۩ ♥ ۩ ماه آسمان ري ۩ ♥ ۩ اشعار منتخب به مناسبت وفات حضرت عبدالعظیم حسنی

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
۩ ♥ ۩ ماه آسمان ري ۩ ♥ ۩ اشعار منتخب به مناسبت وفات حضرت عبدالعظیم حسنی

[=microsoft sans serif]نگین ری

[=microsoft sans serif]با دوستان فاطمه ، لطف عميم داشت
با آنكه نام و شهرت « عبدالعظيم » داشت

هر كس كه پاس بندگي آن حريم داشت
با مهر و عشق و عاطفه عهدي قديم داشت

عطر بهار وحي و صفاي نسيم داشت
يعني كه ره به چشمة فوز عظيم داشت

روحي درآستان ولايت مقيم داشت
دستي پر از كرامت و طبعي كريم داشت

راهي به آستان خداي رحيم داشت
با آنكه جان روشن و قلب سليم داشت

با اهل بيت رابطه اي مستقيم داشت
چون درك كرده بود ، مقام كليم داشت

از بوستان فاطمه ، عطر و شميم داشت
خواندند اهل معرفت او را « نگين ري »

از شهر بند رنج و غم ، آزاد مي شود
اين ياس گلشن "حسن" ،اين عاشق" حسين"

گلواژة حديث از آ‌ن لعل جان فزا
از محضر سه حجّت معصوم فيض برد

مثل كبوتران حرمخانة « رضــا »
شاگرد پاكباختة مكتب « جــواد »

از پرتو هدايت « هــادي » اهل بيت
ايمان خويش را به امامش ارايه كرد

با خاندان وحي پُل ارتباط بود
طور تجلّي سه امام هُمام را

شب تا به صبح شعر « شفق » را مرور كرد
مرغ سحر كه زمزمة « يا كريم » داشت


[=microsoft sans serif] محمدجواد غفورزاده(شفق)

[=microsoft sans serif] درسايه ولايت
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]عبد خداي بود و مقامش عظيم بود
از نسل خاندان امامي كريم بود

[=microsoft sans serif]در مكتب فضيلت و تقوا فهيم بود
پرهیزگار و عابد و زاهد ، حكيم بود
[=microsoft sans serif]
محبوب پيشگاه خداي عليم بود
در عمرخويش صاحب طبعي سليم بود

[=microsoft sans serif]دست نوازشي به سر هر يتيم بود
اخلاق او لطيف تر از هر نسيم بود
[=microsoft sans serif]
زيرا صراط زندگي اش مستقيم بود
درساية اميد و ولايت مقيم بود

[=microsoft sans serif]هر گل كه ديده ايم به ناز و نعيم بود
اين بوستان عشق بهشتي شميم بود
[=microsoft sans serif]

هر كس كه زائرحرم اين كريم بود



[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]نام گراميش اگر عبدالعظيم بود

[=microsoft sans serif]گر از كرامتش همه كس فيض مي برد
عطرحديث آل رسول از لبش چكيد
[=microsoft sans serif]

تنها نبود پيك خوش الحان باغ عشق
آموخت درس بندگي از اهلبيت نور

[=microsoft sans serif]غير از خدا نداشت نيازي به هيچ كس
لبخند مهرباني و گرمش چو آفتاب
[=microsoft sans serif]

گل سيرتان عشق به مدحش سروده اند اند
پيوسته او به منزل مقصود مي رسيد

[=microsoft sans serif]هفتاد و نُه بهار ز عمرش گذشت و باز
در گلشن هميشه بهار حريم او
[=microsoft sans serif]

هر كس كه رو نمود بر اين آستانه گفت
پروانة بهشت بدستش دهد خدا

[=microsoft sans serif]عبد حقير اوست « وفايي» اگر چه باز
دل در جوار حضرت عبدالعظيم بود
[=microsoft sans serif]


[=microsoft sans serif] سيد هاشم وفايي

[=microsoft sans serif] كعبه اجلال
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]


[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]تا خطّه ي ري بوي تو آمد به مشامش
سرزد به سما بوي خدا از دَرو بامش

[=microsoft sans serif]آرند ملايك همگان عرض سلامش
تا مذهب خود عرضه كند نزد امامش
[=microsoft sans serif]
بي مهر شما بوي بهشت است حرامش
ري گشت سپهر و تو شدي ماه تمامش

[=microsoft sans serif]بردند زمين ها همه حسرت به مقامش
كز كوثر عرفان تو شيرين شده كامش
[=microsoft sans serif]
لطفي كه شماريد در اين كوي غلامش
هركس كه سلامي دهد از دور به قبرت

[=microsoft sans serif]در قدر و شرف بنده همانند تو بايد
با طاعت كونين اگر بنده در آيد
[=microsoft sans serif]
ايران ز تجلّاي تو شد كعبه اجلال
تا پيكر پاك تو نهان گشت به خاكش
[=microsoft sans serif]
من رشک به آن تشنه برم اي يم توحيد
«ميثم»نه ثنا خوان شما بوده از آغاز
[=microsoft sans serif]
گر قبر حسن جدّ تو دور از نظر ماست
ري يثرب و قبر تو بقيع دگر ماست


[=microsoft sans serif]
غلامرضا سازگار(میثم)

[=microsoft sans serif]همای بلند آشیان دل


[=microsoft sans serif]
آريم رو به سوي تو يا سيد الكريم
باشد ز نور روي تو يا سيد الكريم

[=microsoft sans serif]جان پر كشد به كوي تو يا سيد الكريم
باشم به گفتگوي تو يا سيد الكريم
[=microsoft sans serif]

مي‌نوشم از سبوي تو يا سيد الكريم
باشد ز آبروي تو يا سيد الكريم

[=microsoft sans serif]باشد ز خُلق و خوي تو يا سيد الكريم
نابود باد عدوي تو يا سيد الكريم
[=microsoft sans serif]
مائيم و عشق روي تو يا سيد الكريم
نور ولا اگر كه بتابد به جان ما

[=microsoft sans serif]هر لحظه ، اي هماي بلند آشيان دل
تا در حريم ياد تو لب باز مي‌كنم
[=microsoft sans serif]

من باده ولاي علي را به صبح و شام
آري اگر كه حاجت ما مي شود روا

[=microsoft sans serif]اين حُسن خُلق مردم ايران زمين ما
عبدالعظيمي و خَلَف پاك مجتبي
[=microsoft sans serif]
هر شب "فراز "با گل نور نگين ري
آيد به جستجوي تو يا سيد الكريم

[=microsoft sans serif] محمد تقي مرداني "فراز"

[=microsoft sans serif] مقيم كوي صفا
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]گر به کوی صفا مقیم شوی
زائر سیّد الکریم شوی

گر ز خمخانه اش عبورکنی
مستی از باده ی حضور کنی

دیده را از غبار راه بشوی
خویش را در حریم دوست بجوی

آشنایی نشانه اش اینجاست
عشق دار الزیّاره ی دل هاست

خضر اگر عمر جاودان دارد
سر بر این طرفه آستان دارد

چیست این قبّۀ بلند آیین؟
کیست این روشنای اهل یقین؟

کیست این روح بخش راه کمال؟
آشنای مقام احمد و آل

کیست این پیرو ولایت ناب؟
روح تفسیر آیه های کتاب

عشق از چشم خون فشان پیداست
منزل از گرد کاروان پیداست

معرفت گر به جانت آمیزد
رستگاری به دامنت ریزد

عصر غیبت که دور وانفساست
سایۀ امن ، آستان ولاست

[=microsoft sans serif]


[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]جعفر رسول زاده(آشفته)

[=microsoft sans serif] آستانه ري
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
از دست غم به ساغرمَي مي برم پناه
بي جا چرا به بهمن و دي مي برم پناه؟

[=microsoft sans serif]بر سيد الكريم به ري مي برم پناه
ديگر كجا به درگه "كي"* مي برم پناه؟
[=microsoft sans serif]
زان بردرش چو حاتم طي مي برم پناه
زين پس به آستانه ی وي مي برم پناه

[=microsoft sans serif]هر دم كه من به نغمه ني مي برم پناه
از عمر شصت و پنج بهارم گذشته است
[=microsoft sans serif]
شد بسكه تنگ عرصه گيتي براي من
تا بارگاه حضرت عبدالعظيم(ع) هست

[=microsoft sans serif]صدها هزار حاتم طي ريزه خوار اوست
طي شد زمان عمر به بی حاصلي"بسيط"


[=microsoft sans serif]
مصطفی طايي شميراني(بسیط)

[=microsoft sans serif] شهاب معرفت
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
خفـتـه در ايـن بـارگـــه دُرّ خوشـاب معــرفـت
مظـهـــر ذات الــهـــي آفِـتــــابِ مـعــرفـت

روشني بخش دل عالم، شهاب معرفت
چشمه سار روح افزاي سحاب معرفت

اوسِتاد آگه علم الكتاب معرفت
اَنتَ مولانا بحق، اي ماهتاب معرفت

برمشام جان رسد بوي گلابِ معرفت
گر بنوشـد (صالح) از شهد شراب معرفــت

مي درخشد بارگاهش تا فراسوي زمان
ريزش باران رحمت بر كويرستان دل

حافظ آيات حق و ناقل علم حديث
روحبخــش اهـل ايمان حضرت عبدالعظيم

در جوارت حمزه و طاهر بُوَد كز خاكشان
مي بَــرَد ره تا حـريم كبـريـاي منـزلــت

[=microsoft sans serif] سیّد محمّد صالحی کوشا