رسول رحمت

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رسول رحمت

بی تردید پیامبر اسلام (ص) پیامبر صلح و رحمت است، و آنچه که در سیره حضرت مورد توجه می باشد مدرا و گذشت می باشد. نمونه های زیادی وجود دارد که نشان می دهد، پیامبر با مخالفان مدارا و دشمنان را عفو می نمود، مثلا حضرت بعد از فتح مکه عفو عمومی اعلام نمود. پیامبر به قریشیان فرمود: «شما مردم،هموطنان بسیار نامناسبی بودید. رسالت مرا تکذیب نمودید و مرا از خانه‌ام بیرون کردید، ولی با این حال همه جرایم شما را بخشیده و بند و بردگی را از پای شما باز و اعلام می‌کنم که دنبال زندگی خود بروید، همه آزادید"»(1) ، از این رو در قرآن از پیامبر به عنوان «رحمه للعالمین»(2) یاد شده است. رسول خدا یكى از افسران خود را كه هنگام ورود به شهر مكه، اين‏گونه شعار مى‏داد: امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده مى‏شود، از فرماندهى عزل کرد.(3)

پی‌نوشت‌ها:
1. جعفر سبحانی فروغ ابدیت قم ، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378 ش. ج 1 - 2 ، ص 337 ،رک: ابن اثیر ،الكامل في التاريخ، بیروت ، دارصادرللطباعه والنشر، 1385ه-1965م ، ج 2، ص 252 .
2. انبیا (21) آیه 107.
3. جعفرسبحانی ، همان ، ص337

برچسب: 

مردم دوستی پیامبر :

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از صمیم جان دلسوز مردم بود و تمام آرزویش هدایت مردم بود.
«لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم». (1) تحقیقاً رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در روایتى ضمن ادلّه اثبات افضلیت رسول خدا مى‏فرماید:
«...و لقد کان ارحم الناس و ارأفهم فقال اللّه تبارک و تعالى لقد جاءکم رسول من انفسکم... بالمؤمنین رؤف رحیم.»
به تحقیق رسول خدا دلسوزترین و مهربان‏ترین مردم بود پس خداى تبارک و تعالى فرمود براى شما پیغمبرى از خودتان آمد که...با مؤمنان دلسوز و مهربان بود. (2)
تا آنجا پیامبر غم امت را مى‏خورد که گاه جان پیامبر در معرض خطر قرار مى‏گرفت.
«فلعلّک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا»(3) گوئى مى‏خواهى به خاطر اعمال آنان خود را از غم و اندوه هلاک کنى اگر به این گفتار ایمان نیاورند.
«لعلک باخ نفسک الّا یکونوا مؤمنین» (4) گوئى مى‏خواهى خود را هلاک کنى که چرا اینها ایمان نمى‏آورند.
این دو آیه گویاى حرص شدید پیامبر بر هدایت مردم و جانفشانى حضرت در این مسیر است، نیز گویاى آن است که پیامبر به جهت سرنوشت و پایان بدکافران در تأسف و رنجى عمیق بود. گویا پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) به شخصى تشبیه شده که مى‏بیند عزیزترین افرادش از او جدا مى‏شوند و او با حسرت از پشت سرشان به آنان نگاه مى‏کند.

پی‏نوشت‌ها:
1. سوره توبه (9) آیه 128.
2. حسن بن ابى الحسن ديلمى، إرشاد القلوب،انتشارات شريف رضى، 1412 هجرى قمری، ج2، ص 406.
3. سوره کهف (18) آیه 6.
4. سوره شعراء(26) آیه 3.

با سلام

مطلبی که بصورت گسترده در جهان مطرح شده اینست که چرا رسول رحمت ص با آن مهربانی و عطوفتش عده ای از افراد را در فتح مکه و ... اعدام نمودند ؟!

جوابی که خودم دادم اینست که علاوه بر نوع جرم ایشان ، معصوم ع با علم غیبی که دارد به نسل مجرم مینگرد اگر در نسلش انسان مومنی وجود داشت او را نمیکشد ... همچنانکه از رسول خدا ص و امام علی ع وامام حسین ع هم اخباری آمده در این مورد .

قطعه​ای از سعدی علیه​الرحمه:

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

بلغ العلی بکماله
کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله
صلوا علیه و آله

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=arial, helvetica, sans-serif]به سبب کمالش به بلندی رسید،
با روی نکوی خود تیرگی​ها را برطرف ساخت،
همه​ی روشهایش نکوست،
بر او و خویشانش درود باد.

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
:hamdel::hamdel::hamdel::hamdel::hamdel:

پیامبر رحمت واخلاق فرمود :
بعثت لاتمم مكارم الاخلاق:" (1)من براى تكميل فضائل اخلاقى مبعوث شده‏ام"
در قران کریم آمده :
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (2)
ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق و قوانين عادلانه) نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند،
بالآخره هدف کلی نبوت " اقامه قسط" است كه در آيه مورد به آن اشاره، شده و به اين ترتيب اهداف بعثت انبيا را در هدفهاى" فرهنگى" و" اخلاقى" و" سياسى" و" اجتماعى" مى‏توان خلاصه كرد.
نكته جالب در جمله" لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ" اين است كه از" خود جوشى مردم" سخن مى‏گويد، نمى‏فرمايد: هدف اين بوده كه انبياء انسانها را وادار به اقامه قسط كنند، بلكه مى‏گويد: هدف اين بوده كه مردم مجرى قسط و عدل باشند! آرى مهم اين است كه مردم چنان ساخته شوند كه خود مجرى عدالت گردند، و اين راه را با پاى خويش بپويند. ساخته شوند كه خود مجرى عدالت گردند، و اين راه را با پاى خويش بپويند. (3)
از همه مطالب گفته شده اين بدست مي آيد كه هدف نهايي انبياء دادن آگاهي هاي لازم و فراهم آوردن شرايط لازم براي رسيدن انسان به كمال وجودي خود كه همانا الهي و خدايي شدن است

پي‌نوشت‌ها:
1. سوره الحديد (57): آيه 25.
2. بحار الانوار" جلد 71 صفحه 373 نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت 1403ق.
3. تفسير نمونه، ج‏23، ص: 370 نشر دار الکتب الاسلاميه تهران بي تا.

در کتاب های معتبر شیعه و سنی نقل شده که چون فاطمه(س) خدمت پیامبر خدا می رسید، با کلمات محبت‌آمیز و محترمانه پدر بزرگوارش رو برو می شد، و پیامبر به احترام فاطمه (س) از جا بر می‌خاست و دست فاطمه(س) را می گرفت و می بوسید و او را در کنار خود می‌نشاند. راوی این سخن عائشه همسر پیامبر است.
مرحوم شیخ طوسی از علمای بزرگ و با عظمت شیعه و مؤسس حوزة علمیه نجف که کتاب‌های ارزشمندی در باره فقه و حدیث و معارف و اصول نوشته و از فقیهان کم‌نظیر عالم تشیع است این حدیث را در کتاب امالی(1) با سلسله سندی که به عائشه می رسد، نقل می کند .مرحوم مجلسی نیز این حدیث را در کتاب ارزشمند خویش «بحار الانوار» نقل کرده است.(2) مرحوم احمدی میانجی، از علمای معاصر و از اساتید با فضل که از پارسیان و زاهدان حوزه علمیه قم بود، این حدیث را در کتاب «مکاتیب الرسول»(3) آورده است.
شیخ محمد بن علی طبری، از عالمان فرهیخته قرن پنجم نیز حدیث را در کتاب «بشاره المصطفی لشیعه المرتضى» صفحه 253 آورده است.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله از علمای بزرگ اهل سنت، که در قرن پنجم می زیسته در کتاب «المستدرک على الصحیحین»، ج 3، ص 167 ـ 168، بخشی از حدیث را چنین نقل می کند... آن گاه که فاطمه(س) بر پیامبر(ص) وارد می شد، پیامبر به او «ام ابیها» می گفت و از جا بر می خاست و دست او را می گرفت و می بوسید و او را در جایگاه خود می نشاند.
خوارزمی متوفای 568،‌ از مورخان و محدثان بزرگ اهل سنت در کتاب «مقتل الحسین» ج 1، ص 93، این حدیث را کامل نقل کرده است.
حاکم نیسابوری، سلسله سند حدیث را کامل آورده و می گوید: بر اساس شرایطی که بخاری و مسلم برای صحیح بودن حدیث ذکر کرده‌اند، حدیث از نظر سند صحیح است.
حدیث همان طور که توسط عائشه نقل شده ،ذکر شده و عائشه با وجود اینکه رابطه حسنه‌ای با حضرت فاطمه(س) نداشته آن را نقل می کند که یکی از نشانه‌های صدق حدیث است.
با توجه به اینکه حدیث در کتاب های معتبر و مهم شیعه و سنی ذکر شده و حاکم نیسابوری سلسله سند حدیث را صحیح می داند می توان با اطمینان گفت که حدیث صحیح و معتبر است.
پیامبر چون با مقام و کمالات حضرت زهرا(س) آشنایی کامل داشت سعی می کرد با برخورد محترمانه و محبت و تواضع در برابر دختر با کمالش،‌عظمت و جایگاه و موقعیت او را برای دیگران اثبات نماید . چنین برخوردی هیچ نقصی بر پیامبر وارد نمی‌کند و از جایگاه حضرت کاسته نمی‌شود زیرا تواضع و فروتنی در برابر افراد با کمال و شایسته نه تنها از مقام انسان گرچه بالاتر از فرد احترام شده باشد، نمی‌کاهد، بلکه بر عظمت و بزرگی وی افزوده می شود.

پی‌نوشت‌ها:
1. امالی الطوسی، مجلس 14، ص 400، حدیث 893/40.
2. بحار الانوار، ج 43، ص 25.
3.‌ مکاتیب الرسول، ج 1، ص 568.

جلو ه ای از اخلاق نبوی؟
از جمله سیره های عملی پیامبر عبارتند از:
1) حسن خلق؛
2) عفو و گذشت؛
3) حلم؛
4) تواضع؛
5) عدالت؛
6) محبت خدا و محبت اهل بیت؛
7) دین‌داری؛
Dirol خداترسی؛
9) معادباوری؛
10) یکتاپرستی؛
11) احسان؛
12) کمک به محرومان؛
13) حمایت از مظلومان؛
14) اهتمام به مشکلات مسلمانان؛
15) راستی و صداقت؛
16) امانت‌داری؛
17) وفای به عهد.

در ابتدا باید اشاره شود که همه ادیان الهی در زمان خود به عنوان رحمت الهی برای بشر هدیه شده است از این رو از امام صادق(ع) نقل شده :
چون ثابت کردیم که آفریننده و سازنده‌ای داریم که برتر از ما و از همه آفریده‌ هاست، و این صانع حکیم و بلند مرتبه است، هیچ از آفریدگان شایسته و سزاوار آن نیستند که از نزدیک با او گفت‌وگو نمایند، پس معلوم می‌شود که خداوند حکیم در میان خلق خود، سفرایی دارد که میان او بندگانش واسطه‌اند . پیام‌های خالق را به مخلوق می‌رسانند . آدمیان را به مصالح و منافع و وسایل بقای آنان و موجبات فنای‌شان آگاهی می‌دهند، پس ثابت می‌شود که در میان آفریدگان، کسانی هستند که از سوی خدای حکیم و علیم مأموریت امر و نهی دارند و آن ها پیامبران و برگزیدگان او هستند.(1)
از این کلام معلوم می‌شود که ضرورت نبوت به عنوان نموداری از رحمت خداوند مطرح است ، یعنی چون خداوند حکیم برتر از مشاهده است، حکمت او ایجاب می‌کند که از طریق انبیا و سفیران خود ، راه سعادت و کمال و قرب الهی را به بندگان نشان دهد و آنچه به صلاح و مصلحت آنان است ، ابلاغ نماید.
پس از آن جا که نبوت نمودار حکمت و رحمت خداوند است، معلوم می‌شود که پیامبر جلوه و ظهور اسم حکیم و رحیم خداوند است . آدمیان در پرتو هدایت‌های حکیمانه او در دایره رحمت الهی قرار می‌گیرند.(2)
اما اسلام به عنوان آخرین دین الهی رحمت جاویدان است در باره اینکه اسلام دین رحمت است و معنای رحمت عالمین بودن پیامبر اسلام ممکن است ، این مسله از جنبه های مختلف مطرح شود. ولی به اختصار باید گفت که یکی از جلو های رحمت بودن اسلام این است که اسلام شریعت و قوانینی همه جانبه دارد که عمل به آن بسیار آسان است . چه اینکه در مسابل اجتماعی بدلیل این که
اسلام دین فطرت پذیر و رحمت است در این باره نیز نکته های بسیار زیبای دارد از جمله در کلام امیر المؤمنین خطاب به مالک اشتر استاندار مصر آمده:
«واشعر قلبک الراحة للرعیة والمحبّة لهم واللطف بهم، فانّهم صنفان أمّا أخٌ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق؛(3) مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش، زیرا مردم دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می‌باشند».
اما به لحاظ عملی تنها به این کلام نورانی و آموزنده امیر مؤمنان اشاره می‌شود که فرمود :
«به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانه زن مسلمان و زنی غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‌های آنها را به غارت برده ، در حالی که هیچ‌ وسیله‌ای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته‌اند. اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است».(4)
اسلام دین مهر و محبت و خوشرفتاری، عطوفت، گذشت و عدالت است و این قوانین نسبت به بشر اعمال می‌شود. در این گونه امور فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نیست. حساب کفار معاند و محارب که همواره در صدد نابودی اسلام و حق وحقیقت اند، با افراد دیگر تفاوت دارد . پس بدین ترتیب معلوم شد که معنای رحمت بودن اسلام و رحمت عالمیان بودن پیامبر چیست .
اما فراز پایانی سوال این که خداوند در ، قرآن کریم خطاب به پیامبر است:«وما أرسلناک إلاّ رحمةً للعالمین؛(5)تو را جز رحمت برای جهانیان نفرستادیم» باید گفت پیامبر اسلام از جنبه های مختلف رحمت برای جهانیان است مثلا از آن نظر که آور نده دین رحمت و محبت و فطرت پذیر است رحمت است . بدلیل رفتار رحیمانه با همه مردم جلو ی کامل رحمت الهی است. چه اینکه حضرت واسطه فیض خداووند بر آدم وعالم است وهمه نظام هستی در وجود ودر یافت کمالاتی وجودی مرهون وجود قدسی او هستند و همچنین قله کمال رحمت بودن او در قیامت به صورت شفاعت ظاهر می شود از این روست که از آن حضرت به عنوان رحمت عالمیان یاد شده . یکی دیگر از جلوه های رحمت بودن پیامبر این بوده که به برکت وجود او مردم از نزول عذاب در امان بوده اند، لذا خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبرش فرمود: و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم(6)خداوند، تا تو در میان آن ها هستی، آن ها را مجازات نخواهد کرد، و خدا عذاب‌شان نمی‌کند.
از این آیه به دست می‌آید که وجود مبارک پیامبر عامل باز دارنده از نزول عذاب آسمانی بر امت اسلامی است. بر اساس این آیه امیر مومنان فرمود:
«کان فی الارض امانان من عذاب الله و قد رفع احدهما فدونکم الاخر فتمسکوا » (7) روی زمین دو وسیله امنیت از عذاب الهی بود. یکی از آن ها (که وجود مقدس پیامبر بود) برداشته شد. هم اکنون به دومی (یعنی استغفار) تمسک جویید. سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.
از این گونه آموزه‌ها معلوم می‌شود که وجود پیامبر اسلام وسیله موثری برای امنیت مردم در برابر بلاهای سخت و سنگین بوده است ، چه این که یکی از جلوه های رحمت بودن او وجود جانشیان پر برکت او بوده است مثلا در این عصر وجود پر برکت حضرت قائم آل محمد (ص) و دعاهای حضرت نیز در جلوگیری از نزول عذاب‌های آسمانی نقش موثر دارد.
از این رو در برخی دعاها آمده: «الحجه الخلف القائم المنتظر المهدید المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الارض و السماء (8)حجت قائم منتظر مهدی که جانشین ائمه است، آن که عالم در پرتوی وجود باقی است و به برکت وجود او مردم روزی می‌خورند و به فیض وجود او آسمان و زمین برقرار و استوار است.»
بنابراین اگر مردم بعد از عصر ختمی مرتبت از عذاب‌های آسمانی نظیر آنچه دامنگیر امت‌های پیشین می‌شده است در امان‌اند، به برکت وجود پیامبر خاتم (که خداوند او را به عنوان رحمت برای عالمیان فرستاده و بعد از حضرت به برکت وجود اهل بیت ) است . در این عصر وجود مقدس حضرت مهدی (ع) سبب امان مردم از نزول عذاب است.

پي نوشت ها :
1.محمد بن یعقوب کلینی الکافی، ج 1، ص 168، حدیث 1.نشر دار الکتب الاسلامیه تهران 1388 ق.
2. محمد آمین صادقی پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، ص 256.نشر موسسه آثار امام 1386 ش.
3. نهج البلاغه، نامه 53.ص104 نشر موسسه امیر المومنین قم1380 ش.
4. همان، خطبه 27.ص74 .
5. انبیا (21) آیه 107.
6. انفال (8) آیه 33.
7. نهج البلاغه، حکمت 88.ص196 نشرموسسه امیر المومنین قم 1375 ش.
8. شیخ عباس قمی مفاتیح الجنان، ص 157، (دعای عدلیه)نشر بلاغت قم بی تا.

هنگامی که پیامبر از غزوه ذات الرقاء بر می گشتند ،در مسیر زیر درختی مشغول استراحت شدند. جابر انصاری می گوید: در این هنگام بود که حضرت ما را فرا خواندند .وقتی خدمت حضرت (ص) حاضر شدیم ،فرد بادیه نشینی را مشاهده کردیم که کنار پیامبر نشسته بود. حضرت (ص) فرمود: این شخص شمشیرم را بیرون کشیده که ناگهان بیدار شدم و خطاب به من گفت: چه کسی تو را از دست من نجات می دهد. گفتم: خداوند و شمشیر از دستش افتاد. جابر انصاری می گوید: با این وجود حضرت هیچ گونه عتاب و سرزنشی نکردند و او را آزاد کردند. (1)
فتح مکه در سال هشتم هجری به وقوع پیوست، وقتی امر پروردگار عالم نسبت به تحکیم دین اسلام و تربیت مسلمین تحقق یافت و خداوند منان دل هایشان را آزمایش نمود . از طرفی دیگر کاسه ظلم و تجاوز قریش لبریز شد و در انکار آیات حقانی اسلام از هیچ کوششی دریغ نورزیدند . آنگاه اراده الهی بر این تعلق گرفت که کام پیامبر (ص) و اصحابش را با فتح مکه شیرین کند و کعبه را از لوث وجود بت و شرک، پاک نماید و مکه را به حالت اصلی آن برگرداند.
بهترین فرصت گرفتن انتقام از دشمنان روز فتح مکه بود. زمانی که حضرت (ص) و یارانش انواع و اقسام کینه توزی را از سوی دشمنان خون آشام متحمل شدند.
قریش ایشان را ناسزا گفتند، تهدید کردند، برسر راه ایشان خار افکندند، ،به القاب بد نسبت دادند، گاهی جادوگر می گفتند، گاهی دیوانه و گاهی شاعر، اما پیامبر رحمت در هنگام پیروزی رو به قریش کرد و فرمود :
با شما چگونه رفتار کنم. قریش در حالی که بهت زده ، حیران و بیمناک بودند، گفتند: از شما انتظار خیر و نیکی داریم ،چون شما را برادر بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم. حضرت فرمود:
جمله ای را که یوسف به برادرانش گفت، به شما می گویم: امروز بر شما هیچ ملامت و مواخذه ای نیست .بروید .آزاد هستید.(2)

پی نوشت ها:
1- السیرة النبویة ، ج2 ، ص 25 .
2- زاد المعاد، ج 1، ص 424.

صادق;630533 نوشت:
«لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم». (1) تحقیقاً رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است.

سلام
همیشه وقتی به این آیه که میرسم واقعا کم مونده که از عشق و علاقه ام نسبت به بابای مهربونم *‌ زیرا خودشون فرمودن که من و علی ع پدران این امتیم و من همیشه بابا صداشون میکنم ،‌البته همه ائمه رو بابا صدا میزنم و حضرت زهرا رو مادر:hamdel:* غالب تهی کنم.... واقعا انسان چقدر میتونه مهربون و خووووووووووب باشه.... چقدر دلسوز، چقدر چقدر چقدر.... من موندم خدا چقدر حضرت رسول رو دوست داره؟؟:hamdel: یعنی واقعا وقتی حضرت زنده بودن خدا چه کیفی میکرد ازینکه میدید حبیب و محبوبش چقدر قشنگ بندگی میکنه... خدا چه فخری به ملک و ملکوتش میکنه که چنین بنده ای خلق کرده....
بی شک فتبارک الله احسن الخالقین بعد از خلق حضرت رسول بوده و بس....
جان عالم و عالمین به فدای خاک کف پای محمد و آل محمد
:hamdel:اللهم صل علی محمد و آل محمد:hamdel:


سر برتری حضرت محمد(ص) از پیامبران گذشته ؟

بر اساس این آیه که فرمود:
«تلک الرسل فضّلنا بعضهم على بعض؛(1) پیامبران را برخی را بر برخی فضیلت و برتری دادیم».
در جای دیگر فرمود:
«و لقد فضّلنا بعض النبیّین على بعض؛(2) بعض انبیا را بر بعض دیگر برتری دادیم».
از این گونه آیات معلوم می‌شود که همه انبیا در یک درجه نیستند ،بلکه برخی بر برخی دیگر برتری دارند، ولی بر اساس روایات، پیامبر اسلام که خاتم انبیا است بر سایر پیامبران برتری و فضیلت دارد، به عنوان نمونه در روایتی آمده که رسول خدا(ص) فرمود:
«ما خلق الله خلقاً أفضل منّی ولا أکرم علیه منّی... فضّلنی على جمیع الأنبیاء والمرسلین؛(3) خداوند مخلوقی برتر از من نیافریده و کرامت پیش‌تری از من به او نداده است... خداوند مرا بر همة انبیا و پیامبران برتری و فضیلت داد».
حال باید دید که سرّ فضیلت و برتری خاتم انبیا بر سایرین چیست؟
در این باره ممکن است اسرار نهفته‌ای فراوان وجود داشته باشد، ولی در این جا به چند نکته اشاره می‌شود:
1ـ ختمی مرتبت غایت آفرینش است. اگر وجود او نبود ،خداوند جهان هستی را خلق نمی‌کرد. در حدیث قدسی آمده:
«وعزّتی وجلالی لولاک لما خلقت الأفلاک؛(4) سوگند به عزت و جلالم ،اگر نبودی ، عالم را نمی‌آفریدم».
در روایت دیگر آمده:
«خداوند به قلم فرمود: بنویس: لا إله إلاّ الله، محمّد رسول الله» آن‌گاه قلم از خداوند پرسید: او کیست که نامش را قرین نام خود قرار داده‌ای؟ خداوند فرمود: «فلولاه ما خلقتک ولا خلقت خلقی إلاّ لأجله؛(5) اگر محمد نبود، تو را خلق نمی‌کردم و عالم را جز برای او نیافریدم».
او که چنین مقامی دارد، نتیجه‌اش همین است که بر عالم و آدم فضیلت و برتری داشته باشد، چون نظام خلقت همه طفیل وجود اوست.
2ـ حقیقت وجود و روح ختمی مرتبت اولین مخلوق و آفریده در نظام هستی است، رسول خدا(ص) فرمود:
«اوّل ما خلق الله روحی؛(6) اولین چیزی که خدا آفرید ،روح من بود».
در حدیث دیگر آمده:
«اوّل ما خلق الله نوری؛(7) اولین چیزی که خدا آفرید، نور من بود».
دلیل دیگر بر فضیلت مرتبت این است که نور وجود اولین تجلی هستی در عالم خلقت است و سایر موجودات همه در پرتو وجود به اذن و اراده خداوند خلق شده‌اند.
3ـ ختمی مرتبت مظهر و تجلی اسم اعظم الهی است و سایر انبیا مظاهر اسمای دیگر خداوند است. همان طور که اسم اعظم بر سایر اسمای الهی برتری دارد، مظهر او نیز بر سایر مظاهر برتری دارد. در این باره در کتاب «پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی» به تفصیل بحث شده است.(8)
4ـ پیامبر اسلام دارای نبوت و رسالت جهانی و جاودان است، در حالی که نبوت سایر انبیا به لحاظ زمانی و مکانی محدود بوده است، چه این که بر اساس:
«اُوتیتُ جوامع الکلم؛(9) کلمات تامه به من عطا شده»، کامل‌ترین و جامع‌ترین دین توسط ختمی مرتبت آورده شده.
5. از این که پیامبر اسلام در پایان سلسله پیامبرا قرار دارد، باید همه کمالات پیامبران پیشین را داشته باشد و این همان مقام خاتمیت و افضلیت است.
پس بدین ترتیب معلوم می‌شود که سرّ برتر فضیلت پیامبر اسلام بر سایر پیامبران حقیقتی انکار ناپذیر است.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آیه 253.
2. اسراء (17) آیه 55.
3. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 262.
4. بحار الانوار، ج 15، ص 28.
5. همان، ص 29.
6. کلمات مکنونه، ص 188.
7. بحار الانوار، ج 15، ص 24.
8. نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1387ش.
9. بحار الانوار، ج 8، ص 38.

در آيات قران پيامبر براي تمام عالميان و براي تمام كساني كه پيام او بدان ها برسد، معرفی کرده است. برخي از آن آيات چنين است:
و ما أرسلناك الاّ كافةً للناس بشيراً و نذيراً؛ ما تو را بشارت دهنده و ترساننده، براي عموم مردم فرستاديم".(1)
نيز فرمود: "و ما أرسلناك الا رحمةً للعالمين؛ ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم".(2)
از اين رو مي بينيم قرآن در دعوت هاي خود از لفظ "الناس" بهره گرفته و مي گويد: "يا أيّها النّاس قدجائكم الرّسول بالحقّ من ربّكم فآمنوا خيراً لكم؛ اي مردم، رسولي از جانب پروردگار شما به حق نزد شما آمده است. پس به او ايمان بياوريد كه براي شما بهتر است".(3)
البته رسول گرامي اسلام(ص) زماني كه دعوت خويش را ‌آغاز كرد، به طور طبيعي انذار خود را در مرحله نخست، متوجه قوم خود فرمود تا جمعيتي را كه پيش از او براي آنان بيم دهنده اي نيامده بود، انذار كند:
"بل هو الحق لتنذر قوماً ما أتاهم من نذيرٍ من قبلك؛ اما اين سخن حقي است از سوي پروردگارت تا گروهي را انذار كني كه پيش از تو انذار كننده اي براي آنان نيامده است".(4)
اين به معناي آن نبود كه قلمرو رسالت وي،‌محدود به ارشاد گروهي خاص است. بدين جهت گاه مي بينيم كه قرآن در عين اين كه جمعيت خاصي را مورد دعوت قرار مي دهد،‌بلافاصله آن را براي همه كساني كه دعوت او مي تواند به آنان برسد،‌حجت مي شمرد و مي فرمايد:
"و أوحي إليّ هذاالقرآن لانذركم به و من بلغ؛ اين قرآن بر من وحي شده تا به آن، شما و همه كساني را كه اين پيام به آنان مي رسد،‌انذار كنم".(5)
بديهي است كه پيامبران در درجه نخست بايستي قوم خود را به آيين خويش دعوت كنند، خواه دعوت آنان جهاني باشد، خواه منطقه اي. قرآن در اين مورد يادآور مي شود كه:
" هيچ پيامبري را جز به زبان قوم خويش نفرستاديم".(6) همان گونه كه مثلاً مسيح را با همان زمان قوم خود فرستاد‌، اما امروز در تمام نقاط عالم و سرزمين ها با زبان هاي مختلف به مسيح و دين او اعتقاد دارند و به او دعوت می کنند.
ارسال رسول به زبان قوم خويش هرگز به معني انحصار دعوت به آن گروه نيست،‌همان گونه كه قرآن به زبان عربي است و خود را جهاني معرفي مي نمايد.
قرآن خود را كتاب زندگي بشر تا قيامت معرفي نموده ،‌از اين رو مسلمانان دين اسلام را دين خاتم و قرآن را برنامه سعادت براي همه بشريت در هر زمان و مكان مي دانند.
آيات حکایت کننده از همزبانی پیامبران با قوم خود، نمي خواهد بگويد هر پيامبري فقط مامور هدايت هم زبانان خويش است و هر امتي بايد از پيامبر همزبان خود اطاعت کند، بلکه مي خواهد بفرمايد هر پيامبري که در قومي مبعوث مي شود و هدايتگري اش را شروع مي کند ، بايد همزبان آن قوم باشد تا بتواند با آنان ارتباط برقرار کند و قوم زبان و پيام او را بفهمند . پيامبر بعد از انذار و دعوت قوم، اگر برايش امکان داشته باشد، افراد اقوام ديگر و اهل زبان هاي ديگر را هم دعوت خواهد کرد . چون فرستاده خداست و وصل به منبع لايزال قدرت الهي است، به قدرت خدا اگر لازم باشد قوم ديگري را هم هدايت کند ، زبان آنان را به اراده خدا خواهد فهميد و خواهد توانست به زبان آنان صحبت کند اما لازم نيست کتابش هم به زبان آنان باشد ،زيرا کتاب را ترجمه کرده و براي استفاده در اختيار آنان قرار مي دهد . مگر مسيح ،پيامبر امت هاي گوناگون در جهان نيست ؟ آيا بايد آنان به اين بهانه که مسيح عبري بوده، از پيروي او خود را محروم کنند ؟
اصولا مگر حق به زبان خاص تعلق دارد؟ آيا ما خود را از ميراث پزشکان دانشمند در گذشته به اين بهانه که زبان آنان فارسي نبوده، محروم مي کنيم؟ يا پزشکان فارسي زبان گذشته را فقط به خودمان اختصاص داده و ديگران را از استفاده از ميراث علمي آنان منع مي نماييم؟ آيا معارف توحيد و نبوت و معاد و اخلاق انساني و دستور عمل هاي حياتبخش را بايد چون به زبان عربي نازل شده اند ، به کنار نهيم؟
پيامبران همگي فرستادگان يک خدا براي هدايت انسان ها به سوي سعادت هستند . هر پيامبري همه پيامبران قبل از خود را تصديق کرده و تاييد نموده ، به پيامبران بعد از خود بشارت داده و پيروانش را به اطاعت از آنان فرا خوانده، همگي پيامبران گذشته به آمدن پيامبر خاتم بشارت داده، پيروان خود را به اطاعت از او فراخوانده اند. حالا چگونه ممکن است ما پيرو زرتشت به عنوان پيامبر فارسي زبان باشيم و به پيامبر خاتم که سيد و سالار پيامبران است، ايمان نياوريم؟ آيا در قيامت زرتشت ما را توبيخ نخواهد کرد که چرا به سيد و سالار ما ايمان نياوردي ؟ آيا اگر خود زرتشت زنده بود، با افتخار به او ايمان نمي آورد ؟
چرا در معنويات زبان و وطن و مکان را دخالت مي دهيم؟ مگر معنويات تابع زمان و مکان هستند؟ آيا خداپرستي و يکتا پرستي ربطي به فارسي و عربي بودن دارد؟
بنا بر اين درست است که هر پيامبري به زبان قومي که بين آنان مبعوث شده، سخن مي گفته ، پيامبر مبعوث شده در هر قوم بايد از خود آن قوم و مانوس با آنان باشد تا بتواند با آنان ارتباط برقرار کند و رسالتش را پيش ببرد؛ ولي بدين معنا نيست که بايد فقط تابع پيامبراني باشيم که به زبان خودمان سخن گفته اند و پيامبراني که به زبان ديگر سخن گفته اند، به ما ربطي ندارند و نبايد پيرو آنان شويم و از ميراث وحياني و هدايتي آنان بهره بگيريم . پيامبر اسلام به شهادت همه پيامبران گذشته و به شهادت آيات قرآن و سخن صريح خود پيامبر، آخرين پيامبر و مبعوث بر همه جهانيان است. همه امت ها از اهل هر زبان و ملت، بايد به او ايمان بياورند و به دين او گردن نهند . آنان که از پذيرش دين او به هر بهانه سر باز زنند ، خود را محروم کرده و از سعادت آخرت که نتيجه عمل به دستور و باور به معارف اين دين است ،خويش را دور ساخته اند.
بنا بر این نبوت پیامبر اسلام متوجه همه مردم و همه عالمیان است و این هم عموم مکان ها را در بر می گیرد یعنی به قومی اختصاص ندارد و هم همه زمان ها را در بر می گیرد یعنی به زمانی اختصاص ندارد. در ضمن علاوه بر اینها قرآن به صراحت ایشان را "ختم کننده" سلسله پیامبران شمرده است :
ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّين (7)
محمّد پدر هيچ يك از مردان شما نيست. او رسول خدا و خاتم پيامبران است.
در روایات هم تصریح شده که بعد از ایشان دیگر پیامبری نبوده و وحی جدید نازل نمی شود.

پي نوشت ها:
1.سبا (34) آيه 28.
2.انبياء (21) آيه 107.
3.نساء (4) آيه 170.
4.سجده (32) آيه3 ‌.
5.انعام (6) آيه‌ 19.
6.ابراهيم (14) آيه‌ 4.
7. احزاب (33) آیه 40.