام جا گذاشتم . ای برادر، اگر اینجا نامحرم نبود، جای تازیانه و سنگها را به تو نشان میدادم. ای برادر ما را خارجی خواندند و از بالای بامها بر ما سنگ زدند و بر رویمان خاك و خاكستر پاشیدند. ای عزیز مادرم ای میوه قلبم و ...
منبع:
آه چه لحظهای بود، صدای شیون او بلند شد و همه را متوجّه خود نمود همگی مست نسیم كوی حسین (علیه السلام) گشتند.
قافله مسیر خود را تغییر داد. زمان فراق دیگر به سر آمده بود و عاشقان به كوی معشوق نزدیك میشدند.
هنگامی كه آن پروانگان به مدفن خورشید رسیدند از روی ناقهها همچون برگ خزان خود را به زیر افكندند.
یكی دیگر میگوید: همین جا بود كه خیمههای ما را آتش زدند و اموالمان را غارت كردند.
وای عمویم، این جا بودكه او را به شهادت رساندند.
در این اثنا بیبی زینب كبری (سلام الله علیها) خود را تمام قد بر روی قبر برادر انداخت و با اشك و آه و صدای محزون گفت:
ناگهان زینب بی هوش شد و به زمین افتاد.
شبکه امام صادق علیه السلام
ادامه نداره این مطالب[/]
" اربعین امام حسین علیه السلام در راه است. چقدر از قیام امام حسین درس گرفته ایم . ایا بعد از اربعین دیگر نباید از این قیام گفت . و انرا فراموش کرد تا سالی دیگر اگر زنده بودیم .باز شیون وزاری کنیم. ؟
چرا این واقعیت را اویزه گوشمان نمی کنیم که قیام امام حسین و راهی را که به ما اموخت . تنها برای محرم و سفر نیست.
راه امام حسین درسی است .
.برای تمام قرون و تمام انسانها . درس ازادگی و حریت. درسی که تنها مختص یک زمان و مکان محدود نیست .در همین زمان
چه مردم بیگناهی در کشور های مسلمان به خاطر دین ومذ هبشان بیگناه کشته می شوند. وظیفه مان به عنوان یک مسلمان ویک شعیه چیست/ایا باید سکوت کنیم و صرفا " نظا ره گر باشیم ؟ ویا حداقل کاری که از دستمان بر می اید انجام بدهیم. ؟
یا امام حسین تورا به خون شهدای دشت کربلا ما را یاری کن تا در راهت گام برداریم. " یا حق.
عزاداریدر اربعینسالار شهیداندر جهانتشیعبهخاطر چند چیز است:
1. برپاییمراسمسوگواریبرایامامحسین(ع) در مناسبتهایمختلفدستور امامان(ع) است. گریستنبر ابا عبداللهالحسین(ع) ثواببسیار دارد و در روایات آمده است: فرشتگان، پیامبران، زمین، آسمان، حیواناتصحرا و دریا همبرای عزایامام حسین(ع) گریستهاند.(1)
عزاداریبرای امام حسین(ع) نشانةپیوند قلبیبا اهلبیتو سید الشهدا است. دستور امامانبر برپایی مراسم عزای امامحسین(ع) و گریه و سوگواری بر آن حضرت بسیار است. حضرترضا (ع) بهریّانبنشبیبفرمود: «اگر بر چیزیگریهکنی، بر حسینبنعلیگریهکن، کهاو را همچونگوسفند سر بریدند.»(2)
یکیاز رموز اینهمهتأکید بر سوگواریامامحسین(ع) ایناستکهاینکار یکنوعمبارزهبا ستمگرانبنیامیهو بنیعباسو طاغوتیاناست. در حقیقتبرقراریعزای حسینییکجهاد مقدسو احیایخطائمه(ع) و تبیینمظلومیتآنانو اعتراضبهظالمانو حمایتاز مظلومان، و انتقالفرهنگشهادتبهنسلهایآیندهاست.
2. در نخستیناربعینشهادتامامحسین(ع) جابر بنعبداللهانصاریو عطیهعوفیموفقبهزیارتتربتو قبر سید الشهداء (ع) شدند، نیز بنا به برخینقلها در اربعین، کارواناسرایاهلبیت(ع) در بازگشتاز شاموارد کربلا شدند و برایشهدایکربلا گریهو عزا دارینمودند. بنابر ایناولینعزاداریبرایسید الشهدا در اربعینشهادتحضرتصورتگرفت. شیعیاننیز برایشرکتدر عزاداریحضرتزینبو اسرایکربلا و احیایخاطرةغمبار عاشورا و تداومشور حسینیهمهسالهدر اربعینعزاداریمیکنند.
3 ـ زیارتامامحسین(ع) در روز اربعینمستحباستو از نشانههایمؤمنشمردهشدهاست. امامعسکری(ع) فرمود: «نشانههایمؤمنپنجچیز است: پنجاهو یکرکعتنماز، زیارتاربعین، انگشتر بهدستراستکردن، پیشانیبهخاکگذاشتن(در حالسجده)، و بسماللهرا (در نماز) بلند گفتن.»(3)
بهطور کلی، تاکید و توصیهایکهاز طرفائمه(ع) برایعزا داریامامحسینصورتگرفته، در مورد هیچامامیصورت نگرفتهو با آن که شهادتامامحسیندر یکروز است، اما همانطور کهمیدانید عزاداریبرایاو از مدتها قبلو پساز آنادامهمییاید.
اینهمهبرایرسیدنبههدفو درسهاییاستکهدر عاشورا بودهکههدفتمامامامان(ع) در آنخلاصهشدهاستکهدر قیامامامحسین(ع) روشنتر، آشکارتر، جامعتر و عمیقتر وجود یافتهاست.
پینوشتها:
1. سفینه البحار، ج1، ص 97.
2. بحارالانوار، ج44، ص 286.
3. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 41.