๑۩๑ پیامک و اشعار شهادت امام سجادعلیه السلام ๑۩๑
تبهای اولیه
خدايا من در کلبه فقيرانه خود چيزي را دارم که تو در عرش کبريايي خود نداري من چون تويي را دارم
ولي چون خودي را نداري.امام سجاد(ع)
در برابر خدا، «سجّاد» بود، هرگز در برابر ظالمان، سرِ تسليم فرود نياورد و چهره بر درگاه ارباب قدرت نسود.
«طوبای صحیفه»
سروده استاد دکتر احمد بهشتی (عارف)
به سر افتاده سودای صحیفه
به دل برپاست غوغای صحیفه
نمییابیم راه رستگاری
مگر باشیم دانای صحیفه
یکی فرزانه میجویم به گیتی
که بگشاید معمای صحیفه
کسی را که نباشد نور ایمان
نخواهد شد به ژرفای صحیفه
خدا را مسالت دارم که روزی
شوم غواص دریای صحیفه
نداند مرغ فکرت پرگشاید
فراز عرش اعلای صحیفه
ز قلبی با صفا و پاک برخاست
نیایشهای والای صحیفه
به دلها باغبان عشق میکاشت
درخت گشن (۱) و رعنای صحیفه
یکی سیمرغ کوه قاف باید
که پیماید بلندای صحیفه
شود روح نیایشگر به پرواز
به همراه دعاهای صحیفه
صفای عشق باید تا نیوشی (۲)
به گوش جانت آوای صحیفه
به اوج آسمان علم و آداب
برآید نثر زیبای صحیفه
درختش تا ابد بالنده و سبز
نمیرد نظم برنای صحیفه
بخوان ای بلبل سرمست عاشق
ترنمهای شیوای صحیفه
سحر برخیز و با جانان صفا کن
به آهنگین نواهای صحیفه
تنزل کرد روح از عرش اعلی
شب قدر استیلدای صحیفه
کنون اندیشه پربار انسان
زند صد بوسه بر پای صحیفه
همه عشاق میباید نیوشند
سرود عشق از نای صحیفه
هر آنکو در سماء عشق پرزد
بود سرمست رؤیای صحیفه
به بزم عشق گو عاشق نشیند
نه، هرکس نیستشیدای صحیفه
به جز سجاد نتواند تنیدن
کسی آن سبز دیبای صحیفه
بیا و با وضوی عشق بگزار
نمازی در مصلای صحیفه
دل و جان گرسنه میرباید
شکوه خوان یغمای صحیفه
زداید ظلمت و زنگار از دل
فروغ ماه سیمای صحیفه
فضای بیکران آفرینش
نوردد باد پیمای صحیفه
نهال جان همی بالنده گردد
ز انفاس مسیحای صحیفه
اگر صیقل دهی جان را به عرفان
زنی پر تا ثریای صحیفه
برات هوشیاری از خدا خواه
بشارت ده سکارای صحیفه
فرشته پرزند در آسمانها
به آهنگ مدارای صحیفه
به اوج هفت اختر جای دارد
ز استغنا گداهای صحیفه
نباشد هیچ نظم و هیچ نثری
به استحکام خارای صحیفه
اگر خواهی بگیری نو به نو، کام
بجو پنهان و پیدای صحیفه
سپاس بی کران کردگاری
که عرش اوست ماوای صحیفه
دل شب نغمهای از دل برآور
صفاکن با صفاهای صحیفه
اگر آهنگ داودی شگفت است
مزامیرش نه همتای صحیفه
خدایا! بهره ما را فزون کن
ز آهنگ دل آرای صحیفه
عجب اعجاز کرده در نیایش
جلا بخشد تجلای صحیفه
الها، از تو میخواهم به اخلاص
به دل باشد تمنای صحیفه
زنم چنگ توسل در دو عالم
به حبل الله یکتای صحیفه
یکی دل بستهام از روی اخلاص
به آن معشوق تنهای صحیفه
دمی از تنگناها هم برون شو
نگاهی کن به دنیای صحیفه
تو را گر آرمان ارتحال است
سفر کن سوی عقبای صحیفه
اگر خواهی ز رقیت رهائی
نیایش کن به مولای صحیفه
اگر داری سر سیر و سیاحت
به از فردوس، صحرای صحیفه
رهاکن نغمههای تار و طنبور
ترنم بشنو از نای صحیفه
شب تاریک قبرستان اموات
نشین در بزم احیای صحیفه
ورای پرده الفاظ بنگر
پر از اسرار جاجای صحیفه
زمو باریکتر اسرار هستی
بیاموز از الفبای صحیفه
بخوان تا میتوانی با تدبر
کتاب بهجت افزای صحیفه
معطر کن فضای جان و دل را
ز عطرآگین سمن سای صحیفه
کند سرمست جان عارفان را
مناجات ورع زای صحیفه
دریغا عمر فانی رفت از دست
ندانستیم آرای صحیفه
هر آنکو از حجاب تن برون شد
رود در عمق معنای صحیفه
اگر خواهی رها گردی ز آفات
بخوان هرشب شکایای صحیفه
اگرچه آرزوها بی شمار است
تو مگذر از منایای صحیفه
چو بگزیدی تو اخلاق خدائی
چه بهتر از سجایای صحیفه
به جز اندیشه ورزان خدا جوی
که میداند خبایای صحیفه
خرد گر ناب باشد میتواند
رود اندر زوایای صحیفه
هرآنکس اهل شد، رهپوی گردد
کجا نا اهل پویای صحیفه
اگر جویندگان، یابندگانند
تو هم میباش جویای صحیفه
به لوح دل بباید نیک بنگاشت
خط زرین خوانای صحیفه
شگفتا در فشانی مینماید
عبارتهای گویای صحیفه
نمیبیند گزندی از حوادث
کتاب نغز و پایای صحیفه
ستایش مر خدائی را که برداشت
نفاد از گنج دارای صحیفه
به حق حق، نمیباشد گزافه
اگر خوانیم لولای (۳) صحیفه
قیاس شکل برتر شد پدیدار
ز صغرا و ز کبرای صحیفه
بیا سیر و سفر آغاز بنما
به سوی پور زهرای صحیفه
برون آرش ز کنج طاق نسیان
بپاکن بزم ذکرای صحیفه
کلیم الله با آن معجزاتش
بود حیران ز بیضای صحیفه
درود ما به خاک پای سجاد
به نام اوست طغرای صحیفه
هوای نفس بگذار و فزون شو
ز عرفانی وصایای صحیفه
من و مائی رها کن، همت افزای
نظر کن در ثنایای صحیفه
چرا از یاس، جان را خسته کردی
به دل افکن سجایای صحیفه
شگفتی نیست گر در طول ایام
فزون گردند ابنای صحیفه
متاع نظم و نثر نکته دانان
کجا بهتر ز کالای صحیفه؟
ز اعدا جملگی توش و توان رفت
خوشا حال احبای صحیفه
گریزان شو ز زقوم طبیعت
نشین در ظل طوبای صحیفه
وساوس میرسد بر دل ز شیطان
تو آنگه شو ز بشرای صحیفه
بیا ای طفل جان، آسودگی کن
همی در مهد علیای صحیفه
ز زنگار گناهان پاک گردی
نیوشی گر ز خنیای صحیفه
بنوش ای طالب اسرار هستی
از آن پاکیزه صهبای صحیفه
مقیم خانه دنیا چرائی
سفر کن سوی زورای صحیفه
چرا کاهل شدی خیز و عطا کن
حق اسماء حسنای صحیفه
بیا بگشای چشم جان و بنگر
به کوه طور موسای صحیفه
حیاتی نو به انسانها ببخشد
دم جان بخش عیسای صحیفه
بسا ظلم و ستم بر اولیا رفت
عجب مظلوم یحیای صحیفه
رسد کی طایر اندیشه ناب
به اولی و به اخرای صحیفه
تو را احرام باید از هواجس
عجب عیدی است اضحایصحیفه
دو دستخویش سوی آسمان کن
چو ره یابی به ژرفای صحیفه
تو را در آسمان پرواز بخشد
نیایشهای غرای صحیفه
الا ای پادشاه ملک هستی
به قربانت رعایای صحیفه
نه هرکس میتواند گشت آگاه
ز اسرار و خفایای صحیفه
خدا را مسالت دارم که اسرار
ببینم در مرایای صحیفه
برای راه و رسم زندگانی
چه بهتر از فتاوای صحیفه
نباشد نزد رندان سحر خیز
نکوتر از قضایای صحیفه
نداری گر رهی زی عالم غیب
کجا دانی مزایای صحیفه
خیال از دام شیطانی رهاکن
نه افسانه است عنقای صحیفه
خدا را شکر میگویم شبا روز
که گشتم از اخلای صحیفه
چو دست از جان بشوئی همچورندان
خدا بینی به اثنای صحیفه
بیا در سرزمین جان بیفشان
تولا و تبرای صحیفه
دلی خواهم خداوندا همه سوز
مباد آن دل که اعمای صحیفه
کنون دلمردگیها را رها کن
مشو غافل ز شبهای صحیفه
طلب کن با بصیرت تا توانی
طریقتهای مثلای صحیفه
حجاب چهره جان را برافکن
بخوان درسی ز تقوای صحیفه
پس از قرآن، پس از نهج البلاغه
کتابی نیست همتای صحیفه
مشام جان معطر بایدت کرد
در این بستان شتای صحیفه
در اینجا گوهر حکمت فراوان
فراز آمد مسمای صحیفه
کتب را درنوردیدیم و لیکن
کدامین استیارای صحیفه
نسیم دلنوازی مینوازد
گل و گلزار بویای صحیفه
به هر حرفش هزاران در معنی
پر از اسرار طاهای صحیفه
گدای معرفت، حاجات خود را
بگیرد از عطایای صحیفه
ندیدم گرچه من بسیار گشتم
به جز «عارف» شکر خای صحیفه
___________________________
۱ . درختبارور کننده (فرهنگ عمید) .
۲ . گوش دادن به سخن کسی (فرهنگ عمید) .
۳ . اقتباس از جمله معروف «لولاک لما خلقت الافلاک» و در اینجا یعنی «لولا صحیفه لما خلقت ...» .
من بر این ماه که بر نیزه نشسته پسرم
پاره پاره شده همچون لب بابا جگرم
من جگر پاره آن بزم شرابم والله
خیزران رنگ گرفت از لب زخم پدرم
اینکه آتش به سرم ریخته شد دردی نیست
عکس رخساره نیلی است در این چشم ترم
لرزه بر پیکرش افتاد کنیزش خواندند
من خجالت زده از خواهر نیکو سیُرم
خارجی و پسر خارجیان گفت به من
آنکه با زخم زبان کرده چنین خونجگرم
خواهر کوچک من گوشه ویران جان داد
هر سحر یاد همان غربت وقت سحرم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]لب گویای من و دیده خونبار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این همه بار گران بر تن بیمار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دشمن از بی خردی در پی آزار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که بر انداختن ریشه او کار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اشک من منطق من حربه پیکار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گرچه بر دوش من و عمه افکار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سخت بیمارم و او باز پرستار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]درره شام بلا مونس و غمخوار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عمه ام بعد خداوند نگهدار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اشک طفلان زغمش شمع شب تار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آه از این غم که خداوندخبر دار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شاهد زنده من دفتر اشعار من است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ویرانه های شام شده آشیان من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هجده سر بریده بود سایبان من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این بود احترام من و خاندان من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دشمن نکرد رحم به اشک روان من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از نوک نی سر پدر مهربان من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گردید قاتل پدرم میزبان من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]با آنکه بود آیه کوثر به شأن من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من تن به مرگ دادم او سوخت جان من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کز نظم تو عیان شده سوز نهان من
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آتش زسوز حنجر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر زخم تازه سر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اینجا به من برادر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]چون می رسد برابر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کاینجا ستاده مادر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر لاله های پرپر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جایی که جد اطهر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«میثم» که هست زائر من گریه می کند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
اى زمين و آسمانها، سوگوار غُربتت
آفتاب صبحدم، سنگ مزار غربتت
بر جبين فصلها، هر يك نشان داغ توست
يك بقيع اندوه و ماتم، يك مدينه اشك و خون
سينه هامان يك به يك، آينه دار غربتت
پاك شد آينه از زنگ، اى تماشايى ترين!
شب سيه پوش، از غم و اندوه بى پايان توست
شرمگين خورشيد، از شبهاى تار غربتت
اى بقيعت عاشقان را كعبه عشق و اميد
شهر يثرب، داغدار خاطرات رنج توست
خم شده پشت مدينه، زير بار غربتت
مى تپد دلهاى عاشق، در هواى نام تو
كاش مى شد، روشناى تربت پاك تو بود
چلچراغ اشك ما، در شام تار غربتت
دايره در دايره پژواكى از اندوه توست
دامن اشكى فراهم داشتم، يك سينه آه
ريختم در پاى تو كردم نثار غربتت
آشناى زخم دلها، غربت معصوم توست
تن صدچاك او بر خاك، بى غسل و كفن ديدم
مدينه شد بهار ما خزان در دامن صحرا
كنار يكدگر پژمرده ياس و ياسمن ديدم
مدينه گو: چرا عباس را همره نياوردى
اگر گويى كجايند اكبر و اصغر، دهم پاسخ
كه من آن غنچه و گل، چيده در صحن چمن ديدم
مدينه شام رفتم كوفه رفتم كربلا رفتم
به هر جا رو نهادم بحر غم را موج زن ديدم
مدينه در كنار تربت گل هاى عاشورا
به طبع «حافظى» افروختم صد شعله سوزان
چو او را سوز و شور و حال در ساز سخن ديدم
عرض تسليت به مناسبت شهادت امام سجاد عليه السلام
دل سودا زده ام ناله و فرياد كند
هر زمان ياد غم سيّد سّجاد كند
بي گمان اشك به رخساره بريزد از چشم
هر كه يادي ز گرفتاري آن راد كند
بود در تاب تب و بسته به زنجير ستم
آنكه خَلقي ز كرم از الم آزاد كند
تنِ تب دار و اسيري و غمِ كوفه و شام
واي اگر شِكوه اين قوم بر اجداد كند
خون ببارد ز غمِ مرگ پدر در همه عمر
چونكه از واقعه كرب و بلا ياد كند
خسرو
اى زمين و آسمانها، سوگوار غُربتت
آفتاب صبحدم، سنگ مزار غربتت
بر جبين فصلها، هر يك نشان داغ توست
اى گريبان خزان چاك، از بهار غربتت
دل سودازده ام ناله و فرياد كند
هر زمان ياد غم سيد سجاد(عليه السلام) كند
بى گمان اشك به رخساره بريزد از چشم
هر كه يادى ز گرفتارى آن راد كند
بود در تاب تب و بسته به زنجير ستم
آن كه خلقى ز كرم از الم آزاد كند
به جز از شمر ستمگر نشنيدم دگرى
با تن خسته كسى اين همه بيداد كند
تن تب دار و اسيرى و غم كوفه و شام
واى اگر شِكوه اين قوم بر اجداد كند
خون ببارد ز غم مرگ پدر در همه عمر
چون كه از واقعه كرب و بلا ياد كند
غير زينب كه بد آن قافله را قافله دار
كس نبودى كه بر آن غمزده امداد كند
نتوان ماتم سجاد نوشتن «خسرو»
دل اگر سنگ بود ناله و فرياد كند
(محمّد خسرو نژاد)
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
گفتی: آیا کسی یار من نیست؟
قفل بر دست و دندان من بود
لحظهای تب امانم نمیداد
بیتو آن خیمه زندان من بود
کاش میشد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم
[B]شهادت بزرگ مرد مناجات، سيد سجده كننده آل طه،
امام عابدان و عارفان، بر همه جوانان جوينده راه سبز وصال
تسليت باد!
[/B]
بیمار غیر شربت اشک روان نداشت
امشب اشك هاي داغ ِ روي گونه هايم، در كنار تپش هاي ملتهب قلبم، نظاره
گر پر كشيدن سجده دارترين عنصر هستي است .
اي امام زمزمه هاي عاشقانه شب، سفرت پرباران!
شب سیهپوش، از غم و اندوه بى پایان توست
شهادت جانسوزچهارمین اختر آسمان
امامت و ولایت برشیعیان تسلیت باد
یك بقیع اندوه و ماتم، یك مدینه اشك و خون
سینههامان یك به یك، آینهدار غربتت
پاك شد آینه از زنگ، اى تماشایىترین!
شستشو دادیم دل را، با غبار غربتت
دامن اشكى فراهم داشتم، یك سینه آه
ریختم در پاى تو، كردم نثار غربتت
آشناى زخم دلها، غربت معصوم توست
من دلى دارم پریشان، از تبار غربتت
ای قلب داغدیدۀ هفتاد و دو شهید
ای گشته عالمی به غمت مبتلا، سلام
زیباتر از تو ای همه صبر ای همه رضا
در کربلا که گفت به کرب و، بلا «سلام»؟
در راه کوفه بر تو و بر عمّۀ تو داد
رأس پدر ز منبر نی، بارها سلام
ای خورده سنگ دشمن دین چون نبی، درود
در شهر شام، شاهد طشت طلا، سلام
ای خطبۀ بلیغ تو همچون علی، درود
صبر جمیل، آه، سکوتِ رسا، سلام
شهادت امام سجاد علیه السلام تسليت باد
سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی می باشد و از سختی ها صحرای محشر در امان است:
امام سجاد میفرمایند:
چهار چیز است که هر کس دارای آنها باشد اسلامش کامل گردد و گناهانش ریخته شود و ...
اول آنکه برای خدا به تعهد خود در قبال مردم عمل کند.
دوم آنکه با مردم راستگو باشد.
سوم آنکه از ارتکاب هرآنچه نزد خدا و مردم زشت است شرم کند.
چهارم آنکه با خانواده خود خوش اخلاق باشد.
دل سودا زده ام ناله وفرياد كند
هر زمان ياد غم سيد سجاد كند
خون ببارد ز غم مرگ پدر درهمه عمر
چونكه از واقعه كرببلا ياد كند
شهادت امام زين العابدين سيد الساجدين علي بن حسين(ع) تسليت باد