۩۞۩ در سوگ اربعین ۩۞۩

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
۩۞۩ در سوگ اربعین ۩۞۩

در سوگ اربعین



صدای پای اشتران از دل كویر می‎آید. كاروانی خسته و غم‎دیده و محزون هر كسی سر به کنج كجاوه گذاشته و آرام آرام می‎گرید، باد با رقص جنون‎آمیز خود شن‎های صحرا را پا به پای خود به وجد آورده و به آسمان می‎برد.

صدای زوزه باد هر از گاهی مصیبت‎دیدگان را از دل دریای غم بیرون می‎آورد.

آری، كاروان اُسراء اینك به سمت مدینه باز می‎گشت، مدینة النّبی كه اینك محزون و داغدار پسر پیامبر بود.

هنگامی كه كاروان به دوراهی عراق و مدینه رسید، ناگهان نسیمی از جانب كربلا دختر امام حسین (علیه السلام) را متوجّه خود كرد.
آه چه لحظه‎ای بود، صدای شیون او بلند شد و همه را متوجّه خود نمود همگی مست نسیم كوی حسین (علیه السلام) گشتند.

با هم به ساربان گفتند كه ما را از دشت كربلا و مزار یار عبور ده.
قافله مسیر خود را تغییر داد. زمان فراق دیگر به سر آمده بود و عاشقان به كوی معشوق نزدیك می‎شدند.

هر چه این فاصله كمتر می‎شد بر شور و افغان كاروان افزوده می‎گشت.
هنگامی كه آن پروانگان به مدفن خورشید رسیدند از روی ناقه‎ها همچون برگ خزان خود را به زیر افكندند.

هر كس قبر عزیزی را در آغوش گرفت صدای فغان و ناله در تمام صحرا مستولی گشت. جابر بن عبدالله انصاری نیز كه در اربعین به كربلا رسیده بود، با داغدیدگان هم ناله شد.

یكی می‎گوید: همین جا بود كه عزیز خود را از دست دادیم.
یكی دیگر می‎گوید: همین جا بود كه خیمه‎های ما را آتش زدند و اموالمان را غارت كردند.

آه همین جا بود كه شمر با شمشیر سر از بدن حسینم جدا ساخت.
وای عمویم، این جا بودكه او را به شهادت رساندند.

وای پسرم علی اصغر. صدای جانسوز رباب شور دیگری به این مرثیه‎خوانی می‎داد. او سخت می‎گریست، خدا این جا بودكه با تیر سه شعبه گلوی كوچك اصغرم را هدف گرفتند.

آری هر كسی به نحوی از دل غم دیده‎اش عقده‎گشائی می‎كرد.
در این اثنا بی‎بی زینب كبری (سلام الله علیها) خود را تمام قد بر روی قبر برادر انداخت و با اشك و آه و صدای محزون گفت:

ای وای برادرم حسین جان، ای وای محبوب دل پیامبر خدا، ای فرزند مكه و مِنا. ای پسر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و ای فرزند علی مرتضی (علیه السلام).

ای برادر، شرمنده‎ات گشتم که نازدانه‎ات رقیه را در خرابه شام جا گذاشتم .

ای برادر، اگر اینجا نامحرم نبود، جای تازیانه و سنگ‎ها را به تو نشان می‎دادم.

ای برادر ما را خارجی خواندند و از بالای بام‎ها بر ما سنگ زدند و بر رویمان خاك و خاكستر پاشیدند.

ای عزیز مادرم ای میوه قلبم و ...
ناگهان زینب بی هوش شد و به زمین افتاد.



منبع:
شبکه امام صادق علیه السلام

من برای گریستن، به آغوشت محتاجم




از پا افتاده ام؛ از بس که کنار هر جنازه صدچاک زانو زدم و نشانی از تو ندیدم.

بعد از آن همه آوارگی و اسارت و در به دری، برایم رمقی نمانده که میان سر و تن از هم جدایت، سعی میان صفا و مروه کنم.

خودت را به من نشان بده، ای بی نشانه ترین!

روا مدار که زینب علیهاالسلام با این پای پر آبله و قامت خمیده، در میان کشته های نینوا بچرخد و زمین بخورد و تو را نیابد.

با من باز گو، تو را چگونه بازشناسم ای غریب ترین آشنا!

کجاست آن پیراهن کهنه ای که به یادگار، از مادرمان بر تن کرده بودی؟

چرا جای بوسه های مادرم به خون نشسته و خاک غربت، بر تن آفتاب خورده ات خزیده است؟

صدایم کن برادر!

من از همسایگی با درد و تازیانه می آیم و از جوار همشهریانی که سنگم زدند و ناسزایم گفتند. در کوفه، جایت خالی بود که چگونه با هلهله و خاکستر و اهانت به استقبال کاروان عزادارمان آمدند و در شام... همان بهتر که نبودی و ندیدی که آن خیزران که بر لب و دندان نازنین تو می خورد، چگونه بر جان نیم سوخته ام شرر می زد و دل به خاکستر نشسته ام را دوباره به آتش می کشاند.

همان بهتر که نبودی و ندیدی آن سنگی که سر بریده تو را بر نیزه هدف گرفت، به خون پیشانی شکسته ام رنگ یافت و آن دختر معصومت که به کنیزی خواسته شد و...
پس تو دیگر بر اندوه دلم، رنج جدایی ات را اضافه نکن و خودت را به من بنمایان!
نکند مرا نشناخته ای که با من از سر آشنایی سخن نمی گویی؟

بگذار رد خون پیشانی شکسته ام را پاک کنم و خاکستر کوچه های کوفه را از معجر نیم سوخته ام بروبم!

برادرم! کبودی رخسارم را بهانه نکن که تو از سال ها پیش، با طعم تلخ سیلی و تازیانه آشنا هستی؛ این قامت خمیده هم که به پای شکستگی قد مادرمان نمی رسد.

چرا خودت را از من دریغ می کنی؟

نکند از خواهرت رنجیده ای؟ دلتنگ دختر سه ساله ات هستی که در خرابه های شام تنها ماند؟ داغ دلم را تازه تر نکن! بگذار این زخم کهنه، سربسته بماند؛ من خسته تر از آنم که بتوانم دوباره بر قصه غم انگیز دختر سه ساله و سر بریده، زار بگریم.

چشمم به خون نشست از دیدن آن تن کوچک پر از کبودی و سوختگی!

تو را به جان رقیه علیهاالسلام مرا دریاب!

من برای یک دل سیر گریستن به آغوشت محتاجم!




نزهت بادی

پرچمت بر زمین نخواهد ماند

چهل روز گذشت.

نه اشک ها در چشم دوام آوردند، نه حرف ها بر زبان! روایت درد، آسان نیست. خاک های بیابان می دانند که سیلی آفتاب یعنی چه؟

تشنگی را باید از ریگ های ساحل پرسید تا بگویند آب به چه می ارزد؟
هم کوفه از سکوت پر بود و هم شام. تنگ راه های شام، انتظار کشیدند تا صدای قدم های کسی بگذرد و دریغ! مسلمانان شهر بیگانه اند، غریبه اند با برادران خویش!

حرف ها فاسد شده اند پشت میله های زندان سینه ها. دستی بیرون نمی آید که سلامی را پاسخ دهد. فریاد را از قاموس کوفه و شام ربوده اند. اراده ها را چپاول کرده اند. دست ها را بریده اند. به آدم ها یاد داده اند خم و راست شوند. کسی نمی داند شجاعت چیست و جوان مردی را با کدام قلم می نویسند؟

چهل روز گذشت؛ نه از آب خبری شد، نه بابا!

آسایش از فراز سرمان پر کشیده بود. چشم هایمان به تاریکی خرابه عادت کرده بود. اشک هایمان را چهل روز است که نشسته ایم! چهل روز است که از پا ننشسته ایم. زنجیر بر دست هایمان نهادند و در میدان های شهر گرداندند؛ غافل که چلچراغ را به دیار شب می برند. خواب کودکانمان را آشفتند تا بر مصیبت مان بیفزایند؛ غافل که ما صبر را سال هاست می شناسیم؛ ما صبر را در خانه علی علیه السلام آموخته ایم.

از دشنه و دشنام کم نگذاشتند. از «گرد و خاک کردن» کم نگذاشتند تا حقیقت پاکی مان پوشیده شود؛ ولی چه باک! حقیقت، بی نیاز از این گرد و خاک کردن هاست. حضرت دوست اگر با ماست، چه باک از این همه دشمنی! زبان ها را دستور به سکوت دادند؛ ولی آنچه البته نمی پاید، سکوت است.

قلب ها را نتوانستند باز دارند از اندوه.

مغزها را نتوانستند باز دارند از تأمل. خطبه های زین العابدین علیه السلام قیام کرده بود و قد برافراشته بود در جمعیت تا پیام رسان خون تو باشد. طنین شهادت تو، پرده ها را لرزاند، ریسمان ها را گسیخت و قلب ها را گشود؛

چهل روز گذشت.

اما چهل سال دیگر چهارصد سال،... هم بگذرد،
صدای «هل من ناصر»
تو بی جواب نخواهد ماند.


روزگار این چنین نخواهد ماند

دولتِ ظالمین نخواهد ماند

قرن ها می روند و می آیند

پرچمت بر زمین نخواهد ماند

میثم امانی

چله عارفانه تشيّع

عاشورا، روز شهادت حماسه سازان و
اربعين، روز زيارت مرقد عاشورا سازان است.

عاشورا، خروش خون حسين واربعين، پژواک اين فرياد ظلم شکن است. عاشورا و اربعين، نقطه ابتدا و انتهاي عشق نيست؛

بلکه چله عارفانه تشيع سرخ علوي است.

عاشورا تا اربعين، نقطه اوج عشق حسيني است و در اين چهل روز، حسين عليه‏السلام تنها سخن محافل است تا در طول عمر انسان، بهانه بيداري و ظلم‏ستيزي باشد.

عاشورا، زمانه خون و ايثار است و اربعين، بهانه تبليغ و پيمان. در عاشورا، حسين عليه‏السلام با تاريخْ سخن گفت و در اربعين، تاريخ پاي درس حسين عليه‏السلام نشست.

عاشورا روز کشت «خون خدا» در کوير جامعه ظلم‏زده است

و

اربعين، آغاز برداشت نخستين ثمره آن.

آري، اربعينْ فرصتي براي اعلام همبستگي با عاشوراست.

اهميت اربعين




گرامي داشت اربعين، تعظيم شعاير ديني و رمز پويايي هميشگي نهضت پربار حسيني و اعلام پاي‏بندي به مکتب سرخ عاشوراست.

اگر پيشوايان معصوم ما به برگزاري مراسم عزاداري، نوحه خواني و مرثيه‏سرايي تأکيد بسيار داشته‏اند و اگر براي گرياندن و گريستن،

زيارت کردن و نماز خواندن بر تربت امام حسين7 ثواب و فضيلت‏هاي فراواني بيان کرده‏اند، به دليل همين آثار بالنده معنوي و عاطفي است که در روح مسلمانان آزاده بر جاي مي‏گذارد.

سرگذشت جاودانه



در آينه تاريخ، حوادثي ديده مي‏شود که مثل يک حباب در خاطره‏ها مي‏ترکد و گرد و غبار فراموشي مي‏پذيرد و به کلي از صفحه يادها محو مي‏شود.

اما حوادثي نيز هست که همانند موج، دامنه مي‏گيرد، گسترده مي‏شود و کران تاکران را در مي‏نوردد. چنين حادثه‏هايي، جاويد و بي‏مرگ است و هيچ سدّ و پرده‏اي را توان پوشاندن آنها نيست.

يکي از اين سرگذشت‏هاي جاودانه، ياد بزرگ سردار دشت کربلا، حضرت حسين بن علي عليه‏السلام است که با هر اربعين، حرمتي فزون‏تر مي‏يابد؛

زيرا گرامي داشت چهلمين روز شهادت آن پرچمدار بزرگ اسلام، زنده نگه داشتن ياد و خاطره او و پاسداري از ارزش‏هاي معنوي است.

حتي در نخستين اربعين عاشوراي حسيني نيز، جابر بن عبداللّه‏ انصاري و عطيه عوفي، به زيارت تربت پاک سيدالشهداء رفتند و در سوگ آن عزيز گريستند و به عزاداري پرداختند.

از آن پس، در اين روز، مراسم با شکوهي در کشورهاي مختلف برگزار مي‏شود تا شور و حماسه ديگري در تداوم عاشورا پديد آيد.

اربعین عطش‏های پرپر


کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته است از ماتم‏های سرخ، از عطش‏های پرپر شده.

این آتشیادها، چهل روز چون اسبان تاخته‏اند بر پیکر صبر آنان.

بازماندگانِ حادثه تیغ و تاول، رسیده‏اند به نقطه‏ای از آغاز؛ به نگاه‏های در خون شناور، به گلوهای بریده شده در دلِ تشنگیِ دشت.

کاروانِ اربعین، با خطبه‏های گریه، از شام رسوا برگشته است و تصاویر جراحت، در سوزنده‏ترین بیان قاب می‏شود و در سوزنده‏ترین بیابان.

بغل بغل شعله ریخته می‏شود در صحرا.

دوبیتی‏های پرلهیب، سطح مصیبت‏زده دشت را گلگون‏تر می‏کند. اکنون چهل روز از آن سیل عطش، سپری شده است. قافله‏ای زخم خورده، وارد سرزمین چهلمین روز می‏شود.

اینان اربعین را با خود آورده‏اند؛ با نقل خاطرات قطعه قطعه شده. دنیای ادب نیز گل و ستاره آورده است که به پای سربلندی‏شان بریزد.

سلام بر استواری غیرقابل ترسیم شما! سلام بر آن گام‏های شکیباتان که جاده‏های دراز شام را خسته کرد!

هر سال، چشمان غمبار اربعین که می‏آید، اطراف ما پر می‏شود از هیئت‏های مذهبی التماس و دسته دسته گل‏های اشک.

هر سال اربعین، از لابه‏لای واژه‏های مذاب مداحان، دل‏های آسمانی شما دیده می‏شود و علم‏های ما از هوش می‏روند.

لباس‏های مشکی تقویم، بوی قتلگاه می‏گیرند.

اربعین! به یاد روشنیِ شما شمع‏گونه می‏سوزیم و گریه سر می‏دهیم برای فاصله‏های خود و زجرهای شما.

خوشا زندگی در این گریستن و مردن‏های پیاپی!

خوشا گریستن برای داغ‏های زینب علیهاالسلام ، برای مصیبت‏های سجاد علیه‏السلام ، برای بی‏تابی بچه‏های آسمان!

سلام بر اربعین که عاشورایی دیگر از گریه را برای ما به راه می‏اندازد!

من برای گریستن، به آغوشت محتاجم



محمد کاظم بدرالدین

تأکيد بر زيارت امام حسين عليه‏السلام



از مقدس‏ترين و با فضيلت‏ترين عبادت‏هايي که در فرهنگ روايي اسلام به آن سفارش شده، زيارت اولياي الهي و امامان معصوم عليهم‏السلام است و در ميان آن بزرگواران، زيارت امام حسين عليه‏السلام اهميت ويژه‏اي دارد، به گونه‏اي که براي زيارت هيچ يک از معصومان، اين اندازه سفارش نشده است.

امام صادق عليه‏السلام به ابن بُکَير که از ترس در راه زيارت امام حسين عليه‏السلام سخن مي‏گفت، فرمود: «آيا دوست نداري که خداوند تو را در راه ما ترسان ببيند؟»

از آن جا که خداوند قلب‏هاي مردم را در گرو عشق به امام حسين عليه‏السلام نهاد و عشق، عاشق را به سر منزل دوست مي‏رساند، عاشقان حسين عليه‏السلام از نخستين اربعين، با وجود حاکميت بيداد اموي و انواع فشارهاي پنهان و آشکار، پاي در راه زيارت حضرت ابي عبداللّه‏ نهادند و تا به امروز، زيارت امام حسين عليه‏السلام به عنوان يک آرزوي هميشگي براي هر مرد و زن مسلمان بوده است.


زائر امام حسين عليه‏السلام در فراز عرش،
هم سخن آفريدگارش مي‏ شود


آثار و برکات زيارت امام حسين عليه‏السلام

[URL="http://sl.glitter-graphics.net/pub/591/591115t8qpmw0bs5.gif"]

[/URL]

در روايات اسلامي، براي زيارت قبر سيدالشهداء، آثار و برکات زيادي نقل شده است؛ زيارتي که در آن شناخت و تقرب وجود داشته باشد.

از جمله علامه مجلسي رحمه‏الله در بحارالانوار، چنين آورده است:

1. خداوند خطاب به فرشتگان مقرّب نموده و مي‏فرمايد: «آيا زائران حسين را نمي‏بينيد که چگونه با شور و شوق به زيارت او مي‏شتابند؟»

2. «زائر امام حسين عليه‏السلام در فراز عرش، هم سخن آفريدگارش مي‏شود».

3. «زائر امام حسين عليه‏السلام در بهشت به همسايگي پيامبر و خاندانش مفتخر و مهمان آنان مي‏گردد».

4. «زائر امام حسين عليه‏السلام به مقام فرشتگان گراميِ خدا ارتقاء مي‏يابد».


زيارت اربعين



از زيارت‏هايي که در روايات اسلامي به عنوان علامت ايمان شمرده شده، زيارت اربعين امام حسين عليه‏السلام است.

امام حسن عسکري عليه‏السلام در اين زمينه فرموده است: «پنج چيز علامت مؤمن است:

51 رکعت نماز در شبانه روز،
زيارت اربعين،
انگشتر در دست راست،
بر خاک گذاشتن پيشاني
و بلند گفتن بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم در نماز».

زيارت نامه امام حسين عليه‏السلام در روز اربعين، از امام صادق عليه‏السلام و به وسيله صفوان جمّال نقل شده است.

صفوان، ساکن کوفه و از راويان مورد اعتماد به شمار مي‏رود. او فردي پرهيزکار بود که افتخار شاگردي امام کاظم عليه‏السلام را هم داشته است.

جابربن عبداللّه‏ انصاري و زيارت اربعين

آن زمان که سر پاک امام حسين عليه‏السلام بر نيزه رفت و اهل بيت او به اسارت برده شدند، عشق حضور در کربلا و زيارت مرقد مطهر امام حسين عليه‏السلام براي عاشقانش، آرزويي دست نيافتني به نظر مي‏رسيد؛

زيرا دستگاه ستم اموي، چنان پرده سياه خود را برجهان اسلام گسترده بود که کسي باور نمي‏کرد بتوان اين پرده نفاق را دريد و خود را به زيارت سرور شهيدان عالم رساند. اما آتش محبت حسين عليه‏السلام چنان در قلب‏هاي مؤمنان فروزان بود که هيچ گاه نتوانستند آن را خاموش کنند.

آري، همين محبت بود که انسان‏هاي دلباخته را به سوي کربلا کشاند و هنوز يک اربعين بيشتر از شهادت او نگذشته بود که عشق حسيني، پاي جابربن عبداللّه‏ انصاري را براي رفتن استوار ساخته، شوق ديدارو زيارت امام حسين عليه‏السلام او را حرکت داد.

جابر وقتي خود را به کنار فرات رسانيد، در آن غسل کرد تا پاک و مطهر شود، آن گاه به سوي قبر مطهر اباعبداللّه‏ الحسين عليه‏السلام حرکت کرد. او وقتي دست خود را روي قبر شريف حضرت نهاد، فريادي زد و از هوش رفت.

بعد از آن که به هوش آمد، سه بار گفت:
يا حسين! و سپس شروع به خواندن زيارت کرد.

زائر امام حسين عليه‏السلام به مقام فرشتگان گراميِ خدا ارتقاء مي‏يابد

ورود اهل بيت در اربعين اول




بدون ترديدي اهل بيت بعد از واقعه عاشورا، به زيارت اباعبداللّه‏ عليه‏السلام مشرف شدند. اما بين تاريخ‏نگاران درباره تاريخ اين جريان، اختلاف نظر وجود دارد. گروهي از آن‏ها، اربعين اول و برخي نيز اربعين سال بعد، را زمان ورود اهل بيت به کربلا مي‏دانند.

از جمله افرادي که ورود اهل بيت را در اربعين اول تأييد مي‏کند، سيد بن طاووس است. وي در کتاب اللهوف مي‏نويسد: وقتي زنان و فرزندان حسين عليه‏السلام از شام برگشته و به سرزمين عراق رسيدند، به راهنماي قافله گفتند: «ما را از کربلا ببر».

وقتي به کربلا رسيدند، جابربن عبداللّه‏ انصاري و جمعي از بني هاشم و مرداني از اولاد پيغمبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را ديدند که براي زيارت مرقد مطهر حسين عليه‏السلام آمده‏اند. پس همگي در يک زمان در آن سرزمين گرد آمدند.


شکوه کاروان کوچک

اگر شکوه کاروان کوچک اسرا در برابر نگاه‏ها، تحقيرها و شماتت‏هاي انبوه دشمن بشکند، دور از انتظار نخواهد بود و اگر زنان و کودکان از ترس قساوت و بي‏رحمي دژخيمان به زاري و التماس بيفتند، جاي شگفتي نيست.

اما اسيران کربلا، عزت وآزادگي را در مکتب علي و حسين عليهماالسلام آموخته بودند و نه تنها تحقيرها، توهين‏ها، تهديدها و سختي‏ها اندکي از صلابت و شکوه آنان نکاست، که با اقتدار تمام در برابر يزيد و ابن زياد ايستادند و غرور آنان را با منطق و استدلال در هم شکستند و مُهر ننگ و نفرين ابدي را بر پيشاني شان کوبيدند.

منبع: عبداللطيف نظري، نشريه گلبرگ، شماره 61

با کاروان بی‏ رقیه

باور کن گُلم! من همان زینبم؛ همان زینبی که هر روز، زیر آفتاب نگاه تو گرم می‏شد، همان زینبی که از طنین صدای تو جان می‏گرفت، همان زینبی که روزش را با زیارت تو آغاز می‏کرد و شبش را با چراغ یاد تو به پایان می‏برد.

باور کن همان زینب، همان خواهر، چهل روز است تو را ندیده است. بلند شو برادر گلم! چرا جوابم را نمی‏دهی؟ تو که همیشه به احترام حضورم می‏ایستادی؛ حالا چه شده که حتی جوابم را نمی‏ دهی؟
آه، چه توقعی دارد زینب از تو! آخر تو که... .

باشد! حالا که تو نمی‏توانی، من برایت همه چیز را می‏گویم، آن روزِ غمگین کودکی‏مان که یادت هست؟! همان روزِ آتش و در و... آری! می‏دانم؛ حتی حالا هم طاقت شنیدنش را نداری. برایت بگویم؛ کودکان تو آواره بیابان‏های بی‏چراغ شدند؛ یکی دو ستاره، خاموش شد تا صبح.

چه کشیدیم برادر!
فقط یاد و ذکر خدا و تو و پدر و مادر و جدمان، قوت دلمان شده بود؛ وگرنه قصه به اینجا نمی‏رسید.
در راه، هر جا که شد، چراغ یاد تو را روشن کردیم.

چه که بر سر آل امیه نیاوردیم؛ کوفه می‏لرزید از طنین صدایمان.
هر اشکمان را بر چله کمان نشانده بودیم و قلب خواب‏آلودگان را نشانه رفته بودیم؛ اما امان از شام! تاریکی شام، بر روشنایی کلام ما پیشی می‏گرفت؛ اما ستاره سه ساله تو، آنجا را هم روشن کرد.

چه بگویم برای تو که از همه چیز باخبری؟! در این چهل روز، یک لحظه نوازش صدای تو، گوشم را تنها نگذاشت.

هر چه را باید می‏گفتم، به زبانم جاری می‏شد. همیشه گرمای دستان حمایتت را روی شانه‏هایم حس می‏کردم. یک آن، خودم را بی‏تو ندیدم؛ اما چه کنم که تو خواسته بودی هر لحظه نبودنت را به یاد دیگران بیندازم و بیدارشان کنم.

هر چه بود این چهل روز گذشت و من دوباره به دیدار تو آمدم.

حالا نمی‏خواهی برای دیدن خواهرت، از جای برخیزی؟

سید حسین ذاکرزاده

چرایی توصیه اربعین فقط برای امام حسین(علیه ‎السلام)

چرا فقط برای امام حسین (علیه‎السلام) روز اربعین تعیین شده و برای امامان دیگر و حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، مراسم روز اربعین نداریم؟


برای توضیح جواب این سوال، به این مطالب توجه کنید:

1. فداکاری‎های امام حسین (علیه‎السلام)، دین را زنده کرد و نقش او در زنده نگه داشتن دین اسلام، ویژه و حائز اهمیت است. این فداکاری‎ها را باید زنده نگه داشت؛ چون زنده نگه داشتن دین اسلام است. گرامی‎داشت روز عاشورا و اربعین، در حقیقت زنده نگه داشتن دین اسلام و مبارزه با دشمنان دین است.

2. مصیبت حضرت امام حسین (علیه‎السلام)، برای هیچ امام و پیامبری پیش نیامده است. مصیبت امام حسین(علیه‎السلام)، از همه مصیبت‎ها بزرگ‎تر و سخت‎تر بود. اگر عامل دیگری هم در کار نبود، همین عامل کافی است که نشان بدهد چرا برای امام حسین(علیه‎السلام) بیش از امامان دیگر و حتی بیش از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) عزاداری می‎کنیم و مراسم متعددی برپا می‎کنیم.

3. در ماه محرم سال 61ق. امام حسین (علیه‎السلام)، فرزندان، خویشان و یاران آن حضرت را کشتند و اسیران کربلا را به کوفه و شام بردند و همین اسیران داغدیده، روز اربعین شهادت امام حسین (علیه‎السلام) و یارانش، به کربلا رسیدند و همه مصائب روز عاشورا در آن روز تجدید شد و آن روز، روز سختی برای خاندان پیامبر بود.

فداکاری‎های امام حسین(علیه‎السلام)، دین را زنده کرد و نقش او در زنده نگه داشتن دین اسلام، ویژه و حائز اهمیت است. این فداکاری‎ها را باید زنده نگه داشت؛ چون زنده نگه داشتن دین اسلام است.

4. دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسین (علیه‎السلام)، قصد نابود کردن دین اسلام را داشتند. دشمنان امام حسین(علیه‎السلام) تلاش کردند تا حادثه کربلا، به کلی فراموش شود و حتی کسانی را که برای زیارت امام حسین(علیه‎السلام) می‎آمدند، شکنجه می‎کردند و می‎کشتند. در زمان متوکل عباسی، همه قبرهای کربلا را شخم زدند؛ مزرعه کردند و مردم را از آمدن برای زیارت قبر امام حسین (علیه‎السلام)، منع کردند. شیعیان هم برای مقابله با اینها، از هر مناسبتی استفاده می‎کردند که یکی از این مناسبت‎ها، حادثه روز اربعین است.

5. یکی از نشانه‎های مومن، زیارت امام حسین (علیه‎السلام) در روز اربعین است. از حضرت امام حسن عسکری(علیه‎السلام) روایت شده است که علامت‎های مومن پنج چیز است؛ پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شبانه روز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن در سجده و بسم الله را بلند گفتن1 و یکی از وظایف شیعیان را اهتمام به زیارت اربعین بر شمرده ‎اند.

1. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ذیل اعمال اربعین.
منبع: تبیان


عدد «اربعین» در متون دینی

یکی از تعبیرهای رایج عددی، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است. یک نمونه آن که سن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در زمان بعثت، چهل بوده است.


گفته شده است که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است. گفتنی است، برخی از انبیا در سنین کودکی به نبوت رسیده‌اند.

در قرآن آمده است «میقات» موسی با پروردگارش در چهل روز حاصل شده است.

در نقل است که، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود.1

درباره بنی اسرائیل هم آمده که برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجه می‌کردند.2

اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات فراوان دیگر آمده، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل حدیث و شرح و بسط آنها شده است.

در این نقل‎ها آمده است که اگر کسی از امت من، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینیش از آنها بهره برد، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد.

در نقل دیگری آمده است که امیرمومنان(علیه‎السلام) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت می‌کردند، در برابر دشمنانم می‌ایستادم.3

مرحوم کفعمی نوشته است: زمین از یک قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب، هیچگاه خالی نمی‌شود.4

درباره نطفه هم تصور بر این بوده که بعد از چهل روز علقه می‎شود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مضغه تا تولد در نقل‎های کهن به کار رفته است، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شده است.

در روایات ائمه علیهم السلام، مضامین مختلفی ناظر بر این مطلب آمده است همانند:

«کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول نمی‌شود»، «که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش تند می‌شود»، «کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قلبش را نورانی می‌کند».

و نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «کسی که لقمه حرامی بخورد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌شود».5

اینها نمونه‌ای از نقل‎هایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است.


پی نوشت ها:
1- مستدرک وسائل، ج 9، ص 329.
2- مستدرک، ج5، ص239.
3- الاحتجاج، ص84 .
4- بحارالانوار، ج53، ص200 .
5- مستدرک وسائل، ج5، ص217 .
منبع: تبیان

جايگاه اربعين حسيني از ديدگاه مقام معظم رهبري(1)


اهميت اربعين از کجاست ؟ صرف اينکه چهل روز از شهادت شهيد مي گذرد ، چه خصوصيتي دارد ؟

اربعين خصوصيتش به خاطر اين است که در اربعين حسيني ياد شهادت حسين زنده شد و اين چيز بسيار مهمي است . شما فرض کنيد اگر اين شهادت عظيم در تاريخ اتفاق مي افتاد يعني حسين بن علي و بقيه شهيدان در کربلا شهيد مي شدند ، اما بني اميه موفق مي شدند همانطور که خود حسين را و ياران عزيزش را از صفحه روزگار برافکندند و جسم پاکشان را در زير خاک پنهان کردند ، ياد آنها را هم از خاطره نسل بشر در آن روز و روزهاي بعد محو کنند .

ببينيد در اين صورت آيا اين شهادت فايده اي براي عالم اسلام داشت ؟ يا اگر هم براي آن روز يک اثري مي گذاشت ، آيا اين خاطره در تاريخ هم ، براي نسلهاي بعد هم ، براي گرفتاريها و سياهي ها و تاريکي ها و يزيديهاي دوران آينده تاريخ هم اثري روشنگر و افشا کننده داشت ؟ اگر حسين شهيد مي شد ، اما مردم آن روز و مردم نسلهاي بعد نمي فهميدند که حسين شهيد شده ، آيا اين خاطره چه اثري و چه نقشي مي توانست در رشد و سازندگي و هدايت و برانگيزانندگي ملتها و اجتماعات و تاريخ بگذارد ؟

مي بينيد که هيچ اثري نداشت ، بله حسين که شهيد مي شد ، خود او به اعلي عليين رضوان خدا مي رسيد ، شهيداني که کسي نفهميد و در غربت ، در سکوت ، در خاموشي شهيد شدند ، به اجر خودشان در آخرت رسيدند ، روح آنها فتوح و گشايش را در درگاه رحمت الهي به دست آورد ، اما آيا چقدر درس شدند ، چقدر اسوه شدند ، درس ، آن شهيدي مي شود که شهادت او و مظلوميت او را نسلهاي معاصر و آينده او بدانند و بشنوند ، درس و اسوه آن شهيدي مي شود که خون او بجوشد و در تاريخ سرازير بشود ، مظلوميت يک ملت آن وقتي مي تواند زخم پيکر ستم کشيده شلاق خورده ملتها را شفا بدهد و مرهم بگذارد که اين مظلوميت فرياد بشود ، اين مظلوميت به گوش انسانهاي ديگر برسد ، براي همين است که امروز ابرقدرتها صدا توي صدا انداختند که صداي ما بلند نشود ، براي همين است که حاضرند پولهاي گزاف خرج کنند تا دنيا نفهمد که جنگ تحميلي چرا به وجود آمد ، با چه انگيزه اي ، با دست که ، با تحريک که . آن روز هم دستگاههاي استکباري ، حاضر بودند هر چه دارند خرج کنند به قيمت اين که نام و ياد حسين و خون حسين و شهادت عاشورا مثل درس در مردم آن زمان و ملتهاي بعد باقي نماند و شناخته نشود . البته در اوائل کار درست نمي فهميدند که چقدر مطلب با عظمت است . هر چه بيشتر گذشت ، بيشتر فهميدند .

در اواسط دوران بني عباس حتي قبر حسين بن علي عليه السلام را ويران کردند ، آب انداختند ، خواستند از او هيچ اثري باقي نماند . نقش ياد و خاطره شهيدان و شهادت اين است ، شهادت بدون خاطره ، بدون ياد ، بدون جوشش خون شهيد ، اثر خودش را نمي بخشد و اربعين آن روزي است که برافراشته شدن پرچم پيام شهادت کربلا در آن روز آغاز شد و روز بازماندگان شهداست . حالا چه در اربعين اول ، خانواده امام حسين عليه السلام به کربلا آمده باشند و چه نيامده باشند . اما اربعين اول آن روزي است که براي اولين بار زائران شناخته شده حسين بن علي به کربلا آمدند ؛ جابربن عبدالله انصاري است و عطيه از اصحاب پيغمبر ، از ياران امير المومنين و آمدند آن جا و جابربن عبدالله حتي نابينا بود - آن طور که در نوشته ها و اخبار هست - و دستش را عطيه گرفت و برد روي قبر حسين بن علي گذاشت و او قبر را لمس کرد و گريه کرد و با حسين بن علي عليه السلام حرف زد و با آمدن خود و با سخن گفتن خود خاطره حسين بن علي را زنده کرد و سنت زيارت قبر شهداء را پايه گذاري کرد . يک چنين روزمهمي است روز اربعين.

امام صادق فرمودند: هر كس يك بيت شعر درباره‏ى حادثه‏ى عاشورا بگويد و كسانى را با آن بيت شعر بگرياند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد كرد

حركت امام حسين(ع) براى اقامه‏ى حق و عدل بود: «انّما خرجت لطلب‏الاصلاح فى امّة جدّى اريد ان امر بالمعروف وانهى عن‏المنكر ...»( بحارالانوار، ج 44، ص 329). در زيارت اربعين كه يكى از بهترين زيارات است، مى‏خوانيم: «و منح‏النّصح و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من‏الجهالة و حيرةالضّلاله». آن حضرت در بين راه، حديث معروفى را كه از پيامبر(ص) نقل كرده‏اند، بيان مى‏فرمايند: «ايهاالنّاس انّ رسول‏اللَّه صلّى‏اللَّه عليه و اله و سلّم قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم‏اللَّه ناكثا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسول‏اللَّه صلّى‏اللَّه عليه و اله و سلم يعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لاقول كان حقّا على‏اللَّه ان يدخله مدخله» (بحارالانوار، ج 44، ص 382).

تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نيز گفتارى كه درباره‏ى آن بزرگوار از معصومين رسيده است، اين مطلب را روشن مى‏كند كه غرض، اقامه‏ى حق و عدل و دين خدا و ايجاد حاكميت شريعت و برهم زدن بنيان ظلم و جور و طغيان بوده است. غرض، ادامه‏ى راه پيامبر اكرم(ص) و ديگر پيامبران بوده است كه: «يا وارث ادم صفوةاللَّه يا وارث نوح نبىّ‏اللَّه ...»( مفاتيح‏الجنان، زيارت وارث‏) و معلوم است كه پيامبران هم براى چه آمدند: «ليقوم‏النّاس بالقسط». اقامه‏ى قسط و حق و ايجاد حكومت و نظام اسلامى.

اساساً اهميت اربعين در آن است كه در اين روز، با تدبير الهى خاندان پيامبر(ص)، ياد نهضت حسينى براى هميشه جاودانه شد و اين كار پايه‏گذارى گرديد. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبيل شهادت حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام) در عاشورا - به حفظ ياد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده‏ى زيادى نخواهند برد.

درست است كه خداى متعال، شهدا را در همين دنيا هم زنده نگه مى‏دارد و شهيد به طور قهرى در تاريخ و ياد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبيعى‏يى كه خداى متعال براى اين كار - مثل همه‏ى كارها - قرار داده است، همين چيزى است كه در اختيار و اراده‏ى ماست. ما هستيم كه با تصميم درست و بجا، مى‏توانيم ياد شهدا و خاطره و فلسفه‏ى شهادت را احيا كنيم و زنده نگهداريم.


رمز زنده‏ ماندن واقعه‏ى عاشورا

اگر زينب‏كبرى‏(سلام‏اللَّه‏عليها) و امام سجّاد(صلوات‏اللَّه‏عليه) در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در كربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و كوفه و خود شهر شام وبعد از آن در زيارت كربلا و بعد عزيمت به مدينه و سپس در طول سالهاى متمادى كه اين بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبيين و افشاگرى نكرده بودند و حقيقت فلسفه‏ى عاشورا و هدف حسين‏بن‏على و ظلم دشمن را بيان نمى‏كردند، واقعه‏ى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمى‏ماند.

چرا امام صادق(عليه‏الصّلاة والسّلام) - طبق روايت - فرمودند كه هر كس يك بيت شعر درباره‏ى حادثه‏ى عاشورا بگويد و كسانى را با آن بيت شعر بگرياند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد كرد؟(1) چون تمام دستگاههاى تبليغاتى، براى منزوى كردن و در ظلمت نگهداشتن مسأله‏ى عاشورا و كلاً مسأله‏ى اهل‏بيت، تجهيز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضيه چه بود. تبليغ، اين‏گونه است. آن روزها هم مثل امروز، قدرتهاى ظالم و ستمگر، حداكثر استفاده را از تبليغات دروغ و مغرضانه و شيطنت‏آميز مى‏كردند. در چنين فضايى، مگر ممكن بود قضيه‏ى عاشورا - كه با اين عظمت در بيابانى در گوشه‏يى از دنياى اسلام اتفاق افتاده - با اين تپش و نشاط باقى بماند؟ يقيناً بدون آن تلاشها، از بين مى‏رفت.

آنچه اين ياد را زنده كرد، تلاش بازماندگان حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام) بود. به همان اندازه كه مجاهدت حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام) و يارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نيز مجاهدت زينب (عليهاالسّلام) و مجاهدت امام سجّاد(عليه‏السّلام) و بقيه‏ى بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه آنها، صحنه‏ى نظامى نبود؛ بلكه تبليغى و فرهنگى بود. ما به اين نكته‏ها بايد توجه كنيم.

درسى كه اربعين به ما مى‏دهد

درسى كه اربعين به ما مى‏دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره‏ى شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببينيد از اول انقلاب تا امروز، تبليغات عليه انقلاب و امام و اسلام و اين ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبليغات و طوفانى كه عليه جنگ به راه نيفتاد جنگى كه دفاع و حراست از اسلام و ميهن و حيثيت و شرف مردم بود.

ببينيد دشمنان عليه شهداى عزيزى كه جانشان - يعنى بزرگترين سرمايه‏شان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه كردند و مستقيم و غيرمستقيم، با راديوها و روزنامه‏ها و مجله‏ها و كتابهايى كه منتشر مى‏كردند، در ذهن آدمهاى ساده‏لوح در همه جاى دنيا، چه تلقينى توانستند بكنند.

حتّى افراد معدودى از آدمهاى ساده‏دل و جاهل و نيز انسانهاى موجّه و غير موجّهى در كشور خودمان هم، در آن فضاى ملتهب جنگ، گاهى حرفهايى مى‏زدند كه ناشى از ندانستن و عدم احاطه به حقايق بود. همين چيزها بود كه امام عزيز را برمى‏آشفت و وادار مى‏كرد كه با آن فرياد ملكوتى ، حقايق را با صراحت بيان كند.

اگر در مقابل اين تبليغات، تبليغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ايران و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان، در خدمت حقيقتى كه در اين كشور وجود دارد، قرار نگيرد، دشمن در ميدان تبليغات غالب خواهد شد. ميدان تبليغات، ميدان بسيار عظيم و خطرناكى است. البته، اكثريت قاطع ملت و آحاد مردم ما، به بركت آگاهىِ ناشى از انقلاب، در مقابل تبليغات دشمن بيمه هستند و مصونيت پيدا كرده‏اند. از بس دشمن دروغ گفت و چيزهايى را كه در مقابل چشم مردم بود، به عكس و واژگون نشان داد و منعكس كرد، اطمينان مردم ما نسبت به گفته‏ها و بافته‏ها و ياوه‏گوييهاى تبليغات جهانى ، بكلى سلب شده است.

دستگاه ظالم جبار يزيدى با تبليغات خود، حسين‏بن‏على(ع) را محكوم مى‏ساخت و وانمود مى‏كرد كه حسين‏ بن‏ على(ع) كسى بود كه بر ضد دستگاه عدل و حكومت اسلامى و براى دنيا قيام كرده است!! بعضى هم، اين تبليغات دروغ را باور مى‏كردند. بعد هم كه حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام)، با آن وضع عجيب و با آن شكل فجيع، به وسيله‏ى دژخيمان در صحراى كربلا به شهادت رسيد، آن را يك غلبه و فتح وانمود مى‏كردند! اما تبليغات صحيح دستگاه امامت، تمام اين بافته‏ها را عوض كرد. حق، اين گونه است.

از بيانات حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مدظله العالى)29/ 06/ 68
منبع : پايگاه مقام معظم رهبري

هوای حادثه


خورشید، رفته رفته رو به سیاهی گذاشته است. حادثه، استخوان های تاریخ را خرد کرده است. ایستاده ام و حادثه چون رودخانه ای جوشان، از سرم گذشته است.

تشنه می نگرم. یاخته هایم در عطش می سوزند. دریا دریا از انبوهی این تاریکی، خاک را رهایی نیست. با جانی بی تاب، هفتاد و دو خورشید را چهل غروب غم انگیز، پر پر نظاره کرده ام. ظلمات، تندتر می وزد.

بیمناک، چشم به صفحات تاریخ دوخته ام. یاد خورشید را خاموشی از پی نخواهد بود. بوی مرگ از تکه های خاک می وزد.
چهل روز می گذرد؛ کرانه بی دریغ نور پیدا نیست.

سر بر دیواره های فرو ریخته درونم گذاشته ام و های های
می گریم.

سیاهی اندوه، مرا فرا گرفته است ـ سیاه پوش حادثه تلخ دیروزم ـ .
آسمان دیدگانم سخت بارانی است. ویران تر از همیشه، هفتاد و دو ستاره خاموش را با نگاه داغدار خویش دنبال می کنم ـ هفتاد و دو یار فروزان ـ

چهل روز می گذرد و من هر روز و هر ساعت، بیابان های جست و جو را با سر دویده ام؛ اما نیافته ام جز غم، جز اندوه، جز سرشاری از دردی این چنین.

بر ویرانه های درونم می بارم. این تاریخ است که بر سر می کوبد. هیاهوی اندوه، رهایم نمی کند.

چهل روز با پیراهنی از جنس حسرت، بیابان های داغ و تفتیده را کاویده ام. کاروان نور را در کدام افق خونین، سر بریده بنگرم؟

خورشید، دور است و چشم های خاکی ام حقیر.
فرات، اندوه مالامال تاریخ است که می جوشد سال های طولانی
تا امروز.

چهل روز می گذرد و هنوز زمین، خاکسترنشین حادثه ای است که گدازه هایش، آسمان ها را سوزانده است.

خیمه های سوخته، بهار را از نیمه راه پس زده است ـ کبوتران گر گرفته ـ

چهل روز می گذرد و همچنان هوای حادثه لبریز است.



حمیده رضایی

زيارت اربعين

اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ؛
سلام بر ولى خدا و دوست او

اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ ؛
سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش

اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
سلام بر حسین مظلوم و شهید

اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْكُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
سلام بر آن بزرگوارى كه به گرفتاری‌ها اسیر بود و كشته اشكِ روان گردید

اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّكَ وَابْنُ وَلِیِّكَ وَ صَفِیُّكَ وَابْنُ صَفِیِّكَ الْفاَّئِزُ
خدایا من به راستى گواهى دهم كه آن حضرت ولىّ (و نماینده)
و فرزند ولىّ تو بود و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود كه كامیاب شد

بِكَرامَتِكَ اَكْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ
به بزرگداشت تو، گرامیش كردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى
به سعادت و برگزیدى او را به پاكزادى

وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ
و قرارش دادى یكى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو
و یكى از كسانى كه از حق دفاع كردند

وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِكَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ
و میراث‌هاى پیمبران را به او دادى و از اوصیائى كه حجت
بر خلقت هستند قرارش دادى

فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ
او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه‌اى (براى كسى) نگذارد
و بی‌دریغ خیرخواهى كرد و جان خود را در راه تو داد

لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا
وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى؛
تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد كه همدست شدند بر علیه آن حضرت كسانى كه دنیا فریبشان داد.

وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ
و فروختند بهره (كامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى
و بداد آخرتش را در مقابل بهائى اندك و بى مقدار
و بزرگى كردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند،

وَاَسْخَطَكَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّكَ
و تو و پیامبرت را به خشم آوردند

وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ
و پیروى كردند از میان بندگانت آنانى را كه اهل دو دستگى و نفاق بودند
و كسانى را كه بارهاى سنگین گناه به دوش مى‌كشیدند

الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیكَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى
سُفِكَ فى طاعَتِكَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ
و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (كه چنان دید)
با شكیبائى و پاداش جوئى با آنها جهاد كرد تا خونش در راه
پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شكسته شد

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً
خدایا آنان را لعنت كن به لعنتى وبال دار و عذابشان كن به عذابى دردناك

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیاَّءِ
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء

اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ
گواهى دهم كه به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌‌دار اویى
سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتی

حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ
و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم كه خدا به راستى
وفا كند بدان وعده‌اى كه به تو داده،

وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ
و به هلاكت رساند هر كه را كه دست از یاریت برداشت و عذاب كند
كسى كه تو را كشت و گواهی دهم كه تو به خوبى وفا كردى به عهد خدا،

وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیكَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَكَ،
و جهاد كردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت كند كسى كه تو را كشت

وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیَتْ بِهِ
و خدا لعنت كند كسى كه به تو ستم كرد و خدا لعنت كند مردمى كه شنیدند
جریان كشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،

اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ
بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.
خدایا من تو را گواه مى‌گیرم كه من دوست دارم هر كه او را دوست دارد
و دشمنم با هر كه او را دشمن دارد
پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.

اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،
گواهى دهم كه تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى
بلند مرتبه و رحم‌هایى پاكیزه

لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،
كه آلوده‌ات نكرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش
و در برت نكرد از لباس‌هاى چركینش

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْكانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،
و گواهى دهم كه به راستى تو از پایه‌هاى دین و ستون‌هاى محكم مسلمانان
و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّكِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ،
و گواهى دهم كه تو به راستى پیشواى نیكوكار با تقوا و پسندیده
و پاكیزه و راهنماى راه یافته‌اى

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى
و گواهى دهم كه همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌هاى هدایت

وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ
و رشته‌هاى محكم (حق و فضیلت) و حجت‌هایى بر مردم دنیا هستند
و گواهى دهم كه من به شما ایمان دارم

وَ بِاِیابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ،
و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب كردارم و دلم تسلیم دل شما است

وَ اَمْرى لاَِمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ،
و كارم پیرو كار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن كه خدا
در ظهورتان اجازه دهد

فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْكُمْ وَ على اَرْواحِكُمْ،
پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روان‌هاى شما

وَ اَجْسادِكُمْ وَ شاهِدِكُمْ وَ غاَّئِبِكُمْ وَ ظاهِرِكُمْ وَ باطِنِكُمْ.
و پیكرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشكارتان و نهانتان.

آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.
آمین اى پروردگار جهانیان.

سلام علیکم ، اربعین ، یادآور عاشورا ، یادآور حسین (ع) تنها ، یادآور مشک سوراخ شده عباس (س)، یادآور زنان و کودکان مضطرب ، یادآور هل من ناصر ینصرنی، یادآور نماز شب عاشورا ، یادآور طفل گلو دریده ، یادآور جبهه حق و باطل ، یادآور ایجاد واژه ای به نام ثار الله ، یادآور ما رایت الا جمیلا ، یادآور عباس وفادار ، یادآور نماز اول وقت ، یادآور صبر و بردباری ، یادآور تشنگی ، یادآور حماسه آفرینی ها و یادآور تسلیم در برابر حق تعالی ، یادآور..... تسلیت باد :Ghamgin::Sham:



در غروب عطش آلود، وقتی برق شقاوت خنجری آبگون بر حنجره آخرین شهید نشست.

وقتی صدای شکستن استخوان در گوش سم‏ها پیچید و آنگاه که خیمه‏ها در رقص شعله‏ها گم شدند، جلادان همه چیز را تمام شده انگاشتند.

هشتاد و چهار کودک و زن، در ازدحام نیزه و شمشیر، از ساحل گودالی که همه هستی‏شان را در آغوش گرفته بود گذشتند.

تازیانه در پی تازیانه، تحقیر و توهین و قاه‏قاهی که با آه آه کودکان گره می‏خورد، گستره میدان شعله‏ور را می‏پوشاند.

دشمن به جشن و سرور ایستاده است و نوازندگان، دست افشان و پایکوبان، در کوچه‏های آراسته، به انتظار کاروانی هستند که با هفتاد و دو داغ، با هفتاد و دو پرچم، با شکسته‏ترین دل و تاول‏زده‏ترین پا، به ضیافت تمسخر و طعنه و خاکستر و خنده آمده است.

زنان با تمامی زیورآلاتشان به تماشا آمده‏اند. همه را اندیشه این است که با فرو نشستن سرها بر نیزه، همه سرها فرو شکسته است.

اما خروش رعدگونه زینب‏علیها السلام، آذرخش خشم سجادعلیه السلام و زمزمه حسین‏علیه السلام بر نیزه، همه چیز را شکست. شهر یکپارچه ضجه و اشک و ناله شد و باران کلام زینب جان‏ها را شست و آفتاب را از پس غبارها و پرده‏ها به میهمانی چشم‏های بسته آورد.

چهل روز گذشت. حقیقت، عریان‏تر و زلال‏تر از همیشه از افق خون سربرآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت.

خونی که آن روز در غریبانه‏ترین غروب، در گمنام‏ترین زمین، در عطشناک‏ترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگ‏های خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند.

چهل روز آسمان در سوگ قربانیان کربلا گریست و هستی، داغدار مظلومیت‏حسین‏علیه السلام شد.

چهل روز، ضرورت همیشه بلوغ است، مرز رسیدن به تکامل است و مگر ما سرما و گرما را به «چله‏» نمی‏شناسیم و مگر میعادگاه موسی در خلوت طور، با چهل روز به کمال نرسید.

اینک، چهل روز است که هر سبزه می‏روید، هر گل می‏شکفد، هر چشمه می‏جوشد و حتی خورشید در طلوع و غروب، سوگوار مظلوم قربانگاه عشق است.

چهل روز است که انقلاب از زیر خاکستر قلب‏ها شراره می‏زند. آنان که رنج پیمان‏شکنی بر جانشان پنجه می‏کشید و همه آنان که شاهد مظلومیت کاروان تازیانه و اشک و اندوه بودند و همه آنان که وقتی به کربلا رسیدند که تنها غبار صحنه جنگ و بوی خون تازه و دود خیمه‏های نیم سوخته را دیدند، اینک برآشفته‏اند، بر خویش شوریده‏اند.

شلاق اعتراض بر قلب خویش می‏کوبند و اسب جهاد زین می‏کنند. چهل روز است که یزید جز رسوایی ندیده و جز پتک استخوان کوب، فریادی نشنیده، چهل روز است استبداد بر خود می‏پیچد و حق در سیمای کودکانی داغدار و دیدگانی اشکبار و زنانی سوگوار رخ نموده است.

اینک، هنگامه بلوغ ایثار است. هنگامه برداشتن بذری است که در تفتیده‏ترین روز در صحرای طف در خاک حاصلخیز قتلگاه افشانده شد.
اربعین است. کاروان به مقصد رسیده است. تیر عشق کارگر افتاده و قلب سیاهی چاک خورده است.

آفتاب از پس ابر شایعه و دروغ و فریب سر برآورده و پشت پلک‏های بسته را می‏کوبد و دروازه دیدگان را به گشودن می‏خواند. اربعین است.

هنگامه کمال خون، باروری عشق و ایثار، فصل درویدن، چیدن و دوباره روییدن. هنگامه میثاق است و دوباره پیمان بستن. و کدامین دست محبت‏آمیز است تا دستی را که چهل روز از گودال، به امید فشردن دستی همراه، برآمده، بفشارد؟

کدامین سر سودای همراهی این سر بریده را دارد و کدامین همت، ذوالجناح بی‏سوار را زین خواهد کرد؟

اربعین است. عشق با تمام قامت‏بر قله «گودال‏» ایستاده است! دو دستی که در ساحل علقمه کاشته شد، بلند و استوار چونان نخل‏های بارور، سربرآورده و حنجره‏ای کوچک که به وسعت تمامی مظلومیت فریاد می‏کشید.

آسمان در آسمان به جست‏وجوی همصدا و همنوا سیر می‏کند. راستی، کدامین یاوری به «همنوایی‏» و همراهی برمی‏خیزد؟

مگر هر روز عاشورا و همه خاک، کربلا نیست؟

بیایید همواره همراه کربلاییان گام برداریم تا حسینی بمانیم.

دکتر محمد رضا سنگری

چهل فصل است که قطره قطره مى بارم و پناهى جز دامان تو نمى شناسم و مأمنى امن تر از سینه سوخته ات ندارم. به آستان مقدست آمده ام تا براى لحظه اى آرامش در خانه ات را بکوبم و خاک سرایت را به مژگان بروبم.


خاتون سرفراز معرکه عشق و کینه! پاسدار همیشه پیروز انسانیت و اسلام! در چهلمین پرده سوزناک این نمایش، قسمت آخر مثنوى صبر، ظفر نام مى گیرد. چلّه نشینى اینک از من، از ما، از تاریخ، شاهدانى ساخته که ازلیت و ابدیت صداقت حسین «علیه السلام» را همیشه فریاد خواهد کرد.

درختان بارآور انسانیت و ایثار! مردان مردى که پا در رکاب مظلوم همیشه تاریخ بر یکرنگى او صحّه گذاشتید، شهد شیرین شهادت را در جام هاى مستى ساز بهشتى، از دست پاک پسر پیامبر «صلى الله علیه و آله» بنوشید!

بالا بلندترین مرد همیشه تاریخ! حسینى که حُسن نیّت و صدق گفتارت اسلام را حفظ کرد و چشم ناپاک دشمنان را کور! چلّه نشینان سوگوارى ات را دریاب و ما را به جرعه اى و قطره اى از مهر خودت دعوت کن.

فرصتی برای کمال

اربعین؛ مقصدی برای مبدأ؛ پس از چهل روز دلدادگی، چهل روز آوارگی، چهل روز جدایی؛ فرصتی برای کمال.

اربعین؛ رجوعی دوباره، بازگشتی به عاشورا، تداوم عاشقانه هایی آسمانی، سلام هایی مکرر؛ سلامی بر بازوان بریده، سلامی بر جانبازی عباس علیه السلام ، سلامی بر پیکر پاره پاره علی اکبر علیه السلام ، سلامی بر قاسم، سلامی بر غزل واره های حسین علیه السلام ، سلامی بر گلوی پاره شش ماهه، سلامی بر لب های تشنه.

اربعین؛ فرصتی برای دیدارها، مجالی برای زیارت آسمانی ها، طواف حاجیان داغ دیده بر مزار حسین، فرصتی برای یکدله شدن، پیوستن به صاحبان فضیلت و کرامت، آشنایی با عاشقانه های هفتاد و دو پروانه.

اربعین؛ تمرین سوختن، تمرین شعله ور شدن، مشق ققنوسی بودن، مشق سوختن در آتش عشق، مشق فداکاری و ایثار، تمرین پرواز با بال های شکسته، تمرین ایثار با اسب های تشنه، تمرین جانبازی با دستان بریده، مشق عاشقی با سری بریده.

اربعین؛ روز بازگشت پرستوهای داغ دار به کاشانه؛ روز رهایی از اسارت ها، روز گسستن غل و زنجیرها، هجرت از غربت و آوارگی، ساکن شدن در حریم امن دوست.

اربعین؛ روز پاداش صابران، روز تحقق وعده خدا، روز «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»، روز افتادن نقاب از چهره کریه «منکر»ها، روز سربلندی «معروف»ها.

اربعین؛ روز زیبایی حقیقت، روز زیارت چشم ها از زیبایی های کربلا، روز تماشای واقعه عاشورا، روز به گل نشستن خون ذبح عظیم کربلا.

اربعین؛ پایان شمرها و حرمله ها، پایان قهقهه ها و هوسرانی ها، پایان تشنگی ها، پایان هراس دخترکان.

اربعین؛ روز «نَصْرٌ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ»، روز پیروزی خون بر شمشیر، روز جاودانگی حسین علیه السلام .

... و اربعین، تداوم امامت در بازگشت سید ساجدین، پس از چهل روز غربت است؛

روز پیوند فاصله ها، روز وصل هجران ها، روز زینب و روز حسین.



خدیجه پنجی

کاروان سوگوار




خورشید بر سر خاک، آتش می‏ریزد.

کاروان خیمه‏های سوخته، در چهلمین روز خزان بازگشته‏اند.
قرار است به دنبال لاله‏های پرپر شده بگردند؛ به دنبال ردپایی از مظلومیت در خاک خفته.

گدازه‏های آتش، در جام حسرت می‏سوزند و فرات، عطش خاک را در خود حل کرده است؛ با موج‏هایی که از داغ آن حماسه، سر به ساحل می‏زنند.

کاروان آمده است تا خشم تازیانه‏ها را بر بدن‏های کوچک، مویه کند؛ آمده است تا قصه دربه‏دری‏اش را هم‏دوش باد، در گوش زمان نجوا کند ؛ آمده است تا در رد پای سنگ، آینه‏های شکسته را جست‏وجو کند.

غربت کاروان ، باران می‏شود بر خاک و بار دیگر شعله می‏کشد تمام خاطره‏های جگر سوخته از زمین.

خورشید ، سر به تاریکی گذاشته است و غم ، زانو زده در برابر کاروان و:

«افتاده عکس ماه لبِ گودی و زنی
در جست‏وجوی یوسف زیبای بی‏کفن»




منبع: پایگاه سبطین


[=Microsoft Sans Serif]


اربعین که می آید، باید از زینب گفت؛

از حاصل زخم ها و نمازهای نشسته ای که هنوز او را به یاد دارند.

[=Microsoft Sans Serif] اربعین می آید؛

اما تلاوت زیبایی را تنها در چشمان زینب علیهاالسلام باید جست.

اربعین می شکفد و نام زینب گل می کند.

زینب از آن چه یزیدیان شرم زده هراس داشتند هم بالاتر بود.

زینب علیهاالسلام ، با خطبه ای از غربت در میان هلهله زنان شام،

گل گریه کاشت.


[=Microsoft Sans Serif]


بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليك ياصاحب الامروالزمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
آقاجان عرض تسليت دارم!


چهل روزي بغضي گلويش فشرد

چهل روز بي غصه آبي نخورد

چهل روز او در جهادي مدام

علمداري كربلا را نمود

چهل روز او بي حسين! آه نه

حسين تو هرگز در آنجا نمرد

چهل روز با خطبه هايت، خدا

حرارت به دلهاي مومن سپرد

چه قدراين روزهاي آخرغمگين است...
امروزوقتي داشت خورشيدغروب مي كردنگاهي كردم وگفتم توهم شرمنده اي ؟!
توهم مانندمن شرمنده اي؟!
توشرمنده اين اقيانوس پرازغم ودرداربعين هستي ومن شرمنده مولايم هستم
بازتوموقع غروبت سرخيت شرمنده گي ات رونمايان مي سازدامامن چه؟!!
سلام بربانوي صبر
سلام برعلمداربزرگ حماسه كربلا
كربلادركربلامي مانداگرزينب نبود
شيعه مي پژمرداگرزينب نبود
ازهمين راه دورسلامي عرضه ميدارم بربانوي باعظمت حضرت صديقه كبري(سلام الله عليها)
السلام عليك يابنت اميرالمؤمنين.........




چه عدد سنگینی!



چهل روز گذشت...



چهل روز بی حسین گذشت...



چهل روز بی حسین بر تو چه گذشت؟



در این چهل روز چه ها که ندیدی؟



از آن دم که دست، زیر پاره های تن حسین فاطمه بردی و خدایت را تمنا کردی؛ این قلیل بپذیرد، چه ها که ندیدی



آتش، سیلی، تازیانه، اشک کودکان، سرهای




خدايااين چهل روزغم بزرگي بردلهامان سنگيني مي كردپس ازماقبول بفرما
ماعلي الظاهروسعياعلي الباطن تلاش داشتيم تابامولايمان غمگين باشيم خداياياريمان فرماتادرركابش شهيدشويم ونسلمان ازسربازان خاصه مولاگردند!!
التماس دعا!(السلام عليك ياعلي بن ابيطالب(عليه السلام)

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]اربعین[=microsoft sans serif] است، هنگام میثاق و پیمان دوباره؛

کاروان به مقصد می رسد...

[=microsoft sans serif]کودکان این کاروان، بزرگترین معلمان تاریخ اند و
زنان آن استادان صبر و عزت .

[=microsoft sans serif]کاروانی که اسیرانش آزادترین آزاده گانند؛
زنجیریانش پای در رکابِ عشق دارند،

[=microsoft sans serif] دخترانش به مردان همیشه روزگار، درس مردانگی و
شجاعت می دهند و کودکانش،
[=microsoft sans serif]وجاهت کفر را به تمسخر می گیرند
و حیثیت ظلم را یکسره بر باد می دهند.

[=microsoft sans serif] ای عجب از این کاروان که تاریخ را مبهوت کرده است!


[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]هوالشافی

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]باعرضسلام و احترام

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]وقتبخیر

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]بسوزای دل که امروز اربعین است / عزای پور ختم المرسلین است[="Tahoma"]

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]قیامکربلایش تا قیامت /سراسر درس، بهر مسلمین است

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]اربعن حسینی تسلیت باد

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"][=Times New Roman]

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]بازعاشوراییان پیدا شدند باز هم سوداییان شیدا شدند[="Times New Roman"]

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]اربعینغصه های گل کجاست اربعین ناله بلبل کجاست

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]اربعینعشق، عباست چه شد اربعین، فریاد احساست چه شد!

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"][=Times New Roman]

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]امشب شب اربعين مصباح هداست/ دل ياد حسين بنعلي شير خداست/پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب ياد عشقياء و شهداست[="B Nazanin"][=Times New Roman]...!!![="B Nazanin"]

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]درسیکه اربعین به ما میدهد، زنده نگهداشتن یادِحقیقت وخاطره ی شهادت درمقابل طوفانتبلیغات دشمن است [="Sakkal Majalla"]…[="B Nazanin"]

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"][=Times New Roman]

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]امامصادق(ع):آسمان چهل روز در عزای حسین(ع) گریست... پیشاپیش فرارسیدن اربعین حسینی رابه شما و خانواده ی محترمتان تسلیت عرض می نمایم.[="B Nazanin"]

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"][=Times New Roman]

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"][=Times New Roman]

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]برایهمه مسلمین دعا بفرمایید

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]التماسدعای مخصوص

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]یاعلی

[=Times New Roman]

[="B Nazanin"]باتشکرفراوان

[=Times New Roman]

[="Tahoma"][="Red"]

نیایش;78663 نوشت:
در سوگ اربعین

صدای پای اشتران از دل كویر می‎آید. كاروانی خسته و غم‎دیده و محزون هر كسی سر به کنج كجاوه گذاشته و آرام آرام می‎گرید، باد با رقص جنون‎آمیز خود شن‎های صحرا را پا به پای خود به وجد آورده و به آسمان می‎برد.

صدای زوزه باد هر از گاهی مصیبت‎دیدگان را از دل دریای غم بیرون می‎آورد.

آری، كاروان اُسراء اینك به سمت مدینه باز می‎گشت، مدینة النّبی كه اینك محزون و داغدار پسر پیامبر بود.

هنگامی كه كاروان به دوراهی عراق و مدینه رسید، ناگهان نسیمی از جانب كربلا دختر امام حسین (علیه السلام) را متوجّه خود كرد.
آه چه لحظه‎ای بود، صدای شیون او بلند شد و همه را متوجّه خود نمود همگی مست نسیم كوی حسین (علیه السلام) گشتند.

با هم به ساربان گفتند كه ما را از دشت كربلا و مزار یار عبور ده.
قافله مسیر خود را تغییر داد. زمان فراق دیگر به سر آمده بود و عاشقان به كوی معشوق نزدیك می‎شدند.

هر چه این فاصله كمتر می‎شد بر شور و افغان كاروان افزوده می‎گشت.
هنگامی كه آن پروانگان به مدفن خورشید رسیدند از روی ناقه‎ها همچون برگ خزان خود را به زیر افكندند.

هر كس قبر عزیزی را در آغوش گرفت صدای فغان و ناله در تمام صحرا مستولی گشت. جابر بن عبدالله انصاری نیز كه در اربعین به كربلا رسیده بود، با داغدیدگان هم ناله شد.

یكی می‎گوید: همین جا بود كه عزیز خود را از دست دادیم.
یكی دیگر می‎گوید: همین جا بود كه خیمه‎های ما را آتش زدند و اموالمان را غارت كردند.

آه همین جا بود كه شمر با شمشیر سر از بدن حسینم جدا ساخت.
وای عمویم، این جا بودكه او را به شهادت رساندند.

وای پسرم علی اصغر. صدای جانسوز رباب شور دیگری به این مرثیه‎خوانی می‎داد. او سخت می‎گریست، خدا این جا بودكه با تیر سه شعبه گلوی كوچك اصغرم را هدف گرفتند.

آری هر كسی به نحوی از دل غم دیده‎اش عقده‎گشائی می‎كرد.
در این اثنا بی‎بی زینب كبری (سلام الله علیها) خود را تمام قد بر روی قبر برادر انداخت و با اشك و آه و صدای محزون گفت:

ای وای برادرم حسین جان، ای وای محبوب دل پیامبر خدا، ای فرزند مكه و مِنا. ای پسر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و ای فرزند علی مرتضی (علیه السلام).

ای برادر، شرمنده‎ات گشتم که نازدانه‎ات رقیه را در خرابه شام جا گذاشتم .

ای برادر، اگر اینجا نامحرم نبود، جای تازیانه و سنگ‎ها را به تو نشان می‎دادم.

ای برادر ما را خارجی خواندند و از بالای بام‎ها بر ما سنگ زدند و بر رویمان خاك و خاكستر پاشیدند.

ای عزیز مادرم ای میوه قلبم و ...
ناگهان زینب بی هوش شد و به زمین افتاد.

منبع:
شبکه امام صادق علیه السلام



ادامه نداره این مطالب[/]

کربلا ای جلوه ی دل دادگی
اربیعنت نغمه ی آزادگی
سیل مشتاقان بدیدار آمده
خاک پاکت را خریدار آمده

" اربعین امام حسین علیه السلام در راه است. چقدر از قیام امام حسین درس گرفته ایم . ایا بعد از اربعین دیگر نباید از این قیام گفت . و انرا فراموش کرد تا سالی دیگر اگر زنده بودیم .باز شیون وزاری کنیم. ؟
چرا این واقعیت را اویزه گوشمان نمی کنیم که قیام امام حسین و راهی را که به ما اموخت . تنها برای محرم و سفر نیست.
راه امام حسین درسی است .
.برای تمام قرون و تمام انسانها . درس ازادگی و حریت. درسی که تنها مختص یک زمان و مکان محدود نیست .در همین زمان
چه مردم بیگناهی در کشور های مسلمان به خاطر دین ومذ هبشان بیگناه کشته می شوند. وظیفه مان به عنوان یک مسلمان ویک شعیه چیست/ایا باید سکوت کنیم و صرفا " نظا ره گر باشیم ؟ ویا حداقل کاری که از دستمان بر می اید انجام بدهیم. ؟
یا امام حسین تورا به خون شهدای دشت کربلا ما را یاری کن تا در راهت گام برداریم. " یا حق.

عزاداری‌در اربعین‌سالار شهیدان‌در جهان‌تشیع‌به‌خاطر چند چیز است‌:
1. برپایی‌مراسم‌سوگواری‌برای‌امام‌حسین‌(ع‌) در مناسبت‌های‌مختلف‌دستور امامان‌(ع‌) است‌. گریستن‌بر ابا عبدالله‌الحسین‌(ع‌) ثواب‌بسیار دارد و در روایات آمده است: فرشتگان‌، پیامبران‌، زمین‌، آسمان‌، حیوانات‌صحرا و دریا هم‌برای عزای‌امام حسین‌(ع‌) گریسته‌اند.(1)
عزاداری‌برای امام حسین‌(ع‌) نشانة‌پیوند قلبی‌با اهل‌بیت‌و سید الشهدا است‌. دستور امامان‌بر برپایی مراسم عزای امام‌حسین‌(ع‌) و گریه و سوگواری بر آن حضرت بسیار است‌. حضرت‌رضا (ع‌) به‌ریّان‌بن‌شبیب‌فرمود: «اگر بر چیزی‌گریه‌کنی‌، بر حسین‌بن‌علی‌گریه‌کن‌، که‌او را همچون‌گوسفند سر بریدند.»(2)
یکی‌از رموز این‌همه‌تأکید بر سوگواری‌امام‌حسین‌(ع‌) این‌است‌که‌این‌کار یک‌نوع‌مبارزه‌با ستمگران‌بنی‌امیه‌و بنی‌عباس‌و طاغوتیان‌‌است‌. در حقیقت‌برقراری‌عزای حسینی‌یک‌جهاد مقدس‌و احیای‌خط‌ائمه‌(ع‌) و تبیین‌مظلومیت‌آنان‌و اعتراض‌به‌ظالمان‌و حمایت‌از مظلومان‌، و انتقال‌فرهنگ‌شهادت‌به‌نسل‌های‌آینده‌است‌.
2. در نخستین‌اربعین‌شهادت‌امام‌حسین‌(ع‌) جابر بن‌عبدالله‌انصاری‌و عطیه‌عوفی‌موفق‌به‌زیارت‌تربت‌و قبر سید الشهداء (ع‌) شدند، نیز بنا به برخی‌نقل‌ها در اربعین‌، کاروان‌اسرای‌اهل‌بیت‌(ع‌) در بازگشت‌از شام‌وارد کربلا شدند و برای‌شهدای‌کربلا گریه‌و عزا داری‌نمودند. بنابر این‌اولین‌عزاداری‌برای‌سید الشهدا در اربعین‌شهادت‌حضرت‌صورت‌گرفت‌. شیعیان‌نیز برای‌شرکت‌در عزاداری‌حضرت‌زینب‌و اسرای‌کربلا و احیای‌خاطرة‌غمبار عاشورا و تداوم‌شور حسینی‌همه‌ساله‌در اربعین‌عزا‌داری‌می‌کنند.
3 ـ زیارت‌امام‌حسین‌(ع‌) در روز اربعین‌مستحب‌است‌و از نشانه‌های‌مؤمن‌شمرده‌شده‌است‌. امام‌عسکری‌(ع‌) فرمود: «نشانه‌های‌مؤمن‌پنج‌چیز است‌: پنجاه‌و یک‌رکعت‌نماز، زیارت‌اربعین‌، انگشتر به‌دست‌راست‌کردن‌، پیشانی‌به‌خاک‌گذاشتن‌(در حال‌سجده‌)، و بسم‌الله‌را (در نماز) بلند گفتن‌.»(3)
به‌طور کلی‌، تاکید و توصیه‌ای‌که‌از طرف‌ائمه‌(ع‌) برای‌عزا داری‌امام‌حسین‌صورت‌گرفته‌، در مورد هیچ‌امامی‌صورت‌ نگرفته‌و با آن که شهادت‌امام‌حسین‌در یک‌روز است‌، اما همان‌طور که‌می­د‌انید عزاداری‌برای‌او از مدت‌ها قبل‌و پس‌از آن‌ادامه‌می‌یاید.
این‌همه‌برای‌رسیدن‌به‌هدف‌و درس­هایی‌است‌که‌در عاشورا بوده‌که‌هدف‌تمام‌امامان‌(ع‌) در آن‌خلاصه‌شده‌است‌که‌در قیام‌امام‌حسین‌(ع‌) روشن‌تر، آشکارتر، جامع‌تر و عمیق‌تر وجود یافته‌است‌.

پی­نوشت­ها:
1. سفینه البحار، ج1، ص 97.
2. بحارالانوار، ج44، ص 286.
3. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 41.