۩ هردم به گوشم‎‎ می رسد آواى ‎زنگ قافله ... این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله ۩

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
۩ هردم به گوشم‎‎ می رسد آواى ‎زنگ قافله ... این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله ۩

هردم به گوشم‎‎ می رسد آواى ‎زنگ قافله ... این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است ... این زن صدایش آشناست، اى واى من، این "زینب" است


خنده کنان میرود روز جزا دربهشت
هرکه به دنیا کند گریه برای حسین
گر به عزاخانه اش میروی آهسته رو

بال ملائک بود فرش عزای حسین

از پدران و پدربزرگان خود شنیده ایم که در دوران قدیم آنها برای درک بهتر ماه محرم و عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام چهل روز قبل از آن مراقبت کرده و به ترک معصیت و گناه می پرداختند و با خواندن زیارت عاشورا و اعمالی خاص خود را برای این ماه پر از غم آماده می کردند ...

کسی که می‌خواهد در محرّم خدایی شود، باید موظب حلال‌های خدا باشد.

با توجه به در پیش بودن ماه پیروزی خون بر شمشیر، شرط لازم برای درک صحیح این ماه را پرهیز از محرمات می باشد.

برای اینکه انسان مُحَرمی شود، باید مُحْرِم شود، یعنی دروغ نگوید، تهمت نزند، غیبت نکند و به طور کلی کار حرامی را مرتکب نشود.

هنگامی که حاجی در مکه مُحْرِم می‌شود، انجام 24 کار بر او حرام می‌شود که 18 مورد آن مربوط به امور حلال زندگی است، در واقع کسی که می‌خواهد در محرّم خدایی شود، باید موظب حلال‌های خدا هم باشد.

برای مُحْرِم شدن، نیاز به قلب سلیم داریم

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می‌فرمایند: «اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا وَقَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَقَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی وَاَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیا لَهُ الشِّدَّةُ وَالْبَلاءُ وَاَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی وَاَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیا وَالْعُقْبَی وَالْمَوْلَی».

حضرت(صلی الله علیه وآله) فرمودند: قلب‌ها سه نوع هستند، دسته اول قلبی که مشغول و وابسته به دنیا است، دوم، قلبی که مشغول به تنعّمات اخروی است و در نهایت قلبی که وابسته به مولا است.

قلبی که سرگرم و وابسته به دنیا است،‌ همیشه دچار سختی و گرفتاری است، آن قلبی که وابسته به تنعّمات اخروی است ‌به درجات و مراتب بالایی می‌رسد و قلبی که دل‏بسته به مولا (خدا) است، هم دنیا دارد، ‌هم آخرت را دارد و هم خدا را دارد، اما دلی که به لذت‌های دنیوی دل‏بسته شده و سرگرم آن است، این را بداند که همیشه در ناراحتی و گرفتاری است؛ یعنی حتی لذّت دنیایی را هم نمی‏برد، مسایل دنیایی این‏گونه است! ‌به هرچه از دنیا برسد، باز می‌بیند کمبود دارد و پیوسته در سختی و گرفتاری است.

آن دلی که همیشه دل‏بسته به خدا است، در نتیجه سه چیز دارد: دنیا دارد، به این معنا که در دنیا هیچ ناراحتی ندارد، در آخرت هم تنعّمات اخروی‏اش را دارد و بالاتر از همه این است که قرب به خداوند هم پیدا می‌کند، چرا که دل‏بسته به خدا همیشه به یاد خدا است.

اعمال ویژه ی استقبال از محرم

1- خواندن زیارت عاشورا به طور مستمر ترجیحأ هر روز و دو رکعت نماز زیارت بعد از آن

2- قرائت 2 صفحه از آیات قرآن کریم و تأمل در آن و هدیه کردن ثواب آن به اصحاب امام حسین علیه السلام

3- گفتن اذکار الهی بالأخص "صلوات بر محمد و آل محمد" روزی 100 مرتبه

این اعمال سه گانه پایه و اساس استقبال از محرم است و این اعمال نیز ما را در این راه بیشتر یاری می کند ...

سعی در ترک معصیت

کمتر سخن گفتن(دقت در ترک گناهان زبانی غیبت و تهمت و...)

دقت در گوش دادن (ترک گناهان شنیداری ... موسیقی شنیدن .. غیبت و افترا و...)

دقت در دیدن (نگاه به نامحرم و تصاویر گناه آلود -نگاه غضب آلود و...)

دقت در خوردن(استفاده از مال حلال و کم خوری و پرهیز از اسراف ... )

دقت در رفتار (خوش اخلاق و مهربان بودن با بزرگان و کودکان- فروبردن خشم - پرهیز از ناسزاگویی - احترام به پدر و مادر - توجه به دوستان و همسایگان - توجه به محرومین و نیازمندان و...)

اعمال دیگر برای مراقبه ...

سعی در دائم الوضو بودن در همه ی شرایط

خواندن نمازهای واجب در اول وقت و خواندن نمازهای قضا

گرفتن روزه های قضا و یا مستحبی حداقل دو روز در هفته مانند دوشنبه و پنج شنبه

مطالعه ی کتب مفید و زیبا بلأخص کتبی در ارتباط با زندگانی امام حسین علیه السلام و واقعه ی عاشورا

کمک به آماده شدن و برگزاری هیأت های مذهبی در ایام محرم و صفر

منبع: سایت حوزه

با یاد خدا

این خـــبر را برسانید به کنعانی ها

بوی پیراهن خونین کسی می اید

[=book antiqua]خواهی که ذات حق به تو بخشد گناه را
کن گریه بر حسین و بخوان اشک و آه را

از بهشت راندگان را صدا کنید؛ بیرون شدگان از جنت النعمات را بیابید و بشارت دهید که؛ خبری در راه است و گذری باز شده برای نظر به وجه الله.
آدم را بگویید با حوایش بیاید که در اینجا سیب گمراهی راه ندارد و تنها می توان عطر سیب ثاراللهی را در فضا استشمام نمود.
اینجا ، شوریدگان در آستانه ی باغ سیب حرم، دست به سینه در انتظار رخصت از بانوی مدینه اند تا سماع عاشقی را آغاز کنند .
اینجا ، در و دیوار دلهامان فریاد برآورده اند که: کتیبه ها و بیرق ها را بیاورید تا زنگار از آینه هایمان بزدایند .
دوشیزگان و زنان محله ی ما ، از مدتها قبل ، چشم انتظار ایستاده اند تا در خدمت زینب(س) درآیند و به دنیاییان بنمایانند که صاحبشان عفیفه ای است که در راه عصمتش ، عباس(س) می دهد، نخ معجر نمی دهد ...
مردان دیارمان ، صاحبان سفره های احسان و بذل می باشند و فارغ از هر پستی و رذالتی ، سینه چاکان قمر منیر هاشمیون ، حضرت ابالفضلند(س) .
اینجا ، سیزده ساله هایمان فهمیده اند ! آری ؛ فهمیده اند با امام که باشی همنشینش در کوثری و بی ولی که بمانی ، ابتری . و اینچنین است که مرگ ، طعم عسل به خود می گیرد . آری ؛ سیزده ساله های ما قاسم بن الحسنند(س) .
کوچکتر های خانواده ی ارباب برای مردمان اینجا بزرگترین ها هستند تا آنجا که پیرانمان دخیل بستگان گهواره ی علی اصغرند(س) .
هر چه که هست ، اهالی ملک ما حسینی اند(ع) و سر و جانشان را نثار عشقشان می کنند .
این روزها ، از کوچه پس کوچه های شهر ما ، عطر سیب کربلا را می توان حس کرد و همه و همه ، آماده ی بستن احرام عاشقی و هروله در سعی بین الحرمین و طواف شش گوشه ی خون خدایند .
تمام شیطان فریفتگان را خبر کنید تا بیایند ؛ فصل شفاعت نزدیک است و زمزمه ی یا قدیم الاحسان بر لبان حسینیان جاری است .
از عرش از میان حسینیه ی خدا - آمد صدای ناله ی حی علی العزا ...

چند بیتی از حقیر تقدیم به ساحت مقدس حضرت رقیه سلام الله علیها:


اینجا بهانه ها خودشان جور می شوند
کافیست زیر لب پدرت را صدا کنی
کافیست یک دوبار بگویی گرسنه ام
یا ناله ای بخاطر زنجیر پا کنی
اصلا نه! بی بهانه زدن عادت همه است
حرف گرسنگی نزدم باز هم زدند
دیدم که بر دهان تو میخورد پشت هم
چوب زنی که قبل لبت بر سرم زدند
------------------------------------
آنقدر پیش طفل تو خیرات ریختند
نان خشک خانه شان هم تمام شد
امروز هم به نیت تفریح آمدند
عمه کجاست چادر من؟ ازدحام شد
-------------------------------------
صبح و غروب و شام که فرقی نمیکند
مارا خلاصه اغلب اوقات می زدند
یک در میان به روی من و عمه می خورد
سنگی که سمت خیمه سادات می زدند
پیرزنی که موی مرا می کشید گفت:
زلفی که سوخته، گره اش وا نمی شود