دعای مشلول و آثار و خواص آن

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دعای مشلول و آثار و خواص آن

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسين عليه السلام مى فرمايد: من با پدرم در شب تاريكى خانه خدا را طواف مى كرديم. كنارخانه خدا خلوت شده بود و زوار به خواب رفته بودند كه ناگهان ناله جانسوزى به گوشمان رسيد. شخصى رو به درگاه خدا آورده و با سوز و گداز خاصى ناله و گريه مى كرد.
پدرم به من فرمود: اى حسين! آيا مى شنوى ناله گنهكارى كه به درگاه خداوندپناه آورده و با دل شكسته اشك پشيمانى فرو مى ريزد. برو او را پيدا كن و نزد من بياور.

امام حسين عليه السلام مى فرمايد: در آن شب تاريك دور خانه خدا گشتم. او را در ميان ركن و مقام در حال نماز يافتم.

سلام كردم و گفتم: اى بنده پشيمان گشته! پدرم اميرالمؤمنين تو را مى خواهد. با شتاب نمازش را تمام كرد. او را محضرپدرم آوردم حضرت ديد جوانى است زيبا و لباس هاى تميز به تن دارد. فرمود:

- توكيستى؟

عرض كرد: من يك عربم.

پرسيد: حالت چطور است ؟ چرا با آهى دردمند وناله اى جانگداز گريه مى كردى؟

عرض كرد: يا اميرالمؤ منين! گرفتار كيفر نافرمانى پدرم گشته ام و نفرين او اركان زندگيم را ويران ساخته و سلامتى و تندرستی را از من گرفته است. پدرم فرمود: قضيه تو چيست؟

گفت : من جوانى بى بند و باربودم. پيوسته آلوده معصيت و گناه بودم و از خدا ترس و واهمه نداشتم. پدر پیری داشتم كه نسبت به من خيلى مهربان بود. هر چه مرا نصيحت مى كرد به حرف هايش گوش نمى دادم.

هر وقت مرا نصيحت و موعظه مى كرد، آزرده خاطرش نموده و دشنام مى دادم وگاهى كتك مى زدم. يك روز مقدارى پول در محلى بود، به سويش رفتم تا آن پول رابردارم و خرج كنم. پدرم مانع شد و نگذاشت. من هم از دستش گرفته او را محكم به زمين زدم. دست هايش را روى زانو گذاشت. خواست برخيزد، اما از شدت درد و كوفتگی نتوانست از زمين بلند شود. پول ها را برداشتم و به دنبال كارهاى خود رفتم و در آن لحظه شنيدم كه همه آمال و آرزوهايش نسبت به من بر باد رفته و در آخر به خدا سوگندخورد كه به خانه خدا رفته و درباره من نفرين مى كند. به خدا قسم! هنوز نفرينش به پايان نرسيده بود كه اين بدبختى به سراغم آمد و تندرستى از من گرفته شد.

در اين هنگام پيراهنش را بالا زد و يك طرف بدنش را فلج ديديم. جوان سخنانش را ادامه داد و گفت: پس از اين قضيه از رفتار خود سخت پشيمان شدم. پيش پدرم رفته، معذرت خواستم، ولى او نپذيرفت و به سوى خانه خود حركت كرد. سه سال با اين وضع زندگى كردم تا اينكه سال سوم موسم حج درخواست كردم به خانه خدا مشرف شده، در آن مكان كه مرا نفرين كرده، براى من دعاى خير نمايد. پدرم محبت كرد و پذيرفت. به سوى مكه حركت كرديم تا به بيابان سياه كه رسيديم. شب تاريك بود. ناگهان پرنده اى از كنار جاده پرواز كرد. براثر سر و صداى بال و پر او شتر پدرم رميد و او را به زمين انداخت.
پدرم روى سنگ­ها افتاد و جان به جان آفرين تسليم كرد. بدن او را در همان مكان دفن كردم و آمدم. میدانم اين بدبختى و بيچارگى من به خاطر نفرين و نارضايتى پدرم است. اميرالمؤمنين پس از شنيدن قصه دردناك جوان فرمود: اكنون فريادرس تو فرا رسيد. دعايى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به من آموخت به تو مى آموزم و هر كس آن دعا كه (اسم اعظم) الهى در آن است بخواند خداوند دعاهايش را مستجاب مى كند و بيچارگى، غم، درد، مرض، فقر و تنگدستی از زندگى او برطرف مى گردد و گناهانش آمرزيده مى شود....

سپس فرمود: در شب دهم ذى حجة دعا را بخوان. سحرگاه نزد من آى تا تو را ببينم.

امام حسين عليه السلام مى فرمايد: جوان نسخه را گرفت و رفت. صبح دهم ماه، با خوشحالى پيش ما آمد. ديديم سلامتى اش را بازيافته است.

جوان گفت: به خدا اسم اعظم الهى در اين دعا است. سوگند به پروردگار! دعايم مستجاب شد و حاجتم برآورده گرديد.
چند روز روزه گرفت و نمازها خواند. سپس وسايل مسافرت را تهيه كرد و به سوى خانه خدا حركت نمود و خود را به اينجا رسانيد. من شاهد رفتارش بودم. پس از طواف دست بر پرده كعبه انداخت و بادلى شكسته و آهى سوزان نفرينم كرد.

حضرت امير عليه السلام او خواست كه چگونگى شفا يافتنش را توضيح دهد.

جوان گفت: در شب دهم كه همه در خواب رفتند و پرده سياه شب همه جا را فرا گرفت، دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا ناليدم و اشك ريختم. همين كه براى بار دوم چشمانم را خواب گرفت، آوازى به گوشم رسيد كه اى جوان! كافى است. خدا را به اسم اعظم قسم دادى و دعايت مستجاب شد. لحظه اى بعد به خواب رفتم. در خواب رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه دست مباركش را بر اندامم گذاشت و فرمود: به خاطر اسم اعظم الهى سلامت باش و زندگى خوشى راداشته باشد. من از خواب بيدار شدم و خود را سالم يافتم.

منبع: داستان های بحار الانوار جلد 2 و مفاتیح الجنان

[=times new roman]بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

[=times new roman]اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ بِسْمِ اللّهِ

خدایا از تو مى خواهم به نامت بسم الله

[=times new roman]الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکرامِ یا حَىُّ یا قَیّوُمُ یا حَىُّ لا اِلهَ

الرحمن الرحیم اى صاحب جلال و بزرگوارى اى زنده پاینده اى زنده اى که معبودى

[=times new roman]اِلاّ اَنْتَ یاهُوَ یامَنْ لایَعْلَمُ ما هُوَ وَ لاکَیْفَ هُوَ وَ لا اَیْنَ هُوَ وَ لا حَیْثُ هُوَ

جز تو نیست اى کسى که جز او کسى نداند که چیست او و چگونه است او و درکجاست او و در کدام

[=times new roman]اِلاّ هُوَ یا ذَاالْمُلْکِ وَالْمَلَکوُتِ یا ذَاالْعِزَّهِ وَالْجَبَروُتِ یا مَلِکُ یاقُدُّوسُ یا

سو است اى داراى ملک و ملکوت اى داراى عزت و جبروت (قهر و قدرت ) اى پادشاه جهان اى منزه از هر عیب اى

[=times new roman]سَلامُ یا مُؤْمِنُ یا مُهَیْمِنُ یا عَزیزُ یا جَبّارُ یا مُتَکَبِّرُ یا خالِقُ یا

سالم از هر نقص اى ایمنى بخش اى نگهبان اى عزیز اى داراى قهر اى با عظمت اى آفریننده اى

[=times new roman]بارِئُ یا مُصَوِّرُ یا مُفیدُ یا مُدَبِّرُ یا شَدیدُ یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ یا مُبیدُ

پدید آورنده اى صورت بخش اى سود دهنده اى تدبیر کننده اى محکم کار اى سبب آغازخلقت و اى سبب پایان آن اى نابود کننده

[=times new roman]یا وَدُودُ یا مَحْمُودُ یا مَعْبوُدُ یا بَعیدُ یا قَریبُ یا مُجیبُ یا رَقیبُ یا

اى محبت شعار اى پسندیده اى معبود خلق اى دور و اى نزدیک اى پاسخ دهنده اى نگهبان اى

[=times new roman]حَسیبُ یا بَدیعُ یا رَفیعُ یا مَنیعُ یا سَمیعُ یا عَلیمُ یا حَلیمُ یا کَریمُ

حساب دارنده اى نوین آفرین اى رفیع مقام اى بلند مرتبه اى شنوا اى دانا اى بردبار اى کریم

[=times new roman]یا حَکیمُ یا قَدیمُ یا عَلِىُّ یا عَظیمُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا

اى فرازنه اى قدیم اى والا اى بزرگ اى مهرپیشه و اى نعمت بخش اى پاداش ده اى

[=times new roman]مُسْتَعانُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا وَکیلُ یا کَفیلُ یا مُقیلُ یا مُنیلُ یا نَبیلُ

یارى جسته شده اى پُر جلالت اى زیبا اى وکیل اى کفیل اى درگذرنده اى نعمت رساننده اى ماهر

[=times new roman]یا دَلیلُ یا هادى یا بادى یا اَوَّلُ یا اخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا قآئِمُ یا

اى راهنما اى رهبر اى آغاز کننده اى اول اى آخر اى ظاهر اى باطن اى استوار اى

[=times new roman]دآئِمُ یا عالِمُ یا حاکِمُ یا قاضى یا عادِلُ یا فاصِلُ یا واصِلُ یا طاهِرُ

ابدى اى دانا اى حکم فرما اى داور اى دادگر اى جدا کننده اى پیوند کننده اى پاک

[=times new roman]یا مُطَهِّرُ یا قادِرُ یا مُقْتَدِرُ یا کَبیرُ یا مُتَکَبِّرُ یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ

اى پاکیزه اى توانا اى با اقتدار اى بزرگ اى با عظمت اى یگانه اى تک اى بى نیاز

[=times new roman]یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا اَحَدٌ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ صاحِبَهٌ

اى کسى که نزاید و زائیده نشده و نیست برایش همتایى هیچکس و نیست برایش همسر و رفیقى

[=times new roman]وَ لا کانَ مَعَهُ وَزیرٌ وَلااتَّخَذَ مَعَهُ مُشیرا وَلاَ احْتاجَ اِلى ظَهیرٍ وَ لا

و نباشد با او وزیرى و نگرفته براى خود مشاورى و نه نیازمند به کمک کارى است و نه

[=times new roman]کانَ مَعَهُ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ فَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ

معبودى جز او است شایسته ستایشى جز تو نیست پس تو برترى از آنچه ستمکاران گویند

[=times new roman]عُلُوّا کَبیرا یا عَلِىُّ یا شامِخُ یا باذِخُ یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ یا مُرْتاحُ یا

بسیار برتر، اى والا اى بلند رتبه اى والا مقام اى گشاینده اى عطا بخشنده اى فرح بخش اى

[=times new roman]مُفَرِّجُ یا ناصِرُ یا مُنْتَصِرُ یا مُدْرِکُ یا مُهْلِکُ یا مُنْتَقِمُ یا باعِثُ یا

گشایش دهنده اى یاور اى مددکار اى دریابنده اى هلاک کننده اى انتقام گیرنده اى برانگیزنده اى

[=times new roman]وارِثُ یا طالِبُ یا غالِبُ یا مَنْ لا یَفُوتُهُ هارِبٌ یا تَوّابُ یا اَوّابُ

ارث برنده اى جوینده اى پیروزمند اى کسى که از دستش نرود گریز پایى اى توبه پذیر اى رجوع پذیر

[=times new roman]یا وَهّابُ یا مُسَبِّبَ الاْسْبابِ یا مُفَتِّحَ الاْبْوابِ یا مَنْ حَیْثُ ما دُعِىَ

اى بخشنده اى سبب ساز هر سبب اى گشاینده درهاى بسته اى کسى که هر زمان بخوانندش

[=times new roman]اَجابَ یا طَهُورُ یا شَکُورُ یا عَفُوُّ یا غَفُورُ یا نُورَ النُّورِ یا مُدَبِّرَ

اجابت کند اى پاکى بخش اى پاداش ده شاکران اى درگذرنده اى آمرزنده اى نور روشنیها اى تدبیر کننده

[=times new roman]الاُْموُرِ یا لَطیفُ یا خَبیرُ یا مُجیرُ یا مُنیرُ یا بَصیرُ یا ظَهیرُ یا کَبیرُ یا

امور اى نعمت بخش اى بینا اى پناه ده اى روشنى ده اى بینا اى پشتیبان اى بزرگ اى

[=times new roman]وِتْرُ یا فَرْدُ یا اَبَدُ یا سَنَدُ یا صَمَدُ یا کافى یا شافى یا وافى یا

یگانه اى بى همتا اى جاویدان اى تکیه گاه اى بى نیاز اى کفایت کننده اى شفا دهنده اى وفا دار اى

[=times new roman]مُعافى یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا مُتَکَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ یا

صحت بخش اى نیکوکار اى زیب بخش اى نعمت ده اى فزون بخش اى بزرگوار اى یگانه شناخته شده ، اى که از برترى

[=times new roman]مَنْ عَلا فَقَهَرَ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ یا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ یا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ

بر همه قاهر است اى که فرمانروا است و نیرومند اى که در درونى و از درون آگاه اى بپرستندش و او پاداش دهد
[=times new roman]یا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ یا مَنْ لا تَحْویهِ الْفِکَرُ وَ لا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ وَ لا

اى که نافرمانیش کنند و بیامرزد اى که در فکرها نگنجد و دیده اى او را درنیابد و هیچ

[=times new roman]یَخْفى عَلَیْهِ اَثَرٌ یا رازِقَ الْبَشَرِ یا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ یا عالِىَ الْمَکانِ یا

کارى بر او پنهان نماند اى روزى ده بشر اى اندازه گیر هر اندازه اى والا مکان اى

[=times new roman]شَدیدَ الاْرْکانِ یا مُبَدِّلَ الزَّمانِ یا قابِلَ الْقُرْبانِ یا ذَاالْمَنِّ

سخت قدرت اى جابجا کننده زمان اى قبول کننده قربانى اى دارنده نعمت

[=times new roman]وَالاِْحْسانِ یا ذَاالْعِزَّهِ وَالسُّلْطانِ یا رَحیمُ یا رَحمنُ یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ

و احسان اى صاحب عزت و سلطنت اى بخشاینده اى مهربان اى که هر روز

[=times new roman]فى شَاْنٍ یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ شَاْنٍ یا عَظیمَ الشَّاْنِ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ

در کارى است اى که کارى از کار دیگر سرگرمش نکند اى بزرگ مقام اى که در هر

[=times new roman]مَکانٍ یا سامِعَ الاْصْواتِ یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا مُنْجِحَ الطَّلِباتِ یا

جا هستى اى شنواى هر صدا اى اجابت کننده دعاها اى برآرنده خواسته ها اى

[=times new roman]قاضِىَ الْحاجاتِ یا مُنْزِلَ الْبَرَکاتِ یا راحِمَ الْعَبَراتِ یا مُقیلَ

روا کننده حاجتها اى فرو فرستنده برکات اى رحم کننده بر اشکها (و گریه ها) اى نادیده گیر

[=times new roman]الْعَثَراتِ یا کاشِفَ الْکُرُباتِ یا وَلِىَّ الْحَسَناتِ یا رافِعَ الدَّرَجاتِ یا

لغزشها اى برطرف کننده ناراحتیها اى بدست دارنده نیکیها اى بالا برنده مقامها اى

[=times new roman]مُؤْتِىَ السُّؤُلاتِ یا مُحْیِىَ الاْمْواتِ یا جامِعَ الشَّتاتِ یا مُطَّلِعا عَلَى

دهنده خواسته ها اى زنده کننده مرده ها اى گردآورنده پراکنده ها اى آگاه بر

[=times new roman]النِّیّاتِ یا رادَّ ما قَدْ فاتَ یا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الاْصْواتُ یا مَنْ لا

نیّتهاى دل اى برگرداننده آنچه از دست رفته ، اى که صداها بر او مشتبه نشود اى که (زیادى ) خواهشها او را

[=times new roman]تُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ وَ لا تَغْشاهُ الظُّلُماتُ یا نُورَ الاْرْضِ

به ستوه و خستگى در نیاورد و تاریکیها او را فرا نگیرد اى روشنى زمین

[=times new roman]والسَّمواتِ یا سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ یا بارِئَ النَّسَمِ یا جامِعَ

و آسمانها اى سرشار دهنده نعمتها اى جلوگیر رنج و ملالها اى آفریننده انسان اى گردآورنده

[=times new roman]الاْمَمِ یا شافِىَ السَّقَمِ یا خالِقَ النُّورِ وَالظُّلَمِ یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ یا

ملتها اى بهبودى ده بیماریها اى خالق روشنى و تاریکیها اى صاحب جود و کرم اى

[=times new roman]مَنْ لا یَطَاءُ عَرْشَهُ قَدَمٌ یا اَجْوَدَ الاْجْوَدینَ یا اَکْرَمَ الاْکْرَمینَ یا اَسْمَعَ

که گامى به عرشش نرسد اى بخشنده ترین بخشندگان اى کریم ترین کریمان اى شنواترین

[=times new roman]السّامِعینَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ یا اَمانَ الْخائِفینَ

شنوایان اى بیناترین بینایان اى پناه پناه جویان اى ایمنى بخش ترسناکان

[=times new roman]یا ظَهْرَ اللاّجینَ یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا غایَهَ

اى پشت و پناه پناهندگان اى یاور مؤ منان اى فریادرس فریادطلبان اى منتها مقصود

[=times new roman]الطّالِبینَ یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ یا مُونِسَ کُلِّ وَحیدٍ یا مَلْجَاَ کُلِّ

خواهندگان اى رفیق هر غریب و مونس هر تنها اى پناه هر

[=times new roman]طَریدٍ یا مَاْوى کُلِّ شَریدٍ یا حافِظَ کُلِّ ضآلَّهٍ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ

آواره اى جاى ده هر گریخته اى نگهدار هر گمشده اى رحم کننده پیر کهن سال

[=times new roman]یا رازِقَ الّطِفْلِ الصَّغیرِ یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ یا فاکَّ کُلِّ اَسیرٍ یا

اى روزى ده کودک خردسال اى پیوند دهنده استخوان شکسته اى رها کننده هر گرفتار دربند اى

[=times new roman]مُغْنِىَ الْبآئِسِ الْفَقیرِ یا عِصْمَهَ الْخائِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لَهُ التَّدْبیرُ

بى نیاز کن هر بینواى مستمند اى پناه ترسناکِ پناه جو اى که چاره اندیشى

[=times new roman]وَالتَّقْدیرُ یا مَنِ الْعَسیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسیرٌ یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلى

و اندازه گیرى کارها بدست او است اى که هر مشکلى براى او سهل و آسان است اى که بى نیازى از

[=times new roman]تَفْسیرٍ یا مَنْ هُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ خَبیرٌ یا

شرح و تفسیر اى که بر هر چیز توانایى اى که بهر چیز خبیر و آگاهى اى

[=times new roman]مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ بَصیرٌ یا مُرْسِلَ الرِّیاحِ یا فالِقَ الاِْصْباحِ یا باعِثَ

که به هر چیز بینایى اى فرستنده بادها اى شکافنده روشنى صبح اى برانگیزنده

[=times new roman]الاْرْواحِ یا ذَاالْجُودِ وَالسَّماحِ یا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتاحٍ یا سامِعَ کُلِّ

جانها اى صاحب جود و سخا اى که بدست قدرت او است هر کلید اى شنونده هر

[=times new roman]صَوْتٍ یا سابِقَ کُلِّ فَوْتٍ یا مُحْیِىَ کُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ المَوْتِ یا عُدَّتى

صدا اى جلوتر از هر گذشته اى زنده کننده هر شخصى پس از مرگ اى ذخیره من در روز

[=times new roman]فى شِدَّتى یا حافِظى فى غُرْبَتى یا مُونِسى فى وَحْدَتى یا وَلِیى

سختى و دشوارى اى نگهدارم در روز غربت و بى کسى اى همدمم در تنهایى اى ولى

[=times new roman]فى نِعْمَتى یا کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ وَ تُسَلِّمُنىِ الاْقارِبُ

نعمتم اى پناهگاه من در آن هنگام که راهها مرا مانده و خسته کنند و نزدیکان

[=times new roman]وَ یَخْذُلُنى کُلُّ صاحِبٍ یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ

مرا واگذارند و هر رفیق و دوستى دست از یاریم بکشند اى تکیه گاه هرکس که تکیه گاهى ندارد اى پشتوان آن کس که پشتوانه ندارد

[=times new roman]یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یا کَهْفَ مَنْ لا کَهْفَ لَهُ

اى ذخیره تهیدستان اى نگهدار کسى که نگهدارى ندارد اى پناهگاه آن کس که پناهگاهى ندارد

[=times new roman]یا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ یا رُکْنَ مَنْ لا رُکْنَ لَهُ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ

اى گنج بى گنجان اى پایه محکم آن کس که پایه محکمى ندارد اى فریادرس کسى که فریادرس ندارد

[=times new roman]یا جارَ مَنْ لا جارَ لَهُ یا جارِىَ اللَّصیقَ یا رُکْنِىَ الْوَثیقَ یا اِلهى

اى همسایه بى همسایگان اى همسایه به من پیوسته اى رکن استوار من اى معبود

[=times new roman]بِالتَّحْقیقِ یا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتیقِ یا شَفیقُ یا رَفیقُ فُکَّنى مِنْ حَلَقِ

مسلَّم من اى پروردگار خانه کعبه اى مهربان اى رفیق آزادم کن از حلقه هاى

[=times new roman]الْمَضیقِ وَاصْرِفْ عَنّى کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ وَ ضیقٍ وَاکْفِنى شَرَّ ما لا اُطیقُ

تنگ (روزگار) و بگردان از من هر غم و اندوه و فشارى را و کفایت کن مرا از هر چه طاقتش را ندارم

[=times new roman]وَاَعِنّى عَلى ما اُطیقُ یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ یا کاشِفَ ضُرِّ

و یاریم کن بر آنچه طاقتش را دارم اى که یوسف را به یعقوب برگرداندى اى که ایوب را از گرفتارى

[=times new roman]اَیُّوبَ یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ یا رافِعَ عیسَى بْنِ مَرْیَمَ وَ مُنْجِیَهُ مِنْ

نجات بخشیدى اى آمرزنده خطاى داود اى بالا برنده عیسى بن مریم و نجات دهنده او از

[=times new roman]اَیْدِى الْیَهوُدِ یا مُجیبَ نِدآءِ یُونُسَ فِى الظُّلُماتِ یا مُصْطَفِىَ

دست یهود اى پاسخ دهنده آواز یونس در تاریکیهاى دریا اى برگزیننده

[=times new roman]مُوسى بِالْکَلِماتِ یا مَنْ غَفَرَ لِآدَمَ خَطیَّئَتَهُ وَرَفَعَ اِدْریسَ مَکانا

موسى (بوسیله سخن گفتن ) بدان کلمات اى که بخشیدى بر آدم خطایش را و ادریس را از رحمت خویش به جایى

[=times new roman]عَلِیّا بِرَحْمَتِهِ یا مَنْ نَجّى نُوحاً مِنَ الْغَرَقِ یا مَنْ اَهْلَکَ عاداً الاْوُلى

بلند بردى اى که نوح را از غرق نجات دادى اى که قوم عاد قدیم را هلاک کردى

[=times new roman]وَ ثَمُودَ فَما اَبْقى وَ قَوْمَ نوُحٍ مِنْ قَبْلُ اِنَّهُمْ کانُوا هُمْ اَظْلَمَ وَ اَطْغى

و ثمودیان را باقى نگذاشتى و پیش از آنها قوم نوح را که آنها ستمگرتر و سرکش تر بودند

[=times new roman]وَالْمُؤْتَفِکَهَ اَهْوى یا مَنْ دَمَّرَ عَلى قَوْمِ لوُطٍ وَ دَمْدَمَ عَلى قَوْمِ

و دهکده هاى واژگون را بیفکندى اى که نابودى بر قوم لوط فرستادى و هلاک کردى قوم

[=times new roman]شُعَیْبٍ یا مَنِ اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلا یا مَنِ اتَّخَذَ مُوسى کَلیما وَاتَّخَذَ

شعیب را اى که ابراهیم را خلیل گرفتى اى که موسى را هم سخن خود ساختى و

[=times new roman]مُحَمَّدا صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ حَبیبا یا مُؤْتِىَ لُقْمانَ

محمد صلى الله علیه و آله را حبیب خود کردى اى که به لقمان

[=times new roman]الْحِکْمَهَ وَالْواهِبَ لِسُلَیْمانَ مُلْکا لا یَنْبَغى لاِحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ یا مَنْ

حکمت عطا کردى و به سلیمان فرمانروایى و پادشاهى آن چنانى دادى که براى هیچکس پس از او

[=times new roman]نَصَرَ ذَاالْقَرْنَیْنِ عَلَى الْمُلُوکِ الْجَبابِرَهِ یا مَنْ اَعْطَى الْخِضْرَ الْحَیوهَ

شایسته نبود اى که ذوالقرنین را بر پادشاهان سرکش یارى دادى اى که به خضر آب حیات دادى

[=times new roman]وَرَدَّ لِیُوشَعَ بْنِ نوُنٍ الشَّمْسَ بَعْدَ غرُوُبِها یا مَنْ رَبَطَ عَلى قَلْبِ اُمِّ

و براى یوشع بن نون آفتاب را پس از غروب کردن برگرداندى اى که به دل مادر موسى آرامش بخشیدى

[=times new roman]مُوسى وَاَحْصَنَ فَرْجَ مَرْیَمَ ابْنَتِ عِمْرانَ یا مَنْ حَصَّنَ یَحْیَى بْنَ

و دامن مریم دختر عمران را از آلودگى نگهداشتى اى که یحیى بن

[=times new roman]زَکَرِیّا مِنَ الذَّنْبِ وَسَکَّنَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبَ یا مَنْ بَشَّرَ زَکَرِیّا

زکریا را از گناه حفظ کردى و خشم موسى را فرو نشاندى اى که زکریا را به ولادت

[=times new roman]بِیَحْیى یا مَنْ فَدا اِسْماعیلَ مِنَ الذَّبْحِ بِذِبْحٍ عَظیمٍ یا مَنْ قَبِلَ قُرْبانَ

یحیى مژده دادى اى که اسماعیل را به آن ذبح عظیم فدا فرستادى اى که قربانى

[=times new roman]هابیلَ وَجَعَلَ اللَّعْنَهَ عَلى قابیلَ یا هازِمَ الاْحْزابِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ

هابیل را پذیرفتى و لعنت را بر قابیل مقرر ساختى اى پراکنده کننده احزاب براى پشتیبانى محمد صلى الله

[=times new roman]عَلَیْهِ وَ آلِهِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلى جَمیعِ الْمُرْسَلینَ

علیه و آله درود فرست بر محمد و آل محمد و بر تمامى رسولان

[=times new roman]وَ مَلاَّئِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ اَهْلِ طاعَتِکَ اَجْمَعینَ وَ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ مَسْئَلَهٍ

و فرشتگان مقرب و همه آنان که فرمانبردارى تو کنند و از تو مى خواهم به هر سؤ الى

[=times new roman]سَئَلَکَ بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضیتَ عَنْهُ فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَى الاِْجابَهِ یا اَللّهُ یا

که از تو مى کنند هر یک از آن اشخاصى که از آنها راضى هستى و در نتیجه اجابت را برایش مسلم کردى اى خدا اى

[=times new roman]اَللّهُ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ

خدا اى خدا اى بخشاینده اى بخشاینده اى بخشاینده اى مهربان اى مهربان اى مهربان

[=times new roman]یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ یا ذَاالْجَلالِ وَ الاْکْرامِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ

اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى

[=times new roman]بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ اَوْ اَنْزَلْتَهُ فى

بدان بدان بدان بدان بدان بدان بدان تو را مى خوانم به حق هر نامى که خود را بدان نامیدى یا در

[=times new roman]شَىْءٍ مِنْ کُتُبِکَ اَوِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فِى عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ وَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ

یکى از کتابهاى خود آن را نازل کردى یا آن را در علم غیب براى خویشتن برگزیدى و بدان وسائلى که

[=times new roman]مِنْ عَرْشِکَ وَ بِمُنْتَهَى الرَّحْمَهِ مِنْ کِتابِکَ وَ بِما لَوْ اَنَّ ما فِى الاْرْضِ

عرشت را عزت بخشید و به منتهاى رحمت از کتابت و بدانچه ((اگر

[=times new roman]مِنْ شَجَرَهٍ اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ

هر درختى که در زمین است قلم باشند و دریا با هفت دریاى دیگر که آن را کمک دهند مرکب بود کلمات

[=times new roman]اللّهِ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ وَ اَسْئَلُکَ بِاَسْمآئِکَ الْحُسْنَى الَّتى نَعَتَّها فى

خدا تمام نمى شد براستى خدا نیرومند و فرزانه است )) و از تو مى خواهم به حق آن نامهاى نیکویت که در

[=times new roman]کِتابِکَ فَقُلْتَ وَلِلّهِ الاْسْمآءُ الْحُسْنى فَادْعوُهُ بِها وَ قُلْتَ اُدْعُونى

قرآن توصیفشان کرده اى و فرموده اى : ((وبراى خدا است نامهاى نیکو پس او را بدان نامها بخوانید)) و باز فرمودى ((مرا بخوانید

[=times new roman]اَسْتَجِبْ لَکُمْ وَ قُلْتَ وَ اِذا سَئَلَکَ عِبادى عَنّى فَانّى قَریبٌ اُجیبُ

تا اجابت کنم شما را)) و نیز فرمودى ((و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند پس من نزدیکم و پاسخ دهم

[=times new roman]دَعْوَهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ وَ قُلْتَ یا عِبادِىَ الّذَینَ اَسْرَفوُا عَلى اَنْفُسِهِمْ

دعاى خواننده را هنگامى که مرا بخواند)) و فرمودى ((اى بندگان من که بر نفس خویش اسراف و زیاده روى کردید

[=times new roman]لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ

از رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه گناهان را بیامرزد و او است آمرزنده

[=times new roman]الرَّحیمُ وَاَنَا اَسْاَلُکَ یا اِلهى وَ اَدْعُوکَ یا رَبِّ وَ اَرْجُوکَ یا سَیِّدى

مهربان )) و من از تو مى خواهم اى معبودم و مى خوانمت پروردگارا و امیدوار توام اى آقاى من

[=times new roman]وَ اَطْمَعُ فى اِجابَتى یا مَوْلاىَ کَما وَعَدْتَنى وَ قَدْ دَعَوْتُکَ کَما

و از تو طمع اجابت دارم اى مولاى من چنانچه به من وعده داده اى و من تو را خواندم چنانچه

[=times new roman]اَمَرْتَنى فَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ یا کَریمُ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ

به من دستور دادى پس انجام ده درباره من آن آنچه را تو شایسته آنى اى کریم وستایش مخصوص پروردگار جهانیان است

[=times new roman]وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ

و درود خدا بر محمد و آلش همگى

پس ذکر کن حاجت خود را که برآورده است ان شاء الله تعالى ، و در روایت مهج الدّعوات است که نمى خوانى این دعا را مگر آنکه با طهارت باشى.

چه خوب میشد.زودتر میزاشتین.از 10 ذی حجه که گذشته.

mohsen1990;744582 نوشت:
چه خوب میشد.زودتر میزاشتین.از 10 ذی حجه که گذشته.

سلام علیکم برادر گرامی
خواندش در هر زمانی مناسب است.همچنین تدبر در متن دعا نیز برای عزیزان بسیار شایسته و قابل استفاده است.

بسم الله الرحمان الرحیم

با سلام و ادب و تشکر از توصیه ی حضرتعالی به تدبر در فرازهای نورانی این دعای شریف.

استاد گرامی صفت "نبیل" برای خداوند به چه معناست؟و ظهورش در عالم امکان چیست؟

با سپاس

حبیبه;744710 نوشت:
بسم الله الرحمان الرحیم

با سلام و ادب و تشکر از توصیه ی حضرتعالی به تدبر در فرازهای نورانی این دعای شریف.

استاد گرامی صفت "نبیل" برای خداوند به چه معناست؟و ظهورش در عالم امکان چیست؟

با سپاس


سلام علیکم و رحمة الله
حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان در شرح صحیفه سجادیه،نبیل را اینچنین معنا کرده اند:ای ذات با عظمت.
در لغت هم به معنای فاضل و برتر و ویژه بودن و بزرگی آمده است.در حرز امام صادق علیه السلام نیز نبیل در کنار عظیم آمده است.
به نظر می رسد نبیل صفت فعل خداوند در تمام افعال او جل و اعلاست،و به معنای برتر و ماهر بودن در تمام افعال است.
اگر جنابعالی ملاحظه ای دارید با گوش جان می شنویم و استفاده می کنیم.

استاد;745297 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله
حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان در شرح صحیفه سجادیه،نبیل را اینچنین معنا کرده اند:ای ذات با عظمت.
در لغت هم به معنای فاضل و برتر و ویژه بودن و بزرگی آمده است.در حرز امام صادق علیه السلام نیز نبیل در کنار عظیم آمده است.
به نظر می رسد نبیل صفت فعل خداوند در تمام افعال او جل و اعلاست،و به معنای برتر و ماهر بودن در تمام افعال است.

بسمه الهادی

با سلام و ادب

استاد گرامی از شما مجدد و مستمر تشکر می کنم به خاطر اینکه ما را متوجه این دعا شریف کردید.

حقیقتا این دعا را دیده بودم اما تا بحال دقتی نداشتم،و از حضرتعالی می خواهم هر چه از آن دریافت نموده اید

برای شاگردان مشتاقتان هم بفرمائید.

اما به برکت این ایام و تقارن مبارک توصیه حضرتعالی با آن و اصل داستان این دعا،یک نکته نظرم را

جلب نمود،حضرت علی علیه السلام پس از شنیدن صدای ناله و زاری جوان گناهکار، ابا عبدالله الحسین

علیه السلام را واسطه ی آوردن جوان به محضرشان می کنند و از طریق حسین(ع)،آن جوان مشرف به

محضر امیر المؤمنین علیه السلام می گردد.به نظرم برای درک ولایت باید از باب الحسین وارد شد،

بی جهت نیست که در شبهای قدر،نیمه رجب،اعیاد فطر و قربان،باب توسل به آقا باز می شود

و زیارت ایشان که طلب عنایت و توجهشان است جزء اعمال این روزها و شبهاست

بی جهت نیست که اهل الله برای سلوک الی الله توسل به آقا را بسیار توصیه کرده اند،

برای درک ولایت باید ابا عبدالله دستت را بگیرد،هر مشتاق،نالان و پشیمان را آقا به لطف و رحمت

می یابند و به مقصد می رسانند،کافی است پشیمان باشی، لازم است که اهل زاری و توسل باشی.

[="Georgia"][="Blue"]

حبیبه;745334 نوشت:
.به نظرم برای درک ولایت باید از باب الحسین وارد شد،

بی جهت نیست که در شبهای قدر،نیمه رجب،اعیاد فطر و قربان،باب توسل به آقا باز می شود

و زیارت ایشان که طلب عنایت و توجهشان است جزء اعمال این روزها و شبهاست

بی جهت نیست که اهل الله برای سلوک الی الله توسل به آقا را بسیار توصیه کرده اند،

بر همین اساس برخی از اولیای الهی گفته اند: اگر در مسیر سیر و سلوک انسانی نتوانستی پیر مرشدی را بیابی که تو را از رهزنیهای صراط مستقیم در امان دارد یک راه برای جبران این نقصان داری و آن هم توسل و توجه تمام قلب به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است. فافهم!
[/]

بسمه الوارث

با سلام و عرض ادب

استاد گرامی:آیا اسم"وارث" خداوند به معنای رجوع اشیاء به ذات و إفناء در آن است؟

حبیبه;745915 نوشت:
بسمه الوارث

با سلام و عرض ادب

استاد گرامی:آیا اسم"وارث" خداوند به معنای رجوع اشیاء به ذات و إفناء در آن است؟


سلام علیکم
بله معنایی که فرمودید صحیح است،همچنین فخر رازی در کتاب لوامع البينات شرح أسماء الله تعالى و الصفات،صفحه ی 353 می گوید:
قال المشايخ: الوارث الّذي تسربل بالصمدية بلا فناء، و تفرد بالأحدية بلا انتفاء. بعضی از مشایخ گفته اند:وارث آن کسی است که پوشیده است جامه ی صمدیت را بدون فناء و از بین رفتنی و تشخص پیدا کرده است به احدیة بدون از دست رفتنی.
برخی نیز وارث را چنین معنا کرده اند که باقی بعد الفناء الخلق.
با توجه به این معانی ،بیان سرکارعالی صحیح است.