نکات آموزنده از لابلای دعاهای امام سجاد (ع)

تب‌های اولیه

379 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نکات آموزنده از لابلای دعاهای امام سجاد (ع)

دعای 12 مورد 1
خدایا سه خصلت است که مرا از درخواست از تو باز می دارد Sad در دعای کمیل هم داریم : گناهانی که مانع استجابت دعا میشوند)

اول : امری که به آن فرمان داده ای اما من در انجامش درنگ کردم
دوم : کاری که مرا از آن نهی نمودی اما بسویش شتافتم
سوم: نعمتی که به من بخشیدی اما در سپاسگزاریش کوتاهی نمودم

برچسب: 

نگات آموزنده از لابلای دعاهای امام سجاد (ع) 2

اعلام بعضی ناملایمات و اخلاق بد و کارهای ناپسند که باید دوری جست و به خدا پناه برد

دعای 8 موارد 1 و 2
بار الها به تو پناه می آورم از
آشفتگی حرص و آز
تُندی خشم
چیرگی حسد
ضعف شکیبایی
کمی قناعت
تند خویی
اصرار بر شهوت
پافشاری بر عصبیّت
پیروی از هوی و هوس
مخالفت راه راست
خواب غفلت
کوشش بر کار پر مشقّت
ترجیح باطل بر حق
اصرار بر گناه
کوچک شمردن معصیت
بزرگ شمردن طاعت
بخود بالیدن ثروتمندان و حقیر شمردن نیازمندان
بد رفتاری با زیر دستان
ترک سپاسگزاری از کسی که به ما نیکویی کرده




قسمتهایی از دعای 9:


برخی کار های مذموم دیگر از نگاه امام سجاد (ع)

بارالها به تو پناه می آورم از

یاری نمودن ستمگر و خوار شمردن مظلوم

طلبیدن آنچه حق ما نیست

در علم دین ندانسته چیزی گفتن

قصد غِشّ و خیانت با کسی کردن

عُجب ورزیدن به اعمال خود

دراز گردانیدن آرزوهای خود

حقیر شمردن گناهان کوچک


امام سجاد (علیه السلام) در دعاى خود می فرمایند: خدایا بر محمد و آلش درود فرست و... به دست من كارهاى خیر را براى مردم جارى كن. (صحیفه سجادیه، دعاى بیستم)
در جاى دیگر می فرمایند: خدایا بر من لباس تقوا بپوشان تا بتوانم در راه فضل و كمال، از دیگران پیش بیفتم و زیادى مالم را به مستمندان ایثار كنم.(صحیفه سجادیه)

چند رفتار خوب در لابلای دعای 14 مورد دهم




-توفیق بر پذیرش آنچه خداوند بر سود و زیان انسان مقدّر فرموده

-خشنودی به آنچه خداوند از دیگری برای انسان و از انسان برای دیگری گرفته است




-هدایت انسان به محکم ترین و راست ترین راه توسط خداوند




دعای 22 قسمت پنجم
چهار رفتار پسندیده ی اخلاقی برای تزکیه ی نفس

-آزاد گردیدن از حَسَد

-پر هیز از حرامها

-باز داشتن از گناه

-دلیر نشدن بر گناهان


دعای 21 قسمت نهم و ده

چندرفتار شایسته از بندگان راستین

1-به آنچه از دنیا از جانب خداوند نصیب گردیده شاد نشوند و نسبت به آنچه در دنیا از آن محروم گردیده اند اندوهگین نشوند



2-چیزی که خداوند را به خشم می آورد دوست ندارند

3-از آنچه رضا و خشنودی خداوند است به خشم نمی آیند

4-دلشان از محبت غیر از خدا خالی است چنانچه مشغول به ذکر اوست و به خاطر بیم از خداوند بلند مرتبه است

دو درخواست خوب در دعای 21 قسمت هشتم

بار الها



چه در خوشی باشم و چه ناخوشی ، در سختی یا راحتی ، تندرست یا گرفتار ، در بدی ها یا نعمت ها ، در دارائی یا تنگدستی، در فقر یا توانگری
از یاد خودت در آنچه به من رحمت نموده ای ، غافل مساز
از اجابت دعایم هر چند به طول انجامد مأیوسم مساز




[h=1]آرمان امامت و مهدویت از منظر صحیفه سجادیه[/h]
دعا، نردبان تقرب به سوی خدای سبحان و نهر همیشه جاری شستشو دهنده گناهان آدمیان است. دعا ارتباط آگاهانه، خالصانه و خاشعانه با پروردگار است. دعا قبل از آن كه ابزار زندگی باشد، ابزار بندگی است و بیش از آن كه خواهش تن را ادا كند، حاجت دل را روا می‌كند و برتر از آن كه سفره نان را فراخی بخشد، گوهر جان را فربه می‌كند.
در بوستان نیایش و دعا، صحیفة سجادیه امام سجاد علیه السلام جذبه خاص خود را دارد، این كتاب از طرف دانش‌مندان برجسته ما «أخت القرآن»(1) «انجیل اهل بیت علیهم السلام» و «زبور آل محمد صلی الله علیه و آله»(2) لقب گرفته است. جالب آن‌كه مولّف تفسیر طنطاوی پس از دریافت نسخه‌ای از این كتاب در قاهره چنین می‌گوید:
«این از بدبختی ماست كه تاكنون بر این اثر گرانبهای جاوید كه از مواریث نبوت است، دست نیافته بودیم، من هر چه در آن می‌نگرم، آن را از كلام مخلوق برتر و از كلام خالق پائین تر می‌یابم.»(3)
دوره‌ای كه امام سجاد علیه السلام در آن زندگی می‌كرد، دورانی بود كه ارزش‌های دینی دستخوش تحریف و تغییر قرار گرفته بود، در سایه چنین شرائطی كه تربیت دینی مردم تنزّل كرده و ارزش‌های جاهلی احیاء شده بود، حضرت در صدد پیوند مردم با خدا به وسیله دعا بود، از دیدگاه حضرت دعا یك بعدی نیست كه فقر مادّی را در نظر بگیرد و یا نیاز معنوی را، بلكه دعا به طور كلی از جامعیت خاصی برخوردار است، هم دنیایی است و هم آخرتی، هم نیازهای معنوی را مطرح می‌كند و هم خواسته‌های مادّی را.

[h=2]امامت در صحیفه سجادیه[/h] از شیوه‌های تبلیغی و مبارزاتی امام سجاد علیه السلام تبیین معارف اسلام در قالب دعا است. یكی از مضامین مهم سیاسی ـ دینی صحیفه، طرح مسئله امامت است، مفهوم امامت به صورت یك مفهوم شیعی، كه علاوه بر جنبة احقّیت برای خلافت و رهبری، جنبه‌های الهی عصمت و بهره‌گیری از علوم انبیاء و مخصوصاً حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله را در حدی والا نشان می‌دهد. بازكاوری مفهوم امامت در صحیفة سجادیه از دو سو حائز اهمیت است از یك سو معرفت حقیقی به امام جز از راه امام ممكن نمی‌باشد و از سویی دیگر نیاز هر چه بیشتر ما به شناخت جایگاه امامت امام است كه امروز امام زمان ما حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌باشد.

«خداوندا به وسیلة ولیّ خویش (آن امامی كه در هر زمان است و زمان خالی از او نیست) كتاب و قوانین و شرایع و سنت‌های رسولت صلی الله علیه و آله را برپادار و به واسطة او آن چه را از نشانه‌های دینت كه ستمكاران آن ها را نابود كرده‌اند، دوباره احیا كن و به واسطة او تعرض ستم پیشگان نسبت به راهت را از میان بردار و مشقت و سختی طریقت را توسط او برطرف ساز

1. پیامد‌های غصب خلافت
به راستی چه كسی است كه صدای آن حضرت را در كلمات استوار «صحیفه سجادیه» و با دیده حق بین در نیابد كه چه كسی شایسته خلافت الهی است. حضرت می‌فرماید:
«خداوند این مقام ارجمند كه از آن جانشینان و برگزیدگان توست و این مرتبة امناء تو كه از درجات بلندی است كه به آنان اختصاص داده‌ای مورد غصب و دستبرد قرار گرفته است، ... و سرانجام برگزیدگان و جانشینان تو مغلوب و مقهور و مورد غضب قرار گرفتند و می بینند كه فرمان تو تبدیل یافته و كتاب تو مورد دستبرد قرار گرفته و احكام تو از راههای شریعت تو منحرف گشته و سنت‌های پیامبرت ترك شده است».(4)
حضرت علیه السلام در این فراز ضمن اشاره به غصب مقام خلافت توسط دشمنان اهل بیت علیهم السلام، تغییر احكام الهی، مهجوریت و دستبرد به قرآن و ترك سنت‌های پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را از پیامد‌های غصب مقام امامت برمی‌شمارد.
2. اختصاص امامت به فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله
امام سجاد علیه السلام در دعاهای خویش بر ولایت پیشوایان از اولاد رسول خدا صلی الله علیه و آله كه استوارترین اركان هدایت و محكمترین دستگیره‌های ایمان است؛ تاكید می‌كند:
«رب صل علی اطائب اهل بیته الذین اخترتهم لامرك و جعلتم خزنته علمك، و حفظة دینك، و خلفائك فی أرضك».(5)
«پروردگارا! بر پاكیزگان از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرست؛ آنان كه برای امر دین انتخابشان كرده‌ای و ایشان را خزانه‌دار علمت و حافظان دینت و جانشینان خویش در زمین، قرار داده‌ای».


3. امامان، گنجینه داران معارف قرآن

«اللهم فكما جعلت قلوبنا له حملة، و عرفتنا برحمتك شَرَفَهُ و فضله، فصل علی محمد الخطیب به، و علی اله الخزّان له»(6)
«بارالها! آن گونه كه قلب‌های ما را حامل علوم قرآن قرار دادی و فضل و شرافت قرآن را به لطف خویش به ما شناساندی بر محمد صلی الله علیه و آله كه هماره زبانش به قرآن گویا بود، درود فرست، و همچنین بر خاندان محمد صلی الله علیه و آله كه گنجینه‌داران قرآن و علوم قرآنند».
4. خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله پاكیزگان از گناه
«و طهّرتهم من الرّجس و الدّنس تطهیرا بارادتك»(7)
«پروردگارا! خاندان پیامبرت را به اراده خویش از هر پلیدی و ناپاكی منزّه ساختی».
5. تداوم امامت در همه زمان‌ها
«خدایا تویی كه دینت را در هر دوره‌ای به وسیله پیشوایی كه او را برای بندگانت راهنما و در شهرهایت مشعول هدایتی قرار دادی، تأیید و كمك كردی، پس از آن كه پیمان وی را به پیمان خود، پیوسته و او را سبب خشنودی خویش گردانیدی و فرمانبردی از او را واجب ساختی و از مخالفت فرمان او مردم را بر حذر داشتی و به امتثال فرمان او و ترك منهیّاتش دستور فرمودی و به این كه كسی از او پیشی نگیرد و از او پس نماند، فرمان دادی».(8)

دوره‌ای كه امام سجاد علیه السلام در آن زندگی می‌كرد، دورانی بود كه ارزش‌های دینی دستخوش تحریف و تغییر قرار گرفته بود، در سایة چنین شرائطی كه تربیت دینی مردم تنزّل كرده و ارزش‌های جاهلی احیاء شده بود، حضرت در صدد پیوند مردم با خدا به وسیلة دعا بود، از دیدگاه حضرت دعا یك بعدی نیست كه فقر مادّی را در نظر بگیرد و یا نیاز معنوی را، بلكه دعا به طور كلی از جامعیت خاصی برخوردار است، هم دنیایی است و هم آخرتی، هم نیازهای معنوی را مطرح می‌كند و هم خواسته‌های مادّی را

از این فراز دعای امام سجاد علیه السلام فلسفه ضرورت تداوم امامت و رهبری دینی استفاده می‌شود، زیرا به فرموده آن امام بزرگوار، هر روزگاری نیازمند پیشوا و امامی الهی است. و آن رهبران باید منتسب به خداوند و تأیید شده از سوی او باشند تا بتوانند با نور هدایت خویش خلق را به سوی ارزش‌های دینی دعوت كنند.
6. آرمان انتظار
«خداوندا به وسیلة ولیّ خویش (آن امامی كه در هر زمان است و زمان خالی از او نیست) كتاب و قوانین و شرایع و سنت‌های رسولت صلی الله علیه و آله را برپادار و به واسطه او آن چه را از نشانه‌های دینت كه ستمكاران آن ها را نابود كرده‌اند، دوباره احیا كن و به واسطة او تعرض ستم پیشگان نسبت به راهت را از میان بردار و مشقت و سختی طریقت را توسط او برطرف ساز.(9)
7. سلام و درود الهی بر منتظران
«اللهم وصل علی اولیائهم المعترفین بمقامهم، المتبعین منهجهم، المقتفین اثارهم، المجتهدین فی طاعتهم، المنتظرین أیامهم، المادّین الیهم أعینهم، الصلوات المباركات الزاكیات النّامیات الغادیات الرائحات».(10)
«خداوندا درود فرست بر دوستان امامان كه معترف به مقام والای آن‌هایند و راه آن‌ها را می‌پیمایند و در پی آثار آن‌ها می‌رورند ... و در طاعت آن‌ها می‌كوشند و در انتظار روز حكومت آن‌ها هستند و چشم امید به سوی آنان دارند، درودهایی مبارك و پاك و فزاینده در بامداد و شامگاه».
امام سجاد علیه السلام حاكمیت مقدس معصومان علیهم السلام را به نسل‌ها با زبان نیایش تعلیم داده و تلقین كرده است و میام محبت و عمل و آرمان پیوندی ژرف پدید آورده است. حضرت اگرچه به تجهیز قوای رزمی علیه حاكمیت‌های جائز زمانش نپرداخته ولی در تعالیم خود بنیان اندیشة ظلم ستیزی و اعتقاد به حاكمیّت دین و ضرورت رهبری پیشوای الهی را پی ریخته است.

پی‌نوشت:
1 . شیخ آغا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، الطبعة الثانیة، بیروت، دارالاضواء، 1378هـ ق، ج15، ص18.
2 . سید علیخان مدنی، ریاض السالكین فی شرح صحیفه سید الساجدین، مقدمه عبدالرزاق الموسوی المقدمه، قم، دارالشبستری للمطبوعات.
3 . صحیفة سجادیه، ترجمه صدر الدین بلاغی، تهران، دارالكتب الاسلامیّه، مقدمه، ص37.
4 . همان، دعای48، فراز9: «اللهم ان هذا المقام لخلفائك و أصفیائك و مواضع أمنائك فی الدرجة الرفیعة للتی اِخْتَصَصْتَهُمْ بها قد ابْتَزُّوها، ... یرون حكمك مبدلا و كتابك منبوذا، و فرائضك مُحّرّفةً عن جهات أشراعك، و سنن نبیك متروكة».
5 . همان، دعای 47، فراز56.
6 . همان، دعای42، فراز6.
7 . همان، دعای47، فراز56.
8 . همان، دعای47، فراز60: «اللهم انك أیدت دینك فی كل اوانٍ بامام اقمته علما لعبادك، و مناراً فی بلادك بعد ان وصلت حبله بقبلك، و جعلته للذریعة الی رضوانك، و افترضت طاعته، و حذّرت معصیته، و أمرت امتثال اوامره، و الانتهاء عند نهیه، و الّا یتقدمه متقدم و لا یتأخر عنه متأخر».
9 . همان، دعای47، فراز62: «و أقم به كتابك و حدودك و شرائعك و سنن رسولك ـ صلواتك اللهم علیه و آله ـ و اَحی به ما اماتَهُ الظالمون من معالم دینك و اجْلُ به صداءَ الجور عن طریقتك و أبن به الضّراء من سبیلك و أزل به الناكبین عن صراطك و امحق به بغاة قصدك عوجاً.
10 . همان، دعای47، فراز64.

rea1362;725351 نوشت:
آرمان امامت و مهدویت از منظر صحیفه سجادیه

سلام علیکم
بسیار ممنون و سپاسگزارم از اینکه لطف کردید و اینجا همکاری نمودید .
مطالب بیش از اندازه مفید و جالبی هستند . آفرین بر شما
به امید ادامه آن .
تندرست باشید.

چرا صحیفه سجادیه را زبور آل محمد(ص) می‌نامند؟

صحیفه سجادیة امام سجاد(ع) و زبور حضرت داود در یک جهت اشتراک دارند و آن اینکه بخش عمدة محتویات این دو کتاب، مدح و ثنای پرودرگار و دعا و درخواست از حضرت حق است، از این رو به صحیفه سجادیه را زبور آل محمّد می‌نامند.(1)
عده‌ای دیگر از علما گفته‌اند زبور اسمی است برای کتابی که محتویاتش به حکمت‌هایی عقلانی منحصر باشد، بدون اینکه احکام شرعی داشته باشد، مانند صحیفه سجادیه منسوب به امام سجاد(ع) که احکام شرعی در آن نیست.(2) از این رو آن را زبور آل محمد نامیده‌اند.
صحیفه سجادیه علاوه بر زبور داود به انجیل عیسی نیز تشبیه شده، زیرا این سه کتاب حاوی علوم و حکمت‌ها بوده و مردم جهان را به سعادت و نیک­بختی می‌رسانند.
پی‌نوشت‌ها:
1. معارف و معاریف، ج 6، ص 15.
2. ترجمه مفردات، ج 2، ص 136.

چهار درخواست خوب در دعای 20 قسمت بیست و هفتم

تندرستی در عبادت
فراغ خاطر در بی اعتنایی به دنیا
علم در عمل کردن به احکام دین
پارسایی در عین اعتدال و میانه روی


[h=1]سیمای صحیفه سجادیه[/h]

مقدمه:

نام امام سجاد(ع) چهارمین امام شیعیان تداعی كننده مناجات و راز و نیاز و دعااست. آن امام, مجالی برای فعالیتهای علنی فرهنگی, اجتماعی و سیاسی نیافت و عمر شریف خود را در محراب عبادت و نیایش سپری ساخت. عبادت و دعایش, سیرالی الحقی نبود كه سیرالی الخلق را به دنبال نداشته باشد. بلكه عبادت و محراب او و رویی به خالق و سویی به سوی خلق داشت.
او با حبل دعا مردم را با خدایشان مرتبط می‌ساخت و این حبل از چنان استحكام و عمقی برخوردار است كه پس از گذشت قرنها, طراوت, اتقان و ژرفای خود را از دست ن داده است.
نوشته حاضر, بحثی كوتاه در باره صحیفه سجادیه آن حضرت است. نمی‌توان گفت همه دعاها و نیایشهای امام به دست ما رسیده است; بلكه دعاهای منسوب به آن حضرت قطره ای از دریای ژرف نیایشهای او است. دلیل این سخن مستدركات بسیار صحیفه كامله سجادیه است.
به هرصورت, به قول شهید سیدمحمدباقر صدر (ره), صحیفه سجادیه را باید به عنوان بزرگترین عمل اجتماعی زمان و موقعیت امام(ع) معرفی كرد. این كتاب یگانه میراث فرهنگ الهی, یك منبع بزرگ مكتبی, یك مشعل هدایت ربانی و یك مدرسه اخلاق و تربیت اسلامی‌است كه با گذشت روزگاران پایدار می‌ماند. انسانیت پیوسته به آن نیازمند است و هرچه گمراهی های شیطان و فریبندگی دنیا فزونتر گردد, نیاز به آن بیشتر می‌شود.
حكومت بنی امیه, به طور كامل امام را در عزلت سیاسی قرار داده بود به نحوی كه در تمام مدت عمر شریفش فقط یك بار از روی ناچاری از پیشنهاد كارساز امام استقبال كردند و آن موقعی بود كه: عبدالملك خلیفه اموی با پادشاه روم درگیری پیداكرد, و پادشاه روم... او را تهدید كرد كه نقدینه های آنان را برای تحقیر مسلمانان از كشور روم وارد كند و در مقابل آن, هر قراردادی كه خواست با آنها ببندد. در اینجا عبدالملك متحیر و بیچاره شد... لذا مسلمانان را دعوت به گردهمایی كرد و با آنها به مشورت پرداخت. هیچ كدام نظری كه بتواند آن را به كار ببندد, اظهار نكردند. در آنجا مردم به او گفتند: توخود می‌دانی راه فرار از این مشكل به دست چه شخصی است. فریاد برداشت: وای بر شما چه كسی این كار از او ساخته است؟
گفتند: بازمانده اهل بیت پیامبر(ص). گفت: راست گفتید. او برای رفع این مشكل به امام زین العابدین(ع) پناهنده شد. امام(ع) فرزند خود, محمدبن علی الباقر(ع) را به شام گسیل داشت و تعلیمات لازم را به او داد. در آنجا امام باقر(ع) طرحی نو, برای تنظیم پول مسلمانان ارائه داد و كشور اسلامی‌را از موقعیت استعماری نجات داد. این قضیه نشان می‌دهد كه اگر موقعیت اجتماعی و سیاسی برای امام فراهم بود, تنها به دعا و مناجات نمی‌پرداخت و از كان دانش و معرفت و تدبیر الهی خود امت اسلامی‌را بهره‌مند می‌ساخت. اما افسوس كه حكام مستبد بنی امیه این موقعیت را از امام سلب كردند و امت اسلامی‌را از خورشید وجودش محروم ساختند.

صحیفه سجادیه چه كتابی است؟
از صحیفه سجادیه, كه سند آن به امام زین العابدین(ع) منتهی می‌شود, به اخت القرآن و انجیل اهل البیت(علیهم السلام ) و زبورآل محمد(ص ) و صحیفه كامله تعبیر شده است. علامه ابن شهرآشوب, در كتاب معالم العلما در ذیل ترجمه متوكل ابن عمیر, با عنوان زبورآل محمد(ص ) و در ذیل ترجمه یحیی ابن محمد الحسینی الدلفی, با عنوان انجیل اهل بیت از آن یاد كرده است.
ششمین تصنیفی كه در اسلام صورت گرفته, صحیفه سجادیه است; زیرا چنین نقل گردیده است:
الصحیح ان اول من صنف امیرالمومنین ثم سلمان ثم ابوذر ثم الاصبغ بن نباته ثم عبیدالله بن ابی رافع ثم صنف الصحیفه الكامله. بدین سبب, علمای مسلمان اهتمام بسیار به این كتاب داشته, شرحهای زیادی بر آن نوشته‌اند. یكی از نویسندگان در كتاب خود تعداد 68 شرح صحیفه را معرفی كرده است.
شیخ آقابزرگ نیز در كتاب الذریعه (ج 13, ص 345 به بعد) شروح صحیفه سجادیه را معرفی كرده است.
به هرحال صحیفه سجادیه ای كه اكنون در دسترس ماست, پنجاه و چهار دعا دارد كه دعای اولش فی التحمید لله عزوجل و دعای آخرش دعاوه فی استكشاف الهموم است. متوكل بن هارون گفته است كه امام صادق(ع) هفتاد و پنج دعا به من املا فرمود. یازده باب آن از دستم رفت و شصت و چند باب آن را حفظ كردم... .
سید محسن امین(ره) می‌گوید: صحیفه كامله 61 دعا دارد كه در باره انواع خیر و عبادت و طلب سعادت است و كیفیت توجه به پروردگار و طلب حوائج از او و چگونگی عمل كردن به قول خداوند ادعونی استجب لكم را می‌آموزد.

سند صحیفه سجادیه
صحیفه‌ای كه اكنون در دست ما است سندش به بها الشرف می‌رسد. وی در سال 516 در ماه ربیع الاول این دعاها را به سندی كه در اول صحیفه نقل شده, دریافت كرده است; البته صحیفه سالها قبل از بها الشرف معروف بود. چنانكه نجاشی در ذیل ترجمه متوكل بن عمیربن المتوكل نوشته است:
روی عن یحیی بن زید دعا الصحیفه اخبرناالحسین بن عبیدالله عن ابن اخی طاهر عن محمد بن مطهر عن ابیه عن عمیر بن المتوكل عن ابیه متوكل عن یحیی بن زید بالدعا. بی تردید نجاشی قبل از بها الشرف می‌زیست و در سال 450 ه" . وفات یافت.
همچنین علامه مجلسی(ره) از نسخه‌ای از صحیفه یاد می‌كند كه به سال 333 ق. مربوط است:
قدوجدت فی نسخه قدیمه من الصحیفه الكامله... و كان تاریخ كتابتها سنه ثلاث و ثلاثین و ثلاثماة... شایان ذكر است كه صحیفه سجادیه به بررسی سندی نیاز ندارد, چون بسیاری از علما ادعای تواتر آن را كرده‌اند. از مطالعه اجازاتی كه برای نقل صحیفه سجادیه به ثبت رسیده است, چنان بر می‌آید كه این كتاب به بررسی سندی نیاز ندارد و متواتر است. علامه مجلسی می‌نویسد:
... و یرتقی الاسانید المذكوره هنا الی سته و خمسین الف اسنادا و ماة اسناد. یكی از شارحان صحیفه نیز چنین نوشته است:
و لما كانت نسبه الصحیفه الشریفه الی صاحبها(ع) ثابته بالاستفاضه التی كادت تبلغ حد التواتر ... ناگفته نماند كه اگر به سندی كه در مقدمه صحیفه ذكر شده اكتفا كنیم, از شرایط حجیت و اتقان برخوردار نیست; زیرا:
اولا: از سیدنجم الدین بها الشرف, كه در اول سند آمده است, در كتابهای رجالی ذكری به میان نیامده است. همچنین از عكبری و عبدالله بن عمربن الخطاب نیز در كتابهای رجالی یاد نشده است.
ثانیا: اگرچه در كتب رجالی از ابوالمفضل یاد شده است; اما بیشتر او را تضعیف كرده اند. نجاشی درمورد وی می‌گوید: كان سافر فی طلب الحدیث عمره و كان فی اول امره ثبتا ثم خلط و رایت جل اصحابنا یغمزونه و یضعفونه. ثالثا: در رجال نجاشی آمده است كه متوكل بن عمیر بن متوكل صحیفه را از یحیی بن زید نقل كرده, در حالی كه در مقدمه صحیفه می‌خوانیم: عمیر از پدرش متوكل نقل كرده است. و این متوكل توثیق نشده است.
رابعا: اخبار شیخ سعید ابوعبدالله... درسال پانصد و شانزده بوده است و عبدالله بن عمر, كه در سند آمده, صحیفه را در سال دویست و شصت و پنج (265) نقل كرده است. تنها سه راوی (ابومنصور عكبری و ابوالمفضل و شریف ابوعبدالله) واسطه این دو نفر شمرده می‌شوند. بعید به نظر می‌رسد كه در فاصله زمانی بین شیخ سعید و عبدالله بن عمر (دویست و پنجاه و یك سال) فقط سه راوی واسطه قرارگیرند مگر اینكه گفته شود این سه راوی یكدیگر را ملاقات كرده باشند و... .

گوینده حدثنا در اول سند صحیفه چه كسی است؟
چنانكه مرحوم الهی قمشه ای در مقدمه ترجمه خود بر صحیفه آورده و همچنین در ریاض السالكین دیده می‌شود, در این مورد دو قول وجود دارد:
1 گوینده حدثنا شیخ جلیل القدر علی بن السكون است. وی از بزرگان علمای امامیه و مورد وثوق است. این قول منسوب به شیخ بهایی(ره) است. (الذریعه الی تصانیف الشیعه, ج 15, ص 18)
2 گوینده حدثنا عمیدالروسا هبه الله بن حامد است كه متوفای سال 609 ق. است. (سیدابوالفضل حسینی, تلخیص الریاض, ص 9, پاورقی) صاحب ریاض السالكین این قول را پذیرفته و نوشته است:
... دلّ علیه ماوجد بخط المحقق الشهید(ره) علی نسخته المعارضه بنسخة ابن السكون المرقوم علیها بخط عمید الروسا ما صورته: قراها علی السید الاجل النقیب الاوحد العالم جلال الدین عماد الاسلام ابوجعفر القاسم بن الحسن بن محمد بن الحسن بن معیه ادام الله تعالی علوه قرائه صحیحه مهذبه. و رویتها له عن السید بها الشرف ابی الحسن محمد بن.... با همه اینها صحیفه سجادیه به بررسی سندی نیاز ندارد; زیرا:
1- علمای امامیه بر استفاضه و بلكه تواتر آن اتفاق نظر دارند. چنانكه عالم بزرگوار الهی قمشه‌ای می‌گوید: ... علمای بزرگ امامیه گویند: صدور صحیفه سجادیه از امام سجاد(ع) به روایات مستفیضه بلكه قریب به تواتر است, هیچ شك و تردیدی در این كه كلام امام است نتوان كرد. آیت الله العظمی‌مرعشی نجفی(ره) نزد زیدیه و اسماعیلیه نیز ادعای تواتر كرده است. در همین مورد, كلام علامه مجلسی و صاحب ریاض السالكین قبلا نقل گردید.
2- فصاحت و بلاغت صحیفه حاكی از آن است كه نمی‌تواند كلام غیر معصوم(ع) باشد. چنانكه طنطاوی , مفسر قرآن, وقتی آیت الله العظمی‌مرعشی نجفی(ره) صحیفه سجادیه را به عنوان هدیه برایش ارسال می‌كند, می‌گوید: این كتاب را فوق كلام مخلوق و دون كلام خالق دیدم.
قال سیدنا الاستاذ العلامه الكبری و الایه العظمی‌النجفی المرعشی:
كتب الی العلامه الجوهری الطنطاوی صاحب التفسیر المعروف وصول الصحیفه و شكرلی علی هذه الهدیه السنیه و اطری فی مدحها و الثنا علیها الی ان قال:
و من الشقا انا الی الان لم نقف علی هذا الاثر القیم الخالد من مواریث النبوه و اهل البیت و انی كلما تاملتها رایتها فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق... شایان یادآوری است كه پس از آن, طنطاوی از آیت الله العظمی‌مرعشی نجفی می‌پرسد: آیا تا كنون كسی از علمای اسلام شرحی بر آن (صحیفه سجادیه) نوشته است؟ آیت الله مرعشی می‌نویسد: شارحینی كه می‌دانستم نام بردم و كتاب ریاض السالكین تالیف سیدعلیخان را به ایشان تقدیم كردم. معظم له در جواب نوشت كه من مصمم و آماده ام كه بر این صحیفه گرامی‌شرحی بنویسم. همچنین سیدمحسن امین(ره) فصاحت و بلاغت و اسلوب این صحیفه را دلیلی بر صدور آن از امام معصوم(ع) دانسته و می‌نویسد: و بلاغه الفاظها و فصاحتها التی لاتباری و علو مضامینها و مافیها من انواع التذلل لله تعالی و الثنا علیه و الاسالیب العجیبه فی طلب عفوه و كرمه و التوسل الیه اقوی شاهد علی صحه نسبتها و ان هذا الدر من ذلك البحر و هذا الجوهر من ذلك المعدن و هذاالثمر من ذلك الشجر. پس باید گفت صحیفه سجادیه هرگز به جرح و تعدیل روات نیازمند نیست, بلكه باتوجه به انشای كلام و فصاحت و اعجاز بیان, می‌توان گفت كه كلام حضرت امام سجاد علیه صلوات الله است.
3 نكته دیگری كه بر صدور صحیفه دلالت می‌كند, سندهای متعدد و اجازه های گوناگون است. علامه مجلسی(ره) در باره طرق روایی صحیفه, می‌گوید:
واعلم انها كثیره جدا بحیث یعسر الضبط و الاحاطه و الاحصا... در صورت اجازه ای كه امیرماجد بن امیر جمال الدین محمد الحسینی الدشتكی به مولی محمد شفیع داده است, سند متصل دیگری وجود دارد كه قابل توجه می‌نماید: انی ارویها عن والدی السید السند العلامه الثقه... جمال الدین محمدبن عبدالحسین الحسینی الدشتكی عن عمه السید معزالدین محمد ابن السید الفاضل... نظام الدین احمد... عن ابیه السید نظام الدین احمد المذكور عن ابیه معزالدین ابراهیم, عن ابیه سلام الله عن ابیه عماد الدین مسعود, عن ابیه صدرالدین محمد, عن ابیه غیاث الدین منصور عن ابیه صدرالدین محمد عن ابیه ابراهیم عن ابیه محمد عن ابیه اسحاق عن ابیه علی عن ابیه عربشاه عن ابیه امیرانبه, عن ابیه امیری, عن ابیه الحسن, عن ابیه الحسین, عن ابیه علی, عن ابیه زید, عن ابیه علی, عن ابیه محمد, عن ابیه علی, عن ابیه جعفر, عن ابیه احمد, عن ابیه جعفر, عن ابیه محمد, عن ابیه زید, عن ابیه الامام علی بن الحسین زین العابدین علیه و علی آبائه التحیه والسلام... .
ظاهرا امیر ماجد با بیست و نه واسطه سند خود را به امام زین العابدین(ع) رسانده است.
همچنین علامه مجلسی اجازه های متعددی در مورد صحیفه در جلد 107 بحار (ص 43 به بعد) نقل كرده است. یك مورد از این اجازه ها كه قابل توجه است, اجازه روایتی است كه پدر علامه مجلسی در رویا از امام زمان(عج) دریافت كرده است:
... و بعد فیقول افقر عبادالله الغنی, محمد تقی بن مجلسی الاصفهانی عفی عنهما بالنبی و آله: انی اروی الصحیفه الكامله عن مولانا و مولی الانام سیدالساجدین علی بن الحسین زین العابدین مناوله عن صاحب الزمان و خلیفه الرحمان الحجه بن الحسن(ع) بین النوم و الیقظه و رایت كانی فی الجامع العتیق باصبهان و المهدی صلوات الله علیه قائم و سالت عنه مسائل اشكلت علی فاجاب عنها, ثم سالت عنه(ع) كتابا اعمل علیه, فاحالنی بذلك الكتاب الی رجل صالح, فلما اخذت منه كان الصیحفه و ببركه هذه الرویا انتشرت الصحیفه فی الافاق بعد ماكان مطموس الاثر فی هذه البلاد. با توجه به مجموع مطالبی كه گذشت, می‌توان اطمینان پیدا كرد كه صحیفه از ناحیه امام سجاد(ع) صادر گردیده و تاكنون هیچ كس در این امر تشكیك نكرده است.

چرا صحیفه كامله گفته اند؟
دراین مورد, دو نظر ابراز شده است; آیت الله مرعشی نجفی(ره), در مقدمه اش بر صحیفه سجادیه ترجمه بلاغی, چنین نگاشته است: فلسفه آنكه صحیفه را كامله نامیده اند, بنابر آنچه من از سید جمال الدین كوكبانی یمنی شنیدم, آن است كه نزد زیدیه از صحیفه, نسخه ای هست ولی كامل نیست و در حدود نصف این صحیفه است و از این جهت این صحیفه را كامله نامیده اند. یكی از محققان معاصر این نظر را نپذیرفته, چنین مورد نقد قرار داده است:
این تحلیل نه تنها كافی نیست, بلكه آن را درست نمی‌توان شمرد; چه لفظ كامله در سند صحیفه از گفته متوكل بن هارون كه خود یحیی بن زید را دیده است, مشاهده می‌شود و می‌گوید: اخبره انه من دعا ابیه علی بن الحسین من دعا الصحیفه الكامله. و نیز متوكل می‌گوید: یحیی بن زید گفت: می‌خواهی تو را صحیفه ای از دعای كامل بدهم؟
و مسلم است كه در آن وقت صحیفه ای كه امروز به نام صحیفه زیدیه مشهور است (طبق گفته كوكبانی), وجود نداشته و بر فرض وجود, شكی نیست كه متوكل از آن بی خبر بوده است تا چه رسد كه از نقص آن مطلع باشد... . سپس این محقق چنین ابراز نظر می‌كند: ... این مجموعه را از آن جهت كامله گفته اند كه دستوری كامل برای درخواست حاجات بنده از خدای تعالی است. در بیشتر موارد و در باره اغلب نیازمندیها; و چون چنین دعاه ا از ائمه معصومین(علیهم السلام) با این ترتیب صدور نیافته, این ادعیه در مقابل دعاهای ائمه دیگر به كامله ملقب شده است. و الله العالم. این نظریه نیز قابل قبول نمی‌نماید; زیرا دعاهایی كه از سایر ائمه علیهم السلام رسیده است نیز از چنین جامعیتی برخوردار است. مثلا دعای كمیل, دعای سمات و سایر ادعیه كه در كتابهای ادعیه مثل مصباح كفعمی, مهج الدعوات ابن طاوس, عده الداعی ابن فهدحلی و غیره آمده است. به نظر می‌رسد قبل از تدوین جوامع روایی اولیه شیعه, همزمان با اصول اربعماه و حتی قبل از آنها, در بین شیعه صحایفی از معروفیت برخوردار بوده است; مانند صحیفه فاطمه زهرا(س), صحیفه علی(ع) كه به یك عدد هم منحصر نبوده است. این صحایف در دسترس عموم نبوده, گاه برخی از روایات و مطالب آنها توسط برخی از ائمه(علیهم السلام) برای خواصی از اصحاب نقل می‌شده است. اكنون نیز جز اینكه برخی از مطالب آنها در جوامع روایی آمده, اطلاعی از آنها در دست نیست. اما دعاهای صحیفه سجادیه به صورت كامل به دست افرادی از غیر امامان معصوم(علیهم السلام) رسیده است. احتمالا به این سبب این صحیفه را كامله خوانده اند.

مستدركات صحیفه:
دعاهای امام سجاد(ع) به نیایشهای موجود در صحیفه كامله سجادیه منحصر نیست, بلكه به چندین برابر این دعاها می‌رسد. تاكنون مستدركات زیادی برای صحیفه كامله نوشته شده است كه از این قرار است:
1- صحیفه سجادیه كه توسط شیخ محمدبن علی الحرفوشی, كه چهل سال قبل از شیخ حر عاملی وفات یافته, گردآوری شده است.
2- الصحیفه الثانیه السجادیه, گردآوری شیخ محمدبن الحسن بن الحر العاملی. محدث جزائری در اول شرح ملحقات صحیفه چنین نوشته است:
ان الشیخ الحر لما جمع من ادعیه السجاد(ع) ما یقرب من الصحیفه سماه اخت القرآن.
3- الصحیفه السجادیه الثالثه, گردآوری میرزا عبدالله افندی صاحب كتاب ریاض العلما.
4- الصحیفه السجادیه الرابعه, جمع آوری میرزا حسین نوری. در این مجموعه, غیر از دعاهای موجود در صحیفه‌های قبلی, هفتاد و هفت دعای دیگر گردآوری شده است.
5- الصحیفه السجادیه الخامسه.
این مجموعه گردآوری سیدمحسن امین است و بیش از یكصدو هشتادو دو دعا دارد. مولف در باره این اثر چنین توضیح داده است: و استدرك فیها ما خلت عنه الصحیفه الكامله و مافات الثانیه و الثالثه و الرابعه.
6- الصحیفه السجادیه السادسه, گردآوری شیخ محمد صالح مازندرانی.
آیت الله مرعشی نجفی(ره) در مقدمه خود بر صحیفه سجادیه ترجمه بلاغی, مستدركات دیگری نیز ذكر كرده است كه جهت رعایت اختصار از نام بردن آنها خود داری می‌شود.

[h=1]دانستنی های صحیفه سجادیه[/h]
1. صحیفه سجادیه از كیست؟
2. صحیفه به چه معناست؟
3. نامهای صحیفه سجادیه كدام است؟
4. صحیفه‌سجادیه‌ مشتمل بر چه مضامینی است؟
5. سند صحیفه سجادیه ‌تا چه اندازه معتبر است؟
6. چرا به صحیفه سجادیه، «سحیفه كامله سجادیه» گفته‎اند؟
7. سند صحیفه سجادیه به چه كسی منتهی می‎شود؟
8. آیا نسخه‎های اصلی صحیفه‌ سجادیه بر جای مانده‎اند یا خیر؟
9. صحیفه‎ای كه نوه امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ نقل كرده با صحیفه‎ای كه در نزد امام صادق ـ علیه‎السلام ـ بوده چه فرقی دارد؟
10. آیا از امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ كتاب و نوشته‌ دیگری نیز بر جای مانده است یا خیر؟
11. چرا به صحیفه سجادیه، اخت القران «خواهر قرآن» می‎گویند؟
12. به چه كتابی اخ القران «برادر قرآن» می‎گویند؟
13.حضرت امام خمینی ـ قدس سرُّه ـ درباره دعا چه تعبیری را به كار می‎برند؟
14. چند ترجمه از ترجمه‎های صحیفه سجادیه را نام ببرید؟
15. آیا از امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ دعاهای دیگری نیز نقل شده است؟
16. صحیفه سجادیه مشتمل بر چند دعاست؟
17. دعای اول و دعای آخر صحیفه سجادیه درباره چیست؟
18. اولین و آخرین جمله ‌صحیفه‌ سجادیه درباره چیست؟
19. طولانی‎ترین و كوتاهترین دعای صحیفه سجادیه كدام است؟
20. مناسبتهایی كه در صحیفه سجادیه به آنها اشاره شده است كدامند؟
21. از چند عید اسلامی در صحیفه سخن به میان آمده است؟
22. در صحیفه سجادیه به كدام جنگهای صدر اسلام اشاره شده است؟
23. از فروع دین كدام یك در صحیفه آمده است؟
24. نام چند تن از پیامبران در صحیفه آمده است؟
25. كدام یك از نامهای قرآن در صحیفه آمده است؟
26. كدام یك از نامهای روز قیامت در صحیفه آمده است؟
27. چند نام از نامهای زیبای خدا در صحیفه آمده است؟
28. دعایی كه بیشترین نامهای خدا در آن آمده است كدام است؟
29. در صحیفه چند آیه از آیات قرآنی آمده است؟
30. بیشترین آیات از كدام سوره قرآن آمده است؟
31. دعایی كه بیشترین آیات در آن آمده است كدام است؟
32. در چند دعا ذكر شریف صلوات آمده است؟
33. نام پدر و مادر حضرت سجاد ـ علیه‎السلام ـ چیست؟
34. تاریخ تولد و شهادت و مكان تولد و محل دفن امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ را ذكر كنید؟
35. القاب امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ را نام ببرید؟
36. زندگانی حضرت سجاد ـ علیه‎السلام ـ مقارن با حكومت چه زمامدارانی بوده است؟
37. حضرت سجاد ـ علیه‎السلام ـ در زمان حیات چه معصومانی می‎زیسته است؟
38. حضرت سجاد ـ علیه‎السلام ـ به دست چه كسی به شهادت رسید؟
39. زید بن علی (فرزند امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ ) در چه سالی به شهادت رسید؟
40. امام صادق ـ علیه‎السلام ـ درباره یحیی (نوه امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ و پسر زید) چه فرموده است؟

[h=2]
پاسخ‎ها:[/h] 1. حضرت سجاد ـ علیه‎السلام ـ ؛ امام چهارم.
2. به پاره‎ای از پوست یا كاغذی كه در آن چیزی می‎نویسند «صحیفه» گفته می‎شود و چون دعاها را روی صحیفه می‎نوشتند به خود دعاها نیز صحیفه گفته‎اند.
3. «انجیل اهل بیت»، «زبور آل محمد»، «خواهر قرآن» و «صحیفه كامله».
4. مضامین فراوان و متنوعی چون اصول اعتقادی، فضیلتهای اخلاقی، سنّتهای الهی، شرافتهای انسانی، مسائل روانشناختی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و...
5. صحیفه سجادیه دارای عالیترین سندهاست اگر چه بلندی مضامین، شیوایی عبارات و هماهنگی مطالب آن برای صحت انتساب آن به امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ كافی است.
6. چون در صحیفه‌ سجادیه برای مسائل گوناگون و نیازهای مختلف انسانی دعایی آمده است به آن، «صحیفه كامله» گفته‎اند یعنی صحیفه‎ای كه كامل و فراگیر است و به همه ابعاد انسانی پرداخته است. البته «صحیفه فاطمه زهرا ـ علیها‎السلام ـ» و «صحیفه علی ـ علیه‎السلام ـ» نیز كامل هستند ولی بدین صفت، مشهور نشده‎اند از این جهت این وصف به صحیفه سجادیه مخصوص گردیده است.
7. امام باقر ـ علیه‎السلام ـ و برادر شهیدش زید بن علی.
8. نسخه‎ای از صحیفه سجادیه به خط زید بن علی (فرزند امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ) در كتابخانه واتیكان موجود است. نسخه‎ای هم به خط امام باقر ـ علیه‎السلام ـ در نزد امام صادق ـ علیه‎السلام ـ محفوظ بوده و محتمل است كه از جمله «مواریث امامت» در نزد امام زمان ـ عًجَلَ الله تعالی فَرَجَهُ الشریف ـ باشد.
9. از یحیی پسر زید (نوه امام سجاد) صحیفه‎ای نقل شده است كه با صحیفه‎ای كه در نزد امام صادق ـ علیه‎السلام ـ بوده كاملاً منطبق است.
10. بلی، «رساله حقوق» نیز از امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ بر جای مانده است. این رساله به بیان پنجاه حق فردی و اجتماعی پرداخته است.
11. چون پس از نهج البلاغه، بهترین كتابی است كه بیانگر معارف بلند و حقایق عمیق قرآنی است.
12. نهج البلاغه‌ حضرت علی ـ علیه‎السلام ـ .
13. «قرآن صاعد»؛ ایشان این تعبیر را از استاد خود در علوم و معارف الهی حضرت آیت الله شاه آبادی ـ قدس سرُّه ـ نقل می‎فرمودند.
14. صحیفه سجادیه ترجمه‎های متنوعی دارد كه به عنوان نمونه به چند ترجمه بسنده می‎كنیم:
ـ ترجمه مرحوم مهدی الهی قمشه‎ای
ـ ترجمه مرحوم فیض الاسلام
ـ ترجمه‌ علامه مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانی
ـ ترجمه مرحوم صدر بلاغی
ـ ترجمه محمد آیتی
ـ ترجمه سید احمد فهری
ـ ترجمه حسین انصاریان
15. بلی، به عنوان نمونه می‎توان «مناجات خمس عشره» امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ را كه در كتاب مفاتیح الجنان آمده است، نام برد.
16. پنجاه و چهار دعا.
17. دعای اول درباره حمد و سپاس خدا و دعای آخر درباره درخواست دور گردانیدن غم و اندههاست.
18. اولین جمله درباره حمد و ستایش خدا و آخرین جمله درباره صلوات بر محمد ـ صلی الله عَلیهِ وَ اله و سَلَّم ـ و خاندان پاك اوست.
19. طولانی‎ترین دعا،‌ دعای چهل و هفتم است كه در روز عرفه خوانده می‎شود و كوتاهترین دعا، دعای هجدهم است كه در هنگام رفع گرفتاری و پیشامدها و روا شدن حاجات به جهت تشكر از خداوند خوانده می‎شود.
20. مناسبتهایی مانند: حج و عمره،‌ جمعه،‌ ماه مبارك رمضان، لیله القدر، عید فطر، عید اَضْحی(قربان)، روز عرفه، هجرت پیامبر ـ صلی الله عَلیهِ وَ اله و سَلَّم ـ فتح مكه، جنگ بدر.
21. از سه عید جمعه، فطر، اَضْحی(قربان).
22. جنگ بدر، فتح مكه.
23.نماز، روزه، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منكر.
24. نام سه تن؛ حضرت آدم ـ علیه‎السلام ـ، حضرت ابراهیم ـ علیه‎السلام ـ، حضرت محمد ـ‎صلی الله عَلیهِ وَ اله و سَلَّم‎ـ .
25. كتاب، نور، مُهَیْمن، فرقان، وحی، شفا، میزان، عَلَم نجات و...
26. روز جزا و پاداش (یوم الدین)،‌روز آشكار شدن نهانها (یوم تُبلی السرائر)، روز فَزَع بزرگ (یوم الفزع الاكبر)، روز حسرت و پشیمانی (یوم الحسره و الندامه)، هنگامه عظیم قیامت (یوم الطّامّه)، روز ملاقات با خدا (یوم التَّلاق) و... .
27. پنجاه و نُه نام.
28. دعای چهل و هفتم كه در روز عرفه خوانده می‎شود.
29. بیست و یك آیه.
30. سوره بقره.
31. دعای چهل و پنجم كه درباره بدرقه ماه مبارك رمضان است.
32. چهل و شش دعا.
33. پدر بزرگوار ایشان «امام حسین ـ علیه‎السلام ـ»‌ و مادر ارجمند ایشان «شهر بانو» دختر یزدگرد است. شهر بانو دختری پاك و عفیف بود. وقتی لشكر اسلام بر پدرش، یزدگرد، پیروز شدند او را در جمع اسیران به مدینه آوردند . سرانجام شهربانو، امام حسین ـ علیه‎السلام ـ را به عنوان همسر برگزید این انتخاب بر اساس عنایت حضرت زهرا ـ‎علیها‎السلام‎ـ بود كه شهربانو پیش از اسارت در خواب دیده بود.
34. حضرت در سال 38 هجری در شهر مدینه متولد و در سال 95 هجری به لقاء الله پیوستند و در قبرستان بقیع مدفون گردیدند.
35. زین العابدین، سید العابدین، زین الصالحین، خاشع، متهجّد، زاهد، عابد، بَكّاء، سجاد و... .
36. عبدالملك و فرزندش ولید.
37. تا دو سالگی در دوران حیات و حكومت جدش حضرت علی ـ علیه‎السلام ـ‌، پس از آن در زمان حیات و امامت امام حسن و امام حسین ـ علیهما‎السلام ـ، پس از آن قسمتی از حیات و زندگانی فرزندش امام باقر ـ علیه‎السلام ـ و نوه‎اش امام صادق ـ علیه‎السلام ـ را درك كرده‎اند.
38. ولید بن عبد الملك حضرت را به وسیله «زهر» مسموم و به شهادت رساند.
39. در سال 121 هجری شهید شد و در «كناسه كوفه» به دار آویخته شد.
40. یحیی پسر زید و نوه امام سجاد ـ علیه‎السلام ـ، از جمله افرادی است كه صحیفه سجادیه در نزد او بوده است امام صادق ـ علیه‎السلام ـ درباره ایشان فرموده است:«رحِمَ الله ُ ابْنَ عَمّی وَ اَلْحَقَهُ بِآبائِهِ وَ اَجْدادِهِ»؛ خدا پسر عمویم را بیامرزد و به پدران و اجدادش ملحق كند.

[h=1]اهداف تربیتی در صحیفه سجادیه[/h]
هدف در تعلیم و تربیت به معنای وضع نهایی و مطلوبی است که به طور آگاهانه، سودمند تشخیص داده شده است و برای تحقق آن، فعالیت های مناسب تربیتی انجام می گیرد. اهداف تربیتی صحیفه سجادیه، با ملاک و معیار قراردادن خود انسان به اهداف غایی و واسطه ای و اهداف واسطه ای را به سه دسته کلی دیگر و هر یک از آن دسته ها به تقسیمات جزیی تر، تقسیم می شود. آنگاه با استفاده از فرازهای صحیفه سجادیه به بررسی و تحقیق در مورد هر یک از اهداف تربیتی فوق می پردازیم.

[h=2]هدف نهایی[/h]امام سجاد(ع) در سراسر صحیفه سجادیه، هدف نهایی تربیت را خدای متعال، معرفی می کند و در تمام دعاها، مخاطب را با زبان دعا و مناجات به آن حقیقت یکتا راهنمایی می کند. امام(ع) با محور قراردادن خدا در دعاهای مختلف، به ما می فهماند که محور زندگی انسان در تمام شؤون آن، باید خدا باشد و منظور از این محور و هدف بودن خدا، همانا حضور خداوند در متن زندگی است. اساسا نقش هدف نهایی در مسیر زندگی، چیزی جز استمرار حضور و احساس آن نیست. همچنین حضرت(ع) راه های ارتباط انسان با خدا را قرب،عبادت، حیات و... بیان نموده است.در این میان، یک سری اهداف واسطه ای نیز وجود دارد که حلقه های میانگین برای دستیازی به هدف نهایی است که مطلوبیت و ارزش خود را از هدف نهایی کسب می نماید و در طول آن قرار دارد. اهداف واسطه ای به سه دسته کلی خلاصه می شوند:
الف. اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباط انسان با خداپیوند انسان با خدا در صحیفه سجادیه از معرفت و شناخت خدا آغاز می شود و با گرایش های عملی در قالب عبادت، توکل و شکرگزاری گسترش می یابد. محورهای کلی اهداف تربیتی در رابطه با خداوند در معرفت خدا، ایمان به او، تقوای الهی، عبودیت و شکرگزاری خلاصه می شود. در این مقاله، به مهم ترین هدف، که محور تمام اهداف تربیتی در رابطه با خداوند است، اشاره می کنیم.

[h=2]معرفت خدا[/h]یکی از اهداف واسطه ای تربیت در صحیفه سجادیه" معرفت خدا" است. این هدف، کلید رسیدن به هدف نهائی است. شناخت هر چه بیش تر خدا، نقش مهمی در قرب به او دارد. بدون شناخت خداوند تقرب به او امکان پذیر نیست.(1) تخلق به اخلاق الهی، کسب ایمان و تقوی، توکل به او و غیره همه در گرو شناخت هر چه کامل تر اوست. شناخت سطحی، تمسک و ارتباط ضعیف را اقتضا می کند و برعکس، هر چه شناخت وسیع تر و عمیق تر گردد، زمینه ارتباط مستحکم تر می شود.از این رو، یکی از مهم ترین اهداف تربیتی حضرت امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه تقویت هر چه بیش تر شناخت خداوند است. بدین منظور امام(ع) در دعاهای بسیاری به مسأله " خداشناسی" پرداخته است و با اشاره به موضوعاتی چون توحید و مراتب آن، ذات خدا و صفات خدا همچون خالق، قادر، غلام، رحیم، غنی، قوی، منعم، عزیز، حکیم و... به تقویت و تعمیق شناخت ما کمک می کند. حضرت امام سجاد(ع) در نخستین دعا، ضمن حمد و سپاس خداوند به شناساندن خدا می پردازد و می فرماید:
"خدایی که دیده های بینندگان از دیدنش ناتوانند و اندیشه های وصف کنندگان از عهده وصفش برنیایند. به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید، و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد."(2)
در این دعا امام(ع) با اشاره به ذات خداوند و این که قابل رؤیت نیست و همچنین با اشاره به صفت خالقیت خداوند، ما را به معرفت و شناخت خداوند هدایت می کند.
همچنین در فرازهای نخستین دعای عرفه(3) امام(ع) به" خداشناسی" می پردازد و بدین وسیله بر شناخت و معرفت ما می افزاید. امام(ع) در فرازهایی از دعای عرفه می فرماید:
"تویی آن که در آفریدنت شریکی یاریت نکرده و در کارت(آفریدن هرچیز) وزیر و معاونی تو را یاری ننموده، و بیننده و مانندی برای تو نبوده است."(4)
البته، ناگفته نماند که شناخت خدا، عنایتی است از سوی خدا به بندگان تا بتوانند ولی نعمت خود را بشناسند و وظایف خود را از قبیل شکرگزاری و ایمان به او، ایفا کنند. امام سجاد(ع) در این زمینه در نخستین دعا می فرماید:
"سپاس خدایی را که خویشتن را (علم، قدرت و حکمتش را) به ما شناساند و شکر و سپاس خود را به ما الهام نمود و درهای علم به ربوبیت و پروردگاریش را بر ما گشود. و بر اخلاص در توحید و یگانگیش راهنمایی مان فرمود."(5)
بنابراین، با توجه به این فرازها و دعاهای فراوان دیگر که در صحیفه سجادیه آمده است و تأکیدی که امام(ع) در این زمینه دارند، روشن می شود که یکی از اهداف تربیتی صحیفه سجادیه هدایت پیروان به شناخت خدا و تصحیح نظام اعتقادی آنها است.
ب: اهداف تربیت صحیفه در خصوص ارتباط انسان با خودهدف واسطه ای دیگر از سلسله اهداف تربیتی صحیفه سجادیه، در محدوده ارتباط انسان با خود مطرح می گردد. انسان همان طور که با خدای خود ارتباط برقرار می کند و از مراحل تربیتی حاکم بر این ارتباط، اهدافی خاص برداشت می شود، همچنین دارای کنشها و واکنش هایی با خود است که بر مراحل تربیتی آن نیز اهداف خاصی حاکم است.
اهدافی که در این باب در صحیفه سجادیه مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت، اهداف گرایشی است که از دو بعد گرایش های مختص انسان از قبیل: خداجویی و فضیلت خواهی و گرایش های مشترک بین انسان و حیوان از قبیل: خوردن و آشامیدن و غرایز جنسی، تشکیل شده است.
در اینجا به یکی از اهداف گرایشی برای نمونه اشاره می شود.

[h=2]پرورش حس خداجویی[/h]یکی از اهداف گرایشی تربیت در صحیفه سجادیه " پرورش حس خداجویِی" است. گرایش به خدا به عنوان خالق انسان و رفع کننده نیازها و مشکلات او در همه وجود دارد. این گرایش در فطرت همه وجود دارد و تغییر و تبدیل نیز در آن ممکن نیست.(6) امام سجاد(ع) در دعایی با اشاره به فطرت خداجوی انسان می گوید:" به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید، و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد، سپس آنان را در راه اراده و خواست خویشتن روان گردانید، و در راه محبت و دوستی به خود برانگیخت."(7)
برای پرورش این گرایش ابتدا باید به تقویت آن و برطرف کردن موانعی همچون گرایشهای پست غرایز حیوانی و اشتغالات روزمره، که انسان را از شناخت خدای متعال باز می دارد، بپردازیم. حضرت امام سجاد(ع) درباره این دسته از موانع عرض می کند:
" بار خدایا من داخل در صبح و داخل در شب می شوم در حالی که ، عمل و کردارم را اندک می بینم، کردارم مرا هلاک ساخته و هوای نفس و خواهشم تباهم گردانیده و شهوات و پذیرفتن خواهش های نفسم مرا بی بهره نموده است."(8)
همان طور که ملاحظه می شود، امام(ع) در این فرازها، هوای نفس و شهوات و رفتارهایی که از این دو ناشی می شود را به عنوان عوامل اصلی بازدارنده انسان از فطرت خداجویش و مسیر هدایت و سعادت، معرفی می کند.
در مرحله بعد، باید گرایش فوق، هدایت و راهنمایی شود تا به پرستش معبودهای دیگری از قبیل بت، ماه، ستاره و حتی دلبستگی مفرط به مقام، ثروت و غیره منجر نشود. به همین دلیل خدای متعال فطرت خداجویی در نهاد انسان قرار داده است تا انسان خودش را به یک حقیقتی وابسته و پیوسته بداند و خود را به آن حقیقت نزدیک و او را تسبیح و تقدیس کند.(9) همچنین عامل ضعف و ناتوانی ذاتی انسان در اداره امورش، مهم ترین عامل در راهیابی انسان به خالق خود است. این ضعف و فقر ذاتی، گویی در عمق جان انسان، احساس نیاز به موجود بی نیاز را به وجود آورده است. این احساس باطنی که غالباً ناخودآگاه و پنهان است، گرایش و میل و کشش به سوی غنی بالذات را پدید می آورد. بنابراین، با تقویت این احساس و تشدید آن، میل و گرایش مذکور نیز نیرومندتر و اثر آن در زندگی بیش تر خواهد شد. از این رو، امام سجاد(ع) در دعاهای بسیاری با تأکید فراوان بر فقر و نیازمندی انسان به خدا، تأکید می نماید:
"بارخدایا، من نیازمندترین نیازمندان به توام."(10)
"و بر فقر و نیازمندیم به درگاهت بیافزا."(11)
انحراف انسان، از اشتباه او در یافتن مصداق بی نیاز نشأت می گیرد. وقتی او در تشخیص بی نیاز مطلق از نیازمند دچار اشتباه گردید، آنچه را که مانند خود فقیر و نیازمند است به جای مبدا اصلی انتخاب کرده و به سوی آن میل می کند. امام سجاد(ع) می فرماید: "و خوارترین آنها نزد تو کسی است که تو او را روزی می دهی و او جز تو را می پرستد."(12)
بنابراین، پرورش خداجویی به عنوان یک هدف واسطه ای، احیا و تقویت این تمایل و هدایت آن به سوی متعلق واقعی آن یعنی خداوند است، به نحوی که نه تنها در شرایط دشوار بلکه در شرایط عادی نیز با قوت بروز پیدا کند و این در صورتی میسر می شود که انسان دایماً نقصان و فقر وجودی خود و غنا و بی نیازی خداوند را متذکر شود و در تشخیص مصداق بی نیاز مطلق به بیراهه کشانده نشود.

[h=2]ج. اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباط انسان با دیگران[/h]فعالیت های انسان علاوه بر رفتارهای فردی، شامل سلسله ارتباطات او با دیگر انسان ها نیز می شود که با توجه به تنوع ارتباطات، دیدگاه های خاص تربیتی را می طلبد. این امر گاهی رنگ اجتماعی پیدا می کند و گاهی از دیدگاه سیاسی مورد بررسی قرار می گیرد و گاهی هم با رویکرد اقتصادی به آن نظر می شود. با مطالعه دعاهای صحیفه سجادیه، که در زمینه ارتباط انسان با دیگران است، می یابیم که نظام تربیتی آن درصدد هدفمند کردن رفتارهای انسان در حیطه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. در این بخش به ذکر نمونه ای از اهداف تربیتی فوق بسنده می کنیم: یکی از اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباطات اجتماعی، نحوه ارتباط انسان با والدین است. از مهم ترین اهداف امام سجاد(ع) این است که هر چه بیشتر فرزندان را نسبت به وظایفشان از قبیل اطاعت، احترام، گذشت از والدین و احسان در حق ایشان، آشنا سازد و آنان را نسبت به آن وظایف تشویق نمایند. امام سجاد(ع) برای این منظور در دعای بیست و چهارم که دعا برای والدین است، به مقام و شخصیت والای پدر و مادر و وظایف فرزندان در قبال آنان اشاره نموده، می فرمایند:"بارخدایا! صدایم را در برابر ایشان آهسته و سخنم را خوشایند و خویم را نرم نما، و دلم را بر آنها مهربان کن، و مرا به ایشان سازگار و بر آنان رحیم گردان."(13)
یکی دیگر از اهداف تربیتی صحیفه سجادیه در خصوص ارتباط با والدین، " حق شناسی و سپاسگزاری" از زحمات و تلاش آنان برای پرورش و رشد فرزندان است. همان طور که کفران نعمت و اجتناب از توجه به حق منعم، عقوبت ابدی را به دنبال دارد، روی گردانی از والدین و کوتاهی در حق آنان موجب دوری از مسیر قرب الهی می گردد. یکی از تعالیم تربیتی صحیفه که از بارزترین مصادیق حق شناسی درباره والدین است، طلب خیر و برکت برای آنها در قالب دعاست، حضرت امام سجاد علیه السلام می فرماید:
"بارخدایا! آنان را به پرورش من جزا ده و در گرامی داشتنم پاداش ده، آنچه در کودکی از من محافظت نموده اند برای آنها نگاه دار."(14)
همچنین امام علیه السلام در فرازهای دهم و یازدهم دعا نیز زحمات و تلاش هایی که والدین در پرورش و تربیت فرزندان متحمل شده اند، اشاره می کند، سپس در حقشان طلب پاداش و غفران می کند و می فرماید:
" پدر و مادر مرا به بهترین چیزی (پاداش) که اختصاص داده ای به آن پدران و مادران بندگان با ایمانت،امتیاز ده.(15)
" مرا به وسیله دعا برای ایشان و ایشان را به سبب مهربانی شان به من بیامرز. آمرزش پابرجا، و به شفاعت و میانجیگری من برای ایشان از آنها راضی و خوشنود شو، خوشنودی یکسره و آنها را با گرامی داشتن به جاهای آسایش برسان."(16)

[h=2]پی نوشت ها:[/h]1. عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج اول، نشر اسراء، 1377، ص341.2. دعای 1/ بند 2 و 3.
3. دعای عرفه از نخستین بند تا بند سی ام.
4. دعای 47/ بند14.
5. دعای 1/ بند10.
6. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی دانند.(روم/30)
7. دعای1/ بند3 و4.
8. دعای 52/ بند7.
9. محمود رجبی، انسان شناسی، چاپ سوم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1378، ص71.
10. دعای10/ بند3.
11. دعای 47/ بند118.
12. دعای 52/ بند2.
13. دعای 24/ بند6.
14. دعای 24/ بند 7.
15. دعای 24/ بند 12.
16. دعای 24/ بند14.

[h=1][/h] [h=3]امام سجاد(ع) و درخواست حاجت‌ها از خداوند[/h]


[/HR] [h=2]خدایا پس بر محمد و آل او درود فرست و با من به احسان و تفضلت رفتار کن و با من با عدالت و دادگریت به استحقاق رفتار مکن.[/h]
[/HR]
پروردگارا، ای منتهای درخواست حاجت‌ها ...
و ای آنکه رسیدن به خواسته‌ها در پیشگاه اوست.
و ای آنکه نعمت های خویش را با قیمت نمی‌فروشد.
و ای آنکه داده‌های خویش را با منت گزاردن تیره نمی‌کند.
و ای آنکه می‌توان با او بی‌نیاز شد، ولی هرگز نمی‌توان از او بی‌نیاز شد.
و ای آنکه به او روی می‌آورند و از او روی‌گردان نمی‌شوند.
و ای آنکه گنجینه‌های او را، در خواست‌ها نابود نمی‌کند.
و ای آنکه، اسباب و وسایل، حکمت او را تغییر نمی‌دهد.
و ای آنکه خواسته‌های نیازمندان از او قطع نمی‌شود.
و ای آنکه دعای دعاکنندگان، او را به زحمت نمی‌اندازد.
خود را به بی‌نیازی از آفریدگانت ستوده‌ای و راستی، سزاوار بی‌نیازی از آن‌ها هستی. آفریدگان را به فقر و تنگدستی نسبت داده‌ای و راستی، آن‌ها نیز شایسته احتیاج بسوی تواند.
پس، کسی که از درگاه تو بخواهد روزنه نیاز خود را ببندد و به وسیله تو بخواهد فقر را از خود بر طرف کند، محققاً خواسته خود را از جایگاه حقیقی‌اش طلب کرده است و از راه صحیح به خواسته‌اش رسیده است.
و کسی که حاجت خود را به یکی از آفریدگانت عرضه کند، یا او را سبب بر آمدن حاجت خود قرار دهد، نه تو را، بلکه به یقین، خود را محروم ساخته و مستحق از دست دادن احسان در پیشگاه تو گردیده است.
خدایا من به درگاه تو حاجتی دارم که توانم به آن نمی‌رسد و در برابر آن، بیچاره شده‌ام و نفس من چنین وانمود می‌کند که حاجتم را پیش کسی ببرم که او خود حاجت‌هایش را نزد تو می‌آورد و در خواسته‌هایش از تو بی نیاز نیست؛ و آنچه نفس وانمود می‌کند، لغزشی است از لغزش‌های خطاکاران و گناهی است از معصیت‌های گناهکاران.
فضل و بخشش تو مرا مأنوس کرده است و احسان تو مرا راهنمایی کرده، پس از تو می‌خواهم به حق خودت و به حق محمد و آل او، (درودهای تو بر ایشان باد) که مرا نومید [و دست خالی] بر نگردانی.

سپس به خاطر آنکه مرا آگاه کردی از غفلت و فراموشی خویش، آگاه شدم و به واسطه توفیق تو، از لغزشم برخاستم و با راهنمایی تو، از گناهم برگشتم و چنین گفتم: پاک و منزه است پروردگار من، چگونه نیازمندی از نیازمندی در خواست می‌کند و کجا فقیر و تنگدستی به فقیری مانند خود رو می‌آورد؟
پس ای پروردگار من، من از روی رغبت، آهنگ تو نموده‌ام و با اعتماد به تو، امید بر تو بسته‌ام و دانسته‌ام که حتماً بیشترین چیزی را که از تو بخواهم، در برابر دارائی و توان تو، اندک است و بزرگ‌ترین چیزی را که از تو طلب کنم، در برابر گستره فیض و رحمت تو کوچک است و البته، جود و بخشش تو، از درخواست کسی کم نمی‌آورد و دست تو در بخشش‌ها از هر دستی برتر است.

خدایا پس بر محمد و آل او درود فرست و با من به احسان و تفضلت رفتار کن و با من با عدالت و دادگریت به استحقاق رفتار مکن. چه اینکه من اول رو آورنده‌ای نیستم که به سوی تو روی آورده و با آنکه سزاوار منع است، به او بخشش کرده‌ای و اول سائلی نیستم که از تو درخواست کرده و با آنکه سزاوار محرومیت بوده است، به او احسان کرده‌ای.
خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و اجابت کننده دعایم باش و به ندایم نزدیک؛ و به تضرع و زاریم مهربان و به صدایم شنوا باش؛ و امیدم را از خودت قطع نکن و دعایم را از درگاهت بر مگردان؛ و در این خواسته و غیر آن، گرایشم را به غیر خودت متوجه نکن.
و مرا با برآوردن خواسته‌ام و روا کردن حاجتم و رسیدن به خواسته‌ام، پیش از آنکه از این سرای فانی بروم با آسان کردن دشواری برایم، و خوبی تقدیر تو در همه امور برایم، یاری و کفایت فرما.
و بر محمد و آل او درود فرست، درود همیشگی که رو به فزونی است و جاودانگی‌اش پایان نپذیرد و فرجامش آخر نداشته باشد و آن را یاور من قرار داده و برای بر آمدن حاجتم وسیله بگردان. زیرا، تو دارای رحمت گسترده و بخشش بسیاری.
فضل و بخشش تو مرا مأنوس کرده است و احسان تو مرا راهنمایی کرده، پس از تو می‌خواهم به حق خودت و به حق محمد و آل او، (درودهای تو بر ایشان باد) که مرا نومید [و دست خالی] بر نگردانی.

صحيفه سجاديه مجموعه‌اي از دعاهاي امام علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ است. كه زبور آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و انجيل اهل بيت ـ عليهم

السّلام ـ لقب يافته است و شامل 54 دعا مي‌باشد و بيش از 60 شرح بر آن نوشته شده است.[1]

از نظر بسياري از عالمان، صحيفة كامله سجاديه از كتب مشهور و متواتر است و نياز به سند ندارد، علاوه بر آن كه داراي مضاميني عالي و از معجزه‌هاي

قولي امام سجاد ـ عليه السّلام ـ است؛ زيرا چنين كلامي از غير ائمه ـ عليهم السّلام ـ صادر نشده است. با اين حال، محققان بررسي‌هاي ارزنده‌اي در مورد

سند آن انجام داده‌اند. مرحوم علامه محمد تقي مجلسي، بيش از 600 طريق عالي نقل حديث براي آن ذكر نموده است.[2]

صحيفة سجاديه همان صحيفة نورانيه الهيه است كه از آسمان عرفان عارف بالله و عقل نوراني سيد ساجدين ـ عليه السّلام ـ نازل شده، و هدف آن عبارت

است از:
1. رهايي بندگان از زندان طبيعت
2. فهماندن ادب عبوديت
3. قيام در خدمت ربوبيت[3]
4. بيان معارف ناب و آداب و تهذيب اخلاق.
[4]

مرحوم مجلسي در مورد وجه نامگذاري صحيفه به زبور آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و انجيل اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ چنين مي‌نگارد:

«إنّهُ كما إنّ الزَبورَ والإنجيل جريا من اللهِ تعالي علي لسانِ داودَ و عيسي بن مريم، كذلك جرت الصحيفةُ من اللهِ تعالي علي لسانِ سيّد الساجدينَ عليِّ بن

الحسين زينِ العابدينَ صلوات الله عليه»؛[5] همان طور كه زبور و انجيل از جانب خداوند متعال بر زبان داود ـ عليه السّلام ـ و عيسي بن مريم ـ عليه

السّلام ـ جاري شد،‌صحيفه نيز از جانب خداوند متعال بر زبان سيد ساجدين، علي بن الحسين زين العابدين ـ عليه السّلام ـ جريان يافت.

امام سجاد ـ عليه السّلام ـ، مسايل تربيتي، فردي، اجتماعي و ايدئولوژيكي را در قالب دعا بيان نموده است، كه با تفكر و تعمق در آموزه‌هاي آن، مي‌توان

به معدن معارف ناب الهي واصل شد.

برخي مباحث صحيفه به قرار زير است:
1. مسايل اعتقادي «توحيد خالص، اسماء الله، نبوت و محبت به نبي مكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و آل پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، امامت، معاد» 2. اسلام؛ 3. فرشتگان؛ 4. مباحث اخلاقي؛ 5. طاعات؛ 6. ذكر و دعا؛ 7. سياست؛ 8. اقتصاد؛ 9. مسايلي درباره انسان و جهان؛ 10. مسايل اجتماعي؛ 11. علم؛ 12. تاريخ؛ 13. مسايل مربوط به بهداشت و سلامتي جسمي و آرامش رواني؛ 14. مسايل نظامي.
و يك سلسله مباحث ديگر.[6]

هر يك از مباحث مذكور داراي زير مجموعه‌هاي خاص خود است. امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در همة موضوع‌ها، با شيوه‌اي ابتكاري و خلاقيتي منحصر به

فرد، تصوير روشني از معارف اسلامي و جامعه اسلامي زمان خويش را ارايه مي‌دهد و تكليف مسلمانان را بيان مي‌نمايد.

بعضي از دعاها آن قدر پر مغز و عميق و آموزنده است كه مي‌توان مكتب اخلاقي اسلام را در آن استنباط كرد. محققان اسلامي دعاي مكارم الاخلاق[7]

را بهترين نمونه براي معرفي مكتب اخلاقي اسلام شمرده‌اند.[8]

جلوه‌هايي زيبا از صحيفه سجاديه:

الف. هماهنگي با قرآن

قرآن كريم بعد از بسم الله الرحمن الرحيم، با كلمة «الحمدلله» آغاز مي‌شود، صحيفه سجاديه نيز با كلمه «الحمدلله» شروع مي‌شود؛ زيرا حمد خدا كليد

ذكر الهي است:[9]

«الحمدُلله» الإوَّلِ بِلا أوّلٍ كانَ قبله، و الآخر بِلا آخرٍ يكونُ بعدهَ»؛ سپاس خداوند را كه نخستين موجود است و پيش از او هيچ نبود و آخرين موجود است و

پس از او هيچ نباشد.

قابل ذكر است كه نهج البلاغه نيز با كلمه الحمد لله شروع مي‌شود.

از نظر محتوا، رابطه‌اي عميق بين قرآن و صحيفه وجود دارد و براي همين است كه بزرگان، دعا را قرآن صاعد خوانده‌اند.

رمز اين هماهنگي آن است كه علوم ائمه ـ عليهم السّلام ـ از منبع فيض الهي است، و چون قرآن و صحيفه سرچشمه‌اي واحد دارند، تعاليم آن دو هم

آهنگ و موافق يكديگر است.

دعاي اوّل صحيفه با حمد الهي آغاز مي‌شود و با نام مبارك «حميد» به پايان مي‌رسد.

امام ـ عليه السّلام ـ در اين دعا، خداوند را به خاطر نعمت‌هاي فراوانش حمد مي‌نمايد و از خداوند متعال حمدي را درخواست مي‌كند كه صعود به اعلي

عليين، هم نشيني با فرشتگان و پيامبران ـ عليهم السّلام ـ از آثار ارزشمند آن است.

همت بلند و ژرف انديشي امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ در جمله‌اي زيبا، اين گونه ظاهر مي‌شود: «... الحمدُلله... حمداً يَفضُلُ سائرَ الحمدِ كفَضل ربَّنا

علي جميعَ خلقِه»؛ حمد خدا را حمدي از ساير حمدها برتر، به اندازة‌ برتري پروردگار ما از ساير آفريدگان».

با تفكر در برتري خداوند بر مخلوقات؛ خداوندي كه وجود مطلق و بي‌نهايت است، به گسترة ‌بينش الهي امام پي مي‌بريم. در پايان دعا آنچه را كه آرزوي

همه اولياي الهي است، ‌از خدا درخواست مي‌كند و ياد شهيدان را زنده مي‌كند.

«و نصيرُ بِهِ في نظمِ الشُهداءِ بِسُيوفِ أعدائهِ، إنّهُ وليٍّ حميدٌِ»؛ خداوند را سپاس...، آن گونه سپاسي كه در سلك شهيدان قرار گيريم، آنان كه با

شمشيرهاي دشمنان خدا كشته شدند.

ب. بيان و نظم مطالب

مطالب صحيفه با نظم خاص و سير طبيعي بيان شده است. با مطالعة آن، اين مطلب به خوبي شهود مي‌گردد. در اين جا دعاي دوازدهم را به عنوان نمونه

ذكر مي‌كنيم. امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در اين دعا، به درگاه الهي عرضه مي‌دارد:

خدايا سه چيز مرا از سوال تو باز مي‌دارد:
1. فرماني كه تو دادي و من در اطاعت كندي نمودم؛
2. نهي كردي و من سوي نهي تو شتافتم؛
3. نعمت بخشيدي و من در سپاس‌گزاري آن كوتاهي كردم.

سپس امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ افزود:

و مرا در سوال كردن از تو، تفضل تو بر كسي كه روي به تو آورد و با گمان نيكو سوي تو آيد، ترغيب مي‌كند.

بعد عرضه مي‌دارد:

«فها أنّا ذا، يا إلهي، واقِفٌ ببابِ عِزّكَ وُقوفَ المُستسلِمِ الذَليلِ»؛ اينك من به درگاه عزت تو مانند بنده فرمانبردار و ذليل ايستاده‌ام و مانند مردم مستمند با

شرمساري از تو مسألت مي‌كنم.

اين جاست كه پيوند عقل ومنطق با ذوق و عاطفه و پيوند عقلاني با خاكساري به درگاه الهي، تصويري جذاب از دعا را ترسيم مي نمايد كه هم بعد بينش و

عقل انسان اقناع مي‌شود و هم جنبة گرايش و عاطفه انسان سيراب مي‌گردد.


[/HR]
[1] . ر.ك: الذريعه، آقا بزرگ تهراني، ج 13، ص 359 ـ 345.
[2] . صحيفه به معني پاره‌اي از پوست يا كاغذي است كه در آن چيزي بنويسند. جمع آن صحف (و) صحائف است. اين كه دعا را صحيفه ناميده‌اند، از روي مجاز و از قبيل تسمية ظرف به اسم مظروف است و اين كه كامله وصف نموده‌اند، براي كمال و اهميت آن است. ترجمه وشرح صحيفه كامله سجاديه، سيد علي نقي، فيض الاسلام، در مورد كامله دو نظريه ديگر مطرح شده است. (زندگاني علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ ، سيد جعفر شهيدي، صص 190 و 19).
[3] . بحار الانوار، ج 107، ص 43.
[4] . با استفاده از كلام امام راحل(ره) در آداب الصلوة، ص 192.
[5] . بحار الانوار، ج 107، ص 61.
[6] . الدليل الي موضوعات الصحيفة السجادية، محمد حسين المظفر.
[7] . دعاي بيستم صحيفه.
[8] . فلسفه اخلاق، مرتضي مطهري، ص 20.
[9] . الحمد الله الّذي جعل الحمد مفتاحاً لذكره، نهج البلاغه، خطبة 156.

دعای 20 قسمت دهم

« زیور صالحان » و « جامه ی زینت پرهیزگاران » از منظر امام

رواج عدل
فرو بردن خشم
خاموش کردن آتش دشمنی و کینه
گرد هم آوردن پراکندگان ( وحدت)
اصلاح بین مردم
آشکار ساختن نیکی
پوشانیدن عیب ها
نرمخویی و فروتنی
نیکرفتاری و وقار و خوش خُلقی
سبقت گرفتن به سوی فضیلت
برگزیدن احسان و تفضّل
ترک سرزنش مردم
ترک نیکی به غیر مستحّق
گفتن حق اگر چه سخت باشد
اندک شمردن نیکی در گفتار و کردار اگر زیاد باشد
زیاد شمردن شرّ و بدی در گفتار و کردار اگر چه کم باشد
دائمی بودن طاعات
ملازمت با جماعت
ترک بدعت گزاران و کسی که رأی ساختگی بکار بَرَد



نیایش آن حضرت در اصرار ورزیدن بر دعا
ای خدایی كه نه در زمین چیزی از تو پوشیده می‌ماند و نه در آسمان، و چگونه چیزی كه خود آن را آفریده‌ای، از تو پنهان تواند بود ای معبود من؟ یا چگونه چیزی را كه خود پدید آورده‌ای، شماره نتوانی كرد؟ یا چگونه چیزی كه تدبیر كارش به دست توست، از چشمت پنهان شود؟ یا چگونه می‌تواند از تو بگریزد كسی كه بی‌رزق و روزیِ تو زنده نخواهد بود؟ و یا چگونه از بندِ اراده‌ات رهایی یابد آن كس كه جز در قلمروِ فرمانروایی‌ات راهی برایش نیست.

پاك و منزّهی تو، از آفریدگانِ تو آن كس كه بیش‌تر تو را بشناسد، از تو بیش‌تر می‌ترسد، و آن كس كه طاعتش بیش از دیگران باشد، فروتنی‌اش در پیشگاه تو بیش‌تر خواهد بود، و خوارترینِ آنان كسی است كه روزی‌اش را تو می‌دهی، ولی او دیگری را پرستش می‌كند.

پاك و منزّهی تو، آن كس كه به تو شك می‌ورزد و فرستادگانت را دروغ می‌پندارد، از پادشاهی‌ات نتواند كاست. آن كس كه حكم تو را بر نمی‌تابد، نتوان از فرمان تو سرپیچد، و آن كسی كه قدرتت را منكر می‌شود، خود را از سلطه‌ی تو باز نتواند داشت، و آن كس كه جز تو را می‌پرستد، از دست تو راه گریزش نیست، و آن كس كه دیدار تو را خوش ندارد، در دنیا جاودان نخواهد زیست.

پاك و منزّهی تو، و چه بلند است مرتبه‌ات، و چه غالب است قدرتت، و چه سخت است نیرویت، و چه نافذ است فرمانت.

پاك و منزّهی تو، مرگ را برای همه‌ی آفریدگانت مقدّر كرده‌ای؛ چه آنان كه تو را به یكتایی می‌پرستد و چه آنان كه نمی‌پرستند. همگان چشنده‌ی طعم مرگ هستند، و همه رهسپار كوی تواَند. نامت بلند و فرخنده است. چز تو هیچ خدایی نیست. كتایی و انباز نداری.

به تو ایمان آوردم، و فرستادگانت را تصدیق كردم، و كتابت را پذیرفتم، و به هر معبودی جز تو كافر گردیدم، و از هر كه غیر تو را پرستید، بیزار شدم.

خدایا، روز و شبم را در حالی سپری می‌كنم كه كار نیك خود را اندك می‌بینم، و به گناه خود معترفم، و به خطای خود اقرار دارم. من چون بر خویشتن ستم كرده‌ام، ذلیل و خوارم. كردار من مرا به نابودی افكنده، و هوای نَفسِ من تباهم گردانیده، و شهوات مرا از خوبی‌ها بی‌بهره ساخته است.

ای مولای من، از تو درخواست می‌كنم؛ چونان كسی كه آرزوهای دراز او را به كارِ بیهوده سرگرم نموده، و جسمش به سبب تن درستی به غفلت افتاده، و قلبش به افزونیِ نعمت فریفته گردیده، و كم‌تر به فرجام كار خود می‌اندیشد؛

چونان كسی كه آرزوها بر او چیره شده، و خواهش نَفس به فتنه‌اش دچار كرده، و دنیا تما موجودش را به تصرّف درآورده، و مرگ بر او سایه افكنده است؛ چونان كسی كه گناهان خود را بسیار می‌بیند و به خطای خود معترف است؛ چونان كسی كه نه جز تو پروردگاری دارد و نه جز تو سرپرستی می‌شناسد. كسی او را از خشم تو نمی‌رهانَد، و او هرگز پناهگاهی نمی‌یابد كه از تو بدان پناه برد، مگر آنگاه كه به درگاه تو پناه آورَد.

معبود من، از تو می‌خواهم كه به حقِ خود كه بر همه‌ی آفریدگانت لازم گردانده‌ای، و به نام بزرگ خود كه به پیامبرت فروده‌ای با آن به تسبیح تو پردازد، و به بزرگیِ ذات بزرگوارت كه نه كهنگی می‌پذیرد، نه دگرگون می‌شود، نه تغییر حالت می‌دهد و نه از میان می‌رود، بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و مرا با عبادت خود از هر چیز بی‌نیاز كنی، و با ترس از خود، محبت دنیا را از دلم بزدایی، و به رحمت خود مرا با دستی پر از كرامت باز گردانی؛

زیرا من تنها به سوی تو می‌گریزم، و تنها از تو می‌ترسم، و تنها از تو فریادرسی می‌خواهم، و تنها به تو امیدوارم، و تنها تو را می‌خوانم، و تنها به درگاه تو پناه می‌آورم، و اعتمادم تنها به توست، و تنها از تو یاری می‌جویم، و تنها به تو ایمان دارم، و تنها بر تو توكل می‌كنم، اتكای من تنها به جود و بخشش توست.

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی الْإِلْحَاحِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى :

یَا اللَّهُ الَّذِی لَا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ، وَ كَیْفَ یَخْفَى عَلَیْكَ یَا إِلَهِی مَا أَنْتَ خَلَقْتَهُ، وَ كَیْفَ لَا تُحْصِی مَا أَنْتَ صَنَعْتَهُ، أَوْ كَیْفَ یَغِیبُ عَنْكَ مَا أَنْتَ تُدَبِّرُهُ، أَوْ كَیْفَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یَهْرُبَ مِنْكَ مَنْ لَا حَیَاةَ لَهُ إِلَّا بِرِزْقِكَ، أَوْ كَیْفَ یَنْجُو مِنْكَ مَنْ لَا مَذْهَبَ لَهُ فِی غیْرِ مُلْكِكَ. سُبْحَانَكَ أَخْشَى خَلْقِكَ لَكَ أَعْلَمُهُمْ بِكَ، وَ أَخْضَعُهُمْ لَكَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِكَ، وَ أَهْوَنُهُمْ عَلَیْكَ مَنْ أَنْتَ تَرْزُقُهُ وَ هُوَ یَعْبُدُ غَیْرَكَ سُبْحَانَكَ لَا یَنْقُصُ سُلْطَانَكَ مَنْ أَشْرَكَ بِكَ، وَ كَذَّبَ رُسُلَكَ، وَ لَیْسَ یَسْتَطِیعُ مَنْ كَرِهَ قَضَاءَكَ أَنْ یَرُدَّ أَمْرَكَ، وَ لَا یَمْتَنِعُ مِنْكَ مَنْ كَذَّبَ بِقُدْرَتِكَ، وَ لَا یَفُوتُكَ مَنْ عَبَدَ غَیْرَكَ، وَ لَا یُعَمَّرُ فِی الدُّنْیَا مَنْ كَرِهَ لِقَاءَكَ. سُبْحَانَكَ مَا أَعْظَمَ شَأْنَكَ، وَ أَقْهَرَ سُلْطَانَكَ، وَ أَشَدَّ قُوَّتَكَ، وَ أَنْفَذَ أَمْرَكَ سُبْحَانَكَ قَضَیْتَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِكَ الْمَوْتَ مَنْ وَحَّدَكَ وَ مَنْ كَفَرَ بِكَ، وَ كُلٌّ ذَائِقُ الْمَوْتِ، وَ كُلٌّ صَائِرٌ إِلَیْكَ، فَتَبَارَكْتَ وَ تَعَالَیْتَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِیكَ لَكَ. آمَنْتُ بِكَ، وَ صَدَّقْتُ رُسُلَكَ، وَ قَبِلْتُ كِتَابَكَ، وَ كَفَرْتُ بِكُلِّ مَعْبُودٍ غَیْرِكَ، وَ بَرِئْتُ مِمَّنْ عَبَدَ سِوَاكَ. اللَّهُمَّ إِنِّی أُصْبِحُ وَ أُمْسِی مُسْتَقِلًّا لِعَمَلِی، مُعْتَرِفاً بِذَنْبِی، مُقِرّاً بِخَطَایَایَ، أَنَا بِإِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی ذَلِیلٌ، عَمَلِی أَهْلَكَنِی، وَ هَوَایَ أَرْدَانِی، وَ شَهَوَاتِی حَرَمَتْنِی. فَأَسْأَلُكَ یَا مَوْلَایَ سُؤَالَ مَنْ نَفْسُهُ لَاهِیَةٌ لِطُولِ أَمَلِهِ، وَ بَدَنُهُ غَافِلٌ لِسُكُونِ عُرُوقِهِ، وَ قَلْبُهُ مَفْتُونٌ بِكَثْرَةِ النِّعَمِ عَلَیْهِ، وَ فِكْرُهُ قَلِیلٌ لِمَا هُوَ صَائِرٌ إِلَیْهِ. سُؤَالَ مَنْ قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْأَمَلُ، وَ فَتَنَهُ الْهَوَى، وَ اسْتَمْكَنَتْ مِنْهُ الدُّنْیَا، وَ أَظَلَّهُ الْأَجَلُ، سُؤَالَ مَنِ اسْتَكْثَرَ ذُنُوبَهُ، وَ اعْتَرَفَ بِخَطِیئَتِهِ، سُؤَالَ مَنْ لَا رَبَّ لَهُ غَیْرُكَ، وَ لَا وَلِیَّ لَهُ دُونَكَ، وَ لَا مُنْقِذَ لَهُ مِنْكَ، وَ لَا مَلْجَأَ لَهُ مِنْكَ، إِلَّا إِلَیْكَ. إِلَهِی أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ الْوَاجِبِ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِكَ، وَ بِاسْمِكَ الْعَظِیمِ الَّذِی أَمَرْتَ رَسُولَكَ أَنْ یُسَبِّحَكَ بِهِ، وَ بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِیمِ، الَّذِی لَا یَبْلَى وَ لَا یَتَغَیَّرُ، وَ لَا یَحُولُ وَ لَا یَفْنَى، أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تُغْنِیَنِی عَنْ كُلِّ شَیْ‏ءٍ بِعِبَادَتِكَ، وَ أَنْ تُسَلِّیَ نَفْسِی عَنِ الدُّنْیَا بِمَخَافَتِكَ، وَ أَنْ تُثْنِیَنِی بِالْكَثِیرِ مِنْ كَرَامَتِكَ بِرَحْمَتِكَ. فَإِلَیْكَ أَفِرُّ، و مِنْكَ أَخَافُ، وَ بِكَ أَسْتَغِیثُ، وَ إِیَّاكَ أَرْجُو، وَ لَكَ أَدْعُو، وَ إِلَیْكَ أَلْجَأُ، وَ بِكَ أَثِقُ، وَ إِیَّاكَ أَسْتَعِینُ، وَ بِكَ أُومِنُ، وَ عَلَیْكَ أَتَوَكَّلُ، وَ عَلَى جُودِكَ وَ كَرَمِكَ أَتَّكِلُ.

[h=2][/h] از دعاهای حضرت امام سجاد علیه السلام در روز عرفه است که:
خدایا! مرا شاکر و صابر گردان و مرا در چشم خویش خوار و در نظر مردم بزرگوار گردان .
خدایا! در همه کارها عاقبت ما را به خیر کن و ما را از خواری دنیا و عذاب آخرت نگهدار .
خدایا! مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوا عزیز کن و به عافیت زیبایی ده .
خدایا! از زوال(از بین رفتن، نابود شدن) نعمت و تغییر عافیت و غضب ناگهانی و همه چیزهایی که مایه ناخشنودی توست به تو پناه می برم .
خدایا! از اخلاق بد و اعمال بد و هوس‎های بد و مرض‎های بد به تو پناه می برم .
خدایا! سحرخیزی را بر امت من مبارک ساز .
خدایا! تو را به غیب دانی و قدرتی که بر آفرینش داری سوگند می دهم تا موقعی که زندگی را برای من بهتر می دانی مرا زنده نگهدار و موقعی که مرگ را برای من بهتر می دانی مرا بمیران .
خدایا! از تو می خواهم که ترس خود را در آشکار و نهان نصیب من کنی و در حال خشنودی و خشم کلمه اخلاص را به زبان من جاری نمایی و در حال فقر و توانگری میانه روی را شعار من سازی .
خدایا! چنان که خلقت مرا نیک کردی سیرتم را نیز نیک کن .
خداوندا! یک لحظه مرا به خودم واگذار مکن و چیزهای خوبی که به من بخشیده ای، از من باز مگیر.
خدایا بر محمد و خاندان پاکش درود فرست .
درودهای پربرکت و پاکیزه و فزاینده ای که صبح گاهان و شامگاهان در رسند،
و درود فرست بر ایشان و بر ارواح شان،
و کارشان را بر اساس تقوا فراهم آور،
و احوالشان را به سامان آر،
و ما را به رحمت خود در جایگاه امن و امان در کنار ایشان قرار ده،
ای مهربان‎ترین مهربانان.( منتخبی از دعای امام سجاد علیه السلام در روز عرفه، مترجم: حسین انصاریان)

[h=1]اسرار عرفات از زبان امام سجاد (علیه السلام)
[/h]
امام سجاد ـ علیه السلام ـ در این حدیث ، اسرارِ اعمال مختلف حج را به شبلی آموخته اند ؛ از جمله اسرار ، اسرار عرفه است . به طور معمول شخص حج گزار در روز ترویه ( روز هشتم ذیحجّه ) احرام می بندد که شب نهم را در سرزمین عرفات بماند تا آن وقوف لازم را که روز نهم می باشد ، درک کند . روز نهم را ، از زوال خورشید (ظهر) ، باید در سرزمین عرفات بماند و در شب دهم از عرفات به مشعر کوچ نموده و در آنجا بیتوته کند و روز دهم بعد از طلوع آفتاب ، از مشعر به طرف منا حرکت و کوچ کند .
امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ فرمودند : می دانید وقتی زائر و انسان حج گزار احرام بست ، چرا باید به عرفات رود و بعد بیاید کعبه را طواف کند ؟ برای آن که عرفات خارج از مرز حرم است و اگر کسی میهمان خدا است ، ابتدا باید به بیرون دروازه رود و آنقدر دعا و ناله کند تا لایق ورود به حرم شود .
بعد در عرفات ، هم شب و هم روز ، بخصوص روز عرفه ، دعای مخصوصی است . و دعا جزء فضائل برجسته و وظائف مهمّ روز عرفه در سرزمین عرفات است ؛ چرا که اگر کسی روز نهم ذیحجّه در عرفات نباشد نیز از فضائل برجسته آن روز ، خواندن دعای عرفه سالار شهیدان حسین ابن علی ـ علیهماالسلام ـ می باشد . 1
زائر ابتدا باید در خارج از محدوده حرم ، آنقدر دعا کند و خود را تزکیه و تطهیر نماید تا لایق ورود به مرز حرم شود ؛ از این جهت گفته اند که قبل از طواف ، باید به بیرون دروازه ؛ یعنی عرفات رود ؛ مثل این که اگر میهمانی بخواهد بر بزرگی وارد شود ، اول باید در قسمت ورودی درب ؛ اجازه ورود بگیرد آنگاه به محضر وارد شود . حاجیان در روز نهم ، به سرزمین عرفات می روند ، در آنجا تضرّع می کنند ، دعا می خوانند و اجازه ورود به حرم را از خدا مسألت می کنند آن گاه که لیاقت یافتند ، وارد محدوده حرم می شوند .
اسرار عرفات فراوان است در این جا پنج سرّ که در حدیث شبلی آمده است می آوریم :
1 ـ وقوف در عرفات به این معنا است که انسان به معارف الهی واقف ، عارف و آگاه شود . و از اسرار الهی نظام آفرینش با خبر شود. بداند که خداوند به همه نیازهای او واقف است و برای رفع همه نیازمندی های او توانا است . خود را به خدا بسپارد و احساس کند که بنده او و محتاج به او است تا تنها او را اطاعت کند . اگر بنده ای مطیع و پیرو خدا شد و خود را به خدا سپرد از همه چیز و همه کس بی نیاز است ؛ طاعت او سرمایه و وسیله‌ هر بی‌نیازی است (و طاعتهُ غِنًی)
از این‌رو امام سجاد‌ علیه السلام به سائلی که در روز عرفه گدایی می‌کرد، فرمود: وای بر تو! آیا در چنین روزی، دست نیاز به‌ سوی غیر‌ خدا دراز می‌کنی؛ در چنین روزی برای کودکان در رحمْ امید سعادت می‌رود: “ویحک! أغیر‌الله تسأل فى هذا الیوم. إنه لیرجی لما فى بطون الحبالی فى هذا الیوم أن یکون سعیداً!”2 کسی که در این جا از خدا غیر‌ خدا را طلب کند زیان کرده است.
امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ فرمودند : می دانید وقتی زائر و انسان حج گزار احرام بست ، چرا باید به عرفات رود و بعد بیاید کعبه را طواف کند ؟ برای آن که عرفات خارج از مرز حرم است و اگر کسی میهمان خدا است ، ابتدا باید به بیرون دروازه رود و آنقدر دعا و ناله کند تا لایق ورود به حرم شود

2 ـ باید عارف بشود که ذات اقدس الهی به صحیفه قلب او و به درون او و رمز و راز او آگاه است ، زائر باید در سرزمین عرفات آیه شریفه : « وان تجهر بالقول فانّه یعلم السرّ و أخفی»(طه آیه7) را درک کند .
خداوند متعال می فرماید : پروردگار شما ، از هر کاری که انجام می دهید ، از هر چرخی که می زنید و از هر سرّی که در درون خود دارید ، آگاه و مستحضر است . حرف آشکار و راز نهانی شما را می داند و آنچه را که پوشیده است و حتّی احیاناً برای خود شما روشن نیست و بطور ناخودآگاه در زوایا و شیار مغز و قلب و روح شما عبور می کند می داند .
در حدیثی امام سجاد‌ علیه‌السلام فرمود: عصر روز عرفه و ظهر روز دهم که حاجیان در منا حضور دارند، خدای سبحان بر ملائکه افتخار می‌کند و می‌فرماید: اینان بندگان من هستند که از راه‎های دور و نزدیک با مشکلات بسیار به اینجا آمده و بسیاری از لذّت‎ها را بر خود حرام کرده و بر شن‎های بیابان‎های عرفات و منا خوابیده و این چنین با چهره‌های غبارآلود در پیشگاه من اظهار عجز و ذلّت می‌کنند. اینک به شما اجازه دادم تا آنان را ببینید. آنگاه ملائکه‌ حق به اذن خداوند بر دل‎ها و اسرار نهان آنها آگاه می‌شوند. 3

خلاصه آن که انسان باید عارف شود که خداوند متعال بر صحیفه قلب او احاطه کامل دارد . اگر آدمی بداند که قلب او در محضر و در مشهد حق است ، همانطوری که گناه با زبان ، دست و پا مرتکب نمی شود ، گناه خیالی و فکری هم نخواهد داشت و آرزوهای باطل به خود راه نخواهد داد . همانگونه که حرف باطل بر لب ندارد و به کسی بد نمی گوید ، بدیِ کسی را در دل نیز نمی طلبد . و بالاخره همانگونه که بدن خود را تطهیر می کند ، قلبش را نیز از خاطرات آلوده پاک می سازد .
3 ـ شایسته است کسی که در سرزمین عرفات بسر می برد ، از جبل الرّحمه بالا رفته و دعای خاص آن را بخواند . سالار شهیدان حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ در قسمت چپ آن کوه رو به کعبه ایستاد و آن دعای معروف را خواند . راز و سرّ بالا رفتن از جبل الرّحمه ، این است که بداند خداوند متعال بر هر زن و مرد مؤمن رؤف و رحیم است ، رحمت و ولایت خاصّی دارد و ولیّ هر مرد و زن مسلمان است .
4 ـ در سرزمین عرفات ، منطقه ای است بنام نَمِره که با علامت هایی مشخص شده است . به فرموده امام سجّاد ـ علیه السلام ـ وقتی به این منطقه از عرفات رسیدید ، راز و رمزش این است که بگویید :
«خدایا ! به چیزی 4 امر نمی کنم مگر آن که قبلا خودم به آن عمل کنم و مؤتمر باشم و از چیزی نهی نمی کنم مگر آن که قبلا خودم از آن منزجر باشم .»
هر انسان مسلمانی وظیفه دارد امر به معروف و نهی از منکر کند . امر به معروف و نهی از منکر ، یک حکم فقهی دارد و یک سرّ . حکم فقهی آن ، این است که عالم به حکم شرعی ، اگر دید کسی از روی علم و آگاهی و از روی قصد و عمد حکمی را رعایت نمی کند ، باید او را راهنمایی کند .
در امر به معروف و نهی از منکر لازم نیست خود انسان درون پاک داشته باشد و یا متّصف به عدالت گردد . عدالت شرط امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه علم ، آگاهی و احتمال تأثیر ، از شرایط آن می باشد . اما با این همه ، در سرزمین عرفات راز و رمز امر به معروف ونهی از منکر ، به عدالت بر می گردد ؛ یعنی انسانی که آمر است باید قبلا مؤتمِر باشد . انسانی که ناهی و زاجر است قبلا باید منتهی و منزجر باشد و بگوید : خدایا ! آنچنان توفیقی بر من عنایت کن که هر چه را به دیگران ، به عنوان امر به معروف امر می کنم ، ابتدا خود بدان عمل کرده باشم و از آنچه دیگران را نهی می کنم قبلا خود از آن منزجر شده باشم .
5 ـ منطقه وسیعی است در عرفات که با علامت های خاصّی به عنوان نَمِرات مشخص شده است . حضرت سجّاد فرمود : روز نهم که وارد سرزمین عرفات شدی و به این منطقه وسیع رسیدی ، سرّش آن است که آگاه باشی این سرزمین ، سرزمینِ شهادت ، معرفت و عرفان است و می داند که چه کسانی بر روی آن گام می نهند و با چه انگیزه ای آمده اند و با چه انگیزه ای برمی گردند ! گذشته از آن که خدا و فرشتگان هم شاهدند . خداوند ـ تعالی ـ این منطقه و این سرزمین را شاهد اعمال شما قرار داد ؛ بطوری که خوب می داند شما چه می کنید . زمین هایی که زیر پای زائران بیت خداوندی است ، کاملا مشخص است که زائر ، حاجی و معتمر به چه نیّت آمده و با چه نیّت باز می گردد .




[/HR] منبع:
1 ـ کافی ، ج4 ، ص224 ؛ وسائل الشیعه ، طبع جدید ، ج11 ، ص225 ؛ شعب الایمان ، ج3 ، ص468
2 ـ وسائل الشیعه، ج 10، ص 28.
3 ـ بحارالانوار، ج 96، ص 259.
4ـ کافی ، ج4 ، ص245
عرفان حج

[h=1]با اشک دیده و قلب شکسته در روز عرفه[/h][h=2]نگرشی بر دعای "عرفه" صحیفه سجادیه[/h]
عرفه، روز معرفت و شناخت و روز خودشناسی و خداشناسی است.
عرفه، روز رحمت و مغفرت الهی است. روز بهره گیری از رحمت واسعه الهی است، هر کس به اندازه معرفت و شناختش، باید دست راز و نیاز به سوی حضرت حق بلند کند و مناجات و استغفار نماید.
سخن گفتن با خدا و راز و نیاز به درگاه الهی را باید از مکتب امام سجاد(ع) آموخت، زیرا آن حضرت (ع) در این روز با اشک دیده و قلب شکسته و نیت خالص به درگاه الهی مناجات می کرد و دعای عرفه را زمزمه می نمود.
هدف اصلی این دعا، تقرب به درگاه الهی است. حضرت امام سجاد(ع) برای آن که شیعیان به آن هدف دست یابند و برای بالا بردن سطح معرفت و شناخت شیعیان در زمینه خداشناسی، امامت و توبه و دوری از گناه، دعای عرفه را دراین سه محورانشاء نموده است.
همچنین برای تقرب به درگاه الهی نیاز به مقدماتی است که مهمترین آنها عبارتند از: 1- شناخت خدا 2- شناخت امام معصوم(ع) به عنوان این که بهترین واسطه ارتباط ما با خداست 3- با توبه واستغفار، موانع تقرب- که گناه و معصیت باشد- را برطرف کردن.
دراین مقاله سعی شده با نگرشی اجمالی به دعای عرفه امام سجاد(ع) مطالبی دراطراف این سه محور ارائه شود تا در روز عرفه هرچه بیشتر از معارف این دعای شریف بهره ببریم.
[h=2]1- خدا شناسی[/h]حضرت امام سجاد(ع) در بخش نخست دعای عرفه به مسئله خدا شناسی می پردازد و ضمن حمد و ستایش و تسبیح و تقدیس خدای متعال به موضوعاتی چون: توحید، علم، قضا و قدر، خالقیت و برخی از صفات الهی اشاره می کند.در نخستین فرازهای دعا، امام (ع) با اقرار به وحدانیت و یگانگی خدا به" توحید" اشاره می کند و می فرماید:
"الحمدالله رب العالمین... انت الله لااله الا انت، الاحد المتوحد الفرد المتفرد."
سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است، تویی خدایی که پرستش شده ای جز تو نیست یکتای تنهای یگانه ی بی مانندی.
در این فراز و فرازهای بعد، آن امام (ع) بیش از ده بار با کلمه " لااله الا الله" که مشهور به کلمه "توحید" است، ضمن اقرار به وحدانیت خدا، به یکی از ارکان خداشناسی که همان توحید و وحدانیت خدا باشد، اشاره می کند.
یکی دیگرازصفات الهی که در دعای عرفه به آن اشاره شده،" علم الهی" است. علم خدا تمام امور را در بر می گیرد، خواه جزیی باشد یا کلی، گذشته باشد یا حال و آینده، پنهان باشد یا آشکار، فرقی نمی کند. درهر صورت یکی از مسائل مهم خداشناسی است که بدون آن، خداشناسی کامل حاصل نمی شود. و می توان گفت معرفت خدا از هر طریق حاصل شود همگام با آن معرفت به علم خدا نیز حاصل می شود.
امام سجاد(ع) در فرازی دراین زمینه می فرماید:
"ولایعزب عنه علم شی." علم چیزی از او پنهان نمی باشد.
"سبحانک، خضع لک من جری فی علمک." منزهی، هرچه علم تو بدان تعلق گرفته است برای تو فروتنی کند.
از دیگرصفات خدا که در دعای عرفه امام مطرح شده،" خالقیت" است امام (ع) در فرازی با نفی شریک و وزیر در خلقت مخلوقات به مسئله توحید در خالقیت اشاره می کند و می فرماید:
" انت الذی لم یعنک علی خلقک شریک و لم یوازرک فی امرک وزیر، و لم یکن لک مشاهد ولا نظیر."
­ تویی آن که در آفریدنت شریک و انبازی یاریت نکرده و در کار تو وزیر و معاونی تو را یاری ننموده، و بیننده و مانندی برای تو نبوده است.
در فرازی دیگر امام(ع) با اشاره به قضا و قدر الهی واراده و مشیت خدا می فرماید:
"سبحانک، قولک حکم و قضاوک حتم، و ارادتک عزم، سبحانک لا راد لمشیتک، ولامبدل لکلماتک."
منزه و پاکی! گفتارت حکمت و دانایی، و فرمانت واجب و لازم است و اراده و خواستت همان قصد است. منزه و پاکی! مشیت و خواستت را باز گرداننده ای نیست و کلماتت را تغییر دهنده ای نمی باشد."
در فرازهایی که گذشت امام (ع) با یاد آور شدن توحید و صفاتی چون: علم، خالقیت، تدبیرعالم، قضا و قدرو... شناخت و معرفتی نسبت به خدا و عظمت وی در دل و جانمان ایجاد نمود که نتیجه این شناخت، بروز حالات خاص روانی و رفتاری نظیر حالت شکر و سپاس به درگاه الهی است که با توجه به منعم بودن خدا و شناخت او به عنوان ولی نعمت در انسان به وجود می آید. از این رو امام (ع) در فرازهای فراوان دیگر به حمد و ستایش خدا می پردازد و عرض می کند:
" لک الحمد حمداً یدوم بدوامک."
سپاس شایسته توست، سپاسی که به همیشگی تو دوام داشته باشد.
"حمداً لم بحمدک خلق مثله، ولا یعرف احد سواک فضله."
سپاسی که آفریده شده ای مانند آن، تو را سپاس نگزارده باشد و کسی جز تو فضل و برتری آن را نشناسد.
بعد از حمد و ستایش خداوند امام سجاد(ع) در فرازهای فراوانی صلوات برمحمد (ص) و آل آن حضرت می
فرستد و می فرماید:
" رب صل علی محمد وال محمد، المنتجب المصطفی المکرم المقرب، افضل صلواتک و بارک علیه اَتمَّ برکاتک و ترحم علیه امتع رحماتک."
ای پروردگار بر محمد و آل محمد که برگزیده، پسندیده، گرامی و مقرب است بهترین درودهای خود را بفرست، و کامل ترین نیکی هایت را براو افزونی ده، و سودمندترین مهربانی هایت را به او ببخش.
" صلوات" یکی از اذکار مهم و دارای فضیلت بسیار است که خداوند متعال در قرآن کریم به این ذکرمهم امر نموده است: "ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما." (احزاب/56)
خدا و فرشتگانش بر پیامبردرود می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید، براو درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم ( فرمان او) باشید.
یکی از فضایل صلوات این است که سبب استجابت دعا می شود. امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه درموارد زیادی در آغاز فرازها، جهت برآورده شدن حاجات برمحمد و آل محمد(ص) صلوات می فرستد.
"و صل علی محمد و اله... واجعل ذلک عونا لی و سببا لنجاح طلبتی."
و بر محمد (ص) و خاندان او درود فرست، و آن را کمک من و مایه برآمدن حاجتم قرار ده.
[h=2]2- امام شناسی[/h]بحث امام شناسی یکی از مباحث بسیار مهمی است که در دعای عرفه به آن اشاره شده است. از آنجا که انسان نمی تواند بدون راهنما و برنامه مشخص به کمال و هدف نهایی که قرب به خداست، برسد ازاین جهت خداوند انبیاء و ائمه معصومین را فرستاده است.در برکت وجود آنان همین بس که اگر ائمه علیهم السلام نبودند، از اساس اسلام خبری نبود. انحرافاتی که بلافاصله پس از رحلت رسول خدا(ص) پدید آمد دلیل خوبی براین مدعا است. اگر تلاش و زحمات ائمه معصومین علیهم السلام نبود، امروز ما نشانی از حقایق اسلام نداشتیم.
حتی آنچه در بین اهل سنت ازحقایق اسلام باقی مانده به برکت ائمه هدی (ع) می باشد. امام سجاد(ع) دراین مورد می فرماید:
"اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام اقمته علما لعبادک، و مناراً فی بلادک بعد ان وصلت حبله بحبلک، و جعلته الذریعة الی رضوانک."
بارخدایا! به هر روزگار بر روی زمین، دین تو در سایه بنده ای از بندگان برگزیده تو پناه گیرد و در حمایت وی تایید و تشدید گردد، این بنده برگزیده تو امام مردم باشد و اقوام و ملل را به سوی رضوان تو هدایت کند زیرا رشته ای با رشته تو مربوط دارد.
همچنین از دیگر برکات وجود مقدس ایشان این است که به عنوان وسیله ودستاویز در راه رسیدن به خدا و سعادت اخروی انسان را کمک می کند.
"وجعلتهم الوسیلة الیک والمسلک الی جنتک."
و ایشان را دست آویز به سوی خود و راه به بهشت خویش گردانیدی.
اهمیت ویژگی فوق- رسیدن انسان به خدا به واسطه امام(ع)- به اندازه ای است که امام سجاد(ع) این ویژگی را در دعاهای دیگر برای " توحید" برمی شمارد و می فرماید:
"وسیلتی الیک التوحید."
دست آویزم به سویت توحید و یگانه دانستن تو است.
بنابراین با توجه به رسالت عظیم فوق، امام سجاد(ع) در مورد ویژگی ها و خصوصیات ائمه معصومین علیهم السلام می فرماید:
"رب صل علی اطائب اهل بیته الذین اخترتهم لامرک، و جعلتهم خزنة علمک، و حفظة دینک، و خلفائک فی ارضک، و حججک علی عبادک، و طهرتهم من الرجس والدنس تطهیرا بارادتک و جعلتهم الوسیلة الیک و المسلک الی جنتک."
پروردگارا! بر پاکان خاندان محمد صلوات بی شمار باد. برآن پاکدامنان و پاکدلان رحمت فرست که کلید داران خزانه علم تو و نگهبانان دین تو و مظاهر کامل تو در زمین و حجتهای فروزان تو بر بندگان تو باشند. تو هم آنان را برگزیده ای و هم از پلیدیها برکنارشان داشته ای و مقرر فرموده ای که میان تو و بندگان تو وسیله باشند و به سوی بهشت تو راه بنمایند.
دراین فرازها امام(ع) به ویژگیهای مهمی از ائمه معصومین (ع) اشاره نموده است که عبارتنداز:
1- هادیان وراهنمایان انسان ها، به راه سعادت و نیک بختی هستند.
2- خزانه داران علم الهی هستند.
3- حافظان دین هستند.
4- جانشینان خدا در زمین هستند.
5- حجتهای خدا بر بندگان هستند.
6- معصوم و پاک ازهر پلیدی و نا پاکی هستند.
7- ایشان وسیله رسیدن انسان به خدا هستند.
[h=2]وظایف مردم در برابر امام[/h]شیعیان در برابر ائمه معصومین علیهم السلام دارای وظایف فراوانی هستند که امام سجاد (ع) به برخی از آنها در دعای عرفه اشاره نموده است.از جمله می فرماید:
"وافترضت طاعتة، و حذّرت معصیته، و امرت بامتثال اوامره، والانتهاء عند نهیه والا یتقدمه متقدم، ولا یتاخرعنه متاخر، فهوعصمة اللائذین، و کهف المومنین، و عروة المتمسکین، و بهاء العالمین."
خدایا! فرمان داده ای که بندگان تو از امام خویش پیروی کنند و بدین پیروی حق بندگی خود بگذارند و رضای ترا بدست آورند. فرمان داده ای که فرمانش بپذیرند و از آنچه نهی فرموده بپرهیزند و بر گفتارش پای نگذارند و از دستورش پیشی نجویند.
"واجعلنا له سامعین مطیعین، و فی رضاه ساعین، و الی نصرته و المدافعة عنه مکنفین."
و ما را در برابر فرمان وی ( امام ) شنوا و پذیرا گردان و چنان کن که در رضایتش بکوشیم و به یاریش بشتابیم و تا آنجا که توانیم از وجود عزیزش در روز حادثه دفاع کنیم.
از دیگر وظایفی که امام سجاد (ع) برای شیعیان بیان فرموده است وظایف زمان غیبت امام (ع) است.
"اللهم و صل علی اولیائهم المعترفین بمقامهم المتبعین منهجهم المقتفین اثارهم المستمسکین بعروتهم المتمسکین بولایتهم الموتمین بامامتهم المسلمین لامرهم المجتهدین فی طاعتهم المنتظرین ایامهم المادین الیهم اعینهم..."
"بار خدایا درود فرست بر دوستان ایشان که به مقام و مرتبه آنان اقرار دارند، راه روشن شان را پیروی می نمایند، دنبال آثار و نشانه هاشان می روند، به دستاویزشان چنگ می زنند، به دوستی شان تمسک می جویند، به امامت و پیشوایی شان اقتدا می نمایند، برای امر و فرمانشان تسلیم و فرمانبر هستند، در طاعت و پیروی شان می کوشند، ایام روزگار ( دولت و ظهور خلافت) ایشان ( ایام حضرت امام زمان(ع)) را انتظار دارند و چشمهایشان را به سوی آنان دوخته اند."
همان طور که ملاحظه می شود یکی از وظایف شیعیان در زمان غیبت امام زمان(ع)، انتظار در ظهور آقا امام زمان(ع) است. البته این حالت باید به گونه ای باشد که وقتی امام زمان(ع) تشریف آوردند، آن چه به ما دستور می دهند، بدون چون و چرا پذیرا باشیم، آماده باشیم که در خدمت آن حضرت از مال و جان و همه دلبستگی های خود بگذریم و همه را در اختیار ایشان قرار دهیم. آیا این گونه هستیم؟ چنین آمادگی را در خود می بینیم؟ بکوشیم تا خود را تا این مرحله از شناخت و معرفت برسانیم تا از قافله جانان عقب نمانیم.(ان شاالله)
[h=2]3- توبه[/h]بخش دیگر دعای عرفه، مسئله اقرار و اعتراف به گناه، به پیشگاه الهی و توبه و بازگشت از گناه و انجام دادن عمل نیک است.خداوند دوست دارد که بندگان او به گناهان خود اعتراف کنند. اظهار ذلت و اعتراف به گناه در پیشگاه الهی برای خدا، نفعی ندارد و به این وسیله، چیزی برای خدا حاصل نمی شود که قبلاً فاقد آن بوده است. انسان کوچکتر از آن است که بتواند با اعمال خود در خدا اثری ایجاد کند. ما هر چه گناه کنیم یا هر چه او را اطاعت نماییم در خدا تاثیری ایجاد نمی شود، بلکه اگراو را عبادت کنیم او با فیاضیت خود، ایمان و معرفت ما را بیشتر می کند و موجب می شود ما حالاتی معنوی پیدا کنیم.
دراین قسمت امام (ع) یاد می دهد که با اقرار به گناه و شرمساری از رفتارهای ناپسند خویش چگونه ازگناه بیزاری بجوییم واز این طریق به حقیقت پاک و به دوراز گناه رو آوریم.
امام(ع) در فرازهای پی در پی به این مسئله اشاره می کند و می فرماید:
"انا المسییء المعترف الخاطیء العاثر، انا الذی اقدم علیک مجترئا."
بد کردارم و اقرار دارم، و زشت رفتارم و لغزش خورده. منم که با تو گستاخی کردم.
اقرار واعتراف به اعمال ناشایست نوعی محاسبه نفس است که سبب می شود انسان دروجود خویش بازنگری کند و نسبت به اعمال ورفتارش مراقبت بیشتری داشته باشد و در مقام عمل نیز با احساس کمبود و نیاز به ترک رذایل و انجام فضایل زمینه را برای رسیدن به زندگی پاک فراهم نماید.
"فاحینی حیوة طیبة تنتظم بما ارید، و تبلغ بی ما احب من حیث لا اتی ما تکره، ولا ارتکب ما نهیت عنه."
مرا آنچنان زنده بدار که زندگی من با طهارت و تقوی بگذرد و مرور ایام به کام من باشد، و آنچه نمی پسندی به جا نیاورم و آنچه نهی کرده ای مرتکب نشوم.
بنابراین انسان با توبه حقیقی به پیشگاه الهی احساس سبک باری می کند و با امید به عفو و رحمت الهی به زندگی شایسته اقدام می کند.
"و تب علی توبة نصوحا ولا تبق معها ذنوبا صغیرة ولا کبیرة، ولا تذرمعها علانیة ولا سریرة."
مرا به توبه خالص و پاکیزه توفیق ده که گناهان کوچک و بزرگ را با آن باقی نگذاری، و گناهان آشکار ونهان را با آن واگذاری.
به امید آن که همه ما در روز عزیز عرفه موفق به مناجات خالصانه و عاشقانه با معبود یکتا شویم و با واسطه قراردادن ائمه معصومین (ع) و با اشک چشم و عطر روح بخش توبه، غبار گناه و معصیت را از دل وجانمان بشوییم.
منبع :
دعای 47 صحیفه سجادیه.

[h=1]راز و نیاز

[/h]ای آن که یاد او برای یاد کنندگان، موجب شرافت است وای که طاعت او برای فرمان برادران، وسیله نجات است، ... دلهای ما را به یاد خود، از یاد هر چیزی و زبان های ما را به شکر خویش از هرگونه سپاسی و اعضای ما را به طاعت خود از هر طاعت دیگری مشغول فرما.
پس اگر برای ما فراغتی مقدر کرده ای، آن را بسلامتی [از آفات] قرار ده که در آن حال، گناهی ما را در نیابد و خستگی و ملالی به ما نرسد تا این که نویسندگان اعمال بد یا نامه سفید، از یاد بدی های ما برگردند و کاتبان کردارهای نیک، به آنچه از حسنات ما نوشته اند، شادمان گردند.
هرگز از تو ناامید نمی شوم، در حالی که در توبه و بازگشت به سویت را به رویم گشوده ای


و چون روزهای زندگی ما سپری شود و اوقات عمرمان به پایان رسد و دعوت تو - که از آن و از اجابت آن گریز و چاره ای نیست - ما را احضار نماید.
و روزی که اخبار بندگانت را آشکار می کنی، در حضور گواهان، پرده از روی اعمال ما برمدار، زیرا تو بر کسی که تو را بخواند، مهربانی و برای کسی که تو را ندا کند، پاس گویی.
پروردگارا، سه خصلت است که مرا از درخواست از تو باز می دارد، ولی یک خصلت است که مرا در آن ترغیب می کند ( آن سه، این است): امری که به آن فرمان داده ای، ولی من در انجامش درنگ کردم و کاری که مرا از آن نهی نمود، ولی به سویش شتافتم و نعمتی که به من بخشیدی، ولی در سپاس گزاری کوتاهی نمودم.
تفضل و احسانت به کسی که رو به سوی تو آورد و با گمان نیک به بارگاهت آید، مرا به درخواست از تو وا می داد، زیرا تمام احسانهایت از روی تفضل است و همه نعمت هایت، بی سبب و ابتدایی می باشد.
دلهای ما را به یاد خود، از یاد هر چیزی و زبان های ما را به شکر خویش از هرگونه سپاسی و اعضای ما را به طاعت خود از هر طاعت دیگری مشغول فرما


پس اینک ای خدای من، این منم که پیشگاه عزتت همچون بنده تسلیم و خوار ایستاده و با شرم بسان نیازمندی عیالوار، از تو درخواست می نمایم. اقرار می کنم که هنگام لطف و احسانت، جز خودداری از گناه، طاعتی نکرده ام و هیچ گاه از نعمت و احسانت بی بهره نبوده ام.
خدای من، آیا اقرارم به گناه در پیشگاه مقدست سودی برایم خواهد داشت؟ و آیا اعترافم به زشتی هایی که در برابرت مرتکب شدم، نجاتم خواهد داد؟ با آن که در این حالی که هستم، خشمت را بر من واجب کرده ای؟ و یا در این هنگام که تو را می خوانم، دشمنی تو همراه من است؟
پاک و منزهی تو، هرگز از تو ناامید نمی شوم، در حالی که در توبه و بازگشت به سویت را به رویم گشوده ای، بلکه سخن بنده ذلیلی را به زبان می آورم که به خود ظلم و ستم کرده و حرمت پروردگارش را سبک شمرده است؛ کسی که گناهانش بزرگ و رو به زیادی است و روزگارش به او پشت کرده و عمرش سپری شده است، چون بنگرد، وقت عمل گذشته و به پایان عمر رسیده و یقین حاصل کند که پناهنگاه و گریزگاهی از [عذاب و انتقام] تو برایش نیست، به سوی تو روی می آورد و توبه اش را برایت خالص نماید. پس با دلی پاک و پاکیزه به سویت برخیزد. سپس تو را با صدایی سوزناک و آهسته بخواند.
اینک ای خدای من، این منم که پیشگاه عزتت همچون بنده تسلیم و خوار ایستاده و با شرم بسان نیازمندی عیالوار، از تو درخواست می نمایم

خدایا، تو را گواه می گیرم - و تو از نظر گواه بودن کافی هستی - و آسمان و زمین و فرشتگان و سایر مخلوقات را که درآنها اسکان داده ای در این روز و این ساعت و همین شب و همین جایگاه هم گواه می گیرم که تو خدایی هستی که معبودی جز تو نیست. تو به پادارنده عدالت، عادل در داوری، مهربان به بندگان، دارنده هر ملک و پادشاهی و دلسوز آفریده هایت هستی.
ترجمه دعای یازدهم صحیفه سجادیه؛ علی رضا رجالی تهرانی

[h=1]١٠ سکانس خواندنی از دعای امام سجاد در روز عرفه[/h]
اگر چه درهای رحمت خداوند هیچ گاه به روی بندگانش بسته نخواهد شد، اما برخی از ایام از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند که از جمله آنها می توان به روز عرفه اشاره کرد، چرا که عرفه، روز بازگشت است؛ بازگشت به آغوش مهربان خدا، عرفه، روزی است که ناامیدی از درگاه خدا رخت برمی بندد و درهای رحمت ویژه خداوند به روی بندگان باز خواهد شد،چنانچه امام سجاد در صحیفه سجادیه می فرماید:
«بار خدایا، امروز روز عرفه‏ است. روزى است كه آن را شریف و گرامى داشته‏اى و تعظیم و تجلیل كرده‏اى. در این روز رحمت خود پراكنده‏اى و بر مردمان به عفو خود منّت نهاده‏اى و عطاى خود در حق ایشان افزوده‏اى و بر بندگانت تفضّل فرموده‏اى.»
و چه آرزویی برای مسافران سرزمین وحی که عرفه را در کنار امام معصوم علیه السلام به عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال بپردازند، چه سعادتی بالاتر از آن که نفس های تو همراه با نفس های امام معصوم به سوی خداوند بالا رود، و برای ما که سال هاست دستمان از صحرای عرفات دور است و آرزوی آن را بر سینه داریم، چه سعادتی بهتر از اینکه عرفه امسال را مهمان خان با کرامت امام سجاد علیه السلام باشیم و همراه با این امام همام به راز و نیاز با خداوند متعال بپردازیم و زیباترین درس های زندگی را از همنشینی با زینت عبادت کنندگان بیاموزیم، درس هایی که هر کدام می تواند ما را به قله های موفقیت و خوشبختی برساند و زندگی را برای ما لذت بخش کند:

[h=2]سکانس اول: حمد و سپاس خداوند[/h] حمد باد تو را، حمدى كه تا نعمتت جاودانه است جاودانه ماند. حمد باد تو را، حمدى در برابر احسانت، حمدى كه به خشنودیت بیفزاید. حمد باد تو را، حمدى كه تنها تو را سزد و بدان جز به تو تقرب نتوان جست. حمدى كه دوام نعمت پیشین را سبب شود و نعمتهاى تازه را دوام بخشد. حمدى كه به پاس كرم تو بر نعمتها بیفزاید و تو به پاس احسانت پى در پى بر آن بیفزایى.

سکانس دوم: اعتراف به گناهان در پیشگاه خداوند متعال
اى خداوند، من آن بنده توأم كه هم پیش از آفریدن او، او را از نعمت خود برخوردار ساختى و هم پس از آن. سپس فرمانش دادى و او فرمان نبرد، منع اش كردى و به منع تو وقعى ننهاد، از معصیت خود نهی اش كردى فرمان تو خلاف كرد و مرتكب همان اعمالى شد كه از آن نهی اش كرده بودى، اما نه از روى عناد و گردنكشى، بلكه هواى نفسش او را به اعمالى فرا خواند كه تو از آن دورش خواسته بودى و از آتش ترسانده بودى.

بار خدایا، شبم را آباد دار: به بیدار ماندنم براى عبادت تو و شب- زنده‏داریم در تنهایى براى تو و بریدن از همگان و آرامش یافتن تنها به تو و آوردن حوایج به درگاه تو و اصرار در طلب براى رهاییم از آتش جهنم و زنهار دادنم از عذابى كه گنهكاران در آن گرفتارند

اى خداوند، این منم كه در برابر تو ایستاده‏ام، خوار و ذلیل و خاضع و خاشع و خائف و معترف به گناهان بزرگى كه بارش را بر دوش مى‏كشم و خطاهاى عظیمى كه مرتكب شده‏ام.

[h=2]سکانس سوم: طلب بخشش گناهان[/h] بار خدایا، اكنون كه به درگاهت روى نهاده‏ام، تو نیز آن پرده كه بر گنهكاران مى‏كشى بر من نیز بكش و بر من ببخشاى آن بخشایش خود را كه به كسى ارزانى مى‏دارى كه خود را تسلیم تو مى‏كند.
اى خداوند، دست سۆال پیش تو دراز كرده‏ام، همانند موجود حقیر ذلیل بینواى فقیر ترسانى، زنهار خواه، همراه با ترس و تضرع و پناه آوردن به تو و التجا به ذیل جلال تو، نه از سر گردنكشى و چون متكبران به تكبر، نه از روى اعتلا آن سان كه عبادت كننده را دلیر سازد و نه از روى اتكا به شفاعت شافعان.

سکانس چهارم: سوگند دادن خداوند به بهترین برگزیده اش
بار خدایا، تو را سوگند مى‏دهم به آن كه از میان خلق او را برگزیده‏اى، به آن كه او را براى خود پسندیده‏اى، به آن كه از میان آفریدگانت او را اختیار كرده‏اى، به آن كه او را براى خود برگزیده‏اى، به آن كه طاعت او را به طاعت خود پیوسته‏اى و معصیت او را معصیت خود دانسته‏اى و دوستى‏اش به دوستى خود قرین ساخته‏اى و دشمنى‏اش را دشمنى خود شمرده‏اى، در این روز مرا چونان كسانى كه از گناه بیزارى جسته‏اند و به تو پناه آورده‏اند و توبه كرده و به آمرزش تو پیوسته‏اند خلعت عفو و رحمت خود بپوشان.

سکانس پنجم: دعایی کامل و جامع در روزعرفه
بار خدایا، از هر چه پرستندگان و مقربان خود را نصیب مى‏دهى، مرا نیز نصیب ده. مرا خاص خود گردان، بدان گونه كه وفا كنندگان به عهد خود را و آنان را كه در عبادت تو خویشتن به رنج افكنده و در خشنودى تو كوشیده‏اند، خاص خود مى‏گردانى.
بار خدایا، مرا از هر چه از درگاه تو دور مى‏دارد، یا میان من و فیضى كه از سوى تو به من مى‏رسد حایل مى‏گردد، یا از هر قصد كه نزد تو كنم باز مى‏دارد، در پناه خود دار.

سکانس ششم: پرهیز از همنشینی با گمراهان
مرا همراه كسانى كه وعده عذاب تو را سهل مى‏انگارند تباه مكن و با آنان كه آماج انتقام تو هستند هلاك منماى و با آن گروه كه از طریق تو منحرف مى‏شوند خرد و شكسته مكن. مرا از گردابهاى فتنه رهایى بخش و از تنگناهاى بلا وارهان و آن سان مهلتم مده كه به غفلت گرفتار آیم.
اى خداوند، میان من و دشمنى كه گمراهم سازد و هواى نفسى كه هلاكم گرداند و زیانى كه مرا فرو گیرد، حایل شو. از من همانند آن كس كه بر او خشم گرفته‏اى و از او خشنود نگردیده‏اى، رویگردان مشو. مرا از خود مأیوس مساز. آن سان كه نومیدى از رحمتت بر من غلبه یابد.

سکانس هفتم: درخواست نفرت از گناهان از خداوند متعال
بار خدایا، شعار قلب من ساز انزجار از زشتیهاى گناهان و رسواییهاى معاصى را. مرا از كارهاى اخروى كه تو را خشنود مى‏گرداند به كارهاى دنیوى كه جز به مدد تو بدان دست نمى‏یابم مشغول منماى. بار خدایا، مرا از آلودگى معصیت و شوخگنى گناهان پاكیزه ساز و جامه عافیت و تندرستى بر من افكن .

[h=2]سکانس هشتم: آرزوی خوشبختی در زندگی[/h] اى خداوند، مرا به حیاتى خوش و پاكیزه زنده بدار كه به هر چه خواهم برسد و به آنچه دوست مى‏دارم پایان یابد، چندان كه دست به كارى نزنم كه تواش خوش نداشته باشى یا مرتكب كارى نشوم كه تو از آن نهى فرموده‏اى. از تو خواهم كه بمیرانى مرا همانند آن كسان كه روشنایى‏شان در برابرشان و در سمت راستشان حركت مى‏كند.

بار خدایا، خنكى عفوت را، حلاوت رحمتت را، روح و ریحان و بهشت پر نعمتت را ارزانى من دار و از فضل خویش به من بچشان طعم فراغت را در گزاردن آنچه تو دوست مى‏دارى و طعم مجاهدت را در آنچه موجب تقرب به درگاه توست و مرا تحفه‏اى كرامند عطا كن

سکانس نهم: رمزی مهم برای موفقیت
بار خدایا، شبم را آباد دار: به بیدار ماندنم براى عبادت تو و شب - زنده‏داریم در تنهایى براى تو و بریدن از همگان و آرامش یافتن تنها به تو و آوردن حوایج به درگاه تو و اصرار در طلب براى رهاییم از آتش جهنم و زنهار دادنم از عذابى كه گنهكاران در آن گرفتارند.

[h=2]سکانس دهم: ارتباط موثر با دوستان[/h] بیخ كینه مۆمنان از سینه من بر كن. قلبم را با مردمان فروتن مهربان گردان. با من چنان باش كه با صالحان هستى. به زیور پرهیزگارانم بیاراى. نام نیک من بر زبان آیندگان جارى گردان آوازه من در میان معاصران به نیكى بلند نماى و در روز رستاخیز مرا در زمره آنان كه با پیامبر تو مهاجرت كردند در آور.
این ده سکانس به خوبی هرچه تمام تر، زیباترین و بهترین برکات روز عرفه را به تصویر کشیده اند، سکانس هایی که هر یک می تواند زندگی ما را با تحولی شگرف روبرو کند و ما را به بندگانی تبدیل کند که خداوند متعال در آیات الهی به آنها عشق ورزیده ای.
در پایان از خداوند متعال مسئلت می داریم:
بار خدایا، خنكى عفوت را، حلاوت رحمتت را، روح و ریحان و بهشت پر نعمتت را ارزانى من دار و از فضل خویش به من بچشان طعم فراغت را در گزاردن آنچه تو دوست مى‏دارى و طعم مجاهدت را در آنچه موجب تقرب به درگاه توست و مرا تحفه‏اى كرامند عطا كن.[برگرفته از نیایش چهل و هفتم امام سجاد در صحیفه سجادیه ]

[h=1]شیرین سخنیهای امام سجاد علیه السلام
[/h][h=3]10 درس از صحیفه سجادیه
[/h]
[h=2]اعتماد به محبوب [/h]از ویژگی های بارز اخلاقی مسلمان، صفت «توکل» است. توکل یعنی اعتماد و اطمینان باطنی در تمامی کارها به خداوند، چنان که در روایتی، برترین اعمال نزد خداوند، توکل به او معرفی شده است. سید ساجدان و پیشوای توکل کنندگان در صحیفه سجادیه می فرماید:
«بار خدایا! آیا این گونه نیست که تو هر کسی را که به درگاهت، با توکل بر تو از تهی دستی خویش شکایت کند، بی نیاز می گردانی؟.» البته نکته دقیقی که آن حضرت در مسئله توکل بدان توجه خاص دارد، «صداقت در توکل» است؛ یعنی بنده خدا، به غیر پروردگار کریمش اصلاً احساس نیاز و حاجت نداشته باشد: «خداوندا! بر محمد و آل او درود فرست و به من صدق و راستی در توکل عنایت فرما، و البته من توکل آنان را که به تو ایمان آورده اند، از تو می خواهم».

[h=2]آیینه خدا[/h]خداوند، انسان را آفرید و او را جانشین خود در زمین قرار داد تا با شرافت و مقام والایی که به او داد، رفتارش، آیینه کردار خداوند بی همتا باشد.
امام چهارم که اسوه اخلاق و فضلیت است، در صحیفه سجادیه، فروتنانه، آراستگی به خلق و خوی پسندیده و نیز ترک اعمال و رفتار ناشایست را از درگاه الهی طلب می کند: «بار پروردگارا! در من هیچ خصلت عیب‌ناک باقی مگذار، مگر آنکه آن را اصلاح کنی؛ و مرا با هیچ عیبی که بدان سرزنشم کنند رها مساز، مگر آنکه آن را نیکو گردانی؛ و هیچ فضیلتی را در من به طور ناقص رها مکن، مگر آنکه آن را به کمال رسانی».

[h=2]توفیق فضایل [/h]دست یابی به اخلاق خوب و فضیلت های نفسانی، توفیقی است که از سوی پروردگار مهربان نصیب انسان می شود و تا او نخواهد و اراده نفرماید، عملی نخواهد شد. پس باید افزون بر کوشش در این مسیر، عاجزانه توفیق آن را از خداوند درخواست کرد؛ چنان که سیره امام سجاد علیه السلام این گونه بوده است:
«بار خدایا! بر محمد و آل محمد او درود فرست و مرا بر آن دار تا خیرخواه کسی باشم که با من نیرنگ می بازد؛ و آن کس را که در کار من دغل ورزد، پاداش نیکو دهم؛ و کسی را که از من کناره گیرد، به نیکی پاداش دهم؛ و به آن کس که محروم می سازد، بخشش کنم؛ و به آن کس که از من می برد، بپیوندم، و به خلاف آن کسی که غیبت مرا می کند، من از او به نیکی یاد کنم و نیکی را سپاس گزارم و از بدی چشم بپوشم».

[h=2]هم نشین با یار[/h]پیشوایان دین، همواره پویندگان راه رسیدن به خدا را به ذکر و دوام آن سفارش می کنند و آن را از لوازم اصلی معراج مومنان و مایه نزدیکی دل و جان آنان به پروردگار می دانند؛ زیرا ذکر، در حقیقت نه لقلقه زبان و زحمت تن، بلکه توجه دمادم به حضور خداوند است که موجب همنوایی و یاد همیشگی بنده با معبود حقیقی خویش می گردد.
امام ذاکران، حضرت علی علیه السلام در معنای ذکر می فرماید: «ذکر، هم نشینی با محبوب است». امام سجاد علیه السلام نیز، در صحیفه سجادیه، اهمیت ذکر را گوشزد می کند و به خدای مهربان خطاب می فرماید: «بار خدایا! ای کسی که ذکر و یاد او مایه شرافت ذاکران است... بر محمد و آل او درود فرست و دل ما را به ذکر و یاد خویش مشغول دار».
امام زین العابدین علیه السلام نیز در موارد مختلفی از مناجات های عاشقانه خویش با معبود، دست یابی به چنین مقامی را از درگاه او می طلبد و می فرماید: «پروردگارا! به خرسندی تو و به آنچه نزد توست دست نمی یابم، مگر به فرمان برداری از تو و به فضل و مهربانی تو». «مرا از هر اندیشه ای که جز طاعت تو باشد باز دار و غرق در طاعت خویش فرما؛ چنان که هیچ چیزی را که تو نمی پسندی نپسندم و چیزی را که از آن ناخشنودی، ناپسند دارم»

[h=2]سلامت دل [/h]روشن است دلی که خانه خدا شود و در آن جز یاد و ذکر او نگنجد، از چه صفا و نورانیتی برخوردار می گردد و صاحب آن همواره در خویش، هم نشینی با محبوب را احساس می کند. چنین دلی هرگز به مرضهای قلبی و باطنی مبتلا نخواهد شد. امام سجاد علیه السلام در بخشی از صحیفه سجادیه به این نکته اشاره می فرماید: «بار خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و سلامت دلهای ما را در یاد کردن بزرگی خویش قرار ده».

[h=2]اقسام ذکر
[/h]
ذکر به سه دسته زبانی، قلبی و ارکانی تقسیم می شود. امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه درباره اقسام ذکر چنین می فرماید:
«بار خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و چنان کن که اگر غفلت مرا دریابد و بی خبری از خویشتن مرا فرا گیرد، یاد تو بیدارم کند». «خداوندا! مرا در مورد نعمت هایی که ارزانی ام داشته‌ای فراموش کار قرار مده و از نیکی و احسانت در گرفتاریها غافلم مساز». «خدایا! زبانم را به سپاس گویی، شکر گزاری و به یاد و ستایش به درگاه خویش گویا کن و دلم را برای دریافتن راه های مستقیم دین خود بگشای».

[h=2]حیات دل [/h]در فضلیت شگفت انگیز ذکر و یاد الهی، همین بس که امام زین العابدین علیه السلام در مناجات خویش با پروردگار، ذکر را موجب حیات قلبها و زندگانی دل معرفی می فرماید: «مولای من! دل من به ذکر تو زنده است و آتش غم دردم فقط با مناجات با تو فرو می نشیند».

[h=2]توفیق رضایت [/h]رسیدن به رضایت و خشنودی از پروردگار، مقامی بس والاست که تنها با عنایات خاص الهی و توفیق از سوی او می توان بدان دست یافت.
امام زین العابدین علیه السلام نیز در موارد مختلفی از مناجات های عاشقانه خویش با معبود، دست یابی به چنین مقامی را از درگاه او می طلبد و می فرماید: «پروردگارا! به خرسندی تو و به آنچه نزد توست دست نمی یابم، مگر به فرمان برداری از تو و به فضل و مهربانی تو». «مرا از هر اندیشه ای که جز طاعت تو باشد باز دار و غرق در طاعت خویش فرما؛ چنان که هیچ چیزی را که تو نمی پسندی نپسندم و چیزی را که از آن ناخشنودی، ناپسند دارم». «پس چنان نیرویی به من عطا فرما که تو را از من خشنود گرداند و مرا به کاری بگمارد که پسندیده تو و مایه عافیت من باشد».

[h=2]والاترین حیا [/h]عفت و حیا، دو ویژگی پسندیده هستند که در عین تنگاتنگی موضوع و مفهوم آنها با یکدیگر، هر کدام سهم به سزایی در پیشرفت روحی و تعالی معنوی انسان دارند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «والاترین حیا، حیای تو از خدای متعالی است.» معنای این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله این است که بزرگی خداوند چنان در دل بنده جای گیرد، که نتواند در محضر او به هیچ کاری که خلاف خشنودی اوست دست بزند.
امام سجاد علیه السلام نیز در صحیفه سجادیه به این فضلیت نفسانی اشاره و آن را از محضر پروردگار درخواست می کند: «بار خدایا! توانگری و حیا و پاک دامنی و راحت و بی نیازی از خلق و صحت و فراخی روزی و آرام و عافیت را یکجا برای من فراهم آور».

[h=2]سرمایه محبت [/h]علاقه و محبت، مایه شور و نشاط در حیات آدمیان و عامل شوق و حرارت در روابط اجتماعی و هم دلی های آنان است.
حضرت امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه به این نکته اشاره می فرماید: «خداوند همه آفریدگان را در مسیر اراده خود راهی کرد و بر طریق مهر و محبت خویش برانگیخت».
نیز آن حضرت در قسمتی از مناجات عاشقانه خویش با پروردگار می فرماید: «پروردگارا! دیدار تو روشنی دیده من؛ وصال تو، آرزوی دل غم دیده من؛ به سوی تو آمدن، اشتیاق جان من؛ آتش محبت تو، سوزش جگر من؛ و خشنودی و رضای تو، مطلب و مقصود من است».

[h=1]معرفی صحیفه سجادیه[/h]
چهارمین امام معصوم، حضرت علی بن الحسین علیه‌السلام، شخصیتی که جدّ بزرگوارش، حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام، او را بهترین فرد روی زمین بعد از پدرش معرفی نموده‌ است، در مدینه منوره در سال 38 هجری چشم به دنیا گشودند. مادر امام شهربانو، دختر یزدگرد سوم ـ آخرین پادشاه سلسله ساسانی ـ بوده است.
امام چهارم حضرت علی بن الحسین علیه السلام القاب متعددی دارد:
زین العابدین، سیدالعابدین، زین الصالحین، وارث علم النبیین، وصی الوصیین، خازن وصایا المرسلین، امام المومنین، منارالقانتین، الخاشع، اَلمتهجّد، الزاهد، العابد، العدل، البکّاء، السجّاد، ذوالثَفنات، امام الامّه، ابوالائمه، الزّکی، الامین.

دوران زندگی امام سجاد علیه السلام
دورانی كه امام سجاد علیه السلام در آن زندگی می‌كرد، همه ارزش‌های دینی دستخوش تحریف و تغییر امویان قرار گرفته بود و احكام اسلامی بازیچه دست افرادی چون ابن زیاد، حجاج و عبدالملك بن مروان بود. حجاج عبدالملك را مهمتر و برتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌شمرد و برخلاف نصوص دینی از مسلمانان جزیه می‌گرفت و با اندك تهمت و افترایی مردم را به دست جلادان می‌سپرد. در سایه چنین حكومتی آشكار بود كه تربیت دینی مردم تا چه اندازه تنزل كرده و ارزش‌های جاهلی چگونه احیا شده است.
به طوری كه دو خطر بزرگ جامعه اسلامی را تهدید می‌كرد:
1- فرهنگ‌های متنوع بیگانه 2- خطر تجمل پرستی
از این رو لازم بود در زمینه علمی كاری انجام شود تا مسلمانان به اصالت فكری و شخصیت قانونگذاری ویژه خود كه از كتاب و سنت در اسلام الهام می‌گیرد، واقف گردند. در اینجا ضرورت یك حركت اجتهادی (اطلاع رسانی قوی) به نظر می‌رسید تا در چهارچوب تعالیم اسلامی، افق فكری مسلمانان گسترش یابد و بذر اجتهاد و تلاش از برای یافتن راه حق در دل آنها افشانده شود و این كاری بود كه امام سجاد علیه السلام بدان دست یافت.
خطر دوم ناشی از پیشامد امواج رفاه و آسایش در جامعه اسلامی بود كه عشق سوزانی را كه از ارزش‌های اخلاقی و پیوندهای روحی در مسلمانان پدید آمده بود را خاموش می‌كرد.
امام علی بن الحسین علیهماالسلام این خطر را احساس كرد و فهمید كه جامعه دچار انحراف شده و روحیه رفاه طلبی و فساد سیاسی و اخلاقی و اجتماعی آن را در محاصره قرار داده و از نظر سیاسی هیچ روزنه‌ای برای تنفس وجود ندارد، بنابراین امام سجاد علیه السلام توانست از دعا برای بیان بخشی از عقاید خود استفاده كند و بار دیگر تحركی در جامعه برای توجه به معرفت و عبادت و بندگی ایجاد كند. امام علیه‌السلام در این سنگر قدرت بس شگرف تصویرهای روشنی از جامعه اسلامی و وظیفه مسلمانان را در برابر كفرگویان معین می‌كند و مبارزه آنان را با منكرات مطرح می‌سازد.
دعای او نشان دهنده این مطالب است كه در هر حال ولو این كه همه امكانات مبارزه از یك نفر گرفته شود و به فرض این كه تنها هم باشد، باز هم مسئولیت تلاش و كوشش از او سلب نمی‌گردد و باید از دعا به عنوان حربه مبارزه در راه حق استفاده شود.

صحیفه سجادیه؛ زبور آل محمد صلی الله علیه و آله
1- دعا، منبعى براى معارف
شناخت «صحیفه سجادیه» را مى‏توان گامى در جهت آشنایى با «معارف اسلام» دانست و در زمینه «عقاید» و «اخلاق» و «شناخت‏هاى دینى» به آن مراجعه كرد. جهت شناخت دین، منابعى وجود دارد كه از اطمینان، اتقان و صحت خاصى برخوردار است، چرا كه ریشه در كلام الهى و علم لدنّى دارد. برخى از این منابع عبارتند از: - قرآن كریم؛
- احادیث پیامبر و ائمه ‏علیهم السلام؛
- دعاهاى معصومین‏ علیهم السلام؛
- زیارتنامه‏هاى مأثوره.
بحث ما بر محور یكى از این منابع است، یعنى دعاهایى كه از زبان امام سجاد علیه السلام بیان ‏شده و به ما رسیده و حاوى ظریف‏ترین و عمیق‏ترین معارف است و باید قدر این مجموعه را دانست و با آن مأنوس بود و لحظات شب و روز خویش را با این دعاها، پر معنویت ساخت. اهل‏بیت ‏علیهم السلام اهل دعا، تهجد و ذكر بودند. قرآن كریم هم سفارش اكید به دعا دارد. پیروان ائمه نیز باید اهل دعا، تضرع و نیایش باشند.
شاید فهم ما قاصر از آن باشد كه از خداى متعال چه بخواهیم و خواسته‏هاى ما چه باشد؛ ولى در این زمینه هم اولیاى دین، پیشواى ما هستند و با طرح خواسته‏هاى اساسى‏تر و متعالى‏تر كه به سعادت دنیوى و اخروى ما مربوط مى‏شود، سطح فهم و خواسته ما را بالا مى‏برند و ما با خواندن این دعاها، همنوا با معصومین پاك و بندگان وارسته خدا و مقربان درگاه او مى‏شویم و خداوند را از زبان حجت خدا مى‏خوانیم و در «دعا» نیز شاگرد مكتب اهل‏بیت ‏علیهم السلام مى‏شویم.
در مبحث دعا، سر فصل‏هاى فراوانى وجود دارد كه توجه به آنها مناسب است:
- معنى دعا و اهمیت آن؛
- ضرورت آن و نیاز بشر به نیایش؛
- آثار روحى، فردى و اجتماعى دعا؛
- ادب و آداب دعا، شیوه صحیح نیایش؛
- شرایط اجابت و موانع اجابت دعا؛
- بحث دعا و اجابت و علل عدم استجابت برخى دعاها؛
- دعاهاى ائمه و اولیاء الهى (ادعیه مأثوره)؛
- محتواى دعاها و خواسته‏ها؛
- سیره معصومین و حالات علما و عرفا در دعا و تهجد؛
- جایگاه خاص امام سجاد علیه السلام كه زین العابدین است؛
- دعا و عمل (همراهى دعا و اقدام)؛
- دعا و سرنوشت و مقدّرات، فایده دعا؛
- آنان كه دعایشان قبول نمى‏شود؛
- مستجاب الدّعوه‏ها؛
- دعا و نفرین (دعاى به سود و دعاى به زیان)؛
- دعا براى خود و دعا براى دیگران؛
- دعاهاى قرآنى .

2- اهمیت صحیفه سجادیه‏
اهمیت صحیفه سجادیه از آنجاست كه امام معصومى همچون حضرت سجاد علیه السلام با خداى خویش با این دعاها راز و نیاز و نیایش مى‏كرده است. صحیفه، كه از آن به «زبور آل محمد» نیز یاد مى‏كنند، هم از نظر گوینده و هم از نظر مخاطب (كه پروردگار است) از ویژگى خاصى برخوردار است. صحیفه سجادیه علاوه بر محتواى عمیق و مضامین متعالى كه در این دعاها نهفته است، از نظر سند نیز از استحكام خاصى برخوردار است.كتب دعا بسیار است و دعاهاى رایج و منقول هم فراوان؛ ولى دعاهایى كه داراى سند محكم باشد و یقیناً از زبان معصوم تراویده باشد، سندیت بیشترى دارد و مضامین آن هم دلنشین‏تر خواهد بود. علماى شیعه در طول قرون، كتب متعددى تألیف كرده‏اند كه حاوى ادعیه گوناگون براى ساعات و ایام و مواقع مختلف است؛ از قبیل «اقبال» سید بن طاووس، «البلد الامین» كفعمى، «جمال الاسبوع» سیدبن طاووس، «الدّعوات» قطب راوندى، «عُدّة الداعى» ابن فهد حلى، «المصباح» كفعمى، «مفتاح الفلاح» شیخ بهایى و «مفاتیح الجنان» محدّث قمى.
اما «صحیفه سجادیه» در این میان جایگاه خاصى دارد. فصاحت و بلاغت و عمق معانى آن درخور دقت است. سند آن بسیار معتبر مى‏باشد و اهل‌بیت عصمت، پیوسته مواظبت و مراقبت از این كتاب را - كه میراث ارزشمند امام زین العابدین ‏علیه السلام است - به دیگران توصیه مى‏كردند. در كتاب‏هاى مبسوط، درباره سلسله سند این دعاها، بحث‏هاى كارشناسى و علمى دقیقى انجام گرفته كه در این مختصر نمى‏گنجد.

3- نگاهى به محتواى صحیفه‏
دوره حیات امام سجاد علیه السلام، یكى از سخت‏ترین و خفقان بارترین دوره‏ها براى اهل‏بیت و ائمه‏ علیهم‌السلام بود و محدودیت‏هاى بسیارى از سوى امویان براى امامان شیعه اعمال مى‏شد. از این رو براى امام سجاد علیه‌السلام زمینه دایر كردن جلسات بحث و تفسیر و فقه و علوم دیگر میسر نبود.آن حضرت، بسیارى از معارف ناب اسلامى را در قالب دعاهاى صحیفه بیان داشته است. از این رو مى‏بینیم كه در دعاهاى این كتاب، ظریف‏ترین مباحث خداشناسى، هستى‏شناسى، عالم غیب و فرشتگان، رسالت انبیا، جایگاه پیامبر و اهل‏بیت ‏علیهم السلام، فضایل و رذایل اخلاقى، حالات خاص انسان، شیوه‏هاى شیطان در گمراه ساختن مردم، گرامیداشت اعیاد و یوم الله‏هاى مختلف، مسائل اجتماعى و اقتصادى، اشارات تاریخى و سیره، توجه دادن به مظاهر قدرت پروردگار، یادآورى نعمت‏هاى مختلف خداوند و وظیفه شكر و سپاس، آیات آفاقى و انفسى پروردگار، ادب و آداب دعا، تلاوت، ذكر، نماز و عبادت و ... ده‌ها موضوع مهم دیگر مطرح است. قالب، قالب دعا و نیایش است ولى مضمون، تبیین دین و ارزش‏هاى اخلاقى و معارف قرآنى و وظایف عبادى و آداب بندگى است.
صحیفه سجادیه، حاوى 54 دعاست. برخى از دعاها بلند و مفصل است و برخى دیگر نسبتاً كوتاه‏تر.
مناسبت‏ها و جایگاه‏ها و مواقع خواندن این دعاها، در فهرست صحیفه سجادیه آمده است و مى‏توان به آن مراجعه نمود. برخى از عناوین این دعاها از این قرار است:
دعا در ستایش خداوند، حاملان عرش و فرشتگان، دعا براى خود و خویشاوندان، دعا در سختى‏ها و رنج‏ها، براى پناه بردن به خدا، آمرزش خواهى، اقرار به گناهان، طلب حاجت، هنگام بیمارى، پناه بردن به خدا از شیطان، مكارم اخلاق، براى تندرستى، براى پدر و مادر و فرزندان، براى همسایگان و دوستان، دعا براى مرزداران، براى توبه، هنگام تنگى رزق، هنگام شنیدن صداى رعد، هنگام دیدن ماه نو، هنگام فرا رسیدن یا سپرى شدن ماه رمضان، روز عید فطر و عرفه، دعاى ختم قرآن و ...

. امام سجاد(ع) در مناجات راجین (امیدواران) به محضر حضرت رب العالمین چنین عرضه می دارد: «ای آن كه چون بنده ای از او خواهش كند، عطا كندش و آنچه را در نزد اوست آرزو كند به آرزویش برساند و چون به او رو كند، به خود نزدیكش گرداند و چون به نافرمانی او تجاهر كند، گناهش را بپوشاند و پرده بر آن كشد و چون بر او توكل كند، او را به حساب خود گذارد و كفایتش كند، ای كسی كه سائلش هرگز رد نشده و آرزومند درگاهش هرگز ناامید نشده است.»

امام سجاد عليه‏ السلام :

اَللّهُمَّ إِنّى أَعوذُبِكَ مِنْ... أَنْ نَعْضِدَ ظالِما أَوْ نَخْذُلُ مَلْهوفا أَؤْ نَرومَ ما لَيْسَ لَنا بِحَقٍّ؛

خدايا به تو پناه مى ‏برم... از اين كه ظالمى را يارى كنيم و يا مظلوم و دلسوخته ‏اى را بى ‏ياور گذاريم و يا آنچه حق ما نيست بخواهيم.

صحيفه سجاديه ص 56 ،فرازی از دعاى 8

[h=1]حقوق مردم در کلام امام سجاد (ع)
[/h]

از امامان خود چه می دانیم؟ درباره آنها چه آموخته ایم و چه آموزش داده ایم؟ در بررسی منصفافه در می یابیم كه دانسته های ما درباره ائمه (ع) اطلاعاتی تاریخی است:‌ نام، كنیه، لقب، نام پدر و مادر، نام فرزندان، تاریخ و محل تولد، تاریخ و محل وفات، مدفن و نحوه شهادت، نام خلفا و سلاطین معاصر ایشان، فضائل و مناقب و احیانا چند تذكر اخلاقی. حال آنكه آشنایی با امامان به عنوان اسوه های زندگی و كارشناسان معصوم وحی كه گفتار و كردارشان حجت شرعی است به اطلاعاتی فراتر و عمیق تر محتاج است. امامان در مواجهه با مسائل عصر خود شیوه خاصی داشته اند و برای راهنمایی پیروانشان خطبه هایی ایراد كرده، نامه هایی نوشته، كلمات حكمت آمیزی ابراز كرده اند. واضح است كه بخشی از آن اعمال و اقوال ناظر به شرایط خاص زمانی و مكانی ایشان است و به تاریخ پیوسته است. از این بخش شیوه های خاص مواجهه امامان با وقایع مختلف قابل استخراج است این شیوه ها لزوما وابسته به گذشته نیست و می تواند عام باشد. به علاوه در میراث علمی امامان بخشی فراتر از شرایط خاص زمانی و مكانی است و ارائه كننده قواعد عمومی واصول كلی در زمینه اعتقادات، اخلاق و جنبه های مختلف شریعت است. برای اقتدا به یك اسوه می باید آن شیوه های عام و این قواعد و اصول كلی را آموخت و به كار بست. بدون اطلاع از این قواعد و اصول ، اقتدا به ایشان و پیروی از آنها در حد یك ادعا باقی می ماند. وقتی نمی دانیم امامان چه ضوابط و قواعدی در برخورد با جنبه های مختلف زندگی ارائه كرده اند و با مسائل گوناگون عصر خود با چه شیوه هایی مواجه شده اند تشیع ما در یك احساس ، عاطفه و شوری بی شعور باقی می ماند. با چنین سطح نازل معرفتی اگر سمت و سوی زندگی فردی و اجتماعی ما با سمت و سوی امامانی كه دوستشان داریم در تناقض باشد نباید تعجب كرد. یكی از رازهای عقب ماندگی فردی و اجتماعی ما جهل به منش و روش پیشوایانمان است. یكی از امامانی كه به شدت در حق او جفا شده و پیروانش از عمق تعالیم او غافلند امام سجاد علی بن الحسین (ع) است. در تعالیم امام زین العابدین (ع) (94-48 هجری) از دو زاویه می توان مطالعه كرد. یكی سیره عملی و دیگری آثار علمی به جا مانده. میراث علمی امام سجاد (ع) نیز به سه بخش مجزا قابل تقسیم است:
-ادعیه امام سجاد (ع) و یا به قول روانشاد دکترشریعتی امام سجاد “زیباترین روح پرستنده” است. دعای ابوحمزه ثمالی نمونه أی از دعاهای این امام همام است. بخشی از ادعیه امام علی بن الحسین(ع)‌ در “صحیفه سجادیه” گرد آوری شده است.
-رساله حقوق كه موضوع بحث این مقاله است.
-روایات امام زین العابدین كه غالبا تعالیم اخلاقی است.
در این مجال به مطالعه و بررسی رساله حقوق امام سجاد كه در حقیقت نامه ایشان به یكی از یارانشان است می پردازیم.
و به عنوان نمونه بخش حقوق اساسی رساله یعنی حقوق سلطان و مردم بر یكدیگر را مورد تحلیل قرار خواهیم داد. تحلیل انتقادی میراث علمی امامان (ع) كوششی است برای احیای راه و روش آن اسوه های جاوید.
حقوق مورد بحث در این دو منبع پنجاه و یك حق است و رساله منقول شیخ صدوق به ویژه نسخه خصال به عنوان متن اصح انتخاب می شود. رساله حقوق با این عبارت آغاز می شود: “بدان كه خداوند عز وجل را بر تو حق هاست. كه ترا فرا گرفته است. در هر جنبشی و آرامشی، یا حالتی یا در هر جایی كه در آن فرود آیی، یا در هر عضوی كه آن را بگردانی، یا در هر ابزاری كه در آن تصرف كنی. پس بزرگترین حقهای خداوند تبارك و تعالی بر تو آن است كه برای خود واجب ساخته كه آن اصل حقهاست. پس آنچه بر تو برای خودت واجب ساخته، از سر تا به پاست. با اندامهای گوناگونی كه تو داری.”
پنجاه و یك حق مورد بحث رساله به ترتیب زیر طبقه بندی شده است:
اول: حق خداوند (حق 1)
دوم: حق نفس و حقوق اعضای بدن: زبان، گوش، چشم، دست، پا، شكم، عورت . (حقوق 2 تا 9)
سوم: حق افعال عبادی: نماز، حج، روزه ، صدقه، قربانی (حقوق 10 تا 14)
چهارم: حقوق رعایا: سلطان، معلم، مالك، رعیت، متعلم،‌همسر،‌مملوك (حقوق 15 تا 21)
پنجم: حقوق رحم: مادر، پدر، فرزند، برادر (حقوق 22 تا 25)
ششم: حقوق دیگران: مولی، بنده، نیكوكار، مؤذن، پیش نماز، همنشین، همسایه، رفیق، شریك، وام خواه، معاشر، آنكه بر تو ادعایی دارد، آنكه تو بر او ادعایی داری، مستشیر، مشیر، مستنصح، ناصح، كبیر، صغیر، سائل، مسؤول، كسی كه ترا مسرور كند، آنكه به تو بد كند، هم دینان و اهل ذمه. (حقوق 26 تا 34 و 36 تا 51)
هفتم: حق مال (حق 35)
مراد از "حق" در رساله حقوق:
حق از واژه های سهل و ممتنع است. هر كسی آن را به كار می برد و معنای آن را نیز در می یابد اما تعریف آن به غایت دشوار است به علاوه مراجعه به موارد استعمال آن در قرآن و روایات از یك سو و متون فلسفی، كلامی، اخلاقی، و فقهی از سوی دیگر و نیز در علم حقوق، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست نشان می دهد كه حق معانی و اصطلاحات مختلفی دارد. تمیز این معانی و توجه به تفاوت این اصطلاحات برای رهایی از خلط معنی و اشتراك لفظی ضروری است. حق (و جمع آن حقوق) در پنج معنی و اصطلاح مختلف در علوم و متون یاد شده استعمال شده که عبارتند از:
- حق در اصل به معنای مطابقت و موافقت است، حق نقیض باطل، ضلال وغی است و به معانی موجود ثابت و صادق به كار رفته است و یكی از اسمای حسنای خداوند "حق تعالی" است. حق در این معنی به صورت غیر اضافی استعمال می شود و صفت اعتقاد، قول و فعل واقع می شود. حق به این معنی در لسان قرآن كریم و متون فلسفی و كلامی فراوان استعمال شده است. لا تلبسوا الحق بالباطل (بقره/26). انا ارسلناك بالحق (بقره /119) الحق من ربك (بقره/247). الوزن یومئذ الحق (اعراف/8) فذلكم الله ربكم الحق (یونس/32). خلق السموات والارض بالحق (جاثیه /22).
- حق در معانی دوم تا پنجم همواره به صورت اضافی استعمال می شود و حق مضاف است. در دومین معنی حق همواره به خداوند اضافه شد ه است: حق الله، "حقوق الله یعنی واجب، لازم" در این اضافه، خداوند جاعل حق است ، حق الله یعنی آنچه از جانب خدا جعل شده و عمل به آن لازم شده و مترادف با حكم الله، تكلیف الهی وظیفه الهی است. مثلا حق مادر یعنی وظایفی كه خداوند نسبت به مادر انسان تعیین كرده است، حق مال یعنی تكلیفی كه خداوند نسبت به ما یملك انسان مقرر كرده است در این معنا واژه حق به دارنده حق توجه دارد و حذف آن و جایگزینی "حكم الهی" به جای آن هیچ مشكلی ایجاد نمی كند. حق الله به این معنا در روایات و متون اخلاقی فراوان استعمال شده است.

- حق الله و حق الناس. خمس، زكات، اوقاف عامه و حد زنا و لواط از مثال های "حق الله" و در مقابل اموری از قبیل نكاح، طلاق، قصاص، دین، قرض، غصب، وكالت، نسب و وصیت "حق الناس" محسوب می شوند. حق به این معنا اصطلاح خاص فقهی در ابواب قضا، شهادت و حدود است. حق الناس یعنی آنچه از جانب خداوند برای مردم جعل شده است و امر آن در چارچوب شرع بدست مردم سپرده شده است. حق چه در حق الله و چه در حق الناس آن بخشی از احكام شرعی است كه زیر پا گذاشتن آن شرعا جرم محسوب می شود و مجازات دنیوی در پی دارد. حال آنكه حق در معنای دوم چنین التزامی به دنبال نداشت به عبارت دیگر حق در معنای سوم (حق الله و حق الناس) حیثیتی حقوقی (به معنای مصطلح در علم حقوق) دارد و در موازین اخلاقی خلاصه نمی شود. این دو از اصطلاحات حقوقی جزایی در اسلام هستند و از اعتباریات و مجعولات شرعی و به عبارت دیگر از "احكام شرعیه" به حساب می آیند.
- حق در مقابل حكم، حق به این معنی اصطلاحی فقهی است و در ابواب معاملات استعمال می شود. حق مالكیت،‌ حق حضانت، حق شفعه، حق خیار، حق اولویت از مثال های این معنی از حق به حساب می آیند. حق در این معنا سه ویژگی دارد: اول، قابل استفاده است، دوم، قابل انتقال است. سوم، قابل توریث است، حال آنكه حكم وضعی نه قابل اسقاط است،‌نه قابل انتقال و نه قابل به ارث گذاشتن. حق به این معنی نوعی مجعول شرعی است و اضافه آن همواره اضافه بیانی است یعنی حقی كه جنس آن ملكیت یا حضانت است.
- حق در مقابل تكلیف. حق حیات، حق مقاومت در مقابل ظلم، حق مساوات در برابر قانون، حق تصرف و تعیین سرنوشت، حق انتخاب عقیده و دین، حق برخورداری از دادرسی عادلانه، حق انتخاب شغل ومسكن، حق امنیت، حق آزادی، حق تأمین اجتماعی از جمله مصادیق حق به معنای پنجم است. این حقوق در آغاز به عنوان حقوق فطری یا حقوق طبیعی معرفی می شدند. اما به تدریج ماهیتی كاملا عرفی، وضعی و قراردادی یافت و از لوازم انسان از حیث انسان بودن او شمرده شد. این حقوق فراتر از عقیده، دین و ایدئولوژی خاصی تعریف می شود. منشاء این حقوق بشری و قراردادهای انسانی است. وظایف و تكالیف فردی و اجتماعی زاییده حقوق است. هیچ مقام و قانونی نمی تواند این حقوق را از انسان سلب كند. مراد از حق (به این معنی) اموری است كه حداقل یك زندگی سالم انسانی را ممكن می سازد. اموری كه اگر از سوی كسی زیر پا گذاشته شد"جرم" محسوب می شود و می توان از متجاوز به این حریم به دادگاه شكایت كرد نه اینكه ناقض حق تنها مرتكب معصیت دینی شده باشد و در آخرت مؤاخذه شود. مجموعه این حقها "علم حقوق" را شكل می دهد كه با علم اخلاق مرز مشخصی دارد. زیر پا گذاشتن معیارهای اخلاقی لزوما مجازات دنیوی در پی ندارد. حال آنكه نقض حقوق جرم است و مستوجب مجازات دنیوی است. هر گاه در علم حقوق، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست از "حق" بحث می شود مراد این معنای پنجم است. مراد از حق در حقوق بشر نیز همین معناست.
حق (به این معنا) در متون دینی به كار نرفته است، اما با عنایت به اینكه اكثر حقوق یاد شده نه تنها با تعالیم اسلامی منافاتی نداشته بلكه در راستای اهداف متعالی دین نیز قرار گرفته وعقلایی هستند و می توانند در زمره امضائیات دین به حساب آیند. ریشه الهی قائل شدن برای حقوق بشر نه تنها از قدر و قیمت این حقوق نمی كاهد بلكه بر عكس ضمانت اجرایی آن را بیشتر می كند، چرا كه با ضمیمه شدن عقاب اخروی به مجازات دنیوی برای ناقض و ثواب اخروی به پاداش دنیوی برای رعایت كننده آنها پشتوانه این حقوق مضاعف می شود.
اكنون نوبت پاسخگویی به سؤال اصلی این بخش رسیده است: مراد از "حق" در رساله حقوق امام سجاد (ع) چیست؟ كدامیك از معانی پنجگانه حق مورد نظر امام زین العابدین (ع) بوده است؟ مراد امام سجاد (ع) از حق، حق به معنای دوم است. حقوق الهی در این رساله یعنی احكام، وظایف و تكالیف الهی و آنچه از جانب خداوند نسبت به اصناف مختلف بر انسان واجب شده است. این رساله در بردارنده وظایف شرعی یك مؤمن نسبت به خداوند، اعضاء ، اعمال، اقربا، اصناف اجتماعی و مال خود است واژه حق را در رساله می توان بدون هیچ اشكالی به حكم، یا وظیفه یا تكلیف تبدیل كرد. این حقوق منحصر به وظایف الزامی مؤمن نیست، بلكه احكام غیر الزامی (استحبابی) را نیز در بر می گیرد.
حقوق مورد بحث رساله به احكامی كه نقض آنها معصیت (مستوجب مجازات اخروی) بوده ، یا نیازمند اجرای حد و تعزیر دنیوی باشد ، منحصر نمی شود بلكه رساله حقوق در بردارنده "وظایف اخلاقی" یك مؤمن و تكیه بر این نكته است كه صبغه غالب رساله فقهی نه حقوقی که اخلاقی- تربیتی است. حقوق و وظایف اخلاقی مورد نظر رساله به طور پراكنده در روایات دیگر معصومان مورد بحث قرار گرفته، اما گرد آوری و بیان مضبوط و مرتب این حقوق در یك رساله مستقل بی سابقه است.
با توجه به نقش كارساز و تعیین كننده ضوابط اخلاقی در جامعه دینی ، رساله حقوق می تواند در تكوین وجدان اخلاقی جامعه مذهبی سهمی به سزا داشته باشد. مطمئن باشیم بدون رعایت ظرائف مطرح شده در رساله حقوق امام سجاد (ع)‌ هرگز نمی توانیم شاهد جامعه أی پیامبر پسند باشیم. اگر جامعه خود را در رعایت حقوق پنجاه گانه امام سجاد بیگانه و غریب بیابیم، اطمینان داشته باشیم تنها در نام و ظاهر مسلمان و شیعه ایم به فرموده امام سجاد (ع):
"الا وان ابغض الناس الی الله من یقتدی بسنتة امام و لا یقتدی بعمله" آگاه باشید مبغوض ترین مردم نزد خداوند كسی است كه به سنت امامی اقتدا می كند بی آنكه به عملش اقتدا كرده باشد.
حقوق سلطان و مردم در رساله حقوق
از جمله حقوق مورد بحث در رساله حقوق متقابل سلطان مردم است :
"حق فرمانروا این است كه بدانی تو وسیله آزمایش او هستی و او با قدرتی كه خدا به او داده است آزموده می شود، و بر تو است كه خود را گرفتار خشم او نسازی، و بدست خود او را به هلاكت نیندازی و در بدی كه به تو می كند، شریك او نشوی" .
" اما حق رعیت هایی كه تو بر آنان سلطه داری، این است كه بدانی آنان به خاطر ناتوانی خود و قدرت تو رعیت تواند. پس واجب است كه با آنان به عدالت رفتار كنی ، و برای ایشان پدری مهربان باشی و نادانیشان را ببخشی و در كیفر شان شتاب نكنی و قدرتی را كه خداوند بتو عطا فرموده سپاس گویی."
سلطان مورد بحث رساله حقوق منحصر به امام معصوم و حاكم عادل نیست، سلطانی كه نباید خود را در معرض خشم او قرار داد، حكمرانان و رهبران متعارف جوامع هستند. به عبارتی دیگر امام سجاد (ع) واقع بینانه به فرمانروایان نگریسته نه آرمانی و ایده آلی. در زمینه حقوق سلطان بر رعیت (وظایف اخلاقی مردم نسبت به فرمانروایان) دو نكته مطرح شده است:
1-مردم وسیله آزمایش فرمانروایان هستند. رهبران با قدرتی كه در اختیار دارند آزموده می شوند؛ نهایت نادانی است كه كسی به ابزار آزمایش فریفته شود.
2-مردم حتی الامكان خود را گرفتار غضب فرمانروایان نكنند، چرا كه مخالفت با رهبران غالبا به محرومیت مردم از حقوق و مزایای اجتماعی می انجامد این نیز توصیه ای واقع بینانه به غالب مردمی است كه تاب تحمل شدائد و مشكلات را ندارند. اما در معرض غضب سلطان قرار ندادن مساوی مماشات با سیاست های نادرست و انفعالی در مقابل ظلم نیست. مبارزه منفی و تقیه نیز با توصیه اخلاقی یاد شده قابل جمع است. بعلاوه اگر مسیر حكومت به بیراهه باطل افتاد وظیفه عالمان دین و مصلحان همان است كه پدر بزرگوار امام سجاد (ع)‌ اعلام كرد و عمل كرد.
اما در زمینه حق رعیت بر سلطان (وظائف فرمانروایان نسبت به مردم) این نكات از رساله به دست می آید:
1- اینكه تو سلطانی و آنان رعیت واین ناشی از "زور" و سلطه تو است، نه لزوما لیاقت و فضل تو و بی كفایتی آنان. هر قدرت و قوتی به صورت تکوینی از خداوند است، خدا را بر این عطا سپاس گو. واضح است كه مراد این نیست كه قدرت هر جائر و ستمگری تشریعا از خداست تا به جبر و توجیه ظلم منجر شود.
2-فرمانروا موظف است با مردم خود با عدالت رفتار كند. كه "العدل اساس الحكم" عدالت مبنای كشور داری است.
3-فرمانروا می باید برای مردم به مثابه پدری مهربان باشد. ازخطاهای آنان در گذرد و در مجازاتشان شتاب نكند. نسبت به مردم سعه صدر داشته باشد و اهل مدارا و گذشت باشد و از سیاست های خشن بپرهیزد. مقایسه این بخش از رساله حقوق با حقوق متقابل والی و رعیت درخطبه های 34 و 216 نهج البلاغه نشان می دهد كه در رساله حقوق تنها بخشی از این حقوق متقابل – و نه همه حقوق ملت بر دولت و دولت بر ملت و نه اهم آنها – به تناسب شرایط خاص زمان و مخاطب مورد بحث قرار گرفته است.
خلاصه بحث:
1.میراث علمی امام علی بن الحسین (ع) بر سه قسم است:
الف- ادعیه به ویژه در صحیفه سجادیه؛
ب- رساله حقوق؛
ج- دیگر روایات كه غالبا تعالیم اخلاقی است.
2. متن رساله حقوق در تحف العقول شرح و بسط بیشتری دارد و صحیح ترین نسخ رساله حقوق ، منقولات شیخ صدوق به ویژه نسخه خصال است.
3. در رساله حقوق، پنجاه و یك حق الهی در هفت دسته طبقه بندی شده است. اول: حق خداوند ، دوم: حق نفس و اعضای بدن، سوم: حق افعال عبادی ،چهارم: حق سائسان و رعایا، پنجم: حقوق خویشاوندان، ششم: حقوق برخی اصناف اجتماعی، هفتم: حق مالی.
4. در آیات و روایات و علوم دینی (فلسفه كلام، اخلاق و فقه) و نیز برخی علوم انسانی حق به پنج معنی و اصطلاح مختلف به كار رفته است.
اول: حق به معنای موجود، ثابت و صادق، نقیض باطل (اصطلاح قرآنی، فلسفی و كلامی)
دوم: حق الله مرادف حكم الله به معنای تكلیف الهی و وظیفه اخلاقی انسان اعم از الزامی و غیر الزامی (اصطلاح روایی)
سوم: حق الله و حق الناس، اصطلاح حقوق جزایی اسلام در ابواب فقهی قضا، شهادات و حدود.
چهارم: حق در مقابل حكم اصطلاح خاص فقهی در ابواب معاملات با سه ویژگی قابلیت اسقاط، انتقال و توریث.
پنجم: حق در مقابل تكلیف، اصطلاح رایج در علوم انسانی و حقوق بشر، آنچه از لوازم انسانیت انسان است و زیر پا گذاشتن آنها جرم محسوب می شود و رعایت آنها حداقل شرایط یك زندگی سالم اجتماعی است.
5. مراد از حق در رساله حقوق معنای دوم حق است. یعنی احكام و وظایفی كه از سوی خداوند نسبت به اصناف مختلف بر انسان جعل شده است. این حقوق منحصر به وظایف الزامی مؤمن نیست و شامل احكام استحبابی نیز می شود. به علاوه این حقوق منحصر به احكامی نیست كه نقض آنها معصیت (مستوجب مجازات اخروی) محسوب شود یا موجب اجرای مجازات دنیوی (حد و تعزیر شرعی) گردد، بلكه رساله حقوق در بردارنده وظایف اخلاقی یك مؤمن است.
6. رساله حقوق در بردارنده اهم حقوق الهی و وظایف اخلاقی است نه همه حقوق و وظایف و در هر حق نیز اهم جوانب آن بیان شده نه لزوما همه ابعاد هر حق و وظیفه.
7. با توجه به نقش كارساز و تعیین كننده معیارها و ضوابط اخلاقی در جامعه دینی، رساله حقوق امام سجاد (ع) در تكوین وجدان اخلاقی جامعه مذهبی می تواند سهمی بسزا داشته باشد.
8. از جمله حقوق مطرح شده در رساله حقوق، حق سلطان بر مردم و مردم بر سلطان است. سلطان مورد بحث رساله، حكمران متعارف جوامع است نه لزوما امام معصوم و حاكم عادل. به دو مورد از حقوق سلطان بر مردم اشاره شده، یكی: مردم وسیله آزمایش فرمانروایان هستند و دیگر اینكه مردم نباید خود را گرفتار خشم فرمانروایان كنند. از جمله حقوق مردم بر سلطان: یكی اینكه سلطان موظف است عدالت پیشه كند و دیگر آنكه نسبت به مردم همچون پدری مهربان نسبت به فرزندان خود باشد.
9. حقوق سلطان و رعیت در رساله حقوق در مقایسه با حقوق مشابه در نهج البلاغه و دیگر متون دینی، بخشی از این حقوق متقابل است نه حتی اهم آن كه به تناسب شرایط زمان و مخاطب مطرح شده است.

[h=1]اهداف تربیتی در صحیفه سجادیه[/h]

هدف در تعلیم و تربیت به معنای وضع نهایی و مطلوبی است که به طور آگاهانه، سودمند تشخیص داده شده است و برای تحقق آن، فعالیت های مناسب تربیتی انجام می گیرد. اهداف تربیتی صحیفه سجادیه، با ملاک و معیار قراردادن خود انسان به اهداف غایی و واسطه ای و اهداف واسطه ای را به سه دسته کلی دیگر و هر یک از آن دسته ها به تقسیمات جزیی تر، تقسیم می شود. آنگاه با استفاده از فرازهای صحیفه سجادیه به بررسی و تحقیق در مورد هر یک از اهداف تربیتی فوق می پردازیم.

[h=2]هدف نهایی[/h]امام سجاد(ع) در سراسر صحیفه سجادیه، هدف نهایی تربیت را خدای متعال، معرفی می کند و در تمام دعاها، مخاطب را با زبان دعا و مناجات به آن حقیقت یکتا راهنمایی می کند. امام(ع) با محور قراردادن خدا در دعاهای مختلف، به ما می فهماند که محور زندگی انسان در تمام شؤون آن، باید خدا باشد و منظور از این محور و هدف بودن خدا، همانا حضور خداوند در متن زندگی است. اساسا نقش هدف نهایی در مسیر زندگی، چیزی جز استمرار حضور و احساس آن نیست. همچنین حضرت(ع) راه های ارتباط انسان با خدا را قرب،عبادت، حیات و... بیان نموده است.در این میان، یک سری اهداف واسطه ای نیز وجود دارد که حلقه های میانگین برای دستیازی به هدف نهایی است که مطلوبیت و ارزش خود را از هدف نهایی کسب می نماید و در طول آن قرار دارد. اهداف واسطه ای به سه دسته کلی خلاصه می شوند:
الف. اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباط انسان با خداپیوند انسان با خدا در صحیفه سجادیه از معرفت و شناخت خدا آغاز می شود و با گرایش های عملی در قالب عبادت، توکل و شکرگزاری گسترش می یابد. محورهای کلی اهداف تربیتی در رابطه با خداوند در معرفت خدا، ایمان به او، تقوای الهی، عبودیت و شکرگزاری خلاصه می شود. در این مقاله، به مهم ترین هدف، که محور تمام اهداف تربیتی در رابطه با خداوند است، اشاره می کنیم.

[h=2]معرفت خدا[/h]یکی از اهداف واسطه ای تربیت در صحیفه سجادیه" معرفت خدا" است. این هدف، کلید رسیدن به هدف نهائی است. شناخت هر چه بیش تر خدا، نقش مهمی در قرب به او دارد. بدون شناخت خداوند تقرب به او امکان پذیر نیست.(1) تخلق به اخلاق الهی، کسب ایمان و تقوی، توکل به او و غیره همه در گرو شناخت هر چه کامل تر اوست. شناخت سطحی، تمسک و ارتباط ضعیف را اقتضا می کند و برعکس، هر چه شناخت وسیع تر و عمیق تر گردد، زمینه ارتباط مستحکم تر می شود.از این رو، یکی از مهم ترین اهداف تربیتی حضرت امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه تقویت هر چه بیش تر شناخت خداوند است. بدین منظور امام(ع) در دعاهای بسیاری به مسأله " خداشناسی" پرداخته است و با اشاره به موضوعاتی چون توحید و مراتب آن، ذات خدا و صفات خدا همچون خالق، قادر، غلام، رحیم، غنی، قوی، منعم، عزیز، حکیم و... به تقویت و تعمیق شناخت ما کمک می کند. حضرت امام سجاد(ع) در نخستین دعا، ضمن حمد و سپاس خداوند به شناساندن خدا می پردازد و می فرماید:
"خدایی که دیده های بینندگان از دیدنش ناتوانند و اندیشه های وصف کنندگان از عهده وصفش برنیایند. به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید، و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد."(2)
در این دعا امام(ع) با اشاره به ذات خداوند و این که قابل رؤیت نیست و همچنین با اشاره به صفت خالقیت خداوند، ما را به معرفت و شناخت خداوند هدایت می کند.
همچنین در فرازهای نخستین دعای عرفه(3) امام(ع) به" خداشناسی" می پردازد و بدین وسیله بر شناخت و معرفت ما می افزاید. امام(ع) در فرازهایی از دعای عرفه می فرماید:
"تویی آن که در آفریدنت شریکی یاریت نکرده و در کارت(آفریدن هرچیز) وزیر و معاونی تو را یاری ننموده، و بیننده و مانندی برای تو نبوده است."(4)
البته، ناگفته نماند که شناخت خدا، عنایتی است از سوی خدا به بندگان تا بتوانند ولی نعمت خود را بشناسند و وظایف خود را از قبیل شکرگزاری و ایمان به او، ایفا کنند. امام سجاد(ع) در این زمینه در نخستین دعا می فرماید:
"سپاس خدایی را که خویشتن را (علم، قدرت و حکمتش را) به ما شناساند و شکر و سپاس خود را به ما الهام نمود و درهای علم به ربوبیت و پروردگاریش را بر ما گشود. و بر اخلاص در توحید و یگانگیش راهنمایی مان فرمود."(5)
بنابراین، با توجه به این فرازها و دعاهای فراوان دیگر که در صحیفه سجادیه آمده است و تأکیدی که امام(ع) در این زمینه دارند، روشن می شود که یکی از اهداف تربیتی صحیفه سجادیه هدایت پیروان به شناخت خدا و تصحیح نظام اعتقادی آنها است.
ب: اهداف تربیت صحیفه در خصوص ارتباط انسان با خودهدف واسطه ای دیگر از سلسله اهداف تربیتی صحیفه سجادیه، در محدوده ارتباط انسان با خود مطرح می گردد. انسان همان طور که با خدای خود ارتباط برقرار می کند و از مراحل تربیتی حاکم بر این ارتباط، اهدافی خاص برداشت می شود، همچنین دارای کنشها و واکنش هایی با خود است که بر مراحل تربیتی آن نیز اهداف خاصی حاکم است.
اهدافی که در این باب در صحیفه سجادیه مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت، اهداف گرایشی است که از دو بعد گرایش های مختص انسان از قبیل: خداجویی و فضیلت خواهی و گرایش های مشترک بین انسان و حیوان از قبیل: خوردن و آشامیدن و غرایز جنسی، تشکیل شده است.
در اینجا به یکی از اهداف گرایشی برای نمونه اشاره می شود.

[h=2]پرورش حس خداجویی[/h]یکی از اهداف گرایشی تربیت در صحیفه سجادیه " پرورش حس خداجویِی" است. گرایش به خدا به عنوان خالق انسان و رفع کننده نیازها و مشکلات او در همه وجود دارد. این گرایش در فطرت همه وجود دارد و تغییر و تبدیل نیز در آن ممکن نیست.(6) امام سجاد(ع) در دعایی با اشاره به فطرت خداجوی انسان می گوید:" به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید، و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد، سپس آنان را در راه اراده و خواست خویشتن روان گردانید، و در راه محبت و دوستی به خود برانگیخت."(7)
برای پرورش این گرایش ابتدا باید به تقویت آن و برطرف کردن موانعی همچون گرایشهای پست غرایز حیوانی و اشتغالات روزمره، که انسان را از شناخت خدای متعال باز می دارد، بپردازیم. حضرت امام سجاد(ع) درباره این دسته از موانع عرض می کند:
" بار خدایا من داخل در صبح و داخل در شب می شوم در حالی که ، عمل و کردارم را اندک می بینم، کردارم مرا هلاک ساخته و هوای نفس و خواهشم تباهم گردانیده و شهوات و پذیرفتن خواهش های نفسم مرا بی بهره نموده است."(8)
همان طور که ملاحظه می شود، امام(ع) در این فرازها، هوای نفس و شهوات و رفتارهایی که از این دو ناشی می شود را به عنوان عوامل اصلی بازدارنده انسان از فطرت خداجویش و مسیر هدایت و سعادت، معرفی می کند.
در مرحله بعد، باید گرایش فوق، هدایت و راهنمایی شود تا به پرستش معبودهای دیگری از قبیل بت، ماه، ستاره و حتی دلبستگی مفرط به مقام، ثروت و غیره منجر نشود. به همین دلیل خدای متعال فطرت خداجویی در نهاد انسان قرار داده است تا انسان خودش را به یک حقیقتی وابسته و پیوسته بداند و خود را به آن حقیقت نزدیک و او را تسبیح و تقدیس کند.(9) همچنین عامل ضعف و ناتوانی ذاتی انسان در اداره امورش، مهم ترین عامل در راهیابی انسان به خالق خود است. این ضعف و فقر ذاتی، گویی در عمق جان انسان، احساس نیاز به موجود بی نیاز را به وجود آورده است. این احساس باطنی که غالباً ناخودآگاه و پنهان است، گرایش و میل و کشش به سوی غنی بالذات را پدید می آورد. بنابراین، با تقویت این احساس و تشدید آن، میل و گرایش مذکور نیز نیرومندتر و اثر آن در زندگی بیش تر خواهد شد. از این رو، امام سجاد(ع) در دعاهای بسیاری با تأکید فراوان بر فقر و نیازمندی انسان به خدا، تأکید می نماید:
"بارخدایا، من نیازمندترین نیازمندان به توام."(10)
"و بر فقر و نیازمندیم به درگاهت بیافزا."(11)
انحراف انسان، از اشتباه او در یافتن مصداق بی نیاز نشأت می گیرد. وقتی او در تشخیص بی نیاز مطلق از نیازمند دچار اشتباه گردید، آنچه را که مانند خود فقیر و نیازمند است به جای مبدا اصلی انتخاب کرده و به سوی آن میل می کند. امام سجاد(ع) می فرماید: "و خوارترین آنها نزد تو کسی است که تو او را روزی می دهی و او جز تو را می پرستد."(12)
بنابراین، پرورش خداجویی به عنوان یک هدف واسطه ای، احیا و تقویت این تمایل و هدایت آن به سوی متعلق واقعی آن یعنی خداوند است، به نحوی که نه تنها در شرایط دشوار بلکه در شرایط عادی نیز با قوت بروز پیدا کند و این در صورتی میسر می شود که انسان دایماً نقصان و فقر وجودی خود و غنا و بی نیازی خداوند را متذکر شود و در تشخیص مصداق بی نیاز مطلق به بیراهه کشانده نشود.

[h=2]ج. اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباط انسان با دیگران[/h]فعالیت های انسان علاوه بر رفتارهای فردی، شامل سلسله ارتباطات او با دیگر انسان ها نیز می شود که با توجه به تنوع ارتباطات، دیدگاه های خاص تربیتی را می طلبد. این امر گاهی رنگ اجتماعی پیدا می کند و گاهی از دیدگاه سیاسی مورد بررسی قرار می گیرد و گاهی هم با رویکرد اقتصادی به آن نظر می شود. با مطالعه دعاهای صحیفه سجادیه، که در زمینه ارتباط انسان با دیگران است، می یابیم که نظام تربیتی آن درصدد هدفمند کردن رفتارهای انسان در حیطه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. در این بخش به ذکر نمونه ای از اهداف تربیتی فوق بسنده می کنیم: یکی از اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباطات اجتماعی، نحوه ارتباط انسان با والدین است. از مهم ترین اهداف امام سجاد(ع) این است که هر چه بیشتر فرزندان را نسبت به وظایفشان از قبیل اطاعت، احترام، گذشت از والدین و احسان در حق ایشان، آشنا سازد و آنان را نسبت به آن وظایف تشویق نمایند. امام سجاد(ع) برای این منظور در دعای بیست و چهارم که دعا برای والدین است، به مقام و شخصیت والای پدر و مادر و وظایف فرزندان در قبال آنان اشاره نموده، می فرمایند:"بارخدایا! صدایم را در برابر ایشان آهسته و سخنم را خوشایند و خویم را نرم نما، و دلم را بر آنها مهربان کن، و مرا به ایشان سازگار و بر آنان رحیم گردان."(13)
یکی دیگر از اهداف تربیتی صحیفه سجادیه در خصوص ارتباط با والدین، " حق شناسی و سپاسگزاری" از زحمات و تلاش آنان برای پرورش و رشد فرزندان است. همان طور که کفران نعمت و اجتناب از توجه به حق منعم، عقوبت ابدی را به دنبال دارد، روی گردانی از والدین و کوتاهی در حق آنان موجب دوری از مسیر قرب الهی می گردد. یکی از تعالیم تربیتی صحیفه که از بارزترین مصادیق حق شناسی درباره والدین است، طلب خیر و برکت برای آنها در قالب دعاست، حضرت امام سجاد علیه السلام می فرماید:
"بارخدایا! آنان را به پرورش من جزا ده و در گرامی داشتنم پاداش ده، آنچه در کودکی از من محافظت نموده اند برای آنها نگاه دار."(14)
همچنین امام علیه السلام در فرازهای دهم و یازدهم دعا نیز زحمات و تلاش هایی که والدین در پرورش و تربیت فرزندان متحمل شده اند، اشاره می کند، سپس در حقشان طلب پاداش و غفران می کند و می فرماید:
" پدر و مادر مرا به بهترین چیزی (پاداش) که اختصاص داده ای به آن پدران و مادران بندگان با ایمانت،امتیاز ده.(15)
" مرا به وسیله دعا برای ایشان و ایشان را به سبب مهربانی شان به من بیامرز. آمرزش پابرجا، و به شفاعت و میانجیگری من برای ایشان از آنها راضی و خوشنود شو، خوشنودی یکسره و آنها را با گرامی داشتن به جاهای آسایش برسان."(16)

[h=2]پی نوشت ها:[/h]1. عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج اول، نشر اسراء، 1377، ص341.2. دعای 1/ بند 2 و 3.
3. دعای عرفه از نخستین بند تا بند سی ام.
4. دعای 47/ بند14.
5. دعای 1/ بند10.
6. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی دانند.(روم/30)
7. دعای1/ بند3 و4.
8. دعای 52/ بند7.
9. محمود رجبی، انسان شناسی، چاپ سوم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1378، ص71.
10. دعای10/ بند3.
11. دعای 47/ بند118.
12. دعای 52/ بند2.
13. دعای 24/ بند6.
14. دعای 24/ بند 7.
15. دعای 24/ بند 12.
16. دعای 24/ بند14.

[h=2]- نيايش، هنگامى كه به ابر و برق مى‏نگريست و بانگ رعد را مى‏شنيد[/h] [h=3](36) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ إِذَا نَظَرَ إِلَى السّحَابِ وَ الْبَرْقِ وَ سَمِعَ صَوْتَ الرّعْدِ:[/h]

align: right

اللّهُمّ إِنّ هَذَيْنِ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِكَ، وَ هَذَيْنِ عَوْنَانِ مِنْ أَعْوَانِكَ، يَبْتَدِرَانِ طَاعَتَكَ بِرَحْمَةٍ نَافِعَةٍ أَوْ نَقِمَةٍ ضَارّةٍ، فَلَا تُمْطِرْنَا بِهِمَا مَطَرَ السّوْءِ، وَ لَا تُلْبِسْنَا بِهِمَا لِبَاسَ الْبَلَاءِ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْزِلْ عَلَيْنَا نَفْعَ هَذِهِ السّحَائِبِ وَ بَرَكَتَهَا، وَ اصْرِفْ عَنّا أَذَاهَا وَ مَضَرّتَهَا، وَ لَا تُصِبْنَا فِيهَا بِ‏آفَةٍ، وَ لَا تُرْسِلْ عَلَى مَعَايِشِنَا عَاهَةً.
اللّهُمّ وَ إِنْ كُنْتَ بَعَثْتَهَا نَقِمَةً وَ أَرْسَلْتَهَا سَخْطَةً فَإِنّا نَسْتَجِيرُكَ مِنْ غَضَبِكَ، وَ نَبْتَهِلُ إِلَيْكَ فِي سُؤَالِ عَفْوِكَ، فَمِلْ بِالْغَضَبِ إِلَى الْمُشْرِكِينَ، وَ أَدِرْ رَحَى نَقِمَتِكَ عَلَى الْمُلْحِدِينَ.
اللّهُمّ أَذْهِبْ مَحْلَ بِلَادِنَا بِسُقْيَاكَ، وَ أَخْرِجْ وَحَرَ صُدُورِنَا بِرِزْقِكَ، وَ لَا تَشْغَلْنَا عَنْكَ بِغَيْرِكَ، وَ لَا تَقْطَعْ عَنْ كَافّتِنَا مَادّةَ بِرّكَ، فَإِنّ الْغَنِيّ مَنْ أَغْنَيْتَ، وَ إِنّ السّالِمَ مَنْ وَقَيْت‏
مَا عِنْدَ أَحَدٍ دُونَكَ دِفَاعٌ، وَ لَا بِأَحَدٍ عَنْ سَطْوَتِكَ امْتِنَاعٌ، تَحْكُمُ بِمَا شِئْتَ عَلَى مَنْ شِئْتَ، وَ تَقْضِي بِمَا أَرَدْتَ فِيمَنْ أَرَدْت‏
فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا وَقَيْتَنَا مِنَ الْبَلَاءِ، وَ لَكَ الشّكْرُ عَلَى مَا خَوّلْتَنَا مِنَ النّعْمَاءِ، حَمْداً يُخَلّفُ حَمْدَ الْحَامِدِينَ وَرَاءَهُ، حَمْداً يَمْلَأُ أَرْضَهُ وَ سَمَاءَهُ‏
إِنّكَ الْمَنّانُ بِجَسِيمِ الْمِنَنِ، الْوَهّابُ لِعَظِيمِ النّعَمِ، الْقَابِلُ يَسِيرَ الْحَمْدِ، الشّاكِرُ قَلِيلَ الشّكْرِ، الْمُحْسِنُ الْمُجْمِلُ ذُو الطّوْلِ، لَا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ، إِلَيْكَ الْمَصِيرُ.


ترجمه :
خدايا اين ابر و برق، دو نشان از نشانه‏هاى تو، و دو خدمتگزار از خدمتگزاران تواند، كه در مقام فرمانبرداريت به آوردن رحمتى سود بخش يا عقوبتى زيان بار مى‏شتابند پس به آن دو باران عذاب بر ما مبار، و لباس محنت بر ما مپوشان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و منفعت و بركت اين ابرها را بر ما نازل كن، و آزار و ضررش را از ما بگردان، و ما را در آن آفتى مرسان و بليه‏اى بر معيشتهامان مگمار،
خدايا، اگر اين ابر را براى عقوبت برانگيخته‏اى، و از راه خشم فرستاده‏اى پس ما از غضب تو هم بتو پناه مى‏بريم و براى طلب عفوت زارى مى‏كنيم پس غضبت را متوجه مشركين ساز و آسياى عقوبتت را بر حق‏ناپرستان به گردش آور.
خدايا خشكى سرزمينهاى ما را به سقايت خود برطرف ساز، و وسوسه‏هاى دلهامان را به افزودن رزق خود بزداى و ما را از خود به غير سرگرم منما، و ماده احسانت را، از همه ما مبر، زيرا بى‏نياز آن است كه تو او را بى‏نياز كنى، و سالم كسى است كه تو او را از بلا نگاه دارى. زيرا چون از تو بگذرد حمايت و دفاعى و از سطوت و حشمت تو نزد ديگرى پناهى نيست، تو هر چه بخواهى و در باره هر كه بخواهى حكم مى‏رانى، و به آنچه اراده كنى در باره هر كه اراده كنى، فرمان مى‏دهى پس ترا سپاس بر آنكه ما را از بلا نگاه داشتى، و ترا شكر، بر آن نعمتها كه بما عطا كردى: چنان سپاسى كه سپاس سپاسگزاران راپشت سر گذارد، و چنان سپاسى كه آسمان و زمين خدا را پر سازد زيرا كه توئى منعم مواهب جسيم، و بخشايشگر نعمتهاى عظيم، و پذيرنده سپاس مختصر و شكر اندك و توئى نيكوكار و خوش‏رفتار و صاحب نعمت، هيچ معبودى: جز تو نيست. بازگشت بسوى تو است.

[h=2]- نيايش در مقام اعتراف و طلب توبه[/h] [h=3](12) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ فِي الِاعْتِرَافِ وَ طَلَبِ التّوْبَةِ إِلَى اللّهِ تَعَالَى:[/h]

align: right

اللّهُمّ إِنّهُ يَحْجُبُنِي عَنْ مَسْأَلَتِكَ خِلَالٌ ثَلَاثٌ، وَ تَحْدُونِي عَلَيْهَا خَلّةٌ وَاحِدَةٌ
يَحْجُبُنِي أَمْرٌ أَمَرْتَ بِهِ فَأَبْطَأْتُ عَنْهُ، وَ نَهْيٌ نَهَيْتَنِي عَنْهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَيْهِ، وَ نِعْمَةٌ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيّ فَقَصّرْتُ فِي شُكْرِهَا.
وَ يَحْدُونِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ تَفَضّلُكَ عَلَى مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيْكَ، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنّهِ إِلَيْكَ، إِذْ جَمِيعُ إِحْسَانِكَ تَفَضّلٌ، وَ إِذْ كُلّ نِعَمِكَ ابْتِدَاءٌ
فَهَا أَنَا ذَا، يَا إِلَهِي، وَاقِفٌ بِبَابِ عِزّكَ وُقُوفَ الْمُسْتَسْلِمِ الذّلِيلِ، وَ سَائِلُكَ عَلَى الْحَيَاءِ مِنّي سُؤَالَ الْبَائِسِ الْمُعِيلِ‏
مُقِرٌّ لَكَ بِأَنّي لَمْ أَسْتَسْلِمْ وَقْتَ إِحْسَانِكَ إِلّا بِالْإِقْلَاعِ عَنْ عِصْيَانِكَ، وَ لَمْ أَخْلُ فِي الْحَالَاتِ كُلّهَا مِنِ امْتِنَانِكَ.
فَهَلْ يَنْفَعُنِي، يَا إِلَهِي، إِقْرَارِي عِنْدَكَ بِسُوءِ مَا اكْتَسَبْتُ وَ هَلْ يُنْجِينِي مِنْكَ اعْتِرَافِي لَكَ بِقَبِيحِ مَا ارْتَكَبْتُ أَمْ أَوْجَبْتَ لِي فِي مَقَامِي هَذَا سُخْطَكَ أَمْ لَزِمَنِي فِي وَقْتِ دُعَايَ مَقْتُكَ.
سُبْحَانَكَ، لَا أَيْأَسُ مِنْكَ وَ قَدْ فَتحْتَ لِي بَابَ التّوْبَةِ إِلَيْكَ، بَلْ أَقُولُ مَقَالَ الْعَبْدِ الذّلِيلِ الظّالِمِ لِنَفْسِهِ الْمُسْتَخِفّ بِحُرْمَةِ رَبّهِ.
الّذِي عَظُمَتْ ذُنُوبُهُ فَجَلّتْ، وَ أَدْبَرَتْ أَيّامُهُ فَوَلّتْ حَتّى إِذَا رَأَى مُدّةَ الْعَمَلِ قَدِ انْقَضَتْ وَ غَايَةَ الْعُمُرِ قَدِ انْتَهَتْ، وَ أَيْقَنَ أَنّهُ لَا مَحِيصَ لَهُ مِنْكَ، وَ لَا مَهْرَبَ لَهُ عَنْكَ، تَلَقّاكَ بِالْإِنَابَةِ، وَ أَخْلَصَ لَكَ التّوْبَةَ، فَقَامَ إِلَيْكَ بِقَلْبٍ طَاهِرٍ نَقِيّ‏ٍ، ثُمّ دَعَاكَ بِصَوْتٍ حَائِلٍ خَفِيّ‏ٍ.
قَدْ تَطَأْطَأَ لَكَ فَانْحَنَى، وَ نَكّسَ رَأْسَهُ فَانْثَنَى، قَدْ أَرْعَشَتْ خَشْيَتُهُ رِجْلَيْهِ، وَ غَرّقَتْ دُمُوعُهُ خَدّيْهِ، يَدْعُوكَ بِيَا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ، وَ يَا أَرْحَمَ مَنِ انْتَابَهُ الْمُسْتَرْحِمُونَ، وَ يَا أَعْطَفَ مَنْ أَطَافَ بِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ، وَ يَا مَنْ عَفْوُهُ أَكْثرُ مِنْ نَقِمَتِهِ، وَ يَا مَنْ رِضَاهُ أَوْفَرُ مِنْ سَخَطِهِ.
وَ يَا مَنْ تَحَمّدَ إِلَى خَلْقِهِ بِحُسْنِ التّجَاوُزِ، وَ يَا مَنْ عَوّدَ عِبَادَهُ قَبُولَ الْإِنَابَةِ، وَ يَا مَنِ اسْتَصْلَحَ فَاسِدَهُمْ بِالتّوْبَةِ وَ يَا مَنْ رَضِيَ مِنْ فِعْلِهِمْ بِالْيَسِيرِ، وَ مَنْ كَافَى قَلِيلَهُمْ بِالْكَثِيرِ، وَ يَا مَنْ ضَمِنَ لَهُمْ إِجَابَةَ الدّعَاءِ، وَ يَا مَنْ وَعَدَهُمْ عَلَى نَفْسِهِ بِتَفَضّلِهِ حُسْنَ الْجَزَاءِ.
مَا أَنَا بِأَعْصَى مَنْ عَصَاكَ فَغَفَرْتَ لَهُ، وَ مَا أَنَا بِأَلْوَمِ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَيْكَ فَقَبِلْتَ مِنْهُ، وَ مَا أَنَا بِأَظْلَمِ مَنْ تَابَ إِلَيْكَ فَعُدْتَ عَلَيْهِ.
أَتُوبُ إِلَيْكَ فِي مَقَامِي هَذَا تَوْبَةَ نَادِمٍ عَلَى مَإ؛--ّّ فَرَطَ مِنْهُ، مُشْفِقٍ مِمّا اجْتَمَعَ عَلَيْهِ، خَالِصِ الْحَيَاءِ مِمّا وَقَعَ فِيهِ.
عَالِمٍ بِأَنّ الْعَفْوَ عَنِ الذّنْبِ الْعَظِيمِ لَا يَتَعَاظَمُكَ، وَ أَنّ التّجَاوُزَ عَنِ الْإِثْمِ الْجَلِيلِ لَا يَسْتَصْعِبُكَ، وَ أَنّ احْتِمَالَ الْجِنَايَاتِ الْفَاحِشَةِ لَا يَتَكَأّدُكَ، وَ أَنّ أَحَبّ عِبَادِكَ إِلَيْكَ مَنْ تَرَكَ الِاسْتِكْبَارَ عَلَيْكَ، وَ جَانَبَ الْإِصْرَارَ، وَ لَزِمَ الِاسْتِغْفَارَ.
وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ أَنْ أَسْتَكْبِرَ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ أَنْ أُصِرّ، وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِمَا قَصّرْتُ فِيهِ، وَ أَسْتَعِينُ بِكَ عَلَى مَا عَجَزْتُ عَنْهُ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لِي مَا يَجِبُ عَلَيّ لَكَ، وَ عَافِنِي مِمّا أَسْتَوْجِبُهُ مِنْكَ، وَ أَجِرْنِي مِمّا يَخَافُهُ أَهْلُ الْإِسَاءَةِ، فَإِنّكَ مَلِي‏ءٌ بِالْعَفْوِ، مَرْجُوٌّ لِلْمَغْفِرَةِ، مَعْرُوفٌ بِالتّجَاوُزِ، لَيْسَ لِحَاجَتِي مَطْلَبٌ سِوَاكَ، وَ لَا لِذَنْبِي غَافِرٌ غَيْرُكَ، حَاشَاكَ‏
وَ لَا أَخَافُ عَلَى نَفْسِي إِلّا إِيّاكَ، إِنّكَ أَهْلُ التّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ، وَ اقْضِ حَاجَتِي، وَ أَنْجِحْ طَلِبَتِي، وَ اغْفِرْ ذَنْبِي، وَ آمِنْ خَوْفَ نَفْسِي، إِنّكَ عَلَى كُلّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ، وَ ذَلِكَ عَلَيْكَ يَسِيرٌ، آمِينَ رَبّ الْعَالَمِينَ.


ترجمه :
خدايا سه خصلت مرا از مسئلت تو باز مى‏دارد و يك خصلت مرا بر آن برمى‏انگيزد:
باز مى‏دارد مرا امرى كه صادر كرده‏اى و من از امتثال آن كندى كرده‏ام و نهيى كه فرموده‏اى و من به مخالفتش شتافته‏ام، و نعمتى كه آن را به من بخشيده‏اى و من در شكرش كوتاهى نموده‏ام.
و بر مى‏انگيزد مرا، به مسئلت تو، تفضلت بر هر كه رو به تو آورد، و از راه نيكبختى به درگاه تو آيد، زيرا كه همه احسانهاى تو از روى تفضل است و همه نعمتهايت بى‏مقدمه و بدون سابقه استحقاق است. پس اكنون اين منم اى خداى من كه بر در خانه عزتت مانند منقادى ذليل ايستاده‏ام و در عين شرمندگى به مانند سائل محتاجى عيالبار در پيشگاه تو معترفم كه به هنگام احسانت جز به خوددارى از عصيانت گردن ننهادم و از همگى وظايفى كه در برابر تو داشتم تنها به همين خوددارى اكتفا كردم و با اين همه در همگى احوال از انعام تو بى‏بهره نبوده‏ام، پس اى خداى من آيا اقرارم به بدى كردارم به نزد تو، مرا سود مى‏دهد؟ و آيا اعترافم به زشتى رفتارم مرا از عذاب رهائى مى‏بخشد؟ يا در اين مقام و موقعيتم تيغ خشم خود رابر من آخته‏اى و در همين هنگام كه ترا همى خوانم غضب خود را ملازم من ساخته‏اى؟ منزهى تو اى خدا از تو نوميد نمى‏شوم زيرا تو خود در توبه را به روى من گشوده‏اى بلكه همچون آن بنده ذليل به سخن مى‏پردازم كه در باره خود ستمكار ونسبت به حرمت پروردگار خود سهل انگار شده. آن بنده كه شمار گناهانش عظيم گشته تا خطرناك شده، و ايام عمرش روى برتافته تا سپرى گشته، تا چون بنگريسته كه وقتكار بگذشته و دوران عمر به پايان رسيده، و يقين كرده كه از عذاب تو پناهى و از انتقام تو گريزگاهى نيست، به قصد انابه بسوى تو روى آورده، و توبه‏اش را براى تو خالص ساخته، پس با دلى پاك و پاكيزه بسوى تو برخاسته و آنگاه ترا با ناله‏اى محزون و آهسته بخوانده، در حالى كه از شدت فروتنى در برابر تو خم شده، و در اثر سرافكندگى چنبر گشته، و ترس هر دو پايش رابلرزه افكنده، و سيل اشك گونه‏هايش را فرا گرفته، و در آن حال كه تو را همى خواند كه: اى مهربان‏ترين مهربانان، و اى رحيمتر كسى كه طالبان رحمت شب و روز آهنگ او كنند، و اى مهربانتر كسى كه آمرزش طلبان گرد او گردند، و اى كسى كه عفوت از انتقامت فزون است. و اى كسى كه خشنوديت از خشمت بيشتر است. و اى كسى كه بوسيله حسن تجاوز بر خلق خود منت نهاده‏اى، و اى كسى كه بندگانت را به پذيرفتن توبه عادت داده‏اى و اى كسى كه اصلاح امور فاسدشان را بوسيله توبه خواسته‏اى. و اى كسى كه از عمل ايشان به مقدار اندك خشنود شده‏اى و اى كسى كه اندك ايشان را پاداش فراوان داده‏اى. و اى كسى كه اجابت دعا را بر ايشان ضمانت كرده‏اى و اى كسى كه به آيين تفضل، پاداش نيك را بر عهده خود به ايشان وعده داده‏اى من گناهكارترين گناهكارى نيستم كه تو او را آمرزيده باشى و نكوهيده‏ترين كسى نيستم كه عذر به درگاه تو آورده و تو عذرش را پذيرفته باشى، و ستمكارترين كسى نيستم كه نزد تو توبه كرده و تو باز با او احسان كرده باشى باز مى‏گردم بسوى تو در چنين حال، بازگشتن كسى كه از كرده پيشين خود پشيمان، و از آنچه بر او گرد آمده نگران است و از ورطه‏اى كه در آن افتاده از روى خلوص شرمسار است، و مى‏داند كه عفو از معصيت عظيم در نظر تو بزرگ نمى‏نمايد و در گذشتن از گناه بزرگ بر تو دشوار نيست، و تحمل جرمهاى بيرون از حد بر تو گران نمى‏آيد و محبوبترين بندگانت نزد تو كسى است كه سركشى بر تو را فرو گذارد. و از اصرار بر گناه، اجتناب كند، و طلب آمرزش را ادامه دهد. و من نزد تو بيزارى مى‏جويم از آنكه سركشى كنم، و به تو پناه مى‏برم از آنكه در گناه اصرار ورزم، و براى آنچه در آن كوتاهى كرده‏ام، از تو آمرزش مى‏طلبم، و براى هر عملى كه از انجامش فرو مانده‏ام از تو يارى مى‏جويم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و حقوقى را كه بر ذمه من دارى بر من ببخش، و از آنچه مستوجب آنم معافم‏دار و از آنچه بدكاران از آن هراسانند، پناهم ده، زيرا كه تو بر عفوت كمال قدرت دارى، و براى آمرزش، مورد اميدوارى هستى و به درگذشتن از گناه معروفى، حاجتم را جز در خانه تو محل طلبيدنى، و گناهم را غير از تو آمرزنده‏اى نيست. حاشا كه چنين نباشى! و من جز از تو بر خود بيم ندارم. زيرا كه توئى سزاوار پرهيزكارى، و اهل آمرزش .
بر محمد و آلش رحمت فرست، و حاجتم را روا كن. و مطلبم را برآور و گناهم رابيامرز. و دلم را از ترس ايمن ساز، زيرا كه تو بر هر چيز قدرت كامل دارى. و آن كار بر تو آسان است. دعايم را مستجاب فرماى، اى پروردگار جهانيان.

[h=2]دعاى حضرت هنگامى كه مهمى برايش رخ مى‏داد، يا حادثه اى بر او نازل مى‏شد و در هنگام اندوه:[/h] [h=3](7) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ:[/h]

align: right

يَا مَنْ تُحَلّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدّ الشّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ.
ذَلّتْ لِقُدْرَتِكَ الصّعَابُ، وَ تَسَبّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ.
فَهِيَ بِمَشِيّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ.
أَنْتَ الْمَدْعُوّ لِلْمُهِمّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمّاتِ، لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلّا مَا كَشَفْت‏
وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبّ مَا قَدْ تَكَأّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ.
وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجّهْتَهُ إِلَيّ.
فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسّرَ لِمَا عَسّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.
فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ، وَ اكْسِرْ عَنّي سُلْطَانَ الْهَمّ بِحَوْلِكَ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً.
وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنّتِكَ.
فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.


ترجمه :
اى كسى كه گره‏هاى سختيها بوسيله تو گشوده مى‏شود، و اى كسى كه تندى و سورت شدائد بتو مى‏شكند، و اى كسى كه بيرون شدن از تنگى به راحتى فرج از تو طلبيده مى‏شود. دشواريها به قدرت تو هموار شده و سلسله اسباب به لطف تو بر قرار گشته، و قضا به قدرت تو جريان يافته و اشياء بر وفق اراده تو روان شده‏اند، پس همه چيز به مجرد خواست توبى‏گفتنت فرمان پذيرند، و به محض اراده تو بدون نهى كردنت، باز داشته شده‏اند. توئى خوانده شده براى حل مشكلات و توئى پناه در بليات. جز بلائى كه تواش دفع كنى بلائى دفع نمى‏شود، و غير از آنچه تواش بر طرف سازى بر طرف نمى‏گردد هم اكنون، اى پروردگار من بلائى بر من فرود آمده كه سنگينيش مرا به زانو در افكنده و گرفتاريئى به من رو آورده كه تحملش مرا از پا در آورده، و آن را تو به قدرت خود وارد آورده‏اى و به اقتدار خود بر من متوجه ساخته‏اى، پس براى آنچه تو وارد كرده‏اى برگرداننده‏اى، و براى آنچه تو پيش آورده‏اى تغيير دهنده‏اى، و براى آنچه تو فرو بسته‏اى گشاينده‏اى، و براى آنچه تو مشكل ساخته‏اى آسان كننده‏اى، و براى آنكه تو خوار كرده‏اى، يارى دهنده‏اى نيست، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و به رحمت خود در آسايش را اى پروردگار من به رويم بگشاى، و به قوت خود سلطان غم را از هجوم بر من منهزم ساز، و مرا در شكوايم به توجه كامل نائل فرماى، و در آنچه مسئلت كرده‏ام شيرينى احسان خود را به من بچشان، و از نزد خود رحمت و گشايش آسان ارزانى دار، و از لطف خود نجات و خلاصى سريع مقرر ساز و مرا به سبب غلبه غم از رعايت واجبات و به كار بستن مستحبات خود باز مدار زيرا كه من اى پروردگار به علت آنچه برسرم آمده بى تاب و توان شده‏ام و قلبم از تحمل آنچه بر من رخ داده لبريز از غم شده است و تو بر رفع گرفتارى من و دفع آنچه در آن افتاده‏ام قادرى. پس قدرتت را در باره من به كار بر، اگر چه از جانب تو سزاوار آن نباشم. اى صاحب عرش عظيم:

[h=2]- نيايش، در طلب اخلاق ستوده و افعال پسنديده[/h] [h=3](20) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ فِي مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَرْضِيّ الْأَفْعَالِ:[/h]

align: right

اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيّتِي إِلَى أَحْسَنِ النّيّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ.
اللّهُمّ وَفّرْ بِلُطْفِكَ نِيّتِي، وَ صَحّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنّي.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ،
وَ اسْتَفْرِغْ أَيّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ، وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيّ فِي رِزْقِكَ، وَ لَا تَفْتِنّي بِالنّظَرِ، وَ أَعِزّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنّي بِالْكِبْرِ، وَ عَبّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ،
وَ أَجْرِ لِلنّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنّ، وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النّاسِ دَرَجَةً إِلّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ، وَ مَتّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِيقَةِ حَقّ‏ٍ لَا أَزِيغُ عَنْهَا، وَ نِيّةِ رُشْدٍ لَا أَشُكّ فِيهَا،
وَ عَمّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيّ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيّ.
اللّهُمّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنّي إِلّا أَصْلَحْتَهَا، وَ لَا عَائِبَةً أُوَنّبُ بِهَا إِلّا حَسّنْتَهَا، وَ لَا أُكْرُومَةً فِيّ نَاقِصَةً إِلّا أَتْمَمْتَهَا.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ، وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشّنَ‏آنِ الْمَحَبّةَ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدّةَ، وَ مِنْ ظِنّةِ أَهْلِ الصّلَاحِ الثّقَةَ، وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوَلَايَةَ،
وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرّةَ، وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِينَ النّصْرَةَ، وَ مِنْ حُبّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ، وَ مِنْ رَدّ الْمُلَابِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ، وَ مِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظّالِمِينَ حَلَاوَةَ الْأَمَنَةِ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ لِي يَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِي، وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِي، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِي، وَ هَبْ لِي مَكْراً عَلَى مَنْ كَايَدَنِي، وَ قُدْرَةً عَلَى مَنِ اضْطَهَدَنِي، وَ تَكْذِيباً لِمَنْ قَصَبَنِي، وَ سَلَامَةً مِمّنْ تَوَعّدَنِي، وَ وَفّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدّدَنِي، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَدّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشّنِي بِالنّصْحِ، وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرّ، وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ، وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصّلَةِ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذّكْرِ، وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِيَ عَنِ السّيّئَةِ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلّنِي بِحِلْيَةِ الصّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتّقِينَ، فِي بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ كَظْمِ الغَيْظِ، وَ إِطْفَاءِ النّائِرَةِ، وَ ضَمّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِينِ الْعَرِيكَةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السّيرَةِ، وَ سُكُونِ الرّيحِ، وَ طِيبِ الْمُخَالَقَةِ، وَ السّبْقِ إِلَى الْفَضِيلَةِ، وَ إِيثَارِ التّفَضّلِ، وَ تَرْكِ التّعْيِيرِ، وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقّ، وَ الْقَوْلِ بِالْحَقّ وَ إِنْ عَزّ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ اسْتِكْثَارِ الشّرّ وَ إِنْ قَلّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطّاعَةِ، وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ، وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرّأْيِ الْمُخْتَرَعِ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيّ إِذَا كَبِرْتُ، وَ أَقْوَى قُوّتِكَ فِيّ إِذَا نَصِبْتُ، وَ لَا تَبْتَلِيَنّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ، وَ لَا بِالتّعَرّضِ لِخِلَافِ مَحَبّتِكَ، وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرّقَ عَنْكَ، وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ.
اللّهُمّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضّرُورَةِ، وَ أَسْأَلُكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَ أَتَضَرّعُ إِلَيْكَ عِنْدَ الْمَسْكَنَةِ، وَ لَا تَفْتِنّي بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَيْرِكَ إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَيْرِكَ إِذَا افْتَقَرْتُ، وَ لَا بِالتّضَرّعِ إِلَى مَنْ دُونَكَ إِذَا رَهِبْتُ، فَأَسْتَحِقّ بِذَلِكَ خِذْلَانَكَ وَ مَنْعَكَ وَ إِعْرَاضَكَ، يَا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ.
اللّهُمّ اجْعَلْ مَا يُلْقِي الشّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ التّمَنّي وَ التّظَنّي وَ الْحَسَدِ ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ، وَ تَفَكّراً فِي قُدْرَتِكَ، وَ تَدْبِيراً عَلَى عَدُوّكَ، وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبّ حَاضِرٍ
وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَكَ، وَ إِغْرَاقاً فِي الثّنَاءِ عَلَيْكَ، وَ ذَهَاباً فِي تَمْجِيدِكَ، وَ شُكْراً لِنِعْمَتِكَ، وَ اعْتِرَافاً بِإِحْسَانِكَ، وَ إِحْصَاءً لِمِنَنِكَ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا أُظْلَمَنّ وَ أَنْتَ مُطِيقٌ لِلدّفْعِ عَنّي، وَ لَا أَظْلِمَنّ وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى الْقَبْضِ مِنّي، وَ لَا أَضِلّنّ وَ قَدْ أَمْكَنَتْكَ هِدَايَتِي، وَ لَا أَفْتَقِرَنّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُسْعِي، وَ لَا أَطْغَيَنّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُجْدِي.
اللّهُمّ إِلَى مَغْفِرَتِكَ وَفَدْتُ، وَ إِلَى عَفْوِكَ قَصَدْتُ، وَ إِلَى تَجَاوُزِكَ اشْتَقْتُ، وَ بِفَضْلِكَ وَثِقْتُ، وَ لَيْسَ عِنْدِي مَا يُوجِبُ لِي مَغْفِرَتَكَ، وَ لَا فِي عَمَلِي مَا أَسْتَحِقّ بِهِ عَفْوَكَ، وَ مَا لِي بَعْدَ أَنْ حَكَمْتُ عَلَى نَفْسِي إِلّا فَضْلُكَ، فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَفَضّلْ عَلَيّ.
اللّهُمّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التّقْوَى، وَ وَفّقْنِي لِلّتِي هِيَ أَزْكَى، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَرْضَى.
اللّهُمّ اسْلُكْ بِيَ الطّرِيقَةَ الْمُثْلَى، وَ اجْعَلْنِي عَلَى مِلّتِكَ أَمُوتُ وَ أَحْيَا.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتّعْنِي بِالِاقْتِصَادِ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ السّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلّةِ الرّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ، وَ ارْزُقْنِي فَوْزَ الْمَعَادِ، وَ سلَامَةَ الْمِرْصَادِ.
اللّهُمّ خُذْ لِنَفْسِكَ مِنْ نَفْسِي مَا يُخَلّصُهَا، وَ أَبْقِ لِنَفْسِي مِنْ نَفْسِي مَا يُصْلِحُهَا، فَإِنّ نَفْسِي هَالِكَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا.
اللّهُمّ أَنْتَ عُدّتِي إِنْ حَزِنْتُ، وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِي إِنْ حُرِمْتُ، وَ بِكَ اسْتِغَاثَتِي إِنْ كَرِثْتُ، وَ عِنْدَكَ مِمّا فَاتَ خَلَفٌ، وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ، وَ فِيمَا أَنْكَرْتَ تَغْيِيرٌ، فَامْنُنْ عَلَيّ قَبْلَ الْبَلَاءِ بِالْعَافِيَةِ، وَ قَبْلَ الْطّلَبِ بِالْجِدَةِ، وَ قَبْلَ الضّلَالِ بِالرّشَادِ، وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ مَعَرّةِ الْعِبَادِ، وَ هَبْ لِي أَمْنَ يَوْمِ الْمَعَادِ، وَ امْنَحْنِي حُسْنَ الْإِرْشَادِ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ ادْرَأْ عَنّي بِلُطْفِكَ، وَ اغْذُنِي بِنِعْمَتِكَ، وَ أَصْلِحْنِي بِكَرَمِكَ، وَ دَاوِنِي بِصُنْعِكَ، وَ أَظِلّنِي فِي ذَرَاكَ، وَ جَلّلْنِي رِضَاكَ، وَ وَفّقْنِي إِذَا اشْتَكَلَتْ عَلَيّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا، وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْكَاهَا، وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَوّجْنِي بِالْكِفَايَةِ، وَ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ، وَ هَبْ لِي صِدْقَ الْهِدَايَةِ، وَ لَا تَفْتِنّي بِالسّعَةِ، وَ امْنَحْنِي حُسْنَ الدّعَةِ، وَ لَا تَجْعَلْ عَيْشِي كَدّاً كَدّاً، وَ لَا تَرُدّ دُعَائِي عَلَيّ رَدّاً، فَإِنّي لَا أَجْعَلُ لَكَ ضِدّاً، وَ لَا أَدْعُو مَعَكَ نِدّاً.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْنَعْنِي مِنَ السّرَفِ، وَ حَصّنْ رِزْقِي مِنَ التّلَفِ، وَ وَفّرْ مَلَكَتِي بِالْبَرَكَةِ فِيهِ، وَ أَصِبْ بِي سَبِيلَ الْهِدَايَةِ لِلْبِرّ فِيمَا أُنْفِقُ مِنْهُ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ الِاكْتِسَابِ، وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ، فَلَا أَشْتَغِلَ عَنْ عِبَادَتِكَ بِالطّلَبِ، وَ لَا أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَكْسَبِ.
اللّهُمّ فَأَطْلِبْنِي بِقُدْرَتِكَ مَا أَطْلُبُ، وَ أَجِرْنِي بِعِزّتِكَ مِمّا أَرْهَبُ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ صُنْ وَجْهِي بِالْيَسَارِ، وَ لَا تَبْتَذِلْ جَاهِي بِالْإِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ أَهْلَ رِزْقِكَ، وَ أَسْتَعْطِيَ شِرَارَ خَلْقِكَ، فَأَفْتَتِنَ بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِي، و أُبْتَلَى بِذَمّ مَنْ مَنَعَنِي، وَ أَنْتَ مِنْ دُونِهِمْ وَلِيّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِي صِحّةً فِي عِبَادَةٍ، وَ فَرَاغاً فِي زَهَادَةٍ، وَ عِلْماً فِي اسْتِعْمَالٍ، وَ وَرَعاً فِي إِجْمَالٍ.
اللّهُمّ اخْتِمْ بِعَفْوِكَ أَجَلِي، وَ حَقّقْ فِي رَجَاءِ رَحْمَتِكَ أَمَلِي، وَ سَهّلْ إِلَى بُلُوغِ رِضَاكَ سُبُلِي، وَ حَسّنْ فِي جَمِيعِ أَحْوَالِي عَمَلِي.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ نَبّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ فِي أَيّامِ الْمُهْلَةِ، وَ انْهَجْ لِي إِلَى مَحَبّتِكَ سَبِيلًا سَهْلَةً، أَكْمِلْ لِي بِهَا خَيْرَ الدّنْيَا وَ الْ‏آخِرَةِ.
اللّهُمّ وَ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، كَأَفْضَلِ مَا صَلّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ قَبْلَهُ، وَ أَنْتَ مُصَلّ‏ٍ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَهُ، وَ آتِنَا فِي الدّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الْ‏آخِرَةِ حَسَنَةً، وَ قِنِي بِرَحْمَتِكَ عَذَابَ النّارِ.


ترجمه :
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ايمان مرا به كاملترين مراتب ايمان برسان، و يقينم را فاضلترين درجات يقين ساز، و نيتم را به بهترين نيتها و عملم رابه بهترين اعمال ترفيع ده.
خدايا به لطف خود نيتم را كامل و خالص ساز. و يقينم راثابت و پا برجاى دار و به قدرت خود آنچه را كه از من تباه شده اصلاح فرماى.
خداوندا بر محمد و آلش رحمت فرست و مهماتم را كه باعث دل مشغولى من است، كفايت كن و مرا به كارى كه فردا از آن مورد سؤال قرار مى‏دهى بگمار، و روزگارم را در آنچه براى آنم آفريده‏اى مصروف دار و از غير خود بى‏نياز ساز و روزيت را بر من بگستر و به نگاه كردن به حسرت در مال و منال و جاه و جلال توانگرانم دچار مكن و عزيزم گردان و گرفتار كبرم مساز و بر بندگى خود رامم كن و عبادتم را به سبب خود پسندى تباه منماى. و خير را براى مردم به دستم روان كن. و كار نيكم را به منت نهادن باطل مگردان و اخلاق عاليه را به من مرحمت فرماى. و مرا از تفاخر و مباهات نگاهدار.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا در ميان مردم به درجه‏اى ترفيع مده مگر آنكه به همان اندازه پيش نفس خويشم پست گردانى، و عزتى آشكارا برايم بوجود مياور مگر آنكه به همان نسبت پيش نفس خويشم خوار سازى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت، و از هدايتى پر سود و گراينده به مقصود برخوردارم ساز كه روشى ديگر بجاى آن نگزينم و از طريقت حقى كه از آن منحرف نگردم و از نيت صوابى كه در آن شك نكنم و مرا تا آنگاه كه عمرم جامه خدمت در راه طاعت تو باشد زنده بدار پس هر زمان كه بيم آن رود كه مزرع عمرم چراگاه شيطان گردد پيش از آنكه شدت غضبت بسوى من بشتابد يا خشمت بر من مستحكم گردد، مرا بسوى خود فرا گير. خدايا هيچ خوئى كه بر من عيب شمرده شود باقى مگذار جز آنكه آن را اصلاح كنى و هيچ صفت نكوهيده‏اى را بجاى منه مگر آنكه آن را نكو سازى.
و هيچ خصلت كريمه ناقصى بر جاى مگذار، جز آنكه آن را كامل كنى. بر محمد و آل محمد رحمت فرست و شدت كينه كينه توزان را در باره من به محبت، و حسد متعديان را به مودت، و بدگمانى اهل صلاح را به اعتماد، و دشمنى نزديكان را به دوستى، و بدرفتارى خويشان را به نيكوئى و بى‏اعتنائى اقربا را به نصرت، و دوستى مجامله كاران را به دوستى حقيقى و اهانت مصاحبان را به حسن عشرت، و تلخى ترس از ستمكاران را به شيرينى امنيت مبدل ساز. خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست: و مرا بر كسى كه در باره‏ام ستم كند دستى و بر آنكه با من مخاصمه كند زبانى، و بر آنكه عناد ورزد پيروى‏ئى قرار ده. و در برابر آنكه با من مكر كند مكرى و بر آنكه مرا مقهور خواهد قدرتى، و بر آنكه مرا عيب كند و دشنام گويد تكذيبى، و از كسى كه مرا تهديد كند سلامتى بخش و به اطاعت كسى كه مرا براه صواب آرد و پيروى كسى كه مرا ارشاد كند، موفق‏دار. خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرإ؛ااّّ توفيق ده تا با آن كس كه با من غش و دغلى كند به نصيحت و اخلاص مقابله كنم، و آن را كه از من دورى گزيند به نيكوئى پاداش دهم.و به آنكه مرا محروم سازد به بخشش عوض دهم، و آن را كه از من ببرد با پيوستن مكافات كنم، و با كسى كه از من غيبت كند، بوسيله ذكر خيرش مخالفت نمايم. و در برابر نيكى سپاسگزارى نمايم. و از بدى چشم بپوشم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا به زيور صالحين بياراى، در گستردن داد و فرو خوردن خشم، و خاموش كردن آتش فتنه و خصومت و جمع آورى پراكندگان و اصلاح ميان مردمان و فاش كردن نيكيهاى اهل ايمان و پوشاندن عيب ايشان و نرم خوئى و فروتنى و خوش رفتارى و سنگينى و وقار و حسن معاشرت و سبقت جستن به فضيلت و برگزيدن انعام و تفضل و فرو گذاشتن سرزنش و خرده‏گيرى و ترك احسان درباره نااهل و گفتن حق هر چند دشوار آيد و اندك شمردن خير در گفتار و كردارم گر چه بسيار باشد و بسيار ديدن شر در گفتار و كردار خويش گر چه اندك باشد مرا در همگى اين صفات به خلعت زيباى پرهيزگاران بپوش.
و اين صفات را وسيله ادامه اطاعت و التزام جماعت و فروگذاشتن اهل بدعت، و بكار برنده رأى خودت در آور و كامل ساز. خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و وسيع‏ترين روزى‏هايت را بر من در هنگام پير شدنم و قوى‏ترين نيروهايت را در من به هنگام خستگيم قرار ده و مرا به كاهلى در عبادتت، و كورى در تشخيص طريقتت و ارتكاب خلاف دوستيت، و پيوستن با كسى كه از تو جدا شود و جدا شدن از كسى كه با تو بپيوندد مبتلا مساز. خدايا مرا مرا چنان كن كه هنگام ضرورت با سلاح يارى تو حمله‏ور شوم و هنگام حاجت از تو مسئلت كنم و هنگام مسكنت پيش تو به تضرع و زارى آيم و مرا چون بيچاره شوم به كمك خواستن از غير خودت و چون فقير شوم به فروتنى براى مسئلت از غير خود، و چون بترسم، به تضرع پيش غير خود گرفتار مكن كه به آن سبب سزاوار خوارى و منع و بى‏اعتنائى تو گردم. اى مهربانترين مهربانان.
خدايا آنچه را از آرزومندى و گمان گرائى و حسد ورزى كه شيطان در دل من همى افكند بياد عظمتت و تفكر در قدرتت و تدبير بر ضد دشمنت مبدل ساز. و آن كلمه زشت يا سخن ناستوده يا دشنام عرضى يا شهادت باطل يا غيبت مؤمن غائب، يا بد گفتن به شخص حاضر و مانند اينها را كه شيطان بر زبان من جارى كند. به سخن حمد، و مبالغه در ثنا، و سعى و دقت در تمجيد، و شكر نعمت، و اعتراف به احسان و شمردن نعمتهاى خودت، بدل فرماى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و چنان كن كه ستمزده نشوم و حال آنكه تو بر دفاع از من قادرى، و ستم نكنم و حال آنكه تو بر جلوگيرى من توانائى و گمراه نشوم در صورتى كه هدايت من براى تو ممكن است، و فقير نگردم با اينكه گشايش زندگيم از جانب تو است. و سركشى نكنم با اينكه توانگريم از ناحيه تو است.
خدايا بسوى آمرزش تو كوچ كرده‏ام. و بسوى عفو تو آهنگ نموده‏ام و به گذشت تو مشتاق شده‏ام. و به فضل تو اعتماد كرده‏ام. در صورتى كه موجبات مغفرت تو نزد من نيست و چيزى كه بوسيله آن سزاوار عفو تو گردم در كردار من نيست. و پس از اين حكم، كه من خود در باره خويش راندم جز فضل و احسان تو سرمايه اميدى ندارم. پس بر محمد و آلش رحمت فرست و بر من تفضل فرماى.
خدايا مرا به منطق هدايت گويا ساز، و به آئين تقوى ملهم نماى و به خوى و خصلتى كه پاكيزه‏تر است موفق‏دار و به كارى كه پسنديده‏تر است بگمار. خدايا مرا به بهترين راه روان ساز و چنان كن كه بر آئين تو بميرم و هم بر آن آئين زندگى از سر گيرم. خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا در مجارى اعمال و مجالى احوال از نعمت اعتدال برخوردار ساز و در اقوال و افعال از اهل صواب و سداد و از ادله هدايت و رشاد و از زمره صالحين عباد قرار ده و رستگارى در معاد و سلامت از كمينگاه عذاب را نصيبم فرماى. خدايا براى خودت از نيروهاى نفس من آنچه را كه باعث آزادى و پيراستگيش گردد بستان و آنچه را كه وسيله تأمين حوائج و اصلاح كار نفس من شود به آن باز گذار، زيرا نفس من در معرض هلاك است مگر آنكه توأش نگاه دارى. خدايا اگر عم بسوى من لشگر انگيزد ساز و سلاح من توئى و اگر از همه جا و همه كس محروم شوم هدف اميدم توئى و اگر حوادث و شدائد بر من هجوم آورد استغاثه‏ام بتو است و هر چه از دست برود عوضش، و هر چه تباه شود اصلاحش نزد تو، و هر چه را ناپسند دارى تغييرش به دست تو است. پس پيش از بلا عافيت، و پيش از طلب توانگرى، و پيش از گمراه شدن هدايت را بر من انعام كن، و مرا از رنج عيب جوئى بندگان محفوظ دار، و ايمنى از عذاب روز بازپسينم ارزانى دار، و از رهبرى كاملم برخوردار ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و بديها را به لطف خود از من بر طرف كن، و مرا به نعمت خود بپروران و به كرم خود اصلاح فرماى، و به احسان خود مداوا كن. و در سايه رحمتت جاى ده. و در خلعت خشنوديت بپوشان. و چون كارها بر من دشوار و درهم شود، به صواب ترين آنها و چون كردارها مشتبه گردد به پاكيزه‏ترين و نافع‏ترين آنها؛ و چون مذاهب متناقض شود و پسنديده‏ترين آنها موفق ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و تاركم را به تاج بى‏نيازى بياراى، و مرا به حسن تدبير در امور بگمار، و دوام هدايت ارزانى دار، و به توسعه دستگاه آشفته مساز، و زندگى ساده و آرام عطا فرماى، و زندگانيم را به مشقت دائم و رنج روزافزون مبدل منماى و دعايم را بسويم بر مگردان، زيرا كه من براى تو معارضى نمى‏شناسم و با تو مثل و مانندى نمى‏پرستم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا از اسراف بازدار. و رزقم را از تلف حفظ كن،و دارائيم را بوسيله بركت دادنش افزون ساز، و مرا در انفاق از آن در امور خير به راه صواب رهبرى كن.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا از رنج بسيار كسب و تحصيل روزى بى‏نياز ساز، و رزق بى‏دريغ روزى كن تا از عبادت تو به طلب رزق مشغول نگردم. و سنگينى وبال كسب روزى را بر دوش نكشم.
خدايا و آنچه را كه مى‏طلبم به قدرت خود برآور، و از آنچه مى‏ترسم مرا به جوار عزت خود پناه ده.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و آبرويم را به توانگرى نگاه‏دار، و منزلتم را به تنگدستى پست مكن، كه از روزى خوارانت روزى طلبم، و از اشرار خلقت خواهش عطا كنم. تا به ستايش آنكه به من عطاكند، و به نكوهش آنكه منع كند مبتلا گردم. در صورتى كه متصدى حقيقى عطا توئى. نه ايشان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا تندرستيى در عبادت و آسايشى در پارسائى و علمى توأم با عمل، و پارسائيى مقرون با رفق و اقتصاد روزى ساز.
خدايا مدت عمر مرا با عفو خود به پايان بر، و آرزويم را در اميد رحمتت به تحقيق رسان.و راه‏هايم را براى رسيدن بسر منزل خشنوديت هموار ساز، و عملم را در همه احوالم نيكو گردان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و مرا در اوقات غفلت براى يادكردن خود، متنبه كن. و در روزگار مهلت در اطاعت خود بكار دار، و راهى هموار بسوى محبت خود برايم آشكار ساز، و بوسيله آن خير دنيا و آخرت را برايم كامل فرماى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. مانند بهترين رحمتى كه پيش از او بر كسى از خلق خود فرستاده‏اى، و بعد از او بر كسى خواهى فرستاد. و ما را در دنيا بهره‏اى نيكو و در آخرت نيز عطائى نيكو ببخش. و مرا به رحمت خود از عذاب دوزخ نگاه دار.

[h=1]حقّی بزرگ در رساله حقوق امام عارفان[/h]
در اوج حاكمیت استبداد در قرن اول هجری، در روزگاری كه حكام اموی با تمام توان در صدد زدودن نور شرافت و آزادی از سرزمین وحی بودند و در خاموش ساختن منادیان حق و از میان بردن سیره حیاتبخش پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله از هیچ تلاشی فروگذار نمی کردند، رسوم اخلاقى نه تنها فراموش شد، بلكه به ضدارزش مبدل گردید. عمل به منهیات شرع و ارتكاب محرمات، موجب فخر بر یكدیگر و تظاهر به آنها موجب عزت اجتماعى شده بود و در یك كلمه مى توان گفت جامعه اسلامى قبل از آن زمان هر چند منافقانه پاسدار و نگهبان مظاهر دینى بود، ولى در زمان چهارمین پیشوای شیعه حضرت امام علی بن الحسین علیهما‏السلام، همین مظاهر مسلمانى هم، به كلى رنگ باخته بود و دیگر نشانه اى از دین و دیندارى در جامعه یافت نمى شد.
در چنین دورانى، رساله حقوق امام سجاد علیه السلام، پیامی است فراتر از زمان خویش، و بلكه فراتر از همه اعصار تمدن بشری. امروز كه بشر، مدعی دستیابی به عالی ترین شكل تمدن و فرهنگ ارزشی است و دم از حقوق بشر و حتی حمایت از حیوانات و یا حفظ محیط زیست می زند، علاوه بر پوشالی بودن بسیاری از شعارهایی كه مطرح می كند، در بعد قانون شناسی و قانونگذاری نیز ضعفهایی دارد كه اگر با رساله حقوق امام سجاد علیه السلام مقایسه شود و عنصر زمان و ظرفیت و نیازها نیز ملاحظه گردد، نقاط اوج آن رساله و كاستیهای دست نوشته های بشر متمدن این عصر آشكار خواهد شد.
هر چند در نگاه نخست، پذیرش این نكته برای دلباختگان مادی و دور ماندگان از مكتب وحی و رسالت مشكل خواهد نمود، اما اندکی تامل واقع بینانه، آنان را نیز در برابر حق، به تواضع واخواهد داشت. در این نوشتار مختصر، به نمونه ای از آن یادگار نورانی اشاره خواهد شد.

[h=2]علاج درد جامعه[/h] عنایت معارف دینى ما به سالم سازى اجتماع و ایجاد یك مدینه فاضله كه در سایه رعایت همه حقوق گروه هاى مختلف پدید آید، سبب می شود تا كمتر حادثه، تنش و التهابى در جامعه یافت شود. چراکه جامعه اى كه از تنش و التهاب مصون بماند، خیلى ساده و آسان به اصول و قواعدى كه او را به سمت تعالى اخلاقى دعوت مى كند، توجه مى كند و شرایط براى مدینه فاضله و جامعه ایده آل فراهم مى شود؛ به طورى كه مردم جامعه در كنار هم، نه تنها به دور از غوغا، التهاب، طمع و تجاوز به حقوق یكدیگر زندگى مى كنند، بلكه در یارى و كمك به همدیگر سبقت خواهند گرفت.

امروز كه بشر، مدعی دستیابی به عالی ترین شكل تمدن و فرهنگ ارزشی است و دم از حقوق بشر و حتی حمایت از حیوانات و یا حفظ محیط زیست می زند، علاوه بر پوشالی بودن بسیاری از شعارهایی كه مطرح می كند، در بعد قانون شناسی و قانونگذاری نیز ضعفهایی دارد كه اگر با رساله حقوق امام سجاد علیه السلام مقایسه شود و عنصر زمان و ظرفیت و نیازها نیز ملاحظه گردد، نقاط اوج آن رساله و كاستیهای دست نوشته های بشر متمدن این عصر آشكار خواهد شد

از جمله این امور كه اجتماع ما را از موانع وصول به سعادت و كمال، مى رهاند و انسان را در عمل كردن به اصول و قواعد همزیستى مسالمت آمیز یارى مى دهد، رعایت حقوق همسایه به معناى عام آن است؛ یعنى مى توانیم دو خانه كنار یكدیگر را همسایه بدانیم، دو دوستى كه در كلاس درس، كنار یكدیگر مى نشینند یا دو انسانى را كه در یك محیط كارى در كنار هم كار مى كنند نیز همسایه بدانیم، حتى كشورهاى همجوار را در كنار یكدیگر، با مرزى هاى قراردادى، همسایه بدانیم .
حقوق همسایه فوق العاده مهم و اداى آن كارى مشكل است .در روایتى از رسول اكرم صلى الله علیه وآله نقل شده است كه مى فرمایند:

«جبرئیل آنقدر درباره همسایه سفارش و توصیه كرد كه من تصور كردم همسایه از انسان ارث مى برد» .(1)
اما نكته مهم این است كه خداوند در قرآن کریم (2) درباره همسایه، امر به احسان كرده، نه عدالت. احسان و نیكى، مرتبه اى بالاتر از عدالت و قانونمندى است. عدالت امرى قانونى است، چهارچوبى دارد و قوانین آن كاملا مشخص ‍ است. اگر فرد در محدوده این قوانین عمل كند، عدالت را محقق كرده است. گاه خداوند به انسان دستور مى دهد كه نسبت به گروهى با عدالت رفتار كنید، ولى در این جا، خداوند فرمان به احسان مى دهد. احسان، یعنى انسان هرچه در توان دارد به دیگران نیكى و خدمت كند. و از این نكته مى توان فهمید كه نجات جامعه از مهلكات اخلاقى فقط با عدالت میسر نیست بلکه احسان نیز تمری ضروری است.
در كلام گهربار امام سجاد علیه السلام حقوقى براى همسایه بیان شده است :
«و اَمّا حق الجَارِ، فحِفظُه غائِبا، و كَرامَتُهُ شاهدا، و نُصرتُهُ و معونَتُهُ فى الحالَینِ جمیعا، لا تَتَبَّع له عَورَة، و لا تبحَث له عن سَواءَة لتعرفَها منه من غیر ارادَة منك و لا تَكَلُّف ، كنت لما علِمتَ حِصنا حصینا، و سترا سَتیرا، لو بحَثَتِ الاَسَنَّةُ عنه ضمیرا لم تَصِل الیهِ لاِنطِوَائِهِ علیه، لا تَسَّمَّع علیه من حیثُ لا یَعلَمُ، لا تُسلِمهُ عند شدیدَة ، و لا تَحسُدهُ عند نعمَة ، تُقیلُ عَثرَتَهُ و تغفِرُ زَلَّتَهُ، و لا تَدَّخِر حِلمَكَ عنه اذا جَهِلَ علیك، و لا تخرُج اَن تكونَ سِلما له ، تَرُدُّ عنه لسانَ الشَّتیمَةِ، و تُبطِلُ فیه كیدَ حاملِ النَّصیحةِ، و تُعاشِرُهُ مُعاشِرَة كریمة ، و لا حول و لا قوَّةَ الَّا بالله » .(3)

جامعه اى كه از تنش و التهاب مصون بماند، خیلى ساده و آسان به اصول و قواعدى كه او را به سمت تعالى اخلاقى دعوت مى كند، توجه مى كند و شرایط براى مدینه فاضله و جامعه ایده آل فراهم مى شود؛ به طورى كه مردم جامعه در كنار هم، نه تنها به دور از غوغا، التهاب، طمع و تجاوز به حقوق یكدیگر زندگى مى كنند، بلكه در یارى و كمك به همدیگر سبقت خواهند گرفت

«و اما حق همسایه ، حفظ او است در غیبت و پنهان و تكریم و بزرگداشت او است در حضور و عیان و یارى و معاونت او در هر حال. باید كه به دنبال عیب او نباشى و بدى هاى او را جستجو نكنى ، تا به بدى در او دست یابى و اگر ناخواسته بر بدى و عیبى از او آگاه شدى، مانند دژى نفوذناپذیر و پرده اى ضخیم آنها را در دل خود نگه دار؛ طورى كه اگر با نیزه، براى یافتن آن عیوب دلت شكافته شود، بدان نرسند. مبادا از جایى كه او بى خبر است، سخنان او را بشنوى ؛ به هنگام سختى او را رها نكن و در نعمتى بر او حسادت نورز. از خطاى او درگذر و گناهش را بر او ببخشای و اگر نادانى از او سرزد، از حلم و بردبارى دریغ نفرما و از راه مسالمت خارج نگرد. بدگویى دیگران را از او دفع كن و اگر كسى در لباس ناصح با او حیله مى كند، جلوگیرى كن. و با او بزرگوارانه و از سر كرامت معاشرت نما».
البته نكته مهمى كه باید توجه داشت، این است كه تكلیف به رعایت حقوق همسایه، منوط بر اشتراك در عقیده نیست و لازم نیست كه همسایه، حتما مسلمان و مومن و هم دین و هم كیش باشد. پیغمبر صلى الله علیه وآله فرمودند:
« همسایه ها سه دسته اند: یك دسته همسایگانى كه بر همسایه یك حق دارند؛ طایفه دیگر از همسایه كه بر همسایه سه حق دارند و عده اى كه دو حق بر همسایه دارند؛ آن همسایه كه سه حق دارد، كسى است كه حق همسایگى و حق قوم و خویشى و حق مسلمانى و هم كیشى دارد؛ اما آن كه دو حق دارد، آن است كه هم مسلمان است و هم همسایه (یعنى هم حق اسلام دارد و هم حق همسایگى)؛ اما آن كه یك حق دارد همسایه مشرك و ملحد است؛ نه قوم و خویش است و نه مسلمان ».(4)
بنابراین می توان فهمید كه ضرورت رعایت حقوق همسایه، هیچ قید و شرطى ندارد؛ با صرف مجاورت، این حقوق به وجود مى آید؛ اگر چه دو همسایه اعتقادات مشترك نیز نداشته باشند.

پی نوشت:
1) محجّة البیضاء، ج 3، ص 422 ؛ الجیران ثلاثة : جار له حقّ واحد، و جار له ثلاثة حقوق ، و جار له حقّانِ، فالجارُ الذى له ثلاثةُ حقوق ؛ الجارُ المسلمُ ذوالرَّحمِ، فله حقُّ الجِوار و حقُ الاسلام و حقُّ الرَّحمِ، و امّا الذى له حقّانِ؛ فالجارُ المسلمُ له حقُّ الجوارِ و حقُّ الاسلام ، و اءمّا الذى له حق واحد؛ فالجارُ المشركُ.
2) واعبُدُوالله و لا تُشرِكوا به شیئا و بالوالِدَینِ اءِحسَانا و بِذِى القُربى و الیَتَامَى و المَساكینِ و الجَارِ ذى القُربى و الجارِ الجُنُبِ والصَّاحِبِ بالجَنبِ وابنِ السَّبیلِ و ما مَلَكَت اءَیمانُكُم انَّ الله لا یُحبُّ مَن كان مُختالا فَخُورا. (نساء، 36)
3) رسالة الحقوق للامام سجاد علیه السلام.
4) وسائل الشیعة، ج 2، ص 7، حدیث 1307، محجّة البیضاء، ج 3، ص 422 ؛ ما زالَ جبرَئیلُ یُوصینِى بالجَارِ حتَّى ظَنَنتُ اءَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ .


[/HR] منابع:
امام سجاد علیه السلام جمال نیایشگران، احمد ترابی.
سیرى در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام، جلد سوم؛ سلسله گفتارهای آیت الله میر سید محمد یثربى.

[h=2] نيايش در طلب رحمت بر پيروان پيمبران و مصدقين ايشان.[/h] [h=3](4) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ فِي الصّلَاةِ عَلَى أَتْبَاعِ الرّسُلِ وَ مُصَدّقِيهِمْ:[/h]

align: right

اللّهُمّ وَ أَتْبَاعُ الرّسُلِ وَ مُصَدّقُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ بِالْغَيْبِ عِنْدَ مُعَارَضَةِ الْمُعَانِدِينَ لَهُمْ بِالتّكْذِيبِ وَ الِاشْتِيَاقِ إِلَى الْمُرْسَلِينَ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ‏
فِي كُلّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ أَرْسَلْتَ فِيهِ رَسُولًا وَ أَقَمْتَ لِأَهْلِهِ دَلِيلًا مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى مُحَمّدٍ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ أَئِمّةِ الْهُدَى، وَ قَادَةِ أَهْلِ التّقَى، عَلَى جَمِيعِهِمُ السّلَامُ، فَاذْكُرْهُمْ مِنْكَ بِمَغْفِرَةٍ وَ رِضْوَانٍ.
اللّهُمّ وَ أَصْحَابُ مُحَمّدٍ خَاصّةً الّذِينَ أَحْسَنُوا الصّحَابَةَ وَ الّذِينَ أَبْلَوُا الْبَلَاءَ الْحَسَنَ فِي نَصْرِهِ، وَ كَانَفُوهُ، وَ أَسْرَعُوا إِلَى وِفَادَتِهِ، وَ سَابَقُوا إِلَى دَعْوَتِهِ، وَ اسْتَجَابُوا لَهُ حَيْثُ أَسْمَعَهُمْ حُجّةَ رِسَالَاتِهِ.
وَ فَارَقُوا الْأَزْوَاجَ وَ الْأَوْلَادَ فِي إِظْهَارِ كَلِمَتِهِ، وَ قَاتَلُوا الْ‏آبَاءَ وَ الْأَبْنَاءَ فِي تَثْبِيتِ نُبُوّتِهِ، وَ انْتَصَرُوا بِهِ.
وَ مَنْ كَانُوا مُنْطَوِينَ عَلَى مَحَبّتِهِ يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ فِي مَوَدّتِهِ.
وَ الّذِينَ هَجَرَتْهُمْ الْعَشَائِرُ إِذْ تَعَلّقُوا بِعُرْوَتِهِ، وَ انْتَفَتْ مِنْهُمُ الْقَرَابَاتُ إِذْ سَكَنُوا فِي ظِلّ قَرَابَتِهِ.
فَلَا تَنْسَ لَهُمُ اللّهُمّ مَا تَرَكُوا لَكَ وَ فِيكَ، وَ أَرْضِهِمْ مِنْ رِضْوَانِكَ، وَ بِمَا حَاشُوا الْخَلْقَ عَلَيْكَ، وَ كَانُوا مَعَ رَسُولِكَ دُعَاةً لَكَ إِلَيْكَ.
وَ اشْكُرْهُمْ عَلَى هَجْرِهِمْ فِيكَ دِيَارَ قَوْمِهِمْ، وَ خُرُوجِهِمْ مِنْ سَعَةِ الْمَعَاشِ إِلَى ضِيقِهِ، وَ مَنْ كَثّرْتَ فِي إِعْزَازِ دِينِكَ مِنْ مَظْلُومِهِمْ.
اللّهُمّ وَ أَوْصِلْ إِلَى التّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ، الّذِينَ يَقُولُونَ رَبّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوَانِنَا الّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ خَيْرَ جَزَائِكَ.
الّذِينَ قَصَدُوا سَمْتَهُمْ، وَ تَحَرّوْا وِجْهَتَهُمْ، وَ مَضَوْا عَلَى شَاكِلَتِهِمْ.
لَمْ يَثْنِهِمْ رَيْبٌ فِي بَصِيرَتِهِمْ، وَ لَمْ يَخْتَلِجْهُمْ شَكّ‏ٌ فِي قَفْوِ آثَارِهِمْ، وَ الِائْتِمَامِ بِهِدَايَةِ مَنَارِهِمْ.
مُكَانِفِينَ وَ مُوَازِرِينَ لَهُمْ، يَدِينُونَ بِدِينِهِمْ، وَ يَهْتَدُونَ بِهَدْيِهِمْ، يَتّفِقُونَ عَلَيْهِمْ، وَ لَا يَتّهِمُونَهُمْ فِيمَا أَدّوْا إِلَيْهِمْ.
اللّهُمّ وَ صَلّ عَلَى التّابِعِينَ مِنْ يَوْمِنَا هَذَا إِلَى يَوْمِ الدّينِ وَ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ وَ عَلَى ذُرّيّاتِهِمْ وَ عَلَى مَنْ أَطَاعَكَ مِنْهُمْ.
صَلَاةً تَعْصِمُهُمْ بِهَا مِنْ مَعْصِيَتِكَ، وَ تَفْسَحُ لَهُمْ فِي رِيَاضِ جَنّتِكَ، وَ تَمْنَعُهُمْ بِهَا مِنْ كَيْدِ الشّيْطَانِ، وَ تُعِينُهُمْ بِهَا عَلَى مَا اسْتَعَانُوكَ عَلَيْهِ مِنْ بِرٍّ، وَ تَقِيهِمْ طَوَارِقَ اللّيْلِ وَ النّهَارِ إِلّا طَارِقاً يَطْرُقُ بِخَيْرٍ.
وَ تَبْعَثُهُمْ بِهَا عَلَى اعْتِقَادِ حُسْنِ الرّجَاءِ لَكَ، وَ الطّمَعِ فِيمَا عِنْدَكَ وَ تَرْكِ التّهَمَةِ فِيمَا تَحْوِيهِ أَيْدِي الْعِبَادِ
لِتَرُدّهُمْ إِلَى الرّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ الرّهْبَةِ مِنْكَ، وَ تُزَهّدَهُمْ فِي سَعَةِ الْعَاجِلِ، وَ تُحَبّبَ إِلَيْهِمُ الْعَمَلَ لِلْ‏آجِلِ، وَ الِاسْتِعْدَادَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْت‏
وَ تُهَوّنَ عَلَيْهِمْ كُلّ كَرْبٍ يَحِلّ بِهِمْ يَوْمَ خُرُوجِ الْأَنْفُسِ مِنْ أَبْدَانِهَا
وَ تُعَافِيَهُمْ مِمّا تَقَعُ بِهِ الْفِتْنَةُ مِنْ مَحْذُورَاتِهَا، وَ كَبّةِ النّارِ وَ طُولِ الْخُلُودِ فِيهَا
وَ تُصَيّرَهُمْ إِلَى أَمْنٍ مِنْ مَقِيلِ الْمُتّقِينَ.


ترجمه :
خدايا، و اما پيرو پيمبران و مصدقين ايشان به غيب از اهل زمين به هنگام حضور پيمبران ك معاندينشان با سلاح تكذيب به معارضه ايشان برخاسته بودند، و به هنگام فترت و غيبت پيمبران كه مؤمنان در پرتو حقائق ايمان در شوق ديدارشان بسر مى‏بردند: در هر عصر و زمان راهنمائى بپا داشته‏اى: از زمان آدم تا روزگار محمد خاتم صلى الله عليه و آله از پيشوايان هدايت و قائدين اهل تقوى (كه بر همگى ايشان درود باد) پس خدايا ايشان را از لطف و كرم خود به غفرانى و رضوانى ياد و شاد فرماى .
خدايا، و به خصوص اصحاب محمد صلى الله عليه و آله به خصوص همان كسان كه شرط صحبت آن حضرت را به خوبى رعايت كردند و آنانكه در ياريش از عهده امتحان پايدارى بخوبى بر آمدند و با او مددكارى كردند، و به تصديق رسالتش شتافتند و به پذيرفتن دعوتش سبقت گرفتند. و چون حجت رسالتهاى خود را به گوش ايشان فرو خواندند او را اجابت و در راه پيروز ساختن رسالتش از همسران و فرزندان مفارقت گزيدند و براى تثبيت نبوتش با پدران و پسران خود كارزار كردند و به بركت او پيروزى يافتند، و آنان كه محبت او را در جان و دل مى‏پروردند و در دوستيش اميد تجارتى ايمن از زيان و كساد مى‏داشتند و آنانكه چون به عروه دين آن حضرت چنگ در زدند قبائلشان از ايشان دورى كردند، و چون در سايه خويشاوندى او مسكن گزيدند خويشان از ايشان بيگانه گشتند. پس خدايا گذشتى را كه براى تو و در راه تو انجام دادند از نظر دور مدار، و به سبب آن فداكاريها و در برابر آنكه خلق را بر تو گرد آوردند و با پيغمبرت از جمله داعيان بسوى تو بودند، ايشان را از خشنودى خود خشنود ساز. و سعى ايشان را به پاس آنكه در راه تو از شهر و ديار قوم خود هجرت كردند و خويش را از فراخى زندگى به سختى و تنگى در افكندند، مشكور دار و (همچنين) آنان را كه براى اعزاز دينت ستمزدگانشان را فراوان ساختى خشنود فرماى خدايا، بهترين پاداش خود را به پيروان اصحاب در راه ايمان و عمل صالح برسان: آنانكه مى‏گويند: پروردگارا، ما و آن برادرانمان را كه به ايمان بر ما سبقت گرفته‏اند، بيامرز، همان پيروانى كه آهنگ طريقه صحابه كردند، و وجهه ايشان را سلوك كردند، در حالى كه هيچ شبهه‏اى آنان را از عقيده خود برنگرداند و در پيروى آثار و اقتداء به علامات هدايت صحابه هيچ شكى خاطرشان را پريشان نساخت: معاونين و مساعدين صحابه‏اند چنانكه در دين پيرو ايشان و در اخلاق پوياى راه آنانند در تعظيم شأن صحابه اتفاق مى‏ورزند و در اخبار و احكامى كه از پيغمبر ابلاغ مى‏كنند متهمشان نمى‏دارند.
خدايا از امروز تا روز جزا بر تابعين صحابه و بر همسران و اولادشان و بر هر كدامشان كه ترا اطاعت كرده‏اند رحمت فرست، چنان رحمتى كه بوسيله آن ايشان را از نافرمانى خود نگاهدارى، و در باغهاى بهشت در وسعت و رفاه قرار دهى، و آنان را به يمن آن از مكر شيطان باز دارى، و در هر كار خير كه از تو مدد خواهند اعانت كنى، و از حوادث شب و روز مگر پيش آمدى كه مژده خير دهد نگاه دارى. و به نيروى آن ايشان را بر عقيده حسن رجاء به تو، و بر طمع در آنچه نزد تو است و بر متهم نساختن تو به بى عدالتى در آنچه در دست بندگان است، بر انگيرى، تا ايشان ر ابه رغبت بسوى خود و ترس از خود بازگردانى و در توسعه زندگى دنيا بى‏رغبت كنى، و عمل براى آخرت و ساختن توشه مراحل بعد از مرگ را در نظرشان خوشايند سازى و هر اندوه را كه روز بر آمدن جانها از بدنهاشان رخ دهد برايشان آسان نمائى و از خطرهائى كه امتحان آن را بوجود مى‏آورد و از شدت آتش و در ازناى خلود در آن عافيت بخشى، و بسر منزل امنى از آسايشگاه پرهيزگاران منتقل سازى.

سلام
این کارتون خیلی خوبه
خدا بهتون اجر بده
منتها به نظرم اگه بتونین اول مطلبتون، لبّ مطلب رو در قالب یه پیام نیم یا یک خطی بگین خیلی بهتر میشه،
متن طولانی برا بعضی ها دافعه داره.
ممنونم

رهبر انقلاب:
«صحیفه سجادیه» دعاست؛ اما درس است. من به شما جوانان توصیه میکنم که بروید «صحیفه سجادیه» را بخوانید و در آن تدبّر کنید.
خواندنِ بی‌توجّه و بی‌تدبّر کافی نیست. با تدبّر خواهید دید که هر یک از دعاهای این «صحیفه سجادیه» و همین دعای «مکارم‌الاخلاق»، یک کتاب درس زندگی و درس اخلاق است.

☝️ خداوند باید به آدمی توفیق دهد و امکان سخن گفتن را برای او فراهم آورد تا در برابر برخورداری از نعمت او حمد او را بگوید

و اگر این توفیق فراهم نیامد و زبان انسان بسته ماند، نمی تواند حمد او را بگوید،

امام عبادت کنندگان به خوبی به این مسئله آگاهی داشتند که در جای جای دعاهای خود آن را عنوان می کردند و از خدای خود به پاس عنایت این توفیق شکر می کردند :

« فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى ابْتِدَائِكَ بِالنّعَمِ الْجِسَامِ، وَ إِلْهَامِكَ الشّكْرَ عَلَى الْإِحْسَانِ وَ الْإِنْعَامِ ؛
پس ستایش سزاوار توست، به خاطر شروع به دادن نعمت های بزرگ و نیز به خاطر آنکه شکر بر لطف و احسان را به ما الهام کردی.»

پس گفتن «الحمدالله» نیز نعمت خداست که باید به پاس عنایت آن خدا را شکر گزارد و ستایش کرد و بر هر ستایشی، ستایش دیگری باید و چون بی نهایت ستایش و حمد از انسان ساخته نیست،

انسان نمی تواند ستایش و شکر واقعی یک نعمت خداوند را به جای آورد، تا چه رسد که در صدد شکرگزاری از نعمت های بی شماری که در اختیار او قرار گرفته برآید.

با این حال انسان باید در حد توان به شکرگزاری نعمت های خدا برآید که در این صورت مشمول عنایات فزون تر خداوند قرار می گیرد.

ا

الهی ما را از آرزوهای دراز حفظ فرما تا خیال نکنیم ساعتی پس از این ساعت زنده ایم یا روزی را به پایان می رسانیم
و یا حتی نفسی بعد از این نفس یا قدمی را بعد از قدمی دیگر زنده ایم
و ما را از فریب آرزوی دراز سلامت بدار
و یاد مرگ را همواره در برابر ما قرار بده

صحیفه سجادیه

[=arial,helvetica,sans-serif]بار خدایا! حقیقت هر باطل را که شیطان در چشم ما می آراید به ما بشناسان...[=arial,helvetica,sans-serif] و از خواب غفلت بیدارمان ساز که بدو نگرویم.[=arial,helvetica,sans-serif]امام سجاد (ع)
منبع: صحیفه سجادیه دعای هفدهم

[h=2]نيايش، هنگامى كه عافيت و شكر بر آن را از خدا طلب مى‏كرد[/h] [h=3] وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ إِذَا سَأَلَ اللّهَ الْعَافِيَةَ وَ شُكْرَهَا:[/h]

align: right

اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْبِسْنِي عَافِيَتَكَ، وَ جَلّلْنِي عَافِيَتَكَ، وَ حَصّنّي بِعَافِيَتِكَ، وَ أَكْرِمْنِي بِعَافِيَتِكَ، وَ أَغْنِنِي بِعَافِيَتِكَ، وَ تَصَدّقْ عَلَيّ بِعَافِيَتِكَ، وَ هَبْ لِي عَافِيَتَكَ وَ أَفْرِشْنِي عَافِيَتَكَ، وَ أَصْلِحْ لِي عَافِيَتَكَ، وَ لَا تُفَرّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَافِيَتِكَ فِي الدّنْيَا وَ الْ‏آخِرَةِ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَافِنِي عَافِيَةً كَافِيَةً شَافِيَةً عَالِيَةً نَامِيَةً، عَافِيَةً تُوَلّدُ فِي بَدَنِي الْعَافِيَةَ، عَافِيَةَ الدّنْيَا وَ الْ‏آخِرَةِ.
وَ امْنُنْ عَلَيّ بِالصّحّةِ وَ الْأَمْنِ وَ السّلَامَةِ فِي دِينِي وَ بَدَنِي، وَ الْبَصِيرَةِ فِي قَلْبِي، وَ النّفَاذِ فِي أُمُورِي، وَ الْخَشْيَةِ لَكَ، وَ الْخَوْفِ مِنْكَ، وَ الْقُوّةِ عَلَى مَا أَمَرْتَنِي بِهِ مِنْ طَاعَتِكَ، وَ الِاجْتِنَابِ لِمَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ.
اللّهُمّ وَ امْنُنْ عَلَيّ بِالْحَجّ وَ الْعُمْرَةِ، وَ زِيَارَةِ قَبْرِ رَسُولِكَ، صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ رَحْمَتُكَ وَ بَرَكَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ، وَ آلِ رَسُولِكَ عَلَيْهِمُ السّلَامُ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلّ عَامٍ، وَ اجْعَلْ ذَلِكَ مَقْبُولًا مَشْكُوراً، مَذْكُوراً لَدَيْكَ، مَذْخُوراً عِنْدَكَ.
وَ أَنْطِقْ بِحَمْدِكَ وَ شُكْرِكَ وَ ذِكْرِكَ وَ حُسْنِ الثّنَاءِ عَلَيْكَ لِسَانِي، وَ اشْرَحْ لِمَرَاشِدِ دِينِكَ قَلْبِي.
وَ أَعِذْنِي وَ ذُرّيّتِي مِنَ الشّيْطَانِ الرّجِيمِ، وَ مِنْ شَرّ السّامّةِ وَ الْهَامّةِ و الْعَامّةِ وَ اللّامّةِ، وَ مِنْ شَرّ كُلّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ، وَ مِنْ شَرّ كُلّ سُلْطَانٍ عَنِيدٍ، وَ مِنْ شَرّ كُلّ مُتْرَفٍ حَفِيدٍ، وَ مِنْ شَرّ كُلّ ضَعِيفٍ وَ شَدِيدٍ، وَ مِنْ شَرّ كُلّ شَرِيفٍ وَ وَضِيعٍ، وَ مِنْ شَرّ كُلّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ، وَ مِنْ شَرّ كُلّ قَرِيبٍ وَ بَعِيدٍ، وَ مِنْ شَرّ كُلّ مَنْ نَصَبَ لِرَسُولِكَ وَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ حَرْباً مِنَ الْجِنّ وَ الْإِنْسِ، وَ مِنْ شَرّ كُلّ دَابّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا، إِنّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَنْ أَرَادَنِي بِسُوءٍ فَاصْرِفْهُ عَنّي، وَ ادْحَرْ عَنّي مَكْرَهُ، وَ ادْرَأْ عَنّي شَرّهُ، وَ رُدّ كَيْدَهُ فِي نَحْرِهِ.
وَ اجْعَلْ بَيْنَ يَدَيْهِ سُدّاً حَتّى تُعْمِيَ عَنّي بَصَرَهُ، وَ تُصِمّ عَنْ ذِكْرِي سَمْعَهُ، وَ تُقْفِلَ دُونَ إِخْطَارِي قَلْبَهُ، وَ تُخْرِسَ عَنّي لِسَانَهُ، وَ تَقْمَعَ رَأْسَهُ، وَ تُذِلّ عِزّهُ، وَ تَكْسُرَ جَبَرُوتَهُ، وَ تُذِلّ رَقَبَتَهُ، وَ تَفْسَخَ كِبْرَهُ، وَ تُؤْمِنَنِي مِنْ جَمِيعِ ضَرّهِ وَ شَرّهِ وَ غَمْزِهِ وَ هَمْزِهِ وَ لَمْزِهِ وَ حَسَدِهِ وَ عَدَاوَتِهِ وَ حَبَائِلِهِ وَ مَصَايِدِهِ وَ رَجِلِهِ وَ خَيْلِهِ، إِنّكَ عَزِيزٌ قَدِيرٌ.


ترجمه :
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و خلعت عافيتت را بر من بپوشان، و مرا به عافيتت فرا گير، و به عافيتت محفوظ دار، و به عافيتت گرامى ساز، و به عافيتت بى‏نياز كن، و عافيتت را بر من صدقه كن، و عافيتت را به من ببخش، و عافيتت را برايم بگستران، و عافيتت را بر من شايسته ساز و ميان من عافيتت در دنيا و آخرت جدائى ميفكن.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و مرا عافيتى بى‏نياز كننده و شفا دهنده ببخش كه از دسترس بيماريها و علتها بالاتر و در كشاكش عمر رو به فزونى باشد، عافيتى كه در بدنم توليد عافيت كند: عافيت در دنيا و آخرت. و انعام فرماى بر من به تندرستى، و امنيت، و سلامت دين و بدن، و بصيرت قلب، و پيشرفت در كار، و بيم و هراس از تو، و قدرت بر انجام طاعتى كه مرا به آن فرمان داده‏اى، و اجتناب از معصيتى كه مرا از آن نهى فرموده‏اى.
خدايا انعام فرماى بر من به حج و عمره و زيارت قبر پيمبرت كه صلوات و رحمت و بركات تو بر او و بر آل او باد و زيارت قبول آل پيمبرت (كه جاودانه بر ايشان سلام باد) مادامى كه مرا باقى دارى در اين سال و در هر سال ديگر و آن عبادات را پذيرفته و پسنديده و منظور نظر و ذخيره نزد خود قرار ده، و زبان مرا به حمد و شكر و ذكر و ثناى جميل بر خودت گويا كن، و دلم را براى پذيرفتن مقاصد دين خود منشرح و گشاده ساز، و مرا و فرزندان مرا از شر شيطان رجيم پناه بخش و از شر حشرات گزنده و جانوران زهرناك كشنده و غوغاى عوام و چشم زخم لئام و از شر هر شيطان سركش جبار و شر سلطان ستمكار و از شر هر ناتوان و هر توانا و از شر هر بلندپايه و فرومايه و از شر هر خرد و بزرگ و از شر هر نزديك و دور و از شر هر كسى از جن و انس كه به جنگ پيمبر تو و اهل بيتش برخاسته، و از شر هر جنبنده‏اى كه مسخر قدرت تو گشته پناه ده. زيرا كه تو در سلطنتت پوياى راه حق و عدلى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و هر كه را درباره من انديشه بدى كند از من بگردان، و مكرش را از من بران و شرش را از من دور ساز و تير نيرنگش به گلوگاهش باز گردان. و سدى در برابرش بگذار كه چشمش را از ديدن من كور و گوشش را از شنيدن ذكر من كر سازى، و دلش را هنگام خطور ياد من قفل بر نهى، و زبانش را از گفتگو درباره من لال كنى، و سرش را بكوبى، و عزتش را به ذلت مبدل سازى، و جبروتش را در هم شكنى، و طوق خوارى بر گردنش نهى، و دستگاه كبريائش را بر هم زنى، و مرا از همه ضرر و شر و طعن و غيبت و عيبجوئى و حسد و دشمنى و بندها و دامها و پيادگان و سواران او ايمن نمائى. زيرا كه تو غالب و بى‏نهايت قادرى.

[h=2]- نيايش پس از ستايش خدا در طلب رحمت بر رسول خدا صلى الله عليه و آله[/h] [h=3](2) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ بَعْدَ هَذَا التّحْمِيدِ فِي الصّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:[/h]

align: right

وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِي مَنّ عَليْنَا بِمُحَمّدٍ نَبِيّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ السّالِفَةِ، بِقُدْرَتِهِ الّتِي لَا تَعْجِزُ عَنْ شَيْ‏ءٍ وَ إِنْ عَظُمَ، وَ لَا يَفُوتُهَا شَيْ‏ءٌ وَ إِنْ لَطُفَ.
فَخَتَمَ بِنَا عَلَى جَمِيعِ مَنْ ذَرَأَ، وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى مَنْ جَحَدَ، وَ كَثّرَنَا بِمَنّهِ عَلَى مَنْ قَلّ.
اللّهُمّ فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ، وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِيّكَ مِنْ عِبَادِكَ، إِمَامِ الرّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَيْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ.
كَمَا نَصَبَ لِأَمْرِكَ نَفْسَهُ‏
وَ عَرّضَ فِيكَ لِلْمَكْرُوهِ بَدَنَهُ‏
وَ كَاشَفَ فِي الدّعَاءِ إِلَيْكَ حَامّتَهُ‏
وَ حَارَبَ فِي رِضَاكَ أُسْرَتَهُ‏
وَ قَطَعَ فِي إِحْيَاءِ دِينِكَ رَحِمَهُ.
وَ أَقْصَى الْأَدْنَيْنَ عَلَى جُحُودِهِمْ‏
وَ قَرّبَ الْأَقْصَيْنَ عَلَى اسْتِجَابَتِهِمْ لَكَ.
وَ وَالَى فِيكَ الْأَبْعَدِينَ‏
وَ عَادَى فِيكَ الْأَقْرَبِينَ‏
و أَدْأَبَ نَفْسَهُ فِي تَبْلِيغِ رِسَالَتِكَ‏
وَ أَتْعَبَهَا بِالدّعَاءِ إِلَى مِلّتِكَ.
وَ شَغَلَهَا بِالنّصْحِ لِأَهْلِ دَعْوَتِكَ‏
وَ هَاجَرَ إِلَى بِلَادِ الْغُربَةِ، وَ مَحَلّ النّأْيِ عَنْ مَوْطِنِ رَحْلِهِ، وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ، وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ، وَ مَأْنَسِ نَفْسِهِ، إِرَادَةً مِنْهُ لِإِعْزَازِ دِينِكَ، وَ اسْتِنْصَاراً عَلَى أَهْلِ الْكُفْرِ بِكَ.
حَتّى اسْتَتَبّ لَهُ مَا حَاوَلَ فِي أَعْدَائِكَ‏
وَ اسْتَتَمّ لَهُ مَا دَبّرَ فِي أَوْلِيَائِكَ.
فَنَهَدَ إِلَيْهِمْ مُسْتَفْتِحاً بِعَوْنِكَ، وَ مُتَقَوّياً عَلَى ضَعْفِهِ بِنَصْرِكَ‏
فَغَزَاهُمْ فِي عُقْرِ دِيَارِهِمْ.
وَ هَجَمَ عَلَيْهِمْ فِي بُحْبُوحَةِ قَرَارِهِمْ‏
حَتّى ظَهَرَ أَمْرُكَ، وَ عَلَتْ كَلِمَتُكَ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ.
اللّهُمّ فَارْفَعْهُ بِمَا كَدَحَ فِيكَ إِلَى الدّرَجَةِ الْعُلْيَا مِنْ جَنّتِكَ‏
حَتّى لَا يُسَاوَى فِي مَنْزِلَةٍ، وَ لَا يُكَافَأَ فِي مَرْتَبَةٍ، وَ لَا يُوَازِيَهُ لَدَيْكَ مَلَكٌ مُقَرّبٌ، وَ لَا نَبِيّ‏ٌ مُرْسَلٌ.
وَ عَرّفْهُ فِي أَهْلِهِ الطّاهِرِينَ وَ أُمّتِهِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ حُسْنِ الشّفَاعَةِ أَجَلّ مَا وَعَدْتَهُ‏
يَا نَافِذَ الْعِدَةِ، يَا وَافِيَ الْقَوْلِ، يَا مُبَدّلَ السّيّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ إِنّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ.


ترجمه :
سپاس خدائى را كه نعمت وجود محمد صلى الله عليه و آله را بما ارزانى داشت، نه بر امم گذشته و قرون در نوشته؛ به آن قدرت خود كه از هيچ چيز به هر بزرگى كه باشد فرو نمى‏ماند، و چيزى به هر خردى كه باشد از آن فوت نمى‏گردد. پس ما را خاتم همه آفريدگان از امم قرار داد، و بر منكران گواه گرفت، و در پرتو لطف خود، بر اممى كه از جهت شماره و ثروت و قدرت اندك بودند، فزونى بخشيد. خدايا، پس رحمت فرست بر محمد: امين تو بر وحيت، و برگزيده‏ات از آفريدگانت، و پسنديده‏ات از بندگانت، امام رحمت و قافله سالار خير و بركت، همچنانكه او براى اجراى فرمان تو جان خويش را به مشقت انداخت، و در راه تو بدن خود را آماج تيرهاى آزار ساخت، و در دعوت بسوى تو با خويشان خود در افتاد و براى خشنودى تو با قبيله خود كارزار نمود و در راه احياى دين تو رشته خويشاوندى خود را بگسيخت و نزديكترين بستگانش رابه علت اصرار بر انكار تو از خويش دور كرد و دورترين مردم را به جهت پذيرفتن دين تو به خود نزديك ساخت، و براى تو با دورترين مردم دوستى گزيد و با نزديكترين آنها دشمنى ورزيد،و جان خود را در رساندن پيام تو فرو خست و به سبب دعوت به شريعت تو به رنج افكند و به نصيحت پذيرندگان دعوتت مشغول داشت و به سرزمين غربت و محل دورى از جايگاه اهل و عشيرت و منشأ و مولد و آرامگاه جانش هجرت كرد، به قصد آنكه دين ترا عزيز سازد و بر كافران بتو غلبه كند تا تصميمش در باره دشمنان تو راست و استوار آمد، و تدبيرش در باره دوستانت به كمال پيوست، پس در حالى كه از تو يارى مى‏جست و در ناتوانى از تو نيرو مى‏گرفت؛ به جنگ دشمنان برخاست تا به كنج خانه‏هاشان لشگر كشيد، و در ميان آرامگاهشان بر ايشان هجوم برد، تا فرمان تو آشكار و كلمه‏ات بلند گرديد؛ اگر چه مشركين كراهت مى‏داشتند.
خدايا پس به سبب زحمتى كه براى تو كشيده؛ او را به بالاترين درجات بهشت برآورد، تا كسى در منزلت با او برابر نباشد و در مرتبت با او همسر نگردد و هيچ فرشته مقرب و پيغمبر مرسل نزد تو با او به موازات بر نيايد. و قبول شفاعتش را در ميان اهل بيت طاهرين و مؤمنان از امتش بيش از آنچه وعده داده‏اى به او اعلام فرماى، اى كسى كه وعده‏ات نافذ است. اى كسى كه بديها را به چندين برابرش از خوبيها تبديل مى‏كنى! زيرا كه تو صاحب فضل عظيمى!

[h=2]- كيفيت دعاى آن حضرت اين بود كه پيش از آغاز هر دعا شروع مى‏كردبه ستايش خداى عزوجل و ثناىبر او ومى‏گفت:[/h] [h=3](1) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ إِذَا ابْتَدَأَ بِالدّعَاءِ بَدَأَ بِالتّحْمِيدِ لِلّهِ عَزّ وَ جَلّ وَ الثّنَاءِ عَلَيْهِ، فَقَالَ:[/h]

align: right

الْحَمْدُ لِلّهِ الْأَوّلِ بِلَا أَوّلٍ كَانَ قَبْلَهُ، وَ الْ‏آخِرِ بِلَا آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ‏
الّذِي قَصُرَتْ عَنْ رُؤْيَتِهِ أَبْصَارُ النّاظِرِينَ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِينَ.
ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِيّتِهِ اخْتِرَاعاً.
ثُمّ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ إِرَادَتِهِ، وَ بَعَثَهُمْ فِي سَبِيلِ مَحَبّتِهِ، لَا يَمْلِكُونَ تَأْخِيراً عَمّا قَدّمَهُمْ إِلَيْهِ، وَ لَا يَسْتَطِيعُونَ تَقَدّماً إِلَى مَا أَخّرَهُمْ عَنْهُ.
وَ جَعَلَ لِكُلّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ، لَا يَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ، وَ لَا يَزِيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ.
ثُمّ ضَرَبَ لَهُ فِي الْحَيَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً، يَتَخَطّى إِلَيْهِ بِأَيّامِ عُمُرِهِ، وَ يَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ، حَتّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ، قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَيْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ، أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ، لِيَجْزِيَ الّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى.
عَدْلًا مِنْهُ، تَقَدّسَتْ أَسْمَاؤُهُ، وَ تَظاَهَرَتْ آلَاؤُهُ، لَا يُسْأَلُ عَمّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ.
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ.
وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيّةِ إِلَى حَدّ الْبَهِيمِيّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ «إِنْ هُمْ إِلّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلّ سَبِيلًا.»
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ عَلَى مَا عَرّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُكْرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِيّتِهِ، وَ دَلّنَا عَلَيْهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِي تَوْحِيدِهِ، وَ جَنّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشّكّ فِي أَمْرِهِ.
حَمْداً نُعَمّرُ بِهِ فِيمَنْ حَمِدَهُ مِنْ خَلْقِهِ، وَ نَسْبِقُ بِهِ مَنْ سَبَقَ إِلَى رِضَاهُ وَ عَفْوِهِ.
حَمْداً يُضِي‏ءُ لَنَا بِهِ ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخِ، وَ يُسَهّلُ عَلَيْنَا بِهِ سَبِيلَ الْمَبْعَثِ، وَ يُشَرّفُ بِهِ مَنَازِلَنَا عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ، يَوْمَ تُجْزَى كُلّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ، يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لَا هُمْ يُنْصَرُونَ.
حَمْداً يَرْتَفِعُ مِنّا إِلَى أَعْلَى عِلّيّينَ فِي كِتَابٍ مَرْقُومٍ يَشْهَدُهُ الْمُقَرّبُونَ.
حَمْداً تَقَرّ بِهِ عُيُونُنَا إِذَا بَرِقَتِ الْأَبْصَارُ، وَ تَبْيَضّ بِهِ وُجُوهُنَا إِذَا اسْوَدّتِ الْأَبْشَارُ.
حَمْداً نُعْتَقُ بِهِ مِنْ أَلِيمِ نَارِ اللّهِ إِلَى كَرِيمِ جِوَارِ اللّهِ.
حَمْداً نُزَاحِمُ بِهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرّبِينَ، وَ نُضَامّ بِهِ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ فِي دَارِ الْمُقَامَةِ الّتِي لَا تَزُولُ، وَ مَحَلّ كَرَامَتِهِ الّتِي لَا تَحُولُ.
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِي اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ، وَ أَجْرَى عَلَيْنَا طَيّبَاتِ الرّزْقِ.
وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضِيلَةَ بِالْمَلَكَةِ عَلَى جَمِيعِ الْخَلْقِ، فَكُلّ خَلِيقَتِهِ مُنْقَادَةٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ، وَ صَائِرَةٌ إِلَى طَاعَتِنَا بِعِزّتِهِ.
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِي أَغْلَقَ عَنّا بَابَ الْحَاجَةِ إِلّا إِلَيْهِ، فَكَيْفَ نُطِيقُ حَمْدَهُ أَمْ مَتَى نُؤَدّي شُكْرَهُ لَا، مَتَى.
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِي رَكّبَ فِينَا آلَاتِ الْبَسْطِ، وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ، وَ مَتّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَيَاةِ، وَ أَثْبَتَ فِينَا جَوَارِحَ الْأَعْمَالِ، وَ غَذّانَا بِطَيّبَاتِ الرّزْقِ، وَ أَغْنَانَا بِفَضْلِهِ، وَ أَقْنَانَا بِمَنّهِ.
ثُمّ أَمَرَنَا لِيَخْتَبِرَ طَاعَتَنَا، وَ نَهَانَا لِيَبْتَلِيَ شُكْرَنَا، فَخَالَفْنَا عَنْ طَرِيقِ أَمْرِهِ، وَ رَكِبْنَا مُتُونَ زَجْرِهِ، فَلَمْ يَبْتَدِرْنَا بِعُقُوبَتِهِ، وَ لَمْ يُعَاجِلْنَا بِنِقْمَتِهِ، بَلْ تَأَنّانَا بِرَحْمَتِهِ تَكَرّماً، وَ انْتَظَرَ مُرَاجَعَتَنَا بِرَأْفَتِهِ حِلْماً.
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِي دَلّنَا عَلَى التّوْبَةِ الّتِي لَمْ نُفِدْهَا إِلّا مِنْ فَضْلِهِ، فَلَوْ لَمْ نَعْتَدِدْ مِنْ فَضْلِهِ إِلّا بِهَا لَقَدْ حَسُنَ بَلَاؤُهُ عِنْدَنَا، وَ جَلّ إِحْسَانُهُ إِلَيْنَا وَ جَسُمَ فَضْلُهُ عَلَيْنَا
فَمَا هَكَذَا كَانَتْ سُنّتُهُ فِي التّوْبَةِ لِمَنْ كَانَ قَبْلَنَا، لَقَدْ وَضَعَ عَنّا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ، وَ لَمْ يُكَلّفْنَا إِلّا وُسْعاً، وَ لَمْ يُجَشّمْنَا إِلّا يُسْراً، وَ لَمْ يَدَعْ لِأَحَدٍ مِنّا حُجّةً وَ لَا عُذْراً.
فَالْهَالِكُ مِنّا مَنْ هَلَكَ عَلَيْهِ، وَ السّعِيدُ مِنّا مَنْ رَغِبَ إِلَيْهِ‏
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ بِكُلّ مَا حَمِدَهُ بِهِ أَدْنَى مَلَائِكَتِهِ إِلَيْهِ وَ أَكْرَمُ خَلِيقَتِهِ عَلَيْهِ وَ أَرْضَى حَامِدِيهِ لَدَيْهِ‏
حَمْداً يَفْضُلُ سَائِرَ الْحَمْدِ كَفَضْلِ رَبّنَا عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ.
ثُمّ لَهُ الْحَمْدُ مَكَانَ كُلّ نِعْمَةٍ لَهُ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ عِبَادِهِ الْمَاضِينَ وَ الْبَاقِينَ عَدَدَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ مِنْ جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ، وَ مَكَانَ كُلّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا عَدَدُهَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً أَبَداً سَرْمَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
حَمْداً لَا مُنْتَهَى لِحَدّهِ، وَ لَا حِسَابَ لِعَدَدِهِ، وَ لَا مَبْلَغَ لِغَايَتِهِ، وَ لَا انْقِطَاعَ لِأَمَدِهِ‏
حَمْداً يَكُونُ وُصْلَةً إِلَى طَاعَتِهِ وَ عَفْوِهِ، وَ سَبَباً إِلَى رِضْوَانِهِ، وَ ذَرِيعَةً إِلَى مَغْفِرَتِهِ، وَ طَرِيقاً إِلَى جَنّتِهِ، وَ خَفِيراً مِنْ نَقِمَتِهِ، وَ أَمْناً مِنْ غَضَبِهِ، وَ ظَهِيراً عَلَى طَاعَتِهِ، وَ حَاجِزاً عَنْ مَعْصِيَتِهِ، وَ عَوْناً عَلَى تَأْدِيَةِ حَقّهِ وَ وَظَائِفِهِ.
حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِي السّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِيَائِهِ، وَ نَصِيرُ بِهِ فِي نَظْمِ الشّهَدَاءِ بِسُيُوفِ أَعْدَائِهِ، إِنّهُ وَلِيّ‏ٌ حَمِيدٌ


ترجمه :
سپاس خدائى را كه اول است بى آنكه پيش از او اولى باشد، و آخر است بى آنكه پس از او آخرى باشد خدائى كه ديده‏هاى بينندگان از ديدنش فرو مانده و انديشه‏هاى توصيف كنندگان از وصفش عاجز شده‏اند. آفريدگان را به قدرت خود پديده آورده، و ايشان را بر وفق خواست خود اختراع فرموده، آنگاه در طريق اراده خود روان ساخته و در راه محبت خود برانگيخته، در حالى كه از حدى كه بر ايشان تعيين نموده قدمى پيش و پس نتوانند نهاد، و براى هر يك از ايشان روزى معلوم مقسومى قرار داده: هر كه را فزونى داده، كاهنده‏اى را نيروى كاستن آن نه. و هر كه را كه را كاستى داده افزاينده‏اى را قدرت افزون بر آن نيست سپس براى او در زندگى مدت معلومى تعيين كرده و پايان معينى قرار داده كه با روزهاى عمر خود بسوى آن گام بر مى‏دارد و با سالهاى زندگيش به آن نزديك مى‏شود، تا چون به پايان مدتش رسيد و پيمانه عمرش را پر كرد او را به طرف ثواب سرشار يا عقاب وحشتبار خود فرا كشد، و به آئين عدالت كسانى را كه بدى كرده‏اند به عمل خود و آنان را كه نيكوئى كرده‏اند به نيكى جزا دهد.
منزه است نامهاى او و پياپى است نعمتهاى او، از كرده خود مسئول نيست و ديگران مسئولند.
و سپاس خدائى را كه اگر بندگانش را از شناختن آئين سپاسگزاريش بر عطاياى متواترى كه به ايشان داده و نعمتهاى پيوسته‏اى كه بر ايشان كامل ساخته محروم مى‏ساخت، در نعمتهايش تصرف مى‏كردند و سپاس نمى‏گزاردند و در روزيش دست مى‏گشودند و شكر نمى‏كردند، و اگر چنين مى‏بودند از حدود انسانيت به مرز بهيميت مى‏رفتند، و چنان مى‏بودند كه در كتاب محكم خود وصف كرده است «ايشان جز مانند چار پايان نيستند بلكه خود گمراه‏ترند».
و سپاس خداى را بر آنچه از خدائى خود بما شناسانده، و بر آنچه از شكر خود بما الهام كرده، و بر آن درها كه از علم ربوبيتش بر ما گشوده و بر اخلاص در توحيدش كه ما را به آن رهبرى كرده و ما را از كجروى و شك در كار خودش دور ساخته، چنان سپاسى كه به آن در زمره سپاسگزاران خلقش زندگى كنيم، و بر هر كه به خشنودى و عفوش پيشى جسته سبقت گيريم.
سپاسى كه تاريكى‏هاى برزخ در پرتوش بر ما روشن شود و راه رستاخيز را بر ما هموار سازد و منازل ما را در پيشگاه گواهان از فرشتگان و پيغمبران و امامان بلند گرداند. در آن روزى كه هر كسى به سزاى عمل خود مى‏رسد، و به مردم ستم نمى‏شود. روزى كه به هيچ وجه دوستى به كار دوستى نمى‏خورد و كسى ايشان را يارى نمى‏كند.
سپاسى كه در نامه نوشته شده‏اى كه مقربين آن را مشاهده مى‏كنند از جانب ما با على عليين بالا رود.
سپاسى كه چون از هول رستاخيز چشمها خيره شود ديده‏هاى ما به آن روشن گردد و چون روى‏ها سياه شود چهره‏هاى ما به آن سفيد گردد. سپاسى كه در پرتوش از آتش دردناك خدا آزاد شويم و به جوار كرمش در آئيم.
سپاسى كه به يمن تأييد آن شانه بر شانه فرشتگان مقرب او زنيم، و در اقامتگاه جاودانى و سراى عزت سرمديش در سلك پيغمبران مرسل در آئيم.
سپاس خدائى را كه زيبائيهاى آفرينش را براى ما برگزيد و روزيهاى پاكيزه را بر ما روان ساخت، و ما را به تسلط بر همه آفريدگان برترى داد و از اين جهت همه مخلوقاتش ما را به قدرت او فرمانبردار، و به نيرويش از اطاعت ما ناچارند و سپاس خدائى را كه در احتياج ما را از غير خود فرو بست. پس در برابر اين همه نعمت چگونه بر سپاس او طاقت داريم؟ يا كى توانيم شكرش را بجا آريم؟ چنين كار محال است، نه جاى استفهام و سؤال است! سپاس خدائى را كه براى قبض و بسط اعضاء آلات و عضلاتى در بدن ما تركيب كرد، و ما را از آسايشهاى زندگى بهره‏مند گردانيد، و اعضائى براى كار در پيكر ما برقرار كرد و ما را از روزى‏هاى پاكيزه اطعام فرمود، و به فضل خود توانگر ساخت، و به نعمت خود سرمايه بخشيد، سپس ما را به پيروى اوامر خود فرمان داد تا طاعتمان را بسنجد، و از ارتكاب نواهى خود نهى فرمود تا شكرمان را بيازمايد، پس از راه امرش منحرف شديم و بر مركب نهيش برآمديم با اين حال به عقوبت ما شتاب نكرد، و در انتقام ما تعجيل نفرمود، بلكه به رحمت خود از روى كرم با ما مدارا كرد، و به مهربانى خويش از روى حلم بازگشتن ما را انتظار كشيد و سپاس خدائى را كه ما را به توبه رهبرى كرد و آن را جز از فضل او نيافته‏ايم. پس اگر جز اين يك نعمت از فضل او را به شما نياوريم هر آينه عطاى او در حق ما بزرگ و احسانش درباره ما جليل و فضلش بر ما عظيم خواهد بود. زيرا سنت او در باب توبه نسبت به اقوام قبل از ما چنين نبود او به حقيقت آنچه را كه تاب تحمل آن را نداشتيم از ذمه ما برداشته و بيرون از حد طاقتمان تكليف نفرموده و جز به كار آسانمان نگماشته و براى هيچ يك از ما حجتى و عذرى باقى نگذاشته .
پس بدبخت از ميان ما كسى است كه بر خلاف رضاى خدا خود را به هلاك افكند، و نيكبخت كسى است كه روى دل بسوى او آورد.
سپاس خداى را بهر آن آئين كه نزديكترين فرشتگان به او و گرامى‏ترين آفريدگان او و پسنديده‏ترين ستايش كنندگان در پيشگاه او وى را سپاس گذارده‏اند، سپاسى كه از ديگر سپاسها برتر باشد مانند برترى پروردگار ما بر همه آفريدگانش .
سپس حمد او را بجاى هر نعمتى كه بر ذمه ما و همه بندگان گذشته و بازمانده خود دارد، به شماره هر چيزى كه از همگى آنها علم او بر آن احاطه كرده و بجاى هر يك از آنها چندين برابر آن هميشه و جاويد تا روز رستاخيز.
سپاسى كه كشش آن پايان نپذيرد و شماره‏اش به احصا در نيايد، و به نهايتش دسترسى و براى مدتش انقطاعى نباشد.
سپاسى كه موجب رسيدن به طاعت و عفو او، و سبب خشنودى، و وسيله آمرزش، و راه بسوى بهشت، و پناه از انتقام، و ايمنى از خشم، و پشتيبان طاعت، و مانع از نافرمانى، و مددكار بر اداء حق و وظائف او باشد. سپاسى كه به آن در ميان نيكبختان از دوستانش نيكبخت شويم و بوسيله آن در سلك شهيدان شمشيرهاى دشمنانش درآئيم. همانا كه خدا يارى دهنده و ستوده است.

☝️ یکی از راه هایی که می توان شکر نعمت های خداوند را به جا آورد استفاده ی صحیح از آنهاست

بنابراین فردی که در استفاده ی به جا و شایسته از نعمت ها سستی و تنبلی می کند.

در حقیقت مانعی برای شکر از خداوند به وجود آورده، پس سبب دیگری که موجب ناسپاسی از خداوند قادر می شود سستی و تنبلی انسان است،

امام سجاد(علیه السلام) در این بخش از مناجات بر نفس خود که سستی نموده شهادت می دهد و می فرماید:

« وَشَهِدَ عَلى نَفْسِهِ بِالْإِهْمالِ؛
و بر ضد خودش در سستی و اهمال نعمت ها گواهی و شهادت می دهد.»

انسان اگر در خویش بنگرد در می یابد که در طول عمر و پیوسته از نعمت های بزرگ خدا برخوردار بوده و قدر آنها را نشناخته و استفاده ی بایسته و حتی گاهی صحیح از آنها نبرده است،

پس آدمی علاوه بر اینکه احاطه به همه ی نعمت های پروردگار ندارد و نمی تواند همه ی نعمت هایی را که خداوند در اختیارش نهاده بشناسد و در نتیجه از شکر همه ی آنها عاجز است،

بلکه در انجام سپاس و شکری که از عهده اش هم ساخته است سستی می کند،

سستی و تنبلی در دین اسلام بسیار مذموم و ناپسند است،

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در این مورد می فرمایند:

« وَ اجعَل مِن لِسَانِ حَالِنَا مِن یَحمَدُکَ إن غَفَلنَا وَ یَشکُرکَ إن جَهِلنَا وَ یُثنِی عَلَیکَ إن أهمَلنَا؛
خدایا ، زبان حالمان را چنین قرار ده که اگر غفلت ورزیدیم، تو را ستایش کند، و اگر نافرمانی کردیم، تو را سپاس گزارد و اگر سستی کردیم تو را ثنا گوید.»

امکان اینکه تنبلی بر انسان عارض شود وجود دارد، اما چیزی که مهم است این است که بنده اجازه ی طولانی شدن این مسئله را به بدن خود ندهد و از خداوند درخواست نماید که هنگام سستی هم او را از خود غافل ننماید،

همان گونه که پیامبر مهربانی آن را از خداوند مسئلت داشته است، که اگر اینگونه باشد به سرعت به آغوش خدا باز می گردد،

در غیر این صورت این سستی و تنبلی نه تنها مانعی برای شکر از نعمت های خداوند محسوب می گردد.
بلکه در دراز مدت موجب بی تقوایی و بی رغبتی به تمام مسائل دینی می شود

رساله حقوق

و اما حق آن كس كه (دست) قضا به وسيله او، به گفتار يا كردارى، با تو بد كرده اين است كه اگر به عمد بوده بهتر آن باشد كه از او درگذرى تا (ريشه كدورت) كنده شود و با چنين مردمى به ادب (الهى) رفتار كرده باشى؛ زيرا خداوند مى‏فرمايد: «و لمن انتصر بعد ظلمه فأولئك ما عليهم من سبيل - الى قوله - لمن عزم الامور و هر كس بعد از ستمى كه ديده است، انتقام گيرد، اينانند كه بر آنان ايرادى نيست... - تا آنجا كه فرمايد - و هر كس كه شكيبايى و گذشت پيشه كند؛ بی گمان اين از كارهاى سترگ است.»(شورى (42): 41 - 43)
و نيز خداى عزوجل فرمايد: «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خير للصابرين و اگر خواستيد كسى را مكافات كنيد، نظير آنچه مكافات ديده‏ايد، مكافات دهيد و اگر شكيبايى (و خويشتندارى) ورزيد، بدانيد كه اين شيوه براى شكيبايان بهتر است.»(نحل (16): 126) اين، در مورد عمد است و اگر به عمد نباشد به قصد انتقامگيرى از او بر وى ستم مكن تا او را به عمد بر خطايى كه‏ كرده است كيفر داده باشى (بلكه) با او مهربانى كن تا به نرمترين صورتى كه توانى به او پاسخ داده باشى. و لا قوة الا بالله (و نيرويى نيست جز به خدا)
#رساله_حقوق
حضرت سیدالساجدین علیه السلام

[h=2][/h] [h=3](16) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ إِذَا اسْتَقَالَ مِنْ ذُنُوبِهِ، أَوْ تَضَرّعَ فِي طَلَبِ الْعَفْوِ عَنْ عُيُوبِهِ:[/h]

align: right

اللّهُمّ يَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ يَسْتَغيثُ الْمُذْنِبُونَ‏
وَ يَا مَنْ إِلَى ذِكْرِ إِحْسَانِهِ يَفْزَعُ الْمُضْطَرّونَ‏
وَ يَا مَنْ لِخِيفَتِهِ يَنْتَحِبُ الْخَاطِئُونَ‏
يَا أُنْسَ كُلّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِيبٍ، وَ يَا فَرَجَ كُلّ مَكْرُوبٍ كَئِيبٍ، وَ يَا غَوْثَ كُلّ مَخْذُولٍ فَرِيدٍ، وَ يَا عَضُدَ كُلّ مُحْتَاجٍ طَرِيدٍ
أَنْتَ الّذِي وَسِعْتَ كُلّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً
وَ أَنْتَ الّذِي جَعَلْتَ لِكُلّ مَخْلُوقٍ فِي نِعَمِكَ سَهْماً
وَ أَنْتَ الّذِي عَفْوُهُ أَعْلَى مِنْ عِقَابِهِ‏
وَ أَنْتَ الّذِي تَسْعَى رَحْمَتُهُ أَمَامَ غَضَبِهِ.
وَ أَنْتَ الّذِي عَطَاؤُهُ أَكْثَرُ مِنْ مَنْعِهِ.
وَ أَنْتَ الّذِي اتّسَعَ الْخَلَائِقُ كُلّهُمْ فِي وُسْعِهِ.
وَ أَنْتَ الّذِي لَا يَرْغَبُ فِي جَزَاءِ مَنْ أَعْطَاهُ.
وَ أَنْتَ الّذِي لَا يُفْرِطُ فِي عِقَابِ مَنْ عَصَاهُ.
وَ أَنَا، يَا إِلَهِي، عَبْدُكَ الّذِي أَمَرْتَهُ بِالدّعَاءِ فَقَالَ لَبّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ، هَا أَنَا ذَا، يَا رَبّ، مَطْرُوحٌ بَيْنَ يَدَيْكَ.
أَنَا الّذِي أَوْقَرَتِ الْخَطَايَا ظَهْرَهُ، وَ أَنَا الّذِي أَفْنَتِ الذّنُوبُ عُمُرَهُ، وَ أَنَا الّذِي بِجَهْلِهِ عَصَاكَ، وَ لَمْ تَكُنْ أَهْلًا مِنْهُ لِذَاكَ.
هَلْ أَنْتَ، يَا إِلَهِي، رَاحِمٌ مَنْ دَعَاكَ فَأُبْلِغَ فِي الدّعَاءِ أَمْ أَنْتَ غَافِرٌ لِمَنْ بَكَاكَ فَأُسْرِعَ فِي الْبُكَاءِ أَمْ أَنْتَ مُتَجَاوِزٌ عَمّنْ عَفّرَ لَكَ وَجْهَهُ تَذَلّلًا أَمْ أَنْتَ مُغْنٍ مَنْ شَكَا إِلَيْكَ، فَقْرَهُ تَوَكّلًا
إِلَهِي لَا تُخَيّبْ مَنْ لَا يَجِدُ مُعْطِياً غَيْرَكَ، وَ لَا تَخْذُلْ مَنْ لَا يَسْتَغْنِي عَنْكَ بِأَحَدٍ دُونَكَ.
إِلَهِي فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تُعْرِضْ عَنّي وَ قَدْ أَقْبَلْتُ عَلَيْكَ، وَ لَا تَحْرِمْنِي وَ قَدْ رَغِبْتُ إِلَيْكَ، وَ لَا تَجْبَهْنِي بِالرّدّ وَ قَدِ انْتَصَبْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ.
أَنْتَ الّذِي وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِالرّحْمَةِ، فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْحَمْنِي، وَ أَنْتَ الّذِي سَمّيْتَ نَفْسَكَ بِالْعَفْوِ فَاعْفُ عَنّي‏
قَدْ تَرَى يَا إِلَهِي، فَيْضَ دَمْعِي مِنْ خِيفَتِكَ، وَ وَجِيبَ قَلْبِي مِنْ خَشْيَتِكَ، وَ انْتِقَاضَ جَوَارِحِي مِنْ هَيْبَتِكَ‏
كُلّ ذَلِكَ حَيَاءٌ مِنْكَ لِسُوءِ عَمَلِي، وَ لِذَاكَ خَمَدَ صَوْتِي عَنِ الْجَأْرِ إِلَيْكَ، وَ كَلّ لِسَانِي عَنْ مُنَاجَاتِكَ.
يَا إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ فَكَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَيّ فَلَمْ تَفْضَحْنِي، وَ كَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطّيْتَهُ عَلَيّ فَلَمْ تَشْهَرْنِي، وَ كَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِكْ عَنّي سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلّدْنِي مَكْرُوهَ شَنَارِهَا، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعَايِبِي مِنْ جِيرَتِي، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عِنْدِي‏
ثُمّ لَمْ يَنْهَنِي ذَلِكَ عَنْ أَنْ جَرَيْتُ إِلَى سُوءِ مَا عَهِدْتَ مِنّي‏
فَمَنْ أَجْهَلُ مِنّي، يَا إِلَهِي، بِرُشْدِهِ وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنّي عَنْ حَظّهِ وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنّي مِنِ اسْتِصْلَاحِ نَفْسِهِ حِينَ أُنْفِقُ مَا أَجْرَيْتَ عَلَيّ مِنْ رِزْقِكَ فِيمَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ وَ مَنْ أَبْعَدُ غَوْراً فِي الْبَاطِلِ، وَ أَشَدّ إِقْدَاماً عَلَى السّوءِ مِنّي حِينَ أَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ الشّيْطَانِ فَأَتّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلَى غَيْرِ عَمًى مِنّي فِي مَعْرِفَةٍ بِهِ وَ لَا نِسْيَانٍ مِنْ حِفْظِي لَهُ‏
وَ أَنَا حِينَئِذٍ مُوقِنٌ بِأَنّ مُنْتَهَى دَعْوَتِكَ إِلَى الْجَنّةِ، وَ مُنْتَهَى دَعْوَتِهِ إِلَي النّارِ.
سُبْحَانَكَ مَا أَعْجَبَ مَا أَشْهَدُ بِهِ عَلَى نَفْسِي، وَ أُعَدّدُهُ مِنْ مَكْتُومِ أَمْرِي.
وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ أَنَاتُكَ عَنّي، وَ إِبْطَاؤُكَ عَنْ مُعَاجَلَتِي، وَ لَيْسَ ذَلِكَ مِنْ كَرَمِي عَلَيْكَ، بَلْ تَأَنّياً مِنْكَ لِي، وَ تَفَضّلًا مِنْكَ عَلَيّ لِأَنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِيَتِكَ الْمُسْخِطَةِ، وَ أُقْلِعَ عَنْ سَيّئَاتِيَ الْمُخْلِقَةِ، وَ لِأَنّ عَفْوَكَ عَنّي أَحَبّ إِلَيْكَ مِنْ عُقُوبَتِي‏
بَلْ أَنَا، يَا إِلَهِي، أَكْثَرُ ذُنُوباً، وَ أَقْبَحُ آثَاراً، وَ أَشْنَعُ أَفْعَالًا، وَ أَشَدّ فِي الْبَاطِلِ تَهَوّراً، وَ أَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِكَ تَيَقّظاً، وَ أَقَلّ لِوَعِيدِكَ انْتِبَاهاً وَ ارْتِقَاباً مِنْ أَنْ أُحْصِيَ لَكَ عُيُوبِي، أَوْ أَقْدِرَ عَلَى ذِكْرِ ذُنُوبِي.
وَ إِنّمَا أُوَبّخُ بِهَذَا نَفْسِي طَمَعاً فِي رَأْفَتِكَ الّتِي بِهَا صَلَاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِينَ، وَ رَجَاءً لِرَحْمَتِكَ الّتِي بِهَا فَكَاكُ رِقَابِ الْخَاطِئِينَ.
اللّهُمّ وَ هَذِهِ رَقَبَتِي قَدْ أَرَقّتْهَا الذّنُوبُ، فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعْتِقْهَا بِعَفْوِكَ، وَ هَذَا ظَهْرِي قَدْ أَثْقَلَتْهُ الْخَطَايَا، فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَفّفْ عَنْهُ بِمَنّكَ‏
يَا إِلَهِي لَوْ بَكَيْتُ إِلَيْكَ حَتّى تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَيْنَيّ، وَ انْتَحَبْتُ حَتّى يَنْقَطِعَ صَوْتِي، وَ قُمْتُ لَكَ حَتّى تَتَنَشّرَ قَدَمَايَ، وَ رَكَعْتُ لَكَ حَتّى يَنْخَلِعَ صُلْبِي، وَ سَجَدْتُ لَكَ حَتّى تَتَفَقّأَ حَدَقَتَايَ، وَ أَكَلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمُرِي، وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرّمَادِ آخِرَ دَهْرِي، وَ ذَكَرْتُكَ فِي خِلَالِ ذَلِكَ حَتّى يَكِلّ لِسَانِي، ثُمّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِي إِلَى آفَاقِ السّمَاءِ اسْتِحْيَاءً مِنْكَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِكَ مَحْوَ سَيّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَيّئَاتِي.
وَ إِنْ كُنْتَ تَغْفِرُ لِي حِينَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَكَ، وَ تَعْفُو عَنّي حِينَ أَسْتَحِقّ عَفْوَكَ فَإِنّ ذَلِكَ غَيْرُ وَاجِبٍ لِي بِاسْتِحْقَاقٍ، وَ لَا أَنَا أَهْلٌ لَهُ بِاسْتِيجَابٍ، إِذْ كَانَ جَزَائِي مِنْكَ فِي أَوّلِ مَا عَصَيْتُكَ النّارَ، فَإِنْ تُعَذّبْنِي فَأَنْتَ غَيْرُ ظَالِمٍ لِي.
إِلَهِي فَإِذْ قَدْ تَغَمّدْتَنِي بِسِتْرِكَ فَلَمْ تَفْضَحْنِي، وَ تَأَنّيْتَنِي بِكَرَمِكَ فَلَمْ تُعَاجِلْنِي، وَ حَلُمْتَ عَنّي بِتَفَضّلِكَ فَلَمْ تُغَيّرْ نِعْمَتَكَ عَلَيّ، وَ لَمْ تُكَدّرْ مَعْرُوفَكَ عِنْدِي، فَارْحَمْ طُولَ تَضَرّعِي وَ شِدّةَ مَسْكَنَتِي، وَ سُوءَ مَوْقِفِي.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنِي مِنَ الْمَعَاصِي، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِالطّاعَةِ، وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْإِنَابَةِ، وَ طَهّرْنِي بِالتّوْبَةِ، وَ أَيّدْنِي بِالْعِصْمَةِ، وَ اسْتَصْلِحْنِي بِالْعَافِيَةِ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الْمَغْفِرَةِ، وَ اجْعَلْنِي طَلِيقَ عَفْوِكَ، وَ عَتِيقَ رَحْمَتِكَ، وَ اكْتُبْ لِي أَمَاناً مِنْ سُخْطِكَ، وَ بَشّرْنِي بِذَلِكَ فِي الْعَاجِلِ دُونَ الْ‏آجِلِ، بُشْرَى أَعْرِفُهَا، وَ عَرّفْنِي فِيهِ عَلَامَةً أَتَبَيّنُهَا.
إِنّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُسْعِكَ، وَ لَا يَتَكَأّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ، وَ لَا يَتَصَعّدُكَ فِي أَنَاتِكَ، وَ لَا يَئُودُكَ فِي جَزِيلِ هِبَاتِكَ الّتِي دَلّتْ عَلَيْهَا آيَاتُكَ، إِنّكَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ، وَ تَحْكُمُ مَا تُرِيدُ، إِنّكَ عَلَى كُلّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ.


ترجمه :
خدايا اى كسى كه گنهكاران بوسيله رحمتش طلب فرياد رسى مى‏كنند، و اى كسى كه بيچارگان به ياد احسانش پناه مى‏برند. و اى كسى كه دل وحشت زدگان از وطن دور گشته، و اى غمگسار غم ديدگان دل شكسته. و اى فريادرس هر تنهاى درمانده، و اى مددكار هر محتاج عقب رانده. توئى كه همه چيز را به علم و رحمتت فرا گرفته‏اى، و توئى كه براى هر آفريده در نعمتهايت بهره‏اى برقرار كرده‏اى. و توئى كه عفوت بر عقابت غالب است، و توئى كه رحمتت بر غضبت سابق است و توئى كه عطايت از منعت فزون است، و توئى كه آفريدگان همگى در محيط توانگريت گنجيده‏اند. و توئى كه از هر كه به او نعمت بخشى توقع پاداش ندارى، و توئى كه در عقاب عاصيان افراط نمى‏كنى. و من اى معبود من، آن بنده توأم كه چون او را به دعا فرمان دادى، گفت: لبيك؛ و سعديك اينك منم اى پروردگار من كه در پيشگاهت به خاك افتاده‏ام، منم كه بار خطاها پشتم را گران كرده، و منم كه گناهان عمر مرا بسر برده، و منم كه از سر نادانى ترا عصيان كرده‏ام، در صورتى كه تو از طرف من سزاوار عصيان نبوده ‏اى. آيا تو اى معبود من بر هر كه ترا بخواند رحم كننده‏اى تا در دعا بكوشم؟ يا هر كه را پيشت بگريد آمرزنده‏اى، تا در گريه شتاب كنم؟ يا از هر كه برسم تذلل روى خويش را در پيشگاهت به خاك سايد، در گذرنده‏اى؟ يا هر كه را از سر توكل از فقر خود به تو شكايت كند بى‏نياز كننده‏اى؟
خداوندا آنكه را جز تو دهنده‏اى نمى‏يابد، نوميد مگردان. و كسى را كه از تو به غير تو بى‏نياز نمى‏شود وا مگذار اى معبود من! پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و اكنون كه از روى حقيقت به تو رو آورده‏ام، روى از من مگردان، و در صورتى كه روى دل را به تو متوجه ساخته‏ام محرومم مكن. و در اين حال كه در پيشگاهت ايستاده‏ام، دست رد بر سينه‏ام مگذار توئى كه خود را به رحمت توصيف كرده‏اى. پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و بر من رحمت آور. و توئى كه خود را خطابخش ناميده‏اى پس از من در گذر. تو اى معبود من هم اكنون اشك مرا از خوف خود و پريشانى دلم را از ترس خويش، و لرزيدن اعضايم را از هيبت خود، مى‏بينى. همه اينها در اثر شرمندگيم از سوء رفتار خويش است. و به اين جهت از شدت زارى به درگاه تو صدايم گرفته و زبانم از راز و نياز با تو كند شده. پس سپاس ترا اى معبود من چه بسا، عيبها كه بر من مستور ساخته‏اى و مرا از افشاى آن رسوا نكرده‏اى! و چه بسا گناه كه بر من پوشيده‏اى و مرا به آن شهره نساخته‏اى و چه بسا آلودگيها و زشتيها كه بجا آورده‏ام و پرده آن را بر من ندريده‏اى! و طوق آزار ننگ آن را بر گردنم نيفكنده‏اى. و زشتيهايش را بر همسايگان عيبجو و حسودان نعمتى كه به من بخشيده‏اى آشكار نساخته‏اى! آنگاه اين همه مرحمتها مرا از تعقيب بديهائى كه از من سراغ دارى باز نداشته است پس كيست كه از من اى معبود من به خير و صلاح خود نادان‏تر، و از بهره خود غافلتر، و از اصلاح و تهذيب نفس خود دورتر باشد؟ در صورتى كه رزقى را كه بر من روان ساخته‏اى در معصيتهائى كه مرا از آن نهى كرده‏اى صرف مى‏كنم! و كيست كه بيش از من به قعر باطل فرو رفته و بر اقدام به بدى جرأت ورزيده باشد. در آن هنگام كه بر سر دو راه دعوت تو و دعوت شيطان مى‏ايستم پس دعوت شيطان را با چشم باز و حواس جمع مى‏پذيرم. در صورتى كه يقين دارم كه دعوت تو به بهشت و دعوت او بسوى جهنم منتهى مى‏شود.
منزهى تو كه از جانب من سزاوار چنين رفتار باشى چه شگفت‏انگيز است آنچه من در باره خويش به آن گواهى مى‏دهم، و آن كارهاى پنهانيم كه خود آن را بر مى‏شمارم. و عجبتر از آن بردبارى تو از من و درنگ كردنت از مؤاخذه سريع من است! و اين نه از جهت گرامى بودن من پيش تو است. بلكه از جهت مداراى تو با من و تفضلت بر من است: تا از نافرمانى خشم‏انگيز تو باز ايستم، و خود را از گناهان فرساينده خويش باز دارم. و از جهت آن است كه عفو تو از من در نظرت از عقوبتم خوشايندتر است. بلكه من اى معبود من گناهم بيشتر، و آثارم زشت‏تر، و كردارم بدتر، و تهورم در باطل سخت‏تر، و تنبهم در مقام اطاعت تو ضعيف‏تر و آگاهى و مراقبتم نسبت به تهديد تو كمتر از آن است كه عيوب خود را براى تو بشمارم. يا بر ياد كردن گناهانم قادر باشم و منظورم از اين اعتراف جز آن نيست كه از روى طمع در مهربانى تو كه صلاح كار گنهكاران در آن است كه آزادى گردنهاى خطاكاران به آن است خويش را سرزنش كنم.
خدايا و اين گردن من است كه طوق و بند گناهان آن را باريك كرده. پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و به عفو خود آن را آزاد ساز. و اين پشت من است كه باز خطاها آن را سنگين ساخته، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و به انعام خود آن را سبك ساز. اى معبود من، اگر چندان در برابر تو بگريم كه پلكهاى هر دو چشمم بيفتد، و اگر چندان صدا به گريه بلند كنم كه صوتم قطع شود، و اگر چندان برايت بپا ايستم كه هر دو پايم آماس كند، و آنقدر برايت ركوع كنم كه استخوانهاى پشتم از هم بپاشد. و آنقدر ترا سجده كنم كه چشمهايم از كاسه به درد آيد، و در دوره عمر خود خاك زمين بخورم و تا پايان زندگى آب خاكستر آلود بنوشم، و در اثناى اين احوال آنقدر ذكر ترا بگويم كه زبانم از كار فروماند، سپس از روى شرمندگى از تو چشمم را به آفاق آسمان نگشايم، با اين همه سزاوار محو يكى از گناهانم نخواهم بود. و اگر در آن هنگام كه مستوجب آمرزشت شوم مرا بيامرزى. و در آن زمان كه مستحق عفو تو گردم از من درگذرى، پس همانا كه آن آمرزش و عفو در حق من از جهت استحقاق من لازم نيامده، و من از روى سزاوارى شايسته آن نشده‏ام، زيرا جزاى من در اولين بار كه ترا عصيان كرده‏ام جهنم بوده و به اين جهت اگر مرا عذاب فرمائى در باره من ستمكا نخواهى بود!
پس اكنون كه مرا به ستارى خود مستور داشته‏اى، و رسوا نكرده‏اى، و به كرم خود با من مدارا كرده‏اى و در عقابم شتاب ننموده‏اى، و به تفضل خود در باره‏ام حكم كرده‏اى، و نعمتت را از من نگردانده‏اى، و احسانت را نسبت به من تيره و آلوده نساخته‏اى پس بر طول تضرع و شدت مسكنت و بدى حالم رحمت آورد. خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا از گناهان نگاهدار و به فرمانبردارى وادار و حسن انابت را روزيم كن، و به توبه پاكم ساز، و با نگهدارى خود تأييدم كن، و به عافيت روبراهم نماى، و شيرينى آمرزش را به من بچشان، و مرا رها شده عفو و آزاد گشته رحمت خود قرار ده، و برات ايمنى از خشم خود برايم بنويس، و مرا هم اكنون نه در آينده به آن ايمنى و نشانه‏اى در آن به من معرفى كن كه به آسانى آن را دريابم، زيرا كه اين كار براى تو در جنب قوتت دشوار نيست. و ترا در قدرتت دچار مشكلى نمى‏سازد، و تو بر هر چيز به منتهى درجه قدرت دارى.

الهي؛
قدم هاي گمشده اي دارم كه تنها هدايتگرش تويي،
و به آزمون هايي دچارم كه اگر دستم نگيري و مرا به آنها محك بزني، شرمنده خواهم شد...
الهي
با اين همه باكي نيست!
زيرا من، همچو تويي دارم
تويي؛ كه همانندي نداري،
و رحمتت را هيچ مرزي نيست...
اي تو خالق دعا و مالك"
دستم را بگیر همانگونه که تا بحال گرفتی و رها نکردی.
" آمين"...
( نیایش زیبای امام سجاد )
" صحیفه سجادیه"

[h=2] نيايش، در باره مرزداران[/h] [h=3] وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ لِأَهْلِ الثّغُورِ:[/h]

align: right

اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِينَ بِعِزّتِكَ، وَ أَيّدْ حُمَاتَهَا بِقُوّتِكَ، وَ أَسْبِغْ عَطَايَاهُمْ مِنْ جِدَتِكَ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ كَثّرْ عِدّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ، وَ أَلّفْ جَمْعَهُمْ، وَ دَبّرْ أَمْرَهُمْ، وَ وَاتِرْ بَيْنَ مِيَرِهِمْ، وَ تَوَحّدْ بِكِفَايَةِ مُؤَنِهِمْ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْرِ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَرّفْهُمْ مَا يَجْهَلُونَ، وَ عَلّمْهُمْ مَا لَا يَعْلَمُونَ، وَ بَصّرْهُمْ مَا لَا يُبْصِرُونَ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْسِهِمْ عِنْدَ لِقَائِهِمُ الْعَدُوّ ذِكْرَ دُنْيَاهُمُ الْخَدّاعَةِ الْغَرُورِ، وَ امْحُ عَنْ قُلُوبِهِمْ خَطَرَاتِ الْمَالِ الْفَتُونِ، وَ اجْعَلِ الْجَنّةَ نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ، وَ لَوّحْ مِنْهَا لِأَبْصَارِهِمْ مَا أَعْدَدْتَ فِيهَا مِنْ مَسَاكِنِ الْخُلْدِ وَ مَنَازِلِ الْكَرَامَةِ وَ الْحُورِ الْحِسَانِ وَ الْأَنْهَارِ
الْمُطّرِدَةِ بِأَنْوَاعِ الْأَشْرِبَةِ وَ الْأَشْجَارِ الْمُتَدَلّيَةِ بِصُنُوفِ الثّمَرِ حَتّى لَا يَهُمّ أَحَدٌ مِنْهُمْ بِالْإِدْبَارِ، وَ لَا يُحَدّثَ نَفْسَهُ عَنْ قِرْنِهِ بِفِرَارٍ.
اللّهُمّ افْلُلْ بِذَلِكَ عَدُوّهُمْ، وَ اقْلِمْ عَنْهُمْ أَظْفَارَهُمْ، وَ فَرّقْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَسْلِحَتِهِمْ، وَ اخْلَعْ وَثَائِقَ أَفْئِدَتِهِمْ، وَ بَاعِدْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَزْوِدَتِهِمْ، وَ حَيّرْهُمْ فِي سُبُلِهِمْ، وَ ضَلّلْهُمْ عَنْ وَجْهِهِمْ،
وَ اقْطَعْ عَنْهُمُ الْمَدَدَ، وَ انْقُصْ مِنْهُمُ الْعَدَدَ، وَ امْلَأْ أَفْئِدَتَهُمُ الرّعْبَ، وَ اقْبِضْ أَيْدِيَهُمْ عَنِ الْبَسْطِ، وَ اخْزِمْ أَلْسِنَتَهُمْ عَنِ النّطْقِ، وَ شَرّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ وَ نَكّلْ بِهِمْ مَنْ وَرَاءَهُمْ، وَ اقْطَعْ بِخِزْيِهِمْ أَطْمَاعَ مَنْ بَعْدَهُمْ.
اللّهُمّ عَقّمْ أَرْحَامَ نِسَائِهِمْ، وَ يَبّسْ أَصْلَابَ رِجَالِهِمْ، وَ اقْطَعْ نَسْلَ دَوَابّهِمْ وَ أَنْعَامِهِمْ، لَا تَأْذَنْ لِسَمَائِهِمْ فِي قَطْرٍ، وَ لَا لِأَرْضِهِمْ فِي نَبَاتٍ.
اللّهُمّ وَ قَوّ بِذَلِكَ مِحَالَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ، وَ حَصّنْ بِهِ دِيَارَهُمْ، وَ ثَمّرْ بِهِ أَمْوَالَهُمْ، وَ فَرّغْهُمْ عَنْ مُحَارَبَتِهِمْ لِعِبَادَتِكَ، وَ عَنْ مُنَابَذَتِهِمْ لِلْخَلْوَةِ بِكَ حَتّى لَا يُعْبَدَ فِي بِقَاعِ الْأَرْضِ غَيْرُكَ، وَ لَا تُعَفّرَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ جَبْهَةٌ دُونَكَ.
اللّهُمّ اغْزُ بِكُلّ نَاحِيَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَلَى مَنْ بِإِزَائِهِمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ، وَ أَمْدِدْهُمْ بِمَلَائِكَةٍ مِنْ عِنْدِكَ مُرْدِفِينَ حَتّى يَكْشِفُوهُمْ إِلَى مُنْقَطَعِ التّرَابِ قَتْلًا فِي أَرْضِكَ وَ أَسْراً، أَوْ يُقِرّوا بِأَنّكَ أَنْتَ اللّهُ الّذِي لَا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ.
اللّهُمّ وَ اعْمُمْ بِذَلِكَ أَعْدَاءَكَ فِي أَقْطَارِ الْبِلَادِ مِنَ الْهِنْدِ وَ الرّومِ وَ التّرْكِ وَ الْخَزَرِ وَ الْحَبَشِ وَ النّوبَةِ وَ الزّنْجِ وَ السّقَالِبَةِ وَ الدّيَالِمَةِ وَ سَائِرِ أُمَمِ الشّرْكِ، الّذِينَ تَخْفَى أَسْمَاؤُهُمْ وَ صِفَاتُهُمْ، وَ قَدْ أَحْصَيْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِكَ، وَ أَشْرَفْتَ عَلَيْهِمْ بِقُدْرَتِكَ.
اللّهُمّ اشْغَلِ الْمُشْرِكِينَ بِالْمُشْرِكِينَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِينَ، وَ خُذْهُمْ بِالنّقْصِ عَنْ تَنَقّصِهِمْ، وَ ثَبّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الِاحْتِشَادِ عَلَيْهِمْ.
اللّهُمّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوّةِ، وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الِاحْتِيَالِ، وَ أَوْهِنْ أَرْكَانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرّجَالِ، وَ جَبّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَالِ، وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ جُنْداً مِنْ مَلَائِكَتِكَ بِبَأْسٍ مِنْ بَأْسِكَ كَفِعْلِكَ يَوْمَ بَدْرٍ، تَقْطَعُ بِهِ دَابِرَهُمْ وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْكَتَهُمْ، وَ تُفَرّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ.
اللّهُمّ وَ امْزُجْ مِيَاهَهُمْ بِالْوَبَاءِ، وَ أَطْعِمَتَهُمْ بِالْأَدْوَاءِ، وَ ارْمِ بِلَادَهُمْ بِالْخُسُوفِ، وَ أَلِحّ عَلَيْهَا بِالْقُذُوفِ، وَ افْرَعْهَا بِالْمُحُولِ، وَ اجْعَلْ مِيَرَهُمْ فِي أَحَصّ أَرْضِكَ وَ أَبْعَدِهَا عَنْهُمْ، وَ امْنَعْ حُصُونَهَا مِنْهُمْ، أَصِبْهُمْ بِالْجُوعِ الْمُقِيمِ وَ السّقْمِ الْأَلِيمِ.
اللّهُمّ وَ أَيّمَا غَازٍ غَزَاهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلّتِكَ، أَوْ مُجَاهِدٍ جَاهَدَهُمْ مِنْ أَتْبَاعِ سُنّتِكَ لِيَكُونَ دِينُكَ الْأَعْلَى وَ حِزْبُكَ الْأَقْوَى وَ حَظّكَ الْأَوْفَى فَلَقّهِ الْيُسْرَ، وَ هَيّئْ لَهُ الْأَمْرَ، وَ تَوَلّهُ بِالنّجْحِ، وَ تَخَيّرْ لَهُ الْأَصْحَابَ، وَ اسْتَقْوِ لَهُ، الظّهْرَ، وَ أَسْبِغْ عَلَيْهِ فِي النّفَقَةِ، وَ مَتّعْهُ بِالنّشَاطِ، وَ أَطْفِ عَنْهُ حَرَارَةَ الشّوْقِ، وَ أَجِرْهُ مِنْ غَمّ الْوَحْشَةِ، وَ أَنْسِهِ ذِكْرَ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ.
وَ أْثُرْ لَهُ حُسْنَ النّيّةِ، وَ تَوَلّهُ بِالْعَافِيَةِ، وَ أَصْحِبْهُ السّلَامَةَ، وَ أَعْفِهِ مِنَ الْجُبْنِ، وَ أَلْهِمْهُ الْجُرْأَةَ، وَ ارْزُقْهُ الشّدّةَ، وَ أَيّدْهُ بِالنّصْرَةِ، وَ عَلّمْهُ السّيَرَ وَ السّنَنَ، وَ سَدّدْهُ فِي الْحُكْمِ، وَ اعْزِلْ عَنْهُ الرّيَاءَ، وَ خَلّصْهُ مِنَ السّمْعَةِ، وَ اجْعَلْ فِكْرَهُ وَ ذِكْرَهُ وَ ظَعْنَهُ وَ إِقَامَتَهُ، فِيكَ وَ لَكَ.
فَإِذَا صَافّ عَدُوّكَ وَ عَدُوّهُ فَقَلّلْهُمْ فِي عَيْنِهِ، وَ صَغّرْ شَأْنَهُمْ فِي قَلْبِهِ، وَ أَدِلْ لَهُ مِنْهُمْ، وَ لَا تُدِلْهُمْ مِنْهُ، فَإِنْ خَتَمْتَ لَهُ بِالسّعَادَةِ، وَ قَضَيْتَ لَهُ بِالشّهَادَةِ فَبَعْدَ أَنْ يَجْتَاحَ عَدُوّكَ بِالْقَتْلِ، وَ بَعْدَ أَنْ يَجْهَدَ بِهِمُ الْأَسْرُ، وَ بَعْدَ أَنْ تَأْمَنَ أَطْرَافُ الْمُسْلِمِينَ، وَ بَعْدَ أَنْ يُوَلّيَ عَدُوّكَ مُدْبِرِينَ.
اللّهُمّ وَ أَيّمَا مُسْلِمٍ خَلَفَ غَازِياً أَوْ مُرَابِطاً فِي دَارِهِ، أَوْ تَعَهّدَ خَالِفِيهِ فِي غَيْبَتِهِ، أَوْ أَعَانَهُ بِطَائِفَةٍ مِنْ مَالِهِ، أَوْ أَمَدّهُ بِعِتَادٍ، أَوْ شَحَذَهُ عَلَى جِهَادٍ، أَوْ أَتْبَعَهُ فِي وَجْهِهِ دَعْوَةً، أَوْ رَعَى لَهُ مِنْ وَرَائِهِ حُرْمَةً، فَ‏آجِرْ لَهُ مِثْلَ أَجْرِهِ وَزْناً بِوَزْنٍ وَ مِثْلًا بِمِثْلٍ،
وَ عَوّضْهُ مِنْ فِعْلِهِ عِوَضاً حَاضِراً يَتَعَجّلُ بِهِ نَفْعَ مَا قَدّمَ وَ سُرُورَ مَا أَتَى بِهِ، إِلَى أَنْ يَنْتَهِيَ بِهِ الْوَقْتُ إِلَى مَا أَجْرَيْتَ لَهُ مِنْ فَضْلِكَ، وَ أَعْدَدْتَ لَهُ مِنْ كَرَامَتِكَ.
اللّهُمّ وَ أَيّمَا مُسْلِمٍ أَهَمّهُ أَمْرُ الْإِسْلَامِ، وَ أَحْزَنَهُ تَحَزّبُ أَهْلِ الشّرْكِ عَلَيْهِمْ فَنَوَى غَزْواً، أَوْ هَمّ بِجِهَادٍ فَقَعَدَ بِهِ ضَعْفٌ، أَوْ أَبْطَأَتْ بِهِ فَاقَةٌ،
أَوْ أَخّرَهُ عَنْهُ حَادِثٌ، أَوْ عَرَضَ لَهُ دُونَ إِرَادَتِهِ مَانِعٌ فَاكْتُبِ اسْمَهُ فِي الْعَابِدِينَ، وَ أَوْجِبْ لَهُ ثَوَابَ الْمُجَاهِدِينَ، وَ اجْعَلْهُ فِي نِظَامِ الشّهَدَاءِ وَ الصّالِحِينَ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ آلِ مُحَمّدٍ، صَلَاةً عَالِيَةً عَلَى الصّلَوَاتِ، مُشْرِفَةً فَوْقَ التّحِيّاتِ، صَلَاةً لَا يَنْتَهِي أَمَدُهَا، وَ لَا يَنْقَطِعُ عَدَدُهَا كَأَتَمّ مَا مَضَى مِنْ صَلَوَاتِكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ، إِنّكَ الْمَنّانُ الْحَمِيدُ الْمُبْدِئُ الْمُعِيدُ الْفَعّالُ لِمَا تُرِيدُ.


ترجمه :
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرزهاى مسلمانان را به عزت و به قدرت خود محكم گردان، و محافظين مرزها رابه نيروى خود تقويت فرماى و عطاياى ايشان را از توانگرى خود سرشار ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و عده ايشان را افزون ساز، و اسلحه ايشان را برا كن، و حوزه ايشان را حراست نماى، و نقاط حساس جبهه‏شان را محكم كن، و جمعيتشان را الفت بخش و كارشان را به وجه شايسته رو براه كن، و آذوقه‏شان را پياپى برسان، و مشكلاتشان را خود به تنهائى كفايت نماى، و ايشان را به نصرت خود تقويت كن، و به صبر مدد رسان، و چاره جوئيهاى دقيق بياموز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و آن دقايق جنگى را كه به آن جاهلند به ايشان بشناسان، و آنچه را كه نمى‏دانند تعليمشان كن، و آنچه را كه نمى‏بينند به ايشان بنماى .
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و هنگام برخورد با دشمن فكر دنياى فريبنده گول زننده را از يادشان ببر، و انديشه‏هاى مال گمراه كننده را از دلهاشان بزداى. و بهشت را نصب العينشان ساز، و آنچه را كه در بهشت فراهم ساخته‏اى: از مسكنهاى جاويد، و منزلهاى عزت، و حوريان زيبا، و نهرهائى كه به انواع آشاميدنى‏ها روان شده، و درختانى كه زير بار ميوه‏ها خم گشته، پيش چشمشان جلوه‏گر ساز، تا هيچ يك از ايشان آهنگ روى برگرداندن از دشمنى نكند و به خيال فرار از برابر هماوردى مانند خود نيفتد.
خدايا به اين وسيله دشمنانشان را در هم شكن و چنگ قدرت دشمنان را از ايشان كوتاه گردان و ميان دشمنان و سلاح‏هاشان جدائى افكن، و روحيه دشمنانشان را ضعيف كن، و ميان آنان و زاد و توشه ايشان فاصله بيفكن، و در راهها سرگردانشان ساز، و از مقصد آواره و گمراهشان كن، و كمك را از ايشان ببر و از شمارشان بكاه، و دلهاشان را از ترس پر ساز، و دستهاشان را از گشودن بازدار، و زبانهاشان را از گفتار فرو بند، و با هزيمت پيشتازانشان قلب لشگرشان را پراكنده كن و شكست ايشان رإ؛ح‏حّ‏ّ باعث روى بر تافتن ساقه ساز، و به خوار ساختن ايشان اميدهاى قواى ذخيره را كه دنبال ايشانند قطع كن.
خدايا رحمهاى مادرانشان را از حمل و ولادت عقيم ساز، و اصلاب پدرانشان را خشك گردان، و نسل اسبها و شتر و گاو و گوسفندشان را قطع كن، و آسمانشان را باريدن و زمينشان را روئيدن مفرماى .
خدايا از اين راه تدبير اهل اسلام رانيرومند، و شهرهاشان را محكم، واموالشان را افزون ساز و خاطرشان را از جنگ با دشمنان براى عبادتت بپرداز و از مبارزه با ايشان براى خلوت گزيدن با تو آسوده ساز. تا در سراسر زمين غير از تو پرستيده نشود، و جز در پيشگاه تو براى احدى پيشانيئى به خاك سوده نگردد.
خدايا هر يك از صفوف مسلمانان را بر صفهاى مشركانى كه با ايشان بر سر جنگند غالب ساز، و ايشان را به صفوف پياپى از فرشتگانت مدد فرست، تا دشمنان را تا آخرين نقاط خاك در زمين تو به قتل و اسارت منهزم سازند. مگر آنكه اقرار كنند كه توئى آن خدائى كه جز او معبودى نيست، و تنها و بى‏شريكى.
خدايا و اين سرنوشت را بر همه دشمنانت در اقطار كشورها تعميم ده: از هند، روم، تركستان، كرانه‏هاى خزر، حبشه، نوبه، زنگبار. سرزمين سقالبه، ديالمه و ساير طوايف مشركينى كه نام و نشانشان پوشيده است، و تو خود ايشان را مى‏شناسى و به قدرت خود بر ايشان مشرفى .
خدايا مشركان را از دستبرد به مرزهاى مسلمين با اختلاف داخلى مشغول و به كاهش يكديگرشان از كاستن مسلمانان بازدار، و رشته اتحادشان را از صف آرائى در برابر مسلمين بگسل.
خدايا دلهاشان را از ايمنى، و بدنهاشان را از توانائى تهى كن. و افكارشان را از چاره جوئى غافل ساز، و مقاومتشان را در مبارزه با پيادگان اسلام سست كن، و ايشان را از زد و خورد با قهرمانان سپاه اسلام بترسان، و مانند روز بدر لشگرى از فرشتگانت را با عذابى از عذابهايت بر ايشان برانگيز كه بوسيله آن ريشه ايشان را قطع كنى، و شوكتشان را بدروى وعده ايشان را پراكنده سازى.
خدايا آبهاشان را به وباء و خوراكشان را به امراض بياميز، و شهرهاشان را به زمين فرو بر، و بلاهاى پياپى بر سرزمينشان ببار. و خشكسالى و قحط را بر سرشان بكوب، و آذوقه‏هاشان را در بى بركت‏ترين و دورترين نقاط زمين خود قرار ده، و سنگرهاى زمين را از پناه دادن ايشان بازدار: آنان را به گرسنگى دائم، و بيمارى دردناك دچار كن.
خدايا هر جنگ آورى از اهل دين تو كه با ايشان بجنگد، يا هر مجاهدى از پيروان طريقت تو كه با ايشان جهاد كند. تا دين تو برتر و حزب تو قويتر، و نصيب تو كاملتر گردد، پس آسانى را در امر او فراز آور و كار را برايش روبراه ساز، و پيروزيش را خود بر عهده گير، و ياران را برايش برگزين، و پشتش را قوى ساز. و درآمدش را سرشار كن، و او را از خرمى كامياب ساز، و آتش اشتياق ديدار وطن را در دلش سرد كن. و او را از غم تنهائى برهان، و ياد خويشان و فرزندان را فراموشش ساز، و حسن نيت را برايش برگزين، و عافيتش را به عهده خود گير، و سلامت را رفيق راهش ساز، و او را از جبن محفوظ دار، و جرأت را در دلش بيفكن و نيرومندى را روزيش كن و او را به يارى خود تأييد فرماى، و طريقه‏ها و سنتهاى حق را به او بياموز و در حكومت، او را راه صواب بنما، و رياكارى را از او برطرف كن، و او را از دلبستگى به اسم و آوازه برهان، و فكر و ذكر و رفتن و ايستادنش را در راه خود و براى خودت قرار ده، پس چون با دشمن خود و دشمن تو روبرو شود ايشان را در نظرش اندك بنماى، و مقاومتشان را در دلش كوچك ساز، و او را بر ايشان غلبه ده، و ايشان را بر او چيره مساز. پس اگر عمرش را به نيكبختى پايان دهى و شهادت را روزيش سازى، شهادتش را بعد از آن قرار ده كه ريشه دشمنانت را بركند، و اهل و عيالشان را اسير كند، بعد از آنكه آرامش در مرزهاى مسلمانان برقرار شده باشد. و دشمنانت پشت به ميدان جنگ كرده باشند.
خدايا هر مسلمانى كه امور خانه جنگجوئى يا مرزدارى را اداره كند، يا در غيبت او خانواده‏اش راكفالت كند، يا او را به قسمتى از مال خود اعانت نمايد، يا او را به ساز و برگى مدد دهد، يا بر جهاد وا دارد، يا دعاى خيرى، به طرف مقصدى كه پيش گرفته، روانه سازد، يا در غياب او احترام و آبرويش را رعايت كند، پس او را سنگ به سنگ و مثل به مثل، برابر اجر آن مجاهد، اجر ده، و در مقابل كارش مزد نقدى عطا كن كه در دنيا نفع آنچه را پيش از اين انجام داده و شادى كارى را كه بجا آورده دريابد. تا آنگاه كه كاروان زمان او را در آخرت به فضل و احسانى كه برايش جارى ساخته‏اى و كرامت و عزتى كه برايش مهيا كرده‏اى برساند.
خدايا هر مسلمانى كه كار و فكر اسلام او را دل مشغول سازد، و اجتماع اهل شرك در برابر مسلمين او را غمگين كند، تا آنجا كه نيت جنگ و آهنگ جهاد كند، پس ضعف او را فرو نشاند، يا فقر، كارش را به تعويق اندازد، يا پيش آمدى او را از اجراى قصد خود به تأخير افكند، يا مانعى در برابر اراده‏اش پيش آيد، پس نامش را در دفتر عبادت كنندگان ثبت كن، و ثواب مجاهدين را به او ارزانى دار، او را در زمره شهيدان و صالحان محسوب كن.
خدايا رحمت فرست بر محمد، بنده و فرستاده خود و بر آل محمد، رحمتى بلندتر و برتر از همه رحمتها، و بر فراز كنگره كاخ درودها؛ رحمتى كه مدتش پايان نپذيرد، و شماره‏اش قطع نشود: از كاملترين نمونه رحمتهائى كه بر يكى از دوستانت گذشته است. زيرا كه توئى عطابخش ستوده آغاز كننده باز گرداننده بجا آورنده هر چه بخواهى‏

اللهم و من علي ببقاء ولدي ، و باصلاحهم لي ، و بامتاعي بهم .الهي امدد لي في اعمارهم ، و زد لي في اجالهم ، و رب لي صغيرهم ، و قو لي ضعيفهم ، و اصح لي ابدانهم و اديانهم و اخلاقهم ، و عافهم في انفسهم و في جوارحهم و في كل ما عنيت به من امرهم ، و ادرر لي و علي يدي ارزاقهم .و اجعلهم ابرارا اتقياء بصراء سامعين مطيعين لك ، و لاوليائك محبين مناصحين ، و لجميع اعدائك معاندين و مبغضين ، امين .اللهم اشدد بهم عضدي ، و اقم بهم اودي ، و كثر بهم عددي و زين بهم محضري ، و احي بهم ذكري ، و اكفني بهم في غيبتي ، و اعني بهم علي حاجتي ، و اجعلهم لي محبين ، و علي حدبين مقبلين مستقيمين لي ، مطيعين غير عاصين و لا عاقين و لا مخالفين و لا خاطئين .و اعني علي تربيتهم و تاديبهم و برهم ، و هب لي من لدنك معهم اولادا ذكورا ، و اجعل ذلك خيرا لي ، و اجعلهم لي عونا علي ما سالتك .و اعذني و ذريتي من الشيطان الرجيم ، فإنك خلقتنا و امرتنا و نهيتنا و رغبتنا في ثواب ما امرتنا ، و رهبتنا عقابه ، و جعلت لنا عدوا يكيدنا ، سلطته منا علي ما لم تسلطنا عليه منه ، اسكنته صدورنا ، و اجريته مجاري دمائنا ، لا يغفل إن غفلنا ، و لا ينسي إن نسينا ، يؤمننا عقابك ، و يخوفنا بغيرك .إن هممنا بفاحشة شجعنا عليها ، و إن هممنا بعمل صالح ثبطنا عنه ، يتعرض لنا بالشهوات ، و ينصب لنا بالشبهات ، إن وعدنا كذبنا ، و إن منانا اخلفنا و إلا تصرف عنا كئده يضلنا ، و إلا تقنا خباله يستزلنا .اللهم فاقهر سلطانه عنا بسلطانك حتي تحبسه عنا بكثرة الدعاء لك فنصبح من كيده في المعصومين بك .اللهم اعطني كل سؤلي ، و اقض لي حوائجي ، و لا تمنعني الاجابة و قد ضمنتها لي ، و لا تحجب دعائي عنك و قد امرتني به ، و امنن علي بكل ما يصلحني في دنياي و اخرتي ما ذكرت منه و ما نسيت ، أو اظهرت أو اخفيت أو اعلنت أو اسررت .و اجعلني في جميع ذلك من المصلحين بسؤالي اياك ، المنجحين بالطلب اليك غير الممنوعين بالتوكل عليك .المعودين بالتعوذ بك ، الرابحين في التجارة عليك ، المجارين بعزك ، الموسع عليهم الرزق الحلال من فضلك ، الواسع بجودك و كرمك ، المعزين من الذل بك ، و المجارين من الظلم بعدلك المعافين من البلاء برحمتك ، و المغنين من الفقر بغناك ، و المعصومين من الذنوب و الزلل و الخطاء بتقواك ، و الموفقين للخير و الرشد و الصواب بطاعتك ، و المحال بينهم و بين الذنوب بقدرتك ، التاركين لكل معصيتك ، الساكنين في جوارك .اللهم اعطنا جميع ذلك بتوفيقك و رحمتك ، و اعذنا من عذاب السعير ، و اعط جميع المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات مثل الذي سالتك لنفسي و لولدي في عاجل الدنيا و اجل الاخرة ، إنك قريب مجيب سميع عليهم عفو غفور رؤف رحيم .و اتنا في الدنيا حسنة ، و في الاخرة حسنة و قنا عذاب النار .

قسمت دوم پرش به بالا
بار خدايا به من نعمت عطا فرما به ماندن فرزندانم ، و به شايسته گردانيدن ايشان براي ( اطاعت و پيروي از ) من ، و به بهره بردن من از ايشان بار خدايا عمرشان را براي من دراز گردان ، و مدت زندگانيشان را بسيار نما ، و خردانشان را براي من پرورش ده ، و ناتوانشان را نيرومند ساز ، و تن ها و كيشها و خوهاشان را براي من سالم بدار ، و در جانها و اندامشان و در هر چه از كار ايشان به آن مي كوشم تندرستي ده ( از دردها و پيشامدهاي ناروا نگاهداريشان فرما ) و روزيهاشان را براي من و به دست من فراوان گردان و ايشان را نيكوكاران و پرهيزكاران ( از گناه ) و بينايان ( راه حق ) و شنوندگان ( سخن راست ) و فرمانبران خودت و دوستداران پند دهندگان براي دوستانت و دشمنان و كينه داران براي همه دشمنانت ( كه به تو نگرديده اند ) قرار ده آمين ( خدايا دعايم را روا ساز ) بار خدايا بازوي من را به وسيله ايشان استوار گردان ، و كجي من را به آنان راست نما ( در سختي و گرفتاري و پريشاني آنها را كمك من گردان ) و عدد و شماره ( اهل و خويش ) من را به آنان افزون كن ، و مجلس من را به ايشان بيارا ( آنان را اهل علم و دانش و فضل و كمال قرار ده ) و ياد من را به آنها زنده بدار ، و در نبودنم من را به سبب ايشان بي نياز كن ( آنها را جانشين من گردان ) و به وسيله اينان من را بر حاجت و خواسته ام ياري فرما ، و ايشان را براي من دوستدار و مهربان و روي آور ، و ( در كمك و ياري ) پا برجا ، و ( در انجام دستورم ) فرمانبر قرار ده ، نه گناهكار و بدكننده و مخالفت كننده و خطاكار و من را در پرورش و تأديب ( راه پسنديده نمودن ) و نيكي كردن ايشان ياري فرما ، و من را از جانب خود افزون برايشان فرزندان نرينه ببخش ، و آن را براي من نيك قرار ده ، و آنها را در آنچه ( در اين راز و نياز كه ) از تو خواسته ام ياورم گردان و من را و فرزندانم را از شيطان رانده شده ( از رحمتت ) پناه ده ، زيرا تو ما را آفريدي و ( به نيكيها ) امر كردي و ( از زشتيها ) نهي فرمودي و در پاداش آنچه ما را امر نمودي خواهان و از كيفر ( مخالفت ) آن ( يا كيفر آنچه ما را نهي كردي ) ترسانيدي ، و براي ما دشمني قرار دادي كه با ما مكر مي كند ، او را درباره ما تسلط و توانايي دادي بر آنچه ( جميع اعضا ) كه ما را بر آن درباره او تسلط ندادي ( براي آن كه ) او را در سينه هاي ما جا دادي ، و در رهگذرهاي خونهاي ما روان گردانيدي ( گفته اند : مراد از صدر " سينه " جايگاه قلب " دل " است ، و جايز است كه مراد به آن قلب باشد كه پاره گوشت صنوبري الشكل " مانند ميوه درخت كاج " است كه در سمت چپ سينه قرار گرفته ، و مراد از قلبي كه محققين فرموده اند : شيطان را بر آن راهي نيست و نيز مفسرين در قول خداي تعالي " سوره 114 ، آيه 5 " : الذي يوسوس في صدور الناس " آن شيطان كه وسوسه و انديشه بد و بيجا در سينه هاي مردم افكند " فرموده اند : اين كه نفرموده : في قلوب الناس " در دلهاي مردم " براي آن است كه شيطان را بر دل مؤمن الذي هو بين اصبعين من اصابع الرحمن " دلي كه بين دو انگشت از انگشتهاي رحمت خداوند است " تسلط و توانايي نيست ، آن قلب لطيفه ربانيه نورانيه عالمه است كه جاي فرود انوار الهيه است و به آن انسان ، انسان مي باشد و همان حقيقت انسان است كه به سبب آن براي پيروي احكام آماده مي گردد و از آن گاهي به نفس ناطقه و گاهي به روح و گاهي به عقل تعبير مي شود ، و بر گفتار محققين دلالت دارد فرمايش حضرت صادق - عليه السلام - به اين كه خداي تعالي مؤمن را گرفتار مي سازد به هر گرفتاري و مي ميراند به هر مردني و او را به از بين رفتن عقلش گرفتار نمي گرداند ، آيا نمي بيني ايوب را كه چگونه شيطان را بر مال و فرزند و اهل و هر چيز او چيره گردانيد و بر عقل او مسلط ننمود تا به وسيله آن تنها به خدا ايمان داشته باشد ، و گفته اند : معني جريان شيطان در مجاري خون آن است كه او از فرزند آدم تا زنده است جدا نمي شود چنان كه خون از او جدا نمي گردد ، ولي بزرگان و محققين معني ظاهري آن را گفته و فرموده اند : شيطان را چنان توانايي داده شده است كه بر اثر لطافت هيأت خود در عروق و رگها كه مجاري خون است روان مي گردد تا به قلب شخص مي رسد و طبق ضعف و سستي ايمان بنده و كمي يادآوري و بسياري غفلت او وسوسه مي نمايد و به مقدار قوت و بيداري و بسياري ذكر و اخلاص توحيد بنده تسلط او كم گشته و از او دور مي گردد ، و علامه مجلسي - رحمه الله - در مجلد چهاردهم بحارالانوار مي فرمايد : بين اماميه " علماي اثني عشري " بلكه بين مسلمين " علماي اسلام " خلاف نيست در اين كه جن و شياطين اجسام لطيفه اي هستند كه در بعض اوقات ديده مي شوند و در برخي ديده نمي شوند و آنها را جنبشهاي تند و توانايي بر كارهاي دشوار است و در رهگذر خون اجساد بني آدم روان مي گردند ، و گاهي خداوند به جهت مصالحي آنها را به اشكال مختلفه و صورتهاي گوناگون درآورد چنان كه سيد مرتضي - عليه الرحمه - بر آن رفته ، يا آن كه خداوند آنها را توانايي داده كه به اشكال مختلفه درآيند چنان كه اين مطلب از اخبار آشكارتر است ) بي خبر نيست ( از ما ) اگر ما ( از او ) غافل شويم ، و ( ما را ) از ياد نمي برد اگر ما ( از او ) فراموش كنيم ، ما را از كيفر تو ايمن مي سازد ( وسوسه مي كند و در دل شخص مي افكند كه فلان گناه را بجا آور كه خداوند آمرزنده و مهربان است ) و از غير تو مي ترساند ( مثلا وسوسه مي نمايد كه اگر فلان كار ناروا را براي فلان شخص بجا نياوري چنين و چنان مي شود اگر گناه بزرگي قصد كنيم ما را بر آن دلير مي نمايد ، و اگر كار شايسته اي آهنگ نماييم ما را از آن بازمي دارد ، ما را به خواهشها و گناهان مي طلبد ، و شبهه ها براي ما برپا مي كند ( در بين ما شبهه ها مي اندازد تا گمراهمان سازد ) اگر به ما وعده و نويد دهد ( به كار خير و نيكي بخواند ) دروغ مي گويد ، و اگر ما را به آرزو سرگرم نمايد خلاف آن مي كند ، و اگر مكرش را از ما برنگرداني گمراهمان مي سازد ، و اگر از فساد و تباهكاريش نگاهمان نداري ما را مي لغزاند بار خدايا پس به توانايي خود او را از تسلط بر ما مغلوب نما تا به وسيله دعا خواندن بسياري براي تو او را از ما بازداري پس به كمك تو از مكر او در جمله نگاهداشته شدگان ( از شر او ) درآييم بار خدايا همه درخواستهايم را عطا كن ، و حاجتهايم را برآور ، و من را از برآوردن ( درخواستهايم ) باز مدار كه خود آن را برايم ضامن شده اي ( بر خويشتن لازم گردانيده اي ) و دعايم را از ( درگاه ) خود منع مفرما كه تو خود من را به آن امر فرمودي ( اين دو جمله از دعا اشاره است به قول خداي تعالي " سوره 40 ، آيه 60 " : وقال ربكم ادعوني استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين يعني و پروردگار شما فرمود بخوانيد من را تا خواسته شما را برآورم ، آنان كه از عبادت و پرستش من " من را خواندن " سركشي كنند بزودي با ذلت و خواري در دوزخ درآيند . حضرت صادق - عليه السلام - فرموده : عبادت در قول خداي تعالي : ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين دعا است ، و افضل و برترين عبادت دعا است ) و آنچه در دنيا و آخرت من باعث اصلاح حالم شود به من انعام فرما ، از آن ياد آورده يا فراموش كرده باشم ( به زبان ) اظهار نموده يا ( در دل ) پنهان داشته ام ( براي مردم ) آشكار كرده يا ( براي ديگري ) در پنهان گفته باشم و من را در همه احوال به وسيله درخواستم از تو از جمله اصلاح كنندگان ( انديشه و كردارشان ) و به طلب از تو از فيروزي يافتگان ( حاجت برآورده شده ها ) كه بر توكل و اعتماد بر تو منع و بازداشته نشده اند ، قرار ده و من را در جمله كساني درآور كه به پناه بردن بر تو خو گرفته ، و در سوداي با تو سود برده ، و به عزت و توانايي تو پناه برده ، كه از فضل و بخشش بسيار تو روزي حلال بر ايشان فراخ گشته ، و به وسيله تو از ذلت و خواري به عزت و بزرگواري رسيده ، و از ظلم و ستم به عدل و داد تو پناه جسته ، و به رحمت و مهربانيت از بلا و گرفتاري بهبودي يافته ، و به بي نيازيت از فقر و بي چيزي توانگر گشته ، و به ترس از تو از گناهان و لغزشها و نادرستيها نگاهداشته شده ، و به پيروي از تو به نيكي و راه راست و درست توفيق يافته ، و به قدرت تو ميان ايشان و گناهان حائل و مانعي درآمده ، و هر نافرماني تو را رها كرده ، و در جوار و همسايگي تو آرميده اند ( از هر آفت و بلايي رهايي يافته اند ) بار خدايا همه آن خواسته ها را به توفيق و جور شدن اسباب كار و رحمت و مهربانيت به ما عطا فرما ، و ما را از آزار آتش پناه ده ، و مانند آنچه از تو براي خود و فرزندانم در دنياي كنوني و آخرت آينده خواستم به همه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان ببخش ، زيرا تو نزديك ، اجابت كننده ، شنوا ، دانا ، عفو كننده ، آمرزنده ، مهربان و بخشنده اي ( رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود : هر مؤمني كه براي مؤمنين و مؤمنات دعا كند خداي عز وجل از هر مؤمن و مؤمنه اي كه از اول روزگار گذشته يا آن كه تا روز قيامت آينده است مانند آنچه را كه او براي ايشان دعا كرده به او بازمي گرداند و ما را در دنيا حسنه و نيكويي ( توفيق عبادت و بندگي ) و در آخرت حسنه ( بهشت جاويد ) عطا فرما ، و از عذاب و شكنجه آتش ( دوزخ ) نگاهمان دار .