๑۩๑ پیامک و اشعار شهادت امام سجادعلیه السلام ๑۩๑

تب‌های اولیه

67 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
๑۩๑ پیامک و اشعار شهادت امام سجادعلیه السلام ๑۩๑

در سوگ زين العابدين زهرا نشسته، تير غم از داغش بر اين دلها نشسته

خدايا من در کلبه فقيرانه خود چيزي را دارم که تو در عرش کبريايي خود نداري من چون تويي را دارم

ولي چون خودي را نداري.امام سجاد(ع)

عاشوراى حسينى، كتاب سرخى بود كه «تفسيرناب» آن از زبان امام سجاد تراويد.

امام سجّاد(ع)، پاسدار «وحى نبوى» و «خط علوى» و «شورحسينى» بود.

در برابر خدا، «سجّاد» بود، هرگز در برابر ظالمان، سرِ تسليم فرود نياورد و چهره بر درگاه ارباب قدرت نسود.

کبوتر مجروح و پر وبال شکسته عدالت با پماد عرفان زین العابدین-ع- در شفا خانه دعاهایش التیام یافت.

«طوبای صحیفه»

سروده استاد دکتر احمد بهشتی (عارف)

به سر افتاده سودای صحیفه
به دل برپاست غوغای صحیفه
نمی‏یابیم راه رستگاری
مگر باشیم دانای صحیفه
یکی فرزانه می‏جویم به گیتی
که بگشاید معمای صحیفه
کسی را که نباشد نور ایمان
نخواهد شد به ژرفای صحیفه
خدا را مسالت دارم که روزی
شوم غواص دریای صحیفه
نداند مرغ فکرت پرگشاید
فراز عرش اعلای صحیفه
ز قلبی با صفا و پاک برخاست
نیایش‏های والای صحیفه
به دلها باغبان عشق می‏کاشت
درخت گشن (۱) و رعنای صحیفه
یکی سیمرغ کوه قاف باید
که پیماید بلندای صحیفه
شود روح نیایشگر به پرواز
به همراه دعاهای صحیفه
صفای عشق باید تا نیوشی (۲)
به گوش جانت آوای صحیفه
به اوج آسمان علم و آداب
برآید نثر زیبای صحیفه
درختش تا ابد بالنده و سبز
نمیرد نظم برنای صحیفه
بخوان ای بلبل سرمست عاشق
ترنم‏های شیوای صحیفه
سحر برخیز و با جانان صفا کن
به آهنگین نواهای صحیفه
تنزل کرد روح از عرش اعلی
شب قدر است‏یلدای صحیفه
کنون اندیشه پربار انسان
زند صد بوسه بر پای صحیفه
همه عشاق می‏باید نیوشند
سرود عشق از نای صحیفه
هر آنکو در سماء عشق پرزد
بود سرمست رؤیای صحیفه
به بزم عشق گو عاشق نشیند
نه، هرکس نیست‏شیدای صحیفه
به جز سجاد نتواند تنیدن
کسی آن سبز دیبای صحیفه
بیا و با وضوی عشق بگزار
نمازی در مصلای صحیفه
دل و جان گرسنه می‏رباید
شکوه خوان یغمای صحیفه
زداید ظلمت و زنگار از دل
فروغ ماه سیمای صحیفه
فضای بیکران آفرینش
نوردد باد پیمای صحیفه
نهال جان همی بالنده گردد
ز انفاس مسیحای صحیفه
اگر صیقل دهی جان را به عرفان
زنی پر تا ثریای صحیفه
برات هوشیاری از خدا خواه
بشارت ده سکارای صحیفه
فرشته پرزند در آسمان‏ها
به آهنگ مدارای صحیفه
به اوج هفت اختر جای دارد
ز استغنا گداهای صحیفه
نباشد هیچ نظم و هیچ نثری
به استحکام خارای صحیفه
اگر خواهی بگیری نو به نو، کام
بجو پنهان و پیدای صحیفه
سپاس بی کران کردگاری
که عرش اوست ماوای صحیفه
دل شب نغمه‏ای از دل برآور
صفاکن با صفاهای صحیفه
اگر آهنگ داودی شگفت است
مزامیرش نه همتای صحیفه
خدایا! بهره ما را فزون کن
ز آهنگ دل آرای صحیفه
عجب اعجاز کرده در نیایش
جلا بخشد تجلای صحیفه
الها، از تو می‏خواهم به اخلاص
به دل باشد تمنای صحیفه
زنم چنگ توسل در دو عالم
به حبل الله یکتای صحیفه
یکی دل بسته‏ام از روی اخلاص
به آن معشوق تنهای صحیفه
دمی از تنگناها هم برون شو
نگاهی کن به دنیای صحیفه
تو را گر آرمان ارتحال است
سفر کن سوی عقبای صحیفه
اگر خواهی ز رقیت رهائی
نیایش کن به مولای صحیفه
اگر داری سر سیر و سیاحت
به از فردوس، صحرای صحیفه
رهاکن نغمه‏های تار و طنبور
ترنم بشنو از نای صحیفه
شب تاریک قبرستان اموات
نشین در بزم احیای صحیفه
ورای پرده الفاظ بنگر
پر از اسرار جاجای صحیفه
زمو باریک‏تر اسرار هستی
بیاموز از الفبای صحیفه
بخوان تا می‏توانی با تدبر
کتاب بهجت افزای صحیفه
معطر کن فضای جان و دل را
ز عطرآگین سمن سای صحیفه
کند سرمست جان عارفان را
مناجات ورع زای صحیفه
دریغا عمر فانی رفت از دست
ندانستیم آرای صحیفه
هر آنکو از حجاب تن برون شد
رود در عمق معنای صحیفه
اگر خواهی رها گردی ز آفات
بخوان هرشب شکایای صحیفه
اگرچه آرزوها بی شمار است
تو مگذر از منایای صحیفه
چو بگزیدی تو اخلاق خدائی
چه بهتر از سجایای صحیفه
به جز اندیشه ورزان خدا جوی
که می‏داند خبایای صحیفه
خرد گر ناب باشد می‏تواند
رود اندر زوایای صحیفه
هرآنکس اهل شد، رهپوی گردد
کجا نا اهل پویای صحیفه
اگر جویندگان، یابندگانند
تو هم می‏باش جویای صحیفه
به لوح دل بباید نیک بنگاشت
خط زرین خوانای صحیفه
شگفتا در فشانی می‏نماید
عبارت‏های گویای صحیفه
نمی‏بیند گزندی از حوادث
کتاب نغز و پایای صحیفه
ستایش مر خدائی را که برداشت
نفاد از گنج دارای صحیفه
به حق حق، نمی‏باشد گزافه
اگر خوانیم لولای (۳) صحیفه
قیاس شکل برتر شد پدیدار
ز صغرا و ز کبرای صحیفه
بیا سیر و سفر آغاز بنما
به سوی پور زهرای صحیفه
برون آرش ز کنج طاق نسیان
بپاکن بزم ذکرای صحیفه
کلیم الله با آن معجزاتش
بود حیران ز بیضای صحیفه
درود ما به خاک پای سجاد
به نام اوست طغرای صحیفه
هوای نفس بگذار و فزون شو
ز عرفانی وصایای صحیفه
من و مائی رها کن، همت افزای
نظر کن در ثنایای صحیفه
چرا از یاس، جان را خسته کردی
به دل افکن سجایای صحیفه
شگفتی نیست گر در طول ایام
فزون گردند ابنای صحیفه
متاع نظم و نثر نکته دانان
کجا بهتر ز کالای صحیفه؟
ز اعدا جملگی توش و توان رفت
خوشا حال احبای صحیفه
گریزان شو ز زقوم طبیعت
نشین در ظل طوبای صحیفه
وساوس می‏رسد بر دل ز شیطان
تو آنگه شو ز بشرای صحیفه
بیا ای طفل جان، آسودگی کن
همی در مهد علیای صحیفه
ز زنگار گناهان پاک گردی
نیوشی گر ز خنیای صحیفه
بنوش ای طالب اسرار هستی
از آن پاکیزه صهبای صحیفه
مقیم خانه دنیا چرائی
سفر کن سوی زورای صحیفه
چرا کاهل شدی خیز و عطا کن
حق اسماء حسنای صحیفه
بیا بگشای چشم جان و بنگر
به کوه طور موسای صحیفه
حیاتی نو به انسان‏ها ببخشد
دم جان بخش عیسای صحیفه
بسا ظلم و ستم بر اولیا رفت
عجب مظلوم یحیای صحیفه
رسد کی طایر اندیشه ناب
به اولی و به اخرای صحیفه
تو را احرام باید از هواجس
عجب عیدی است اضحای‏صحیفه
دو دست‏خویش سوی آسمان کن
چو ره یابی به ژرفای صحیفه
تو را در آسمان پرواز بخشد
نیایش‏های غرای صحیفه
الا ای پادشاه ملک هستی
به قربانت رعایای صحیفه
نه هرکس می‏تواند گشت آگاه
ز اسرار و خفایای صحیفه
خدا را مسالت دارم که اسرار
ببینم در مرایای صحیفه
برای راه و رسم زندگانی
چه بهتر از فتاوای صحیفه
نباشد نزد رندان سحر خیز
نکوتر از قضایای صحیفه
نداری گر رهی زی عالم غیب
کجا دانی مزایای صحیفه
خیال از دام شیطانی رهاکن
نه افسانه است عنقای صحیفه
خدا را شکر می‏گویم شبا روز
که گشتم از اخلای صحیفه
چو دست از جان بشوئی همچورندان
خدا بینی به اثنای صحیفه
بیا در سرزمین جان بیفشان
تولا و تبرای صحیفه
دلی خواهم خداوندا همه سوز
مباد آن دل که اعمای صحیفه
کنون دلمردگی‏ها را رها کن
مشو غافل ز شبهای صحیفه
طلب کن با بصیرت تا توانی
طریقت‏های مثلای صحیفه
حجاب چهره جان را برافکن
بخوان درسی ز تقوای صحیفه
پس از قرآن، پس از نهج البلاغه
کتابی نیست همتای صحیفه
مشام جان معطر بایدت کرد
در این بستان شتای صحیفه
در اینجا گوهر حکمت فراوان
فراز آمد مسمای صحیفه
کتب را درنوردیدیم و لیکن
کدامین است‏یارای صحیفه
نسیم دلنوازی می‏نوازد
گل و گلزار بویای صحیفه
به هر حرفش هزاران در معنی
پر از اسرار طاهای صحیفه
گدای معرفت، حاجات خود را
بگیرد از عطایای صحیفه
ندیدم گرچه من بسیار گشتم
به جز «عارف‏» شکر خای صحیفه
___________________________

۱ . درخت‏بارور کننده (فرهنگ عمید) .
۲ . گوش دادن به سخن کسی (فرهنگ عمید) .
۳ . اقتباس از جمله معروف «لولاک لما خلقت الافلاک‏» و در اینجا یعنی «لولا صحیفه لما خلقت ...» .



من بر این ماه که بر نیزه نشسته پسرم
پاره پاره شده همچون لب بابا جگرم

من جگر پاره آن بزم شرابم والله
خیزران رنگ گرفت از لب زخم پدرم

اینکه آتش به سرم ریخته شد دردی نیست
عکس رخساره نیلی است در این چشم ترم

لرزه بر پیکرش افتاد کنیزش خواندند
من خجالت زده از خواهر نیکو سیُرم

خارجی و پسر خارجیان گفت به من
آنکه با زخم زبان کرده چنین خونجگرم

خواهر کوچک من گوشه ویران جان داد
هر سحر یاد همان غربت وقت سحرم


جواد حیدری

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]لاله سرخ شهادت تن تبدار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حافظ خون پیام شهدای ره دین
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]لب گویای من و دیده خونبار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]داغ یکدشت شهید و غم یک دشت اسیر
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این همه بار گران بر تن بیمار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پای در سلسله ودست به دامان وصال
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دشمن از بی خردی در پی آزار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دشمنم بسته به زنجیر ولی غافل از آن
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که بر انداختن ریشه او کار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا بر انداز یبنیاد ستم می جنگم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اشک من منطق من حربه پیکار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پرچم نهضت خونین شهیدان خدا
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گرچه بر دوش من و عمه افکار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سخت بیمارم و او باز پرستار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آنکه در کرببلا بود انیس پدرم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]درره شام بلا مونس و غمخوار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در کنار شهدا جان مرا باز خرید
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عمه ام بعد خداوند نگهدار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اشک طفلان زغمش شمع شب تار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از غم اصغر و اکبر جگرم می سوزد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آه از این غم که خداوندخبر دار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در ره آل عیل عمر مؤید طی شد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شاهد زنده من دفتر اشعار من است

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سید رضامؤید [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من آن گلم که خفته به خون باغبان من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مرغ بهشت وحی ام و از جور روزگار
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ویرانه های شام شده آشیان من

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هجده سر بریده بود سایبان من

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زنهای شام خنده به ناموس من زدند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این بود احترام من و خاندان من

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زنجیرها به زخم تن من گریستند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دشمن نکرد رحم به اشک روان من

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گردید نقش خاک زسنگ یهودیان
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از نوک نی سر پدر مهربان من

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شام بلا و طشت طلا وسر حسین
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گردید قاتل پدرم میزبان من

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من اشک ریختم زبصر او شراب ریخت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با آنکه بود آیه کوثر به شأن من

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من ناله می زدم زدل او چوب خیزران
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من تن به مرگ دادم او سوخت جان من

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«میثم» خدا جزات دهد در عزای ما
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کز نظم تو عیان شده سوز نهان من

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حاج غلامرضا سازگار

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دریا به دیده تر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آتش زسوز حنجر من گریه می کند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سنگی که می زنند به فرقم زروی بام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر زخم تازه سر من گریه می کند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زنجیر هم به پیکر من گریه می کند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ریزد سرشک دیده اکبر به روی نی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اینجا به من برادر من گریه می کند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وقتی زدند خنده اشکم زنان شام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]رأس حسین بر همه سر می زند ولی
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون می رسد برابر من گریه می کند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ای اهل شام پای نکوبیید بر زمین
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کاینجا ستاده مادر من گریه می کند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تا روز حشر هر که به گل می کند نگاه
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر لاله های پرپر من گریه می کند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زنهای شام هلهله و حنده می کنند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جایی که جد اطهر من گریه می کند

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بگذار ظالمانه بخندند شامیان
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«میثم» که هست زائر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حاج غلامرضا سازگار

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]


اى زمين و آسمانها، سوگوار غُربتت

آفتاب صبحدم، سنگ مزار غربتت

بر جبين فصلها، هر يك نشان داغ توست


اى گريبان خزان چاك، از بهار غربتت

يك بقيع اندوه و ماتم، يك مدينه اشك و خون

سينه هامان يك به يك، آينه دار غربتت

پاك شد آينه از زنگ، اى تماشايى ترين!


شستشو داديم دل را، با غبار غربتت

شب سيه پوش، از غم و اندوه بى پايان توست

شرمگين خورشيد، از شبهاى تار غربتت

اى بقيعت عاشقان را كعبه عشق و اميد


سينه چاكيم از غم تو، بى قرار غربتت

شهر يثرب، داغدار خاطرات رنج توست

خم شده پشت مدينه، زير بار غربتت

مى تپد دلهاى عاشق، در هواى نام تو


يا غمى خو كرده هر يك، در كنار غربتت

كاش مى شد، روشناى تربت پاك تو بود

چلچراغ اشك ما، در شام تار غربتت

دايره در دايره پژواكى از اندوه توست


هيچ داغى نيست بيرون، از مدار غربتت

دامن اشكى فراهم داشتم، يك سينه آه

ريختم در پاى تو كردم نثار غربتت

آشناى زخم دلها، غربت معصوم توست


من دلى دارم پريشان، از تبار غربتت

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

مدينه من بسى درد و غم و رنج و محن ديدم

نبيند هيچ كس اين روزهايى كه من ديدم

مدينه گو: حسينت كو كه تا گويم به دشت خون

تن صدچاك او بر خاك، بى غسل و كفن ديدم

مدينه شد بهار ما خزان در دامن صحرا

كنار يكدگر پژمرده ياس و ياسمن ديدم

مدينه گو: چرا عباس را همره نياوردى

كه تا گويم جدا دست علم گيرش ز تن ديدم

اگر گويى كجايند اكبر و اصغر، دهم پاسخ

كه من آن غنچه و گل، چيده در صحن چمن ديدم

مدينه شام رفتم كوفه رفتم كربلا رفتم

به هر جا رو نهادم بحر غم را موج زن ديدم

مدينه در كنار تربت گل هاى عاشورا

هزاران بلبل خوش نغمه را غرق محن ديدم

مدينه با چراغ آه مى آيم به سوى تو

كه من در بزم خون، خاموش شمع انجمن ديدم

به طبع «حافظى» افروختم صد شعله سوزان

چو او را سوز و شور و حال در ساز سخن ديدم


(محسن حافظى)

من آن حماسه عشق و عقیده را دیدم

جهاد اکبر در خون طپیده را دیدم

من آن سلاله عشقم که از درون حرم

نبرد قاسم هجران کشیده را دیدم

به روی دست پدر ظهر روز عاشورا

گلوی اصغر از هم دریده را دیدم


شاعر اهل بیت ژولیده نیشابوری

عرض تسليت به مناسبت شهادت امام سجاد عليه السلام

دل سودا زده ام ناله و فرياد كند
هر زمان ياد غم سيّد سّجاد كند

بي گمان اشك به رخساره بريزد از چشم
هر كه يادي ز گرفتاري آن راد كند

بود در تاب تب و بسته به زنجير ستم
آنكه خَلقي ز كرم از الم آزاد كند

تنِ تب دار و اسيري و غمِ كوفه و شام
واي اگر شِكوه اين قوم بر اجداد كند

خون ببارد ز غمِ مرگ پدر در همه عمر
چونكه از واقعه كرب و بلا ياد كند

خسرو

اى زمين و آسمانها، سوگوار غُربتت

آفتاب صبحدم، سنگ مزار غربتت

بر جبين فصلها، هر يك نشان داغ توست

اى گريبان خزان چاك، از بهار غربتت


در سوگ زین العابدین زهرا نشسته

تیر غم از داغش بر این دلها نشسته




دل سودازده ام ناله و فرياد كند

هر زمان ياد غم سيد سجاد(عليه السلام) كند

بى گمان اشك به رخساره بريزد از چشم
هر كه يادى ز گرفتارى آن راد كند

بود در تاب تب و بسته به زنجير ستم
آن كه خلقى ز كرم از الم آزاد كند

به جز از شمر ستمگر نشنيدم دگرى
با تن خسته كسى اين همه بيداد كند

تن تب دار و اسيرى و غم كوفه و شام
واى اگر شِكوه اين قوم بر اجداد كند

خون ببارد ز غم مرگ پدر در همه عمر
چون كه از واقعه كرب و بلا ياد كند

غير زينب كه بد آن قافله را قافله دار
كس نبودى كه بر آن غمزده امداد كند

نتوان ماتم سجاد نوشتن «خسرو»
دل اگر سنگ بود ناله و فرياد كند

(محمّد خسرو نژاد)


صحيفه سبز تو، نجواي انوار تابناكي است كه تا بي نهايت، شربت آرام بخش روح عطشناك آدمي است .

دعاهايت را در اين فصل سرد، بدرقه جواني ام كن.


من آن حماسه عشق و عقیده را دیدم

جهاد اکبر در خون طپیده را دیدم

من آن سلاله عشقم که از درون حرم

نبرد قاسم هجران کشیده را دیدم

به روی دست پدر ظهر روز عاشورا

گلوی اصغر از هم دریده را دیدم

(محمّد خسرو نژاد)

پیش چشمم تو را سر بریدند
دست‌هایم ولی بی‌رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
گفتی: آیا کسی یار من نیست؟
قفل بر دست و دندان من بود
لحظه‌ای تب امانم نمی‌داد
بی‌تو آن خیمه زندان من بود
کاش می‌شد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم

اى تشنه اى كه بر لب دريا گريستى

از ديده خون ز مرگ احبّا گريستى

تنها نه بر تشنه لبان اشك ريختى

ديدى چو كام تشنه سقا گريستى

بيمار و زار و خسته و بى يار و بى معين

عمرى درين مصيبت عظما گريستى

يعقوب آل عصمت اگر خوانمت رواست

چون در فراق يوسف زهرا گريستى

آن جا پدر ز هجر پسر گريه كرد ليك

اين جا تو در مصيبت بابا گريستى

چل سال بعد واقعه جانگداز طف

در آتش فراق تو تنها گريستى

گاهى به ياد وقعه خونين كربلا

گاهى به ياد شام غم افزا گريستى

بگذشت چون به پيش رخت سروقامتى

بر قلب داغديده ليلا گريستى

در ماتم سه ساله بى ياور حسين

بر سوز آه زينب كبرى گريستى

بودى مدام صائم و قائم تمام عمر

روز اشك غم فشاندى و شب ها گريستى

«مردانى» از مصيبت جانسوز عابدين

تا باشدت ذخيره به فردا گريستى

محمّد على مردانى

عاشوراى حسینى، کتاب سرخى بود که «تفسیرناب» آن از زبان امام سجاد(ع) تراوید.





[B]شهادت بزرگ مرد مناجات، سيد سجده كننده آل طه،

امام عابدان و عارفان، بر همه جوانان جوينده راه سبز وصال

تسليت باد!






[/B]

غم فراق امام كاروان اسراي كربلا،

نگين آرامش قلب اهل حرم،

بر همگان

تسليت باد


بیمار غیر شربت اشک روان نداشت


بودش هزار درد و توان بیان نداشت


دانی چرا ز آل پیمبر کشید دست

نقشی دگر به کار ستم آسمان نداشت


تنها زمین نداشت به سر دست از فلک

پایی به عزم پیش‌نهادن، زمان نداشت


یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ

آمد ولی زباغ نصیبی خزان نداشت


دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت

تا کوفه زنده ماندن او را گمان نداشت


از تب زبس که ضعف بر او چیره گشته بود

می‌خواست بگذرد ز سر جان، توان نداشت


یک آسمان ستاره به ماه رخش ز اشک

می‌رفت، یک ستاره به هفت آسمان نداشت


در ترکش دلش که دو صد تیر آه بود

می‌برد و غیر قامت زینب کمان نداشت



***حاج علی انسانی***





امشب اشك هاي داغ ِ روي گونه هايم، در كنار تپش هاي ملتهب قلبم، نظاره



گر پر كشيدن سجده دارترين عنصر هستي است .


اي امام زمزمه هاي عاشقانه شب، سفرت پرباران!








شب سیه‎پوش، از غم و اندوه بى پایان توست


شرمگین خورشید، از شب‎هاى تار غربتت


اى بقیعت عاشقان را كعبه عشق و امید


سینه چاكیم از غم تو، بى قرار غربتت


شهادت جانسوزچهارمین اختر آسمان

امامت و ولایت برشیعیان تسلیت باد



یك بقیع اندوه و ماتم، یك مدینه اشك و خون

سینه‎هامان یك به یك، آینه‎دار غربتت

پاك شد آینه از زنگ، اى تماشایى‎ترین!

شستشو دادیم دل را، با غبار غربتت



دامن اشكى فراهم داشتم، یك سینه آه

ریختم در پاى تو، كردم نثار غربتت

آشناى زخم دل‎ها، غربت معصوم توست

من دلى دارم پریشان، از تبار غربتت


بسم الله الرحمن الرحیم

ای قلب داغدیدۀ هفتاد و دو شهید
ای گشته عالمی به غمت مبتلا، سلام

زیباتر از تو ای همه صبر ای همه رضا
در کربلا که گفت به کرب و، بلا «سلام»؟

در راه کوفه بر تو و بر عمّۀ تو داد
رأس پدر ز منبر نی، بارها سلام

ای خورده سنگ دشمن دین چون نبی، درود
در شهر شام، شاهد طشت طلا، سلام

ای خطبۀ بلیغ تو همچون علی، درود
صبر جمیل، آه، سکوتِ رسا، سلام

شهادت امام سجاد علیه السلام تسليت باد

قسمت این بود بال و پر نزنی


مرد بیمار خیمه ها باشی

حکمت این بود روی نی نروی

راوی رنج نینوا باشی:Sham:

چقدر گریه کردی آقاجان!


مژه هایت به زحمت افتادند

قمری قطعه قطعه را دیدی

ناله هایت به لکنت افتادند:Sham:

کربلا خاطرات تلخی داشت


ساربان را نمی بری از یاد

تا قیام ِ قیامت آقاجان

خیزران را نمی بری از یاد:Sham:

تا نگاهت به دشنه ای می خورد


جگرت درد می گرفت آقا

تا جوانی رشید می دیدی

کمرت درد می گرفت آقا:Sham:

سوخت عمامه ات، بمیرم من


سوختن ارث ِ مادری شماست

گرچه در بندی از تو می ترسند

علتش خوی ِ حیدری شماست:Sham:

کاش می مُردم و نمی خواندم


سربازارها تو را بردند

نیزه داران عبای دوشت را

جای سوغات کربلا بردند:Sham:

امام سجاد علیه السلام فرمودند:
سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی می باشد و از سختی ها صحرای محشر در امان است:

اوّل آن که در کارگشایی و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.

دوّم آن که قبل از هر نوع حرکتی بیندیشد که کاری را که می خواهد انجام دهد یا هر سخنی را که می خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودی خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او می باشد.

سوّم قبل از عیب جویی و بازگویی عیب دیگران، سعی کند عیب های خود را برطرف نماید.

[="Tahoma"][="Black"]

[/]

كيستم من ، فارغ التحصيل دانشگاه دينم
دومين فرزند دلبند امام سومينم

چار مين استاد پرچمدار سرخ انقلابم
ز آنكه باب تاجدار پيشواى پنجمينم

در جهان آفرينش ، بعد سالار شهيدان
شاهكار كلك ذات پاك هستى آفرينم

مسند ملك ولايت را به امر ذات مطلق
بعد جد تاجدار خويش ، سوم جانشينم

گر بپرسى از نشانم ، من نشان كربلايم
ور بپرسى قدر من ، من ليله القدر زمانم

معنى حج و زكاتم ، مظهر صوم و صلاتم
چشمه اب حياتم ، كاشف راز نهانم

زاده خون و پيامم ، تشنه شهد قيامم
مكه و ركن و مقامم ، من امام ساجدينم

دردمندان را دوايم ، بينوايان را نوايم
منبع جود و سخايم ، رهنماى مسلمينم

وارث صبر عليم ، خلق عالم را اوليم
حجت بر حق حقم ، بيكسان را من معينم

اولم من ، آخرم من ، باطنم من ، ظاهرم من
طاهرم من ، فاخرم من ، وجه رب العالمينم

من صراط المستقيمم ، من حكيم ، من عليمم
من رحيمم من كريمم ، معنى حصن حصينم

من على ابن الحسينم ، مست جام نشاتينم
من امام الحرمينم ، خصم جان ناكسينم

در سيادت ساجدم من ، در عبادت عابدم من
فخرم اين بس ز آنكه خالق ، خوانده زين العابدينم




امام سجاد میفرمایند:

چهار چیز است که هر کس دارای آنها باشد اسلامش کامل گردد و گناهانش ریخته شود و ...

اول آنکه برای خدا به تعهد خود در قبال مردم عمل کند.

دوم آنکه با مردم راستگو باشد.

سوم آنکه از ارتکاب هرآنچه نزد خدا و مردم زشت است شرم کند.

چهارم آنکه با خانواده خود خوش اخلاق باشد.

دل سودا زده ام ناله وفرياد كند
هر زمان ياد غم سيد سجاد كند
خون ببارد ز غم مرگ پدر درهمه عمر
چونكه از واقعه كرببلا ياد كند

شهادت امام زين العابدين سيد الساجدين علي بن حسين(ع) تسليت باد