***** گفتمان فاطمه شناسی *****
تبهای اولیه
در کتاب بلاغات النساء ص23، تالیف احمد بن طاهر ابن طیفور (متولد 204 ـ متوفای 280) طبق گفته نویسنده بلاغات نساء به نقل از زید شهید فرایند تاریخی این خطبه بگونه ی بوده است که بزرگان خاندان آل ابی طالب آن را پیوسته از پدران خود نقل، و به فرزندان خود تعلیم میدادهاند، و مشایخ شیعه آن را روایت و تدریس می نمودهاند. و سیدشرفالدین عاملی گفته است که اهل بیت همواره فرزندان شان را به حفظ خطبه فاطمه زهرا سلام الله علیها توصیه مینمودند همانطور که به حفظ قرآن سفارش میکردند. (المراجعات، ص289) سه مناسبت فاطمی در پیش است ( دو شهادت و یک ولادت ) شایسته و بایسته است اندیشوران فعال در این سامانه فضا ی این رسانه را فاطمی نموده و دو بیان یاد شده را به کاربسته و از زمزم زلال کلام نورانی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بنوشند و بنوشاندند .
بیا ای نازمندم راز آموز
از این خطبه نکاتی ناز آموز
از این جا تا ستیغ قاف پر زن
ز خاک آباد تا لاهوت سر زن
هلا سیمرغ وَش در بیکرانه
بزن بالی دیگر با این ترانه
و زهرایی نما نام و نشانت
معطر کن کمی کام و زبانت
و با لب تشنه ی دشت اُرزگان
از این کوثر بنوش و هم بنوشان
که تا شاداب گردد باغچارت
و فیض آباد گردد قندهارت
شمیم گلشن و بلخ آید از آن
به رنگِ شمس تبریزیِ دوران .
( نقل از : کتاب کوثر ناز )
بر اساس آموزه نوراني:«اللهم عرفني حجتك فانك ان لم تعرّفني حجتك ضللت عن ديني» ترجمه : خداوندا حجت خود را به من بشناسان، اگر او را به من نشناساني من در امور ديني خود به بيراهه خواهم رفت. ( اصول كافي، ج1، كتاب الحجة، باب في الغيبة، حديث29، ص342. ) معلوم مي شود كه شناخت حجت الهي همواره چراغ فرا راه حيات معنوي و ديني انسان هاي دين مدار است و بدون آن شناخت، خطر بي راهه رفتن او را تهديد ميكند. و به گفته امام حسن عسكري (ع) حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نه تنها حجت الهي بر عموم مؤمنان، بلكه حجت او بر امامان اهل بيت عليهم السلام نيز است. فرمود : نحن حجج الله علي خلقه، و جدتنا فاطمة حجة علينا. ( اطيب البيان في تفسير القران، ج13، ص225 ) از اين بدست ميآيد همان طور كه «نام احمد نام جمله انبياء است» (مثنوي معنوي، دفتر اول، ص53.) نام فاطمه زهرا نام جمله اولياء است. در نتيجه شناخت او ضرورت مضاعف خواهد داشت. و بدليل اين اهميت و ضرورت است كه امام صادق(ع) حضرت فاطمه(س) را ليلة القدر خوانده و درباره شناخت او فرمود:«مَنْ عَرَفَ فاطِمَة حَقَ مَعرِفَتِها فَقَدْ اَدْركَ ليلةُ الْقدر» ترجمه : كسي كه فاطمه آن گونه كه شايسته است بشناسد، در واقع به درك ليلة القدر رسيده است. ( تفسير فرات كوفي، ص582.) . منبع : شناخت عارفانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ص 7)
خطبه نورانی فدکیه در واقع یک لوح فشرده ،جامع و کامل است که عصارهی از آموزههای وحیانی و اسلامی را به زیباترین بیان و اعجازگونه بازگو نموده است، از این رو عالمان و دین پژوهان بزرگ از دیرباز درباره عظمت این خطبه نکتههای شنیدنی بیان داشتهاند که از آن میان مفسر حکیم و فقیه متاله حضرت آیت الله العظمی استاد جوادی آملی دام ظله، از این خطبه به مادر نهج البلاغه یاد نموده که یک ربع قرن پیش از نهجالبلاغه ایراد شده است، و آیت الله صافیگلپایگانی از این خطبه به معجزه باهرهی خاندان رسالت و میراث بزرگ اهلبیت علیهم السلام یاد نموده (همراه با بانوی مینوی، ص10)، آیت الله شبیری زنجانی با تاکید بر مضامین بلند و اسناد معتبر این خطبه نورانی تصریح نموده «این خطبه از سنخ احادیث قدسی است که از مصدر ربوبی صادر شده و بر زبان آن محدَثه عالمه جاری گشته است» (بانوی مینوی ص23) چه این که آیت الله وحیدخراسانی گفته است: «این خطبه شعاعی از اشعه زهره زهرایی و هر جمله آن خزینهای است از حکمت و عرفان وگنجینهای است از علم وآیتی است از قدرت خالق منّان، فصاحت و بلاغتش ادبا را حیران و اشارات و لطایفش حکما را مبهوت نموده است» ( بانوی مینوی ص23) نقل از : کوثر ناز .
باسمه الولیّ
یا زهرا(س)
سر نیست که در پای تو افتاده نباشد
دل نیست که از عشق تو صد پاره نباشد
من در عجبم زهره ی زهرایی و لیکن
کس نیست که در جُستنت آوراه نباشد!
براساس اصل متعالی : « لیس عند ربک صباح ولا مسا = در عندیت ذاتی حق تعالی خبری ازصبح وشام نیست » طبق این آموزه نورانی در مقام ذات حق سبحانه سخن از« لیل ونهار» ومانند آن مطرح نیست ، ولی در مقام تجلی فعلی درنظام هستی دو پدیده جلوه می کند که به طور کلی از آن به جلوه غیبی وجلوه شهودی یاد می شود . جلوه عالم شهادت که از آن به « النهار» یاد می شود مراتب خاص خود را دارد . و جلوه عالم غیبی که ازآن به « اللیل » یاد می شود ، نیزمراتب خاص خود را دارد که بعض از آن مراتب « لیله القدر» است . مراد از « لیله القدر » دراین جا « لیله القدر» وجودی است ( که درک حقیقت آن برای غیر معصومین علیهم السلام مقدور ومیسور نخواهد بود) ونه « لیله القدر » زمانی گرچه لیله القدر زمانی جلوه ای ازهمان « لیله القدر» وجودی است . آنچه در حدیث صادقی سلام الله علیه آمده بشتر ناظر به « لیله القدر» وجودی است گرچه به یک معنای می توان لیله القدر زمانی را لحاظ نمود . در نتیجه این که حضرت فرمود هرکس بتواند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بشناسد درواقع به درک ومعرفت لیله القدر نایل آمده است و از آن جا درک حقیقت لیله القدر( اعم از لیله القدر وجودی و زمانی ) به طور کامل برای غیر انسان معصوم ممکن نیست پس شناخت کامل حضرت بی بی سلام الله علیها نیز برای غیرانسان کامل ممکن نخواهد بود .
در این باره نکته های دیگری هم در کتاب « شناخت عارفانه .... » بیان شده .
درست است که در یکی از آیات قرآن کریم، پیامبر اسلام(ص) به «امی بودن» توصیف شده است،[1] اما در این زمینه باید به خاطر داشت:
اولاً: یکی از معانی امی بودن حضرتشان آن است که ایشان خواندن و نوشتن را از کسی نیاموخته بود، نه آنکه خواندن و نوشتن را نمیدانست.[2] چنانکه یکی از معانیاش آن است که حضرتشان ساکن امالقری(مکه) بودند. در همین راستا روایتی از امام جواد(ع) نقل شده مبنی بر اینکه پیامبر(ص) خواندن و نوشتن را میدانست و با هفتاد دو و یا هفتاد سه زبان هم می توانست بخواند و هم می توانست بنوسد ، اما چون حضرتشان منسوب به مکه بود و چون مکه، امالقری نامیده میشد، از این جهت پیامبر(ص) را امی خواندهاند.[3]
گویا جناب حافظ شیرازی از همین حدیث نورانی استفاده که گفته است :
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسله آموز صد مدرس شد
ثانیاً: حتی با فرض آنکه پیامبر(ص) نوشتن نمیدانست، ممکن است قلم و دوات خواسته باشد تا به کاتبی بگوید که برایش بنویسد؛ این نیز متداول است که رهبر و رئیس یک مجموعه، کاری که به دستور او انجام میشود را نیز به خودش نسبت میدهد؛ مثلاً میگوید من برای شما فلان توصیه یا حکم را نوشتم، و مقصود این نیست که حتماً با دستان خود آنرا نگاشته باشد؛ بلکه همین که نگارش به دستور او صورت گرفته، میتواند توجیهی برای نسبتدادن آنچه نگاشته شده به خودش باشد.
[1] . اعراف، 157.
[2]. عنکبوت، 48
[3]. «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا ع وَ قُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَ النَّبِیُّ الْأُمِّیَّ قَالَ مَا یَقُولُ النَّاسُ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَزْعُمُونَ إِنَّمَا سُمِّیَ النَّبِیُّ الْأُمِّیَّ لِأَنَّهُ لَمْ یَکْتُبْ[لم یحسن ان یکتب، فَقَالَ کَذَبُوا عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ أَنَّى یَکُونُ ذَلِکَ وَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ[3] فَکَیْفَ کَانَ یُعَلِّمَهُمْ مَا لَا یُحْسِنُ وَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْرَأُ وَ یَکْتُبُ بِاثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ أَوْ بِثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِینَ لِسَاناً وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْأُمِّیَّ لِأَنَّهُ کَانَ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ وَ مَکَّةُ مِنْ أُمَّهَاتِ الْقُرَى وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى فِی کِتَابِهِ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها». صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، ج1، ص 226، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
از آموزه متعالي:«اللهم اني اسئلك بحق فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها و السر المستودع فيها...» دو نكته اي بنيادين در یاره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها معلوم مي شود:
يكي اين كه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها محور بسياري از حقايق معنوي و كليد واژه شناخت پيامبر و اهل بيت عليهم السلام است، از اين رو در فراز ياد شده با محوريت فاطمه دعا شكل گرفته و خداوند به حق فاطمه و پدر و همسر و فرزندان او فراخوانده شده است .
نكته دوم اين كه اسراري فراواني در وجود فاطمه به وديعه گذاشته شده كه باز شناسي آن حضرت باعث كشف آن اسرار نهفته خواهد بود.
بنابراين شناخت ساحات وجودي حضرت فاطمه(س) هم ارزش نفسي دارد و هم ارزش طريقي. يعني؛ از اين رهگذر هم ميتوان به شناخت گل واژه هستي حضرت امّ ابيها فاطمه زهرا(س) دست يافت، كه شناخت او برترين فوض و بالاترين فيض الهي است، و هم ميتوان به بازشناسي بسياري از اسراري كه در پيرامون بحث شناخت او مطرح است نايل آمد.
اگر تنها سوره کوثر را برای بیان جایگاه رفیع این پاره تن پیامبر داشتیم، کافی بود. خیر کثیری که با گذشت ۱۴قرن جهان شاهد نور افشانی و پرتو افشانی آن بانوی بزرگوار در سراسر جهان هستیم.
وی با بیان اینکه پیامبر (ص) عصاره همه انبیاست، گفت: محتوای رسالت پیامبر (ص) دربردارنده همه نیازهای بشر به مقام خلیفةاللهی است و کلام او در قرآن انسانساز و هدایتساز است و تداوم خط این رسالت در وجود اوصیای گرامیاش تبلور یافته است.
خداوند محور رسالت خاتم پیامبران و اوصیایش را در وجود ریحانه قرار داده؛ کما اینکه در حدیث شریف کسا آمده که آنها عبارتند از فاطمه (س) و پدر و همسر و فرزندانش است؛ یعنی فاطمه (س) مرکز ثقل پنج تن آلعباست.
خواستم بگويم، فاطمه دختر خديجهي بزرگ است.
ديدم فاطمه نيست.
خواستم بگويم که فاطمه دختر محمد است.
ديدم که فاطمه نيست.
خواستم بگويم که فاطمه همسر علي است.
ديدم که فاطمه نيست.
خواستم بگويم که فاطمه مادر حسين است.
ديدم که فاطمه نيست.
خواستم بگويم، که فاطمه مادر زينب است.
باز ديدم که فاطمه نيست.
نه، اينها همه هست و اين همه فاطمه نيست.
فاطمه، فاطمه است
در فراز هفتم از خطبه حضرت فاطمه سلام الله علیها با بیان دوازده ویژگی به معرفی قرآ ن پرداخته شده...
متن خطبه: «وکتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّياءُ اللاَّمِعُ، بَيِّنَةً بَصائِرُهُ، مُنْكَشِفَةً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِيَةً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَةً بِهِ اَشْياعُهُ، قائِداً اِلَى الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَى النَّجاةِ اسْتِماعُهُ. بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَيِّناتُهُ الْجالِيَةُ، وَ بَراهينُهُ الْكافِيَةُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ»
ترجمه متن: «و آن كتاب گوياى الهى و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان است، كه بيان و حجّتهاى آن روشن، اسرار باطنى آن آشكار، ظواهر آن جلوهگر میباشد، پيروان آن مورد غبطه جهانيان بوده، و تبعيّت از او خشنودى الهى را باعث میگردد و شنيدن آن راه نجات است. بوسيله آن میتوان به حجّتهاى نورانى الهى و واجباتى كه تفسير شده و محرّماتى كه از ارتكاب آن منع گرديده و نيز به گواهيهاى جلوهگرش و برهانهاى كافياش و فضائل پسنديدهاش و رخصتهاى بخشيده شدهاش و قوانين واجبش دست يافت».
در فراز هفتم از خطبه حضرت فاطمه سلام الله علیها با بیان دوازده ویژگی به معرفی قرآ ن پرداخته شده:
اول: قرآن کتاب ناطق است و به صراحت با شما سخن میگوید و پیام خدا را بیان میکند: «کتاب الله الناطق».
دوم: قرآن کتاب صادق است که هیچ باطل و خلاف حقیقت در آن راه پیدا نمی کند و با بیان حقایق، جهان را نور افشانی میکند: «والقران الصادق والنور الساطع».
سوم: قرآن کتابی است که هم خود نورانی است و هم دیگران را از نور خود از ظلمت به روشنایی می رساند و تاریکی را بر میدارد: « والضیا اللا مع».
چهارم: قرآن کتابی است که حجت و براهینش بسیار آشکار است و هرکس به اندازه درکش از آن در یافت میکند: «وبینه بصائره».
پنجم: قرآن کتابی است که اسرار آن برای همه به اندازه درکش قابل دریافت است و هرکس به میزان درکش میتواند به اسرارش راه پیدا کند: «منکشفه سرائره منجلیه ظواهره».
ششم: قرآن کتابی است اگر مسلمانان به دستورات آن عمل کنند به مرتبه ای کمال میرسند که مورد حسرت پیرو مذاهب دیگر قرار میگیرند: « مغتبطه به اشیاعه ».
هفتم: قرآن کتابی است اگر امت اسلامی به دستورات وی عمل نمایند وآن را اسوه خود قرار دهند به بهشت رضوان هدایت میشوند: «قاید الی الرضوان اتباعه».
هشتم: قرآن کتابی است اگر گوش کردن به تلاوت آن همراه با دقت باشد موجب نجات انسان از هلاکت میشود: «مؤدالی النجاه استماعه».
نهم: قرآن کتابی است که توسط آن، حجت الهی به دست می آید. یعنی اگر می گوییم قول، فعل، تقریر معصوم حجت است به این دلیل است چون قرآن در سوره حشر آیه /۷ گفته است: «مااتا کم الرسول فخذوا وما نهاکم عنه فانتهوا»، ازهمین روست درخطبه آمده است: «به تنال حجج الله النوره».
دهم: قرآن کتابی است که واجبات الهی چون نماز، روزه، حج، جهاد، امر بمعروف،...و نیز محرمات الهی چون زنا، غیبت، دروغ، قتل درآن بیان شده است: «وعزایمه المفسره ومحارمه المحذره».
یازدهم: قرآن کتابی است در اثبات معارف دین در اصول و فروع دلایل و براهین روشنی در برابر ما قرار می دهد که میتوان با تدبر درآن دلایل به حقانیت آن معارف ایمان آورد: «وبیانه الجالیه وبراهینه الکافیه».
دوازدهم: قرآن کتابی است که در جامعیت آن نسبت به فروع همین بس که علاوه بر واجبات و محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات و احکام دیگر نیز آمده است: «وفضایله المندوبه،ورخصه المو هوبه، وشرایع المکتوبه».
تحلیل عرفانی حدیث نورانی لیله القدر بودم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها :
براساس اصل متعالی : « لیس عند ربک صباح ولا مسا = در عندیت ذاتی حق تعالی خبری ازصبح وشام نیست » طبق این آموزه نورانی در مقام ذات حق سبحانه سخن از« لیل ونهار» ومانند آن مطرح نیست ، ولی در مقام تجلی فعلی درنظام هستی دو پدیده جلوه می کند که به طور کلی از آن به جلوه غیبی وجلوه شهودی یاد می شود . جلوه عالم شهادت که از آن به « النهار» یاد می شود مراتب خاص خود را دارد . و جلوه عالم غیبی که ازآن به « اللیل » یاد می شود ، نیزمراتب خاص خود را دارد که بعض از آن مراتب « لیله القدر» است . مراد از « لیله القدر » دراین جا « لیله القدر» وجودی است ( که درک حقیقت آن برای غیر معصومین علیهم السلام مقدور ومیسور نخواهد بود) ونه « لیله القدر » زمانی گرچه لیله القدر زمانی جلوه ای ازهمان « لیله القدر» وجودی است . آنچه در حدیث صادقی سلام الله علیه آمده بشتر ناظر به « لیله القدر» وجودی است گرچه به یک معنای می توان لیله القدر زمانی را لحاظ نمود . در نتیجه این که حضرت فرمود هرکس بتواند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بشناسد درواقع به درک ومعرفت لیله القدر نایل آمده است و از آن جا درک حقیقت لیله القدر( اعم از لیله القدر وجودی و زمانی ) به طور کامل برای غیر انسان معصوم ممکن نیست پس شناخت کامل حضرت بی بی سلام الله علیها نیز برای غیرانسان کامل ممکن نخواهد بود .
... خداوند به بركت توسل و صلوات بر پيامبر و اهلبيت كه مظاهر همه اسماء حسناي او هستند، هيچ گاه بندگان متوسل خود را نااميد نخواهد نمود، و اين حقيقتي است كه بسياري از بزرگان و اهل معنا بارها آن را تجربه نموده كه از آن ميان سخن نغز لسانالغيب حافظ شيرازي بسيار زيبا و شنيدني است كه گفته است:
از رهگذر خاك سر كوي شما بود
هر نافه كه در دست نسيم سهر افتاد
يكي از بزرگان وادي عرفان و معنويت به صراحت فرمود كه اين شعر حافظ خلاصه همه حقايقي است كه در زيارت جامعه كبيره اشاره شده، و من از خداوند بارها خواسته ام كه در آخرين لحظات عمر و به هنگام مرگ به من توفيق دهد كه با زمزمه اين كلام پربركت از دنيا بروم. از مجموعه اين گونه آموزههاي وحياني و عرفاني به روشني معلوم ميشود كه توسل و ذكر صلوات بر پيامبر و اهلبيت، يكي از مؤثرترين آموزههايي است كه بسياري از دين باوران بخصوص سالكان ولايت مدار بارها آن را تجربه نمودهاند، حال بايد ديد كه تجربه به توسل و صلوات بر فاطمه زهرا سلاماللهعليها چگونه است؟ در اين باب جاي سخن بسيار است ولي به اختصار به نكتههايي اشاره ميشود: برخي از اهل معنا بر مجرب بودن ذكر توسل تأكيد و تصريح نموده كه در هنگام توسل به حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعليها، اين ذكر صلوات 530 بار قرائت شود. «اللهم صل علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها بعدد ما احاطه به علمك»
گفتني است اين كه در روايات بر عدد خاصي در اداي ذكر و دعائي تصريح شده مثلا در روايت صد بار گفتن صلوات مطرح گرديده و امثال آن، ناظر به اسراري است از جمله اين كه عدد خاص در گفتن ذكر نظير دندانههاي كليد است كه هر كليدي دندانهي خاصي دارد و هر قفلي با هر كليدي باز نميشود تا كليدي با عدد دندانه خاصي كه براي آن تعبيّه شده وارد عمل شود، عدد خاص در ذكرها و دعاها نيز چنين است. اما اگر از سوي صاحب دلي عدد خاصي در گفتن ذكري مطرح گرديده نظير آنچه از مرحوم معصومي در ذكر صلوات فاطمه بيان شد، در واقع ناظر به تجربه عرفاني خود آنان است يعني آنها در مورد و يا مواردي تجربه كردهاند كه مثلا 530 بار ذكر ياد شده براي برآورده شدن حاجت مؤثر افتاده است.
در دنياي معاصر كه در پي جريان فمينستي با شعار فریبنده تامين حقوق زن ، ناهنجاري هاي گوناگون و الگوهاي كاذب در كشورهاي اسلامي گرفتار فتنه های گوناگون است ، این جریان کرامت ستیز با چراغ خاموش در حال شكل گيري و رو به رشد است، شناخت ساحات وجودي و جلوه هاي رفتاري و گفتاري حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در ساحات فردي ، خانوادگي، اجتماعي و مانند آن ضرورت مضاعف دارد بایسته است همواره بخصوص در این ایام با معرفت و تلاش روز افزون و با بيان روشن و قابل درك عموم ساحات فرازمند وجود فاطمهزهرا(س) به عنوان برترين الگو و كامل ترين سرمشق زن مسلمان براي همگان بخصوص بانوان، و زنان دين باور و اخلاق مدار بازشناسي و بازگو شود، تا در پرتوي شناخت آن الگو قدسي، زن مسلمان از او سرمشق گرفته و حقوق انساني خود را در رفتار و گفتار آن بانوي الهي جست و جو نمايند و به دام فتنه فمينيستي و گفتار و رفتار هنجار شكن آن نيفتد.
گفتني است كه گرچه براساس كلام نواراني امام صادق (ع) كه فرمود:«اِنّما سُمِّيَتُ فاطمةُ لانّ الناسُ فطموا عَنْ مِعرفتها» شناخت حقيقت آن وجود متعالي براي غير معصوم آسان نخواهد بود، چون درك كنه و حقيقت وجود انسان معصوم براي افراد عادي و غير معصوم امكان پذير نيست . ولي همان طور كه ما مكلف به تدبر در آيات قران هستيم كه فرمود:«أَفَلا يَتَدَبّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» موظف به شناخت عِدل قران كه همانا عترت پيامبر است نيز مي باشيم از اين رو بر ضرورت شناخت آنها در روايات تاكيد فراوان شده است. چه اين كه استمداد از آموزه هاي وحياني (آيات و روايات) و استفاده هوشمندان از مباني عرفاني و توسلات معنوي، زمينه و امكان درك جلوه اي از كمالات وجودي آن نور قدسي را براي جويندگان حقيقت و تشنه گان وادي معرفت فراهم خواهد ساخت.
فلسفه زکات در نگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها :
وجعل الله الزکات تزکیه لنفس و نماء فی الرزق .خداوند زکات را موجب تزکیه و پاکی نفس انسان وجان مایه ی خیر و برکت برای او قرار داده است .
در كلام فاطمه زهرا سلاماللهعليها بر اين نكته تصريح شده كه زكات از يك سوي موجب تنزيه نفس زكات دهنده و از سوي ديگر سبب افزايش روزي او ميگردد، اختصاص به زكات مصطلح ندارد بلكه انواع زكاتهاي مالي و بدني و علمي را شامل ميشود كه اداء آن باعث طهارت جان آدمي و زمينهساز توسعه رزق مادي، معنوي و علمي او ميگردد. اين حقيقتي است كه در آموزههاي عرفاني درباره آن نكتههاي شنيدني آمده و عارفان معتقداند زكات موجب تزكيه نفس از رذيله بخل و باعث تطهير قلب از آلودگي خساست شده و به رستگاري ميرسد. و بركات مادي و معنوي و علمي و معرفتي بر انسان فرو ميريزد و از هر معرفتي او حقايق معرفتي فراوان ميجوشد. و سرانجام زكات نه تنها در ساحه مالي و بدني و علمي بلكه در ساحة وجودي انسان نيز مطرح است و انسان سالك مسير توحيد نه تنها زكات مال و بدن و علمش را ميپردازد بلكه زكات وجودش را نيز پرداخت ميكند، و از درك و معرفت وجودهاي مقيد به عالم اطلاق بارمييابد و از آلودگي كثرت و خبث كثيرنگري به شهود توحيد وجودي نايل ميشود و عالم هستي را جلوه و ظهور اسماء و صفات جلال و جمال الهي ديده و از تجليات فعلي او ميداند. و هستي حقيقي را تنها از آن حقتعالي ميداند و مييابد و هرگونه ادعا و مدعاي استقلال و انانيت وجودي را از خود و همه عالم خلقت نفي مينمايد و اين به نوبة خود نوع زكات و تزكيه است و پيام باطني بسياري از آموزههاي وحياني نيز ميتواند همين نكته باشد كه از جمله فرمود:«خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها» در اين آيه تصريح شده كه گرفتن زكات از مؤمنين سبب طهارت و تزكيه آنان ميشود. گرچه مفهوم ظاهري اين آيه ناظر به زكات مالي است، و پيام باطني آن ميتواند گستره تراز آن باشد و پرداخت زكات مالي، علمي، بدني، وجودي و مانند آن همه و همه باعث طهارت و تزكيه هستي آدمي از هرگونه آلودگي خواهد شد، زيرا اگر زكات مالي آن اثر عميق معنوي را به همراه دارد كه سبب طهارت انسان ميشود، زكات معنوي به مراتب اثر و آثارش بيشتر و عميقتر خواهد بود.
فلسفه روزه در نگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها :
روزه همانند ساير عبادات اسرار و آثار فراوان دارد و فاطمه زهرا سلاماللهعليها تمام آن اسرار و آثار را در يك جمله خلاصه نموده و فرمود:«و جعل الله ... و الصيام تثبيتا للاخلاص» ( خطبه فدکیه ) و نظير اين سخن از همتا و همسرش اميرمؤمنان نيز نقل شده كه فرمود:«و فرض الله ... و الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق» ( نهج البلاغه خطبه 123) حال بايد ديد كه تفسير و پيام اين دو كلام نوراني چيست؟ در اين رابطه ممكن است مطالب بسياري مطرح باشد، ولي به اختصار به چند نكته اشاره ميشود:
الف) ممكن است معناي سخن حضرت اين باشد كه دين باوران اهل ايمان كه پيوسته در مسير بندگي خالصانه و تأمين رضاي حضرت دوست تلاش ميكنند، روزه گرفتن اخلاص آنها را محكم و خلوصشان را تثبيت ميكند، چون روزه عبادتي است كه هيچ يكي از عبادات با آن قابل مقايسه نيست از اين روست كه در روايتي آمده «كل حسنة بعشر امثالها الي سبعمائة ضعف الّا الصيام، فانّه لي و انا اجري به» ( نقل از : شناخت عارفانه فاطمه زهرا ) معناي اين حديث نوراني آن است كه روزه در واقع وصال دوست و شهود جمال محبوب است و اين وصال و لقاء معنوي پاداش روزه است. از اين رو هر عملي نيك ده تا هفت صد برابر پاداش دارد، ولي پاداش روزه خود خدا و وصال و شهود جمال اوست لذا برخي از عارفان ميگويد:«گرسنگي را ثمره مشاهدت بود، و مشاهده معركه گاه مردان است» چه اين كه صاحب فتوحات در معناي فراز حديث حديث ياد شده كه فرمود:«الا الصيام فانه لي» گفته است: روزه و صوم صفت صمداني است از اين رو خداوند با تعبير «فانّه لي» آن را توصيف كرده. و چون صوم صفت صمداني است پس اگر بنده به آن صفت يعني تنزيه از غذا توصيف شده به اعتبار تقييد است، زيرا تنزيه از تغذيه و صمدانيت به صورت مطلق وصف خداوند است، و به صورت مقيد بندة صائم به آن متصف ميشود. از اين روست كه فرمود:«انا اجزي به» حق تعالي جزاء صوم براي صائم است. چه اين كه به گفته حكيم متأله استاد جوادي آملي، هيچ يكي از مشركان بتپرست، براي بت شان روزه نميگرفته است، گرچه ساير اعمال و عبادات را به نحوي در برابر بتهاشان انجام ميداده اند، از اين رو روزه تنها عبادتي است كه خالص براي معبود حقيقي بجا آورده شده و ميشود. ( اسرار عبادات ص123)
فلسفه روزه در نگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها :
روزه انسان را به صفت صمديت متصف ميكند و انسان از طريق روزه مظهر اسم «الصمد» ميشود، زيرا چنان كه اشاره شد صمد كسي است كه منزّه از تغذيه و غذا خوردن است.[1] و امام حسين درباره معناي صمد فرمود:«الصمد الذي لاجوف له، الصمد الذي لايأكل و لايشرب الصمد الذي لاينام»[2] براساس اين حديث نوراني روزه زمينه ظهور و تجلي اسم الصمد را در وجود انسان فراهم ميسازد، و انسان را فرشته منش ميسازد يعني همان طور كه فرشتگان به عنوان مظاهر اسم الصمد منزه از جوف، خوردن، آشاميدن و خواباند، انسان روزه دار نيز به مشرب فرشتگان تلاش ميكند كه با روزه خود زمينه تجلي صفت صمديت را در خود بوجود آورد. و با اين رويكرد است كه معناي دقيق از سخن فاطمهزهرا(س) بدست ميآيد كه روزه چگونه موجب تثبيت خلوص انسان ميگردد انسان با روزه به گونهاي خالص ميشود كه چون فرشتگان مظهر اسم الصمد شده و از تغذيه تنزيه و پاك ميشود. و در اين رابطه كلام نغز مولوي شنيدني است كه ميگويد:
align: right | |
---|---|
گر تو اين انبان زنان خالي كني | |
طفل جان از شير شيطان باز كن | |
تا تو تاريك و ملول و تيرهاي | |
پر ز گوهرهاي اجلال كني | |
بعد از آنش با ملك انباز كن | |
دان كه با ديو لعين همشيرهاي[3] | |
بنابراين روزه يكي از راههاي خالي كردن انبان شكم از نان و و تنزيه جان از تيرگيهاست كه آدمي را انباز و مشابه فرشته ساخته و زمينة ظهور صفت صمديت را در او بوجود ميآورد و اين زيباترين معنا تثبيت خلوص و ايجاد اخلاص در انسان است كه در كلام فاطمي اشاره گرديده است. و گويا حافظ از اين گونه آموزههاي متعالي الهام گرفته و گفته است:
align: right | |
---|---|
خلوت دل نيست جاي صحبت اضداد | |
ديو چو بيرون رود فرشته درآيد[4] | |
[/HR][1]. ر،ك: فتوحات مكيه، ج9، ص102. (با تحقيق عثمان يحيي)
[2]. صمد موجودي است كه جوف و ميان تهي نيست، صمد موجودي است نميخورد و نميآشامد، صمد موجودي است كه خواب ندارد. بحارالانوار، ج3، ص223.
[3]. مثنوي معنوي، دفتر اول، ص76. (كلمه انباز به معناي شريك و همسان است.)
[4]. ديوان حافظ، ص234.
فلسفه روزه از نگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها :
نكته ديگر در تبيين كلام فاطمهزهرا(س) در باب اسرار روزه اين است كه روزه نمودار بلندترين و زيباترين جلوه دلدادگي و سرسپردگي عاشق به معشوق است كه در راه وصل او و تأمين خواست او نه تنها از حرامها بلكه از حلالها، مباحها نيز امساك ميكند چون در اين كار خواست و رضاي محبوبش به كاملترين صورت تأمين ميشود. و فراتر از اين مرتبه، در يك مرتبه بالاتر، تمام قواي اداركي خود را در دو ساحة ظاهر و باطن (حواس ظاهري و باطني) تنها در جهت رضا و خواست حضرت محبوبش به كار گرفته و از هرگونه ادراك و معرفتي كه مورد رضا او نباشد امساك و خودداري مينمايد. بدين بيان كه زبانش را از گفتن حرفهاي غيرضروري نگاه ميدارد و اين آموزه وحياني را كه قرآن از جناب مريم نقل كرده تجربه ميكند كه گفت:«اني نذرت للرحمن صوما فلن اكليم اليوم انسيا»[1] اين چنين صوم سكوت زمينهساز آن همه كرامت ميشود كه نصيب مريم شد، چه اين كه نتيجه آن صوم سكوت نطق كودكش عيسي مسيح گرديد كه در گهواره به سخن آمد و گفت:«اني عبدالله اتاني الكتاب و جعلني نبيا»[2] بيترديد تجربه صوم سكوت نتائج قطعي بسياري در پي داد كه تفصيل آن رادر جاي خود بايد ملاحظه كرد.[3] و يا چشم خود را نه تنها از ديدن مناظر حرام بلكه از هرگونه مشاهدات غيرضروري حفظ كند، و گوش خود را نه تنها از شنيدن صداهاي حرام بلكه از استماع حرفهاي غيرلازم حفظ نموده و تنها در ديدن و شنيدن حقايق الهي متمركز سازد. و نيز قوه شامه، ذائقه، لامسه خويش را در مواردي به كار بگيرد كه بويدن، چشيدن، و لمس كردن آنها ضروري و مفيد و حياتش بخش باشد. و هم چنين قواي ادراك باطني خود را نظير مفكره، حافظه، متخيله، واهمه و مانند آن را در مسير انديشيدن در حقايق الهي، حفظ معارف و علوم رباني، و تصور مظاهر جلال و جمال حضرت حق تعالي و شناخت آيات توحيدي، قرار دهد، و از هرگونه فكر و تصور ناصواب پرهيز نمايد.
تا از اين رهگذر به مرتبه برين توحيدي باريابد. و اين مرتبه با امساك و خودداري از مشاهده غيرحقتعالي حاصل ميشود، و در اين مرتبه است كه انسان روزهدار هرچه در نظام هستي مشاهده ميكند مظاهر و تجليات و آيات حضرت حق است.[4] در اين رابطه اين سخن نغز بسيار گويا و شنيدني است:
align: right | |
---|---|
برو تو خانه دل را فرو روب | |
چو تو بيرون شوي او اندر آيد | |
موانع تا نگرداني ز خود دور | |
مهيا كن مقام و جاي محبوب | |
بتو بي تو جمال خود نمايد | |
درون خانه دل نايدت نور[5] | |
و بدين ترتيب بخوبي روشن ميگردد اين كه فاطمهزهرا(س) روزه را جان مايه اخلاص خوانده سرّش چه بوده است. چه اين كه اگر در كلام اميرمؤمنان در باب آثار روزه آمده:«والصيام ابتلاء لاخلاص الخلق»[6] در اين كلام حضرت نيز از روزه به عنوان زكات بدن خوانده شده.[7] و در مجموع براساس آموزههاي ياد شده اين نكته بدست آمد كه روزه نقش بيبديل در تأمين خلوص و تثبيت اخلاص انسان دارد و از همين روست كه در كلام فاطمه زهرا سلاماللهعليها برهمين نكته تصريح گرديده است و از باب تمثيل همان طور كه احجار كريمه بر اثر قرار گرفتن در مجاورت آتش تمام ناخالصيهاي آن زدوده شده و طلاي خالص و تمام عيار از آن بدست ميآيد، در پي سوخت و سوزهايي كه در جسم و روح انسان بر اثر روزه صورت ميگيرد، زنگارهاي گوناگون از وجود او پاك شده و انسان به خلوص كامل بار مييابد.
د) و بالاخره براي درك ژرفاي كلام فاطمه در باب اسرار روزه اين سخن نغز مولوي شنيدني است كه ميگويد:
align: right | |
---|---|
اين دهان بستي دهاني باز شد | |
اندكي زين شرب كم كن بهر خويش | |
لب فرو بند از طعام و از شراب | |
از طعام الله و قوت خوشگوار | |
باش در روزه شكيبا و مصر | |
كان خدا خوب كار بردبار | |
كاو خوراندة لقمههاي راز شد[8] | |
تا كه حوض كوثري يابي به پيش[9] | |
سوي خوان آسماني كن شتاب[10] | |
بر چنان دريا چو كشتي شو سوار | |
دم به دم قوت خدا را منتظر | |
هديهها را ميدهد در انتظار[11] | |
گفتني است كه گاهي تصور ميشود روزه از يك سلسله سلبها تشكيل شده و حتي يكي از بزرگان اهل سلوك و عرفان تصريح نموده كه روزه وصف سلبي، و آن ترك مضطرات است.[12] و يا ابن سينا آن را امر عدمي و سلبي خوانده در عين حال تصريح نموده كه روزه سبب توجه انسان و تحرك و سير او به قرب الهي ميشود.[13] ولي حقيقت آن است چنان كه در كلام مولوي اشاره گرديده روزه به حسب ظاهر يك سلسله سلبها و ترك مفطرات است، اما به حسب باطن و حقيقت اين سلبها مقدمه و ظاهر و زمينهساز يك سلسله ايجابها است، زيرا ظاهر روزه نخوردن، ننوشيدن، نديدن، نشنيدن، نگفتن و مانند آن است، ولي باطن آن خوردن، نوشيدن، شنيدن، ديدن امور معنوي و امثال آن است و روزه واقعي مركب از اين سلبهاي ظاهري و آن ايجابهاي باطني است و نه تنها سلبها، و اين همان نكتة فاخر است كه در كلام نوراني فاطمه زهرا(س) از آن به تثبيت اخلاص و تحكيم خلوص ياد شده وقتي انسان خالص شد و اخلاص او تثبيت گرديد روزه او مركب از ترك تغذيه و مفطرات مادي و جسماني و آغاز تغذيه معنوي و روحي است و به گفته مولوي وقتي دهن ظاهر را از خوردن و نوشيدن بست، لقمهها راز معنويت و كوثر زلال معرفت نصيب او ميشود، لذا در اين شعار و اشعار پيش گفتة او، در مصراع اولي به وصف سلبي و ظاهري روزه، و در مصراعهاي دوم به وصف ايجابي و باطني آن اشاره گرديده است.
[/HR][1]. من براي [خداي] رحمان روزه نذر كردم، و امروزه مطلق با انساني سخن نخواهم گفت. مريم، آيه26.
[2]. [كودك] گفت منم بندة خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است. مريم، آيه30.
[3]. سيد حيدر آملي، اسرار الشريعه، ص202.
[4]. همان، ص200 تا ص211.
[5]. شيخ محمود شبستري، نقل از: مفاتيح الاعجاز في شرح گلشن راز، ص742.
[6]. خدوند با آزمون روزه مردم را خالص ميكند. نهجالبلاغه، حكمت252.
[7]. لكل شيء زكات و زكات البدن الصيام. نهجالبلاغه، حكمت136.
[8]. مثنوي معنوي، دفتر سوم، ص501.
[9]. همان، دفتر پنجم، ص764.
[10]. همان، ص797.
[11]. همان، ص798.
[12]. محيي الدين عربي، فتوحات مكيه، ج9، ص100. (با تحقيق عثمان يحيي)
[13]. الهيات شفاء، مقاله دهم، فصل3، ص444.
[h=3]فلسفه حج در نگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها : [/h]براي حج اسرار و آثار بسياري وجود دارد كه در جاي خود برخي از آنها بيان شده.[1] ولي در اين جا به تناسب موضوع بحث به اين فراز نوراني كلام حضرت فاطمه اشاره ميشود كه فرمود:«والحج تشييد للدين»[2] و نظير اين تعبير در كلام اميرمؤمنان نيز آمده آنجا كه فرمود:«والحج تقوية للدين»[3] حال بايد ديد كه چگونه حج موجب تقويت و استحكام دين ميشود و معناي سخن فاطمهزهرا(س) و اميرمؤمنان چيست؟
در اين باب ممكن است گزينههاي مختلف مطرح باشد ولي به اختصار به چند نكته اشاره ميگردد:
الف) اينكه فاطمه زهرا سلاماللهعليها انجام مناسك حج را موجب استحكام دين خوانده ممكن است ناظر به اين باشد كه مظاهر توحيد و يگانهپرستي، عبوديت و يكتاپرستي از يك سوي، نمايش حضور انسانها در معاد و در پيشگاه عدل الهي در قيامت و از سوي ديگر به زيباترين و كاملترين صورت در مناسك حج جلوهگري ميكند، حاجيان با لباس سفيد و همسان و كفن گونه، لبيك گويان به سوي خانه خدا حركت نموده و به ياد ديدار دوست به دور خانه او طواف ميكنند و شيطان را سنگ زده و از اين رهگذر حقايقي را به نفس خود تذكر ميدهد، چه اينكه نه تنها همنوعان بلكه حيوانات و گياهان نيز از هرگونه اذيت و آزار او در أمان است و حاجي در واقع خود را فاني در حضرت دوست ميبيند و جز او به چيزي ديگر نميانديشد، و اين ها همه در استحكام دينداري انسان نقش بنيادين دارد. از اين رو مولوي ميگويد:
align: right | |
---|---|
خوش بكش اين كاروان را تا به حج | |
حج زيارت كردن خانه بود | |
اي امير صبر مفتاح الفرج | |
حج ربّ البيت مردانه بود[4] | |
عرفان درباره اين گون اسرار حج گفتههاي شنيدني بسياري دارند.[5] ولي در اين جا تنها بدين نكته اشاره ميشود كه در نگاه عارفانه، حج هجرت از شهر خود به سوي ديار محبوب است، حج در واقع بريدن از همه ما سوي الله و تعلقات دنيايي و قصد ديدار جمال دوست است، حج ضيافت بزرگ رحماني و لبيك به دعوت محبوب است، عارفان معتقد اند كه حج از ساير عبادات در بسياري از افعال و اوصاف متمايز است، از اين رو اكثر احكام آن تعبد محض است و حكمت آن قابل تحليل عقلي نيست چون حج عين حكمت است نه اين كه براي حكمت و مصلحتي وضع شده باشد، آن چه در ساير عبادات نظير نماز (چنان كه قبلا بيان شد) به طور ضمني نهفته است، در حج همه به طور آشكارا حضور دارد و از اين رو حج در واقع معجوني معنوي از همه عبادتهاست و هر كدام از مناسك و اركان حج به نوبة خود عبادت مستقل است مثلا در حج، نماز كه بالاترين عبادت هاست به صورت واجب و مستحب وجود دارد، خمس و زكات از طريق وجوب تخميس و تزكيه ثروت و قرباني واداي حقوق مالي باحج تأمين ميشود، جهاد در قالب برائت از مشركين و رمي جمرات جلوة خاصي دارد و مانند آن، پس بدين ترتيب معلوم ميشود كه يكي از معاني كلام فاطمه(س) كه حج را موجب استحكام دين خوانده اين است كه آموزههاي ديني در حج جلوههاي زيبا و درس آموزي بسيار دارد.
ب) مؤمنين ساير عبادات نظير: نماز، روزه، اداي زكات، و مانند آن را ميتوانند به طور جداگانه هر كدام در شهر و ديار خود بجا آورند، و چه بسا ممكن است كه كسي از آن خبردار نشود و حسن آن نيز در همين است و هر چه پوشيدهتر انجام شود بهتر و كاملتر است، ولي حج عبادتي است همه آنان كه شرايط و توفيق آن را پيدا ميكنند بايد از شهر و ديار خود بيرون آمده و در يك مكان مقدس به نام مكه كه كعبه و خانه دوست در آن جاست گرد هم جمع شده و مناسك و اعمال و عبادات خود را بجا آورند، و اين در واقع همايش و نمايش دينداري و نموداري بلندي از توحيد محوري و تجليگاه يكتا پرستي و عبادت و سير و سلوك جمعي است كه در اسلام به آن بسيار سفارش گرديده، و انجام مناسك حج در واقع يك آزمون دست جمعي بزرگ معنوي است كه خداوند از آغاز خلقت آدم تا قيام قيامت آن آزمون همگاني را هر سال يكبار برگذار ميكند كه در اين باب اميرمؤمنان به نكتههاي عميق اشاره نموده است.[6] بنابراين اگر فاطمه زهرا(س) مناسك حج را استحكام بخش دين خوانده بهدليل آن است كه مسلمانان سالي يكبار بسياري از آموزههاي و آموختههاي ديني را به صورت دست جمعي عينيت بخشيده و جلوههاي زيبايي از دين مداري را به محور توحيد به نمايش ميگذارند و به دور خانه دوست طواف ميكنند.
ج) يكي از نكتههاي شنيدني و اميد بخش در باب اسرار حج كه ميتواند ژرفاي كلام فاطمهزهرا سلامالله را بهتر روشن سازد، اين حديث نوراني است كه امام باقر(ع) فرمود، رسول خدا بعد از نماز صبح در مسجد مينشست، و هر كسي پرسشي داشت، حضرت پاسخ ميداد، روزي يكي از انصار درباره مناسك حج و عمره از حضرت پرسيد، حضرت در جواب فرمود: هر گاه كسي قصد سفر حج نمود و بر مركب (وسيله نقليه) خود سوار شد گفت: بسمالله، و مركب او حركت نمود، با هر قدمي كه بر ميدارد خداوند يك براي او مينويسد و گناهي از او آمرزيده ميشود، وقتي وارد ميقات شد و احرام بست و لبيك گفت، با هر تلبيّه كه او ميگويد، خداوند ده حسنه براي او مينويسد و ده گناه او را ميآموزد.
آنگاه كه بر دور خانه كعبه طواف نمود، براي او عهدي به وجود ميآيد كه خداوند كريمتر از آن است كه او را به عذاب گرفتار سازد.
و آنگاه كه نزد مقام ابراهيم دو ركعت نماز بجا ميآورد، خداوند دو هزار نماز قبول شده براي او ثبت ميكند.
و آنگاه كه بين صفا و مروه هفت بار سعي نمود، پاداشي او نزد خدا به اندازه پاداش كسي است كه از شهر خود پياده به مكه آمده، و مثل پاداش آزاد كردن هفتاد عبد مؤمن در راه خدا است. و آن گاه كه تا هنگام غروب آفتاب در عرفات به سر برد، اگر گناهان او به اندازه ريگهاي بيابان و كف درياها فراوان باشد، خداوند همه آنها را ميآمرزد.
آنگاه كه رميجمره ميكند، در برابر هر سنگي كه ميزند، خداوند ده حسنه براي او در ادامه عمر و زندگي آيندهاش مينويسد.
آنگاه كه سر خود را ميتراشد به تعداد هر تار موي او حسنهاي در ادامه عمرش براي او مينويسد.
آنگاه كه قرباني خود را ذبح و يا نحر ميكند در برابر هر قطرة از خون آن حسنه در ادامه عمر او برايش ثبت ميكند.
و آنگاه كه اطراف خانه كعبه هفت بار طواف زيارت نمود و دو ركعت نماز نزد مقام بجا آورد، فرشتة كريم بر بازوي او ميزند و ميگويد: هر چه از كارهاي ناشايست و گناه داشتيد همه آمرزيده شد.[7] پس بدين ترتيب اين كه فاطمه زهرا(س) حج را موجب استحكام دين خوانده به خوبي روشن خواهد شد.
[/HR][1]. درسنامه عرفان امام خميني، ص225. (به همين قلم)
[2]. خداوند انجام مناسب حج را واجب نمود تا اركان دينش را محكم سازد. الاحتجاج، ج1، ص258.
[3]. خداوند حج را براي تقويت دين واجب نموده. نهجالبلاغه، حكمت253.
[4]. مثنوي معنوي، دفتر چهارم، ص553.
[5]. ر،ك: اسرار الشريعه، ص223 تا 243؛ كشف المحجوب، ص479.
[6]. ر،ك: نهجالبلاغه، خطبه 192.
[7]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص203.
[h=3]فلسفه جهاد در نگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها : [/h]يكي از فرازهاي خطبه نوراني فاطمه زهرا سلاماللهعليها دربارة اسرار و آثار جهاد است كه فرمود:«و الجهاد عزّاً للاسلام و ذلا لا هل الكفر و نفاق»[1] و نظير همين تعبير درباره جهاد در كلام همتا و همسرش اميرمؤمنان نيز آمده كه فرمود:«فرض الله الجهاد عزاً للاسلام»[2] در آموزههاي اسلامي بر مسئله جهاد در راه خدا تأكيد فراوان شده، از اين رو در باب جهاد جاي بحث بسيار است و لي آنچه در اين جا اشاره ميشود نگاه عارفانه به مسئله است، از منظر عرفاني، حق تعالي جهان را با دو رحمت اداره ميكند: يكي رحمت عامه وديگر رحمت خاصه، رحمت عامة خداوند جامع و فراگير است و شامل همه موجودات هستي ميشود لذا فرمود:«رحمتي وسعت كل شيء»[3] به لحاظ همين شمول و گستردگي اوست كه غضب الهي نيز زير پوشش آن قرار ميگيرد، چون خداوند غضبي ندارد تا مقابل رحمت عامهاش قرار گيرد، پس رحمت عامه همانند وحدت و هدايت مطلقه مقابل ندارد، اما رحمت خاصه رحمتي است كه مقابل غضب الهي قرار دارد و اگر در موردي قهر خداوند به صورت جنگ در برابر ستمگران و طاغيان خود سر ظهور كرد، تحليل درستش اين است كه كروهي درصد تخريب بناي بلند رحمت خاصه الهي بر ميآيند، اما بنيان ستبر رحمت عام از زير مجموعه خود كه رحمت خاصه است، دفاع نموده و در برابر سيل بنيان بر انداز و تهاجم سران ستم ميايستد، به همين دليل چكاچك شمشير مجاهدان، برق نيزه مبارزان، و جرقة سم ستوران آنها در حقيقت ظهور قهر نسبي خدا يا جلوه مهر و رحمت عامه اوست، و از آن جا كه حفظ زمين از تباهي و فساد و حيانت مراكز دين از ويراني، رحمتي است كه بدون دفع فساد و طرد مزاحم ممكن نخواهد بود، دفاع و جهاد جزء كارهاي پر ارزش و از مصادق رحمت خاصه خداوند به حساب ميآيد.[4] و از همين روست خداوند كه رحمت او آن همه فراگير است، در سورة «العاديات» حتي به سُمّ ستوران مجاهدان كه هجوم برق آسا آنان در پگاه روز جهاد بر سران ستم يورش ميبرند، سوگند ياد كرده،[5] و از اين رهگذر ارزش جهاد در راه خدا را براي همگان قابل درك نموده است اين بدان معنا است كه جهاد و حفظ دين و عزت متدينين در نگاه اسلام از قداست و عظمت بسياري برخوردار است، از اين روست كه مولوي ضمن سرودة زيبايي ميگويد:
align: right | |
---|---|
مصلحت در دين ما جنگ و شكوه | |
مصلحت در دين عيسي غار و كوه[6] | |
بدين ترتيب معلوم ميشود اين كه فاطمه زهرا سلاماللهعليها از جهاد به عنوان راه كار تأمين عزت اسلامي ياد نموده حقيقتي است كه قرآن كريم از آن چنين ياد كرده:«و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين و لكن المنافقين لا يعلمون»[7] و در نگاه فاطمه زهرا و همسرش اميرمؤمنان اين عزت الهي در سايه جهاد با ستم پيشگان تضمين و تأمين ميشود و اگر جهاد و دفاع نباشد امت اسلام از عزت الهي به ذلت و زبوني گرفتار شده و از فيض و بركت دنيا و آخرت محروم خواهد شد لذا اميرمؤمنان ميفرمايد:«جهاد دري از درهاي بهشت است كه خداوند آن را براي اولياي خاص خود گشوده، جهاد همان لباس تقوا، و زره استوار خداوند، و سپر محكم اوست، هركس جهاد را خوش ندارد و آن را واگذارد خداوند لباس خواري بر او ميپوشاند، و غرق در بلا و مصيبتش ميكند، و به پستي و حقارت گرفتار ميآيد و بر قلبش پردة سفاهت ميافتد و به خاطر ضايع كردن جهاد حق از او گرفته ميشود و به ذلت و خواري محكوم و از انصاف محروم ميگردد.»[8] گفتني است كه در نگاه اسلام جهاد در دو ساحه درون و بيرون مطرح است و جهاد بيروني در صورتي مفيد و كارساز است كه در كنارش جهاد دروني نيز وجود داشته باشد لذا مولوي ميگويد:
align: right | |
---|---|
اي شهان كشتيم ما خصم برون | |
كشتن اينكار عقل و هوش نيست | |
اين جهاد اكبر است آن اصغر است | |
كار آن كسي نيست كاو را عقل و هوش | |
ماند خصمي زوبتر در اندرون | |
شير باطن سخرة خرگوش نيست[9] | |
هر دو كار رستم است و حيدر است | |
پرّد از تن چون بجنبد دنب موش[10] | |
[/HR][1]. خداوند جهاد را راهي براي عزت اسلام و خواري كفر و نفاق قرار داده. الاحتجاج، ج1، ص258.
[2]. خداوند جهاد را براي تأمين عزت اسلام فرض نمود. نهجالبلاغه، حكمت252.
[3]. رحمت من همه چيز را فرا ميگيرد. اعراف، آيه156.
[4]. ر،ك: جلوههاي عرفاني نهضت حسيني، ص103.(به همين قلم)
[5]. العاديات، آيات 1تا 5.
[6]. مثنوي معنوي، دفتر ششم، ص935.
[7]. عزت از آن خدا و از آن پيامبر او از آن مؤمنان است، لكن اين دو رويان نميدانند. منافقون، آيه8.
[8]. نهجالبلاغه، خطبه27.
[9]. مثنوي معنوي، دفتر اول، ص64.
[10]. همان، دفتر پنجم، ص890.
[h=3]فلسفه امر به معروف از نگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها : [/h]يكي از آموزههاي اجتماعي اسلام كه در قرآن و سنت مورد توجه ويژه قرار گرفته، مسئله امر به معروف و نهي از منكر است و اسلام عدهاي را كه داراي شرايط اند مأمور نموده كه مردم را به بايدها وحياني و اخلاقي توصيه كرده و از نبايدها باز دارند، از اين رو قرآن كريم فرمود:«ولتكن منكم امة يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اوليك هم المفلحون»[1] در اين آيه دعوت به خير و امر به معروف و نهي از منكر به عنوان وظيفه شرعي به حساب آمده كه عدهاي كه شرايط آن را دارند مردم را به خير و نيكي فراخوانده و از بديها باز دارند. و اين كار سبب رستگاري آنان ميشود. پيام اين آيه در كلام فاطمهزهرا(س) چنين تجلي كرده كه فرمود:«والامر بالمعروف مصلحة للعامة»[2] در اين فراز از سخن حضرت فاطمه سلاماللهعليها در واقع به حكمت اين تكليف اجتماعي قرآن اشاره شده و گفته است كه در مسئله امر به معروف يك مصلحت اجتماعي مهم نهفته است. چه اين كه همين حكمت درباره امر به معروف در كلام همتا و همسرش اميرمؤمنان نيز اشاره گرديده آنجا كه فرمود:«والامر بالمعروف مصلحة للعوام، و النهي عن المنكر ردعا للسّفهاء»[3] از مجموع آن چه از اين گونه آموزههاي متعالي بدست ميآيد اين است كه اسلام به عنوان يك قانون كامل آسماني براي آدميان در دو ساحه فردي و اجتماعي راه كارهاي تربيتي بسيار آموزنده و ثمربخش ارائه داده، و اين نشانة آن است كه اسلام دين زندگي است و حيات انسان را در دو ساحه دنيا و آخرت، فرد و جامعه مورد دقت و توجه قرار داده و انسان سازي را در دو محور فردي و اجتماعي مد نظر قرار داده است. در اين باب گرچه جاي سخن بسيار است ولي اين سخن مولوي بسيار شنيدني است كه در تبيين پيام اجتماعي اسلام ميگويد:
align: right | |
---|---|
جمعه شرط ست و جماعت در نماز | |
خير ناس ان ينفع الناس اي پدر | |
در ميان امت مرحوم باش | |
هر كه با اين قوم باشد راهب است | |
امرِ معروف و ز منكر احتراز | |
گرنه سنگي، چه حريفي با مدر | |
سنت احمد مهل، محكوم باش | |
كه كلوخ و سنگ او را صاحب است[4] | |
پس بدين ترتيب معلوم ميشود اين كه فاطمه زهرا سلاماللهعليها امر به معروف را تأمين كننده صلاح و مصلحت جامعه دانسته، در واقع يك نگاه عميق جامعه شناختي است كه درك ژرفاي آن بايد در مباحث جامعه شناسي جست و جو شود.
[/HR][1]. و بايد از ميان شما، گروهي [مردم را] به نيكي دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتي باز دارند، و آنان همان رستگارانند. آل عمران، آيه104.
[2]. خداوند امر به معروف را به عنوان يك مصلحت اجتماعي مقرر داشته است. الاحتجاج، ج1، ص258.
[3]. امر به معروف را براي اصلاح تودة مردم، و نهي از منكر را براي بازداشتن فرومايگان قرار داده است. نهجالبلاغه، حكمت253.
[4]. مثنوي معنوي، دفتر ششم، ص935.
نظر علامه طباطبایی درباره امام خمینی(رحمه الله علیهما)
در کتاب سرگذشتهای ویژه از امام خمینی(رحمه الله علیه)خاطرهای از آیت الله ابراهیم امینی ذکر شده بدین شرح:
دوست داشتم بدانم میان حضرت امام و علامه طباطبایی کدام یک در فلسفهی برترند و به همین جهت روزی آن دو استاد گرانقدر را برای صرف ناهار طلبگی به حجره خویش دعوت کردم و و مسالهای فلسفی پیش کشیدم هر دو نفر خوب گوش دادند اما ساکت ماندند لحظاتی بعد علامه نگاهی به امام کردند و امام با لبخندی پاسخ را به علامه واگذار نمودند. علامه جواب سئوال را فرمودند و امام با سکوت کامل به بیانات ایشان گوش مینمودند و چیزی نفرمودند. پس از آن پرسش فلسفی دیگری از امام کردم. ایشان نگاه مودبانهای به علامه کردند و سپس شروع به پاسخ دادن نمودند و این بار علامه سرا پا گوش بودند و خاموش. در هر حال نتوانستم آن دو استاد را به بحث طلبگی و مناظر فلسفی بکشانم گویا منظورم را درک کرده بودند.
علامه طباطبایی پس از قیام امام خمینی در برابر ستم و استکبار گفت: ایشان خیلی قاطع کلام خود را بر زبان جاری مینماید. فردی از اهل علم ساکن مشهد در امر امام خمینی تردید داشت یک بار که علامه به زیارت بارگاه قدس رضوی آمد درباره امام از وی سئوالاتی نمود علامه در جواب آن مرد مردد گفت : « #امام_بر_ملکوت_مسلط_است»
خاطرات فقیه اخلاقی احمدی میانجی