.•✧✿ نور چشم ارباب ✿✧•.ویژه نامه ولادت امام سجاد علیه السلام

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
.•✧✿ نور چشم ارباب ✿✧•.ویژه نامه ولادت امام سجاد علیه السلام

class: grid width: 510 align: center

اَلسَلام عَلیکَ یااَبَاالحَسَنِ یاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یازَینَ العابِدینَ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ
[TD="align: center"]
[/TD]
پرسمان و موضوعات :
..:: مناجات پانزده گانه امام سجاد(ع) ::..
زندگي نامه ي امام سجاد(ع)
پسربزرگ امام حسين (ع) حضرت علي اكبراست يا امام سجاد(ع) ؟
امام زين العابدين (علیه السلام)
زین العابدین
چرا با وجود امام سجاد (علیه السلام) خواهرانش با دشمنان اهل بيت ازدواج کردند؟
خطبه امام سجاد (علیه السلام) در مجلس یزید
خطبه امام سجاد (علیه السلام) در کوفه
عكس العمل امام سجاد ( عليه السلام) در مورد فاجعه حرّه
جملات ناب از امام سجاد (علیه السلام)
خوشه‌هایی از فضایل امام سجاد (علیه السلام)
مرواريدهاي امام سجاد (علیه السلام) در مورد اخلاق اجتماعي
مرواريدهاي امام سجاد (علیه السلام) در مورد خانواده
چهل حديث گهربار منتخب از امام سجاد علیه السلام
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
مناجات های زیبای امام سجاد علیه السلام در صحیفه ی سجادیه
الگو: کنترل خشم توسط امام سجاد علیه السلام
بهترين دوست از منظر امام سجاد عليه‌السلام
خداگونه شدن از منظر امام سجاد علیه السلام
بهترين زندگى در پرتو سخنان امام سجاد علیه السلام
دعایی که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به امام سجاد علیه السلام آموخت
صحیفه ی سجادیه- امام سجاد علیه السلام + توصيه امام زمان(عج)
سخنان شورانگیز امام سجاد علیه السلام در دوران اسارت
نقش امام سجاد عليه السّلام در رساندن پيام كربلا
آيا مادر امام سجاد علیه السلام شهربانو است ؟ چرا رد مي كنند؟
چرا امام سجاد علیه السلام به جای مختار قیام نکرد؟
چرا مختار بعد از قيام خلافت را به امام سجاد علیه السلام تحويل نداد؟
امام سجاد علیه السلام با حاکمان زمانشان بیعت کردند؟
فرهنگی و نرم افزار :
صحيفه سجاديّه (آنلاين + دانلود)
کتابخانه سیدالساجدین علیه السلام
كتاب موبايل چهل حديث امام سجاد علیه السلام
كتاب : بهترين زندگى در پرتو سخنان امام سجاد علیه السلام
مسیح مناجات - ویژه ولادت امام سجاد علیه السلام -شعر و پیامک
صوتي زيارتنامه، توسل و مولودي
تصاویر و والپیپر ویژه ولادت سیدالساجدین علیه السلام
ترانه سبز دعایی، جانشین خون خدایی - فلش
سرویس ارسال کارت پستال صوتی ویژه امام سجاد (علیه السلام)
ویژه نامه سال 1389
ویژه نامه سال 1390
ویژه نامه سال 1391
ویژه نامه سال 1392
ویژه نامه سال 1393
ویژه نامه سال 1394


[b]content[/b]

دانلود صوت

مکه با مقدم تو عطر بهاران دارد

ديده‌ی روشن تو رحمت باران دارد

کعبه بر شانه‌ی لطف تو توکل کرده

با نفس هاي مسيحايي تو جان دارد

مثل جدّت تو نهادي حجر الاسود را

ور نه بي مرحمتت قامت لرزان دارد

هر کسي در دل او نور ولايت جاري ست

به کرامات تو و چشم تو ايمان دارد

از نگاهت همه اعجاز و يقين مي بارد

چشمهايت چقدر تازه مسلمان دارد

آيه آيه کلمات تو همه روشني اند

خط به خط مصحف تو جلوه‌ی قرآن دارد

لحظاتت همه از نور خدا لبريزند

مگر اين شوق الهي تو پايان دارد

[="Navy"]


میلاد سید الساجدین، زین العابدین (ع) مبارک

[/]

اسم مبارك آن بزرگوار علي است و مشهورترين القاب آن حضرت زين العابدين و سجّاد است و مشهورترين كنية او ابامحمد وابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار مثل پدر بزرگوارش پنجاه و هفت سال است زيرا پانزدهم جمادي الاول سال سي و هشت از هجرت به دنيا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت اميرالمؤمنين (ع) است و تقريباً بيست و سه سال به پدر بزرگوار زندگي كرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سي و چهار سال است.

حضرت سجّاد (ع) پدري چون حسين دارد و مادرش دختر يزدگرد پادشاه ايران است كه دست عنايت حق بطور خارق العاده اين دختر را به امام حسين مي رساند. شرافت اين زن آن است كه مادر نه نفر از ائمة طاهرين مي شود و چنانچه حسين (ع) اب الائمه است. اين زن نيز ام الائمه است. و اما از نظر فضايل انساني: امام سجّاد (ع) گرچه با اهل بيت عليهم السلام وجه اشتراك در همة فضايل دارند و هيچ فرقي ميان آنان از نظر صفات و فضايل انساني نيست، اما از نظر گفتار و كردار شباهت تامّي به جدشان اميرالمؤمنين عليه السلام دارد.
ايمان امام سجاد (ع)
اميرالمؤمنين (ع) در دعاي صباح مي گويد:
يا من دل علي ذاته بذاته. «اي كسي كه برهان وجود خود هستي.»
حضرت سجّاد نيز در دعاي ابوحمزة ثمالي مي گويد:
بك عرفتك وانت دللتني عليك وعويني اليك ولولا انت لم أدرما انت. «تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودي مرا بر خودت و دعوت نمودي به خودت و اگر نبودي، ترا نمي شناختم.»
اين گونه كمات منتهاي ايمان را مي رساند و اين همان ايمان شهودي است كه اميرالمؤمنين مي فرمايد:
لو كشفت لي الغطاء ما ازددت يقينا.
«اگر بر فرض محال ممكن بود خدا را بر اين چشم ظاهري ديد و مي ديدم بر يقين من كه الآن به ذات مقدس حق دارم افزوده نمي شد.».
علم امام سجّاد (ع)
اگر اميرالمؤمنين عليه السلام مي گويد: «از من بپرسيد هرچه مي خواهيد كه به خدا قسم تمام وقايع را تا روز قيامت مي دانم، حضرت سجاد نيز مي گويد: «اگر نمي ترسيدم كه مردم در حق ما غلوّ كنند، وقايع را تا روز قيامت مي گفتم.»

تقواي امام سجاد (ع)
اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمود:
والله لو اعطيت الاقاليم السبعة وما تحت افلا كها علي ان اعصي في نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت.
«به خدا قسم اگر تمام عالم هستي را به من دهند كه به مورچه اي ظلم كنم و بيجهت پوست جوي را از دهان آن بگيرم، نمي كنم.»
حضرت سجّاد نيز مي فرمود:

تعصي الاله وانت تظهر حبّه هذا لعمري في الفعال بديع
لو كنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن يحب مطيع
«خداوند را معصيت مي كني و ادعا مي كني كه او را دوست داري. به جان من اين ادعا از عجايب امور است. اگر راستي خدا را دوست داشتي او را اطاعت مي كردي، زيرا محّب هميشه مطيع محبوب است.»

در اين اشعار نيز امام سجاد مي گويد محال است كه خداوند را معصيت كنم، زيرا او را دوست دارم.
عبادت امام سجاد (ع)
دربارة اميرالمؤمنين گفته شده است كه روزها به ايجاد باغ و قنات براي فقرا و محتاجين مشغول بود، و تا به صبح عبادت مي كرد. حضرت سجّاد نيز چنين بود چه بسيار باغها و قنوات كه به دست ايشان براي ديگران آباد يا ايجاد شد. عبادت و سجدة او به حدي بود كه به زين العابدين و سجّاد ملقّب شد.

از رسول اكرم روايت شده كه روز قيامت خطاب مي شود: «كجا است زين العابدين؟» و مي بينم كه فرزندم علي بن الحسين جواب مي دهد و مي آيد. از امام باقر روايت شده كه: «پدرم را مي ديدم كه از كثرت عبادت پاهاي او ورم كرده، و صورت او زرد، و گونه هاي او مجروح، و محل سجدة او پينه بسته بود.»

سخاوت، فتوت و رأفت امام سجّاد (ع)
در تاريخ است يكي از كارهاي اميرالمؤمنين (ع) اداره كردن فقرا بطور مخفيانه بوده است. اميرالمؤمنين شبها خوراك، پوشاك و هيزم به خانة بينوايان مي برد، و آن بينوايان حتي نمي دانستند كه چه كسي آنها را اداره مي كند. همچنين ميان مورخين مشهور است كه امام سجاد (ع) چنين بوده است.

راوي مي گويد: در محضر امام صادق (ع) بوديم كه از مناقب اميرالمؤمنين (ع) صحبت شد و گفته شد هيچ كس قدرت عمل اميرالمؤمنين را ندارد و شباهت هيچ كس به اميرالمؤمنين، بيشتر از علي بن الحسين نبوده است كه صد خانواده را اداره مي كرد. شبها گاهي هزار ركعت نماز مي خواند.»

از طريق اهل تسنن روايت شده است كه چون حضرت سجاد شهيد گشت روشن شد كه آن حضرت صد خانواده را بطور مخفي اداره مي كرده است.

زهد امام سجّاد (ع)
چنانچه اميرالمؤمنين (ع) زاهد به تمام معني بوده است و دلبستگي به مالي و به كسي جز به خداي متعال نداشته است. همچنين بوده است امام سجاد (ع). لذا به اصحاب خود سفارش مي فرمود:
اصحابي، اخواني، عليكم بدار الآخرة ولا اوصيكم بدار الدنيا فانكم عليها وبها متمسكون اما بلغكم ان عيسي عليه السلام قال للحواريين. الدنيا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. وقال: من يبني علي موج البحر داراً؟ تلكم الدار الدنيا ولا تتخذوها قراراً.
«اي ياران من، برادران من، مواظب خانة آخرت باشيد من سفارش دنيا را به شما نمي كنم زيرا شما بر آن حريص هستيد و به آن چنگ زده ايد. آيا نشنيده ايد كه حضرت عيسي به حواريون مي گفت: دنيا پل است، از روي آن بگذريد و به تعميرش نپردازيد! چه كسي روي موج آب خانه مي سازد؟ موج دريا اين دنيا است، به آن دلبستگي نداشته باشيد.»

شجاعت اميرالمؤمنين (ع)
شجاعت اميرالمؤمنين (ع) زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد (ع) را در مجلس ابن زياد و در مجلس يزيد و مخصوصاً خطبة آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگيريم شجاعت اين بزرگوار نيز بر ما روشن مي شود.

اميرالمؤمنين شجاعت خود را در ميدان براي افرادي مثل عمروبن عبدود و مرحب خيبري به كار مي برد و فرزند گرامي او امام سجّاد، شجاعت را در مجلس ابن زياد و مجلس يزيد و روي منبر در مسجد شام به كار برده است.

سياست امام سجّاد (ع)
اميرالمؤمنين به اقرار همة مورخين از سنّي و شيعه پاسدار اسلام بود و رأي و تدبير او فوق العاده مفيد بود، چنانكه عمر بيشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علي لهك عمر، يعني: «اگر علي نبود عمر هلاك شده بود.»

امام سجاد عليه السلام در مدت سي و پنج سال پاسدار شيعه بود. مورخين معتقدند كه تدبير امام سجّاد، مدينه را و بسياري از شيعيان را از دست كساني چون يزيد و عبدالملك مروان نجات داد.

حلم امام سجاد (ع)
دربارة اميرالمؤمنين گفتاري نقل شده و ايشان فرمودند: «برآدم بيخردي گذشتم كه به من بد مي گفت. از او صرف نظر كردم گويي كه او حرفي نزده است.»
دربارة امام سجاد نيز گفتاري نقل شده است و ايشان فرمودند:
«بر كسي گذشتم كه به من بد مي گفت. بدو گفتم كه اگر راست مي گويي خداوند متعال مرا رحمت كند، و اگر دروغ مي گويي خدا تو را بيامرزد!»

تواضع امام سجاد (ع)
آن حضرت با فقرا مي نشست، با آنان غذا مي خورد، از آنان دلجويي مي كرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، براي آنان كار مي كرد و از آنان پذيرايي مي نمود، و دربارة آنان به ديگران سفارش مي كرد.

تاريخ نويسان اقرار دارند كه امام سجاد (ع)، دوست داشت فقيران، يتيمان و بينوايان سر سفره اش باشند و با آنها بنشيند، غذا براي آنها آماده كند و حتي غذا در دهن آنان بگذارد.

فصاحت و بلاغت امام سجّاد (ع)
فصاحت به معني خوب سخن گفتن، مجاز، كنايه، لطايف و مثالها را به كار بردن است. و بلاغت سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول كلام بي فايده پرهيز داشتن است. فصاحت و بلاغت اميرالمؤمنين مورد اقرار همه است آنچنانكه دربارة نهج البلاغه گفته شده:

دون كلام الخالق وفوق كلام المخلوق.
«پايين تر از كلام خالق و بالاتر از كلام مخلوق است.»

امام سجّاد صحيفة كامله سجاديه را به جهان عرضه داشت. صحيفه اي كه چون آن نيامده و نخواهد آمد. صحيفه اي كه در ضمن دعا، معارف اسلام، سياست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعيات اسلام، حقانيت شيعه، حقانيت اهل بيت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقيقت، و بالاخره يك دوره معارف اسلامي را آموزش مي دهد. صحيفه اي كه محققين اسم آن را اخت القرآن، انجيل اهل بيت، زبور آل محمد نهاده اند. صحيفه اي كه ابلهي با فصاحت ادعا كرد كه مي تواند چون آن بياورد چون قلم به دست گرفت و نتوانست، دق كرد و مرد.
جهاد امام سجاد (ع)
اميرالمؤمنين عليه السلام بزرگترين مجاهد اسلام است كه توانست اسلام را از دست كفار و مشركين نجات دهد. ولي فرزندش امام سجّاد گرچه در كربلا كشته نشد اما وجودش، بقايش و اسارتش عامل بقاي اسلام بوده است. قيام ابي عبدالله الحسين (ع) درختي بود كه در كربلا كاشته شد و آبياري و به ثمر رساندن و نگاهداري از آن به دست امام سجاد (ع) به دست زينب كبري انجام گرفت.

تدبير امام سجاد در اسارت، گريه هاي امام سجاد در مدينه، نوحه خواني و روضه خوانيهاي آن حضرت در مدت سي و پنج سال سخنرانيش، به موقع جهادي بود فوق العاده مفيد و ثمربخش كه تحليل سياسي تاريخ، اين مطالب را نشان مي دهد.

عفو و جوانمردي امام سجّاد (ع)

اگر تاريخ دربارة اميرالمؤمنين (ع) مي گويد كه چگونه از ابن ملجم مواظبت كرد و هنگامي كه ظرف شيري را براي حضرت مي آوردند نيمي را مي خورد و نيم ديگر را براي او مي فرستاد، و دربارة او وصيّت و سفارش فراوان نمود، دربارة امام سجّاد نيز منقول است كه: فرماندار مدينه كه دل امام سجاد را خون كرده بود، از طرف عبدالملك مروان معزول شد و امر شد كه او را به درختي ببندند و مردم بيايند و به او توهين كنند. امام سجاد (ع) اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود كه مبادا به او توهين شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداري داد و نزد عبدالملك مروان وساطت او را كرد كه از اين خواري نجات يابد.

آن فرماندار معزول مي گفت از علي بن الحسين و يارانش ترس دارم زيرا به آنها ظلم بسيار كردم.

ابهت و شخصيت امام سجّاد (ع)
دربارة اميرالمؤمنين (ع) گفته شده كه بسيار متواضع بود، ولي بزرگي شخصيّت آن بزرگوار ميان همه محفوظ بود. همچنين است فرزند عزيزش امام سجاد (ع).

در تاريخ ضبط است كه هشام بن عبدالملك به حج آمده بود و كثرت جمعيت مانع شدكه حجر الاسود را استلام كند. پس در گوشه اي براي او فرشي انداخته و نشسته بود كه امام سجّاد وارد طواف شد و وقتي به حجر الاسود رسيد، مردم كنار رفتند و حضرت مكرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. يكي از اطرافيان پرسيد: اين مرد كيست كه مردم چنين به او احترام دارند؟ هشام تجاهل كرد و گفت نمي دانم. فرزدق آنجا بود، في البداهة قصيدة مفصلي دربارة امام سجاد سرود. ما چند بيت از آن قصيده را مي آوريم: تمام قصيده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:


هذا الذي تعرف البطحاء وطاته والبيت يعرفه والحل والحرم

ما قال لاقط الا في تشهده لولا التشهد كانت لانه نعم

يغضي حياء ويغضي من مهابته فما يكلم الا حين يبتسم

من معشر حبهم دين وبغضهم كفر وقربهم منجي ومقتصم

مقدم بعد ذكر الله ذكرهم في كل فرض ومختوم به الكلم


«اين مردي است كه حجاز، خانة خدا، حل، حرم او را مي‌شناسند. نه، در كلامش نيست ـ حاجت سائل را هميشه برآورده مي كند جز در تشهد ـ كه لا اله الا الله مي گويد. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، هميشه آري بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو مي بندد براي آنكه حيا دارد، و ديگران چشم فرو مي بندد به جهت ابهتي كه او دارد. و سخن با او نمي گويند مگر كه آن بزرگوار تبسّم كند. روز قيامت حب آنها دين است و بغض آنها كفر است و قرب و نزديكي به آنان پناه و نجات انسانها است. در نمازها ياد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چيزي است بعد از اسم خداي متعال. و نمازها به اسم آنان تمام مي شود ـ يعني در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل بيت است و آخر مطلب كه در تشهد آخر گفته مي شود باز اسم اهل بيت است.

گفته شده كه فرزدق به اين اشعار آمرزيده شده است و به گفتة جامي اگر اهل عالم به اين اشعار آمرزيده شوند جا دارد.
زندگي امام سجاد (ع)
مي دانيم زندگي اميرالمؤمنين (ع) پر تلاطم بود در نهج البلاغه مي فرمايد: صبرت وفي العين قذي وفي الحلق شجي. يعني: «صبر نمودم در مصايب نظير كسي كه خاري در چشم و استخواني در گلو داشته باشد.» ولي زندگي امام سجّاد عليه السلام از زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار پرتلاطم تر بود. آن حضرت در بحبوحة جنگ صفين به دنيا آمد: در زمان معاويه و آن جناياتش پرورش پيدا كرده. معاويه را با كشتارهاي دسته جمعي شيعيان، با اشاعة سبّ اميرالمؤمنين در خطبه ها و بعد از نمازها ديده است. بعداً حماسة كربلا و اسارت، كه هر روزي از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زياد و مجلس يزيد را با اهل بيت پدرش پشت سر نهاد. قضية حره كه ننگي است بر دامن مسلمانان را مشاهده كرد.

يزيد سال دوم سلطنت، شخصي را با پنج هزار لشگر به مدينه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدينه را براي لشگريان خود مباح اعلام نمود.

او شاهد قضية عبدالله بن زبير است ـ كه همة بني هاشم و من جمله محمد بن حنفيه را در شعب ابي طالب جمع نمود كه بسوزاند و چون دشمن رسيد موفق نشد ـ شاهد مروان بن حكم بود كه دشمن سرسخت اهل بيت بود. شاهد حكومت عبدالملك مروان با فرماندارش حجاج بن يوسف ثقفي است. زنداني زندان حجاج بن يوسف است كه در ميان بياباني، پنجاه هزار زنداني در آن زندان بود و دميري در حياة الحيوان مي گويد خوراك آنها دو قرصه نان بود كه بيشتر آن خاكستر بود. شاهد كشتار بيشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستي با اهل بيت. پنجاه و هفت سال در اين دنيا زندگي كرد ولي هر روز از آن براي آن بزرگوار قتلگاهي بود.


والسلام عليه يوم ولد ويوم استشهد ويوم يبعث حياً.

با سلام

تقدير الهي بار ديگر آفرينشي شگفت رقم زد و دل‌انگيزترين جلوه‌هاي صفات خداوندگاري را در جمال دل‌آراي بزرگي از فرزندان علي و فاطمه آفريد كه او را «وارث نبوت و چراغ امت و قهرمان معنويت مي‌خواندند.معراج خاطر‌انگيز او چنان شكوهمند و پر رمز و راز بود كه عبادت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله و سلم) را به خاطر مي‌آورد. «زين‌العابدين» لقب يافت و دلدادگي‌اش در حال سجده، به جمال ربوبي موجب شد او را «سجاد آل محمد» نام نهند.


[h=5]"زینت عابدان"[/h] امام سجاد(ع) :
سه چیز سبب نجات مؤمن است :

1- بازداشتن زبان ازغیبت مردم
2- مشغول کردن خودش به آنچه که برای اخرت و دنیایش سود دهد
3- گریستن طولانی بر گناهانش

علی بن الحسین (علیهما السلام) ، چهارمین امام شیعیان ،در پنجم شعبان سال 38 ه.ق متولد گشت.شهرت آن بزرگوار به دو لقب زین العابدین و سجاد به علت عبادت بسیار و سجده های مکررایشان است .

یکی از دلایل شهرت و محبوبیت آن حضرت نزد مردم، انتشار جملات زیبا و گرانبار در قالب دعا بود که همگان را به خود جذب می نمود. این دعاها در کتابی به نام صحیفه سجادیه که به آن زبور آل محمد نیز می گویند گرد آوری شده و مشتمل بر دقیقترین مسائل توحیدی، عبادی، اجتماعی و اخلاقی است.

سعید بن مسیب، از محدثین مشهور، درباره امام می گوید : " هیچکس را پارساتر و باتقواتر از علی بن حسین ندیدم."
امام در زمان خویش به " علی الخیر"، " علی الاغر" و " علی العابد " نیز شهرت داشت.

ابن ابی الحدید درباره امام سجاد می نویسد :
" آن حضرت را که اهل سجده بود و آثار آن بر پیشانیش آشکار بود، " ذوالثفنات " می گفتند. "

آورده اند که آن حضرت وقتی وضو می گرفت، رنگ چهره اش دگرگون می شد، و چون علت را می پرسیدند می فرمود : " آیا می دانید که در برابر چه کسی می خواهم بایستم ؟ "

و نیز گفته شده است که در وقت نماز چهره مبارکش دگرگون می شد و رعشه بر اندامش می افتاد، و می فرمود: " این از آن روست که می خواهم در حضور آن پادشاه بزرگ بایستم."

امام در وقت نماز به هیچ چیز توجه نداشت . یکبار به هنگام نماز دست فرزند امام شکست، او از درد فریاد می زد ، شکسته بند آوردند و استخوان دست را جا انداخت و فرزند امام هم چنان از درد فریاد می کشید. پس از نماز، امام دست بچه را دید که به گردنش آویزان است و آن زمان بود که متوجه شد دست بچه شکسته است.

زمخشری می گوید :
" زمانی علی بن الحسین علیها السلام به قصد وضو گرفتن دستش را در آب فروبرد ، در همان حال سرش را به سوی آسمان و ستارگان بلند کرد و در آنها به تفکر پرداخت ، زمانی دراز گذشت، صبح دمید و مؤذن اذان گفت و هنوز دست امام در آب بود."

امام در صدقه دادن و رسیدگی به محرومین نیز زبانزد بود و پس از شهادت ایشان معلوم گردید که هزینه زندگی صد خانواده از صدقات ایشان تامین می شده است. امام وقتی که سواره از کوچه های مدینه عبور می کرد هیچگاه تقاضای گشودن راه را نداشت و معتقد بود که راه مشترک است و ایشان حق ندارد دیگران را کنار بزند و مسیر را بگشاید .

[h=5]ولادت با سعادت امام سجاد(ع)[/h] امام زین العابدین (ع) در کوران رویدادهای سیاسی که در تکوین امت اسلام و ترسیم خطوط و ویژگی های تاریخی آن نقش به سزایی داشتند، قرار گرفته بود.

در خانه امیر مومنان امام علی(ع) دیده به جهان گشوده بود. درآن هنگام امام علی (ع ) مبارزه ای تلخ با دشمنان اسلام در جمل و صفین و نهروان را آغاز کرده بود. پدر حضرت سجاد، امام حسین، درآن روزگار علاه بر همکاری با پدرش در اداره امور مسلمانان، فرماندهی سپاه اسلام را نیز بر عهده داشت.

بی گمان این رویدادهای سهمگین که تا امروز نیز پس از گذشت چهارده قرن در محیط ما تاثیر داشته، در شخصیت این مولود بزرگوار، اثر شگرفی ازخود بر جای نهاد. این برهه پرآشوب با قتل خلیفه سوم توام بوده و از پی آن بنی امیه به خونخواهی عثمان برخاستند.

مادر امام سجاد(ع)
درکتابهای تاریخ آمده است که مادر امام سجاد (ع) " شهربانو" دختر آخرین پادشاه ساسانی" یزدگرد سوم" بوده است.امپراتوری ایران، همچون هر نظام جاهلی دیگر بر ظلم وستم و سیاستهای طبقاتی استوار بود. با درخشیدن نور اسلام، این نظام همچون درختی پوک و پوسیده که از وزش بادهای سهمناک ریشه کن می شود، نابود شد.

پادشاه ایران ازشهری به شهری می گریخت تا آنکه سرانجام در خراسان به قتل رسید و خانواده اش در همان شهر ماندگار شدند تا آنکه خراسان در روزگار خلافت عثمان در سال 32 هجری به دست مسلمانان فتح شد و خانواده امپراتور مقتول ایران، به اسارت مسلمانان درآمدند و به مدینه آورده شدند. چون آنها را در پیشگاه خلیفه سوم و اصحاب بزرگ پیامبر حاضر کردند، امیرمومنان علی بن ابیطالب (ع ) عثمان را به گرامیداشت خاندان یزد گرد تشویق کرد و بدین منظور حدیثی از پیامبر(ص) را برای او خواند که فرموده بود:"

عزیزان قومی را که به ذلت افتاده اند، گرامی دارید". شاید یکی از حکمتهای این سخن دلجویی از مردمی باشد که همواره سران و بزرگان خود را مورد احترام قرار می دادند، تا مبادا پرده های کینه و دشمنی میان آنان و پذیرش اسلام، مانعی ایجاد کند. چون عثمان در این باره درنگ کرد، امیرمومنان(ع) فرمود:
" به خاطر خدا سهم خود و سهم بنی هاشم را از اینان آزاد کردم."

انصار و مهاجران نیز در این کار از آن حضرت پیروی کردند. خلیفه هم چاره ای جز این، فرا روی خود ندید. آنگاه امام علی (ع ) پیشنهاد داد که هر یک از اسرا را به حال خود بگذارند تا همسری مناسب برای خود برگزینند. یکی از دختران یزدگرد؛ امام حسین (ع ) را برگزید و دومی نیز امام حسن (ع ) و بنا به قولی محمد ابن ابی بکر را به همسری خود انتخاب کرد.

" شهربانو" در این سال باردار شد و در پنجم شعبان سال 33 هجری نخستین فرزند خویش را به دنیا آورد و در همان روزهای اول پس از زایمان بدرود حیات گفت. سپس یکی از کنیزان امام حسین (ع ) متکفل نگهداری کودک شد. بدین ترتیب،امام زین العابدین (ع ) در دامن آن کنیز بزرگ شد. مردم می پنداشتند که آن زن مادر واقعی امام سجاد است در حالی که او دایه امام سجاد بود.

امام سجاد (ع ) هفت ساله بود که پدربزرگش، امیرمؤمنان(ع) در محراب مسجد کوفه به شهادت رسید. پس از چند ماه اهل بیت به مدینه بازگشتند، جایی که علی بن الحسین (ع ) در خانه آکنده از بوی خوش پیامبر(ص) رشد کرده بود . امام هفده ساله بود که عمویش امام حسن مجتبی (ع) را با زهر به شهادت رساندند.

امام سجاد در سایه پدر بزرگوارش امام حسین (ع )، نقش رهبری در رویاروئی با ارتداد جاهلیت مآب اموی را تجربه می کرد.

روش امام زین العابدین(ع) در تربیت روحیاز آنجا که ائمه هدی، برای تمام نسلها درهر دیار و دوره ای مشعلهای فروزان حقند و از آنجا که شرایط حاکم بر یک دیار ودوره با آنچه بر دیار و دوره ای دیگر گذشته تفاوت دارد و از آنجا که خداوند، رسالتهای خویش را با برانگیختن حضرت محمد(ص) و جانشینان معصوم حضرتش پایان بخشیده است، پس حکمتش اقتضا می کند که سیره هر یک از آنان جهت هدایت با روش خاص متمایز باشد، تا روشهای گوناگون آنان، گنجینه ای پر بار برای مردم باشد و هر کس مطابق با خود و شرایط ویژه ای که در آن به سر می برد، از آنها بهره گیرد.

امام سجاد(ع) نیز بر مبنای این برنامه الهی عمل کرد. زندگی آن حضرت قله عبادت و زاری به درگاه خدا و نشر روح ایمان در جامعه و تربیت مردانی بزرگ همچون زهری و سعید بن جبیر وعمر بن عبدالله سبیعی و... در زهد و تهجد بود.

امام علیه السلام از این روشها استفاده نمود:

1- بندگان مخلص و پاکدل پیش از آنکه به زبان، مردم را به خدا فرا بخوانند، با کردار خویش راه خدا را تبلیغ می کنند. آنان به مردم فرمانی نمی دهند ، مگر آنکه خود پیش از آنان، آن کار را انجام داده باشند.

زندگی امام سجاد (ع )، صفحه ایمانی تابناک و پاک بود. صحابی مشهور پیامبر(ص) ، جابربن عبدالله انصاری درباره امام سجاد گفته است: در میان فرزندان پیامبران کسی را چون علی بن الحسین (ع ) ندیدم!

2- تربیت نسلی از علمای ربانی که آنان نیز به نوبه خود دانشمندان و انقلابیون و بندگان صالح را تربیت کردند. بدین سان تعالیم امام از طریق جانهای پاک سلسله وار به دیگران انتقال می یافت.

در میان این افراد، مردانی از عرب و موالی بودند و هر یک داستان و تاریخی برای خود داشتند. حال از عطر خوش سیره حواریون و یاران امام سجاد(ع) که اکثراً از تابعین بودند، اندکی بهره مند می شویم:

الف- سعید بن جبیر یکی از این تابعین بود که روح ایمان را از امام زین العابدین(ع) برگرفته بود. او درعبادت و جهاد سرمشق بود و به " بصیر العلماء" شهرت داشت. تمام قرآن را در دو رکعت می خواند و آوازه علم و دانش او در میان دانشمندان چنان بود که می گفتند: بر روی زمین کسی نیست جز آنکه به دانش سعید بن جبیر نیازمند است.(1)

سعید به دست طاغوت عراق، حجاج، به شهادت رسید. امام صادق درباره او فرمود:
"سعید بن جبیر به علی بن الحسین (ع ) اقتدا می کرد و علی هم او را می ستود. علت اینکه حجاج او را کشت نیز همین بود. سعید ، مردی راست کردار بود."(2)

ب- ابو اسحاق عمربن عبدالله سبیعی همدانی از یاران مورد اعتماد امام سجاد(ع) بود. وی در عبادت به مرتبه ای رسیده بود که درباره اش می گفتند که درآن روزگار عابدتر از وی کسی نبود ، چرا که هر شب یک بار قرآن را ختم می کرد و چهل سال نماز صبح را با وضوی نماز شب به جای می آورد. او محدث بود و در نزد عام و خاص هیچ کس در نقل روایت از او موثق تر به شمار نمی آمد.(3)

ج- " زهری" در دربار امویان کار می کرد. روزی مردی را مجازات کرد و آن مرد هنگام مجازات جان سپرد. این امر موجب ترس و وحشت او شد و در نتیجه از دربار گریخت. و برای مدت نه سال در یکی از غارها اعتکاف گزید. امام سجاد(ع) در سفر خود به حج ، در میان راه او را دید به وی گفت:
" من بر تو از یأست بیش از گناهت می ترسم. دیه ای برای خانواده( مقتول) بفرست و خود به سوی خانواده ات روانه شو. در پی دینت باش."

زهری گفت: سرورم مشکل مرا حل کردی. خدا خود آگاهتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.
زهری به خانه خود رفت و در شمار یاران امام علی بن الحسین(ع) جای گرفت. از این رو یکی از بنی مروان به طعنه به او می گفت: زهری، پیامبرت،( یعنی امام سجاد) چه می کند؟!(4)

د- سعید بن مسیب بن حزن از تابعین بزرگی بود که به دست امیرمؤمنان تربیت شده بود و در خط اهل بیت (ع) جای داشت و جزو اصحاب برگزیده امام سجاد (ع ) بود آن حضرت درباره وی فرموده است:
" سعید بن مسیب داناترین مردم به آثار گذشتگان است."(5)

روزی ، مردی به سعید گفت: هیچ کس را از فلانی پرهیزکارتر ندیدم. سعید گفت: آیا علی بن الحسین( ع ) را دیده ای؟ مرد گفت: نه . سعید گفت: من هیچ کس را از او پرهیزکار تر ندیدم.(6)

علاوه براینها گروه بسیاری از علمای بزرگ اسلام نیز بوده اند که درس زهد و تقوا و تفسیر و حکمت و فقه را از محضر امام سجاد(ع) فرا گرفتند. شیخ مفید در این باره می گوید: فقها از آن حضرت، دانشهای بسیاری فرا گرفتند و مواعظ و دعاها و فضایل قرآن و حلال و حرام را از آن حضرت یاد گرفته، و حفظ کردند.

ابن شهر آشوب گوید: کمتر کتابی در زهد و موعظه یافت می شود که در آن از قول امام زین العابدین (ع ) روایتی نقل نشده باشد.(7)

[h=5]پی نوشتها:[/h] 1- عوالم العلوم، ج18، ص 280.
2- همان، ص 182.
3- همان، ج 18، ص 281.
4- همان، ص 282.
5- بحار الانوار، ج 46، ص 133.
6- فی رحاب ائمة اهل البیت، ج3، ص 196.
7- همان، ص 196.

[h=4]سیری در حیات امام زین العابدین(ع)[/h] [h=5]معرفی امام[/h] نام: على.
كنیه: ابوالحسن و ابومحمد.
القاب: زین العابدین، سید الساجدین، سجّاد، زكىّ، امین و ذوالثفنات.
به خاطر عبادت زیاد و سجده‏هاى طولانىِ امام زین العابدین (ع)، پینه‏اى در پیشانى‏اش بسته بود. از این رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.
منصب: معصوم ششم و امام چهارم شیعیان.
تاریخ ولادت: نیمه جمادى الثانى سال 38.
در مورد تاریخ ولادت آن حضرت، اختلاف است. غیر از تاریخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان یا نیمه جمادى الاولى یا هفتم شعبان و یا نهم شعبان ذكر كرده‏اند. در مورد سال ولادت آن حضرت نیز برخى سال 37 و برخى سال 36 هجرى را ثبت كرده‏اند.
امام زین العابدین (ع) دو سال پیش از شهادت امیر المؤمنین، على بن ابى‏طالب(ع) چشم به جهان گشود.
محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى). برخى مورّخان گفته‏اند كه محل تولد آن حضرت در كوفه بوده است؛ زیرا در آن هنگام، همه افراد خانواده امام على (ع) در كوفه به سر مى‏بردند.
نسب پدرى: امام حسین بن على بن ابى‏طالب (ع).
نام مادر: شهربانو، یا شاه زنان، دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه از سلسله‏ ساسانیان در ایران كه در زمان خلافت امام على (ع) (و به قولى در عصر خلافت عمر یا عثمان) به اسارت مسلمانان در آمده و با اختیار خویش، همسرىِ امام‏حسین (ع) را پذیرفت. این بانوى بزرگ در ایام نوزادى امام زین العابدین(ع) درگذشت.
مدت امامت: از زمان شهادت پدر بزرگوارش امام حسین (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.
تاریخ و سبب شهادت: دوازدهم (یا هیجدهم یا بیست و پنجم) محرم سال 95 (یا 94) هجرى، در سن 55 سالگى، به خاطر زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانید.
محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه مشرفه، در جوار قبر عمویش، امام حسن مجتبى (ع).
هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبى(ع)، امام زین‏العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در كنار هم مى‏باشد.
همسران: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى و چند ام ولد.

[h=5]فرزندان[/h] الف) پسران: 1. امام محمد باقر (ع). 2. زید شهید. 3. عبدالله باهر. 4. عمر أشرف. 5. حسین اكبر. 6. عبدالرحمن. 7. عبید الله. 8. سلیمان. 9. حسن. 10. حسین اصغر. 11. على‏اصغر. 12. محمد اصغر.
ب) دختران: 1. خدیجه. 2. فاطمه. 3. علیّه. 4. ام كلثوم.

[h=5]اصحاب[/h] اسامى تعداد زیادى از مؤمنان، شیعیان و محبان اهل بیت(ع) در زمره اصحاب و یاران امام زین العابدین (ع) آمده است كه در این جا به نام برخى از آنان اشاره مى‏گردد:
1. جابربن عبدالله انصارى.
2. عامر بن واثله كنانى.
3. سعید بن مسیّب.
4. سعید بن جهان كنانى.
5. سعید بن جبیر.
6. محمد بن جبیر.
7. ابو خالد كابلى.
8. قاسم بن عوف.
9. اسماعیل بن عبدالله بن جعفر.
10. ابراهیم بن محمد حنفیه.
11. حسن بن محمد حنفیه.
12. حبیب بن ابى ثابت.
13. ابو حمزه ثمالى.
14. فرات بن أحنف.
15. جابر بن محمد بن ابى بكر.
16. ایوب بن حسن.
17. على بن رافع.
18. ابو محمد قرشى.
19. ضحاك بن مزاحم.
20. طاوس بن كیسان.
21. حمید بن موسى.
22. أبان بن تغلب.
23. سدیر بن حكیم.
24. قیس بن رمانه.
25. همام‏بن غالب (مشهور به فرزدق شاعر).
26. عبدالله برقى.
27. یحیى بن ام طویل.

[h=5]زمامداران معاصر[/h] 1. امیر المؤمنین على بن ابى‏طالب (ع) (40-35 ق.).
2. امام حسن‏مجتبى (ع) (41-40 ق.).
3. معاویة بن ابى سفیان (60-35 ق.).
4. یزید بن معاویة (64-60 ق.).
5. معاویة بن یزید (64-64 ق.).
6. عبدالله بن زبیر (73-64 ق.).
7. مروان بن حكم (65-64 ق.).
8. عبدالملك بن مروان (86-65 ق.).
9. ولید بن عبدالملك (96-86 ق.).

از میان زمامداران فوق، ردیف‏هاى اول و دوم از خاندان بنى هاشم، سوم، چهارم و پنجم از خاندان بنى‏امیه و از تیره ابوسفیان، ششم از آل زبیر و هفتم، هشتم و نهم از خاندان بنى‏امیه و از تیره حكم بن عاص هستند. از میان آنان امام على بن ابى‏طالب(ع) دادگرترین و شایسته‏ترین فردى بود كه پس از پیامبر اكرم (ص) به زمامدارى مردم رسید. زمامدارىِ كوتاه مدت وى الگو و سرمشق همه حكومت‏هاى صالحى است كه پس از او پدید آمده و یا در آینده محقق مى‏گردند.

[h=5]رویدادهاى مهم[/h] 1. وفات شهربانو، مادر امام زین العابدین (ع) به هنگام تولد آن حضرت، در سال 38 هجرى.
2. شهادت امام على (ع) در دو سالگى و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در سیزده سالگىِ امام زین العابدین (ع).
3. همراهىِ امام زین العابدین (ع) با پدرش، امام حسین (ع)، در عدم بیعت با یزیدبن معاویه و حركت اعتراض‏آمیز از مدینه به مكه، در رجب سال 60 هجرى.
4. همراهىِ امام سجاد (ع) با كاروان حسینى در حركت از مكه به كربلا، درذى‏حجه سال 60 هجرى.
5. حضور امام زین العابدین در نهضت خونین كربلا، در سن 23 سالگى.
6. ابتلاى امام زین العابدین (ع) به بیمارىِ شدید، در روز عاشورا، و عدم توانایىِ جهاد در راه خدا.
7. تحمل مصیبت شهادت امام حسین (ع) و یاران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زین العابدین(ع) در روز عاشورا.
8. جنایت‏هاى لشكریان یزید در جدا كردن سرها از بدن شهدا و بر نیزه كردن آنها، اسب دوانى بر بدن‏هاى شهدا و غارت و آتش زدن خیمه‏ها پس از شهادت امام‏حسین (ع)، در عصر عاشورا.
9. آغاز اسارت امام زین العابدین (ع) و سایر بازماندگان قافله حسینى به دست لشكریان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا.
10. تحمل سختى‏ها و مشقت‏هاى امام زین العابدین(ع) و دیگر بازماندگان در اسارت، كوفه و شام.
11. خطبه خواندن امام سجاد(ع) براى اهالى كوفه، در حالى كه در غل و زنجیر و اسارت دشمنان بود.
12. خطبه خواندن امام سجاد(ع)، در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور یزید و تأثیر شگفت آن بر شامیان.
13. بازگشت امام زین العابدین(ع) به همراه سایر بازماندگان نهضت كربلا از اسارت كوفه و شام به مدینة الرسول(ص).
14. حزن شدید و گریه‏هاى طولانىِ امام سجاد(ع) در مصیبت شهادت امام حسین(ع) و اهل بیت آن حضرت.
15. قیام مردم مدینه بر ضد یزید بن معاویه و اخراج بنى امیه از این شهر و وقوع نبردى خونین در این واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى.
16. شكست مقاومت اهالىِ مدینه در برابر لشكریان شام، و كشتار فجیع سپاهیان یزید به سركردگىِ مسلم بن عقبه، در مدینه، و محفوظ و مصون ماندن امام زین‏العابدین(ع) و خانواده او از این كشتار.
17. قیام عبدالله بن زبیر در مكه بر ضد بنى امیه و تصرف حجاز (مكه و مدینه) و برخى از سرزمین‏هاى اسلامى، در سال 64 هجرى.
18. فشار و سخت‏گیرىِ آل زبیر بر خاندان امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع).
19. قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى، در كوفه، بر ضد بنى امیه براى خونخواهى از قاتلان امام حسین (ع).
20. مجازات قاتلان امام حسین (ع) توسط مختار بن ابى عبیده و شادمانىِ امام زین‏العابدین (ع) و سایر اهل بیت(ع) از كردار مختار.
21. شهادت امام زین العابدین (ع)، در دوازدهم (یا 18 و یا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسیله زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانیده بود.
22. به خاك سپردن بدن مطهر امام زین العابدین (ع)، در قبرستان بقیع، در جوار قبر عمویش، حضرت امام حسن مجتبى (ع)، زیر قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب.

[h=5]داستان‏ها:[/h] 1. گذشت امام زین العابدین (ع) از امیر معزول مدینه
هشام بن اسماعیل مخزومى، كه از نوادگان ولید بن مغیره بود، در زمان خلافت عبدالملك بن مروان، به امارت مدینه رسید. او گرچه اهل علم و روایت بود، اما از منطق و دادگرى بهره چندانى نداشت. به همین دلیل، در زمان امارت خود، با خاندان امیرالمؤمنین على (ع) به ویژه امام زین‏العابدین (ع) رفتارهاى ناپسند و ظالمانه‏اى داشت و با اندك بهانه‏اى به اذیّت و آزار آن حضرت مى‏پرداخت.
پس از هلاكت عبدالملك، فرزندش ولید به خلافت رسید. پس از چندى هشام ابن اسماعیل مورد خشم خلیفه قرار گرفت و از امارت مدینه عزل شد. به دستور امیر جدید، هشام را بازداشت كرده و در جلوى خانه مروان بن حكم در معرض دید اهالى مدینه قرار دادند تا هر كس از وى شكایتى دارد، آن را اقامه كند و حق خویش را بستاند. هشام، كه در توقیف مأموران امیر بود، مرتباً مى‏گفت: من از كسى واهمه‏اى ندارم جز على بن حسین (ع) كه به وى آزارهاى زیادى رسانده‏ام.
اما در همان ایام، امام زین‏العابدین (ع) فرزندان و اطرافیان خویش را گرد آورده و به آنان سفارش كرد كه از هشام شكایتى نكنند. اطرافیان امام (ع) عرض كردند: ما منتظر چنین روزى بودیم كه انتقام ستمكارى‏هاى او را بستانیم، آیا ما را امر مى‏نمایى تا در مورد دشمن شما و اهل بیت(ع) كوتاه بیاییم؟ امام (ع) فرمود: حتى به یك كلمه هم در صدد انتقام نباشید، وى را به خدا واگذار كنید.
روزى امام (ع) به هنگام عبور از جلوى توقیفگاه هشام، از وى تفقّد و دلجویى كرد. هشام كه بزرگوارى و كرامت نفس امام (ع) را ملاحظه كرد، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ (1) یعنى خداوند متعال داناتر است كه رسالتش را در كجا (چه خاندانى) قرار دهد.
همچنین در روایتى آمده است كه امام زین العابدین (ع) براى هشام پیغام فرستاد كه ببین از مال دنیا چیزى دارى كه خود را رهایى بخشى و از بند رها سازى؟ در پیش ما چیزى نیست كه تو را كفایت كند؛ اما از ما مطمئن باش كه آسیب و آزارى به تو نمى‏رسد. هشام كه از بزرگوارى و عفو امام(ع) متحیر و مبهوت شده بود، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ.
آرى، امام زین العابدین (ع) با این سیره و رفتار خود به همگان آموخت كه زمین خوردگان را زمین زدن روا نیست. مردانگى و غیرت در این است كه در برابر ستمكاران، در هنگام اعمال ناشایستشان ایستادگى شود. (2)

2. حسادت هشام بن عبدالملك از مقام معنوىِ امام زین العابدین (ع)
هشام بن عبدالملك دهمین خلیفه از سلسله بنى‏امیه و هفتمین خلیفه از تبار مروانیان بود كه به مدت بیست سال بر جامعه اسلامى حكومت راند. او پیش از زمامدارىِ خویش، در عصر خلافت پدرش، عبدالملك یا برادرش، ولید بن عبدالملك، سالى به حج رفت. در آن سال، زایران خانه خدا بسیار زیاد بودند و كثرت جمعیت، انجام مراسم و آداب زیارت خانه خدا را دشوار مى‏ساخت.
هشام در حال طواف خانه خدا به حجرالاسود رسید و چون خواست استلام كند (دست بر آن بكشد) به دلیل ازدحام زیاد، این امر ممكن نشد. به ناچار منبرى براى او در مسجد الحرام نصب كردند و هشام بر روى آن نشست. شامیانى كه به همراه وى به حج آمده بودند نیز در كنارش ایستاده و نظاره‏گر مردم بودند.
در آن هنگام، امام زین‏العابدین (ع) كه داراى صورتى زیبا و بوى خوش بود و محل سجده در پیشانى‏اش پینه بسته بود، با وقار تمام وارد مسجدالحرام شد و طواف خانه خدا را آغاز كرد و همین كه به حجرالاسود رسید، مردم به احترام آن حضرت، راه را باز كرده و با ملاحظه هیبت و جلالت وى از كنار حجرالاسود دور شدند تا آن حضرت به راحتى استلام كند و اعمالش را به خوبى انجام دهد.
مشاهده این وضعیت براى هشام، كه خود را بالاتر و والاتر از همه مى‏دانست، گران آمد و موجب خشم وى گردید؛ اما خشم خود را اظهار نكرد تا این كه یكى از شامیانى كه در كنارش بود، از او پرسید: این شخص كیست كه مردم براى وى احترام ویژه‏اى قائلند و او را بر خود مقدم مى‏شمارند؟ هشام براى این كه شامیان، آن حضرت را نشناسند، خود را به نادانى زد و گفت: او را نمى‏شناسم.
ابو فراس فرزدق، شاعر اهل بیت (ع)، كه در آن جا حاضر بود، گفت: اگر شما وى را نمى‏شناسید، من او را مى‏شناسم و به شما معرفى مى‏كنم. شامیان گفتند: اى ابوفراس! وى را به ما بشناسان.
فرزدق آن حضرت را در قالب قصیده‏اى توصیف و معرفى كرد كه در مطلع آن آمده است:
هذا ابْنُ خَیْرُ عِبادِ اللَّهِ كُلِّهِمْ
هذا التَّقیُ النَّقیُ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
چون هشام این ابیات را از فرزدق شنید، به خشم آمد و دستور داد جایزه‏هاى وى را قطع كنند و او را در مكانى میان مكه و مدینه، مشهور به عسفان زندانى كنند.
فرزدق مدتى در زندان خلیفه بود و سپس آزاد شد. امام زین‏العابدین (ع) دوازده هزار درهم براى وى فرستاد و عذرخواهى نمود كه اگر بیشتر نزد ما بود، زیادتر از آن، تو را صله مى‏دادیم. فرزدق از گرفتن آن درهم‏ها خوددارى كرد و گفت: هدف من از سرودن این ابیات، چیزى غیر از رضاى الهى نبود. من خواستم خدا و رسولش را خشنود كنم. امام (ع) وى را دعا فرمود و از وى خواست كه آن مال را بپذیرد. فرزدق پس از اصرار امام (ع) آن را پذیرفت و بركت زندگى خویش قرار داد.(3)

[h=5]كلمات شریفه:[/h] 1. قالَ السجّادُ (ع): اِنَّ اَحَبَّكُمْ اِلىَ اللَّهِ اَحْسَنُكُم عَمَلاً، وَاِنَّ اَعْظَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ عَمَلاً اَعْظَمَكُمْ فیما عِنْدَ اللَّهِ رَغْبَةً.(4)
محبوب‏ترین شما نزد خداوندمتعال، نیكوكارترین شما است و عظیم كارترین شما نزد خداوند متعال، راغب‏ترین شما به عبادات الهى است.
2. قالَ (ع): هَلَكَ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَكیمٌ یُرْشِدُهُ وَذَلَّ مَنْ لَیْسَ سَفیهٌ یَعْضُدُهُ.(5)
در هلاكت است كسى كه دانشمندى وى را ارشاد ننماید و خوار است كسى كه سفیهى وى را هم بازو نشود و كمك ننماید.
3. قالَ (ع): اِتَّقُوا الْكِذْبَ الصَّغیرَ مِنْهُ وَالْكَبیرَ فى‏ كُلِّ جِدٍّ وَهَزْلٍ. فَاِنَّ الرَّجُلَ اِذا كَذِبَ فِى الصَّغیر اِجْتَرَأ عَلَى الْكَبیر.(6)
از دروغ، چه كوچك باشد، چه بزرگ و چه جدى باشد و چه شوخى، بپرهیزید؛ زیرا كسى كه دروغ كوچك بگوید، جرأت بر گفتن دروغ بزرگ نیز پیدا خواهد كرد.
4. قالَ (ع): ما مِنْ شَی‏ءٍ اَحَبَّ اِلَى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَفَرْجٍ.(7)
نزد پروردگار منان هیچ چیز پس از خداشناسى دوست داشتنى‏تر از عفت شكم و فرج (حلال خورى و پاكدامنى) نیست.
5. قالَ (ع): طَلَبُ الْحَوائجِ اِلَى النَّاسِ مَذِلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَمُذْهِبَةٌ لِلْحَیاءِ وَاِسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَهُوَ الفَقْرُ الْحاضِرِ.(8)
درخواست حوایج و نیازمندى‏ها از مردم، موجب خوارىِ زندگى، از بین رفتن حیا و كاستن متانت است و آن، فقر حاضر است.
[h=5]پی نوشت[/h] 1 . انعام (6) آیه 124.
2 . مناقب آل أبى‏طالب، ج‏3، ص 301.
3 . همان، ج‏3، ص 306.
4 . بحار الأنوار، ج 104، ص 73، باب 1، ح 25.
5 . همان، ج 78، ص 158، باب 21، ح 19.
6 . همان، ص 136، باب 21، ح‏3.
7 . همان، ص 141، باب 21، ح 3.
8 . همان، ص 136، باب 21، ح 3.

***
[=arial, helvetica, sans-serif]بیایید عشق را عبادت كنیم
[=arial, helvetica, sans-serif]به سجاده عرض ارادت كنیم
[=arial, helvetica, sans-serif]در این خشك سال صداقت شبی
[=arial, helvetica, sans-serif]دو ركعت محبت تلاوت كنیم
[=arial, helvetica, sans-serif] «تمام عبادات ما عادت است
[=arial, helvetica, sans-serif]به بی عادتی كاش عادت كنیم»
[=arial, helvetica, sans-serif]بیایید نوبت بگیریم و بعد
[=arial, helvetica, sans-serif]صف عاشقی را رعایت كنیم
[=arial, helvetica, sans-serif]همین كه در این صف نشستیم پس
[=arial, helvetica, sans-serif]بیایید شكر ولایت كنیم
[=arial, helvetica, sans-serif]شب سوم عاشقی های ماست
[=arial, helvetica, sans-serif]دوباره كمی عشق نیت كنیم
[=arial, helvetica, sans-serif]
[=arial, helvetica, sans-serif] مجال عبادت به عالم رسید
[=arial, helvetica, sans-serif]بهار مناجاتیان هم رسید
[=arial, helvetica, sans-serif]
[=arial, helvetica, sans-serif]به چشم زمین تا كه مهمان شدی
[=arial, helvetica, sans-serif]به عمر پدر راحت جان شدی
[=arial, helvetica, sans-serif] تو از مادری آریایی نژاد
[=arial, helvetica, sans-serif]و از ما و فرزند ایران شدی
[=arial, helvetica, sans-serif] عجم با تو شانی دگر یافت چون
[=arial, helvetica, sans-serif]تو فامیل با شهر سلمان شدی
[=arial, helvetica, sans-serif]پر از لحظه های ركوع و سجود
[=arial, helvetica, sans-serif]و تندیس خاكی ایمان شدی
[=arial, helvetica, sans-serif]تو هستی؛ قناعت چه معنا دهد
[=arial, helvetica, sans-serif]مگر نه كه لبریز احسان شدی
[=arial, helvetica, sans-serif]كریمانه ما را بخر حضرتا
[=arial, helvetica, sans-serif]تو كه آبروی كریمان شدی
[=arial, helvetica, sans-serif]
[=arial, helvetica, sans-serif]نوشتم كه مهتاب من آمده
[=arial, helvetica, sans-serif]علی ابن ارباب من آمده

[=arial, helvetica, sans-serif][=arial, helvetica, sans-serif]

***

[=arial, helvetica, sans-serif]امشب قشنگترین شب لیلایی خداست
[=arial, helvetica, sans-serif]جشن تولد گل زهرایی خداست
[=arial, helvetica, sans-serif]باشدسرشت او ز تجلای نور حق
[=arial, helvetica, sans-serif]زیباترین تجسم زیبایی خداست
[=arial, helvetica, sans-serif]تقوا و زهد و معرفت او زبان زد است
[=arial, helvetica, sans-serif]او بهترین نمونه ی شیدایی خداست
[=arial, helvetica, sans-serif]وقتی تمام هستی سالار زینب است
[=arial, helvetica, sans-serif]معلوم میشود همه دارایی خداست

[=arial, helvetica, sans-serif]آئینه ی تمام نمای خدا شده
[=arial, helvetica, sans-serif]
[=arial, helvetica, sans-serif]روح دعای ما سر سجاده ها شده
[=arial, helvetica, sans-serif]
[=arial, helvetica, sans-serif]ای منتهای غایت ما بی کران تویی
[=arial, helvetica, sans-serif]محبوب قلب فاطمه ی مهربان تویی
[=arial, helvetica, sans-serif]روزی ما ز دست کریمانه ی شماست
[=arial, helvetica, sans-serif]روزی ده تمام زمین وزمان تویی
[=arial, helvetica, sans-serif]ای نور چشم حضرت آقای کربلا
[=arial, helvetica, sans-serif]بعد از حسین دلبر دیوانگان تویی
[=arial, helvetica, sans-serif]این افتخار ماست که فامیل تان شدیم
[=arial, helvetica, sans-serif]پس شاهزاده ی همه ایرانیان تویی

[=arial, helvetica, sans-serif]دلداه ایم و منتظر دلبری تان
[=arial, helvetica, sans-serif]یک روز هم بیا وطن مادری تان

[=arial, helvetica, sans-serif]رزق تمام عالمیان در دعای تو
[=arial, helvetica, sans-serif]ما زنده ایم به برکت یا ربنای تو
[=arial, helvetica, sans-serif]روح الامین گدای در خانه ی شماست
[=arial, helvetica, sans-serif]از آن زمان که گشته دلش آشنای تو
[=arial, helvetica, sans-serif]بر روی گونه ی تو ملک بوسه میزند
[=arial, helvetica, sans-serif]دل میبرد تبسمت از عمه های تو
[=arial, helvetica, sans-serif]آقا چقدر شبیه عموجان تان شدی
[=arial, helvetica, sans-serif]جان جهان فدای تو و بچه های تو

[=arial, helvetica, sans-serif]بعد از علی اکبر آقا تو ارشدی
[=arial, helvetica, sans-serif]ای دومین علی حسینی خوش آمدی

[=arial, helvetica, sans-serif]ای روضه خوان اول کرببلا بخوان
[=arial, helvetica, sans-serif]ای غصه دار حضرت خون خدا بخوان
[=arial, helvetica, sans-serif]از تشنگی و قحطی آب و عطش بگو
[=arial, helvetica, sans-serif]از شدت گرسنگی بچه ها بخوان
[=arial, helvetica, sans-serif]از آن غروب روز ده سال شصت و یک
[=arial, helvetica, sans-serif]اتش کشیدن حرم و خیمه ها بخوان
[=arial, helvetica, sans-serif]از داغ های داغ دل عمه جان مان
[=arial, helvetica, sans-serif]هجده سر سوارشده بر نیزه ها بخوان
[=arial, helvetica, sans-serif]این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
[=arial, helvetica, sans-serif]ازپاره پاره پیکر و چند بوریا بخوان

[=arial, helvetica, sans-serif]ازهرکجابخوان ولی آقای روضه خوان
[=arial, helvetica, sans-serif]
[=arial, helvetica, sans-serif]از کوچه ی یهودی شام بلا نخوان

[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]پَر ِ قنداقه ات مسيحا شد
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]يار گهواره ي تو موسا شد
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] خوش به حالت كه بر دو چشم ِحسين
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]اولين بار چشم تو وا شد
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]عطر گيسوت تا بهشت آمد
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]يوسف عاشق شد و زليخا شد
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]جبرئيل از حضور تو سرمست
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]با اذان عليِّ اعلا شد
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]رويت عباس با ادب بوسيد
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]و حسن غرق در تماشا شد
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]گره ي كور داشتيم اما
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]از دعاي صحيفه ات وا شد
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]دل ما شهر عشق آباد است
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق هم خانه زاد سجاد است

ما همان یا کریم بام شما
جبرئیل قدیم بام شما
صبح روز نخست خواندمتان
چقدر آشناست نام شما
صبح روز ازل حوالی نور
سجده کردیم بر کدام شما؟
من حلالم بود حلال شما
من حرامم بود حرام شما
چهارده قرن دست هیچ کسی
دل ندادم به احترام شما
به شما معدن کرم گفتند
و به ما سائل حرم گفتند
پر من بال و بال من پر شد
پر و بالی زدم کبوتر شد
به نفس های حضرت سجاد
حالمان خوب بود و بهتر شد
سحر پنجم عبادت بود
کوچه های خدا معطر شد
مردی از سمت ابرهای دعا
آمد و خشکی دلم تر شد
آمد و با خودش کتاب آورد
او امام آمد و پیمبر شد
مردی از سمت آفتاب آمد
با مفاتیح مستجاب آمد
آمده تا مرا تکان بدهد
چشم گریان به این و آن بدهد
آمده روی پشت بام سحر
با صدای خدا اذان بدهد
بشکند میله قفس را تا
بالها را به آسمان بدهد
با خودش مصحف نور آورده
تا خدا را به ما نشان بدهد
به نگاهش دخیل می بندیم
تا مناجات یادمان بدهد
ای مسیر سبز نجات
بر مناجات کردنت صلوات
ای مناجات و ای نسیم دعا
راه نزدیک ما به سمت خدا
ای که دریا کنار تو قطره
قطره با یک نگاه تو دریا
نذر سجاده قدیمی توست
چهارمین رکعت نوافل ما
ای امام علی دوم من
ای امام چهارم دنیا
مرد شب زنده دار سجاده
مرد محراب التماس دعا
از تو بوی نماز می آید
بوی راز و نیاز می آید
مادرت آفتاب حجب و حیاست
شرف الشمس سید الشهداست
مایه آبروی ایران است
افتخارم همیشه ام به شماست
از تو و مادر تو این دل ما
عاشق خانواده زهراست
یک سفر پیش ما نمی آیی
سفر مادری تو اینجاست
تو عجم زاده ای تو فامیلی
پس حرم سازی ات به گردن ماست
تو در این سرزمین گلکاری
به خدا حق آب و گل داری
آفتابی که حق کشیده تویی
جلوه ای که کسی ندیده تویی
با ظرافت ، خدای عز و جل
بی نظیری که آفریده تویی
آنکه با کفه تولایش
پای میزانمان کشیده تویی
شب اسیر هزار رکعت تو
به خدایت قسم پدیده تویی
نخلهای بلند نخلستان
بارش رحمتی که دیده تویی
با دعای غلام دارد
آسمان مدینه می بارد
-----------------------------------------------------------
علی اکبر لطیفیان

در تشنگی سراب به دردی نمیخورد
تنها خیال آب به دردی نمیخورد
حرفی بزن که اشک مرا در بیاوری
این جام بی شراب به دردی نمیخورد
باید به زیر نور بزرگان جلوس کرد
در سایه آفتاب به دردی نمیخورد
از این به بعد معطل این دل نمیشوم
این خانه ی خراب به دردی نمیخورد
از منظر نگاه شما جلوه دیدنی است
عکس بدون قاب به دردی نمیخورد
جان مرا بگیر ولی گریه را نگیر
چشمه بدون آب به دردی نمیخورد
چشمی بده که قلب مرا زیر و رو کند
گریه مرا کنار تو با آبرو کند
**
ما را به جز هوای شما پر نمیدهند
ما را به جز برای شما سر نمیدهند
بال وبال مانع اوج است پس اگر
بالم نمیدهند چه بهتر نمیدهند
گاهی کنار دلبریت جبر لازم است
دل را به اختیار به دلبر نمی دهند
جبریل هم به قبه ی تو ره نیافته
معراج را به غیر پیمبر نمیدهند
آنجا که میل یار اسیری دلبرست
در بند میروند ولی سر نمیدهند
ایرانیان به هیچ بزرگ قبیله ای
جز خاندان فاطمه دختر نمیدهند
تا زنده ایم ترک ولایت نمیکنیم
با غیر آل فاطمه وصلت نمیکنیم
هر دیده ای به دیده ی گریان نمیرسد
فصل خزان به فصل بهاران نمیرسد
در بین گریه حاصل ما رشد میکند
باران بدون سیل به پایان نمیرسد
یکجا اگر تمامی خلقت گدا شود
نقصی به آستان کریمان نمیرسد
روزی ما کم است که مصحف نخوانده ایم
عیب از کریم نیست که مهمان نمیرسد
بفرست سمت دشت غلام سیاه را
یک چند وقتی است که باران نمیرسد
کیسه بدوشی تو اگر کار هر شب است
این پینه های شانه به درمان نمیرسد
ما مستمند کیسه ی خیراتی تو ایم
ذاتا فقیر آن کرم ذاتی تو ایم
آقای من حریم تو از عرش بر تر است
با اینکه خاکی است بهشت معطر است
عادت نموده ایم به این گنبدی که نیست
حیف از حریم تو که بدون کبوتر است
فرصت غنیمت است ابو حمزه ای بخوان
امشب برای پاکی این قوم بهتر است
با تربت حسین به تسبیح می رسیم
این تربت حسین عجب بنده پر ور است
اول فدایی قدمت مادر تو بود
پس مادرت به تو ز همه با وفا تر است
تو یادگار فاطمه بودی برای او
حالا که شد فدای تو عالم فدای او
یعقوب کربلا چه قدر گریه میکنی
از صبح زود تا به سحر گریه میکنی
یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد
داری برای چند نفر گریه میکنی
وقتی که چشمهات می افتد به معجری
حق داری ای عزیز اگر گریه میکنی
این طفل را به جان خودت اب داده اند
دیگر چرا میان گذر گریه میکنی
از صبح تا غروب فقط نیزه میزدند
داری به قتل صبر پدر گریه میکنی
چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده
یعقوب کربلا چقدر گریه میکنی
بادیدن اسیر کجا میرود دلت
بادیدن فقیر کجا میرود دلت
---------------------------------------------------------
علی اکبر لطیفیان

✅ فرازی از نیایش زیبای حضرت سجاد علیه السلام با خدای متعال :

اللَّهُمَّ وَ ثَبِّتْ فِى طَاعَتِكَ نِيَّتِى ، وَ أَحْكِمْ فِى عِبَادَتِكَ بَصِيرَتِى ، وَ وَفِّقْنِى مِنَ الْأَعْمَالِ لِمَا تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الْخَطَايَا عَنِّى ، وَ تَوَفَّنِى عَلَى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ نَبِيِّك َ: مُحَمَّدٍ - عَلَيْهِ السَّلامُ - إِذَا تَوَفَّيْتَنِى.

خدايا نيت مرا در طاعت خود استوار دار و در بندگى ، بصيرت حكيمانه مرحمت كن و به عملى توفيق ده كه پليدى گناهان را از من بشويد ، و چون خواهى جان مرا قبض كنى ، با دين تو و آيين پيغمبرت محمد ( صلى الله عليه و آله و سلم ) روح مرا قبض كن.

صحيفه سجاديه دعای سی و یکم

✳️السَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْعابِدِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْمُتَهَجّدِينَ... ✳️

دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق

عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد است
آری آری به خدا عشق همه"سجاد" است

مرد شبهای مناجات علی بن حسین
ای برآورده ی حاجات علی بن حسین
نوه ی مادر سادات علی بن حسین
ذکر ما در همه اوقات علی بن حسین

ای به قربان تو و سفره ی با اکرامت
ای علی بن حسین بی علی میخوامت

شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تو
اثر خوف خدا هست به پیشانی تو
و زمین تشنه لب گونه ی بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو

ای مسیحای همه هرم تبت راعشق است
پسر بانوی ایران نسبت را عشق است

تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری
زینت سجده - به سجاده ارادت داری
به روی شانه ی خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری

مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازه ی حیدر تو دلیری آقا

قسمتت بود پیام آور قرآن باشی
دور ازمعرکه و ورطه ی میدان باشی
با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشی
سال ها گریه کن داغ شهیدان باشی

کربلا بود ولی شام امانت را برد
خنده های سر بازار دلت را آزرد

محمدحسن بیات لو

#اشعار_ولادت_حضرت_سجاد_علیه_السلام

⚜❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️⚜

نشیب های دل من فراز میخواهد
فراز اشک مرا در نماز میخواهد
مؤید است به روح القدُس قلم اما
برای شعر سرودن نیاز میخواهد
اگر چه کرده دل من خیال پردازی
حقیقت است که عاشق مجاز میخواهد
برای سفره ی بازش نیامدم اینجا
گدای این در، آغوش باز می خواهد
اگر چه این دو شب از جام کربلا مستم
دلم دوباره شراب حجاز می خواهد
پیاله ای بدهیدم که دم زنم حق را
دوباره زنده کنم قصه ی فرزدق را
نسیم پنجم شعبان ز راه آمده است
صدای پای بهاران ز راه آمده است
ببین بدون پیمبر بدون جبرائیل
دوباره آیه ی قرآن ز راه آمده است
میان بیشه ی شیران هاشمی امشب
غزال عرصه ی ایمان ز راه آمده است
فقط نه اینکه ز راه آمده عزیز عرب
عزیز دختر ایران ز راه آمده است
زنی که در رگ او خون آریایی هاست
که از دیار دلیران ز راه آمده است
شب تولد فرزند شاه دختر ماست
زبان مادری او زبان کشور ماست
کسی که شد ششمین نور سوره ی انسان
کسی که خسته شد از سجده های او شیطان
کسی که هست تجلی پنج تن در او
کسی که شد پدر هشت قبله ی ایمان
کسی که با نفس یک غلام ساده ی او
نفس گرفته زمین مدینه از باران
کسی که موقع انفاق بین سائل ها
ملقّب است دل شب به صاحب انبان
به حق او حجر الاسودی شهادت داد
که جز به حق علی وا نکرده است دهان
به حیرت است کنار حَجر دو چشم هشام
ز اهتمام خلایق به احترام امام
بخوان که ضبط کند آسمان صدایت را
صحیفه پخش کند بعد این نوایت را
برای این که بخوانیم " لا تؤدّبنی "
بخوان برای ابوحمزه ها دعایت را
تو با زبان خدا حرف می زنی آخر
چگونه یاد بگیریم ربنایت را
بیا و بعد دعا روضه هم بخوان آقا
بیا و شرح بده داغ کربلایت را
بیا بگو چه کشیدی تو در چهل منزل
بگو که بست به زنجیر دست و پایت را
بیا بگو چه به روز رقیه آوردند
بگو چگونه کشیدند عمه هایت را
کسی که حرف خدا و کتاب می آورد
کنار یک سر تشنه شراب می آورد
------------------------------------------------------------------
محسن عرب خالقی

تا خداوند ميرسم با تو
با خداوند ميرسم تا تو
همه در وحدت تو گم شده اند
من تو ما تو شما تو آنها تو
ما مسير تو را عبور شديم
راهِ سير و سلوكي ما تو
عبدم و لا فقير الا من
ربي و لاكريم الا تو
آنكه از تو سبو گرفته منم
بارها آبرو گرفته منم
چه مقاميست مادر تو شدن
مثل پروانه ي سر تو شدن
بال جبريل عرش مال خودش
راضي ام با كبوتر تو شدن
عليِّ اكبر است و آرزوي
چند سالي برادر تو شدن
ميشود برتر از سليمان شد
ظرف يك روز نوكر تو شدن
اين غلام سياه را نفروش
كردم عادت به قنبر تو شدن
به خداي يگانه مي ارزد
كشته ي نام اطهر تو شدن
پدرت هم به تو ولي ميگفت
بابي أنت يا علي ميگفت
آمدي و حسين خندان شد
همه جا جز بقيع چراغان شد
آمدي و به بركت نامت
نام جدت علي فراوان شد
مادرت شد عروس زهرا و
افتخارش نصيب ايران شد
آشنا با صحيفه اش كردي
هركه بر سفره ي تو مهمان شد
رمضان ماهِ سِرِّ شعبان است
رمضان شرح ماه شعبان شد
عده اي كه به پات افتادند
به مناجات راهشان دادند
ابر و خورشيد و ماه در كارند
خاكي از زير پات بردارند
تب تو تب نبود درمان بود
راويان تب تو بيمارند
دوستان قديمي زهرا
به تو و مادرت بدهكارند
در اسيري مادرت حتي
از مقامات او خبر دارند
هرچه مِهريه اش گران باشد
باز قوم علي خريدارند
به غلامت بگو دعا بكند
اين گرفتارها گرفتارند
با مناجات تو ملائكه هم
سر شب تا به صبح بيدارند
تا نگاهي به بالشان بكني
از كرم خوش به حالشان بكني
كاش ميشد بنا درست كنند
گنبدي از طلا درست كنند
همه جاي مدينه را نه، نه
لااقل پنج تا درست كنند
گرد و خاك بقيع را ببرند
تا برايم دوا درست كنند
شيعيان حاضرند با گريه
آستان تو را درست كنند
با النگوي دختران عجم
چند ايوانْ طلا درست كنند
سنگها ميخورد بر سر تو
تا كه شايد صدا درست كنند
عمه را زد ولي سر تو شكست
هم سر عمه هم سر تو شكست
-------------------------------------------------------------
علی اكبر لطيفيان

فال دعای سینه ی ما شاد آمده
سجّاده وا کنید که سجّاد آمده
سجّاده وا کنید و سر سفره ی نیاز
پرهای مرغ درد دل خود کنید باز
امشب به سمت قبله و محراب می رویم
با دل سراغ خانه ی ارباب می رویم
قرآن برای دیدن دلبر وضو گرفت
ایرانم از ولادت تو آبرو گرفت
بی بیِّ خاک مملکتم شاهکار کرد
با سجده ی تو شاه کرم افتخار کرد
شد کلِّ همُّ و غمِّ حقیقت سینجلی
وقتی که شاه عشق صدا زد تو را علی
آرایه های ناب دعا جلوه گر شده
حالم شبیه ناله ی شب تا سحر شده
این مثنوی مقام دلم می کند رفیع
پلکی به هم گذاشته و می روم بقیع
از لابه لای پنجره هایی به سوی یار
خیره شدم به سمت مزاری غریب وار
قوّت به قلب خسته و بی تاب می دهم
با اشک سنگ قبر تو را آب می دهم
تصویری از حریم خیالیِّ دلبرم
حک می شود به گوشه ای از قلب و باورم
با لفظ انتظار رسیدم به این یقین
صاحب حرم تو می شوی یا زین العابدین
روزی درست روبروی گنبد نبی
شیعه بنا کند به خدا مرقد علی
با یاد هر شبی که گذشت و نبود شمع
با روضه می شویم میان رواق جمع
جای دقایقی که پر از بغض فنته بود
روزیِّ چشم گریه کنت چوب طعنه بود
شب تا سحر برای شما سینه می زنیم
با یاعلی تبر به تن کینه می زنیم
پر می شود بقیع تو با صوت مادری
با ناله های غربت و غمهای حیدری
دیگر برای روضه نیازی به چاه نیست
نفرین و لعن قاتل مادر گناه نیست
لعنت به آنکه مقبره ات را خراب کرد
سیلی زدن به صورت غمدیده باب کرد
نفرین به آنکه قلب حرم با ستم شکست
دست علی شبیه علی بین کوچه بست
رو سوی قبله کن که دعایت نیاز ماست
تنها دعای عهد و فرج چاره ساز ماست
وا کن به اشک خود گره ی کور کار ما
از حق طلب نما سحر انتظار ما
--------------------------------------------------------------------------------

حسين ايمان

پنجم ماه ناب شعبان است
شور و شادی به سینه مهمان است
آسمان غرق نور ایمان است
فـُلک ومُلک و مَلک غزلخوان است
شکر حق ذکر ما و سلطان است

این پسر آبروی ایران است

آمده روح منبر و محراب
پسر آسمانیِّ ارباب
چهره ای با صفاتر از مهتاب
دلبری ناب و گوهری نایاب
اصل حبل المتین روز حساب

زینت بندگیُّ و ایمان است

اصل و شیرازه ی دعایی تو
بنده ی مخلص خدایی تو
چشمه ی نور هل اتایی تو
سند عشق مرتضایی تو
قاصد سرِّ کربلایی تو

خطبه ات از دم شهیدان است

در عبادت پیمبری هستی
در شجاعت تو حیدری هستی
در نجابت تو کوثری هستی
در کرم چون حسن سری هستی
در حرم شاه دیگری هستی

خیمه ی تو دژ یتیمان است

بی بیِّ آسمان پرستارت
بند و غل شد اسیر ایثارت
کوفه ماتِ دم علی وارت
روضه داروی جان بیمارت
گریه بر کربلای غم کارت

شیعه مدیون چشم گریان است
گریه ی تو بقای عاشوراست
صبرتو سرِّ مکتب مولاست
آه تو سهم دشمن زهراست
کربلا با دعای تو پیداست
آرزوی تو وعده ی آقاست

جمعه ای که ظهور در آن است

رها کنید مرا در هوای این آقا
گدا کنید مرا هم ، گدای این آقا
دوباره اذن دخولم دهید تا اینکه
بدون پر بپرم در سرای این آقا
اجازه ام بدهید آشیانه ای سازم
در اوج منّت و تحت لوای این آقا
جدا کنید مرا از زمین و بگذارید
همیشه محو شوم در صفای این آقا
بدون شک و تامّل رسیده ام بر این
رضای دوست بود در رضای این آقا
هزار چلّه نشسته است آسمان کنج
هزار توی سجود حرای این آقا
و جبرئیل علیک السلام می آرد
برای هرچه سلام از برای این آقا
هزار چلچله در نور مست و مدهوش اند
به دور زمزمه ی ربّنای این آقا
به پاست حسّ یتیم و کرامت حیدر
درون قصّه ی جود و سخای این آقا
دوباره کام دعا در دلم مصفّا شد
به پای سفره ی پهن دعای این آقا
دخیل بستم از آن ابتدا دل خود را
به ریشه های قشنگ عبای این آقا
مریض بودم و بیچاره ، خوب می دانم
شفا گرفته ام از اعتنای این آقا
به لب گزیده سر انگشت حیرتش هرکس
که خوانده صفحه ای از ماجرای این آقا
قلم زده است خدا درس صبر و عزّت را
به دفتر سفر کربلای این آقا
مشخّص است درون تمام این ابیات
که قاصر است زبان در ثنای این آقا
دعای هر نفس " تشنه " این شده است ای کاش
از این جهان برود با ولای این آقا
-----------------------------------------------------------------------------------------

وحید محمدی

اهـل زهـدی و اهـل عرفانیسیـد السـاجدیـن سبحانی
تو امـامـی ز بعد بـابـایـتروح کـل نمـاز و قـرآنی
مـادرت را تـو آبـرو دادیپسـر دخـت شـاه ایـرانی
تو عـزیـز حسیـنِ زهرایـی بیـن گهـواره مـاه تابـانی
مادرت گونه هات و می بوسـدمثـل بابا تـو نیـز خنـدانی
غنچه ات تـا به روی من وا شدمهر تو در دلـم شکوفـا شد
دل به لطف تو با صفـا باشـد
بی ولای تـو بی بهـا باشـد
بَه که هم نـام مرتضـی هستی یا علی جـان من فدا باشـد
گر شـدی جز اهل بکایـیـنسببـش یـاد کربـلا باشـد
کاش امشب بقیـع گنبد داشتکفتـران تـو را هـوا باشـد
قلب زوار تـو شده خون ،کاشزائرت را حـرم سـرا باشـد
یک بقیع و چهـار قبـر غریب
یک امام زمان و صبـر عجیب

سجاده ایم پهن برای دعا شدیم
نائل به همنشین شدن اولیاء شدیم
تاثیر کرد خصلت خوبان بروی ما
از یمن سجده های سحر باخدا شدیم
از دستباف بودنمان خیر دیده ایم
پاخورده ایم و از شرفش پربها شدیم
هر نخ زما مطهر انفاس دلبر است
با این حساب هم نفس کبریا شدیم
شکرخدا به طالعمان مهر عشق خورد
پاگیر لطف بی حد و حصر شما شدیم
اصلا چه حاجت است به آب و گلاب ها
ما پاک از طهارت این گریه ها شدیم
وابستگی به یار اثراتش مشخص است
فارغ زما چو یار شد از غصه تا شدیم
هرچند دست جمع زمین خورده ایم ما
گفتند عشق و پیش قدمهاش پا شدیم
سجاده ایم قسمت ما شور و شین شد
یعنی که پای بوسی ابن الحسین شد
امشب مدینه حال و هوایش معطر است
از شوق چشم منتظر آسمان تر است
باران گرفت و جان دوباره به خاک داد
ابر نگاه تو چقدر سبزه پرور است
کاسه بدست ها همه از راه میرسند
باب المراد عالم و آدم همین در است
امشب به آفتاب قمر فخر میکند
در خانه ی حسین مهی جلوه گرتر است
گهواره را نگاه کنید عشق آمده
زهراست یا حسین حسن یا که حیدر است
پیغمبری چقدر برازنده اش بود
پیشانی اش تجلی نور پیمبر است
طرز نگاه کردنش آیینه ی علی است
بر قاب صورتش رخ زهرا مصور است
ما از ازل ملازم خاک ره تواییم
مارا نوشته اند گدا چون مقدر است
تا چند کفر؟باده ی ایمانیم بده
یعنی که از صحیفه مسلمانیم بده
هرکس ز عشق تاب و تبش شهره میشود
بیش از همه غم و تعبش شهره میشود
زردی رویش از اثر سجده های روز
یا اینکه سجده های شبش شهره میشود
مادر بزرگ زاده و بابا شه قریش
خیلی بجاست گر نسبش شهره میشود
مسکینک فقیرک یاربش آشناست
دربین خلق ذکر لبش شهره میشود
تا روز حشر کار ابو حمزه اش گرفت
هرکس که گشت منتسبش شهره میشود
شمشیر خطبه اش کمر شام را شکست
اینگونه تا ابد غضبش شهره میشود
نخلی که آبیاری دست کریم شد
در شهر مزه ی رطبش شهره میشود
سر میدهیم پای تو عشق است عشق عشق
عاشق دل بلا طلبش شهره میشود
تطهیر آب وام گرفته ز طهر توست
خورشید آسمان و زمین جای مهر توست
ازبس کلام معجزه دار تو نور داشت
خورشید شد هرآنکه به پایت حضور داشت
وقتی که دست و پای تو از سجده آب شد
در عرش خود خدای تو حس غرور داشت
حاجی ناشناخته ی کاروان حج
در قافله به یمن تو نعمت وفور داشت
نزدیک ها که جای خودش لطف ویژه ای
آقای خوب ما به گدایان دور داشت
جبرئیل میرسید به پابوسی اش مدام
وقتی که در نماز دم یا غفور داشت
تو حضرت کلیمی و ادعیه شاهد است
محراب خانه ی تو شباهت به طور داشت
لطف دعای نیمه شبت بر همه رسید
از برکت صحیفه ی تو دین زبور داشت
زخم زبان و طعنه اگرچه زیاد خورد
ایوب آل فاطمه قلبی صبور داشت
آماده ایم رخصت افروختن بده
پروانه ایم اذن ز غم سوختن بده
اصلا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت؟
هروقت خورد بر لب خشک تو آب سوخت
اصلا چه شد که خیمه ات آتش گرفته بود؟
در بین شعله های جهنم کتاب سوخت
پای تورا به ناقه ی رم کرده بست شمر
از کربلا به کوفه تنت زین عذاب سوخت
در گیرو دار ردشدن همسرت ز شام
آتش سراغ معجرش آمد نقاب سوخت
رجاله ها بصورتتان سنگ میزدند
از طعنه های شهر دلت بی حساب سوخت
برروی زخم گردن تو مرهمی نبود
وقتی که از حرارت سرب مذاب سوخت
دید چگونه چوب به لبهای عشق خورد
دیدی چگونه از غم این سر رباب سوخت
یعقوب دل شکسته چهل سال آزگار
چشمت به یاد روضه ی بزم شراب سوخت
گفتم رباب و روز و شبم رنگ غم گرفت
"بس کن رباب"عمه ی سادات دم گرفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

مژده ای شیعه که باشد شب میلاد امشب

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

پا نهاده به جهان حضرت سجاد امشب

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

شهربانو بکند فخر به نسوان جهان

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

که خدا طرفه گلی ناز به داد امشب

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

مرحبا پنجم شعبان شد و روز صلوات

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

زین بشارت دل عشاق بود شاد امشب

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ای گدایان به در حضرت زهرا بروید

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

عیدیانه دهد آن مادر عباد امشب

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

که ز غم آل محمد شده آزاد امشب

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

کاخ ظلم از برکات قدمش ویران امشب

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

خانه آل امیه شده بر باد امشب

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

دوش رو بر سجاد ((کلامی)) می گفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]باد ای ساجد حق خانه ات آباد امشب

دل فرشته در اطراف آسمان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به خواب شاه زنان ، سرور زنان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به خواستگاری والا عروس خود زهرا

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

سحر به خطه ایران نظر کنان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

خدا ، برای حسین انتخاب کرده عروس

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به خواب ناز دلش تا دم اذان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به گِردِ مادر داماد با سلام و درود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

فرشته بود که مانند کاروان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

زمان ، زیاد ز رویای ناز او نگذشت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

میان جمع اسیران به بیکران می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

نشان فاطمه بود و نگاه های علی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

در آن میانه نگاهی دوان دوان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

همین که چشم علی نو عروس خود را یافت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

حسین بود و نگاهش که خوش گمان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه خواستگاری نابی عجیب جاذبه ای است

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

عروس در پی داماد ناگهان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

خلاصه پای عروسِ علی به خانه رسید

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

و نو عروس پی ، مادری جوان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

نبود، بانوی رؤیاییِ شب وصلش

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

و یادش آمد از آن شب که قد کمان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

کجاست فاطمه بیند که میهمان آمد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه زود ، شاه زنان سوی میزبان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

خبر رسید که پور حسین در راه است

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

پسر رسید ولی مادرِ جوان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه با صفا پسری آمده ولی مادر

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به شوق فاطمه هنگام زایمان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

گزاف نیست ، بگوییم این عبارت را :

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ز هیبت پسرش مادر از جهان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]□□□

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به دست حکمت گلچین چو باغبان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ز ره رسید گلستان و گل ستان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه بانویی که شده نُه امام را مادر

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه کودکی که از او نور تا جنان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه کودکی که جهان شد ز نور او روشن

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

شعاع روشنی اش تا به کهکشان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

امامِ بعد حسین آمده خدا را شکر

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

و گرنه کرب و بلا نیز بی گمان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ارادة ازلی در سرشت او پیداست

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

شهادتین ز لعلش ، چه خوش بیان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

گرفت عمه در آغوشِ خویش آقا را

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه خوش ز هوش به لالای عمه جان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تمام عمر دلش با عمو هم آوا بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

دلش به گفتنِ ذکر حسین جان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]□□□

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به همنشینیِ هر بینوا عنایت داشت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

کنار سفرة سائل چه مهربان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

دعای خیر دریغ از کسی نمی فرمود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به یاری فقرا با همه توان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به خانه ، دشمن خود را پناه و جا می داد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

اگر که خصم به امید یک امان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

گهی به درد غریبان رسیدگی می کرد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

گهی به دیدن بیمار بی نشان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

صحیفه اش همه دریایی از معارف اوست

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به جنگ دشمن دین با دعا ، عیان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]□□□

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

حقوق جملة ذرات را بیان فرمود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

اگرچه حقِّ خودش دست ساربان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تمام زندگی و هستی اش به غارت رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

کسی که یاری هر پیر و هر جوان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

یکی ز سلسلة قتلِ صبر اینجا بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

که در عبور ، ز یک قتلگاه ، جان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

صدای عمه رسد : یا بقیه الماضین

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ز آه تو همة جان کاروان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تحملی که دل خواهر صغیرت سوخت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

صبور باش که جانت از این فغان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به تازیانه و تحقیر ، قافله برخاست

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

بهار عالَم اسلام چون خزان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

میان سلسله یک کاروان ز عصمت بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

بدون قافله سالار و سایبان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

عفاف بود که آنجا مقاومت می کرد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

و زیوری که در آنجا به ارمغان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به نیزه بود که هجده سر بریده چو ماه

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

کنار زینب و سجادِ قهرمان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ز کربلا سوی کوفه ز کوفه تا سوی شام

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

هزار کرب و بلا بود کز توان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

هزار جا ، جگر زین العابدین خون شد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

گهی که نالۀ یا صاحب الزمان می رفت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]-----------------------------------------------------------------

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]محمود ژولیده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

نسیم آمد این بار از خوش مسیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

رسانَد به ما مژده ی دلپذیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

خبر خوش خنک کرد کام زمین را

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

بهاری شد این خطّه ی گرمسیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به یک خانه ی ساده کنج مدینه

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه زائرسرایی چه مهمانپذیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به دامان شهبانویی آسمانی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چنین مادر پاک و روشن ضمیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به ارباب دلها خدا هدیه داده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه شمس الضّحایی چه ماه منیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه ماهی که دلها همه صید چشمش

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ز مژگان خود تا رها کرده تیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

اماما تو خود زینت عابدینی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

پناه و امید صغیر و کبیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

کریمی، عزیزی، امیری، بزرگی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

امامی، رئوفی، صبوری، بصیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو خود خانه ی کعبه را مستجاری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به درگاه ایزد اگر مستجیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو عطر اقاقی در این خاکدانی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو گرمای عرفان در این زمهریری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو بُغض غریب دعای کمیلی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو روح بلند دعای مجیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

مقام رفیع تو را غبطه خوردند

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

همه کهکشانهای این راه شیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو دریای صبری، تو موج وقاری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو علم لدنّی، تو خیر کثیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو سبزینه ی برگ شاداب عصمت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو خود میوه ی بوستان غدیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

دعا را تو یاد ابوحمزه دادی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چه می شد که دست مرا هم بگیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

زبور است آری بر آل محمد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

کتاب صحیفه به آن بی نظیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو سیراب سرچشمه های دعایی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو از باده ی سرخ سجاده سیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

معلم تویی؛ از تو آموخت شیعه

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ولایت مداری ولایت پذیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به وقت خطابه بسی سربلنی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به گاه عبادت گهی سر به زیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

جسارت نباشد سؤالی بپرسم

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چرا در جوانی بدین مایه پیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چهل سال گریه تو را پیر کرده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

چرا چلّه ی اشک باید بگیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تویی یادگار غم اهل خیمه

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تویی دفتر خاطرات اسیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو با دست بسته به همراه زینب

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

رسالات خون خدا را سفیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو تب کردی و صبر کردی و گفتی:

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

حسینٌ امیری و نعم الامیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

نشد تا که در بزم نامردم شام

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

سر خویش یک لحظه بالا نگیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

به جالوتیان سنگ داود بودی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

خوشا این شجاعت، زهی این دلیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

اماما مدد کن به صحرای محشر

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ز ما استغاثه ز تو دستگیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

گدای شمایم که تقدیرم این شد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تو را شاهی و نوکران را فقیری

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ای شکوه فراز های دعا

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نغمه ی عرشی و صدای دعا

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دست من را بگیر از عَرشَت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بنده بنواز، ای خدای دعا

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بنده ای را که دور افتاده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بنما امشب آشنای دعا

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]من دخیل دعای تو هستم

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بنده ی ربّنای تو هستم

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دلی امشب به خاک پات افتاد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ششمین دلبر خدا سجاد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یا علیِّ بن سید الشهدا

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شد زِ ذکرت دلم حسین آباد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]می نویسم اسیر یعنی من

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]که شدم با تعلّقت آزاد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نوکر خانه زاد نام من است

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]عبدِ زین العباد نام من است

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بارش رحمت خدایی تو

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دلخوشی دل گدایی تو

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سینه ی تو اگرچه پُر درد است

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به جراحات دل دوایی تو

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در اسارت اگر که باشی، باز

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به کرم کردن آشنایی تو

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گنج العرش است زیر پاهایت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]رحمت واسعه است بابایت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ما به دستان تو مسلمانیم

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از تبار شما و سلمانیم

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شهربانوی ماست مادر تو

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ما تو را خویشِ خویش می دانیم

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بس که ما عاشق "علی" هستیم

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]میزبان شه خراسانیم

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نه فقط قلب ما سرای شماست

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کلِّ ایران ما برای شماست

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شب میلادت ای سلاله ی نور

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مست ذکر علی شدیم، چه جور

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نورت ای آفتاب مشرقِ مِی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از دلِ خسته ام چو کرد عبور

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یادم آمد فروغِ رویِ تو و

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آن تجلّی و آن زمان حضور

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گفتم این ماه عالم ذَر بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]که ازل از رخش منوَّر بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گفتم این ماه آمده تا ما

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]برسیم از مسیر او به خدا

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آمده دومین علی من و

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]علی خانواده ی زهرا

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سفره ی شیعگی چه با نمک است

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]با علی های سیدالشُّهدا

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پسرانش همه علی هستند

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اسدُالله منجلی هستند

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]علی اکبرش چه غوغاییست

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چه قَدَر هیبتش تماشاییست

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از علی اصغرش چه گویم، چون

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]او خودش وقت رزم، زهراییست

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]علی اوسطش سپهر دعاست

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کار وی چون خداش یکتاییست

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حضرت زین العابدین است او

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]با غمی جانگداز عجین است او

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]او ستم دیده و بلا دیده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کوفه و شام و کربلا دیده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دیده بر نی سر حسین و سپس

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خنده ی نیزه دار را دیده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سر بازار دور عمّه ی خود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چقدر چشم بی حیا دیده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دور او حرف ناصواب زدند

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]لب به پیمانه ی شراب زدند

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]---------------------------------------------------------
امیر عظیمی

کعبه شد سر زلفت دل به سجده افتاده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

لحظه ای کنارم باش در فضای سجاده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

در سحر دو چشمانت باب اشک بگشاده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

غربتی غریبانه نیمه شب تو را داده

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در مسیر بی دردی ظلمتی فراگیرم

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از نم سرشک تو آمدم بقا گیرم

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

نخل دلکش طوبی از غمت ثمر دارد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

با اصالت نامت آه ما ثمر دارد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

هر که شد مناجاتی بهره از سحر دارد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

بی گمان نگاه تو بر دلش نظر دارد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]صاحب دل مایی خالق دعایی تو

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]منشاء گل مایی سیّد البکائی تو

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

آزادی تو ممزوج با غم و بلا باشد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

دل را که حریم توست بیگانه چرا باشد؟

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

شاهد مناجاتت چون ارض و سما باشد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

باید که دعای تو مقبول خدا باشد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بر بندگی ات تا حشر حیّ ازلی نازد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چون شیعه، خدایش هم بر آل علی نازد[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو اسوه ی تقوا نه سر منشاء تقوایی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

در سجده ثناگوی شهزاده ی لیلایی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

با دست علی مامت شد شیعه ی زهرایی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

شد مفتخر ایران از همشهریِ والایی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]روح توبه هستی تو نفس آیه ی تطهیر

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هر رکن نمازت را گفته هر ملک تکبیر

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ای قرین لبهایت گوهر دعا سجاد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

لحظه لحظه ی عمرت خلق هل اتی سجاد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

بستر وفا سجاد معدن سخا سجاد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

روح لافتی سجاد یا حبیبنا سجاد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خود فناء فِی اللهی ربّ متقین هستی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در ثنای تو این بس زین العابدین هستی

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

در خلقت ما نامت مقصود و دلیل آمد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

هویِ سحرت ما را عمری است کفیل آمد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

بر نم نم اشک تو یعقوب دخیل آمد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تا از تو بها گیرد با ندبه خلیل آمد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]انبیا گرفتارت سائلان بازارت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از حق همه می جویند یک فرصت دیدارت

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

از خطبه ی غرّایت هر تبکده ویران شد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

با فیض دعای تو هر دلشده سلمان شد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

الشام مگو دیگر دل زار و پریشان شد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

تو دیده ای آن مه را کز نیزه نمایان شد

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ای نهضت عاشورا مدیون کلام تو

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]باشد دل زینب هم مرهون مرام تو

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

آسمان و شبهایش با غمت هماهنگ است

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

در صحیفه نجوایت لهجه ای خوشاهنگ است

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

در رثای درد تو صد صحیفه خونرنگ است

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

میل کربلا دارم سینه ام چو دلتنگ است

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]عمری است که مجنون لیلای بقیعم من

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شادم که پرستوی شیدای بقیعم من

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

کاروان آل الله سوی کوفه مهمان بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

سجده های خون بود و یک گلوی عطشان بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

پیکری بدون سر در تب بیابان بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

جای بوسه پیدا کن بر تنی که عریان بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تازیانه با جسم خسته در تلاقی بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خواهری کبودین در جستجوی ساقی بود

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

نینوای پر دردی دیده ای تو هر غم را

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ناقه ناقه می جوید خواهر محرم را

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

شانه زن که مب یاشد گیسوان درهم را

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

ناله ی تو آتش زد گریه ی محرم را

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]صدق نوکری امشب از کرم عطایم کن

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سیّدی تو راهیِ حجّ کربلایم کن

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]-------------------------------------------------------------------
احسان محسن فر

[="Navy"]

✿ای انیس قدیمی دلها
آفتاب بلند ناپیدا
تا خدا می برد دلِ ما را
پَر ِ سجاده های سبز شماܓ✿

ܓ✿ܓ✿ولادت امام سجّاد(علیه السلام)مبارک‎ܓ✿ܓ✿

[/]

[="Navy"]

سلام بر تو اى زینت عابدان، سلام بر تو اى زینت شب زنده داران،
سلام بر تو اى پیشواى پرهیزکاران، سلام بر تو اى ولى مسلمانان،
سلام بر تو اى نور دیده عارفان،سلام بر تو اى وصى اوصیا،
سلام بر تو اى خزانه دار وصایاى فرستادگان الهى، سلام بر تو اى نور بیمناکان،
سلام بر تو اى نور کوشندگان عابد، سلام بر تو اى چراغ روشنایى بخش ریاضت کشان،
✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿✿‿✿

♥✿‿ ولادت با سعادت حضرت امام سجاد علیه السلام مبارکـــــ باد ‿✿♥

[/]

[="Navy"]

مولا زین العابدین سیدالساجدین علیه السلام :

اَلْخَیْرُ كُلُّهُ صِیانَهُ الاْنْسانِ نَفْسَهُ.

سعادت و خوشبختى انسان در حفظ و كنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه كار زشت و خلاف است.

تحف العقول: ص201، بحارالأنوار: ج 75، ص 136، ح 3

[/]

[="Times New Roman"][="Navy"][/]