پائولو کوئلیو، عرفان‌های نوپدید، آرش حجازی، ندا آقاسطان و چند قصه دیگر

تب‌های اولیه

43 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پائولو کوئلیو، عرفان‌های نوپدید، آرش حجازی، ندا آقاسطان و چند قصه دیگر

سعيد مستغاثي روزنامه نگار و منتقد سینمایی در نوشته‌اي تحليلي به بررسي بخشي از سير زندگي پائولو کوییلو نويسنده برزيلي، افكار انحرافي وي و روند ورود و ترجمه آثار او در ايران به‌طور گسترده توسط آرش حجازي فرد مظنون به مشاركت در قتل ندا آقاسلطان پرداخت.
به گزارش رجانيوز، مستغاثي در اين نوشته به سفر پائولو کوییلو به ايران در دوره وزارت مهاجراني و استقبال وزير وقت فرهنگ از او در فرودگاه اشاره كرده و نگاه کوییلو درباره ايرانيان و نظام ايران را مرور مي‌كند:
شاید برای کسانی که خواننده ترجمه های آثار پائولو کوییلو در ایران هستند، نام آرش حجازی، آشنا باشد. همان مترجم انحصاری داستان های نویسنده برزیلی و دارای مجوز رسمی از شخص کوییلو برای این ترجمه ها (که این مجوز را همراه دستخط پائولو کوییلو در مقدمه اغلب کتاب‌هایی که از وی ترجمه و انتشار داده، درج کرده است) و البته از مؤسسین انتشارات کاروان.
(از راست: آرش حجازی، پائولو کوییلو و عطاالله مهاجرانی)
اما یک گروه دیگر نیز با نام آرش حجازی آشنا هستند (که البته گروه وسیع تری را تشکیل می دهند) همان گروهی که به دلايل مختلف بیش از یک سال است، ماجرای قتل مشکوک زنی به نام ندا آقا سلطان را تعقیب می کنند. بله آرش حجازی همان به اصطلاح پزشکی است که ظاهراً چند روز پیش از حادثه مرگ ندا آقا سلطان به ایران آمده و در لحظه اصابت گلوله به آن زن، گویا در چند قدمی او قرار داشته و اصلی ترین شاهد ماجرا بوده و بعد هم به ادعای خودش برای نجات ندا از مرگ تلاش‌هایی به خرج داده که پس از لحظاتی با اطمینان یافتن از مرگ وی دست از آن تلاش ها کشیده و از صحنه خارج شده است! (تحقیقات بعدی و از جمله صحبت های استاد موسیقی ندا آقا سلطان معلوم کرد که وی در آن صحنه فوت نکرده، همچنان زنده بوده و پس از انتقال با اتومبیل و در بیمارستان دار فانی را وداع گفته است!)
دو روز بعد چهره همین جناب آرش حجازی بر صفحه تلویزیون شبکه های مختلف تلویزیونی خارج کشور مشاهده شد (سرعت ایشان در خروج از کشور هنوز مورد بحث محافل مختلف است!) که در مصاحبه های متعدد حرف هایی زد (از جمله اصابت گلوله به ندا از جلو، یا برخورد گلوله به آئورت او و یا نحوه تشریح صحنه و...) که نادرستی اکثر آن‌ها توسط تحقیقات انجام شده یا صحبت‌های سایر شاهدان ماجرا و یا حتی حرف های بعدی خودش معلوم شد.
بگذریم، اما چند درصد از خوانندگان ترجمه های آرش حجازی از آثار پائولو کوییلو می دانستند، وی همان کسی است که در ماجرای قتل ندا آقا سلطان حضور داشته است؟ و برعکس، یعنی چند درصد از خیل آدم هایی که قضیه قتل ندا آقا سلطان را تعقیب کردند، می دانستند (یا به این موضوع اهمیت دادند) آرش حجازی یعنی کسی که ظاهراً خود را مطلع‌ترین و نزدیک‌ترین فرد نسبت به حادثه مذکور قلمداد کرده، مترجم و ناشر رسمی آثار پائولو کوییلو بوده است؟ این درحالی است که تقریباً تمامی شبکه های خارجی انعکاس دهنده مصاحبه های آرش حجازی به مترجمی وی و ارتباطش با پائولو کوییلو کمترین اشاره را داشته و یا اصلاً به آن توجهی نشان ندادند! (یا نگارنده و خیلی های دیگر نشنیدند؟!) این درحالی است که این شبکه ها معمولاً کمترین و بی اهمیت ترین فعالیت ادبی و هنری سوژه هایشان را به کوس و کرنا می زنند ولی درمورد آرش حجازی منحصراً به اینکه وی پزشک بوده و در صحنه حضور داشته، پرداختند!
اما با اینکه پائولو کوییلو شاید چهره آشنایی برای بسیاری از خوانندگانش در ایران باشد، بد نیست براساس اسناد و مدارک موجود (از جمله زندگینامه رسمی و مصاحبه هایش)، بعضی ناگفته ها درباره وی بازگو شود و افکارش اندکی تحلیل شود، تا بلکه مقصود حقیر از این مطلب حاصل آید.
پائولو کوییلو از همان دوران نوجوانی نسبت به دین و مذهب، دچار تنفر شد و به دلائل اختلالات روانی در سن 17 سالگی دو بار در بیمارستان روانی ریودو ژانیرو بستری شد که برای درمانش به کررات از شوک الکتریکی استفاده کردند.
پائولو کوئیلو پس از رهایی از بیمارستان به یک گروه تئاتر پیوست و کارهای پراکنده ای در مطبوعات انجام داد. تماشاگران اغلب نمایش‌هايي که گروه وی انجام می دادند، محتوای آن تئاترها را کاملا ضد اخلاقی و مروج فساد و... خواندند. در پی آن، پدر کوئیلو، به‌دلیل حالات اسکیزوفرنیک، او را برای سومین بار در بیمارستان روانی بستری کرد. کوئیلو مدتی از دارو استفاده کرد و سپس به استفاده از مواد مخدر روی آورد. وی مدت پنج سال به مواد مخدر و توهم‌‌زا به شدت معتاد بود. او ابتدا کوکائین و سپس مواد روان گردان و پیوت و مسکالین و ماری جوانا و برخی دیگر از مواد افیونی را مصرف می کرد. همچنین به شدت به مشروبات الکلی معتاد بوده و همچنان معتاد است و مدتی هم در جنبش هیپی گری برزیل سر کرد. شاید از همین روست که اگرچه در آثارش به شدت مدعی عشق و عاشقی است اما تنها تجربیاتش از عشق و عاشقی، 3 بار ازدواج ناموفق بوده است!
ادامه دارد ..

پائولو کوییلو چندی هم در زندان به سر برد، چراکه به همراه دوست آهنگسازش رائول، اقدام به چاپ مجموعه داستان‌های کمدی سکسی به نام کرینگ‌ها كرد و آفرینش این آثار را راهی برای رسیدن انسان‌ها به آزادی می دانست.
تاثیر استفاده از مواد مخدر و توهم زا و مشروبات الکلی در آثار کوئیلو به وضوح نمایان است. همچنین تاثیر نگرش مارکسیستی نیز در نوشته‌هایش هویداست. (او مدتی هم در دهه 60 شیفته افکار کارل مارکس و انگلس و ارنستو چه گوارا بود). درباره‌ی نگاه او به خدا و معاد و وحی دقت زیادی لازم است. او خدایی را ترسیم می كند که چون خدای تورات، گناه می کند و از کرده خود پشیمان می شود! در زمینه وحی و پیامبری، در رمان "کوه پنجم" با اثر پذیری از کتاب عهد قدیم ایلیای نبی کافر می شود و خشم ونفرت خود را آشکار می کند.
یکی از وجوه تفکرات به اصطلاح عرفانی کوییلو، جانشین كردن "احساس خوب" به جای "معیار اخلاقی" است. درحالی که به باور روانشناسان، ممکن است پدیده هایی در لحظه به انسان، احساس خوبی بدهند ولی پیامدهای تباهی آوری داشته باشند. حتی فیلسوفان نهیلیسم مانند "اپیکور"، وقتی از لذت ها صحبت می کنند، صراحتا از دنباله روی هر لذتی که احساس خوبی نتیجه اش است، نهی می کنند. یعنی معیار کوییلو حتی از زاویه نگاه نهیلیسم غربی نیز قابل پذیرش نیست.
ویژگی دیگر شبه عرفان کوییلو آن است که بدون توجه به جهت و هدف و غایت، بر هیجان تاکید دارد، چون ملال زندگی اومانیستی را می بیند. اما اینکه این هیجان از کجا می آید و چه غایت و نهایتی دارد، معلوم نیست و روانشناسان براین باورند که چنین ابهامی می تواند انسان را به ورطه فاجعه بارترین مفاسداجتماعی و اخلاقی بغلتاند.
آثار و اندیشه های پائولو کوییلو، اساساً شریعت گریز بوده و او سعی دارد از طریق ادبیات، این نوع تفکر را اشاعه دهد، اگرچه برخی از ناقدان ادبی، وی را حتی نویسنده ادبی نیز نمی دانند، از آن رو که عرفان توده ای را ترویج می کند. عرفانی که می گوید در آن رسیدن به مقصد آسان است و خداوند اشتباهات انسان را می بخشد، همانگونه که انسان اشتباه‌های خدا را می بخشد! یعنی کوییلو خدایی را ترسیم می کند که چون خدای تورات، (نعوذ بالله) گناه می کند و از کرده خود پشیمان می شود!
از همین رو برخی از صاحب نظران، پائولو کوییلو را متعلق به نوعی از جریان معنویت منسوخ اومانیستی می دانند که به شدت مورد توجه نظام سلطه بوده وتوسط رسانه های وابسته تبلیغ و ترویج می شود. معنویتی که فاقد شریعت است و بر آموزه های مسیحیت یهودی شده (یا همان صهیونیسم مسیحی) تأکید دارد و از همین رو بیشتر مورد عنایت نظام سلطه است تا در مقابل موج بیداری اسلامی قرار گیرد. شاید از همین رو، وی از اعضای دائم کنفرانس (داووس Davos)) به شمار می آید که هر سال با حضور شخصیت های مهم سیاسی و اقتصادی قدرت های غربی و کشورهای پیرامونی تشکیل می شود. سخنرانی پائولو کوییلو در همین کنفرانس داووس به سال 2001 و در جمع سرمایه داران بزرگ درباره نوع عرفانی که ترویج می کند، باعث شد تا شیمون پرز (از سران صهیونیسم و نخست وزیر سابق اسراییل) از وی تجلیل به عمل آورده و بگوید:
«معنویتی که شما مبلغ آن هستید، در خاورمیانه برای ما بسیار مفید است و ما بدین شیوه می توانیم با تروریسم مقابله کرده و صلح و آرامش یهودیان را در کشور خود حکمفرما کنیم...»
اگرچه رابطه پائولو کوییلو و کانون های صهیونیستی بسیار مستحکم تر از این بوده است. خود وی در مصاحبه ای که در 19 دسامبر 2007 با نشریه "فوکوس مونیخ" انجام داد، به رابطه گسترده اش با این محافل اشاره کرد. کوییلو در آن مصاحبه گفت:
«برای 10 سال است که عضو مرکز شیمون پرز برای صلح (Shimon Perez Center for Peace) هستم. این نهادی است که به خود آقای پرز مربوط است و تلاش هایی که برای برقراری صلح در خاورمیانه انجام می شود را سازمان می دهد..."! (لابد از نظر جناب کوییلو جنایات جنگی اسراییل در قانا و غزه و لبنان هم از همین نوع تلاش های برای صلح به شمار می آید!)
پائولو کوییلو پیش از این نیز به دعوت نخست وزیر رژیم صهیونیستی، به عضویت بنیاد شورای مدیران بنیاد پرز (Governors' Council of the Peres Foundation) درآمده بود و از همین رو هم در یکی از سفرهایش از دست شیمون پرز به خاطر خدماتش به عالم ادبیات و عرفان، جایزه دریافت كرد! در همان مراسم، شیمون پرز آرزو کرده بود که آثار کوییلو در تمام دنیا منتشر شده و بیشترین مخاطب را داشته باشد.
بنابر آماری که از سوی برخی مراکز انتشاراتی غرب ارائه شده، انتشار آثار کوییلو پس از "کتاب مقدس" بیشترین هزینه و سرمایه را در دنیا به خود اختصاص داده و به همین دلیل از گسترده ترین چاپ و توزیع جهانی برخوردار بوده است! شاید از همین رو در اواسط دهه 70 در ایران نیز، یک موسسه انتشاراتی با نام "کاروان" برای چاپ و نشر کتاب های پائولو کوییلو تاسیس شد که یکی از اصلی‌ترین موسسین آن، آرش حجازی بود. به نوشته وب سایت خود کوییلو، وی اولین نویسنده‌ای بود که در سال‌های پس از انقلاب، حقوق ترجمه و انتشار آثارش را واگذار کرد و حق التالیف گرفت و نخستین نویسنده غیر مسلمان بود که پس از انقلاب و در سال 1379 به ایران مسافرت کرد و مورد استقبال برخی مسئولین فرهنگی ایرانی از جمله وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی ( عطاالله مهاجرانی) قرار گرفت!
پائولو کوییلو در مصاحبه با نشریه "فرانکفورتر روندشائوی" آلمان در تاریخ 7 ژوییه 2000، مطالبی را گفته است که اشاره به آنها شاید برخی از اهداف سفر وی به ایران را روشن گرداند.
کوئلیو ضمن اظهار شگفتی از استقبال دولتی در فرودگاه مهرآباد، به طور ضمنی فرهنگ ایرانیان را کهنه معرفی کرده و به صورت تحقیرآمیز می گوید:
«آغوش آن‌ها به سوی تازگی گشوده بود و همان هنگام، کم کم توانستم درکشان کنم. ایرانیان مشتاق شنیدن نظرات دیگران بودند. در سفر ده روزه‌ام به تهران، بارها و بارها با این حقیقت روبه‌رو شدم که ایران به سوی گفت و گو گام برمی‌دارد»!
وی در ادامه مصاحبه اش، وضعیت ایران را فضایی مملو از خفقان و دیکتاتوری معرفی کرده و از روشنفکرانی که در ایران بر علیه نظام جنگیده اند! (افرادی مانند اکبر گنجی، سروش و...که اینک در سازمان ها و مؤسسات صهیونیستی علیه ایران فعالیت دارند) حمایت خود را اعلام كرده و دلیل خود را از سفر به ایران حمایت از موفقیت های نسبی آنان اعلام می کند.
او می گوید: «...سال‌ها بود که نومیدانه امیدوار بودم به ایران بیایم. اما نمی‌شد... نباید از یاد ببریم که در ایران، روشنفکران بسیاری، نومیدانه برای یک آزادی فرهنگی جنگیده‌اند و مایل به تبادل عقاید هستند. برخی از این روشنفکران بازداشت شده‌ یا به قتل رسیده‌اند.... پیش از سفر، در طول سفر و بعد از سفر خود، از ماجرای ممنوع شدن انتشار چندین روزنامه در ایران آگاه شدم. روشنفکران و نویسندگان تهدید شدند، بازداشت شدند یا کشته شدند. اما موفق شدند درهای ایران را از لحاظ فرهنگی بگشایند و موفقیت آنها به حمایت ما نیز احتیاج دارد. دلیل سفر من به ایران این بود...»
از آن پس کتاب های پائولو کوییلو به نحو وسیعی در ایران ترجمه و به اشکال گوناگون و با کمترین قیمت توسط همین انتشارات کاروان و با حمایت های یارانه ای مسئولین وقت وزارت ارشاد چاپ و توزیع شد، به طوری که خود کوییلو در همان مصاحبه سال 2007 با "فوکوس مونیخ" می گوید:
«...دو کشوری که کتاب های من بیشترین خواننده را دارد، ایران و اسراییل است و این نشان می دهد که همه چیز از دست نرفته است...»
و یکی از عوامل مهم این اتفاق، آرش حجازی نام دارد که دومین عامل شهرت بین المللی او، ماجرای قتل ندا آقا سلطان است که حجازی خود را اصلی ترین و نزدیکترین فرد آن حادثه می داند. ماجرایی که تقریباً بیش از کتاب های پائولو کوییلو، در بوق رسانه های وابسته به محافل نظام سلطه جهانی قرار گرفت تا به قول شیمون پرز، شاید بخشی از مشکل آنها (در اینجا هژمونی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی؟) را در خاورمیانه حل کرده و باعث شود صلح و آرامش بیشتری برای اشغالگران صهیونیست فراهم آید!

چقدر جالب اصلا باورم نميشه:Gig:
پشت پرده چه چيزاييه و ما بي خبريم.:Narahat:
من كتاب كيمياگر ايشان رو خوندم. به نظرم اون طور كه تعريف مي كردند نبود. بعد چند تا كتاب ديگشون را كه گرفتم و خوندم احساس كردم ديگه از اون مفاهيم زيباي عرفاني در آن خبري نيست. يك حالتي مثل پوچي بود انگار آخرش به چيزي ختم نميشد. ديگه ترجيح دادم كه كتابهاشو نخونم چون خودمون بهترين كتابهاي عرفاني را از وارسته ترين اساتيد با بيان زيبا و گويا داريم كه آخرش به او ختم ميشود نه چيز ديگر.
اما اينكه صهيونيست گرا و طرفدار آنها باشد را نمي دانستم. ديگه واقعا ازش متنفر شدم. چون طرفدار صلح نيست.:Narahat:

[="Indigo"]سلام
متاسفانه آثار این نویسنده از پر فروش ترین ها در ایرانه
تا جائیکه بیشتره کتابخونا عاشقه این نویسندن و اینقدر متعصب شدند که هیچ واقعیتی رو قبول نمیکنن
فکرشو بکنید یکی از دبیرهای من که مثلا الگوست برای دانش آموز کتاب های این نویسندرو تبلیغ میکرد و به من میگفت به حرف دیگران توجه نکن کتاباش حرف نداره!!!!!!!!!!!
کتابفروشی ها هم که دیگه..........
تو این آدرسم مطالب جالبی هست
http://ww.askdin.com/showthread.php?t=3721[/]

با تشكر از دوستان

هر كس ذره اي از زيبايي هاي عرفان اسلامي را درك كرده باشد مقهور چنين بافته هايي به نام عرفان نمي شود

جوانان عزيز ميهن ما با وجود معصوميت ويژه اي كه دارند اما بخاطر عدم شناخت صحيح ، زود به دامان چنين سخناني مي افتند

متأسفانه بسياري از شبهات در اذهان جوانان از تشخيص ديرهنگام و يا عدم تشخيص مسئولين ( اعم از مسئولين دولتي و فرهنگي و علمي جامعه) ايجاد شده است .

اعتراض ما اينست كه چرا افرادي كه مي فهمند اين جور آدم ها دنبال چه اهدافي هستند و چگونه چهره زيباي عرفان اسلامي را نشانه گرفته اند ، در رأس كارها نيستند تا بتوانند در اين مواقع ، خطر را زودتر از ديگران تشخيص دهند .

كسي را كه بالاي دكل نگهباني از ارزش هاي جامعه مي فرستند ، نبايد نابينا باشد !

اما هيچ جاي نگراني نيست چرا كه :

فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (رعد 17)

اينان مانند كف آب هستند كه به زودي به تاريخ خواهند پيوست.

منم چند تا از کتاباشو خوندم اغلب گفته هاش مونتاژ و التقاطی از نوشته ها و افکار شعرای بزرگ خودمان مانند مولوی عطار و حافظ وسعدی است که به اسم خودش به خورد ما می دهد !!!

[="red"]آنچه که خود داریم از بیگانه چرا تمنا کنیم [/]

سلام
هیچ کس شاید باور نکنه پائولو کوئیلو چنین شخصیتی باشه.

کلا یهودی ها برنامه های بسیار دقیقی دارند که باهاش خیلی راحت همه رو فریب می دهند حتی آدم هایی که خیلی ادعای فهم و زیرکی دارند.
وقتی بررسی می کنی که فلان موضوع با عرفان و احکام و اندیشه های اسلامی منافات داره ولی همه چشم و گوش بسته دنبالش افتادند ، وقتی احساس می کنی همه چیز انگار مشکوکه ، همه چیز دقیق و فریبکارانه است ، دقیقا همه ی نقشه ها به اسرائیل و یهود ختم میشه.
و حالا کیه که بتونه آدم های غفلت زده رو بیدار کنه که چیزی که می بینی چیزی نیست که واقعیت داره ، اون چیزی که به خورد تو میدهند ، یه نقشه است . یه برنامه است.
و اینجاست که می فهمی چرا قرآن بارها از یهود حرف زده ، چرا از مسلمان ها خواسته شده که از اونها دوری کنند.....

با سلام
لطفا کسانی که می ایند تا درباره پائولو کوئیلو سخن بگویند خیلی احتیاط کنند و حتما زندگینامه اورا نیز مطالعه کنند بعد نظر بدهند و صرف اینکه عرفان و جهان بینی او با عرفان اسلامی کمی متفاوت است دلیلی بر رد شخصیت او وکتابهایش
نمی تواند باشد . او در سرتاسر کتابهایش بر خوب بودن وخوب زیستن و خداشناسی تاکید دارد .

سلیم;33332 نوشت:
پائولو کوییلو، عرفان‌های نوپدید،

سلام
میگن پسر یه قاضی باباش رو ندیده بود یه روز که پدرش رفته بود از زندان دیدن کنه اونو بردن که باباشو ببینه تو زندان به هرکی حتی قاتلهای زنجیره ای که می رسید می گفت : بابا !!
قصه عرفان هم همینه چون نمی دونن چیه هرکی چندتا حرف اخلاقی زد می شه عارف مثلا همین پائولو کوئیلوی کذایی
موفق باشید

مرسل;96520 نوشت:
با سلام لطفا کسانی که می ایند تا درباره پائولو کوئیلو سخن بگویند خیلی احتیاط کنند و حتما زندگینامه اورا نیز مطالعه کنند بعد نظر بدهند و صرف اینکه عرفان و جهان بینی او با عرفان اسلامی کمی متفاوت است دلیلی بر رد شخصیت او وکتابهایش نمی تواند باشد . او در سرتاسر کتابهایش بر خوب بودن وخوب زیستن و خداشناسی تاکید دارد .

سلام علیکم جمیعا
ممنون از سلیم عزیز بابت درج این مطالب مفید ولی نقدی داشتم بر این مقاله و آن اینکه در بخش دوم نویسنده ذکر میکند :

سلیم;33333 نوشت:
از همین رو برخی از صاحب نظران، پائولو کوییلو را متعلق به نوعی از جریان معنویت منسوخ اومانیستی می دانند که به شدت مورد توجه نظام سلطه بوده وتوسط رسانه های وابسته تبلیغ و ترویج می شود.


اومانیست منسوخ نیست . الان کسانی هستند که تب اومانیستیشان از خدا پرستی خداپرستان بشدت بالاتر است.

اینها خدای احد و واحد را ناقص میدانند ( البته اگر قبولش داشته باشند ) و انسان را در نهایت ارزش نهاده ولی هنگامیکه با شیطان روبرو میشوند همین انسان را قربانی شیطان میکنند.

مرسل گرامی عرفان کثیف ( کابالا ) در گذاره ها و اسمها شبیه به عرفان ماست ( العیاذ بالله ) ولی مفهوم دیگری در پس فاکتورها و اسمهایشان هست.

مثلا ما میگوئیم خدا و پائولو هم میگوید خدا . خب تا به الان باید متوجه شده باشید تفاوت بین خدای ما و خدای او چیست
ولی آنچه که کلام او را جذاب میکند استفاده از آموزه های عرفانی شیطانی است که بر حسب اتفاق در برزیل شیوع و رواج فراوانی دارد.

واقعا این احوال تاثر و تاسف برانگیز است.

یاحق


سلیم;33332 نوشت:
سن 17 سالگی دو بار در بیمارستان روانی ریودو ژانیرو بستری شد که برای درمانش به کررات از شوک الکتریکی استفاده کردند. پائولو کوئیلو پس از رهایی از بیمارستان به یک گروه تئاتر پیوست و کارهای پراکنده ای در مطبوعات انجام داد. تماشاگران اغلب نمایش‌هايي که گروه وی انجام می دادند، محتوای آن تئاترها را کاملا ضد اخلاقی و مروج فساد و... خواندند. در پی آن، پدر کوئیلو، به‌دلیل حالات اسکیزوفرنیک، او را برای سومین بار در بیمارستان روانی بستری کرد. کوئیلو مدتی از دارو استفاده کرد و سپس به استفاده از مواد مخدر روی آورد. وی مدت پنج سال به مواد مخدر و توهم‌‌زا به شدت معتاد بود. او ابتدا کوکائین و سپس مواد روان گردان و پیوت و مسکالین و ماری جوانا و برخی دیگر از مواد افیونی را مصرف می کرد. همچنین به شدت به مشروبات الکلی معتاد بوده و همچنان معتاد است و مدتی هم در جنبش هیپی گری برزیل سر کرد. شاید از همین روست که اگرچه در آثارش به شدت مدعی عشق و عاشقی است اما تنها تجربیاتش از عشق و عاشقی، 3 بار ازدواج ناموفق بوده است! ادامه دارد ..

سلام

جناب سلیم این مطالب شما مغایر با زندگی نامه واقعی کوئیلو میباشد که از زبان خودش در کتابهایش چاپ کرده است

درست نیست به شایعه پراکنی و تهمت بر علیه این نویسنده دست بزنید لطفا کمی تحقیق کنید و بعد مطلب بنویسید .

سلام.

مرسل;96660 نوشت:
سلام

جناب سلیم این مطالب شما مغایر با زندگی نامه واقعی کوئیلو میباشد که از زبان خودش در کتابهایش چاپ کرده است

درست نیست به شایعه پراکنی و تهمت بر علیه این نویسنده دست بزنید لطفا کمی تحقیق کنید و بعد مطلب بنویسید .

کدام عبارات مغایر هست؟

سطر اول نقل قول را که جستجو کردم, تاجایی که متوجه شدم, مطابق واقعیت بود.

[="tahoma"][="tahoma"]با سلام و احترام
كوئيلو آميزه اي از نمادهاي اديان (اسلام و مسيحيت و يهوديت) و سنت هاي معنوي بوديسم، سنت ماه و سنت خورشيد را با نمادهايي از جاهاي مختلف جهان گردآورده و با ايجاد نوعي همدلي و همانند سازي در ميان مردم جهان نفوذ پيدا كرده است. از آسيا، اروپا،آمريكا و آفريقا به عنوان نقاطي كه رويدادهاي مهم رمان هايش در آن جا پيش آمده استفاده كرده و بدين ترتيب به مخاطب هاي مختلف نزديك شده است. با توجه به استقبال گسترده از نوشته هاي او و نيز موقعيتش در سازمان ملل به عنوان مشاور ويژه يونسكو در برنامه"همگرايي هاي روحي و گفت و گوي بين فرهنگ ها"، مي توان به وضعيت وخيم معنويت در جهان و پيش از آن اوضاع آشفته رواني بشر اين روزگار پي برد.
انديشه هاي او توهماتي است كه گاهي باهم در تعارض قرار مي گيرد؛ مثل ارائه راههاي دشوار براي رسيدن به هدفي همه گير. گاهي تا انتهاي يك انديشه نمي رود؛ مثل رها كردن روياي بهشت. خرد و انديشه را اقناع نمي كند؛ نظير آموزه ايمان. بسياري از موارد به طور نادقيق و غير شفاف مسائل مطرح مي شود؛ چنان كه در مورد جهان نامرئي توضيحات روشني بيان نمي كند. و سرانجام اينكه با بكار گيري نمادهاي معنوي شناخته شده در معاني متفاوت، بدون تعريف و استفاده از قرائن كافي و روشن براي كساني كه اين نمادها را با معاني اصيلش مي شناسند، فريبندگي ايجاد مي كند. و در يك كلام پائولو كوئيلو معنويت را به يك دروغ بزرگ تبديل كرده است.
[/]

[/]

مرسل;96660 نوشت:
سلام

جناب سلیم این مطالب شما مغایر با زندگی نامه واقعی کوئیلو میباشد که از زبان خودش در کتابهایش چاپ کرده است

درست نیست به شایعه پراکنی و تهمت بر علیه این نویسنده دست بزنید لطفا کمی تحقیق کنید و بعد مطلب بنویسید .



با سلام
و تشکر از
سلیم عزیز
دوست گرامی با کمی تحقیق میتوانید به خیلی حقایق پی
ببرید از جمله !
اینکه نوشتهای سلیم گرامی کاملا درست است
يکي از افرادي که در اين اوضاع به بالاترين قلل شهرت جهاني رسيدند و از جانب زرسالاران و صهيونيست ها مورد تاييدات چند باره قرار گرفتند، پائولوکوئيلو مي باشد.

در ماه سپتامبر ۱۹۹۹ پس از سفرهاى طولانى به اقصى نقاط جهان، كوئيلو از سرزمين هاي اشغالي فلسطين (اسرائيل) ديدن كرد.

تمام كتاب هاى او در اين كشور، فروش فوق العاده اى داشت و مسوولان حكومت از مضامين به كار گرفته شده توسط او حمايت كردند.

ناشر كتاب هاى او در اسرائيل اظهار اميدوارى كرده كه روزى فرا رسد كه مردم جهان براى خريد كتاب هاى نويسندگان اسرائيلى چون آثار كوئيلو در اسرائيل صف بكشند.

كوئيلو پيش از آنکه در سال 1379ه.ش. در زمان دولت اصلاحات به ايران بيايد، در كنفرانس جهانى سازى داووس سخنرانى کرده بود.

لازم به ذكر است كه اين كنفرانس در طول سال يك بار تشكيل مى شود و تنها شخصيت هاى عالى رتبه كشورهاى قدرتمند سياسى و اقتصادى در آن حضور مى يابند و حتى شخصيت هاى رده دوم اجازه ورود به اين همايش را ندارد.

کوئيلو در اين نشست پيرامون آثار خود و نوع عرفانى كه القا مى كند مطالبي بيان داشت!

در آن نشست، شيمون پرز(از مسئولان عالي رتبه رژيم صهيونيستي) از او قدردانى کرد و گفت: «معنويتى كه شما مبلغ آن هستيد در خاورميانه بسيار براى ما مفيد است و ما بدين شيوه مي توانيم صلح و آرامش [يهويان] را در كشور خود حكم فرما كنيم.»
آري، به راستي که کدامين نوع معنويت است که روحيه جهاد و مبارزه را از مسلمانان فلسطيني به نفع غاصبان اسرائيلي مي گيرد؟

همچنين او در يکي از سفرهايش به سوئيس، از دست رئيس جمهور پيشين اسرائيل، شيمون پرز هدايايي دريافت کرد.

برماست که به دور از جو تبليغات مسلط جهاني به بررسي عميق آثار اين نويسنده برزيلي بپردازيم.
با اين شرايط جريان رسمي پروپاگانداي جهاني به راحتي مي توان پيش بيني کرد که به زودي فيلم ها و آثار کميک و هنري زياديرا از آثار اين نويسنده، از طرف غربي ها و هاليوود و ساير رسانه هاي مرسوم، شاهد خواهيم بود.

[=Verdana]شخصيت شناسي پائلو كوئيلو
[=Verdana]آثار کوئيلو، به اعتراف خودش، متاثر از نحوه زندگي پرفراز و نشيبش بوده اند. در برخي زندگي خود را بيان مي کند و تاثيراتي که از آن زندگي گرفته است را در برخي ديگر بيان مي دارد؛ به همين جهت، آشنايي مختصري با زندگي او سهم بزرگي در فهم و نقد آثارش دارد.
او متولد۱۹۴۷ است. در سن هفت سالگى به دبستان مذهبى «سن اگناسيو» در ريودوژانيروي برزيل وارد شد. کوئيلو به تدريج دريافت که از فراگيرى تعاليم مذهبى بيزار است.
درپى آن کوئيلو از شرکت در مراسم مذهبى گروهى که بالاجبار برگزار مى شد سر باز زد و تنفر خود را به آئين و فرايض دينى خود نشان داد.به رغم تمايل والدينش براى دنبال کردن درس و فراگيرى رشته مهندسى، کوئيلو به وادى ادبيات علاقه مند شد و بر آن شد تا نويسنده شود.
او به مخالفت با والدين خود برخاست.
پدرش احساس كرد فرزندش از بيمارى روانى خاصى رنج مى برد و او را در سن هفده سالگى، دو بار در بيمارستان روانى بسترى كرد. در آن جا پزشكان براى معالجه كوئيلو، چندين بار از شوك الكتريكى استفاده كردند. وي رمان ورونيکا تصميم مي گيرد بميرد را متاثر از همين دورانش نوشت.

[=Verdana]پس از خلاصى از بيمارستان، پائلوكوئيلو به يك گروه تئاتر پيوست و كارهاى پراكنده اى در مطبوعات انجام داد.
در نظر تماشاگرانى كه به ديدن اين تئاتر رفته بودند، نمايش فوق كاملاً ضداخلاقى و ترويج دهنده فساد قلمداد شد.
در پى آن پدر كوئيلو، او را براى سومين بار در بيمارستان روانى بسترى كرد. او براى مدتى براى معالجه خود از دارو استفاده كرد و سپس به استفاده از مواد مخدر روى آورد.
كوئيلو به مدت پنج سال به مواد مخدر و مواد توهم زا بصورت افراطي معتاد بود و بعد تَرك كرد.
او ابتدا کوکائين مصرف مي کرد، سپس مواد روان گردان و پيوت و مسکالين و ماري جوانا و برخي ديگر از مواد افيوني را استفاده کرده است.
همچنين وي به شدت به مشروبات الكي نيز معتاد بوده و همچنان معتاد است.

[=Verdana]او مدتي در دهه شصت در جنبش هيپي گري يرزيل فعاليت کرد و شيفته افکار کارل مارکس و انگلس و ارنستو چگوارا بود.
همچنين او از فرقه اي به نام رام(Ram) تاثيراتي گرفت.
پس از مدتى يكى از آهنگسازان به نام رائول سيكساس از او خواست تا برايش شعر بسرايد.
نوار آهنگ هايى كه او شعرش را سروده بود، فروش خوبى كرد و براى اولين بار پائلو را به پول قابل توجهى رساند.
او بيش از شصت شعر براى آهنگ هاى رائول سرود. آنها در موسيقى راك برزيلى فعاليت مي كردند.
همچنين آنها اقدام به چاپ مجموعه داستان هاى كمدى سكسى به نام كرينگ-ها كردند. آن ها خلق اين آثار را شيوه اى براى رسيدن به آزادى انسان ها قلمداد مي كردند! حكومت وقت كتاب هاى فوق را مضر دانست و آن ها را به زندان انداخت. رائول خيلى زود آزاد شد اما كوئيلو براى مدت طولانى در زندان ماند.
چرا كه او را به عنوان مغز متفكرى كه داستان هاى كمدى سكسى را خلق كرده بود شناختند.
او علاقه وافري به شهرت داشت. در یک کلام، می توان او را معجوني از هيپي گري و سوسياليسم تا جادو و بوديسم و مسيحيت و يهوديت و سکس و عشق هرزه دانست.

نگاهي به برخي آثار و مباني انديشه پائلو كوئيلو
او گرايش مردمان جهان به عرفان در دنياي فعلي را خوب دريافته و تمايلات شديد عرفاني و معنوي در آثارش موج مي زند.
انديشه او را نمي توان در عرفان مسيحي خلاصه کرد.
او به وضوح متاثر از برخي انديشه هاي رازورانه و ممزوج با سحرِ عرفان سرخ پوستي است.
او حتي مدتي در جستجوي کارلوس کاستاندا، که از مشاهير معناگرايي سرخ پوستي است، به چند سفر دست زد.
او همچنين شديدا متاثر از مشرب هاي معنوي شرق آسياست و يوگا و بوديسم و هندوئيسم و تائوئيسم بر او تاثيرات جدي گذاشته اند.
همچنين جادوي سياه را هم با دوستش رائول تجربه کرده است.
او همچنين از افرادي چون خورخه لوئيس، هنري ويلر، ژورژه امادو، خيام، مولوي، يونگ و پولوس (عالم يهودي مسيحي شده که مسيحيت را به شدت متاثر کرد)، مي باشد.
و بالاخره او سه ازدواج ناموفق داشته است و اين مسئله، در مطالبي که راجع به عشق نگاشته است، موثر بوده است.

ويژگي آثار او اين است که محتواي اشراقي آثار خود را به مانند نويسندگان اگزيستانسياليست، به صورت رمان و داستان ارائه کرده است.
او نويسنده ادبي نيست و نوعي عرفان توده اي را ترويج مي کند که در آن رسيدن به مقصد آسان است و اشتباهات انسان ها بخشيده مي شود همانطور که اشتباهات خدا(!) توسط انسان بخشيده مي شود.
او خداوند را عشق مطلق مي داند.
كوئيلو خدايي خطاكار را باور دارد كه با وجود او آسوده تر با ناملايمات زندگي و گناهكاري خود كنار مي آيد.
در حالي كه شناختن خداي كامل و حكيم بسيار آرامش بخش تر و در رابطه با رنج هاي زندگي گوارا كننده تر است.
آرامشي كه با اعتقاد به خداي خطاكار و از راه بخشش او ايجاد مي‌شود مثل سرابي است كه دقايقي به نظر مي آيد و مي گذرد و ماندگار نيست. او در کتاب بريدا، عشق را جوهره آفرينش مي داند.

حدود هفده كتاب از او به زبان فارسي ترجمه شده است. اکثر کتب او را آرش حجازي ترجمه کرده و نشر کاروان منتشر کرده است.
از مهمترين كتب وي كيمياگر نام دارد كه در سال 1376، پرفروش ترين كتاب سال در ايران شد.
او در اين کتاب، از داستاني در مثنوى مولوى، دفتر ششم الهام گرفته است. داستان مولوى حسب حال مردى است كه در خواب مى بيند در كشور مصر گنجى نهفته است و بلافاصله براى تصاحب گنج، به راه مى افتد و پس از طى مسافت زياد از طريق نگهبانى در شهر درمى يابد كه گنج در همان مكان و محل زندگى خود او نهفته شده و اين مسير را بى خود طى كرده است.
در داستان كيمياگر هم روال بر همين منوال است با اين تفاوت كه شخصيت اصلى داستان از كشور اسپانيا راهى مصر مى شود، درداستان مثنوى شخصيت داستان از بغداد راهى مصر مى شود.
در اثر كيمياگر، كوئيلو به عمد كشور اسپانيا را برگزيده تا به طور غيرمستقيم دنياى مسيحيت را رو در روى دنياى مسلمانان قرار دهد و در پايان اين گونه وانمود كند، گنج اصلى در همان كشور اسپانيا بوده و مسافر بى دليل دل به گنجى مبهم در كشورهاى اسلامى بسته است.
اين اثر با اهداف استعمارى هم سويى دارد به همين دليل به شدت مورد حمايت ادبيات استعمارى است.
جالب اين است كه در هيچ يك از نقدهاى سفارشى صحبتى از الهام پذيرى كوئيلو از مولوى نشده است و تمامى موارد فوق را به خود او نسبت مى دهند. خود نيز چيزي در اين باره نگفته است.

[=Verdana]نقد اجمالي انديشه هاي پائلو كوئيلو
[=Verdana]كوئيلو مي كوشد، با طرح مسئله سحر و جادو، به مصاف با نيازهاي معنوي بشر برود.

[=Verdana]به گمان او، اگر بعدي جادويي و سحرآميز به زندگي بيفزاييم، مشكل معناي زندگي حل مي شود و شور و نشاط به زندگي پوچ غم زدگان تمدن غرب باز مي گردد. او متاثر از معنويت سرخ پوستي است و مدتي در جستجوي کارلوس کاستاندا بود. عرفان سرخ پوستي از نوع عرفان هاي طبيعت گرا است؛ به اين معنا كه متعلق شهود در آن، وحدت روح طبيعت و فناي نهايي سالك در نيروي طبيعت است.
[=Verdana]طبيعت گرايي از آن جا آغاز شد كه انسان دعوت انبيا را فراموش و به انديشه منهاي وحي و اين جهاني خود تكيه كرد و كوشيد تا نياز خود را به قدسيت و پرستش ارضا كند؛ ازاين رو چون روزي، نعمت و نيز بلا ومحنت زندگي خويش را در طبيعت ديد، ايمان آورد و پنداشت كه طبيعت داراي نيرويي برتر، ناشناخته، رمزآلود و مستقل است كه مي توان با آن، معنويت گرايي و خداخواهي فطري را پاسخ گفت.
عرفان تائوئي نيز نوعي از عرفان هاي طبيعت گراست که يکي شدن با روح کيهاني را شعار خود قرار داده است ولي راه هاي رسيدن به چنين موجود مبهمي، داراي ابهامات و مشکلات فراواني است و انسان را از اديان توحيدي دور مي کند.

[=Verdana]تاثير استفاده از مواد مخدر و توهم زا و شراب و مواد الکلي در آثار او نمايان است.
افکار مارکسيستي که امروزه در جهان شکست خورده هستند، به شدت او را تحت تاثير قرار داده اند که در نوشته هايش هويداست.
نگاه او به مقوله خدا و معاد و وحي بسيار قابل نقد و تامل است. او خدايي تصوير مي کند که چون خداي تورات گناه مي کند و از کرده خود پشيمان مي شود. درباره وحي و پيامبري او متاثر از کتاب عهد قديم، در رمان کوه پنجم خود، ايلياي نبي کافر مي شود و با کافر شدن خودخشم و نفرت خود را آشکار مي کند و سپس از آن خلاص مي شود و قوم خود را از دست ملکه بت پرست نجات مي دهد.

[=Verdana]اما تفکرات او گرچه الهام گرفته از برخي تفکرات عارفان مسلمان آندلسي است اما تمايزات متعددي هم با عرفان ناب اسلامي دارد.
متاسفانه اين مطالب در نوشته هاي منتقدان ما کمتر به چشم مي خورد و به جز تعداد معدودي بقيه روزنامه نگاران و نويسندگان ما با بي هويتي تمام، تسليم اثار و تفکرات کوئيلو شده اند.:Sham:
عرفان در فرهنگ اسلامي و ايراني به معناي شناسايي است و در اصطلاح، نام علم الهي است كه هدف و مقصود آن، شناخت حق و اسما و صفات آن از طريق كشف و شهود است.
شاخص‏هاى اصلي عرفان اسلامى توحيد و نبوت، قرآن محورى و وحى‏گرايى، سنت و سيره محورى، پايبندى عملى و التزام رفتارى، رعايت قوانين شريعت، طهارت ظاهرى و باطنى از طريق خودشناسى و خودسازى‏، مراقبت دائمى از نفس و انسان‏هاى وارسته و اهل مراقبه را الگوى خويش قرار دادن، مسؤليت گرايى و تعهد پيشه‏گى در برابر فرد و جامعه و گريز از رهبانيت و انزوا و فردگرايى محض،ولايت گرايى (كه از ارتباط روحى و توسل به اهل بيت آغاز مى‏شود تا به مقام فناى در ولايت الهيه بيانجامد)، ادب مع الله داشتن و رنگ و بوى خدايى پيدا كردن در همه حالات و رفتارها.

[=Verdana]راز موفقيت آثار او را مي توان علاوه بر حمايت رسانه هاي پر مخاطب بين المللي و مراکز قدرت، در چند چيز خلاصه کرد: او در جاي جاي آثارش، آميزه اي از نمادهاي اديان ابراهيمي و سنت هاي معنوي بودايي و تائوئي و شرقي و سرخ پوستي و جادوگرايي را يافت.
او بدين طريق نوعي همانند سازي براي مردم مناطق مختلف جهان ايجاد کرده و توانسته با رفتن به سمت معنويتي مبهم و جعلي و فراديني، نفوذ گسترده اي در بين توده هاي کم اطلاع جهان داشته باشد.
به علاوه، او از نقاط مختلف جهان روبدادهاي داستان هايش را آغاز کرده است که سهم به سزايي در جلب نظرخوانندگان مناطق متعدد جهان دارد.
او مدتي به عنوان مشاور ويژه يونسکو در برنامه همگرايي هاي روحي و گفت و گوي بين فرهنگ ها بوده است و همين مطلب، مويد ان است که او به توسط سازمان ملل(که توسط متفقين که پيروز جنگ دوم بودند، به پا شد) مشغول ترويج انديشه هاي التقاطي خود مي باشد.

منابع و مآخذ:

کتاب ها:

-آفتاب و سايه ها، نگرشي بر جريان هاي نوظهور معنويت گرا، دکتر محمد تقي فعالي، نشر نجم الهدي، چاپ اول، تابستان 1386، تهران.

-پائلو کوئيلو، بريدا، ترجمه ارش حجازي و بهرام جعفري، نشر کاروان، 1384، تهران.

-پائلو کوئيلو، کوه پنجم، ترجمه ارش حجازي، نشر کاروان، 1384، تهران.

-پائلو کوئيلو، کيمياگر، ترجمه ارش حجازي، نشر کاروان، 1384، تهران.

-پائلو کوئيلو، ورونيکا تصميم مي گيرد بميرد، ترجمه ارش حجازي، نشر کاروان، 1384، تهران.

-خوان آرياس، زندگي من، ترجمه خجسته کيهان، نشرمرواريد، 1382، تهران.

- عبدالله جوادي املي، حماسه و عرفان، مرکز نشر اسراء، چاپ ششم، اسفند 1384، قم.

- محمد تقي مصباح يزدي، در جستجوي عرفان اسلامي، مرکز انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اول، تابستان 1386، قم.

مقالات:

-افسانه معنويت در ادبيات كوئيلو، حميد رضا مظاهري سيف ، به نقل از سايت باشگاه انديشه.

-بسوي تعاليم پيامبر اعظم(نقد و بررسي آثار پائلو کوئيلو در پرتو تعاليم پيامبر اعظم(صلي الله عليه و آله و سلم)، حميد رضا مظاهري سيف، همان.

-تهاجم خاموش، پائلو کوئيلو در ادرس:





-جستجوي عرفان در ادبيات آمريكاي لاتين، سيد رضا محمدي، همان-



-خود شناسي و معناي زندگي، حميد رضا مظاهري سيف، همان.

-زنگ تفريحي براي بردگان سرمايه‌داري، حميد رضا مظاهري سيف، همان.

-كاركردگرائى عرفان و معنويت در هزاره سوم/ محمد رضا – رودگر، به نقل از ماهنامه پگاه حوزه، شماره 103.

-مجموعه مقالات ويژه نامه فصلنامه کتاب نقد، شماره 35، تابستان 1384، ويژه عرفان هاي منهاي شريعت.

-مطالعه انتقادي پيرامون مكاتب عرفاني طبيعت گرا، عرفان سرخ پوستي، حميد رضا مظاهري سيف

نقل نوشته اصلی توسط : مرسلسلام

جناب سلیم این مطالب شما مغایر با زندگی نامه واقعی کوئیلو میباشد که از زبان خودش در کتابهایش چاپ کرده است

درست نیست به شایعه پراکنی و تهمت بر علیه این نویسنده دست بزنید لطفا کمی تحقیق کنید و بعد مطلب بنویسید .

[=verdana]
با سلام
و تشکر از
[=verdana]سلیم[=verdana] عزیز
دوست گرامی با کمی تحقیق میتوانید به خیلی حقایق پی
[=verdana]ببرید از جمله !
اینکه نوشتهای سلیم گرامی کاملا درست است

[=Verdana]
[=Verdana]سلامبرشما
[=Verdana]جناب رضا
[=Verdana]لطفا برای تحقیق به منابع معتبر بروید انگاه خواهید دید که نوشته های ا یشا ن درست نیست
[=Verdana]
[=Verdana]پدر پائولو که یک مهندس بودعلاقه داشت تنهاپسرش نیزمهندس بشودولی پائولوبرخلاف انهاعلاقه به نویسدگی داردودراین راه تلاش می کندپدر که بامخالفت سرسخت پسرش روبرو میشود فکر می کند او مبتلا به مریضی روحی است ا و رابرای معالجه ابه بیمارستان روانی می فرستد .که البته درتغییرعقیده پسر برای نویسنده شدن تاثیری ندرد
[=Verdana]پائولو بارها این حقیقت تلخ رادر کتابهایش بیان کرده است و رمان ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد رابر اساس این قسمت از واقعیت زندگی خودش می نویسد وبه شرح حال افراد سالم و روشنفکری می پردازد
[=Verdana]که چگونه قربانی جهل والدین و اطرافیان خود شده و در بیمارستانهای روانی بستری می شوند
[=Verdana]بعدا که او نویسده ودربرزیل مشهور میشود فرصت پیدامی کند تادرباره پذیرش بیمار در بیمارستان های روانی
[=Verdana]فعالیت قانونی کرده وبااصلاح قوانین مربوطه ازبردن افراد سالم به بیمارستان های روانی جلوگیری کند
علاقه مندان برای اطلاعات بیشتر می توانند به کتاب اعترافات یک سالک مراجعه کنند

(دفاع من از حقیقت زندگی او به معنای دفاع از کلیه عقاید او نمی باشد )

مطلب زیر از سایت رسمی این نویسنده کپی شده است

زندگی‌نامه‌
پائولو کوئلیو در سال‌ 1947، درخانواده‌ای‌ متوسط‌ به‌ دنیا آمد. پدرش‌ پدرو، مهندس‌ بود و مادرش‌، لیژیا، خانه‌دار. درهفت‌ سالگی‌، به‌ مدرسه‌ی‌ عیسوی‌های‌ سن‌ ایگناسیو درریودوژانیرو رفت‌ و تعلیمات‌ سخت‌ و خشک‌ مذهبی‌، تاثیر بدی‌ بر او گذاشت‌. اما این‌ دوران‌ تاثیر مثبتی‌ هم‌ براو داشت‌.
در راهروهای‌ خشک‌ مدرسه‌ی‌ مذهبی‌، آرزوی‌ زندگی‌اش‌ را یافت‌: می‌خواست‌ نویسنده‌ شود. درمسابقه‌ی‌ شعر مدرسه‌، اولین‌ جایزه‌ی‌ ادبی‌ خود را به‌ دست‌ آورد. مدتی‌ بعد، برای‌ روزنامه‌ی‌ دیواری‌ مدرسه‌ی‌ خواهرش‌ سونیا، مقاله‌ای‌ نوشت‌ که‌ آن‌ مقاله‌ هم‌ جایزه‌ گرفت‌.
اما والدین‌ پائولو برای‌ آینده‌ی‌ پسرشان‌ نقشه‌های‌ دیگری‌ داشتند. می‌خواستند مهندس‌ شود. پس‌، سعی‌ کردند شوق‌ نویسندگی‌ را در اواز بین‌ ببرند. اما فشار آن‌ها، و بعد آشنایی‌ پائولو باکتاب‌ مدار راس‌السرط‌ان‌ اثر هنری‌ میلر، روح‌ ط‌غیان‌ را در اوبرانگیخت‌ و باعث‌ روی‌ آوردن‌ او به‌ شکستن‌ قواعد خانوادگی‌ شد. پدرش‌ رفتار اورا ناشی‌ ازبحران‌ روانی‌ دانست‌. همین‌ شد که‌ پائولو تا هفده‌ سالگی‌، دوبار دربیمارستان‌ روانی‌ بستری‌ شد و بارها تحت‌ درمان‌ الکتروشوک‌ قرار گرفت‌.
کمی‌ بعد، پائولو با گروه‌ تاتری‌ آشنا شد و همزمان‌، به‌ روزنامه‌نگاری‌ روی‌ آورد. ازنظ‌ر ط‌بقه‌ی‌ متوسط‌ راحت‌ط‌لب‌ آن‌ دوران‌، تاتر سرچشمه‌ی‌ فساد اخلاقی‌ بود. پدر و مادرش‌ که‌ ترسیده‌ بودند، قول‌ خود را شکستند. گفته‌ بودند که‌ دیگر پائولو رابه‌ بیمارستان‌ روانی‌ نمی‌فرستند، اما برای‌ بار سوم‌ هم‌ او رادر بیمارستان‌ بستری‌ کردند. پائولو، سرگشته‌ترو آشفته‌تراز قبل‌، از بیمارستان‌ مرخص‌ شد و عمیقا در دنیای‌ درونی‌ خود فرو رفت‌. خانواده‌ی‌ نومیدش‌، نظ‌ر روان‌پزشک‌ دیگری‌ را خواستند. روان‌پزشک‌ به‌ آن‌هاگفت‌ که‌ پائولو دیوانه‌ نیست‌ و نباید دربیمارستان‌ روانی‌ بماند. فقط‌ باید یاد بگیرد که‌ چه‌گونه‌ با زندگی‌ روبه‌رو شود. پائولو کوئلیو، سی‌ سال‌ پس‌ ازاین‌ تجربه‌، کتاب ورونیکا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد رانوشت‌. پائولو خود می‌گوید : ورونیکا تصمیم‌ می‌گیرد بمیرد، درسال‌ 1998 در برزیل‌ منتشر شد. تا ماه‌ سپتامبر، بیش‌تر 1200 نامه‌ی‌ الکترونیکی‌ و پستی‌ دریافت‌ کردم‌ که‌ تجربه‌های‌ مشابهی‌ را بیان‌ می‌کردند. در اکتبر، بعضی‌ از مسایل‌ مورد بحث‌ دراین‌ کتاب‌ ــ افسردگی‌، حملات‌ هراس‌، خودکشی‌ ــ در کنفرانسی‌ ملی‌ مورد بحث‌ قرار گرفت‌. در 22 ژانویه‌ی‌ سال‌ بعد، سناتور ادواردو سوپلیسی‌، قط‌عاتی‌ ازکتاب‌ مرا درکنگره‌ خواند و توانست‌ قانونی‌ را به‌ تصویب‌ برساند که‌ ده‌ سال‌ تمام‌، درکنگره‌ مانده‌ بود: ممنوعیت‌ پذیرش‌ بی‌رویه‌ی‌ بیماران‌ روانی‌ در بیمارستان‌ها.
پائولو پس‌ ازاین‌ دوران‌، دوباره‌ به‌ تحصیل‌ روی‌ آورد و به‌ نظ‌ر می‌رسید می‌خواهد راهی‌ راادامه‌ دهد که‌ پدر و مادرش‌ برایش‌ درنظ‌ر گرفته‌اند. اما خیلی‌ زود، دانشگاه‌ را رها کرد و دوباره‌ به‌ تاتر روی‌ آورد. این‌ اتفاق‌ در دهه‌ی‌ 1960 روی‌ داد، درست‌ زمانی‌ که‌ جنبش‌ هیپی‌، درسراسر جهان‌ گسترده‌ بود. این‌ موج‌ جدید، در برزیل‌ نیز ریشه‌ دواند و رژیم‌ نظ‌امی‌ برزیل‌، آن‌ را به‌ شدت‌ سرکوب‌ کرد. پائولو موهایش‌ را بلند می‌کرد و برای‌ اعلام‌ اعتراض‌، هرگز کارت‌ شناسایی‌ به‌ همراه‌ خود حمل‌ نمی‌کرد. شوق‌ نوشتن‌، اورا به‌ انتشار نشریه‌ای‌ واداشت‌ که‌ تنها دو شماره‌ منتشر شد. در همین‌ هنگام‌، رائول‌ سی‌شاس‌ آهنگساز، ازپائولو دعوت‌ کرد تا شعر ترانه‌های‌ او را بنویسد. اولین‌ صفحه‌ی‌ موسیقی‌ آن‌هابا موفقیت‌ چشمگیری‌ روبه‌رو شد و 500000 نسخه‌ از آن‌ به‌ فروش‌ رفت‌. اولین‌ بار بود که‌ پائولو پول‌ زیادی‌ به‌ دست‌ می‌آورد. این‌ همکاری‌ تا سال‌ 1976، تا مرگ‌ رائول‌ ادامه‌ یافت‌. پائولو بیش‌ ازشصت‌ ترانه‌ نوشت‌ و با هم‌ توانستند صحنه‌ی‌ موسیقی‌ راک‌ برزیل‌ را تکان‌ بدهند.
در سال‌ 1973، پائولو و رائول‌، عضو انجمن‌ دگراندیشی‌ شدند که‌ بر علیه‌ ایدئولوژی‌ سرمایه‌داری‌ تاسیس‌ شده‌ بود. به‌ دفاع‌ ازحقوق‌ فردی‌ هر شخص‌ پرداختند و حتا برای‌ مدتی‌، به‌ جادوی‌ سیاه‌ روی‌ آوردند. پائولو تجربه‌ی‌ این‌ دوران‌ رادر کتاب‌ والکیری‌ها به‌ روی‌ کاغذ آورده‌ است‌.

نقل نوشته اصلی توسط : مرسلسلام

جناب سلیم این مطالب شما مغایر با زندگی نامه واقعی کوئیلو میباشد که از زبان خودش در کتابهایش چاپ کرده است

درست نیست به شایعه پراکنی و تهمت بر علیه این نویسنده دست بزنید لطفا کمی تحقیق کنید و بعد مطلب بنویسید .

کدام عبارات مغایر هست؟

سطر اول نقل قول را که جستجو کردم, تاجایی که متوجه شدم, مطابق واقعیت بود.

سلام بر شما بزرگوار
لطفا پست 18 را بخوانید جواب را انجا داده ام

مرسل;96684 نوشت:

کدام عبارات مغایر هست؟

سطر اول نقل قول را که جستجو کردم, تاجایی که متوجه شدم, مطابق واقعیت بود.

سلام بر شما بزرگوار
لطفا پست 18 را بخوانید جواب را انجا داده ام

با سلام.

ممنون, خواندم, خیر متاسفانه جواب نگرفتم, شما شاید گفته باشید که حقیقت در مورد زندگی ایشان چیست. ولی نگفتید, شایعات و تهمت ها را که در نقل قولتان از شروع کننده تاپیک داشتید, کجا هستند؟

سطر های بعدی را هم که جستجو کردم, تا آنجایی که متوجه شدم باز مطابق واقعیت (ونه تهمت) یافتم.(البته سعی کردم منابع معتبر باشد.)

اینکه هیپی بودند دروغ/شایعه/تهمت هست؟

بستری شدن در بیمارستان روانی چه؟

یا مواد مخدر؟

با ماسون و شیطان پرست معروف Aleister Crowley رابطه داشتند و گروه/انجمن آنارشیست دگراندیشی(Alternative Society) را بعد از رابطه با این فرد, به همراه Raul Seixas ایجاد کرد, این آیا تهمت هست؟ (که خود شما هم حتی به اعمال سحرگونه این گروه اشاره داشتید)

۴امین ازدواج ایشان هم برپایه واقعیت هست.(این یکی تحقیق صحتش سخت نیست.)

رحیمی;96688 نوشت:
با سلام.

ممنون, خواندم, خیر متاسفانه جواب نگرفتم, شما شاید گفته باشید که حقیقت در مورد زندگی ایشان چیست. ولی نگفتید, شایعات و تهمت ها را که در نقل قولتان از شروع کننده تاپیک داشتید, کجا هستند؟

سطر های بعدی را هم که جستجو کردم, تا آنجایی که متوجه شدم باز مطابق واقعیت (ونه تهمت) یافتم.(البته سعی کردم منابع معتبر باشد.)

اینکه هیپی بودند دروغ/شایعه/تهمت هست؟

بستری شدن در بیمارستان روانی چه؟

یا مواد مخدر؟

با ماسون و شیطان پرست معروف aleister crowley رابطه داشتند و گروه/انجمن آنارشیست دگراندیشی(alternative society) را بعد از رابطه با این فرد, به همراه raul seixas ایجاد کرد, این آیا تهمت هست؟ (که خود شما هم حتی به اعمال سحرگونه این گروه اشاره داشتید)

۴امین ازدواج ایشان هم برپایه واقعیت هست.(این یکی تحقیق صحتش سخت نیست.)


با سلام و احترام
بر فرض استقلال پائولو در اندیشه های خود، جریان حاکم بر رسانه ها و مراکزآکادمیک در دنیا از این موج عرفانی حمایت و استفاده کرد و این خود نقصی بر افکار اوست.

كوئيلو در كنفرانس جهانى‎سازى داموس كه اين كنفرانس در طول سال يك بار تشكيل مى شود و تنها شخصيت‎هاى عالى رتبه كشورهاى قدرتمند سياسى و اقتصادى در آن حضور مى‎يابند و حتى شخصيت‎هاى رده دوم اجازه ورود به اين همايش را ندارد سخنرانی می کند.كوئيلو در اين نشست پيرامون آثار خود و نوع عرفانى كه القا مى‎كند صحبت به ميان مى‎رود. در آن نشست شيمون پرز نخست وزیر اسرائیل از او قدردانى کرده و مى گويد معنويتى كه شما مبلغ آن هستيد در خاورميانه بسيار براى ما مفيد است و ما بدين شيوه مى توانيم صلح و آرامش را در كشور خود حكمفرما كنيم.

سلام بر شما

ممنون, خواندم, خیر متاسفانه جواب نگرفتم, شما شاید گفته باشید که حقیقت در مورد زندگی ایشان چیست. ولی نگفتید, شایعات و تهمت ها را که در نقل قولتان از شروع کننده تاپیک داشتید, کجا هستند؟


سطر های بعدی را هم که جستجو کردم, تا آنجایی که متوجه شدم باز مطابق واقعیت (ونه تهمت) یافتم.(البته سعی کردم منابع معتبر باشد.)




اینکه هیپی بودند دروغ/شایعه/تهمت هست؟

بستری شدن در بیمارستان روانی چه؟

یا مواد مخدر؟

با ماسون و شیطان پرست معروف Aleister Crowley رابطه داشتند و گروه/انجمن آنارشیست دگراندیشی(Alternative Society) را بعد از رابطه با این فرد, به همراه Raul Seixas ایجاد کرد, این آیا تهمت هست؟ (که خود شما هم حتی به اعمال سحرگونه این گروه اشاره داشتید)

۴امین ازدواج ایشان هم برپایه واقعیت هست.(این یکی تحقیق صحتش سخت نیست.)

جواب

1)زمانی که ایشان هیپی بوده هیپی بودن یک ارزش در جامعه حساب میشده و انها کسانی بودند که بر علیه حکومت استعماری زمان خودشان مبارزه می کردند که به همین دلیل دستگیر و زندان و تا سرحدمرگ شکنجه میشود .
بعد به طور معجزه اسایی از مرگ و زندان نجات پیدا می کند

2)شما اصلا مطالب من را نخواندید وگرنه این مورد را به طور کامل توضیح دادم که ماجراش چه بوده

3)بله ایشان زمانی الوده به مواد مخدر و جذب جادوی سیاه می شود ولی به لطف خدا ازان دامها نجات پیدا کرده و الان بر علیه انها با داشتن موسسات خیریه مبارزه می کند .

4)فکر نکنم ازدواج چهارم وقتی ایشان سه همسر قبلی خودش را ازدست داده موردی داشته باشد . مهم این است که ایشان در هر حال وفادر به اصول خانواده و همسر خود بوده است .

اصولا شما و دیگر دوستان اگر با عقاید ایشان مخالف هستید بهتر است فقط عقایدش را نقد کنید و ازتهمت و تخریب شخصیت دست بردارید چون حقیقت هیچوقت زیر ابر پنهان نمی ماند .

از نظر من اگر ایشان مورد حمایت توده های جهان قرار گرفته است بخاطر

خلع معنویتی میباشد که امروز در جهان وجود دارد و صداقت و معنویت ساده ا ی که ایشان مبلغ ان هستند
اینکه ایشان در بین توده های مردم جهان طرفدار دارد چه ارتباطی به اسرائیل دارد . اصلا بیشتر مردم جهان با اسرائیل
مخالف هستند . حال اگر اسرائیل ازو ی حمایت کرده گناه او چیست ؟کاش واقع بینانه فکر کنیم و حرف بزنیم

با سلام و احترام.:Gol:

مرسل;96766 نوشت:

1)زمانی که ایشان هیپی بوده هیپی بودن یک ارزش در جامعه حساب میشده و انها کسانی بودند که بر علیه حکومت استعماری زمان خودشان مبارزه می کردند که به همین دلیل دستگیر و زندان و تا سرحدمرگ شکنجه میشود .
بعد به طور معجزه اسایی از مرگ و زندان نجات پیدا می کند

2)شما اصلا مطالب من را نخواندید وگرنه این مورد را به طور کامل توضیح دادم که ماجراش چه بوده

3)بله ایشان زمانی الوده به مواد مخدر و جذب جادوی سیاه می شود ولی به لطف خدا ازان دامها نجات پیدا کرده و الان بر علیه انها با داشتن موسسات خیریه مبارزه می کند .

4)فکر نکنم ازدواج چهارم وقتی ایشان سه همسر قبلی خودش را ازدست داده موردی داشته باشد . مهم این است که ایشان در هر حال وفادر به اصول خانواده و همسر خود بوده است .

اصولا شما و دیگر دوستان اگر با عقاید ایشان مخالف هستید بهتر است فقط عقایدش را نقد کنید و ازتهمت و تخریب شخصیت دست بردارید چون حقیقت هیچوقت زیر ابر پنهان نمی ماند .

از نظر من اگر ایشان مورد حمایت توده های جهان قرار گرفته است بخاطر

خلع معنویتی میباشد که امروز در جهان وجود دارد و صداقت و معنویت ساده ا ی که ایشان مبلغ ان هستند
اینکه ایشان در بین توده های مردم جهان طرفدار دارد چه ارتباطی به اسرائیل دارد . اصلا بیشتر مردم جهان با اسرائیل
مخالف هستند . حال اگر اسرائیل ازو ی حمایت کرده گناه او چیست ؟کاش واقع بینانه فکر کنیم و حرف بزنیم

ممنون, بله خود این نویسنده هم می گوید که قبلا کافر بوده ولی الان نیست.:Gol:

در مصاحبه هایش هم به اکثر اینها اشاره داشته هست.

بحث بنده روی این جملات شماست:

نقل قول:
درست نیست به شایعه پراکنی و تهمت بر علیه این نویسنده دست بزنید لطفا کمی تحقیق کنید و بعد مطلب بنویسید .

ولی الان شما تایید کردید که چنین رفتارهایی را داشته است, پس تهمتی در کار نبوده.

مرسل;96660 نوشت:
جناب سلیم این مطالب شما مغایر با زندگی نامه واقعی کوئیلو میباشد که از زبان خودش در کتابهایش چاپ کرده است درست نیست به شایعه پراکنی و تهمت بر علیه این نویسنده دست بزنید لطفا کمی تحقیق کنید و بعد مطلب بنویسید .

با سلام بر دوستان عزیزم:Gol:
سرکار مرسل
من هم یکی از طرفدار های پرو پاقرص کوئیلو بودم و اکثر کتاب هایش را خوندم
اوایل به زندگی نامه های مختصر در کتابهایش که از زبان خودش بود اکتفا میکردم
اما بعد ها به قول شما شایعاتی شنیدم و خودم شروع به تحقیق درباره ی ایشون شدم...

صحبت های استاد سلیم صحت داره...
به نظرم بهتره خودتان در اینباره تحقیق کنید...
در ضمن خوشبختانه دیگر هیچ اثری از ایشون نمیخونم!!!

مرسل;96766 نوشت:
حال اگر اسرائیل ازو ی حمایت کرده گناه او چیست ؟کاش واقع بینانه فکر کنیم و حرف بزنیم

مطمین باشید اسراییل عاشق چشم و ابروی ایشون نیست و تا پای منافع خودش در میان نباشد بیهوده از کسی حمایت نمیکند!

به نظر من جای تاسف داره که در ایران هیچ اقدامی برای جمع کردن و جلوگیری از چاپ این کتاب ها نمیکنند...

رحیمی;96769 نوشت:
ممنون, بله خود این نویسنده هم می گوید که قبلا کافر بوده ولی الان نیست. در مصاحبه هایش هم به اکثر اینها اشاره داشته هست. بحث بنده روی این جملات شماست: نقل درست نیست به شایعه پراکنی و تهمت بر علیه این نویسنده دست بزنید لطفا کمی تحقیق کنید و بعد مطلب بنویسید . ولی الان شما تایید کردید که چنین رفتارهایی را داشته است, پس تهمتی در کار نبوده.

سلام
جناب رحیمی مغلطه می کنید . قضاوت با خوانندگان و خدای خوانندگان

hedi;96770 نوشت:
با سلام بر دوستان عزیزم سرکار مرسل من هم یکی از طرفدار های پرو پاقرص کوئیلو بودم و اکثر کتاب هایش را خوندم اوایل به زندگی نامه های مختصر در کتابهایش که از زبان خودش بود اکتفا میکردم اما بعد ها به قول شما شایعاتی شنیدم و خودم شروع به تحقیق درباره ی ایشون شدم... صحبت های استاد سلیم صحت داره... به نظرم بهتره خودتان در اینباره تحقیق کنید... در ضمن خوشبختانه دیگر هیچ اثری از ایشون نمیخونم!!!

سلام بر شما

دوست عزیز من از خیلی جاها تحقیق کردم . مهمترین منبع من کتاب اعترافات یک سالک می باشد

در ضمن هر کسی را باید از مطالبی که می نویسد شناخت کتابهای ایشان به خوبی نمایانگر صداقت ایشان در گفتار است .

همچنین اگر لطف کنید منابعتان را معرفی کنید بهتر است .

سلام بر دوستان عزیزم:Gol:

مرسل;96830 نوشت:
دوست عزیز من از خیلی جاها تحقیق کردم . مهمترین منبع من کتاب اعترافات یک سالک می باشد در ضمن هر کسی را باید از مطالبی که می نویسد شناخت کتابهای ایشان به خوبی نمایانگر صداقت ایشان در گفتار است .

یک مقاله ی جالب و گرد آوری شده از اعتقاد های کوییلو (بر گرفته شده از کتابهایش):

واقیعت این است که نگرش وی در مورد بعضی حقایق از جمله دین، مذهب، ایمان، عرفان و ... به جد جای مناقشه و تامل دارد.

کوئيلو در لابه لاي نوشته هايش به طرح موضوعي مي پردازد که بعضي از فلاسفه غرب آن را ادعا کردهاند و مارکسيست ها با آب و تاب آن را تبليغ کرده اند و آن مسئله «علل پيدايش مذهب» است.

در «شيطان و دوشيزه پريم» سرنوشت فردي که به دست کشيش توبه نمود(آحاب) و ابتکار آحاب در خلق يک مذهب جديد چنين آمده «بالاخره اولين کشيش ظاهر شد و آحاب خيلي زود تهديد را احساس کرد براي جبران اين خطر چيزي را اختراع کرد که از يهوديان آموخته بود يعني روز آمرزش. با اين تفاوت که تصميم گرفت مراسمي به شيوه خودش خلق کند.»1

کوئيلو مذهب را حداکثر «نيايش جمعي» بشر مي داند نه بيشتر.2 به عبارتي از منظر کوئيلو مذهب يک سرگرمي معنوي است نه راه واقعي براي سعادت بشر! در نتيجه همان طور که سرگرمي هنري و ادبي نياز روح کوئيلو است مذهب هم به عنوان يک سرگرمي معنوي براي روحيه جمعي بشر نياز است.3

کوئيلو مذهب را به گونه اي مي بيند که حتی روسپي و فاحشه هم مي تواند فردي با ايمان باشد تا جايي که بيشتر روسپي ها اعتقاد مذهبي خود را حفظ مي کنند4

چنان که از «انزال جنسي» به حالتي معنوي ياد مي کند که مي تواند با خلسه عرفاني عرفا بعد از سال ها رياضت و پرهيزگاري برابري کند.5

بالاتر اين که تسليم شدن ماريا در ارتباط جنسي را به «رويت نور» تعبير مي کند.6 «ماريا تسليم شده بود و احساس مي کرد که بيشتر از آن مقاومت فايده اي ندارد. گفت من نور ديدم».7 و حتي مي پذيرد روسپي گري تاريخي مقدس دارد که در بعضی از برهه ها، نزديک شدن به خدا، مشخصه آن زمان بوده است.8
حمزه شريفي دوست
منابع:

244
1.شيطان، 148 2.اعترافات يک سالک، ترجمه دل آرا قهرمان، ص33 3.کنار رودخانه پيدرا نشستم و گريه کردم، ترجمه دل آرا قهرمان، ص6 4.کوئيلو، يازده دقيقه، ص110 5.کوئيلو، بريدا، آرش حجازي، ص192 6.یازده دقیقه، 246، 247، 255، 259 7.کوئيلو، يازده دقيقه، ص98 8.يازده دقيقه، ص

مرسل;96830 نوشت:
همچنین اگر لطف کنید منابعتان را معرفی کنید بهتر است .

نمیدونم منبع چه حرفی از من را خواستید
زندگی نامه ای که استاد سلیم از ایشون گذاشتند کاملا درست است و حتی در سایت رسمی پایلو کوییلو از زبان خودش نوشته شده است

با سلام.:Gol:

مرسل;96829 نوشت:
جناب رحیمی مغلطه می کنید

اینکه بگویید مغلطه می کنم از اینکه تهمت می زنیم و دروغ می گوییم بهتر هست.

مرسل;96829 نوشت:
قضاوت با خوانندگان و خدای خوانندگان

حتما اینطور هست, هدف یافتن حقیقت هست.

به هرحال مطالب بیان شده از زندگی ایشان مطابق واقعیت هست (چه پشیمان باشد چه نباشد) و حرف شما مبنی بر مغایرت آن, یا تهمت زدن و ... صحیح نیست, اگر امکانش هست جمله خود را تصحیح بفرمایید و کلمه مناسب تری استفاده کنید, ممنون می شوم.:Gol:

تشکر.

سلام علیکم جمیعا

گذشته کوئیلو آنچنان مدنظر نیست مرسل عزیز

مضمون مطالب ایشون مد نظر هست.

عنایت کنید.

ممکن است که من شبانه روز از خدا صحبت کنم ولی اطلاعات غلط بدهم. بطوریکه عبارات من روی ذهن شما اثر نامطلوب و منحرف کننده بگذاره.

الان کسانی همچون کوئیلو خیلی سعی دارند خدا و بزرگاندینی را طوری توصیف نمایند که نهایتا خواننده به این نتیجه برسه که خدا دارای ضعف است و یا اینکه بزرگان دینی همچون پیامبرانیکه این اشخاص در کتبشان نامشان را ذکر میکنند شخصیتی داشته اند که یهودیان از آنها نقل میکنند.

این مطلب ریشه دار است و مشکل همینجاست.
اگر با عیقاید صهیونیستی یهود و مسیحیت آشنا باشید و بعد کتب ایشان را بخوانید دلیل اعتراض دوستان مشخص میگردد.

و من الله التوفیق

یاحق

مرسل;96766 نوشت:
سلام بر شما

ممنون, خواندم, خیر متاسفانه جواب نگرفتم, ...اینکه ایشان در بین توده های مردم جهان طرفدار دارد چه ارتباطی به اسرائیل دارد . اصلا بیشتر مردم جهان با اسرائیل
مخالف هستند . حال اگر اسرائیل ازو ی حمایت کرده گناه او چیست ؟کاش واقع بینانه فکر کنیم و حرف بزنیم


با سلام و احترام مرسل عزیز
ما بنا را بر عدم وابستگی اندیشه های پائولو می گذاریم و اشاره ای به استفاده او از بعضی منابع ادبی جهان بخصوص ایرانی بدون ذکر منبع (دفتر ششم مثنوی معنوی) نیز نمی کنیم، اما آیا این عرفان از همه جایی که اصولش بر مبنای لیبرالیسم و پراگماتیسم شکل گرفته نمی تواند برای صاحبان اصلی این تفکرات بسیار زیبا باشد؟آیا او بر فرض استقلال در تفکر ناخواسته مروج اندیشه های نیست که حتی در مسیحیت نیز جایی ندارد( همچون 11 دقیقه)؟

رحیمی;96856 نوشت:
به هرحال مطالب بیان شده از زندگی ایشان مطابق واقعیت هست (چه پشیمان باشد چه نباشد) و حرف شما مبنی بر مغایرت آن, یا تهمت زدن و ... صحیح نیست, اگر امکانش هست جمله خود را تصحیح بفرمایید و کلمه مناسب تری استفاده کنید, ممنون می شوم.

سلام بر همه دوستان جناب رحیمی و جنای هدی و دیگران

چون تعداد دوستان مخالف زیاد است و جواب به تک تک انها سخت و وقت گیراست جسارتا این پست را در جواب همه دوستان می نویسم

جناب رحیمی باز هم می گویم مطالب شما درباره زندگی نامه او غیر واقعی وتحریف واقعیت است شما می گویید او مبتلا به مریضی روحی و در بیمارستان بستری شده است و علت را یا عمدا یا غفلتا نمیگوید در حالی که خود او بارها در خاطراتش
گفته است که چگونه قربانی جهل والدین خود گشته و در عین سلامت روحی بوسیله انها در بیمارستان بستری شده است
و حتی رمان ورونیکا را بر اساس این واقعیت تلخ زندگیش می نویسد

مورد های اشتباه دیگر هم در مطلبتان وجود دارد
من مطلبم را از کتاب اعترافات یک سالک که پائولو داستان زندگیش را از زبان خودش بازگو می کند بیان می کنم این کتاب در دنیا منتشر شده و به زبان فارسی هم ترجمه شده است .

اما شما حتی یک منبع معتبر در صحت مطلبتون معرفی نکردید . ایا هر مقاله ای که درا ینترنت باشد معتبر است .لطفا یک منبع معتبر دلیل بیاورید .
همچنین سرکار هدی شما هم یک منبع معتبر نه یک مقاله که نویسنده ش معلوم نیست کی هست .دوست یا دشمن

منبع معتبر بیاورید من همینجا به اشتباه خودم اعتراف می کنم
موفق باشید

هادي;96867 نوشت:
با سلام و احترام مرسل عزیز ما بنا را بر عدم وابستگی اندیشه های پائولو می گذاریم و اشاره ای به استفاده او از بعضی منابع ادبی جهان بخصوص ایرانی بدون ذکر منبع (دفتر ششم مثنوی معنوی) نیز نمی کنیم، اما آیا این عرفان از همه جایی که اصولش بر مبنای لیبرالیسم و پراگماتیسم شکل گرفته نمی تواند برای صاحبان اصلی این تفکرات بسیار زیبا باشد؟آیا او بر فرض استقلال در تفکر ناخواسته مروج اندیشه های نیست که حتی در مسیحیت نیز جایی ندارد( همچون 11 دقیقه)؟

سلام خدمت شما

ایا تاثیر پذیری او از مولانا یا مکاتب شرقی یا سرخ پوستی نقطه ضغف حساب میشود هر کس بالاخره از جایی الهام می گیرد
هیچ کس عالم مادر زاد نیست .

در ضمن نظر این بنده حقیر این است که باید عرفان ایشان بدون تعصب کور و بدون تهمت و افترا و تخریب شخصیت مورد نقد
قرار بگیرد کاری که ما ایرانیها کمتر ان راانجام میدهیم و سریع از حربه تخریب شخصیت استفاده می کنیم و فکر می کنیم با این حربه سریعتر به مقصود خود می رسیم .

نظر شما شاید درست باشد در این زمینه فعلا نمی توانم عجولانه قضاوت کنم باید تحقیق و بررسی بیشتری انجام بدهم

فقط می دانم ایشان راه رسیدن بخدا را پیدا کرده است و خدا را عمیقا درک وباور کرده است و در یکی از کتابهایش که
الان اسمش یادم نیست جریان ملاقات با فرشته را توضیح می دهد که بر اساس واقعیتی است که برا ی خودش روی
داده است . و در مصاحبه هم این مطلب را بیان کرده است .

مرسل;96925 نوشت:
و حتی رمان ورونیکا را بر اساس این واقعیت تلخ زندگیش می نویسد

سلام بر دوستان:Gol:
آیا ورونیکا نماد کسی است که بی دلیل و از روی جهالت والدینش در بیمارستان روانی بستری شد؟؟؟!!!
خیر... ورونیکا تصمیم گرفت که بمیرد!!! با خودکشی!!!

مرسل;96925 نوشت:
اما شما حتی یک منبع معتبر در صحت مطلبتون معرفی نکردید . ایا هر مقاله ای که درا ینترنت باشد معتبر است .لطفا یک منبع معتبر دلیل بیاورید . همچنین سرکار هدی شما هم یک منبع معتبر نه یک مقاله که نویسنده ش معلوم نیست کی هست .دوست یا دشمن

من سایت رسمی جناب کوییلو را گفتم نه هر مقاله ای را!
مهم نیست نویسنده ی اون مقاله دوست است یا دشمن, مهم این است که مجموعه ای از اعتقادات ایشون را از کتاب هایش جمع آوری کردند و همه ی این ها در کتاب هایش موجود است, آیا شبهه ای در آن میبینید؟؟!!

مرسل;96926 نوشت:
سلام خدمت شما

ایا تاثیر پذیری او از مولانا یا مکاتب شرقی یا سرخ پوستی نقطه ضغف حساب میشود هر کس بالاخره از جایی الهام می گیرد
هیچ کس عالم مادر زاد نیست .

.


با سلام و احترام از به مرسل عزیز
درست است ، هر کسی از جایی تاثیر پذیرفته، اما در باب نویسندگی از نظر اخلاقی و قانونی می باید مطالب دیگران به خود آنها استناد داده شود،چه در غیر این صورت عنوان سرقت ادبی یا علمی بر آن اطلاق می گردد.
آیا می توان بیانگر عرفان و اخلاق ناب انسانی بود و به حقوق اولیه سایر نویسندپان توجهی نداشت؟
ضمن آنکه این عرفان همه جایی و از هر سو چیزی گرته برداری نمودن در درون ساختار خود تناقضاتی دارد.
كوئيلو هم مثل ميليونها نفر از اهالي عصر مدرن آواي روح را در فراق از وطن خويش شنيده و از معدود كساني است كه آن را جدي گرفته و براي التيام درد هجران او كاري كرده است. ولي اي كاش او هم مثل ميلياردها بشري كه ناله روح را مي‌شنوند و كاري نمي‌كنند، خاموش مي‌ماند و دست به كاري نمي‌‌زد. اي كاش نام خدا و ياد عالم غيب از راه آثار او به فرهنگ عمومي انسان امروزي باز نمي‌گشت. و اي كاش نويسنده اي چيره دست نبود يا دست كم از خدا و معنويت نمي نوشت. زيرا اين خدايي كه در آثار كوئيلو زنده شده؛ همان خداي ناتوان و خطاكاري است كه در آثار نيچه مرد و رابطه با عالم غيبي كه به نام جادو مطرح مي‌كند، همان خرافات و توهماتي است كه در دوران رنسانس مردمان را از دينداري و معنويت گرايي ملول و رميده کرد.

مرسل;96925 نوشت:
مطالب شما درباره زندگی نامه او غیر واقعی وتحریف واقعیت است شما می گویید او مبتلا به مریضی روحی و در بیمارستان بستری شده است و علت را یا عمدا یا غفلتا نمیگوید در حالی که خود او بارها در خاطراتش

مرسل;96925 نوشت:

گفته است که چگونه قربانی جهل والدین خود گشته و در عین سلامت روحی بوسیله انها در بیمارستان بستری شده است
و حتی رمان ورونیکا را بر اساس این واقعیت تلخ زندگیش می نویسد

با سلام.

راستش دیگر علاقه ای به ادامه بحث ندارم, منظوری را که می خواستم رساندم و هم اینکه انرژی زیادی می گیرد و خسته ام می کند.

جنابعالی طوری از سلامت روحی صحبت می کنید که ایشان یک انسان normal بودند, در حالی که مسلما اینطور نبود.(خودش هم اذعان به این مسئله دارد.)

شما از تحریف واقعیت صحبت می کنید در حالی که اتفاقا یکی از دلایل این نوشته ها, نشان دادن زوایای پنهان زندگی نویسنده هست, که خوانند بتواند انتخاب درستی در مورد یک نویسنده داشته باشد. (براستی در چند بیوگرافی از ایشان در سایت های فارسی از alcoholic یا استفاده از انواع مواد مخدر و اعتیاد به آنها و جادوگری های ایشان سخن گفته شده؟ و ... )

تحریف واقعیت کار آنهاست که این ها را نمی گویند.(حال چرا؟)

خوشحالم که منطقی هستید و به منبع و صحت گفته اهمیت می دهید. منبع بنده کتاب Paulo Coelho: A Warrior's Life: The Authorized Biography از بیوگرافی نویس برزیلی به نام Fernando Morais هست.

البته مقالات و مصاحبه هایی از ایشان خواندم که جز مصاحبه ها بقیه زیاد قابل استناد نمی باشند.(مشکل مصاحبه ها هم اینه که هیشکی نمیگه ماست من ترشه:ok:)

کتاب مذکور خیلی وقت نیست که چاپ شده و فکر نکنم به فارسی هم ترجمه شده باشد.(اطلاع دقیق ندارم.) می توانید لینک دانلود کتاب را به کمک گوگل بیابید.(ارسال لینک در سایت مجاز نیست فکر کنم.)

به هر حال:

در مورد اینکه چرا در بیمارستان(یا بهتر بگیم تیمارستان - asylum) بستری شد,در کتاب هم توضیح داده که به علت رفتار های غیر طبیعی او بود, یک دلیلش تلاش Paulo برای کشتن خودش بود.

Paulo در خاطراتش در مورد اینکه چرا دیگر اقدام به خودکشی نخواهد کرد, چنین می نویسد:

به نقل از کتاب فرناندو;96925 نوشت:

I could sense the smell of the Angel all around me, the Angel’s breath, the Angel’s desire to take someone away. I remained silent and silently asked what he wanted. He told me that he had been summoned and that he needed to take someone, to give an account of his work. Then I picked up a kitchen knife, jumped over the wall and landed in an empty plot of land where the people in the shanty towns kept their goats running free. I grabbed hold of one of them and slit its throat. The blood spurted up and went right over the wall, splattering the walls of my house. But the Angel left satisfied. From then on, I knew that I would never try to kill myself again.




حال ایشان سلامت روحی داشته؟؟ در کتاب گفته شده که اینها همه گذشته تاریک و کفر و ... Paulo بوده و همه اینها را پشت سرگذاشته است و ... (که باز هم فرقی در صحت این مطالب نمی کند.)

در مورد مواد مخدر خیر اینطور نیست, مواد مخدر بود نقل و نبات که نبود, بله هیپی ها استفاده می کردند ولی نه اینکه یک مسئله عادی بوده باشد, به فرض هم گفته شما صحیح.

اجازه بدهید جوان مسلمان و پاک خود تصمیم بگیرد در مورد نویسنده ای که فساد اخلاقی و اعتیاد شدید به مواد مخدر و الکل, اختلالات روانی و جادوگری وشیطان پرستی و در کارنامه اش دارد.

اگر این حقایق گفت شود دیگر میتوان براحتی مغز مسلمانان (که این مسائل برایشان مهم است) را به کار بگیرد؟ شما پیدا کنید پرتغال فروش را. (همه خوبی! هایش را می گویند اینجا طرف دیگر را هم گفتند.)

در ضمن گفته های Paulo در مورد خودش خیلی ملایم تر از واقعیت خواهد بود.(که همان منبع شما باشد) برای مثال او می گوید معتاد به مواد نبوده و استفاده کننده cannabis به صورت روزمره نبوده ولی در خاطراتش می گوید: ‘drugs are the best thing in the world’ و مورد های دیگر که نشان دهنده علاقه زیاد او به مواد مخدر هست و ....

این مثال را زدم تا به حقیقت گویی! این فرد پی ببریم. (در chapter 11 کتاب کامل توضیح داده.)

همانطور که گفتم نوشتن هر پست برای حقیر زمان زیادی می گیرد(چندین ساعت) فکر کنم حرفم را هم زدم در مورد صحت گفته های بیان شده در تاپیک و حرف دیگری نیست.:Gol:

تشکر.:Gol:

داستان موسی و شبان
دید موسی یک شبانی را به راه کو همی گفت : ‌ای خدا و ای اله
تو کجایی تا شوم من چاکرت چارقت دوزم کنم شانه سرت [1]

به این ترتیب شبان عاشق، عشق خود را به معبود خویش در چارق دوزی، و شانه بر سرش زدن، جامه اش را شستن، شپش ها را کشتن،‌ شیر پیش او آوردن، دست و پای او را بوسیدن و ... ابراز می داشت و خلاصه همه چیز خود را فدای او می کرد، او نمی دانست که خدا بدان ها محتاج نیست. موسی با خشم به او گفت : «با کی هستی ؟»
گفت با آن کس که ما را آفرید این زمین و چرخ از او آمد پدید [2]

موسی گفت :‌ «چرا سخن کفر می گویی،‌ بوی بد کفر تو جهان را گندیده کرد، آنچه گفتی نیاز و لایق خودت هست نه سزاوار خداوند.»
گر نبندی زین سخن تو حلق را آتشی آید بسوزد خلق را [3]

و سپس می افزاید اگر آتش قهر الهی بر جانت نیفتاده پس این دود چیست که از گفتار کفر آمیزت سر می زند !؟ خدا از آنچه می گویی بی نیاز است و احتیاج صفت بنده است نه خدا.
دوستی ِبی خرد خود دشمنی است حق تعالی زین چنین خدمت غنی است [4]

اگر برای بنده ی خاص خدا که مظهر اوست و خدا خود گفته است : «او من هستم و من او» (یعنی اتحاد ظاهر و مظهر از جهت وحدت نوری که معنی انالحق همین است) این سخن را گویی نیز زننده و زشت و نارواست.
بی ادب گفتن سخن با خاص ِحق دل بمیراند،‌ سیه دارد ورق [5]

گفتن این کلمات درباره ی خداوند که هیچ چیز مانند او نیست موجب خشم خداست.
شبان شرمسار و دل شکسته نالید :
گفت ای موسی دهان دوختی وز پشیمانی تو جانم سوختی
جامه را بدرید و آهی کرد تفت سر نهاد اندر بیابانی و رفت [6]

در این وقت از خدا به موسی وحی رسید که چرا بنده ما را از ما کردی جدا ؟
وحی آمد سوی موسی از خدا بنده ی ما را ز ما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی
هر کسی را سیرتی بنهاده ام هر کسی را اصطلاحی داده ام
در حق ِاو مدح و در حق تو ذم در حق ِاو شهد و در حق ِتو سم [7]

هر کس بر ساختار وجودی و منش شخصی خود سخنی می گوید که به نظر او ستوده است در حالی که در نظر دیگری ممکن است ناستوده باشد. بنابراین هیچ کس نمی تواند امری را برای دین و اعمال دینی و الفاظی که بر خدا و مقدسات می نهد و نیز برای هر نوع عقیده و بیان ملامت کرد. چه اساس دین آزادی و برابری و برادری جهانی است. تنها وظیفه ی هر انسان خودیافته،‌ تعلیم و تربیت و توجه و ارشاد است به اینکه آدمیان خود از عقل و قلب خویش یاری جویند، ‌نه از طریق دیکتاتوری، زندان، ‌و نه هیچ امر دیگر، ‌مگر در جهت جود و احسان به او، که خواست خداست.
من نکردم امر تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم [8]
ما زبان را ننگریم و قال را ما درون را بنگریم و حال را
ناظر قلبیم اگر خاضع بُود گرچه گفت لفظ نا خاضع رَوَد
زانکه دل جوهر بود گفتن عَرَض پس طفیل آمد عرَض، جوهر غرض

سادات;33340 نوشت:
چقدر جالب اصلا باورم نميشه:gig:
پشت پرده چه چيزاييه و ما بي خبريم.:narahat:
من كتاب كيمياگر ايشان رو خوندم. به نظرم اون طور كه تعريف مي كردند نبود. بعد چند تا كتاب ديگشون را كه گرفتم و خوندم احساس كردم ديگه از اون مفاهيم زيباي عرفاني در آن خبري نيست. يك حالتي مثل پوچي بود انگار :narahat:

خدا نکنه از یکی بدمون بیاد، حالا دیگه همه کتاباش بی مفهوم و پوچ و نا امید کننده میشن

یاد شخصی افتادم که کتابای شریعتی رو نمیخوند میگفت مگه نمیدونی؟سیگاری بوده!!!

اولین کتابی که ازش خوندم "زهیر" بود و عشق را ماورای همه چیز میدانست اینکه عشق یک انرژی است که به همه جهان ساطع میشود و میتواند به نجات بشر کمک کند.
دومین کتابم از این نویسنده کیمیاگر بود در جایی از داستان پسر اسپانیائی پیش یک بلور فروش عرب میرود که کار میکرده تا پول سفر حجش را پس انداز کند تا اینکه مستطیع میشود اما هیچگاه به مکه نمیرود چون آن مرد عرب عقیده داشت اگر چنین کند دیگر آرزوئی برایش باقی نمی ماند.
سومین داستان خاطرات یک جادوگر قسمتی از متن:"پترس میگویدکه دوستی داشته که همیشه شبها مست به خانه می آمده ولی هر شب سه بار دعای آوماریا که مربوط به جبرئیل میشود که به حضرت مریم نازل شد را میخواند.وقتی مرد از روح قدیمیها سوال کردم که جایگاهش چگونه است و گفتند بسیار خوب و نزدیک به نور الهی.او بدون داشتن ایمان فقط به خاطر خواندن دعا زندگیش نجات یافت."
قضاوت را بعهده خواننده میگذارم.

مرسل;96520 نوشت:
با سلام
لطفا کسانی که می ایند تا درباره پائولو کوئیلو سخن بگویند خیلی احتیاط کنند و حتما زندگینامه اورا نیز مطالعه کنند بعد نظر بدهند و صرف اینکه عرفان و جهان بینی او با عرفان اسلامی کمی متفاوت است دلیلی بر رد شخصیت او وکتابهایش
نمی تواند باشد . او در سرتاسر کتابهایش بر خوب بودن وخوب زیستن و خداشناسی تاکید دارد .

باسمه تعالی
باسلام:
هر چند در بیان یک جهان بینی الهی،باید نقش خدا در تدبیر جهان به خوبی ترسیم شود،
اما پائلولو کوئلیو مایل است جهان را بدون خدا ترسیم کند.

وی معتقد است حتی اگر کسی نقشی برای خدا قائل نباشد،باز جهان،جهان است.
انسان همان موجودی است که باید به دنبال عشق خود بگردد.

در نگاه وی:((جست و جوی تو ضیحات در باره خداوند هیچ چیز بر شما آشکار نمی کند.....هیج کس هرگز ثابت نخواهد کرد که خدا وجود دارد.))1

پی نوشت:
1-پائولو کوئلیو،مکتوب،ص 70

در مکتب معنوی پائولو،مهم این است که انسان به دنبال رویاها و ندای قلبی خود برود.اساسا ضرورتی ندارد که به دنبال خداشناسی باشد،چرا که به نظر او:
(کسی که به جست و جوی خدا می رود،دارد وقتش را تلف می کند.می تواند راه های بسیاری را طی کند،به آیین ها و فرقه های زیادی پناه ببرد.اما این گونه هرگز اورا نخواهد یافت.)1

از این مبانی فکری پائولو هم که گذریم،و به فرض که اجازه داده شود به دنبال شناخت خدا باشیم،در نگاه تکثر گرایانه وی،شناخت هرکسی متفاوت خواهد بود.سرانجام هرکس خدای خود ساخته ای دارد که با خدای دیگران تفاوت می کند.

از این رو،پائولو به ادیان الهی در مورد ارائه تصویر خاصی از خداوند اعتراض دارد و اعتراف می کند که:

(از تصور خدایی استاندارد شده،که به طور متعصبانه برای همه معتبر باشد ،وحشت دارم)2

پی نوشت:
1-پائولو کوئلیو/کنار رود پیدرا نشستم و گریستم/ص 150/151
2-همو/اعترافات یک سالک/ص96

کتابهای پائولو بخش مهمی از نوجوانی من هستن. به خصوص که در اون دوره تبلیغات وسیعی انجام میشد، من هم در اون دوره بسیار تاثیرپذیر بودم و طرفدار پروپاقرص انتشارات کاروان بودم چون کپی رایت رو رعایت میکرد. اون موقع بیشترین تاثیر رو از کیمیاگر گرفته بودم و سعی میکردم از اتفاقاتی که می افته نشانه هایی کشف کنم. یادش بخیر . . . دوران جاهلیت هم دورانی بود!!!
خدایی که پائولو به تصویر میکشه، خدای قابل اعتمادی نیست. خدایی نیست که بشه بهش تکیه کرد، من این رو هم در رمانهای پائولو و هم در "راز" مشاهده کردم. چون در نوجوانی به شدت تحت تاثیرشون بودم. باور کردن اتفاقاتی که برای شخصیتهای رمانها پیش میاد، و استفاده از تجربیات اونها در زندگی شخصی، شاید در ابتدا احساس خوبی به آدم بده (این درباره قانون جذب هم هست) ولی در نهایت منجر به سرخوردگی میشه و اگر خواننده شخصیت قوی ای نداشته باشه شاید دچار افسردگی بشه یا حتی دست به خودکشی بزنه.
چون این خدا با آزمون و خطا خدایی میکنه، پس توکل بی معنی میشه. عدم موفقیتی که با تجربه کردن تجربه های شخصیتهای این رمانها برای مخاطب پیش میاد، چون توکلی وجود نداره، اونها رو دلسرد و ناامید میکنه.

سلام سرکار Frigg
قصد جسارت به شما رو ندارم ... پستهای خیلی زیبایی از شما رو تو این سایت خوندم و دارم میخونم ... ولی اینی که بگین ایشون مال نوجوانی شما بودن و مطالب ایشون رو اینقدر سطح پایین جلوه بدین یکم بی انصافی هست ...

شما وقتی که موز میخورین ... پوستش رو بیرونن میندازین .... و داخلش رو میخورین ...
شما وقتی هندوانه میخورین ... داخلش رو میخورین بقیش رو بیرون میندازین ...
هر سخنی به همین صورت هست ... هر کسی نقاط ضعفی داره ... ولی دلیل نمیشه اون مطلب و اون موضوع رو به سخره بگیریم ...

هیچ انسانی هم نرمال نیست ... مخصوصا کسانی که دنبال حقیقت باشن .