بالاخره ما در کدام ماه رمضان قرار است تغییر کنیم؟!
تبهای اولیه
(ازدوستان عزیز خواهش میشود در خواندن این متن شکیبا باشند.)
اینکه شیطان در ماه رمضان در قل و زنجیر است ؛ قبول
پس چطور می شود که ما در ماه رمضان اینقدر گناه می کنیم ؟
چرا هنوز دلمان به دنبال انجام گناه است ؟
چرا هنوز از انجام فعل گناه لذت می بریم ؟
چرا در طول روز ؛ فقط احساس گرسنگی و تشنگی داریم ؟
از دعاها و نیایش ها و نمازهایش ؛ هیچ لذتی نمی بریم ؟
چرا بر چشمان ما اشکی جاری نمی شود ؟
چرا عظمت و بزرگی خدا را حس نمی کنیم ؟
چرا عظمت خدا ما را نمی ترساند ؟
در جواب باید گفت :
اولاً گناهانی که ما در ماه رمضان مرتکب می شویم ؛
ما در ماه های قبل به پاک سازی دل نپرداخته ایم و با دلی مملو از گناه وارد بر رمضان شده ایم ؛
رجب و شعبان را درک نکرده ایم و فقط بدون توجه ؛ همانطور که مشغول بازی های دنیایی مان بودیم ؛ به راحتی از کنار آن ها گذشتیم ؛
دوماً ؛ مگر عمل به گناه را شیطان انجام می دهد ؟
چرا به شیطان بد و بیراه می گوییم ؟
فعل گناه از ما سر زده است ؛ این ماییم که عمل به گناه می کنیم ؛ شیطان فقط یک دعوت کننده است ؛ این ماییم که فردای قیامت به صورت واحد و تک نفری باید نسبت به تمام اعمالمان پاسخگو باشیم ؛ ما با اختیاری که داریم می توانیم به خواهش های دلمان ؛ به التماس های دلمان توجهی نکنیم ؛
بگوییم « ساکت و آرام باش من الآن در یک مهمانی بزرگی هستم که همه ی نگاه ها به من است و من چگونه امر تو را برآرم و در مقابل این همه چشم ؛ گناه کنم؟»
زندگی ما زنده است و به صورت زنده هم پخش می شود و هم ضبط می گردد ؛ همانطوری که تلویزیون برنامه های زنده پخش می کند و بینندگان زیادی مشغول تماشای آن برنامه ی زنده هستند ؛ برنامه ی زندگی ما هم زنده پخش می شود و چشمان زیادی در حال نظاره کردن آن ها هستند ؛ خطا کنیم می بینند ؛ حرف بد بزنیم می شنوند ؛ نگاه بد بکنیم ؛ متوجه خواهند شد ؛ این نیست که بگوییم کسی متوجه نشد ؛ اگر دستان و پاها و چشم و گوش ما فردای قیامت شهادت خواهند داد که ما به چه کارهایی مجبورشان کردیم ؛ که این معامله ی بسیار احمقانه ای است که گناهی بکنیم به امید اینکه کسی نفهمید ؛ مال کسی را بدزدیم و کسی نفهمد ؛ ریا کنیم ؛ دروغ بگویی ؛ به ذم خود در خفا زنا کنیم و ...
جسم خود ما چطور ؟ آن را چه می کنیم ؟ دو فرشته ی مأمور راست و چپ مان را چه می کنیم ؟ نگاه خداوند را چه می کنیم ؟ خود خدا را چه می کنیم ؟ نگاه رسول الله صلی الله علیه و آله و نگاه حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه ی معصومین علیهم السلام به خود مون را چه می کنیم ؟ نامه ی اعمالمان را که هر هفته به امام زمان(ع) می دهند چه می کنیم ؟
خداوند کریم السبحان ؛ هر جا که ما هستیم و نیستیم با ماست ؛ و قبل از ما و درهنگام با ما و بعد از ما هم حضور دارد . وجودی که به گفته ی خودش ؛ از رگ گردن هم به ما نزدیک تر است . مگر نمی دانیم که اساساً خلوتی برای ما وجود ندارد ؛ حضور بی خدایی برای ما وجود ندارد ؛ این وضعیت برای بشر خلیفۀ الله خلق نشده است .
این ها قصه نیست ؛ این ها صحبت و سرگرمی نیست ؛ همان لحظه ای که در حال غرق شدن هستیم و خدا را در کنار خود با فطرتت حس می کنیم و در آن لحظه خدا را با زبان و دل می خوانیم و معتقدیم که ما را می بیند و صدای تو را می شنود و بر نجات تو قادر و توانا است ؛ پس چطور می شود که هنگام انجام گناه که در سلامت ظاهری و سکون و آرامش ظاهری از نظر خود هستیم و عقلمان هم به ذم خودمان سر جایش هست ؛ خدا را حاظر و ناظر نمی دانیم ؟ اگر خدا آن جا هست اینجا هم هست و اگر اینجا نیست ؛ آن جا هم نیست . خدا را اگر در لحظه ی بلا و مکافات حس کردیم و برایمان قابل لمس شد ؛ در لحظه ی انجام گناه نیز باید حس کنیم و برایمان قابل لمس باشد .
این ها حقایق قابل لمس الهی است و بی اعتنایی به این مقوله ؛ انسان را از طریقت آدمی و بندگی دور می کند و وقتی که آدم نبودیم ؛ حیا را از دست می دهیم و وقتی که حیا را با دستان خودت دفن کردیم ؛ عنصر بی حرکتی در درون و دل انسان رشد می کند و دچار عفریت دنائت و شقاوت و بدبختی می شویم که در این مرحله گناه را گناه نمی دانیم .
و این ته همه ی بیجارگی انسان است که گناه را گناه نداند ؛ یعنی خود را در محضر خداوند کریم نمی بیند و او را ناظر نمی داند . آن وقت کلید دروغ را برای باز کردن درِ همه ی گناهان ؛ به کار می گیرد و می شود منافق و دیگر آمرزیده نخواهد شد ؛ حتی اگر پیامبر وساطت کند . و این همه ی کفر است .
اختیارانجام و یا ترک عمل گناه ؛ به دستان ماست و نه شیطان . حواسمان کجاست ؟ چرا به شیاطین انسانی که دست پرورده ی شیطان رجیم و لشکریانش هستند ؛ بد و بیراه می گوییم ؟ حتی اگر انسان های دیگر هم شیطان های آدم نما باشند و ما را تحریک کنند ؛ باز هم ما مقصریم ؛ پس عزم و اراده مان کجاست ؟ اداعاهامان بر ادای تکلیف کجا رفت ؟ چرا به نماز و روزه هامان نگاه نمی کنیم ؟ فردای قیامت از ما سؤال خواهند کرد که مگر ماه رجب را به شما ندادیم ؛ مگر شعبان و رمضان را به شما ندادیم ؟ مگر محرم الحرام را به شما ندادیم ؟ مگر کتاب به شما ندادیم؟ مگر پیامبر و ائمه ندادیم ؟ مگر ولایت فقیه و مرجعیت را به شما ندادیم ؟ مگر رسانه و کتاب و دانشگاه و حوزه ی علمیه ندادیم ؟ مگر سخنران و هیئت و فلان و فلان به شما ندادیم ؟ و از همه مهم تر ؛ مگر نعمتی به نام عقل و خرد به شما ندادیم ؟ چه جوابی داریم که بدهیم ؟ زبانی که در ماه های قبل دائم الغیبت بوده ؛ گوشی که شنونده ی دائم موسیقی بوده ؛ دلی که دائم الهواء بوده ؛ و بدون هیچ پالایش و رشدی ؛ به ماه مبارک رمضان وارد شده است را چه انتظاری از آن داریم ؟ فکر کرده ایم همینطور که وارد شدیم و چند روزی هم روزه گرفته ایم ؛ حتماً پاک هم شده ایم و خدا به نماز و روزه ی ما نیازمند است و ما هم ؛ یک ماه شکسته و نیم بند ؛ از گناه دوری کرده و بعد از ماه مبارک دوباره گناهانمان را از سر می توانیم بگیریم؟ انگاری نه رمضانی بوده و نه تعهدی ؛ اینکه بسیار معامله ی احمقانه ای است ؛ اینجوری ما بجز تعدادی روز؛ که گرسنه و تشنه بودیم ؛ چیز دیگری گیرمان نخواهد آمد .
سوزن را دیده اید ؟ برای همه لباس می دوزد جز برای خود ش ، یعنی همه را می پوشاند جز خودش که برهنه است . مثل سوزن نباشیم که فقط برای دیگران جامه تقوا و فضیلت بسازیم و برای خود هیچ نسازیم . یعنی زبان دائماً به ذکر و خیر داشته باشیم و در عمل دل در گرو گناه و معصیت داشته باشیم ؛ بلکه اول ؛ عمل به قرآن و دستورات ائمه علیهم السلام و به طور کلی دستورات دین را ؛ برای خود بخواهیم تا مشمول گله های تلخ حق نباشیم که فرمود : لم تقولون مالا تفعلون (صف 2) چرا آنچه را که خود به کار نمی بندید ، به زبان می آورید .
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس --- که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن (حافظ) .
در صحرا هیزم های بزرگ را با هیزم های کوچک و ریز روشن می کنند ؛ یعنی اول هیزم های کوچک روشن شده و شعله می گیرند و به واسطه ی آن ها هیزم های بزرگ تر نیز شعله ور خواهند شد ؛ گناهان بزرگ هم با گناهان کوچک شروع می شوند . به همین خاطر است که قرآن کریم روی گناهان ریز و کوچک حساسیت نشان داده و می گوید : اگر به سراغ شر و شرارت بروید هر چند کم و ناچیز ؛ نتیجه آن را خواهید دید . وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (زلزله – آیه8) .
آنچه را که در ماه های قبل به کناری انداخته بودیم و هیچ استفاده ای از آن نمی کردیم ؛ تعقل و فکر کردن در رابطه با اعمال و رفتار و گفتارت بود ؛ یعنی هیچ محاسبه ای بر اعمال خود نداشتیم ؛ یعنی هیچ تمرینی برای رشد فکر و پیدا کردن بصیرت دینی و شرعی و اعتقادی نداشته ایم ؛ حال با سری که خالی از تعقل و فکر است به ماه رمضان وارد شده ایم و تمنای تعقل داریم ؟
می دانی ارزش يك مداد ؛ به مغز آن است . مدادی كه مغز ندارد چوبی بيش نيست و به درد سوختن میخورد . ارزش آدمی نيز به مغز اوست وگرنه هيچ بهايی ندارد ، دوزخ جای كسانی است كه بیمغز بوده يعنی از مغز خود هيچ بهرهای نبردهاند . اين سخن اهل جهنم است كه میگويند: لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ (الملک -10) « اگر میشنيديم و از عقل خود بهره میبرديم در اين جا نبوديم » . یعنی اگر اهل محاسبه و تفکر و عقل گرایی بودیم ؛ دیگر معصیت کار و جهنمی نمی شدیم . اگر برای زندگی شان برنامه ای داشتند و محاسبه ای ؛ به جهنم و غضب خدا کشیده نمی شدند
قالی باف ها را دیده اید ؟ آن ها يك نگاه به نقشه ی قالی دارند و يك نگاه به خود قالی ( کاری را که دارند انجامش می دهند ) و بر اساس آن نقشه قالی آويخته ی خود را می بافند . ما نيز بايد چشم به نقشه ی قرآن داشته و بر اساس آن تاروبود زندگی خود را ببافيم . اين است كه قرآن كريم می فرمايد: « خذ الكتاب » يعنی كتاب را بگير، يعنی بی نقشه نباش ؛ هر جای این نقشه و دستور را هم نفهمیدی از ائمه علیهم السلام بپرس ؛ چرا که آن ها باطن قرآن هستند ؛ مفسر واقعی قرآن ائمه علیهم السلام هستند . به این ریسمان چنگ بیاندازید و برای زندگی تان الگو برداری کنید . مایی که قبل از ماه رمضان تکلیف را با خودت روشن نکرده ایم که بالاخره بنده هستیم و یا آزاد ؟ آیا قبول کرده ایم که خدایی وجود دارد و در مقابل آن خدا ؛ فردای قیامتی وجود دارد که بایستی برای یک پلک زدنت جوابگو باشیم.
چگونه انتظار داریم که ماه رمضان را طبق تعریف واقعی اش درک کنیم ؟
ماه رمضان ؛ ماه تغییر است ؛ بالاخره در کدام ماه رمضان زندگی مان ؛ می خواهیم تغییر کنیم ؟ از همراهی عقل استفاده کنیم؟
بالاخره در کدام شب قدر زندگی مان می خواهیم به ریسمان قرآن چنگ بزنیم و از خوابی که خود را به آن وادار کرده ایم بیدار شویم ؟