ستوان یکم شهيد عبدالحميد انشايي

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ستوان یکم شهيد عبدالحميد انشايي


شهيد عبدالحميد انشايي فرزند برومند محمد کاظم انشايي در تاريخ 1336/04/14 در شهرستان فسا (در استان فارس) و در خانواده اي مذهبي پا به عرصه وجود نهاد. جد بزرگوارش شيخ احمد علي انشايي از روحانيون و علماي به نام فسا بود.
پدر عبدالحمید که روحاني زاده و فردي معتقد و مذهبي بود از همان ابتدا او را با مباني دين مبين اسلام آشنا نمود. اين افسر رشيد اسلام در سال 1342 در سن 6 سالگي جهت دوره آموزش ابتدايي به مدرسه راه يافت. از شروع دوران تحصيل به علت آشنايي با قرائت و درک مفاهيم قرآن کريم همواره زبان زد خاص و عام بود به نحوي که اغلب اوقات فراغت را صرف آموزش دين مبين اسلام به دوستان آشنايان مي نمود.
از همان دوران کودکي نمازش را اول وقت مي خواند و همواره قبل از رفتن به مدرسه زودتر از خواب بر مي خواست و وضو مي گرفت و نماز صبح را اول وقت به جا مي آورد و سپس چند دقيقه اي به خواندن قرآن مشغول مي شد. از مدرسه هم که بر مي گشت بلافاصله نماز ظهر را مي خواند. معتقد بود بهترين کار در نزد خداوند احسان به والدين و کمک کردن به آن ها مي باشد، به همين دليل همواره در کارهاي خانه به پدر و مادرش کمک مي کرد. بسيار انسان مکلف و با احساس مسؤوليتي بود و هيچ وقت به خود اجازه نمي داد که کارهاي شخصي خود را به ديگران وا گذارد و هر مسؤوليتي را که به وي مي سپردند به نحوه احسن انجام مي داد.
از همان کودکي علاقه خاصي به ائمه اطهار و پيامبر اسلام داشت. همواره در مراسم عزاداري سعي مي کرد جزو اولين نفرات حاضر باشد تا بتواند در کارها کمک کند و در حسينيه ها نوحه خواني مي کرد و با وجود سن کم در ماه مبارک رمضان تا جايي که مي توانست روزه مي گرفت و بعد ها که بزرگ تر شد کودکان فاميل را به اين امر تشويق مي کرد، به طوري که هر روز در موقع افطار پولي را به عنوان هديه به بچه ها مي داد و در پايان ماه مبارک نيز براي آن ها هديه مي خريد و مي گفت که بايد بچه ها را از کودکي با اسلام آشنا کرد.
هميشه سعي اش بر اين بود که نمازش را به جماعت بخواند. اگر در ميهماني يا مجلسی بود که امکان حضور در مسجد براي خواندن نماز جماعت ميسر نبود، سعي مي کرد با تشويق افراد حاضر در آن جمع به نماز جماعت، به اين فرضيه مهم دست يابد و يکي از افراد حاضر در جمع را که از لحاظ اعتقادي قوي تر از بقيه بود با صلوات هاي پياپي به عنوان امام جماعت به جلو مي فرستاد.
از مجالس لهو و لعب دوري مي کرد حتي از شب نشيني هاي دوستانه يا فاميلي هم که تا دير وقت برگزار مي شد پرهيز مي کرد. وقتي علت را از او مي پرسيدند مي گفت: نکند خداي نا کرده براي نماز صبح به موقع بيدار نشوم. هميشه قبل از اذان صبح بيدار مي شد و تا وقت اذان به نماز شب مي ايستاد و پس از اذان نيز نماز صبح مي خواند.
او پس از اخذ مدرک ديپلم رياضي از دبيرستان حکمت شهرستان فسا در سال 1354 وارد مدرسه عالي مديريت و حسابداري کورش اصفهان شد و به علت قدرت فراگيري مطلوب از سوي مسئولان وقت دانشگاه به عنوان دانشجوي دانشکده آمار و اقتصاد برگزيده شد. اوقات فراغت خود را به ورزش و مطالعه مي پرداخت. انسان بسيار قانعي بود و از هيچ کس چشم داشت نداشت. به کسي تهمت نمي زد و اگر چنين چيزي را مي ديد به شدت فرد تهمت زننده را مورد نکوهش قرار مي داد. فوق العاده انسان مورد اعتماد و راز داري بود. او حضرت علي (ع) را الگوي خود قرار داده بود و معتقد بود که انسان با وجود داشتن چنين الگويي نياز به هيچ کس ديگري براي خوشبختي ندارد و اعتقاد داشت که در جامعه در تمام امور بايد مساوات رعايت گردد و هيچ اختلافي ميان فقیر و غني نباشد.
در دوران دانشجويي از همان ابتدا از بقيه يک سر و گردن بالاتر بود و جزو دانشجويان ممتاز همدوره بود. همواره سر وقت در کلاس هاي درس حاضر مي شد و شيفته علم و دانش بود. از کساني که نظم دانشکده را به هم مي زدند بيزار بود. در دوراني که اختناق و ظلم و ستم در دانشگاه ها نيز بيداد مي کرد دانشجويي خيلي منظم و مقيد به اصول اسلامي بود. در درس ها به ساير دانشجويان کمک مي کرد و معتقد بود که بنا به گفته امير مؤمنان حضرت علي (ع) ذکات علم در نشر آن است.
در انجام کارها فقط رضاي خدا براي او مهم بوده و بس و سعي مي کرد که تمام کارهايش بر مبناي رضاي خدا باشد. در دوران تحصيل نيز پيرو خط و انديشه امام (ره) بود و مخفيانه با همکاري دوستان نزديکش، جلسات و مباحث سياسي ـ اعتقادي به راه مي انداخت به طوري که توانست بسياري از کساني که هيچ آشنايي با اسلام نداشتند را در کوتاه مدت چنان علاقه مند به دين اسلام سازد که همواره در نماز جماعت شرکت مي کردند و شخصاً در اکثر جلسات با توجه به صداي دلنشين و روح نوازي که داشت قرآن تلاوت مي کرد.
هم زمان با اوج گيري مبارزات حق طلبانه امت اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) به صفوف انقلابيون پيوست. همزمان با ورود به مدرسه عالي مديريت و حسابداري اصفهان (کوروش کبير سابق) با تعدادي از دوستان نزديکش يک گروه کوچک تشکيل داد. اين گروه فعاليت خود را در جهت ترويج مسائل اعتقادي و اخلاقي و پايبند کردن بعضي دانشجويان که از نظر اعتقادي مقداري سست بودند شروع کرد.
با توجه به جو و شرايط سياسي کشور در آن موقع عده اي از وابستگان به رژيم طاغوت و منافقين سعي بر اين داشتند که بين دانشجويان سراسر کشور به طريق مختلف تفرقه و آشوب بيندازيد و به نوعي آن ها را نسبت به اوضاع سياسي مملکت بي تفاوت و نسبت به اسلام بيزار کنند و اسلام را ديني معرفي کنند که به درد جامعه امروز نمي خورد و تعاليم اسلامي در اين دوره و زمان ديگر کارايي ندارد و از اين طريق دانشجويان را نسبت به دين مبين اسلام دلسرد و بي تفاوت کنند و گروه گرايي به وجود آوردند و گاه با ترور و زنداني کردن دانشجويان مذهبي در ميان اين رعب و وحشت ايجاد کنند.
شهيد انشايي با توجه به هوش و فراست بالا با فعاليت هاي گروهي خود دانشجوياني را که احتمال داشت تحت تاثير اين شرايط قرار گيرند آگاه مي ساخت و نقشه هاي شوم آنان را خنثي مي نمود. وي سپس به فعاليت هاي سياسي و انقلابي روي آورد. با توجه به سختگيري هاي موجود و حکومت نظامي ها و خطرات بالا، عکس ها و اعلاميه هاي حضرت امام (ره) را چاپ و تکثير مي کرد و همراه با دوستانش در محله هاي اطراف، شبانه پخش و يا به ديوارهاي محل نصب مي کرد.
در سال 1357 با پيروزي انقلاب در جمع دانشجويان پيرو خط امام (ره) رسماً فعاليت سياسي را آغاز نمود. در اين سال طي حکمي جهت تشکيل کميته انقلاب اسلامي در شهر گلپايگان و حومه ماموريت يافته و طي آن در چندين رشته عمليات براي مبارزه و دستگيري افراد ضد انقلاب شرکت کرد.
در تاريخ 1359/03/26 به اخذ مدرک کارشناسي از دانشکده آمار و اقتصاد دانشگاه اصفهان نايل و بلافاصله در همان سال به اتفاق تعدادي از هم دوره هاي زمان دانشجويي جهت طي دوران خدمت مقدس سربازي در مرکز پياده شيراز مشغول انجام وظيفه شد و پس از طي دوره آموزش به درجه ستوان دومي نائل آمده و به گردان 191 پياده همان مرکز اختصاص يافت.
در اين ايام توجه به تهاجم وسيع دشمن بعثي عراق به ميهن اسلامي، داوطلبانه در قالب يگان مربوطه عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل در مناطق مرزي خوزستان گرديد. پس از انجام ماموريت سه ماهه همراه يگان از خوزستان به مرکز پياده شيراز مراجعت و پس از سازماندهي، مجدداً جهت مبارزه با گروهک هاي ضد انقلاب و منافقين و پاکسازي منطقه کردستان به سقز اعزام و پس از طي ماموريت شش ماهه به شيراز مراجعت نمود و با سازماندهي جديد عازم جبهه هاي گيلان غرب در مناطق مرزي غرب کشور گرديد.
سرانجام اين شهيد گرانقدر در تاريخ 1360/10/15 در عمليات آزاد سازي ارتفاعات سر به فلک کشيده شياکوه با کفار بعثي درگير و پس از جنگي نمايان و شجاعانه و تن به تن، جان به جان آفرين تسليم و مردانه به شهادت رسيد.
پيکر مطهر اين شهيد عزيز پس از هشت ماه باقي ماندن در منطقه عملياتي کشف و در زادگاهش آرام گرفت. ايشان در طول اين نبرد نابرابر براي تهييج عناصر دسته جمعي تحت امر همواره در دل ارتفاعات بلند شياکوه فرياد مي زد:

«شياکوه از آتش دشمن مي لرزد اما ستوان انشايي و واحد تحت امرش نمي لرزند».

رهبر کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) در سخنان گهرباري در سال 1360 به مناسبت شهادت اين افسر رشيد نيروهاي ارتش جمهوري اسلام ايران فرمودند:
«در صدر اسلام هم از اين افسرها بوده است، مثل انشايي ها».

سالها بعد ناو سروان مسعود انشايي برادر عبدالحميد نيز راه را ادامه داد و در29فروردین سال 1367در نبرد ناوچه جوشن توسط هواپيماهاي شيطان بزرگ به شهادت رسيد.
روحش شاد و يادش گرامي باد

برچسب: 


بسمه تعالى

خدمت خانواده سلام عرض مى كنم اميد وارم كه بسلامت باشيد از حال ما بخواهيد بحمدلله خوبيم ودشمن زبون د رحال نابودى است امروز زمان آن رسيده كه مسلمان به عهد خود وفا كند و با توكل به خدا بر دشمن اسلام و محرومان جهان بتازند و نصر من الله و فتح قريب نبرد ما نبرد اسلام با جنود شيطان است وعزت و عظمت مسلمانان بستگى به صبر ومقاومت ما دارد بيارى خدا خواهيم ايستاد تا تاريخ فردا به نيكى ازما ياد كند و خداى عالم راضى ازماباشدخدا يا ما را يارىفرما و گامهايمان را درره خود استوار گردان خانواده عزيزم زمان كوتاه است ومسئوليت سنگين ازمن راضى باشيد و ببخشيد و برايم نماز برپا داريدو روزه بگيريد هر چه توان داريد تا خدا به همه مان اجر فرمايد شيطان هميشه د ركمين است و آنچنان نافذ كه احساس نمى كنيد از خدا مى خواهم كه خود وهمه شما را درپناه خود ازشر شيطان نگاهداردتا راه درست را انتخاب كنيم و درمسير فطرت الهى حركت نماييم اماممان كه اميد محرومان است يارى كنيم و شكر نعمت خدا را بجاى آوريم تا دچا رغضب الهى نشويم به خواهرانم كه مهربانند و برادرانم نيزسلام مى رسانم وتوفيقشان را از خداوند خواستام خداوند همه مسلمانان را پيروز با عزت گرداند تا پرچم يكتا پرستى و لا اله الا الله در جهان بر افراشته گردد قربان شما والسلام 9/10/60گيلان غرب