شهیده راضیه کشاورز

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شهیده راضیه کشاورز

شهیده راضیه کشاورز

نام پدر : تیمور

تولد : 11 شهریور 1371

محل تولد : مرودشت

مجروحیت : شنبه 24 فروردین 1387

محل مجروحیت : شیراز ، حسینیه ی سیدالشهدا ، کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز

علت مجروحیت : بمب گذاری توسط گروهک سلطنت طلب و ایادی استکبار

شهادت : 10 اُردیبهشت 1387 - بیمارستان نمازی شیراز

علت شهادت : صدمات وارد شده بر سینه و پهلو

محل دفن : گلزار شهدای دارالرحمه شیراز

سن شهادت : 15 سال

تحصیلات : دانش آموز _ دوم دبیرستان

شهیده کشاورز در بیمارستان


تشییع

خانواده ی راضیه در محل مجروحیت ( شهادت ) راضییه

افتخارات راضیه

[]

  • [=&quot]كسب رتبه عالي در سال تحصيلي 80 -81[=&quot]
  • [=&quot]كسب رتبه ممتاز در دبستان پيام انقلاب 1 در سال تحصيلي 81 -82 [=&quot]
  • [=&quot]حضور در مسابقات قرآن يادواره عزت و افتخار حسيني مرحله ناحيه سال 81 -82 [=&quot]
  • [=&quot]مقام اول مسابقات قرآن يادواره عزت و افتخار حسيني در سال تحصيلي 81 -82 در دبستان پيام انقلاب 1[=&quot]
  • [=&quot]اخذ كمربند قهوه اي كاراته سبك شوتوكان در سال 82 [=&quot]
  • [=&quot]مقام اول مسابقات قهرماني فارس در رشته كوميته در سال 82[=&quot]
  • [=&quot]كسب رتبه اول دبستان شاهد 5 در سال تحصيلي 83 -84 [=&quot]
  • [=&quot]مقام اول انفرادي استان در رشته كاتا نوجوانان در سال 84[=&quot]
  • [=&quot]كسب عنوان سوم رشته قرائت قرآن آموزشگاه راهنمائي شاهد 5 سال تحصيلي 84 -83 [=&quot]
  • [=&quot]كسب مقام دوم درسهايي از قرآن آموزشگاه راهنمائي شاهد 5 سال تحصيلي 83 -84[=&quot]
  • [=&quot]مقام اول مسابقات قهرماني فارس در رشته كوميته در سال 83 [=&quot]
  • [=&quot]كسب گواهينامه كمر بند سياه دان يك در سبك شوتوكان از فدراسيون كاراته جمهوري اسلامي در سال 83[=&quot]
  • [=&quot]حضور در مسابقات قرآن مرحله ناحيه سال 85 -84[=&quot]
  • [=&quot]مقام دوم تيمي چهارمين المپياد ورزشي بانوان صنايع پتروشيمي در شيراز در سال 85 در رشته كاراته [=&quot]
  • [=&quot]مقام دوم رقابتهاي كاراته سبك شوتوكان در رشته كانا قهرماني استان در سال 85[=&quot]
  • [=&quot]مقام اول انفرادي رشته كاراته در چهارمين المپياد ورزشي بانوان در سال 85 [=&quot]
  • [=&quot]كسب مقام در مسابقات قرآن آموزشگاه [=&quot]
  • [=&quot]كسب رتبه ممتاز در سال تحصيلي 85 -86[=&quot]
  • [=&quot]مقام اول مسابقات قهرماني شيراز رشته كومينه قهوه اي [=&quot]
  • [=&quot]مقام سوم مسابقات قهرماني شيراز رشته كاتاي قهوه اي [=&quot]
  • [=&quot]حضور در بيست و نهمين دوره مسابقات قرآن كريم مراكز پنج گانه رشته قرائت [=&quot]
  • [=&quot]شركت در مسابقات قرآن كريم و معارف اسلامي مرحله ناحيه سال تحصيلي 86 -87[=&quot]
  • [=&quot]كسب گواهينامه هنر وتكنيكهاي كاراته سبک شوتوكان در سال 86 از هيئت كاراته استان [=&quot]
  • [=&quot]كسب مقام سوم تيمي كاراته در پنجمين المپياد ورزشي بانوان صنايع ملي پتروشيمي در سال 83 در ماهشهر[=&quot] [/]
    منبع : http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39
  • نامه شهیده کشاورز به امام زمان ( عج ) در 13 سالگی :

    نشانی گیرنده : نمی دانم کجایی یا مهدی ؟! شاید در دلم باشی و یا شاید من از تو دورم . کوچه انتظار، پلاک یا مهدی!

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام من به یوسف گمگشته ی دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار

    ای دریای بیکران ، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید صبحدم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند . تو کلید درِ تنهایی من ! من تورا محتاجم . بیا ای انتظار شبهای بی پایان ، بیا ای الهه ی ناز من ، که من از نبودن تو هیچ و پوچم . بیا و مرا صدا کن ، دستهایم را بگیر و بلند کن مرا . مرا با خود به دشتِ پر گلِ اقاقیا ببر . بیا و قدمهای مبارکت را به روی چشمانم بگذار . صدایم کن و زمزمه ی دل نواز صدایت را در گوشهایم گذرا کن ، من فدای صدایت باشم . چشمان انتظار کشیده من هر جمعه به یادت اشک می ریزند و پاهایم سست می شوند تا به مهدیه نزدیک خانه مان روم و اشک هایم هر جمعه صفحات دعا ندبه را خیس می کند . من آنها را جلو پنجره اتاقم می گذارم تا بخار شود و به دیدار خدا رود . به امید روزی که شمشیرم با شما بالا رود و برسر دشمنانتان فرود آید .

    منبع : http://shahidevasl.ir/index.php/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B6%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%B2/mail-razie-to-leaader-mahdi.html

    دست نوشته ها :

    دست نوشته 2 :

    [=tahoma,verdana, arial, helvetica][=tahoma,verdana, arial, helvetica]زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز
    به روایت مادر شهیده

    بار ا لها! اگر تمام لحظه هاى عمرم را به شكر و سپاسگزارى به خاطره نعمت فرزندى به نام "راضیه" سپرى كنم، باز هم نمى توانم ذره ای شكر داشتن اين فرشته پاك سرشت را به جا بياورم. به عنوان مادر شهیده بزگوار راضیه کشاورز، توانايى توصیف شخصيت ايشان را ندارم. ولى بنا به تكليف و آشنايى بيشتر شرح حال كوتاهى از زندگى ايشان را در مدت عمر كوتاه ولى پربارش بيان ميكنم. [/][/]

    [=tahoma,verdana, arial, helvetica][=tahoma,verdana, arial, helvetica]شهیده راضیه كشاورز در شهريور ۱۳۷۱ در شهر مرودشت متولد شد . دوران کودکی را همراه با نشاط و شيرين زبانى وعلاقه به نقاشى و حفظ قرآن در كنار افراد خانواده سپرى كرد . در سال ۷۶ اولين روزهاى آشنايى با افراد اجتماع بزرگتر از خانواده را تجربه كرد و پا به كودكستان "شهید مسیح نگهبان" گذاشت.
    كلاس اول ابتدايى را با ذوق و شوق فراوان در دبستان “شهدای پتروشیمی” شروع كرد. از همان روزهاى اول مدرسه دانش آموزی كوشا، باهوش و زرنگ بود. كلاسهاى اول، دوم و سوم دبستان را با معدل ۲۰ در دبستان مذكور به پايان رسانيد. كلاس چهارم ابتدايى را در دبستان شاهد ۸ و كلاس پنجم را در دبستان "پيام انقلاب " شيراز با موفقيت در درس و مسابقات قرآن گذراند.

    [/][/]

    [=tahoma,verdana, arial, helvetica][=tahoma,verdana, arial, helvetica]شهیده راضیه کشاورز دوران تحصيلى ابتدايى خود را با موفقيت همراه با رضایت مندی پدر و مادر و اولیاء مدرسه به پايان رسانيد. البته بايد به اين مطلب اشاره كنم كه جرقه سعادت و شهادت اين شهیده بزرگوار در دوران ابتدايى ايشان و از سنِ تكليف زده شد. چرا كه از كودكى علاقه زيادى به حفظ و تلاوت قران كريم و نماز اول وقت داشتند و مقید به انجام فرابض دينى بودند.ایشان همچنین مراقبت در حجاب و عفاف و انس و علاقه به اهل بيت (ع) داشتند. در كلاس چهارم ابتدايى، در كنار درس و حفظ قرآن مجید ، ورزش رزمی كاراته را به صورت حرفه اى در حضور يكى از بهترين اساتيد ورزش آغاز كردند . در كلاس پنجم ابتدايى با خواندن احادیث و سخنان ائمه (ع) محبت و علاقه اش به آن بزرگواران بيشتر شد و انس و الفت زيادى به آقا امام زمان (عج) در وجودش پديدار گرديد و با تاثیر از حديث امام صادق (ع) که مى فرمايند "هر کس چهل صبح دعای عهد را بعد از نماز صبح بخواند در زمان ظهور امام زمان (عج) حتى اگر در قيد حیات هم نباشد جزء ياران و سربازان امام زمان (عج) به شمار مي آید"، شهیده بزگوار چهله دعاى عهد امام زمان (عج) گرفته و بعد از آن هم تا هنگام شهادت دعای عهد ايشان ترك نشد. ایشان همچنين در دوران ابتدايى جز شركت كنندگان در مسابقات قرآن آموزش و پرورش و صنعت نفت و ممتازترین اين مسابقات بودند. [/][/]

    [=&quot]كلاس اول راهنمايى را در مدرسه نرگس شهرك گلستان گذراندند و کلاس دوم و سوم راهنمايى را در مدرسه رهنمايى شاهد پنج ادامه دادند و به پايان رسانيد. در دوران تحصيل راهنمايى زندگى ايشان رنگ خدايى بيشترى به خود گرفته بود و روز به روز بر تلاش و ايمان و تقوای اين غنچه باغ مكتب اسلام و قرآن، و عشق و علاقه او نسبت به قرآن و اهلِ بيت بيشترمی شد. از كودكى علاقه زيادى به هنر نقاشى داشت، تا اين كه در دوران راهنمايى نقاشی های ايشان رنگ و بوي اهل بيت(ع) را به خود گرفته بود. در دوران راهنمایی درس، تحصيل، تهذیب نفس، ورزش، انس با قرآن و مطالعات غير درسى و دينى را به جدیت دنبال ميكرد. در اين دوران بود كه موفق به کسب كمربند مشكى دان يك كاراته در سبك[=&quot] [=&quot][=&quot]jka شدند[=&quot]. [=&quot]

    [=&quot][=&quot][=&quot]در سال سوم راهنمايى تلاش های ايشان به اوج خود رسيده و عزم خود را جزم كرده بود كه در دبيرستان نمونه دولتى قبول شود و مانند همه سالهاى تحصيل جزء بهترين شاگردن مدرسه شاهد [=&quot]۵[=&quot] و [=&quot]متاز در دروس شدند. در كنار درس، در فعالیت ها و مسابقات ورزشى، فرهنگى و قرآنى هم شركت می کردند و موفق هم بودند[=&quot]. ایشان همچنین آموزش زبان انگليسى در كانون زبان ايران و عضويت در بسيج دانش آموزی را به فعاليتهاى ديگر خود افزودند. [=&quot]

    منبع : http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39

    [=&quot]در دوران راهنمايى از نظر تقوا و صفات خوب اخلاقى و پشتكار در درس و فعاليتهاى ورزشى و مذهبى و حجاب و انس با قران و اهل بيت [/][=&quot](ع) آن چنان پيشرفت داشتند كه با سن كم خود الگو و نمونه ای براى خانواده، اقوام و همکلاسی ها و دوستان خود، و زبانزد آنها شده بود. در سال سوم راهنمايى با لطف خداوند، عنايت اهل بيت (ع) و تلاش خود و انس با قران كريم به عنوان قارى قرآن در مدرسه انتخاب و به مرحله ناحیه معرفى شدند و موفق به كسب مقام ممتاز قرائت قران در ناحیه شدند. در اين دوران موفق به كسب مقام در ورزشِ كاراته در سطح باشگاهی، شهرستان و استانی شدند و به عنوان دانش آموز ممتاز در درس و اخلاق و حجاب از طرف مدرسه به زيارت حضرت معصومه (س) و على ابن موسی الرضا (ع) مشرف شدند. در آزمون ورودى دبيرستان گراشی به عنوان ذخيره و در آزمون ورودى دبيرستان شاهد [/][=&quot]۵ ۱[/][=&quot] و دبيرستان وصال مقام دوم را كسب نمودند[/][=&quot].[/][=&quot]

    [/]
    [=&quot]با ورود به دبيرستان سميه در سال تحصيلی [/][=&quot]۸۵-۸۶[/][=&quot] و با هدف و انگيزه جدى براى موفقيت در دانشگاه و پيشرفت در تحصيل، تهذیب در راه رضای خداوند، خدمت به همنوعان خود و خوشنودى امام زمان (عج) تلاش شبانه روزى خود را آغاز كرد. در سال اول دبيرستان جزء دانش آموزان ممتاز با با معدل [/][=&quot]19/82[/][=&quot] در درس و جز دانش آموزان حجاب برتر مدرسه و مقام اول در مسابقات قرآن بسيج و مقام ممتاز در مسابقات قرآن آموزش و پرورش در سطح ناحیه و همچين مسابقات قرآن صنعت نفت، و قهرمان مسابقات ورزشى المپیاد كشورى در رشته كاراته گردیدند. در ضمن جزء زبان آموزان موفق در كانون زبان ايران بودند .

    [/]

    [=&quot]با شروع سال تحصيل دوم دبيرستان [=&quot]۸۷-۸۶[=&quot] رشته علوم تجربى را انتخاب نموده و با جدیت تمام فعاليت هاى خود را ادامه دادند . تصميم داشتند در آينده جراح و متخصص قلب شوند و هميشه می گفتند "زیست شناسی یعنی درس خداشناسی[=&quot]". [=&quot]
    [=&quot]
    در سال دوم دبيرستان يعنى همان سالى كه خداى مهربان پاداش تقوا و تلاش ايشان را داد و به درجه والای شهادت نائل گرديد ، انس و الفت ايشان به خداوند و قرآن و ائمه مخصوصا آقا امام حسين (ع) ، آقا على بن موسی الرضا (ع) و آقا امام زمان (عج) شدت گرفته بود آنچنان كه لحظه اى بدون ياد آن بزرگواران آرام و قرار نداشت . در همين سال تحصيلى امتحانات ترم اول را با موفقيت و معدل
    [=&quot]19/32 پشت سر گذراندند و موفق به كسب مقام ممتاز در مسابقات قرآن كريم صنعت نفت و مقام برتر در مسابقات قرآن كريم رشته قرائت در سطح آموزشگاه و ناحیه و راه یابی به مرحله پنج گانه و مقام نائب قهرمانی در مسابقات المپیاد کشوری در رشته كاراته و مقام سوم گروهى در مسابقات سفره آرایی ماه مبارك رمضان و موفق به اخذ مدرك سطح [=&quot]Inter2[=&quot]
    در كانون زبان ايران شدند
    .
    [=&quot]
    منبع : http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39

    [=&quot]شهید راضیه کشاورز،در طول عمر کوتاه ولی با برکت خود الگوی بسیار خوبی برای دانش آموزان و دوستان خود بود . و از تمام لحظات عمر آنچنانکه شایسته یک مسلمان واقعی و یک شیعه ی مولا علی بن ابیطالب استفاده کرد.ایشان همیشه با وضو بود و دائما تلاوت قرآن و ذکر خداوند بر لب و محبت ائمه علیهم السلام را بر دل داشت .بنده ای مخلوص و شاکر ،دانش اموزی کوشا و فعال ،فرزندی صالح و وظیفه شناس، خواهری مهربان و دلسوز، دوستی شایسته برای همکلاسی ها، و به فرموده پدرش "او یک معلم اخلاق برای خانواده بود و تمام موفقیتهای خود را بدون اینکه زحمتی به خانواده و اطرافیان تحمیل کند محکم و استوار، با توکل برخداوند و ائمه اطهار مخصوصا امام زمان (عج) بدست آورده بود[=&quot]".[=&quot]

    [=&quot]ایشان درد فترچه خاطراتش چنین نوشته است[=&quot]: "می توان طوری زندگی کرد که خدا و امام زمان (عج) از انسان راضی باشند ،کاشکی هیچ وقت حضور آقا رو ندیده نگیریم و از حضورش غائب نشیم چرا که غیبت ازماست و حضور او همیشگی است- انت فی قلبی یا اباصالح")[=&quot]

    منبع :
    http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39
    [=&quot]

    [=&quot]از دیگر خصوصیات بارز ایشان می توان خلوص نیت، تقوی در عمل، مهربانی، مراقبت در حریم محرم و نامحرم و حلال و حرام ، پشتکار در انجام وظایف و تکالیف و به روز بودن در زندگی، البته به طور صحیح و آنچنانچه شایسته یک دختر مسلمان واقعی است، را نام برد. در کنار حفظ حجاب خود بسیار مرتب و شیک پوش بودند و صدف حجاب چون گوهر وجودش را چه زیبا در بر گرفته بود[/][=&quot]. [/][=&quot]

    [/][=&quot]شهیده بزرگوار ارادت و علاقه عجیبی به امام رحمه الله و رهبر گرامی امام خامنه ای داشتند و بیشتر اوقات مشغول مطالعه مخصوصا زندگی و وصیت نامه شهدا بودند و به شهدا ارادت داشتند واز آنها همیشه سخن می گفتند و می پرسیدند ، که می توان شهید برونسی را از جمله این شهدا و کتاب خاکهای نرم کوشک و حماسه یاسین را نام برد که تحول بیشتری در زندگی این شهیده به وجود آورد[/][=&quot].[/][=&quot]

    [/]

    [="DeepSkyBlue"][=&quot]همیشه برای کارهای خود برنامه ریزی داشت ،همه چیز را به جای خود و به وقت خود انجام می داد ، هم بازی می کرد و هم تفریح و هم عبادت و هم تلاش ، چندین اصل را در زندگی جزء برنامه های اصلی خود با توجه به دست نوشته هایی که از ایشان باقی مانده است قرار داده بود و در انجام آن با خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام پیمان بسته و از ایشان مدد و یاری می گرفت که به برخی از آنان اشاره می کنم[=&quot] :[=&quot]

    [=&quot]1- نماز اول وقت[=&quot]
    2- احترام به پدر و مادر
    3- ادای امانت
    4- دوری از غیبت
    5- دوری از دروغ
    6- تلاوت هر روز قرآن
    7- درس خواندن
    8- کنترل نگاه
    [=&quot]

    [=&quot]و در صورت کوتاهی درانجام این اصول خود را متعهد به تلاوت قرآن کریم نموده بود . قدردانی و تشکر از پدرو مادر کار همیشگی او بود و دائما می گفت : پدرو مادر مطمئن باشید زحمتهای شما رو جبران می کنم ، و دستان مادر را می بوسید ، و در خانه شورو نشاط برپا می کرد و حضورش باعث شادی اهل خانه بود ، ولی در بیرون از خانه جدی ، مصمم و باوقار بود . اکنون که او از این خانه به منزل گاهی بس شایسته تر سفر کرده است ، چنین احساس می شود که صدها نفر از این خانه رفته اند[=&quot] .[=&quot]
    منبع :

    http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39[/]

    [=Tahoma,Verdana, Arial, Helvetica][=Tahoma,Verdana, Arial, Helvetica]در آخرین بهار عمرش آرزو داشت لحظه سال تحویل را در محضر مولایش امام رضا (ع) آن امام رئوف باشد به آرزویش رسید و چنانکه میخواست شد و لحظه سال تحویل همراه با کاروان حسینیه سید الشهدا و بچه های کانون رهپویان وصال روبروی گنبد طلایی آقا امام رضا (ع) شهادتش را به عنوان عیدی طلب کرد .
    روزی که از سفر مقدس مشهد و پابوسی امام رضا بازگشت ( 1387/1/5 ) نوری از صفا و پاکی و ایمان درچهره اش موج می زد ،که هرچه او را تماشا می کردم سیر نمی شدم .
    بعد ازسلام و احوال پرسی گفت مادر خداوند امسال دو سعادت نصیب من کرد ، یکی سعادت زیارت امام رضا(علیه سلام) و یکی دیدار از نزدیک با رهبر انقلاب ، مادر من همیشه آقا را از صفحه تلویزیون دیده بودم و حالا ایشان را از نزدیک دیدم . نوری درصورتش و صلابتی در گفتارش بود که یقینا در پس پرده دستی ایشان را حمایت و یاری می کند و به ابشان نیرو می دهد و آن دستی جز دست خدا و امام زمان (عج) نیست و اگر حتی ذره ای در دلم شکی وجود داشت یقین حاصل کردم که ایشان ولی فقیه و ولی امر مسلمین است . ودین ما کامل نمی شود مگر در زیر پرچم ولایت فقیه و نایب امام زمان در زمان غیبت او باشیم .
    [=Tahoma,Verdana, Arial, Helvetica][=Tahoma,Verdana, Arial, Helvetica]درحالی که با شورو نشاط ساک خود را بازمیکرد انگار که از لباس جشن و عروسی حرف میزد گفت راستی مادر می خواستم برایت سوغاتی بخرم اجازه ندادی ولی برای خود یه عطر یاس به یاد خانم فاطمه زهرا خریده ام و یک مشک کربلا . و راستی میخواستم برای خودم یه کفن بخرم دوستم نرگس مانع شد و گفت خودم اردیبهشت برایت از کربلا کفن میخرم .ودقیقا روز شهادتش کفنی از کربلا برای او هدیه رسید ،خواهر گرامی سه شهید بزرگوار زمان جنگ و معاون مدرسه اش خانم صالحی شبی که این عزیز (راضیه) به شهادت رسید کفنی را که از کربلا برای خودش تهیه کرده بودند کفنی که مزین به تربت اقا ابا عبد الله الحسین بود و متبرک به آب زمزم و طواف داده شده به دور خانه خدا بود را برای راضیه هدیه آورد.[=Tahoma,Verdana, Arial, Helvetica][=Tahoma,Verdana, Arial, Helvetica]

    منبع :
    http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39

    [=Tahoma,Verdana, Arial, Helvetica][=Tahoma,Verdana, Arial, Helvetica]روز موعود فرا رسید و روز وصال پروردگار (شنبه 24 فروردین 87)بار دیگر دست پلید شیطان بزرگ آمریکا جنایتکار از آستین عده ای فریب خورده و وطن فروش بیرون آمد و ناگهان صدای انفجاری از حسینیه سید الشهدا(ع)شیراز به گوش رسید و شهر شیراز را در خود پیچید و صدای حسین حسین و یا زهرا یا زهرای شرکت کنندگان در مراسم به آسمان بلند شد و عده ای از بهترین عزیزانمون و جوانان این شهر و سربازان امام زمان(عج) را در بهترین حالات معنوی درحال مناجات و نمازو سجده و ذکر یا صاحب الزمان شهید و مجروح کردند .
    راضیه که هم نام سیده شهیده حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود ، همانند آن بانوی بزرگوار به مجروحان پیوست و به بیمارستان نمازی شیراز انتقال داده شد ، ایشان از ناحیه کلیه ،کبد ،ریه،پهلوو سینه دچار مصدومیت شدند
    . مدت 18روز در بیمارستان بستری و پس از تحمل دردهای شدید ناشی از انفجار در غروب روز سه شنبه 1387/2/10 به آرزویش رسید و شربت شهادت را نوشید و با لبی خندان و سینه و پهلویی آسیب دیده به مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیوست و اینچنین شد که...راضیه مرضیه شد .
    منبع :
    http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39

    [="DeepSkyBlue"][=&quot]
    [=&quot]هنگامی که ایشان در بیمارستان بستری بودند نکته ای که نظر هر ملاقات کننده ای خصوصا پدرو مادر را متوجه خود کرد این بود که شهیده از پشت شیشه[=&quot] [=&quot][=&quot] ICU و از روی تخت با دستهای مجروح
    و اشاره چشم های خود به آنان امیدواری می داد و آنان را به صبر و بردباری دعوت و از همگی آنها التماس دعا داشت . دوستان و اقوام و همه مردم و خانواده برای سلامتی او دعا می کردند، اما در خواست و دعای راضیه از خداوند چیز دیگری بود . راضیه می خواست به 13 یار سفر کرده خود بپیوندد ، اما خانواده سلامتی او را ازخداوند می خواستند، پدر و مادر انتظار بازگشت او را به کانون گرم خانواده داشتند ،اما راضیه منتظر پیوستن به قافله شهدا ویارانش بود .
    [=&quot]

    روزهای آخر با شدّت اون آسیبی که دیده بود هیچ عکس العملی نشون نمیداد !
    مادر راضیه رفت کنار تختش و بهش گفت: راضیه جان اگه صدای منو میشنوی لبخند بزن (راضیه پسر عمه خردسالش رو خیلی دوست داشت)
    راضیه جان میخوای عکس پسر عمه ات رو نشونت بدم ؟! (راضیه هیچ عکس العملی نشون نداد)
    وقتی مادرش بهش گفت : میخوای برات روضه حضرت زهرا (س) بزارم ، راضیه لبخند زد ، باور کردنی نبود ، وقتی اسامی حضرت زهرا (س) ، امام حسین و حضرت ابوالفضل رو میشنید ، لبخند میزد !!!!!!
    [=&quot] منبع : http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39
    [/]

    [=&quot]انتظار راضیه پیوستن به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در بهشت بود و خانواده انتظار روشن نمودن چراغ خانه را می کشیدند . [/]
    [=&quot]از نکات بارز این سفر معنوی [/][=&quot]این بود که ایشان هیجده روز در بستر بیماری [/][=&quot](به تعداد هیجده سال عمر آن حضرت[/][=&quot] ) [/][=&quot]آن هم با درد سینه و پهلو در انتظار پیوستن به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ماند و ایشان چهاردهمین شهید ( تعداد چهارده معصوم(ع) ) این فاجعه بودند .[/]

    [=&quot]در نهایت پس از هیجده روز انتظار از سوی خانواده برای سلامتی فرزند و انتظار فرزند برای پیوستن به معبود به سر آمد و در دهم اردیبهشت 87 ( دقیقا در غروب روزی که فردایش شهر شیراز میزبان رهبر عزیزمان بود ) آرزویش برآورده شد و به جمع شهیدان سرفراز و سربلند که ره صد ساله را یک شبه پیمودند پیوست [/][=&quot]. پس از تشییع از حرم سید علاء الدین حسین (ع) پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای شیراز در جوار دیگر شهیدان و یارانش دفن شد . و زندگی جاویدان و سعادتمند خویش را آغاز نمود .[/]

    [=&quot]
    [/]

    [="DeepSkyBlue"][=&quot]آری "راضیه" کوچک بود اما دل بزرگی داشت که خانه خدا بود ، راضیه کوچک بود اما درس بزرگی و بزرگواری و تقوی از مکتب قرآن و دامن ائمه گرفت و به همه آموخت ، به همه آموخت که درحین کوچکی میتوان بزرگ بود ،درس دعاو نیایش و برآورده شدن حاجت از سوی خالق یکتا، پاک بودن و پاک رفتن در زمانه فساد و زمانه ای که ماهواره و تهاجم فرهنگی بیداد میکند ، عاشقانه نگریستن و به معشوق حقیقی پیوستن، در حرف و عمل یکی شدن و درس گرفتن از مکتب امام حسین (ع) و عاشورا و پیوند واقعی با فاطمه زهرا (س) و پاک زیستن و امام زمان خود را شناختن و قدم برای خشنودی او برداشتن، و در نهایت به عزت و سعادت ابدی رسیدن را به همه ما آموخت[/][=&quot].[/][=&quot]

    [/][=&quot]شهیدان خداروحشان شاد،[/][=&quot]
    و راهشان پر رهرو باد.[/]
    [=&quot]

    [/][=&quot]المهدی طاووس اهل الجنه (ای شهیدان) او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد[/][=&quot].[/][=&quot]

    [/][=&quot]والسلام علیکم و رحمه الله برکاته[/][=&quot]
    مادر شهیده شاهده راضیه کشاورز
    15/12/1387[/]
    [/]

    خوشبحال این شهیده که به ارزوش رسید:Sham:
    منم خیلی تعریفش رو شنیده بودم...

    [="DeepSkyBlue"][=&quot]
    [/]

    [=&quot] [/][=&quot]براي راضيه كلاس خصوصي گرفته بوديم معلمش يه آقاي خيلي خوب و مورد اعتماد خانواده بود[/][=&quot]![/][=&quot][/]
    [=&quot] [/][=&quot]اين آقاي معلم بعد از كلاس به دليل اينكه هوا تاريك مي شد. بچه هاي كلاس را با ماشين شخصي اش به منزل مي رساند[/][=&quot] .[/][=&quot][/]
    [=&quot] [/][=&quot]هر چي به راضيه اصرار مي كرديم اصلا حاضر نمي شد كه سوار ماشين آقاي معلم بشود[/][=&quot].[/][=&quot][/]
    [=&quot] [/][=&quot]مي گفتيم كه اين آقاي خوبي هست[/][=&quot].[/][=&quot][/]
    [=&quot] [/][=&quot]مي گفت كه كار من با اين آقا فقط در حيطه ي اين كلاس هست .تا اينجا[/][=&quot]...[/][=&quot][/]
    [=&quot] [/][=&quot]ديگه لزومي نداره من ارتباط بيشتري داشته باشم[/][=&quot].[/][=&quot][/]
    [=&quot] [/][=&quot]توي شب تاريك و سرد زمستون سوار اتوبوس مي شد و با مشقت خودش رو به خونه مي رسوند[/]
    [/]

    [="DeepSkyBlue"][=&quot]راننده سرویس مدرسه همیشه آهنگهای مبتذل می گذاشت[/][=&quot]
    چند باراوّل راضیه بهش تذکّر داد ، امّا راننده گوش نمی کرد .
    حتّی بعضی مواقع باهاش لج میکرد و سر کوچه پیاده اش میکرد
    راضیه چند باری با راننده بحثش شده بود ، بچه های سرویس هم اذیتش میک ردن ، بهش می گفتند : آخوند ، وقتی از سرویس پیاده می شد ، بچه ها می گفتن : آخیش راضیه پیاده شد ، آقای راننده صدای ضبط رو زیاد کن !
    با وجود همه این ها راضیه نگرانشون بود و همیشه برای سعادت و هدایتشون دعا می کرد !
    شهادت راضیه ، هدیه ای بود از طرف خدا برای پاداش چشم و گوش پاکش[/]
    [=&quot] [/][=&quot][/]
    [/]

    [="DeepSkyBlue"]
    اواخر اسفند 1386 می خواستيم بريم واسه راضيه كفش بخريم .
    رفتيم وارد مغازه كفش فروشي شديم كه يک دفعه رومو كردم طرفش ديدم نيست .
    - رفتم بيرون مغازه ديدم كنار پياده رو ايستاده
    -گفتم دخترم مگه كفش نمی خواستی ؟

    گفت نه ديگه مادر نمی خوام برگرديم خونه
    - گفتم چرا؟
    گفت : مامان يه كفش ارزش اينو داره كه بريم تو مغازه ای كه اين قدر شلوغه و خدایی ناكرده تنه ی نامحرم بهمون برخورد كنه؟
    منبع : http://www.rahpouyan.ir/showthread.php?t=39&p=298435#post298435
    [/]

    راضیه ورزشكار بود ، كمربند مشكی كاراته داشت - كلاس زبان می رفت - قاری قرآن بود - دختری نبود كه در خانه محبوس باشه - در جامعه رفت و آمد داشت .

    يه بار اومد خونه خيلي پريشون و گريان بود گفتم چی شده مادر ؟
    گفت : مامان اين خانومای بدحجابو كه تو خيابون می بينم احساس می كنم دارن با اين كارشون سيلی به صورت حضرت زهرا می زنن .... چطوری دلشون مياد خون شهدا رو پايمال كنن؟...................
    منبع

    یکی از همكلاسيهای راضيه كه دختر يه جانباز بود به راضيه گفته بوده راضيه بابام حالش خوب نيس وقتي حالش بد ميشه وقتي موجي ميشه همه چيزو مي شكنه - خورد ميكنه - ماها رو ميزنه تو خيابون دست خودش نيس كاراش و بقيه مسخره اش ميكنن
    راضيه به من گفت مامان ما اين آسايش وامنيت رو مديون از بين رفتن آسايش و امنيت اين خانواده ها هستيم................
    منبع