عدالت انوشیروان

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدالت انوشیروان

وقتی کارگزاران انوشیروان ساسانی در حال بنا کردن کاخ کسرا بودند، به او اطلاع دادند که برای پیشبرد کار ناچارند برخی از خانه هایی را نیز که در نقشه بارگاه ساسانی قرار گرفته اند، به قیمتی مناسب خریداری و سپس ویران کنند تا دیوار کاخ از آنجا بگذرد.


اما در این میان پیرزنی هست که در خانه ای گلی و محقر زندگی می کند و علی رغم آن که حاضر شده ایم منزلش را به صد برابر قیمت واقعی اش از او خریداری کنیم، باز راضی نمی شود . چه باید کرد؟ انوشیروان گفت:
" از من نپرسید که چه باید کرد . خودتان بروید و بنا به رسم عدالت و روح جوانمردی که همهء ما ایرانیان داریم، با او رفتار کنید "


کسانی که از ویرانه های کاخ کسرا (ایوان مداین) بر لب دجلهء عراق دیدن کرده اند، حتما دیوار اصلی کاخ را هم دیده اند که در نقطه ای خاص به شکل عجیبی کج شده و پس از طی کردن مسیری اندک باز در خطی راست به جلو رفته است . این نقطه از دیوار همان جایی است که خانهء پیرزن تنها بود و بنای کاخ را به احترام حقی که داشت ،کج ساختند تا خانه اش ویران نشود و تا روزی هم که زنده بود، همسایهء دیوار به دیوار پادشاه ماند . از آن زمان هزاران سال گذشته است؛ اما دیوار کج کاخ کسرا باقی مانده است تا نشانهء روح جوانمردی مردم ایران و عدل انوشیروان ساسانی باشد.


دیوار کج کاخ کسرا بر جای مانده است تا یادآور آن پیرزن تنها و نماد روح جوانمردی مردم ایران و نشانهء عدل و عدالت انوشیروان باشد.

برچسب: 

سخنرانى امام در جمع ايرانيان مقيم خارج درباره حياتبخش بودن آيين اسلام
زمان: 14 آبان 1357
زمان: 14 آبان 1357/4 ذى الحجه 1398.
مكان: پاريس، نوفل لوشاتو.
صحيفه امام: ج‏:4 ص: 322
سى و پنج سال اول، دو تا امپراتورى را اينها شكست دادند! امپراتورى روم و امپراتورى ايران. ايران را فتح كردند، روم را هم فتح كردند. اين افيون است؟! اين اسلام آمده است كه بسازد با كسرى و مردم را بگويد تبعيت كنيد از كسرى‏؟! اين آمده است كه بسازد با سلطان روم و بگويد به مردم روم- تعليم كند- كه بسازيد با اينها؟! يا اين آمد و دوتا امپراتورى را شكست داد و عقبشان زد براى اينكه عدل را در عالَم و براى اين فقرا ... براى اينكه اين فقرا را آنها مى‏خوردند، جلويشان را بگيرد؟.
سخنرانى امام در جمع ايرانيان مقيم خارج در باره عامل اصلى در جنايات!

سخنرانى امام در جمع ايرانيان مقيم خارج در باره عامل اصلى در جنايات!
زمان: 4 آبان 1357/23 ذى القعده 1398.
مكان: پاريس، نوفل لوشاتو.
صحيفه امام: ج‏: 4 ص: 161
يك تولدى است كه مبدأ خيرات است، مبدأ بركات است، مبدأ كوبيدن ظالم است، مبدأ خاموش شدن آن بتكده‏ها و آتشكده هاست، مثل ولادت رسول اكرم كه گفته شده است كه «آتشكده پارس» خاموش شد و كنگره‏هاى طاق كسرى ريخته شد- حالا ريخته شدن و خاموش شدنش با تاريخ، گفته شده- لكن مطالب اين است كه دو قوه بوده است آن وقت كه يكى قوه حكومت جائر بوده است؛ و يكى هم قواى روحانى آتش پرست؛ و به آمدن رسول اكرم [اين دو قوه شكست‏]؛ تولد ايشان مبدأ شكست اين دو قوه است. يكى طاق كسرى كه كنگره هايش، كنگره‏هاى ظالمانه‏اش ريخت. اينكه مى‏گويند «انوشيروان عادل» اين از اساطير است! يك مرد ظالم سفاكى بوده است، منتها شايد پيش سلاطين ديگر وقتى گذاشتند، به او گفتند عادل! و الّا كجايش انوشيروانْ عادل بوده است؟! به تولد رسول اكرم، اين پايه‏ها؛ يعنى مبدأ ريختن پايه‏هاى ظلم و خاموش شدن آتشهاى دوگانه پرستى و شرك و آتش پرستى [فرو ريخت‏]؛ آن دو قوه‏اى كه در آن وقت بوده است، با آمدن ايشان هر دو مبدأ شكست،

سخنرانى امام در جمع اعضاى كنگره آزادى قدس در باره بازگشت به اسلام واقعى!
زمان: بعدازظهر 18 مرداد 1359/27 رمضان 1400.
مكان: تهران، حسينيه جماران.
صحيفه امام: ج‏ 13 ص: 88
در چندين سال قبل- محتمل است، گمان مى‏كنم زمان رضاخان بود- يك مجمعى درست كردند و يك فيلمهايى تهيه كردند و يك اشعارى گفتند و يك خطابه‏هايى خواندند، براى تأسف از اينكه اسلام بر ايران غلبه كرد، عرب بر ايران غلبه كرد. شعر خواندند، فيلم [به‏] نمايش گذاشتند كه عرب آمد و طاق كسرى را، مدائن را گرفت و گريه‏ها كردند. همين ملّيها، همين خبيثها گريه‏ها كردند. دستمالها را درآوردند و گريه كردند كه اسلام آمده و سلاطين را، سلاطين فاسد را شكست داده و اين معنا در هر جا، به يك صورتى به ما، به ملتها تحميل شده در ممالك عربى، عرب بايد چه باشد. اين تلقين است. اين مخالف با قرآن است.

[=B Nazanin]سخنرانى امام در جمع مسئولان نظام در باره بازتاب و تأثير ولادت حضرت رسول در جهان!
[=B Nazanin]زمان: صبح 9 آذر 1364/17 ربيع الاول 1406.
[=B Nazanin]مكان: تهران، حسينيه جماران.
[=B Nazanin]صحيفه امام: ج: ‏19 ص: 433
[=B Nazanin]در ولادت حضرت رسول- صلى اللَّه عليه وآله- قضايايى واقع شده است، قضاياى نادرى به حسب روايات ما و روايات اهل سنت وارد شده است كه اين قضايا بايد بررسى بشود كه چى است. از جمله قضيه شكست خوردن طاق كسرى‏ و فرو ريختن چهارده كنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشكده‏هاى فارس و ريختن بتها به روى زمين.[=Calibri][1] قضيه شكست‏ طاق كسرى شايد اشاره به اين باشد كه در عهد اين پيغمبر بزرگ، طاق ظلم، طاقهاى ظلم مى‏شكند و مخصوصاً طاق كسرى‏ شكسته شد براى اينكه آن وقت اين طاق كسرى مركز ظلم انوشيروان بود.
[=B Nazanin]انوشيروان به خلاف آن چيزهايى كه به واسطه شعرا و به واسطه درباريهاى آن وقت و موبدان دربارى آن وقت درست كردند، يكى از ظالمهاى ساسانيان است، و دنبال او يك حديثى هم جعل شده است، و به حضرت رسول- صلى اللَّه عليه وآله و سلم- نسبت داده شده كه «من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشيروان!» اين اولًا سند ندارد و مُرْسَل[=Calibri][2] است، و ثانياً كسانى كه اهل تفتيش در امور هستند، تكذيب كردند اين را و معلوم است كه يك دروغى است كه بستند. انوشيروان ظالم بايد گفت، نه عادل. در زمان انوشيروان چهارطبقه يا پنج طبقه ممتاز بودند، يعنى از هم ممتاز، علاوه بر خود دستگاه سلطنت با آن بساطى كه داشته است؛ يك دسته هم شاهزادگان بودند و درباريها، اينها يك طبقه على‏ حده ممتاز؛ يك دسته هم كسانى بودند كه داراى اموال هستند و به قول آنها شريف زاده‏ها، آنها هم يك دسته ممتاز؛ يك دسته ديگر هم عبارت از آنهايى بودند كه سران ارتش و امثال اينها بودند، آنها هم ممتاز؛ دسته آخر كه نوع مردم بودند پيشه وران بودند، و پيشه وران بايد كار كنند آنها بخورند تكليف اين بوده. آنها آن طبقه بالا ماليات بده نبودند، به نظام هم نمى‏رفتند. در نظام بايد طبقه پايين كه پيشه وران بودند، مى‏گفتند اينها بايد خدمت كنند، و مال اينها صرف بشود در آن طبقات ديگر؛ اينها به نظام بروند، اينها جنگ بكنند، اينها كارها را انجام بدهند، آنها بخورند. اجازه نمى‏دادند كه اين طبقه پايين تحصيل كند، ممنوع بود. اين قصه در شاهنامه هم هست كه پيش او شكايت بردند كه بوذرجمهر پيش‏اش شكايت برد كه هزينه كم شده است و ارتش محتاج به مؤونه‏ است، و در بين اين طبقات پايين هستند اشخاصى كه مال داشته باشند. بعد رفتند و پيدا كردند يك نفرى كه حالا مى‏گويند كفشگر بوده، پيدا كردند و او گفت كه من مى‏دهم- به حسب نقل شاهنامه- من مى‏دهم لكن به شرط اينكه بچه من را اجازه بدهند درس بخواند. رفتند به او گفتند قبول نكرد، گفت نه، ما نه پولش را مى‏خواهيم، نه اجازه مى‏دهيم، براى اينكه اگر اجازه بدهيم كه يك آدم پايينى بيايد و درس بخواند، اين آن وقت بعد مى‏خواهد دخالت كند در امور و اين نمى‏شود. اين عدالتى است كه انوشيروان داشته است. و در تاريخ ثبت است اين جناياتى كه اينها مى‏كردند. و من گمان ندارم در تمام سلسله سلاطين حتى يك نفرشان آدم حسابى باشد، منتها تبليغات زياد بوده است، براى شاه عباس آن قدر تبليغ كردند، با اينكه در صفويه شايد از شاه عباس بدتر آدم نبوده، در قاجاريه آن قدر از ناصرالدين شاه تعريف كردند و شاه شهيد و نمى‏دانم امثال ذلك، در صورتى كه يك ظالم غدارى بود كه بدتر از ديگران شايد. آن تبليغات كه در آن وقت بود، هميشه بوده است. عدالت گسترى انوشيروان مثل صلح دوستى رئيس جمهور امريكاست، و مثل كمونيستى شوروى است. ما الآن در عصر حاضر اين چيزها را مى‏بينيم، و اگر چنانچه تاريخ نويسها و نمى‏دانم آنهايى كه شعرا هستند و آنهايى كه خطبا هستند و آنهايى كه دربارى هستند، اينها را، تبليغاتى كه الآن دارد در دنيا مى‏شود، اين تبليغات به گوش اشخاص برسد كه مطلع از وقايع نيستند، آنها هم خيال مى‏كنند كه همان طورى كه انوشيروان عادل، عادل بوده است، آقاى رئيس جمهور امريكا هم صلح دوست و عدالت پرور و امثال اينهاست، و حال آنكه شما كه مطلعيد مى‏دانيد قضيه چى است .[=Times New Roman]
[=Times New Roman][=Calibri][1] [=B Nazanin]بحارالأنوار، ج 15، ص 257، ح 9 و تاريخ طبرى، ج 2، ص 166.

[=Calibri][2] [=B Nazanin]به حديثى كه سند مشخص و معلومى ندارد و به پيامبر (ص) يا امام معصوم (ع) نسبت داده شود؛ مُرْسَل گفته مى‏شود.

[=B Nazanin]جنایات انوشیروان عادل !! درباره مزدکیان
[=B Nazanin]نام مزدک در تاریخ در هاله ای از رموز واسرارپیچیده شده است واهمیتی ویژه در تاریخ ایران دارد.نه تنها خود وی بلکه جنبش هایی که بعدها به وجود آمدند وخود را به پیروی از مزدک منتسب می کردند نیز اسرار آمیز بودند یعنی سپید جامگان (ابو مسلم خراسانی وبعداً« سنباد» و« خرمدینان» آذربایجان)[=Calibri][1]
[=B Nazanin]اما براستی ماجرای مزدک ومزدکیان چه بود؟ وچرا انوشیروان در صدد قتل عام آنان بر آمد؟ مزدک نخستین کسی بود که نوعی انقلاب سوسیالیستی وخشن که پایه مذهبی داشت را در ایران باستان انجام داد که نه فقط جنبه ی اقتصادی بلکه جنبه ی اجتماعی هم داشت[=Calibri][2] در تاریخ (طبری) و چند منبع دیگر نقل شده ؛ مزدک با وضع این عقیده که خداوند همه ی انسان ها را برابر آفریده و همه ی بندگان باید به صورت یکسان ازامکانات استفاده کنند ،اعلام کرد پیروانش باید از اموال خود به سایر پیروان ببخشند و با آنها تقسیم کنند.از جمله اینکه به پیشنهاد مزدک وموافقت شاه « قباد » انبارها ی پر از غلات ثروتمندان ومحتکران گشوده شده ودر میان فقرا و مردم گرسنه که از بی غذایی مشرف به موت بودند تقسیم شد.[=Calibri][3]
[=B Nazanin]اما آنچه قدرت بسیاری به مزدک داد ، پیوستن پادشاه ساسانی (قباد پدر خسرو یکم انوشیروان) به پیروان او بود که واقعه ای شگفت آور است. موعظه مزدک در برابر قباد (کواد یا کاوه) برای دعوت او به مذهبش بسیارمشهود است و فردوسی هم در شاهنامه آن را نقل کرده است، فردوسی نام مذهب مزدک را « دین راستی» ذکر کرده است: درخشان کنم پیش تو راستی.
[=B Nazanin]مزدک بر خلا ف مانی که ازدواج وتمام لذات دنیایی را حرام ومکروه می شمرد چنین نبود، درهرحال چنانکه ذکر شد او توانسته بود پادشاه ساسانی را با خود همراه سازد که این موضوع برای اشراف و ولیعهد وی (خسرو ) بسیار گران تمام شد وآن را مخالف ارج و منزلت شاهنشاه ساسانی می دانستند.[=Calibri][4]
[=B Nazanin]توصیه ای که او (مزدک) به شاه کرد،گشودن در حرمخانه ها و آزاد کردن هزاران زن محصور در آنها بود تا بتوانند مانند همه ی زنان ازدواج کرده و زندگی عادی داشته باشند،شاه و دیگران (اشراف) به یک زن قناعت کنند، همین موضوع بود که مخالفان آئین او را مستمسک قرار داده ، وانمود کردند که گویا مزدک خواهان به اشتراک گذاردن زنان بوده است.[=Calibri][5]
[=B Nazanin]بنابراین اشراف مخالف سرسخت مزدک بودند اما روحانیون و موبدان نیز دگر مخالفان سرسخت مزدک بودند، زیرا تعلیمات او را غیر اخلاقی می دانستند در حالی که برخی از مورخان معتقدند آموزه مزدک در مورد استفاده اشتراکی از زنان واقعیت ندارد و افترایی است که اشراف و موبدان به او زدند تا او را از چشم مومنان بیندازند ، زیرا در واقع آنها از نظریه تقسیم ثروت او می ترسیدند.
[=B Nazanin]این مورخان می گویند آنچه مزدک تبلیغ می کرد در واقع گرفتن برخی از زنان از افرادی که حرمسرای بزرگ داشتند بود تا مردان فقیر هم بتوانند ازدواج کنند ، به هر حال با توجه به چنین شرایطی موبدان و طبقه ی اشراف بر علیه پادشاه (قباد)[=Calibri][6] شوریده و او را از سلطنت خلع کردند، اینجا بود که شاهزاده « خسرو» همان انوشیروان که با برادرش در به ارث بردن تاج تخت رقابت داشت و مزدکیان در این کشمکش سعی داشتند برادر او را بر تخت بنشانند وارد موضوع شد.
[=B Nazanin]او خسرو یکم روزی جشنی را به افتخار یکی از پیروزی های ارتش ساسانی ترتیب داد و دوازده هزار مزدکی را به این جشن دعوت کرد. سپس در حضور مغان و اسقف مسیحیان ایرانی، دستور حمله به آنان را داد، همه ی دوازده هزار نفر را به صورت سر و ته زنده زنده در خاک کرد، طوری که سر آنها در خاک وپاهایشان بیرون بود. سپس شخص مزدک را آورد و این صحنه را به او نشان داد. بعد خود او را هم با بی رحمی تمام به قتل رسانید، پدرش قباد را زندانی کرد و برادرش را کشت و به تخت پادشاهی نشست. این روز، روز کشتار مزدکیان بود که به خسرو، لقب «انوشیروان» که به معنی پاک روان بود داده شد.[=Calibri][7]
[=B Nazanin]جالب آنکه انو شیروان دستورداد حتی در کتاب های تاریخ نامی از مزدک برده نشود و همین طورهم شد و تا قرن هفتم نامی از او در کتب نیست.

[=Calibri][1][=B Nazanin]منبع: روزنامه اعتماد- شماره 2063

[=Calibri][2][=B Nazanin]ماجرای مزدک و مزدکیان به قلم همایون نادر شاهی- روزنامه اعتماد مورخه 1380/7/6

[=Calibri][3][=B Nazanin]مقاله زنان در دوره حاکمیت ترکان،به قلم میر هدایت حصاری- ماهنامه دیلماج - اسفند1383 شماره 6

[=Calibri][4][=B Nazanin]مزدک فرزندان اشراف را هم از آنها جدا می کرده و با اختلاف نژادی که بوجود می آورد، به این ترتیب نسل بعدی اشراف دیگر نمی توانستند به پشتوانه نژاد خود به برتری برسند.منبع : مقاله ماجرای مزدک ومزدکیان

[=Calibri][5][=B Nazanin]زنان در دوره حاکمیت ترکان ، به قلم میر هدایت حصاری- ماهنامه دیلماج- اسفند1383 - شماره 6- ص 28

[=Calibri][6][=B Nazanin]همایون نادر شاهی [=Times New Roman]–[=B Nazanin] ضمیمه نشریه ی اعتماد-شماره 2063

[=Calibri][7][=B Nazanin]همان

او هر چه که بود ادعای عدالت علی نداشت

حکومت شما و ادعایتان را هم دیدیم و آیندگان هم قضاوت خواهند نمود


روح بخش;273550 نوشت:
چهارطبقه يا پنج طبقه ممتاز بودند، يعنى از هم ممتاز، علاوه بر خود دستگاه سلطنت با آن بساطى كه داشته است؛ يك دسته هم شاهزادگان بودند و درباريها، اينها يك طبقه على‏ حده ممتاز؛ يك دسته هم كسانى بودند كه داراى اموال هستند و به قول آنها شريف زاده‏ها، آنها هم يك دسته ممتاز؛ يك دسته ديگر هم عبارت از آنهايى بودند كه سران ارتش و امثال اينها بودند، آنها هم ممتاز؛ دسته آخر كه نوع مردم بودند پيشه وران بودند، و پيشه وران بايد كار كنند آنها بخورند تكليف اين بوده. آنها آن طبقه بالا ماليات بده نبودند، به نظام هم نمى‏رفتند.


نه این که الان اینطور نیست!


روح بخش;273552 نوشت:
جنایات انوشیروان عادل !! درباره مزدکیان

الحمدلله نمردیم و حمایت شما از کفار و کمونیست ها را هم دیدیم

دم خروس بالاخره بیرون افتاد حضرات کمونیست!

از کجا معلوم که این یک داستان باسه ی اون گوشه کاخ نبوده! یک داستان تخیلی!
همون زمان انوشیروان هیچ کدوم از مردم عادی حق درس خواندن را نداشتن.