جمع بندی سوال درباره عدل خداوند!!!

تب‌های اولیه

257 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با سلام...

مسلم;956142 نوشت:
کودکی که به بیماری مبتلاست،...معلوم نیست خداوند نجات او به دست ما را اراده کرده است
استاد گرامی آخر شما چطور می فرمایید این حرف را!!!چطور می فرمایید که معلوم نیست که خداوند نجات او به دست ما را اراده کرده است یا نه...من می گویم که معلوم است که خداوند نجات او به دست ما را ارده نکرده...مگر می شود خدا اراده کرده باشد که برویم او را نجات بدهیم؟؟مگر خدا خودش اراده نکرده آن کودک شکنجه بشود؟؟بعد چطور می گویید که ما نمی دانیم که خدا اراده کرده که ما کودک را نجات بدهیم یا نه؟؟این یعنی چی؟؟این تناقض گوییست!!!!اینکه خدا اراده کرده کودک شکنجه شود، یا ما مطمئن هستیم که خدا اراده نکرده یا نیتش این نیست که ما برویم او را نجات بدهیم...بعد شما چطور می گویید که ما، نمی دانیم؟؟
استاد گرامی بنده می گویم ما داریم می بینیم که این کودک در حال شکنجه شدن است...و نشان هم دادیم که این شکنجه شدن کودک با اراده مستقیم و نیت همسو با عمل انجام شده...خوب بنده می گویم که اگر این شکنجه شدن چیز بدست، چرا برویم نجاتش بدهیم....من کاری به مرگ و مردن این کودک ندارم که شما مثال و داستانی از امام صادف را طرح کردید...امام صادق می گویند که من چون ما نمی دانیم که خدامرگ این کودک را اراده کرده یا نه، باید تلاش خودمان را بکنیم..من به امام صادق می گویم، امام جان، شما که نمی دانی که خدا مرگ کودک را اراده کرده یا نه.چرا می روی کودک را نجات بدهی..چرا می گویی چون نمی دانیم، می رویم کودک را نجات می دهیم؟؟چرا نمی گویی که چون از اراده ی خدا بی اطلاعیم دست رو دست نمی گذاریم تا کودک بمیرد..چرا یکی را بر دیگری ترجیح می دهی..چرا تلاش می کنیم که کودک نمیرد؟؟، واقعیت امر این است که چون امام فرض گرفته که اصولا مردن کودک بد است، نا به جاست، نامیمون است و زجر کشیدن کودک دو صد چندان بد تر است. و خدا هم که کار نا به جا انجام نمی دهد؟؟پس وقتی امام برای نجات کودک تلاش می کنند، یعنی این فرض را هم مسلم دانسته که خدا اراده کرده که کودک نمیرد.چون خدا که اراده نمی کند که یک کار نامیمون و نا به جا انجام دهد.
استاد اینها همه تناقضاتیست که در داستانها مطرح می شود و در مثال ها مطرح می شود چون بر پایه ی یک فرض باطل استوار شده اند و آن اینکه خدایی هست حکیم و دانا و خیر مطلق.
پس این از تفاوت دوم...من نفهمیدم شما با این تفاوت چه می خواستید بگویید.

سلام و خسته نباشید
بنده مدیر فروشگاه معماری هستم و بعضی اوقات با مواردی روبرو میشوم برای مثال بعضی از خریداران ادرس ایمیل خود را اشتباه وارد میکنند و به اشتباه نیز دو بار خرید انجام میدهند یعنی یک بار اضافه هزینه پرداخت میکنند اما متاسفانه چون ایمیل استباه وارد میکنند امکان بازگردانی این وجه به خریداران نیست و بنده از این مسئله عذاب وجدان میگیرم میخواستم بدونم این هزینه رو میشه صرف کمک به نیازمندان از طرف صاحب پول کرد ؟

memari98;956326 نوشت:
سلام و خسته نباشید
بنده مدیر فروشگاه معماری هستم و بعضی اوقات با مواردی روبرو میشوم برای مثال بعضی از خریداران ادرس ایمیل خود را اشتباه وارد میکنند و به اشتباه نیز دو بار خرید انجام میدهند یعنی یک بار اضافه هزینه پرداخت میکنند اما متاسفانه چون ایمیل استباه وارد میکنند امکان بازگردانی این وجه به خریداران نیست و بنده از این مسئله عذاب وجدان میگیرم میخواستم بدونم این هزینه رو میشه صرف کمک به نیازمندان از طرف صاحب پول کرد ؟

با سلام و احترام
دغدغه شما در این خصوص به جا و در خور تحسین و ستایش است
اگر هیچ راهی برای پیدا کردن خریدار وجود ندارد، بله می توانید آن را از جانب ایشان به نیازمندان واقعی بدهید.

پارسا مهر;956299 نوشت:
آخر شما چطور می فرمایید این حرف را!!!چطور می فرمایید که معلوم نیست که خداوند نجات او به دست ما را اراده کرده است یا نه...من می گویم که معلوم است که خداوند نجات او به دست ما را ارده نکرده...مگر می شود خدا اراده کرده باشد که برویم او را نجات بدهیم؟؟مگر خدا خودش اراده نکرده آن کودک شکنجه بشود؟؟بعد چطور می گویید که ما نمی دانیم که خدا اراده کرده که ما کودک را نجات بدهیم یا نه؟؟این یعنی چی؟؟این تناقض گوییست!!!!

جناب پارسامهر تا دو سال دیگر هم بحث طول بکشد بنده در خدمت شما هستم تا مسئله حل شود، اما با دقت بیشتر مسئله حل میشود:

ببینید مشکل این است که شما اراده خداوند را به معنای رضایت می گیرید در حالی که اینطور نیست، من سعی می کنم اول از مثال اختیار بشر شروع کنم چون شرور در این مسئله واضح تر است، لذا اول این را تشریح میکنم تا پُلی شود برای فهم بقیه شرور؛ پس فعلا روی همین بحث کنیم ببینیم به نتیجه میرسیم یا به نتیجه میرسیمhappy

خداوند اراده کرده است انسان اختیار داشته باشد، اما مطلقا نسبت به انجام ظلم توسط انسان راضی نیست، لذا از اینکه انسان ها اختیارشان را در راه ظلم و ستم به کار بگیرند نهی کرده است!! اما نمی شود اختیار داد و مانع ظلم شد، اینکه با اختیار سازگاری ندارد..!!

حالا اگر شما ببینید ظالمی دارد مظلومی را میکشد آیا به این نتیجه میرسید که خداوند به این کشتن راضی است و همین را به صورت یقینی اراده کرده و شما نباید در این زمینه ورود کنید؟!
روشن است که پاسخ منفی است:

چون اولا همانطور که آن ظالم دارد از اراده اش استفاده منفی میکند، شما هم می توانید از اراده تان استفاده مثبت کنید، یعنی خداوند تصمیم گیری در خصوص ظلم یا جلوگیری از ظلم را بر عهده خود ایشان گذاشته است.

علاوه بر اینکه خود خداوند دستور داده است که به مظلوم کمک کنید، پس روشن میشود رضایت خداوند به این است که آن مظلوم نجات یابد، نه اینکه زیر دست و پا لگدمال شود!!

مسلم;956331 نوشت:
جناب پارسامهر تا دو سال دیگر هم بحث طول بکشد بنده در خدمت شما هستم تا مسئله حل شود

سلام.استاد واقعا ممنونم.شما لطف بزرگی می کنید.
مسلم;956331 نوشت:
پس روشن میشود رضایت خداوند به این است که آن مظلوم نجات یابد، نه اینکه زیر دست و پا لگدمال شود!!

استاد گرامی، می فرمایید که روشن می شود که رضایت خداوند به این است که آن مظلوم نجات یابد، استاد بنده نمی دانم شما می خواهید چه پیامی برسانید....
قبول دارید که دلیل و فلسفه ی اینکه رضایت خداوند به این است که آن مظلوم نجات یابد،(استاد دقت کنید، خود می گویید نجات) این است که اصولا، آن شکنجه ای که مظلوم دارد می بیند، یک شکنجه و ظلم گذاف و نالازم و نامیمون است؟!مثلا دکتر از ما نمی خواهد و رضایتش به این نیست که ما برویم بیمار را از زیر دستش نجات بدهیم...چون این شکنجه شدنی که کودک می بیند، تنها راه ممکن و نفع کودک است...خوب شما میفرمایید که رضایت خدا به این است که ما برویم مظلوم را نجات بدهیم...پس دارید می گویید که آن که مظلوم در حال شکنجه شدن است، یک اتفاق نامیمون و نالازم و نا به جاست و گذاف است که باید برچیده شود...حالا بنده می گویم، اگر شکنجه شدن آن مظلوم نابه جاست، چرا خدا اراده کرده که آن مظلوم شکنجه ببیند..بالاخره بر لحظه ای آن مظلوم یک شکنجه و عذاب گذافی می بیند دیگر و مگر آن شکنجه را خدا اراده نکرده...خوب شما این را چطور توجیه کنید..چطور توجیه می کنید که مظلومی نا به جا شکنجه شد...حداقل برای لحظه ای...ما چه کار داریم که حالا رضایت خدا در ادامه ی امر چیست.فرض کنید که رضایت خدا در این است که ما کودک را نجات بدهیم...این مشکلی را حل نمی کند....این امر چه چیز را حل می کند!؟
اتفاقا استاد گرامی، بنده می گویم اگر رضایت خدا بر این بود که ما مظلوم را نجات ندهیم بهتر بود....چون آنوفت می توانستیم بگوییم که آن شکنجه ای که مظلوم می بیند یک شکنجه گذاف و نا به جا نبوده...مثلش مثل آن شکنجه ای است که کودک زیر دست پزشک می دیده و پزشک هم رضایت ندارد که ما برویم کودک را نجات بدهیم...یعنی استاد گرامی اینکه شما می فرمایید رضایت خدا این است که ما برویم مظلوم را نجات بدهیم در واقع دارید بر نظرات بنده مهر تائیدی می زنید که یک ظلم هایی هست که لازم نیستند..گذاف هستند...نامیمون و نا به جا هستند...که آنها را هم توضیح دادیم که خدا اراده کرده...شما این را چطور توجیه می کنید.چطور توجیه می کنید بالاخره ظلم ها و شکنجه های گذافی وجود دارد که خدا اراده کرده...اون ظلم های گذاف به اراده ی خدا را چطور توجیه می کنید!؟بالاخره یک ظلم ها و رنج های گذافی رخ می دهد یا نه!؟ما کاری نداریم که در ادامه خدا چه اراده کرده و چه رضایت دارد....اینکه بمیرد یا نه...نجات یا بد یا نه....
مسلم;956331 نوشت:
حالا اگر شما ببینید ظالمی دارد مظلومی را میکشد آیا به این نتیجه میرسید که خداوند به این کشتن راضی است و همین را به صورت یقینی اراده کرده و شما نباید در این زمینه ورود کنید؟!

استاد بنده می گویم، اگر ظالمی دارد مظلومی را میکشد(بنده می گویم، شکنجه می دهد) بنده می گویم، چون خدا اراده کرده و در این شکنجه شدن، شریک است، پس این شکنجه شدن، یک شکنجه شدن نا میمون و نا لازم و ناشایسته نیست...مثلش مثل آن کودکیست که زیر دست پزشک شکنجه می شود..پس بنده می گویم که نمی روم آن کودک را نجات بدهم، استاد دقت کنید نجات بدهم...اگر شما بروید و آن مظلوم را نجات بدهی، یعنی دارید می گویید که من خدا را در حد و اندازه یک پزشک حکیم ندیدم و فهمیدم که خدا دارد به ناحق کودک را شکنجه می کند...و بنده خدا، خدا هم که مجبور بوده و راه چاره ای نداشته جز شکنجه کردن به ناحق آن مظلوم، و چشم انتظار من است و اراده کرده است که من بروم مظلوم را نجات بدهم، پس می روم مظلوم را نجات می دهمhappy

پارسا مهر;956400 نوشت:
شما میفرمایید که رضایت خدا به این است که ما برویم مظلوم را نجات بدهیم...پس دارید می گویید که آن که مظلوم در حال شکنجه شدن است، یک اتفاق نامیمون و نالازم و نا به جاست و گذاف است که باید برچیده شود...

در اینکه ظلمی که به مظلوم میشود یک اتفاق نابه جا و نامیمون است شکی وجود ندارد، اما باید دقت بفرمایید در این ظلم فقط پای اراده خداوند در میان نیست!

دقت کنید بین این دو مثال خداوند و پزشک تفاوت وجود دارد، پزشک با اراده خودش دارد درمان می کند لذا ورود ما توجیهی ندارد، اما خداوند اراده انسان را امضاء کرده است، لذا فقط پای اراده خداوند در میان نیست، تا ما بگوییم خداوند همین را اراده کرده است، بلکه پای اراده و انتخاب انسان نیز در میان است.
بله اگر انسان ها مجبور بودند که طبق اراده الهی رفتار کنند حرف شما درست بود، همین که کسی به دیگری ظلم میکرد ما نباید دخالت می کردیم میگفتیم حتما مصلحتی دارد که ما نمی دانیم مانند پزشکی که دارد بیمار را مداوا میکرد، اما وقتی می دانیم به سوء انتخاب خود فرد است چه؟
مثال شبیه بحث ما در مورد پزشک این است که فرض کنید پزشک آمپول را به یک تزریقاتی بدهد و به او اجازه دهد که تزریق کند و به او بگوید به پای بیمار تزریق کن، اما ما ببینیم که آن شخصی که دارد تزریق می کند دارد سوزن را در گردن بیمار فرو می کند، اینجا نمی توانیم بگوییم اراده آن پزشک است، چون داریم می بینیم خلاف گفته آن پزشک دارد رفتار می کند.
البته باز هم از جهاتی با بحث ما فرق دارد، اما به جهت تمثیل بیان شد.

پارسا مهر;956400 نوشت:
بنده می گویم، اگر شکنجه شدن آن مظلوم نابه جاست، چرا خدا اراده کرده که آن مظلوم شکنجه ببیند..بالاخره بر لحظه ای آن مظلوم یک شکنجه و عذاب گذافی می بیند دیگر و مگر آن شکنجه را خدا اراده نکرده...خوب شما این را چطور توجیه کنید


چاره ای از آن نیست جناب پارسامهر!
چون خداوند باید برای تکامل بشر به بشر اختیار می داد، و وقتی اختیار داده شود دیگر انسان است که تصمیم می گیرد به عدل رفتار کند یا به ظلم!!
تنها چاره بر کندن ظلم از جامعه این است که بشر را مجبور به رعایت عدل کند که این هم با هدف از خلقت بشر که همان رشد و تکامل است در تعارض است، چون انسانِ مجبور، بود و نبودش تفاوتی ندارد!

اما خداوند وعده داده است حکومت دینی در دنیا حق این مظلوم را بگیرد، و اگر به هر صورت این امر محقق نشد وعده داده است در جهانی دیگر حق این مظلوم را از ظالم بگیرد، بله اگر این حسابرسی و احقاق حقوق در قیامت نبود اشکال شما وارد می بود!

مسلم;956511 نوشت:
در این ظلم فقط پای اراده خداوند در میان نیست!

با سلام.استاد گرامی می فرمایید در این ظلم فقط پای اراده ی خداوند در میان نیست...استاد گرامی، آیا خودتان نفرمودیدی که بعضی از ظلم ها و شرها، ظلم های طبیعی هستند و اختیار انسان در آن دخیل نیست؟نظرتان در این مورد چیست؟فقطی اختیار انسان مطرح نباشد، آیا، جز اراده ی خدا کس دیگری هم در آن ظلم ها نقش ایفا می کند؟اگر بلی، پس چطور می فرمایید که ما یک سری ظلم های طبیعی هم داریم که اختیار انسان در آن مطرح نیست؟
حالا فرض کنید اختیار انسان را هم مد نظر داشته باشیم...شما می فرمایید که:
مسلم;956511 نوشت:
دقت کنید بین این دو مثال خداوند و پزشک تفاوت وجود دارد، پزشک با اراده خودش دارد درمان می کند لذا ورود ما توجیهی ندارد، اما خداوند اراده انسان را امضاء کرده است، لذا فقط پای اراده خداوند در میان نیست، تا ما بگوییم خداوند همین را اراده کرده است، بلکه پای اراده و انتخاب انسان نیز در میان است.

آیا اینکه می فرمایید که فقط پای اراده ی خداوند در میان نیست تا بگوییم که خداوند همین را اراده کرده مشکلی را حل می کند؟آیا اینکه پای اراده و انتخاب انسان نیز در میان هست، مشکلی را حل می کند؟؟خوب اینجا استاد می رسیم به بحث داعش...اگر مشخص شود که، اراده ی خدا همسو و با نیت و قرض انسانی که می فرمایید پای اراده و انتخابش نیز در میان است، یکی و همسو بود، می پذیزید پس این انتخاب و اراده های انسان که طرح می کنید مشکلی را حل نمی کند؟؟؟خوب ببینیم که آیا نیت و رضایت و میل خدا همسو با نیت و قرض ظالم هست یا نه...
بنده می گویم که اگر ظالم، که مثلا داعش باشد ظلمی می کند و کودکی را شکنجه می کند، قطعا و قطعا خدا با داعش شریک است.اگر شک دارید و ایرادی به این حرف دارید بفرمایید...حداقلش این است که خداست که اختیار را به این داعش داده.پس خدا در ظلمی که ظالم انجام می دهد شریک است... حالا شک دارید که این به این معنیست که خدا به داعش کمک کرده که ظلم کند
؟؟؟حالا به بنده بگویید، آیا ممکن است که، خدا میل و علاقه و اراده کرده باشد که ظلم اتفاق نیافتد ولی به داعش کمک بکند که داعش ظلم کند؟؟پس حالا شکی هست در این که، میل و علاقه و رضایت خدا در این بوده که ظلم اتفاق بیافتد....پس نیت و قصد و میل و رضایت خدا در این بوده که ظلم اتفاق بیافتد.پس حتی اگر شما یک اراده ای را در کنار اراده خدا قرار دهید یا پای اراده و انتخاب انسان را نیز در میان بگذارید، مشکلی حل نمی شود، چون رضایت و میل قلبی خدا آن بوده که آن ظلم اتفاق بیافتد...حالا چطور شما در مورد این ظلمی که با میل و رضایت قلبی خدا اتفاق افتاده و خدا در آن رضایت دارد، به قضاوت می نشینید و می گویید که این ظلم و یا این شکنجه شدن، یک شکنجه شدن گزاف هست و ما باید به داد مظلوم برسیم؟؟؟

مسلم;956511 نوشت:
چاره ای از آن نیست جناب پارسامهر!
چون خداوند باید برای تکامل بشر به بشر اختیار می داد، و وقتی اختیار داده شود دیگر انسان است که تصمیم می گیرد به عدل رفتار کند یا به ظلم!!
تنها چاره بر کندن ظلم از جامعه این است که بشر را مجبور به رعایت عدل کند که این هم با هدف از خلقت بشر که همان رشد و تکامل است در تعارض است، چون انسانِ مجبور، بود و نبودش تفاوتی ندارد!

استاد گرامی ما با اصل ظلم فعلا مشکل نداریم...(البته مشکل دار هست و این هم بستگی دارد که ظلم را چگونه تعریف کنیم)ولی به هر حال ما با ظلم های گذاف فعلا مشکل داریم...شما که فکر نمی کنید که خدا مثل داعش ظلم می کند و بعد هم بگویید که خوب این ظلم ها برای تکامل بشر لازم است یا تکامل بشر بدون آن ظلم ها مقدور نیست؟پس بر خدا اشکالی نیست؟شما همچین باور و اعتقادی دارید؟استاد بنده تعجب می کنم!!!بعد از نظر شما یک همچین عالمی عادلانه هست؟؟...یعنی فکر می کنید خدا که به ناچار برای اینکه شرایط تکامل ما فراهم بیاید، لاجرم ظلم می کند؟؟
مسلم;956511 نوشت:
و اگر به هر صورت این امر محقق نشد وعده داده است در جهانی دیگر حق این مظلوم را از ظالم بگیرد، بله اگر این حسابرسی و احقاق حقوق در قیامت نبود اشکال شما وارد می بود

استاد گرامی بنده تعجب می کنم.یعنی اگر بنده به کودکی ظلم کنم و بعد در جای دیگری، آن را با شراب و رود روان جبران کنم، به این معنیست که دیگر ظالم نبوده و کار خطا نکرده بوده ام و ظلمی از من بیرون نیامده بوده؟؟استاد گرامی ما داریم بررسی می کنیم که آیا خدا ظلم گذاف و قبیح انجام داده یا نه که می بینیم داده...دیگر از خدایی می افتد..حالا هزار و هزاران، بهشت . جهنم هم برپا شود که آب ریخته را جبران نمی کند!!!چطور می فرمایید که حسابرسی و بهشت و جهنم، خدا رو از این وضعیتی که دچار شده، بیرون می آورد...یعنی خدا یک جا، ظلم کند و بعد یک جا جبران کند، با وجود خدا سازگاری دارد؟؟خدایی که یک جا ظلم کرده و کودکی را شکنجه کرده به نا حق، دیگر چه اعتباری هست که، بهشت و حساب رسی ای برپا کند؟؟؟کودکی که شکنجه می کند کودکی را، می تواند همان الله باشد؟؟

با سلام و احترام

پارسا مهر;956529 نوشت:
آیا خودتان نفرمودیدی که بعضی از ظلم ها و شرها، ظلم های طبیعی هستند و اختیار انسان در آن دخیل نیست؟نظرتان در این مورد چیست؟


بله، اما بعد عرض کردم شرور در این سه عرصه(اختیار، غریزه، قوانین طبیعی) را از هم جدا کرده و جدا جدا به بررسی هر کدام بپردازیم، اول از اختیار شروع کردیم چون این مسئله روشن تر بود و بعد قرار شد با روشن شدن حکم این مسئله به سایر شرور پُل بزنیم، همانجا که عرض کردم:

مسلم;956331 نوشت:
من سعی می کنم اول از مثال اختیار بشر شروع کنم چون شرور در این مسئله واضح تر است، لذا اول این را تشریح میکنم تا پُلی شود برای فهم بقیه شرور؛ پس فعلا روی همین بحث کنیم ببینیم به نتیجه میرسیم یا به نتیجه میرسیم

پس فعلا بحث را متمرکز روی شرور ناشی از سوء اختیار کنیم تا اول نتیجه این بحث روشن شود.(ممنون)

اما در مورد سخن شما:

پارسا مهر;956529 نوشت:
خداست که اختیار را به این داعش داده.پس خدا در ظلمی که ظالم انجام می دهد شریک است... حالا شک دارید که این به این معنیست که خدا به داعش کمک کرده که ظلم کند؟؟؟حالا به بنده بگویید، آیا ممکن است که، خدا میل و علاقه و اراده کرده باشد که ظلم اتفاق نیافتد ولی به داعش کمک بکند که داعش ظلم کند؟؟پس حالا شکی هست در این که، میل و علاقه و رضایت خدا در این بوده که ظلم اتفاق بیافتد...


ببینید جناب پارسامهر در این مسائل مطلقا باید فلسفی نگاه کتید، نگاه های عُرفی در این مسئله واقعا رهزن هستند.
اینکه مسئله انسان و اختیار را به چاقو دادن به یک قاتل تشبیه کنید حقیقتا مثالی رهزن است تا مثالی رهنما!!
خداوند داعشیان را داعشی خلق نکرده است، انسان هایی که به دنیا می آیند انسان هستند و اختیار دارند، اینها بعدا تبدیل به داعشی می شوند!!

همین الان می شود تربیت یک بچه 7 یا 8 ساله را طوری آغاز کرد که در جوانی یک داعشی خونخوار جنایتکار شود!! اینطور نیست که وقتی داعشی شد خداوند اختیار را به او بدهد تا بگوییم تو که میدانستی این داعشی است!!

همانطور که تولد انسان ها معلول علل پیشین است، تربیت و جهت گیری های فکری آنها هم معلول عوامل پیشین است، تحقق یک گروهک تروریستی به نام داعش معلول یک سری علل پیشینی است.

برای اینکه انسان قاتلی در دنیا وجود نداشته باشد، خدا یا نباید انسان ها را بیافریند! یا باید همه را مجبور کند که بچه هایشان را خوب تربیت کنند که این هم فلسفه وجودی انسان را زیر سوال می برد! چون انسان مجبور که فایده ندارد، پس دوباره به همان شقّ اول برمیگردد!!
پس برای اینکه انسان قاتلی در دنیا وجود نداشته باشد خداوند اصلا نباید انسانی خلق میکرد.

پارسا مهر;956583 نوشت:
این ظلم ها برای تکامل بشر لازم است یا تکامل بشر بدون آن ظلم ها مقدور نیست؟پس بر خدا اشکالی نیست؟شما همچین باور و اعتقادی دارید؟استاد بنده تعجب می کنم!!!بعد از نظر شما یک همچین عالمی عادلانه هست؟؟...یعنی فکر می کنید خدا که به ناچار برای اینکه شرایط تکامل ما فراهم بیاید، لاجرم ظلم می کند؟؟

عرض کردم چاره ای نیست!
برای اینکه انسان ها بتوانند رشد کنند باید اختیار داشته باشند، ما نمی گوییم قطعا با وجود اختیار دنیا عادلانه خواهد بود، اما در غیر این صورت اصلا عالَمی نخواهد بود!!! چون هیچ توجیهی ندارد.

پارسا مهر;956583 نوشت:
یعنی اگر بنده به کودکی ظلم کنم و بعد در جای دیگری، آن را با شراب و رود روان جبران کنم، به این معنیست که دیگر ظالم نبوده و کار خطا نکرده بوده ام و ظلمی از من بیرون نیامده بوده؟؟استاد گرامی ما داریم بررسی می کنیم که آیا خدا ظلم گذاف و قبیح انجام داده یا نه که می بینیم داده...دیگر از خدایی می افتد..حالا هزار و هزاران، بهشت . جهنم هم برپا شود که آب ریخته را جبران نمی کند!!!چطور می فرمایید که حسابرسی و بهشت و جهنم، خدا رو از این وضعیتی که دچار شده، بیرون می آورد...یعنی خدا یک جا، ظلم کند و بعد یک جا جبران کند


طبق تفصیلاتی که پیش تر عرض کردم خدا ظالم نیست، خداوند فقط وجود می دهد، این انسان ها هستند که از این وجود هایی که خداوند به آنها داده استفاده می کنند یا سوء استفاده!
پس فلسفه قیامت این نیست که خداوند نعوذ بالله ظلم خودش را جبران کند، بلکه خدا ظلم ظالمین را جبران میکند، یعنی حق مظلوم را از ظالم می گیرد.
ظلم هایی که در زندگی محدود به انسان شده را در یک زندگی نامحدود جبران می کند.

مسلم;956596 نوشت:
خداوند داعشیان را داعشی خلق نکرده است، انسان هایی که به دنیا می آیند انسان هستند و اختیار دارند، اینها بعدا تبدیل به داعشی می شوند!!
با سلام.استاد گرامی... مهم نیست که داعش بعدا به داعش تبدیل می شود یا نه...به هر حال، خداست که اختیار را به آن کودک پاک و معصومی داده که می دانسته داعشی خواهد شد...پس در ظلم داعش شریک است...به هر حال، داعش ظلمی می کند نوسط اختیاری که خدا به او داده...حالا کی و کجا و در چه زمانی خدا اختیار را به داعش داده مگر فرقی می کند
؟مگر برای خدا فرقی می کند؟

و استاد بنده یک سوال می پرسم.بنده می گویم که، اگر خدا رضایتش این بوده که کودک توسط داعش شکنجه نشود و ظلم نبیند و بر خلاف رضایت و ارداه ی خدا، داعش ظلم می کند و شکنجه می کند...شما دلیلتان و برهانتان چیست که می فرمایید که خدا بهشت و جهنمی برپا می کند و اگر نکند کار خطا و ظالمانه ای انجام داده
؟می توانم بپرسم، وقتی اول بار، بر خلاف میل و رضایت و اراده ی خدا، داعش کودکی را شکنجه کند و یک کار خطا و نا صواب و نا میمونی انجام دهد، چه تضمینی هست که دگر بار، بر خلاف رضایت و تصمیم و اراده ی خدا، امام حسین ع خالدین در جهنم نشوند و شمر خالدین در بهشت نشود؟این موضوع را می شود توضیح دهید....
مسلم;956596 نوشت:
اینطور نیست که وقتی داعشی شد خداوند اختیار را به او بدهد تا بگوییم تو که میدانستی این داعشی است!!
استاد گرامی، آخر فرقی نمی کند....چه وقتی داعشی شد خداوند اختیار را به او بدهد و یا چه خدا به کودک پاک و معصومی که ازرحم بدنیا می آید اختیار بدهد که بعد ها قرار است با آن اختیار کودکی را شکنجه بدهد...استاد چه فرقی می کند، چه فرقی در عرضی که بنده طرح کردم می کند؟؟؟؟

مسلم;956596 نوشت:
پس برای اینکه انسان قاتلی در دنیا وجود نداشته باشد خداوند اصلا نباید انسانی خلق میکرد.
استاد به هر حال عرض شد که خدا در ظلم داعش شریک هست و اگر داعش ظلم و ظالمی کرده خدا هم انجام داده....بنده خواهش دارم تنها و تنها روی همین مساله بپردازید...یا این حرف مرا قبول ندارید به این دلیل به آن دلیل که خوب حرفی نیست دیگر...یا قبول دارید...اگر قبول دارید...، پس باز هم قبول دارید که این توجیهات دردی دوا نمی کنند...این توجیهات مثل آن می ماند...که شما بگویید که خدا برای اینکه انسان قاتلی در دنیا وجود نداشته باشد و خدا هم ظلم و ظالمی نکند، خدا نباید انسانی را خلق می کرد....شما این را توجیه و دلیل ردی می دانید
؟؟بر چه؟؟؟بنده متوجه نمی شوم که دلیل اینکه این مسائل را طرح می کنید چیست.

نقل قول:
طبق تفصیلاتی که پیش تر عرض کردم خدا ظالم نیست، خداوند فقط وجود می دهد، این انسان ها هستند که از این وجود هایی که خداوند به آنها داده استفاده می کنند یا سوء استفاده!پس فلسفه قیامت این نیست که خداوند نعوذ بالله ظلم خودش را جبران کند، بلکه خدا ظلم ظالمین را جبران میکند، یعنی حق مظلوم را از ظالم می گیرد.ظلم هایی که در زندگی محدود به انسان شده را در یک زندگی نامحدود جبران می کند.
استاد گرامی اگر شما نشان دادید که خدا ظلم و خطایی نکرده و عمل قبیح و شری را مرتکب نشده، من دیگر بحث را خاتمه یافته می دانم و نیازی نیست که شما به بحث بهشت و جهنم و آخرت اشاره کنید...ولی اگر حق با بنده بوده باشد و خدا عمل قبیحی و نا به جا و نا میمونی را مرتکب شده، خدا از خدایی می افتد.پس دیگر فلسفه ی طرح مسائلی از این دست که بهشت و جهنمی خواهد بود و آنجا ظلم ها جبران خواهد شد و امثال اینها چیست.استاد خرف بنده این است که خدا ظلم هایی را مرتکب شده...شما همین را رد کنید کافیست...دیگر چرا بحث بهشت و جهنم و قیامت را مطرح می کنید

؟؟


نوشته اصلی توسط مسلم
عرض کردم چاره ای نیست!


نوشته اصلی توسط مسلم
برای اینکه انسان ها بتوانند رشد کنند باید اختیار داشته باشند، ما نمی گوییم قطعا با وجود اختیار دنیا عادلانه خواهد بود، اما در غیر این صورت اصلا عالَمی نخواهد بود!!! چون هیچ توجیهی ندارد.



[=#333333]
استاد گرامی، باز بنده تاکید می کنم. بنده دلایلی می آورم و می گویم که خدا ظلم و خطا و عمل قبیحی انجام داده.خوب شما این دلایل را رد کنید...اینکه، بیایید مباحثی را طرح کنید که مثلا بگویید راه چاره ای نبود و اینها، که پاسخ به عرایض بنده نیست....

نقل قول:
اگر شما نشان دادید که خدا ظلم و خطایی نکرده و عمل قبیح و شری را مرتکب نشده، من دیjستاد به هر حال عرض شد که خدا در ظلم داعش شریک هست و اگر داعش ظلم و ظالمی کرده خدا هم انجام داده....بنده خواهش دارم تنها و تنها روی همین مساله بپردازید...یا این حرف مرا قبول ندارید به این دلیل به آن دلیل که خوب حرفی نیست دیگر...یا قبول دارید...اگر قبول دارید...، پس باز هم قبول دارید که این توجیهات دردی دوا نمی کنند...این توجیهات مثل آن می ماند...که شما بگویید که خدا برای اینکه انسان قاتلی در دنیا وجود نداشته باشد و خدا هم ظلم و ظالمی نکند، خدا نباید انسانی را خلق می کرد....شما این را توجیه و دلیل ردی می دانید
؟؟بر چه؟؟؟بنده متوجه نمی شوم که دلیل اینکه این مسائل را طرح می کنید چیست.استاد گرامی اگر شما نشان دادید که خدا ظلم و خطایی نکرده و عمل قبیح و شری را مرتکب نشده، من دیگر بحث را خاتمه یافته می دانم و نیازی نیست که شما به بحث بهشت و جهنم و آخرت اشاره کنید...ولی اگر حق با بنده بوده باشد و خدا عمل قبیحی و نا به جا و نا میمونی را مرتکب شده، خدا از خدایی می افتد.پس دیگر فلسفه ی طرح مسائلی از این دست که بهشت و جهنمی خواهد بود و آنجا ظلم ها جبران خواهد شد و امثال اینها چیست.استاد خرف بنده این است که خدا ظلم هایی را مرتکب شده...شما همین را رد کنید کافیست...دیگر چرا بحث بهشت و جهنم و قیامت را مطرح می کنید؟؟


سلام
فعل خداوند خیر هست ولی فعل ظالم شر هست شما مثلا برای آزمایش یک نفر یک اسلحه در اختیارش می گذارید ولی فشنگ مشقی در آن می گذارید طرف تیر را به سوی مقتول شلیک می کند به خاطر اینکه فشنگ جنگی در آن نبوده قتلی رخ نمی دهد آیا فعل شر توسط شخص انجام شده یا نه؟ آزمایش ما کاری خطا یا شر هست؟
حال خداوند اسباب آزمایش را فراهم می کند به ظاهر شری به ما میرسد ولی همان شری که ما فکر می کنیم عین خیر برایمان هست(عسی ان تکروهوا شیئا و هو خیرلکم) همین که شخصی به دردی مبتلا میشود کلی ثواب برایش نوشته میشود یا متوجه خدا میشود

س.سعید;956629 نوشت:
حال خداوند اسباب آزمایش را فراهم می کند به ظاهر شری به ما میرسد ولی همان شری که ما فکر می کنیم عین خیر برایمان هست(عسی ان تکروهوا شیئا و هو خیرلکم) همین که شخصی به دردی مبتلا میشود کلی ثواب برایش نوشته میشود یا متوجه خدا میشود
سلام...خوب گرامی...شما می گویید که تنها در ظاهر است که شری به ما رسیده و ما خیال می کنیم و فکر می کنیم که شری به ما رسیده...خوب می توانم بپرسم...وقتی کودکی در حال شکنجه شدن است. و به قول شما، صرفا ما خیال می کنیم که شری به او دارد می رسد و بلکه دارد به او خیر می شود..می توانم بپرسم که، چرا شما می روی این کودک را نجات می دهی.چرا می گویی دارد به کودک ظلم می شود من بروم نجاتش بدهم... به قول شما ما داریم خیال می کنیم و تصور غلط می کنیم که دارد به کودک ظلم و شر وارد می شود..شما چرا می روی کودک را نجات بدهی...این را توضیح دهید.

پارسا مهر;956631 نوشت:
سلام...خوب گرامی...شما می گویید که تنها در ظاهر است که شری به ما رسیده و ما خیال می کنیم و فکر می کنیم که شری به ما رسیده...خوب می توانم بپرسم...وقتی کودکی در حال شکنجه شدن است. و به قول شما، صرفا ما خیال می کنیم که شری به او دارد می رسد و بلکه دارد به او خیر می شود..می توانم بپرسم که، چرا شما می روی این کودک را نجات می دهی.چرا می گویی دارد به کودک ظلم می شود من بروم نجاتش بدهم... به قول شما ما داریم خیال می کنیم و تصور غلط می کنیم که دارد به کودک ظلم و شر وارد می شود..شما چرا می روی کودک را نجات بدهی...این را توضیح دهید.

سلام
خدا به شما عقل و اختیار داده تا بچه را از درد و ضجر برهانی خود خدا توصیه هم کرده که به دیگران کمک کنید شما را مورد آزمایش قرار داده تا چه می کنید؟ راه خیر و درست را انتخاب می کنید یا راه ناصواب را. ضمنا ما به اسرار غیب که آگاه نیستیم. خیر آن بچه آنست که توسط شما نجات یابد خیر در امتحان شدن شماست و مشخص شدن نوع عمل شما در این زمینه.
اسراری هست که عقل من و شما به آن قد نمیدهد باز این را گفتم که این جهان سرای امتحان و ابتلاست در سختی و آسانی امتحان نمی شود اعتراض کرد که هر کدام برای نمایان کردن ذات انسان هست.
همه این گرفتاریها به خاطر اختیار هست"دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند/گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند----ساکنان حرم ستر عفاف ملکوت /با من راه نشین باده مستانه زدند----آسمان بار امانت نتوانست کشید/قرعه فال به نام من دیوانه زدند"
تا محک نخوریم تا بر سختیها غلبه نکنیم راه به سرمنزل مقصود نبریم همان مریضی که بچه ها مبتلا میشوند خودش باعث مصونیت و مقاوم شدن آنها در برابر میکروبها میشود فقط باید در برابر بیماری دوام بیارند که با کمک شما و دکترها که وسیله هستند میسر میشود

درود
یک پرسش دارم

ایا در قرآن ایه ای هست که بیان کنه خداوند در امور روزمره بشری عادله ؟

به سخن دیگر آیا در قران گفته که خدا در زندگی زمینی بشر کاراش عادلانه است ؟

پارسا مهر;956610 نوشت:
یک سوال می پرسم.بنده می گویم که، اگر خدا رضایتش این بوده که کودک توسط داعش شکنجه نشود و ظلم نبیند و بر خلاف رضایت و ارداه ی خدا، داعش ظلم می کند و شکنجه می کند...شما دلیلتان و برهانتان چیست که می فرمایید که خدا بهشت و جهنمی برپا می کند و اگر نکند کار خطا و ظالمانه ای انجام داده
؟می توانم بپرسم، وقتی اول بار، بر خلاف میل و رضایت و اراده ی خدا، داعش کودکی را شکنجه کند و یک کار خطا و نا صواب و نا میمونی انجام دهد، چه تضمینی هست که دگر بار، بر خلاف رضایت و تصمیم و اراده ی خدا، امام حسین ع خالدین در جهنم نشوند و شمر خالدین در بهشت نشود؟این موضوع را می شود توضیح دهید....

جناب پارسامهر عزیز دقت کنید که ما در این تاپیک به دنبال اثبات عدالت خداوند نیستیم، عدالت خداوند و دوری او از ظلم در جای خودش اثبات میشود که راه های متعددی دارد، در مورد این قسمت از پیام شما اجمالا و مختصر عرض کنم ببینید ظلم نشأت گرفته از عواملی است: یا نیازمندی، یا عقده های درونی، یا جهل و نادانی، یا عجز و ناتوانی، اما اینها هیچکدام در خدا راه ندارد، پس دلیلی ندارد خداوند ظالمین ار به بهشت برده و مظلومین را به جهنم..!! یعنی علل صدور چنین فعلی در خداوند راه ندارد، و وقتی علت نباشد معلول هم نخواهد بود.

پارسا مهر;956610 نوشت:
آخر فرقی نمی کند....چه وقتی داعشی شد خداوند اختیار را به او بدهد و یا چه خدا به کودک پاک و معصومی که ازرحم بدنیا می آید اختیار بدهد که بعد ها قرار است با آن اختیار کودکی را شکنجه بدهد...استاد چه فرقی می کند، چه فرقی در عرضی که بنده طرح کردم می کند؟؟؟؟

در نگاه عُرفی خیلی فرق است که شما به یک کسی که الان قاتل است و نیت قتل دارد چاقو بدهید، یا به یک انسان مومن و مذهبی که الان قاتل نیست و انسان خوبی است، اما بعدها تبدیل به قاتل میشود و از چاقوی شما برای قتل استفاده می کند!!
البته این مثال عُرفی بود!

اما در نگاه دقیق فلسفی حرف بنده و منظور بنده این بود که همه چیز در قالب علت و معلول و نظام مند محقق میشود، شما نمی توانید آتشی روشن کنید که حرارت نداشته باشد، چون علت را که موجود کنید معلول خودش موجود خواهد شد!!
وقتی علل طبیعی تحقق چنین انسان هایی محقق شود طبیعتا معلول آن هم محقق خواهد شد، خداوند فقط این رابطه علّی و معلولی را آفریده، خداوند حرارت را برای آتش آفریده اما این ما هستیم که تصمیم می گیریم در جنگل آتشمان را روشن کنیم یا خیر! اگر روشن کردیم و جنگل را آتش زدیم نباید توقع داشته باشم خداوند این قانون حرارت را از آتش بردارد تا جنگل آتش نگیرد!!

خداوند قانون تولد انسان و تربیت انسان ها و اختیار آنها را یک قاعده چارچوب مند و نظام مند آفریده، و طبیعتا نتیجه چنین قانونی هم انسان های خوب خواهد بود و هم انسان های بد!

پارسا مهر;956610 نوشت:
به هر حال عرض شد که خدا در ظلم داعش شریک هست و اگر داعش ظلم و ظالمی کرده خدا هم انجام داده....بنده خواهش دارم تنها و تنها روی همین مساله بپردازید...یا این حرف مرا قبول ندارید

پارسا مهر;956610 نوشت:
بنده دلایلی می آورم و می گویم که خدا ظلم و خطا و عمل قبیحی انجام داده.خوب شما این دلایل را رد کنید...اینکه، بیایید مباحثی را طرح کنید که مثلا بگویید راه چاره ای نبود و اینها، که پاسخ به عرایض بنده نیست...

این که میگویم برای تشخیص جرم باید کل نگر بود برای همین است...
نمی شود فقط فعل را دید و گفت آیا شریک است یا خیر، آیا مجرم است یا خیر...!
باید نگاهی کل نگر داشت.
شما حتی اگر دیدید یکی با چاقو دارد دیگری را میکشد حق اعدام او را ندارید، باید او را بازجویی کنید تا جوانب مسئله برایتان روشن شود، شاید در نگاه کل نگر قاتل بی گناه باشد، و مقتول گنهکار!!
نمی توانید فقط اختیاری که خدا به انسان داده را ببینید اما چرایی و ضرورت آن را بگویید لازم نیست!

چاره ای نیست که انسان اختیار داشته باشد...
باز بگذارید اینطوری بحث کنیم، من از شما میپرسم اگر شما راهی سراغ دارید که انسان ها اختیار داشته باشند اما ظلم نکنند بسم الله...
بفرمایید تا روی آن بحث کنیم، اگر دقت کنید می بینید که نمیشود...

این اختیاری که انسان ها دارند معلول یک سری قوانین کلی و منظم و قاعده مند عالم است که بسیاری از انسان ها در پرتو آن رشد می کنند، آیا خداوند به خاطر ظلم برخی انسان ها، باید آن خیر حداکثری را هم از همه دریغ می کرد؟
باید بی خیال خلقت انسان میشد و حتی امام حسین(ع) را هم خلق نمیکرد که شمری به وجود نیاید؟! واقعا منطقی نیست!!
راهکار شما واقعا چیست؟ شما که به خدا ایراد می گیرید خب باید بدانید کجای کارش ایراد دارد و باید چکار میکرد، لطفا دقیق بفرمایید خداوند باید چکار میکرد تا ظالم نبوده و عادل باشد؟!
اگر می گویید من نمی دانم خب با نمی دانم که نمیشود کسی را قضاوت کرد!
قاضی هم که میخواهد مجرمی را تفهیم اتهام کند می گوید شما نباید فلانی را میکشتی، بلکه باید او را زنده میگذاشتی؛ یا شما نباید دزدی میکردی بلکه باید اموال مردم را سر جایش میگذاشتی و...

خب شما دقیقا از خداوند چه انتظاری دارید؟! کدام رفتارش جرم بوده که باید آن را ترک میکرده؟! خواهش می کنم دقیق بگویید، نه کلّی

دکترنادرنوری;956742 نوشت:
درود
یک پرسش دارم

ایا در قرآن ایه ای هست که بیان کنه خداوند در امور روزمره بشری عادله ؟

به سخن دیگر آیا در قران گفته که خدا در زندگی زمینی بشر کاراش عادلانه است ؟

با سلام و احترام

در برخی آیات خداوند به طور مطلق فرموده ذره ای به بندگان ظلم نمی کند:
«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون‏»؛ خداوند هيچ به مردم ستم نمى‏كند ولى اين مردمند كه به خويشتن ستم مى‏كند (یونس:44)

روشن است که این ظلم نکردن قطعا دنیا را هم شامل میشود، چون اولا خداوند مظلقا ظلم کردن به بندگان را از خود نفی کرده است، و این طبیعتا هم دنیا و هم آخرت را شامل میشود، چون اگر کسی بخواهد بگوید این ظلم نکردن مختص آخرت است خب باید بر این تخصیصش دلیلی ارائه کند.

علاوه بر اینکه ادامه آیه نشان می دهد اتفاقا ظلم نکردن در دنیا آشکارتر است، چون در ادامه آیه فرموده مردم در حق خود ظلم می کنند و روشن است که ظلم کردن مردم در دنیاست، چون مردم در دنیاست که در حق خود ظلم میکنند، در اخرت که کسی در حق خودش ظلم نمی کند!! پس قطعا ظلم نکردن خدا در این آیه هم شامل ظلم نکردن در دنیا میشود.

س.سعید;956740 نوشت:
خدا به شما عقل و اختیار داده تا بچه را از درد و ضجر برهانی

با سلام.ببخشید ولی من جواب دقیقی نگرفتم...من تعجب می کنم، خوب این عقل من برای چی باید بره تا بچه رو از درد و زجر نجات بده؟والا عقل من می گه داره یک ظلم و شر گذافی رخ می ده می رم کودک رو نجات می دم؟مگر شما نمی گید که این درد و زجر ها ظلم نیستن، شر نیستن و خیلی هم خوبن...خوب عقل من دیگه دلیلی نمی دونه که برم کودک رو نجات بدم، می تونم بگم عقل شما برای چی می گه بری کودک رو نجات بدی؟؟؟؟عقل شما اصلا نمی دونه برای چی باید بری کودک رو نجات بدید
می فرمایید که خدا توصیه کرده که بریم کودکان را نجات بدهیم یا کمک کنیم...آخه این توصیه ی خدا برای چیه...برای چی خدا توصیه کرده که من برم یک کار مهمل انجام بدم
؟؟مگر نمی گویید که ما خیال می کنیم که داره به اون کودک ظلم می شه؟وقتی به کودک ظلم نمی شه و خیلی هم خوبه براش، چه معنی می ده که ما رو توصیه کنه که بریم کمکش کنیم....تا ما رو آزمایش کنه؟یعنی خدا توصیه کرده که ما یک کار مهمل انجام بدیم که بعد مورد آزمایش قرار داده بشیم؟
ببینید...من کاری ندارم که ما فطرتا می فهمیم که اینجا ظلم رخ داده...نه اینکه ما خیال می کنیم ظلم رخ داده...ما فطرتا می فهمیم، ظلم و شر گذاف و ناحقی رخ داده...و ما باید از این ظلم جلوگیری کنیم و کودک را نجات بدهیم...کسی نمی گه من فطرتا می فهمم که خیلی هم خوبه که اون بچه داره شکنجه می شه...فقط برای اینکه خدا دستور داده و توصیه کرده من می رم نجاتش می دم...حالا گفتم ما کاری به فطرت و وجدانمون نداریم...شما ادبیات دینی ما رو ببینی...همیشه از این جور رخداد ها به عنوان ظلم یاد شده....حرف از گرفتن حق مظلوم به میان آمده...
اما باشه، اگر شما اینطور نظر دارید...اشکالی نداره....به نظر من می رسیم به حرف اول من که:
در کل به نظر من یا باید بپذیریم خدا موجودی شرور و ظالمه...یا باید تغییرات اساسی و بنیادین در دیدگاهمون داشته باشیم...مثلا بیاییم از این به بعد وقتی بچمون داشت شکنجه می شد، زیر چک و لگد له می شد...شکر کنیم خدا رو...بگیم، خدا قربونت برم که بچم داره زجر می کشه...حتما امشب مهمونی و جشن می گیرم...از اون طرف وقتی بچمون سلامت بود و خوشحال بود هم باز شکر کنیم و جشن بگیریم....هر چی پیش اومد بادا باد....بچمون هم مرد..یا البته بازم دیدگاه های دیگه هست..ولی به هر حال باید اساسی دیدگاه عوض بشه....

مسلم;956777 نوشت:
در نگاه عُرفی خیلی فرق است که شما به یک کسی که الان قاتل است و نیت قتل دارد چاقو بدهید، یا به یک انسان مومن و مذهبی که الان قاتل نیست و انسان خوبی است، اما بعدها تبدیل به قاتل میشود و از چاقوی شما برای قتل استفاده می کند!!

استاد گرامی...ما در مورد خدا سخن می گوییم.مگر برای خدا فرقی هست..مگر خدا مثل ما محدود به زمانه...مگر خدا مثل ما از آینده بی اطلاع هست...آخر این نگاه عرفی اصلا چه جای طرح دارد؟؟
استاد بنده یک بار دیگر توضیح می دهم، کمی الفاظ رو تغییر می دهم که گمراه کننده نباشن، ولی همان سخن و کلام قبلی من است.داعش کودکی را شکنجه می کند، خدا در ظلم داعش شریک هست، خدا در ظلمی که اتفاق می افتد شریک است.چون حداقل و حداقل و حداقل داعش دارد با اختیار و وقدرت و توانی که خدا بوجود آورده و به او داده دارد کودک را شکنجه می کند.دیگر ما کاری نداریم که خدا کی و چگونه این اختیار را بوجود آورده..مگر فرقی می کند....به هر حال خدا شریک است....خوب وقتی خدا شریک است، مگر غیر از این است که خدا کمک کننده و نقش افرین بوده در این ظلم
؟؟آیا ممکن است که خدا میل و علاقه و اراده کرده باشد که ظلم اتفاق نایفتد ولی کمک کننده و نقش آفرین باشد در این ظلم و شکنجه؟؟پس حالا شکی هست که خدا میل و علاقه و رضایت خدا در این بوده که ظلم اتفاق بیافتد؟پس نیت و قصد و میل و رضایت خدا در این بوده که ظلم اتفاق بیافتد....خواهشن بفرمایید با کدوم بند مشکل دارید...البته تا حدی در ادامه پاسخ دادید که عرض می کنم....

مسلم;956777 نوشت:
اما در نگاه دقیق فلسفی حرف بنده و منظور بنده این بود که همه چیز در قالب علت و معلول و نظام مند محقق میشود، شما نمی توانید آتشی روشن کنید که حرارت نداشته باشد، چون علت را که موجود کنید معلول خودش موجود خواهد شد!!

مسلم;956777 نوشت:
وقتی علل طبیعی تحقق چنین انسان هایی محقق شود طبیعتا معلول آن هم محقق خواهد شد، خداوند فقط این رابطه علّی و معلولی را آفریده

استاد مگر علل طبیعی ای نیست که وجود ما و شما را محقق کرده؟؟؟؟حالا باید بگوییم که خداوند فقط این رابطه ی علی و معلولی را آفریده...ما را که نیافریده....من نمی دونم، الان من بروم، کی را شکر و پرستش کنم....خدا که ما را نیافریده...استاد آخر اشاره به این علل طبیعی و امثال اینها چه معنی دارد...من اصلا متوجه نمی شوم...مگر چه فرقی می کند؟؟؟؟
مسلم;956777 نوشت:
نظور بنده این بود که همه چیز در قالب علت و معلول و نظام مند محقق میشود

از نظر شما، این تام ما در تصویر می بینید، دارد سعی میکند و نقشه می کشد در غالب یک نظام علت و معلول، تام را به چنگ آورد و بخورد، به جری یا موش ما ظلم نمی کند؟؟؟happy شما می گویید که این تام بی گناه هست، چون انتظار ندارید وقتی نخ در حال پاره شدن بود و گاو صندوق روی جری قرار بود بیافتد، تام برود نخ را از پاره شدن جلو گیری کند؟؟

پس استاد گرامی بنده اصلا نمی فهمم یعنی چی و چه معنا دارد که شما حرف از یک نظام علت و معلول و نظام مند به میان می آورید...من نمی فهمم...

پس استاد، صرف اینکه ظلم ها، در یک چهاچوب نظام مند و علت و معلولی رخ می دهد، مشکل را حل نمی کند و این ایراد را برطرف نمی کنده که خدا ظلم نکرده....شما به ما شفاف بگویید که چرا خدا ظلم نکرده؟؟؟بهتر نیست اصلا و ابدا به نظام علت و معلولی اشاره نکنید، چون اهمیتی ندارند؟
یا در ظلم اختیار مطرح هست یا نیست.....خوب ما در مورد اختیار داریم صحبت می کنیم...بنده، در مورد داعش و شریک بودن خدا در آن ظلم در بالا توضیح دادم.خواهشن آن را پاسخ دهید...شما کاری نداشته باشید به نظام علت و معلولی....

مسلم;956777 نوشت:
راهکار شما واقعا چیست؟ شما که به خدا ایراد می گیرید خب باید بدانید کجای کارش ایراد دارد و باید چکار میکرد، لطفا دقیق بفرمایید خداوند باید چکار میکرد تا ظالم نبوده و عادل باشد؟!

استاد بنده می گویم که خدا همه ما را در بهترین و نیکوترین و عالی ترین مرتبه های وجودی و کمالی می آفرید....اینطور هم ظالم نبود و هم عادل بود.

با سلام و عرض ادب

پارسا مهر;956808 نوشت:
به هر حال خدا شریک است

جناب پارسامهر عزیز دراینکه خداوند به لحاظ وجود دادن به این داعش، و به لحاظ اختیار و توان دادن به داعش در تحقق این ظلم نقش داشته که بنده مخالفتی ندارم، بارها عرض کردم هرچه محقق میشود به قدرت و اراده خداوند است.

به عبارت دیگر هر فعلی دو بُعد دارد: یکی وجود و هستی، یکی خوبی و بدی!

مثلا زور بازو از حیث وجودی اش به خداوند منسوب است اما اینکه به سینه ظالم بخورد یا به سینه مظلوم این را خداوند گفته هر چه شما اراده کنید من هم همان را امضاء و اراده می کنم!! لذا اگرچه از حیث وجود و هستی همه اعال منتسب به خداوند هستند، اما از نظر خوبی و بدی به ما منسوب هستند، نه خدا!!

به صرف نگاه به یک فعل نمیشود قضاوت داشت که این فعل عادلانه است یا خیر!! شما باید نگاهی کل نگر داشته باشید!! یعنی در یک نگاه کلان مجموع حواشی، و مفاسد و مصالح هر دو شقّ قضیه را با هم مقایسه کنید، ببینید خداوند چه کارهایی می توانست انجام دهد، و آیا کار بهتر را انجام داده یا خیر! در ادامه توضیح بیشتری خواهم داد.

پارسا مهر;956808 نوشت:
آیا ممکن است که خدا میل و علاقه و اراده کرده باشد که ظلم اتفاق نایفتد ولی کمک کننده و نقش آفرین باشد در این ظلم و شکنجه؟؟

بله که میشود، همانطور که سابقا هم عرض کردم اراده خداوند به منزله رضایت او نیست! بلکه از سر مصلحت سنجی است!!
خداوند هرگز به کشتن امام حسین(ع) راضی نیست، اما حفظ قوانین جهان و نظام دنیا در ارجح است، چرا که می توان حق امام حسین(ع) را جبران کرد، اما نابودی قوانین عالم و نظام را نمیشود جبران کرد.

خواهش می کنم دقت بفرمایید، خداوند می بایست از بین این دو کار یکی اش را انتخاب می کرد:

الف) خلقت انسان ها و اختیار دادن به آنها و رشد و تکامل انسان ها!! و گرفتن حق مظلومین از ظالمین

ب) اصلا انسانی خلق نکند، ی آنها همه مجبور باشند آدم های خوبی باشند! یا پدر و مادرانی که بلد نیستند بچه تربیت کنند را نازا کند! یا آنها را به تربیت درست مجبور کند!!

خواهش می کنم از بالا نگاه کنید، کلان نگاه کنید.
عمده اشکال ها در مبحث عدل الهی جزئی نگری است، همه چیز را باید با هم دید و سپس قضاوت کرد که آیا این فعل می ارزد یا خیر! یعنی مجموع فوائد و مفاسد یک فعل را باید با هم سنجید و سپس قضاوت کرد.

پارسا مهر;956808 نوشت:
استاد مگر علل طبیعی ای نیست که وجود ما و شما را محقق کرده؟؟؟؟حالا باید بگوییم که خداوند فقط این رابطه ی علی و معلولی را آفریده...ما را که نیافریده....من نمی دونم، الان من بروم، کی را شکر و پرستش کنم....خدا که ما را نیافریده...استاد آخر اشاره به این علل طبیعی و امثال اینها چه معنی دارد...من اصلا متوجه نمی شوم...مگر چه فرقی می کند؟؟؟؟

پارسا مهر;956808 نوشت:
از نظر شما، این تام ما در تصویر می بینید، دارد سعی میکند و نقشه می کشد در غالب یک نظام علت و معلول، تام را به چنگ آورد و بخورد، به جری یا موش ما ظلم نمی کند؟؟؟ شما می گویید که این تام بی گناه هست، چون انتظار ندارید وقتی نخ در حال پاره شدن بود و گاو صندوق روی جری قرار بود بیافتد، تام برود نخ را از پاره شدن جلو گیری کند؟؟


این چه قیاسی است جناب پارسامهر!!!
من میگویم خداوند یک قانونی در جهان چیده است که خیر و خوب است، از امثال امام حسین(ع) تا عرفایی چون آیت الله بهجت و امام خمینی(ره) تربیت می کند، لذا اینکه برخی از این قانون خوب سوء استفاده نمی کنند و شمر میشوند نباید موجب شود که خداوند قانونش را نقض کند! کاری که خیرش بیشتر از شرّش است را نباید به خاطر آن شرّ ترک کرد!
این یک قادعده عقلی است، آیا این را قبول دارید؟!!
پزشک دارو هم که تجویز می کند روی دارو نوشته است به موازات تآثیر خوب، عوارض جانبی ای هم دارد، آیا شما به پزشک می گویید ظالم؟ چون شما را دچار این عوارض جانبی کرده است؟!
بحث ما ین خیر حداکثری و شرّ حداقلی است، دقت بفرمایید.

اما در این مثالی که شما می زنید این قانونِ تام چه خیر و خوبی ای دارد!؟ بله اگر این قانون موجب نجات جان، یا رشد هزاران نفر میشد، می گفتیم خب کشته شدن یک موش به این فوائد عظیم این قانون می ارزد!!

خواهش می کنم دقت بیشتری داشته باشید.

پارسا مهر;956812 نوشت:
خدا همه ما را در بهترین و نیکوترین و عالی ترین مرتبه های وجودی و کمالی می آفرید....اینطور هم ظالم نبود و هم عادل بود.

وجود یک موجود و ظرفیت آن بستگی به علل پیشینی آن دارد، خداوند فیضش محدودیتی ندارد اما موجوداتی که فیض را می گیرند هر کدام ظرفیت خاصی دارند، مثلا نمی توان توقع داشت که خداوند که بخیل نیست اما چرا از دو گاو یک انسان به دنیا نمی آورد!! می گوییم نطفه گاو ظرفیت انسان شدن را ندارد!!!

در مورد مراتب انسانی هم همینطور است، این که می گویند بچه حرامزاده نور معنویت در او کمرنگ تر است و ممکن است دشمن علی(ع) شود از این باب است، یعنی تأثیرات پیشینی!

عالم همه نظام مند و منظم و در چارچوب است، همانطور که ویژگی های جسمی پدر و مادر مانند دیابت و سرطان و مانند آن فرزند را مستعدّ این بیماری ها می کند ویژگی های روحی پدر و مادر نیز در فرزند تأثیر دارند، اینطور نیست که همه فرزندان در یک مرتبه متولد شوند.
هر بچه ای متناسب با علل پیشینی به هر اندازه که ظرفیت داشته باشد از خداوند فیض می گیرد!

به همین خاطر در نسل انبیا و ائمه(ع) تا حضرت آدم(ع) نباید پدر و مادر مشرک یا بدکاره وجود داشته باشد چون از ایشان انسان معصوم متولد نمیشود! همانطور که در زیارات ائمه(ع) هم میخوانیم:
کنتم نورا فی الصلاب الشامخه و الارحام المطهره...» شما نوری بودید در صلب پدران بزرگوار و بلند مرتبه و مادران پاک دامن...

[SPOILER]

مسلم;956814 نوشت:
هرچه محقق میشود به قدرت و اراده خداوند است.

با سلام...اول استاد گرامی، این سخن شما، که، نتیجه اش جبر است...آیا واقعا هرچه محقق می شود به قدرت و اراده ی خداوند است؟؟اگر من اراده کردم این متن را بنویسم، یعنی خدا اراده کرد من بنویسم؟؟خودم اراده نکردم.؟..
شما می فرمایی که خدا اراده کرد که شما اراده کنی!!!!...ولی این که معنی ندارد..مثل این است که بگویید، مربی ارداه کرد که، که کاپیتان اراده کند.حالا اگر کاپیتان، اراده کرد که شوت کند.آیا مربی اراده کرد که کاپیتان شوت کند
؟؟؟؟پس استاد اینکه می فرمایید هرچه محقق می شود به قدرت و ارداه خداست، جبر را لازم می آورد که خود شما هم گفتید اگبر جبر وجود داشت، خدا ظالم بود...پس همین که شما می فرمایید که هرچه محقق می شود به قدرت و اراده ی خداوند است، جبر را لازم می آورد و خدا ظالم است....حالا دیگر ما کاری نداریم...که وارد جبر و اختیار می شویم..[/SPOILER]

مسلم;956814 نوشت:
به صرف نگاه به یک فعل نمیشود قضاوت داشت که این فعل عادلانه است یا خیر!!شما باید نگاهی کل نگر داشته باشید!!

استاد به هر حال، قبول دارید که آن فعل داعش که انجام می شود که ظالمانه و شر است.در این هم شک دارید؟؟در این امر شک دارید که فعل ها و رخداد هایی در دنیای ما پدید می آیند که عادلانه نیستند و ظلم هستند، یا فکر می کنید ما باید نگاهی کلی نگر داشته باشیم؟؟ اگر قبول ندارید....پس چرا می فرمایید که در دنیا ما ظلم هست.خوب اگر قبول دارید که ظلم هستند...بنده به شما نشان می دهد که این ظلمی که هست، خدا هم نقش دارد و به این دلیل به آن دلیل چون نقش دارد، پس ظالم است...حالا چه نیازی هست که ما کل نگر باشیم یا نه؟؟؟
الان اشکال این سخن بنده در چیست
؟؟؟شما می فرمایید برای آنکه نشان دهیم و ثابت کنیم که خدا هم در این ظلم ها نقش دارد و ظالم است، باید ببینید خداوند چه کارهایی می توانست انجام دهد، و آیا کار بهتر را انجام داده یا خیر!
پس اگر من به شما نشان دادم که خود خدا به در گوش داعش گفته که داعش برو ظلم کن، آنوقت، از نظر شما خدا ظالم نیست؟؟ یا داعشی نشد، هر ظالم دیگری، هر ظلمی که خودتان می دانید...یک ظلم معرفی کنید..مثلا شکنجه شدن کودک توسط ویروس.یک ظلم رو در نظر یگیرید.بالاخره قبول دارید که ظلم هایی در نیای ما رخ می دهد دیگر.شما یک ظلم رو اینجا نام ببر، بنده به شما نشان می دهد که آن ظلم توسط خدا انجام شده یا با رضایت و میل و خواست خدا...خوب همین کافی نیست که بگوییم که خدا ظالم است و شما می گویید که ظالم نیست، چون باید ببینید خداوند چه کارهایی می توانست انجام دهد و آیا کاربهتری را انجام داده یا خیر؟؟یعنی همین که من نشان دهم که داعش ظلم مرتکب شده و خدا هم رفته به در گوش داعش گفته برو ظلم کن و با میل و رضایت و انتخاب و اختیار خداست کافی نیست که خدا را از خدایی بیاندازد...خواهشن به این سوال پاسخی دقیق بدهید...


و استاد معذرت می خواهم، این بحث دارد طولانی می شود...انشاالله که سرتان در نیامده باشد

مسلم;956778 نوشت:
در برخی آیات خداوند به طور مطلق فرموده ذره ای به بندگان ظلم نمی کند:
«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون‏»؛ خداوند هيچ به مردم ستم نمى‏كند ولى اين مردمند كه به خويشتن ستم مى‏كند (یونس:44)

درود
سپاس از پاسخ گویی

با توجه به خود همین آیه چند پرسش ایجاد می شود ؟

گفته خدا هیچ ستم نمی کند ولی مردم خودشون در حق خودشون ستم می کنند

پرسش ها :

@};-جنینی که نزدیک تولدش بوده و در زمین لرزه درشکم مادر زیر خر وارها آوار له شده است آن جنین چه ظلمی در حق

خودش کرده بود که این چنین مستوجب عذاب بشه و به هلاکت برسه ؟

این چه عدالت خدایی می تونه باشه ؟

@};-آن جنین هایی که با نقایص مادر زادی وحشتناک بدنیا میان ایا چه ظلمی و ستمی مرتکب شدن که این چنین ناعادلانه باید بدنیا بیایند

شاید بگین که گناه از پدر و مادر بوده که این چنین شده ولی مگر خود قران نگفته ( لا تَزرو وازره وزر اُخری....... هیچ کس به گناه فرد دیگری مجازات نمیشود ) چرا باید جنین بی دفاع و بی گناه تاوان کسان دیگری را بدهد ؟

این عدالت خداست ؟

@};-چرا اختلاسگران و دروغ گویان و دزدان بیت مال با میلیاردها تومان پول دزدی به خارج فرار می کنند یا زندگی راحت و بدون دغدغه ای دارند ولی زلزله بر مردم فقیر و تنگ دست و روستایی و زجر کشیده ی هشت سال دوران جنگ ایران و عراق در سر پل ذهاب و قصر شیرین فرود می آید

آیا این زلزله عدالت خداست ؟؟؟؟

و بسیاری مثالهای روزمره ی دیگر

لطفن پاسخهای خرد پذیر و واقعی بدهید نه جملات جسته گریخته
و پاسخ این پرسش ها را به ان دنیا حواله ندین و با وعده های بهشتی ما را سرگرم نکنید باشد

امید وارم پولی که برای پاسخ گویی محکمه پسند می گیرید حلالتان باشد

وقتی که خدا در این دنیا عدالت را رعایت نمی کند از کجا اسوده خاطر بشیم که اون دنیا هم خدا اینجوری بی عدالت نباشه

خدا اگر عادل است باید نمودی و سرنخ آرامش بخشی عملن در همین دنیا به ما نشان بده نه فقط وعده بدهد

وعده هایی که هیچ تضمین عملی از آنان ندیده ایم و فقط روی کاغذ بوده است

پارسا مهر;956827 نوشت:
شما یک ظلم رو اینجا نام ببر، بنده به شما نشان می دهد که آن ظلم توسط خدا انجام شده یا با رضایت و میل و خواست خدا...

شهادت امام حسین(ع) به دست شمر!!
لطفا نشان بدهید، نه با اراده خدا، در آن حرفی نیست، بلکه با رضایت و میل خدا

پارسا مهر;956827 نوشت:
استاد معذرت می خواهم، این بحث دارد طولانی می شود...انشاالله که سرتان در نیامده باشد

نیازی به معذرت خواهی نیست
بنده سرم درد می کند برای این حرفها، سری که درد نمی کند که دستمال نمی بندند!!
happy
ان شالله بحث را به نتیجه میرسانیم
فقط اگر موافق باشید تا حصول نتیجه این تاپیک، به خاطر تمرکز ری این موضوع، تاپیک جدیدتان در خصوص «اختیار در خلقت» را بازگشایی نکنیم، اگر هم عجله دارید که هیچ، بازگشایی می کنیم.

با سلام و عرض ادب

دکترنادرنوری;956834 نوشت:
لطفن پاسخهای خرد پذیر و واقعی بدهید نه جملات جسته گریخته


بله به روی چشم، فقط بنده هم دو خواسته از شما دارم که انصافا آنها را رعایت کنید، صرفا قول لفظی ندهید:

الف) کاملا نگرش های احساساتی را در بحث عدل کنار بگذارید و با نگاه خشک عقلی قضاوت کنید!
ب) از نگاه جزء نگرانه جدّا بپرهیزید و با نگاهی کلان و کل نگرانه ماجرای آفرینش را نگاه کنید.

دکترنادرنوری;956834 نوشت:
جنینی که نزدیک تولدش بوده و در زمین لرزه درشکم مادر زیر خر وارها آوار له شده است آن جنین چه ظلمی در حق
خودش کرده بود که این چنین مستوجب عذاب بشه و به هلاکت برسه ؟
این چه عدالت خدایی می تونه باشه ؟

چه کسی گفته که این کشته شدن جنین در شکم مادر عذاب الهی بوده تا ظلم تلقی شود؟!
یک حادثه طبیعی بوده که منجر به کشته شدن این جنین شده است.
امیدوارم این 23 صفحه تاپیک که به اینجا رسیده حداقل پست های بنده را خوانده باشید.
باید فلسفی به جهان نگاه کنید، همه موجودات در حال حرکت(تغییر و تکامل) هستند، اما بعضی از این حرکت ها با موانعی روبرو میشوند و از ادامه حرکت باز می مانند، این ظلم نیست، این تعارض قوانین است!
دانشمندان زلزله شناسی دائما دارند از گسل های فعال در لایه های زیرزمینی کشورمان سخن می گویند! خب این حوادث طبیعی است، و قوانین جهان هم نظام مند است، ما مقصریم! مردم ژاپن اگر همه شان آیت الله بهجت هم بشوند این کشور از مناطق زلزله خیز خارج نمیشود، این قانون طبیعت است، ما باید مقاوم سازی کنیم!!

زلزله خیز بودن یک مسئله طبیعی و جغرافیایی است، این که ما در ساخت و ساز ها مسائل جغرافیایی را رعایت نمی کنیم این کار ما اشکال دارد، مثل این است که کسی با معماری مناطق کویری برود در شمال کشور خانه بسازد و وقتی سقفش دائما چکه چکه میکند به عدالت خداوند اعتراض کند!! خب باید به او گفت معماری تو به درد این منطقه نمیخورد، به خدا چه؟!

قوانین عالم ثابت هستند، نمیشود توقع داشت سقفی که مثلا 50 کیلو بیشتر تحمل نمی کند اگر کودکی بی گناه زیر آن بود تا 100 کیلو را تحمل کند اما اگر انسان کافری زیر آن بود فرو بریزد!! این خواست ما زیربنای تمام علوم مهندسی را فرو میریزد.

دکترنادرنوری;956834 نوشت:
آن جنین هایی که با نقایص مادر زادی وحشتناک بدنیا میان ایا چه ظلمی و ستمی مرتکب شدن که این چنین ناعادلانه باید بدنیا بیایند
شاید بگین که گناه از پدر و مادر بوده که این چنین شده ولی مگر خود قران نگفته

این نقایص مادرزادی هم مجازات پدر و مادر نیست که دامن بچه را گرفته باشد، اصلا کار پدر و مادر هم عمدی نبوده تا مستحق مجازات باشند!! حتی آنها هم مستحق مجازات نیستند، چه برسد آن فرزندی که متولد شده است!!
تمام این نواقص مادرزادی ناشی از اختلالات ژنتیکی یا مشکلات تغذیه ای است، اینها همه لازمه قوانین ثابت جهان آفرینش هستند، اینطور نیست که خداوند هر کسی را دوست دارد سالم بیافریند و هر کسی را دوست ندارد معلول!! لذا تمام اختلالات ژنتیکی قابل پیگیری وقابل پیشگیری است، چون نظم واحد است، اما اگر خداوند میخواست با معجزه دائما خلء ها را پُر کند دانشگاه ها برای شناخت طبیعت و قوانین عالِم باید تعطیل میشد چون هیچ قانون ثابتی در جهان یافت نمیشد!!
خداوند باید نظام ژنتیک را برای تولید مثل و انتقال ویژگی های والدین به فرزندان برپا می نمود، طبیعتا ممکن است این خیر حداکثری ، یک شرور حداقلی هم داشته باشد ما نمی توان به خدا اشکال گرفت که چرا این ژنتیک را آفریدی؟!!

دکترنادرنوری;956834 نوشت:
چرا اختلاسگران و دروغ گویان و دزدان بیت مال با میلیاردها تومان پول دزدی به خارج فرار می کنند یا زندگی راحت و بدون دغدغه ای دارند ولی زلزله بر مردم فقیر و تنگ دست و روستایی و زجر کشیده ی هشت سال دوران جنگ ایران و عراق در سر پل ذهاب و قصر شیرین فرود می آید
آیا این زلزله عدالت خداست ؟؟؟؟

قبلا هم عرض کردم چنین استدلال هایی متوقف بر این است که شما اثبات کنید این زلزله به قصد تنبیه وعذاب کردن مردم بوده است!!
ثانیا: خود خداوند در قرآن وعده داده که کسانی که خیلی از او دور شوند را گرفتار سنت استدراج نموده و آنها را گرفتار رفاه دنیوی می کند تا در آخرت با آنها تسویه حساب کند(اعراف:182)

دکترنادرنوری;956834 نوشت:
وقتی که خدا در این دنیا عدالت را رعایت نمی کند از کجا اسوده خاطر بشیم که اون دنیا هم خدا اینجوری بی عدالت نباشه

اولا همانطور که عرض شد خداوند در دنیا بی عدالتی نکرده است.
ثانیا: دنیا با آخرت تفاوت ماهوی دارند، دنیا محل کاشت است و آخرت برداشت! دنیا مسیر است و آخرت مقصد! هیچ تلازمی وجود ندارد که انسان که در دنیا با بی عدالتی هایی مواجه میشود در آخرت هم همان باشد!!

س.سعید;956629 نوشت:
سلام
فعل خداوند خیر هست ولی فعل ظالم شر هست شما مثلا برای آزمایش یک نفر یک اسلحه در اختیارش می گذارید ولی فشنگ مشقی در آن می گذارید طرف تیر را به سوی مقتول شلیک می کند به خاطر اینکه فشنگ جنگی در آن نبوده قتلی رخ نمی دهد آیا فعل شر توسط شخص انجام شده یا نه؟ آزمایش ما کاری خطا یا شر هست؟
حال خداوند اسباب آزمایش را فراهم می کند به ظاهر شری به ما میرسد ولی همان شری که ما فکر می کنیم عین خیر برایمان هست(عسی ان تکروهوا شیئا و هو خیرلکم) همین که شخصی به دردی مبتلا میشود کلی ثواب برایش نوشته میشود یا متوجه خدا میشود

نقل قول:
می فرمایید که خدا توصیه کرده که بریم کودکان را نجات بدهیم یا کمک کنیم...آخه این توصیه ی خدا برای چیه...برای چی خدا توصیه کرده که من برم یک کار مهمل انجام بدم؟؟مگر نمی گویید که ما خیال می کنیم که داره به اون کودک ظلم می شه؟وقتی به کودک ظلم نمی شه و خیلی هم خوبه براش، چه معنی می ده که ما رو توصیه کنه که بریم کمکش کنیم....تا ما رو آزمایش کنه؟یعنی خدا توصیه کرده که ما یک کار مهمل انجام بدیم که بعد مورد آزمایش قرار داده بشیم؟

سلام مجدد خدمت جنابعالی و کاربران محترم
عدالت چیست؟غیر از این هست هر چیز و هر کس در جایگاه مناسب و متناسب خود قرار گیرد
خصوصیت ذاتی انسان اختیار اوست.
پس عدالت در مورد انسان چگونه باید اجرا شود؟ به غیر از محک خوردن انسان و اختیارش راهی برای تعیین شان و جایگاه انسان وجود دارد و به عبارتی دیگر تا آزمونی نباشد سنجشی در کار نخواهد بود اگر به قول شما همه چیز گل و بلبل بود و مانعی سر راه نبود آیا خوب از بد تشخیص داده میشد یا مقرب از ابرار قابل تشخیص بودند بد از بدتر قابل تشخیص بود هر کس بنا به مقام و جایگاهی که در آن بود معترض نبود چون سنجیده نشده بود و ادعا میکرد چرا من در این رتبه قرار گرفتم
تا انسان به شرور و سختیها آزمایش نمیشد به جایگاه درخور و شایسته خودش نمی رسید در حقیقت عدالت در مورد او اجرا نمیشد این آزمایش برای اجرای عدالت میان انسانهاست و عدل که نمی تواند ظلم شود فعل پروردگار عین خیرخواهی و عدالت در حق بندگانش هست

مسلم;956871 نوشت:
شهادت امام حسین(ع) به دست شمر!!
لطفا نشان بدهید، نه با اراده خدا، در آن حرفی نیست، بلکه با رضایت و میل خدا

سلام مجدد....

خوب در اینکه خدا در جنایت و ظلم شمر شریک است که شکی نیست و جای تردیدی نیست و خدا نقش آفرین بوده در این ظلم که شکی نیست...شما خودتون نوشتید که:

[SPOILER]دراینکه خداوند به لحاظ وجود دادن به این داعش، و به لحاظ اختیار و توان دادن به داعش در تحقق این ظلم نقش داشته که بنده مخالفتی ندارم[/SPOILER]
حالا می رسیم به این که، آیا خدا که نقش آفرین بوده در تحقق این ظلم توسط شمر، آیا میل و رضایتش هم بر این بوده که شمر ظلم کند یا نه....
استاد که مخالفن که میل و رضایت خدا این بوده که شمر امام حسین را به شهادت برسانند...
خوب اول سوال که پیش می آید، این است که، اگر اول بار، بر خلاف میل و رضایت خدا شمر امام حسین را شهید می کنند، و یک کار نا به جا و نا لازمی انجام می دهند و خدا هم از جهتی که میل و رضایتش این نبوده، گناهی و تقصیری متحملش نیست و لایق سرزنش نیست و کسی او را ظالم نمی خواند، چه تضمینی هست که دگر بار، بر خلاف رضایت و میل خدا، امام خالدین در جهنم نشوند و شمر خالدین در بهشت؟؟
این سوال جالبیه....استاد مسلم سعی کردن به این سوال پاسخ بدن به این نحو که:
[SPOILER]
جناب پارسامهر عزیز دقت کنید که ما در این تاپیک به دنبال اثبات عدالت خداوند نیستیم، عدالت خداوند و دوری او از ظلم در جای خودش اثبات میشود که راه های متعددی دارد، در مورد این قسمت از پیام شما اجمالا و مختصر عرض کنم ببینید ظلم نشأت گرفته از عواملی است: یا نیازمندی، یا عقده های درونی، یا جهل و نادانی، یا عجز و ناتوانی، اما اینها هیچکدام در خدا راه ندارد، پس دلیلی ندارد خداوند ظالمین ار به بهشت برده و مظلومین را به جهنم..!! یعنی علل صدور چنین فعلی در خداوند راه ندارد، و وقتی علت نباشد معلول هم نخواهد بود.
[/SPOILER]
استاد می فرمایند که ظلم نشات گرفته از عواملیست، مثل نیازمندی و عقده های درونی و الی آخر و می فرمایند که اینها در خدا راه ندارد...و قبول، اینکه بر خلاف میل و رضایت خدا که این است که امام حسین شهید نشوند، امام حسین توسط شمر شهید بشوند
منافاتی با این امر ندارد که ظلم در خدا راه ندارد، از نظر استاد مسلم... پس می توانیم بگوییم که اینکه ظلم در خدا راه ندارد منافاتی با این امر ندارد که بر خلاف میل و رضایت خدا که می خواهند امام حسین خالدین در جهنم نشوند و شمر خالدین در بهشت نشوند، امام حسین ع خالدین در جهنم بشوند....ما که نمی گوییم که خدا با میل و رضایت خود امام حسین را در جهنم خالدین می کنند.می گوییم که خدا بر خلاف میل و رضایتش، مشاهده می کند که امام حسین خالدین در جهنم می شوند...خوب این چه تنافی و تضادی با وجود خدا دارد و چه تضادی با این امر دارد که ظلم در خدا راه ندارد که استاد مسلم در پاسخ عرض ما گفتند که، ظلم نشات گرفته از فلان و فلان است و اینها هیچکدام در خدا راه ندارد؟؟اینکه عدالت خدا ثابت شده، منافاتی دارد با اینکه بر خلاف میل و رضایت خدا، شمر خالدین در بهشت بشود؟؟پاسخ خیر است....
پس سوالی که بنده از استاد مسلم دارم اینه که بگویند چه تضمینی هست که همانطور گه بار اول، بر امام حسین ظلم شد و به شهادت رسیدند، چه تضمینی هست که دگر بار بر امام حسین ظلم نشود و امام حسین خالدین در جهنم نشوند؟؟خدا دنیا را آفریده و رضایتش این بوده که امام حسین به شهادت نرسند توسط شمر...اما بر خلاف میل و ورضایت خدا، که اشکالی هم به خدا نیست و خدا را ظالم نمی کند، امام حسین به شهادت می رسند...حالا چه اشکالی دارد که خدا رضایت و میلش این است که امام حسین خالدین در بهشت شوند، و شمر خالدین در جهنم، این دو جایشان عوض شود؟؟چه اشکالی بر خدا پیش می آید؟خدا می شود ظالم؟برای چه؟؟
خلاصه شما هر جا و هرجا، خواستید یک ظلم را نشان بدهید...ما می گوییم، که آن ظلم بر خلاف میل و رضایت خدا اتفاق افتاده پس خدا ظالم نیست....خدا عادل ترین عادل هاست و هیچگاه ظلم نمی کند.این رو چطور پاسخ می دید.
[SPOILER]این رو هم بگم....اینکه شمر ظلم کنه به امام حسین...هزار بار و هزار بار هم بهشت و جهنمی رخ بده زمان که به عقب بر نمی گرده....در هر صورت عالمی که خدا خلق کرده چه با بهشتش و چه بدون بهشتش عادلانه نبوده...اگر عادلانه بوده، پس چطور در اون عالمی که عادلانه بوده، امام حسین شهید می شه و ظلم می شه؟؟
شما وارد یک شرکت می شی...اول راهرو یکی نا حق می زنه تو گوش شما، و به شما ظلم می کنه....حالا گیرم شما از پله ها رفتی بالا و طبقات بالا و کلی بهت رسیدن و حوری و شراب بهت دادن و تو رو استخدام کردن به خاطر سواد و کمالاتت و کلی بهت رسیدن خلاصه و گفتن که اونکه تو رو به ناحق زد رو سرش رو بریدیم و انداختیم جلو سگ ها، و خلاصه همه جوره بهش رسیدن...حالا اگر از شما بپرسن که آثا این شرکت که شما واردش شدی، عادلانه بود یا نه، شما چی می گی
؟؟؟؟می گی عادلانه بود؟؟یا می گی عادلانه نبود؟؟؟؟طبیعیه که می گی عادلانه نبود...چون به هر حال، یکی اومد به ناحق به گوشت زد و ظلم کرد...اون ظلمی که بهت کرد که هیججوره پاک نمی شه...پس به هر حال، اون شرکت دیگه مطلق عادلانه نمی شه....کسی هم نمی گه اون شرکت که من واردش شدن عادلانه بود....نهایت شما می تونی بگی...اولش که عادلانه نبود و بهم ظلم و ناحث شد...اما در ادامه که از پله ها رفتم، عدالت رو دیدم...ولی در کل، اون شرکت که مطلق عادلانه حساب نمی شه...پس همین که امام حسین بهش ظلم شده، این عالم هستی که امام حسین روش پا گذاشته عادلانه حساب نمی شه....نهایت امام حسین می تونه بگه، در ادامه من عدالت رو دیدم....مثلا وقتی از پله ها بالا رفتن، یعنی پس ار مرگم...پس برای پاسخ به سوال من نگید که اگر امام حسین خالدین در بهشت نشه و شمر خالدین در جهنم نشه، عالم نا عادلانه می شه....چون همین که امام حسین قبل از این پاشو از پله ها بالا بزار هم بهش ظلم شده، عالمی که خدا آفریده ناعادلانه هست...با هزار تا بهشت و جهنم هم تغییری در رویه ایجاد نمی شه....[/SPOILER]

ادامه دارد....

با سلام و احترام

پارسا مهر;956934 نوشت:
اگر اول بار، بر خلاف میل و رضایت خدا شمر امام حسین را شهید می کنند، و یک کار نا به جا و نا لازمی انجام می دهند و خدا هم از جهتی که میل و رضایتش این نبوده، گناهی و تقصیری متحملش نیست و لایق سرزنش نیست و کسی او را ظالم نمی خواند، چه تضمینی هست که دگر بار، بر خلاف رضایت و میل خدا، امام خالدین در جهنم نشوند و شمر خالدین در بهشت؟؟

جناب پارسامهر فکر می کنم سوء تفاهمی پیش آمده است. ببینید منظور ما این نیست که خدا توان نجات جان امام حسین(ع) را نداشته است!! که بگویید از کجا معلوم در آخرت بتواند عدالت را محقق سازد.
من بارها در پست های پیشین عرض کردم همه چیز به اراده او انجام می گیرد!

پس خداوند در دنیا توان نجات امام حسین(ع) را داشت، اما اینکه خداوند امام حسین(ع) را نجات نداد دو علت دارد که هر دو در آخرت منتفی است:

الف) خدا همواره دنبال عدالت است، اما هدف خدا از خلقت دنیا تحقق عدالت نیست، بلکه رشد انسان در سایه اختیار است، اما هدف از خلقت آخرت تحقق عدالت است!! یعنی اصلا آخرت بنا میشود تا کمی ها و کاستی هایی ه انسان ها در دنیا با آن روبرو بوده اند را جبران کند، آخرت بنا میشود تا حق مظلومین از ظالمین گرفته شود! اما دنیا برای آزادی عمل و انتخاب مسیر است، خدا نباید مانع اختیار انسان ها شود، نه اینکه نمی تواند، می تواند اما هدف این است که خودشان زادانه مسیرشان را انتخاب کنند تا رشد کنند.

ب)علاوه بر اینکه دنیا محدودیت های قانونی خودش را دارد اما این محدودیت ها هیچ کدام در آخرت وجود ندارد، مثلا قرآن کریم می فرماید در دنیا «إن مع العسر یسرا» یعنی سختی های دنیوی با یک نوع رشد و ساخته شدن همراه است، مثلا می بینید که انسان های که در سختی بزرگ می شوند انسان های قوی تری هستند، یعنی ناخوشی های دنیا، ناخوشی محض نیست اما آخرت سختی هایش سختی محض و خوشی هایش خوشی محض است همانطور که می فرماید اهل جهنم میگوید سواء علینا أجزعنا ام صبرنا! برای ما فرقی نمی کند صبر کنیم یا جزع و فزع کنیم! این سختی جهنم سختی ای نیست که مثل سختی های دنیا صبر در آن موجب ساختگی انسان شود! سختی و ناخوشی محض است.

پارسا مهر;956934 نوشت:
شما وارد یک شرکت می شی...اول راهرو یکی نا حق می زنه تو گوش شما، و به شما ظلم می کنه....حالا گیرم شما از پله ها رفتی بالا و

قیاستون صحیح نیست، بله اگر مدیر دستور داده باشه که توی گوش شما بزنند ایراد شما وارد است اما فرض کنید یکی از کارمندان آن شرکت خودش از روی خصومت شخصی خودش با اراده خودش، به عنوان شخصیت حقیقی، نه شخصیت حقوقی توی صورت شما بزند در این صورت عدالت آن شرکت زیر سوال نمی رود! خصوصا اینکه مدیر آن شرکت اگرچه مقصر نبوده اما ظلم او را جبران می کند و به شما عوض می دهد و حق شما را از او می گیرد در این صورت کاملا عادلانه است.

سلام.

مسلم;956988 نوشت:
قیاستون صحیح نیست، بله اگر مدیر دستور داده باشه که توی گوش شما بزنند ایراد شما وارد است اما فرض کنید یکی از کارمندان آن شرکت خودش از روی خصومت شخصی خودش با اراده خودش، به عنوان شخصیت حقیقی، نه شخصیت حقوقی توی صورت شما بزند در این صورت عدالت آن شرکت زیر سوال نمی رود! خصوصا اینکه مدیر آن شرکت اگرچه مقصر نبوده اما ظلم او را جبران می کند و به شما عوض می دهد و حق شما را از او می گیرد در این صورت کاملا عادلانه است.

استاد حدس می زدم اینطور بگویید...ولی اینکه من گفتم آن شرکت عادلانه نیست...منظورم این نبود که مدیران و رئیسانش ظالم بودند و عادل نبودند...که شما می گویید که یکی از کارمندان آن شرکت خودش از روی خصومت به صورت شما زده...ما کاری نداریم که مدیر شرکت توی گوش طرف زده یا نه...به هر حال، یک ظلمی اتفاق افتاده در درون شرکت، و در اون شرکت عدالت وجود نداشته دیگر...استاد بازم تاکید می کنم منظورم این نیست که روسا و مدیران شرکت ظالم هستند....
خوب در مورد جهان هم همینطوره...وقتی در یک زمان به امام حسین ظلم شد، دیگه عالمی که خدا خلق کرده و پا روش گذاشتیم...عادلانه نیست و نخواهد بود..من نمی گم، خدا ظالمه یا عادل نیست...فرض میگیریم که خدا ظالم نیست و خیلی هم عادله...و لی به هر حال، همین که در یک زمانی بر امام حسین ظلم می شه....خوب عالم می شه نا عادلانه دیگه....
شما مگر خودتان نمی گویید که الان این دنیای خاکی که ما پا روش گذاشتیم....نا عادلانه هست...خوب این دنیای خاکی بخشی از کل عالم هستی که ما حالا قراره از پله هاش بریم...پس وقتی یک زمان و برهه و مکانی از عالم هستی که این کره خاکی باشه، ناعادلانه هست...خوب دیگه طبیعتا کل عالم هستی ناعادلانه می شه دیگه....الان شما اشکالی می بینید در این سخن؟!؟!
مثلا شما وارد شمال کشور می شید...یک لحظه که وارد شمال می شید، یک پشه ای مزاحم شما می شه...خوب حالا همین که یک بار و یک لحظه و یک زمان در شما پشه ای به شما مزاحم می شه، دیگه، نمی تونیم بگید که در شما مزاحمت نیست...حالا شهرداری بیاد، همه پشه ها و مزاحم های شمال رو نابود کنه و زندانی کنه، شما رو هم درمان کنه، جا و خواب همه چی به شما بده..دیگر زمان که به عقب بر نمی گرده که شما بگید من در شمال مزاحمتی ندیدم....خوب این عالم هم همینه دیگه..به هر حال به امام حسین ظلمی شده...همین که ظلمی شده دیگه، فاتحه ی عدالت در عالم هستی زده شده..هزار بار هم بهشت و جهنم بر پا بشه...این عالم هستی ای که خدا آفریده عادلانه نیست....

مسلم;956988 نوشت:
ببینید منظور ما این نیست که خدا توان نجات جان امام حسین(ع) را نداشته است!! که بگویید از کجا معلوم در آخرت بتواند عدالت را محقق سازد.

نه استاد، فکر نکنم سوء تفاهم پیش آمده باشد...بنده هم فرض نگرفتم که خدا توان نجات امام حسین را نداشته...می گوییم، همین که رضایت خدا این بوده که امام حسین شهید نشوند و شهید شدند، بر عدالت و عادل بودن خدا خدشه ای وارد نمی سازد...این که در آینده هم شمر خالدین در بهشت و شوند و امام خالدین در جهنم، تضادی با عدالت و عادل بودن خدا ندارد...و خدا ظالم نمی شود...پس دیگر از جهت عدل و عدالت بخواهیم حساب کنیم...چه تضمینی هست که فردا شمر، خالدین در بهشت نشود؟!به نظر شما اگر فردا امام حسین خالدین در جهنم شوند، خدا ظالم می شود؟!؟!ما می گوییم نه، خوب خدا که رضایتش این نبوده که امام حسین خالدین در جهنم شوند...پس دیگر چه تضمینی هست که فردا این اتفاق ها رخ ندهد؟!

پس به بنده بگویید که اگر فردا امام یا هر مظلوم دیگری خالدین درجهنم شود و یزیدیان خالدین در بهشت شوند، خدا را ظالم خواهد کرد

؟!؟!به عادل بودن خدا ضربه ای وارد می شود؟!
و اینکه،
آیا عالم هستی ناعادلانه خواهد بود
؟!با توجه به توضیحی که دادم مگر همین که به امام حسین ظلم شده، عالم هستی ناعادلانه نیست؟!؟مگر می شود آب ریخته شده را جمع کرد؟!؟!ظلمی به امام شده که دیگه، عوض کردنی نیست....پس عالم هستی چه بخواهیم چه نخواهیم ناعادلانه هست....

اما بریم سر اصل مطلب که: آیا میل و رضایت خدا بر این بود که امام حسین به شهادت نرسن

اول این بدیهی هست که اگر میل و رضایت خدا بر چیزی تعلق گرفته باشه، قطعا او کار عملی می شه...من نمی فهمم مگر می شه که، میل و رضایت و خواست خدا به این باشه که مثلا قیامتی بر پا بشه، ولی خواست و رضایت و میل خدا عملی نشه...مگر می شه همچین چیزی؟!؟!دیگه سنگ و رو سنگ بند نمی شه که...من نمی دونم چطور می شه که میل و رضایت و خواست خدا این بوده باشه که امام حسین به شهادت نرسن توسط شمر، ولی همچین اتفاقی بیافته...پس اگرمیل و رضایت خدا و خواست خدا بر چیزی بود، قطعا و قطعا عملی می شه و هیچ بهانه ای هم پذیرفته نیست...هیچی...

اما حالا سوال من اینه، یک عادم عاقل اگر میل و رضایتش این باشه که فلان اتفاق نیافته، هیچگاه شرایط و لوازم رو مهیا نمی کنه که اون اتفاق بیافته....مثلا رضایت من این نیست که به بچم آسییب برسه...حالا اگر من یک سگ وحشی بیارم خونه که مقدمات و شرایطی رو فراهم کنه که به بچم آسیب برسه...یا دیوانه بوده ام...یا نا اگاه بوده ام...حالا وقتی میل و رضایت خدا این نیست که شمر امام حسین را بکشد، چطور ممکن است که لوازم و شرایط را مهیا کند که شمر امام حسین را بکشد..هیچ توجیه ای پذیرفته نیست...هیچی....اینکه بگوییم، خدا مصلحی می دیده، خدا، ناچار بوده، اگر اینطور نمی کرد، اونطور می شد...هیچی بهانه ای و توجیه ای پذیرفته نیست....بله اگر خدا رو با شخص بنده مقایسه کنید...بله توجیهاتی پذیرفته می شود..مثلا بگوییم، خدا آگاه نبوده!!!حواسش نبوده...ولی گفتم ماجرا در مورد خدا فرق می کنه...مگر می شه خدا میل و رضایتش این نبوده که شمر امام حسین را شهید کنند، ولی خودشان مقدمات و شرایط و لوازمی رو فراهم کنند که شمر امام حسین را شهید کنند...آخر کدام آدم عاقلی همچین کاری می کند که خدا اینکار را بکند؟!؟!این خیلی بدیهی...من می خواستم کلی مطلب در این باره بنویسم...دیدم خیلی بدیهی هست...یعنی نیاز نیست که یک سری مقدمات و مثال بزنم، خود استاد مسلم مطلع هستند و باید همچین چیزی برایشان بدیهی باشد...من نمی دونم چطوور استاد مسلم می گویند که خدا رضایت و میل نداشته که شمر امام حسین را شهید کنند، ولی لوازم و شرایط و اختیاری را داده اند که این اتفاق بیافتد!!!

پارسا مهر;956995 نوشت:
وقتی در یک زمان به امام حسین ظلم شد، دیگه عالمی که خدا خلق کرده و پا روش گذاشتیم...عادلانه نیست

پارسا مهر;956995 نوشت:
فرض میگیریم که خدا ظالم نیست و خیلی هم عادله...و لی به هر حال، همین که در یک زمانی بر امام حسین ظلم می شه....خوب عالم می شه نا عادلانه دیگه...

بنده به دنبال دفاع از عدالت خداوند هستم که شما هم آن را فرض گرفته اید(رنگ آبی) اگر می خواهید بگویید دنیا عادلانه نیست که ما هم مخالفتی نداریم(رنگ قرمز) این را از اول می گفتید!

پارسا مهر;956995 نوشت:
پس وقتی یک زمان و برهه و مکانی از عالم هستی که این کره خاکی باشه، ناعادلانه هست...خوب دیگه طبیعتا کل عالم هستی ناعادلانه می شه

اگر مجموعه هستی را در نظر بگیرید و بگویید بی عدالتی هایی در مجوعه هستی بوده و هست بنده قبول دارم، اما اگر منظورتان این است که چون در دنیا بی عدالتی وجود دارد در آخرت هم بی عدالتی وجود دارد حرف درستی نیست، در قسمت بعدی در پاسخ به مثال شما با تفصیل عرض خواهم کرد.

پارسا مهر;956995 نوشت:
مثلا شما وارد شمال کشور می شید...یک لحظه که وارد شمال می شید، یک پشه ای مزاحم شما می شه...خوب حالا همین که یک بار و یک لحظه و یک زمان در شما پشه ای به شما مزاحم می شه، دیگه، نمی تونیم بگید که در شما مزاحمت نیست...حالا شهرداری بیاد، همه پشه ها و مزاحم های شمال رو نابود کنه و زندانی کنه، شما رو هم درمان کنه، جا و خواب همه چی به شما بده..دیگر زمان که به عقب بر نمی گرده که شما بگید من در شمال مزاحمتی ندیدم....

بله قطعا مزاحمت بوده است، وقطعا زمان به عقب باز نمیگردد تا نیش پشه ها جبران شود، اما اگر شهرداری به شما بگوید به خاطر نیش این پشه ها در این چند ساعت، در عوض به شما یک سال اقامت رایگان در بهترین هتل شمال با غذای سه وعده و خدمتکار و تورهای گردشگری و مانند آن می دهیم! خلاصه در این یک سال هر چه بخواهید و هر طور که بخواهید به شما داده میشود!
آیا شما نیش آن پشه ها را جبران ناشده می دانید؟!

پارسا مهر;956995 نوشت:
همین که رضایت خدا این بوده که امام حسین شهید نشوند و شهید شدند، بر عدالت و عادل بودن خدا خدشه ای وارد نمی سازد...این که در آینده هم شمر خالدین در بهشت و شوند و امام خالدین در جهنم، تضادی با عدالت و عادل بودن خدا ندارد...و خدا ظالم نمی شود..

ببینید در مورد امام حسین(ع) رضایت خداوند(اارده تشریعی) به کشته نشدن امام حسیت(ع) تعلق گرفته بود اما اراده تکوینی او به کشته شدن امام حسین(ع) لذا علی رغم اینکه خداوند از کشته شدن امام حسین(ع) نهی کرده بود و به آن راضی نبود برای حفظ اختیار بشر و قوانین عالم و حفظ دین از طریق طبیعی کشته شدن امام حسین(ع) را اراده کرد.
اما هیچ کدام از این محدودیت ها در آخرت وجود ندارد، دین در خطر نیست، قوانین این عالم مادی در آن جهان جریان ندارد، لذا هم رضایت، و هم اراده خداوند به تحقق عدالت در آخرت تعلق گرفته است، همانطور که آیات متعدد قرآن کریم بر این مطلب دلالت دارند.

پارسا مهر;956999 نوشت:
اما بریم سر اصل مطلب که: آیا میل و رضایت خدا بر این بود که امام حسین به شهادت نرسن

اول این بدیهی هست که اگر میل و رضایت خدا بر چیزی تعلق گرفته باشه، قطعا او کار عملی می شه...من نمی فهمم مگر می شه که، میل و رضایت و خواست خدا به این باشه که مثلا قیامتی بر پا بشه، ولی خواست و رضایت و میل خدا عملی نشه...مگر می شه همچین چیزی؟!؟!دیگه سنگ و رو سنگ بند نمی شه که...من نمی دونم چطور می شه که میل و رضایت و خواست خدا این بوده باشه که امام حسین به شهادت نرسن توسط شمر، ولی همچین اتفاقی بیافته...پس اگرمیل و رضایت خدا و خواست خدا بر چیزی بود، قطعا و قطعا عملی می شه و هیچ بهانه ای هم پذیرفته نیست...هیچی...

اما حالا سوال من اینه، یک عادم عاقل اگر میل و رضایتش این باشه که فلان اتفاق نیافته، هیچگاه شرایط و لوازم رو مهیا نمی کنه که اون اتفاق بیافته....مثلا رضایت من این نیست که به بچم آسییب برسه...حالا اگر من یک سگ وحشی بیارم خونه که مقدمات و شرایطی رو فراهم کنه که به بچم آسیب برسه...یا دیوانه بوده ام...یا نا اگاه بوده ام...حالا وقتی میل و رضایت خدا این نیست که شمر امام حسین را بکشد، چطور ممکن است که لوازم و شرایط را مهیا کند که شمر امام حسین را بکشد..هیچ توجیه ای پذیرفته نیست...هیچی....اینکه بگوییم، خدا مصلحی می دیده، خدا، ناچار بوده، اگر اینطور نمی کرد، اونطور می شد...هیچی بهانه ای و توجیه ای پذیرفته نیست....بله اگر خدا رو با شخص بنده مقایسه کنید...بله توجیهاتی پذیرفته می شود..مثلا بگوییم، خدا آگاه نبوده!!!حواسش نبوده...ولی گفتم ماجرا در مورد خدا فرق می کنه...مگر می شه خدا میل و رضایتش این نبوده که شمر امام حسین را شهید کنند، ولی خودشان مقدمات و شرایط و لوازمی رو فراهم کنند که شمر امام حسین را شهید کنند...آخر کدام آدم عاقلی همچین کاری می کند که خدا اینکار را بکند؟!؟!این خیلی بدیهی...من می خواستم کلی مطلب در این باره بنویسم...دیدم خیلی بدیهی هست...یعنی نیاز نیست که یک سری مقدمات و مثال بزنم، خود استاد مسلم مطلع هستند و باید همچین چیزی برایشان بدیهی باشد...من نمی دونم چطوور استاد مسلم می گویند که خدا رضایت و میل نداشته که شمر امام حسین را شهید کنند، ولی لوازم و شرایط و اختیاری را داده اند که این اتفاق بیافتد!!!

سلام
بله هیچ برگی بی اذن خدا حرکت نمی کند شکی نیست بله شما کاملا درست میگویید خدا تمام شرایط را فراهم کرد تا واقعه کربلا پیش بیاید من از شما می پرسم هدف خدا چه بوده؟
برای چه زمینه را برای گناه آزاد کرده؟
چرا حضرت چراغها را خاموش کرد و بیعت را از دوش یاران برداشت؟
اصلا چرا باید چنین صحنه هایی به وجود آید؟
چرا حضرت ابا عبدالله (ع) علی اصغر را در دست گرفت و از آنها آب خواست برای نوزاد؟
آیا درجه انحطاط سفاکان صحرای کربلا نباید عیان میشد؟
آیا درجه اخلاص یاران امام(ع) نباید سنجیده میشد؟
آیا عدالت به غیر از جدایی حق از باطل نیست مشخص شدن خالص از ناخالص نیست؟
اگر کربلا بوجود نمی آمد تکلیف 18 هزار کوفی که نامه به امام حسین(ع)نوشتند و ادعای شیعه خاص حسین بودن داشتن مشخص نمیشد و اخلاص 72 نفر ثابت نمیشد این عین عدالت بود؟

پارسا مهر;956999 نوشت:
اول این بدیهی هست که اگر میل و رضایت خدا بر چیزی تعلق گرفته باشه، قطعا او کار عملی می شه...من نمی فهمم مگر می شه که، میل و رضایت و خواست خدا به این باشه که مثلا قیامتی بر پا بشه، ولی خواست و رضایت و میل خدا عملی نشه...مگر می شه همچین چیزی؟!؟!

پارسا مهر;956999 نوشت:
سوال من اینه، یک عادم عاقل اگر میل و رضایتش این باشه که فلان اتفاق نیافته، هیچگاه شرایط و لوازم رو مهیا نمی کنه که اون اتفاق بیافته....مثلا رضایت من این نیست که به بچم آسییب برسه...حالا اگر من یک سگ وحشی بیارم خونه که مقدمات و شرایطی رو فراهم کنه که به بچم آسیب برسه...یا دیوانه بوده ام...یا نا اگاه بوده ام...

منظورم از رضایت و اراده همانطور که قبلا هم اشاره کرده ام همان اراده تشریعی و اراده تکوینی خداوند است که بنده برای روشن شدن بحث آن را به رضایت و اراده بیان کرده ام که البته خالی از مسامحه نیست اما مطلب را روشن تر می کند.
لذا اینکه اراده تکوینی و اراده تشریعی به دو امر متفاوت تعلق بگیرد مشکلی پیش نمی آورد، خداوند رضایتش به این است که همه نماز بخوانند به همین خاطر همه رابه آن امر کرده است، اما مصلحت مهمتری چون رشد مردم اقتضاء می کند که خداوند آنها را مجبور به نماز نکند، چرا که مصلحت نماز در جایی است که این امر با اختیار و اراده انجام شود، نه جبر!

باز اجازه بدهید در قالب یک تمثیل به شما عرض کنم، والدین مجبور هستند برای تربیت فرزندشان اجازه بدهند آنها برخی از امور را تجربه کنند، مثلا هر پدر و مادری دوست دارد فرزندش درس بخواند، اما اگر با زور و اجبار او را به درس خواند بازدارید هیچ رشد درسی نخواهند داشت که هیچ، بلکه نسبت به درس بیزار خواهند شد. لذا اگرچه درس خواند فرزندشان را دوست دارند اما برای یک مصلحت مهم تر از اجبار به آن چشم پوشی می کنند!

خداوند مطلقا به کشته شدن امام حسین(ع) راضی نیست اما برای اینکه قوانین جهان حفظ شود، اختیار ار انسان ها سلب نشود، و انسان های بسیاری بتوانند در پرتو این اختیار رشد کرده و تکامل یابند باید این کشته شدن را اراده می کرد.

مسلم;957076 نوشت:
خداوند رضایتش به این است که همه نماز بخوانند به همین خاطر همه رابه آن امر کرده است،

با سلام و تشکر....
استاد گرامی، بنده تعجب می کنم...می فرمایید که خداوند رضایتش به این است که همه نماز بخوانند...چطور این را می فرمایید؟؟مثلا بنده و شما رفتیم تحقیق کردیم و واقعا به این نتیجه رسیدیم که اسلام بر حق نبوده و دیگر نماز را می گذاریم کنار...حال، شما می فرمایید که خدا رضایتش بر این است که ما نماز بخوانیم؟؟طبیعی است که، خیر!!!خدا به ما اختیار داده و به ما امر کرده نماز بخوانیم...ولی به این معنی نیست که رضایتش این است که ما همه نماز بخوانیم....آدم ها با هم فرق می کنند...ما اختیار داریم...خدا رضایتش این است که هرکس با توجه به عقل و دانش و اختیارش همان عمل کند...یکی نماز بخواند یکی نماز نخواند...اگر من نماز نخواندم، رضایت خدا هم بر این بوده که من نماز نخوانم...اگر رضایت خدا این نبود که من نماز نخوام، اصلا شرایط و لوازم آن را فراهم نمی کرد که من الان در این نقطه ای باشم که نماز نخوانم....
استاد عرض بنده این است که، هیچ آدم عاقلی و آگاه و توانایی، بر خلاف رضایتش کاری نمی کند....
وقتی می فرمایید که رضایت خدا این نبوده که شمر امام حسین را بکشد، قطعا، شرایط و لوازم و اختیاری را فراهم نمی کرد که این اتفاق بیافتد...

مسلم;957076 نوشت:
از اجازه بدهید در قالب یک تمثیل به شما عرض کنم، والدین مجبور هستند برای تربیت فرزندشان اجازه بدهند آنها برخی از امور را تجربه کنند، مثلا هر پدر و مادری دوست دارد فرزندش درس بخواند، اما اگر با زور و اجبار او را به درس خواند بازدارید هیچ رشد درسی نخواهند داشت که هیچ، بلکه نسبت به درس بیزار خواهند شد. لذا اگرچه درس خواند فرزندشان را دوست دارند اما برای یک مصلحت مهم تر از اجبار به آن چشم پوشی می کنند!
استاد گرامی،اما اصل مطلب این است که، والدین رضایتشان این است که کودکشان با اختیار خود درس بخواند.از این جهت مجبورش نمی کنند که درس بخواند...پس این طور نیست که اگر مجبورش نمی کنند که درس بخواند، بر خلاف میل و رضایتشان کاری می کنند....آنها رضایتشان این است که کودک با اختیار درس بخواند...بله اگر والدین، رضایتشان این بود که کودک به هر قیمتی شده درس بخواند، آنوقت می گفتیم چرا پس والدین بر خلاف رضایت و میلشان، کودک را مجبور نمی کنند...حتما ناتوانند، ناقص اند، آگاه نیستند.
مسلم;957076 نوشت:
خداوند مطلقا به کشته شدن امام حسین(ع) راضی نیست اما برای اینکه قوانین جهان حفظ شود، اختیار ار انسان ها سلب نشود، و انسان های بسیاری بتوانند در پرتو این اختیار رشد کرده و تکامل یابند باید این کشته شدن را اراده می کرد.

استاد گرامی، اگر به یقین، خدا از کشته شدن امام راضی نبود و میل نداشت و رضایتش در این نبود...قطعا، لوازم و شرایط و ابر و باد و مه و خورشید و فلک را فراهم نمی کرد که امام حسیت توسط شمر کشته شود...و هیچ چیز و هیچ چیز نمی تواند بهانه شود...استاد بنده اصلا درک نمی کنم، که شما چطور می فرمایید که خدا رضایت نداشت که امام حسین کشته شود، ولی خودش، رفت، ابر و باد و ماه و خورشید و فلک را مهیا کرد که امام حسین توسط شمر کشته شود....

مسلم;956875 نوشت:
این تعارض قوانین است!

مسلم;956875 نوشت:
باید فلسفی به جهان نگاه کنید، همه موجودات در حال حرکت(تغییر و تکامل) هستند، اما بعضی از این حرکت ها با موانعی روبرو میشوند و از ادامه حرکت باز می مانند، این ظلم نیست، این تعارض قوانین است!
دانشمندان زلزله شناسی دائما دارند از گسل های فعال در لایه های زیرزمینی کشورمان سخن می گویند! خب این حوادث طبیعی است، و قوانین جهان هم نظام مند است،

درود و سپاس از پاسخ گویی

شما فرمودید که زلزله و حوادث طبیعی تعارض قوانین است !

نخست :
تعارض قوانین ینی چی ؟

ینی قوانین خداوندی باهم اختلاف دارند و در تضاد هستند !

خب اگر اینجوری است چرا خدا وند در قرآن گفته ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت ! در آفرینش خداوند تفاوت و ناهماهنگی نمی بینی
اگر سخن شما را بپذیریم آیه را چه کنیم ؟

هنگامی که سخن از تعارض و ناهماهنگی باشد ینی مدبر و ساماندهنده ای وجود ندارد و هر موجودی و پدیده ای به اجتهاد و مطلوب خودش عمل می کند ( قانون جنگل )

دوم :
در ایات زیادی از قران آمده که خداوند بوسیله ی رویداد های طبیعی بندگان را عذاب کرده است ( زلزله - صاعقه - توفان- خشگ سالی )

پاسخ شما در برابر آن آیات چیست ؟


مسلم;956875 نوشت:
زلزله خیز بودن یک مسئله طبیعی و جغرافیایی است، این که ما در ساخت و ساز ها مسائل جغرافیایی را رعایت نمی کنیم این کار ما اشکال دارد، مثل این است که کسی با معماری مناطق کویری برود در شمال کشور خانه بسازد و وقتی سقفش دائما چکه چکه میکند به عدالت خداوند اعتراض کند!! خب باید به او گفت معماری تو به درد این منطقه نمیخورد، به خدا چه؟!

این را قبول دارم و مانند همان سروده ی خودم است happy

مسلم;956875 نوشت:
تمام این نواقص مادرزادی ناشی از اختلالات ژنتیکی یا مشکلات تغذیه ای است،

وقتی که افرینش یک جنین طبق قران لحظه به لحظه زیر نظر و به فرمان خدا وند است و پس از توضیح افرینش مرحله به مرحله جنین

از خودش تعریف می کنه که فتبارک الله احسن الخالقین ( برترین و بهترین افریننده )

آیا این کدام احسن الخالقینی است که این همه بیماریهای ژنتیکی زیر نظر مستقیم و به اراده ی او بوجود می اید و نوزادان بی گناه و بی دفاع را دچار می سازد ؟

ایا این موجود بی دفاع و بی گناه چه آزاری به خدا رسانده که او را ناقص المخلوقین می کند

برخی جنین ها سالم و برخی دیگر ناقص ناقص ( خدای هر دو هم یکی است ) این یک بام دو هوای احسن الخالقین برای چیست ؟

نکته ی دیگر : ایا بهتر نبود خداوند نخست با قدرت بیکران خود بیماریهای ژنیکی را از جنین افریده ی خودش دفع می کرد انگاه می گفت فتبارک الله احسن الخالقین ؟؟


مسلم;956875 نوشت:
قوانین عالم ثابت هستند

نمی دانم منظور شما از قوانین ثابت کدام قوانین است ؟

ولی این را می دانم که قوانین هستی از اغاز تا کنون تغییرات زیادی کرده اند و تکامل پیدا کرده تا به حد امروزی برسند

[=iransans]قوانین فیزیک از نقطه ای به نقطه ای دیگر از جهان هستی [=iransans]تغییر می کند.

برای نمونه طول شبانه روز زمین درچند ملیون سال پیش با حالا خیلی فرق داشته است زمان پرخش زمین بدور خورشید هم 365 روز نبوده

توزیع اعداد اول تابع هیچ قانون ثابتی نیست و نبوده است

طول عمر و قد و ریخت انسان نیز یک قانون ثابت نداشته و ندارد و در طول هزاران سال گذشته تغییر کرده است

سرعت نور و سدا در محیط های مختلف کم و زیاد می شوند همیشه ثابت نیست

مسلم;956875 نوشت:
خداوند باید نظام ژنتیک را برای تولید مثل و انتقال ویژگی های والدین به فرزندان برپا می نمود، طبیعتا ممکن است این خیر حداکثری ، یک شرور حداقلی هم داشته باشد ما نمی توان به خدا اشکال گرفت که چرا این ژنتیک را آفریدی؟!!

ایات زیر رو چه می فرمایید ؟

فتبارک الله احسن الخالقین

[=Roboto]الذی [=Roboto]احسن[=Roboto]کل شی ء [=Roboto]خلقه = [=Roboto]خدا کسی است که [=Roboto]هر چیزی[=Roboto] را به بهترین نحو خلق کرد( آن كه هر چه را آفريد به نيكوترين وجه آفريد)
؟
بیماریهای ژنتیکی خیلی زیادتر از ان چیزی است که دوستان فکر می کنند

هفت هزار نوع بیماری ژنتیکی کمیاب کشف شده است تا حالا ( بماند مواردی شایعتر ماننند فشار خون و چربی خون تالاسمی . )


پس برابر آنچه شما می فرمایید در کار و افرینش مستقیم خدا نقصی بوده است !!

سلام
با توجه به اینکه از بحث من جدا شدیم من فقط یه مثال میزنم اگه میشه توضیح لازم را بدین.
در ماجرای حضرت نوح یا قوم لوط آیا عذاب ها مثل بارش سنگ! و سیل توسط اراده مستقیم خداوند صورت نگرفته است؟ در این جوامعی که این اتفاق افتاده کودکان و یا افراد بی گناه نبوده اند که توسط این عذابها کشته شوند؟ آیا کشته شدن آنها ظلم به این افراد محسوب نمیشود؟ چگونه این موضوع توجیه میشود؟
اگه میشه از استدلال قوانین طبیعی تان استفاده نکنید. چون فکر نمیکنم بارش سنگ از آسمان جزو این دسته طبقه بندی شود
با تشکر

خیلی دلم گرفته انقد واقعا از خدا میخوام بمیرم این زندگی خیلی پوچه. دلم خوشه میان تو این سایتا میچرخم.

پارسا مهر;957136 نوشت:
خدا رضایتش این است که هرکس با توجه به عقل و دانش و اختیارش همان عمل کند...یکی نماز بخواند یکی نماز نخواند...اگر من نماز نخواندم، رضایت خدا هم بر این بوده که من نماز نخوانم...

ببینید ما در فضای اسلام و کسی که وجوب نماز خواندن برای او مسلّم است صحبت می کنیم، وقتی ما وجوب نماز را قبول داریم یعنی خداوند از تمام انسان ها خواسته که نماز بخوانند، رضایت خداوند و خشنودی خداوند در این نماز خواندن است.
حالا اگر روی نماز هم حرف دارید فرقی نمی کند، موضوع مثال را عوض می کنیم بالاخره اینکه خداوند امر به خوبی ها کرده است یعنی خشنودی و رضایتش در این عمل به خوبی هاست، اگر شما اوامر و نواهی خداوند را قبول ندارید که حرف دیگری است اما اگر قبول دارید در این صورت مسئله روشن خواهد بود.

اینکه من به فرزندم ار و نهی کنم این امر و نهی نشانه رضایت و خشنودی من است، نه اینکه به فرزندم اجازه می دهم امر من را اطاعت کند یا نکند! آن به خاطر یک مصلحت است.

پارسا مهر;957136 نوشت:
اصل مطلب این است که، والدین رضایتشان این است که کودکشان با اختیار خود درس بخواند

قربون دهنت، دقیقا پاسخ بنده همین است که چند صفحه است دارم میگم، خدا میخواد بشر با اختیار خودش خوب باشه، نه با اجبار خدا؛ پس پای عدالت خدا به میان نمی آید، سخن شما بی عدالتی بشر و جهان مادی را اثبات می کند که ما هم در آن حرفی نداریم.

پارسا مهر;957136 نوشت:
وقتی می فرمایید که رضایت خدا این نبوده که شمر امام حسین را بکشد، قطعا، شرایط و لوازم و اختیاری را فراهم نمی کرد که این اتفاق بیافتد...

پارسا مهر;957136 نوشت:
اگر به یقین، خدا از کشته شدن امام راضی نبود و میل نداشت و رضایتش در این نبود...قطعا، لوازم و شرایط و ابر و باد و مه و خورشید و فلک را فراهم نمی کرد که امام حسیت توسط شمر کشته شود.

چه ابر و بادی؟ خدا که برندگی را در نیزه و خنجر قرار نداد که امام حسین(ع) کشته شود!! خدا از ابتدا انرژی ماهیچه ای را در بازو، و بُرّندگی را در نیزه و شمشیر و خنجر قرار داده بود، اما شمر و دشمنان این نیرو، و این بُرّندگی را در راه کشتن امام حسین(ع) به کار بردند.

قطعا اگر خداوند می خواست قوانین ظاهری را نقض کند و از طریق معجزه اراده اش را پیش ببرد این قدرت را در راه نجات امام حسین(ع) به کار می گرفت، اما خداوند می خواهد همه چیز به صورت طبیعی و اختیار خود بشر پیش برود.

با سلام و احترام

دکترنادرنوری;957139 نوشت:
شما فرمودید که زلزله و حوادث طبیعی تعارض قوانین است !

نخست :
تعارض قوانین ینی چی ؟

ینی قوانین خداوندی باهم اختلاف دارند و در تضاد هستند !

خب اگر اینجوری است چرا خداوند در قرآن گفته ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت ! در آفرینش خداوند تفاوت و ناهماهنگی نمی بینی

جناب نوری عزیز منظور از تعارض قوانین هرج و مرج قانونی و تضاد در آفرینش نیست، بلکه موضوعات این قوانین هستند. هر چیزی در جای خودش نیکوست و دارد وظیفه اش را انجام می دهد، و همه جهان در حال تکامل و الیه راجعون هستند!
این حرکت ها هر کدام به تنهایی، و مجموع کلی آفرینش را که در نگاه کلان نگاه کنید هدفمند و منظم است، منظورم از تعارض و تضاد قوانین این است که مثلا قانون جاذبه و گرانش هر چیزی را به زمین میکشد، و این قانون هرگز استثناء نمی پذیرد، یعنی لحظه ای از غعالیت خود باز نمی ایستد، اما انسان هم طبق قوانین فیزیک و قانون سرعت و حرکت برای سرعت در حمل و نقل هواپیمایی میسازد و بر این جاذبه غلبه می کند و به آسمان می رود ، اگر موتور این هواپیما که موجب غلبه بر جاذبه شده است از کار بیفتد این قانون گرانش هواپیما را به زمین میکشد، این دو قانون یکی بر دیگری غالب شده بود اما دیگری دوباره برآن غالب شد.

این غلبه های قوانین را کسی بی قانونی و هرج و مرج قانونی معنا نمی کند، کسی نمی گوید خلقت ناهماهنگ و نامنظم است، اتفاقا منظم است که هر قانونی سر جای خودش است!

اینکه با حرکت در گسل های زیرزمینی زلزله رخ می دهد طبیعتا باقی ماندن بناهای روی زمین در گرو میزان مقاومت آنهاست، نمی شود توقع داشت این مقاومت به جای وابستگی به استحکام بنای آن به پاکی انسان های درون آن بستگی داشته باشد!

این اتفاقا نشانه نظم است که استحکام یک بنا بستگی به قدرت تخریبی قانون مقابل باشد.

دکترنادرنوری;957139 نوشت:
آیا این کدام احسن الخالقینی است که این همه بیماریهای ژنتیکی زیر نظر مستقیم و به اراده ی او بوجود می اید و نوزادان بی گناه و بی دفاع را دچار می سازد ؟
ایا این موجود بی دفاع و بی گناه چه آزاری به خدا رسانده که او را ناقص المخلوقین می کند
برخی جنین ها سالم و برخی دیگر ناقص ناقص ( خدای هر دو هم یکی است ) این یک بام دو هوای احسن الخالقین برای چیست ؟

مطلقا نمی شود با این تعابیر بی عدالتی خداوند را اثبات کرد، چون همانطور که برای اثبات عدالت باید از مقدمات یقینی کمک گرفت برای اثبات بی عدالتی هم باید از مقدمات یقینی بهره گرفت، این که ما یگوییم آیا نمیشد و آیا امکان نداشت و آیا بهتر نبود و از این حرف ها مطلقا نمی توان چیزی را اثبات کرد، اینها نا آگاهی ما را اثبات می کنند نه بی عدالتی خدا را.
در صورتی ما می توانیم با این ها بی عدالتی خداوند را اثبات کنیم که مدعی باشیم به تمام حواشی مسئله علم داشته و هرگز در آینده افق های جدید علمی پیش روی ما گشوده
نمیشود!! یعنی بگوییم امکان ندارد بشر 500 سال دیگر 100 سال دیگر به دستاوردهای جدیدی در عرصه ژنتیک دست یابد که بفهمد این ها گریز ناپذیر هستند، یا مصلحت هایی دارند، یا هزار امر محتمل دیگر.

دکترنادرنوری;957139 نوشت:
می دانم منظور شما از قوانین ثابت کدام قوانین است ؟
ولی این را می دانم که قوانین هستی از اغاز تا کنون تغییرات زیادی کرده اند و تکامل پیدا کرده تا به حد امروزی برسند
قوانین فیزیک از نقطه ای به نقطه ای دیگر از جهان هستی تغییر می کند.
برای نمونه طول شبانه روز زمین درچند ملیون سال پیش با حالا خیلی فرق داشته است زمان پرخش زمین بدور خورشید هم 365 روز نبوده

منظور بنده از ثابت اسن اس که طبیعی است، یعنی قوانین به صورت معجزه آسا نقض نمی شوند، بلکه همواره همان ها جاری می شوند، البته ممکن است به قول شما تغییر یابند، اما این تغییر همه طبیعی است، این که هواپیما سقوط می کند ناشی از قانون طبیعی و ثابت (در شرایط فعلی) جاذبه است، بله اگر روزی نیروی گرانش از بین رفت دیگر ما هم توقع نداریم که ههواپیما سقوط کند، اما نباید توقع داشت خداوند با معجزات مانع حوادث تلخ شود.

دکترنادرنوری;957139 نوشت:
ایات زیر رو چه می فرمایید ؟

فتبارک الله احسن الخالقین
الذی احسنکل شی ء خلقه = خدا کسی است که هر چیزی را به بهترین نحو خلق کرد( آن كه هر چه را آفريد به نيكوترين وجه آفريد)
؟
بیماریهای ژنتیکی خیلی زیادتر از ان چیزی است که دوستان فکر می کنند
هفت هزار نوع بیماری ژنتیکی کمیاب کشف شده است تا حالا ( بماند مواردی شایعتر ماننند فشار خون و چربی خون تالاسمی . )

تبارک الله احسن الخالقین فقط در مورد خلقت انسان نیست، وصف خداوند است، وقتی خداوند احسن الخالقین باشد یعنی در خلقت هر چیزی احسن الخالقین است، در خلقت انسان، در خلقت جهان، در خلقت پشه، در خلقت ویروس، در خلقت باکتری، در خلقت ژنتیک، و...

احسن الخلقه انسان به این معنا نیست که قرار نیست مانعی بر سر راه انسان قرار بگیرد، اگر این بود که اصلا انسان از دنیا نمی رفت! منظور از احسن الخلقه یعنی تمام ابزار درونی و بیرونی انسان متناسب با هدفی که از خلقتش در نظر گرفته شده است می باشد، از جمله همین ژنتیک که برای انتقال خصوصیات از پدر و مادر به فرزند و شکل گیری بشر لازم و ضروری است.

اما واقع بشر در حدّی نیست که بخواهد خلقت خداوند را قضاوت کند و حکم به بی عدالتی کند، عمر علم ژنتیک به معنای مدرن آن کمتر از دو سده است، چطور می شود با این آگاهی کمتر از دویست ساله خالق را قضاوت کرد؟ علم ژنتیکی که الان در حد 200 سال از آن می گذرد حدود 500 یا 1000 سال دیگر به کجا میرسد؟ خب الان چطور می تواند خلقت خدا را به قضاوت بنشیند؟!
مثل من می ماند که با این آگاهی اندک بخواهم رفتار یک جراح برتر دنیا را قضاوت کنم!! بلکه هزاران مرتبه بالاتر! چون قیاس خالق و مخلوق فاصله بین محدود و نامحدود است، نه متخصص و غیر متخصص!

مسلم;957156 نوشت:
ببینید ما در فضای اسلام و کسی که وجوب نماز خواندن برای او مسلّم است صحبت می کنیم، وقتی ما وجوب نماز را قبول داریم یعنی خداوند از تمام انسان ها خواسته که نماز بخوانند، رضایت خداوند و خشنودی خداوند در این نماز خواندن است.

با سلام...استاد گرامی، فرقی نمی کند...حالا من یک مثال زدم..مثلا شخص شما در یک فضای اسلامی که وجوب نماز برای شما مسلم است...مثلا امروز نماز نخواندید...یعنی شما می فرمایید، امروی که نماز نخواندید، رضایت خدا این بود که شما نماز بخوانید؟؟استاد گرامی چرا اینطور می فرمایید؟؟؟خدا به شما عقل و اختیار داده...شما با همین عقل و اختیارتان، صلاح دید و یا تصمیم گرفتید یا اصلا جسارت ناشد تنبلی کردید و با آگاهی و اختیارتان نماز نخواندید...خوب اینکه نماز هم نخواندید...رضایت خدا هم این بوده که نماز نخوانید....شما چرا می گویید، نه، رضایت خدا این بوده که من نماز بخوانم!!
مسلم;957156 نوشت:
اینکه من به فرزندم ار و نهی کنم این امر و نهی نشانه رضایت و خشنودی من است، نه اینکه به فرزندم اجازه می دهم امر من را اطاعت کند یا نکند! آن به خاطر یک مصلحت است.

استاد گرامی، اینکه شما به فرزندتان امر می کنید که مثلا کار خوب بکند.بله رضایت شما این است که فرزندتان کار خوب بکند... اما خوب، رضایت ما عملی نمی شود و شما مشاهده می کنید که بر خلاف رضایت شما، فرزندتان به سخن شما گوش نداده...ولی آیا ممکن است که شما، رضایتتان این باشد فرزندتان کار خوب بکند، بعد ابر و باد و خورشید و فلک را فراهم کنید که بچتان برود کار خلاف انجام دهد و مطمئن هم هستید که بچتان کار خلاف می کند؟؟؟این را می شود پاسخ بدهید، که چطور ممکن است....شما می فرمایید که خدا امر کرده که مثلا شمر و کلا انسان ها، امام حسین را شهید نکنند و رضایتش این بوده که امام حسین شهید نشود...ولی خدا ابر و باد و خورشید و فلک را فراهم کرده که امام حسین شهید شوند و می دانسته هم که شهید می شود...استاد گرامی، شما به بنده بگویید که کدام عاقلی همچین کاری می کند که خدا میکند؟؟


مسلم;957156 نوشت:
قربون دهنت، دقیقا پاسخ بنده همین است که چند صفحه است دارم میگم، خدا میخواد بشر با اختیار خودش خوب باشه، نه با اجبار خدا؛ پس پای عدالت خدا به میان نمی آید، سخن شما بی عدالتی بشر و جهان مادی را اثبات می کند که ما هم در آن حرفی نداریم.

استاد گرامی، اما عرض بنده این هم هست که خدا رضایت دارد که شمر با اختیار خود امام حسین را شهید کنند...شما می فرمایید که خیر، خدا رضایت نداشت که امام حسین توسط شمر شهید شود...
حالا وقتی خدا رضایت دارد که شمر با اختیار خود، امام حسین را شهید کند و خودش هم ابر و باد و خورشید و فلک را فراهم کرده که همچین اتفاق یبیافتد... شما می فرمایید که پس، پای عدالت خدا به میان نمی آید؟؟این بی عدالتی بشر و جهان مادی، عین بی عدالتی خدا هست.این حرف ماست....


مسلم;957156 نوشت:
چه ابر و بادی؟ خدا که برندگی را در نیزه و خنجر قرار نداد که امام حسین(ع) کشته شود!!خدا از ابتدا انرژی ماهیچه ای را در بازو، و بُرّندگی را در نیزه و شمشیر و خنجر قرار داده بود، اما شمر و دشمنان این نیرو، و این بُرّندگی را در راه کشتن امام حسین(ع) به کار بردند.

استاد به هر حال، قبول دارید که ابر و باد و خورشید و فلک را مهیا بود که شمر امام حسین را شهید کنند...این را قبول دارید یا نه؟؟؟؟
این برندگی که باعث شد که امام حسین شهید شوند، را خدا مقرر کرده و قرار داده...آن انرژی ماهیچه ای در بازو و برندگی در نیزه را خدا قرار داده...حالا ما به قول شما فرض می گیریم، یک فرض محال، که خدا این ها قرار نداده بوده که امام حسین کشته شود...به هر حال این ها را خدا مقرر کرده یا آفریده یا نه؟؟؟...خوب، بنده می گویم، وقتی خداست که ابر و باد و خورشید را طوری مهیا می کند که شمر امام حسین را شهید کند...حتما رضایت داشته که شمر امام حسین را شهید کند...اگر رضایت نداشته، پس چرا ابر و باد و خورشید و فلک را مهیا کرده که می دانسته نتیجه اش این خواهد بود که امام حسین شهید شود را آفریده؟؟؟
پس نتیجه می گیرید که رضایت خدا هم در این بوده که امام حسین شهید شوند...پس در پاسخ به فرمای شما که می فرمایید که خدا که برندگی را در نیزه و خنجر قرار نداد که امام حسین کشته شود، باید گفت اتفاقا خدا خدا، برندگی را در نیزه و خنجر قرار داد که امام حسین کشته شوند.

س.سعید;957059 نوشت:
بله هیچ برگی بی اذن خدا حرکت نمی کند شکی نیست بله شما کاملا درست میگویید خدا تمام شرایط را فراهم کرد تا واقعه کربلا پیش بیاید من از شما می پرسم هدف خدا چه بوده؟
برای چه زمینه را برای گناه آزاد کرده؟
چرا حضرت چراغها را خاموش کرد و بیعت را از دوش یاران برداشت؟
اصلا چرا باید چنین صحنه هایی به وجود آید؟
چرا حضرت ابا عبدالله (ع) علی اصغر را در دست گرفت و از آنها آب خواست برای نوزاد؟
آیا درجه انحطاط سفاکان صحرای کربلا نباید عیان میشد؟
آیا درجه اخلاص یاران امام(ع) نباید سنجیده میشد؟
آیا عدالت به غیر از جدایی حق از باطل نیست مشخص شدن خالص از ناخالص نیست؟
اگر کربلا بوجود نمی آمد تکلیف 18 هزار کوفی که نامه به امام حسین(ع)نوشتند و ادعای شیعه خاص حسین بودن داشتن مشخص نمیشد و اخلاص 72 نفر ثابت نمیشد این عین عدالت بود؟

با سلام..اگر بحث به جلوتر برود به نظر بنده احتمال زیاد دارد که، استاد مسلم با شما هم عقیده شوند و مباحث شما را طرح کند... در آن موقع به این مسائلی که شما مطرح کردید و در پست پیشن هم به نحوی مطرح کردید برسیم بهتر است... که تکرار مکررات نشود...

پارسا مهر;957164 نوشت:
خوب اینکه نماز هم نخواندید...رضایت خدا هم این بوده که نماز نخوانید....شما چرا می گویید، نه، رضایت خدا این بوده که من نماز بخوانم!!

جناب پارسامهر حرف بنده عجیب نیست، حرف شما عجیب است!!
وقتی خداوند می گوید نماز بخوانید، نماز بر شما واجب است، ترک آن مجازات دارد، هیچ چیز مانند نماز شما را به من نزدیک نمی کند، هر کس نماز نخواند کافر است، و جملات متعدد مانند آن؛ با این حال آیا می شود گفت نماز نخواندن من به رضایت الهی است؟!!! آحر این چه حرفی است که میزنید؟!!

پارسا مهر;957164 نوشت:
آیا ممکن است که شما، رضایتتان این باشد فرزندتان کار خوب بکند، بعد ابر و باد و خورشید و فلک را فراهم کنید که بچتان برود کار خلاف انجام دهد

من نمی فهمم منظورتان از ابر و باد چیست؟!! همه چیز طبیعی اتفاق افتاده، خدا ابر و باد را نفرستده تا امام حسین(ع) کشته شوند!
اگر منظورتان نیروی بازوی شمر و برّندگی شمشیر است که این ها همواره بوده اند، توقع دارید خداوند این نیروها را بگیرد تا امام حسین(ع) شهید نشوند؟ اگر چنین توقعی دارید نباید بگویید ابر وباد و مه و خورشید را فرستاده، بلکه باید بگویید چرا مانع ابر و باد و مه و خورشید و فلک نشده!

پارسا مهر;957164 نوشت:
این برندگی که باعث شد که امام حسین شهید شوند، را خدا مقرر کرده و قرار داده...آن انرژی ماهیچه ای در بازو و برندگی در نیزه را خدا قرار داده...حالا ما به قول شما فرض می گیریم، یک فرض محال، که خدا این ها قرار نداده بوده که امام حسین کشته شود...به هر حال این ها را خدا مقرر کرده یا آفریده یا نه؟؟

قانون فیزیکی جهان است که اگر یک شیء هر چه باریک تر شود تیزتر و برنده تر میشود، و از آن طرف هر چه یک شیء انعطاف داشته باشد در برابر شیء تیزآسیب پذیرتر خواهد بود، هم برندگی شمشیر طبیعی و در جای خود نیکوست، و هم انعطاف گلوی سیدالشهدا(ع) به جای خود نیکو و ضروریست، این برخورد این دو است که ظلم بوده و به سوء اختیار شمر برمی کردد.
پس خداوند تیزی خنجر و انعطاف گلوی انسان را خلق نکرده که امام حسین(ع) شهید شود، این اقتضای قوانین طبیعی فیزیک است، شما توقع دارید خداوند برای اینکه امام حسین(ع) شهید نشوند قوانین را نقض کند؟!

مسلم;957172 نوشت:
جناب پارسامهر حرف بنده عجیب نیست، حرف شما عجیب است!!
وقتی خداوند می گوید نماز بخوانید، نماز بر شما واجب است، ترک آن مجازات دارد، هیچ چیز مانند نماز شما را به من نزدیک نمی کند، هر کس نماز نخواند کافر است، و جملات متعدد مانند آن؛ با این حال آیا می شود گفت نماز نخواندن من به رضایت الهی است؟!!! آحر این چه حرفی است که میزنید؟!!

استاد گرامی، خدا می گوید که نماز بخوانید.نماز بر شما واجب است، ترک آن مجازات دارد، همه چیز مانند نماز شما را به من نزدیک نمی کند...هرکس نماز نخواد کافر است...و به قول شما دیگر جملات متعدد آن را می گوید.....، برای چه؟؟برای چه، برای آنکه رضایتش آن است که همه نماز بخوانند؟؟استاد، خدا از چند جهت قول ها را می گوید...بنده می گویم که یک عده، به سخنان خدا گوش می کنند و عمل می کنند...در نتیجه، همانطور که رضایت خدا بوده که نماز بخوانند، نماز می خواننده...پس رضایت خدا برابرده می شود...اما یک عده هم هستند که نماز نمی خوانند، مثلا تنبلی می کنند، دیگر رضایت خدا آن نبوده که آنها که تنبلی کردند و نماز نخواندند هم نماز می خواندند...
استاد چرا فکر می کنید که نه، حتی آنها که نماز نخواندن هم خدا رضایت داشته نماز بخواند....
این را هم بگویم...ما نباید وارد مباحث درون دینی بشویم...شاید شما یک ایه نشان دادید که در آن خدا به صراحت گفته بود که آنها که تنبلی کردند و نماز نخواندن، رضایتم در این بوده که نماز بخوانند...ما کاری به روایت نداریم و آیات نداریم که اگر این گونه بودند به نظرم باطل می ایند و نمی توانند کلام خدا باشند...ما اصلا کاری به نماز نداریم...شما هم یک مثل دیگر زدید..ما اصلا کاری به گذاره های درون دینی ادیان نداریم...فرض کنید که خدا به طرق مختلفی به ما امر کرده که خوبی بکنیم...مثلا فطرتا به ما گفته خوبی بکنید...حالا آیا این به این معنیست که خدا رضایتش این بوده که ما همه خوبی بکنیم
؟!
بنده می گویم که یک عده به این سخن خدا گوش می دهند و خوبی می کنند، و رضایت خدا برآبرده می شود از آن جهت که رضایت خدا این بوده که یک عده خوبی بکنند...آن یک عده هم همان ها بودند که عرض شد که گوش فرا داده و خوبی کردند....حالا یک عده هم هستند که به سخن خدا گوش فرا نداده و بدی کردند و به جهنم می افتند...بنده می گویم که، رضایت خدا هم همین بوده که این عده سخن خدا را گوش نکنند و به جهنم بیافتند...
خوب استاد اگر رضایت خدا این بوده که همه ی انهایی که به آنها امر شده، با اختیارشان، خوبی کنند یا نماز بخوانند...پس حدا دیگر چرا اصلا آنها را بوجود آورد...مگر خدا رضایتش ان نبوده که آنها باشند و بعد با اختیارشان مثلا نماز بخوانند...خوب وقتی این رضایت برآبرده نمی شود چرا خدا آنها را آفریده؟!؟!بهتر است استاد گرامی، این مسئله روشن شود...

شایا;957149 نوشت:
در ماجرای حضرت نوح یا قوم لوط آیا عذاب ها مثل بارش سنگ! و سیل توسط اراده مستقیم خداوند صورت نگرفته است؟ در این جوامعی که این اتفاق افتاده کودکان و یا افراد بی گناه نبوده اند که توسط این عذابها کشته شوند؟ آیا کشته شدن آنها ظلم به این افراد محسوب نمیشود؟ چگونه این موضوع توجیه میشود؟

با سلام و احترام
در برخی نقل ها مانند طوفان نوح آمده است که مدت ها قبل از نزول عذاب اهل منطقه را عقیم نمود تا بچه ای متولد نشود.

اما حتی اگر بچه ای هم در این عذاب ها کشته شود، این مرگ برای او حکم عذاب را ندارد و در آخرت در برابر این سختی عوض خواهد گرفت، همانطور که مثلا الان در زلزله های امروزی برخی بچه ها کشته میشوند، خب این مصیبت ها که مانند قوم نوح و مانند آن از سر عذاب نیست، حوادث طبیعی است که اتفاق می افتد و خداوند روز قیامت این سختی ها را پاداش خواهد داد.

بالاخره هر انسانی یک روز و تحت تأثیر یکی از عوامل می میرد، اگر این مُردن ها ظلم باشد که اصلا انسان ها نباید بمیرند!! چون بالاخره همه یا در حادثه، یا بیماری، یا کهولت سن یا مانند آن میمیرند، این مرگ که ظلم نیست!! اصلا به منزله عذاب هم نیست که بگوییم جرمشان چه بوده!!

لذا اگر قومی عذاب هم بشوند این مرگ برای بچه های آنها حکم عذاب را ندارد.

پارسا مهر;957177 نوشت:
خدا می گوید که نماز بخوانید.نماز بر شما واجب است، ترک آن مجازات دارد، همه چیز مانند نماز شما را به من نزدیک نمی کند...هرکس نماز نخواد کافر است...و به قول شما دیگر جملات متعدد آن را می گوید.....، برای چه؟؟برای چه، برای آنکه رضایتش آن است که همه نماز بخوانند؟

جناب پارسامهر خواهش می کنم دقت بفرمایید، خداوند وقتی همه انسان ها را بهدون استثنا به نماز دعوت می کند یعنی راضی به ترک این نماز نیست، همه را به آن امر وجوبی می کند.

پارسا مهر;957177 نوشت:
بنده می گویم که، رضایت خدا هم همین بوده که این عده سخن خدا را گوش نکنند و به جهنم بیافتند...

این چه حرفی است جناب پارسامهر!!! این که شما می فرمایید که قطعا ظلم و جبر است، و خلاف وجدان است، الان من و شما دقیقا در درون خودمان حس می کنیم و می دانیم که می توانیم دنبال کار و تلاش حلال رفته و با انسانیت زندگی کنیم، و می توانیم هم یک اسلحه برداریم و یک بانک بزنیم و دزدی کنیم و یک زندگی راحت و مرفه را بر مال حرام بنا کنیم! ما واقعا توان انتخاب را در درون خودمان درک می کنیم!
خدا هرگز راضی نیست بنده ای به جهنم بیفتد!! همانطور که هیچ والدینی راضی به انحراف فرزندانشان نیسند، اما بالاخره اختیار این عواقب را دارد.

پارسا مهر;957177 نوشت:
اگر رضایت خدا این بوده که همه ی انهایی که به آنها امر شده، با اختیارشان، خوبی کنند یا نماز بخوانند...پس حدا دیگر چرا اصلا آنها را بوجود آورد

این یک مبحث دیگر است که پاسخ آن مفصل بوده و مجال خود را می طلبد، خلاصه اش این است که همانطور که سابقا عرض کنم باید فلسفی به مسئله نگاه کنید، تحقق تمام انسان ها تحت یک سری قوانین طبیعی به وجود می آید، و خداوند برای ممانعت از تحقق معلول، باید علت را نابود کند! یعنی یا تمام والدین بد عقیم شوند، یا مسائلی از این قبیل...!

مسلم;957184 نوشت:
قطعا ظلم و جبر است
استاد شاید ظلم باشد..ولی ربطش را به جبر نمی دانم...اگر اینکه خدا رضایتش این باشد که یک عده، بروند جتایت بکنند، می شود جبر...خوب برعکسش هم هست...پس آنوقت بگوییم، اینکه خدا رضایتش این است که یک عده بروند خوبی بکنند، می شود، جبر....من متوجه نشدم، این مطلبی که بنده عرض کردم، چطور جبر را نتیجه می دهد...
مسلم;957184 نوشت:
همانطور که هیچ والدینی راضی به انحراف فرزندانشان نیسند

استاد گرامی فرض کنید که اینطور است که می فرمایید...یعنی هیچ والدینی راضی به انحراف فرزندانشان نیستند...حالا اگر والدین از طرقی از آینده با خبر شوند و یقین حاصل کنند که فرزندشان منحرف می شود، آیا باز رابطه ای جنسی برقرار می کنند، که فرزندی را مولد شوند؟!؟!؟!قطعا خیر...پس چطور ممکن است که خدا به قول شما، رضایتش در این است که فرزندانش یا مخلوقاتش هیچ کدام، تاکید می کنم، هیچکدام، به انحراف کشیده نشوند و جهنمی نشوند، می آید مولد این جهان می شود؟!؟!استاد شما اصلا یک مطلبی را بیان می کنید که محال عقلی است....

استاد گرامی این یک قاعده ی عقلی است که هر انسان ذی شعوری و صاحب اختیاری، کاری را می کند که به آن راضی هست...محال اندر محال است که کسی کاری بکند که به بر خلاف رضایتش است...البته تاکید می کنم، انسان ذی شعور و صاحب اختیاری و آگاهی...مثلا من رضایت ندارم که به کودکم صدمه بزنم...خوب حالا اگر من، خواب باشم و در خواب، مشت بزنم بر صورت کودکم، این آگاهانه و از روی اختیار نبوده...
مگر می شود آدمی اختیار داشته باشد و بعد بگوید، من راضی به انجام فلان کاری نیستم...ولی با اینکه راضی نیستم...خیلی خوب آن را انجام می دهم...استاد مگر می شود همچین چیزی....عرض کردم اگر یک همچین چیزی مطرح باشد..دیگر سنگ روی سنگ بند نمی آید...مثلا خدا رضایتش این است که هرکس نتیجه ی اعمالش را درآخرت ببیند..شما می فرمایید ممکن است بر خلاف رضایت خدا اتفاق بیافتد؟!؟!؟!قطعا پاسخ شما خیر است...
حالا چطور ممکن است که رضایت خدا این است که جهانی بیافریند که همه انسان هایش، بهشتی شوند، ولی بر خلاف رضایت خدا اتفاق بیافتد....

مسلم;957184 نوشت:
تحقق تمام انسان ها تحت یک سری قوانین طبیعی به وجود می آید،

شما می فرمایید، که تحقق تمام انسان ها تحت یک سری قوانین طبیعی بوجود می آید..و می فرمایید که رضایت خدا هم در این بوده که، قوانین طبیعی، مولد انسان هایی شوند که همه بهشتی شوند...خوب وقتی خدا می بیند که این قوانین طبیعی بر خلاف رضایتش است، چطور این قوانین طبیعی را پدید می آورد...

استاد بنده واقعا خیلی تعجب می کنم...شما یک ادعایی می کنید که حتی در دنیای انسان ها و هم نمی شود مصداقش را پیدا کرد...می فرمایید که یک عاقل برخلاف میل و رضایتش عملی می کند!!!!!اگر انسانی بر خلاف میل و رضایتش عملی کند دیگر در آن عمل مختار نبوده که...این چطور ادعایی است که شما می کنید، استاد گرامی!!!!

پارسا مهر;957186 نوشت:
فرض کنید که اینطور است که می فرمایید...یعنی هیچ والدینی راضی به انحراف فرزندانشان نیستند...حالا اگر والدین از طرقی از آینده با خبر شوند و یقین حاصل کنند که فرزندشان منحرف می شود، آیا باز رابطه ای جنسی برقرار می کنند، که فرزندی را مولد شوند؟!؟!؟!قطعا خیر...پس چطور ممکن است که خدا به قول شما، رضایتش در این است که فرزندانش یا مخلوقاتش هیچ کدام، تاکید می کنم، هیچکدام، به انحراف کشیده نشوند و جهنمی نشوند، می آید مولد این جهان می شود؟!؟!استاد شما اصلا یک مطلبی را بیان می کنید که محال عقلی است....


حرف بنده هم همین است، وقتی پدر و مادر می فهمند که فرزندشان منحرف میشود مانع علت تحقق آن فرزند می شوند، یعنی علت به وجود آوردن آن بچه را از بین میبرند، سخن بنده همین است که اگر خداوند بخواهد این انسان ها متولد نشوند باید علت به وجود آوردن آنها را از بین ببرد! و این موجب بر هم خوردن نظم عالم میشود! مثلا باید همه پدر و مادرهای این انسان ها عقیم شوند!!

پارسا مهر;957186 نوشت:
استاد گرامی این یک قاعده ی عقلی است که هر انسان ذی شعوری و صاحب اختیاری، کاری را می کند که به آن راضی هست...محال اندر محال است که کسی کاری بکند که به بر خلاف رضایتش است..

پارسا مهر;957186 نوشت:
مگر می شود آدمی اختیار داشته باشد و بعد بگوید، من راضی به انجام فلان کاری نیستم...ولی با اینکه راضی نیستم...خیلی خوب آن را انجام می دهم...استاد مگر می شود همچین چیزی.

پارسا مهر;957186 نوشت:
خوب وقتی خدا می بیند که این قوانین طبیعی بر خلاف رضایتش است، چطور این قوانین طبیعی را پدید می آورد...

جناب پارسامهر عزیر
خواهش می کنم مسئله را به صورت دقیق تصور کنید، منظور بنده از این سخنان مطلقا این ها نیست که خداوند مجبور است، ناتوان است، چیز دیگری را می خواهد اما از انجام آن نعوذ بالله عاجز است و مانند آن.

بنده مسئله را به صورت های مختلف بیان کردم نمی دانم مشکل کار کجاست،، این هم یک تعبیر جدید، تعبیر دیگری غیر اینها به ذهنم نمیرسد، ببینید:

شما یک مجموعه کلی را می خواهید خلق کنید که این مجموعه به رضایت شما است، و مصلحت مهمتر را در خلقت آن می بینید اما در این مجموعه بزرگ چیزهای کوچکی هم وجود دارد که به رضایت شما نیست اما چاره ای هم از آنها نیست، شما نسبت به این امور کوچک و جزئی راضی نیستید اما نسبت به مجموع که سنجیده میشود آن را اراده می کنید.

شما نسبت به آن جزئیات رضایتی ندارید اما به خاطر حفظ آن مجموعه کلی آنها را اراده می کنید(خواهش می کنم مسئله را تصور کنید)

خدا اگر بخواهد اختیار انسان ها، غرائز حیوانات و قوانین فیزیکی را نقض کند مجموعه جهان مختل میشود، جهانی که خلق شده تا انسان ها با اختیار رشد کنند، حیواناتی که طبق غرائز رفتار کنند، و قوانینی که زیربنای علوم طبیعی و مهندسی را تشکیل می دهند اختلال در هر کدام اختلال در مجموعه کلی نظام است.

مسلم;957258 نوشت:
شما یک مجموعه کلی را می خواهید خلق کنید که این مجموعه به رضایت شما است، و مصلحت مهمتر را در خلقت آن می بینید اما در این مجموعه بزرگ چیزهای کوچکی هم وجود دارد که به رضایت شما نیست اما چاره ای هم از آنها نیست، شما نسبت به این امور کوچک و جزئی راضی نیستید اما نسبت به مجموع که سنجیده میشود آن را اراده می کنید.

استاد حالا اگر من آمدم و این مجموعه را که توضیحش را دادید را خلق کردم یعنی چه؟!؟یعنی به وجود داشتن انها راضی شده ام یا راضی هستم دیگر...یعنی گفتم اشکالی ندارد به خاطر آن مناقع بزرگ مثلا، آن چیز های کوچک مضر هم وجود پیدا کنند،راضی شدم...نهایت می توانیم بگوییم که نهایت در رویا و خیال و تصورات شیرین و وهمی ام می گویم، کاش آن چیز های کوچک وجود نمی داشت، من راضی به وجودشان نیستم....به قول عوام، قلبا راضی نبوده ام، اما همین که آن مجموعه را خلق کرده ام، یعنی با رضایت به اینکه همه آن پیامده های ناگوارش بوجود بیایند، آن مجموعه را خلق کرده ام...یعنی مهر و امضا کرده ام، که همه ی آن پیامد های ناگوار بوجود بیاید، آن پیامد هایی که یقین داشته ام که پدید می ایند...
استاد باز تکرار می کنم، شما می فرمایید که من بر خلاف رضایتم، آن مجموعه را خلق کردم
؟!یعنی شما می فرمایید که من هنگامی که خلق می کرده ام، رضایت نداشتم که آن مجموعه ای را که پیامد های ناگوار دارد را خلق کنم؟!؟، ولی خلق کرده ام؟!این می شود عدم اختیار...استاد خواهشن شما به دنیای وهمی و خیالی و شیرین من کاری نداشته باشید...دنیای واقعی را ببینید..ما در دنیای واقعی زندگی می کنیم...
و استاد من فکر نمی کنم که شما اعتقاد داشته باشید که خدا مثل ما انسان ها، در خیال شیرینش و رویاهایش و به قول بعضی عوام قلبا رضایت نداشته باشد به چیزی، ولی به ناچار در صحنه عمل و واقعیت و در دنیای واقعی، رضایت بدهد
؟!؟؟!؟این مورد، قضاوتش با شما!!!!!

پس حالا که خدا این دنیا را خلق کرده و به همه پیامد هایش هم آگاه بوده، پس راضی شده و رضایت داشته که جمع کثیری در ادامه ی این خلقت، سخنانش را گوش نکنند، و جهنمی شوند...
اگر رضایت نداشت...خوب استاد عرض کرده، پس چرا جهان را آفرید؟!؟ یعنی رضایت خدا این نبود که جهانی که خلق می کند، جهنمی داشته باشد، بعد بر خلاف این رضایت و میلش، جهان را آفرید؟!؟خوب فاتحه ی اختیار خدا خوانده شد دیگر....عرض کردم، نهایت می توانیم بگوییم، که خدا در خیال شیرینش و رویا و دنیای وهمی و خیالیش، رضایت نداشته، که قضاوتش با شما، فکر می کنید، خدا هم اینگونه است؟!؟؟!؟
[SPOILER]
پس استاد گرامی، عرض بنده این است که، اگر کسی با علم و آگاهی با اختیار خود عملی انجام می دهد، یعنی به انجام آن عمل و پیامد هایش رضایت داشته که آن عمل را انجام داده دیگر،
در دنیای واقعی، نه وهمی.ما نهایت و نهایت می توانیم بگوییم که، به قول عوام، قلبا راضی نبوده، در خیال شیرینش راضی نبوده...
هیچ انسانی عملی را انجام نمی دهد که به آن راضی نباشد...اگر خودرو سازی خودرویی می سازد و می داند که خودروهایش به یقین، تصادف کرده و جان کودکان را می گیرند، پس با ساخت و روانه کردن خودرویش، رضایت خودش را به این صانحه ها نشان داده...اگر رضایت نداشته که همانگونه که یقین می دانسته کودکی شکنجه خواهند شد، هیچگاه، خودرو را روانه ی بازار نمی کرد...باز عرض می کنم، نهایت، در اوهام و خیالات و خیالات شیرینش، می گویند، ما راضی نیستم که کودکان در تصادفات بمیرند....ولی در دنیای واقعی ما، در عالمی که ما با اون سر و کار داریم، می آیند مهر و امضا می کنند و رضایت می دهند که کودکان در تصادفات بمیرند، و الا، دیگر خودرو را روانه ی بازار نمی کردند.
[/SPOILER]
پس استاد، آیا واقعا هنوز که هنوز، بر این اعتقادید که، رضایت خدا در این بوده و هست که، همه بهشتی شوند
؟!؟ولی این دنیا را آفریده؟!؟؟

مسلم;957258 نوشت:
حرف بنده هم همین است، وقتی پدر و مادر می فهمند که فرزندشان منحرف میشود مانع علت تحقق آن فرزند می شوند، یعنی علت به وجود آوردن آن بچه را از بین میبرند، سخن بنده همین است که اگر خداوند بخواهد این انسان ها متولد نشوند باید علت به وجود آوردن آنها را از بین ببرد! و این موجب بر هم خوردن نظم عالم میشود! مثلا باید همه پدر و مادرهای این انسان ها عقیم شوند!!

به هر حال، پس حالا که نظم عالم را بر هم نزده به قول شما...پس رضایت داده که و رضایتش این بوده که جمع کثیری از انسان ها جهنمی و بد کاره شوند...استاد گرامی مساله خیلی روشن...

پارسا مهر;957280 نوشت:
یعنی به وجود داشتن انها راضی شده ام یا راضی هستم دیگر...یعنی گفتم اشکالی ندارد به خاطر آن مناقع بزرگ مثلا، آن چیز های کوچک مضر هم وجود پیدا کنند،راضی شدم..

پارسا مهر;957280 نوشت:
اما همین که آن مجموعه را خلق کرده ام، یعنی با رضایت به اینکه همه آن پیامده های ناگوارش بوجود بیایند، آن مجموعه را خلق کرده ام...یعنی مهر و امضا کرده ام

پارسا مهر;957280 نوشت:
پس حالا که خدا این دنیا را خلق کرده و به همه پیامد هایش هم آگاه بوده، پس راضی شده و رضایت داشته که جمع کثیری در ادامه ی این خلقت، سخنانش را گوش نکنند، و جهنمی شوند...

جناب پارسامهر عزیز یک خالق حکیمی که یک مجموعه ای را خلق می کند که هم خیر حداکثری دارد و هم شر حداقلی، قطعا علت حکمت او آن خیر حداکثری است، او دوست دارد که آن شر حداقلی اصلا نباشد، اما از آنجا که چاره ای از آن نیست آن را اراده کرده است!!(دقت کنید) خداوند که به انسان ها اختیار داده است حتی یک نفر هم که جهنمی شود او راضی نیست، اما چاره ای از آن نیست!!
یا باید به انسان اختیار می داد یا نمیداد! اگر نمیداد که اصلا خلقت انسانی در کار نبود، اگر هم مصلحت اختیار خوب است و خداوند به خاطر خیر حداکثری آن باید به انسان ها اختیار میداد همانطور که داده، خب دیگر این خود انسان ها هستند که اراده می کنند کدام مسیر را برگزینند! نمیشود گفت خدا دوست داشته آنها به بیراهه بروند!! آنچه خدا دوست داشته اختیار آنها بوده، و مسیر را هم به آنها نشان داده است، و صراحتا فرموده کسانی که این طرفی بروند من آنها را دوست دارم و کسای که مخالف بروند من دوستشان ندارم!!

شما وقتی یک مجموعه ای را خلق می کنید که به ناچار شر حداقلی هم دارد دوست دارید که آن شر حداقلی هم نباشد، اما وقتی میبینید از بین بردن آن شر حداقلی موجب از بین رفتن تمام آن مجموعه میشود خب آن را اراده می کنید، اما آیا دوست نداشتید که آن شر حداقلی نباشد؟!! درست است که آن شر را هم به خاطر حفظ مجموعه اراده می کنید اما دوست دارید که این جموعه بدون آن شر باشد، و اگر آن را اراده میکنید فقط به خاط حفظ آن مجموعه است! شما نسبت به آن شرور علاقه ای ندارید، آنچه که شما را از نابود کردن آنها بازداشته است علاقه شما به تمام مجموعه است(دقت کنید)

پارسا مهر;957280 نوشت:
آیا واقعا هنوز که هنوز، بر این اعتقادید که، رضایت خدا در این بوده و هست که، همه بهشتی شوند؟!؟ولی این دنیا را آفریده؟!؟؟

بله، قطعا

موضوع قفل شده است