جانبازان عزیز ما همچنان شرمنده ایم...=>

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جانبازان عزیز ما همچنان شرمنده ایم...=>

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]جانبازان عزیز ما همچنان شرمنده ایم...[/h]


توافسران نوشته بود


رفته بودیم دیدار با جانبازان بیمارستان نیایش،

جانبازی زیر گوش پدرم زمزمه کرد: پول جهیزیه دو تا دختر دم بختم را ندارم...
بماند
و اما هنوز هم نام این مکان " بیمارستان روانپزشکی نیایش" هست !!!!!!!!!
جایی که ایثارگرانمان زندگانی(!) می گذرانند، هیچ نامی از ایثار بر سر درش نیست!

لطفا نگوییم شهدا شرمنده ایم؛ بگوییم جانبازان عزیز ما همچنان شرمنده ایم...[/][/]

[=Roboto]مـــعلــم کـــه مـــی‌دانـــست پـــدرش جـــانــباز جـنگ است ، سعــی

[=Roboto]کـــرد حرف‌ هایـــی بـــگوید تـــا آرامـــش کـــُند و بـــه او دلـــداری
[=Roboto]بـــدهد ...

[=Roboto]حرفهـــای معلم ناتمام مانـــد وقتــی دختر بـــچه بــه او گـــفت :

[=Roboto]« خوشـــبحال بـــچــه‌ شهیدا ! آخه اونـــا ذره ذره آب شدنه ُ جون دادانه باباشون ُ نـــدیدن ... »




[=Times New Roman]

[="IranNastaliq"]هفت شهر عشق را عطار گشت.....

[=Times New Roman]

[="IranNastaliq"]ماهنوز اندر خم یک کوچه ایم....

[=Times New Roman]

[="Tahoma"][="Blue"]

من ماندم و باغچه ای کوچک در حسرت باغ آرزوها...

[=times new roman,times,serif]
[=times new roman,times,serif][=times new roman,times,serif][=times new roman,times,serif]جامانده ام در این زمانه...
[=times new roman,times,serif]رمقی نیست در این جسم رنجور...[SPOILER]
[=times new roman,times,serif]در دلم آتشی سوزان فوران می کند ...[=times new roman,times,serif]
[=times new roman,times,serif]
[=times new roman,times,serif]
[=times new roman,times,serif]همچو نیزارهای شط آتش گرفته ام و باد خاکسترم را به هر سویی می برد...
[=times new roman,times,serif]خاموش نمی شوم با موج...
[=times new roman,times,serif]گر چه چشمانم آواره نخلهای بی سر است...[=times new roman,times,serif]
[=times new roman,times,serif]
[=times new roman,times,serif]
[=times new roman,times,serif]لیک قلبم هنوز داخل سنگر است...
[=times new roman,times,serif]باز هم غروب شد و آرزوهای پرپر شده...
[=times new roman,times,serif]و شب بوهای مست کننده..
[=times new roman,times,serif]من ماندم و باغچه ای کوچک در حسرت باغ آرزوها.
[=times new roman,times,serif]پیش کش می کنم اشکها را...
[=times new roman,times,serif] چگونه می توان در حسرت عشق به خورشید ماند و نسوخت...
[=times new roman,times,serif]کاش دوباره اشکی بیاید...
[=times new roman,times,serif]بارانی...
[=times new roman,times,serif]میخواهم رها شوم بدون عقل گام بردارم..
[=times new roman,times,serif]گام بردارم...
[=times new roman,times,serif]راه دل را نبندم...
[=times new roman,times,serif]اینک ناچارم در فراق، به قطرات اشکم و سوز ناله بسنده کنم...
[=times new roman,times,serif]غروب که می شود زانوی غم بغل می گیرم تا عقده دل وا کنم...
[=times new roman,times,serif]غروب که میشود عطر نخلهای بی سر و نیزارهای سوخته به مشام می رسد...
[=times new roman,times,serif]آه ای غروب...
[=times new roman,times,serif]ویران نمودی...
[=times new roman,times,serif]حال منتظر شب باش...[=times new roman,times,serif]
[=times new roman,times,serif][/SPOILER]
[/]

[=times new roman][=times new roman][=arial]نفس نفس میزنن کپسولای اکسیژن
یکی دوتا نه، زیاد قرصای ضد میگرن
حمله ی صرع وتوام موج هوار تانکا
خراب میشن رو سرش خاطره های دوشکا
دکترا گفتن بهش این روزای آخره
حالا با خاطراتش شبا به سر میبره
گاهی میفته یادش غواصی بي جلیغه
تو رود کارونی که پر از صدای جیغه
گاهی تو رود کارون گاهی تو اروند کنار
یهو میگه رو سینم یه قالب یخ بذار
آخه یه شیمیایی توی تمام روزش
یا اکسیژن کم داره یا داره درد سوزش
ولی نفس های اون تو این روزا وهفته
یواش یواشو کم کم بارشو بسته رفته
همیشه از آدما زخم زبون می شنید
ترکشای کاری از زبون مردم کشید
آخه میگفتن اگر به جاییم رسیدن
یا خانواده جانباز یا سهمیه شهیدن
آخه نمی دونن که سهمیش از جبهه ها
سوزشه و ترکشه، یا قطع دستا و پا
دیروز همش میگفتن برادرا بجنگید
بخاطر خاکتون حتی رو مین بپرید
اما حالا که دیگه تو خواب ناز شبن
دوس نداردن از اونا یک کلمه بشنون
مش، تتو، رژ، برنزه، پاچه تا زیر زانو
رنگ فراموشیم تو طرحای رنگ مو
لاک سفید و زرد طرحای گل منگولی
جای دعای ندبه، یوگا، ذنیسم پولی
قد میکشه خونشون رو جسدای زنده
تا بچشون پز بده، دانشگامون تو هنده
ماهواره ها روشنه، چراغ خونه خاموش
جوون کم حافظه، یادم تو را فراموش
انگاری یادتون رفت خاکریزای شلمچه
وقتی شهید میارن، یهو میگی به من چه!
من که نگفتم برن، تو خونشون میموندن
کار زیادی نبود که دشمنارو روندن
.
.
.
نفس نفس چشم و رو این روزا کیمیا شد
ببین کبوترامون قربونی کیا شد
نفس نفس یه بابا اکسیژنش تمومه
سوزن مورفین نزن که مردن آرزومه

با دستگاه نفس می کشد...
زندگیش تختی است که روی آن دراز کشیده است است...
و خدایی که آن بالا است...
نبض هایش برای امنیت تو می زند...
نبض هایی که تا دیروز شاید زیر خمپاره ها ...
شاید دیگر نمیزد...

هروقت می‌خواهیم با سید برویم توی شهر قدمی بزنیم یکی دو نفر جلوتر می‌روند تا اگر بوی کباب شنیدند خبرش کنند. حساسیت دارد به بوی کباب. حالش خیلی بد می‌شود.
یک بار خیلی پاپِی شدیم که چرا.

گفت :" اگر در میدان مین بودی و به خاطر اشتباهی چاشنی مین فسفری عمل می‌کرد و دوستت برای اینکه معبر عملیات لو نرود، آن را می‌گرفت زیر شکمش و ذره ذره آب می‌شد و حتی داد نمی‌زد و از این ماجرا فقط بوی گوشت کباب شده می‌آمد توی فضا، تو به این بو حساس نمی‌شدی؟"

روزگاری جنگ بود ص 71 / مهدی قزلی

بدون شرح !!

[=Roboto]
[=Roboto]ای آب ندیده ها و آبی شده ها
[=Roboto]بی جبهه و جنگ انقلابی شده ها

[=Roboto]مدیون شب حمله ی جانبازانید
[=Roboto]ای بر سر سفره آفتابی شده ها



فقط دعا کنید پدرم شهید بشه

فقط دعا کنید پدرم شهید بشه!
خشکم زد. گفتم دخترم این چه دعاییه؟
گفت: آخه بابام موجیه!
گفتم: خوب انشاالله خوب میشه، چرا دعا کنم شهید بشه؟
آخه هروقت موج میگیردش و حال خودشو نمیفهمه شروع میکنه منو و مادر و برادرو کتک میزنه! اما مشکل این نیست!
گفتم: پس دخترم مشکل چیه؟
گفت: بعد اینکه حالش خوب میشه و متوجه میشه چه کاری کرده شروع میکنه دست و پاهای همه مون رو ماچ میکنه و معذرت خواهی میکنه.
حاجی ما طاقت نداریم شرمندگی پدرمون رو ببینیم
حاجی دعا کنید پدرم شهید بشه و به رفیقاش ملحق بشه...


می دانی مرد، واحد شمارش جانباز است؟

تمام آن چیز هایی که از یک مردم متصور است در قامت زخمی و دردکشیده یک جانباز پدیدار است.
ایستادگی بی مثال، گذشت، صبوری... و اگر اسوه آن تمثیل مطلق وفاداری عباس ابن علی :doa(6): باشد
چه باک اگر هر دودست تو نیز هدیه راه خدا باشد. اینان به عهدی که با او بسته اند سخت وفادارند.
خلاصه هرچی خوبی است در این مردان یکجا جمع شده است.
بی راه نگفته اند که خدا برگزیدگانی روی زمین دارد و خدا بار دیگر انسانی را برگزیده است تا بندگی و ایمان او را به رخ فرشتگان و زمینیان بکشد
و اینان برگزیدگان خدایند روی زمین؛ همان ها که با گوشت و پوست و ایمان به مصاف خیل عظیمی از آهن رفتند و روسیاهی را برای همیشه
به چهره مدعیان زمان گذاشتند و کدام زبان و بیانی چگونه از عهده آنچه بر اینان گذشته است برمی آید.


منبع: روزنامه همشهری(محله) شماره 494


اسلحه قلم




دیروز که دست چپت را به وزش ترکش سپردی، و به پرواز آن خندیدی
آیا هیچ فکر کردی که فردا چگونه این بار سنگین را با یک دست برخواهی داشت و اسلحه را...؟
امروز می گویند اسلحه ها قلم شده است؟؟؟
راستی بیا با دست راستت قلم بردار و حداقل از قلم شدن دست چپت بنویس
شاید بعضی قلم ها شرم کنند
شاید...؟

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]مقاومت[/h]


[/]

[="Times New Roman"][="Black"]توی دیدار رهبر با جانبازان قطع نخاعی اگر اشتباه نکنم بود..
یکی از جانبازان به رهبر گفت من با این پیکر ناتوانم در مقابل تمام دنیا ایستادم یه لحظه منو تو آغوش بگیر..:Ghamgin::geryeh:
خیلی مردن..:geryeh::geryeh:
خیلی..:Ghamgin::Gol::Gol::Gol:
[/]

[=Arial Black]

جانبازا خیلی عزیزن:Gol::Gol:
به قول دوستان خیلی مردن
ولی یه چیزی یه وقتایی دل منو میسوزونه
ماخیلی وقتا چانبازای نقص عضو رو میبینیم
جانبازای شیمیایی هم که فراموش نمیشن
هر وقتم که ما بی معرفت بشیم و فراموششون کنیم یکیشون با پر کشیدنش بهمون تلنگر میزنه
اون جانبازی که اینجا غریب افتاده جانبازای اعصابن که بعضیاشون از لحاظ جسمی سالمن ولی ...

:Gol:●ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ● یاران فراموش شده ●ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ● ( جانبازان اعصاب ):Gol:

جانبازای عزیز ما همچنان شرمنده تونیم



مرد آمده بود چیزی بگوید

سرفه امانش نداده بود

چه می توانست بگوید

وقتی تمام فهم یک شهر از جانباز

سهمیه دانشگاه است

و بعد شهادت، شاید اسم یک کوچه...!!!


[=Roboto]صبــر كــن ، از ایــن عـكـس راحـت رد نـشـو
[=Roboto]حــالـتــون بــد شــد ؟
[=Roboto]چـنـدشتــون شــد ؟
[=Roboto]صبــر كــن ، از ایــن عـكـس راحـت رد نـشـو
[=Roboto]ایـن بـدن یـه مـردِ ، یـه شـیـر مـرد..
[=Roboto]طـراح شـكـستـن حـصـر آبـادان ، كسـی كـه باعـث ـشد یـه وجـب از خـاكمـون
[=Roboto]دسـت بعثـی ها نبـاشه ، حـالا شیمـیایـی شـده ، بدنـشـو ببیـن ، ویـلچِـیرشـو ببـین ،
[=Roboto]فقـط یه دنیـا شـادی هـنـوز تـو چـشماشـه ، چـون نـذاشت ایـرانـش [=Roboto]یـه تیكـه ازش كنـده شـه ،
[=Roboto]شـرم كن از روی ایـن دلاور بـی ادعـا كـه ارزشـمندتریـن چیـزش
[=Roboto]كه زنـدگیش بـود رو خـرج یكـپارچگی ایــــــــــران زمیـن كـرد
[=Roboto]برای شادی روح شهدا و سلامتی جانبازان با غيرت صلوات

خوش بحال بچه های شهید!

معلم که می دانست پدرش جانباز جنگ است

سعی کرد حرف هایی بگوید تا آرامش کند و به او دلداری بدهد.

حرف های معلم ناتمام ماند ، وقتی پسر بچه به او گفت:

خوش بحال بچه های

شهید!

آخر آنها ناراحتی پدرشان را هر روز نمی بینند

بهش گفت:شنیدم درصدی باهاتون حساب میکنند.برای هر درصد چند میگیری ؟
باید وضعت خیلی خوب باشه دیگه ؟
...
[=Roboto]تمامی این نیش ها دوباره مثل ترکش در بدنش فرو میرفت...

[h=1]شهید زنده[/h]

[video]http://www.aparat.com/v/S2Fw1[/video]

جانباز بو دن مهم نیست جانباز و فدائی ماندن هنر است

با سلام

[SPOILER] نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود.

اکران فیلم شروع شد،
شروع فیلم سقف یک اتاق دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق, سه, چهار, پنج, .......,هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق!




صدای همه در آمد. اغلب حاضران سینما را ترک کردند,
​​[SPOILER]

ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین و به جانباز قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید.




[/HR]زیرنویس
1: این تنها ۸ دقیقه از زندگی این جانباز بود و ما طاقت نداشتیم ...
[/SPOILER]
[/SPOILER]
سرکار افلاکیان هم چند دقیقه فیلم را را تحمل نکردند
07/11/1392
سالگرد این سرنگار بود
نه 8 دقیق
بلکه یکسال دیگر گذشت

خواستم یگویم زبان از تقدیر این همه فدارکاری شما جانبازان قاصر است
و فقط می توانیم بگویم


جانبازان شرمنده ایم

جا داره از خانواده ها به ویژه همسران جانبازان هم تقدیر بشه :

·٠•●✿ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ✿●•٠·˙
امام ♥ رضا ♥ علیه السلام فرمود :
【 بعضی زن ها براى شوهرشان ‏بهترین غنیمت هستند ،
زنانی که به شوهرشان اظهار محبت کنند. 】

┘◄مستدرک ج 2 ص 532


سلام

دوستان آدم این چیزارو میبینه چطوری دلشو خالی کنه؟؟

کتابهاشونو میخونه چطوری آروم بگیره؟؟

اصلا گریه کردن فایده ای داره؟؟ .......نداره.....

دل ما بیشتر از خود ما این هارو درک میکنه که ما نمیفهمیم؟؟ ........... چقد از خودمون هم عقب موندیم......!!!

[=arial]با دیدن این عکسا و پستا به خودم اومدم
ما کجا و اینان کجا
شهیدان زنده اند و نزد خدا روزی میگیرند ولی جانبازان زنده اند و روی زمین یا فراموش میشوند یا زخم زبان میشنوند
شهید یکبار درد گلوله رو چشید و بعدش به اعلی رسید ولی جانباز هر روز درد دلش تازه میشه پس ببین به کجا خواهد رسید

رزمندگانی که ماندند تا غیرت را معنی کنند

سایت ساجد- افرادی که در اوج جوانی و لذت بردن از زندگی خود چشم بر زرق و برق دنیا بستند و در برابر دشمنان این مرز و بوم ایستادند و هرگز از ولایت و اعتقاداتشان دست برنداشتند امروز نیز ایستاده‌اند تا غیرت را معنی کنند و اقتدار را به رخ تمامی به خواب رفته‌گان بکشند.

هیچ چیز جز سکوت این همه از خودگذشتگی را نمی‌تواند معنی کند چرا که مقام معظم رهبری به حق گفته‌اند: جانبازان، انسان‏هایی هستند که در سخت‏ترین دوران کشورْ شرف، شجاعت و تعهد خود را ثابت نمودند. ما به جانبازان، به عنوان شهیدان زنده انقلاب اسلامی افتخار می‏کنیم.


مردان بی ادعا را، زنان بی ادعاتر همراهی میکنند
مادر و همسر یک جانباز