۩✿۩ درسهای اخلاقی عاشورا ۩✿۩

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
۩✿۩ درسهای اخلاقی عاشورا ۩✿۩





۩✿۩ پیامهای اخلاقی عاشورا ۩✿۩



آزادگی
ایثار

صبر و استقامت
تکریم انسان

نقش عزت در کربلا
نفس جهاد با نفس

نمود غیرت
فتوت و جوانمردی

.
.
.




[=Microsoft Sans Serif]
آزادگی در كربلا(1)



[=Microsoft Sans Serif]

اخلاق، یکی از سه بُعد عمده دین است و اسلام بر سه بُعد اصلی «اعتقاد»، «احکام» و «اخلاق» استوار است و تکمیل ارزش‌های اخلاقی و جهت خدایی بخشیدن به صفات و رفتار انسان‌ها از اهداف عمده بعثت انبیا است. پیامبر اکرم صلی‌ الله علیه و آله نیز فرمود: «اِنّی بُعِثتُ لِاُ تَمِّمَ مَکارمَ الاَخلاقِ.»

تصحیح منش و رفتار انسان و کاشتن بذر کمالات اخلاقی و خصال متعالی انسانی در نهاد جان انسان‌ها، بخشی مهم از رسالت پیامبر و امامان را تشکیل می‌‌دهد. اخلاق را از کجا می‌توان آموخت؟ از گفتار و رفتار معصوم. چرا که آنان اسوه‌اند و مظهر شایسته‌ترین خصلت‌های انسانی و خداپسند. و عاشورا چیست؟ جلوه‌گاه خُلق و خوی حسینی و مکارم اخلاق در برخوردهای یک حجت معصوم.

حادثه کربلا و سخنانی که امام حسین ‌علیه‌السلام و خانواده او داشتند و روحیات و خلق و خوبی که از حماسه‌‌سازان عاشورا به ثبت رسیده است، منبع ارزشمندی برای آموزش اخلاق و الگو‌گیری در زمینه خودسازی، سلوک اجتماعی، تربیت دینی و کرامت انسانی است.

مسائلی همچون صبوری، ایثار، جوانمردی، وفا، عزت، شجاعت، وارستگی از تعلقات، توکل، خداجویی، همدردی و بزرگواری، نمونه‌هایی از «پیام‌های اخلاقی» عاشورا است و در گوشه گوشه این واقعه جاویدان، می‌توان جلوه‌های اخلاقی را دید.

آزادی در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است، اما «آزادگی» برتر از آزادی است و نوعی حرّیت انسانی و رهایی انسان از قید و بندهای ذلت‌آور و حقارت‌بار است. تعلقات و پای‌بندی‌های انسان به دنیا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و ... در مسیر آزادی روح او، مانع ایجاد می‌کند. اسارت در برابر تمنیّات نفسانی و عُلقه‌های مادی، نشانه ضعف اراده بشری است.

وقتی کمال و ارزش انسان به روح بلند و همت عالی و خصال نیکوست، خود را به دنیا و شهوات فروختن، نوعی پذیرش حقارت است و خود را ارزان فروختن .
علی علیه‌السلام می‌فرماید:
«اَلا حُرُّ یَدَع هذهِ اللّماظَةَ لِاهلِها؟ اِنّهُ لَیسَ لِاَنفُسِکُم ثَمَنٌ اِلا الجَنَّةُ
فَلا تَبیعُوها اِلا بِها.» (1)

آیا هیچ آزاده‌ای نیست که این نیم خورده (= دنیا) را برای اهلش واگذارد؟
یقینا بهای وجود شما چیزی جز بهشت نیست. پس خود را جز به بهشت نفروشید!

آزادگی در آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی و ذلت و حقارت نفس و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزش‌های انسانی ندهد.



[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
آزادگی در كربلا(2)


[=Microsoft Sans Serif]در پیچ و خم‌ها و فراز و نشیب‌های زندگی، گاهی صحنه‌هایی پیش می‌آید که انسان‌ها به خاطر رسیدن به دنیا یا حفظ آنچه دارند یا تامین تمنیّات و خواسته‌ها یا چند روز زنده ماندن، هر گونه حقارت و اسارت را می‌پذیرید. اما احرار و آزادگان، گاهی با ایثار جان هم، بهای «آزادگی» را می‌پردازند و تن به ذلت نمی‌دهند.

امام حسین علیه‌السلام فرمود:
«مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ من حَیاةٍ فی ذُلٍّ» (2)؛ مرگ با عزت بهتر از حیات ذلیلانه است.

این نگرش به زندگی، ویژه آزادگان است. نهضت عاشورا جلوه بارزی از آزادگی در مورد امام حسین علیه‌السلام و خاندان و یاران شهید اوست و اگر آزادگی نبود، امام تن به بیعت می‌داد و کشته نمی‌شد.

وقتی می‌‌خواستند به زور از آن حضرت بیعت به نفع یزید بگیرند، منطقش
این بود که:
«لا وَاللهِ لا اُعطیهم بِیَدی اِعطاءَ الذّلیلِ وَ لا اُقِرُّ اِقرارَ العبید» (3)؛ نه به خدا سوگند؛ نه دست ذلت به آنان می‌دهم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان می‌شوم!

صحنه کربلا نیز جلوه دیگری از این آزادگی بود که از میان دو امر شمشیر یا ذلت، مرگ با افتخار را پذیرفت و به استقبال شمشیرهای دشمن‌ رفت و فرمود:
«اَلا و انَّ الدَّعِیّ بنَ الدَّعِیّ قَدرِ کَزنی بَینَ اثنَتَینِ: بَینَ السِّلةِ و الذِّلةِ و هَیهاتَ مِنّا الذِّلةُ.» (4)

بر ما گمان بردگی زور برده‌اند

ای مرگ، همتی! که نخواهیم این قیود

در نبرد روز عاشورا نیز، هنگام حمله به صفوف دشمن این رجز را می‌خواند:
اَلمَوتُ اَولی مِن رُکُوبِ العارِ و العارُ اَولی مِن دُخُولِ النّار (5)

مرگ، بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است.

روح آزادگی امام، سبب شد حتی در آن حال که مجروح بر زمین افتاده بود نسبت به تصمیم سپاه دشمن برای حمله به خیمه‌های زنان و فرزندان، برآشوبد و آنان را به آزادگی دعوت کند:
«ان لَم یَکُن لکُم دینٌ و کنتُم لا تَخافُونَ المَعادَ فَکوُنُوا اَحراراً فی دُنیاکُم.» (6)

گر شما را به جهان بینش و آیینی نیست لااقل مردم آزاده به دنیا باشید
فرهنگ آزادگی در یاران امام و شهدای کربلا نیز بود. حتی مسلم بن عقیل پیشاهنگ نهضت حسینی در کوفه نیز، هنگام رویارویی با سپاه ابن زیاد رجز را می‌خواند و می‌جنگید:

َاقسَمتُ لا اُقتَلُ الاّ حُرّاً وَ اِن رَاَیتُ المَوتَ شَیئاً نُکرا (7)

هر چند که مرگ را چیز ناخوشایندی می‌بینم. ولی سوگند خورده‌ام که
جز با آزادگی کشته نشوم.


جالب اینجا است که همین شعار و رجز را عبدالله، پسر مسلم بن عقیل، در روز عاشورا هنگام نبرد در میدان کربلا می‌خواند. (8) این نشان‌دهنده پیوند فکری و مرامی این خانواده بر اساس آزادگی است.

دو شهید دیگر از طایفه غفار، به نام‌های عبدالله و عبدالرحمان، فرزندان عروه، در رجزی که در روز عاشورا می‌خواندند، مردم را به دفاع از «فرزندان آزادگان» می‌خواندند. و با این عنوان، از آل پیامبر یاد می‌کردند: «یا قوم ذودوا عن بنیِ الاحرار ...» (9)

مصداق بارز دیگری از این حرّیت و آزادگی، حُرّ بن یزید ریاحی بود. آزادگی او سبب شد که به خاطر دنیا و ریاست آن، خود را جهنمی نکند و بهشت را در سایه شهادت خریدار شود. توبه کرد و از سپاه ابن زیاد جدا شد و به حسین علیه‌السلام پیوست و صبح عاشورا در نبردی دلاورانه به شهادت رسید. وقتی حرّ نزد امام حسین علیه‌السلام آمد، یکی از اصحاب حضرت، با اشعاری مقام آزادی و حرّیت او را ستود:

لَنِعمَ الحُرُّ حُرُّ بَنی رِیاحٍ وَ حُرُّ عِندَ مُختَلَفِ الرِّماحِ (10)

چون به شهادت رسید، سیدالشهدا علیه‌السلام بر بالین او حضور یافت و او را حُر و آزاده خطاب کرد و فرمود: همانگونه که مادرت نام تو را حُر گذاشته است، آزاده و سعادتمندی، در دنیا و آخرت:
«اَنتَ حُر کَما سَمّتکَ اُمُّکَ، و اَنتَ حُر فِی الدُّنیا و اَنتَ حُر فِی الاخرة.» (11)

اگر آزادیخواهان و آزادگان جهان، در راه استقلال و رهایی از ستم و طاغوت‌ها می‌جنگند و الگویشان قهرمانی‌های شهدای کربلا است، در سایه همین درس «آزادگی» است که ارمغان عاشورا برای همیشه تاریخ است. انسان‌های آزاده‌، در لحظات حساس و دشوار انتخاب، مرگ سرخ و مبارزه خونین را بر می‌گزینند و فداکارانه جان می‌بازند تا به سعادت شهادت برسند و جامعه خود را آزاد کنند.


[SPOILER]پي‌نوشت‌ها:
1- نهج‌البلاغه، صبحی صالحی، حکمت 456 .
2- مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68 .
3- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 421 .
4- لهوف، سید بن طاووس، ص 57 .
5- کشف الغمه، اربلی، ج 2، ص 32 .
6- بحارالانوار، ج 44، ص 51 .
7- همان، ص 352 .
8- بحارالانوار، ج 44، ص 352 .
9- وقعة الطف، ص 234 .
10- ارشاد، شیخ مفید (چاپ کنگره جهانی شیخ مفید) ج 2، ص 100 .
11- بحارالانوار، ج 45، ص 14/ وقعة الطّف، ص 215.

منبع:
پيام‌هاي عاشورا، جواد محدثي .[/SPOILER]

[=Microsoft Sans Serif]
تکریم انسان در كربلا

بر خلاف جبهه باطل که به انسان‌ها به عنوان ابزاری برای تامین خواسته‌ها
و منافع خویش می‌نگرند، در جبهه حق، مومن ارزش و کرامت دارد. کرامتش
هم نشات گرفته از ارزش حق است.

انسان‌ها احترام دارند و به لحاظ ایمانشان مورد تکریم‌اند، معیار هم تقوا و ایمان
و تعهد است نه رنگ و زبان و قبیله و نژاد و منطقه جغرافیایی. امام حسین علیه‌السلام در عاشورا، به یاران خویش عزت بخشید، آنان را با وفاترین
یاوران حق نامید؛

خود را به بالین یکایک یاران شهیدش می‌رساند و سر آنان را بر دامن می‌گرفت. بین آنان تفاوت قائل نمی‌شد. هم بر بالین علی‌اکبر علیه السلام حاضر شد، هم بر بالین غلام خویش.

یک‌ جا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت

در دین ما سیه نکند فرق با سفید

وقتی حُر، بیدار شد و توبه کرد و به اردوی امام پیوست، تردید داشت که
امام حسین او را می‌پذیرد یا نه؟ سوال حُر «هَل لی مِن تَوبةٍ؟»؛ آیا برای من توبه‌ای هست، نشان دهنده نقطه امید او به بزرگواری امام حسین علیه‌السلام بود.

حضرت هم توبه و بازگشت و حق‌گرایی او را ارج نهاد و با سخن
«نَعَم، یَتُوبُ اللهُ عَلیکَ»، او را به بخشایش و رستگاری امید داد.
(1)


این ارج نهادن به مقام یک انسان تائب است که خود را از ظلمت رهانده و به نور رسانده است. هر چند سابقه‌ای تیره و گناه‌آلوده دارد، ولی اینک به نور،
ایمان آورده است.

«جون»، غلام ابوذر بود. روز عاشورا از امام حسین علیه‌السلام اذن میدان خواست. امام به او رخصت داد که از صحنه بیرون برود و کشته نشود؛ چرا که در روزهای سخت و دشوار، همراه این خاندان بوده لذا الان مجاز است که جان خویش را بر گیرد و برود.

ولی جون به پای امام افتاد و بوسید و گریست و درخواست کرد که اجازه یابد خونش با خون اهل‌بیت در این میدان آمیخته شود. امام هم اجازه داد. به میدان رفت و پس از جنگی دلاورانه به شهادت رسید و امام به بالین او آمد و دعایش کرد:

خدایا چهره‌اش را نورانی و بدنش را خوشبو ساز و او را
با محمد و آل محمد محشور کن. (2)

[=Microsoft Sans Serif]

این نیز نمونه‌ای از تکریم انسان بود، در آن میدان کرامت و شرافت. ارج نهادن امام به فداکاری یارانش، تکریم انسان و انسانیت بود. سیدالشهدا علیه‌السلام کنار پیکر خونین اصحاب شهید خویش می‌آمد، آنان را آغشته به خون می‌‌دید و عطر شهادت را از آن اجساد مطهر استشمام می‌فرمود و در ستایش از آنان و ملامت قاتلانشان می‌فرمود: «قتَلةٌ کَقَتلَةِ النّبیین و آلِ النبیّن»( 3)؛

قاتلانی، همچون قاتلان پیامبران و دودمان رسولان! [=Microsoft Sans Serif]
یعنی یاران شهیدش را هم‌سنگ و هم‌تراز با پیامبران الهی می‌دانست و قاتلان آنان
را همچون کشندگان پیامبران الهی.

شخصیت دادن به افراد با ایمان و فداکار در راه خدا و دین، پیام عاشورا است که از رفتار حسین بن علی علیهما‌السلام آموخته می‌شود.

جامعه‌ای که وارث فرهنگ جهاد و شهادت است، باید به چنین انسان‌های از جان گذشته، به جانبازان و آزادگان، به خانواده‌های شهدا و ایثارگران، حرمتی عظیم قائل شود، تا این خط خدایی، همواره پر جاذبه و دوست داشتنی بماند و مشتاق، داشته باشد.




[SPOILER]پي‌نوشت‌ها:
1- مقتل الحسین، مقرم، ص 290.
2- همان، ص 313.
3- حیاة الامام حسین بن علی، ج 3، ص 239.

منبع:
پيام‌هاي عاشورا، جواد محدثي .[/SPOILER]

[=Microsoft Sans Serif]
حس مواسات در كربلا(1)


[=Microsoft Sans Serif]


[=Microsoft Sans Serif]

یکی از زیباترین خصلت‌های معاشرتی مواسات است؛ یعنی غمخواری و همدردی و یاری کردن دیگران. از ریشه «اسوه» است یعنی «دیگری را در مال و جان، همچون خود دیدن و دانستن، یا دیگری را بر خود مقدم قرار دادن، به دوستان و برادران دینی یاری و کمک مالی و جانی رساندن، غمخواری کردن کسی را به مال خود، برابر گردانیدن او را با خویش؛

... شرکت دادن دیگری در کفاف رزق و معاش خویش؛... شخص در مورد جلب منافع و دفع مضار دیگران را همچون خود بشناسد. و ایثار آن است که آدمی دیگران را در دو مورد بالا بر خود مقدم بدارد.» (1)

با نمونه‌های نقل شده از لغت، اجمالا مفهوم این خصلت روشن می‌شود. انسان «مواسی» کسی است که با دیگران همدردی و همراهی دارد و خود را در رنج و غم دیگران شریک می‌داند و با مال و جان، از آنها دفاع می‌کند و میان خود و دیگران فرقی نمی‌گذارد.

این صفت نیکو، در روایات اسلامی بسیار ستوده شده است و در کنار نماز اول وقت از اهمیت برخوردار است و به فرموده پیامبر، «مُواساةُ الاخِ فِی اللهِ عَز و جَل» یکی از سه عمل برتر محسوب شده است؛ (2)

یعنی با برادر دینی به خاطر خدا مواسات کردن. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام یکی از معیارهای آزمون شیعه بودن اشخاص، و نیز وسیله تقرب به خدا، مواسات با برادران دینی است «تَقَربُوا اِلَی اللهِ تَعالی بِمُواسفاةِ اِخوانِکم.» (3)

امیرالمومنین علي علیه‌السلام نیز مواسات با برادر دینی را موجب افزایش رزق و روزی می‌داند. (140) امام صادق علیه‌السلام دعای انسان اهل مواسات را مستجاب می‌شمارد. (4) در حدیث دیگری در مورد جان دادن راحت و دلپسند مومن می‌فرماید: این ویژگی برای کسانی است که نسبت به برادران دینی خویش «مواسی» باشند. (5)

در حماسه آفرینان عاشورا، این خصلت برجسته به وضوح دیده می‌شود و در مرحله بالاتر به «ایثار» می‌رسد. یاران امام نسبت به امام و اصحاب نسبت به یکدیگر این حالت را داشتند و از بذل هیچ ‌چیز مضایقه نداشتند و به این مواسات، افتخار می‌کردند.

سیدالشهدا علیه‌السلام در راه کربلا پس از برخورد با سپاه حر و گفتگوهای مفصل، سروده شاعری را بر زبان آورد که مضمونش چنین است:
من به راه خود می‌روم. مرگ، برای جوانمردی که نیت خیر کند و جهاد کند و با مردان صالح، مواسات به جان داشته باشد، هیچ عار و ننگ نیست. (6)

در شبی از شب‌های محرم نیز امام حسین علیه‌السلام در جمع یاران خویش، ضمن بیان این سخن که هر که می‌خواهد برگردد از تاریکی شب استفاده کند، فرمود: هر کس می‌رود برود ولی هر کس با ما، جانش مواسات داشته باشد، فردای قیامت در بهشت با ما خواهد بود و از خشم الهی خواهد رست: «مَن واسانا بِنَفسِهِ کانَ مَعَنا غَداً فِی الجَنانِ نَحبِیاً مِن غَضَبِ الرَّحمانِ.» (7)

حُر نیز وقتی توبه کرد و نزد امام آمد، با این حالت آمد که جان خود را فدای امام کند: «مُواسِیاً لَکَ بِنَفسی» (8)

و چنان نیز کرد. وقتی امام حسین علیه‌السلام به بالین حُر شهید رسید و سر او را به دامن گرفت و حرّیت او را ستود، با تمثل به اشعاری مقام مساوات او را بر زبان آورد:


«و نِعمَ الحُرّ اِذ واسی حُسَینا و جادَ بِنَفسهِ عِندَ الصباحِ» (9)

در کوفه وقتی از هانی بن عروه می‌خواهند که مسلم را که در خانه او پنهان شده است تحویل دهد، می‌گوید: «به خدا قسم اگر تک و تنها بمانم و هیچ یاوری نداشته باشم، او را تسلیم نمی‌کنم تا آن که در راه کشته شوم!» (10)

مسلم بن عقیل وقتی دستگیر می‌شود و در دارالاماره با او بدرفتاری کرده و تصمیم می‌گیرند او را بکشند، می‌گرید وقتی علت می‌پرسند و بر گریستن ملامتش می‌کنند، می‌گوید: من برای خودم گریه نمی‌کنم، گریه‌ام برای حسین بن علی علیهما‌السلام و خانواده اوست که به سوی این شهر می‌آیند. (11)

نافع بن هلال وقتی در کربلا دسترسی به آب پیدا می‌کند، به خاطر تشنگی امام حسین‌ علیه‌السلام و اصحاب او حتی یک قطره هم آب نمی‌نوشد. (12)

[=Microsoft Sans Serif]


[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
حس مواسات در كربلا(2)
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]

یکی از زیباترین جلوه‌های مواسات - بلکه ایثارگری - صحنه‌ای است که میان بنی‌هاشم و دیگر یاران امام حسین علیه‌السلام پیش آمد و هر گروه حاضر بودند پیش‌مرگ گروه دیگر شوند. به نقل حضرت زینب عليهاالسلام، امام در یکی از خیمه‌ها برای بنی‌هاشم سخن می‌گفت. در پایان از حاضران پرسید: فردا صبح چه می‌کنید؟ همه گفتند: هر چه تو دستور دهی. عباس علیه‌السلام گفت:

اینان (اصحاب دیگر) غریبه‌اند. بار سنگین را باید اهلش بردارد. فردا صبح، شما نخستین گروهی باشید که به میدان می‌روید. ما پیش از آنان به استقبال مرگ می‌رویم تا مردم نگویند، اصحاب را جلو فرستادند، وقتی آنها کشته شدند خودشان شمشیر کشیدند... .

بنی‌هاشم برخاسته شمشیرها را کشیدند و به عباس علیه‌السلام گفتند: «ما با تو هم عقیده‌ایم.»
زینب علیهما‌السلام گوید: چون تصمیم استوار این جمع را دیدم دلم آرام گرفت ولی اشک در چشمانم آمد. خواستم به خیمه برادرم حسین علیه‌السلام رفته بازگو کنم که از خیمه حبیب بن مظاهر همهمه‌ای شنیدم. رفتم و از پشت خیمه گوش کردم، دیدم اصحاب هم مثل بنی‌هاشم حلقه‌وار دور حبیب جمع شده‌اند. حبیب می‌گوید: «یاران! برای چه به این جا آمده‌اید، سخنتان را واضح بگویید.»
گفتند: «آمده‌ایم تا غریب فاطمه را یاری کنیم.»
گفت: «چرا همسرانتان را طلاق داده‌اید؟»
گفتنند: «به همان دلیل.»
حبیب گفت: «صبح که شود، چه خواهید کرد؟»
گفتند: «جز به سخن تو رفتار نخواهیم کرد.»

گفت: «صبح که شد، شما اولین نفراتی باشید که به میدان می‌روید. ما زودتر به مبارزه می‌‌پرداریم، مبادا یکی از بنی‌هاشم خون‌آلود شود در حالی که هنوز جانی در بدن و خونی در رگ داریم! تا مردم نگویند، سروران خویش را به جنگ فرستادند و از فداکاری مضایقه کردند.»
همه با شمشیرهای آخته گفتند: «ما با تو هم عقیده‌ایم.»
زینب کبری باز هم از تصمیم استوار آنان بر یاری حسین علیه‌السلام شاد گشت، اما باز هم اشک در چشمش حلقه زد ... . (13)

[=Microsoft Sans Serif]
در ادامه نقل پیشین آمده است که چون امام حسین علیه‌السلام به یاران بنی‌اسدی خود فرموده بود که چون خانواده من اسیر خواهند شد، شما زنان خود را به میان قبیله خود ببرید، یکی از آنان خواست همسر خود را ببرد. اما همسرش حاضر نشد و به شوهر خود گفت: «درباره ما انصاف نکردی! آیا دختران رسول خدا اسیر شوند و من آسوده و بی‌خطر بمانم؟ شما اگر نسبت به مردان مواسات دارید، ما هم نسبت به زنان مواسات می‌کنیم.» آن مرد، گریان نزد امام آمد و گفت که همسرم نیز می‌خواهد مواسات نشان بدهد، امام دعایش کرد.

اینگونه یاران او نسبت به حضرت مواسی بودند. پس از شهادت بیشتر یاران، دو تن از جوانان غفاری چون دیدند قدرت دفاع از جان امام و جلوگیری از کشته شدن او را ندارند، خدمت امام آمده اذن گرفتند که پیش از او به میدان روند و شهید شوند. امام به آن دو فرمود: خدا بهترین پاداش نیک به شما دهد که اینگونه حاضر به یاری و مواسات من، و آماده فدا کردن جانید. (14)

زهیر بن قین، وقتی به جبهه حسین علیه‌السلام پیوست، نسبت به این تغییر موضع وقتی از او پرسیدند، گفت:
تصمیم گرفتم که در حزب و گروه امام حسین علیه‌السلام باشم و جانم را فدای او کنم، تا پاسدار حق خدا و رسول باشم (حقی) که شما آن را تباه ساخته‌اید. (15)

عابس بن ابی شبیب در کربلا خطاب به سیدالشهدا علیه‌السلام گفت:
اگر می‌توانستم به چیزی عزیزتر از خون و جانم از تو دفاع می‌کردم تا کشته نشوی، آن کار را می‌کردم. (16)

وقتی امام، مجروح بر زمین کربلا افتاده بود و سپاه دشمن دور او را گرفته بودند، عبدالله بن حسن علیه‌السلام، در کنار عمویش شاهد این صحنه بود. ابجر بن کعب شمشیر فرود آورد که امام را بکشد، عبدالله دست خود را حایل کرد، ولی دستش قطع شد. سپس در آغوش عمویش حسین علیه‌السلام بود که حرمله او را با تیری به شهادت رساند. (17)

اینها نمونه‌های روشنی از مواسات به جان در صحنه عاشورا و نهضت کربلا است که اوج اخوت دینی و ادای حق برادری را می‌رساند.
عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب، گرچه به دلایلی خود در کربلا نبود، اما دو پسرش را همراه زینب فرستاد و هر دو فدای امام شدند. بعدها خود جعفر از این واقعه چنین یاد می‌کرد:


هر چند خودم نتوانستم با دستانم حق مواسات درباره حسین، انجام دهم، ولی دو فرزندم مواسات کردند. آن دو در رکاب برادرم و پسرعمویم کشته شدند، در حالی که نسبت به او مواسات و در کنار او صبر و مقاومت کردند. (18)


در کوفه وقتی امام سجاد علیه‌السلام سخنان پرشوری علیه ستم ابن زیاد فرمود، عبیدالله بن زیاد دستور داد تا او را بکشند. در این جا هم عمه‌اش زینب کبری جان خود را سپر بلا کرد و جلاد را به خدا سوگند داد که: «اگر می‌خواهی او را بکشی، اول مرا به قتل برسان!» (19)

از این نمونه‌های تاریخی در بحث از «ایثار» هم می‌توان دید. سراسر صحنه‌های این حماسه، پر از این گونه ایثارها و مواسات‌هاست.

اوج این مواسات را حضرت اباالفضل علیه‌السلام از خود نشان داد: هم با لب تشنه وارد فرات و بی‌آنکه آب بنوشد، بیرون آمد، هم برای سیراب کردن کودکان امام و تشنگان حرم به شریعه فرات رفت و در همین راه هم به شهادت رسید و برادری بود که فدایی برادر خود بود. از این خصلت برجسته و جوانمردانه، در زیارتنامه‌های او نیز یاد شده است: «فَلَنِعم الاخُ المُواسی.» (20)

«السلامُ عَلیکَ ایها العَبدُ الصالحُ و الصدیقُ المُواسی، اَشهدُ اَنّکَ آمَنتَ بِاللهِ و نَصَرتَ ابنَ رسولِ اللهِ و دَعَوتَ الی سَبیلِ اللهِ و واسَیتَ بِنَفسِکَ.» (21) که هم تعبیر «برادر مواسی»، هم «صدیق مواسی» درباره او به کار رفته و هم شهادت به ایمان، نصرت، دعوت به راه خدا و مواسات با جان درباره آن حضرت مطرح است.


این روح تعاون و غمخواری و اخوت راستین، پیام همه شهدای عاشورا است، و همین خصلت، سبب می‌شود که پیروان این مکتب، با همه مسلمانان جهان، از هر نژاد و ملیت و زبان، احساس برادری کنند و در غم‌ها و گرفتاری‌هایشان همدردی نشان دهند و در صورت توان به یاری آنان بشتابند تا مسلمانان مبارز در جبهه نبرد با استکبار و صهیونیسم و قدرت‌های وابسته به کفر جهانی، احساس تنهایی نکنند.

مواسات دینی، تضمینی بر دلگرمی مجاهدان راه خداست،
تا در سنگر جهاد علیه کفر و ستم، تنها نمانند.

[=Microsoft Sans Serif]

[SPOILER]
پي‌نوشت‌ها:

1- با استفاده از لغت‌نامه دهخدا، به نقل از: ناظم الاطبا، منتهی الارب، التعریفات جرجانی.
2- سفینة البحار، ج 1، ص 23 .
3- همان.
4- بحاالانوار، ج 71، ص 395، حدیث 22 .
5- همان، ص 396، حدیث 23 .
6- همان، ص 398، حدیث 30 .
7- سامضی و ما بالموت عار علی الفتی ... (بحارالانوار، ج 45، ص 238).
8- موسوعة کلمات الامام‌الحسین، ص 399 .
9- همان، ص 438 .
10- همان، ص 440 .
11- وقعة الطف، ص 119 .
12- همان، ص 135 .
13- همان، ص 191 .
14- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 409، به نقل از معالی السبطین.
15- بحارالانوار، ج 45، ص 29 .
16- وقعة الطف، ص 195 .
17- وقعة الطف، ص 237 .
18- بحارالانوار، ج 45، ص 53 .
19- وقعة الطف، ص 274 .
20- همان، ص 263 .
21- مفاتیح‌الجنان، زیارت حضرت عباس علیه‌السلام، ص 436 .
22- همان، زیارت امام حسین در عید فطر قربان، ص 448.

منبع:
پيام‌هاي عاشورا، جواد محدثي .
[/SPOILER]


[=Microsoft Sans Serif]
عفاف و حجاب در كربلا

[=Microsoft Sans Serif]


[=Microsoft Sans Serif] کرامت انسانی زن، در سایه عفاف او تامین می‌شود. حجاب نیز یکی از احکام دینی است که برای حفظ و پاکدامنی زن و نیز حفظ جامعه از آلودگی‌های اخلاقی تشریع شده است.

نهضت عاشورا برای احیای ارزش‌های دینی بود. در سایه آن حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را یافت و امام حسین علیه‌السلام و زینب کبری و دودمان رسالت، چه با سخنانشان، چه با نحوه عمل خویش، یادآور این گوهر ناب گشتند.

برای زنان، زینب کبری و خاندان امام حسین علیه‌السلام الگوی حجاب و عفاف است. اینان در عین مشارکت در حماسه عظیم و ادای رسالت حساس و خطیر اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و اسوه همگان شدند.

حسین بن علی علیهماالسلام به خواهران خویش و به دخترش، فاطمه، توصیه فرمود که اگر من کشته شوم، گریبان چاک نزنید، صورت مخراشید و سخنان ناروا و نکوهیده مگویید. (1)

اینگونه حالات، در شان خاندان قهرمان آن حضرت نبود، به خصوص که چشم دشمن ناظر صحنه‌ها و رفتار آنان بود. در آخرین لحظات، وقتی آن حضرت صدای گریه بلند دخترانش را شنید برادرش عباس و پسرش علی اکبر را فرستاد که آنان را به صبوری و مراعات آرامش دعوت کنند. (2)

رفتار توام با عفاف و رعایت حجاب همسران و دختران شهدای کربلا و حضرت زینب، نمونه عملی متانت بانوی اسلام بود. امام سجاد علیه‌السلام نیز تا می‌توانست، مراقب حفظ شوون آن بانوان بود. در کوفه به ابن زیاد گفت: مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست، اگر اهل تقوایی! (3)

[=Microsoft Sans Serif]به نقل شیخ مفید: پس از کشته شدن امام حسین علیه‌السلام وقتی گذر عمر سعد نزد زنان و دختران امام شهدا افتاد، زنان بر سر او فریاد زدند و گریستند و از او خواستند که آنچه را از آنان غارت شده به آنان باز گردانند، تا به وسیله آنان خود را بپوشانند. (4)

به نقل سید بن طاووس، شب عاشورا امام حسین علیه‌السلام در گفت ‌و گو با خانواده‌اش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتن‌داری توصیه کرد. (5)

روز عاشورا وقتی زینب کبری، بی‌طاقت شد و به صورت خود زد، امام به او فرمود: آرام باش، زبان شماتت این گروه را نسبت به ما دراز مکن. (6)

در حادثه حمله دشمن به خیمه‌ها و غارت آنچه آنجا بود، زنی از بنی بکر بن وائل از بانوان حرم دفاع کرد و خطاب کرد که: ای آل بکر بن وائل! آیا دختران پیامبر را غارت می‌کنند و جامه‌هایشان را می‌برند و شما می‌نگرید؟ (7)

دختران و خواهران امام، مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل‌بیت پیامبر تا آنجا که می‌شود، حفظ و رعایت شوم. ام کلثوم به مامور بردن اسیران گفت: وقتی ما را وارد شهر دمشق می‌کنید از دری وارد کنید که تماشاچی کمتری داشته باشد. و از آنان درخواست کرد که سرهای شهدا را از میان کجاوه‌های اهل‌بیت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسول‌ الله را تماشا نکنند و گفت: از بس که مردم ما را در این حال تماشا کردند، خوار شدیم.! (8)

از اعتراض‌های شدید حضرت زینب علیهاالسلام به یزید، این بود که: ای یزید! آیا از عدالت است که کنیزان خود را در حرمسرا پوشیده نگاه داشته‌ای و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر می‌گردانی، حجاب آنها را هتک کرده، چهره‌هایشان را در معرض دید همگان قرار داده‌ای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه می‌کنند؟! (9)

هدف از نقل این نمونه‌ها نشان دادن این نکته است که هم خاندان امام حسین علیه‌السلام، نسبت به حجاب و عفاف خویش مواظبت داشتند، و هم از رفتار دشمن در این که حریم حرمت عترت پیامبر را نگاه داشته و آنان را در معرض تماشای مردم قرار داده بودند، به شدت انتقاد می‌کردند.

با آن که زیردست دشمن بودند و داغدار و مصیبت‌زده از منزلی به منزلی و از شهری به شهری و از درباری به درباری آنان را می‌بردند، با نهایت دقت، نسبت به حفظ‌ شان و مرتبه یک زن پاکدامن و متعهد مراقبت داشتند و در همان حال نیز سخنرانی‌های افشارگرانه و انجام رسالت و تبیین و دفاع از اهداف شهدا باز نمی‌ماندند. حرکت اجتماعی سیاسی، در عین مراعات حجاب و عفاف.

و این درسی برای بانوان در همه دوران‌ها و همه شرایط است.


[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]



[SPOILER]‌پي‌نوشت‌ها:
1- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 406.
2- وقعة الطف، ص 206.
3- تاریخ طبری، ج 4، ص 350.
4- ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 113.
5- الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 142.
6- الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 151.
7- همان، ص 181.
8- همان، ص 142.
9- همان، ص 218.

منبع:
پيام‌هاي عاشورا، جواد محدثي .[/SPOILER]

[=Microsoft Sans Serif]
فتوت و جوانمردی در كربلا

[=Microsoft Sans Serif]


[=Microsoft Sans Serif]

مردانگی و جوانمردی، از خصلت‌های ارزشمندی است که انسان را به «اصول انسانی»، «شرافت»، «تعهد و پیمان» و رعایت حال درماندگان پایبند می‌سازد. کسی که به حق وفادار بماند و از پستی و ستم گریزان باشد، از ضعیفان پشتیبانی کند، از خیانت و نیرنگ دوری گزیند، و به ظلم و حقارت و دنائت تن ندهد، اهل گذشت و ایثار و فداکاری باشد، «جوانمرد» است.

«فتی» به جوانمرد گفته می‌شود و فتوت، همان مردانگی است. در فرهنگ گذشته، به معنای عیّاری به کار می‌رفته که جنبه اجتماعی داشته و عیاران گروهی بودند که به خنجر و سلاح مجهز بودند و از دیگران مال می‌گرفتند و از محلی به محلی می‌رفتند، در عین حال، جانب مردانگی و بلند نظری را نگه می‌داشتند و گاهی دفاع یک قسمت از شهر یا محله به عهده آنان بود. به اهل محل، دروغ نمی‌گفتند، تجاوز نمی‌کردند، اهل خیانت نبودند و به صفاتی همچون بخشش، آزادگی، شجاعت، مهمان‌نوازی، بزرگ منشی و وفای به عهد آراسته بودند. (1) اینان برای خود آداب و عادات و فرهنگ خاصی داشتند. (2)

در فرهنگ دینی، «فتوت» به نوعی بذل و بخشش، نیکی به دیگران، گشاده‌رویی، عفاف و خویشتن‌داری، پرهیز از آزار دیگران، و دوری از دنائت و پستی تفسیر شده است. (3) حضرت علی‌ علیه‌السلام فرموده است:
نظام فتوت و جوانمردی، تحمل لغزش‌های برادران و رسیدگی شایسته به همسایگان است. (4)

قرآن کریم از جوانان یکتاپرستی که در دوران حاکمیت دقیانوس، از ظلم و شرک او گریختند و به غار پناه بردند (اصحاب کهف) با تعبیر «فتیه» (= جوانمردان) یاد می‌کند.
یاران امام حسین علیه‌السلام زیباترین جلوه‌های جوانمردی و فتوت را در حماسه عاشورا از خود نشان دادند، چه با حمایتشان از حق، چه با جانبازی در رکاب امام تا شهادت، چه در برخورد انسانی با دیگران، حتی دشمنان. اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، خود مظهر اعلای فتوت بود. وی از یاران شهیدش و جوانمردانی از آل محمد صلی ‌الله علیه‌‌ و آله که روز عاشورا به شهادت رسیدند، با همین عنوان یاد می‌کند.
(5)

و از زندگی پس از شهادت آن عزیزان به خون آرمیده، احساس دلتنگی می‌کند. به نقل تواریخ، حتی سر مطهر امام حسین عليه‌السلام برفراز نی، آیاتی از سوره کهف تلاوت کرد و از ایمان آن جوانمردان (فتیه) یاد نمود. (6)

عمل مسلم بن عقیل، در خانه‌ هانی مبنی بر ترور نکردن ابن زیاد را نیز می‌توان از جوانمردی مسلم دانست.
هانی هم به نوبه خود جوانمرد بود. وقتی او را به اتهام پنهان کردن مسلم در خانه‌اش دستگیر کرده به دارالاماره بردند، ابن زیاد از او می‌خواست که مسلم را تحویل دهد. اما هانی این را نامردی می‌دانست، در پاسخ آنان گفت:
«به خدا قسم هرگز او را نخواهم آورد. آیا مهمان خودم را بیاورم و تحویل بدهم که او را بکشی؟ به خدا قسم سوگند اگر تنهای تنها و بدون یاور هم باشم او را تحویل نخواهم داد، تا در راه او کشته شوم!» (7)

در مسیر راه کوفه، وقتی امام حسین علیه‌السلام با سپاه حُر برخورد کرد و آنان راه را بر کاروان حسینی بستند، زهیر بن قین به امام پیشنهاد کرد که اینان گروهی اندکند و ما می‌توانیم آنان را از بین ببریم و جنگ با اینها آسان‌تر از نبرد با گروه‌هایی است که بعدا می‌آیند. امام فرمود: «ما کُنتُ لِابداَهُم بالقتال» (8)،

من شروع به جنگ نمی‌کنم. این یک گوشه از مردانگی امام است.

صحنه دیگر، آب دادن به سپاه تشنه حر بود که از راه رسیده بودند. سیدالشهداء علیه‌السلام دستور داد همه آن لشکر هزار نفری را حتی اسب‌هایشان را سیراب کنند! یکی از آنان که دیرتر رسیده و تشنه‌تر و بی‌رمق‌تر بود، امام به دست خود او و اسبش را سیراب کرد. (9)

روز عاشورا، همین حُر، وقتی تصمیم گرفت به یاران امام بپوندد، توبه‌کنان نزد امام آمد. امیدی نداشت که امام از گذشته او بگذرد، ولی جوانمردی امام او را پذیرا شد و توبه‌اش قبول گشت. (10) مردانگی و وفای اباالفضل نیز در کنار نهر علقمه جلوه کرد. وقتی تشنه‌کام وارد فرات شد و خواست آب بنوشد با یادآوری عطش برادر و کودکان خیمه‌ها، آب ننوشید و لب تشنه از شریعه فرات بیرون آمد. (11)

زندگی و مرگ و پیکار و شهادت حسین بن علی علیهما‌السلام همه مردانه بود و از روی کرامت و بزرگواری. در زیارتنامه آن حضرت آمده است که: «کریمانه جنگید و مظلومانه به شهادت رسید.» (12)
همه یاران امام نیز که در صحنه دفاع از حجت خدا و دین الهی تا پای جان ماندند و صحنه و میدان را رها نکردند و به امام خویش پشت نکردند و بر سر عهد و پیمان خود ماندند، جوانمردان فتوت پیشه‌ای بودند که مردانگی را در مکتب اهل‌بیت آموخته بودند.


[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]یاران امام حسین علیه‌السلام زیباترین جلوه‌های جوانمردی و فتوت را در حماسه عاشورا از خود نشان دادند، چه با حمایتشان از حق، چه با جانبازی در رکاب امام تا شهادت، چه در برخورد انسانی با دیگران، حتی دشمنان.
[=Microsoft Sans Serif]

وقتی شمر برای حضرت اباالفضل امان‌نامه آورد، وی امان او را رد کرد و شمر را لعنت نمود و فرمود: برای ما امان‌نامه می‌آوری در حالی که پسر پیامبر، امان و امنیت ندارد؟! (13)
پای‌بندی عاشوراییان به اصول انسانی و حمایت از مظلوم و بی‌تفاوت نبودن در برابر جنایت و ستم و یاری رساندن به بی‌پناهان، از آنان چهره‌هایی درخشان و ماندگار پدید آورده است که در نسل‌های بعد هم دلیران و آزادگان، رسم جوانمردی را از آنان آموختند.

[=Microsoft Sans Serif]



[=Microsoft Sans Serif]
[SPOILER]پي‌نوشت‌ها:
1- لغت‌نامه، دهخدا، واژه فتوت.
2- «فتوت‌نامه»، از ملاحسین و اعظ کاشفی به آداب و رسوم جوانمردان پرداخته است.
3- میزان الحکمه، ج 7، ص 398 .
4- نظام الفتوة احتمال عثرات الاخوان و حسن تعهد الجیران (غررالحکم).
5- ثم انی قد سئمت الحیوة بعد قتل الاحبة و قتل هولاء الفتیة من آل محمد (موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 482).
6- مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 61. (آیه 13 کهف).
7- وقعة الطف، ص 119 .
8- ارشاد، مفید، ج 2، ص 82. (چاپ کنگره شیخ مفید)
9- حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 74 .
10- اعیان الشیعه، ج 1، ص 603 .
11- موسوعة کلمات الامام‌الحسین، ص 472 .
12- فقد قاتل کریما و قتل مظلوما (مفاتیح‌الجنان، اعمال حرم مطهر امام‌الحسین، عمل چهارم).
13- وقعة الطف، ص 190.

منبع:
پيام‌هاي عاشورا، جواد محدثي .[/SPOILER]

[=Microsoft Sans Serif]
نقش شجاعت در كربلا

شجاعت آن است که انسان در برخورد با سختی‌ها و خطرها، دلی استوار
داشته باشد. (1)

بیشتر کاربرد این واژه، در مسائل مبارزات و جهاد و برخورد با حریف در نبرد و نهراسیدن از رویارویی با دشمن در جنگ‌ها است. این نیروی قلبی و صلابت اراده و قوت روح، سبب می‌شود که انسان هم از گفتن حق در برابر ظالمان نهراسد، هم هنگام نیاز به مقابله و نبرد بپردازد، هم از فداکاری و جانبازی نهراسد. در جایی که اغلب مردم می‌هراسند، شجاعت آن است که انسان علی‌رغم وجود زمینه‌های هراس، نترسد و خود را نبازد و با غلبه بر مشکلات، تصمیم‌گیری حق و درست داشته باشد.

همه رشادت‌ها و حماسه آفرینی‌های میدان‌های جهاد، مدیون دلیری شجاعان در نبرد بوده است و همه در هم شکستن ابهت طاغوت‌ها و قدرت‌های جابر نیز در شجاعت افراد مصمم در رویارویی با آنان نهفته است. نترسیدن از مرگ، یکی از مظاهر آشکار شجاعت است و همین عامل، امام حسین علیه‌السلام و یارانش را به نبرد عاشورا کشاند تا حماسه‌ای ماندگار بیافرینند.

وقتی امام از مکه به سمت کوفه حرکت می‌کرد و در طول راه کسانی با وی برخورد می‌کردند و با طرح اوضاع آشفته عراق و استیلای ابن زیاد بر مردم، او را از عواقب این سفر می‌ترساندند، شجاعت و بی‌باکی امام حسین علیه‌السلام از مرگ بود که این سفر را حتمی می‌ساخت. در برخورد با سپاه حُر فرمود:
«لَیسَ شَانی ‌شَانُ مَن یَخافُ المَوتَ»(2) ؛
شان و موقعیت من، موقعیت کسی نیست که از مرگ بهراسد.

در جایی دیگر فرمود که من نه دست ذلت به اینان می‌دهم و نه چون بردگان فرار یا اقرار می‌کنم.(‌‌‌‌‌3) سخن امام حسین علیه‌السلام و دیگر خاندان او در مواقع مختلف که «اَبِالمَوتِ تُخوّفُنی»؛ (آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟) نشان‌ دهنده بی‌هراسی این خاندان از مرگ است.

خصلت شجاعت در بنی‌هاشم و خاندان پیامبر، زبانزد بود. امام سجاد علیه‌السلام نیز در سخنرانی شورانگیز خویش در مجلس یزید فرمود که به ما شش چیز داده شده و با هفت چیز از دیگران برتریم؛ و شجاعت را در زمره آنها بر شمرد: «اُعطینا العِلمَ و الحِلمَ و السَّماحَةَ و الشَّجاعَةَ ... .» (4)

بالاتر از همه اینها، شجاعتی است که امام حسین علیه‌السلام و اهل‌بیت او و یارانش در صحنه‌های مختلف عاشورا نشان دادند که خود کتابی مفصل می‌شود؛ مانند رشادتی که مسلم بن عقیل در کوفه هنگام نبرد از خود نشان داد یا شجاعت و رزم‌آوری یاران امام در میدان کربلا، آن ‌چنان بود که فریاد همه را برآورد و یکی از سران سپاه کوفه خطاب به سربازان فریاد زد: ای بی‌خردان احمق! می‌دانید با چه کسانی می‌جنگید؟ با شیران شرزه (تند و تيز و خشمگين)، با گروهی که مرگ آفرین‌اند. هیچ کدامتان به هماوردی آنان به میدان نروید که کشته می‌شوید! (5)

دلاوری عبدالله بن عفیف ازدی در مقابل ابن زیاد و سپس درگیری‌اش با سپاه مهاجم به خانه‌اش و صدها نمونه ابن دلیری‌ها. دشمنان امام حسین علیه‌السلام و یاران شجاع او را اینگونه توصیف کرده‌اند: کسانی بر ما تاختند که پنجه‌هاشان بر قبضه شمشیرها بود، همچون شیران خشمگین بر سواره‌های ما تاختند و آنان را از چپ و راست تار و مار کردند و خود را در کام مرگ می‌افکندند... . (6)

شجاعت عاشوراییان ریشه در اعتقادشان داشت. آنان که به عشق شهادت می‌جنگیدند، از مرگ ترسی نداشتند تا در مقابله با دشمن، سست شوند. از این رو لشکریان دشمن پیوسته از برابرشان می‌گریختند. و چون یارای رزم فردی با این شجاعان را نداشتند، حمله عمومی به یک فرد می‌کردند، یا از دور، یاران امام را سنگباران می‌کردند. یکی از راویان حوادث کربلا به نام حمید بن مسلم درباره قوت قلب امام می‌گوید: به خدا سوگند! هیچ محاصره شده‌ای در انبوه مردم را ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند و همچون حسین بن علی قوی‌دل و استوار و شجاع باشد. مردان دشمن، او را محاصره کرده بودند، او با شمشیر بر آنان حمله می‌آورد و همه از چپ و راست فرار می‌کردند. شمر چون چنین دید به سواره‌های خود فرمان داد تا به پشتیبانی نیروهای پیاده بشتابند و امام را از هر طرف تیرباران کنند: «واللهِ ما رایتُ مَکثُورا قَد قُتِلَ وُلدَهُ و اهلَ بیتهِ و اصحابهُ اربطُ جَاشاً و لا اَمضی جَناناً مِنهُ علیه‌السلام...» (7)

در زیارتنامه‌های متعدد، به صف شجاعت سیدالشهدا و یاران او اشاره شده است، از قبیل «بَطَلَ المُسلمین»، فُرسانُ الهَیجاء»، «لُیُوثُ الغابات» که آنان را به عنوان قهرمان مسلمانان، تک سواران نبرد، شیران بیشه شجاعت و ... ستوده‌اند. (8)

عاشورا الهام‌بخش شجاعت به مبارزان بوده است و محرم همواره روحیه شهامت و ظلم‌ستیزی به مردم می‌‌داده است. به تعبیر حضرت امام خميني: «ماه محرم ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطله بر جبهه ستمکاران و حکومت‌های شیطانی زد، ماهی که به نسل‌ها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سر نیزه را آموخت... .» (9)

با توجه به این که مایه شهامت و شجاعت، در متن قیام عاشورا و در عمل و گفتار شهدای کربلا موج می‌زند، سزاوار است که این محتوا برای مردم، به ویژه جوانان بیشتر تشریح شود، تا علاوه بر اشکی که بر مظلومیت شهدای کربلا و شهادت حسین بن علی علیهما‌السلام می‌ریزند، از شجاعت آنان نیز درس بگیرند.

یادآوری شجاعت روحی حضرت زینب عليهاالسلام در مواجهه با مشکلات و آن همه داغ و شهادت و نیز خطابه‌های آتشین او در کوفه و دمشق در مقابل جباران زمان، بانوان ما را نیز شجاع و دلیر بار می‌آورد.



[=Microsoft Sans Serif]

[SPOILER]پي‌نوشت‌ها:
1- مجمع‌البحرین، واژه «شجع».
2- احقاق الحق، ج 11، ص 601 .
3- بحارالانوار، ج 45، ص 6.
4- مقتل خوارزمی، ج 2، ص 69 .
5- وقعةالطف، ص 224 .
6- عنصر شجاعت، ج 1، ص 20 .
7- ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 111 .
8- زیارت امام حسین‌ علیه‌السلام در نیمه رجب، (مفاتیح‌الجنان، ص 441و 446).
9- صحیفه نور، ج 3، ص 225.

منبع:
پيام‌هاي عاشورا، جواد محدثي .[/SPOILER]

[=Microsoft Sans Serif]نقش وفا در كربلا

وفا، پای‌بندی به عهد و پیمانی است که با کسی می‌بندیم. نشانه صداقت و ایمان انسان و مردانگی و فتوت اوست. وفا، هم نسبت به پیمان‌هایی است که با خدا می‌بندیم، هم آنچه با دوستان قول و قرار می‌گذاریم، هم عهدی که با دشمن می‌بندیم، هم تعهدی که به صورت نذر بر عهده خویش می‌گذاریم، هم‌ پیمان و بیعتی که با امام و ولی‌ّ امر می‌بندیم. وفای به عهد در همه این موارد، واجب است و نقض عهد و زیر پا گذاشتن پیمان و بی‌وفایی نسبت به بیعت و قرار دوستی و حقوق برادری نشان ضعف ایمان و از بدترین خصلت‌هاست. خداوند وفای به عهد را لازم شمرده است و از عهد، بازخواست خواهد کرد: «اَوفوُا بِالعَهدِ اِنَّ العَهدَ کانَ مَسوولا.» (1)

در آیات قرآن، به ستایش خداوند از کسانی که صادق الوعد و وفادار بودند مثل حضرت اسماعیل، و به نکوهش الهی از اشخاص و اقوامی که نقض عهد و پیمان‌شکنی کردند، برمی‌خوریم. حضرت علی‌ علیه‌السلام هم «وفا» را جزء گرامی‌ترین خصلت‌ها شمرده است: «اشرَفُ الخَلائِقِ الوَفاء.» (2) و در سخنی دیگر، وفای به عهد را از نشان‌های ایمان دانسته است: «مِن دَلائلِ الایمانِ الوَفاءُ بِالعَهد.» (‌3)

با این مقدمه، وقتی به صحنه عاشورا می‌نگریم، در یک طرف مظاهر برجسته‌ای از وفا را می‌بینیم و در سوی دیگر، نمونه‌های زشتی از عهدشکنی و بی‌وفایی و نقض پیمان و بیعت و زیر پا گذاشتن تعهدات را.
حتی از نقاط ضعفی که امام حسین علیه‌السلام برای معاویه بر می‌شمرد آن است که وی به هیچ یک از تعهداتی که نسبت به امام حسن مجتبی و سیدالشهدا علیهما‌السلام داشته است، وفا نکرد. (4)

از نقاظ ضعف مهم کوفیان نیز بی‌وفایی بود، چه بیعتی که با مسلم بن عقیل کردند و قول یاری دادند و تنهایش گذاشتند، چه نامه‌هایی که به امام حسین علیه‌السلام نوشته، وعده نصرت و یاری دادند، ولی در وقت لازم، نه تنها به یاری امام برنخاستند، بلکه در صف دشمنان او قرار گرفتند و آن نامه‌ها و عهدها و امضاهای خود را زیر پا گذاشتند.

امام حسین علیه‌السلام در منزل بیضه، در سخنی که با لشکریان حُر داشت، ضمن یا‌دآوری نامه‌نگاری‌ها و بیعتی که برای حمایت و یاری بسته بودند، می‌فرماید:
اگر اهل وفا به پیمان نیستید و عهد خویش را شکسته‌اید و بیعت مرا از گردن خود کنار نهاد‌ه‌اید، به جانم سوگند، این روش از شما کوفیان چندان ناشناخته و شگفت نیست، با پدرم، با برادرم و با پسر عمویم مسلم بن عقیل نیز همین کار را کردید... . (5)

در روز عاشورا نیز در خطابه‌ای پرشور و انتقاد‌آمیز، از بیعت و بیعت شکنی، از عهد و بی‌وفایی آنان یاد می‌کند و بر آن همه سست‌رایی و نامردی و زیر پا نهادن تعهدات، ملامتشان می‌کند. (6)

‌در مقابل این همه بی‌وفایی، خود امام حسین علیه‌السلام اهل وفا بود، یارانش تا پای جان وفاداری نشان دادند و به بیعت و تعهد نصرتی که با امام خویش بسته بودند، پایدار ماندند. مقام صدق وفای آن حضرت و یاران شهیدش، در روایات و زیارتنامه‌ها نیز مطرح شده است. به گوشه‌ای از آنها اشاره می‌شود:
شب عاشورا، سیدالشهدا وقتی با اصحاب خود صحبت می‌کند، وفای آنان را می‌ستاید:
«فَاِنّی لا اَعلَُم اَصحاباً اَوفی وَ لا خَیراً مِن اَصحابی...» (7) ؛

من با وفاتر و بهتر از اصحابم، اصحابی را نمی‌شناسم.
روز عاشورا، وقتی بر بالین مسلم بن عوسجه می‌آید، این آیه را می‌خواند:
«فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ و مِنهُم مَن یَنتَظِرُ و ما بَدَّلوُا تَبدیلاً» (8)؛


مردانی که بر عهد خویش با خدا صادق بودند، برخی‌شان به عهد وفا کرده و جان باختند، برخی هم منتظرند و عهد و پیمان را هیچ دگرگون نساخته‌اند.
وقتی حبیب بن مظاهر کنار مسلم آمد، به او بشارت بهشت داد. مسلم بن عوسجه در همان حال و در دم آخر به حبیب توصیه کرد که: «سفارش می‌کنم که از این مرد - اشاره به امام حسین - دست بر نداری و در راه او کشته شوی...» و جان باخت. (9)

آیه فوق را امام حسین علیه‌السلام بارها در این سفر، به یاد یارانی که در وفای به پیمان شهید شدند تلاوت می‌کرد و وفاداری آنان را می‌ستود. وقتی هنگام آمدن به طرف کربلا، خبر شهادت قیس بن مسهر را هم شنید، این آیه را خواند.
عباس بن علی و برادرانش، وفا نشان دادند و امان‌نامه دشمن را نپذیرفتند و در رکاب امام، به شهادت رسیدند.

یاران امام، با آن که امام بیعت خویش را از آنان برداشت، ولی به مقتضای وفا، در صحنه ماندند و عهد نشکستند. شهدای کربلا جان‌بازی در رکاب آن حضرت را وفای به عهد می‌دانستند و امضای خون بر پیمان خویش می‌زدند. عمرو بن قرظه، روز عاشورا خود را در برابر شمشیرها و تیرهای دشمن قرار می‌داد تا به امام آسیبی نرسد. آن‌قدر جراحت برداشت که بی‌تاب شد. رو به امام حسین علیه‌السلام کرد و پرسید: ای پسر پیامبر! آیا وفا کردم؟ فرمود: آری، تو در بهشت پیش روی منی و زودتر به بهشت می‌روی، سلام مرا به پیامبر برسان. (10)

در زیارت امام حسین علیه‌السلام خطاب به آن حضرت می‌گوییم:
«اَشهدُ اَنّکَ وَفَیتَ بِعَهدِ اللهِ و جاهَدتَ فی سَبیلهِ حَتّی اَتاکَ الیَقینُ» (11)؛ شهادت می‌دهم که تو به عهد خدا وفا کردی و تا رسیدن به یقین (و شهادت) در راه او جهاد کردی.

و نیز می‌‌گوییم:
«اَشهدُ انّکَ قد بَلّعتَ و نَصحتَ و وَفَیتَ و اَوفَیتَ و جاهَدتَ فی سَبیلِ ‌الله.» (12)

که اشاره به ابلاغ پیام و انجام نصیحت و وفای کامل و جهاد در راه خدا دارد.
در زیارت حضرت مسلم بن عقیل می‌خوانیم:
«و اشهدُ اَنّکَ وَفَیتَ بِعَهدِ الله» (13) که اشاره به عهد با خدا است و جان باختن در راه یاری حجت خدا.
و در زیارت عباس بن علی می‌گوییم:
«اشهدُ لکَ بِالتسلیمِ و التَصدیقِ و الوَفاءِ و النَّصیحةِ لِخَلَفِ النَّبی...» (14)

که گواهی به اطاعت و تسلیم و تصدیق و وفا و خیرخواهی حضرت اباالفضل نسبت به فرزند پیامبر است و در همین زیارت، از خدا پاداش کامل‌تر کسانی را که به بیعت خویش وفا کرده و دعوت امام را پذیرفته و در اطاعت ولی‌ّ امر بوده‌اند، برای حضرت عباس مسالت می‌کنیم. این فداکاری‌های خونین و همراه با شهادت، همان عهدی بود که شب عاشورا با حجت خدا بستند و خطاب به امام حسین علیه‌السلام گفتند: به خدا سوگند هرگز از تو جدا نمی‌شویم، جانمان فدای جانت! با حنجرها و حلقوم‌ها و دست‌ها و چهره‌های خونین خویش از تو حمایت می‌کنیم، هر گاه کشته شدیم، به عهد خویش و آنچه بر عهده ماست، وفا کرده‌ایم: «... فَاِذا نَحنُ قُتِلنا، کُنّا وَ فَینا وَ قَضَینا ما عَلینا.» (15)

پیام وفا، از عاشورا به وارثان این راه رسیده است، به عهدی که با خدا و خون شهیدان می‌بندند و بیعتی که با رهبری و مقام ولایت دارند، تا آخر عمر، وفادار می‌مانند و سختی‌های راه و جاذبه‌های دنیوی و سستی‌های همراهان، عاشوراییان را هرگز از تداوم راه باز نمی‌دارد.

هر پیشوا و رهبری هم نیازمند یارانی با وفا است تا به اتکاء حمایت و صدق و وفایشان یک حرکت انقلابی و مبارزاتی را رهبری کند و به اهداف مورد نظر برساند.‌


[=Microsoft Sans Serif]


[SPOILER]پی‌نوشت‌ها:
1- اسراء، آیه 34 .
2- میزان الحکمه، ج 10، ص 602 .
3- همان، ص 603 .
4- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 278 .
5- همان، ص 361 به نقل از تاریخ طبری و کامل ابن اثیر.
6- بحارالانوار، ج 45، ص 8/ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 110 و منابع بسیار دیگر.
7- موسوعة کلمات الامام الالحسین، ص 395 .
8- احزاب، آیه 23 .
9- مقتل خوارزمی، ج 2، ص 15، لهوف، ص 46 .
10- اعیان الشیعه، ج 1، ص 605 .
11- مفاتیح‌الجنان، زیارت اربعین، ص 468 .
12- مفایتح‌الجنان، زیارات مطلقه امام حسین، ص 423 .
13- همان، زیارت مسلم بن عقیل، ص 402 .
14- همان، زیارت حضرت عباس، ص 434 .
15- وقعة الطف، ص 199.

منبع:
پيام‌هاي عاشورا، جواد محدثي .[/SPOILER]

[=simplified arabic]

توکّل

امام محمد باقر علیه السلام در سخنی گهربار فرمودند: «کسی که به خدا توکّل کند، شکست نمی‏خورد»

و قیام خونین عاشورا، سرشار از این آموزه نیک الهی است که فرجامی جز پیروزی حق بر باطل را نوید نبخشید.

امام حسین علیه السلام گرچه به استناد دعوت‏نامه‏ های کوفیان به سمت آنان حرکت کرد، ولی توکّل آن حضرت به خداوند متعال بود.

به همین دلیل، وقتی میان راه، خبر بی‏وفایی مردم و شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام را شنید،

تصمیم خویش را تغییر نداد و برای انجام تکلیف، با توکل به خدا راه خود را ادامه داد.

نیز بر این اساس بود که صبح عاشورا و با شروع حمله همه‏جانبه و بی‏رحمانه دشمن،

در نیایشی به درگاه خدا، اعتماد به پروردگارش را چنین بیان فرمود:

خداوندا! تو تکیه‏گاه من در هر اندوه، و امید من در هر سختی هستی.

تو در هر پیشامدی تکیه‏ گاه و مایه پشت‏گرمی منی

[h=3]بردباری[/h][=WebRoya]در جای جای حماسه عاشورا شکیبایی در رفتارها و گفتارهای حماسه آفرینان عاشورا به چشم می خورد. امام حسین علیه السلام وقتی از مکه عازم عراق می شدند در ضمن خطبه ای فرمودند: «رضای الهی رضایت ما اهل بیت است. بر امتحان ها و بلاهای او صبر می کنیم، او نیز پاداش صابران را به ما عطا می کند» و در یکی از منازل بین راه به همراهانشان فرمودند: «ای مردم هر کدام از شما تحمّل تیزی شمشیر و ضربت نیزه ها را دارد با ما بماند وگرنه برگردد» و در طول این سفر هم خود امام حسین علیه السلام و هم یاران باوفایش در مقابل تمام حوادثِ تلخ شکیبایی را پیشه خود ساختند و به همه انسان در طول تاریخ درس بردباری در راه هدف آموختند. امام حسین در روز عاشورا در اوج نبرد با دشمن به یاران خود فرمودند: «ای بزرگ زادگان و آزادمردان، بردباری را پیشه خود سازید. مرگ پلی است که شما را از سختی ها به سوی بهشت و نعمت های ابدی عبور می دهد».

[h=3]وفاداری[/h]
[=WebRoya]وفا و عمل به پیمان و ایستادگی بر سر عهد از ویژگی های امام حسین علیه السلام و اصحاب وفادار آن حضرت است. آن حضرت شب عاشورا در توصیف اصحاب خود فرمودند: «هیچ اصحابی وفادارتر و صادق تر از یاران خود نمی شناسم» در توصیف وفاداری خود آن حضرت در زیارت نامه ایشان می خوانیم: «اَشْهدُ انّکَ قد... وَفَیْتَ و اَوفَیتَ؛ شهادت می دهم که تو به عهدی که با خداوند بسته بودی وفا کردی». یکی از صحنه های بزرگ تجلی وفاداری یاران امام حسین علیه السلام برخورد حضرت ابوالفضل علیه السلام با امان نامه ای است که شمر برای آن حضرت و برادرانش آورد. ایشان با ردّ آن می گوید: «من هرگز از دینم دست بر نمی دارم و تا جان در بدن دارم از امام و پیشوایم حسین حمایت می کنم». لذا در زیارت نامه اش وارد شده: «شهادت می دهم که تو به بیعتی که با امام حسین علیه السلام بسته بودی وفا کردی و دعوتش را اجابت نمودی و از دستوراتش اطاعت کردی».

[h=3]جوان مردی و فرزانگی[/h][=WebRoya]در تمام صحنه های نهضت عاشورا و نیز در رفتار امام حسین علیه السلام صداقت و جوان مردی موج می زند. نمونه بارز آن برخورد امام با حر و سپاهیان اوست. در مسیر کربلا در منطقه «شراف» وقتی حرّ با لشکریانش جلو کاروان امام حسین علیه السلام را گرفت، با وجود این که لشکریان حرّ جان او و اصحابش را تهدید می کردند، وقتی امام حسین احساس کردند که آنها تشنه اند به همراهان خود دستور دادند همه آنها را سیراب کنند؛ حتی آن حضرت با دست خود مشک آب را در دهان بعضی از سربازان حرّ قرار می دادند.

[h=3]ظلم ستیزی[/h][=WebRoya]امام حسین علیه السلام با قیام خود در برابر یزیدیان، به انسان ها درس ظلم ستیزی و عدم سکوت و تسلیم در برابر زورمندان و ستمگران دادند و به آنها آموختند اگر قادر به کوتاه کردن دست ستمگران نیستند، دست کم سکوت نکنند و از طریق افشاگری به رسوا کردن طاغوت ها بپردازند. لذا آن حضرت به محض این که خبردار شدند که یزید به عنوان خلیفه مسلمانان زمام امور جامعه اسلامی را در دست گرفته است شروع به مخالفت با او کردند و سپس با هدف هدایت مردم به افشای یزید پرداختند. از جمله می فرمودند: «یزید مرد فاسقی است. شراب می نوشد، انسان های بی گناه را به قتل می رساند و به صورت علنی مرتکب فسق و فجور می شود».

[h=3]درس امام شناسی[/h][=WebRoya]حضرت امام حسین علیه السلام خطاب به مردم کوفه می نویسد: «به جانم سوگند، امام و پیشوای مردم کسی است که بر اساس قرآن حکم کند و به قسط قیام کند و از دین حق پیروی نماید و در راه خدا، خویشتن دار باشد». آن حضرت با این پیام به رهبریِ طاغوت هایی که بر خلاف قرآن و حق و عدالت رفتار می کنند و همواره اسیر خواهش های نفسانی خود هستند خط بطلان کشیدند و به جهانیان اعلام کردند که هرگز حاضر به قبول چنین پیشوایانی نشوند؛ چرا که آنها مردم را به سوی گم راهی می کشانند و از خیر دنیا و آخرت محروم می سازند.

[h=3]درس حفظ عفاف و پاسداری از حجاب[/h][=WebRoya]از درس های مهمّ عاشورا پاسداری از حجاب است که برای بانوان جامعه اسلامی بسیار آموزنده و در عین حال هشداردهنده است. وقتی در عصر عاشورا لشکریان بی شرم یزید خیمه ها را آتش زدند و از غارت لباس های خانواده شهدا و حرم اهل بیت علیهم السلام نیز چشم پوشی نکردند، بُعد دیگری از رسالت زنان قهرمان کربلا، یعنی حفظ عفاف و حجاب نمود بیشتری پیدا کرد. بانوان هریک به گونه ای در این باره به انجام وظیفه می پرداختند. نقل می کنند وقتی که مردم گرد آمده بود که اسرای اهل بیت را تماشا کنند، ام کلثوم خطاب به آنها فرمود: «ای مردم! آیا شرم نمی کنید برای تماشای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که پوشش مناسبی ندارند جمع شده اید؟» حضرت زینب علیهاالسلام در کاخ یزید خطاب به او می فرمایند: «یَابنَ الطُلَقاءِ، آیا این کار تو که زنان و کنیزانت را در جای امن و دور از چشم مردم قرار داده ای و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را با پوشش نامناسب در شهرها می گردانی، که همه به آن ها نگاه کنند عادلانه است؟!»